سیب و لات!
حکومت ملایان جمکران حیف و میل نوچهها
و اقوام را به عنوان «حقوق مؤمنان» بجای حقوق انسانی ایرانیان نشانده و بر طبل
«مستضعفین جهان» میکوبد. آتلانتیستها نیز مطالبات گروهی از اقلیت
همجنسگرا را به ابزار سرکوب و دخالت در امور جهانی تبدیل کردهاند! هدف
اصلی از تلاشهای مقدس آمریکا و نوکراناش در جمکران حفظ وضع موجود و در میانمدت «بازتولید»
روابط شیرین جنگ سرد است. این است دلیل حمایت آتلانتیستها و شیخکها از
دولت اسرائیل. به گزارش «ولترنت»، مورخ 26 ژانویه 2013،
تزیپی لیونی اعلام داشت، امیر قطر برای
انتخابات حدود 5 میلیون دلار به نتانیاهو و لیبرمن کمک کرده.
بله،
شیخ قطر چند میلیون دلار به «آویگدور
لیبرمن» و بنیامین نتانیاهو پرداخت، و
قرار شد به پاس خدمات حماس در سوریه، بخشی از خاک اردن نیز در اختیار این تشکل
تروریست قرار گیرد، باشد که یک لاتسالاری
مشابه حکومت جمکران تشکیل دهند. در راستای همین سیاست «لاتنوازی»، جایزة فستیوال «ساندنس» هم به ویدئوکلیپ «پوسی
رایوت» تعلق گرفت. دلیل هم اینکه «پوسی
رایوت»، برخلاف هیاهوئی که به راه
انداختهاند، نه از حقوق بشر که از
«حقوق طبیعی بشر» حمایت میکند. به عبارت دیگر، این جماعت مرزشکنی، تجاوز و تهاجم به حریم خصوصی را «حق طبیعی» خود
میداند، و از این نظر در ردة «خواص» قرار گرفته و به «امت»
حضرت اوباما «صاد» تعلق دارد. وجه مشترک امت باراک اوباما و امت محمد صاد این
است که هر دو تمایلات، سلایق، باورها و غرایزجنسیشان را بر «حریم جامعه» و
روابط اجتماعی تحمیل میکنند.
در قاموس اینان «جامعه» همان عرصة توحش
اسطورهای ادیان ابراهیمی است که در آن «جرم» با «گناه»، و «علم» با «جادو» ترادف داشته. در این
عرصة ابهام است که لات، به عنوان برگزیدة الهی، در
جایگاه برتر مینشیند و تمایلات، سلایق، باورها و ... و حتی غرایزجنسیاش، تحت عنوان «احکام الهی» به «مردم» تحمیل میشود.
لات،
در واقع همان «بشر طبیعی» است. بشر
طبیعی با نظم و مقررات اجتماعی، نزاکت، اخلاق
متعارف و «رسمیات» بیگانه است؛ از اینرو
«ابهام» بر گفتار او سایه افکنده. به عنوان نمونه نگاهی داشته باشیم به اظهارات
اخیر حسن خمینی و فائزه هاشمی که در «گویانیوز» به تیتر تبدیل شده. اولی فرموده، «ما هم منتقدیم، هم معترضیم»،
دومی هم خود را «وکیل همة زندانیان» معرفی کرده و میگوید،
«من وکیل همه هستم!» همین مختصر جهت شناسائی «لات» کفایت میکند.
لات همواره خود را در «جایگاه برتر» قرار
میدهد و نمایندة جمعی است «موهوم»؛ برای
دیگران «نسخه» مینویسد؛ انسانها را بر
اساس «حریم خصوصیشان» ردهبندی میکند؛ و
از همه مهمتر اینکه با نشاندن مطالباتاش بجای «خواست همه» به «ابهام» و «معنویت» دامن میزند. به همین دلیل است که «لات» هرگز مطالبات مادیاش
را به زبان نخواهد آورد، چرا؟ چون مطالبات مادی «چارچوب مشخص» دارد و خارج از
سنگر حق و باطل و کفر و دین قرار گرفته. برملا
کردن مطالبات مادی «مسئولیت» ایجاد میکند،
و لات از مسئولیت گریزان است.
نیاز انسان به مسکن، بهداشت، آموزش و ... نه سیاسی است، نه دینی!
به عبارت دیگر، با این
نیازها نمیتوان بر محور «نفی و خشونت و ابهام» سنگرسازی کرد. به
همین دلیل است که باراک اوباما نیز بجای تأمین امنیت و رفاه شهروندان آمریکا، هم در جایگاه «وکیل مدافع» «کل» همجنسگرایان
نشسته، هم میخواهد دمکراسیاش را به
سراسر جهان «صادر» کند!
خلاصه فاشیستها در هزارة سوم پیشرفت
فراوان کردهاند، اینان تلاش دارند
پیرامون «نفرت از همجنسگرایان» اجماع جهانی به وجود آورند. این
اجماع نتیجة اتحاد سوسیالیستنمایان فرانسه است با حاکمیت یانکیهای آمریکائی. حضرات
«ازدواج» همجنسگرایان را بجای «حقوق انسانی» اینان نشاندهاند، حال آنکه در جوامع غرب، «ازدواج» در مفهوم سنتی بکلی منسوخ شده، و به
ویژه در فرانسه هیچ دلیلی برای ازدواج وجود ندارد. حتی رئیس جمهور فرانسه که خواستار ازدواج همجنسگرایان
است، ازدواج نکرده! به
عبارت دیگر، زوجها از «ازدواج» امتیازی به دست نمیآورند. پیشتر
در مورد برنامة «مترقی» سوسیالیستهای فرانسه برای تهاجم به حریم خصوصی و ایجاد
نفرت توضیح مفصل دادهایم و تکرار مکررات نمیکنیم. فقط میگوئیم
برنامة چپنمایان فرانسه پاریس را به «طویلة افراطگرایان»، دینپرست
و دینستیز تبدیل کرده؛ و در واقع پایه و اساس دمکراسی ـ رعایت حریم خصوصی انسان ـ را هدف گرفته.
در اوایل قرن بیستم فاشیستها «نفرت»
از یک اقلیت مذهبی را، با حمایت پنهان آنگلوساکسونها به ابزار تاراج و
سرکوب جهانی، به ویژه در روسیه تبدیل
کردند. به این ترتیب دو قطب کاذب «نیک و
بد» بر سراسر جهان حاکم شد. اینک که بازتولید سناریوی گذشته امکانپذیر نیست، و محافل
فاشیست نمیتوانند با یک «هیتلر» نوین، ضمن
مهار کشورهای مسلماننشین، مسکو را نیز به یک استالین «نوین» بسپارند و خود
«مدافع» حقوق بشر و دمکراسی باقی بمانند، چاره را در بازگشت به توحش ادیان ابراهیمی و
خیمه زدن در «سنگر کفر» یافتهاند. چرا که،
به این ترتیب هم انسداد سیاسی را
بر روسیه حاکم میکنند، هم نوکرانشان را در «سنگر دین» و ستیز با
دمکراسی تثبیت خواهند نمود. انتصاب «جک لانگ» به ریاست «موسسة جهان عرب» بیحکمت
نیست! در سوابق درخشان ایشان، «لچک
نوازی»، پروندة تجاوز به کودکان و حمایت رسمی از سانسور اینترنت محفوظ است و این
مختصر حتی در «ویکیپدیا» هم منعکس شده.
یادآور شویم این شخصیت برجسته، مانند
ملایان جمکران با «تهاجم فرهنگیآمریکا» مخالفت میفرمایند، و از
اینرو نزد مردهشویان قم و کاشان از «پرستیژ» برخوردارند! خلاصه «جک لانگ» تبلور همان سیاست انسانستیزی است
که آتلانتیستها برای ایران و کشورهای عرب منطقه در نظر گرفتهاند؛ سرکوب آزادی بیان، یا بهتر بگوئیم تحمیل روابط یکسویة دوران توحش ادیان
ابراهیمی بر ملتهای منطقه. حال میتوان «نقش»
ایشان را در «مؤسسة جهان عرب» به صراحت دریافت؛ حمایت از الگوی «جوامع اسطورهای» ادیان
ابراهیمی.
در این عرصة توحش همچنانکه پیشتر هم به
کرات گفتهایم، طبقات اجتماعی، نظم قانونی،
جایگاه واقعی اجتماعی و از همه مهمتر آزادی بیان، انسان و تفریح وجود خارجی ندارد! در این
قماش جوامع، «حاکم ظالم» و «منهیات» برای
«مومنان» دردسر ایجاد میکنند؛ و خداوند
هم «پیامبر» میفرستد تا بندگان مومن را از شر «حاکم ظالم» و «منهیات» نجات دهد. شیوة پیامبر کذا برای مبارزه با «ظلم و ستم و
استکبار و منهیات» و مزخرفات مشابه در «تهاجم به حریم خصوصی»، یعنی تحمیل «روابط یکسویه» و جانبدار خلاصه شده. هیتلر دقیقاً در همین مسیر گام برداشت، امروز هم باراک اوباما به جست و خیز در همین کورهراه
مشغول است.
اگر نازیسم و دستگاه هیتلر «نفرت طبیعی»
کلیسا و مسجد از یهودیان را به نفع برخی محافل دستاویز چپاول و سرکوب ملت آلمان و
دیگر ملتها کرده بود؛ «هیتلرهای» هزارة
سوم جهت تأمین منافع همین محافل، همزمان
کودکان و همجنسگرایان را به ابزار پیشبرد سیاست خود تبدیل کردهاند. به این
ترتیب، حریم خصوصی انسانها، حقوق کودکان و حریم جامعه مورد تهاجم قرار میگیرد. به
همین دلیل است که در ادبیات سیاسی اینان «گرایش به همجنس» به «امتیاز» تبدیل
شده.
دولت آمریکا این لاتبازی را برای
تداوم راه نورانی هیتلر، مصدق و امام
خمینی یعنی ادامة سیاست «نه شرقی، نه غربی» به راه انداخته. چرا که
با کوفتن برطبل «ازدواج همجنسگرایان»، یانکیها
و متحدانشان در اردوگاه «کفر و منهیات» ادیان ابراهیمی قرار میگیرند و از این
مفر با یک تیر چندین و چند نشان میزنند. هم امثال «اودالتسوف» و به طور کلی آشوبطلبان روسیه
را در جایگاه «طرفدار دمکراسی» و حقوق بشر قرار می دهند؛ هم موضع نوکران جمکرانیشان
را که در اردوگاه «اسلام» نشاندهاند، به
عنوان «حکومت برحق» تثبیت میکنند. به این ترتیب، استقرار دمکراسی در ایران نیز منتفی خواهد شد، و تقابلی که آمریکا بین ملایان جمکران و مسکو
سازمان داده تداوم خواهد یافت!
اینچنین بود که در تاریخ 21 ژانویه
2013، آتلانتیستها سند حقوق بشر 1400 ساله
را به حکومت مرده شویان دادند، و باراک اوباما امتیازات یک اقلیت را بجای حقوق
انسانی مندرج در اعلامیة جهانی حقوق بشر نشاند، و «رسالت جهانی» نیز برای خود متصور شد! بلافاصله
جمکرانیان «دیپلماسی محمد صاد» را اختراع کردند و ضمن له له زدن برای «انسان
کامل»، «قهرمان»، «عارف» و غیره به نشخوار «حکومت برحق» نشستند. خلاصه معلق
زدن «یورونیوز» برای فاشیسم هزارة سوم حکمتی دارد و در پایان همین وبلاگ آن را
بررسی خواهیم کرد.
پس ابتدا بپردازیم به دمجنبانی مردهشویان
برای ارباب. اینان در گام نخست «امتیاز» سفر به خارج کشور را
بجای «حقوق زنان» نشاندند. سپس یک سند 1400سالة حقوق بشر اختراع کردند و با
دیپلماسی محمد صاد و حکومت برحق در زمینة توحش به پیشرفتهای چشمگیری دست یافتند. اینهمه
را مدیون «معجزة سیب» هستیم!
«معجزة سیب» سناریوی ایجاد کردستان بزرگ و همچنین ایجاد
انزوای کاذب برای دولت اسرائیل را ابتر کرد.
بله، آتلانتیستها شکمشان را برای پیروزی چشمگیر
افراطگرایان در اسرائیل صابون زده بودند و رجزخوانی نوکرانشان گوش فلک را کر میکرد؛ حماس برای «مبارزه» آماده شده بود و حکومت
مردهشویان رزمایش «الی بیتالمقدس» برگزار میکرد که ناگهان سیب از درخت افتاد! البته این
سیب با آن سیبهای اسطورهای که ایسنا میفروشد زمین تا آسمان تفاوت دارد. این
سیب همزمان سناریوی بحرانسازی در اتحادیة اروپا و ایجاد کردستان بزرگ را بر هم
زد. حال آنکه سیبهای گندیدة ایسنا آسمانی است و مانند
ادیان آسمانی در خدمت اهداف مقدس آتلانتیستها قرار دارد. پیش از
سخنرانی مضحک اوباما، سازمان سیا در
تاریخ 30 دیماه سالجاری این سیبها را برای فروش گذاشت. و ایسنا، مورخ
19 ژانویه سالجاری در مطلبی تحت عنوان ابلهپسند، «سیب و خواص آن در کلام معصومین»، در عرصة گسترش حماقت گام بلندی برداشت. خبرگزاری «دانشجویان» جمکران مینویسد، «سیب قبل از دیگر میوهها شناخته شده و بر میزان
تندرستی میافزاید، جادو را باطل میکند و...» :
«[...] قبل از دیگر میوهها شناخته شد [...] از سلامت بخشترین
خوراکیها محسوب میشود[...]از بروز بیماریهای متعددی [...] جلوگیری میکند [استقبال
از] این میوه آسمانی در اکثر میهمانیها [...] بسیار کم است [...] وقتی برای میل
کردن آن تعارف زده میشود اکثرا بدون توجه به تمام خواص آن و برای راحتی خود به
گفتن مِرسی کفایت میکنند، در حالی که ما روایات و احادیث بسیار زیاد و گویایی
از معصومین [...] در ارتباط با این میوه داریم که نشان از توجه آن بزرگواران به
سلامتی انسانها و همچنین ارزش غذایی میوهجات به ویژه سیب دارد. امام صادق [...] میفرمایند: اگر مردم میدانستند در سیب چیست، بیمارانشان
را جز به آن درمان نمیکردند[...] سیب، بویژه، سودمندترین چیز برای قلب و مایه شستوشوی آن
است[...] امام علی [...] فرمودند: سیب بخورید،
که معده را میپالاید[...] امام کاظم [...] فرمودند: سیب، برای درمان [...] مسمومیت،
سِحر، جنونی که از زمینیان پیش میآید[ مفید است.]»
این تأکیدات «مستدل» و «مبرهن» که علمیاتشان دانشمندان جهان
را مبهوت خواهد کرد، طبق معمول از
بندتبنان ملایان برمیخیزد. همانها که
برای همگامی با توحش ارباب وظیفه دارند با اختراع «سیب آسمانی»، امامان موهومشان را در جایگاه متخصص علوم
تغذیه و بهداشت بنشانند و با ایجاد ترادف میان علم پزشکی و سحر وجادو، دامنة مقدسات را گسترش دهند. حال دیگر «سیب» هم تقدس یافته و «توهین به سیب»
جایز نیست. هر وقت در میهمانی سیب به شما
تعارف میکنند، با یک «مرسی» خشک و خالی نمیتوانید از ادای
تکالیف الهی سر باز زنید؛ لازم است میهمانان یک نماز جماعت «سیب» بجای
آورند و در پایان به تلاوت شعرهای بندتنبانی میرشکاک و گرمارودی و دیگر لاتو لوتهای
«متعهد» طویلة مککارتی که «فرهنگ» را با توحش پدرپرستی و خانوادهسالاری اشتباه
گرفتهاند بنشینند.
به این ترتیب مسلماً روزی از این تلخ و شیرین روزها، باراک
اوباما و شرکاء به سیب «توهین» میکنند و کاریکاتورهای سیب در سوئد و دانمارک و
هلند منتشر میشود. ویکیپدیا هم رباعیات «ریچارد بلانکو» را در ستایش
پرتقال و نکوهش سیب انتشار خواهد داد. و
دکان مبارزات «مقدس» به قول جمکرانیها «کلید» میخورد! خلاصه خبرگزاری
دانشجویان جمکران با «سیب آسمانی» به پابوس باراک اوباما و فرانسوا اولاند شتافت و
... و اینچنین بود که «فافا» ـ «کانارآنشنه»
لوران فابیوس، وزیر امور خارجة فرانسه را
«فافا» مینامد ـ در جایگاه پیامبران قرار
گرفت و وعدة «فاجعه» داد. جک لانگ هم در جایگاه ریاست «موسسة جهان عرب» تثبیت
شد و ... و باید به این «حسن انتخاب» تبریک گفت.
از قدیم گفتهاند، «حسنت
به اتفاق ملاحت جهان گرفت، آری به اتفاق
جهان میتوان گرفت.» و جک لانگ هم جهان را خواهد گرفت؛ جهان آتلانتیستها را. همان
لجنزار «کفر» و «دین» که با «حسن» اوباما و «ملاحت» ویژة «یورونیوز» هنگام معرفی
«ریچاردبلانکو» عمیقتر شد. همه بدانند و آگاه باشند که از این پس، نام و
نشان افراد و جایگاه واقعی اجتماعیشان کفایت نخواهد کرد؛ دین و
گرایش جنسی شهروندان نیز میباید به «حریم جامعه» وارد شود. خلاصه، «اخلاقمحوران»، تحت عنوان حمایت از اخلاق و انسانیت و ... در
عرصة تجاوز به حریم خصوصی و گسترش حماقت گوی سبقت از دستگاه تبلیغاتی هیتلر ربودهاند.
که گفتهاند، «کار نیکو کردن از پر کردن
است.»
«اختراع» سند 1400سالة حقوق بشر و نشستن باراک اوباما در
جایگاه محمد صاد به کنار، محفل فاشیسم و اخلاقمحوری در زمینة تهاجم به حریم خصوصی
به پیشرفتهای چشمگیری نائل شده، و دامنة توحش و ابتذال را حسابی گسترش داده. اینچنین بود که «مدرنیته» با «تجدد» ترادف یافت
و ریشههایاش را در «یونان باستان» مشاهده کردند! در نتیجه
لازم شد ایرانیان به «برتری غرب» ایمان بیاورند و بپذیرند که محمدعلی فروغی، سانسورچی دربار پهلوی اول، خیلی روشنفکر بوده
و ... و از همه مهمتر در صدا و سیمای جمکران،
نقش آمریکا در چپاول اقتصادی کشورمان مورد انکار قرار گرفت.
همه بدانند که حکومت مردهشویان «بر حق» است؛ انتخابات اسلامی برگزار میکند؛ میلیونها
طرفدار دارد؛ و تاراج اقتصادی ایران هم به
آمریکا هیچ ارتباطی ندارد! این اظهارات بیشرمانة «محمدرضا خباز»، از پامنبریهای شیخ کروبی است و به نقل از
«سحام نیوز» در «اطلاعات. نت»، مورخ 6 بهمنماه سالجاری انتشار یافته:
«[...] در طول تاریخ 90 ساله نفت ایران، کلا 600 میلیارد
دلار نفت داشتیم [...] در همین7 سال750 میلیارد دلار درآمد نفتی داشتیم [...] ببینید تولید به چه روزی افتاده [...] این که
به آمریکا ارتباطی ندارد [...]»
بله «این» به آمریکا و انگلستان ارتباطی ندارد؛ «امامشان»
آمریکا را با «شاه» از کشور اسلامی بیرون کردند؛
آمریکا از اسلام سیلی سختی خورد، و
اینچنین بود که میلیاردها دلار از دارائیهای ملت ایران در بانکهای لندن و
واشنگتن ذخیره شد! ولی مال دنیا چه ارزشی دارد؛ درویش
باشید؛ به «عرفان» روی آورید! به قول
معروف «ره است اینجا و مردم رهگزارند.» نه آفرینش هنری میخواهیم، نه
آزادی بیان، و نه پیشرفت علمی و صنعتی؛ «جامعة
بیطبقة توحیدی» داریم که اخیراً قرار شده «جنسیت» هم در آن نفی شود! جامعهای که عرصة «مطلق» و «ابتر» توحش الهی
است. و در این عرصة پوچپردازی و تقدسپروری،
پیروزی
با شکست، زندگی با مرگ،
و حرکت با سکون در ترادف قرار خواهد
گرفت!
خلاصه بگوئیم «اخلاقمحوران» بر طبل مبهماتی نظیر «عدالت، حقیقت، ایستادگی، تغییر، آزادی، مبارزه و اقتدار و پیشرفت» میکوبند؛ نکوهش «کاخ» میکنند و ستایش «کوخ!» به این ترتیب است که «مرگ، یأس و ناامیدی» بر جامعه حاکم خواهد شد؛ از
طریق شیخ یا شاه هیچ تفاوتی نمیکند. جای تعجب نیست که همین مزخرفات 34 سال است که نه
تنها در وقوقیهها که در تبلیغات داسالله هم تکرار شده و میشود. به
عنوان نمونه سایت «پیک نت»، وابسته به
«داسالله»، مورخ اول بهمنماه سالجاری «کیکلاب» را محل
تجمع «روشنفکران» و «نزدیکان دربار» معرفی فرموده!
این دروغ شاخدار را سایت کذا به بهانة ارائة مدلمو برای
جوانان به مخاطب حقنه کرده! «داسالله» نمیداند کیکلاب متعلق به چه کسی
بوده ـ شاید هم میداند و خودش را به شیوة
ارباباناش به خریت زده تا عوامفریبی کند! به هر تقدیر شهربانی شاه جرأت نمیکرد دم در «کیکلاب»
برود، چه رسد به اینکه کسی را در آنجا
دستگیر کند! ولی سایت کذا میگوید، در دوران پهلوی دوم مأموران شهربانی به «کیکلاب»
ریخته و مردان مو بلند را بازداشت کردند و سرشان را تراشیدند؛ یکی از
اینان هم «پرویز تناولی» بود!
«دراواخر دهه 1340، رئیس شهربانی شاه [...] شبانه دستور حمله به یک
کلوب شبانه در خیابان دربند را داد که در آن روشنفکران و برخی فرزندان وابسته به
دربار شاه جمع میشدند[...] چند نفری را دستگیر کرد و سرشان را از ته تراشید [...]از
جمله کسانی که دستگیر شدند و مویشان زده شد،
یکی از معروفترین نقاشان و مجسمه
سازان جوان به نام تناولی بود.»
بدنیست داسالله به ما بگوید پرویز تناولی «روشنفکر» بوده یا
«فرزند وابستگان دربار؟» همچنین خیلی مایلیم بدانیم در چه تاریخی مأموران شهربانی
به «کی کلاب» حمله کردند؟ دروغ چرا؟ در
همان «اواخر دهة 1340»، افرادی که نه روشنفکر بودند، نه فرزند وابستگان دربار، هر شب تا ساعت 3 بامداد در کیکلاب «حضور فعال»
داشتند و شاهد چنین حملهای نبودهاند! شاید داسالله هم از آن سیبهای «آسمانی» گاز
زده باشد که معدهاش اینچنین پالایش یافته و زباناش باز شده!
ولی دروغ چرا! به
احتمال زیاد «یورونیوز» هم در تاریخ 21 ژانویه سالجاری گازی به این سیبها زده بود!
چرا که پس از پایان سخنرانی پیامبرگونة
باراک اوباما که همزمان به فرانسه ترجمه میشد، یکی دو
نفر دیگر هم سخنرانی کردند، تا ریچارد
بلانکو پشت میکروفن قرار گرفت. ناگهان «یورونیوز» که تاکنون به ترجمة واژه به
واژة اظهارات مقامات آمریکا مشغول بود، «مصلحت» خویش در آن دید که ترجمة شعر را به سکوت
برگزار کرده، فقط به مخاطبان بگوید که «ریچارد
بلانکو از همجنسگرایان نزدیک به اوباماست که شعری سروده و... !» بله، دقیقاً
همانطور که در کشور ایران از طریق تهاجم به حریم خصوصی، اوباش جمکران «ایمان» و «اعتقاد» افراد را
اندازه میگیرند، همپالکیهای
فاشیستشان در غرب نیز به بررسی گرایش جنسی افراد مشغول شدهاند! ابتدا گرایش جنسی را به اثبات میرسانند و بعد به عنوان «هویت» و
«امتیاز» آن را در بوق میگذارند!
حال این پرسش مطرح میشود که خبرنگار «یورونیوز» چگونه از
همجنسگرائی بلانکو اطمینان یافته و به چه دلیل آن را «جار» میزند؟ دلیل
روشن است؛ رسانهای کردن پائینتنة افراد
و بوق زدن پیرامون گرایشات جنسی، خصوصاً
اگر بتوان آن را به «همجنسبازی» نزدیک کرد،
چیزی نیست جز همان «دین مبین» اوباما صاد! سابق بر این، در بیابانهای عربستان جهت تشرف به دین مبین یک
«اشهدانلاالهالیالله» میگفتند، و از مزایا و امتیازات ویژة «مومنان» برخوردار
میشدند. برای تقرب به دستگاه هیتلر سلامالله نیز بوسیدن
زیرجلکی پرچم بریتانیای کبیر، و اظهار «نفرت خیابانی» از یهودی و مارکسیست کفایت
میکرد! ولی امروز در ینگهدنیا میباید ضمن
حمایت از «اشغال والستریت»، گرایش
«فرضی» به همجنس را نیز «جار» زد. شخص بلانکو خود را همجنسگرا معرفی کرده، چرا؟ دلایل
فراوان است و به عقیدة ما عمدتاً سیاسی است! در جامعة آمریکا، فقر و بیکاری بیداد میکند، بازار
توحش نژادپرستی و قومگرائی نیز چون گذشتهها پررونق است، و
حاکمیت آمریکا روز به روز با حقوق انسانی فاصلة بیشتری میگیرد. به همین دلیل است که مانند حکومت اسلامی به
گسترش «منهیات» نیاز پیدا کرده.
منهیات، همچنانکه
در ایران هم شاهدیم «تجارت قاچاق» را رونق میبخشد و شبکههای مافیائی را تقویت میکند. به عبارت
دیگر، پیوند منهیات و مافیا، همچون پیوند «آخوند و اوباش» ناگسستنی و تاریخی
است. در زمینة اقتصادی تاکنون این منهیات علاوه بر مواد
مخدر به دخانیات هم اعمال شده، ولی گویا اینهمه کفایت نمیکند. در نتیجه،
محفل اوباما برای تشویق مافیای اسلحه
و گسترش ارعاب جنجال «سندی هوک» را به راه انداخت.
وارد جزئیات رخدادهای «سندی هوک» نمیشویم، فقط میگوئیم
که در بلاگهای زیرزمینی آمریکا، از «صحنهسازی» و «نمایش» صحبتهای فراوان به
میان آمده. خلاصه، بر خلاف تصور بعضیها، آمریکائیها ابله نیستند و میدانند چرا حاکمیتشان
به منهیات «اقتصادی ـ اخلاقی» نیاز پیدا کرده.
ما هم میدانیم که این «منهیات»
برای «بازتولید» روابط جنگ سرد الزامی شده.
فقط با توسل به همین قماش منهیات است که میتوان برای دولت روسیه یک
اوپوزیسیون «مضحک» سر هم کرد، اوپوزیسیونی که بر «نفی، شورش و ابهام» متمرکز شده باشد!
به این ترتیب یانکیها با همکاری پارلمان روسیه، نوعی انسداد بر روابط بینالمللی حاکم کردهاند.
دولت اوباما نقش طرفدار «گناهکاران» را ایفا میکند، به پارلمان روسیه هم نقش حامی «مؤمنان» اعطا
شده. از اینرو مجلس روسیه بر علیه «گناهکاران» هر هفته
«قانون» وضع میکند! به این ترتیب، هم برای یانکیها حاشیة امن «حمایت از حقوق بشر»
تأمین میشود، و هم حاکمیت روسیه به ابزار
مناسب جهت ممانعت از شکلگیری «اوپوزیسیون سیاسی» دست خواهد یافت. به
عبارت دیگر «سکون سیاسی» بر جامعه روسیه تحمیل خواهد شد. و همچون
دوران جنگ سرد، سایة همین سکون بر جوامع
دیگر خصوصاً بر جامعة ایران سنگینی خواهد
کرد. حداقل محافل «جنگ سرد» پنداشتهاند
که «چنین خواهد شد!» ولی به استنباط ما با این خیمهشببازیها نمیتوان
در برابر سیلان تاریخ سدسازی کرد!
...