دوشنبه، بهمن ۱۶، ۱۳۹۱

بمب و بئاتریس!

 
در هفتادمین سالگرد نبرد استالینگراد،  یانکی‌ها نمایش روحوضی «پیشرفت‌های نظامی» شاخک اسلامی محفل هیتلر را به صحنه آوردند.  و اینچنین بود که در تاریخ دوم فوریه 2013‌ ـ  14 بهمن‌ماه ـ  هواپیمای «رادارگریز» قاهر313،‌   ساخت جمکران در رسانه‌ها «متولد» شد و «تکنولوژی» حکومت اسلامی چشم جهانیان را خیره کرد!  ولی هیچکس نمی‌پرسد قطعات پیچیدة «نانومکانیک» و صدها ریزپرداز فوق‌مدرن نظامی که از الزامات ساخت چنین جنگنده‌ای است در کدام لابوراتوار جمکرانی‌ها تهیه شده؟!   دلیل هم اینکه  انتشار عکس‌های یادگاری ریاست جمهور و «مقامات» در کنار یک پیت‌حلبی چرخدار مشکل عموسام را حل می‌کند! 
 
مشکل ایشان چیست؟‌  «بازسازی» ارتش «روس‌ستیز» و «شکست‌ناپذیر» بربرها.  ارتشی که   هفتاد سال پیش در استالینگراد به خاک افتاد.  در واقع شجاعت و فداکاری روس‌ها جامعة بشری را از توحش نازی‌ها نجات داد.   نبرد استالینگراد نه تنها داغ منابع نفتی روسیه را بر دل یانکی‌ها گذارد که اینان را به «تقیه» نیز وادار کرد.   پس از شکست مفتضحانة هیتلر در استالینگراد،   همه می‌بایست این دروغ شاخدار را می‌پذیرفتند که لندن و واشنگتن مخالف هیتلر بوده‌اند،   از فرانکو و سالازار هم هیچگاه پشتیبانی نمی‌کردند‍!  پس از پایان جنگ دوم نیز همین تقیه رایج بود؛  همه می‌باید می‌پذیرفتند که حمایت بی‌قید وشرط آمریکا و متحدان‌اش از تجاوزگری اسرائیل، ‌ معنائی جز «دفاع از حقوق بشر» ندارد!   و اینک نیز علیرغم فراخوان صریح جوزف بایدن در نشست مونیخ برای گسترش حمایت از «مخالفان بشار اسد»،   جهانیان می‌باید بپذیرند که آنگلوساکسون‌ها در سوریه از تروریست‌های اسلام‌گرا حمایت نمی‌کنند:
 
«[...] امروز جو بایدن [...] در مونیخ ابراز امیدواری کرد که جامعه جهانی حمایت خود را از مخالفان بشاراسد بیشتر کند [...]»     
منبع: رادیو بین‌المللی فرانسه 
 
این اظهارات مشعشع نشان می‌دهد که سیاست یانکی‌ها بر الگوی توحش ادیان ابراهیمی،‌  یعنی دو قطب کاذب «کفر و ایمان»‌ و «شورش و سرکوب» منطبق شده.   دلیل هم روشن است.   در چنین شرایطی است که می‌توان از طریق «بسیج گله»،   به رهبر‌سازی‌ و گسترش مقدسات و آرمان‌های پوچ پرداخت و با توسل به حذف و «پاک‌سازی»،  انسان و «آزادی بیان» انسان‌ها را در آرمانشهرهای دینی،‌  بومی،  یا نژادی به خاک سپرد!   این شیوه با موسولینی،  هیتلر و... در اروپا به اجرا درآمد و در پاکستان،‌  اسرائیل و آفریقای جنوبی تداوم یافت تا در ایران به اوج خود برسد.   
 
پس بگذریم و بازگردیم به نمایش روحوضی «پیشرفت‌های نظامی»‌ حکومت ملایان که از قضای روزگار با سالگرد شکست بربرها در استالینگراد تقارن زمانی یافته!   بی‌دلیل نیست که بوق‌های ارتش ناتو،  نبرد استالینگراد را به خفقان برگزار کردند و بجای آن پیشرفت‌های «بربرـ مسلمانان» را جار زدند!   برای یانکی‌ها این نمایشات روحوضی مصداق «وصف‌العیش، نصف‌العیش» شده!   خصوصاً که محور استعماری «هلند ـ ‌آرژانتین ـ تهران» در حال فروپاشی است!  
 
تبلیغات محور کذا نیز مانند پروپاگاند دیگر محورهای استعماری بر تحریف نگرش انسان‌محور  مارکس،   ‌تخریب اعلامیة جهانی حقوق بشر و نفی مدرنیته تمرکز یافته:‌ 
 
«[...] بازی زبانی یا به گفتة‌ مارکس طنازی استدلال که کارکرد فلسفی دارد،  در قلمرو عشق است[...] استعداد مدرنيته در مسيحيت کنونی ريشه در شخصيت مهرورزانة عيسی دارد[...]»
 
بله به ادعای «کاخ‌ساز»،  بازی زبانی،  ‌ به گفتة ‌مارکس همان «طنازی استدلال» است که به تأکید کاخ‌ساز کاربرد «فلسفی» هم دارد!  به عبارت دیگر،   «فلسفه» همان وراجی ملایان است و هیچ ارتباطی با «منطق» و «تفکر» ندارد.   باری این مزخرفات که «مدرنیته» را هم به پرسوناژ موهوم مسیح پیوند می‌زند در  «گویانیوز»،‌   مورخ 15 بهمن ماه سالجاری انتشار یافته و برای دریافت ابعاد توحش محور نوین استعمار کفایت می‌کند.
 
هدف از این محورسازی تداوم سیاستی است که در ایران،  آخوند را در جایگاه برتر،  یعنی در جایگاه ناظر بر تدوین و اجرای قوانین نشانده.   انتشار خبر توافق «جمکران ـ آرژانتین» پیرامون «آمیا»‌ نقطة شروع این محور بود.   محور مذکور در ژانویه 2013،‌  با کفش‌های پاشنه بلند شاه‌عباس،  و جنگ زرگری آرژانتین با اسرائیل و بریتانیا رشد کرد و سرانجام با استعفای بئاتریس،   ملکة هلند به اوج خود رسید.
 
با استعفای ایشان سیاست 33 سالة حمایت از تروریسم و اسلام‌گرائی نیز پایان گرفت.  در نتیجه حسن‌ابراهیم حبیبی دق‌مرگ شد؛   و به گزارش فیگارو،  ‌مورخ 31 ژانویه 2013،  یکروز پس از ملاقات محمد مرسی با آنجلا مرکل،  86 شتر در کشور آلمان در آتش سوختند!   تحولات دربار هلند در هم‌سوئی با فاشیسم و تقابل با مسکو،  ‌ تاکنون نقش سرنوشت سازی در ایران ایفا کرده.   در سال 1948 میلادی نیز ‌استعفای ملکة هلند،  باسلطنت ژولیانا و پایه‌ریزی محفل «بیلدربرگ»،  زمینه‌ساز «جنگ سرد» شد و برای ما ایرانیان آشوب‌های فدائیان اسلام و کودتای 28 مرداد 1332 را به ارمغان آورد.   در سال 1980 ژولیانا استعفا داد و سلطنت بئاتریس زمینة ‌مناسب جهت تحکیم پایه‌های دیپلماسی بمب در ایران و صدور آن به عراق و افغانستان را فراهم آورد.   خلاصه پیوند بمب و بئاتریس،   مانند پیوند آخوند و اوباش،  یا پیوند هیتلر با واتیکان،  مقدس و ناگسستنی است!   و اینک ‌همین فاشیسم پوسیده و زهوار دررفته،  از طریق آرژانتین تداوم و گسترش خود را در ایران می‌جوید.  استعفای بئاتریس،  ملکة هلند دلیل «موجه» ‌دارد!
 
حضرات برای تداوم خط توحش هیتلر،   در پی ایجاد محور «ایران ـ ‌آرژانتین» بر آمده‌اند.
به همین منظور،  ‌ در تاریخ 26 ژانویه 2013،   «بی‌بی‌سی»،  کفش‌های پاشنه‌بلند «شاه عباس» را به فروش گذاشته بود.   و ‌در تاریخ 29 ژانویه 2013،   یک روز پس از استعفای بئاتریس،   رهبرمعنوی تروریسم جهانی،‌   رادیوبین‌المللی فرانسه به پاسدار محسن رضائی تریبون داد تا ایشان بر احیای «اقتدار صفویه» تأکید فرمایند:
 
«محسن رضائی: جمهوری اسلامی قدرت دوران صفویه را احیا کرده است.»  
 
بله در تاریخ 28 ژانویه 2013،   بئاتریس به نفع پسرش «ویلم» استعفا داد.   یادآور شویم همسر پادشاه آیندة هلند،  «ماکسیما زورگی‌یه‌تا» فرزند یکی از وزرای کابینة ژنرال ویدلای آرژانتینی است!   هر چند برای حفظ ظاهر،  پدر عروس‌ را از حضور در مراسم ازدواج دخترش با ولیعهد هلند برحذر داشتند،   روابط محفلی و خانوادگی با این نمایش‌ها گسسته نخواهد شد!
 
خلاصه برای تداوم سیاست «نه شرقی،  نه غربی» هیتلر سلام‌الله،  ‌ قرار بود با کفش‌های پاشنه بلند «شاه‌عباس» صفوی و به کمک آرژانتین «اقتدار صفویه» را بازیابیم!   حال ببینیم خارج از درویش‌بازی و حرمسراداری،   اقتدار دوران صفوی چه بوده؟   التماس به درگاه الهی انگلستان برای بیرون راندن پرتقالی‌ها از گامرون جهت تأمین «استقلال» کشور!   البته این حکایت ویراست رسمی است.   به استنباط ما انگلستان برای تأمین منافع‌اش پرتقالی‌ها را از بندر گامرون بیرون راند،   و در کتاب‌های درسی توسعه طلبی بریتانیا را به حساب خواست «شاه عباس کبیر» به خورد ما داده‌اند.   و چرا راه دور برویم،   در دوران جدید نیز تداوم جنگ استعماری با عراق را به حساب «ارادة»‌ حاج روح‌الله گذاشتند،   اشغال عراق را هم «خواست مردم» جا زدند.  حال ببینیم فواید «اقتدار» دوران صفوی چیست؟
 
درویش‌بازی،‌  حرمسرا داری،  روضه خوانی،  نکوهش کاخ،‌ ‌ ستایش کوخ و به ویژه مبارزه با شادی و تفریح امثال «یاردانقلی بک»،  اینهمه در پناه جلال و جبروت بریتانیای کبیر!   به این ترتیب جایگاه آخوند و برنامة روضه و زوزه و شیون و عزاداری و پدرپرستی محفوظ می‌ماند. پیش از ادامة مطلب اشاره‌ای داشته باشیم به داستان یاردانقلی بک!
 
یاردانقلی بک،‌  پرسوناژ یکی از قصه‌های دوران سلطنت «پربار» شاه عباس صفوی است.   در این داستان شاهد پدرسوختگی «شاه عباس» و ایجاد مزاحمت وی برای پینه دوزی به نام یاردانقلی بک هستیم.   دلیل هم اینکه هر شب در خانة‌ این «پینه‌دوز» جشن و شادمانی بر پا بوده!  شاه‌عباس «کبیر» در لباس مبدل دراویش شبگردی می‌فرمودند که صدای ساز و دهل به گوش‌شان می‌رسد.   خود را به محل می‌رسانند؛‌   کوبة‌ در را می‌زنند،  یاهو و یاحق گویان وارد می‌شوند و سراغ صاحب‌خانه را می‌گیرند و به فضولی می‌نشینند.
ـ‌  شما چه کاره‌اید؟
ـ  پینه دوز!
ـ  چرا جشن گرفته‌اید؟
ـ  با پولی که از پینه دوزی به دست می‌آوریم،‌  هر شب جشن می‌گیریم!
ـ  اگر شاه پینه دوزی را ممنوع کند چه؟   
ـ  درویش گل مولا!  مگر شاه دیوانه است؟!
شب دیرهنگام،  رامشگران برخاستند و جشن پایان گرفت.  یاردانقلی‌بک برای درویش رختخوابی گسترد و گفت،  «درویش! شب را میهمان ما باش.»  ولی درویش پدرسوخته بهانه‌ای آورد و خانة یاردانقلی را ترک کرد.  چون سپیده دمید،   جارچی‌های شاه عباس ممنوعیت پینه دوزی را به اطلاع «شهروندان»‌ رساندند!   شب هنگام،‌  دوباره شاه عباس لباس درویشی برتن کرد و خود را به حوالی خانة پینه‌دوز رساند؛  باز هم چراغ‌ها روشن بود و صدای ساز و دهل به گوش می‌رسید.   درویش با حیرت از یاردانقلی‌بک پرسید:
ـ  مگر پینه دوزی ممنوع نشده،‌  چگونه جشن گرفته‌ای؟
یاردانقلی‌بک ضمن گلایه از «سق سیاه» درویش‌ گفت،   وسائل پینه دوزی را فروختم،  یک مشک آب خریدم و تمام روز سقائی کردم.   درویش گفت اگر شاه سقائی را ممنوع کند چه می‌کنی و ... و چون سپیده دمید،  جارچی‌های شاه عباس ممنوعی‌ات سقائی را به اطلاع «شهروندان» رساندند.   این ماجرا چند بار ادامه یافت ولی شاه عباس هرگز نتوانست جشن و شادمانی یارادنقلی‌بک را با ترفند و فضولی‌ و سوءاستفاده از قدرت به تعطیل کشاند!   
 
با این وجود،  محفل «شیخ و شاه» ابله‌تر از این‌هاست که بتواند چنین مسائلی را درک کند.  و این است دلیل «تمرکز» همه جانبة‌ لوطی و عنترهای طویلة آنگلوساکسون‌ بر مسائل صدر مشروطه!   اینان نه تنها اعلامیة جهانی حقوق بشر،   که حقوق اجتماعی زنان را نیز به مطالبات «صدرمشروطه» پیوند زده‌اند،   و دلیل هم روشن است.  صدر مشروطه با دخالت استعمار   آخوند را به عنوان قیم ایرانیان در «شورای نگهبان قانون اساسی»، ‌  یعنی در «جایگاه برتر» نشاند.   به این ترتیب بود که «اخلاق‌محوری» یا همان اخلاق توحش پدرسالار،   بجای انسا‌ن‌محوری نشست!   این است دلیل سینه زدن بی‌بی‌سی و شرکاء برای شاه عباس و مطالبات زنان در صدر مشروطه!  و همین است دلیل فرورفتن شیخ‌الله در آغوش‌ شاه‌الله.        
 
در همان گیرودار که محسن رضائی با کفش‌های پاشنه بلند شاه عباس صفوی در رادیو فرانسه به دلبری مشغول بود،   شیخ‌الله مخالف‌نما از «انقلاب‌اش» ابراز پشیمانی کرده به سوی شاه‌الله خزید؛‌   داس‌الله هم مدافع «اخلاق پاکیزه» از آب در آمد و به «برتری» انقلاب اسلامی بر «صدر  مشروطه» تأکید کرد تا شیخ‌الله برونمرزی بتواند ضمن به ارزش گذاشتن «آخوند»،   از «انقلاب‌اش»‌ ابراز رضایت کند!   حضرات می‌پندارند با «تکرار» یک روند،  نتیجه هم مکرر خواهد شد!   به عبارت دیگر،   آنگلوساکسون‌ها می‌پندارند استعفای ملکة هلند،   اینبار هم مانند گذشته،   زمینه را برای تاخت و تاز فاشیست‌ها در خاورمیانه و آمریکای لاتین فراهم خواهد کرد.   از اینرو لوطی و عنترهای سازمان سیا ضمن تأکید بر «آخوند خوب» و «انقلاب خوب» در گویانیوز،   از یک‌سو «مدرنیته» را به «مهر مسیح» پیوند زدند،   و از سوی دیگر فتوی صدوریدند که «بشر با حقوق‌اش به دنیا می‌آید!»   به عبارت دیگر در قاموس فدائیان اسلام،  حقوق انسانی در شکم مادر تدوین شده!   این همان تبلیغاتی است که با هدف ممانعت از سقط جنین،  ‌بر محور «عشق»در لجنزار واتیکان تنظیم می‌شود،  و توسط سازمان سیا به فروش می‌رسد،  تا اوباش جمکران به تاخت و تاز در عرصة‌ توحش «نه شرقی،  نه غربی»،   یعنی نفی مادیات و مادی‌ات انسان ادامه دهند و دیپلماسی بمب همچنان تداوم یابد.    
 
اینچنین بود که پس از استعفای بئاتریس،   در آنکارا یک بمب منفجر کردند،   تا رجب اردوغان بتواند،  قبل از تحقیقات و بررسی پلیس،‌   انگشت اتهام را به سوی چپ‌گرایان بگیرد!   یک بمب هم خرج شیعیان پاکستان شد و ولایتی سر از اسلام آباد درآورد.  خلاصه دنیا بر وفق مراد آخوندنوازان لندن واشنگتن بود وآخوندپرستان ضمن برچسب زدن،‌  تهاجم به حریم خصوصی و دفاع از «حق» در جایگاه قضاوت ارزشی نشسته و برای تشویق بی‌مسولیتی و حماقت،   در کمال وقاحت  «حق اشتباه» می‌طلبیدند که‌ ناگهان شمشیر دو دم «حق پاسخ» سوریه به تهاجم اسرائیل از نیام برکشیده شد!   بله،  نوچه‌های محفل «نه شرقی،  نه غربی» از سیر تحولات عقب افتاده‌اند!
 
اینان چنین می‌پندارند که برنامة سرکوب سازمان یافتة ‌چپ که با فاشیسم در ایتالیا و آلمان آغاز شد،   هنوز هم می‌تواند به قوت خود ادامه یابد!   حال آنکه اگر چنین امکانی وجود می‌داشت،  درکشور ایتالیا،   قاضی «فردیناندو ایمپوزیماتو» حمایت محفل بیلدربرگ و ناتو از تروریسم جهانی را در قالب کتاب «افشا» نمی‌کردند.   به گزارش ولترنت،  مورخ 30 ژانویه 2013،‌   زمینة  تخصصی قاضی «ایمپوزیماتو» مافیا و تروریسم است و کتاب وی تحت عنوان «لا رپوبلیکا دللی ستراجی ایمپونیته» ـ  ‌جمهوری کشتارهای مجازات نشده  ـ  در اوائل ژانویه سالجاری در کشور ایتالیا انتشار یافته.
 
به عبارت دیگر،  محور «هلند ـ  ایران ـ آرژانتین» از هم اکنون محکوم به شکست است،    همانطور که محور «ایران ـ برزیل» نیز فروپاشید.   روشن‌تر بگوئیم،   هرآنچه آنگلوساکسون‌ها از سال 1948 میلادی تاکنون از طریق ایران،  ترکیه،   اسرائیل و پاکستان رشته‌اند پنبه شده!  در نتیجه استفاده از لات و لوت مسلمان‌ها برای گسترش اقتدار صفویه و سرکوب چپ در آمریکای لاتین دیگر امکانپذیر نخواهد بود.      
 
حال بازگردیم به محور «آرژانتین ـ  جمکران.»   همانطور که گفتیم،  ساخت و پرداخت این محور با انتشارخبر توافق آرژانتین با جمکران جهت تحقیق پیرامون انفجار «آمیا» آغاز شد.   هدف از توافق‌ کذا در مرحلة اول تطهیر حکومت اسلامی،   و به ویژه ارائة تصویر دلپذیر از اکبر بهرمانی و نزدیکانش بود.   در گام بعد،‌  سازماندهی به محور «آرژانتین ـ جمکران» می‌توانست تحت نظارت محفل بیلدربرگ،  همزمان به سرکوب چپ و تاراج نفت،   نه تنها در خاورمیانه که در آمریکای لاتین نیز گسترش دهد.  ولی به دلیل شکست همین محور،  و در پی مسائلی که نمی‌توان مطرح کرد،   در شامگاه 28 ژانویه 2013، ‌ ملکة هلند پس از 33 سال سلطنت استعفا داد‌!
 
در تاریخ دوم فوریة 1943،‌   نبرد استالینگراد سرنوشت جنگ جهانی دوم را رقم زد.  در نتیجة این تحولات آنگلوساکسون‌ها ناچار شدند هیتلر را رها کرده در کنار «برندگان» بنشینند،   با این وجود،   به حمایت پنهان از دیپلماسی بمب در مناطق نفوذشان از جمله در ایران ادامه دادند.  جالب اینکه،   این سیاست تاکنون بر محور جابجائی در ساختار سلطنت در کشور هلند به اجرا درآمده!
 
حدود 3 سال پس از پایان جنگ دوم جهانی،  یعنی در سال 1948 میلادی، ‌ استعفای ملکة هلند به سلطنت ژولیانا و جنگ سرد و نهایت امر پایه‌ریزی بنیاد «بیلدربرگ» و ظهور جبهة ‌ملی در ایران انجامید.   در سال 1980 میلادی،   حدود یک‌سال پس از پیروزی «انقلاب» حاج روح‌الله نیز،   ‌ ژولیانا ملکة پیشین استعفا داد و سلطنت بئاتریس با گسترش تروریسم در کشور ایران و دیگر مناطق نفوذ لندن توأم شد.   یادآور شویم،   همسران ژولیانا و بئاتریس هر دو آلمانی و از طرفداران پروپاقرص هیتلر بودند.   به عبارت دیگر خاندان سلطنت هلند از طریق ازدواج،  زمینة نفوذ سیاسی فاشیست‌ها را در حاکمیت خود فراهم می‌آورد.   ولی پیوند خاندان سلطنت هلند به فاشیست‌های آلمان محدود نمی‌شود.   این خانواده به فاشیست‌های آمریکای لاتین نیز روی خوش نشان می‌دهد،   چرا که‌ به این ترتیب در آمریکای لاتین به فاشیسم تداوم می‌بخشند.  و این است دلیل ازدواج ولیعهد هلند با «ماکسیما زورگیه‌تا»،   فرزند یکی از وزرای ژنرال ویدلا!  باری طی سلطنت بئاتریس،   تروریسم در قالب کودتاهای «نظامی ـ  مردمی» در ایران و ترکیه،  به همراه جهاد با کفار در افغانستان و عراق،‌  و هیاهوی شورشیان جیاپاس در مکزیک و ... سازمان یافت و سرانجام به صورت «بهار عرب» به تونس،   لیبی و مصر صادر شد.
 
افتضاح در تونس و تاراج و کشتار در لیبی به کنار،  ‌ در کشور مصر،   رفراندوم «پیش‌نویس قانون اساسی» که به دلیل هوشمندی ملت مصر و تحریم رفراندوم،   با حدود 30 درصد آراء به تصویب رسید،  دست استعمارگران غرب و نوچه‌های‌شان را رو کرد!  پیشتر گفتیم که از منظر حقوقی این رفراندوم فاقد مشروعیت است.   ولی شاهد بودیم که حقوق‌بشر فروشان خادم ارتش آدمخوار ناتو این نکتة پیش پا افتاده را نادیده گرفته،  در برابر سرکوب و کشتار مردم مصر نیز خفقان اختیار کردند.   ولی وحشیگری آدمخواران ناتو به این مختصر محدود نماند.   همچنانکه در وبلاگ «سیب و لات» هم گفتیم فرانکفورتر آلگماینه،  یکی از بوق‌های ارتش ناتو،  محمد مرسی را در کمال وقاحت «مدافع دمکراسی» معرفی کرد،   ‌چرا؟ چون قرار بود ایشان در تاریخ  30 ژانویه سالجاری ابتدا به آلمان و سپس به فرانسه مسافرت رسمی داشته باشند!   بله،   لازم بود این جانور وحشی که مردم مصر او را به موسولینی تشبیه می‌کنند در افکار عمومی غرب «مدافع دمکراسی» معرفی شود تا بده‌بستان دولت‌های غرب با  موسولینی مصر موجه و مقبول جلوه کند.   ولی به دلائل نامعلوم سفر ممد موسولینی به فرانسه لغو شد و سطل زباله را در آلمان تخلیه کردند.   
 
خلاصه،   «رفت و روب» کاخ سلطنتی هلند به «آراستن» فرانسه و‌ تخلیة‌ خاک و خاشاک‌ در آلمان منجر ‌شد!   از اینرو محمد مرسی را به آنجلا مرکل سپردند!   از سوی دیگر،  همزمان با تخلیة زباله در آلمان،   نخست وزیر بریتانیا نیز برای نخستین بار طی نیم قرن اخیر برای یک سفر رسمی عازم الجزایر شد.   جالب اینکه،  پیامد این مسافرت برکناری رئیس «جبهة آزادی‌بخش ملی» بود!   ‌یادآور شویم که جبهة کذا تشکلی است که امثال احمدبن بلا،‌   یعنی پیروان «اسلام انقلابی» در آن عضویت داشتند!   در عمل،  رواج تروریسم در الجزایر و تاراج نفت و گاز اینکشور ریشه در همین اسلام انقلابی دارد!   خلاصه نکبت و ادبار حاکم بر الجزایر با توحش حاکم بر ایران از منبع مشترکی تغذیه می‌کند.   در هر حال،   موضوع این وبلاگ الجزایر نیست پس بازگردیم به اصل مطلب یعنی استعفای ملکه هلند و اوضاع حکومت جمکران و مخالف‌نمایان‌اش یعنی محفل «شیخ‌وشاه.»
 
پیامد تحولات سلطنتی در کشور هلند،  طی 60 سال گذشته به معنای تخلیه فاضلاب در ‌«خاورمیانه» و به ویژه در کشور ایران بوده!   البته پاکستان و ترکیه هم برای این عملیات «مناسب» به نظر می‌رسند!   از اینرو به عادت دیرینه ولایتی را به پاکستان فرستادند؛   مهر جمکران را هم به دل «اوغلو» انداختند،   تا صالحی بتواند با خیال آسوده از «جان کری» دلبری کند. 
 
ولی از آنجا که  «هوا خیلی پسه»،  ‌ نعلین‌ها که طی سدة اخیر با هدف تأمین منافع لندن،   برای تخریب کاخ «سلاطین ظالم» و به ارزش گذاشتن «کوخ» وق می‌زدند،   اینک به کاخ سلطان قابوس پناه برده‌اند!   اما کاخ سلطان قابوس هم محل ناامنی است!   آن‌روزها!  آن‌روزهای خوب که با هیتلر و رضاشاه از کشور ایران «پل پیروزی» می‌ساختند و از آستین‌شان «مصدق» بیرون می‌کشیدند دیگر سپری شده!   و گذشت آن‌روزها که سلطان قابوس به خواستگاری «شازده خانوم» دربار پهلوی می‌رفت و دست رد به سینه‌اش می‌زدند!  در این روزها،   این روزهای تیرة افلاس که حکومت جمکران از طریق بازداشت لات‌ولوت‌های طرفدار موسوی برای‌شان «سنگر حق»‌ می‌سازد؛  ‌ و رادیوفردا،   از زبان جیره‌خواران‌اش نتیجة انتخابات آینده را «پیشگوئی» می‌کند،   دولت آرژانتین هم می‌باید جای خالی هیتلر را پر نماید!   قرار است این دولت «مستقل» از طریق هارت و پورت برای لندن و پرخاش به اسرائیل،‌  دست نوازشی به سروگوش ملایان جمکران بکشد!  ‌ ولی افسوس و صدافسوس که اگر چنین امکانی وجود می‌داشت،  جلیلی را هول‌هولکی به سوریه پرتاب نمی‌کردند و ‌نخست وزیر بریتانیا هم در لندن دست زرداری را در دست کرزای نمی‌گذاشت!
 
 
 


 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
...
 
 
 
 
 
 
 
 
 


Share