آخرین تانگو در آنکارا!
استعفای وزیر دفاع ایالات متحد در اعتراض به تصمیم رئیسجمهور، مبنی بر خروج آمریکا از سوریه، فرودگاه «گت ویک» را به تعطیلی کشاند؛ دولت یک نفرة اسرائیل را در آستانة سرنگونی
قرار داد؛ کشتی نیروی دریائی نئاندرتالها
را در دریای خزر به گل نشاند، و حسن روحانی
را به ترکیه پرتاب کرد. بله، برنامهای که آمریکا برای رژیم ملائی در سوریه
تنظیم کرده بود ناکام ماند. برداشت حضرات این بود که چه بشار اسد برود و چه
بماند، مزدوران مسلح شیعه در سوریه، تحت حمایت ارتش آمریکا آیندة اینکشور را رقم
خواهند زد. اگر بشار اسد بماند که تحت
نظارت اینان به حکومت اسلامی رضایت میدهد،
و اگر هم برود ملایان وارث «ارتش مزدوران» آمریکا خواهند شد و در سوریه
حکومت اسلامی برقرار میکنند. ولی قضیة «چی
فکر میکردیم، و چی شد» از کار درآمد! زبان
لندن بند آمد؛ دولت اسرائیل غافلگیر شد، و نئاندرتال عجم سراسیمه به آنکارا دوید و پس از
شرکت در مراسم گودبای پارتی ارتش آمریکا، به اتفاق همتای ترک خود در اجرای «آخرین تانگو
در آنکارا» نقش آفرینی نمود! گویا مایکل
پمپئو پس از تماشای همین «تانگو» به یاد «شب یلدا و ملت ایران» افتاد، و تک بیتی از «نظامی گنجوی» کاشه رفت:
در نومیدی بسی امید است
پایان شب سیه سپید است
خلاصه جناب وزیر امورخارجه با توسل به یک شاعر کلاسیک
«وعده» میدهند که سپیدی، «سرنوشت محتوم»
سیاهی شب خواهد بود! ولی خوب این «شب» که
در سرودة نظامی گنجوی آمده، با پدیدة فیزیکی
شب و روز ـ گردش زمین به دور محور خود ـ هیچ ارتباطی ندارد! در عرصة واقعیت شب چند ساعتی طول میکشد، بعد هم همیشه آفتاب طلوع میکند. ولی واژه شب در سرودة گنجوی «مطلق، مبهم، معنوی و کلی» است، از اینرو هر کس میتواند آن را به میل و سلیقة
خود به نحوی «تفسیر» کند.
ولی یکوقت فکر نکنید وزیر امور خارجة ایالات متحد با
آثار «نظامی گنجوی» آشنائی دارند. به هیچ
عنوان؛ وزارت امورخارجة یانکیها شیفتة
نام ایشان شده که هم به «نظامی» ارجاع میدهد،
هم به «گنج!» و میدانیم که عموسام
تشنة «گنج» است، و این «گنج» هم بدون تخریب
و کشتار، یعنی بدون «دخالتهای انساندوستانة
نظامیان ناتو» به دست نخواهد آمد! به همین
دلیل یانکیها به عرفان هم علاقة مفرطی پیدا کردهاند و بعضی از تولیدات صدمن یک
قاز هولیوود نیز در توجیه تخریب و ویرانی به مولانا جلاالدین رومی متوسل میشوند: «هر کجا ویرانهای هست، گنجی هست!» این مختصر را گفتیم تا دلیل شیفتگی یانکیجماعت
به شعرکلاسیک فارسی مشخص شود. این جماعت
با آثار فروغ فرخزاد یا سرودههای نادر نادرپور و سهراب سپهری هیچ کاری ندارد؛ آثار
اینان، برخلاف آثار شعار سرایان معاصر از قماش سیمین بهبهانی یا احمد
شاملو، با «کلیگوئی و نصیحت و پند و
اندرز، و تلطیف و توجیه خشونت و تهاجم و ...» و خلاصة
مطلب با زبان قدرت، و زبان باورهای جمع در
تضاد آشکار قرار میگیرد! حال آنکه تک بیت
نظامی گنجوی نه قدرت رسمی را به چالش میکشد،
نه باورهای جمع را. پس چه بهتر که
«یلدا» به این تک بیت مرتبط شود تا ویژگیهایاش را از دست بدهد!
«یلدا» ریشه
در باورهای ساکنان فلات بلند دارد. به
«اقوام ایرانی و جشن و نوشیدن شراب و افروختن آتش در انتظار طلوع خورشید» ارجاع میدهد. به عبارت
دیگر ویژگی «یلدا» عدم ارتباط با اعیاد اقوام سامی و ادیان ابراهیمی است! و در تک بیت «مصرفی» هیزاکسلنسی تمام ویژگیهای
یلدا ذوب شده و از میان رفته!
بله، وزیر
امورخارجة ایالات متحد در واقع نظامی گنجوی را به
ابزار نفی «یلدا» تبدیل کرده،
اقوام ایرانی و فرهنگ و آئینهای کهنشان را در خم رنگریزی «دهکدة جهانی»
فرو بردهاند! در این لجنزار توحیدی که ایشان
و همپالکیهایشان «جهان آزاد» میخوانند،
آمریکا در جایگاه رهبر لنگر میاندازد و خواهد توانست «دمکراسی» مطلوب و
مورد نظر خودش را به ایران بیاورد! حداقل
«حسین خمینی»، عضو قبیلة خمینی چنین میپندارد:
«[...]حسین
خمینی میگوید فقط جهان آزاد به رهبری آمریکا است که میتواند دمکراسی به ایران بیاورد[...]»
منبع: رادیوفردا، مورخ 27 آذرماه سالجاری
بله، همین آمریکا
که مخالف لائیسیته و برابری حقوق انسانهاست،
و از امضاء کنوانسیون حقوقی «منع تبعیض و خشونت علیه زنان» در سازمان ملل
خودداری میکند، برای آخوند شیعی، «دمکراسی» را به ایران خواهد آورد! همین کافی است که بدانیم نوة روحالله خمینی مانند
دیگر آخوندهای جمکرانی، از «دمکراسی» چه
برداشتی دارد، و چرا آن را در جمال بیمثال واشنگتن رویت میکند! هر چه
باشد به گواهی موضعگیریهای منطقهای واشنگتن،
این فقط آمریکاست که طی 70 سال گذشته، مبارزه با استبداد را در پروژههای «اجتماعی ـ سیاسی» جماعت پدوفیل و بردهفروش و حرمسرادار و
طرفداران سنگسار و قصاص و... رویت کرده.
طی این مدت چه واشنگتن و چه پامنبریهای اروپائیاش یک لحظه از شعار
«اسلام، دین ضداستبداد» دست برنداشتهاند. این است دلیل «احترام» عمیق یک توله خمینی به یانکی!
البته مطلب رادیوفردا به هیچ عنوان جدید نیست؛ قضیه به گزارش «کریستوفر هیچنز»، مورخ 6 تیرماه 1384 بازمیگردد! مطلبی است که پس از گذشت 13 سال، دوباره انتشار یافته! چرا که در این گزارش همه از آخوند و ماچه آخوند،
از اصفهان گرفته تا قم و مشهد در جبین یانکیها
«ناجی» را رویت کردهاند. درآستان قدس، حیاط خلوت جمبول، متولی در انتظار کمک آمریکا دقیقه شماری میکند، و در
اصفهان، مسقطالراس سازمانهای جاسوسی
انگلیس در ایران هم کنیزالاسلامی را میبینیم که آرزومندست، «آمریکا بیاید رژیم را سرنگون کند و برود»:
«[متولی از من
پرسید] فکر میکنید که آمریکا به کمک ما خواهد آمد یا همه اینها حرف است [در
اصفهان دختر جوان و محجبه خانواده، که با
مرد نامحرم دست نمیدهد، از او میپرسد [میشود
آمریکا بیاید رژیم را بیندازد و بعد از یک هفته برود؟]»
همان منبع
بله، 13 سال پیش
این ماچه آخوند و آن متولی هم برای «پایان شب سیه» له له میزدند. و بیدلیل نیست که هیزاکسلنسی پمپئو «قلم» رنجه
فرموده، «یلدا» را به نظامی گنجوی چسباندهاند! هنوز
جوهر تبریکات صمیمانة هیزاکسلنسی خشک نشده بودکه «شب سیه» پس از 8 ماه به پایان رسید
و ناو هواپیمابر هستهای «جان سی 23 » از تنگه هرمز عبور کرده وارد خلیج فارس شد:
«[...] به
گزارش آسوشیتدپرس این ناو اولین کشتی جنگی آمریکا است که پس از خروج آمریکا از
توافق هستهای [8 مه 2018] و پس از طولانیترین دورة غیبت ناوهای هواپیمابر نیروی
دریائی آمریکا به خلیج فارس اعزام شده [...]»
منبع: یورونیوز، مورخ
22 دسامبر 2018
به استنباط ما طی این مدت، بعضیها
میخواستند پاسدارجماعت با بحرانسازی در خلیج فارس، نقش
ژاندارم منطقه را ایفا کند تا یانکیها بتوانند باج بیشتری از شیخکها بگیرند! بعضیها
هم میخواستند با سرنگونی دولت عربستان یک منطقه یکدست اخوانی به رهبری ترکیه تشکیل
دهند و سوریه را هم به عنوان سرجهازی ترکیه پشت قبالة اردوغان بیاندازند. ولی خوب
از آنجا که برخلاف باور عوام «خواستن، توانستن
نیست»، نئاندرتالهای ترک ناکام ماندند، کنیز
مطبخی شیعی هم نتوانست خواست ارباب را برآورده کند! بحرانسازی اوکراین در تنگة «کرچ»، و خوشخدمتی
دولت کانادا ـ بازداشت مدیر هوواوی ـ هم نتیجة نامطلوبی به بار آورد! لگد
هولناک مائوتسه تونگ به ماتحت دولت تحتالحمایة بریتانیا درکانادا تفهیم کرد که
دوران نورانی جنگ سرد و «برتری غرب» دیگر سپری شده! مادر ترزا هم به ناچار کرکرة مغازهای را که از
4 مارس سالجاری با مسمومیت رسانهای «سرگئی سکریپال» برای اثبات «تهاجم روسها به
انگلستان» افتتاح کرده بود پائین کشید!
در این گیرودار بود که وزیر امورخارجة انگلستان راهی
تهران شد تا با ازدواج نسل سوم خمینی و گلپایگانی، میخ طویلة
کودتای آیرونساید را محکم کند. وزیر دفاع
مادر الیزابت هم به کییف دوید تا پایههای کودتای سوم اسفند اوکراین را استحکام
بخشد. ولی آنچه در لندن پیشبینی نشده
بود، چرخش ناگهانی آمریکا در سوریه بود! بله، یکبار
دیگر آمریکا زیرپای چوبدار بریتانیائیاش را کشید و برای رعایای اروپائیاش و دولت
اسرائیل، تجربة تلخ کانال سوئز در دوران
جمال عبدالناصر را زنده کرد!
با این تفاوت که در آن دوران حکومت ایران غرق در عظمت آریامهریسم، مهر «ژاندارمی آمریکا» را به پیشانی زده بود، و
اعلیحضرت که پیوسته برای دولت لائیک ناصر شاخوشانه میکشیدند، از او به عنوان «عبدالناصر قبطی» یاد میفرمودند! ولی این روزها شرایط دیگری حاکم شده. دیکتاتوری کارگری خوشبختانه فروپاشیده و از آنجا
که جهت حفظ موجودیت ملایان بر اریکة قدرت،
حکومت نئاندرتال میباید عرعر «نبرد
با آمریکا» سر دهد، دست یانکی به دامان ژاندارم شیعیاش نمیرسد. واشنگتن ناچار شده رأسا وظیفة «مقدس» ژاندارمی
خلیج فارس را بر عهده گیرد! اردوغان هم که
تا گریبان در مرداب کودتای نافرجام ولینعمت انگلیسیاش گیر کرده، با یک دست به نبرد سهمگین با بنیامین نتانیاهو
مشغول شده و دست دیگر را به سوی آمریکا دراز کرده از پرزیدنت ترامپ برای دیدار از
ترکیه دعوت به عمل میآورد! خلاصه بگوئیم گاری شکسته لندن حسابی در سربالائی
افتاده، و تخم و ترکة اسحاق و اسمعیل که
از قدیم یابویهای وفادار این گاری «مقدس» بودند، مشغول گاز گرفتن یکدیگر شدهاند.
ولی تا آنجا که به کشورمان مربوط میشود، کودتای
یکصد سالة کلنل آیرونساید در بستر احتضار دستوپا میزند. ما هم در کمال خشنودی جان کندن نئاندرتالها را
تماشا میکنیم و از صمیم قلب برای حکومتشان احتضار و نکبت و افلاسی بس طولانی آرزو
داریم!