شنبه، مهر ۱۸، ۱۳۸۸


بیشه‌های الماس!
...
شب ذوب شد و رفت
وز راه من و تو
آن کوه گران
مشت غباری شد و برخاست

ما خواهان استقرار دمکراسی و حاکمیت قوانین انسان‌محور دمکراتیک در ایران هستیم. شعارهای پوچ «استقلال»، «آزادی» و «جمهوری ایرانی» مبهم، انسان‌ستیز و ضددمکراتیک است.

«جمهوری ایرانی»، اگر استقرار یابد، همچون «جمهوری اسلامی» هدفی جز تبدیل اعتقادات مردم به «ابزار سیاست‌گذاری» استعمار و تخریب فرهنگ ایران نخواهد داشت. جمهوری اسلامی اعتقادات مذهبی مردم را متزلزل کرد، بدون اینکه جایگزین والاتری برای آن ارائه دهد، در این راستا «جمهوری ایرانی» هدفی جز تزلزل و تخریب پایه و اساس فرهنگ ایران ندارد.

همچنانکه در وبلاگ «قاطر و قطب‌نما» گفتیم، آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک جهت «مدرنیزاسیون» شیاف سی‌سالة جمهوری اسلامی، شعار پوچ و ابله‌فریب «استقلال»، «آزادی» را به «جمهوری ایرانی» افزوده، آنرا از دو مسیر به ‌ظاهر متفاوت به خورد ملت ایران می‌دهند. این شعار گوساله‌پسند، ابتدا توسط ریزه‌خواران ساواک جمکران در «تظاهرات» شنیده می‌شود ـ چرا که بعضی‌ها «استعداد» شعارپردازی دارند ـ سپس روضه‌خوان‌ها، غلامبچگان کارخانة رجاله پروری و دیگر شخصیت‌های منفور حکومت جمکران، جهت گرم کردن تنور ارباب به «انتقاد» از شعار کذا می‌پردازند.

با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» و استقرار حکومت اسلامی در کشورمان، استعمار غرب موفق شد علاوه بر تاراج ثروت‌های ملی، زمینة تخریب اخلاقیات و تزلزل بنیاد مذهب را در جامعة سنتی ایران فراهم آورد. همچنانکه شاهدیم تنها ره‌آورد ورود روحانیت شیعی‌مسلک به عرصة سیاست گسترش فساد مالی و اخلاقی و بی‌اعتباری مذهب شیعة اثنی‌عشری بوده. اکنون گاه تخریب فرهنگ ایران پیش از اسلام فرا رسیده. شعار «جمهوری ایرانی» برای دستیابی به همین هدف ساخته و پرداخته شده.

روز گذشته، پس از آنکه آخوند احمد خاتمی در وقوقیة دانشگاه سابق تهران اظهار داشت، «هر که بگوید جمهوری ایرانی دشمن ماست»، این شعار «مبهم» و احمق‌پسند رسماً پای به مرحلة «عقیده‌‌سازی» گذارد. «سربازگیری» بر محور این شعار استعماری، از قضای روزگار با سفرهای استانی علی‌خامنه‌ای تقارن یافته! برنامه چنین تنظیم شده که خامنه‌ای به نقاط مختلف کشور سفر کند، تا لباس شخصی‌های ساواک بتوانند با ایجاد مزاحمت برای مردم، «شاه‌سازی» کرده و با ایجاد نفرت از رهبر فرزانه، سیاست «تمرکز بر یک نقطه» را به پیش رانند. آنچه در چالوس پیش آمد شاهدی است براین مدعا. لباس شخصی‌ها با توسل به زور و تهدید، ‌ کسبه و رانندگان تاکسی را به نصب پوسترهای خامنه‌ای مجبور کردند. سایت «پیک ایران» هم گزارشی از این ماجرا منتشر کرده. حال ببینیم در صورت موفقیت سیاست استعمار، «جمهوری ایرانی» چه صیغه‌ای می‌تواند باشد؟

جمهوری ایرانی همان جمهوری اسلامی است. یک عبارت متناقض، من‌درآوردی و به ویژه «مبهم» که جهت ایجاد «اجماع» پیرامون «ابهام»، خود را در پناه دو واژة جادوئی و فریبندة «استقلال» و«آزادی» پنهان کرده. چه کسی خواهان استقلال است؟ همه! چه کسی خواهان آزادی است؟ همه! چه کسی خواهان جمهوری ایرانی است؟ کسانی که خواهان استقلال و آزادی‌اند، یعنی باز هم همه! حال آنکه گر نیک بنگریم، «جمهوری ایرانی» دقیقاً همچون عبارت گوساله‌پسند «جمهوری اسلامی» در واقع در تضاد با هرگونه استقلال و آزادی قرار می‌گیرد! چرا؟ به یک دلیل اساسی و منطقی.

چارچوب «آزادی» و «استقلال» در شعار مذکور، نهایت امر توسط همین عبارت مبهم «جمهوری ایرانی» تعیین خواهد شد. همانطورکه سی‌سال پیش عبارت مبهم «جمهوری اسلامی» چارچوب همین دو واژة «فریبنده» را مشخص کرد و شاهد بودیم که نه تنها هیچ استقلالی در کار نیست که حکومت اسلامی یک مجموعة مزدور و دست‌نشاندة سازمان ناتوست. و همین مجموعة مزدور بیگانه، برای تأمین منافع اربابان خود «آزادی» را در چارچوب توحش و تحجر «اسلام» قرار می‌دهد، و به این ترتیب منافع ملی ایران نیز در تضاد با منافع «جهان اسلام» تلقی می‌شود. نتیجه این شد که هر چه «جهان اسلام» می‌خواست ملت ایران می‌بایست بپذیرد! خواست «جهان اسلام» چه بود؟ پرکردن جیب تفنگ‌فروشان ینگه‌دنیا از طریق کشتار و سرکوب ملت ایران.

به همین دلیل بود که اراذل و اوباش، جهت افزایش بودجة نظامی بلافاصله تشکیلات استعماری سپاه پاسداران و سپس بسیج را سازماندهی کردند. پیوستن به ایندو مجموعة سرکوب استعماری و شرکت در جنگ و دویدن روی میادین مین برای بسیاری از کودکان و جوانان ایرانی تنها راه «ارتزاق» شد! همزمان با قربانی کردن جوانان و کودکان ایرانی در جبهه‌های جنگ استعماری، بنیانگزاران ضدامپریالیست و «انقلابی» سپاه و بسیج از قبیل ابراهیم یزدی، پاسدار علی‌لاریجانی، محسن سازگارا و ... به دلالی و پادوئی و جانفشانی برای آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک اشتغال داشتند. و برای تداوم همین جنگ بود که «مردم» کذا، یا همان چماقداران حکومت اسلامی هر روز به صورت «خودجوش» تظاهرات به راه می‌انداختند! و صدای گوشخراش و سیمای کریه جمکران نیز هر روز از زبان همین «مردم» مطالبات استعمار را به اطلاع ملت ایران می‌رساندند. شعارهای «انقلابی» از قبیل، صدای صلح و سازش خاموش باید گردد! می‌جنگیم، می‌میریم سازش نمی‌پذیریم! از آنجمله بود. امام دجال‌ و روشن ضمیرشان هم اعلام می‌کرد، «اگر این جنگ 20 سال هم ادامه داشته باشد ما ایستاده‌ایم»! و دیدیم که سرانجام این پیرمرد خرفت چگونه سینه‌خیز «ایستاد». در این جنجال و هیاهو روزنامه‌های کیهان و اطلاعات هر روز با افتخار نام و مشخصات ده‌ها تن از قربانیان نظام توحش را به عنوان «محارب» و «مفسدفی‌الارض» و غیره منتشر می‌کردند. در میان «محاربین»، کودکان 12 ساله هم وجود داشتند. همان‌ها که بر اساس اظهارات حکیمانة سیدابراهیم نبوی، «کمونیست بودند و باید می‌مردند!» خارج از حمایت سازمان ناتو از حکومت اسلامی، وقوع این «معجزات» در کشورمان چگونه میسر شد؟ با توسل به یک «ابهام» که همان واژة «مردم» است.

این ابهامی است که در «جمهوری ایرانی» هم کارساز آنگلوساکسون‌ها خواهد شد. پیشتر در سخنرانی‌های احمق‌پسند خمینی، «مردم» کذا «اسلام» را می‌خواستند، و برای اسلام هم «انقلاب» کرده بودند، نه برای مسائل مادی، کار، زندگی، آرامش و آزادی و ... با استقرار «جمهوری ایرانی» دقیقاً همین شرایط را می‌توان بازتولید کرد. پس از اینکه مرحلة سربازگیری به حد مطلوب رسید، سازمان سیا یک رهبر مرغوب از طویلة مخصوص برای‌مان بیرون می‌کشد و ایشان خواهند گفت، «مردم» ایران را می‌خواهند، مردم برای «ایران» انقلاب کردند، نه برای مسائل مادی! و ما ملت برای چندمین بار بازمی‌گردیم به دوران رویائی آغاز فاشیسم «بومی.» هر کس خواهان آزادی بیان و حقوق و عدالت اجتماعی شود، بلافاصله «مردم» با شعار «جانم فدای ایران»، به صورت «خودجوش» به خیابان‌ها ریخته به وی تفهیم خواهند کرد که آزادی‌های اجتماعی، و عدالت و این قماش «مطالبات سوسولی» غربی است! ما «ایرانی» هستیم و باید به «ارزش‌های ایرانی» احترام بگذاریم! حال ببینیم «ارزش‌های ایرانی» چیست؟ اگر بی‌بی‌گوزک‌های شیعی‌مسلکان نباشد، مسلماً این‌ارزش‌ها را از فرهنگ ایران باستان استخراج خواهند کرد.

به عنوان نمونه ارزش‌های «جمهوری ایرانی» می‌تواند پندار نیک،‌ کردار نیک، گفتار نیک باشد، عباراتی که همچون «عدالت علوی» ابداع روضه‌خوان‌ها کارساز استعمار خواهد بود. عباراتی مبهم و فاقد صراحت حقوقی! چارچوب فلسفی و منطقی «نیک» چیست؟ همان چارچوبی که سازمان سیا پیشتر برای «عدالت علوی» تعیین کرده! واقعیت این است که شعار «جمهوری ایرانی» همچون شعار «جمهوری اسلامی» هدفی جز تبدیل اعتقادات مردم به «ابزار سیاست‌گذاری» استعمار و تخریب فرهنگ ایران ندارد.

گفتیم که با شعار «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، و استقرار حکومت اسلامی، استعمار غرب موفق شد علاوه بر تاراج ثروت‌های ملی، زمینة تخریب اخلاقیات و تزلزل بنیاد مذهب را در جامعة سنتی ایران فراهم آورد. پیشتر گفته بودیم که در کشورمان به دلیل عدم استقرار حاکمیت دمکراتیک، اخلاق اجتماعی بالاجبار از اخلاق دینی سرچشمه گرفته و هنجارهای اخلاقی و نظم جوامع دمکراتیک برای ملت ایران ناشناخته است. در نتیجه طبیعی است که استقرار یک حکومت دینی در کشوری فاقد بنیادهای دمکراتیک به فرسایش بنیادهای سنتی منجر شود؛ و نهایتاً جامعه را متزلزل ‌کند. حتی در دوران ساسانی نیز که حاکمیت ایران دست‌نشاندة استعمار نبود، استقرار حکومت دینی، ایران را به انسداد فرهنگی و سیاسی‌ کشاند و فروپاشی امپراطوری ساسانی پیامد آن بود. پیشتر هم به کرات گفته‌‌ایم، انحصارطلبی مغ‌های زرتشتی، کشتار مانویان و مزدکیان راه‌گشای پیروزی تازیان بر ملت ایران شد. هر چند که شکست ایران در برابر وحشیان بادیه‌نشین را آخوندجماعت در کمال بی‌شرمی نتیجة «بر حق» بودن دین اینان جا بزند. ولی ما از روضه‌خوان جماعت انتظار سخن منطقی نداریم؛ موجودیت اینان منطق‌ستیز است.

چرا راه دور برویم؟ همین آخوند کدیور در مراسم روضه و زوزه در کالیفرنیا مکرراً تأکید داشت که خداوند از «خون مظلوم» و حق مظلوم و اینجور چیزها نمی‌گذرد. ایشان می‌فرمودند که خون مظلوم همچون صاعقه بر سر ستمگر فرود می‌آید. ایشان تاکید کردند که، «خداوند می‌گوید، آن‌ها که در راه حق کشته شده‌اند، نمرده‌اند، شما نمی‌دانید،‌ ایشان از راه یافتگان و هدایت شدگان‌اند» و ... و اگر چنین است باید از شیخ کدیور بپرسیم چرا برای این «هدایت‌شدگان» نوحه‌خوانی می‌کند؟ مگر هدایت شدن بد است؟ باید از این آخوند «فرهیخته‌نما» بپرسیم،‌ چرا خداوند عادل‌شان دهه‌هاست به تماشای کشتار و تاراج ملت‌های «مسلمان» منطقه نشسته و کاری نمی‌کند؟ قتل صدها هزار ایرانی، عراقی و افغان «به حق» بوده؟ نکند به قول سیدآبراهام ‌نبوی اینان هم «کمونیست» بودند؟ یا شاید طبق «اخبارموثق» بوق‌های تبلیغاتی غرب فقط «تروریست‌ها» کشته شده‌اند؟ چرا که لشکرکشی به عراق و افغانستان فقط برای «مبارزه با تروریسم» بوده! البته این مزخرفاتی است که به خورد افکارعمومی می‌دهند تا جنایات سازمان ناتو «توجیه» شود. واقعیت این است که هدف «از مبارزه با تروریسم» تأمین منافع مادی و استراتژیک سازمان ناتو است. سازمانی که سیر قهقرائی می‌پیماید و در حال عقب‌نشینی است.

آن بیشه‌های الماس
باز از کرانة صبح
شب را به آب دادند

امروز، 10 اکتبر 2009، با امضاء توافق تاریخی بین ارمنستان و ترکیه در دانشگاه زوریخ یکی دیگر از دیواره‌های دژ مستحکم ناتو در ترکیه فروریخت. پس از جنگ 6 سالة جمهوری آذربایجان با ارمنستان بر سر منطقة قره‌باغ، مرزهای ترکیه با ارمنستان بسته شد. چرا که ترکیه، به عنوان عضو سازمان ناتو از جمهوری آذربایجان دفاع می‌کرد. در واقع جنگ 6 ساله، جنگ بین ناتو و روسیه بود. و امروز این جنگ رسماً در جبهة ترکیه به پایان رسید. مسلم بدانیم مرحلة بعدی عقب‌نشینی سازمان ناتو را در ایران شاهد خواهیم بود.

بنگر
در باد سحرگاهان
[...]
بر شاخة بادام
بدرود زمستان است
(شفیعی کدکنی)





...

جمعه، مهر ۱۷، ۱۳۸۸


قاطر و «قطب‌نما»!
...
گویا هیز اکسلنسی، سایمون‌گاس «جمهوری ایرانی» را برای ملت ایران تجویز کرده‌اند، چرا که «آیات عظام» و «غلام‌بچگان سفارت» به ویژه پاسدار علی‌کوچیکه به شدت از این «شعار غیراسلامی» انتقاد فرموده و رادیوفردا هم مراتب ناخشنودی اینان را منعکس کرده تا همه از لج آیات عظام شعار گوساله فریب «جمهوری ایرانی» را تکرار کنند و بازهم از چاله به چاه بیفتند. «جمهوری ایرانی»، ‌ همان «جمهوری اسلامی» است که «بومی» شده. روشن‌تر بگوئیم، در رنگرزی سازمان سیا، شعار «جمهوری ایرانی» را برای رنگ و لعاب دادن به چهرة کریه «جمهوری اسلامی» ساخته‌اند.

«جمهوری ایرانی»، یکی از انواع شیاف‌های انفجاری ساخت پنتاگون است که انفجار آن حدود سی‌سال وقت می‌گیرد و هرگز کاربرد خود را از دست‌ نخواهد داد، چرا که پس از انفجار نیز «قابل بازیافت» است. این شیاف جادوئی از تمامی ویژگی‌های خداوند ادیان ابراهیمی برخوردار است. همچون او «یکتا»، «جاودان»،‌ «متکثر» و «نامرئی» است، و «بازیافت» و «مدرنیزاسیون» آن همواره با «شعار» آغاز می‌شود. شگرد کار چنین است: برای «بازتولید» و جاودانگی شیاف ‌مقدس، «شرط لازم» این است که نام او را پس از ذکر «استقلال» و «آزادی» بر زبان آوریم، همین! اما این فقط برای «عقیده‌سازی» است و کفایت نخواهد کرد. پس از مرحلة سرنوشت‌ساز «عقیده‌سازی» می‌باید «سربازگیری» کرده، لشکریان فراوانی را به هواداری از شعار کذا بسیج کنیم! سازمان تبلیغات اسلامی (ساتاس) این مهم را بر عهده ‌گرفته. وقتی تعداد سربازان به حد نصاب رسید، سازمان سیا برای‌مان یک رهبر مدیر و مدبر هم از طویلة مخصوص بیرون می‌کشد و در رسانه‌های خود عقل و خرد و تدبیر او را به جهانیان ثابت می‌کند. سپس در پناه جنجال و هیاهوی «سربازان» که به دور رهبر خردمند «طواف» می‌کنند عملیات چپانیدن شیاف مقدس به ملت بخت برگشتة ایران آغاز می‌شود، و روز از نو روزی از نو.

«[درآمد سالانة مافیا] از فروش مواد مخدر افغانستان در خارج از کشور در حدود 100 میلیارد دلار [برآورد می‌شود]»


بله! این خبر که در سایت نووستی، مورخ 15 مهرماه سالجاری منعکس شده، دلیل واقعی اهدای «نوبل صلح» به رئیس جمهور ایالات متحد است. خوشبختانه محفل رسوای نوبل توانست «جوایز» را بین خودی‌ها توزیع کند. از اسرائیل تا واشنگتن همه «خودی» بودند، به ویژه نوبل ادبیات را به یکی از نویسندگان رومانیائی دادند که آلمانی‌تبار بود، و نوبل پزشکی را به کسانی دادند که 38 سال پس از «آلکسئی اولوونیکوف»، دریافتند فرضیة وی در مورد پیری، که در سال 1971 مطرح شده صحت دارد! در واقع برندگان نوبل پزشکی فرضیة «آلکسئی اولوونیکوف» را که از سال 1971 در جهان شناخته شده بود، پس از گذشت بیش از سه دهه دوباره «کشف» کردند و نوبل پزشکی هم به آنان داده شد، که حق‌شان بود!

دلیل اینکه نوبل پزشکی به «اولوونیوکوف» تعلق نگرفت این بود که در سال 1971 هنوز اتحاد جماهیر شوروی وجود داشت و در سال 2009 هنوز روسیه وجود دارد و ... و محفل نوبل مصلحت خویش در آن دید که جایزه از حوزة اقتصادی دلار خارج نشود. و اما نوبل صلح روی دستشان مانده بود، و برنامة «چه کنم، چه کنم» بر پا شده بود که خبر رسید آمریکا 40 هزار نفر بر تعداد نظامیان اشغالگر در افغانستان می‌افزاید و تا هر زمان که لازم باشد برای «استقرار صلح» در این کشور مصیبت‌زده می‌ماند. به محض انتشار این خبر، اعضای محفل رسوا بوی بهبود ز اوضاع جهان به مشام‌شان رسیده همه با هم گفتند، بر این مژده گر جان فشانم رواست! و قرار شد نوبل صلح را به پرزیدنت اوباما تقدیم کنند. چون صلاح ندیدند این جایزه را مستقیماً به رابرت گیتس اهداء کنند؛ آبروی محفل کذا برباد می‌رفت!

و از آنجا که چینی‌ها هنوز نفهمیده‌اند چطور می‌توان شرف و وجدان و آبروی «یدکی» تولید کرد، چون این قماش کالا با پول به دست نمی‌آ‌ید، سوئدی‌ها بالاجبار جایزه را به پرزیدنت گاوچران‌ها اهداء کردند. به این ترتیب برنامة «تولید مواد مخدر» در افغانستان همچنان ادامه خواهد یافت. درآمد این فعالیت‌های «صلح‌آمیز» سالانه 100 میلیارد دلار برآورد شده که بخش ناچیزی از آن یعنی سالانه حدود 80 میلیون دلار به طالبان تعلق می‌گیرد.

به گزارش نووستی،‌ مورخ 15 مهرماه 1388، به نقل از ویکتور ایوانف، رئیس سازمان فدرال کنترل و مبارزه با مواد مخدر بخش اعظم 100 میلیارد دلار کذا صرف گسترش سازمان‌های تروریستی در جهان از جمله «جنبش اسلامی ازبکستان» می‌شود. بد نیست بدانیم حکومت گورکن‌های جمکران هم یکی از بازوهای مافیای کذا به شمار می‌رود. مواد مخدری که سازمان ناتو برای استقرار صلح و به ویژه دمکراسی در افغانستان تولید می‌کند از راه ایران به روسیه ارسال می‌شود. به فاصلة یک‌ماه، یعنی از تاریخ 17 شهریور تا 17 مهرماه سال 1388، گمرک روسیه 144 کیلو تریاک و 200 کیلو هروئین «مرغوب» از مبداء جمکران را توقیف کرده!

بله گویا رهبر فرزانه برای بدرقة همین محمولة مقدس بوده که راهی شمال کشور شدند. و از آنجا که حواس‌شان به هروئین‌های مامانی بود، و «به حق» نگران این عزیزان بودند، مقداری پرت‌وپلا هم تحویل امت همیشه در صحنه دادند. ایشان در چالوس فرمودند، اگر قطب‌نما نداشته باشید گم می‌شوید! ظاهراً رهبر فرزانه هوای مه‌آلود سواحل دریای خزر را ناشی از «غبار فتنه» پنداشتند! البته خامنه‌ای از آنجا که ادیب و فرهیخته است و سخنرانی‌های‌اش را سیدمهدی خاموشی تنظیم می‌کند فرموده‌ بودند، «غبارآلودگی فتنه»! ما هم «خودسرانه» بیانات‌شان را «تصحیح» کردیم که حداقل مفهوم باشد. باری «رهبرمسلمانان‌جهان» فرمودند «بصیرت» برای شناخت هدف، تشخیص مسیر درست و شناخت دشمن لازم است. و همه باید به این سلاح مجهز شوند. از وقتی آمریکا مجبور شد دکان تجهیز گورکن‌ها به سلاح هسته‌ای را تعطیل کند، روضه‌خوان‌ها سلاح‌های دیگری کشف کرده‌اند، از آنجمله ‌است سلاح بصیرت!

بصیرت از تجهیزات فوق مدرن صدر اسلام است که در «منطق علوی» کاربرد فراوان داشته، ولی از آنجا که «امام علی» در آثار بی‌شمار «فلسفی» خود یعنی در همان نهج‌البلاغة کذا تعریف مشخصی از آن ارائه نداده‌اند، مانند دیگر تجهیزات و اختراعات و فرمایشات «صدر اسلام» از قماش «شعارپوچ» به شمار می‌رود و به همین دلیل نیز مورد استفادة رهبر فرزانه قرار می‌گیرد.

مقام معظم پس از تأکید چندباره بر «شرکت 85 درصدی» مردم ایران در مسابقات مارگیری، راه شناخت «حق» و «باطل» یعنی همان «منطق‌علوی» و «منطق‌اموی» را که آخوند کدیور هم در کالیفرنیا به آن اشاره داشت مطرح کرده می‌فرمایند، راه مقابله با فتنه آفرینی «بصیرت» است. ایشان می‌افزایند ملت‌های مسلمان از «حضور85 درصدی» مردم خیلی خوشحال شدند! اما دشمن برای تخریب این جشن بزرگ با «شایعه افکنی»، دست به تخریب زد و «دوستداران جمهوری اسلامی» خیلی نگران و ناراحت شدند. و این «واقعیت» ثابت می‌کند که «تفکر» جمهوری اسلامی پس از 30 سال چقدر طرفدار دارد! این پیوند گوز به شقیقه از «تفکر» جمهوری اسلامی سرچشمه گرفته، در ضمن «شایعه‌افکنی» را به گنجینة‌ ادبیات فقر فرهنگی بیفزائیم!

بله «خبر موثق» حضور 85 درصدی که از آمریکا پخش شد، «شایعه» نبود واقعیت داشت چرا که این جفنگیات برای گورکن‌ها مفید تشخیص داده شد. آنگلوساکسو‌ن‌ها، همچون «پیگ‌مالی‌یون» که شیفتة مجسمة ساخته‌ و پرداختة خود شده بود، ‌می‌‌خواهند به مجسمة ساخت خود زندگی هم ببخشند. مجسمة کذا هم از این امر آگاه است و به همین دلیل بلبل‌زبانی می‌کند.

مجسمه سازی به نام پیگ‌مالی‌یون، عهد کرده بود مجرد بماند. ولی عاشق مجسمه‌ای می‌شود که با دست خود از عاج ساخته. پیگ‌مالی‌یون نام «گالاته» بر این مجسمه می‌گذارد، لباس‌های فاخر بر او می‌‌پوشاند و او را با زیورهای گرانبها می‌آراید. هنگام برپائی جشن‌های آئینی در جزیرة‌ آفرودیت، پیگ‌مالی‌یون از ایزدبانو می‌خواهد که همسری چون گالاته به او ببخشاید و آفرودیت تقاضای او را برآورده کرده گالاته را جان می‌بخشد. بله حکومت اسلامی هم برای آنگلوساکسون‌ها حکم گالاته را پیدا کرده منتهی اینان برخلاف پیگمالی‌یون که گالاته را با شکوه و جلال می‌آراست، گالاتة‌ خود را بدهیبت، ‌ متحجر و وحشی درست کرده‌اند که با همدستی او بتوانند جیب ما ملت بهتر را بزنند.

باری در این راستا علی‌خامنه‌ای ادعا می‌کند جمهوری اسلامی یک «تفکر» است که در جهان اسلام طرفداران فراوان دارد و به یاد داشته باشیم که محفل نوبل در زمرة همین طرفداران قرار گرفته. اهدای جایزة کذا به «اوباما» که از فدائیان اسلام به شمار می‌رود، شاهدی است بر این مدعا. بگذریم! خامنه‌ای یک راه جادوئی برای تشخیص «حق» از «باطل» نیز کشف کرده که سی سال پیش از سوی سازمان سیا به خمینی وحی شده بود و آن عبارت است از در نظر گرفتن «واکنش» دشمن! اگر کاری بکنید که «دشمن» خشمگین شود، در راه «حق»‌ گام برداشته‌اید! اگر «دشمن» از عمل شما خوشحال شود، در مسیر «باطل» قرار دارید و لازم است هر چه زودتر تغییر مسیر دهید. این است «منطق علوی!» یا همان طریق انسان‌ستیز «حماقت» که به شما می‌گوید، ‌ واکنش طرف مقابل همواره «صادقانه» است! به عبارت دیگر، و براساس رهمنودهای خردمندانه و گوساله‌پسند مقام رهبری، «دشمن» علیرغم آگاهی از برخورد ابلهانة دولت قدرقدرت جمکران،‌ هرگز تظاهر به خشم و شادی نخواهد کرد. روشن‌تر بگوئیم، اگر «دشمن» از جنگ ایران با عراق منتفع می‌شود، هرگز از این جنگ ابراز خشم و انزجار هم نخواهد کرد، که مقام معظم متوجه ‌شوند ادامة جنگ مطلوب «دشمن»است! ولی از آنجا که رهبر کبیر ابله تشریف دارند، «دشمن» موذیانه از ادامة جنگ انتقاد می‌کند، و رهبر فرزانه مانند سلف‌شان بلافاصله با هوشیاری تمام «می‌فهمند» که جنگ باید ادامه یابد، چرا که «دشمن» از ادامة جنگ خشمگین شده! به همچنین است در مورد «دمکراسی» و «حقوق بشر» که «دشمن» از آن‌ها استقبال می‌کند تا خمینی‌ها و خامنه‌ای‌ها بدانند در برابر ملت ایران چه مواضعی باید اتخاذ کنند:

«هر حرکتی که دشمنان خونی ملت و نظام اسلامی [...] را خشمگین کند حرکتی صحیح و در مسیر حق است و هر اقدام و مسیری که آن‌ها را خوشحال و ذوق‌زده کند و در تبلیغات و سیاست‌های‌شان بر آن تأکید کنند، مسیری کج، غلط و زاویه‌دار است. با این معیار یعنی عکس‌العمل [...] بیگانگان [...] می‌توان اشتباهات را دریافت و جبران کرد[...]»


بله این سیاست گوساله‌پسند سی‌سال است ‌که به نام «مردم» بر ملت ایران تحمیل می‌شود و اربابان این حکومت در لندن و واشنگتن حاضر نیستند در آن بازنگری کنند. در هر حال باید به بیانیه نویس ساواک دو نکتة پیش‌پاافتاده را گوشزد کنیم. نخست‌ اینکه، حساب ملت ایران از نظام اسلامی جداست؛ دشمنان واقعی ملت ایران در لندن و واشنگتن در کنار نظام اسلامی نشسته‌ا‌ند. دیگر اینکه در سخنرانی بعدی رهبر فرزانه به دوستداران «تفکر» جمهوری اسلامی بگوئید اگر «دشمنان» کذا هیچ واکنشی از خود نشان ندادند رهبر معظم چه خاکی بر سرشان خواهند ریخت؟ دست به دامان امیر بحرین می‌شوند؟ به زبان ساده‌تر بی‌تفاوتی «بیگانگان» که همه «دشمن» تلقی شده‌اند چه تعبیری دارد؟ اعجاب و شگفتی از هوش و دانش دولت جمکران و مقام معظم؟! یادتان باشد در این مورد هم «معیار» تشخیص «حق» از «باطل» را در اختیار دوستداران نظام نکبت و ادبار بگذارید و مسلمین، یعنی یک چهارم جمعیت جهان را از بلاتکلیفی به درآورید که نادان از این جهان نروند. همچنین سیدابراهیم نبوی و پاسدار اکبر و دیگر نانخورهای حاج اکبر را دریابید که «معیار» گم کرده و آمادة «مذاکره» و بازگشت به آغوش اسلام‌اند. چرا که دکان «حقوق بشر» وزارت‌امورخارجة آمریکا هم تعطیل شده و از این جهت است که بجای «آیات عظام» با ریش و پشم و دستار، رادیوفردا و بی‌بی‌سی آیات عظام با مینی ژوپ و گیسوی افشان رو کرده‌اند که ناگفته‌های‌شان را برای‌مان بگویند!‌ بگذریم و بازگردیم به تعریف رهبر فرزانه از «جمهور»!

خامنه‌ای «مفهوم حقیقی» جمهوری‌ات نظام را در «مشارکت» و «احساس مسئولیت» مردم در «تشکیل نظام» دانسته. بله به ویژه «مشارکتی» که درصد «واقعی» آنرا گاوچران‌ها در بوق می‌گذارند. ولی جمهوری در قاموس مقام معظم «معنای» دیگری هم دارد و آن عبارت است از مردمی بودن، قرار گرفتن در کنار مردم و همرنگ جماعت شدن و پیروی از جمع. می‌بینیم که خامنه‌ای هم به «داس‌الله» نزدیک شده و بر طبل «مردم» می‌کوبد! چرا؟ چون «مردم» همچون «اسلام» در «ابهام» قرار دارد و برای سرکوب ملت لازم است «ابهام دین» به «ابهام جمع» افزوده شود:

«معنای دیگر جمهوریت این است که مسئولان نظام باید از مردم و با مردم باشند و رفتارشان شبیه مردم باشد و اثری از دیکتاتوری، خوی اشرافیگری و بی‌اعتنائی به مردم در آن‌ها دیده نشود[به عقاید و ارزش‌های مردم احترام بگذارند]»


این است فاشیسم یا «امپراتوری باورها» که بر «توهمات» و «خرافات» جمع پای می‌فشارد و «قانون» در آن غایب اصلی است.

«آنها در دهة 60 کمونیست بودند و باید می‌مردند، شما هم 5 درصد بیشتر نیستید و حق‌تان همین است!»

این سخنان حکیمانة ابراهیم نبوی از طرفداران جنبش سبز است در مورد کشتار زندانیان که با کد خبر: 7502 در پیک ایران، مورخ سیزدهم مهرماه 1388 در مطلبی تحت عنوان «یک مشاهده، یک مشاجره» انتشار یافته و در واقع بازتاب همان «جمهوری‌ات» نظام توحشی است که خامنه‌ای هم به آن اشاره کرده.



...

پنجشنبه، مهر ۱۶، ۱۳۸۸


پیشرفت موهن!
...
در بزنگاه چرخش تاریخی سیاست اربابان حکومت اسلامی، بازهم رسانه‌های تفنگ‌فروشان دمکراسی‌پرور، و در رأس آن‌ها «گاردین» جهت تداوم حکومت توحش جمکران به منبر فعلة فاشیسم از جمله حاجیه عبادی تبدیل شده‌اند. عبادی طبق روال معمول، دریا را در یک لیوان آب ریخته و به پیروی از توهمات مقدس اربابان‌ا‌ش قصد «گسترش دمکراسی» در جمکران کرده‌. پس تعجبی ندارد که گاردین، از مدافعان پروپاقرص تجهیز گورکن‌ها به سلاح اتمی، به انتشار مهملات تحفة محفل نوبل کمر همت بندد. هر چه باشد کارفرمایان گاردین و دیگر بوق‌های استعماری هنوز شیرینی 8 سال جنگ ایران و عراق را زیر دندان دارند و فراموش نکرده‌اند آن روزهای خوش را که محمد خاتمی مسئول تبلیغات جنگ بود و «راه قدس »هم «از کربلا» می‌گذشت. «دمکراسی»، ویراست حاجیه عبادی هم در همین چارچوب قرار است «بسط» و توسعه داده شود:

«شیرین عبادی[...] در مطلبی که روزنامة گاردین لندن چاپ کرده است [...] نتیجه می‌گیرد که [...] بسط دمکراسی به احقاق حقوق زن در ایران کمک موثری خواهد کرد.»

بله! «بسط دمکراسی» در چارچوب «اسلام مدرن»، «منطق علوی»، «تکثرگرائی دینی» و خصوصاً «حقوق‌بشر اسلامی» مسلماً به احقاق «حقوق زن» در ایران کمک موثری خواهد کرد. اینهمه در توهمات زنی که نام او حاجیه «شیرین توسلی» است. حاجیه عبادی با مزخرف‌گوئی و پیوند گوز به شقیقه، در چارچوب توحش قانون اساسی جمکران می‌خواهند برای‌مان دمکراسی را هم «بسط» دهند. و در راستای چنین تلاش مقدسی است که رادیوفردا، مورخ 16 مهرماه 1388، ترجمة مزخرفات موهن و گوساله‌فریب عبادی را در اختیار «امت مسلمان» قرار داده.

پیام خوانندة فیگارو در مورد خبر صادرات «پردة بکارت» یدکی به هیچ عنوان موهن نبود. این پیام بازتاب توحش و تحجر موجود در نگرش پدرسالارانه است. نگرشی که وجه مشترک تمامی ادیان ابراهیمی است. آنچه موهن است، «شرح» توحش و تحجر ادیان ابراهیمی نیست، «پیروی» از احکام ادیان کذا و تحمیل آن به دیگران است. آنچه موهن است لشکرکشی به عراق و افغانستان جهت تحمیل این تحجر بر ملت‌هاست. آنچه موهن است تدوین قانون اساسی کشور ایران بر اساس حدیث و روایت و نهج‌البلاغه است. عملی که افتخار آن نصیب صدرحاج سیدجوادی و دیگر جیره‌خواران آستان مقدس پنتاگون شده. حال که سخن از توهین به میان آمد شاید بهتر باشد ما هم بگوئیم به عنوان ایرانی چه مسائلی را توهین‌آمیز به شمار می‌آوریم.

از وقایع اخیر آغاز کنیم، از آغاز پروپاگاند «تخریب انسان» یا رقابت‌های انتخاباتی جمکران و آشوب‌های «پساانتخاباتی» و مواضع حکومت قدرقدرت جمکران در برابر آشوب طلبان. پیش از ادامة مطلب یادآور شویم که از نظر ما نه فقط دارودستة خاتمی که کل حکومت جمکران در تمامیت خود در آشوب‌های اخیر شریک بوده و جنجال بر سر انتخابات و تقلب‌فرضی با هدف سرکوب ملت ایران و ممانعت از فروپاشی حکومت جمکران به راه افتاد. و به همچنین است اجرای نمایش مهوع «اعترافات» زندانیان تزئینی که در واقع برای «تعیین خط سیاسی» حکومت به اجرا در می‌آید. شاهد بودیم که سخنرانی «رهبر» حکومت قدرقدرت اسلامی در واقع نشخوار مهملاتی بود که تحت عنوان «اعترافات» از زبان حجاریان،‌ مأمور منفور ساواک پخش شد. فواید اعترافات کذا این است که همه می‌پندارند «به زور» گرفته شده، حال آنکه در مورد «زندانیان تزئینی» نظیر حجاریان و شرکاء اصلاً چنین نیست. این تفاله‌ها دستگیر شدند تا با اجرای نمایش «اعترافات»، حکومت مفلوک بتواند از طریق ایجاد آشوب در دانشگاه‌ها و گسترش سرکوب همچون دوران طلائی ریاست جمهوری کارتر، زمینة‌ براندازی خود را به دست خود فراهم آورد.

بی‌دلیل نبود که آخوند کدیور در مراسم روضه و زوزه در کالیفرنیای شمالی به 17 شهریور جادوئی اشاره می‌کرد و از تعداد انبوه «شهدا» سخن می‌گفت! هر چند هنوز تعداد دقیق جان‌باختگان توطئة «تقلب» در انتخابات مشخص نیست، ولی مشاور میرحسین ‌موسوی برای تداعی «حماسة کربلا»، برنامة «72 تن‌سازی» را آغاز کرده بود. برنامه‌ای که خوشبختانه ناتمام ماند. از اینرو اربابان به آخوند کدیور توصیه کردند بساط کربلاسازی را فراموش کرده، «شهدای» 17 شهریور را دریابد. رخدادی که هیچکس از چند و چون آن اطلاع دقیقی ندارد، جز ساواک خوب و دوست‌داشتنی جمکران و اربابان‌اش در ینگه دنیا. البته اشتباه کرده بودند! بله، روضه‌خوان‌ها باید بدانند که «منطق علوی» همیشه کارساز نیست، گاهی اوقات کار را خراب هم می‌کند، به ویژه وقتی‌که چین و آمریکا مستقیماً در معرض تهدید «اتمی» قرار گیرند، و امضای پیمان امنیتی با اروپا هم به تعلیق درآید. در چنین مقاطعی دیگر «حق» نه با علی خواهد بود، نه با معاویه و نه با طالبان‌پروران در سازمان ناتو!

چهار روز دیگر، هیلاری کلینتون ناچار است برای «بازنگری» در خطوط سیاست ایالات متحد راهی مسکو شود، و دیوید میلیبند هم به فاصلة دو هفته مسیر مشابه همین سفر دیپلماتیک را طی خواهد کرد. البته آنروز که آخوند کدیور ضمن دروغ‌بافی و مظلوم‌نمائی به استخراج حقوق بشر از نهج‌البلاغه مشغول بود اوضاع کمی تفاوت داشت. هنوز رئیس سازمان سیا اعلام نکرده بود که آمریکا از سه سال پیش در جریان فعالیت‌های هسته‌ای حکومت اسلامی قرار داشته! چرا که قرار بود همچون مورد عراق، کفتارها «احساس» کنند ایران هم «سلاح کشتار جمعی» دارد و لازم است برای نابودی این سلاح‌ها و به ویژه جهت استقرار «دمکراسی» به ایران «لشکرکشی» کنند. خوشبختانه این طرح «بشردوستانه» ناکام ماند. در نتیجه، برای استقرار چنین دمکراسی نازنازی و خوبی برنامة آشوب پیرامون «تقلب» فرضی و لشکرکشی رسانه‌ای آغاز شد.

در داخل، نمایش روحوضی «اعترافات» به راه افتاد و در خارج نیز ایالات متحد و شرکاء به حمایت از طاعون سبز پرداخته برنامة توزیع جوایز را از سر گرفتند. در این گیرودار بود که سفیر انگلستان، پس از چند ماه اقامت «توریستی» در ایران استوارنامة خود را سرانجام به مهرورزی تقدیم کرد. پرزیدنت هم از آنجا که «مهرورزی» تشریف دارند دست رد به سینة سفیر بریتانیا نزدند! انگار نه انگار که «سایمون‌گاس» نقض مقررات کرده. این توهین به ملت ایران نیست؟ چرا! این توهین مستقیم به ملت ایران است، هم از سوی دولت مفلوک جمکران هم از سوی اربابان‌اش در لندن. حال نگاهی داشته باشیم به قبلة اول حکومت در آنسوی آتلانتیک.

در ایالات متحد چه پیش آمد؟ پنتاگون تمام لوطی و عنتر و مطرب‌های‌اش را به صحنه آورد. کار حتی به شخص نوآم‌ چامسکی کشید که از «فاشیست ـ مسلمان‌ها» به قیمت نیم قرن پرستیژشان حمایت کنند! کسی که در تمام آثارش بر «انسان محوری» تأکید کرده، در کنار پاسدار و بورسیه و بازجو و خبرچین و اعضای شریف «انجمن اسلامی» و عملة تحکیم وحدت در تظاهرات نیویورک شرکت کرد! این توهین نیست؟ چرا توهین واقعی همین است که به ملت ایران آشکارا تفهیم کنند، دمکراسی و حکومت «آدم‌وار» از سر شما زیاد است، در همان چارچوب «اسلام ضداستبداد» با «آیات عظام» و «فتوی» و «فقیه عالیقدر» امورتان را روبراه کنید. خارج از سیرک پنتاگون، دارودستة نهضت عاظادی، از جمله قوم و قبیلة شیخ مهدی بازرگان در خارج از کشور دست به تبلیغ برای «اسلام علوی» و «دمکراسی حسینی» زدند. آیا این سئوال را می‌توان مطرح کرد که،‌ یک ایرانی مدافع دمکراسی در ایالات متحد وجود ندارد؟ این ایرانیان همه «فدائی» اسلام‌اند؟ خیر! این حاکمیت ایالات متحد است که دست از اسلام نمی‌شوید. و به همین دلیل است که در ایالات متحد به هر یک از «مبارزان» تشکل‌های سرکوبگر سپاه پاسداران، انجمن‌های اسلامی، دفتر تحکیم وحدت و دیگر اوباش‌‌الله و لمپن‌ها که در ظاهر بر ضد «شاه آمریکائی» بسیج شده بودند یک منبر تعلق گرفته تا «اسلام خوب» را به ما معرفی کنند!

به همین دلیل است که در دستگاه عموسام و شرکاء، لات و اوباش و اراذل حکومتی به فیلسوف و روشنفکر و هنرمند تبدیل می‌شوند. این توهین نیست؟ چرا این بساط سفله‌پروری که در داخل و خارج از مرزها به راه افتاده توهین مستقیم به ملت ایران است. اما همه ترجیح می‌دهند خود را به افتخارات کوروش کبیر دلخوش کنند.

ولی این افتخارات متعلق به گذشته‌ها است؛ این دوران باشکوه به زمان ما تعلق ندارد، ما نمی‌توانیم در تحلیل شرایط امروز به جلال و شکوه هخامنشیان بنگریم. ولی اگر نمی‌توانیم یک امپراطوری متمدن و پیشرفته داشته باشیم، هیچ دلیلی ندارد که در توحش اسلام دست و پا بزنیم. برای استقرار دمکراسی در کشورمان نیازی نداریم که قدرت منطقه‌ای باشیم. مگر در کشور چین که عضو دائم شورای امنیت است دمکراسی حاکم شده؟ به هیچ‌ عنوان! یک استبداد تک حزبی یا همانطور که معروف شده، «سوسیالیسم دهقانی» با اقتصاد توحش سرمایه‌سالاری در هم آمیخته و یک مجموعة انسان‌ستیز را در قالب قدرتی جهانی در برابر ملت چین قرار داده. اربابان جمکران نیز همین الگوی توحش را به ملت ایران تحمیل کرده‌اند، فقط بجای نظم حزبی، بی‌نظمی و هرج‌ومرج «منطق علوی» نشسته! گاردین و رادیو فردا هم برای دفاع از همین الگوی توحش است که به تریبون شیرین عبادی‌ها تبدیل می‌شوند. عبادی می‌گوید زنان ایرانی خیلی پیشرفته‌اند! چرا که به قول ایشان زنان ایران حتی پیش از زنان سوئیس حق رأی داشته‌اند! البته عبادی فراموش می‌کند بگوید که پیش از ظهور خردجال، زنان ایران از چنین حقوقی برخوردار بوده‌اند، و خردجال در غائلة 15 خرداد با اعطای این حقوق به زنان مخالفت می‌کرد! باری عبادی بدون اشاره به قوانین پیشرفته و مترقی حکومت اسلامی، از جمله سنگسار و به ویژه «صیغه» که به دلیل حاکمیت «منطق علوی» شامل حال کودکان نیز می‌شود، «گلایه» کرده که در قوانین حکومتی «تبعیض» وجود دارد، بدون اینکه به منشاء تبعیض، یعنی همان دین اسلام اشاره کند. عبادی نمی‌گوید که قوانین توحش که در ایران اعمال می‌شود در چارچوب دین اسلام و منطبق بر فقه شیعی است!‌ ایشان می‌گویند قوانین حکومت «بد» است:

«[از دوران پهلوی] تاکنون گروهی هر چند اندک از زنان ایرانی نماینده مجلس بوده‌اند. حتی در مجلس کنونی [...] 13 نماینده زن وجود دارد. در دستگاه‌های دولتی تعدادی از زنان مقام‌های عالی رتبه‌ای دارند و در دولت فعلی محمود احمدی نژاد وزیر بهداشت یک زن است. تمام این واقعیت‌ها دلیلی است بر پیشرفت زنان [اما] دولت جمهوری اسلامی قوانین تبعیض آمیزی را علیه آنان به کار بسته است. قوانین حکومتی با موقعیت واقعی زنان ایران انطباق ندارد[...]»


باید بگوئیم این کل حکومت اسلامی است که با موقعیت واقعی ملت ایران انطباق ندارد، و این مسئله به زنان محدود نمی‌شود. بررسی هذیانات عبادی را در همینجا به پایان می‌بریم. متن کامل مزخرفات ایشان در سایت رادیوفردا منتشر شده. فکر نکنید عبادی کور و ابله است، به هیچ وجه! عبادی همچون دیگر نخبگان حکومت اسلامی برگزیدة محفل سفله‌پروری استعمار است. اهدای نوبل صلح به شیرین عبادی بزرگترین توهین به زنان ایران بود.


چهارشنبه، مهر ۱۵، ۱۳۸۸


«حق» موهن!
...
[...] بر این پردة تاریک
[...]
آنچه می‌خواهم نمی‌بینم
آنچه می‌بینم نمی‌خواهم

اگر خواهان استقرار دمکراسی در ایران هستید، از شرکت در تظاهرات خیابانی حتی تظاهرات مجاز خودداری کنید. کسی که می‌گوید «مرگ بر دیکتاتور»، خواهان دمکراسی نیست، خواهان نشاندن یک دیکتاتور دیگر بجای دیکتاتور فعلی است. کسانی که با شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «الله‌اکبر» تظاهرات می‌کنند، هدف‌شان جایگزین کردن فاشیسم فرسوده با فاشیسم تازه نفس‌ است. شیوة‌ اینان همان شیوة فرسوده‌ای است که سی‌سال پیش با شعار فریبندة «استقلال، آزادی» در واقع پیرامون «مرگ» و «ابهام» ایجاد «اجماع» کرد تا با تحمیل توحش حکومت اسلامی به ملت ایران، منافع سازمان ناتو را در کل منطقه تأمین کند.

گویا سازمان سیا رویای تکرار تجربة شیرین 22 بهمن 1357 را در سر می‌پروراند که رسانة رسمی حکومت اسلامی به سخنگوی روسپی‌های سیاسی محفل کیهان تبدیل شده:

«حضور افراد در خیابان‌ها و شرکت در تظاهرات حق طبیعی آن‌ها است و معتقدم این روند باید مورد تأئید همه نیز قرار بگیرد.»


این سخنان ابلهانه و گوساله‌پسند «درایتی»، مشاور محمد خاتمی است. مشاور خاتمی شیاد چه اسم با مسمائی دارد! درایتی مانند همة فاشیست‌ها، البته در کمال درایت «حق طبیعی» را بجای حقوق «قانونی» نشانده. این مزخرفات با کد: 720206 در حنازرچوبه، مورخ 15 مهرماه 1388 انتشار یافته. می‌بینیم که سبزپوش شدن هیلاری کلینتون و پاپ، رهبرفاشیست‌های جهان باعث دلگرمی محفل کودتای 22 بهمن شده، اعضای آن به هذیان‌گوئی افتاده‌اند. اگر «مردم» کذا یعنی عملة تحکیم وحدت و دانشجویان «لیفه‌رال» برای «تجمع غیرمجاز» به پرداخت جریمة نقدی محکوم شوند، محمد خاتمی و شرکاء متوجه خواهند شد که جیره و مواجب دریافتی از کارخانة رجاله‌پروری را نمی‌توانند به ابزار تأمین منافع اربابان در لندن و واشنگتن تبدیل کنند.

در همین راستا ما از «راهپیمائی در برلن» حمایت نمی‌کنیم دلیل هم روشن است. هیچیک از دمکراسی‌های غرب از استقرار دمکراسی در ایران حمایت نکرده و نخواهند کرد. این اصل اساسی را به یاد داشته باشیم‌ که «منافع ملی» ما با منافع دیگر کشورها هم‌سوئی ندارد. در ضمن به برگزارکنندگان بسیار «شریف» و «میهن دوست» راهپیمائی برلن توصیه می‌کنیم که پیش از برنامه‌ریزی‌های «مدبرانه» در کشورهای غربی،‌ در مورد روابط تجاری کشور میزبان با حکومت جمکران تحقیقات مختصری به عمل آورند. آلمان بزرگترین شریک تجاری حکومت گورکن‌هاست. حدود 5 هزار شرکت آلمانی در ایران فعال‌اند،‌ حال باید پرسید به چه دلیل در این کشور برای مخالفان فرضی حکومت اسلامی مجوز تجمع و راهپیمائی هم صادر می‌شود؟ هدف دولت آلمان استقرار دمکراسی در ایران است، یا اعمال فشار بر حکومت جمکران جهت چپاول بیشتر ما ملت؟

پاسخ به این پرسش سی‌سال پیش در نشست گوادالوپ، و سال‌ها بعد در «کنفرانس برلن» داده شده. حاکمیت آلمان پیرو سیاست‌های آمریکا در ایران است: ‌ سفله‌پروری و‌ تبدیل زباله به اوپوزیسیون جهت سرکوب و چپاول ایرانیان. کوبیدن بر طبل «دفاع از حقوق بهائیان ایران» بجای «دفاع از حقوق بشر» در چارچوب همین سیاست قرار می‌گیرد.

پیشتر در اینباره مفصلاً توضیح داده‌ایم و نیازی به تکرار مکررات نمی‌بینیم. دفاع از حقوق بشر در ایران حقوق همة ایرانیان، خارج از تعلقات قومی و مذهبی را شامل می‌شود. حال آنکه شعار پوچ و استعماری «دفاع از حقوق‌ بهائیان ایران» چنین القاء می‌کند که حکومت اسلامی در کشور ایران حقوق انسانی همة ایرانیان را رعایت می‌کند جز حقوق بهائیان. می‌دانیم که چنین نیست. موضوع به دین و مذهب هیچ ارتباطی ندارد، حکومت سفاک اسلامی حتی حقوق مسلمانان شیعه و سنی مذهب را هم رعایت نمی‌کند. کسانیکه ادعا می‌کنند در ایران فقط حقوق بهائیان نقض می‌شود در همان جبهة فاشیست‌های آش‌پرست نشسته‌اند. گروه آش‌فروشان هم بیشرمانه چنین القاء می‌کند که در ایران،‌ مردان از حقوق انسانی برخوردارند و فقط حقوق زنان است که رعایت نمی‌شود! در صورتیکه قانون اساسی حکومت اسلامی مصداق بارز نقض حقوق بشر در تمامی ابعاد آن است. حال که صحبت از «قانون» و «حقوق بشر» شد، بازگردیم به جنگ زرگری دو گروه آب‌منگل‌ها، و سخنرانی آخوندکدیور که در وبلاگ «تجارت موهن» هم به آن اشاره کردیم.

به گواهی همة وبلاگ‌هائی که طی رقابت‌های «انتخاباتی» در حکومت جمکران نوشتیم هدف برنامة مفتضحانة «انتخابات» جمکران فقط «گسترش تقدس‌ها» جهت «تخریب انسان» بود. نامه نگاری‌های احمقانة آخوند کروبی به پاسدار شریعتمداری و پاسخ‌های ابلهانة حاج‌فرج‌دباغ به محمود دولت‌آبادی، همچون آشوب‌های آخوند کروبی در دانشگاه شاهدی است بر این مدعا. عربده‌جوئی میرحسین موسوی و کروبی به بهانة «تقلب» نیز بخشی است از همین برنامة تخریب.

موضوع برخلاف آنچه آخوندکدیور و جناح خامنه‌ای مطرح می‌کنند این نیست که یک‌طرف قانون‌شکنی کرده! به هیچ عنوان! قانون‌شکنی هم از جانب دولت و هم از سوی دارودستة خاتمی صورت پذیرفت. گروه میرحسین موسوی با نقض آشکار قوانین مردم را به تظاهرات بدون مجوز فراخواند، و نیروهای انتظامی هم چند روز نقش تماشاچی ایفا کردند،‌ و به قول فرماندة یکی از گروه‌های سرکوب، «کرامت به خرج دادند!» در واقع ایشان خیلی بی‌جا کردند که «کرامت» نشان دادند. نیروی انتظامی موظف است ‌نظم و امنیت را در جامعه تأمین کند. نظم و امنیت جامعه هم کرامت‌بردار نیست. اصل مطلب این است که وزارت کشور هیچ ممانعتی از برگزاری تظاهرات غیرمجاز به عمل نیاورد. در این مورد هم وزیر کشور می‌باید پاسخگو باشد، که نیست! همچنانکه شاهدیم هیچ نامی از صادق محصولی، وزیر کشور وقت برده نمی‌شود!

و اما پس از درگیری‌ها نیز فعالیت‌های میرحسین موسوی و شرکاء همچنان ادامه داشت در صورتی‌که، خارج از زندانیان تزئینی همچون بهزاد نبوی و حجاریان و غیره، عدة زیادی به جرم شرکت در تظاهرات دستگیر و زندانی شده بودند و محمد خاتمی با وقاحت تمام از برگزاری «رفراندوم» برای پذیرفتن نتایج انتخابات سخن می‌گفت. ایشان می‌فرمودند، رفراندوم کنیم، اگر «مردم» نتیجة انتخابات را پذیرفتند، ما هم می‌پذیریم. درصورتیکه این «مردم» نیستند که باید نتیجة انتخابات را بپذیرند. اینجاست که دست فاشیست‌های قانون‌شکن رو می‌شود.

به فرض اینکه بپذیریم در تئوکراسی انتخابات می‌تواند وجود داشته باشد، روند قانونی این است که پس از برگزاری انتخابات نتایج تأئید شده توسط وزارت کشور، باید به تأئید شورای نگهبان برسد، نه به تأئید «مردم» در کوچه و خیابان! حکومت اسلامی طی سه دهه با تکیه بر تل فاقد هویتی به نام «مردم» عملاً به سرکوب ملت ایران پرداخت، و می‌پندارد هنوز هم با توسل به همین «مردم» می‌تواند میرحسین موسوی را به «مخالف» تبدیل کند. حضرات برای حقنه کردن موسوی به ما ملت بر همان آمار دروغین اهدائی رسانه‌های ارباب در غرب تکیه کرده‌اند. اگر به یاد داشته باشیم، شرکت 85 درصدی رأی دهندگان در انتخابات ایران نخستین بار توسط گاوچران‌ها در بوق گذارده شد، با یک هدف مشخص: تأمین مشروعیت «مردمی» و نه قانونی، برای حکومتی که سی‌سال پیش نیز در پس پردة «حضور مردم» با کودتای ارتش ناتو در ایران استقرار یافت.

کوی و بازار تو میدان سپاه دشمن
شیهة اسب و هیاهوی سوارانت کو
[...]

نتیجة تأئیدات الهی گاوچران‌ها این است که امروز هر دو جناح حکومتی و ظاهراً مخالف خود را محبوب 40 میلیون ایرانی عاقل و بالغ معرفی می‌کنند! انعکاس سخنان احمقانة مصطفی درایتی، بدون هیچگونه تفسیری در «حنازرچونه»، تحت عنوان «مشاور خاتمی از حضور آشوب‌طلبان در خیابان‌ها حمایت کرد»، نشانة هم‌سرائی این دو جناح در سرکوب ملت ایران است. به عبارت دیگر به مصداق «سکوت علامت رضاست»، حنازرچوبه نقش شیپور محمد خاتمی را بر عهده گرفته، سخنان مضحک مشاور او را نیز بدون نقد و بررسی تحویل مخاطب می‌دهد.

سوت و کور است شب و میکده‌ها خاموش‌اند
[...]
آسمانت، همه جا، سقف یکی زندان است
روشنای سحر این شب تاران‌ات کو؟
[...]

درایتی چه می‌گوید؟ می‌گوید تظاهرات «حق طبیعی» افراد است. حال آنکه «حق طبیعی» همان حقی است که در جنگل اعمال می‌شود: در جنگل حق با «زور» است. حیوان قوی‌تر همواره در برابر حیوانات ضعیف‌تر «حق» دارد. به گفتة آخوند کدیور علی هم مصداق حق است!‌ در صورتیکه در جامعة بشری «قانون» حاکم است و افراد «حق قانونی» دارند. اگر به یاد داشته باشیم پیشتر حاج عباس‌ میلانی هم شرکت در انتخابات را «حق طبیعی» خوانده بود. در واقع محفل کودتای 22 بهمن همچنان به نشخوار تولیدات محفل «هوور» و دیگر مراکز گسترش توحش غرب مشغول است. بله، با تکیه بر همین تولیدات «گرانبها»، بین‌الملل فاشیسم «قانون جنگل» و «منطق علوی» را بجای «قانون» می‌نشاند و مطالبات خود را نیز خواسته‌های مردم ایران جلوه می‌دهد، البته از زبان مزدوران‌اش.

درایتی به حنازرچوبه می‌گوید، حاکمیت باید به خواسته‌ها تن دهد، اگر نه مردم باید به خیابان بیایند و همه باید از تجمع مردم حمایت کنیم تا آن‌ها به خواسته‌های‌شان برسند! البته این «خواسته‌ها» همچنانکه می‌دانیم نشستن جلادی به نام میرحسین موسوی بجای احمدی‌نژاد است. به عبارت دیگر درایتی چنین القاء می‌کند که «مردم» می‌خواهند به دوران امام روشن ضمیر موسوی بازگردند تا ایشان و همسر «روشنفکرشان» حکومت را تحویل امام زمان بدهند. این است آنچه در قالب «خواسته‌های» مردم از سوی «فاشیست ـ مسلمان‌ها» مطرح می‌شود.

درایتی در ادامة سخنان ابلهانة خود فتوی می‌دهد که وقتی دستگاه‌های قانونی وظائف خود را درست انجام نمی‌دهند، مردم باید به خیابان‌ها بریزند. روشن‌تر بگوئیم، فعلة فاشیسم «مردم» را به ابزار تأمین اهداف اربابان‌شان در ایران تبدیل کرده‌اند، حال آنکه برای «مردم» کذا این امکان وجود ندارد که بر عملکرد دستگاه‌های «قانونی» اعمال نظارت کنند. این چرندیات تداوم همان مزخرفات خمینی است که ضمن جیره‌خواری از کیسة دربار پهلوی بر ضد شاه هم سخنرانی به راه می‌انداخت، و سرانجام با عنایات آمریکا تبدیل شد به «رهبر انقلاب!» مشاور خاتمی هم می‌پندارد آستان مقدس سازمان سیا هنوز می‌تواند با «مردم» برای‌اش معجزات کند:

«وقتی حاکمیت به خواسته‌ها تن نمی‌دهد باید منتظر عواقب آن نیز باشد [...] زمانیکه دستگاه‌های قانونی نمی‌توانند وظایف خودشان را درست انجام دهند مردم باید به خیابان‌ها بیایند.‌»

البته درایتی در بعضی موارد تا حدودی حق دارد، چرا که اگر در کشور ایران دستگاه‌های قانونی می‌توانستند وظایف خود را انجام دهند، جای امثال محمد خاتمی و همپالکی‌های‌اش در باغ وحش بود،‌ نه در رأس هرم قدرت. مشاور خاتمی بهتر است بجای مهمل‌بافی توضیح دهد که این «خواسته‌ها» اصولاً چیست، و از سوی کدام محفل مطرح شده؟ چون تا آنجا که ما می‌دانیم خواستة ملت ایران، تداوم نظام نکبت و ادبار «اسلام مدرن»، دین نجات‌بخش، اسلام انسان‌ساز، حقوق‌بشر قرآنی و به طور کلی نظام توحش «علوی» نیست. حکومت سنگسار و قصاص و تعدد زوجات خواستة ملت ایران نیست.

روز گذشته در مورد خبر «صدور پردة بکارت از چین به کشورهای عرب مسلمان‌نشین» در فیگارو، یکنفر پیامی به این مضمون گذاشته بود:

«قرمساق خشمگین، پرسوناژ اصلی جهان مسلمانان است. در تخیلات این جامعة چوپانی و پدرسالار، که دو نسل پیش در آن ربودن چارپایان فعالیت‌ مهمی به شمار می‌آمد (زنان به عنوان بخشی از احشام، در برابر احشام به عنوان مهریه رد و بدل می‌شوند)،‌ تعجبی ندارد که ناموس (و سرمایه) خانوادگی زیر دامن دختران قرار داشته باشد. از اینرو جنایت و خونریزی در این جامعة مزور و دورو، به صورت قتل‌های ناموسی بروز می‌کند. جنایاتی که توسط «حماس» به «کمال» رسیده. این سازمان زنان خیانتکار و دختران بی‌ناموس را با کمربند انفجاری برای اجرای عملیات انتحاری اعزام می‌کند [تا مرگ‌شان حداقل مفید به فایده باشد.]»

حال بازگردیم به دلیل اعتراض نمایندگان اصولگرای مجلس مصر به تجارت موهن و واردات پردة بکارت «یدکی!» نمایندگان چنین استدلال کرده‌اند که این کالای خاص مشوق «وسوسه» و «فسق و فجور» است. به گزارش آسوشیتدپرس، شیخ عبدالموعاتی‌بایونی، عضو مرکز تحقیقات اسلامی، ‌ بالاترین مرجع قضائی «الازهر» چنین فرموده:

«این کالا مشوق روابط جنسی غیرقانونی است [...] در فرهنگ اسلامی رابطة جنسی خارج از ازدواج ممنوع است.»


و اما بشنویم از فمینیست‌های بینوای جهان اسلام! خانم «مروا رکحا»،‌ نویسندة مصری می‌فرمایند، این پاسخی است به فریبکاری مردان که هیچ ممنوعیتی برای‌شان وجود ندارد! می‌بینیم ک هیچکس به اشکال اصلی اشاره نمی‌کند. شیوخ خودفروخته با تکرار ترهات مقدس به دفاع از توحش دینی مشغول‌اند و فمینیست‌نمایان یا همان حاجیه‌های «مدرن» اندرون هم دفاع از حقوق زنان را با «دهن کجی به مردان» در ترادف قرار داده‌اند.

مسائل سیاسی جمکران به ویژه در مورد انتخابات دقیقاً از همین الگوی بلاهت‌پرور،‌ استعماری و جهان‌سومی پیروی می‌کند. دارودستة موسوی خود را برندة انتخاباتی می‌دانند که تعداد شرکت کنندگان‌ و نتایج‌اش را از پیش گاوچران‌ها تعیین کرده‌اند! چون به ادعای اینان «مردم» با خامنه‌ای مخالف‌اند، و باز هم به ادعای اینان خامنه‌ای طرفدار احمدی نژاد است. حال آنکه اصلاً چنین نیست! از سوی دیگر گروه احمدی نژاد هم با تکیه بر «محبوبیت مردمی» و تأئید شورای نگهبان، خود را دولت قانونی ایران جا زده. در صورتیکه ملت ایران با عدم استقبال از گروه موسوی ثابت کرد میرحسین موسوی، محمدخاتمی و کل این حکومت‌ را مردود می‌شمارد.

شهر خاموش من! آن روح بهارانت کو؟
شور شیدائی و انبوه هزارانت کو؟
(شفیعی کدکنی)






...

سه‌شنبه، مهر ۱۴، ۱۳۸۸


تجارت موهن!
...

همه‌اش زیر سلطة‌ اموات زندگی می‌کنند و مردمان زنده امروز از قوانین شوم هزار سال پیش تبعیت می‌نمایند. کاری که پست‌ترین جانور نمی‌کند[...] این مذهب برای یک وجب پایین تنه از جلو و عقب ساخته و پرداخته شده. انگار که پیش از ظهور اسلام نه کسی تولید مثل می‌کرده و نه سر قدم می‌رفته. خدا آخرین فرستادة برگزیده خود را مأمور اصلاح این امور کرد. تمام فلسفة‌ اسلام روی نجاسات بنا شده اگر پائین تنه را از آن بگیرند، اسلام روی ‌هم می‌غلطد و دیگر مفهومی ندارد.


پس از اختراع «بمب موهن» توسط گاوچران‌ها جهت «مبارزات» و اجرای عملیات «ضد‌امپریاس»، خبر رسید که چینی‌ها هم برای حفظ «نوامیس اسلام» ابتکار به خرج داده و به تولید انبوه «پردة بکارت» روی آورده‌اند تا شالوده و« فلسفة اسلام» فرو نریزد.

آمریکا خیلی علاقه دارد که نوکران‌اش در جمکران موسوی، کروبی و محمدخاتمی را دستگیر کنند تا اینان به «حسین مظلوم» و «رهبر» مبارزه با ظلم و ستم و این مزخرفات تبدیل شوند. پارسیدن قلم به مزدهای کیهان که در حنازرچوبه، مورخ 14 مهرماه 1388 با کد: 718953 منعکس شده در چارچوب همین سیاست بحران‌سازی قرار گرفته. گاوچران‌ها قصد دارند به همان ترتیب که خمینی را به عنوان «رهبر» مخالفان به ملت ایران تحمیل کردند، همین سناریو را با نوکران اصلاح‌طلب خود نیز تکرارکنند،‌ تا اسلام خدشه‌دار نشود! به همین دلیل است که اوباش اصلاح‌طلب و اراذل نهضت عاظادی در کالیفرنیا، با سفسطه و مغلطه «قانون‌شکنی» و تظاهرات غیرقانونی را بیشرمانه «توجیه می‌کنند. البته نه با استدلال منطقی، که با استناد به نهج‌البلاغه و قرآن. علامت تعجب هم نمی‌گذاریم چون امروز در فیگارو به مطلب اعجاب‌انگیزی برخورد کردیم.

به گزارش فیگارو، مورخ 6 اکتبر 2009 از مصر، مائوئیست‌های چین به برخی کشورهای عرب و مسلمان‌نشین «پردة بکارت» صادر می‌کنند! بهای هر پرده 30 دلار آمریکاست و همچون ورق زر به فروش می‌رسد. به همین دلیل نمایندگان محافظه‌کار مجلس مصر شدیداً به این «تجارت موهن» اعتراض فرموده‌اند. به نظر ما پرده‌های 30 دلاری بازار برخی تجار داخلی را کساد کرده و به همین دلیل فریاد نمایندگان‌شان در مجلس قانونگزاری به آسمان بلند شده. بله! برای حفظ «اقتدار» و «نوامیس» اسلام، گاوچران‌ها و چینی‌ها سنگ تمام گذاشته‌اند. یانکی‌ها در سنگر «حفظ اقتدار» اسلام می‌رزمند و از آنجا که مباشران‌شان در چین هنوز پیوند خود را با پدرسالاری حفظ کرده‌اند آنان را به نبرد در جبهة «حفظ نوامیس» گمارده‌اند.

هدف از اختراع «بمب موهن» یا همان شیاف‌های انفجاری همچنانکه در وبلاگ «بمب موهن» گفتیم حفظ اقتدار اسلام است. از این پس مبارزان محترم «راه حق» با استفاده از یک شیاف ناقابل «منطق علوی» را در برابر «منطق اموی» به ارزش خواهند گذاشت و آخوندکدیور، در کالیفرنیای شمالی با تلاوت آیاتی از «سورة بقره» و با اشاره به نهج‌البلاغه نه تنها برای‌شان مراسم روضه وزوزه و سوگواری برگزار خواهد کرد که «حقوق بشر» را نیز از «نامة علی به مالک اشتر» برای‌مان استخراج می‌کند. می‌بینیم که آخوند کدیور که پیشتر دمکراسی را در نهج‌البلاغه «کشف» کرده بودند، اینبار «حقوق بشر» را در «نامة علی به مالک اشتر» رویت فرموده‌اند. به عبارت دیگر، در حالیکه مائوئیست‌ها بر امور ناموسی جهان اسلام متمرکز شده‌اند، گاوچران‌ها ضمن حمایت از حکومت جمکران، در کالیفرنیا کارگاه تبدیل «نوکر» به «اوپوزیسیون» حکومت‌ اسلامی را افتتاح کرده‌اند.

بله، در این راستا، امروز آخوند کدیور در یوتوب «سخنرانی» داشتند و چنان سخنان گوساله‌پسندی ردیف کردند که بررسی بخشی از آن برای نشان دادن ابعاد شارلاتانیسم طاعون سبز الزامی است. کدیور با توسل به دروغ، سفسطه و مغلطه، و با نفی واقعیت در زمان و مکان مشخص، ضمن روضه‌ و زوزه برای «شهدا»، و ابهام‌پراکنی پیرامون تعداد دقیق جان‌باختگان، هر آنچه را که طی 30 سال در این حکومت نکبت و ادبار به روزمرة ملت ایران تبدیل شده، به حوادث اخیر تقلیل داده، به حساب خامنه‌ای و احمدی نژاد گذاردند و از دوستان خود نیز سلب مسئولیت کردند. ایشان همچنین با نفی مسئولیت آشکار میرحسین موسوی در برگزاری تجمع غیرمجاز، شرکت در این تظاهرات را با «شرکت در جنگ» برای دفاع از خاک کشور مترادف دانستند! کدیور می‌گوید اگر موسوی مسئول کشته شدن مردم است، پس خمینی هم که از مردم برای شرکت در جبهه‌های جنگ دعوت می‌کرد مسئول مرگ آن‌هاست!

فکر نکنید کدیور ابله است و نمی‌داند چه می‌گوید. آخوند کدیور مخاطب را ابله پنداشته که چنین مزخرفاتی سر هم می‌کند. وقتی به کسی می‌گویند جنگ شده، و باید برای کشته شدن در راه حق یا میهن یا اسلام و غیره به جنگ بروی یعنی چه؟ یعنی برای مرگ آماده شو. ‌آیا میرحسین موسوی جلاد برای «شهادت» در راه «حق» از مردم دعوت کرده بود؟ در ظاهر خیر، ولی در واقع آری! چرا؟ چون ایشان بدون در نظر گرفتن قوانین و مقررات، برای اعتراض به نتایج انتخاباتی که هنوز نه به تأئید وزارت کشور رسیده بود و نه به تأئید شورای نگهبان، مردم را به تجمع در خیابان دعوت کردند، البته اینهمه طبق برنامة اربابان‌شان در کارخانة رجاله‌پروری. این تحرکات با هدف ایجاد شورش و سازمان دادن به کودتای مخملین چند روز ادامه یافت و برخلاف ادعای رسانه‌های جمکران، کل حکومت در این کودتا سهیم بود. از روز 23 خردادماه دست کودتاچیان برای فراهم آوردن زمینة شورش باز گذاشته شد. زمانیکه اربابان حکومت دریافتند تظاهرکنندگان برای موسوی و کروبی و «بازگشت به خط امام» به خیابان نیامده‌ و مطالبات اسلامی ندارند، ناگهان به یاد «قانون» افتادند و رهبر معظم را به دانشگاه سابق تهران ارسال کردند. این چنین بود که توانستند میرحسین موسوی و آخوند کروبی، دو جنایتکار شریک حکومت را به «رهبر» مخالفان تبدیل کنند.

شیفتگی آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک بر جمال بی‌مثال دستاربندان دلیل دارد. آخوند جماعت، بنابرتعریف «قانون‌گریز» است. قانون‌گریزی به ایجاد آشوب و سرکوب می‌انجامد و استعمار هم جز این نمی‌طلبد. همچنانکه گفتیم تحمیل «شرایط ویژه» بر ملت‌ها برای سرکوب و تاراج‌شان کفایت می‌کند. این شرایط را می‌توان با کودتا، جنگ و یا هرج‌ومرج ایجاد کرد؛ طی سه دهة اخیر شاهد چنین شرایطی بودیم و معرکة انتخابات و اعتراضات به «تقلب فرضی» برای تحقق همین اهداف مقدس به راه افتاد. پیش از ادامة مطلب یک پرانتز بازمی‌کنیم و نگاهی خواهیم داشت به دلائل کودتای انتخابات.

بارها در این وبلاگ گفته‌ایم، باز هم می‌گوئیم، آمریکا با نقض مقررات می‌خواست از مذاکره با حکومت جمکران خودداری کند، و حکومت جمکران هم می‌کوشید با قانون‌شکنی بهانة مناسب برای اربابان فراهم آورد. آمریکا بدون سند و مدرک ادعا می‌کرد ایران می‌خواهد بمب بسازد و اصلاً حق غنی‌سازی اورانیوم را ندارد. حال آنکه در چارچوب مقررات «ان.‌ پی. تی» ایران از حق غنی‌سازی اورانیوم با درصد پائین برخوردار است. حکومت اسلامی هم هر روز هزاران سانتریفوژ «از آسمان» به دستش می‌رسید و جهش و پرش می‌کرد و برخلاف مقررات «ان. پی. تی» خواهان تولید سوخت هسته‌ای در داخل خاک کشور می‌شد!

سخنان خاتمی، احمدی نژاد و متن مصاحبة اخیر اکبر بهرمانی با شبکة العالم شاهدی است براین مدعا که آبمنگل‌ها یک صدا و برخلاف مقررات خواهان تولید سوخت هسته‌ای در داخل مرزهای کشور بودند تا از این راه تهدید ملت ایران به تهاجم نظامی تداوم یابد و منافع اربابان‌شان در غرب تأمین شود. ولی سرانجام ایالات متحد ناچار شد در سیاست خود بازنگری کند. شرکت ایران در مذاکرات ژنو نشان بارز تغییر سیاست ایالات متحد بود. هیچیک از کشورهای عضو ناتو از این مذاکرات استقبال نمی‌کرد. باری سفر امروز نیکولا سرکوزی به قزاقستان و عقد قرارداد شرکت «آره وا» برای تولید سوخت هسته‌ای در این کشور پیامد مستقیم مذاکرات ژنو است، که در وبلاگ دیگری به آن خواهیم پرداخت. پس بازگردیم به نوحه‌خوانی و شارلاتانیسم آخوند کدیور در کالیفرنیا، آنهم در کالیفرنیای شمالی!

آخوند کدیور از یکسو به خطا، ادعا می‌کند تظاهرات کذا، طبق اصل 27 قانون اساسی مجاز بوده. حال آنکه پیش از برگزاری این تظاهرات، وزارت کشور رسماً اعلام داشت،‌ هیچ مجوزی برای تجمع صادر نکرده. ولی آخوندجماعت همانطور که گفتیم «قانون‌گریز» و «منطق‌ستیز» است، چرا که هر گاه منافع اربابان ایجاب کند بلافاصله با نفی زمان و مکان، از ایران در هزارة سوم به صحرای عربستان در چهارده سدة پیش پرش کرده با ارجاع به آیه و حدیث و روایت، قانون و مقررات را نقض می‌کند و برای دفاع از «حق» و «منطق علوی» و غیره به عربده جوئی و نفس‌کش طلبی مشغول می‌شود. مسلم است که آخوندها همواره خود را در جبهة «حق» و پیرو محمد و علی می‌بینند و طرف مقابل را هم در جبهة کفر و معاویه و غیره قرار می‌دهند، اینگونه است که الزامات ارباب را برآورده می‌کنند. طی بیش از یک سده، این معجزات فقط از طریق نفی زمان و مکان و با توسل به دستاربند و اوباش امکانپذیر شده. «قانون‌شکنی» با توسل به «سنت مقدس» رمز پیروزی سیاست استعمار است و جز دستاربند و اوباش، هیچ ابزاری برای اعمال چنین سیاستی وجود ندارد.

باری آخوند کدیور قانون‌شکنی میرحسین‌موسوی را در راستای دفاع از «حق» توجیه می‌کند. ایشان می‌فرمایند، «مردم» برای طرح یک سئوال به خیابان آمده بودند، «مردم» می‌خواستند بپرسند رأی ما چه شد، و ... مشروح سخنان کدیور روی یوتوب موجود است و نیازی به تکرار مزخرفات‌اش نیست. ولی ما به کدیور و همکاران‌اش می‌گوئیم، در هر حکومتی ـ نوع حکومت مطرح نیست ـ حفظ نظم قانونی و تأمین امنیت جامعه وظیفة نیروی انتظامی است و هیچ فرد یا گروهی حق ندارد در زمان حال با تکیه بر مطالب نامة فرضی علی به مالک اشتر، یا سخنان فرضی محمد در بارة «عمار یاسر»‌، به بهانة نبرد حق علیه باطل در نظم جامعه ایجاد اخلال کند.

فرض کنیم که در یک تئوکراسی انتخابات می‌تواند وجود داشته باشد؛ فرض محال، محال نیست. و فرض کنیم که در انتخابات کذا تقلب شده و شواهد و اسناد تقلب هم موجود است، دعوت به تظاهرات به چه دلیل صورت گرفت؟ نتیجة این «انتخابات» می‌بایست به تأئید «شورای نگهبان» می‌رسید یا به تأئید «مردم» در کوچه و خیابان؟ طرف صحبت شورای نگهبان کاندیداها بودند یا «مردم» که برای دفاع از آراء فرضی‌شان می‌بایست به خیابان می‌آمدند؟ برای این پرسش‌های منطقی هیچ پاسخی ندارید، چرا که برخوردتان با تقلب فرضی قانون‌شکنانه بود. سرکار و اربابان‌تان پنداشتید، یکبار دیگر می‌توانید با تکیه بر نارضایتی عمیق مردم از این حکومت دست‌نشانده، همان برنامة شیرین 17 شهریور 1357 را تکرار کنید: تجمع غیرمجاز، شلیک به سوی نیروهای انتظامی از درون جمعیت برای تشویق‌ اینان به کشتار و...و شایعه‌پراکنی و تکرار سناریوی شهیدسازی. اشتباه‌تان دقیقاً همینجا بود!

روز 17 شهریور، رادیوی دولتی ایران، دیر هنگام حکومت نظامی را اعلام کرد و بسیاری از مردم «خبر» رادیو تهران را نشنیدند چون خانه را به مقصد میدان ژاله ترک کرده بودند. اما از میان مردمی که با دست‌خالی در میدان ژاله نشسته بودند، دست‌های جنایتکاری به سوی نیروهای نظامی شلیک کرد. عصر همان روز حوالی خانقاه صفی‌علیشاه، فتوکپی «آمار» هزاران شهید و هزاران مجروح دست به دست‌ می‌گشت! این فتوکپی‌ها از کدام جهنم‌دره ظرف چند ساعت در شهر پخش شده بود؟ جالب است که آنروز هم بعضی‌ها «هزاران جسد» در سردخانة بیمارستان‌‌ها مشاهده کرده بودند، و متصدیان گورستان به بعضی‌ها از «هزاران جسد» انباشته شده در غسالخانه «خبرموثق» داده بودند و به این ترتیب بود که کشور را از آشوبی به آشوب دیگر انداختند. پس از 4 ماه آشوب، سران 4 کشور در گوادالوپ گفتند، «شاه باید برود» و تلویحاً فرمودند، «امام باید بیاید!» آیا سران آمریکا، انگلستان، فرانسه و آلمان نامة «علی به مالک اشتر» را خوانده بودند، یا اینکه برای چپاول و کشتار در کل منطقه خیز برداشته بودند؟ اگر نظر ما را بخواهید، آمریکا هم مانند شما معتقد بود که «علی» معیار حق است و «عمار یاسر» به فرمان «شاه» کشته شده. امروز هم آمریکا معتقد است که «اسلام سبز» خیلی خوب و مامانی است، چرا که از اسلام سبز همیشه می‌توان با «الله اکبر» و «مرگ بر دیکتاتور» به دیکتاتورهای دیگر، اسلام‌های دیگر و الله‌اکبرهای دیگر رسید، در صورتیکه از دمکراسی به هیچ اسلامی راهی نخواهد بود.

در یک نظام دمکراتیک کسی نمی‌تواند با توسل به توهمات «سبز» و «سیاه»، سخن از «منطق علوی» و «منطق اموی» بگوید. مگر علی و معاویه منطقی جز «زور» داشته‌اند که «منطق علوی» اختراع کرده‌اید؟ در تقدس و مقدسات و حدیث و روایت هیچ منطقی وجود ندارد. حدیث و روایت اگر تقدسی هم نداشته باشد، «انسان‌ستیز» و قانون‌گریز است. حتی در یک نظام غیردمکراتیک هم کسی نمی‌تواند با نفی زمان و مکان و نقل حدیث و روایت قانون و مقررات را نقض کند و جامعه را در آن واحد یک‌هزار سال عقب و جلو ببرد. چنین امکانات گسترده‌ای فقط در «حکومت دینی» موجود است و بی‌جهت نیست که پنتاگون و مباشران‌اش در چین «حفظ اسلام» را در دستورکار خود قرار داده‌اند. اولی برای مسلمین مبارز شیاف می‌سازد، و در کالیفرنیا سوپر مارکت «اسلام سبز» افتتاح می‌کند، دومی هم برای زنان متدین جهان اسلام «پردة بکارت» یدکی تولید می‌کند. بله جناب کدیور! خوشبختانه «فدائی اسلام» فراوان است. آنچه راوی «توپ مرواری» در این مرام انسان‌ستیز و ضدایرانی رویت کرده بود از دیدگان تیزبین اربابان شما پنهان نمانده:

مذهب آن‌ها سیکیم خیاردی است، معجون دل بهم‌زنی از آراء و عقاید متضادی است که از مذاهب و ادیان و خرافات سلف، هول هولکی و هضم نکرده، استراق و بی‌تناسب به هم درآمیخته شده است و دشمن ذوقیات حقیقی آدمی، و احکام آن مخالف با هر گونه ترقی و تعالی اقوام و ملل است و به ضرب شمشیر به مردم زورچپان کرده‌اند، یعنی شمشیر بران و کاسه گدائی است. یا خراج و جزیه به بیت‌المال مسلمین بپردازید یا سرتان را می‌بریم. هر چه پول و جواهر داشتیم چاپیدند، آثار هنری ما را از بین بردند و هنوز هم دست بردار نیستند. هر جا رفتند همین کار را کردند. ما که عادت نداشتیم دختران‌مان را زنده بگور بکنیم[...] ما برای خودمان تمدن و ثروت و آزادی و آبادی داشتیم و فقر را فخر نمی‌دانستیم، همة این‌ها را از ما گرفتند و به جایش فقر و پریشانی و مرده پرستی و گریه و گدائی و تأسف و اطاعت از خدای غدار و قهار و آداب کونشوئی و خلا رفتن برای‌مان آوردند. همه چیزشان آمیخته با کثافت و پستی و سودپرستی و بی‌ذوقی و مرگ و بدبختی است. چرا ریخت‌شان غمناک و موذی است و شعرشان مرثیه و آوازشان چسناله است؟ چونکه با ندبه و زوزه و پرستش اموات همه‌اش سروکار دارند. برای عرب سوسمار خوری که چندین صد سال پیش به طمع خلافت ترکیده، زنده‌ها باید تمام عمر به سرشان لجن بمالند و گریه و زاری کنند.[...] همه‌اش زیر سلطة‌ اموات زندگی می‌کنند و مردمان زنده امروز از قوانین شوم هزار سال پیش تبعیت می‌نمایند. کاری که پست‌ترین جانور نمی‌کند.

(توپ‌مرواری، صادق هدایت)



...

دوشنبه، مهر ۱۳، ۱۳۸۸


بمب موهن!
...
در تأئید مطالب «کفش موهن» تکرار می‌کنیم، ‌ ما خواهان تغییر قانون اساسی ایران برای استقرار یک حاکمیت دمکراتیک هستیم و از این نظر مطالبات ما در تضاد کامل با شعارهای مردم‌فریب طاعون‌سبز قرار می‌گیرد. مطالبات طاعون ‌سبز «غیر دمکراتیک»، «عوام‌فریبانه» و «انسان‌ستیز» است. این گروه در داخل، با شعار پوچ «مخالفت با تقلب» و قانون‌شکنی و ایجاد بحران، و در خارج با شعار پوچ «آزادی برای ایران» به تحریف و تخریب مطالبات دمکراتیک جنبش‌ مدنی پرداخته، تا مخالفت با کل حکومت اسلامی را به مخالفت با شخص احمدی‌نژاد و خامنه‌ای تقلیل دهد. این معجزات نتیجة مستقیم هم‌سوئی، هم‌صدائی و «هم‌دستی» است که برتری‌طلبان آنگلوساکسون با نوکران‌شان در جهان اسلام و با ایرانی‌نمایان ساکن فرنگ به راه انداخته‌اند.

از قدیم گفته‌اند «بیا تا دو تا بشیم، یه دس صدا نداره»! پس از گذشت بیش از سه ماه از افتضاحات حکومت اسلامی، رسانه‌های استعمار، «دست در دست» لوطی و عنتر و مطرب‌های سیرک پنتاگون نهایت امر موفق شده‌اند با جنجال و هیاهو و اهدای جوایز، شعار پوچ و گوساله‌فریب «آزادی برای ایران» را بجای مطالبات مشخص، انسان‌محور و دمکراتیک ما ملت بنشانند، و ضمن تحمیل «رنگ سبز»، مخالفت ما با کل حکومت اسلامی را به مخالفت با خامنه‌ای و احمدی نژاد تقلیل دهند. حداقل «بعضی‌ها» از جمله پادوهای روتاری‌کلاب یعنی گروه‌های 1 و 4 از میان پنج گروه پروپاگاندیست‌های استعمار که در وبلاگ «کفش موهن» به آن‌ها اشاره کردیم، چنین می‌پندارند.

به همین دلیل سازمان ناتو هم برای رساندن «صدای» خود به گوش جهانیان دست مقدس خود را در دست سردار رادان گذاشته و «دشمن» کشف می‌کند. بله، دست‌دردست سردار رادان در مسیر مقدس «دشمن‌یابی»، ‌ سازمان ناتو نیز «ابتکار» به خرج می‌دهد و دشمنان جدید می‌آفریند. با این تفاوت که برای سردار رادان «دشمن» در قالب تنبان و کفش «موهن» همواره از «خارج» وارد می‌شود، حال آنکه سازمان ناتو دشمن را با دست‌های مقدس خویش در رسانه‌های خود می‌آفریند. در گیرودار جانفشانی‌های سردار رادان برای دستگیری «کفش موهن»، سازمان ناتو اعلام داشت «بمب موهن» هم به بازار آمده! بمب موهن نوع ویژه‌ای است از بمب که به صورت «شیاف» مورد استفاده قرار می‌گیرد.

بله! نوابغ پنتاگون هم مانند آیات عظام به پائین تنة مسلمین متوسل شده‌اند. از این پس تروریست‌ها بمب را به خود نمی‌بندند. به گزارش فیگارو، مورخ 5 اکتبر 2009، دانشمندان و نوابغ جهان اسلام نوعی بمب اختراع کرده‌اند که داوطلب عملیات انتحاری می‌باید آن را به صورت «شیاف» مورد استفاده قرار ‌دهد. نیازی به توضیح نیست که خبر «شیاف انفجاری» در عرصة امنیتی و مبارزه با تروریسم مثل بمب منفجر شد. نخستین پیامد پیشرفت‌های «علمی» مسلمین تقاضای «افزایش بودجه» توسط پنتاگون و سازمان سیا در ایالات متحد خواهد بود! می‌بینیم که بدون جنگ هم می‌توان بودجة نظامی را افزایش داد! بستگی دارد بمب را برای کجای «مبارزان ضداستکبار» بسازند! خلاصه به استنباط ما جنجال رسانه‌ای برای تحقق این امر خیر یعنی افزایش بودجة پنتاگون کفایت خواهد کرد. همچنانکه پس از گذشت بیش از سه ماه از مسابقات مارگیری جمکران، بوق‌های استعماری موفق شده‌اند شعار پوچ و عوامفریب «آزادی» را بجای مطالبات دمکراتیک ملت ایران بنشانند.

یادآور شویم، «دمکراسی» با «آزادی» در ترادف قرار نمی‌گیرد. دمکراسی، از جنبة حقوقی تعریف می‌شود و چارچوبی‌ مشخصی دارد، حال آنکه آزادی در مفهوم مطلق خود یک شعار پوشالی، عوامفریبانه و «مبهم» بیش نیست. شعاری که هوچی‌های طاعون‌سبز و شارلاتان‌های سیاسی به ویژه در خارج از مرزها در بوق گذاشته‌اند. به همین دلیل است که محافل فاشیسم بین‌الملل از جمله واتیکان، محفل یوشکا‌فیشر،‌ ناتوی‌فرهنگی و به ویژه محفل برتری‌طلبان نژادپرست در ینگه‌دنیا از آن حمایت می‌کنند. طاعون سبز، چه در داخل و چه در خارج از مرزها، شعار پوچ «آزادی» سر داده. در ثانی، دمکراسی «رنگ» ندارد،‌ همچنانکه «جمهور» نمی‌تواند «دین» مشخصی داشته باشد! «رنگ سبز» برخلاف آنچه ادعا می‌شود، چه در غرب و چه در کشورهای منطقه مستقیماً به فاشیسم ارجاع می‌دهد. در غرب به فاشیسم بومی «سبزها»،‌ یا همان طرفداران حفظ محیط زیست و در منطقه، به فاشیسم اسلامی.

پیش از ادامة مطلب در مورد نقل قول «حنازرچوبه» از رسانه‌های اسرائیل در باب طرفداری روسیه از حکومت اسلامی یادآور شویم، ‌ رسانه‌های حکومت اسلامی و مخالف‌نمایان‌شان بدون استثناء در چارچوب پروپاگاند استعماری غرب «فعالیت» می‌کنند. همانطورکه گفتیم ذخائر ارزی ما در بانک‌های غرب نگهداری می‌شود. بورسیه‌های حکومت جمکران نیز در غرب تلنبار شده‌اند و افسار مخالف‌نمایان این حکومت هم به دست غربی‌ها، به ویژه به دست همان 4 کشور شرکت کننده در نشست گوادالوپ افتاده. روشن‌تر بگوئیم، حکومت قدرقدرت ایران، مانند دولت‌های عربستان، ترکیه، پاکستان، اسرائیل و ... «مستخدم» آمریکاست و می‌کوشد تا آنجا که می‌تواند به جیب ارباب پول سرازیر کند. یکی از راه‌های ابراز ارادت به ارباب گرم نگاهداشتن دکان شیوخ صحرای عربستان از طریق تشویق زیارت و تبلیغ بندگی و حقارت و ذلت است. در این راستا حکومت منفور جمکران بجای تشویق گردشگری در داخل مرزها جهت آشنائی مردم با میراث فرهنگی، کارمندان و دانش‌آموزان را به سفر حج می‌فرستد! پشت دخل دکان حج در داخل کشور «آیات عظام» ارواح شکم‌شان «ضداستبداد» نشسته و اسکناس دسته می‌کنند. در عربستان هم که مشخص است منافع مادی این «سفرهای معنوی» به جیب چه کسانی سرازیر می‌شود.

به گزارش حنازرچوبه، مورخ 13 مهرماه 1388، صفرپور، رئیس سازمان دانش‌آموزی شهر تهران مژده داده که از این پس 20 هزار دانش آموز به «سفر معنوی» ارسال خواهند شد. پیشتر تعداد این دانش آموزان 11 هزار واندی بود. گله‌های ارسالی به عربستان را در ادبیات تولید برده و بنده «پیشتازان» و «فرزانگان» خوانند:

«هر ساله در ماه‌های اسفند و فروردین دختران دانش‌آموز و [در ماه‌های] تیر و مردادماه دانش آموزان پسر به سفر عمره مفرده اعزام می‌شوند [...] تشکل‌های پیشتازان و فرزانگان [...] در مناطق 19 گانة آموزش و پرورش [...] آغاز به کار خود را در سراسر کشور جشن می‌گیرند[...]»


این خبر تأسف‌آور که با کد: 716177 در سایت حنازرچوبه منعکس شده مسائل بسیاری را بازگو می‌کند که فهرست‌وار به آن‌ها اشاره می‌کنیم. از آنجمله است مسیر سیاست دولت احمدی‌نژاد در راه قطع ارتباط ایران با کشورهای منطقة نوروز. در چارچوب چنین سیاستی است که البته «از قضای روزگار» هیچیک از هواپیماهای عازم عربستان دچار حادثه نمی‌شود! در هیچیک از این هواپیماها، تحت نظارت مسئولین امنیتی فرودگاه مهرآباد عملیات خرابکارانه صورت نمی‌گیرد، یا در کابین خلبان بمب نمی‌گذارند. این پرسش‌هائی است که هرگز در رسانه‌های حکومت جمکران مطرح نمی‌شود. و آن‌ها که سنگ ایران و آرامگاه کوروش و نوروز به سینه می‌زنند هرگز نخواهند گفت که غنای فرهنگ ایران و اقوام ایرانی در ارتباط با کشورهای منطقة نوروز امکانپذیر می‌‌شود نه با ناله و زاری برای آرامگاه فرضی کوروش. هیچیک از فدائیان ایران زمین به ما نخواهد گفت که گسترش ارتباط ایران با کشورهای حاشیة خلیج فارس، خارج از پرکردن جیب گاوچران‌ها، برای ملت ایران فاجعه‌آفرین است و «سکون فرهنگی» ایجاد می‌کند.

در واقع گسترش روابط با شیخ نشین‌ها برای ملت ایران ارمغانی جز گسترش توحش و فقرفرهنگی به ویژه «یهودستیزی» نخواهد داشت. به عنوان نمونه بهتر است نگاهی داشته باشیم به «خبر» شیرین «دیلی‌تلگراف» در مورد احمدی نژاد که به مذاق رسانه‌چی‌های فقرفرهنگی بسیار خوش آمده، تا جائیکه سایت «صدای آمریکا»، مورخ 5 اکتبر 2009 نیز آنرا منعکس کرده. صدای آمریکا به نقل از دیلی‌تلگراف، مورخ 3 اکتبر 2009 می‌نویسد، نام خانوادگی واقعی احمدی‌نژاد، «سبورجیان» است که در زبان عبری «بافنده» معنی می‌دهد! این اکتشاف علمی توسط یکی از توله‌آخوندهای معروف جمکران به نام مهدی خزعلی صورت گرفته و گزارش دیلی‌تلگراف بر اساس مطالب موثق وبلاگ این توله‌آخوند قلمی شده.

دیلی‌تلگراف پس از سرهم کردن توهمات و احتمالات و شایعات به این نتیجة گوساله‌پسند رسیده که اظهارات ضداسرائیلی احمدی نژاد پوششی است برای پنهان داشتن گذشتة او. البته این نظر بعضی «تحلیلگران» دیلی کذا است! به عبارت دیگر سیاست آمریکا اصلاً چنین اقتضا نمی‌کرده، و احمدی نژاد فقط به دلیل شرمندگی از گذشتة خود قصد پاک کردن اسرائیل از نقشة جهان را داشته! حال باید از قلم به‌مزدهای دیلی‌تلگراف و «بعضی تحلیلگران» مفلوک بپرسیم، خمینی دجال هم که اسرائیل را «غدة سرطانی» می‌خواند، و خواهان نابودی اسرائیل بود، قصد پنهان داشتن گذشتة خود را در حوزه‌های دست‌ساز دربار پهلوی داشت، یا سیاست اربابان خود را مطرح می‌کرد؟ همچنین باید بپرسیم، یهودی بودن در ایران جرم است که احمدی‌نژاد برای پنهان داشتن یهودی‌ات «فرضی» خانوادة خود به جار و جنجال متوسل شود؟

اما پیش از ادامة این مطلب باید توجه بوق‌های استعمار را به چند نکته جلب کنیم. نخست اینکه در ایران نام‌های فراوانی بین مسلمانان و یهودیان مشترک است از جمله نام‌های حکیمی، حکیم‌زاده، حکیم نژاد، یعقوبی، یعقوبیان، عزیزی، رحمانی، بنائی و ... دیگر اینکه در ایران، برخلاف آنچه از قرن شانزدهم نزد خاج‌پرستان در غرب رایج شده، یهودی یا مسلمانی را که مسیحی شده ـ مرد یا زن ـ به تحقیر «کنورسو یا کنورسا» نمی‌خوانند! به عبارت دیگر آنچه توحش کلیسا در غرب رایج کرده، در ایران، علیرغم توحش اسلام به هیچ عنوان رایج نیست! پس همه را به کیش خود نپندارید! بگذریم و بازگردیم به گزارش صدای آمریکا. پس از نتیجه‌گیری ابلهانة «دیلی‌تلگراف» نوبت به صدای آمریکا می‌رسد که بگوید، زمانیکه محمود احمدی نژاد 4 سال داشت، خانوادة وی به دلیل فشارهای اقتصادی و به دلائل مذهبی مسلمان شده‌اند!

به فرض که چنین باشد، احمدی نژاد به دلیل یهودی بودن فرضی و مسلمان شدن خانواده‌اش جرمی مرتکب شده؟ نکند توله‌آخوندهای جمکران می‌پندارند که علیرغم مسلمان شدن فرضی خانوادة‌ احمدی‌نژاد، شخص احمدی نژاد هم «نجس» است و پس از دست دادن با او ـ همانطور که در جبهه‌های جنگ 8 ساله در مورد اقلیت‌های مذهبی رایج بود ـ باید دست‌شان را آب بکشند؟ بله، می‌دانیم که این بخش پرافتخار از اسلام راستین، «ضداستبداد» و «عدالت‌پرور» و گوساله‌فریب برای بسیاری از اهالی مرزپرگهر و به ویژه برای قلم به مزدهای «دیلی‌تلگراف» و «میلی‌تلگراف» و «کشکی نیوز» ناشناخته است! ولی آخوندهای جمکران وقتی لاشه‌شان را به جبهه‌های «نبرد حق علیه باطل» می‌بردند، با همة رزمندگان «نمونه» دیده بوسی می‌فرمودند، و اگر در بین اینان غیرمسلمانی وجود داشت همانجا در محل دست و صورت پلیدشان را هم آب می‌کشیدند! این است نتیجة گسترش «اسلام انسان‌ساز» در ایران. و اما ابله پروری اسلام به این مختصر محدود نمی‌ماند!

سایت «پیک‌ ایران»، مورخ 13 مهرماه 1388 به نقل از «ایلنا» مطلبی منتشر کرده که ابعاد حیرت‌آور حماقت و قانون‌شکنی را در ذهن نخبگان و فرهیختگان جمکران به نمایش می‌گذارد. محمدعلی‌انصاری، مدیر مؤسسة نشر آثار خمینی در نامه‌ای خطاب به جواد لاریجانی چنین فرموده که اگر درمورد «هولوکوست» می‌توان تحقیق کرد، چرا در مورد انتخابات اخیر نمی‌توان چنین کاری کرد! البته از بلاهت انصاری تعجب نمی‌کنیم چرا که سی ‌سال است قانون‌شکنی به روزمرة حکومت تبدیل شده و یکی از ویژگی‌های فاشیسم این است که «مردم» همواره از «حاکمان» سرمشق می‌گیرند. طی سه دهة اخیر سران حکومت جمکران چه کرده‌اند جز عربده‌جوئی، قانون شکنی، هتاکی و مهمل‌پراکنی تحت عنوان «عقلانیت»؟ هیچ! پس کاملاً طبیعی است که امثال انصاری هم ضمن مزخرف‌گوئی و چرندبافی مدعی «عقل» و «منطق» شوند:

«اگرهولوکاست قابل تحقیق است، چرا انتخابات اخیر نباشد؟»

بله، خلاصة کلام انصاری به لاریجانی می‌گوید، اگر احمدی‌نژاد با تحقیق در مورد رخدادهای تاریخی همچون هولوکوست موافق است و آنرا حق دمکراتیک و آزادی بیان می‌نامد، چرا اجازة تحقیق در بارة انتخابات داده نمی‌شود؟ به عبارت دیگر حاج ممد انصاری هنوز نفهمیده که «تحقیق» در مورد هولوکوست ارتباطی به تحقیق در مورد یک «انتخابات»، آنهم در جمکران ندارد! نخست اینکه این حکومت اصلاً «انتخابات» ندارد و این بساط همه صحنه‌سازی است! ‌ در ثانی، تحقیق در مورد تصفیه‌های نژادی هیتلر از محدودیت زمانی برخوردار نمی‌شود. به زبان روشن‌تر، نتایج این تحقیقات برای تغییر سیاست یا تعیین ریاست جمهور در یک کشور صورت نمی‌گیرد. در حکومت جمکران، طبق قوانین و مقررات «اسلامی»، شورای نگهبان در مدت زمان محدود به شکایات رسیدگی می‌کند و تصمیم نهائی برای تأئید نتیجة انتخابات با این شورا است. اگر این روند مورد تأئید شما نیست، می‌باید از طریق قانونی خواهان اصلاح قوانین و مقررات انتخابات شوید، نه اینکه مرتب زیر سبیل‌تان غر بزنید! با این نامه نگاری‌های مضحک روند قانونی را نمی‌توان تغییر داد.

به فرض که در انتخابات کذا تقلب هم شده باشد، اسناد و شواهد تقلب می‌باید در اختیار شورای نگهبان قرار گیرد و به تأئید این شورا برسد. اگر اسناد کذا مورد تائید شورا قرار نگرفت آن‌ها را می‌ریزند در سطل خاکروبه! این «قانونی» است که خود شما و همفکران‌تان بر ملت ایران تحمیل کرده‌اید، حال وقتی که این بساط به خودتان تحمیل می‌شود فریاد‌تان به آسمان می‌رود؟ مگر تجمع «مردم» در اعتراض به انتخابات کذا می‌تواند «وقوع تقلب» را به اثبات برساند؟! نه! ولی امثال محمد انصاری به دلیل ابله‌پروری فاشیسم با این مسائل بیگانه‌اند.

اینان می‌پندارند اگر «مردم» در خیابان به مسائلی اعتراض کنند، این اعتراض از نظر حقوقی نیز اعتبار مسائل مذکور را به زیر سئوال می‌برد، و اگر مردم موضوعی را تأئید کنند این موضوع از نظر حقوقی قابل تأئید است! حال آنکه اصلاً چنین نیست. اعتراض و یا تائید مردم می‌تواند کاملاً بی‌پایه و اساس باشد. همچنانکه شعار «جنگ، جنگ تا پیروزی» و «می‌جنگیم می‌میریم، سازش نمی‌پذیریم» به جز کشک هیچ نبود و هدف از تظاهرات «مردم» کذا فقط پر کردن جیب اربابان امام‌تان در لندن و واشنگتن بوده. اصولاً، «اعتراض مردم» ارزش حقوقی ندارد که بتوان به آن استناد کرد:

«آیا احتمال نمی‌دهید که اعتراض مردم و نخبگان و جناح‌های سیاسی کشور در بارة انتخابات برای کشف حقیقت و رفع ابهام از ذهن‌ها باشد.»

جناب انصاری! شما که به غلط خودتان را اهل تحقیق و آزادی بیان و عقل و منطق و غیره جا زده‌اید بهتر است ابتدا شرکت 40 میلیون ایرانی را در این مراسم مهوع مارگیری به اثبات برسانید، بعد ادعا کنید که اکثریت همین 40 میلیون نفر به جلادی به نام میرحسین موسوی رأی داده‌اند. مگر فراموش کرده‌اید که این آمریکا بود که «شرکت 85 درصد» از ایرانیان در انتخابات را تأئید کرد؟ شما که خیلی به تحقیق علاقه دارید در مورد انتخاب خامنه‌ای و رفسنجانی و محمد خاتمی چرا پژوهش نمی‌فرمائید، این‌ها چند درصد آراء «مردم» را داشتند؟ اگر آنجا کارتان درست باشد، اینجا هم درست می‌شود، و اصل مطلب هم روشن خواهد شد:

آیا احتمال نمی‌دهید که اعتراض مردم در بارة انتخابات خبرگان، ‌ رفراندوم قانون اساسی و دیگر مراسم شیادی این حکومت برای کشف حقیقت و رفع ابهام از ذهن ایرانیان مفیدتر باشد؟

اگر نظر ما را بخواهید توصیه می‌کنیم جهت ابهام‌زدائی از «انتخابات» جمکران، به پیروی از آخرین مد تروریسم انتحاری، یک «شیاف سبز» اختراع کنید که مستقیماً و به صورت محرمانه «تمایل» مصرف کنندة محترم را به هر یک از نامزدهای «محبوب» و «شریف» و «درستکار» همزمان به وزارت امورخارجة انگلستان، واتیکان، کاخ سفید و شعب روتاری‌کلاب «مخابره» کند. بشتابید که 40 میلیون شرکت کنندة فرضی در انتظارند.



...

یکشنبه، مهر ۱۲، ۱۳۸۸


کفش موهن!
...
«كفش‌هاي موهني وارد كشور شده كه طرح الله در قسمت زير و پاشنة كفش نقش بسته است.»

از خبر فوق چنین برمی‌آید که «نبرد با آمریکا» و «مبارزه با تنبان‌های موهن» اینک به پایان رسیده، و سردار رادان برای «نبرد با کفش‌های موهن» قیام فرموده‌اند.

با توجه به این مهم که ارز حاصل از چپاول نفت کشور ایران به اقتصاد غرب تزریق می‌شود و کشور چین هم امروز تبدیل به بخشی از همین اقتصاد شده، باید ببینیم گورکن‌ها به چه دلیل آمریکا را «دشمن» خود می‌خوانند، و به چه دلیل رسانه‌های حکومت اسلامی به نقل از رسانه‌های اسرائیل، روسیه را مدافع حکومت جمکران معرفی می‌کنند؟ مسلماً به همان دلیلی که گروه‌های مدعی «مبارزه با امپریالیسم» از جمله داس‌الله، خادم مسجد لندن، برای استقرار عدل و عدالت و غیره به سراغ «پارلمان اروپا» می‌روند!

امروز می‌پردازیم به محورهای پروپاگاند حکومت جمکران و اربابان‌اش پس از ناکامی کودتای خردادماه. در شرایط فعلی پروپاگاندیست‌های استعمار به 5 گروه مختلف تقسیم شده‌اند. گروهی نعل وارونه می‌زنند؛ گروهی برای سلب مسئولیت از کل حکومت جمکران بخشی از آن ـ فاشیست‌مسلمان‌های اصلاح طلب ـ را به تلاش برای براندازی متهم کرده، آنان را سکولار و طرفدار غرب می‌خوانند تا برای‌شان بازارگرمی کرده باشند؛ گروهی «بی‌تفاوت»، اصلاً به روی خود نمی‌آورند که ایالات متحد و شرکای‌اش در سازمان ناتو در کل منطقه از جمله در ایران منافع کلان استراتژیک دارند؛ گروهی ادعا می‌کند آمریکا از جنایات حکومت خبر ندارد و حکومت جمکران را اصلاً نمی‌شناسد! بالاخره یک گروه دیگر را هم می‌توان در این میانه تشخیص داد، آن‌ها که برای حل مشکلات ایران کاسة گدائی به دست ‌گرفته به سراغ «پارلمان اروپا» می‌روند توگوئی طی سه دهة اخیر، اروپا از حکومت اسلامی پشتیبانی نکرده.

گروه اول یا واژگون‌نمایان، سگ‌های هار آنگلوساکسون‌ها در داخل ایران‌اند. اینان ادعا می‌کنند، آمریکا دشمن «ما» است! البته ضمیر اول شخص جمع در واقع به ملت ایران ارجاع دارد نه به سگ‌های‌هار استعمار. گروه دوم نعلین‌های حکومتی و سرکردگان سپاه پاسداران منافع ایالات ‌متحداند که میرحسین موسوی را «سکولار» معرفی می‌کنند. سردار جعفری و آخوند صافی‌گلپایگانی در این گروه قرار می‌گیرند. گروه سوم، همان است که خود را به خریت زده و اصولاً از جنایات آمریکا و دیگر شرکای طالبان‌نوازش در منطقه بی‌خبر است. و اما گروه چهارم آنروی سکة گروه اول یا همان سگ‌های‌هار استعمار است. این گروه می‌فرماید آمریکا اصلاً نمی‌داند این آخوندها چقدر پدرسوخته‌اند! گروه پنجم نیز داس‌الله عوامگرا و شارلاتان خودمان است که در مسجد لندن به مبارزه با امپریالیسم و دلالی برای حکومت اشتغال دارد. گروه اول و گروه چهارم هر دو جیره‌خوار یک محفل‌اند. منتهی یکی در خارج از مرزهای کشور به نوکری برای استعمار مشغول است و دیگری، در داخل! شعار «آمریکا دشمن ماست»، پیوسته از زبان مقامات حکومت جمکران، وابسته به همین محفل خاص در کشورمان شنیده می‌شود.

اشتباه نکنیم! هدف از تکرار این شعار مزورانه فقط ارائة «تصویر دلفریب» و جذاب از آمریکا است. زمانیکه جنایتکاری همچون محمدجواد لاریجانی، خانه‌شاگرد «روتاری کلاب» به این شعار متوسل می‌شود در واقع به مخاطب می‌گوید، آمریکا با حکومت اسلامی که سی‌سال است به سرکوب و چپاول ملت ایران اشتغال دارد دشمن است! بنابراین آمریکا دشمن سرکوب و تاراج ملت ایران به شمار خواهد آمد. به عبارت دیگر، آمریکا طرفدار آزادی و دمکراسی در ایران می‌شود! پس آمریکا دوست ملت ایران، و دشمن حکومت اسلامی است! حال آنکه این صورتبندی به هیچ عنوان صحت ندارد؛ حاکمیت ایالات متحد در عمل دوست حکومت اسلامی و دشمن ملت ایران است.

ما خواهان استقرار دمکراسی در ایران هستیم و این امر با کنار رفتن خامنه‌ای و احمدی نژاد محقق نمی‌شود. قانون اساسی حکومت اسلامی می‌باید تغییر کند و این تغییر با عربده‌جوئی در دانشگاه و تجمع در خیابان ایجاد نخواهد شد. «دمکراسی»، حاکمیت هنجارهای ‌منطقی و قوانین انسان‌محور است. عوامفریبی و تظاهرات با شعارهای مرگ‌محور و خشونت‌گستر راهی است به سوی ناکجاآباد فاشیسم. به همین دلیل است که حکومت جمکران می‌کوشد با تحریک افکارعمومی و ایجاد خشونت در سطح جامعه، به ویژه در دانشگاه راه را بر طرفداران دمکراسی سد کند.

حکومت جمکران و مخالف‌نمایان‌اش به امید دانشجونمایان ریزه‌خوار ساواک، از جمله «لیفه‌رال‌ها» همچنان به تلاش در راه ایجاد بحران و ‌آشوب ادامه می‌دهند. دستگیری احتمالی موسوی و کروبی دقیقاً در راستای سیاست بحران‌آفرینی این حکومت برآورد می‌شود. پس بهتر است به نوکران آمریکا در کشورمان بگوئیم جای میرحسین موسوی و کروبی در زندان نیست. جای ایندو جنایتکار مزدور در کنار مقام معظم و دیگر مقامات حکومت جمکران است. بقیة زندانی‌های تزئینی را هم آزاد کنید، چون این برنامه هم مانند کودتای «انتخابات» شکست خورده.

بهترین تبلیغات برای گاوچران‌ها این است که از زبان نوکران‌شان در جمکران «دشمن» معرفی شوند. این دروغ بزرگ حامل چندین «دروغک» است ک پیام همگی‌شان در واقع ستایش آمریکاست. اما پروپاگاند ایرانی‌نمایان به نفع ایالات‌متحد به این مختصر محدود نمی‌ماند. ایجاد بحران در دانشگاه از طریق برگزاری مراسم سخنرانی شخصیت‌های منفور حکومت، به منظور فراهم آوردن زمینة ‌جنجال برای عملة‌ تحکیم وحدت، «لیفه‌رال‌ها» و فاشیست‌های انجمن‌اسلامی یا بهتر بگوئیم نانخورهای ساواک در دانشگاه، معرفی فعلة فاشیسم به عنوان «سکولار» و دستگیری احتمالی دن‌کیشوت و سانچو یا همان موسوی و شیخ کروبی نیز در چارچوب تأمین منافع گاوچران‌ها صورت می‌گیرد. همزمان با این تحرکات مزورانه می‌باید به طرح «شعارهای انحرافی» نیز اشاره داشت.

شعارهای انحرافی بر انتقاد از احمدی‌نژاد متمرکز شده، چرا که گروهی چنین می‌پندارند که ما انتقاد از مهرورزی را نشان آزادیخواهی منتقدان «محترم» به شمار خواهیم آورد، حال آنکه اصلاً چنین نیست. ما دقیقاً می‌دانیم چه ‌می‌خواهیم و از چه راهی می‌توانیم به آنچه می‌خواهیم برسیم. پس به مخالف‌نمایان حکومت اسلامی به ویژه در غرب می‌گوئیم طبل زدن برای آخوند و مراجع و آیات عظام «ضداستبداد» و «دین‌مدرن» و... و خصوصاً مدح و ثنای اکبر بهرمانی راهی‌است میانبر به منجلاب فاشیسم نوین. همچنانکه در سال 1357 شاهد بودیم، با توسل به شیوه‌های غیرمنطقی و انسان‌ستیز و با شعار «مرگ بر دیکتاتور» و «الله‌اکبر» به ‌نتیجة ‌‌منطقی نمی‌توان دست یافت. آمریکا و نوکران‌اش در جمکران نیز آرزوئی جز این ندارند که جنبش مدنی را بر محور «مرگ» و «خشونت» و ستیز با دشمنی «فرضی» متمرکز کنند. به این دلیل است که پادوهای آنگلوساکسون‌ها در جمکران می‌کوشند آمریکا را «دشمن» خود بخوانند.

برای اینکه بدانیم ارتباط غرب و به ویژه ایالات متحد با حکومت جمکران چیست، بهتر است ببینیم ارز حاصل از چپاول نفت ما در کدام بانک‌ها «نگهداری» می‌شود، «تل» بورسیه‌های دولت جمکران در کدام کشور انباشته شده‌اند، سیاست سفله‌پروری، تبدیل زباله به متفکر و روشنفکر و اوپوزیسیون و مدافع حقوق بشر در کدام کشورها رونق دارد، و نهایت امر بیشترین حجم واردات به ایران متعلق به کدام کشور است. می‌دانیم که ذخائر ارزی ما در بانک‌های غرب به ویژه در ‌آمریکا، انگلستان، آلمان و فرانسه، یعنی همان 4 کشور حاضر در نشست گوادالوپ ذخیره می‌شود. امارات را از این مجموعة تاراج کنار می‌گذاریم چرا که این کشور «مستقل» در عمل مستعمرة‌ انگلستان است. همچنین شاهدیم که اکثر بورسیه‌های جمکران و پادوهای حکومت در آمریکا، انگلستان، استرالیا و کانادا لنگر انداخته‌اند.

حال با توجه به این مهم که ارز حاصل از چپاول نفت کشور ایران به اقتصاد غرب تزریق می‌شود و کشور چین هم بخشی است از همین اقتصاد، به دلائل پافشاری ایالات متحد برای تحمیل تحریم اقتصادی به ملت ایران پی می‌بریم. این تحریم‌ها باعث رونق بازارسیاه و تجارت قاچاق می‌شود. روشن‌تر بگوئیم منافع این تحریم‌ها همچون سه دهة گذشته به جیب گاوچران‌ها سرازیر خواهد شد. متخصص این روابط پرسود نیز میرحسین موسوی بود. بله! سبزپوش ‌شدن هیلاری کلینتون و رهبر واتیکان همچون تقاضای بیشرمانة «تیموتی‌گیت‌نر» دلیل دارد.

«گیت‌نر»، وزیر خزانه‌داری گاوچران‌ها امروز در استانبول خواهان تشدید تحریم‌های بانکی بر علیه ایران شد. البته این «پارسیدن‌ها» فقط با هدف حفظ ظاهر و اجتناب از مذاکرة‌‌ مستقیم با نوکران در جمکران صورت می‌پذیرد. شاید به این دلیل است که گورکن‌ها آمریکا را «دشمن» خود می‌خوانند! محمدجواد لاریجانی امروز در دانشگاه سابق آریامهر گفته، «برای حفظ منافع ملی با شیطان در قعر جهنم هم مذاکره خواهیم کرد!» اشکال این است که اینبار مذاکرات علنی، برخلاف ساخت‌وپاخت‌های پنهانی سابق نمی‌تواند در راستای منافع ملی ایالات متحد قرار ‌گیرد. اینجاست که گشوده شدن مسیر نوینی برای مذاکرات را ‌«ال‌لاریجانی» با منافع ملی «پیوند» می‌زند. ولی گشایش این فصل نوین در روابط جمکران با ایالات متحد، به دلیل افلاس حکومت جمکران و اربابان‌اش در سازمان ناتو عملی شده. چرا که تا آنجا که ما به یاد داریم، در ادبیات گوساله‌پسند حکومت جمکران «منافع جهان اسلام»، یعنی منافع آنگلوساکسون‌ها همیشه بر منافع ملی الویت داشت!

اگر امروز سخن از منافع ملی ایران به میان آمده یک دلیل دارد: استعمار و نوکران‌اش در کشورمان تضعیف شده‌اند. ما هم جز این نمی‌خواهیم: تضعیف تدریجی فاشیست‌ها در برابر مطالبات جنبش مدنی بدون جنجال، بدون خشونت، بدون آیات عظام، بدون مدرنیزاسیون دین و به ویژه بدون «انقلاب»،‌ بدون فروپاشی ناگهانی و غافلگیری!

ما چه می‌خواهیم؟ اگر پاسخ به این پرسش «استقرار حاکمیت دمکراتیک در ایران» باشد، باید از توسل به شیوه‌های «مبارزات» چپ‌نمایان و اسلام‌گرایان دوری جوئیم. اینان سه ‌دهة پیش با یکدیگر متحد شدند تا کشور ما به مرکز طالبان‌پروری و پشت جبهة جهاد با شوروی تبدیل شود. همین دو گروه امروز هم دست اتحاد به یکدیگر داده‌اند، البته اهداف‌ والای‌شان به مراتب حقیرتر از مبارزة فرضی با امپریالیسم شده. اینبار فعلة فاشیسم همچون یاران «لیفه‌رالیست» خود جایگزینی احمدی‌نژاد با میرحسین موسوی را می‌طلب‌اند!

پیش از ادامة مطلب در مورد بیانیة «دانشجویان لیفه‌رالیست» که در سایت اخبارروز منعکس شده بود عنوان کنیم که گویا بیانیة کذا از سایت مذکور حذف شده! ایرادی هم بر مسئولان «محترم» سایت وارد نیست. اینان درست مثل شرکای‌شان در قم اهل خودانکاری و تقیه‌اند. حال بازگردیم به «مبارزات» جمکرانیان با «امپریاس!» حکومت جمکران طی ماه‌های اخیر در سه جنگ بزرگ پیروز شده. سردار رادان نخست شلوارهای موهن را با مارک «بسم‌الله» شکست دادند، و در پی این پیروزی شگفت‌انگیز بود که جهان غرب در ژنو در برابر حکومت امام زمان به زانو درآمده، زمین ادب بوسید!‌ از قضای روزگار نبرد سوم از همین لحظة سرنوشت‌ساز آغاز شد. بله! زمانیکه غرب در برابر جمکران پیشانی بر خاک نهاد سردار رادان که پشت سر غرب ایستاده بودند دشمن جدید را رویت فرمودند: «کفش‌های موهن!»

می‌دانیم که غربی‌ها وقتی در برابر قادر متعال به «سجود» می‌روند، محض احتیاط پای خود را برهنه نمی‌کنند، چون ممکن است «یهوه» کفش‌های‌شان را صاحب شود! طبیعی است زمانیکه با کفش به سجده روید چشم نامحرم به کف کفش‌های‌تان خواهد افتاد. خلاصه در چنین شرایطی بود که سردار رادان، ‌ با «دشمن» چهره به چهره شدند. بر تخت و پاشنة کفش‌ «غرب»، طرح «الله» نقش بسته بود. پس سردار رادان جهت یافتن دشمن به سرعت خود را به جمکران رسانده با خبرنگار فارس‌نیوز یک مصاحبة گوساله‌پسند صورت داده فرمودند:

«موضوع كفش‌هاي موهن توسط پليس اطلاعات ناجا در حال رسيدگي است و به محض حصول نتيجه به اطلاع عموم خواهد رسيد [...]‌ سرمنشأ ورود و توزيع اين كفش‌ها بزودي توسط پليس شناسائي خواهند شد [...]»


این بخشی است از اظهارات سردار رادان که در فارس نیوز، مورخ 12 مهرماه 1388 انتشار یافته. برای سرداران جان بر کف اسلام،‌ از قادر متعال تقاضای فیض شهادت در راه مبارزه با کفش‌های موهن را داریم. باشد که در فرجام چنین مبارزاتی طبق فرمایشات امام راحل، «پابرهنه‌ها» به پیروزی برسند!


...