چهارشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۹۴

شکمبه و آیزنهاور!




امسال،   «نوروز به شنبه افتاد،  سگ به شکمبه افتاد!» اینچنین بود که مرگ نورمحمد دُرپور، دوتارنواز سرشناس خراسان،   و‌همچنین خودسوزی یونس عساکره به بوتة فراموشی سپرده شد،  و لاشة‌ پرسوناژ موهوم «فاطمه»،  و اجساد «خواهر و مادر» سالخوردة ملایان جمکران،  جشن‌های اقوام ایرانی  ـ   چهارشنبه سوری و نوروز ـ  را به تعطیل کشاند.  به ویژه مرگ سکینه پیوندی،‌   مادر حسن فوتبال،   آنقدر در شیپورهای حامی تروریسم اهمیت یافت که مذاکرات هسته‌ای را نیز به تعلیق درآورد:

«[...] مرگ مادر رئیس‌جمهوری ایران مذاکرات لوزان سوئیس را به‌طور موقت متوقف کرده [...] جان کری [...] امروز برای گفتن تسلیت به دیدار حسن فریدون،  برادر حسن روحانی [...] رفت.»     
منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 20 مارس 2015 

از اینجا می‌توان به صراحت دریافت که مذاکرات دوجانبة یانکی‌ها با پادوهای جمکرانی‌شان  تا چه حد بی‌اهمیت و نمایشی است!   مذاکراتی که گویا قرار بوده استراتژیک و سرنوشت‌ساز باشد با مرگ مادر حسن روحانی «متوقف» می‌شود!   ولی می‌دانیم که مذاکرات رسمی،  خصوصاً در این رده هرگز تابع روابط غیررسمی و خانوادگی نبوده و نیست!  در واقع،  مرگ سکینه پیوندی بهانه‌ای بیش نبوده؛   اگر مذاکرات قطع شده،   مسلماً دلیل دیگری داشته.  و به استنباط ما دلیل مذکور با دیدار جان کری و همتایان اروپائی‌اش در لندن مرتبط بوده!  چرا که،  پس از این دیدار بود که در میعاد 23 مارس،‌   دیوید کامرون رسماً به حسن روحانی تسلیت گفت،   و به فاصلة کمی یک جبهة نوین و نمادین شکل گرفت تا با حسن روحانی همدردی کند!   جبهة سران کشورهائی که مرگ خواهر خامنه‌ای را نادیده گرفته،  و فقط مرگ مادر حسن روحانی را رسماً تسلیت گفتند:   بریتانیا،  ترکیه،  عربستان،  قطر،  اردن،  بحرین، عراق،‌  سوریه و بلاروس.

با توجه به هارت و پورت‌های علی خامنه‌ای در مورد مسائل هسته‌ای،  و ردیف کردن جفنگیاتی از قماش «صنعت بومی و مردمی غنی‌سازی اورانیوم در کشور»،  و با درنظر گفتن «پاسخ تند» حسن روحانی ـ  در قالب ابراز تشکر از رهبر ـ  به نظر می‌رسد،   اعلام همدردی نخست وزیر بریتانیا و دیگران به معنای حمایت تلویحی اینان از مواضع حسن روحانی باشد.   به همین دلیل،   با وجود اینکه حسن روحانی در مراسم روضه و زوزة برای خواهر مقام معظم شرکت نکرده بود،‌   علی خامنه‌ای در مجلس ترحیم مادر وی حضور یافت:

«[...] رهبر معظم انقلاب [...] صبح امروز [...] در مراسم ترحیم مادر رئیس‌جمهور شرکت کردند[...]»
منبع:  ایریب،  مورخ 25 مارس 2015
                                  
با توجه به اینکه مجلس ترحیم مذکور،   بر خلاف روال سنتی،   در مسجد بر پا نشده بود ـ مکان برگزاری این مراسم،  مدرسة شهید مطهری است ـ‌  باید بگوئیم در حکومت ملایان،  وزنة‌ آخوند به عنوان «مقام غیرمسئول»،   در برابر آخوند،  به عنوان مقام منتخب و اجرائی در حال سبک شدن است.   و از سوی دیگر،  جایگاه مسجد،‌  به عنوان مکان روضه و زوزة آخوند،  در برابر مدرسه،   به عنوان مکان «علمی» تضعیف شده.  خلاصه،   علی خامنه‌ای در موضع ضعف،   و حسن روحانی در موضع قدرت قرار گرفته.   پیامد این تحولات را در پروپاگاند رسانه‌های فرانسه نیز به صراحت می‌بینیم.   لوموند و فیگارو،  روزنامه‌های اینکشور که در ظاهر مواضع متفاوتی دارند،‌  هر دو باد در بادبان حکومت ملایان انداخته‌اند.   اولی از توانمند شدن روزافزون ایران ـ  و نه حکومت ملایان ـ  ابراز نگرانی نموده، ‌ و دومی از نفوذ حکومت مفلس جمکران در سوریه داستان‌سرائی‌ها کرده.   وارد جزئیات اسطوره‌سازی رسانه‌های فرانسه نمی‌شویم،  چرا که سایت فارسی رادیو فرانسه،   مورخ 24 مارس سالجاری، ترجمة این قصه‌ها را در دسترس همگان قرار داده.  توانمند شدن ناگهانی حکومت زال‌ممد در بوق‌های فرانسه زبان ارتش ناتو،‌   در واقع از نتایج «درخشان» انتخابات منطقه‌ای اینکشور سرچشمه می‌گیرد!   انتخاباتی که تشکل فاشیست و ضددمکراتیک «جبهة ملی» را به سومین «حزب» کشور فرانسه تبدیل کرده!   بله در یک نظام دمکراتیک، ‌ تشکل نفرت‌فروشی که پایه و اساس دمکراسی ـ  روابط حقوقی ـ‌  را نفی می‌کند،   و برطبل چپ‌ستیزی و یکجانبه‌گرائی می‌کوبد،   ‌در جایگاه «داور» انتخابات قرار گرفته.  و این بود «شرایط نامناسب اجتماعی فرانسه» که در وبلاگ «نوروزخواران» به آن اشاره کرده بودیم.   رهبر جبهة ملی فرانسه،  نوعی روح‌الله خمینی مؤنث است که برای تأمین منافع آنگلوساکسون‌ها،   صورتک «ضدآمریکائی» بر چهره زده؛   هیچ برنامة‌مشخصی ندارد و برطبل «نفی» می‌کوبد.   نفی اتحادیة اروپا،  نفی واحد پول اروپا،  و ... و از همه مهم‌تر نفی آلمان و آمریکا!   بله،   مارین لوپن می‌خواهد به «سلطة» آلمان و اتحادیه اروپا و به ویژه به سلطة آمریکا بر فرانسه پایان دهد و «مردم» فرانسه را به دوران خوب گذشته بازگرداند!  جالب اینجاست که در نظام دمکراتیک فرانسه،  شعارهای پوچ و گوساله‌پسند «لوپن» خریدار هم دارد!  خریداران می‌پندارند با خروج از اتحادیه اروپا و منطقة یورو،   مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشورشان «حل» خواهد شد!  حال آنکه چنین جفتک پرانی‌هائی،   مانند ملی کردن نفت توسط «مجلس» ایران در دوران مصدق،  از منظر حقوقی مستلزم پرداخت «غرامت» خواهد بود!   به عبارت دیگر،  جماعت شیفتة‌گذشته،   زیان‌های یکجانبه‌گرائی را نادیده گرفته،   و تعجبی هم ندارد!   تا ابله در جهان هست،   مفلس درنمی‌ماند؛   «مفلس» هم بیکار ننشسته!

در میعاد 23 مارس ـ  سالگرد تبدیل پارلمان آلمان به مداح دستگاه  نازیسم ـ  و همزمان با ورود نخست‌وزیر یونان به برلن،   شاهد فعالیت‌های «مفلس» در آلمان و بریتانیا بودیم.  پارلمان آلمان با بمب آتش‌زا مورد تهاجم قرار گرفت،   و در بریتانیا هم برای یک جانور وحشی به نام «ریچارد سوم» امامزاده ساختند!  روند امامزاده‌سازی همان است که در حکایت ملانصرالدین آمده،  ‌یعنی دفن استخوان الاغ مرده و اداء احترام به آن!   با این تفاوت که در بریتانیا استخوان‌های کذا را ابتدا «کشف» کردند؛  سپس برای‌شان «هویت» خلق نموده و در تاریخ 23 مارس ـ  این استخوان‌های «محترم و اشرافی» را به خاک سپردند.  و اینچنین بود که یک‌روز پس از سفر نخست‌وزیر یونان به برلن،   هواپیمای «جرمن وینگز» سقوط کرد و رسانه‌های جمعی سور و سات‌شان به راه افتاد و سفر رسمی پادشاه اسپانیا به فرانسه نیمه تمام ماند!   

در دنبالة این فاجعة هوائی،   شاهد پارس کردن مارین لوپن به دولت یونان بودیم!  صبیة ژان ماری لوپن،   دولت چپ‌گرای یونان را در قالب «نصیحت»،   تهدید می‌کرد که «اگر یونان از یورو و از اتحادیة‌ اروپا خارج نشود،  دولت‌اش حمایت مردم را از دست خواهد داد!»  بله،  رهبر فاشیست‌های فرانسه «نگران» سرنوشت دولت چپ‌گرای یونان شده،   و دلیل هم روشن است!   اینک که یونان تحت نظارت یک حزب چپ‌گرا قرار گرفته، ‌ عضویت اینکشور در اتحادیه اروپا،   منافع «یوتوپیافروشان» آنگلوساکسون را به شدت تهدید می‌کند و مارین لوپن نیز مانند روح‌الله خمینی و ملاعمر و شرکاء جهت حفظ همین منافع دوران «جنگ سرد»، پستان‌اش را به تنور ‌چسبانده.   

برای روشن‌تر شدن مطلب بدنیست به اظهارات صریح جان کری پیرامون حمایت کاخ سفید از «مذاکره با طالبان» نیم‌نگاهی بیاندازیم:

«[...] وزیر خارجه آمریکا در نشست خبری مشترک با اشرف غنی احمد زی و عبدالله عبدالله،‌ رئیس هیئت اجرائی این کشور[...] گفت:   رئیس جمهور اوباما به وضوح بر ضد طالبان صحبت نکرده است و از آن‌ها برای مقابله با القاعده و اسامه بن‌لادن نیز درخواست کمک کرد[...]»  
منبع:  ایریب،  مورخ 24 مارس 2015 

همچنانکه پیشترهم گفتیم،  سیاست محفل احترام به ادیان،‌   عادی‌سازی «تروریسم» ـ  یکجانبه‌گرائی ـ  است،   و این سیاست جز سرکوب انسان‌محوری و نفی نظم لائیک هیچ هدف دیگری دنبال نمی‌کند.   ویژگی ادبیات شارلاتان‌های محفل کذا این است که واقعیت زمان حال را نادیده می‌گیرند.   به عنوان نمونه وزیر امورخارجه یانکی‌ها طی نشست خبری با سران افغانستان به دوران آیزنهاور پریده بود:        

«[...] آیزنهاور نخستین رئیس جمهور آمریکا بود که در سال 1959 به افغانستان سفر کرد[...] و در آنجا روابط دوجانبه بین دو کشور،   ارزش‌های مشترک و استقلال ملت افغانستان را ستود[...]»
همان منبع

بله،  پس از ایجاد دو یوتوپیای یهودی و اسلامی ـ  اسرائیل و پاکستان ـ  و پس از کودتای نظامی در ایران،   آیزنهاور راهی افغانستان شد تا از «استقلال» اینکشور ستایش به عمل آورد!  تعجبی ندارد،  استقلال افغانستان هم مانند «استقلال» فرضی ایران در «تقابل با شرق» خلاصه می‌شد!  و برای تأمین چنین استقلال اسارت‌باری می‌بایست آخوند در جایگاه برتر «ناظر بر تدوین و اجرای قوانین» بنشیند و خشونت و تروریسم  ـ ‌ اسلام سیاسی ـ  بر فضای جامعه حاکم شود.   وحشی‌گری و خشونتی که امروز در ایران و افغانستان می‌بینیم،  نتیجة نشستن آخوند در جایگاه برتر است.   و اینک که آخوند مذکر فرسوده شده،   محفل احترام به ادیان به خشتک آخوندهای مونث دخیل بسته!  از اینرو همزمان با سفر رهبران افغانستان به ایالات متحد،   بی‌بی‌سی با «فرخنده» جنجال به راه انداخته بود تا برای «طالبان مونث» بازاریابی کند:

«[...]مراسم خاکسپاری پیکر فرخنده در کابل انجام شد.   زنان شرکت کننده در این مراسم اجازه ندادند که تابوت این دختر توسط مردان حمل شود.[...]»
منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 22 مارس 2015    

طالبان مونث هیچ تفاوتی با انواع مذکرشان ندارند؛   هر دو جامعة‌ مختلط را نفی می‌کنند؛  هر دو با لائیسیته و نظم دمکراتیک مخالف‌اند،   و خلاصه بگوئیم با امثال نسرین ستوده و شادی صدر و دیگر آش‌فروش‌ها هیچ تفاوتی ندارند.   ماجرای فرخنده هم راست یا دروغ،  با هدف بازاریابی برای همین زنان «متدین» به راه افتاده:
     
«[...] مولوی احمد،   امام مسجد محل[...] فرخنده و خانواده‌اش را از نزدیک می‌شناسد،  او به بی‌بی‌سی گفت که تمام اعضای این خانواده اهل فرهنگ و علم هستند و به مسائل اسلامی معتقدند [وی افزود] فرخنده نیز با مبادی علوم اسلامی آشنائی داشته[...]»
همان منبع

خلاصه پیام پروپاگاند این است که تل موهوم مردم «به ناحق»،   یک دختر مومن و معتقد به اسلام و به احتمال زیاد پیرو ملابازی و آخوندپرستی را به صورت ناجوانمردانه به قتل رسانده! پیام دیگر این پروپاگاند انسان‌ستیز این است که،  هر چند گلة وحش در مورد فرخنده «اشتباه»‌ کرده،   اگر  در حوالی کاخ ریاست جمهوری زن «کافر و بی‌دین و بی‌فرهنگ» دید،  می‌تواند دادگاه خیابانی تشکیل دهد،  و حکم را در خیابان به اجرا در آورد؛   هیچ اشکالی ندارد؛‌  چرا که،  انگلستان درکنار «مردم» است!   می‌بینیم که افتادن نوروز به شنبه،  در ایران و افغانستان و ترکیه و عراق،  سگ را چگونه به صور مختلف به شکمبه انداخته!

در عراق،   رئیس جمهور از برگزاری «نوروز» صرفنظر کرد،   تا به بساط روضه و زوزة‌ جمکرانیان گامی نزدیک‌تر شود!   در ترکیه،   رجب اردوغان پس از دریافت پیام صلح  عبدالله اوچالان،  از شکمبة «نبرد با دشمنان کرد آتاتورک» محروم شده،   سراسیمه به دیدار پوروشنکو شتافت و درجایگاه وکیل مدافع تاتارهای کریمه نشست!   در افغانستان،  دکان فرخنده و طالبان مؤنث افتتاح کرده‌اند و ... و در ایران هم علاوه بر شکمبة پرسوناژ موهوم فاطمه،   شکمبة ‌چندین خواهر و مادر آخوند طعمة سگان شد.  ولی همة این شکمبه‌ها به یک طرف؛  شکمبة مورد علاقة نمایندگان مجلس آمریکا به یک طرف.  حضرات می‌خواهند مفاد توافق هسته‌ای پیش از ارائه به شورای امنیت به تأئید اینان برسد.   به عبارت دیگر،  به خیال خام خود،  مجلس نمایندگان آمریکا را در مقام «داور جهانی»‌ رویت کرده‌اند.



یکشنبه، فروردین ۰۲، ۱۳۹۴

نوروزخواران!




گفته می‌شد،  هر که با ما نیست با ما دشمن است
 گفتم آری،  این سخن فرمودة اهریمن است

نوروز هیچکس را به دین خاصی دعوت نمی‌کند؛   هیچ پوششی به مناسبت نوروز به افراد تحمیل نمی‌شود؛  و... و کوتاه سخن،   در برپائی و عدم برپائی جشن نوروز نیز همگان آزاداند.   نوروز برخلاف مناسبت‌های ادیان ابراهیمی،  ارتباطی با توحش یهوه و ارادة‌ «الله» و این نوع جفنگیات ندارد؛   جشنی است «زمینی» و متعلق به انسان‌ها.  ‌جشنی که نیاکان ما در گذشته‌های زمان‌گریز به شادی پدیدار شدن «فر ایزدی» جمشیدشاه بر پا می‌کردند.  و ما با بزرگداشت نوروز در واقع «یاد» شادی نیاکان‌مان را گرامی می‌داریم،   و از این طریق به صورت نمادین به آنان می‌پیوندیم.   به عبارت دیگر،   جشن نوروز یادی است از شادی اسطوره‌ای ساکنان فلات بلند ایران!   آنروزها که خداوند حقیر و کینه‌توز ابراهیم،  «زن» را به سکوت وادار نکرده بود؛   ‌آن روزها که «می نوروزی» ایرانیان را به جشن جمشید‌شاه می‌برد.

امسال،  بار دیگر جشن‌های نوروزی ایرانیان با مراسم روضه و زوزة ملایان تقارن زمانی یافته،   و باردیگر «نوروز» تبدیل شده به ابزار توجیه جنایت.   مراسم توجیه جنایت از افغانستان آغاز شد.   گروهی از مردم «خداجو و متدین» افغانستان ابتدا در جایگاه مدعی‌العموم نشسته و «فرخنده» را به «جرم» سوزاندن قرآن به دادگاه خیابانی بردند!   سپس همین گلةوحش در جایگاه قضاوت لنگر انداخت و متهم را محکوم کرد،  و ... و در مرحله پایانی،  ‌گلة اوباش از جایگاه قاضی به جایگاه «مجری قانون» اسباب‌کشی نمود و پس از کشتن «فرخنده» جسد او را به آتش کشید و ... و راست یا دروغ،  سایت بی‌بی‌سی هم با آب و تاب فراوان این رفتار عصرحجر را بازتاب داد.   سپس شاهد بمب‌گزاری در مراسم نوروزی کردهای سوریه بودیم.  ده‌ها نفر در این بمب‌گزاری کشته و مجروح شدند،    ولی بجز دبیرکل سازمان ملل، ‌ هیچکس این جنایت را محکوم نکرد!   به ویژه وزارت امورخارجة زال‌ممد که هر روز برای «شیعیان» در یمن و لبنان و بحرین و بورکینافاسو و غیره صدها بار یقه‌ می‌درد،   در مورد کشتار کردهای سوریه،  خفقان اختیار کرد،  و پس از 2 روز،   بدون اینکه به مراسم نوروزی اشاره داشته باشد،  نوروز را در پرانتز گذشت و این جنایت را به حساب افراط‌گرایان نوشت:

«[...] سخنگوی وزارت امورخارجه اقدام [...] گروه‌های افراطی در شهر حسکه [...] سوریه را [...] محکوم کرد [...]»
منبع:  ایسنا،  مورخ 22 مارس  2015  

برای یافتن سرچشمة توجیه سانسور واژة نوروز،  کافی است به پیام نوروزی علی خامنه‌ای بنگریم.   خامنه‌ای که خود را در جایگاه فراملیتی رویت کرده،    پس از تبریک سال نو به ملت ایران و همه ملت‌هائی که نوروز را برگزار می‌کنند،‌‌   زبان به تهدید ایرانیان گشوده و برای آن‌ها که نوروز را جشن می‌گیرند،   چماق تهدید به دست گرفته و از تل موهوم «مردم» کمک می‌طلبد:

«[...]ارادت ملت ما به خاندان پیغمبر و دخت گرامی پیامبر اعظم (ص) اقتضائاتی دارد که یقیناٌ مردم این اقتضائات را رعایت خواهند کرد[...]»
منبع:  ایریب،  مورخ  21 مارس 2015                  

به عبارت دیگر،   تل موهوم مردم پاسدار «اقتضائات» ـ  الزامات شکم و زیرشکم آخوند ـ  است!   همچنانکه می‌بینیم،   در پیام خامنه‌ای ملت ایران وجود خارجی ندارد!   در ایران یک ملت هست که مانند دیگر ملت‌ها مراسم «نوروزی» بر پا می‌کند،   و یک «ملت موهوم» هم گویا وجود دارد که متعلق به لات و چاقوکش‌های شیعی‌مسلک است و به عنوان «مردم» خود را «قیم» ملت ایران می‌پندارد،  ‌چرا؟   چون از منافع استعماری آنگلوساکسون‌ها پاسداری می‌کند!  و برای تأمین همین منافع استعماری است که علی خامنه‌ای،  همچون آن وحشی بیابانی،  صورتک «مخالف آمریکا» بر چهره زده،   تا به روابط زیرمیزی و پنهان با اربابان‌اش ادامه دهد:

«[...] ما فقط درباره مسائل هسته‌ای با آمریکا مذاکره می‌کنیم و درباره مسایل منطقه‌ای اهداف مشترک نداریم[...]»‌
منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 21 مارس 2015

همه بدانند علی خامنه‌ای که هم از لشکرکشی جرج بوش به افغانستان و عراق،   و هم از «بهارعرب» و کودتای یانکی‌ها بر علیه دولت نوری‌المالکی حمایت تمام عیار به عمل آورده،   «اهداف مشترک» با آمریکا ندارد!  حتماً ما آوارگان ایرانی هستیم که با آمریکا «اهداف مشترک» پیدا کرده‌ایم؛  ما هستیم که 36 سال است شعار «مرگ بر اسرائیل» سر می‌دهیم،   تا ارتش اسرائیل  بتواند با حمایت چین و ناتو،   به سرکوب ملت‌های منطقه ادامه دهد؛  برتری نظامی‌اش را تداوم بخشد و لجنزار «جهان اسلام» را در تقابل رسانه‌ای با «آرمانشهر یهود» سر هم کند!   شاید به همین دلیل است که فناوری هسته‌ای و غنی کردن اورانیوم تبدیل شده به «صنعت بومی و مردمی» حکومت زال‌ممد:

«[...]این صنعت [تولید سوخت هسته‌ای]  بومی و مردمی است و باید پیش برود[...]»
همان منبع
 
بله،   «غنی‌کردن اورانیوم» از صدر اسلام در مکه رایج بوده،   و بعد هم روی بار شتر آنحضرت با «اسلام عزیز» و قرآن و اوراد و زیارت‌نامه به دیگر بلاد «کفر»،  از جمله به کشور ایران وارد شده است!   اگر باور نمی‌کنید،   سری به وبلاگ «ساشتی» بزنید ـ  این وبلاگ هنوز به سرنوشت تلخ دودوزه دچار نشده ـ   تا از جایگاه علمی دخت پیامبر و  شهر مکه آگاه شوید:  

«[...] شهر مکه مهم‌ترین مرکز علمی آن زمان به شمار می‌رفت [...] حضرت محمد در دامان بزرگ‌ترین و بهترین دانشمندان و ستاره‌شناسان و فضانوردان آن زمان پرورش یافت[...] دانش‌آموزان [...] ‌برای کسب علم به این شهر مراجعه می‌کردند. که از اینگروه می‌توان به سلمان فارسی، آلبرت انشتین،  فردوسی [...] دکتر کردان،  ابن‌سینا،  بنی‌صدر[...] ادیسون و یوری جاجارین اشاره کرد[...]»
منبع:  وبلاگ ساشتی 

بله،  اگر جایگاه «علمی» مکه را نادیده بگیریم،   به معنای نادیده گرفتن فاطمه سین،  و صنعت مردمی «غنی‌سازی اورانیوم» خواهد بود.  صنعتی که در دوران پهلوی دوم تحت نظارت آمریکا،  و از طریق فرانسه به پاکستان و ایران صادر شد و پس از کودتای مردمی 22 بهمن 1357، ‌  قرار بود با کمک چین مائوئیست،  حکومت ملایان را روی کاغذباطله‌های دیپلماسی یانکی‌ها به قدرت اتمی تبدیل کند!   به این ترتیب،   هم دست آخوند برای سرکوب ایرانیان بازتر می‌شد؛  هم امکان تهدید مسکو افزایش می‌یافت،   و از همه مهم‌تر در کشور ایران،  حکومت مطلوب لجنزار احترام به ادیان،   یعنی حکومت نفرت‌فروش «شیخ‌وشاه»،  به عنوان قدرت اتمی «دمب» در می‌آورد،  و هر گونه تلاش جهت برقراری دمکراسی در کشور رسماً سرکوب می‌شد.

ولی همانطور که شاهدیم،  خوشبختانه تجهیز تروریست‌ها به سلاح اتمی با شکست روبرو شد،   و آمریکا ناچار است با پادوهای‌ جمکرانی‌اش پای میز مذاکره بنشیند!  خلاصه،   چماق «نبرد با آمریکا» که طی 36 سال برای سرکوب ایرانیان در دست شیخ‌الله برق می‌زد،  رنگ‌وروی‌اش پرید و اینک می‌باید «شاه‌الله» را برای «نبرد با کفار روس» به میدان آورد،‌   و این نقشه را بدون آویختن به تابوت مصدق مسلماً نمی‌توان اجرائی کرد.   این است دلیل چنگ انداختن بی‌بی‌سی و شاخک‌های فارسی‌زبان‌اش به خشتک محمد مصدق!  

در مورد «خدمات» مصدق به محفل اسطوره‌فروشان پیشتر به تفصیل گفته‌ایم و نیازی به تکرار مکررات نیست.   فقط به شیپور وزارت امورخارجه بریتانیا بگوئیم،   زمانیکه مصدق به کمک شعبان جعفری برضدلائیسیته ـ   حقوق انسانی زن ـ  می‌جنگید،  استالین در مسکو نشسته بود، و بمباران اتمی ژاپن هم در دستور کار کاخ سفید قرار داشت.   امروز شرایط تفاوت کرده! ولی خوب از آنجا که «لات» با شرایط واقعی ـ  پویائی انسان در زمان و مکان مشخص ـ  و روابط حقوقی و دوسویه بیگانه است،   بوق نزولخورهای «سیتی» دست از لاشة مصدق نمی‌شوید.  ملایان هم که به خشتک فاطمه سین آویزان‌اند!   اولی با تغذیه از جسد مصدق،  به تبلیغ پوپولیسم مشغول است،   و دومی با تغذیه از جنازة پرسوناژ موهومی به نام فاطمه،‌  دختربچه‌ای که گویا در 9 سالگی به خانة بخت رفته،  و در 16 سالگی جان سپرده،   و در محل نامعلومی دفن شده،   همان پوپولیسم را علم کرده!   ولی فراموش نکنیم که حکومت زال‌ممد با کش رفتن از تبلیغات توده‌ای‌ها،   این دختربچة بینوا را با امثال رزا لوکزامبورگ در ترادف قرار داده،  و همانطور که بالاتر هم گفتیم،  پرسوناژ فاطمه یواش یواش دارد با غنی‌سازی اورانیوم پیوندی غیرمستقیم برقرار می‌کند.   به همین دلیل همزمان با انتشار «تبریکات» تهدیدآمیز خامنه‌ای،   حسن فوتبال پس از قرقره کردن چند کیلومتر آیات قرآن و چرندبافی‌های رایج به زبان عربی،   به ملت ایران «نصیحت» کرده،   «نماز و دعا بخواند؛ مواظب خانواده‌‌اش باشد،  و به خاندان رسالت نزدیک شود»:          

«آغاز سال جدید را خدمت همه هم‌میهنان عزیز تبریک و تهنیت عرض می‌کنم [...] آغاز سال جدید و لحظات دعا و نیاز به سوی آن بی‌نیاز است[...] مواظب خودتان،  اعضای خانواده عزیزتان باشید[...] انشاءالله در این ایامی که به نام فاطمه اطهر [...] است،  ارتباط‌تان با خاندان رسالت بیشتر گردد.»
منبع:  سایت رسمی حسن روحانی

همانطور که می‌بینیم،  حسن فوتبال،  ایرانیان را در جایگاه فرزند و تحت قیمومت خود رویت کرده،   زبان به «نصیحت‌شان» گشوده.   خلاصه،   نوروز تبدیل شده به ابزاری برای ابراز وجود عملة تروریسم بین‌الملل.   یکی در افغانستان «فرخنده» را به جرم سوزاندن قرآن به قتل می‌رساند؛   دومی در مراسم نوروزی کردها بمب منفجر می‌کند؛   و نهایت امر مقامات حکومت ملایان هم در مورد اجرای مراسم چهارشنبه سوری و نوروز به ایرانیان هشدار می‌دهند.  و از همه جالب‌تر اینکه مقامات اسرائیل هم امسال استثناً «به احترام فاطمه سین» پیام نوروزی نفرستاده‌اند!   خلاصه چه نشسته‌اید که نوروزخواران پیروقواد خلیل‌الله همه سر در آخور محفل ایران‌ستیز «احترام به ادیان» دارند.   در مورد این محفل متجاوز،   پیشتر به کرات،  و به تفصیل نوشته‌ایم و تکرار مکررات نخواهیم کرد.   فقط به عنوان نمونه نیم نگاهی به «یادداشت روز کیهان» می‌اندازیم،   باشد که «پیوند» ادیان ابراهیمی را با محفل کذا با صراحت بیشتری ببینیم!

در کیهان جمکران واژة «نوروز» حذف شده و جای خود را به بهار طبیعت،  به عنوان «سنت الهی» داده!  اینکه فصل بهار «سنت الهی» تلقی شده،  مسلماً از ابداعات پاسدار شریعتمداری باید باشد،   نمی‌دانستیم خداوند مفلوک اینان «سنت» هم دارد!   بگذریم،   در ادامة ترهات مسئول و در واقع بی‌مسئولیت  کیهان،  همین بهار موهوم به صورتی «جادوئی» به «شورش» اسطوره‌ای موسی،   و جفتک‌پرانی‌های روح‌الله خمینی وصله شده:

 «[...] بهار آمدنی است.  این سنت جاری الهی است [...] نظیر فرعون‌شکنی حضرت موسی در آن اختناق بزرگ و مانند کار کارستان حضرت روح‌الله با طاغوت و استکبار [...]»
منبع: سایت کیهان،  مورخ 19 مارس 2015   

به این ترتیب،   با یک چرخش قلم،   نوروز اقوام ایرانی «محو» شده،‌  و جای خود را به توحش ادیان ابراهیمی سپرده و در پایان این روند حذف و تخریب،   قلم‌زن کیهان از «حضرت بهار»، تقاضا کرده او را «پرشکوفه» فرماید:

«[...] در آستانه بهاری دیگر[...] لب به خنده و چشم به گریه ـ  همچون خود بهارـ  عرض می‌کنیم:عرض می‌کنیم[...]‌ ما را پر از شکوفه کن ای حضرت بهار.»
همان منبع   

در دوران باستان، وقتی کسی بیش از حد دمی به خمره می‌زد و گاه استفراغ می‌کرد،  به شوخی می‌گفتند فلانی «شکوفه» کرده!  ما هم امیدواریم قلمزن کیهان به آرزوی‌ا‌ش برسد و آنقدر «شکوفه» کند، تا جان‌‌اش‌ درآید.   ولی از شوخی گذشته،  به نظر می‌رسد قرار شده،  یکبار دیگر عملة فاشیسم «شکوفه» کنند تا شیخ‌الله فرسوده را با شاه‌الله تازه نفس جایگزین نمایند!  بله،‌  شاه‌الله پرچم‌ شیروخورشیداش به شمع و تخم مرغ سفرة هفت‌سین هم تحمیل شده!  و خلاصه در آیندة نزدیک،  هر کس نوروز را جشن نگیرد،   چماق نسل سوم شعبان‌ جعفری بر فرق‌اش فرود خواهد آمد!       

نوروز ، نوروز و ... و باز هم نوروز!   نوروزی که محفل تروریسم  ـ  احترام به ادیان  ـ  را نه تنها  در داخل،   که در خارج مرزهای ایران نیز پریشان و سرگردان کرده!   کاخ سفید،  ده روز پیش از موعد مقرر،  هفت سین چید و نوروز را جشن گرفت!   قدمت نوروز هم در این گیرودار مشخص شد:   بیش از 3 هزار سال!   به این ترتیب «ملت یهود» بنیامین نتانیاهو که در کنگرة آمریکا موجودیت 4 هزار ساله یافته،   بر فرهنگ ایرانیان «تقدم» زمانی خواهد داشت! البته مشخص نیست که یانکی‌ها چگونه «کشف» کرده‌اند که نوروز «بیش از 3 هزار سال»،  و نه بیش از 4 هزار یا 7 هزارسال قدمت دارد!  در هر حال،   این مسائل فاقد اهمیت است،  چرا که تمدن و  فرهنگ با شعار و ادعا و لاف وگزاف ساخته و پرداخته نمی‌شود.  پس بگذریم و بازگردیم به جشن‌های نوروزی. 

نوروز را ما در هر شرایطی جشن گرفته‌ایم.   برپائی جشن نوروز تأکیدی است بر هویت ما، ‌ به عنوان ایرانی.   و این امر هیچ ارتباطی با شادی و غم و بهار و سرما و گرما ندارد.  چرا که جشن نوروز به اسطوره‌های اقوام ایرانی ارجاع می‌دهد،   و این اسطوره‌ها،   همچون دیگر اسطوره‌ها با واقعیت زمان و مکان بیگانه‌اند.   روشن‌تر بگوئیم،   برپائی جشن نوروز هیچ ارتباطی با رخدادهای واقعی و احساسات قلبی افراد ندارد؛   اگر شاد باشیم،  نوروز را با دل‌خوش جشن می‌گیریم؛  و اگر غمگین باشیم،  آئین‌های نوروزی را به دست غم رها نمی‌کنیم.   نوروز،   دینی و بومی و خانوادگی و قبیله‌ای نیست؛  «انسانی» است.   در نتیجه مانند تمامی پدیده‌های انسانی،   با نمادهای سکون و سلطه در تقابل قرار خواهد گرفت.  به همین دلیل است که در ترکیه،  ارتش ناتو همواره برای بمباران کردها میعاد نوروز را برگزیده، ‌ و از قضای روزگار تهاجم نظامی به عراق و لیبی نیز دقیقاً در آستانة نوروز آغاز شد.   هدف این بود که مهم‌ترین ملت‌های «منطقة نوروز» را از جشن انسانی‌شان جدا کرده، آنان را در ماتم و سوگواری فرو افکنند.

می‌بینیم که تقارن نوروز و تهاجم نظامی ارتش ناتو به عراق و لیبی دلیل موجه دارد!   همة گوسفندان آستان مقدس عموسام که در زمینة روضه و زوزه و سوگواری و ماتم دکترا گرفته‌اند،   در دو گام سرنوشت‌ساز،   برپائی جشن نوروز را هم ممنوع اعلام کردند.   اینان در گام نخست،   «جشن» را با شادی و خوشحالی در ترادف قرار دادند،   و در حرکت بعد با تکیه بر وحشیگری‌ اربابان‌شان فریاد برآورده‌اند که «چه جائی برای جشن و شادی باقی مانده؟!»

بله پروپاگاند استعمار،   گذشته از مزدوران مسلح‌،   حماقت و بلاهت مخاطبان این پروپاگاند را نیز مد نظر قرار می‌دهد.   راهپیمائی میلیونی برای حمایت از دولت خیابانی شیخ مهدی بازرگان را که فراموش نکرده‌ایم!   آن‌ها که در بهمن ماه 1357،   با عربدة‌ «بازرگان، بازرگان،   نخست وزیر ایران» در خیابان‌های تهران تظاهرات می‌فرمودند،  همه ساواکی و خودفروخته نبودند؛   احساسات گوسفندانه‌‌شان تحریک شده بود!   اینان می‌پنداشتند،  مهدی بازرگان نخست‌وزیر برگزیدة «رهبر انقلاب» است،   و شاپور بختیار،  ‌ نخست‌وزیر «شاه ظالم!»   در نتیجه، اگر بازرگان بجای بختیار بنشیند،   «انقلاب مردمی» بر «سلطنت استبدادی» پیروز شده و همة امور هم روبراه خواهد شد!   دیدیم که شرایط کشور،‌   در مسیر عکس انتظارات گوسفندان انقلابی متحول شد:   تهاجم به زنان،  و سپس حمله به اهل قلم،  و ... و این رشته سردراز دارد!  پیشتر هم گفته‌ایم،   باز هم می‌گوئیم،   برای آندسته از ایرانیان که حسن‌نیت،   شعور و به ویژه چشمان بینا داشتند تفاوت جایگاه شاپور بختیار و مهدی بازرگان به هیچ عنوان تفاوت میان استبداد و انقلاب نبود،‌   بلکه نشان از تقابل اهداف دمکراتیک بختیار با اهداف انسان‌ستیز مهدی بازرگان داشت.   خلاصه به مصداق «تا ابله در جهان هست،  مفلس درنمی‌ماند»،   تا آخوند و توده‌ای هست،   و در مسیر باورهای جمع،   دکان روضه و زوزه برای امامان و مستضعفین بر پا می‌کند،  ارتش ناتو هم در افلاس نخواهد افتاد.   به صراحت بگوئیم،  بر خلاف مزخرفات ملایان و چپ‌نمایان،   برای برپائی جشن‌های چهارشنبه سوری،   و به ویژه جشن نوروز هیچ نیازی نیست که شرکت‌کنندگان شاد و خوشبخت و سرحال و راضی و خندان و رقصان باشند!  این جشن‌ها فرصتی است تا از مسائل روزمره فاصله بگیریم،  و ارتباطی کهن میان ایرانیان را از نو زنده کنیم.

جشن چیست؟ ‌ جشن اجرای یک مجموعه مراسم است.   جشن نوروز در ابعاد غیررسمی، رعایت مراسم سنتی نوروز است؛   و در ابعاد رسمی،  دولت مراسم نوروزی برپا می‌کند.   البته در ایران،   به دلیل استقرار حکومت توحش اسلام،  نوروزستیزی سنت رایج شده.  ولی می‌گویند بلشویک‌ها نیز برگزاری این مراسم را در منطقة‌ «نوروز» ممنوع کرده بودند،   حال آنکه نوروز هیچ ارتباطی با دین و مقدسات و خرافات ندارد!   ولی از آنجا که «نوروز» خارج از «سنگر حق» دیکتاتوری کارگری حضرات قرار می‌گرفت،   باطل و بورژوا و متحجرانه «تحلیل» شده بود.   شاید هم به این دلیل که «غیراروپائی» بود به مذاق بلشویک‌ها خوش نمی‌آمد!   در هر حال ما امسال هم علیرغم هوای نامناسب و شرایط اجتماعی نامناسب‌تر در فرانسه،   و به کوری چشم همة‌ ایران‌ستیزان چپ و راست،  چهارشنبه سوری و نوروز را جشن گرفتیم.   و از برپائی مراسم چهارشنبه‌سوری در سوئد و ایالات متحد؛   از دریافت پیام نوروزی کاربران گرامی،  و کتاب رایگان آقای «دقتی» هم بی‌نهایت شاد شدیم!     

چو آغوش نوروز پیروزبخت
گشوده رخ بازوان و درخت
[...]
درین صبح فرخندة تابناک
که از زندگی دم زند جان خاک
همه لحظه‌ها را به شادی سپار
(فریدون مشیری)