دوشنبه، بهمن ۲۸، ۱۳۹۸

مونیخ، مورفی، منافع ملی!


به مناسبت تولد صادق هدایت،  17 فوریه 1903،  مهم‌ترین نویسندة ‌معاصر ایران که ‌آثارش از دورة پهلوی تا به امروز در محاق سانسور فرو افتاده.

امسال افتتاح 56مین نشست امنیتی مونیخ،   با «والنتاین دی» تقارن زمانی یافت و اینچنین بودکه مم‌جواد ظریف به آغوش سناتور مورفی ـ  از مخالفان دونالد ترامپ ـ  پناه برد تا از «منافع ملی» دفاع کند!  آنجلا مرکل و بوریس جانسون نیز از غایبان اصلی این نشست بودند،   و از آنجا که نشست کذا به روز جمعه،  میعاد وقوق جماعت شیعی‌ها افتاده بود،  نمایندگان اروپا و آمریکا نیز با الهام از نمازگزاران در هذیان‌گوئی و انسان‌ستیزی از یکدیگر پیشی می‌گرفتند.   خلاصه بگوئیم،‌  به دلیل زلزلة سیاسی در آلمان،   و شکست سناریوی عادی‌سازی فاشیسم در اروپا و خاورمیانه،   نشست مونیخ  به مراسم بزرگداشت سناتور «شهید»،   مک‌کارتی تبدیل شده بود! 

در این مراسم،  ‌ ابتدا رئیس‌جمهور آلمان،   فرانک شتاین‌مایر بالای منبر پرید و ضمن انتقاد شدید از روسیه،  بی‌ثباتی جهان را به حساب مسکو،  پکن و تمایلات کاخ سفید به «بازیافت عظمت گذشته» نوشت!   به عبارت دیگر،  از منظر ایشان،   در دوران نکبت‌بار ریاست جمهوری کلینتون،  جرج بوش و جهادی اوباما که ارتش آدمخوار ناتو تحت فرماندهی یانکی‌ها کشورهای یوگسلاوی و عراق و افغانستان و لیبی را به ویرانه تبدیل می‌کرد،   جهان از ثبات و امنیت برخوردار بوده!

البته روس‌ستیزی وجه مشترک اسلام‌گرایان و مقامات اروپای غربی است،   ولی به دلیل شرایط استثنائی،  روس‌ستیزی امثال اشتاین‌مایر از حد معمول نیز فراتر رفت!   به نظر می‌رسد رسوائی ائتلاف حزب دمکرات مسیحی آلمان با فاشیست‌‌ها در ایالت تورینگن،   که پس از دریافت توسری،  به استعفای کارن بائر،  مأمور اجرای سیاست‌های کودتائی لندن و واشنگتن در اروپا و خاورمیانه ـ عادی سازی تروریسم ـ   و زلزله سیاسی در آلمان منجر شد،  تعادل رئیس‌جمهور کشور اشغال‌شدة‌ آلمان را بکلی بر هم زده باشد.  ایشان در اظهارات‌شان نه تنها نقش آلمان و دیگر اعضای اتحادیه‌ اروپا را در ایجاد این بی‌ثباتی به حاشیه راندند،  که فراموش فرمودند شخصاً شاهد تهاجم اعضای حزب  AFD،‌  به شرکت کنندگان در مراسم یادبود 75مین سالگرد بمباران «درسدن» بوده،   و به علامت رضا،  سکوت اختیار کردند!      

بله در این مراسم که با حضور شخص اشتاین مایر بر پا شده بود،  هواداران حزب «آلترناتیو برای آلمان» ـ  عنوان محترمانه برای حزب نازی  ـ  با چوب و پنجه بکس و مشت و لگد به مخالفان نازیسم حمله بردند و جالب اینکه،  آب هم از آب تکان نخورد!   مأموران انتظامی آلمان فدرال همچون ارتش شاهنشاهی در غائلة 22 بهمن 57 اعلام بی‌طرفی کرده،  در جایگاه تماشاچی نشسته بودند!   ولی از آنجا که گله‌های عموسام در عرصة ژست و خودنمائی مهارت کافی دارند،  فوراً خبر دستگیری «12 امام از نژاد برتر جرمن» در جرائد منتشر شد!

بله،  قوة قضائیه آلمان با دل خونین بالاجبار 4 تروریست نازی و 8 منبع تأمین مالی و تسلیحات این «قدیسین جرمن نژاد» را دستگیر کرد و ...  و اینچنین بود که حزب «سوسیال دمکرات» آلمان نیز تهدید نمود که با پایان یافتن دوران صدارت آنجلا مرکل،   دوران ائتلاف با دمکرات‌مسیحی‌ها پایان خواهد گرفت!   به عبارت دیگر،  برای ممانعت از پیشروی چپ‌گرایان «دی لینک»،  که برخلاف احزاب کمونیست اروپای غربی و شرقی از آزادی بیان و حقوق فردی حمایت می‌کنند،‌ آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک،  به تشکل انگلیسی سوسیال‌دمکرات جرمانی خیلی امید بسته‌اند.   تشکلی که مانند دیگر محافل منطقة نفوذ واشنگتن،  وفاداداری‌اش را به سیاست «یک بام و دو هوا» ـ  حمایت از روابط ضدحقوقی و ضداجتماعی ـ  بارها به اثبات رسانده؛  ‌ به جنایت و تجاوز آنگلوساکسون‌ها و اسلام‌گرایان «احترام» می‌گذارد،  و هرگونه مقاومت در برابر اینان را به شدت محکوم می‌کند!   حال آشفته‌بازار «زیگفرید ستیت» را ترک می‌کنیم و  نگاهی می اندازیم به پیامدهای زلزلة سیاسی جرمانی در دیگر مناطق دهکدة جهانی!

در بلاد موسولینی،  دادستانی،  باز هم با دل خونین،   ناچار شد رهبر پوپولیست‌ها، ماتئوسالوینی را به جرم آدم‌ربائی تحت پیگرد قانونی قرار دهد.   ولی همزمان با دیدار نخست وزیر ایتالیا با بوریس جانسون،   لات و اوباش را در میلان با پوستر قاسم سلیمانی به خیابان هی‌کردند تا به لندن در مورد وفاداری ایتالیا به فاشیسم تضمین کافی داده باشند.   خصوصاً که پس از فروپاشی دکان نازیسم در جرمانی،   کابینة برکسیت هم چون کاخی از خشت‌خام فرو ریخت!

بوریس جانسون،  نخست‌وزیر «ظفرمند» برکسیت ناچار شد مهم‌ترین وزیر کابینه،  ساجد جاوید،   ‌عضو تشکل تروریست اخوان‌المسلین پاکستان،  و مشاور الیزابت دوم را با یک «هندو» جایگزین کند!  می‌دانیم که هندوها مانند بودائی‌ها با بساط ادیان ابراهیمی و توحش و تحجر توحیدی بیگانه‌‌اند،  و شیعی‌ها مانند دیگر گوسفندان یهوه و الله و ... از آنان نفرت دارند!   خلاصه بگوئیم،   لگدی که پوزة فاشیست‌ها را در آلمان به خون نشاند،  تیری زهرآگین شد و بر قلب مادر الیزابت نشست!   از اینرو سلطان رجب را به اسلام‌آباد فرستادند تا با تقویت محور تروریسم ـ پیمان سنتو ـ  هم از کاخ باکینگهام دلجوئی کرده باشند و هم تزلزل کابینه برکسیت را تا حد امکان جبران نمایند.   البته تزلزل کابینه جانسون به این مختصر محدود نماند؛   وزرای بازرگانی،  محیط زیست و مسکن و امور ایرلند شمالی نیز استعفا «شدند!»   ارتباط این تغییرات ناگهانی با تزلزل «سیاسی ـ اجتماعی» در زیگفریدستیت هم در مطبوعات جهان «آزاد» به هیچ عنوان مورد بحث و بررسی قرار نگرفت!   از سوی دیگر،   ارتباط تضعیف «نابهنگام» موقعیت رئیس‌جمهور فرانسه با رسوائی جرمانی نیز پشت پرده باقی ماند.    ولی از آنجا که شرایط کشور فرانسه موضوع این وبلاگ نیست،  آن را به حاشیه می‌رانیم و نگاهی می‌ا‌ندازیم به پیامدهای زلزلة سیاسی جرمانی در ایالات متحد و کشورهای منطقه.
 
شناسائی نسل کشی ارامنه توسط پارلمان سوریه دومین تیر زهرآگینی بودکه بر قلب ملکه فرود آمد و خشم سلطان رجب و حسادت پارلمان اسرائیل را برانگیخت!  در کل منطقه،  فقط پارلمان سوریه این جنایت را محکوم کرده! حال نگاهی بیاندازیم به واکنش کدخدا به تحولات جرمانی!  

ابتدا وزارت دادگستری ایالات متحد علیه «5 تن» اعلام جرم کرد تا از خود تصویر دلپذیر ارائه دهد.  جریان از اینقرار بودکه 5 تن از اتباع آمریکا از ژوئیه 2019  با جمکرانی‌ها توافق کرده بودند که تا فوریه 2020 نفت بیشتری به چین بفروشند و هر ماه 28 میلیون دلار سود ببرند ـ  منبع:  یورونیوز،‌  مورخ 12 فوریه  2020 ـ  و وزارت دادگستری ایالات متحد فقط پس از رخدادهای جرمانی بر علیه اینان اعلام جرم نمود!  سپس نوبت رسید به مجلس سنای کدخدا.  سنای آمریکا نیز به نوبة خود ناچار شد با نثار یک پس‌گردنی جانانه به محفل جان بولتون،  آب نبات‌چوبی «همة گزینه‌ها روی میز است» را از دهان‌اش بیرون آورد!  به این ترتیب سگ‌های هار و وفادار آنگلوساکسون‌ها در ایران،   از علی روضه‌خوان و پاسدارها گرفته تا اصلاح طلبان و‌ اصولگرایان و... خلع سلاح شده،   دریافتند که دیگر نمی‌توانند برای ورود صاحب‌شان از طریق نظامی به سرزمین ایران فرش قرمز پهن کنند!  ولی جهادی‌های اسرائیل که بدون جهادی‌های شیعی نان‌شان آجر می‌شود،   بلافاصله یک «کمیتة دفاع در برابر ایران» در ارتش اسرائیل تشکیل دادند تا هم از داداش کوچیکه‌ زپرتی و محتضرشان تصویر دشمن قدرقدرت ارائه دهند،  ‌ هم افزایش بودجة نظامی تهران و تل‌آویو را که پولش به جیب عموسام‌ می‌رود برای عوام توجیه کنند!  

پیش از ادامه مطلب یک مینی‌پرانتز در مورد افزایش بودجه نظامی باز می‌کنیم، ‌ چرا که «نشست امنیتی مونیخ» دکانی است که از 56 سال پیش برای لولوسازی و افزایش بودجه نظامی رعایای اروپائی و آسیائی ایالات‌متحد افتتاح شده،  و این محفل هدفی جز پرکردن کیسة جنگ فروشان لندن و واشنگتن نداشته و ندارد.  در دوران اتحاد جماهیر شوروی،   نقش لولو به مسکو اهداء شده بود،   و جالب اینکه،   امروز،   سه دهه پس از سقوط بلشویسم،  لولوئی‌ات مسکو هنوز همچنان پا برجاست!  کار بجائی رسیده که اروپائیان با متوسط ‌سنی‌ بالاتر از 40 سال،   و اقتصادی که قلاده‌اش در اختیار آمریکاست،   می‌خواهند یک ارتش اروپائی،  مستقل از ناتو تشکیل دهند،   باشد تا امنیت‌شان تأمین شود!   با توجه به کهولت سن جمعیت اروپا،  نیازی نیست که بگوئیم ارتش اروپائی را «غیر اروپائی‌ها» ـ  مزدوران ـ  تشکیل خواهند داد!  یک ارتش تروریست‌ متشکل از آوارگان جهان سوم،  که توسط ارتش ناتو در اردوگاه‌های یونان،  آلمان،  ‌ایتالیا،  ترکیه،  پاکستان،  قطر، کویت، اردن و ... آموزش می‌بیند تا دست‌دردست تروریست‌های محلی اعم از عرب یا عجم،   ملت‌های منطقه را به سرنوشت اسف‌بار ایرانیان دچار کند!    بله،   اسلام‌گرایان را دستکم نگیریم؛  تخصص‌ سنتی‌شان،   به ویژه طی سدة اخیر،   ارائه خدمات «جنسی ـ ایدئولوژیک» به آنگلوساکسون‌ها بوده. کافی است به ترکیه و ایران نیم نگاهی بیاندازیم.  

ارتش ترکیه،  عضو رسمی ناتو،  به بهانة مهار تروریست‌ها به خاک سوریه تجاوز می‌کند،   و قصد دارد در ادلب «منطقه امن» ایجاد نماید.  جالب اینکه،  حکومت ملایان با شعار مبارزه با اسرائیل و آمریکا،  و «حفظ منافع ملی» دقیقاً همین اهداف را دنبال می‌کند،  و در واقع از منافع آمریکا در ایران،  عراق،  سوریه و... پاسداری می‌نماید!   بله،  طی سدة اخیر،  در رژیم‌های متفاوت سیاسی،   پادوهای استعمار با توسل به همین شعار پوچ،  ملت ایران را به سپر بلای اربابان‌شان در برابر مسکو تبدیل کرده‌اند!   و نیازی نیست راه دور برویم؛   تفکیک جنسیتی در دبستان‌های ایران،  ملی کردن نفت با هدف تحمیل تحریم‌های اقتصادی بر ملت ایران،   و به ویژه قراردادن منابع انرژی کشور در انحصار «کنسرسیوم»،  سیاستی بود که با کودتای 22 بهمن 1357 و اشغال سفارت آمریکا در تهران شتاب بیشتری گرفت،   و به این ترتیب «منافع ملی» لندن و واشنگتن را تأمین نمود.   جدیدترین نمونة این قماش «حفظ منافع ملی»،   همدستی دولت تف و تکفیر با صادرکنندگان ترک‌ بر علیه تولیدکنندگان پوشاک در ایران است ـ  تسنیم مورخ 3 فوریه سالجاری ـ که توسط نهاوندیان،  تحت عنوان «گشایش درهای اقتصادی» توجیه شده:

«[...] معاون امور اقتصادی [...] گفت:   اقتصاد مقاومتی به معنای انزوای اقتصادی نیست و گشایش درهای اقتصادی و تجاری راهبرد دولت است [...]»
منبع:  ایرنا،  مورخ 17 بهمن‌ماه سالجاری  

بله،   سگ‌‌های وفادار لندن و واشنگتن «راهبرد اقتصادی» دارند؛  حذف تولیدکنندة ایرانی و پرداخت سوبسید جهت تبدیل ایران به «بازار مصرف» خنزرپنزرهای تولید شده در حوزة‌ «یورو ـ دلار!»   شیعی‌ها در کنار تاراج اقتصادی،  در عرصة اجتماعی و فرهنگی نیز «راهبرد» مشابهی دنبال می‌کنند،  راهبردی که با رسمیت دادن به پدوفیلی و تفکیک جنسیتی،  و به ویژه قرار دادن جامعة‌ مختلط در ردة منهیات،  روابط «حوزوی» را بر ملت ایران تحمیل کرده.   البته در این مسیرمقدس شهبانوی هنرپرور و مردم‌نواز سابق ایران نیز با حضرات همراهی می‌فرمایند.  

علیاحضرت که پیش از کودتای 22 بهمن 1357،   انواع جانوران وحشی،  از جمله آخوند مطهری را در «آکادمی سلطنتی فلسفه» جاسازی کرده بودند،   و به این وسیله بر اندام پدوفیلی و تعدد زوجات و ایران‌ستیزی ردای فلسفه پوشانده بودند،  در کشور فرانسه هم فردریک میتران،  برادرزادة رئیس‌جمهور وقت را دست‌چین کرده‌اند.  امتیاز فردریک میتران،  گذشته از همجنسگرائی،  این است که در مورد روابط جنسی‌اش با کودکان قلم‌فرسائی‌ها کرده و نه تنها تحت پیگرد قانونی قرار نگرفته که در دوران نیکولا سرکوزی به جایگاه وزیر فرهنگ و ارتباطات هم پرتاب شده!   بله،   ایشان هم مانند میشل فوکو،  پدر معنوی انقلابیون شیعی «فراتر از قانون» قرار دارند و به همین دلیل خردجال بر علیه‌شان به راه نمی‌افتد!

 باری در تاریخ 5 فوریه سالجاری،  در شرایطی که ماه‌‌هاست در فرانسه بر علیه رومن پولانسکی ـ   به جرم تجاوز و پدوفیلی در آمریکای 30 سال پیش ـ  خردجال به خیابان می‌آورند،‌ ‌  فردریک میتران،  طی یک مراسم رسمی در حضور آقاخان،  رهبر مذهبی اسماعیلیه به عضویت دائم آکادمی هنرهای زیبای فرانسه منصوب شد و شمشیر تشریفاتی را نیز از دست‌های مقدس علیاحضرت سابق دریافت کرد.  البته فرح پهلوی به گزارش رادیوفرانس انترناسیونال،  از سال 1974 عضو دائم آکادمی هنرهای زیبای فرانسه است و تجلیل وی از یک پدوفیل در مراسم رسمی گویا هیچ اهمیتی ندارد!  ولی موضوع فراتر از این حرف‌هاست؛  مسئله روابط شخصی ایشان است با یک جنایتکار:

«[...] فردریک میتران از دوستان شهبانو فرح پهلوی است [...]‌»
منبع: رادیوفرانس انترناسیونال،‌  مورخ 11 فوریه سالجاری

شاید این قماش روابط هم می‌باید نوعی پاسداری از «منافع ملی» تلقی شود!