چهارشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۹۵

فرنچ فضولات!




هرگاه یانکی‌ها ناچار می‌شوند به «روند حقوقی» تن در دهند،  محور طالبان‌سازی «پکن ـ واشنگتن»،   پارلمان اروپا و حکومت زال‌ممد،  این ناکامی‌ را جبران می‌کنند!   محور «پکن ـ واشنگتن» برای رسمیت بخشیدن به تروریسم،  آناً‌ بساط مذاکرات صلح با طالبان می‌گستراند؛    پارلمان اروپا مقررات «ضدحقوقی» بر علیه روسیه تصویب می‌کند؛   حکومت زال‌ممد هم لات‌بازی و سرکوب را گسترش می‌دهد.   نهایت امر همه دست در دست یکدیگر،   در چهار کشوری که می‌باید تجزیه شوند تا آنگلوساکسون‌ها بتوانند «کردستان بزرگ» را در منطقه پایه‌ریزی کنند،  و فصل جدیدی بر پروژه‌های لجنزار قومی و دینی خود بیافزایند،  دست به کشتار و تخریب و بحران‌‌سازی می‌زنند.   

در همین چارچوب است که،   سفر «ویکتوریا نولاند» به مسکو ـ  سپوتنیک،  مورخ 17 مه 2016 ـ  جهت رفع بحران دست‌ساز اوکراین،  و همچنین نتایج امیدبخش مذاکرات وین پیرامون بحران قره‌باغ و سوریه،   هم دامنة بحران را در جمکران گسترش داده،   و هم به گلوله‌باران شهر حلب و انفجار بمب و قتل‌عام غیرنظامیان در عراق انجامیده!   خلاصه پس از 3 روز که از سفر وزیر اطلاعات ملایان به عراق می‌گذرد،   شاهدیم که نتایج «مطلوب» آتلانتیسم به بار آمده!    البته فقط جمکرانی‌ها از تجزیة عراق حمایت نمی‌کنند،   «فستیوال کن» نیز پشتیبان همین روند توحش و تحجر است.   

به همین دلیل نیز در تاریخ 16 مه سالجاری،‌  همزمان با آغاز مذاکرات صلح سوریه،  جبرئیل بر «فستیوالیان» کن نازل شد و اینان نیز به «مؤمنان» مژده دادند که فیلم «امیر کوستوریتسا» را حذف کرده،   به فهرست فیلم‌هائی که قرار است در بخش خارج از مسابقة فستیوال نمایش داده شود،  فیلم دیگری‌ افزوده‌اند!  از قضای روزگار این فیلم را «برنار هانری لوی»،  انتر شهیر و سرشناس آتلانتیسم، ‌ در مورد «پیشمرگه‌ها» سر هم کرده!

یک‌وقت فکر نکنید فستیوال کَن «سیاسی» است؛    ابداً!  این فستیوال درست مثل وقوقیه‌های جمکرانی‌ها،   نوعی دکان «عبادی ـ سیاسی» جهت به ارزش گذاردن روابط قبیله‌ای ـ ضدحقوقی ـ  در «دهکدة جهانی» است.   منتهی دکان کذا در جمکران با چادر و لچک و تفکیک جنسیتی و لغو کنسرت و تهاجم به میهمانی‌های مختلط،   و بسیج گلة وحش له و علیه  بهائیان،  یعنی تحمیل ارزش‌های «آخوندی ـ  قبیله‌ای» از قماش «پاکی و نجسی و درست و غلط» همراه می‌شود،   ولی در اروپا با مانوور ارتش ناتو در مرزهای روسیه،  خردجال و کاسور در خیابان‌های فرانسه و علم کردن «صادق‌خان» و «احترام عرس» و ... و یوروویژن و فستیوال فیلم توأم است.

افتضاح «یوروویژن» را که فراموش نکرده‌ایم؛   اعلام پیروزی تصنیف یک «تاتار ساکن کریمه» که با نکوهش «جنایات آن‌ها» ـ  همان‌ها که در برابر جنایات آلمان نازی از خود دفاع کرده‌اند ـ  در واقع از ارتش اشغالگر آلمان نازی تقدیر می‌کرد!  خلاصه بگوئیم،   هدف غائی فعالیت‌های ادبی و هنری در حوزة‌ ناتو،   ایجاد ترادف میان دو مفهوم متضاد،  ‌یعنی باورمحوری فاشیسم،  و انسان‌محوری مدرنیته است.   آن‌ها که ایندو مفهوم نامربوط را به یکدیگر وصله می‌کنند،  ‌ همچون وزیر امورخارجة بریتانیا از برگزاری کنسرت تئاتر مارینسکی در پالمیرا ابراز انزجار می‌نمایند!  

برگزاری این کنسرت‌ در حضور جمعی از خانواده‌های سوری و نظامیان سوریه و روسیه یک پیام اساسی داشت.   و آن اینکه علیرغم کشتار و ویرانی‌،  «زندگی بر مرگ پیروز است!»  و از آنجا که این پیام با شعار فاشیستی «زنده باد مرگ»، و پروپاگاند مرگ‌پرستی فاشیست‌ها در تضاد قرار می‌گیرد،   زوزه و عربدة‌ وزیر امورخارجة بریتانیا را در پی آورد!  و اینچنین بود که ابتدا «صادق‌خان»،   و سپس «احترام عرس» از صندوق‌های مارگیری محور سنتی «آنگلو ـ ژرمن» بیرون پریدند!   و همچنانکه در وبلاگ «از رونالد تا دونالد» گفتیم،  نامزد انتخاباتی حزب جمهوریخواه آمریکا که به تمایلات نژادپرستانه‌اش «مفتخر» هم هست،‌   لبخند بسیار ملیحی به «صادق‌خان نازنازی» تحویل داد!

پس از ابراز الطاف ملوکانة دونالد ترامپ نسبت به صادق‌خان،   معلق زدن انترهای آتلانتیسم برای کوکلوکس‌کلان‌ها نیز شدت گرفت.  و اینچنین بود که برنار هانری لوی،‌   برای صیقل زدن ماتحت آخوند،   یعنی به ارزش گذاشتن «صادق‌خان» و مجیزگوئی از «اسلام سکولار»،   قلم به نیش گرفت و با نوشتن یک «مشق سیا»،   دُم مفصلی برای ارباب جنباند.   عبادت «هانری لوی» چنان مورد پسند «خداوند ابراهیم» قرار گرفت که جبرئیل را بر 69مین «فستیوال کن» نازل کرد و بقیه قضایا هم که از «شرح و بسط» بی‌نیاز است؛   فیلم امیر کوستوریتسا را حذف کردند،   و «فیلم» مجیزگوئی از جنگ و جهاد و تجزیه‌طلبی و ایجاد کردستان بزرگ را  بجای آن نشاندند؛   فقط «برای رضای خدا!»   خدای بدوی آتلانتیست‌ها که «لات» و سیاست‌زده و متجاوز و ضداجتماعی،  و در یک کلام «وحشی و مخرب» است!  

باری،   از آنجا که مشق هانری لوی سخت به مذاق خداوند وحشی و بدوی آتلانتیست‌ها خوش آمده بود،   سایت ایران دیپلماسی هم در راه گسترش توحش و حماقت بلافاصله «فرنچ فضولات» سازمان سیا را ترجمه کرد تا سایت گویانیوز هم گرسنه نماند!   چرا که محور اصلی ترهاتی که هانری لوی سر هم کرده،  «حذف روابط حقوقی معاصر»،   و جایگزین کردن‌شان با روابط قبیله‌ای و عوام‌پسندانه و خاله‌زنکی است!

نیازی نیست که بگوئیم کاربرد این جایگزینی جادوئی،   توجیه و عادی‌سازی روابط «ضدحقوقی» و «یکجانبه‌گرائی» است.   و جهت تنظیم چنین پروپاگاندی،  کافی است زبان استدلال و مسئولیت حقوقی را با «زبان توجیه» سلیقه‌ها جایگزین کنیم.   به این ترتیب حمایت از تروریسم،   تبدیل می‌شود به «کار غلط»؛ ‌ اسرائیل‌پرستی با «کار درست» در ترادف قرار می‌گیرد،  و راه حرکت به سوی  «چاهک مطلق‌گرائی» هموار می‌شود.  پس از دست‌وپا زدن در چاهک متعفن مطلق‌گرائی است که برنار هانری لوی،   نور «اسلام سکولار» در جبین «صادق‌خان» رویت می‌کند و او را «مهم‌ترین مرد اروپا» می‌خواند،  چرا؟  ‌چون بوق‌های آتلانتیسم ذکر صادق‌خان گرفته‌اند.

هانری لوی پس از اینکه با استدلال شکمی و ادعای پوچ «ثابت» کرد که صادق‌خان مهم‌ترین مرد اروپاست،  شخصاً در جایگاه قضاوت می‌نشیند و «پیروزی» صادق‌خان را از زوایای متفاوت مورد بررسی شکمی قرار می‌دهد!   باشد که عملکرد واقعی او را پنهان دارد و درکمال حماقت تأکید کند،  آنچه صادق‌خان انجام داده،  یعنی ارتباط با تروریست‌های اسلامگرا می‌تواند «درست و یا غلط باشد.»

در این راستا،‌  مطلب «فرنچ فضولات» ابتدا به اظهارات ابلهانة صادق‌خان ‌ـ  به سخره‌گرفتن مسلمانان غیرجهادی بریتانیا ـ  و ارتباط وی با القرضاوی و دیگر مدافعان تروریسم اشاره می‌کند:   

«دیدار [...] با اسلامگرایان تندرو تحت نظارت سازمان دوستداران الاقصی [در سال 2004]  مصاحبه [...] با تلویزیون [حکومت اسلامی] ایران و مقایسة مسلمانان میانه‌روی انگلیسی با "عمو تام‌ها" [...] ارتباطات با [...] یاسر السیری،  نویسنده مصری که [...] مرگ رهبر القاعده را شرافتمندانه خوانده بود.   و با ساجل ابوابراهیم،  شبه‌نظامی جهادی که [...]‌ احتمالا جهادی‌های دیگر را در پاکستان آموزش می‌داد [...]  و یوسف القرضاوی،   واعظ مذهبی مستقر در قطر [...]»
منبع:  گویانیوز،‌   مورخ 17 مه 2016 

همین فهرست کوتاه از «فعالیت‌های» صادق‌خان به صراحت نشان می‌دهد که شهردار لندن را از کدام چاهک بیرون آورده‌اند.   و اگر تصفیة اخیر در حزب کارگر بریتانیا و اخراج چند رأس «یهودستیز» از این تشکیلات را با سوابق درخشان صادق‌خان در کنار هم بگذاریم به صراحت می‌بینیم که حزب کذا مکانی است جهت تولید و توزیع جهادیون و یهودستیزان.  البته حزب محافظه‌کار انگلستان هم بیکار ننشسته،   این حزب به وظیفة تاریخی‌اش یعنی حمایت از «صلیبیون» در داخل،  و پشتیبانی از اسلام و یهودی‌ات «سیاسی» در خارج از مرزها مشغول است.   دربار بریتانیا هم که می‌دانیم عین مسابقات یوروویژن «غیرسیاسی» است،  هیچ دخالتی در مسائل سیاسی نکرده و نمی‌کند!   فقط معلوم نیست چرا زمانیکه باراک اوباما به لندن آمده بود،‌   تا به اهالی کاخ باکینگهام تفهیم کند که بیهوده شکم‌شان را برای خروج از اتحادیه اروپا و بازگشت به دوران نورانی هیتلر صابون نزنند،‌   پرنس چارلز و عیال‌شان غایب بودند؟!   

اگر به یاد داشته باشیم،   پس از «آزادی پالمیرا» موضوع سفر رسمی ولیعهد بریتانیا به تهران مطرح شد،  و سپس اجرای کنسرت تئاتر مارینسکی در پالمیرا،   عربده‌جوئی وزیر امورخارجة بریتانیا را در پی آورد.   با توجه به این رخدادها می‌توان صفوف فاشیست‌ها را با صراحت بیشتری مشخص کرد،  و دریافت که افتضاحات یوروویژن،   راهپیمائی برای کردستان آزاد در بلاد جرمانی،   و لطف و مرحمت ناگهانی فستیوال کن به هانری لوی،  در واقع حیطة لجنزار فاشیسم در هزارة سوم را نشان می‌دهد.

در این مرداب سکون است که هانری لوی و ایران دیپلماسی و گویانیوز،   شاخک غیررسمی بی‌بی‌سی در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند،   تا «روابط حقوقی» را با قضاوت ارزشی جایگزین کنند؛   حمایت از  خشونت و تجاوز و ضدی‌ات با اجتماع را تلطیف نمایند،   و استقرار یک خشونت‌طلب در جایگاه شهردار لندن را «کنار آمدن با حقایق زندگی» جلوه دهند:

«[...] این سخنان [سوابق صادق‌خان] درست است؟  غلط است؟ آیا [انتخاب] انتخابات نخستین شهردار مسلمان یک پایتخت بزرگ اروپائی کنار آمدن با حقایق زندگی است؟»
همان منبع

این بخش از «فرنچ فضولات» دو پیام مشخص به مخاطب ارسال می‌کند.  نخست اینکه،‌ صادق‌خان با «رأی مردم» انتخاب شده،  و دیگر آنکه ساکنان لندن با «حقایق زندگی» کنار آمده‌اند!   منتهی در عالم خلسه و جذبة‌ خوشرقصی برای سازمان سیا،   هانری لوی فراموش می‌کند که ارتباط با تروریست‌ها و حمایت از تروریسم طبق قوانین بریتانیا جرم به شمار می‌آید.   و اگر صادق‌خان به جرم حمایت از تروریسم بازداشت نشده،   به این دلیل نیست که «مردم با حقایق زندگی کنار» آمده‌اند؛   این حاکمیت بریتانیاست که با تروریسم کنار آمده!    البته این موضوع هیچ تازگی ندارد؛   طی سدة اخیر بریتانیا،   به عنوان فاتح جنگ اول جهانی،   همین سیاست  ضداجتماعی را در سراسر مناطق نفوذ‌ش اعمال کرده،   و نهایت امر موفق شده با سازمان دادن به 2 کودتای سوم اسفند ـ  در ایران و اوکراین ـ  یک محور «ضددمکراتیک» در مرزهای روسیه بسازد.   شهردار شدن صادق‌خان هم بخشی است از همین سیاست انسان‌ستیز.   و دقیقاً به همین دلیل است که برنار هانری لوی برای صیقل زدن ماتحت صادق‌خان،‌   و تطهیر وی قلم به دمش بسته و حسابی برای پاترنوس دم‌جنبانی کرده.   هانری لوی می‌گوید،   صادق‌خان به تروریسم احترام می‌گذارد،  ولی خود را از سازمان‌های تروریست به دور نگاهداشته:

«[...] واقعیت این است که او به هر حال خود را از جنبش‌های اسلامی (افراطی)،   که در بدترین حالت به آن‌ها ادای احترام می‌کند،   دور نگه داشته [...]»
همان منبع

تناقض‌گوئی و شارلاتانیسم به کنار،   معلوم نیست هانری لوی از کجا می‌داند که شهردار لندن خود را از تروریست‌ها ‌دور نگهداشته؟  باری در ادامة «فرنچ فضولات» یک صادق‌خان دیگر را می‌بینیم که «واقعیت» روابط‌اش با شبکه‌های تروریسم اسلامی بخار و نابود شده و به «ادعای مخالفان» تقلیل یافته!    زمانیکه هانری لوی ادعای پوچ خود را به مخاطب حقنه کرد،   در ادامة «فرنچ فضولات» می‌گوید،  «صادق‌خان می‌داند که اسلام با دولت سکولار سازگار است!»   و اینجاست که می‌بینیم شعار پوچی که محفل نوبل پس از اعطاء جایزه به شیرین عبادی در دهان‌اش انداخته بود از کجا آورده‌اند.   به یاد داریم که شیرین عبادی طوطی‌وار تکرار می‌کرد:   «اسلام با دمکراسی تضادی ندارد؛   اسلام ...!»  بله،  این شعار ابله‌پسند در واقع ساخته و پرداختة محفل برنار هانری لوی است که در دهان «شیرین» افتاده بود.  و همین محفل است که امروز از «سازگاری اسلام با دولت سکولار» بی‌بی‌گوزک ساخته.   پس برویم به سراغ دلائلی که هانری لوی برای ارائة تصویر «سکولار» از صادق‌خان جهادپرست ارائه کرده.   جریان از این قرار است که گویا صادق‌خان به طور تلویحی از حضور زنان برقع پوش در لندن انتقاد فرموده‌اند:                  

«[...] اگر صادق‌خان ( آنگونه که مخالفانش ادعا می‌کنند) روابط خطرناک خود را با افرادی که گرایش‌های افراطی دارند حفظ کرده،   قطعاً همزمان این اصل را نیز حفظ کرده است که اسلام با دولت سکولار سازگار است. [او] با انتقاد ضمنی از حضور روزافزون زنان برقع پوش در خیابان‌های لندن [...] از این پوشش به عنوان مانع برقراری ارتباط رو در رو میان افراد جامعه یاد کرده[...]»
همان منبع

همچنانکه می‌بینیم هانری لوی،  در انتقاد ضمنی و به ویژه «فرضی» صادق خان از «برقع»،  از حیطة ارتباط رودرو در جامعه پای فراتر نمی‌گذارد.  در واقع «فرنچ فضولات» این پرسش را مطرح نمی‌کند که صادق‌خان با شرایطی که نهایت امر به برقع‌پوشی زن منجر شده مخالف است،  یا فقط با برقع‌پوشی در لندن مشکل دارد؟   دلیل هم روشن است؛  کسی که به تروریسم «اسلام سیاسی» ارادت دارد،  ‌ هرگز توحش و تحجر را به زیر سئوال نمی‌برد. تحجری که سرکوب زن و زنانگی پایه و اساس آن‌ است؛   هر چند توحش ادیان ابراهیمی،  و به ویژه تحجر اسلام در مورد زن،   به برقع محدود نمی‌ماند.   ولی این واقعیت‌ فاقد اهمیت است.  مهم این است که هانری لوی برای تأمین منافع برتری‌طلبان،   باد در بادبان توحش اسلام بیاندازد و برای تکمیل ترهات علی خامنه‌ای در باب «اسلام ناب» و غیره،  «یک اسلام روشنفکر» هم اختراع کند:

«[...]انتخاب صادق‌خان می‌تواند و باید به عنوان یک پیروزی آشکار اسلام روشنفکر در برابر اسلام افراطی و تفکرات ارتجاعی در نظر گرفته شود [...] مواضع او در نخستین اقدامش به عنوان شهردار  لندن حمایتی آشکار از یهودی‌ها بود[...]»
همان منبع

نخست ببینیم عبارت مسخرة «اسلام روشنفکر» چه معنائی دارد؟   به عبارت دیگر،  ببینیم چگونه می‌توان از یک مجموعة متناقض که گویا مخالفت با یهود‌ستیزی را با حمایت از تروریسم اسلام سیاسی،  تعددزوجات،  برده‌فروشی،  پدوفیلی،  زن‌ستیزی و «رجل‌پرستی» در هم آمیخته،  و اتوبوس های لندن را به زیور «سبحان‌الله» آلوده،  یک مفهوم روشنفکرانه در چارچوب حقوقی و علمی هزارة سوم میلادی ارائه داد؟   ولی هانری لوی کاری با استدلال منطقی و تفکر ندارد،  ایشان با شعار «یس،  وی کن» پای به میدان ترهات‌بافی گذاشته‌اند؛  غیرممکن هم نمی‌شناسند!   ولی واقعیت با ادعاهای «فرنچ فضولات» تضاد آشکار دارد.

همچنانکه در وبلاگ «از رونالد تا دونالد» هم گفتیم صادق‌خان،  در واقع ماکت انگلیسی باراک اوباماست.   مجموعه‌ای است‌ متناقض که همچون الگوی آمریکائی‌اش،  هم از تروریسم اسلام سیاسی حمایت می‌کند،  هم ادعای مخالفت با یهودستیزی دارد!   خلاصه بگوئیم،   ایشان یک شارلاتان تمام عیار تشریف دارند که همزمان چندین موضع متخالف اتخاذ کرده‌اند،  و همچون خمینی،  جماعت شوت‌وپرت را شیفته و فریفتة‌ چرندیات‌شان ‌ساخته‌اند.   بله،   فقط یک پوپولیست تمام عیار،  یا یک ملای خودفروخته‌ است که می‌تواند هم مجیز «احترام» به آراء عمومی را بگوید،   هم با لائیسیته و برابری و مساوات حقوقی،  یعنی اصول غیرقابل تردید «انسان‌محوری» مخالف باشد.  و فقط یک فاشیست نظیر هانری لوی است که می‌تواند دمکراسی و آزادی بیان را با ارزش‌های قبیله‌ای و محفلی از قماش «سازگاری و همزیستی» جایگزین کند:

«[...] ‌میشل ولبک [در رمان تسلیم] پیش‌بینی کرده که فرانسه [...] مجبور خواهد شد[...] رئیس جمهوری از یک حزب اسلامی داشته باشد.   داستانی که البته معکوس شده[...] آنچه ما در انتخابات شهردار لندن شاهدش بودیم نه تسلیم دموکراسی در برابر اسلام که رسیدن به یک همزیستی بود.»
همان منبع

هانری لوی فراموش کرده که دمکراسی «هم‌زیستی» قبایل نیست،  همزیستی افراد مسئول و آزاد در یک مجموعة حقوقی انسان‌محور است.   و در این چارچوب،  در کشور بریتانیا که ظاهراً «نظم دمکراتیک» دارد،   نمی‌توان تحت عنوان حمایت از «همزیستی»،   قوانین قرون‌وسطی را حاکم کرد.   یک دولت دمکراتیک نمی‌تواند در جامعه به ارزش‌های قرون‌وسطائی مسلمانان اولویت دهد و حق انتخاب آزاد انسان‌ها را نفی کند.  به عبارت دیگر در یک دمکراسی،   دست قبیلة مسلمانان را برای سرکوب زنان و فرزندان‌شان باز نمی‌گذارند!   آنچه در بریتانیا رخ داده،  پیروزی دمکراسی نیست؛  جاخالی دادن حاکمیت اینکشور در برابر توحش اسلام سیاسی و فاشیسم است.  و هانری لوی تسلیم حاکمیت بریتانیا در برابر استبداد و توحش را «همزیستی» ‌نام نهاده.


یکشنبه، اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۵

از رونالد تا دونالد!




«[...] در ایران شرکت در برنامه‌ها و جشن‌های خصوصی مختلط می‌تواند منجر به بازداشت افراد شود و در35 سال گذشته [38 سال گذشته] صد‌ها گزارش در این خصوص در رسانه‌ها منتشر شده[...]» 
منبع: رادیوفردا،‌  مورخ 15 مه 2016

 پس از استقرار سپر دفاعی آمریکا در رومانی که با افتتاح فستیوال کن تقارن زمانی یافت،  ‌ مقام معظم و دیگر لات‌ولوت‌های جمکران بساط «روس‌ستیزی» پهن کرده،  به پیشواز ریاست جمهور آینده آمریکا شتافته‌اند.   به عنوان نمونه،   عکسی از نشست سران کشورهای حاشیه خزر در تهران،   در دورة احمدی نژاد،   در شاخک بی‌بی‌سی ـ  گویانیوز ـ انتشار یافت و تبدیل شد به «استقبال از بیگانگان!»   از هتاکی‌ پامنبری‌های ملاممد خاتمی به کشور روسیه و شخص ولادیمیر پوتین هم فاکتور می‌گیریم، ‌ چرا که معلق زدن علی خامنه‌ای برای ارباب مفرح‌تر از این حرف‌هاست.

‌بله،‌  بلافاصله پس از پیشنهاد مجلس نمایندگان آمریکا جهت تأسیس «آژانس مقابله با پروپاگاند چین و روسیه»،   رهبر جمکران دم مفصلی برای ارباب جنباندند و «فضای مجازی» را با «عرصة جنگ» در ترادف گذاردند!   می‌بینیم که دون کیشوت چاه جمکران در فضای مجازی هم دکان «جهاد» افتتاح کرده،   تا با «کفر»،   یعنی «شیوة زندگی غیرآخوندی» بجنگد!   و از قضای روزگار افتتاح این دکان با مسابقات یورو ویژن همزمانی یافت!                                            
    
در آستانة برگزاری این به اصطلاح مسابقات هنری،  قلادة مقام معظم را گشودند تا ایشان برای ارباب معلق بزنند و قوت‌قلبی باشند برای محافلی که در کشور فرانسه شکم‌شان را برای پرتاب «مارین لوپن» به کاخ الیزه صابون زده‌اند!   بله،   حدود 2 ماه است که فرانسه به صحنة آشوب تبدیل شده.   تظاهرات،  پشت تظاهرات،  کاسور،  پشت کاسور،  و ... و تخریب،  پشت تخریب!   پلیس کاسورها را دستگیر می‌کند؛  ‌ روز بعد آزاد می‌شوند و ... و روز شنبه 14 مه نیز این بساط همچنان ادامه داشت،    شکایت نیروی انتظامی از آزادی کاسورهای دستگیر شده نیز بجائی نرسید!  خلاصه،   همه بر طبل «انقلاب» می‌کوفتند و به قول داس‌الله منتظر «جرقه» بودند!   ولی خوشبختانه هنوز جرقة کذا نزده!  در هر حال،   در گیرودار تأکید وزیر اقتصاد دولت تف و تکفیر بر اولویت‌ سرمایه‌دار خارجی بر سرمایه‌دار ایرانی،   مقام معظم نیز وظیفه‌شان را به بهترین نحو ممکن انجام دادند؛   از اقتصاد فاکتور گرفتند و ضمن تأکید بر «هدایت سیاسی مردم»  توسط روحانیت،  از اسلام «ارتجاعی،  التقاطی و آمریکائی»  انتقاد کردند:

«[...] ‌اسلام ارتجاعی،  متعصب،  بدون فهم حقایق معنوی و دچار جمود در ظواهر،  نمود واقعی تفکرات انحرافی [است] در لبة دیگر این قیچی،  اسلام التقاطی و اسلام آمریکائی مشغول مقابله با اسلام ناب هستند [...]»
منبع:  فارس،  ‌مورخ 14 مه 2016

همچنانکه می‌بینیم در میدان جنگ موهوم رهبرجمکران،   یک «اسلام ناب» وجود دارد که هدف تهاجم 3 اسلام دیگر،   یعنی اسلام‌های ارتجاعی،  التقاطی و آمریکائی قرار گرفته!  جالب اینجاست که نه از آن اسلام ناب تعریف مشخصی ارائه می‌شود،   نه از سه اسلام دیگر! و در ذهن علیل رهبر جمکرانی‌ها،  ‌3 مبهم،   با یک مبهم دیگر در جنگ‌اند!   خلاصه مقام معظم قاطی کرده‌اند.  ایشان پس از خروج از میدان جنگ مبهمات،  وظایف «روحانیت» را نیز تشریح می‌کنند:

«[...] درک اسلام ناب و متکی بر کتاب و سنت با ابزار خرد و اندیشه اسلامی،  وظیفه مهم روحانیون [است.]  راه انبیاء،  ترویج این تفکر اصیل است و روحانیون نیز ادامه دهندة‌ همین راه سعادت بخش هستند [...]‌ با بهترین روش‌ها،  مردم را به عبادات و ظواهر و مصادیق دینی از جمله صدق،  امانت،  تقوا،  ترک منکر،  امر به معروف و سبک زندگی صحیح،  هدایت کنید[...]‌ باید با استدلال صحیح،  اعتقادات موروثی را که ممکن است در گذر زمان دچار زوال شده باشند، عمق ببخشید و به مسیر صحیح بکشانید[...] هدایت سیاسی  وظیفه مهم علما و روحانیون [است]»
همان منبع
بله،  حداقل در ایران،  روحانیت «راه سعادت‌بخش» را به اربابان‌ غربی‌اش بخوبی نشان داده‌!    در دهکدة ‌جهانی،  «راه سعادت بخش» را فقط به کدخدا نشان می‌دهند که بزرگ‌ترین دروغ شاخدار سدة اخیر را ساخته و از «تعدد زوجات و پدوفیلی و سنگسار» تصویر ضداستبداد ارائه داده و خامنه‌ای هم جز بازنشخوار تبلیغات فرسودة سازمان سیا در باب «اسلام،  دین ضداستبداد» سرگرمی دیگری ندارد.  جالب اینجاست که همزمان ادعا دارد،  ‌«آمریکا با حضور روحانیت در سیاست مخالف است!»  و با توجه به نفرت عمومی از آخوند،  شاید مقام معظم به این طناب پوسیده امید بسته که از ارباب‌اش تصویر دلپذیر ارائه دهد:                                      

«[...] ‌استمرار حرکت صحیح و انقلابیِ کشور و جامعه،  بدون حضور مستمر روحانیت امکان‌پذیر نیست[...] آمریکائی‌ها از اول انقلاب نیز مانند امروز در صدد حذف روحانیت از حرکت عمومی ملت ایران بوده‌اند[...]»
همان منبع

مسلماً «کشور و جامعة انقلابی» همین طویلة آشفته‌ای است که در کشور ایران بر پا شده!  در این عرصة استعماری است که یکی از لات‌های فرهیختة ‌جمکران در روزی‌نامة «اعتماد»، مورخ 14 مه 2016،‌   از ملت ایران به عنوان «طفل و صغیر» یاد می‌کند،  و برای درمان «طفولیت ملت»،  نسخة‌ «اقتصاد آزاد» می‌نویسد.   اقتصاد آزاد چیست؟  همان که وزیر اقتصاد دولت تف و تکفیر تعریف کرده:

«دولت از سرمایه‌دار خارجی،   بیشتر از سرمایه دار داخلی حمایت می‌کند[...]»
منبع: صدای آلمان،  مورخ 14  مه 2016 

به عبارت دیگر،   هدف دولت روحانی بازگشت به دوران نکبت بار امیرعباس هویداست؛ اینبار با چادر و مقنعه و ... و خصوصاً اسلام ناب محمدی!  یعنی تاراج ثروت‌های ملی،  نابودی تولید و برقراری تاراج سازمان یافته،  در کنار ممانعت از برگزاری کنسرت و‌ میهمانی‌های مختلط!   فراموش نکرده‌ایم که بخش چپاول را دولت روحانی با شایعه‌پراکنی پیرامون مبلغ «ناچیز» دارائی‌های مسدود شده ایران در بانک‌های آمریکا آغاز کرد،   و زمانیکه کاشف به عمل آمد این دارائی های «ناچیز» به بیش از یکصد میلیارد دلار بالغ می‌شود،   روحانی،  بساط تحقیق در مورد فساد مالی دوران احمدی‌نژاد را به راه انداخت تا هم چپاول سازمان یافته در دوران مهدی بازرگان و جانشینان‌اش را ماستمالی کرده باشد،   و هم دولت‌اش را عاری از فساد جلوه دهد!   

دولت روحانی در عرصة فرهنگی نیز،  همین وقاحت را نشان می‌دهد؛   ابراز عجز و ناتوانی تولة آخوند جنتی در برابر لغو کنسرت‌ها و ... و همزمان تهاجم شهربانی آیرون ساید به حریم خصوصی ایرانیان:

«[...] بازداشت بیش از 15 وکیل در یک پارتی شبانه در شهرستان سرخ‌رود محمودآباد [...] این افراد[...] پوششی نامناسب و زننده داشته و نوشیدنی‌های الکلی مصرف کرده بودند و مشغول پایکوبی به صورت مختلط بودند[...] مقادیری مشروبات الکلی و آلات و ادوات لهو و لعب در محل برپائی این پارتی کشف و ضبط شده[...]»
منبع:  رادیوفردا،‌  مورخ 15 مه 2016 

یادآور شویم که تهاجم چماقداران اسلام ناب به حریم خصوصی افراد،   یک‌روز پس از معلق زدن علی خامنه‌ای برای ارباب شدت گرفت.    بله،   روز 14 مه،  روز معلق زدن برای کوکلوس‌کلان‌های ینگه دنیا بود!  در آلمان،   سوئد،  فرانسه،  اسرائیل و ‌جمکران،   همة‌ فاشیست‌ها بر علیه اجتماعی‌ات «قیام» کرده بودند.  سازمان سیا در شهر کلن،  برای ایجاد کردستان بزرگ،   یعنی تجزیة ایران،  عراق،  ترکیه و سوریه،  ‌کاروان خردجال به راه انداخته بود.   البته خردجال کذا برای رد گم کردن،   ادعای مخالفت با پیمان «سایکس ـ پیکو» داشت:

«[...] هزاران کرد از ترکیه،  عراق،  سوریه و ایران در [...] کلن در اعتراض به این پیمان دست به تظاهرات زدند. آن‌ها همچنین خواستار استقلال کردستان در خاورمیانه شدند [...] تظاهرات  روز شنبه[...]‌ در حالی که ماموران پلیس آلمان از آن حفاظت می‌کردند آغاز شد[...]»
منبع:  ‌رادیو بین‌المللی فرانسه،   مورخ 14 مه 2016 

بله این تظاهرکنندگان نازنازی در واقع خواهان ایجاد لجنزار «یک کشور،  یک قوم» هستند.  و برخلاف «هاآرتز»،‌   هیچیک از بوق‌های جرمانی به این نکتة پیش‌پاافتاده ـ  بازنشخوار شعار نازی‌ها ـ اشاره نکرد،   و این است تفاوت آلمان با اسرائیل!  در آلمان وقتی فاشیست‌ها شعار «یک کشور،  یک قوم می‌دهند»،   یا  اردوگاه پناهجویان را آتش می‌زنند،   بوق‌های جرمانی سکوت می‌کنند؛   وزیر امنیت داخلی آلمان به مسکو پارس می‌کند و بوق رسمی جرمانی، برای رد گم کردن ادعا می‌کند،   «دفتر آنجلا مرکل از همکاری با سازمان امنیت آمریکا خودداری کرده!»  مشتاقان می‌توانند برای مطالعة ‌جزئیات این «خبر موثق» به سایت صدای آلمان مراجعه کنند تا ما هم بپردازیم به واکنش تند هاآرتز به تحرکات فاشیستی در کشور اسرائیل.

به مناسبت 68 امین سالگرد تأسیس اسرائیل،   در اینکشور مراسمی برگزار شد.  و طی این مراسم،   نمادهای اسرائیل از جمله «ستاره داوود،‌ کبوتر صلح،  و یک کشور، یک قوم» توسط سربازان اسرائیلی به نمایش درآمد،   و وزیر فرهنگ اینکشور در سخنرانی‌اش اعلام داشت آرمان جنبش صهیونیست،   ایجاد یک کشور،  یک قوم بوده!  روزنامة‌ هاآرتز،  در واکنش،   شباهت‌ این اظهارات به شعارهای آلمان نازی را یادآوری کرده:

«[...] این عبارت یادآور شعار رژیم نازی است [...] نژادپرستی را در ذهن تداعی می‌کند[...] استفاده از چنین شعارهائی[...] ‌در حالی که 20 درصد از ساکنان سرزمین‌های تحت کنترل اسرائیل، شهروندان عرب فلسطینی هستند،   به یهودستیزی دامن می‌زند[...]»
منبع: جام نیوز، مورخ  15 مه 2016، ‌ کدخبر: 669558

حال پیش از ادامة مطلب،   برای دریافت ابعاد توحش حکومت ملایان نگاهی بیاندازیم به بوق‌هائی که به بهانة دیدار فائزة هاشمی با «فریبا کمال‌آبادی» بر علیه بهائیان ایران بسیج شده‌؛   «آنان را نجس می‌خوانند، ‌و معاشرت با آن‌ها را مکروه و مذموم» می‌شمارند.  برای پرهیز از اتلاف وقت،  به نقل یک نمونه از تحجر و توحش جمکرانیان اکتفا می‌کنیم:

«[...] دفتر علوی گرگانی [‌از مراجع تقلید] اعلام داشت،  از نظر ما بهائیان کافر هستند[...] انتشار عکس‌های بی‌حجاب این افراد،  با توجه به اینکه در داخل ایران هستند[...] انتشار فحشا و منکرات است[...]‌»
منبع: ‌فارس،  مورخ 14 مه 2016            

همزمان با انتشار این اظهارات انسان‌ستیز که از قضای روزگار با تظاهرات برای ایجاد کردستان «مستقل» در آلمان تقارن یافت،‌  ‌علی خامنه‌ای هم به نمایندة اوکراین در یوروویژن «رأی» داد!

بله باز هم از قضای روزگار،  نتیجة مسابقات به ویژه «غیرسیاسی» یوروویژن همان بود که در توئیتر روز گذشته گفته بودیم:   پیروزی اوکراین!    دلیل هم روشن است؛  در بروکسل‌ستان «هنر» بخشی است از فعالیت‌های ارتش ناتو.   و از آنجا که ارتش کذا در واقع مرده ریگ ارتش «شکست‌ناپذیر» آلمان نازی است ـ  این ارتش از حمایت محافل برتری‌‌طلب اروپا و آمریکا برخوردار بود ـ   برای جبران شکست مفتضحانة نازی‌ها،   از هیچ کوششی فروگزار نمی‌کند.   در واقع ارتش ناتو به پیروی از قواد خلیل‌الله،   «راه پدر» را بر علیه «جبهة کفر» ـ برابری‌طلبی و انسان‌محوری ـ  ادامه می‌دهد.  و همانطور که پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،  در حوزة‌ ناتو،  فعالیت‌های فرهنگی،  ادبی و ... بر محور «تقابل با مدرنیته و انسان‌محوری»،  یعنی «بازگشت به گذشته» تنظیم می‌شود.  در نتیجه،   جای تعجب نیست که دو روز پس از تصویب طرح حمایت از تاتارهای «کریمه» در مجلس اروپا ـ  فیگارو،  مورخ 12 مه 2016   ـ  برندة یورو ویژن هم یکی از همین تاتارهای کریمه از کار درآید.  این برندة خوشبخت در واقع از ماه فوریه 2016 همای بخت بر شانه‌اش نشسته بود:

«[...]‌آوازخوانی تاتار و اهل کریمه با ترانه‌ای به نام ۱۹۴۴ دربارة اخراج صدها هزار تن از هم‌میهنان‌اش در دوران حکومت استالین[...] اوکراین را نمایندگی می‌کند[...]»
منبع:  یورونیوز،  مورخ 22 فوریه 2016
       
همچنانکه می‌بینیم گرفتاری حضرات «1944» نام دارد؛‌   سالی که پادوهای آلمان نازی در اروپای شرقی،   توسط ارتش سرخ قلع و قمع شدند.   بقیة ماجرا،   یعنی «اخراج تاتارها توسط استالین» نیز به دلیل هم‌یاری و همکاری اینان با نازی‌ها صورت گرفت.   از این گذشته،  «جابجائی اقوام» توسط استالین به تاتارها محدود نمی‌شود؛   کشور قزاقستان از همین «اقوام» تشکیل شده!   از سوی دیگر،   فقط تاتارها نبودند که متحمل سرکوب استالین شدند؛‌  روس‌ها نیز از این سرکوب در امان نماندند.  به همین دلیل،   در دورة‌ میکائیل گورباچف،  از تداوم اتحاد شوروی حمایت نکردند.  در هر حال،   جماعت تاتار،  کاتولیک‌های آلمان،  اوکراین و لهستان،  ساکنان کشورهای بالت،   و به ویژه کشورهائی همچون رومانی و سوئد که به نازیسم گرایش داشته و دارند،  دست در دست جمکرانیان در سنگر «روس‌ستیزی» در کنار نژادپرستان آنگلوساکسون نشسته‌اند!

به همین دلیل نیز،  حضور یک «فروند» لچک بنفش در هیأت داوران «فستیوال کن»،   و افتتاح فستیوال کذا با نمایش یک فیلم رومانیائی،  همزمان با استقرار سپر دفاعی ناتو در رومانی آنقدرها بی‌حکمت نیست!   

فستیوال کن،   بخشی است از پروپاگاند آخوندنوازی ارتش ناتو و با توجه به نتیجة مسابقات «یورو ویژن»،   به احتمال زیاد جوایز فستیوال کن به آلمان،   رومانی و جمکران تعلق خواهد گرفت. کشورهائی که در توحش دوران معاصر،  کارنامة بسیار «درخشانی» دارند.  هر چند فستیوال کن هم مانند یوروویژن ابداً «سیاسی» نیست،   با این وجود لازم می‌دانیم به تحرکات اخیر آلمان هم اشاره کنیم.

پس از استخراج صادق‌خان،   ماکت پاکستانی باراک اوباما از صندوق انتخابات شهرداری‌ لندن،   جرمانی نیز به پیروی از بریتانیا،   «احترام عرس» را از صندوق انتخابات ایالتی بیرون کشید!  ایشان یک مسلمان مونث،   از «مهاجران ترک» هستند که همچون صادق خان در زندگی «موفق» شده‌اند!   خلاصه دور دور اسلام «موفق» است!   پس تعجب نکنیم که دونالد ترامپ،‌  نمایندة کوکلوکس‌کلان‌های ینگه دنیا،  گوشه چشمی به صادق خان نشان می‌دهد و تأکید می‌کند،  «ممنوعیت سفر مسلمانان به آمریکا،  فقط یک پیشنهاد بوده.»   و در پی فرمایشات ایشان،  ‌ «پل رایان»،  ‌ریاست مجلس نمایندگان آمریکا ـ  این فرد شدیداً با ترامپ مخالف بود ـ  ‌یک گام عقب می‌نشیند،   و برای «همکاری با ترامپ» اعلام آمادگی می‌کند!

بله هیچ جای تعجب نیست؛‌  غربی‌ها جملگی برای «اسلام‌نوازی» و ضدیت با دمکراسی به توافق رسیده‌اند،   درست مانند دورة رونالد ریگان.  با این تفاوت که در دورة ریگان،   از طالبان و القاعده و «اسلام مبارز» حمایت می‌کردند،‌   و اینک نوبت رسیده به صادق خان و «اسلام موفق!»

خلاصه آتلانتیسم دست از «اسلام سیاسی» نمی‌شوید،  چرا که طی سدة اخیر،  برای باجگیری از مسکو،   این سیاست سفله‌پرور را در ترکیه و ایران اعمال کرده و می‌کند.  و اگر نتیجة آن برای ترک‌ها و ایرانیان،   جز فقر و فاجعه و سرکوب نبوده،   منافع نژادپرستان آنگلوساکسون را امثال علی خامنه‌ای و اردوغان بخوبی تأمین کرده‌اند.   مسلماً اگر دونالد ترامپ بجای باراک اوباما بنشیند،   نان اخوان‌المسلمین و فدائیان اسلام در روغن فراوان شناور خواهد شد.  چرا که در دورة اوباما،  جمکران و ترکیه تحت نظارت «فاراخان و ملکوم ایکس» پادوهای سیاهپوست کوکلوکس‌کلان  قرار گرفته‌اند و هر قدر رئیس‌جمهور آینده بیشتر «اسلام‌ستیزی» کند،   همچون دورة ریگان،   زمینة جفتک‌پرانی برای جمکرانیان مساعدتر خواهد شد.  ولی این‌ها خواب خوش آتلانتیسم است،  چرا که،  خوشبختانه امروز با شرایط دوران تاچر و ریگان فاصلة زیادی داریم و با توجه به تحولات اخیر ایالات متحد،‌  امکان دارد دست هیلاری کلینتن و دونالد ترامپ از کاخ سفید کوتاه شود!