بنیگوبلز!
افسوس که موفق نشدم مشروح سخنرانی سرشار از نبوغ باراک
اوباما را دوبار بشنوم! رئیسجمهور آمریکا
تلویحاً میگوید، اروپائیها باید از اوکراین «درس» بگیرند و با
تکیه بر فاشیستها خود را در تقابل با روسیه قرار دهند؛ مردمشان
را مانند مردم اوکراین به افلاس بیاندازند، تا «ما» اربابشان باقی بمانیم! یادآور
شویم، دولت «محبوب و مردمی» اوکراین که از اولیگارکها
و فاشیستها تشکیل شده، از روز 27 مارس بهای
گاز شهری را 50 در صدافزایش داده! به عبارت دیگر، طبقات متوسط و کم در آمد متحمل فشار بیشتری
خواهند شد! و فعلاً تاراج مردم اوکراین
اولین دستاورد «انقلاب» رسانهای اینکشور به شمار میرود.
معلوم نیست در اردوگاه ناتو چه میگذرد؟! علیرغم
تهدیدهای باراک اوباما در لاهه و بروکسل، دیوید کامرون،
نخستوزیر بریتانیا رسماً اعلام داشت کشورش به واردات گاز از روسیه ادامه خواهد
داد! سپس مدیرعامل شرکت «زیمنس»، ضمن تأکید
بر ادامة همکاری اقتصادی با روسیه، عازم
مسکو شد، و ... و این «پراکندگیها» دامنة خرتوخر در طویلة
اسلامی ناتو را نیز گسترش داد. اینچنین بود که قوم «بنیگوبلز» در زمینة توحش ـ
سلب مسئولیت از ارباب و نظمستیزی ـ به
پیشرفتهای چشمگیری دست یافت و حکومت زالممد همزمان با پاکستان و افغانستان و جشنهای
ایرانیان در تقابل قرار گرفت. باری در دنبالة همین روند بود که، در وقوقیه 28 مارس، جشنها و آداب نوروزی ایرانیان با خرافات ترادف
یافت:
«[...] خاتمی [...] با بیان اینکه خرافات در شأن ملت ایران نیست،
تصریح کرد: اینکه مردم 13 را نحس بدانند و در روز طبیعت
سبزه گره بزنند کار شایستهای نیست علاوه بر اینکه روز بعد سیزدهم نیز شهادت حضرت
فاطمه است که باید حرمت این روز حفظ شود[...]»
منبع: ایسنا، مورخ 28 مارس 2014
هم میهنان گرامی! «سیزده به در» را فراموش کنید، این میعاد را زالممد «روز طبیعت» نامیده! و از آنجا که روز 14 فروردین پرسوناژ موهومی به
نام فاطمه «شهید» شده، باید خرافات ـ «سیزده به در» ـ را
رها کرده و به خرافات زالممد احترام بگذارید.
البته وقوق داش احمد خاتمی به
«سیزده به در» با ادای احترام وزیر امور خارجه یانکیها به «فتوی»، و به ویژه با سفر باراک اوباما به عربستان
پیوند مستقیم دارد. داش احمد بوی ارباب به مشامش رسیده، «شیر» شده و در کشور ایران رسماً به ایرانی
توهین میکند، چرا؟ چون باراک اوباما نیز مانند جیمی کارتر
منفور «در کنار مردم» ایستاده. و از آنجا
که «اکثریت مردم ایران مسلماناند»، لازم
است از فرامین زالممد اطاعت کنند که از ایران و ایرانی نفرت دارد و به همین دلیل
منافع یانکیها را بهتر تأمین میکند. حال
برویم به سراغ تقابل زالممد با کشورهای پاکستان و افغانستان.
اختلافات جمکران با پاکستان ظاهراً به ربودن مرزبانان ایران
و قتل یکی از آنان مربوط میشود، حال آنکه اختلافات جمکران با کابل به رفراندوم
کریمه و روابط گذشتة اتحاد شوروی با افغانستان بازمیگردد. از روابط
«جمکران ـ پاکستان» فاکتور میگیریم و میپردازیم
به خرتوخر حاکم بر روابط دولت ملایان با افغانستان، کشوری
که امسال «جشن جهانی نوروز» را بر پا کرده.
همزمان با برگزاری جشن جهانی نوروز، حامد
کرزی طی مصاحبه با واشنگتنپست، زبان به
ستایش سیاست اتحاد شوروی در افغانستان گشود،
و در دیدار با یک هیئت
آمریکائی اعلام داشت، از
پیوستن کریمه به روسیه جانبداری میکند! سایت صدای روسیه مواضع «شگفت» کرزی را مورد
تحلیل قرار داده، ولی بیبیسی و شاخکهایاش به پیروی از «پرنسیپ
سکوت» در پروپاگاند گوبلز، در اینمورد
خفقان اختیار کردهاند:
«اخباری که به نفع طرف مقابل است نباید در دسترس مردم قرار
گیرد.»
و نیازی نیست که بگوئیم اظهارات اخیر کرزی پیرامون اتحاد
شوروی سابق، به سود روسیه کنونی نیز تمام شده:
«[...] نه تنها میزان کمکرسانی وقت اتحاد شوروی به افغانستان
بلکه راستای این کمکها عالی [بود.] یعنی اینکه پولهای شوروی فقط در جائی که لازم
بود [زیرساختهای اقتصادی ] به مصرف میرسید [...] حامد کرزی در دیدار با یک هیأت
اعضای کنگره آمریکا از این هم فراتر رفته اعلام کرد که از پیوستن کریمه به روسیه
جانبداری میکند[...]»
منبع: صدای روسیه، مورخ 26 مارس 2014
همچنانکه میبینیم خفقان بوقهای لندن و واشنگتن در اینمورد بر
اصول پروپاگاند گوبلز منطبق شده. اینان در راستای همین پروپاگاند، بازتاب
وراجیهای حسن فوتبال در افغانستان را
ترجیح دادهاند، باشد که با یک تیر چندین
و چند نشان بزنند. هم «فصل بهار» را بجای
«جشن نوروز» بنشانند، هم این میعاد را به حماقت و توحش «فتوی و تقلید»
بیالایند، و از همه مهمتر ضمن پیوند زدن نوروز به دولت
تکبیر و طاعون، دولت کذا را مخالف «افراطگرائی»
معرفی کنند:
«[...] حسن روحانی [...] در جشن جهانی نوروز در کابل گفت [...]
کشورهای منطقه باید به تقلید از بهار، اعتدال را پیش بگیرند و یکجا با افراطگرائی
مبارزه کنند[...]»
منبع: بیبیسی، مورخ 27 مارس سالجاری
البته وراجیهای حسن فوتبال به لجنپراکنی به نوروز محدود
نمیشود. رئیس قوه مجریه زالممد در ادامة ترهات پراکنیاش
«دولت» را هم با مقبرة امامان در ترادف قرار داده و برای همه دولتهای منطقة
نوروز تعیین تکلیف کرده:
«[...] سران دولتها در حوزة نوروز باید به اساس سنت ملتهایشان، از
دولتهای خود غبار روبی کنند[...] باید به شیوة نیاکان خود در نوروز به ملت خود عیدانه
بدهند[...]»
همان منبع
در گام بعد، وراجیهای حسن فوتبال جنبة هذیانات پیامبرگونه آخوندها
ـ دعوت به راه راست و قائل شدن صورت و
سیرت برای نوروز ـ به خود میگیرد و اینجاست
که شعار پوچ «اعتدال» جهانشمول میشود و با صلح ترادف مییابد. به این
ترتیب، واژة «صلح» از معنای معاصر خود ـ توافق حقوقی بین دو طرف ـ تهی شده، با شعارهای مبهم و روابط یکسویه در ترادف قرار
میگیرد:
«[...] بیائید به
تقلید از سیرت نوروز [...] که صورتش از نسیم بهاری خوش است، راه و رسم اعتدال در پیش گیریم [...] اعتدال
محدود به شعار یک شخص و یک کشور نیست [...] ندای اعتدالگرائی دعوت به صلح است[...]»
همان منبع
این شیوة مرزشکنی و مخدوش کردن مرز مفاهیم متضاد همان شیوهای
است که در دیگر مراکز فتویسالاری، به ویژه در واتیکان و کاخ سفید مورد استفاده
قرار میگیرد، و کاربرد اصلی آن توجیه تهاجم به حریم خصوصی ـ فردی و
اجتماعی ـ است. همچنانکه
پیشتر هم به کرات گفتهایم این «تهاجم» نه تنها حقوق و آزادیهای فردی را پایمال
میکند که نظم اجتماعی را نیز در هم میشکند،
و یک روند «آشوب و سرکوب» مداوم بر
جامعه تحمیل خواهد کرد. جالب اینکه، در ادبیات فاشیسم این بینظمی و سرکوب مداوم
«نظم» تعریف شده! و جالبتر اینجاست که پس از ناکامی کودتای
اوکراین، داسالله نیز برای تعریف «نظم»
به بازنشخوار تبلیغات گوبلز نشسته:
«[...] تلاش برای برقراری نظمی رسمی در تمامی شئون زندگی
روزمره و سرکوب عوامل مختلکننده این نظم یکی از مهمترین اقدامات دوران سلطة فاشیستها
و نازی ها محسوب میشد[...]»
منبع: اخبارروز، مورخ 27 مارس 2014
همه بدانندکه فاشیسم «نظم رسمی» داشته! به
عبارت دیگر، «گلهپروری» و «مردمسالاری» یعنی تحمیل توحش گوسفندی
به جامعه را میباید «نظم رسمی» شناسائی کنیم!
و اما علت اینکه داسالله در آلمان نازی «نظم رسمی» رویت کرده، این
است که میخواهد با استفادة ابزاری از مارکسیسم،
به بازنشخوار پروپاگاند فاضلاب
آتلانتیسم بنشیند، تا از یکسو طویلة جمکران را با چین و روسیه به
قیاس کشد، و از سوی دیگر روسیه کنونی را با آلمان نازی طاق
بزند:
«[...] اگر این تحلیل کلاسیک مارکسیستی پذیرفته شود که بقاء
و گسترش نظام سرمایهداری به مسئله انباشت سرمایه وابسته است [...] باید مشخص کرد
که الگوی مرحله جدید انباشت سرمایه در ایران به کدام یک از کشورهای قدرتمند سرمایه
داری شباهت و نزدیکی خواهد داشت [...] روابط نزدیک سیاسی و اقتصادی جمهوری اسلامی
با کشورهای روسیه و چین [...] این الگو را تا حدود زیادی مشخص میکند [...] نادژدا
تولوکونیکووا ـ خواننده گروه موسیقی پوسی
رایوت[...] در نامه نگاریهائی که [...] با اسلاوی ژیژک داشت [...] به مواردی
اشاره میکند، که بیاغراق آدمی را به یاد اردوگاههای آلمان نازی میاندازد[...]»
همان منبع
بله، این داسالله
با آن تاریخچة درخشان، که 35 سال پیش پشت
سر آخوند ایستاده بود، و همصدا با اوباش خیابانی عربدة «مرگ بر شاه و
مرگ بر بختیار سر میداد»؛ از «حجاب»
حمایت میکرد؛ شکستن قلمها را مبارزه با
امپریالیسم میخواند و ... و سرکوب جوانان را فرهنگ «انقلاب» میشمرد، اکنون
به بهانة دفاع از «آموزش زبان مادری» پشت سر اوباش «پوسی رایوت» که نان جرج سوروس
را سق میزنند ایستاده، تا به حساب خود طویلة جمکران را با دولتهای چین
و روسیه به قیاس کشد! اینهمه،
بدون آنکه در نظر آرد، اوباش
پوسی رایوت از دولت کودتائی اوکراین که کارش را با «سرکوب زبانهای غیررسمی» آغاز
کرده حمایت میکنند! داسالله برای آگاهی بیشتر میتواند به مطالب سایت
«ولترنت» مراجعه نماید، تا ما هم در مورد شیوة
برخورد محفل شیخ وشاه ـ چپنما، ملیگرا و فدائی اسلام ـ که از اصول
«پروپاگاند گوبلز» ملهم شده توضیحاتی بیاوریم:
«پروپاگاند باید بر چند پیام محدود متمرکز باشد و پیوسته
تکرار شود. پیامها را میباید به صور مختلف ولی پیوسته
همگرا و مبری از هرگونه تردید ارایه کرد؛ دروغی که پیوسته تکرار شود، به
عنوان حقیقت در ذهن مردم جای میگیرد»
به این ترتیب، با
نیم نگاهی به تبلیغات بیبیسی و شاخکهایاش به صراحت محورهای پروپاگاند گوبلز را
میتوان مشاهده کرد:
«[...] خامنهای و هواداراناش تنها کسانی هستند که سنگ پوتین
را به سینه میزنند و [...] از تجاوز به اوکراین حمایت میکنند [...]»
منبع: اطلاعات.نت،
مورخ 27 مارس سالجاری
به همچنین است متن
سخنرانیهای باراک اوباما که بدون تحلیل و بررسی در سایت رسمی حکومت زالممد منعکس
میشود، تا این دروغ بزرگ را در ذهن مخاطب جایگیر کند که
روسیه کشور اوکراین را مورد تجاوز قرار داده!
حال آنکه، آتلانتیستها با اعزام مزدور مسلح به اینکشور، روسیه را در مرزهایاش مورد تهدید قرار دادهاند
و میخواهند واکنش منطقی مسکو برای دفاع از امنیتاش را به عنوان «تجاوز به خاک
اوکراین» به افکار عمومی حقنه کنند:
«اوباما: با گذشت
زمان مردم روسیه خواهند فهمید نمیتوانند با زور بیرحمانه به اهداف خود برسند!»
منبع: واحد مرکزی خبر،
مورخ 26 مارس سالجاری
جالب اینجاست که این اظهارات از زبان کسی شنیده میشود که در
لیبی، مصر و سوریه به زور ـ ارسال مزدور مسلح ـ متوسل شده،
و از اقلیت زدائی، سرکوب زنان و
تروریسم، تحت عنوان احترام به «دین مردم»،
حمایت رسمی به عمل آورده. حاکمیت
آمریکا و متحدان اروپائیاش «جزیه گرفتن» از مسیحیان در شهر رقعه را محکوم نمیکنند،
از دخالت ترکیه و اسرائیل در سوریه
پشتیبانی به عمل میآورند، و در مصر با همکاری قوة قضائیه و نظامیان این
کشور میکوشند تشکل تروریست اخوانالمسلمین را در سنگر حق بنشانند.
این است دلیل محاکمة بیخ دیواری و برقآسای بیش از 500 نفر از زندانیان متهم به تروریسم در مصر. زندانیانی که اتهامشان تهاجم به پاسگاههای
پلیس و قتل نیروهای حافظ نظم و امنیت است.
اتهامی که اگر به اثبات برسد سنگینترین
مجازات را خواهد داشت. حال این پرسش مطرح میشود که به چه دلیل قوة
قضائیة مصر، آنطور که ادعا شده، به
وکلای مدافع متهمین امکان دفاع نمیدهد؟! به استنباط ما، اینعمل با هدف نشاندن تروریستها در جایگاه
مظلوم صورت میگیرد، تا هم آتلانتیستها که حمایتشان از فاشیسم به
اثبات رسیده، بتوانند خود را مدافع حقوق
بشر جا بزنند، و هم فاشیستهای مصر ـ اخوانالمسلمین ـ نهایت امر به آلترناتیو دولت آیندة این کشور
تبدیل شوند!
به این ترتیب در کشور مصر،
لائیسیته و انسانمحوری، به عنوان
پایه و اساس دمکراسی زیر لگد پاشنه آهنینها میافتد، و همانطور که باراک اوباما طی دیدار اخیرش از
ایتالیا آرزو کرده، «ماتئو رنزی»، رهبری موسولینی بر مدیترانه را «احیاء» خواهد
نمود، و نان یانکیها باز هم در روغن فراوان میافتد! البته
این آرزوها «رسانهای» است! در واقع،
از آنجا که مهمترین پایگاه ناتو
در ایتالیاست، دولت انتصابی «رنزینژاد»
را آوردهاند تا با حمایت مافیا و دست در دست واتیکان تاراج مردم ایتالیا را گسترش
دهد و جیب ناتو را بهتر پر کند. از مطلب
دور افتادیم بازگردیم به بازنشخوار پروپاگاند روسستیز آتلانتیستها توسط رسانههای
جمکران.
بوقهای جمکران به دو دسته تقسیم شدهاند تا پروپاگاند «روسستیز»
را به ارزش بگذارند. یک گروه، همسو با واحد مرکزی خبر، مستقیماً به بازنشخوار پروپاگاند آتلانتیستها
مشغول شده، و دسته دیگر به رهبری کیهان جمکران با «جانبداری
از روسیه» و مخالفت با کودتای اوکراین در واقع به صورت واژگون برای یانکیها
بازارگرمی میکند. کیهان،
به عنوان منفورترین رسانة امروز ایران،
با این «حمایت» در عمل برای عمله اکرة «برونمرزی» نیز علوفة مورد نیاز را
تأمین خواهد کرد، تا این جانوران وحشی بتوانند طرفداری حکومت جمکران
از «پوتین» را به گوسفندالله «ثابت» کنند.
حال آنکه اگر حکومت ملایان در واقع
طرفدار مسکو میبود، در مجمع عمومی سازمان ملل از کودتای اوکراین
حمایت زیرجلکی نمیکرد، و در کنار اسرائیل نمینشست!
پیش از ادامة مطلب یادآور شویم جزئیات نتایج رأیگیری مجمع
عمومی سازمان ملل در سایت فرانسه زبان نووستی،
مورخ 28 مارس 2014 انتشار یافته و توئیترهای امروز «ناهید رکسان» هم از این
منبع استخراج شده. حال این پرسش مطرح میشود که حکومت ملایان که ادعای
«مدیریت جهان» را هم دارد، چرا همچون دولت
اسرائیل در مورد کودتای اوکراین اعلام «بیطرفی» کرده؟! پاسخ روشناست؛
هم دولت اسرائیل و هم حکومت زالممد سر در
آخور اسطورهفروشان ضدلائیسیته ـ لجنزار مطلقگرائی ـ دارند. به همین دلیل خشونت ـ روابط یکسویه و مرزشکنی ـ را مورد تأئید قرار میدهند. اگر چه
شرایط اسرائیل با ایران قابل قیاس نیست، ولی هم دولت اسرائیل که میخواهد دولت یهود
شناخته شود، و هم حکومت ملایان موجودیتشان
را به همین روابط انسانستیز یعنی فتویسالاری و اسطورهپرستی مدیوناند. روابطی که با «آزادی بیان» و حقوق انسانی، یعنی «مسئولیتپذیری» در تضاد قرار خواهد گرفت. مهمترین
ویژگی این روابط، همچنانکه پیشتر هم گفتهایم، نشستن لات و شارلاتان در جایگاه دیگران است. جایگاه قضاوت، جایگاه سخنگوئی مردم، و جایگاه وکیل مدافع «دیگران»:
«[...] علیمحمد دستغیب در سخنرانی آغاز سال نو رفع حصر
رهبران جنبش سبز را یکى از خواستههاى بر حق اکثریت مردم دانست [وی گفت] مردم دم ایشان
را دوست مىدارند و آزادى آنان، دوستى و محبّت مردم به مسؤولین را بیشتر مىکند[...]»
منبع: گویانیوز، مورخ 28 مارس سالجاری
همچنانکه میبینیم آخوند دستغیب، «سال نو»
را به ابزار تبلیغ برای سهتفالهای که در راستای سیاست «پشک در ویترین» و به
ادعای رسانهها «در حصر» قرار گرفتهاند تبدیل کرده. البته
دستغیب در این میانه تنها نیست، حسن
فوتبال و شرکاء از جمله بنیصدر هم از نوروز به عنوان ابزار تکرار پیامهای سرکوبگرانهشان استفاده
کردهاند. به عنوان مثال بنیصدر، برای تبلیغ شیوة قواد خلیلالله ـ نظمستیزی و مرزشکنی ـ به
نوروز متوسل شده:
«[...] ایران تنها کشوری در جهان است که بیشترین همسایه ها
را دارد و در طول تاریخ، همواره از بیرون مورد تجاوز بوده است و در درون نیز
گرفتار رابطه قوای کوچ نشین و بوم نشین بوده است[...] ادامه دادن به حیات ملی، همواره
در گرو اصل راهنمائی بوده است که منتجه قوا را در مرزها صفر کند[...] نوروز ایران
آن روز است که به یمن راهنما کردن این اصل،
انیران بر ایران مسلط نباشد و در
جامعه ایرانیان، همه شهروندان مستقل و
آزاد باشند[...]»
منبع: گویانیوز، مورخ 22 مارس سالجاری
همه بدانند نوروز، روزی
است که «انیران» ـ واژة زبان پهلوی ساسانی که به غیرخودی و بیگانه
ارجاع میدهد ـ بر ما مسلط نباشد، و همة شهروندان «مستقل و آزاد» باشند! به
ویژه مستقل از نظم قانونی و آزاد در توحش و تعصب! به عبارت دیگر فعلاً نوروز درکار نیست هروقت عین دوازدهم از چاه
جمکران بیرون افتاد و عدالت را بر جهان حاکم کرد، همان وقت
«نوروز» است! گوبلز در «پرنسیپ
تزریق» میگوید:
«پروپاگاند به طور کلی با تکیه بر یک پیشینة تاریخی یا
اسطورهای عمل میکند. یک اسطوره ملی یا
یک مجموعه از تعصبات و پیشداوریها و نفرتهای سنتی، بومی، دینی که در برخوردهای متحجرانه ریشه دارد.»
و میبینیم که دخیل بستن بنیصدر به خشتک ساسانیان از طریق
تزریق واژة «انیران» به پروپاگاند فاشیسم
مرتبط میشود. سیاستی که برای تأمین منافع
آنگلوساکسونها جنبة حیاتی دارد. این سیاست با کودتای میرپنج رسمیات یافت و به
همت محمد مصدق به کودتای 28 مرداد، و سپس به
کودتای 22 بهمن 1357 ملایان انجامید. کودتائی که همچون کودتای اوکراین «انقلاب» معرفی
شده. وجه مشترک کودتاهای جمکران و اوکراین توسل به
«تک تیرانداز» جهت «شهیدسازی» است. اگر فراموش نکرده باشیم، در ایران کامران نجاتاللهی، استاد جوان دانشگاه قربانی تکتیرانداز شد تا
دانشگاهیان نتوانند در برابر توحش «اسلامگرائی» از خود مقاومتی نشان دهند، و ارتش بدون دردسر بتواند به نفع فدائیان اسلام
کودتا را سازمان دهد.
ولی بد نیست بدانیم که توسل به تکتیرانداز برای شهیدسازی و
گسترش خشونت نیز از ابتکارات دارودستة هیتلر بوده ـ ولتر نت،
مورخ 5 و 28 مارس 2014، به نقل از
اورینتال ریویو. و شاهد
بودیم که ملت آلمان نیز همچون ملت ایران تنها بازندة این صحنهسازی شد. اینک
اوکراین هم در همین مسیر افتاده. مگر
اینکه پیشنهاد یانوکوویچ ـ برگزاری رفراندوم
سراسری در اوکراین ـ به این فاجعه پایان
دهد. در اینصورت شاید آتلانتیستها و سگهای هارشان
دست از سر نوروز ما هم بردارند.
اینان که در دوران
جیمی کارتر، برای محاصرة اتحاد شوروی حقوق
بشر را به ابزار پروپاگاند تبدیل کرده بودند،
اینک «نوروز» را نیز به چماق «حقوق
بشر» خود افزودهاند، تا پایگاه توحش و فتویپرستی را تقویت کنند. این است
دلیل سرازیر شدن سیل تبریکات نوروزی سران غرب به سوی ملت ایران! این
تبریکات همانقدر موهن و مهوع است که «پیام نوروزی» مقامات حکومت زالممد به
ایرانیان. هر چند گوسفندالله خیلی از این پیامها به وجد
آمده. حکومت ملایان جمکران هر آنچه به ایرانیات و ایرانی
مربوط میشود نفی میکند. و آتلانتیستها هم طی 35 سال اخیر پشتیبان همین
حکومت بودهاند. سپردههای ارزی حکومت جمکران در بانکهای غرب
انبار شده، و تجمع اوباش پیرو خط امام ـ اصلاحطلب و طرفدار میرحسین جلاد ـ در آمریکا و اروپا شاهدی است بر این مدعا. ولی در
تبلیغات بوقهای لندن و واشنگتن این «روسیه و چین» هستند که از حکومت اسلامی پشتیبانی
میکنند، نه آمریکا و اروپا!
بله، میباید این
دروغ شاخدار را بپذیریم که «لندن و واشنگتن طرفدار استقرار دمکراسی در ایران هستند!» فرض
کنیم چنین باشد؛ فرض محال که محال نیست!
در اینصورت باید ببینیم به چه دلیل بیبیسی، رادیوفردا
و دیگر شاخکهایشان به تکرار نفرتفروشی، ارعاب، نشخوار
گذشته، دامن زدن به تعصبات، و ... و خلاصه بازنشخوار مطالبات و منهیات آخوند، یعنی پدرپرستی،
مردم نوازی و زنستیزی نشستهاند؟! نیازی
به پاسخ بوقهای لندن و واشنگتن نداریم؛
«مطالبات مردمی»، بر خلاف مطالبات مادی و صنفی، تابع باورهاست.
و با تکیه بر همین باورهاست که میتوان
«اجماع» ایجاد کرد. گوبلز میگوید، به
مردم بباورانید که آنچه میگوئید مورد تأئید «همه» است. به این
منظور میباید به «یک قالب تهی»، «یک شعار پوچ»،
یا «یک نماد» که مورد تأئید جمع
باشد متوسل شویم.
به عنوان نمونه «دشمن» قالب پوچی است که بخوبی میتواند برای
ارعاب و سرکوب مورد استفاده قرار گیرد. کافی است به مخالفانمان برچسب «دشمن» بزنیم، و
عقاید سیاسی، آثار هنری و طنز و شوخی را ممنوع
کنیم، به این ترتیب،
با تکیه بر این فضاسازی نظریهپردازان و هنرمندان را میتوان سرکوب کرد! به همچنین است در مورد «نوروز!» مخالفان سیاسی را میتوان به عنوان مخالفان یا
طرفداران «نوروز» سرکوب کرد! به طور کلی، آنچه در شیوة گوبلز اهمیت دارد، «یکتائی» ابزار و شعار و هدف است. و ترفند «تمرکز بریک نقطه» از طریق جنجال رسانهای
بر همین شیوه تکیه کرده.
در آشوبهای دوران پهلوی دوم، رسانهها
بر یک فرد ـ شاه ـ به عنوان بت و دیو و ضحاک و اهریمن و ... و خلاصه
تنها مسئول همة کمبودها و سرکوبها متمرکز شده بودند، و روحالله خمینی را به عنوان «فرشته» میفروختند. و به
دلیل بمباران تبلیغاتی بیبیسی، «مردم»
جملگی خریدار «فرشته»بودند! و مسلم است که
«مردمی» که بیبیسی و شبکههای داخلی وابسته به غرب بسیج کرده بودند، خواهان «دمکراسی» نبودند. خارج
از اوباش ساواک که در دانشگاه و کوچه و خیابان میدانداری میکردند، مردمی
که در تظاهرات سال 57 حضور داشتند، «ناراضی»
بودند و بس! و در حکومت استبدادی این
نارضایتی جمعی را میتوان به سادگی با شهیدسازی و لاتبازی و ارعاب در مسیر مطلوب
قرار داد.
در ایران چنین شد؛ در تونس و لیبی و مصر نیز کار به همینجا کشید. و اما در
سوریه گرفتاری پیش آمد! در
سوریه مردم از استبداد حکومت ناراضی بودند،
یانکیها هم به همان روند «سنتی» یعنی
سرکوب نظامی تظاهرات مسالمتآمیز، و اعزام
مزدور مسلح برای تهاجم به نظامیان متوسل شدند!
بوقهای فاضلاب «فرشتهفروشی» آتلانتیسم
هم مانند دیگر میعادها به کار افتاده بود،
ولی خوشبختانه، به دلیل تعدد
مراکز تبلیغاتی، اینبار نتیجة مطلوب یانکیها
به دست نیامد! و انتشار فیلم هنگهای
جهادی فرانسه، افشای گفتگوی محرمانة مقامات ترکیه برای زمینهسازی جهت توجیه
تهاجم نظامی به سوریه ـ مهرنیوز، مورخ 27 مارس سالجاری به نقل از روزنامه حریت
ـ نشان میدهد که حامیان اصلی کشتار و
سرکوب ملت سوریه در غرب نشستهاند. تمرکز رسانههای آتلانتیست بر شخص بشار اسد و کوفتن
بر طبل «اسد باید برود، مردم اسد را نمیخواهند»
در واقع بازتولید همان سناریوی مهوعی است که35 سال پیش در ایران به اجرا در آمد، و
علاوه بر تخریب کشور، و نابودی یک نسل، 7
میلیون ایرانی را نیز به آواره تبدیل کرد.
از اوضاع داخل ایران هم بهتر است هیچ نگوئیم! چرا که پس از گذشت 35 سال از استقرار فاشیسم
دینی، اینبار وزیر امور خارجه آمریکا رسماً به ستایش
از «فتوی»، تروریسم و فاشیسم اسلامی مشغول
شده، و اتحادیه اروپا هم برای عادیسازی فاشیسم
اسلامی به بازارگرمی برای فتویپرستان «سبز» روی آورده. امروز در ایران، برای
دستیابی به اهداف غرب، فقط به فضای به اصطلاح
«باز»، جهت سازمان دادن به چند تظاهرات، و
استقرار چند تکتیرانداز در مناطق حساس نیاز داریم. به این
ترتیب با تولید چند شهید، کاخ سفید و لوتی
و عنترهایاش در اروپا میتوانند یکبار دیگر در کنار «مردم» بنشینند و ... و با
فیلمهای «مستند» و اظهارات «شاهدان عینی»، باز هم
«خواست مردم» را در بوقهایشان بیاندازند. گوبلز سالها پیش اهمیت مردمی بودن «پروپاگاند» را
گوشزد کرده بود:
«پروپاگاند باید مردمی باشد و در حد درک عوام!»