دوشنبه، فروردین ۲۱، ۱۴۰۲

خط خفاشکان!

 

 

نوروز امسال همانطورکه شاهد بودیم استقرار نظم نوین جهانی با سفر رئیس‌جمهور چین به مسکو تقارن زمانی یافت.   شی‌جی پینگ پس از ابقاء در جایگاه ریاست جمهوری،  برای نخستین سفر خارجی خود‌ به مسکو رفت و چند روز بعد رئیس‌جمهور فرانسه در رأس هیئتی از صاحبان صنایع راهی پکن شد.   البته ویراست نوین مادینة‌گوبلز،‌   اورسولا فن درلاین،   رئیس کمیسیون اروپا نیز به عنوان زنگولة دستگاه بایدن در آن حوالی می‌لولید!   مادینة گوبلز را هیچکس در چین تحویل نگرفت و دست از پا دراز‌تر به اروپا بازگشت.  ناگفته نماند که رئیس‌جمهور فرانسه هم ناچار شد 24 ساعت منتظر بماند تا مورد استقبال رسمی رئیس‌جمهور چین قرار گیرد.

 

در دیدار با رئیس‌جمهور چین،   امانوئل مکرون ضمن تأکید بر نظم نوین جهانی،   یعنی واقعیتی به نام «جهان چندقطبی»،   استقرار سلاح‌های هسته‌ای در کشورهای غیرهسته‌ای را رسماً محکوم نمود!   به عبارت دیگر،   پیام رئیس‌جمهور فرانسه این بود که آمریکا می‌باید سلاح‌های هسته‌ای را از کشورهای غیرهسته‌ای مانند آلمان،   هلند،  و ... برچیند!  از اینرو رسانه‌های آتلانتیست،  سفر رئیس‌جمهور فرانسه را به پکن به «سکوت» کامل برگزار کردند!

 

ولی جهان تک‌قطبی به آخر خط رسیده و یک جهان چندقطبی در برابر ما قرار دارد.   و این واقعیت را نمی‌توان تغییر داد،   نه با سکوت،   نه با وراجی،  و نه با تکیه بر شکوه و جلال گذشته‌ها!   و جای خوشوقتی است که فرانسه،   به عنوان مهم‌ترین عضو اتحادیۀ اروپا و عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل،   این واقعیت را پذیرفته و به آن واکنش منطقی نشان می‌دهد.

 

ولی از آنجا که در آمریکا،  مستعمرۀ سابق بریتانیا،   حکومت با واکنش منطقی مشکل دارد،   بزودی جوزف بایدن،  رئیس‌جمهور ایالات متحد،  عازم لندن خواهد شد،   تا ببیند آیا می‌توان با تغییر سیاست در کاخ سفید باقی ماند،  یا می‌باید در هرحال جای خود را به یک جمهوریخواه بسپارد.   دلیل هم اینکه وزنة حزب مامانی کارگر در مجلس عوام تضعیف شده و محافظه‌کاران بریتانیا چندان تمایلی به حزب دمکرات نشان نمی‌دهند.   به استنباط ما نمایش خیابانی بازداشت و تفهیم اتهام دونالد ترامپ نیز در همین «مشکلات» یانکی‌ها با واکنش منطقی ریشه دارد!   حضرات با جنجال و هیاهو برای هیچ ـ  مسائل اتاق خوابی ـ می‌خواهند افکار عمومی را به بیراهة ابتذال و حماقت هدایت کنند.   خلاصه بگوئیم دخیل بستن به پائین تنۀ استورمی دانیلز «واکنش» ایالات متحد است به نظم نوین جهانی!‌    

 

«جونم براتون بگه!»   گویا ترامپ پیش از این که رئیس‌جمهور شود،   با یک زن بالغ ارتباط خارج از ازدواج داشته و برای اینکه این ارتباط رسانه‌ای نشود به وی حق‌السکوت پرداخت کرده.   به عبارت دیگر،   دو فرد بالغ با یکدیگر توافق‌هائی کرده‌اند.   قوة قضائیه یانکی‌ها هم دلش خواسته این توافق را با جرم در ترادف رویت کند؛‌   دونالد ترامپ را مجرم تشخیص داده!   حال آنکه روابط جنسی افراد بالغ با یکدیگر زمانی به قوۀ قضائیه مربوط می‌شود که «یک‌سویه» باشد.   یعنی بدون توافق طرفین!   البته این مسائل پیش‌پاافتاده را همه می‌دانند،   ولی هیچکس از بوق‌های آتلانتیسم نمی‌پرسد به چه دلیل قوة قضائیه یک کشور مدعی دمکراسی، ‌ به خود اجازه می‌دهد روابط جنسی دو فرد بالغ را مورد بررسی «جرم‌شناسانه» قرار دهد؟!

 

و دلیل هم از روز روشن‌تر است؛  ‌ هدایت افکار عمومی به سوی مسائل اتاق خواب و پائین تنة دیگران،   ضمن به حاشیه راندن اصل مطالب،   به گسترش ابتذال هم کمک شایانی خواهد کرد و چرا راه دور برویم؟!   در نشست جرج تاون،   اگر به یاد داشته باشیم گاف شیفته فراهانی،  ‌ نه به دلیل حرف‌های خاله‌زنکی و سرشار از بلاهت‌اش، که صرفاً به دلیل انتشار تصاویر برهنه‌اش در سال‌های ‌گذشته،   مورد تهاجم لفظی حاج فرج دباغ قرار گرفته بود! 

 

در واقع فیلسوف مورد تأئید بی‌بی‌سی،  بجای بررسی وراجی‌های گاف شیفته،   به پائین تنة وی دخیل بست؛  ‌ هم خودنمائی کرد،  و هم به بعضی‌نئاندرتال‌های نرینه امکان داد تا با قلمی کردن چندین و چند مقالة‌  «علمی و فلسفی و فمینیستی و ...» در مورد پائین تنة صبیة بهزاد فراهانی در جایگاه وکیل مدافع خودخواندة وی قرار گیرند و ثابت کنند که «قیم» گاف شیفته‌اند.   و اینهم بخشی است از واکنش «غریزی» شیعی‌ها به شرایط نوین جهانی!  

 

این شرایط به مراسم تشریفاتی باشکوهی می‌ماند که در آن چین و هند و روسیه پروسه‌های اقتصادی،  صنعتی و خدماتی و توانائی‌های نوین‌شان را ارائه می‌دهند،  و ‌آنگلوساکسون‌ها که از رقابت با اینان ناتوان‌اند،    جهت تحت‌الشعاع قرار دادن توانائی‌های اینان،  پائین‌تنه‌ خود را  به زیر پروژکتور انداخته‌اند!   البته سابقۀ 300 ساله استعماری چنان کرده که پائین‌تنه کذا از وسعت چشمگیری برخوردار شود؛   از ایالات متحد تا حکومت اسلامی و همزاد اوکراینی‌اش گرفته،   تا کشورهای منطقه،  از جمله ترکیه و اسرائیل را در بر می‌گیرد.

 

شرایط اسرائیل که از تفسیر بی‌نیاز است؛    نتانیاهو با شبکۀ یهودیان فاشیست ائتلاف کرده،   و جهت پایان دادن به اعتراضات طرفداران دمکراسی،   دست به دامان اسمعیل هنیه و شرکاء شد تا چند موشک بی‌خطر و بدون تلفات به خاک اسرائیل شلیک کنند!   البته جهت سپاسگزاری از خدمات «جنسی ـ ایدئولوژیک» اسمعیل هنیه،   ارتش اسرائیل نیز با بمباران و موشک‌باران غیرنظامیان فلسطینی و ساکنان جنوب لبنان به شوت‌وپرت‌ها ثابت کرد که اسمعیل هنیه و شیخ زهرمارالله دشمنان سرسخت اسرائیل شمرده می‌شوند!   ولی ما که می‌دانیم  اسلامگرایان از آنجا که افتخار نوکری لندن و واشنگتن را در کارنامه درخشان‌شان دارند،  تنها وظیفۀ الهی‌شان تثبیت جایگاه  دشمنان دمکراسی در سراسر جهان،   از جمله در اسرائیل است.   حال اسرائیل را ترک کنیم و نگاهی بیاندازیم به کشور استعمارزدۀ ایران که پس از جنگ اول جهانی تبدیل  شده به مرکز کودتا و بحران‌سازی‌های محفل نفرت فروش «شیخ‌وشاه.»  

 

همانطورکه می‌دانیم و می‌دانید،‌   پس از قتل مهسا امینی که از قضای روزگار با عضویت «اجباری» حکومت ملایان در پیمان شانگهای تقارن زمانی یافت،   حکومت آخوند و مخالف‌نمایان‌اش در بلاد غرب شکم‌شان را برای «خودبراندازی» به شیوة قدیم حسابی صابون زده بودند،  ‌ غافل از اینکه شرایط جهان تغییر کرده و منطقاً ‌نمی‌توان سیاست گذشته را در شرایط کنونی به مورد اجرا درآورده و نتیجة یک‌سان گرفت!   ولی خوب از آنجا که حکومت ملایان و اربابان‌اش با مسائل منطقی و تحولات زمان و مکان  بیگانه‌اند،   از تلاش برای بازتولید روش‌های گذشته دست نخواهند شست.

 

حکومت ملایان با کوفتن بر طبل حجاب و اعمال «حرام» و حتی حملة شیمیائی به مدارس،  ‌ مطالبات انسانی ایرانیان را به دشمن ـ   اربابان فرنگی‌‌اش ـ  نسبت می‌دهد،   باشد تا با یک تیر چندین و چند نشان بزند.   هم از ارباب تصویر دلپذیر و ابله‌فریب مدافع حقوق انسانی ایرانیان ارائه دهد،   هم فرصتی برای مخالف‌نمایانش فراهم آورد تا اینان نیز بتوانند از خود تصویر دلپذیر و متمدن به نمایش بگذارند!

 

‌مخالف‌نمایان نیز اخیراً گروه‌های کاذب پادشاهی‌خواه و جمهوری‌خواه تشکیل داده‌اند،  ‌ و «همه باهم»،  و خصوصاً هم‌صدا با ارباب‌شان،   از نئونازی‌های اوکراین حمایت می‌کنند!   البته از طبل‌توخالی اینان ندای «دادخواهی» هم به گوش می‌رسد،  ولی فقط ابله و شارلاتان می‌پذیرد که این جماعت طرفدار دمکراسی،   دادخواهی و یا روابط حقوقی و نظم انسانی باشند!

 

در این راستا برویم به سراغ «دادخواهان!»   به سراغ «شیرین عبادی» که در دوران رستاخیز حقوق‌دان بوده؛  سپس پشت سر خمینی ایستاده؛   ازکشتار جمعی مقامات دوران پهلوی، تحمیل نماد بردگی به زن ایرانی،   شبه رفراندوم مهدی بازرگان و ... نیز حمایت کرده و اینک علم «دادخواهی» برافراشته ـ  ‌منبع بی‌بی‌سی مورخ 15 فروردین ماه سالجاری!  اینهمه شاید به این امید که همکاری و همدستی‌اش با حکومت ملایان به قول معروف ماست‌مالی شود!  و به همچنین است در مورد صبیة بنی‌صدر،   فیروزه که عین گوسفند قربانی به مسعود رجوی فروخته شد،  چرا که باباجان‌اش می‌خواست از امکانات تروریستی این گروه ضددمکراسی و ارتباطاتش با ساواک  بهرهمند شود.   پیش از ادامۀ‌ مطلب در مورد روابط نوکرمآبانه رجوی با ساواک آریامهر یک مینی پرانتز باز می‌کنیم.   البته از قضای روزگار این روابط پس از 44 سال،   و فقط 5 روز پس از دیدار تاریخی رئیس‌جمهور چین با ولادیمیر پوتین علنی شده:

 

«[...] مسعود رجوی از همان زندان با ساواک همکاری می‌کرد [...] ‌برادرش هم در سوئیس [...] منبع ساواک به شمار می‌رفت [...] طبق اسناد ساواک،  [تیمسار] نصیری به دلیل همکاری‌های نزدیکی که مسعود رجوی با ساواک داشت او را مستوجب یک درجه تخفیف اعلام می‌کند[...]»

منبع:  مهرنیوز،   مورخ 5 فروردین‌ماه 1402

 

عجبا!  تا پیش از پنجم فروردین‌ماه سالجاری،   مسعود رجوی،   نخستین مالک فیروزه بنی‌صدر،  مبارز ضدآمریکائی بود و بر علیه «شاه آمریکائی» مبارزۀ مسلحانه می‌کرد؛ ‌ البته با اسلحۀ آمریکائی!   ولی با رسمیت یافتن نظم نوین جهانی،   حکومت ملایان جهت تطهیر خود پتۀ مسعود رجوی و برادر «شهیدش» را به آب انداخته.  باشد تا همه بدانند و آگاه باشند که مقامات حکومت جنایتکار آخوند،   از جمله مصطفی میرسلیم دادخواه‌اند و هرگز با ساواک و آمریکا و گروه رجوی همکاری نداشته و ندارند؛  مسئول ارائۀ «خدمات» این دارودسته به آمریکا هم نیستند!    

 

در راستای همین بساط تطهیر،   فیروزه‌جان هم یک تکه استخوان دادخواهی به دندان گرفته‌اند،   و درگام نخست جهت سلب مسئولیت از پدر بسیار «محترم‌اش» به مسئولیت ملت‌ها جهت مقابله با جنایات و نقض حقوق بشر اشاره کرده.  توگوئی ملت‌ها «حقوقدان‌اند» و می‌توانند نقض حقوق بشر را شناسائی کنند:

 

«[...] ملت‌ها برای مقابله با جنایات و نقضِ حقوق بشر در مسیرِ مبارزه‌ی خود با رژیم‌های استبدادی با دو مسئولیت مواجه بوده و هستند.   مسئولیت نخست،   بیان حقیقتِ تاریخی و زنده نگاه داشتن حافظه‌ی جمعی در مقابل «تاریخ رسمی» استبداد [...] و مسئولیتِ دیگر دادخواهی.»

منبع: گویانیوز،  ‌مورخ 9 آوریل 2023

 

بله،  «پروفسور» فیروزه بنی‌صدر به پیروی از اوباش شیعی «در جایگاه رهبر معنوی و خردمند» ملت‌ها لنگر انداخته و برای همه،  از جمله «ملت ایران» تعیین تکلیف می‌کند.  باشد تا جنایات پدر هزار چهره‌اش را در حاشیه قرار دهد.   بله موجود مفلوکی که همچون گوسفند دوبار دست به دست شده و مورد استفادۀ سیاسی باباجان قرار گرفته،   برای‌ «ملت‌ها» توصیه‌نامه‌ای جهت «مبارزه با استبداد» قلمی کرده است.  

 

خر چو در جلد شیر گیرد جای

هجو گردد چو سر دهد،  عرعر

 

در توصیه‌نامۀ صبیۀ بنی‌صدر،   این ملت ایران است که می‌باید مسئول جنایاتی شناخته شود که پس از کودتای 22 بهمن 1357 در ایران صورت گرفته؛    امثال ابوالحسن بنی‌صدر که هیچ مسئولیتی ندارند!   این بنی‌صدر نبود که در کمال وقاحت تأئید می‌کرد در نوفل لوشاتو جفنگیات خمینی در پاسخ‌ به خبرنگاران را تغییر می‌داد تا چهرۀ کریه اسلام‌سیاسی را بزک کند.   همان بنی‌صدری که در دوران حضور در «شورای انقلاب» یک‌بار هم به اعدام بدون محاکمۀ مقامات پهلوی،  تحمیل نماد بردگی به زن ایرانی،   سرکوب‌های خیابانی،  سرکوب نویسندگان و روزنامه‌نگاران و... هیچ اعتراضی نکرد!  سهل است‌؛  دست خمینی جنایت‌پیشه را هم بوسید،  و روی دیوار سفارت آمریکا عکس یادگاری گرفت و رسماً نقض کنوانسیون وین را مورد تائید قرار داد.  همین جانور وحشی زمانی که از ایران گریخت، ‌ به صراحت گفت،  «خمینی طرفدار کودتای 28 مرداد بوده!»   بله،   ایشان هیچ مسئولیتی ندارند؛   صبیة بنی‌صدر «ملت ایران» را مسئول معرفی می‌کند!  در نگرش گوسفندی ایشان،   مسئولیت دوم ملت هم «دادخواهی» است:

 

«[...]‌ دادخواهی مستلزم دو ویژگی است [...] بیان شفاف و بدون سانسورِ حقیقت تاریخی و رعایت عدالت در دفاع از همه‌ی قربانیان [...] »

 همان منبع

 

نیازی نیست که بگوئیم اشارۀ ایشان به «همة قربانیان» چشمک دلربایانه‌ای است به مسعود رجوی و دارودستۀ تروریست مجاهدین خلق!  گروه سرکوبگر مذهبی‌ای که به مراتب درنده‌تر و وحشی‌تر از حکومت ملایان است،   و دقیقاً نیز به همین دلیل شدیداً مورد عنایات ویژۀ برنار کوشنر،  عضو شبکۀ لوکس پدوفیلی و برده‌فروشی است که پیشتر در نوفل لوشاتو هم می‌لولید!   البته در میان حامیان گروه رجوی،  نمی‌باید واتیکان،  جان بولتون و محفل کاتولیک‌های ایالات متحد از قماش جولیانی،  مایک پمپئو و مایک پنس، ‌ معاون دونالد ترامپ را نادیده گرفت.  

 

مجاهدین خلق که امروز به قول جاهل مسلک‌ها «لای پای امپریالیسم جهانی قرمه‌سبزی میل می‌فرمایند»،   روزگاری ادعای مبارزۀ مسلحانه با همین امپریالیسم را یدک می‌کشیدند.   این گروه جنایتکار که با دست‌های مقدس آمریکا مسلح ‌شده بود و پروندۀ خبرچینی رهبرشان در زندان اوین نیز جدیداً از بایگانی «امام زمان» سر بیرون آورده،  علیرغم اعتراض والدین دانش‌آموزان،  با چراغ سبز کادر آموزشی ملائی و شیعی،   مدارس را به مراکز تبلیغ و سربازگیری تبدیل کردند و پس از فرار قهرمانانة رجوی و بنی‌صدر،  صدها دانش‌آموز از همه‌جابی‌خبر به جرم پخش ورق پاره‌های این جانوران وحشی دستگیر و اعدام شدند.  اگر قرار بر «دادخواهی» باشد می‌باید حق حقوقی این دانش‌آموزان و خانواده‌های‌شان احقاق شود؛‌ «دادخواهی» شامل لات‌ و اوباش مسلحی که ملت را در برابر یک حاکمیت دست‌نشانده به گروگان گرفته بودند نمی‌شود.   بله،  فیروزه‌جان!   شما که گوسفند دلبند بابا ابوالحسن هستید،  بدانید که دادخواهی برای «همه» نیست،  از آن قربانیان است.  تروریست،  هرگز «قربانی» شمرده نمی‌شود،‌  مگر برای همپالکی‌های‌اش.

 

باری فیروزه بنی‌صدر در پایان مطلب سرشار از نبوغی که رایحۀ تعفن چاهک سازمان سیا از آن به مشام می‌رسد،   به هذیانات باباجان‌اش هم استناد کرده،  خواهان به مقصد رسیدن «سیمرغ خط استقلال و آزادی» می‌شود:

 

«[...] ‌به گفته‌ی پدرم [...] قدرت مدار عقل است.   عقل آزاد [...] باشد که سیمرغ خط استقلال و آزادی به مقصد رسد!»

همان منبع

 

 نمی‌دانستیم آزادی و استقلال،   «خط» دارد و سیمرغ شده!   لازم بود صبیة‌ نابغۀ بنی‌صدر به ما یادآوری کند که پدیدۀ نیست‌درجهانی به نام «سیمرغ خط استقلال و آزادی» وجود دارد،   و گویا قرار است تحت توصیه‌های باباجان و گوسفند دلبندشان به مقصد نیز برسد!  پیشتر «پدر» هزار چهرۀ ایشان در مورد «خط آزادی» وراجی کم نکرده بودند.   ولی از منظر تاریخی «خط» مورد اشارۀ بنی‌صدر توسط اوباشی کشیده شده که با فتوی میرزای شیرازی در راه تأمین منافع ارباب انگلیسی معلق‌ها زدند و نهایت امر بانک شاهی را هم به بریتانیای کبیر مقروض نمودند؛   بنی‌صدر خود تداوم همین خط ضدایرانی است.   مسیری که به کودتاهای استعماری و حاکمیت اوباش اسلام‌گرا،   دشمنان لائیسیته و دمکراسی منتهی شده است.  این محفل که جز بردگی،   بندگی و زور و دمجنبانی برای استعمار هیچ نمی‌شناسد،  شعار «آزادی و استقلال» را به ابزار تأمین منافع غرب تبدیل کرده.    فیروزه بنی‌صدر هم به عنوان شیپور همین محفل ایران‌ستیز «ابتکار» به خرج داده،  یک سیمرغ و استقلال به ترهات پدرش افزوده.  ولی در هر حال آزادی و استقلال یک ملت،  اصلاً «خط» نیست!

 

آزادی انسان‌ها فضائی است چند بعدی ،  که در دوران حیات ملت‌ها در هزاران بعد اجتماعی،  فرهنگی،  اقتصادی،  زبانی،  فلسفی،  هنری، حقوقی و ... طی طریق می‌کند؛   مجموعه‌ای است از آزادی‌ها که نهایت امر می‌تواند به آزادی‌ انسان‌ها در جامعه منتهی می‌شود.  ولی به گواهی تاریخ ایران،   اربابان دین،  دستاربندان و اسلا‌م‌گرایان همواره بر علیه آزادی حرکت کرده‌اند؛  ‌ هر گاه ملت بر علیه استبداد و استعمار بپا خاسته‌،   این جماعت خودفروخته جنبش ملت را به شکست کشانده‌اند.   شکست انقلاب مشروطه و پیامدهای شوم آن،  خوش‌رقصی‌های مصدق و آخوندنوازی و مسجد‌سازی‌های پهلوی دوم که به فاجعة 22 بهمن منجر شد،  شاهدی است بر این مدعا.   

 

ولی اینبار ملت ایران با شعار زندگی‌بخش «زن،  زندگی،  آزادی» بر علیه تحجر و توحش اسلام و استعمار بپا خواسته،   جای تعجب نیست که امثال شیرین عبادی،   فیروزه بنی‌صدر و رضا پهلوی و زنگوله‌های‌شان،  با تکیه بر خوش‌رقصی‌های حکومت آخوند قصد تخریب این جنبش انسان‌ساز را داشته باشند.   و نیک می‌دانیم که با دخیل بستن به مصدق و پهلوی و کوفتن بر طبل توخالی «دادخواهی»،   خصوصاً در یک اقتصاد تک محصولی راه بر دمکراسی بسته است!  می‌دانیم که اینان پروژه‌ای جهت خروج از بن‌بست‌های تاریخی کشور در دست ندارند،  و تمامی ادعاهای‌شان توخالی است.  همچنین می‌دانیم که واژۀ دمکراسی را اینان به ابزار عوامفریبی تبدیل کرده‌اند،   و صرفاً خواستار قدرت‌اند.   به استنباط ما،  حرکت نوین ملت ایران در جستجوی ابعادی است که اینگونه تشکل‌های سیاسی به هیچ عنوان قادر به ارائه‌اش نیستند و نخواهند بود.