سه‌شنبه، اسفند ۰۹، ۱۳۹۰



ارزش و اسکار!
...


یک ایرانی جایزة‌ اسکار دریافت کرد و همة فعلة فاشیسم «اناشریک» گویان به تغذیه از این جایزه مشغول شدند تا «سنگرحق» و «حماقت» را گسترش دهند.   بله،   این جایزه بهترین معیار سنجش انسان‌ستیزی، ‌ توحش،  حماقت و تزویر اسلام‌گرایان و اربابان‌شان در غرب،  به ویژه در ایالات متحد است!   فاشیست‌ها و توده‌پرستان با فعالیت «غیرایدئولوژیک» و «انسان آزاد» سرستیز دارند چرا که اینان یک «سنگرحق» بر پا کرده‌اند و هر کس در این سنگر حماقت و توحش ننشیند،  از «عرش اعلای» آن‌ها «سقوط» کرده،  «باطل» شمرده خواهد شد.

در سال 1979‌،  جبهة ملی،  نهضت عاظادی و چپ‌نمایان در همین سنگر توحش لنگر انداخته بودند و رهبرشان هم کسی نبود جز خمینی.   هم‌اینان،  پس از گذشت 3 دهه همان «سنگر حق» را به رهبری خاتمی شیاد و موسوی جلاد به پا کرده‌اند‌ و چنین می‌پندارند که اینبار هم می‌توانند با تکیه بر ارباب،   کودتای 22 بهمن 1357 را «بازتولید» کنند.   برای تحقق این هدف مقدس است که «حنازرچوبه» از زبان الکن ملاممد خاتمی دریافت اسکار را به «فرهادی» تبریک می‌گوید؛  تلویزیون اسرائیل در کمال وقاحت سخنان فرهادی را تحریف می‌کند؛   و‌ «دویچه وله» خود را به کوری می‌زند و نهایت امر،  وزارت امور خارجة یانکی‌ها در قالب «تبریکات  صمیمانه» به فرهادی می‌گوید،  فیلم «ارزشی»ساخته بودی!  در این هیهات است که رادیوفردا «اسلام خوب» را جهت فروش ارائه می‌کند.

اکثریت قریب به اتفاق خبرگزاری‌های غرب تصاویر «غیراسلامی» فرهادی را حذف کرده‌اند و ... و وزارت امور خارجة یانکی‌ها هم در تأئید همین مسیر پای به معرکه گذاشته و به فرهادی تبریک می‌گوید!   خلاصه کنیم،   گر چه واکنش‌ها‌ به «اسکار» فرهادی،  در داخل و خارج ایران ظاهراً «متفاوت» است،   «انسان‌ستیزی»،  در قالب «تملق»،   «توهین» و «تحریف»  پایه و اساس همة این اظهارات را تشکیل ‌داده.

برگزاری رفراندوم قانون اساسی در سوریه باعث شد که اینبار نامة جلیلی خیلی سریع به دفتر کاترین اشتون برسد،   و سردار وحیدی جهت مبارزه با آمریکا اعلام آمادگی کنند تا ارتش آدمخوار ناتو بتواند در کمال حماقت اعلام دارد که،   «نصب سپر دفاعی در خاک ترکیه برای مقابله با تهدید ایران است!»   در همین گیرودار بود که در افغانستان زیر پای طالبان پاکستان و جمکران را کشیدند،   و نهایت امر،   برای تداوم توطئه در سوریه،  صالحی منفور به کوفی‌عنان پیوست.  

در پی تحولات روسیه،  ‌ و همچنین به دلیل شکست یانکی‌ها در سوریه،   دولت اسلام‌گرای ترکیه تضعیف شده.   ‌از سوی دیگر،   در  پی «تظاهرات»‌ بر علیه «توهین به قرآن» در افغانستان،   حکومت اسلامی پاکستان و همچنین مرده‌شویان سخت به افلاس افتاده‌اند.  به همین دلیل است که بوق‌های جمکران می‌کوشند ترکیه و حکومت اسلامی پاکستان را «ضدآمریکائی» معرفی کنند!   پاکستان که نیازی به معرفی ندارد،   ولی همه بدانند و آگاه باشند که ترکیه،‌   به عنوان عضو رسمی ناتو،  دولت «مستقل» و ضدآمریکائی دارد،   و حکومت کفن‌فروش‌ها نیز برای اربابان غربی‌اش تهدید به شمار می‌رود!   از همه مهم‌تر اینکه بر اساس این ترهات،   روسیه و هند نیز ‌خواهان حملة اسرائیل به ایران هستند!   بله،‌  شکست توطئة «بهارعربی» در کشور سوریه،  خیلی‌ها را به هذیان‌گوئی انداخته،‌  «اسکار» فرهادی به کنار!     

حنازرچوبه،   رسانة رسمی جمکران با انعکاس «تبریکات»‌ محمد خاتمی،  سانسورچی اعظم حکومت اسلامی و مسئول تبلیغات جنگ 8 ساله،   کار را به «توهین» و «چرندبافی» محدود کرده!   کیهان جمکران در اینمورد خفقان گرفته،  در حالیکه فارس‌نیوز،   جایزة اسکار را به ابزاری برای بازتولید مطالبات اربابان اسرائیل‌پرست‌اش اختصاص داده.   به ادعای «فارس‌نیوز»،  فرهادی پس از دریافت اسکار،   از حق هسته‌ای حکومت مرده‌شویان دفاع مفصلی به عمل آورده!    در امتداد همین مسیر مقدس ژاژخائی،‌  گزافه‌گوئی و دروغ‌پردازی،  «شمقدری»،   معاون سينمائی وزارت ارشاد هم در «ایسنا»،   مورخ 8 اسفندماه سالجاری حسابی گردوخاک به راه انداخته.   این فرد در کمال بلاهت و حماقت،  «فرهنگ ایران» را در چارچوب یک فیلم رویت کرده،   و رأی داوران به فیلم فرهادی را نشان پیروزی بر اسرائیل دانسته!   بله،‌  «فرهادی» یک فیلم غیرایدئولوژیک ساخته،   هیئت داوران این فیلم را برای دریافت جایزه اسکار مناسب تشخیص داده،  و ... و این مختصر شمقدری بینوا را در برابر آمریکا و اسرائیل به پیروزی رسانده:

«[...] فرود آمدن سر تعظيم قضاوت آمريکايی در مقابل فرهنگ ايرانی [...] واکنش [...] آکادمی اسکار به لابی صهيونيستی  [...] آغاز فروپاشی استيلای لابی صهيونيستی بر جامعه و نهادهای آمريکايی [...]»

البته تعداد انگشت‌شماری از مقامات حکومت جمکران به اسکار فرهادی واکنشی کمابیش «منطقی» نشان داده‌ و از سیاسی کردن موضوع خودداری کرده‌اند.   در عوض پامنبری‌های موسوی و مدافعان سرشناس چادرسیا،   از جایزة «اسکار» ابزار امر به معروف و نهی از منکر ساخته‌اند.   اینان با لحن عامیانه،   ویژة اهالی «پیک نت»،  فرهادی را خطاب قرار داده و «نصیحت» کرده‌اند تا مراقب باشد از «راه راست»،   یعنی استقرار در سنگر سر سبز حماقت  منحرف نشود و «سقوط» نکند!   بله،‌  بر اساس فتوی آخوندهای سبز،  هر کس طرفدار موسوی و کروبی نباشد بالاخره به «منجلاب فساد» سقوط خواهد کرد و ... و از بهشت «الله» محروم می‌شود.   دردسرتان ندهم،   همة هوچی‌های طویلة مک‌کارتی به این اسکار دخیل بسته و مطالبات محفلی‌شان را به آن آویزان کرده‌اند.   همانطور که در مورد تصاویر گلشیفته فراهانی نیز همین نمایش مهوع به روی صحنه آمد.  

فعلة فاشیسم،  فعالیت «انسان آزاد» را برنمی‌تابد.   به همین دلیل می‌کوشد «انسان» و «هنر» را در خدمت «سیاست»،   «ایدئولوژی» و «مقدسات» و «مردم» قرار دهد.   به عنوان نمونه،‌  می‌توان از شکرخوری‌های «سلحشور» یاد کرد که اهالی «رادیوفردا» را هم به خنده‌ انداخته.   «سلحشور» می‌گوید،   فیلمی که «ارزشی» نباشد،  هیچ ارزشی ندارد و جایزة «اسکار» هم اصلاً به درد نمی‌خورد،  چرا که  به رهبران  اسرائیل هم اسکار داده‌اند!   یادآور شویم سلحشور «کارگردان» فیلم «اصحاب کهف» همچون امام‌اش خمینی،   «غار پرست» و «فرهنگ ستیز» است و مسلم بدانیم که هرگز از «راه راست» منحرف  نشده،    «سقوط»  نخواهد کرد؛‌   تعجبی هم  ندارد! کسی که در اعماق لجنزار گذشته‌پرستی می‌نشیند دیگر به کجا سقوط کند؟  باری «استدلال» سلحشور بر مزخرفات خمینی تکیه دارد.   همان وحشی بیابانی که برای تأمین منافع اربابان‌اش در غرب به طرفداران دمکراسی برچسب «مخالف اسلام» می‌زد تا زمینة سرکوب‌شان را فراهم آورد.  جالب اینکه،  همین پروپاگاند استعمار است که در ذهن علیل سلحشور و شرکاء به «ارزش» تبدیل شده.   برای اینان خمینی در سیاست و اندیشه صاحب‌نظر بوده و «دشمن» می‌خواهد او را از صحنة «تفکر» حذف کند:

«[...] می‌خواهند امام  را از عرصه سیاست و فکر و اندیشه حذف کنند[...] امام خمینی می‌گفتند [...] وقتی خارجی‌ها از شما تعریف می‌کنند به خودتان شک کنید.  رهبری هم در ادامه راه امام تأکید کردند [...] جوایزی که جشنواره‌های خارجی می‌دهند ارزشی ندارند [...] جشنواره‌هائی مانند اسکار که [...] به رهبران اسرائیل جایزه صلح می‌دهد،  ارزشی ندارد [...]»

بله جشنوارة «اسکار» به رهبران  اسرائیل «جایزة‌ صلح» داده!   هیچکس به این گوسالة ننه‌حسن نمی‌گوید که اگر برخورد خمینی را بپذیریم،   از حق قضاوت آزاد محروم می‌شویم  و می‌باید  «قضاوت‌مان» را همچون خمینی در گرو مواضع «خارجی‌ها» بگذاریم!  به عبارت دیگر،  این اظهارات «خارجی» بود که مسیر حاج ‌روح‌الله را مشخص می‌کرد.   و از قضای روزگار،   به همین دلیل بود که آمریکا شعار «حقوق بشر» می‌داد تا خمینی بتواند این حقوق را نفی کرده،    مدافعان آن را آمریکائی و «ضدانقلاب» بخواند!  در صورتیکه تهاجم به عراق و همچنین «بهارعرب» به صراحت نشان داد،   این آمریکاست که از استقرار حکومت‌های اسلامی در کشورهای مسلمان‌نشین حمایت می‌کند.   

هر چند سلحشور و دیگر الاغ‌های طویلة مک‌کارتی تلاشی پیگیر در واژگون‌نمائی این واقعیت داشته باشند،‌  در واقعیت تغییری ایجاد نمی‌شود؛  واژگون‌نمائی‌ شیوة‌ شناخته شدة فاشیست‌هاست.   اظهارات سرشار از حماقت سلحشور که در سایت رادیوفردا،   مورخ 8 اسفندماه سالجاری منعکس شده نشان می‌دهد  که در حکومت اسلامی اراذل و اوباش هر چه ابله‌تر جایگاه‌شان برتر،   بگذریم.  تحریف سخنان فرهادی و لیچارگوئی به او،   از مقامات جمکران و اوباش پیرو خط امام،  و شعبة جمکرانی  «فاکس نیوز» به مراتب فراتر می‌رود.   سایت فارسی «دویچه وله»،  مورخ 8 اسفندماه‌ سالجاری،  به بهانة بررسی «واکنش» مقامات حکومت اسلامی به جایزة فرهادی،  تحریف تلویزیون اسرائیل را پنهان داشته.   بله،   رسانه‌های برونمرزی در این عرصه «مهارت» فراوان دارند.

از قضای روزگار در تلویزیون اسرائیل بود که اسکار فرهادی را به «پیروزی بر اسرائیل» پیوند زده بودند!   به دلایلی که بر همگان روشن و واضح و مبرهن است،  ‌ تلویزیون اسرائیل ترجیح داد،  در ارتباط با اسکار،   مزخرفات شمقدری را در بوق بگذارد.   و البته رابطة کذا دوسویه است.   حکومت مرده‌شویان نیز می‌کوشد از زبان بعضی‌ها در آمریکا و اسرائیل پیشرفت‌های هسته‌ای اسلام و مسلمین را نقل کند.   روشن‌تر بگوئیم،‌  این «گفتگو» در واقع بین روسیه و مجموعة «آمریکا ـ  اسرائیل» در جریان است.   به عنوان نمونه،   نخست وزیر روسیه می‌گوید،  در مرزهای کشورش قدرت اتمی نمی‌پذیرد و اسرائیل هم پاسخ می‌دهد که،  «هیچکس نمی‌تواند برنامة هسته‌ای ایران را متوقف کند!»    یا اینکه یک افسر پنتاگون می‌فرمایند،  «ایران هر گاه تصمیم بگیرد،  می‌تواند سلاح هسته‌ای بسازد.»   خلاصه دعوا بین روسیه و جنگ‌فروشان آمریکاست؛   حکومت مفلوک جمکران در این میانه جز تأمین منافع اربابان هیچ نقش دیگری ندارد و اظهارات اخیر صالحی در ژنو شاهدی است براین مدعا.   

وزیر امور خارجة جمکران که گویا برای شرکت در نشست «حقوق بشر» به ژنو رفته بود،  فریاد برآورده که «آمریکا سلاح‌های اتمی‌اش را باید نابود کند!» و مخاطب این سخنان هم روسیه است،  نه آمریکا!   سخنان نغز و پرمغز صالحی در مهرنیوز،   مورخ 9 اسفندماه سالجاری در دسترس مشتاقان قرار گرفته.   پس وزیرامور خارجة ملایان را رها کنیم و بپردازیم به اصل مطلب،   یعنی لاپوشانی «دویچه وله.»

سایت فارسی صدای آلمان،   مورخ 8 اسفندماه سالجاری،‌  گزارشی تهیه کرده که در آن به  تحریف سخنان فرهادی در «فارس‌نیوز» اشاره شده،   ولی تیتر شگفت‌انگیز تلویزیون اسرائیل در باب اسکار فرهادی از دیدگان‌اش پنهان مانده!   چه دلیلی دارد که تلویزیون اسرائیل بجای انعکاس مفهوم سخنان فرهادی،   بازتاب چرندیات امثال سلحشور و شمقدری را برگزیند؟  و چه دلیلی دارد که صدای آلمان در برابر این حرکت مزورانه سکوت کند؟  مگر «تحریف‌»  نیک و بد دارد؟  به هیچ عنوان!   اما نادیده گرفتن «تحریف» رسانة جمعی اسرائیل از دلیل موجهی برخوردار است.   در «دویچه وله»،  طرفداری بی‌قید و شرط از اسرائیل،  با «گرایش چپ» ترادف یافته!   گویا چپ‌های آلمان یکی از اعضای قبیلة اسرائیل‌پرست «کلارسفلد» را برای ریاست‌جمهوری این کشور برگزیده‌اند:

«حزب چپ‌ آلمان خانم کلارسفلد را نامزد ریاست جمهوری کرد.»

البته تلویزیون اسرائیل پیش از «دویچه وله» این خبر را پخش کرده بود.   در هر حال،   گویا خانم کلارسفلد شهرت‌شان را مدیون «افشاگری» ‌علیه نازی‌های آلمان هستند و کاری با نقض حقوق انسانی و این مسائل  ندارند.   این فرد در واقع وکیل مدافع یهودیان «متعهد» و «مکتبی» است و به این ترتیب اگر در جایگاه ریاست جمهوری آلمان بنشیند «تقدس» هم خواهد یافت!   این است دلیل ارادت به اصطلاح «چپ‌های» آلمان به ایشان:

«[...] تمامی احزاب سیاسی آلمان،   به غیر از چپ‌ها [...] ‌یواخیم گاوک را به عنوان نامزد خود برای تصدی مقام ریاست جمهوری معرفی کردند[...] گاوک [...] از فعالان مشهور حقوق شهروندی در آلمان شرقی سابق است[...]»

چه خوب شد که با چپ‌های آلمان آشنا شدیم!   اینان نیز در مسیر توحش باورها گام برمی‌دارند و می‌خواهند برای مخالفان نازیسم «سنگرحق» بسازند.   حال آنکه صرف مخالفت با نازیسم نمی‌تواند امتیاز محسوب شود؛   چرا که در اینصورت استالینیسم هم به دلیل تضاد‌اش با نازیسم در جایگاه «ممتاز» خواهد نشست.   بله،   «حکمت» این مسائل مبهم را می‌باید در محفل نوبل جستجو کنیم که به امثال جیمی‌کارتر و اوباما نوبل صلح  اهداء می‌کند و... و امسال هم از قرار معلوم نام هلموت‌کهل،   کارگزار یانکی‌ها در امر مقدس تجزیة‌ یوگسلاوی در فهرست نامزدهای «نوبل صلح» قرار گرفته،   از مطلب دور افتادیم!   بازگردیم به بهره برداری وزارت امور خارجة‌ یانکی‌ها از «اسکار!»

به گزارش رادیوفردا،   مورخ 9 اسفندماه سالجاری،   ويکتوريا نولند،  سخنگوی وزارت امورخارجه آمريکا دریافت اسکار را به اصغر فرهادی «تبريک» گفته!   ایشان «عظمت تاریخی صنعت سینمای مستقل ایران» را ستوده و می‌فرمایند،  فرهادی تصویری «ارزشمند» از زندگی در ایران ارائه می‌دهد!   بله فرهادی هر چه از سیاست بگریزد بی‌فایده است؛   سلحشور و شمقدری و دیگر اوباش پیرو خط امام از یک سو،   و وزارت امورخارجة‌آمریکا از سوی دیگر یقه‌اش را خواهند گرفت،  چرا؟  چون جسارت کرده و یک فیلم غیرسیاسی و غیرارزشی ساخته: 

«[...] این نخستین فیلم ایرانی است که برنده اسکار می‌شود و من از جانب همه به اصغر فرهادی تبريک می‌گويم [...] اين فيلمی است که واقعاً به جهان تصويری ارزشمند از زندگی در ايران ارائه می‌کند.   ما [...] پويندگی و عظمت تاريخی صنعت سينمای مستقل ايران را تحسين می‌کنيم [...]»

در این رابطه حداقل 3 پرسش منطقی مطرح می‌شود.   نخست اینکه سینمای «مستقل» ایران از کدام عظمت تاریخی برخوردار شده؟‌   دیگر آنکه فیلم اصغر فرهادی تصویری «ارزشمند»‌ از زندگی در ایران ارائه می‌دهد،   یا تصویری «غیرارزشی» از زندگی انسان‌ها را بازمی‌تاباند؟   و نهایت امر اینکه،   دلیل تبریک گفتن وزارت امور خارجة آمریکا به یک فیلم‌ساز چیست؟   مگر هر کارگردان خارجی که برای نخستین بار برندة‌ اسکار شود،   از سوی وزارت امور خارجة آمریکا تبریک‌باران می‌شود؟  پاسخ به این پرسش منفی است!   این تبریکات صمیمانه در واقع تحقیر کارگردانی است که پس از دریافت اسکار،  به صراحت خشونت را نکوهش کرده و از آلایش فرهنگ و تمدن کشورش به سیاست گلایه‌ دارد:

«[...] سلام به مردم خوب سرزمین‌ام.   در این لحظه بسیاری ایرانیان [...] ما را نگاه می‌کنند. فکر می‌کنم آن‌ها بسیار خوشحال‌اند [...]‌  چون در این زمان که صحبت جنگ و تهدید و حمله بین سیاستمداران رد و بدل می‌شود،   اینجا صحبت از فرهنگ غنی کشورشان ایران است.   یک فرهنگ غنی و قدیمی که زیر گرد و غبار سیاست پنهان مانده [...] ‌من با افتخار این جایزه را تقدیم مردم سرزمین‌ام می‌کنم.   مردمی که برای همه فرهنگ‌ها و تمدن‌ها احترام قائل‌اند و با نفرت و خشونت سر سازگاری ندارند.»

آن‌ها که «دوست» دارند در این اظهارات «مبارزه با صهیونیسم» و تأکید بر «حق هسته‌ای» ببینند،  دیگران هم می‌توانند در فیلم فرهادی «تصویر ارزشمند» و طرفداری از اصلاحات‌چی‌ها و بهارعرب و «دوستی با واشنگتن» و هر آنچه دل‌تنگ‌شان می‌خواهد ببینند!  رادیو فردا هم می‌تواند از زبان «فرهادی» به ما بگوید،‌   «دولت ایران چندان یکدست نیست!» مسلم است که دولت ایران یکدست نیست؛   «سلایق» و «باورهای» افراد در همة دنیا متفاوت است!   آنچه اهمیت دارد این است که حاکمیت در ایران براساس «باورهای مقدس» بنا شده تا هر گاه مصلحت تشخیص داده شد،  بوق‌های سازمان سیا «یک باور» خاص را به ارزش بگذارند یا  به قول خانم ویکتوریا نولند،‌   «تصویر ارزشمند» از آن ارائه دهند.


 













...













Share




یکشنبه، اسفند ۰۷، ۱۳۹۰



شیرین و رامی!
...

همزمان با برگزاری رفراندوم قانون اساسی در سوریه،   و در پی شکست کنفرانس رسوای تونس،   محفل حقوق‌بشر فروش «کارتر ـ ‌برژینسکی» در سراسر جهان به لرزه درآمد و اینگونه بود که برژینسکی در «سی. ان. ان» مخالفت آمریکا را با تهاجم نظامی اسرائیل به ایران اعلام داشت،   و اسرائیل هم مانند حکومت جمکران «استقلال» یافت!   سپس سفیر ترکیه در لبنان از عملیات نظامی مخالفان دولت سوریه انتقاد به عمل آورد!   این مواضع نوین و اجباری،   عربستان را به «برادر» حکومت جمکران تبدیل کرد؛   ارتش لبنان را در جنگ 33 روزه شرکت داد؛  و سخنگوی حماس را به «تصحیح» شکرخوری‌های اسمعیل هنیه واداشت.

روز گذشته رسانه‌های جمکران ضمن بازتاب پشتیبانی شیخ نصرالله از ثبات در سوریه،  ابراز مخالفت «هنیه» با بشار اسد را منتشر کرده بودند!   گویا «هنیه» از سرکوب «برادران سنی مذهب‌» در سوریه گلایه داشت و در کنار «انقلابیون» ‌اینکشور نشسته بود.   ولی امروز سخنگوی حماس اعلام کرد،  سوءتفاهم پیش آمده و «ما» همچنان در «خط مقاومت» در کنار حزب‌الله لبنان ایستاده‌ایم!  خلاصه،   نتیجه این شد که احمدی‌نژاد طی دیدار با وزیر دفاع لبنان،   به دوران نورانی امام روشن‌ضمیر میرحسین بازگشته و خوش‌رقصی برای اسرائیل را از سر گیرد.   

بله،‌  مهرورزی به هر ترتیب می‌خواهد اسرائیل را نابود کند!  حال آنکه سازمان ملل موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخته و در چارچوب مقررات بین‌المللی،  هیچ دولتی از «حق قانونی» نابودی دولت دیگر برخوردار نیست.   این لات‌بازی‌ها فقط در عرصة توحش «شهیدپروری» و «باورها» صورت می‌پذیرد که در حکومت جمکران تبلور یافته‌.   به همین دلیل است که دو عامل اصلی نظم دمکراتیک،  یعنی «مسئولیت» و «پاسخگوئی»،   در این حکومت توحش همچنان غایب اصلی باقی مانده.  

دلیل هم روشن است در چارچوب منطقی،  هیچکس در قبال «باورهای‌اش» مسئولیت ندارد! زمانی می‌توان از مسئولیت و پاسخگوئی سخن به میان آورد که قوانین «منطقی» و «انسان‌محور» بر جامعه حاکم شود.   این است دلیل واقعی مخالفت گاوچران‌ها با استقرار دمکراسی در ایران و دیگر کشورهای مسلمان‌نشین.  سازمان سیا با شعار «حقوق بشر» در واقع به پشتیبانی از «حکومت باورها» مشغول شده.                  

یانکی‌ها «باور» نمی‌کنند که ایران سلاح هسته‌ای بسازد!   پافشاری یانکی‌ها بر «باورها» و اعتقادات و تبدیل‌شان به پیش‌شرط‌های «آزادی بیان» دلیل موجه دارد.   دمکراسی،  به عنوان «حاکمیت قوانین انسان‌محور بر جامعه»،   از پایه و اساس با «حکومت باورها»،‌  یعنی حکومت دین و اعتقادات و مقدسات و خلاصه بگوئیم،   حکومت «مبهمات» در تضاد قرار می‌گیرد.  در همین راستاست که مصاحبة رادیوفردا با آن «شاعر سرشناس»،   با هدف سرکوب آزادی بیان،  یعنی از طریق تبدیل «باورها» و «اعتقادات عمیق» آن شاعر به معیار و ملاک «آزادی بیان» از اهمیت بسزائی برخوردار می‌شود.   

به دلائل روشن و واضح و به ویژه مبرهن،   بعضی‌ها نخواستند «تاریخ دقیق» بازگشت «اریک شوالیه»،  سفیر فرانسه به سوریه را بازتاب دهند!   ما هم با تکیه به «عناوین خبرها» به اشتباه افتادیم و در وبلاگ «هخه» گفتیم،   سفیر فرانسه همزمان با نشست تونس به دمشق بازگشت.   در واقع یک‌روز پیش از نشست «دوستان سوریه» در تونس «اریک شوالیه» به دمشق رفته بود!   به گزارش سایت فارسی‌زبان نووستی،   مورخ  5 اسفندماه 1390،  به نقل از «فرانس‌پرس»،  سفیر فرانسه عصر روز پنجشنبه،  23 فوریه سالجاری به دمشق بازگشته.   بله،‌  خوشبختانه حاکمیت فرانسه حواس‌اش خوب جمع است و می‌داند مسیر «واقعیات سیاسی» از بیراهة جنجال رسانه‌ای و هیاهوی «آلن ژوپه» نخواهد گذشت.  مسافرت وزیر دفاع لبنان به تهران در راستای همین واقعیات الزامی شد.   در ظاهر،   یعنی به گزارش حنازرچوبه و ایسنا و غیره، وزیر دفاع لبنان به دعوت «سردار وحیدی» روز 25 فوریه سالجاری وارد تهران می‌شود.   اما در واقع،  این مسافرت جز وتوی قطعنامة شورای امنیت توسط روسیه دلیلی ندارد.  برای روشن شدن این مطلب لازم است یک «مینی پرانتز» باز ‌کنیم.

پس از وتوی قطعنامة‌ مذکور،  شیخ نصرالله،  حمایت «حزب‌الله» لبنان را از دولت کنونی این کشور اعلام داشت.   در پی اعلام مواضع رهبرحزب‌الله،  ‌ «میقاتی»،  نخست‌وزیر لبنان در «الیزه» با نیکولا سرکوزی ملاقات کرد و در همین گیرودار ملاقات سرگئی لاوروف با «آل نهیان»،  وزیر امور خارجة امارات صورت پذیرفت.   همچنانکه پیشتر گفتیم،   دولت بریتانیا با راندن «امارات» به سوی روسیه در واقع به عقب‌نشینی از مواضع‌اش در سوریه و کل منطقه پوشش می‌دهد.   و فرانسه نیز بدون برخورداری از امکانات انگلستان،   به عنوان متحد این کشور  ناگزیر از عقب‌نشینی است.   

به عنوان نمونه،  6 روز پس از وتو،   سفیر بریتانیا در مسکو رسماً اعلام داشت کشورش در سوریه نیروهای ویژة نظامی ندارد،   و اظهارات سفیر بریتانیا در سایت فرانسه زبان نووستی،  مورخ 10 فوریه 2012 انتشار یافت.   سخنان سفیر انگلستان در مسکو،   در واقع سلب مسئولیت از بریتانیاست در برابر رخدادهای آینده در سوریه.   به این ترتیب بریتانیا،   فرانسه و آمریکا را در سوریه تنها گذاشت.  آمریکا،   از طریق ترکیه،‌   و فرانسه هم از مسیر لبنان به موش‌دوانی در اینکشور ادامه دادند تا اینکه خبر دستگیری 120 تن از نیروهای ویژة فرانسه در «زبدانی»،  واقع در نزدیکی «بعلبک» لبنان به رسانه‌های اینترنتی غرب راه یافت.   

به عنوان نمونه،   سایت «آلتر انفو»،  به نقل از «ایرنا»،  مورخ 23 بهمن‌ماه 1390 برابر با 12 فوریه 2012،  خبر فوق را منتشر کرد و جالب اینجاست که رسانه‌های جمعی فرانسه که از شایعه‌پراکنی در مورد سوریه فروگذار نمی‌کنند،  این مطلب را بکلی نادیده گرفتند.  علامت تعجب هم نمی‌گذاریم ولی هارت‌وپورت وزیر امور خارجة فرانسه برای سوریه واکنشی بود به همین خبر.   خبری که از دستگیری چندین تن از نظامیان فرانسه در یک عملیات نظامی در مرکز سوریه حکایت دارد:      

«پايگاه اينترنتي سوريا الان [...] از تسليم شدن 200 فرد مسلح در جريان عمليات نيروهاي سوريه در مرکز اين کشور خبر داد [...] در این عملیات [...] 350 فرد مسلح [...] دستگیر شده‌اند که در بین آنان شماری از اتباع [...]  فرانسه،  عراق و برخی کشورهای آفریقایی وجود دارند [...]‌ برخی از افراد فرانسوی [...] از تک‌تیراندازها و از اعضای نیروهای ویژه نظامی این کشور هستند [...] اتباع آفریقائی [...]  نیز با هماهنگی فرانسه از این قاره به سوریه منتقل شده‌اند [...] همچنین در جریان [این] عملیات [...] افراد غیرنظامی که از سوی افراد مسلح به عنوان سپرانسانی استفاده می‌شدند،  کشته شده‌اند [...] در [این] عملیات [...]  40 نظامی [سوریه] نیز کشته و 300 نفر مجروح شده‌اند.»

باری اگر اشتباه نکنیم،  در همین روز فرخنده بود که رسانه‌های غرب خیلی بیش از سابق نگران غیرنظامیان سوریه شدند و برای‌شان برنامة روضه و زوزة مفصلی به راه انداختند. همزمان با انتشار این خبر،‌  گفته شد نیروهای ویژة‌ قطر و بریتانیا به شهر «حمص» واقع در مرز سوریه با ترکیه وارد شده‌اند و سایت بازتاب،‌  مورخ 23 بهمن‌ماه سالجاری نیز در گزارشی با کد:226219 از تلاش‌های «انساندوستانة» غرب در سوریه پرده برداشت!   نیازی نیست بگوئیم در این مسیر «مقدس»،   یعنی براندازی در سوریه،  ‌ عربستان و قطر هم‌صدا با یانکی‌ها و متحدان اروپائی‌شان مدافع «حقوق‌بشر» و «دمکراسی» از آب در آمده بودند.   بله،‌  شیخک عربستان هم طرفدار دمکراسی بود و ما نمی‌دانستیم!   همچنین نمی‌دانستیم که «مجاهدین خلق» دمکراتیک شده‌اند!

«جونم براتون بگه»،  دو روز پس از دستگیری نیروهای ویژة فرانسه در سوریه،   «جولیانی»، شهردار سابق نیویورک و «پاتریک کندی» که از قضای روزگار،   هر دو به کلیسای کاتولیک وابسته‌اند کشف کردند که سازمان مجاهدین خلق ایران،  همان اوپوزیسیون دمکراتیک است!   سایت فارسی‌زبان نووستی،  مورخ 25 بهمن‌ماه سالجاری گزارشی از اکتشافات شگفت‌انگیز زوج «جولیانی ـ کندی» تحت عنوان،   «برخی از سیاستمداران آمریکائی سازمان مجاهدین ایران را دموکراتیک دانستند»،   منتشر کرده.

به گزارش نووستی،  این سازمان در سال 1965 با هدف مبارزة مسلحانه بر علیه رژیم شاه تشکیل شد و در سال 2001 میلادی مبارزة‌ مسلحانه را کنار گذارد و اتحادیة اروپا در سال 2009،  نام سازمان مذکور را از فهرست سازمان‌های تروریستی خارج کرد و ...  خلاصه،   در کنفرانس 2 روزه‌ای که به مناسبت 33 ا‌مین سالگرد «انقلاب» در نیویورک بر پا شد،‌ گروهی از سیاستمداران آمریکا خواهان نشاندن مجاهدین خلق بجای ملایان شدند.   به عقیدة اینان و به گزارش نووستی،   در صورت سرنگونی حکومت فعلی،  مجاهدین خلق قادراند برای ادارة امور کشور ساختارهای جدیدی ایجاد کنند!   بله،   این سیاست‌مداران کاملاً «حق» دارند!   گروه مریم و مسعود نوع جدید حکومت اسلامی‌ است‌،‌  و می‌تواند برای «ادارة‌ امور» کشور زندان‌ها و شکنجه‌گاه‌های خیلی خوبی ایجاد کند.  یانکی‌ها هم دامنة تاراج‌شان را بهتر و سریع‌تر گسترش می‌دهند.

برای تحقق این اهداف «مقدس» کافی است رسانه‌های عموسام «اسلام انقلابی» و توحش گروه رجوی را به عنوان «دمکراسی» به افکار عمومی غرب حقنه کند؛  ‌ یعنی همان کاری که 33 سال پیش با توسل به خمینی و نهضت‌عاظادی و جبهة‌ملی و حزب توده و دیگر چپ‌نمایان انجام دادند و نتیجة اسف‌بارش نیز امروز در برابر ماست:   استقرار حکومت توحش باورها که قرار است برای تأمین منافع غرب هسته‌ای هم بشود!   خلاصه،   اگر یانکی‌ها همین حکومت توحش را با مجاهدین خلق جایگزین کنند،  نتیجه جز گسترش «خشونت» در ایران نخواهد بود و عموسام نیز جز این نمی‌طلبد:     

«[...]سیاستمداران بانفوذ آمریکا،  از جمله رودولف جولیانی،  شهردار سابق نیویورک و پاتریک کندی خواستار حذف  [نام] سازمان مجاهدین خلق [...] از فهرست سازمان‌های تروریستی و حمایت رسمی از [این سازمان] به عنوان اپوزیسیون دموکراتیک شدند [...]»

می‌بینیم که در قاموس گاوچران‌ها «تروریسم» با «دموکراسی» هیچ تفاوتی ندارد!   ولی جالب اینجاست که دارودستة رجوی هم از تمایلات «سیاستمداران با نفوذ»‌ ینگه‌دنیا،   از جمله «رودولف جولیانی» که هیچ نیازی به معرفی ندارند،‌  استقبال گرمی به عمل آورده‌اند!   جولیانی می‌گوید،   اینک حکومت اسلامی است که تروریست شمرده می‌شود،  نه مجاهدین خلق.   و اعضای سازمان مجاهدین که در این نشست حضور داشته‌اند برای ایشان کف مفصلی زده‌اند:     

«[...] جولیانی  [...] گفت [...] باید تمام کارها تا حد توسل به زور را برای جلوگیری از تبدیل ایران به قدرت هسته‌ای انجام دهیم [...] اکنون خطر اصلی تروریسم همانا از دولت ایران و نه از سازمان مجاهدین [...] ناشی می‌شود [...] این سازمان باید فوراً از فهرست آمریکائی سازمان‌های تروریستی حذف گردد.»

بله،‌  سرانجام آبشخور سازمان مجاهدین خلق هم مشخص شد؛  آغوش گرم  و پرمهر مافیای نیویورک!   این سازمان که همچون دیگر گروه‌های برانداز ایرانی‌نما با مبهماتی نظیر «استکبار»،   «ظلم و ستم و شمر و یزید» پیوسته در مبارزه است،  همچون نهضت منفور عاظادی و دیگر تشکل‌های اسلام‌فروش سر در آخور مافیائی‌ها دارد، ‌ بگذریم.  در انتهای گزارش نووستی،  در میان عناوین مرتبط با این مطلب،   «تقدیر» صالحی از حمله به پایگاه مجاهدین خلق نیز به چشم می‌خورد!

در تاریخ 22 فروردین‌ماه 1390،‌   «صالحی از حملة عراق به پایگاه مجاهدین خلق تقدیر به عمل‌ آورد!»   ما هم از وحشیگری‌ ایشان تعجب نمی‌کنیم.   جانوران وحشی همواره نورچشم آتلانتیست‌ها بوده و هستند.   آنچه محبوبیت اینان را نزد ارباب تضمین می‌کند این است که مرزشکن باشند،  هیچ جایگاه ویژة اجتماعی برای خود نشناسند،   و خود را «وکیل‌مدافع» و سخنگوی «همه» به شمار آورند،‌  حال آنکه در واقع فقط سخنگوی عموسام‌اند.  آخوند مکارم شیرازی،  مهرورزی،  و ... و به ویژه «مرزوکی»،  رئیس جمهور کشور بهارزدة‌ تونس نمونة بارز مرزشکنان جیره‌خوار استعمارند.   مطلب را با جمکرانیان و به اصطلاح اوپوزیسیون‌ «حسینی‌شان» ادامه دهیم،  که جایگاه سگ تزئینی را اشغال کرده‌اند و پارس کردن‌شان بس «مفرح» شده!

به عنوان نمونه،   «احمدی نژاد می‌خواهد اسرائیل را نابود کند؛   زهرا خانوم دیگر سرطان ندارند؛   میرحسین موسوی نیز همچنان بر مواضع خود ایستاده؛‌  و ...»  و مشکل اینجاست که مواضع میرحسین اصولاً چیست که ارزش ایستادگی داشته باشد؟    بازگشت به دوران نورانی امام؛  ‌ اجرای بدون تنازل آنچه اینان «قانون اساسی» می‌خوانند؛   و ... و از همه مهم‌تر آمادگی این جانور وحشی برای «شهادت!»   بله،‌  کسی که «آمادگی برای شهادت» دارد،   هرگز نمی‌گوید که از جنایت ابائی نخواهد داشت!  این است مهم‌ترین  فایدة تکیه بر «باورها!»   وقتی سخن از آمادگی برای شهادت به میان می‌آید،   مخاطب شوت‌وپرت یا بهتر بگوئیم ابله، می‌پندارد که طرف،  به هیچ خشونتی دست نخواهد زد،   حال آنکه واقعیت جز این است.  در عمل،   اعلام آمادگی برای «شهادت» به این مفهوم است که فرد از هیچ خشونتی رویگردان نیست.   این است تفاوت سارق مسلح با شهید حرفه‌ای؛   سارق مسلح می‌خواهد غنیمتی برای «زندگی» به چنگ آورد،   حال آنکه امثال میرحسین موسوی هیچ ارزشی برای «زندگی» قائل نیستند؛   آنچه برای این جانوران وحشی «ارزش» یافته «مرگ» است.   

حال که به میرحسین رسیدیم بد نیست به اهالی «پیک نت» بگوئیم،   تشکل «اخوان‌المسلمین» مصر را با هیچ سریشمی به اوباش پیرو خط امام نمی‌توانید بچسبانید،   چرا که اخوان‌المسلمین مصر با ایجاد یک حزب «غیرمذهبی» از توحش اسلام‌گرایان فاصله گرفت،   و غیرمسلمانان بسیاری در این تشکل عضویت دارند.  هر چند ما از این تشکل‌ها دفاع نمی‌کنیم،  ولی با  واژگون نمائی و تحریف فعالیت‌های‌شان مخالف‌ایم،   بگذریم و بپردازیم به ماجرای «مرزوکی» که واکنش روسیه را نیز برانگیخت. 

رئیس جمهور تونس «بهار زده»،‌   چندین بار از جایگاه واقعی اجتماعی خود خارج شده و بجای دیگران نشسته!   اینفرد ابتدا وکیل مدافع بشار اسد و سپس سخنگوی دولت روسیه شد!   مرزوکی پیشنهاد کرد،   به بشار اسد و خانواده‌اش مصونیت داده شود،  تا اینان بتوانند به روسیه بروند!   دولت روسیه هم به ایشان تذکر داد،  «از طرف خودتان صحبت کنید.»   شرح این ماجرای «شیرین» در سایت فرانسه زبان نووستی،   مورخ 26 فوریه 2012 موجود است.   و اما مهم‌ترین خبر امروز همان افشای ماهیت واقعی گردانندگان دکان حقوق بشر سوریه در لندن بود که توسط وزارت امور خارجة روسیه صورت گرفت،   و حنازرچوبه،  مورخ 7 اسفندماه سالجاری نیز ناچار شد آن را «بازتاب» دهد!

بله تشکل حقوق بشر سوریه در لندن که طی اینمدت «آمار دقیق» قربانیان «حکومت ظالم» سوریه را در اختیار رسانه‌های غرب قرار می‌داد تا اینان بتوانند همچون «پیک‌نت» و دیگر رسانه‌های جمکران شایعه‌پراکنی کنند و هیاهو به راه اندازند،  در واقع توسط «رامی عبدالرحمن»،  یک اغذیه فروش ساکن لندن و مترجم‌شان اداره می‌شود!  «رامی» نه روزنامه‌نگار است نه حقوقدان؛‌  ایشان حتی تحصیلات متوسطه هم ندارند و با مقولة «حقوق انسانی» از هر نظر بیگانه‌اند!   اصل خبر در سایت نووستی، مورخ 26 فوریه 2012 در دسترس قرار دارد، از اینرو وارد جزئیات آن نمی‌شویم.   آنچه برای ما اهمیت دارد این است که روسیه در مقطع فعلی ناچار شده قبول مسئولیت بین‌المللی کرده،   دکان‌های «حقوق‌بشر» حضرات را افشا کند.   همان حقوق‌بشری که از دوران ریاست جمهوری جیمی کارتر به ابزار براندازی در ایران تبدیل شد،   و اتحادیة اروپا نیز برای آلودن نوروز به «دین اسلام» به آن متوسل شده.  به این ترتیب،  صالحی در ژنو،   «رامی» در لندن،  و شیرین در اتحادیة اروپا از حقوق بشر در سوریه و ایران دفاع خواهند کرد.

اتحادیة دین‌فروش اروپا که در افغانستان به افلاس افتاده،   و تیرش در سوریه به سنگ خورده،   شیرین عبادی را جهت لجن‌پراکنی به «نوروز جمشیدی» از پستو بیرون کشیده،   باشد که از این مفر شکست‌های‌اش در منطقه جبران شود.   ما این به اصطلاح «مراسم نوروزی» اتحادیة اروپا را محکوم می‌کنیم،‌   و به دست‌اندرکاران این نمایش مهوع یادآور می‌شویم که نوروز اقوام ایرانی هرگز به ابزار فروش «اسلام خوب» و کاسبی برای محفل فاشیست‌پرور نوبل تبدیل نخواهد شد.   خوشبختانه دوران نورانی «باورفروشی»‌ با شعار حقوق بشر به پایان خود نزدیک می‌شود؛   شما هم بهتر است برای جبران افلاس‌ در سوریه راه دیگری بیابید!



 













...












Share