پنجشنبه، خرداد ۲۳، ۱۳۹۲

فاضلاب‌سالاری!


 

برای جبران افلاس آتلانتیست‌ها به ویژه در سوریه و ترکیه،   از همة «شوت و پرت‌ها» دعوت می‌کنیم با حضور گسترده در مراسم «تف سربالای جمعی»،‌   حکومت توحش «فدائیان اسلام» را از مرگ حتمی نجات دهند،  تا کشور ایران نیز همچون «آوراآمبا» تبدیل شود به «طویلة بی‌طبقة اخلاقی!»   به این ترتیب یانکی‌ها با نفی نظریة داروین،  برای جهانیان «پدر و مادر» تعیین خواهند کرد؛  ‌ تشکل‌های ساخته و پرداختة‌ سازمان سیا از قماش «خبرنگاران بدون مرز» هم که پته‌شان در اروپا بر آب افتاده،   در جایگاه مدافع «آزادی بیان» می‌نشینند و ... و «همه با هم»‌ از طریق «صدور فتوی»،  برتری موش‌های فاضلاب‌ آتلانتیسم را بر «رهبران چین و شوروی» به اثبات خواهند رساند:

 

«آیت‌الله خامنه‌اي شبيه زمامداران شوروي نيست.  او بر خلاف انقلابيون خسته شوروي [...] ‌که خود را زير لفاظي‌ها پنهان مي‌کردند اما خودشان روز به روز بي‌اعتقادتر مي‌شدند،  وقتي از رهاندن خاورميانه از چنگال شيطان بزرگ سخن مي‌گويد، کاملاً جدي و مصمم است [...] مائو براي دفع مزاحمت شوروي به آمريکا نياز داشت.  نيکسون مي‌توانست به خود دلداري بدهد که سخنراني‌هاي آتشين مائو،  تعهد وي به غرب را تهديد نمي‌کند[...]»

منبع: کیهان،   مورخ 13 ژوئن 2013

 

این اظهارات «مستدل و مبرهن» که به مذاق پاسدار شریعتمداری خیلی خوش آمده،  در واقع بادشکم «ری‌تکیه»،   کارشناس ارشد شورای روابط خارجی آمریکا است!   ایشان «کشف» کرده‌اند که رهبران شوروی «اعتقاد» ‌نداشتند،  و رهبر انقلاب چین هم به آمریکا نیاز داشته، حال آنکه علی‌خامنه‌ای «اعتقاد» دارد؛   حامیان حکومت اسلامی هم با جدیت اعتقاد دارند که:  «غرب شیطان است و آمریکا با اسلام دشمنی دارد!»‌ و از همه مهم‌تر اینکه در صورت عقب‌نشینی یانکی‌ها وظیفة الهی تاراج و سرکوب اینان بر عهدة‌ حکومت ایران قرار خواهد گرفت:  

 

«[...] مأموريت الهي ايران تنها در صورتي مي‌تواند محقق شود که سلطه آمريکا بر منطقه برچيده شود[...]»

‌همان منبع

 

پیشتر هم به کرات گفته‌ بودیم،   لندن و واشنگتن برای تداوم چپاول استعماری‌ در منطقه به ارائة تصویر «قدرقدرت» از نوکران جمکرانی‌شان در زمینه‌های سیاسی،  نظامی و تکنولوژی ارتباطات نیاز دارند،   چرا؟  چون به گواهی تاریخ و به ویژه طی سدة اخیر،  تأمین منافع محافل روس‌ستیز در منطقه،‌  بدون حکومت‌های سنتی امکان‌پذیر نبوده.  و اینک که سرمایه‌داری‌‌های ژاپن،  چین و هند نیز در تفاهم و نه در تقابل با روسیه پای به منطقه گذارده‌اند،   لندن و واشنگتن می‌پندارند با افزایش رسانه‌ای «قدرت» حکومت پوشالی جمکران می‌توان از یک‌سو عقب‌نشینی غیرقابل اجتناب‌ در برابر روسیه را به حداقل رساند،  و از سوی دیگر پس از انتخابات جمکران،   کل اوپوزیسیون حکومت اسلامی را به «فدائیان اسلام» تقلیل داده‌،   و از این مفر «جایگاه برتر» آخوند را استوار نگاه داشت.  جنجال و هیاهوی سگ‌های‌هار استعمار در داخل و خارج مرزها در واقع برای پوشش دادن به آرایش نوین فدائیان اسلام در کشور ایران به راه افتاده.

 

در فرخنده روز 13 ژوئن 2013،  هیاهوی سگ‌های زرد و برادران دینی‌شان پایان گرفت!  پس «بیا انتخابات ـ  بازی کنیم!»  و اینگونه بود که یک‌بار دیگر سرودة هادی خرسندی کار ما را آسان کرد و ماهم می‌توانیم بپردازیم به صحنة‌ پس‌ از «انتخابات ـ بازی!»  این صحنه که با تأکیدات الهی اخیر  بیل کلینتون بر «قدرت» ملایان در سوریه؛‌   داستان‌سرائی‌های معاون گوگل در باب حملات ملایان به حساب‌های «جی‌میل» و ... و بی‌بی‌گوزک‌های کارشناس شورای روابط خارجی یانکی‌ها در باب «برتری» رهبر «فاضلاب فتوی» بر رهبران چین و شوروی آراسته شده،  یک بخش تکمیلی «هنری ـ سیاسی» هم در «برلن» دارد.

 

بخش هنری تبلیغات استعمار با نمایشگاه نقاشی‌های میرحسین موسوی و تشویق حماقت و توحش آغاز شد و قرار است با تظاهرات 24 خرداد در برابر سفارت ملایان و با شعارهای ابله‌پسند «آزادی بی‌قید و شرط سیاسی،  وجدائی دین از دولت» فاضلاب فتوی‌سالاری را عمیق‌تر کند.   هدف از این صحنه‌آرائی‌ها روشن است؛   نشاندن مطالبات «سنت گرایان» بجای مطالبات دمکراتیک ملت ایران.

 

یادآورشویم مطالبات دمکراتیک ملت ایران بر دو پایة‌ اساسی یعنی،   «جدائی دین از سیاست‌،  و حذف احکام شریعت از قانون» استوار شده،   و در هر حال با «اجتهاد،  آیات عظام مترقی، و ... و تحمیل سیاست برکل جامعه» در تضاد آشکار قرار دارد.  ‌ با هدف حذف این مطالبات دمکراتیک است که اوباش اخلاق‌گرا ـ  همان فدائیان اسلام را می‌گویم ـ  به چند دسته تقسیم شده‌اند!

 

در رأس فدائیان اسلام حکومتی،  علی خامنه‌ای جلوس کرده.  ایشان،   روز گذشته به همت بی‌بی‌سی و رادیوفردا،  با یک جملة جادوئی «منافع کشور» را نیز به فاضلاب ‌«فتوی سالاری»  لندن و واشنگتن پیوند زدند.   ولی در برابر رهبر قلعة حیوانات،   سه گروه دیگر از انواع فدائیان اسلام صف کشیده‌اند:  انواع مغضوب،  محصور و منصرف!  در صف مغضوبین «آیات عظام مترقی»‌ و نوچه‌های بخش اروپائی سازمان سیا یعنی ملاممد خاتمی،   اکبر بهرمانی و حسن روحانی را می‌بینیم که هم‌صدا با غلام‌بچگان صادراتی‌شان به فرنگ،  بر طبل «شرکت در انتخابات» می‌کوبند.  حال آنکه اوباش وابسته به محفل نوبل،  پشت سر فدائیان اسلام محصور ـ  میرحسین موسوی و زهرا خانوم ـ  سنگر گرفته،  و از تحریم «انتخابات ننگین» سخن می‌گویند!   

 

حساب منصرفین هم که روشن است،   نماینده اینان، «عارف به تمکین از آخوند ـ  محمد خاتمی انصراف داده،‌ نه به نفع آخوند حسن روحانی!»  ولی در این فاضلاب فتوی‌سالاری،  موضع رئیس قوة‌ مجریة جمکران از همه جالب‌تر شده!   احمدی نژاد،  مانند علی خامنه‌ای فقط «یک رأی» دارد و از هیچکس هم طرفداری نمی‌کند!   به عبارت دیگر،  فردی که 8 سال رئیس دولت حکومت اسلامی بوده،  پیرامون انتخابات و سیاست‌های دولت آینده «علی وار» سکوت  کرده!   به این می‌گویند «انتخابات» علوی!   اگرچه در ظاهر،‌ احمدی‌نژاد در کنار «منصرفان» قرار گرفته،  تقابل‌اش با علی خامنه‌ای،  بازتابی است از تفاهم با باند «ولایت فقیه».  هدف نهائی این «انتخابات»،  حداقل از منظر آن‌ها که این معرکه را به راه انداخته‌اند، ‌این است که یک جناح متشکل از ملا در راس سه قوه قرار گیرد،  و جناح لباس‌شخصی‌ها هم در جایگاه اوپوزیسیون دولتی بنشیند که با «انتخابات ـ بازی» توسط بیت‌رهبری بیرون کشیده خواهد شد.  به این ترتیب زمینة‌ مناسب برای کودتای نظامی فراهم می‌آید.   به استنباط ما تلاش سرداران برای پرتاب احمدی‌نژاد به سنگر تحریم‌کنندگان و‌ عرض تبریک «مجدد» مقامات حکومت مرده‌شویان به مناسبت «جشن ملی روسیه» در راستای همین «راه حل» ‌صورت گرفته.  حکومت ملایان برای کودتا به حمایت روسیه نیازمند است.

 

البته در آرایش نوین سنت‌گرایان،   جایگاه «گاندی» و «نلسون ماندلا» هم به حضرت رضاپهلوی اختصاص یافته و دلیل هم روشن است.   با توجه به «طغیان» فاضلاب آتلانتیسم که به «ری تکیه» امکان سنجش اعتقاد و پیش‌بینی آینده اعطا کرده، ‌  حضرت رضا پهلوی وظیفه دارند با حفظ دو سنگر «تعدد زوجات،  و اختیارات سنتی پدر»‌،  فرهنگ سیاسی کشور را تغییر دهند:‌

 

«[...]‌ حاميان و پاسداران اين حکومت [...] ‌با جديت باور دارند که آمريکا نه تنها دشمن کشور آن‌ها بلکه دشمن جهان مسلمان است.  بعيد مي‌نمايد رئيس‌جمهور بعدي که از وفاداران به رژيم است،  اين فرهنگ سياسي را عوض کند[...]»

همان منبع

 

اهالی مرز پرگهر!  برای «نجات اسلام» کافی است یا به حکومت آخوند مشروعیت بخشیم،  یا از جمهوری ایرانی طرفداری کنیم،   یا در صف طرفداران نلسون ماندلا و گاندی بومی قرار گیریم!  به امید روزی که ایران هم مانند «آورا آمبا» تبدیل شود به «طویلة بی‌طبقة اخلاقی!»

 

 

 

سه‌شنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۹۲

حسن و حماسه!


 

پاترنوس «انتخابات» جمکران و افشاگری‌های «سنودان» را به سکوی پرش برای بازگشت به دوران مک‌کارتیسم تبدیل کرده!   افشاگری‌های نخست‌وزیر پیشین هلند،   ازدواج‌های ایدئولوژیک در سوئد و جمکران و ... و همچنین تغییراتی که در عربستان و قطر جریان دارد بخشی است از همین برنامة بازگشت به دوران جنگ سرد!   

 

پس از افشاگری‌های «سنودان»،  ابتدا باراک اوباما از تهاجم به حریم خصوصی شهروندان ـ  به بهانة الزام برای تأمین امنیت ـ  دفاع به عمل آورد.   سپس «واشنگتن پست»،   رسانة‌ رسمی حاکمیت آمریکا و موسسة «پیو» آماری ارائه دادند دال بر اینکه «اکثریت مردم» آمریکا با تهاجم سازمان‌های اطلاعاتی به حریم خصوصی شهروندان جهت تأمین امنیت موافق‌اند!   خبر «موافقت مردمی» با نقض آشکار حقوق فردی در سایت فیگارو،  مورخ‌11 ژوئن 2013 انتشار یافته!    بر اساس آمار موسسة «پیو» و «واشنگتن پست»،   56 درصد از مردم آمریکا موافقت خود را با «تهاجم به حریم خصوصی» ـ  نظارت بر ارتباطات خصوصی شهروندان ـ  اعلام داشته‌اند!  و این همان «پاسخ مطلوب» است که پروپاگاند «افشاگری» در پی‌آن بود؛ ‌ کسب مشروعیت برای «تهاجم به حریم خصوصی»‌ جهانیان.   یاد‌آور شویم،  این «شنود» ‌هیچ ارتباطی با رخدادهای 11 سپتامبر ندارد و به آمریکا هم محدود نمی‌شود.   وارد جزئیات نمی‌شویم،‌  در اروپا و آمریکا،   ارتباطات همة افراد تحت نظارت است؛ به ویژه ارتباطات خارجیان!  حال بپردازیم به مسائل ایران.     

 

در کشورمان چه می‌گذرد؟  کناره‌گیری حداد عادل و عارف،  تأکیدی است دوباره بر توحش «روابط یک‌سویه»‌ یعنی تأمین «جایگاه برتر» برای آخوند و سنت‌ها!  در رسانه‌ها چنین آمده که انصراف حداد عادل «وفا به عهد پیشین» بوده،   و انصراف عارف نیز «تمکین از آخوند محمد خاتمی!»   و اتفاقاً افشاگری‌های «سنودان» نیز اهداف مشابهی را دنبال می‌کند.

 

این افشاگری‌ها که در راستای نصایح مادرانه یا پدرانة «‌هاناآرنت» به راه افتاده،  در زمینة رشد توحش و مبهمات «سنت»،   از یک‌سو هیاهوی «شبه‌انتخابات» جمکران را تکمیل می‌کند،  و از سوی دیگر کارمند سازمان سیا را به عنوان «معترض» و «مدافع آزادی»‌ به ارزش می‌گذارد!   نهایت امر این تحرکات زمینه‌ساز توجیه «روابط یکسویه» و بازگشت آتلانتیست‌ها به دوران نورانی «مک‌کارتیسم» را فراهم می‌آورد!   آن روزهای خوب که «شایعه، ‌ افترا،  سانسور،‌ سرکوب» تبدیل شده بود به ابزار حکومت در «جهان آزاد!»‌  با این تفاوت که مک‌کارتیسم در هزارة سوم،  علاوه بر «اخلاق سنتی»،  «همجنس‌گرائی»‌ را نیز به «ارزش اجتماعی» تبدیل کرده.  و آتلانتیست‌ها به این ترتیب می‌خواهند برای خود «هویت فرهنگی» بسازند.  هویتی که همزمان  بر دو ابهام متضاد تکیه کرده؛‌   «معنویات دین» و «غرایز جنسی غیرمتعارف!»

 

آتلانتیست‌ها از طریق این‌دو ابهام برای خود «وجه تمایز» فرهنگی قائل شده‌اند؛   همانطور که نوکران‌شان نیز در جهان اسلام پیروی از تحجر سنت‌ها را با «فرهنگ»‌ مترادف دیده‌اند!   بد نیست بدانیم که اسرائیل نیز می‌کوشد خود را با «شبه فرهنگ»‌ اعضای ناتو تطبیق دهد.   دلیل هم روشن است؛  این «شبه‌فرهنگ» در تضاد آشکار با لائیسیته ‌و ارزش‌های دمکراتیک قرار گرفته.   

 

همین تضاد است که به ازدواج ایدئولوژیک «آنتونی وینر»،   نمایندة مستعفی مجلس آمریکا با «هوما عابدین» معنا و مفهوم می‌بخشد!   به گزارش ولترنت،  ‌مورخ 10 ژوئن 2013،‌  صالحا عابدین،  مادر «هوما عابدین»،   رهبر جهانی زنان اخوان‌المسلمین است. و  «هوما»‌ محافظ هیلاری کلینتون بوده‌ و بعد در دفتر ایشان مستقر شده!  خلاصه،   محفل هیلاری کلینتون اخوان‌المسلمین را به اسرائیل‌پرستان پیوند می‌زند.   باری «آنتونی وینر»،  ‌داماد صالحا عابدین که به طرفداری از دولت اسرائیل شهرت دارد،  پس از تضعیف «آیپک»،‌  مدافع سرسخت «ازدواج همجنسگرایان» شده.   طرفداری از «ازدواج همجنسگرایان»‌ هیچ ارتباطی با دفاع از حقوق انسانی اینان ندارد؛   آتلانتیست‌ها «همجنسگرایان» ‌را به ابزار اعمال سیاست تبدیل کرده‌اند و اسرائیل هم در راستای روند روس‌ستیزی به پیروی از اینان نشسته.  از آنجمله است،‌   دعوت شهردار «تل‌آویو» از نخستین زوج همجنس‌‌گرای فرانسه.   این مطلب در ولترنت، ‌ مورخ 7 ژوئن 2013‌  مورد بررسی قرار گرفته.  پیشتر هم به کرات گفته‌ایم که جنجال پیرامون «حق ازدواج» ‌همجنسگرایان،‌  همچون هیاهوی «حق رأی برای اتباع خارجی در فرانسه و دیگر کشورهای اروپای غربی» فقط جهت‌ تحریک افکارعمومی و با هدف تقویت گروه‌های راست‌افراطی به راه افتاده.   

 

از قضای روزگار،  «انتخابات» جمکران نیز اهداف مشابهی دنبال می‌کند.  همچنانکه پیشتر هم گفتیم اظهارات «هشت مصدق»،‌  یا بهتر بگوئیم «8 مدرس» از دایرة توحش و مرزشکنی و حماقت «باورها» فراتر نمی‌رود.   به همچنین است بیانات مخالف‌نمایان حکومت.   به عنوان نمونه:  «اگر رأی ندهیم،  خامنه‌ای خوشحال می‌شود!»   برای فروپاشاندن این «تأکید ابلهانه» کافی است از اوباش‌الله که در گویانیوز چنین ادعاهائی کرده‌اند،  بپرسیم «خوشحالی‌سنج» در دست دارید؟!  و اینهم نمونة پیشرفته‌تری از چرندبافی و ویراست رسمی در گویا نیوز،  ‌مورخ 11 ژوئن سالجاری:‌

 

«[...] سياست خامنه‌ای از ميان بردن صداهای ديگر در کشور بوده او عملاً کشور را به کشوری تک حزبی از قماش کشورهای کمونيستی تبديل کرده است.  چينش کانديداهای رياست جمهوری و حذف رقبايی که می‌توانستند برايش دردسرساز بشوند و نشاطی را در کشور به وجود بياورند در همين راستا انجام شده است[...]»

 

این تأکیدات الهی چندین و چند پیام ابله‌پسند به مخاطب می‌فرستد.   نخست اینکه استعمار در ایران هیچ دخالتی ندارد و این علی خامنه‌ای است که «همه کاره» شده.   دیگر آنکه قلعة ‌حیوانات که با هرگونه نظم و مقررات بیگانه است،  نظامی است تک حزبی و مشابه نظام شوروی سابق!   می‌بینیم که فعالیت طویلة مک‌کارتی همچنان ادامه دارد و با در نظر گرفتن محورهای پروپاگاند «سنودان» که در ابتدای مطلب به آن اشاره کردیم،  جای هیچ تعجبی نیست که اوباش‌الله در تبلیغات‌شان طویلة اسلام را با نظام مارکسیست در ترادف قرار دهند.   اتفاقاً در فرانسه نیز بوق‌های ارتش ناتو در همین مسیر به صدا در آمده؛   ایجاد ترادف میان چپ‌افراطی و راست‌افراطی!

 

پس از قتل یک دانشجو توسط افراطیون راستگرا،   وغ‌وغ‌ساهاب‌ها سریعاً خواهان ممنوعیت سازمان‌های راست و چپ افراطی شده‌اند،   و کاریکاتوریست معروف،   «پلانتو» نیز‌ با یک «کاریکاتور» باد در بادبان حضرات انداخت.   یادآورشویم مسیو «پلانتو» از کاشفان استعدادهای نهفته و نداشته در کشور ایران است و کشف «ابراهیم نبوی» را به ایشان مدیون‌ایم!   از مطلب دور افتادیم،   بازگردیم به تبلیغات حکومت و مخالف‌نمایان‌اش برای پنهان داشتن نقش لندن و واشنگتن در اوضاع اسف‌بار ایران.   این تبلیغات همچنانکه در مناظرة نامزدها هم شاهد بودیم،   از گفتگوهای چاردیواری اختیاری «حاج‌آقا» فراتر نمی‌رود!  و آخرین نمونة این «روابط یک‌سویه» بیانیة حسن روحانی است.

 

در این بیانیة آخوندی که «بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم»‌ بر «ملت ایران» تقدم یافته،   حسن روحانی ضمن تکرار مزخرفات خمینی در باب «میزان رأی ملت است»،  همین ملت را به حماسه‌آفرینی نیز فراخوانده.  بله،   قرار است ملت همچون سال‌های 1368 و‌ 1376 برای حکومت اسلامی «حماسه» بیافرینند تا امثال شیخ حسن روحانی یک‌بار دیگر، ‌ بجای برنامة‌ بهداشت، ‌آموزش،‌  مسکن، ‌ رفاه و دمکراسی،   برای‌‌اش «گفتمان اعتدال و اخلاق و همچنین دولت تدبیر و امید» به ارمغان آورد!   دلیل هم اینکه شیخ حسن روحانی و عارف هر دو به عشق اسلام و ایران و آرزوی خدمت به ما ملت پای به صحنه گذارده‌اند:‌

 

«اکنون در آستانه تحولی ديگر قرار گرفته‌ايم تا با عنايات پروردگار متعال و در راستای فرمايش حضرت امام [...] که (ميزان رأی ملت است)،  حماسه‌ای نوين خلق کرده و [...] بار ديگر در خرداد ۱۳۹۲ گفتمان اعتدال و اخلاق و دولت تدبير و اميد را درافکنيم [...]»

 

به عبارت دیگر این دومین بار است که «دولت تدبیر و امید» قرار شده پای به صحنه بگذارد!  و درصورت تعدد نامزدهای اصولگرا،‌ هیچ گریزی از سرطان «روحانی» نخواهد بود.  روشن‌تر بگوئیم،   حکومت ملایان سناریوی انتخابات سال 1384 را اینبار به صورت واژگون به صحنه آورده! یاد آور شویم در سال 1384 که «لولو آمد»،   نامزدهای اصلاح‌طلب تکثر داشتند!  باری،   روحانی در ادامه به ما اطمینان داده که «پاسدار راستین» احکام توحشی است که ملایان آن را «قانون اساسی» ‌نامیده‌اند!  و با توجه به اینکه وزارت اطلاعات جمکران و داس‌الله پیشتر 70 درصد آراء «مردم» را به حساب اکبر بهرمانی نوشته‌ بودند،  تردیدی نیست که «اکثریت» ایرانیان طرفدار همین احکام توحش‌اند:   

    

«[...] سوگند می‌خورم که پاسدار راستين قانون اساسی و انديشه‌ها و دغدغه‌های گفتمانی همة ملت ايران باشم؛  تا [...] ‌دست در دست بزرگان اين مرز و بوم، مراجع عظام دينی، نخبگان و انديشه‌ورزان،  و اشراف حضرت آيت‌الله خامنه‌ای رهبر بزرگوار انقلاب،   صفحه‌ای نو در سربلندی ايران گشوده و با شما ملت بزرگ از گردنه‌های خطرناک در راه عبور نماييم[...]‌»

 

بله شیخ حسن روحانی می‌خواهد با پاسداری راستین از «قانون اساسی،  اندیشه‌ها و دغدغه‌های ما»،   با ما از گردنه‌های خطرناک هم عبور کند!  می‌بینیم که شیخ حسن خیلی در «معنویات» دست‌وپا می‌زند؛ ‌ در بیانیة ایشان کوچک‌ترین اثری از «مادی‌ات» و مسائل اجتماعی، رفاه و غیره وجود ندارد.  بیانیة‌ شیخ حسن مجموعه‌ای است از گزافه گوئی و اغراق‌ دینی و بومی،  یعنی چرب‌ زبانی و تعارفات صدمن یک قاز شیخ عوام‌فریب که به فرمایشات «حماسی» شاه کودتاچی افزوده شده.   

 

حسن روحانی با این مجموعة پوچ می‌خواهد یک‌بار دیگر «دولت تدبیر و امید» تشکیل دهد.   حتماً با بهره‌گیری از «تدابیر» سردار سازندگی جهت خلاصی از شر نویسندگان «تور» هم به راه خواهد انداخت،   باشد که کشتار جمعی اهل قلم راه دولت «تدبیر و امید» را هموارتر کند!   بله،  تجربة سه دهة اخیر نشان داده که برنامه‌های حکومت جمکران و نخبگان‌اش از کشتار و سرکوب ملت ایران فراتر نمی‌رود.   به همین دلیل چه در اظهارات نامزدهای انتخاباتی جمکران،   و چه در مقالات وزین «داس‌الله» و دیگر مخالف‌نمایان این حکومت هیچ اشاره‌ای به دخالت استعمار نمی‌شود.   نه آمریکا،  و نه اروپا در وضعیت فعلی کشور ایران نقشی ایفا  نکرده و نمی‌کنند!   

 

اظهارات اوباش در این خلاصه شده که،  اگر اشکالی در ایران هست؛‌  فقط تقصیر خودمان است!   اگر به دلیل حمایت بیگانه از فعالیت‌های فراقانونی حکومت ملایان در زمینة هسته‌ای،  تحریم اقتصادی بر ملت ایران تحمیل می‌شود،‌   اوباش جمکران این فعالیت‌ها را «خواست مردم ایران» معرفی می‌کنند و ... و بدیهی است که «دولت تدبیر و امید» نیز نتواند خارج از عرصة‌ موهوم «باورها» و یا «خواست مردم » تشکیل شود.   به همین دلیل است که استعمار غرب باورها و تعصبات عوام را «مهم و سرنوشت‌ساز» می‌شمارد و باورمداران و متعصبان را جایزه‌باران می‌کند.

 

به عنوان نمونه،‌ حاجیه «شیرین عبادی» را به نمایشگاه نقاشی میرحسین موسوی در برلن دعوت کرده‌ بودند.  و عبادی بجای تشکر و قدردانی از میزبانان،   آنان را سخت نکوهش کرده که،  چرا «آثار» زهرا رهنورد و نقش سرنوشت‌ساز او را نادیده گرفته‌اند و پس از این اظهارات مشعشعانه،  «حضار» هم ایشان را تشوپق کرده‌اند.  بله،  عبادی به دلیل بی‌ادبی،  حماقت و وحشیگری مورد تأئید محفل نوبل و محافل هم‌سو قرار گرفته:

 

«[...] شيرين عبادی،  برنده جايزه صلح نوبل در آغار سخنانش از اينکه هيچ نمونه‌ای از آثار هنری زهرا رهنور،  هنرمند مجسمه‌ساز،  در کنار نقاشی‌های همسر او ميرحسين موسوی نيست انتقاد کرد و گفت:  «خانم [...]‌ رهنورد هنرمند، مجسمه‌ساز نقاش و همراه مهندس موسوی است و به نظر من نقش تعيين‌کننده زيادی هم در زندگی همسرش داشته [...] يکی از اين نقش‌ها اين بود که [...]‌ خانم دکتر رهنورد اولين کسی بود که دست شوهرش را گرفت و به ميان مردم آمد و  به مردان ما،  مردان سنتی ما و به هيئت حاکمه ما نشان داد که زن بودن افتخار است. خانم عبادی که سخنان او بارها از سوی شرکت‌کنندگان در مراسم گشايش، که نيمی از آن‌ها آلمانی بودند،  مورد تشويق قرار می‌گرفت،  از همه خواست که به افتخار خانم رهنورد کف بزنند،  که باز هم مورد استقبال قرار گرفت[...]»

منبع:  دویچه وله،  مورخ 9 ژوئن 2013

 

چرندیات عبادی را در این مطلب بررسی نمی‌کنیم،   ولی وقتی اهالی ژرمانی برای حاجیه شیرین کف بزنند،  ایشان نیز اطمینان حاصل می‌کنند که حرف‌های‌شان سنجیده‌ بوده!   اگر شیرین عبادی از حداقل شعور و ادب و نزاکت متعارف برخوردار می‌بود،  به میزبان خود «ایراد» نمی‌گرفت!   خلاصه نوبل صلح و دیگر جوائز را برای تشویق همین حماقت‌ها در ایران به شیرین عبادی می‌دهند.   مصاحبه‌های ابلهانة او نیز که به کرات در این وبلاگ بررسی شده شاهدی است بر این مدعا.  محافل استعماری با اهداء جایزه به لات‌های مونث و مذکر جمکران،  اینان را به ارزش می‌گذارند تا این جماعت به نوبة‌ خود امثال حسن روحانی را «حمایت» کنند.  بدون این قماش حمایت‌ها حسن روحانی نمی‌تواند دولت «تدبیر و امید» تشکیل دهد!   همچنین «دیپلماسی بده‌بستان» علی‌اکبر ولایتی،  یعنی تشکیل «دولت موازی» و «غیرمسئول» نیز از چنین حمایت‌هائی برخوردار می‌شود.     

 

در بلاد غرب،  ‌ شگرد محفل احترام به ادیان تشویق حماقت،  مرزشکنی و لات‌بازی است.  و شاهدیم که طی سدة اخیر همین محفل توحش با کودتای میرپنج،  چگونه توانست آخوندهائی را در ایران به ارزش بگذارد که در اوج انقلاب مشروطه از ترس مردم عمامه‌های‌شان را در بقچة حمام پنهان می‌کردند!

 

 
 
...