جمعه، آبان ۲۳، ۱۳۹۳

اسیدسالاری!




ماه نوامبر 2014 اسیدی‌ترین‌ماه پائیز باید باشد!  در این ماه اسیدی،   شهادت فرضی پرسوناژ موهوم حسین عین،‌  سالگرد شنیدن «صدای انقلاب» توسط پهلوی دوم و اشغال فرمایشی سفارت آمریکا توسط اوباش ساواک با انتخابات میاندوره‌ای ایالات متحد تقارن زمانی یافت. در نتیجه کنگره و چند فرمانداری از چنگ حزب دمکرات خارج شد و بعضی‌ها به این توهم دچار شدند که از طریق «بازتولید» نمایش مهوع جیمی ‌کارتر،  ‌یعنی سیاسی کردن حقوق بشر در ایران می‌توانند یک‌بار دیگر با هی کردن اراذل و اوباش به خیابان‌ها به یک کودتای «مردمی» نوین سازمان دهند و استبداد فرسوده را با استبداد نوین جایگزین نمایند.  اراذل و اوباشی که اینبار گویا قرار است «خوشحال» باشند!   این است دلیل «کشف» نسخة قدیمی قرآن در صدای آلمان و نامه‌نگاری اوباما به خامنه‌ای،  و همین است دلیل تریبون دادن «دیلی‌بیست» به سناتورها،   «مارکو روبیو» و «مارک کرک!»

ایندو شخصیت زرنگ و برجسته و مامانی خواهان پیوند دادن مذاکرات هسته‌ای به مسائل حقوق بشر در ایران شده‌اند!   دلیل هم از روز روشن‌تر است؛ ‌ همانطور که شیخ‌الله در دوران «شاه ظالم» یخ زده،   و شاه‌الله برای بازپس گرفتن قفقاز با تزارها می‌جنگد، ‌ گاوچران‌ها هم در چندین و چندگذشته رویائی به جست و خیز مشغول شده‌اند.   در شرایطی که «روبیو و کرک» در توهمات‌شان به دوران جیمی کارتر بازگشته‌اند،   جان کری در «فرانکفورتر آلگماینه» برای «نظم» پس از جنگ دوم جهانی سینه‌ چاک می‌دهد و ... و از همه جالب‌تر شخص باراک اوباماست که پس از سازمان دادن به تروریسم «بهارعرب»،  اینک مدافع حقوق کارگر و حق تحصیل «دختر کارگر» شده:

«[...] ما به دنبال آینده ای هستیم که در آن،  یک کارگر در هر یک از کشورهای ما توانائی خرید مایحتاج خانواده‌اش را داشته باشد،   دخترش بتواند به مدرسه برود،  شغل و بخت عادلانه‌ای برای موفقیت داشته باشد[...]»

منبع: ‌ایریب،  مورخ 10 نوامبر2014 

این مستر پرزیدنت مدافع تروریسم،  ‌ درست مثل امامان شیعی مسلکان «عادل» شده‌‌اند!  ‌ از این پس ایشان را اوباما عین می‌خوانیم!   این اظهارات اسیدی باراک حسین اوباما طی نشست سران کشورهای «آسیاـ پاسیفیک» در پکن ایراد شده!  نشستی که بوق‌های بروکسل‌ستان،   از جمله «اسیدنیوز» آن را به سکوت برگزار کردند و به مسائل مهم‌تر پرداختند.  مسائل بسیار «بااهمیتی» از قماش ‌جنگ‌های زرگری در فرانسه و اسپانیا،  و به ویژه جشن‌های فروپاشی دیوار برلین که بیشتر به مراسم سوگواری شباهت داشت!   وارد جزئیات نمی‌شویم ولی همان محافلی که در برلین دیوار کشیده بودند،  در اسرائیل هم دیوار کشیده‌اند؛   و هم‌اینان در اوکراین نیز به «دیوارکشی» مشغول‌اند.   پس «برتری‌طلبان» بروکسل‌ستان را رها کنیم و بپردازیم به تحرکات آتلانتیست‌ها و محفل شیخ‌وشاه برای سازمان دادن به یک  کودتای «مردمی» دیگر.             

تداوم یاوه‌گوئی روسای سه قوة‌ حکومت اسلامی و تحرکات ابله‌پسند کنیزالاسلام‌های دکة حقوق بشر «نسبی» پیرامون «اسیدپاشی»،   آنهم در هم‌سوئی با چپ‌نمایان نشان می‌دهد که محفل نفرت‌فروش «شیخ‌وشاه» برای سازمان دادن به یک کودتای دیگر خیز برداشته.  به این منظور آتلانتیست‌ها برای فروش ویراست نوینی از پرسوناژ موهوم حسین عین،  ‌ و قدیمی‌ترین نسخة قرآن دست به کار شده‌اند،   تا «داس‌الله» هم بتواند در هم‌سوئی با آخوند،   عرصة سیاست را به قول خودش به «شور و هیجان»،  و یا بهتر بگوئیم به حماقت و توحش بیالاید،  و سنگر فاشیسم را استوار نگاه ‌دارد.   به ویژه که سنگر کذا گذشته از اوکراین،  لهستان و کشورهای بالت،  در آلمان و انگلستان نیز تقویت شده و همین امر اسپانیا و فرانسه را به صور متفاوت در بحران فرو برده.

از بحران فرانسه که هنوز به مرحلة مطلوب،  یعنی «براندازی مردمی» نرسیده فاکتور می‌گیریم، و می‌رویم به سراغ اسپانیا که حاکمیت‌اش بساط رفراندوم استقلال کاتالونیا را به راه انداخته تا روند استعماری ایجاد «یک کشور؛  یک قوم یا یک مذهب» را اینک در قلب اروپای غربی تداوم بخشد.  به همین دلیل اسیدنیوز ـ  یورونیوز ـ  ادعا کرد،  «88 درصد مردم کاتولونیا به استقلال از اسپانیا رأی مثبت دادند!»   حال آنکه بیش از پنجاه درصد واجدان شرایط این معرکة شیادی را مورد تحریم قرار داده بودند.   البته ما از ادعای پوچ اسیدنیوز تعجب نمی‌کنیم،   چرا که بوق کذا وظیفه دارد مطالبات آتلانتیسم را به عنوان «خبرموثق» منعکس کند.  و محور این مطالبات در سراسر جهان بر «اسیدپاشی»استوار شده.   اسیدپاشی به هر آنچه منافع غیرقانونی آتلانتیسم را تهدید ‌کند.   و مهم‌ترین تهدید منافع استعماری،  همزیستی اقوام و پیروان مذاهب مختلف با برخورداری از «حقوق قانونی برابر» در یک کشور واحد است!   به عبارت دیگر،  هر کجا «تعلقات و تعصبات» ـ  روابط یک‌سویه ـ  حاکم نباشد،   منافع آتلانتیسم تهدید می‌شود و برای مقابله با همین «تهدید» است که اسیدنیوزها و اسیدتایمزها،  و ... و خلاصه بگوئیم «اسیدپرس‌ها» بسیج می‌شوند.

اسیدپرس به شیوة پیامبران ادیان سامی «کار» می‌کند،   یعنی یک دروغ می‌سازد و می‌کوشد با «تکرار»،   آن را به «جمع» بباوراند.   از قضای روزگار دستگاه تبلیغاتی گوبلز نیز همین شیوه را به کار می‌بست.   بساط استقلال‌طلبی اسکاتلند و کاتالونیا نیز با همین شیوه به راه افتاده. همچنانکه در مورد اسکاتلند گفتیم،   ایجاد راه‌بند در برابر مسیر ورود روسیه به اقیانوس اطلس از طریق تشکیل محور «نروژ ـ  اسکاتلند» هدف اصلی رفراندوم کذا بود.   اگر نیم نگاهی به نقشة جغرافیا بیاندازیم،   خواهیم دید که «استقلال» کاتولونیا نیز با هدف ممانعت از ورود روسیه به اقیانوس اطلس ـ  از طریق دریای مدیترانه ـ  تنظیم شده!   البته این مسائل موضوع وبلاگ ما نیست!  با توجه به مینی‌کودتای عراق که به برکناری ده‌ها فرمانده و همچنین رئیس ستاد کل ارتش اینکشور منجر شد ـ  فارس‌نیوز،  ‌مورخ 13 نوامبر2014 ـ  بهتر است بازگردیم به تحرکات کودتائی محفل شیخ‌وشاه در داخل و خارج مرزها.  جالب اینکه،   این وحشی‌گری‌ها در تاریخ 7 نوامبر سالجاری،   همزمان با نشست گروه 5+1 در شهر وین البته بدون حضور ملایان شدت گرفت.   مصاحبة «جیمز فرینی» با جواد لاریجانی بخشی از همین روند بود و ادامة این پروپاگاند انسان‌ستیز را در قالب بازنشخوار ترهات «تسنیم» توسط بی‌بی‌سی و دیگر شاخک‌های‌اش،  از جمله «دویچه وله» شاهد بودیم. 

صدای آلمان و بی‌بی‌سی،  به ترتیب شکرخوری‌های جواد لاریجانی و استاندار تهران در سایت «تسنیم» را بازتاب داده‌اند.   استاندار تهران در مورد «تهاجم مردم» به جشن افغان‌ها،  تأکید کرده که برپائی جشن و میهمانی آنهم سه روز پس از عاشورا با «فرهنگ ما» جور در نمی‌آید!    البته عبارت «فرهنگ ما» هیچ ارتباطی با فرهنگ به مفهوم واقعی کلمه ندارد،   به باورها وتوهمات رسانه‌ای اوباش و شخص استاندار تهران ارجاع می‌دهد که «وظایف استاندار» را با جفتک‌پرانی در کوچه و خیابان اشتباه گرفته:

«[...] حسین هاشمی،  استاندار تهران [...]  گفت:   افغانان [...]تا 10 محرم [...] مراسمی نداشته‌اند و برگزاری مراسم از این دهه به بعد را بلامانع می‌دانند که البته طبیعتاً اینکار اشتباه بود چرا که از فرهنگ شیعه مطلع بودند[...]»
منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 10 نوامبر2014

خلاصه به نظر می‌رسد اگر لندن و واشنگتن چند پس‌گردنی دیگر از چین و هند و روسیه دریافت کنند،   برگزاری جشن و میهمانی در ایران از عاشورا تا عاشورای سال بعد ممنوع شود!   باری تکرار اظهارات ابلهانة‌ استاندار تهران در بی‌بی‌سی در واقع تداوم هشدار سازمان سیا به ایرانیان است؛  «سازمان» گوشزد می‌کند که ایرانیان وظیفه دارند به «ویراست نوین» پرسوناژ موهوم حسین خیلی «احترام» بگذارند!   این حسین،  برخلاف آن حسین خیلی با نزاکت و مودب است،   و اصلاً به «طمع خلافت» به راه نیفتاده و قصد شورش و قیام و اینحرف‌ها هم نداشته!   اهالی کوفه هزاران هزار نامه به این حسین نوشتند که بیاید و ارشادشان کند،  او هم آمد! و چون در نیمة راه با ممانعت لشکریان یزید روبرو شد با ادب و نزاکت به آنان گفت که به دعوت «مردم» راه افتاده،   و اگر با حضورش در کوفه مخالف‌اند،   از راهی که آمده بازمی‌گردد!   ولی لشکریان یزید مانع بازگشت او شدند و آنحضرت ناخواسته درگیر جنگ شدند و ... و گویا سال‌هاست که این حکایت بر فراز منابر تکرار می‌شود:

«[...‌] همه [...] می‌گویند او انگیزه سفر خود را اجابت درخواست کوفیان اعلام کرد و از کسانی که راه را بر او بسته بودند خواست اگر اجازه رفتن به کوفه را ندارد به او اجازه دهند از همان راهی که آمده بازگردد[...]‌ او هنگامی که [...] از ادامه راه باز ماند [...]‌ بدون آنکه شعارهای خودخواهانه و غیرعملی همانند مبارزه تا رفع فتنه از عالم سر دهد،‌  رسالت خود را اصلاح در حد توان خویش اعلام کرد[...]»
منبع: گویانیوز،  مورخ7 نوامبر2014   

خلاصه بگوئیم سازمان سیا یک حسین «اصلاح‌طلب» و متمدن برای‌مان ساخته و پرداخته که به احتمال زیاد هم اینک در ام‌.آی.تی،  و یا «پرینستون» مشغول مطالعه در باب نقش پروردگار در «آفرینش» ستارگان و روش‌های جدید بارداری نوباوگان است؛   همه می‌باید به این حسین «احترام» بگذارند.  چرا که،   از یک‌سو جمع کثیری از «مردم» به بساط حسین و عاشورا و غیره «ارادت» دارند،   و از سوی دیگر،  بهترین راه مبارزه با حکومت اسلامی این است که سلاح عاشورای آخوندی را از چنگ‌اش خارج کنیم،   و لات و اوباش جدید را به سلاح عاشورای اصلاح‌طلب و «متمدن» تجهیز کنیم،  ‌چرا؟   چون حکومت جمکران به حکومت «شمر و یزید» شباهت دارد،  و به قول بعضی‌ها دارد عاشوراسازی «قلابی» می‌کند:

«[...] بهترین راه مبارزه با جمهوری اسلامی، گرفتن سلاح عاشورا از نظامی است که رفتارآن به عملکرد دشمنان حسین شباهت‌های فراوان دارد[...]»
همان منبع

بله راه بسیار خوبی پیدا کرده‌اند،  و طبق معمول مانند همة راه‌های ساخته‌وپرداختة سازمان سیا این یک نیز به «چاهی» عمیق منتهی خواهد شد.   چرا که نهایت امر فاشیسم نوین را به عنوان «راه مبارزه» با فاشیسم کهن به مخاطب می‌فروشد!   به فرض که پرسوناژ موهوم حسین،‌  همانطور که گویانیوز ادعا کرده،  «اصلاح‌طلب» هم بوده،   و اکثریت ایرانیان به این حسین اصلاح‌طلب ارادت داشته باشند،‌   این ادعاها به مسائل سیاسی کشور چه ارتباطی دارد؟  محض اطلاع سردبیر سابق آفتاب یزد که در ینگه دنیا لنگر انداخته‌اند و حسین اصلاح‌طلب رویت  کرده‌اند،  و شاید به دلیل تناول بیگ‌مک‌های گندیده به سوءهاضمه نیز دچار شده‌اند بگوئیم،   «جدائی دین از سیاست» یک اصل اساسی برای استقرار دمکراسی است.   دین همراه و هم‌نشین با دمکراسی نداریم. 

اگر دمکراسی نیز در مسیر «تهاجم» به بنیاد دین پای بگذارد،  به یک ساختار سرکوبگر تبدیل می‌شود.  به همچنین باقی ماندن دین در ساختار قدرت سیاسی،  از آن یک ساختار ضددمکراتیک خواهد ساخت.   ولی اگر در غرب،  به ظاهر «دین» نقش دمکراتیک بازی می‌کند،  فقط به این دلیل است که خارج از نطفة قدرت قرار گرفته.  در غیراینصورت حضرتعالی نیز مجبور می‌شدید جهت حفظ جان‌تان در ینگه‌دنیا به دین مبین مسیح،   شاخة ادونتیست‌ها «مشرف» شده و بجای ابراز ارادت به حسن و حسین،  به مجیزگوئی از مریم و عیسی می‌نشستید.  دین در هر حال نگرشی است برخاسته از باورها،  نیازها،  ترس‌ها و ... که خشونت و روابط یک‌سویه را توجیه می‌کند.   به همین دلیل در یک جامعة دمکراتیک،  دین  نمی‌تواند تکیه‌گاهی برای ساختار سیاسی انسان‌محور به شمار آید.   از اینرو در دمکراسی آخوند حق دخالت در سیاست ندارد؛   «اعتقادات» ـ  دینی و ضددینی ـ  «حریم خصوصی» افراد است و در مورد چند و چون آن نیز «بحث‌آزاد» رسانه‌ای به راه نمی‌اندازند.     

به عبارت دیگر،   تحمیل تعلقات و تعصبات ایرانیان  ـ  اکثریت یا اقلیت ـ  بر عرصة سیاست فقط به فاشیسم منجر خواهد شد.   در نتیجه،‌  هیچ تفاوتی نمی‌کند که پرسوناژ موهوم حسین جنگ‌طلب بوده یا اصلاح‌طلب!   حتی اگر حسین مذکور موجودیت تاریخی هم می‌داشت، باز هم تفاوتی نمی‌کرد.   دلیل روشن است؛   برای حل مسائل امروز ایران،  می‌باید شرایط واقعی و کنونی ایرانیان در کشور ایران مد نظر قرار گیرد.   و امام حسین سرکار،   جنگ‌طلب یا اصلاح‌طلب در شرایط واقعی ایران «جائی» ندارد!   به همین دلیل بعضی‌ها که از سرکار زرنگ‌تر هستند و می‌خواستند با توسل به رفراندوم،   اسکاتلند را به برادران یانکی‌شان واگزار کنند‌ «اهداء خون به بیماران» را با دکان عاشورا پیوند زده‌اند تا این دکان پرسود را هر چه بیشتر سرپا نگهدارند:   

«[...] ندای عاشورای حسينی در مجلس نمايندگان اسکاتلند [...] ائتلاف اهدای خون به نام امام حسین [...] ‌از سال 2006 میلادی در انگلیس راه اندازی شد [...] این ائتلاف [...] ترویج اسلام و فرهنگ عاشورا [را] دنبال می‌کند[...]»
منبع:‌  ایریب،  ‌مورخ 21 آبانماه 1393

بله دکان عاشورا،  همچنانکه می‌بینیم سخت به مذاق آتلانتیست‌ها شیرین آمده،   و دلیل هم روشن است.   جفتک‌پرانی‌ استاندار تهران و توجیه تهاجم وحشیانه پاسدار و بسیجی به جشن افغان‌ها با تکیه بر همین دکان استعماری امکان‌پذیر شده.   البته این وحشی‌گری‌ها تازگی ندارد؛   از آغاز ورود روح‌الله خمینی به ایران،  تهاجم به میهمانی‌های مختلط،  شلاق زدن افراد به «گناه» نوشیدن مشروبات الکلی، ‌ ممنوعیت کنسرت،  باله و اپرا،  و ... و خلاصه بگوئیم ممنوعیت فعالیت‌های فرهنگی و هنری و ادبی آغاز شد،   و پس از چندماه کار به ممنوعیت استفاده از پلاژها کشید!   چرا که در قرن هفتم میلادی،   قبائل صحرانشین عربستان با این مسائل بیگانه بوده‌اند!   و اینک پس از گذشت 36 سال از آغاز حکومت ملایان در ایران،  لازم آمده که «در» همچنان بر همین پاشنه بگردد،‌   و دامنة سرکوب و تاراج ایرانیان  گسترش یابد.   این است دلیل تمایل بی‌بی‌سی و صدای آلمان به نشخوار و بازنشخوار گزارش‌های سرشار از خشونت سایت «تسنیم» در باب یاوه‌گوئی‌های استاندار تهران و جواد لاریجانی.

فضولاتی که اسیدنیوز نمی‌توانست رأساً در دهان جواد لاریجانی بگذارد و پخش‌شان کند،   به «تسنیم» واگزار کرده و انصافاً سایت تسنیم در تغذیة کربلائی جواد سنگ تمام گذاشت،  تا جائی که مخاطب با «فرهنگ» پدر لاریجانی‌ها نیز آشنا می‌شود!   بله،   هیچ شوخی در کار نیست.   لاریجانی گفته،   الاغ وقتی خوشحال است،  جفتک می‌اندازد،  حال آنکه شیوة زندگی اسلامی با غرب تفاوت دارد:

«[...] مثلاً خوشحال بودن (Happiness) در لایف استایل اسلامی آداب دارد.  شما وقتی خوشحال هستید جیغ و عربده نمی‌کشید.   این کار الاغ و حیوانات دیگر است.  چهارپا‌ها وقتی خوشحال می‌شوند جفتک می‌اندازند [...] اینکه در غرب وقتی کسی خوشحال است،  در خیابان برقصد خوشحالی نیست[...]»
منبع:  صدای آلمان،  مورخ 8 نوامبر 2014

از اظهارفضل لاریجانی در مورد رقص فاکتور می‌گیریم،   چرا که رقص به عنوان فعالیت انسانی از جمله «هنرها» است،   و اگر زوزه و روضه را هم در ردة «هنرها» قرار دهیم،  جواد لاریجانی فقط در مورد این قماش «هنر» صلاحیت اظهارنظر خواهد داشت.  ولی نظر وی در مورد جفتک‌پرانی الاغ‌ها،  به دلیل نزدیکی نگرش قبیلة‌ لاریجانی به چارپایان می‌تواند مورد تحلیل و بررسی منطقی و تاریخی قرار گیرد.   نخست ببینیم جواد لاریجانی از کجا می‌داند که جفتک الاغ‌ها نشانة‌ «خوشحالی» است؟!   مگر ایشان از احوالات الاغ‌ها خبر دارند؟   ثانیاً جواد لاریجانی چگونه توانسته با الاغ‌ها ارتباط نزدیک برقرار کند تا جائی‌که الاغ‌ها بیایند و از احوالات‌شان برای «دائی جواد» بگویند؟   ولی با توجه به اینکه لات فاقد فردی‌ات است و ذهن و زبان‌اش در خدمت «قدرت» قرار می‌گیرد،‌   و با در نظر گرفتن تبلیغات ابله‌پسند بی‌بی‌سی در مورد کلیپ «هپی»،  به  استنباط ما،   مصاحبة جواد لاریجانی با تسنیم،  در واقع بازنشخوار مطالبات اربابان آتلانتیست‌اش در ایران بوده.   همان‌ جانوران وحشی که یهودستیزی‌شان را به اروپا و نژادپرستی‌شان را به آمریکا صادر کردند و جهت تبلیغ اسلام،  ‌ و به ویژه تشویق توحش شیعی‌مسلکان «ائتلاف اهداء خون» در اسکاتلند به راه انداخته‌اند،   و برای تبدیل جهان به یک مجموعه فاضلاب ـ‌ آرمان‌شهر ـ  دست به هر جنایتی می‌زنند.  

تخریب عراق و لیبی و  سوریه به کنار،‌   تجزیه نیجریه به دو بخش مسلمان و مسیحی از طریق انفجار بمب در بازار،  دانشگاه،  مدارس و مراکز تربیت معلم به ویژه در آستانة نشست سران «آپک» در پکن،  آخرین نمونة‌ سیاست این جانوران وحشی است که با کودتای آیرون ساید در ایران محفل «شیخ‌وشاه» را به قدرت رساندند.   در قاموس این محفل توحش‌پرور،   مسخرگی و لودگی و لات‌بازی «هنر» به شمار می‌آید و همزمان خوشحالی «هنرمند» را نیز بازتاب می‌دهد!   در نتیجه،   جواد لاریجانی جفتک‌پرانی الاغ را با «رقص» در ترادف قرار داده و آن را نشان «خوشحالی» حیوان دانسته.   

همانطور که در وبلاگ «هپی و هوچی» هم گفتیم هدف بوق‌های لجنزار سکون این است که به مخاطب بباورانند اجرای یک نمایش هنری،  حالت درونی مجریان‌اش را الزاماً بازتاب می‌دهد!   به عنوان مثال کسی که در فیلم نقش یک دیوانه را ایفا می‌کند،  باید دیوانه باشد!   بر اساس این «منطق شکمی» کسی که ترانة «هپی» را می‌خواند،   به قول بی‌بی‌سی «خوشحال» است و  اگر کسی در خیابان می‌رقصد،   به ادعای «کربلائی جواد» مثل الاغی که جفتک می‌اندازد حتماً «خوشحال» است!  به این ترتیب،   نه تنها خواندن ترانة «هپی» و رقصیدن طی دوران روضه و زوزة شیعیان می‌باید ممنوع شود،   که الاغ ها هم «حق» ندارند جفتک‌پرانی کنند!   هدف بوق وزارت امور خارجه بریتانیا و شاخک‌های‌اش از این ترادف‌های گوساله‌پسند این است که دور باطل احساسات و نهایت امر توحش و ابهام تعلقات و تعصبات را به عرصة «غیرجانبدار» آفرینش هنری پیوند دهند.

در چارچوب همین توجیهات «شبه‌فلسفی» است که نه تنها مجریان ایرانی کلیپ «هپی» با لجنزار متعفن «هویت و فرهنگ» شیعی‌مسلکان در تضاد قرار می‌گیرند،  که نهایت امر «دشمن اسلام» به شمار خواهند آمد.   با ایجاد ترادف میان رقص و جفتک به عنوان نشانه‌های خوشحالی و خصوصاً سیاسی کردن‌ رقص،   هر آخوند و لاتی خواهد توانست فتوای مرگ‌ هنرمند را  صادر کند.   بله،   در حوزة «فرهنگی» ناتو،   عین مبال روح‌الله خمینی،  همه چیز «سیاسی» و ایدئولوژیک می‌شود.  و در واکنش طنزآلود به اظهارات ابلهانة جواد لاریجانی، «جفتک پرانی» به عنوان  «حق‌امت» برای ابراز خوشحالی مطرح شده:

«[...] این امت شهیدپرور و مسئولان حکومت جمهوری اسلامی [...] نمی‌توانند مثل الاغ جفتک بیاندازند؟  اصلاً این لایف استایل چطوری است که طرف موقع زنجیرزنی و سینه زنی هفتصد نوع حرکات موزون انجام می‌دهد و در راهپیمائی سیاسی نعره می زند و عربده می‌کشد،   ولی همین کارها را موقع خوشحالی نمی‌کند؟[...]»
منبع:   روزآن‌لاین،  مورخ 19 آبانماه سالجاری

به نظر می‌رسد جفتک‌پرانی،  همچون تماشای مسابقات فوتبال،  یواش یواش به مجموعة مفاد حقوق انسانی ایرانیان تبدیل می‌شود!   دلیل هم روشن است،   حضرات جاوید شاه که بعداً به امت حزب‌الله تبدیل شدند و وظیفة لشکرکشی خیابانی را بر عهده داشتند،  اینبار هم حضورشان در خیابان الزامی شده.   منتهی دیگر به بهانة‌ توهین به پیامبر و روضه و زوزه برای حسین عین نمی‌توان این لشکرکشی را تداوم بخشید.   همان اوباشی که طی 60 سال اخیر با شعار مرگ بر این و مرده باد و زنده‌باد فضای شهری را اشغال می‌کردند،   اینبار می‌باید به بهانة ابراز خوشحالی خیابان‌های شهر را به میدان جفتک‌پرانی تبدیل کنند و مطالبات انسانی ایرانیان را به تماشای مسابقه فوتبال و «هپی» بودن تقلیل دهند.   خلاصه مردم همیشه در صحنه  هر جور که بخواهند،  ولو به حکم لگدپرانی و چاقوکشی و نفس‌کش‌طلبی و ایجاد مزاحمت برای دیگران،‌   می‌‌باید «احساس» خوشحالی‌شان را در «اماکن عمومی» ابراز کنند.   فراموش نکنیم،  این قماش خوشحالی که صدای آلمان به پیروی از بی‌بی‌سی در بوق گذاشته،   به تحمیل روابط یک‌سویه بر فضای جمع محدود می‌شود،   و با مراسم «شب کریستال» ـ  9 نوامبر1938 ـ  هیچ تفاوت کارورزانه ندارد!   به یاد داریم که بوق وزارت امور خارجة انگلستان به نقل از حسن فوتبال،  «شادی» را به عنوان «حق مردم» مطرح کرده بود!  و در تداوم همین پروپاگاند است که صدای آلمان آداب «خوشحالی مدرن» را به نقل از جواد لاریجانی تعیین می‌کند:  

 «[لاریجانی در رابطه با]‌ آداب و هنر خوشحالی مدرن اسلامی [...]‌ افزود: تطهیر و تنظیف،  خوش‌لباس بودن،  خوش‌بو بودن،  شیک بودن [...] از مولفه‌های زندگی مدرن است[...]»
منبع:  دویچه وله،  8 نوامبر2014    

همچنانکه می‌بینیم در دین مبین،  «خوشحالی» نیز مانند تخلی و کونشوئی در حل‌المسائل‌ها «آدابی» پیدا کرده که با «ظاهر» افراد مرتبط می‌شود!   در نتیجه،  هرکس شیک و خوش‌پوش و خوش‌بو نیست،‌  آنهم در کشوری که اکثریت‌ جمعیت‌اش را همین ملاها و اربابان آتلانتیست‌شان در مرز فقر قرار داده‌‌اند،   به عنوان «مخالف» مولفه‌های مدرن اسلام شناسائی خواهد شد.  همین روزهاست که گلة وحش «خوشحال»،   این «دشمنان» هنر خوشحالی اسلام مدرن را بدون الصاق ستارة زرد به اردوگاه‌های مرگ بفرستند!   و به احتمال زیاد این احکام نوین توحش،   ‌اخیراً  از همان قرآن عتیقه‌ای استخراج شده که سازمان سیا در کتابخانة‌ دانشگاه «توبینگن» جاسازی کرده!