جمعه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۲

تف و تجمع!


 

سفر 7 روزة شاهزاده «هری»‌ به ایالات متحد،  آنقدرها هم بی‌نتیجه نبود؛   رادیوفردا برای ارائة تصویردلپذیر از اکبر بهرمانی ناچار شد بیانیة «خرکی ـ انتخاباتی» او را «اصلاح» کند!   حکومت ملایان جمکران هم «جشن ملی روسیه» را از 12 ژوئن به 15 مه آورد و نام «والنتینا مت‌ویه‌نکو»،   رئیس شورای فدراسیون روسیه را نیز به «والنیتا متوپنکو» تغییر داد!   دلیل هم اینکه در «کلان ـ استراتژی» نوین،   به دلیل افلاس ناتو،  ترکیه دیگر نمی‌تواند به اسلام‌پروری و موش‌دوانی‌های معمول ادامه دهد؛   این وظیفة مقدس به شیخک‌های عرب واگذار شده!   و این است دلیل اخراج دیپلمات‌های جمکران از بوسنی و مسافرت ظاهرًا غیرمنتظرة‌ رئیس سازمان سیا به کشور اسرائیل.   

 

بله،   یک «کلان ـ استراتژی» نوین که با جنگ 33 روزة لبنان آغاز شد،   اینک پای به ترکیه گذاشته و همین امر حکومت جمکران،   و در رأس‌شان محفل عراقی‌های این حکومت پوشالی را سخت به هراس افکنده.   پیش از عراقی‌ها،  از سعید جلیلی و اقتدار ایشان بگوئیم.  جلیلی که می‌گویند در «دانشگاه» امام صادق به تدریس «دیپلماسی پیامبر» اشتغال داشته،    پس از ملاقات با کاترین اشتون،   ذکر مذاکرات گرفته!   پیش از انتخابات؛   بعد از انتخابات؛  و ... و شاید هم همزمان با انتخابات!  خلاصه،   جلیلی برای «‌مذاکرات» آماده است!  و اما پاسدار لاریجانی، ‌ رئیس عراقی مجلس جمکران،   که پیشتر در شبکة خبرسازی بی‌بی‌سی به او لقب «مردقدرتمند» حکومت اسلامی داده شده بود،‌  حال و روزش از جلیلی هم خراب‌تر به نظر می‌رسد.                         

 

پاسدار علی لاریجانی در پیامی به «سرگئی ناریشکین»،   رئیس دومای روسیه ضمن تبریک روز ملی روسیه،‌  از توسعة همکاری برای تأمین منافع عالیه ابراز خرسندی فرموده و در پیام دیگری خطاب به «والنیتا متوپنکو» ـ  والنتینا مت‌ویه‌نکو ـ  اطمینان داده که روابط بین‌ مجالس دو کشور گسترش خواهد یافت:

 

«[...] علی لاریجانی در پیام خود خطاب به سرگئی ناریشکین [...] ضمن تبریک روز ملی این کشور گفته است: [...] تداوم رایزنی‌ها بین پارلمان‌های دو کشور موید اراده قوی مقامات عالی دو کشور در جهت تقویت مناسبات دوستانه در ابعاد مختلف می‌‌باشد.  رییس مجلس شورای اسلامی همچنین در پیام دیگری خطاب به والنیتا متوپنکو رییس شورای فدراسیون روسیه ابراز اطمینان کرد که ....»

منبع:  ایرنا،  مورخ 15 مه 2013‌

 

باید به پاسدار لاریجانی بگوئیم،  این تازه اول کاره!   فقط یکهفته از مذاکرات «روسیه ـ ‌آمریکا» گذشته؛   مسافرت شاهزاده «هری» به ینگه دنیا نیز برای لندن جز ناکامی و رسوائی هیچ به بار نیاورده.   بله،  در گیرودار اقامت «هری» در ینگه دنیا،  یک نمایش «جاسوس‌‌گیری» در روسیه به روی صحنه برده شد،   و در پی ملاقات نخست‌وزیر بریتانیا با دبیرکل سازمان ملل،  «جامعة جهانی»‌ یک‌بار دیگر،  در تقابل با پکن و مسکو،  با صدور یک «بیانیة‌ جانبدارانه» حمایت رسمی‌خود را از «براندازان» در کشور سوریه اعلام داشت!    همچنانکه می‌بینیم رویای «بازگشت به روابط جنگ سرد»‌ به آمریکا محدود نمی‌شود؛   در روسیه هم تاواریش‌های «هویت‌طلب» و شرکاء در آرزوی «بازگشت به گذشته» شب و روز ندارند.   

 

به همین دلیل است که علیرغم تمامی امکانات موجود‌ در کشور روسیه،  هیچ «اوپوزیسیونی» اعلام موجودیت نکرده.   در عوض یک «شبه‌اوپوزیسیون»‌ درست شده که در مرحلة «شعار پوچ» و  «بهانه‌جوئی» در جا می‌زند و پای از محدودة جادوئی «نفی و ستیز» فراتر نمی‌گذارد. 

 

مهم‌ترین ویژگی «شبه‌اوپوزیسیون» این است که بر فرد و مجموعه‌ای از مطالبات گنگ و مبهم متمرکز می‌شود،  و بجای مشخص کردن مطالبات‌اش،  ‌ پیوسته از آنچه «نمی‌خواهد» سخن می‌گوید!   حداقل ما ایرانیان با آن تاریخچة «پربار» استعمارزدگی این قماش «اوپوزیسیون»‌ را نیک می‌شناسیم.  این نوع اپوزیسیون در حالت کلی،  ‌ جهت «ایستا کردن» دولت،  ایجاد انسداد در فضای سیاسی و اجتماعی و نهایت امر سازمان دادن به براندازی به راه می‌افتد.  در این «شیوة‌» استعماری هیچ  هدف دیگری نخواهیم یافت.  مطالبات این نوع «اپوزیسیون» ابهاماتی است از قماش حقیقت،  عدالت،‌  فضای بازسیاسی،  مبارزه با استبداد و ... و شهامت و هویت و شجاعت و خلاصه مرگ و شهادت!   بله،  ظهور «اودالتسف» در روسیه حکمتی دارد!  ولی در ایران،‌  همانطور که گفتیم،‌   از دهه‌ها پیش برنامه همین بوده!   

 

پس از پایان جنگ جهانی دوم دیدیم که چگونه «شبه‌اوپوزیسیون» را با فدائیان اسلام در ایران به راه انداختند،   نتیجه هم در  برابر ماست.   طی شش دهه،  این شبه‌اوپوزیسیون فضای اجتماعی کشور را از مدارس مختلط به جامعة «زنانه ـ مردانه»،  چادرسیا،  صیغه،  فروش و اجارة  کودکان و حلال و حرام رسانده؛   اینهمه تحت نظارت حکومت خرافات و توحش آخوند!    شبه‌اپوزیسیون کذا حکومتی برقرار کرده که خود را فقط در برابر مبهمات و «توهمات‌اش» مسئول می‌داند.   یا  بهتر بگوئیم،‌  حکومت برخاسته از «انقلاب‌شان» هیچ مسئولیت حقوقی و قانونی ندارد.   و اینک ملت ایران ‌باید در برابر حوزه‌های رأی‌گیری تجمع کند تا در این حکومت غیرمسئول،  از میان عده‌ای لات و اوباش ـ  جمع غارتگران گمنام  و چند جنایتکار سرشناس تحت تعقیب نظیر ولایتی،  غرضی،   فلاحیان و اکبر رفسنجانی ـ  «رئیس قوة مجریه» را نیز «انتخاب» نماید!  ‌چرا؟  چون استعمار غرب به این ازدحام «مردمی» در حوزه‌های رأی‌گیری «نیاز» دارد.

 

از سال 1357 که عربده‌های خمینی از بلندگوهای بی‌بی‌سی فضای کشور را پوشانده بود،  تا به امروز «مشروعی‌ات» حکومت تحجر و توحش در گرو همین تجمعات «تف سربالا» بوده،   و تا زمانیکه این حکومت استعماری پابرجاست،   خیمه‌شب‌بازی تف سربالا هم ادامه خواهد یافت.  موجودیت حکومت آخوند در گرو تکرار و بازتکرار «آئین» تف سربالای «مردمی»‌ است.  و برای تداوم و گسترش همین روند توحش است که همزمان با انتشار خبر پاک‌سازی مطالب «دردسرساز» سایت اکبر رفسنجانی در فارس‌نیوز،   ‌مورخ 16 مه 2013،‌   سایت رادیوفردا هم به نوبة خود نخستین بیانیة انتخاباتی حاج اکبر را برای ملت ایران «بزک» می‌کند!   

 

رادیوفردا با تحریف بیانیة‌ ابلهانة اکبر هاشمی،   اسلام‌گرائی‌ او را در «پرانتز» روزنامه‌نگارانه گذاشته تا توحش غلام جان‌نثار عموسام چشم ملت ایران را «خیره» نکند.  بله،   مگر اکبر بهرمانی از آنجلینا ژولی کمتر است؟!   به هیچ عنوان!   از قدیم گفته‌اند، ‌ «چه مردی بود، کز زنی کم بود!»   آنهم زنی مثل آنجلینا که مانند ملایان جمکران با مفهوم «حریم خصوصی»‌ بیگانه است.   و به همین دلیل «دویچه وله» به ما می‌گوید از او «درس» بگیریم!  ما ملت تاکنون موظف بودیم از فاطمه و زینب و صغری و کبری و خلاصه الگوهای اسطوره‌ای  صحرای عربستان «درس»‌ بگیریم؛   ‌اینک که الگوهای توحش شیعی‌مسلکان فرسوده شده،  ‌ زن ایرانی باید از شخصیت‌های فرهیختة ابتذال هولیوود «درس» بگیرد!

 

البته به صراحت بگوئیم،  علیرغم ظاهر غلط‌انداز،   ‌آنجلینا با فاطمه و زینب آنقدرها تفاوتی ندارد.   هر دو «وارداتی»،  «موهوم» و مهوع‌اند،  خانواده‌شان هم «ایدئولوژیک» است!   وارد جزئیات مرزشکنی‌های فاطمة هولیوود و رسانه‌ای شدن «حریم خصوصی» آنحضرت نمی‌شویم  فقط به همة کسانی که به مطالب این وبلاگ «لینک» می‌دهند دو نکتة مهم را یادآوری می‌کنیم.

 

نخست اینکه در هر حال،   برای ما «آزادی» مقوله‌ای است حقوقی.   «آزادی» می‌باید در چارچوب نگرش انسان‌محور و با توسل به ساختارهای حقوقی،  قانونی و منبعث از اعلامیة جهانی حقوق بشر در جامعه حاکم شود.   «آزادی بی‌قید و شرط» ا‌ز آن قماش شعارهاست که نهایت امر جامعه را خارج از چارچوب مسئولیت‌پذیری دمکراتیک قرار می‌دهد.   و در جامعة معاصر،  آزادی بدون مسئولیت،‌  همواره پیش‌شرطی شده بر گسترش آتی استبداد و استبدادنوازی.  چرا که آزادی بی‌قید و شرط به معنای آزادی «لات» است؛  گسترش خشونت و توحش.  از سوی دیگر،  ما با «برابری‌طلبی» نیز مخالف‌ایم!  انسان‌ها فقط در برابر «قانون» ـ قوانین انسان‌محور ـ  برابر شمرده می‌شوند.  فقط اربابان دین هستندکه بر طبل  برابری «همه با هم» می‌کوبند،   چرا که در نگرش دینی انسان محلی از اعراب ندارد.   چه بخواهیم و چه نخواهیم، در جوامع منظم انسان‌ها برابر نیستند؛  نه در بلشویسم روس،  نه در لیبرالیسم آمریکا،   نه در مائوئیسم چین.   در دمکراسی هم سخن از توازن نیروهاست نه از  برابری انسان‌ها!

 

انسان‌هادر جامعه با جنسیت‌شان،  با زشتی‌ها و زیبائی‌های‌شان،  با استعدادها و کم استعدادی‌‌شان و با دیگر خصوصیات فردی خود «حضور» دارند،‌  از حقوق مساوی در برابر قانون برخوردارند،‌  ولی از «حق» تحمیل «گرایشات جنسی‌»،  تعلقات دینی،‌  تمایلات ضداجتماعی و یا خواست‌های فردی‌شان بر جامعه برخوردار نیستند.  از نظر ما تعلقات دینی همچون گرایشات جنسی به «حریم خصوصی» انسان‌ها مربوط می‌شود؛  رسانه‌ای نیست.   به عبارت دیگر در حریم جامعة دمکراتیک،  آخوند جماعت و یا منهیات‌اش به ارزش گذاشته نخواهد شد.  حال آنکه رادیوفردا و شرکاء‌ آخوند و منهیات‌اش را در بوق گذاشته‌اند،   تا از این مفر از جامعه «نزاکت زدائی» کنند و الگوی توحش «خانوادة ایدئولوژیک» را گسترش دهند.  و این است دلیل سانسور بیانیة اکبر رفسنجانی در سایت رادیوفردا:

 

«[...] رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام در نخستین بیانیه اعلام حضور خود در انتخابات[...] اعتلای ایران را «بسیار مهمتر از آن» دانسته بود که برای انجام وظیفه و تکلیف خویش به تعریف و تمجید اختلاف‌برانگیز دشمنان دانا و تهدید،  تحدید،  بداخلاقی و تخریب دوستان نادان توجه کند.»

منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 16 مه 2013

 

و اینهم بخش سانسور نشدة‌ بیانیة اکبر بهرمانی:

 

«بسم‌الله الرحمن الرحيم [...]  مردم فهيم،  وفادار و قدرشناس ايران اسلامی [...] عزم پاسخ قاطع به ادعاهاي كذب و القاي ناكارآمدي نظام اسلامي،  ضرورت ايجاد اتحاد،  اعتماد و قابليت جمع كردن همه سلايق و طيف‌هاي داخل خانواده نظام و انقلاب اسلامي [...] را مي‌طلبد [...] براي اينجانب،  اعتلاي ايران اسلامي و تقويت مكتب اهل بيت(ع) بسيار مهم‌تر از آن است كه برای انجام وظيفه و تكليف خويش به تعريف و تمجيد اختلاف‌برانگيز دشمنان دانا و تهديد، تحديد،  بداخلاقي و تخريب دوستان نادان توجه نمايم[...]»

 

بله،  آن‌ها که ملت ایران را «ابله» تصور کرده‌اند،  در واقع پالان خویش را نادیده گرفته‌اند!   در تاریخ 16 مه 2013،‌  گویا سازمان سیا چنان مصلحت دیده که اکبر بهرمانی را بزک کند،  ‌چرا؟  ‌چون همزمان «شاهدان عینی» به بی‌بی‌سی گفته‌اند که بشار اسد از سلاح شیمیائی استفاده کرده!   و در این میانه،   نه رادیوفردا مسئولیتی دارد،   نه اکبر بهرمانی،  نه بی‌‌بی‌سی؛   «شاهدان» هم که تکلیف‌شان روشن است!   خلاصه‌،   پاترنوس در عالم خرفتی پس پس می‌رود؛  قطعنامة جانبدار در مجمع عمومی سازمان ملل تصویب می‌کند؛   و ... و می‌پندارد «حق»  با کسی است که همچون دوران نورانی «جنگ سرد»، ‌ صدای‌اش از دیگران بلندتر باشد! 

 

در دوران «جنگ‌سرد» صدای حضرات در برخورد با پردة آهنینی که پیرامون اتحادشوروی کشیده بودند، ‌ پژواکی چون غرش رعد داشت!   بله،‌  آنروزهای خوب اینان توانستند در پناه آن دیوار جادوئی اوباش را به رهبری خمینی بر  ملت ایران حاکم کنند.  آن روزها وقتی حاج روح الله مزخرف می‌گفت،  بلافاصله مهدی بازرگان و شیخ محمود طالقانی فرمایشات امام را تصحیح می‌کردند.  کار بجائی رسید که یک کاریکاتور کشیدند که در آن طالقانی و شیخ مهدی آفتابه و جارو به دست داشتند و «فرمایشات» رهبرکبیر را رفع‌ورجوع می‌کردند.  امروز که دیگر دیواری نیست،  پاترنوس ناچار شده شخصاً برای «تمیزکردن» بیانیة‌ انتخاباتی نوچة روح‌الله خمینی آفتابه و جارو به دست گیرد!  

 
...
 

چهارشنبه، اردیبهشت ۲۵، ۱۳۹۲

پائیز پاترنوس!


 

درگیرودار مسافرت شاهزاه هری به آمریکا،  محفل مرداک در زمینة گسترش توحش و ابتذال به پیشرفت‌های چشمگیری نائل آمد.   محفل احترام به ادیان ابتدا در بنگلادش «معجزه» کشف کرد؛  سپس فیلم «آدمخواری» در سوریه نمایش داد،  و نهایت امر «غذای بومی» را هم به پروپاگاند «‌حکومت‌ سنتی» و توحش «ساده زیستی» افزود.   در گام بعد،   بوق فاشیسم ضمن افشاگری در مورد «شنود» فرضی خبرنگاران توسط کاخ سفید،  به جنجال در مورد سرطان فرضی یا واقعی «آنجلینا ژولی» دامن زد،   و به ستایش از شهامت و شجاعت و جسارت این «زینب زمان» مشغول شد،   و برای هزارمین بار این کالای بنجل را در دکه‌اش به فروش گذارد!   دلیل هم اینکه،   این «زن نمونه» در زمینة تهاجم به حریم خصوصی و گسترش ابتذال گوی سبقت از ملایان مذکر و مونث جمکران هم ربوده.   در هر حال،   وظیفة‌ الهی محفل «احترام به ادیان» به فروش «معنویات» اسطوره‌ای از قماش مرگ،  ابتذال و افتخار محدود می‌شود.  و این است دلیل کشف کرم و حشره به عنوان «غذای بومی» ‌ساکنان آسیا و آفریقا از سوی «سازمان بین‌المللی غذا و کشاورزی!»     

 

همه بدانند که ساکنان آفریقا و آسیا از کرم و حشره تغذیه می‌کنند و لازم است در اروپا و آمریکا نیز «مردم»‌ با این شیوة تغذیه آشنا شوند!  بله دامداری «گران» تمام می‌شود؛   مصرف گوشت «اسراف» است؛  کرم و حشره بخورید تا بازار بورس سر پا بماند،  ‌چرا که این بازار «مقدس» را «ساده زیستان» در لندن و واشنگتن کنترل می‌کنند.   همان‌ها که در بنگلادش «معجزه» اختراع کرده‌اند.  

 

طی مسافرت طولانی شاهزاده «هری» ‌به آمریکا،‌   «معجزات» فراوان در سراسر جهان رخ داد! ویژگی «معجزه» این است که «یک‌بار دیگر» به شوت‌وپرت‌ها «اقتدار» خداوند و ضعف و ناتوانی «بندگان»‌ را یادآوری می‌کند!   به عبارت دیگر با کوفتن بر طبل «معجزه»،   رسانه‌های غرب،  مخاطب را به دوران انسان‌ستیز اسطوره‌های ادیان ابراهیمی پرتاب می‌نمایند.  و همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،  «تولید»،   غایب اصلی این دوران توحش است.

 

حضرت ابراهیم علیه‌السلام برای امرار معاش همسرش را به فرعون «قرض» ‌داد؛   سپس «خشم خداوند» دامنگیر فرعون از همه جا بیخبر ‌شد،  او نیز  سارا را با گاو و گوسفند به  ابراهیم باز گرداند و آنحضرت را از مصر اخراج کرد و ... و اینچنین بود که ابراهیم در جایگاه «برتر» نشست و با خیال آسوده به «تخریب»‌ و باج‌گیری و لات‌بازی مشغول شد.  و البته «تولیدات» حضرت قواد خلیل‌الله از اسمعیل و اسحاق فراتر نرفت!  به عبارت دیگر،  آنحضرت تولیدشان هم مانند روابط‌شان «سنتی» ‌بود! 

    

برخلاف رسانه‌های جمکران و دیگر بوق‌های آتلانتیست‌ها،   از محتوای مذاکرات وزیر امور خارجه آمریکا با مقامات روسیه هیچ اطلاعی در دست نیست!   هر چند می‌توان گفت،‌  که این مذاکرات به تزلزل پیوند آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک انجامیده.  و برای جبران همین تزلزل است که آتلانتیست‌ها برای بازگرداندن منطقه به دوران نورانی «جیمی کارتر» به جنب و جوش افتاده‌اند.   این است دلیل «پیروزی» نواز شریف،‌   نوچة ضیاءالحق در مضحکة پاکستان،  و همین است دلیل مخالفت دولت دست‌نشاندة‌ عراق با عقب‌نشینی شبه‌نظامیان کرد!   با توجه به تحولاتی که در وزارت دفاع و ستاد ارتش عربستان آغاز شده  ـ  سایت ولترنت، مورخ، 20 آوریل و 10 مه 2013،‌  به این تغییرات اشاره کرده ـ   و همچنین ‌با نیم نگاهی به نخستین بیانیة انتخاباتی اکبر رفسنجانی می‌توان دریافت که سازمان سیا به «بازسازی» و مرمت محور توحش، «عربستان ـ پاکستان‌ ـ ایران» یا بهتر بگوئیم «پشت جبهة» طالبان مشغول شده.   

 

نیازی نیست که بگوئیم،  نوک حملة محور کذا،  طبق معمول آتاترکی‌های آنکارا هستند.  شاید به همین دلیل نیز رجب اردوغان اخیراً‌ «شیر» شده!   اردوغان،  مانند دیگر جیره‌خواران سازمان سیا،  چنین می‌پندارد که در نبرد با «کفار روس»،  الله به یاری «پاترنوس»‌ می‌آید و برای‌اش «معجزه» خواهد کرد!  دقیقاً همانطور که رسانه‌ها در بنگلادش هم «معجزه» کردند!

 

به ادعای یورونیوز،  مورخ 13 مه 2013،‌  «رشما بیگوم» که 17 روز زیر آوار مانده بود نجات یافت و در جمع خبرنگاران از تجربة تلخ 17 روزه‌ و یاری خداوند سخن گفت:

 

«[...] زیر آوار مردی در کنارم بود که دائم از من کمک می‌خواست [...] او از من آب می‌خواست،  در تاریکی گشتم تا برایش آب پیدا کنم اما نتوانستم و او ساعاتی بعد مرد[...] زمانیکه روزنة نوری دیدم،   صدا کردم و کمک خواستم [...] ‌آن‌ها صدای من را شنیدند [...] زمانی که خواستم بیرون بروم،  فهمیدم که لباس به تن ندارم [...]‌ برایم ممکن نبود بدون لباس بیرون بروم.  یکی از امدادگران به من چراغ قوه‌ای داد و من در تاریکی یک لباس پیدا کردم و پوشیدم . تمام مدت این هفده روز خدا را صدا می‌زدم و از او می‌خواستم مرا نجات دهد[...]»

 

می‌بینیم که «رشما» طی 17 روز که خداوند را صدا می‌زد،  آب هم نداشت!  هر چند از آنجا که گویا در سوپرمارکت گیر افتاده بود از نظر خورد و خوراک وضع‌اش خوب بوده.   به هر تقدیر معلوم نیست ایشان چرا طی این مدت به قول خودشان «برهنه» بوده‌اند.   البته برهنگی زن در کشورهای مسلمان‌نشین،   در قاموس ایادی «یورونیوز»،  چیزی نیست جز نبود آن تکه پارچه!  نماد بردگی زن را می‌گویم!   می‌بینیم که وقتی ملایان جمکران در پوچ‌پردازی‌های رایج‌شان زنان غرب را «برهنه» ‌می‌خوانند،   از کدام منبر «خط» گرفته‌اند!   از طویلة احترام به ادیان،  یا همان محفل معجزه‌فروشی مرداک که در بنگلادش «معجزه» ساخته!  ما هم این «معجزه»‌ را مانند «معجزة‌» پیروزی «نواز شریف» در انتخابات پاکستان می‌پذیریم.   هر چه باشد بنگلادش هم سابقاً بخشی از پاکستان بوده!   اگر در «داکا» معجزه می‌شود،   چرا در اسلام‌آباد معجزه نشود؟  و از آنجا که پاکستان در مرزهای شرقی کشورمان قرار گرفته،   ما هم با «معجزه» نباید چندان فاصله‌ای داشته باشیم،‌  و بعد از ما منطقاً نوبت به ترکیه خواهد رسید.   بله،   معجزه با جغرافیا و همچنین با «تاریخ» ویراست رسمی پیوندی ناگسستنی دارد!

 

حدود 34 سال پیش در عربستان،  ترکیه،  پاکستان و ایران معجزه شد!  در عربستان شاهد ظهور تشکیلات «بن‌لادن» ‌بودیم؛  در پاکستان برادر «ضیاءاالحق» از طریق کودتا قدرت را به دست گرفتند،  تا مردم را در خیابان‌ها برای رضای «خداوند» شلاق بزنند.  و سپس طویلة مک‌کارتی در ایران با توسل به فدائیان اسلام و دیگر اوباش «اعتراض و انقلاب» به راه انداخت و سرانجام دولت خیابانی تشکیل داد،  و ... و در ترکیه هم ارتش با یک کودتای آبدار «معجزه» کرد!   نتیجة درخشان این معجزات هم در برابرماست،   و می‌بینیم که آتلانتیست‌ها حاضر نیستند دست از «سیاست» لات‌پروری‌شان بردارند.

 

بی‌بی‌سی،  ‌مورخ 13 مه 2103،‌  با انتشار گزارش «اوئن بنت‌جونز»‌،  تحت عنوان «چرا رأی‌دهندگان پاکستانی از نواز شریف حمایت کردند؟»   دلائل محبوبیت «نوازشریف»،   نوچة ضیاالحق کودتاچی را برای‌مان توضیح داده!   به ادعای گزارشگر بی‌بی‌سی،  مردم پاکستان به نواز شریف رأی داده‌اند، ‌ چرا که او خواهان اجرای احکام شریعت و احترام به پاکستان است!   همچنانکه گفتیم،  «لات» همواره از «خواست مردم» و از «عالم غیب» آگاهی دارد،   ‌چرا که خود را در «جایگاه برتر» می‌بیند.   باری گزارشگر بی‌بی‌سی «ادعا»  دارد که نواز شریف از موفق‌ترین سیاستمداران تاریخ پاکستان به شمار می‌رود!  ‌چرا؟  چون مهم‌ترین هدف ایشان «حذف» مخالفان اجرای احکام شریعت بوده:

 

«[...] نواز شریف،   خود را به عنوان یکی از موفق‌ترین سیاستمداران در تاریخ پاکستان به ثبت رسانده [...]مهم‌ترین هدفش در دهه ۱۹۹۰ [...] از دور خارج کردن کسانی بود که اقتدار او را به چالش می‌کشیدند [...] در همان دوران،   او [...] درصدد برآمد تا با تصویب اصلاحیه قانون اساسی امکان اجرای قوانین شریعت را در کشور ایجاد کند[...]»

 

«اوئن جونز» به ستایش از «اجرای احکام شریعت» در پاکستان اکتفا نکرده؛   این جانور وحشی برای تصفیة ارتش پاکستان و «انتقام‌گرفتن» از پرویز مشارف نیز له له می‌زند:

 

«هنوز مشخص نیست که آیا او از ارتش و مشخصاً پرویز مشرف،  انتقام خواهد گرفت یا خیر؟»

 

بله هنوز مشخص نیست که این سیاستمدار «محبوب» تا چه حد می‌تواند انتظارات کاخ باکینگهام را برآورده کند.  چرا که،   نواز شریف،   از تمام ویژگی‌های «قهرمانان» محبوب استعمار برخوردار است:        

 

«[...] مردم پاکستان در زمان برکناری نواز شریف [...] در سال ۱۹۹۹،  نفس راحتی کشیدند [...] برای بسیاری از مردم او [...] تشنه قدرت،  فاسد و بی‌لیاقت بود [...]»

 

می‌بینیم که این سیاستمدار موفق و محبوب رفته رفته شباهت‌های عجیبی به اکبر بهرمانی پیدا می‌کند؛ «غارتگر»، «دیندار» و بی‌لیاقت!  و همین نواز شریف است که به ادعای بی‌بی‌سی در «انتخابات» اکثریت آراء را به دست آورده،   و همین امر ثابت می‌کند که مردم تغییر عقیده داده‌اند،  ‌چرا؟  چون «فعالیت اقتصادی خانوادة نواز شریف» به ادعای بی‌بی‌سی می‌تواند اقتصاد ورشکسته پاکستان را نجات دهد و ... و نواز شریف هم می‌داند که «مردم»‌ به همین دلیل به او رأی داده‌اند:

 

«[...] پیروزی اخیر او در انتخابات نشان می‌دهد که هم اکنون از نظر مردم،  آقای شریف سیاستمداری مسن و عاقل است که فعالیت‌های اقتصادی خانوادة او می‌تواند به اقتصاد در حال ورشکسته کشور کمک کند [...]»

 

به عبارت دیگر،  جهت خروج کشور پاکستان از بحران مالی و اقتصادی و سیاسی و امنیتی و غیره،  کافی است خانوادة نخست‌وزیر آیندة پاکستان فعالیت اقتصادی‌شان را گسترش دهند! یادآور شویم این «خانواده»،   همچون «خانوادة» اکبر بهرمانی،  خانواده‌ای است ایدئولوژیک که یک‌شبه ره صدساله رفته!  به عبارت دیگر،   «فعالیت اقتصادی» این قماش خانواده جز گسترش غارت و چپاول دستاورد دیگری نخواهد داشت.  و به همین دلیل است که نواز شریف مورد پسند بوق‌های استعمار قرار گرفته‌ و در گردهمائی انتخاباتی‌اش هم هیچ بمبی  منفجر نشد!   چون ایشان «ایده‌های بزرگ» دارند!  بله،   نواز شریف به دلیل داشتن ایده‌های بزرگ محبوب «مردم»  شده،  درنتیجه از گزند «بمب» هم در امان مانده:

 

«[...] نواز شریف علاوه بر داشتن ایده‌های بزرگ،  توانائی ارتباط برقرار کردن با اقشار مذهبی طبقه متوسط و تجارکوچک را دارد.  از نظر آن‌ها آقای شریف سیاستمداری با قدرت است [ که ] می‌خواهد پاکستان کشوری قابل احترام باشد [...] شاید این دلیلی باشد که چرا حزب آقای شریف هرگز هدف حمله قرار نگرفت و او توانست بدون ترس گردهمائی‌های بزرگ انتخاباتی ترتیب دهد [...]»

 

به عبارت دیگر بمب‌گزاری در گردهمائی انتخابات پاکستان هیچ ارتباطی به سازمان سیا و باکینگهام پالاس ندارد؛  ‌«مردم» پاکستان اگر از کسی خوششان نیاید برایش بمب می‌گذارند!  و همین «مردم» که بمب نگذاشتند،   به این نتیجه رسیده‌اند که نوچة ضیاالحق را باید از صندوق مارگیری بیرون‌کشید تا محور «ترکیه ـ ایران ـ عربستان ـ پاکستان» تقویت شود.   چه «مردم» باهوش و خردمندی هستند این پاکستانی‌ها!   

 

اهالی مرز پرگهر! به پاکستان بنگرید!  و اگر «دمکراسی» می‌خواهید،  ‌ به «جهادیون»‌ رأی بدهید!  چرا که ازیک‌سو‌،  ‌بریتانیا بر خلاف گذشته از امکان پاس دادن جیره‌‌خواران‌اش به آمریکا ـ از طریق کودتا،  انقلاب و لات‌بازی و غیره ـ  محروم شده،   و ناچار است به انتخابات،  هر چند کشکی نظیر انتخابات پاکستان تن دهد.  و از سوی دیگر،  کاخ باکینگهام  مایل است رئیس قوة مجریة جمکران هم از گلة «جهادیون» ضدشوروی استخراج شود،   تا زمینة مناسب جهت بازگرداندن منطقه به دوران نورانی «ضیاءالحق» فراهم آید.  نخستین بیانیة انتخاباتی اکبر رفسنجانی دقیقاً در مسیر مطالبات جهادی بریتانیا تنظیم شده بود.  و هر چند بازگشت به گذشته امکانپذیر نیست،  کاخ باکینگهام این توهم را در مخیله‌اش می‌پروراند.   در غیراینصورت «دیلی‌تلگراف»،  بوق حاکمیت انگلستان حکم «زندان و شلاق» برای احمدی‌نژاد صادر نمی‌کرد‌ و سازمان سیا هم با صورتک «حقوقدانان» و «150 نمایندة مجلس»‌،  برای شورای نگهبان جمکران تعیین تکلیف نمی‌فرمود.

 

این لات‌بازی‌ها پیامد فرسایش پیوند خانوادگی آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک است. خانواده‌ای که بر الگوی «خانوادة ‌ایدئولوژیک» دستگاه هیتلر منطبق شده و پس از پایان جنگ دوم جهانی،  در ‌آسیا،  آفریقا و حتی در اروپا همچنان به گسترش «یوتوپیا» مشغول است و بوق‌های‌اش ـ   رادیوفردا و بی‌بی‌سی  ـ  نیز همین قماش خانواده را به مخاطب فارسی زبان حقنه می‌کنند.   به عنوان نمونه،  مطلب رادیو فردا،  ‌مورخ 10 مه 2013،  تحت عنوان «زهرا؛ نامزد مجازی انتخابات ریاست جمهوری»،   همین الگوی حماقت را به ارزش می‌گذارد. «زهرا» مادری است که در مسیر گرایش سیاسی فرزند «شهیدش» حرکت می‌کند.   درست مثل مادر «سهراب اعرابی» و دیگر انواع مشابه!  در این قماش خانواده‌ها،  مانند خانوادة اسطوره‌ای «سیاست سنتی»‌ بر همه حاکم است!   و همه می‌توانند و می‌باید پیوسته یکدیگر را «ارشاد» کنند!   در این بنیاد توحش  جایگاه «زن» همان جایگاهی است که نازی‌ها برای زن قائل بوده‌اند.   اینان زن را در چارچوب «خانواده ایدئولوژیک» می‌خواستند،   و حضور زن را نیز تحت شرایطی در جامعه ایدئولوژیک می‌پذیرفتند.   به عنوان نمونه،   در خیابان سیگار کشیدن برای زنان  ممنوع بود؛  حضور زن آرایش کرده نیز بهمچنین!  در تبلیغات نازی‌ها،  وظایف زن «ملی» و «الهی» معرفی می‌شد.  جالب اینکه،‌  نئوفاشیست‌ها،   تفاله‌های باقیمانده از دستگاه هیتلر در هزارة سوم نیز «مشاغل زنان» را متناسب با «طبیعت زن» می‌خواهند!  و این «مطالبات» که ریشه در تبلیغات فاشیسم اروپای دهة 1930 دارد،  برخلاف جفنگیات مسجد و حوزه به هیچ عنوان اختراع حکومت جمکران و اسلام ‌انسان‌ساز نیست؛  منبع الهامات ملایان جمکران را می‌توان در بیانات رهبران فاشیست جبهة ملی فرانسه به صراحت دید!  ژان ماری لوپن،   رهبر سابق فاشیست‌های فرانسه می‌فرماید:

 

«مأموریت الهی زن عبارت است از زندگی بخشیدن و ‌آموزش به قلب و روح کودک.  امروز زنان به کارهائی مشغول‌اند که برای‌شان مناسب نیست.»          

ریچارد اوانس؛  «مقدمه‌ای موجز بر فاشیسم»،  ص 130.  

 

بله،  آش‌فروش‌ها که سخنرانی‌های ابلهانة‌ رهبر و دیگر ملایان جمکران را روی سرشان گذاشته و اینسوی و آنسوی می‌دوند بدانند که،  جفنگیات ملا در واقع ترجمة تولیدات جبهة ملی فرانسه است.   جبهه‌ای که خوشبختانه نمی‌تواند در فرانسه به عنوان «آلترناتیو سیاسی»‌ مطرح باشد.   اخیراً راست سنتی فرانسه از زبان «فرانسوا فیون»،   رسماً به تضاد این تشکل با «جمهور»‌ اشاره کرد و از نیکولا سرکوزی،  رئیس جمهور پیشین فاصله گرفت.   به احتمال زیاد «فیون» می‌تواند رهبری «یو.ام. پی» را به دست گیرد و ... و حضور اخیر «کاسورها» در «تروکادرو»،   محلة اعیان‌نشین پاریس نشان داد که محفل احترام به ادیان از تحولات فرانسه و به ویژه از توقف بهار عرب در سواحل مدیترانه بسیار ناخشنود است. 

 

چرا که تمامی این به اصطلاح «انقلابات» با هدف تأمین حاشیة‌ امن برای سیاست‌های منطقه‌ای محافل سرمایه‌داری غرب سازمان یافته.   هم‌اینان که تحت عنوان تأمین امنیت اسرائیل،  منطقه را به آتش کشیده‌اند.  و اینک که،   به گزارش نووستی،   ‌مورخ 15 مه 2013،  «بنیامین نتانیاهو به زبان روسی از پوتین تشکر می‌کند»،   بی‌بی‌سی نیز بنیامین نتانیاهو را با «شاه» به قیاس کشیده و از «اسراف» او قصه می‌گوید!  ولی خوشبختانه کاخ باکینگهام برای مبارزه با «اسراف» نمی‌تواند در اسرائیل هم کاروان خردجال به راه اندازد؛   ساختار سیاسی اینکشور چنین اجازه‌ای نمی‌دهد.  در نتیجه گام به گام در منطقه به صلح نزدیک می‌شویم،  و مرگ محفل احترام به ادیان را شاهد خواهیم بود.  

 

 ...

یکشنبه، اردیبهشت ۲۲، ۱۳۹۲

کینگ آرتور و تورم!


 

در پی انتشار خبر نامزدی اکبر هاشمی و رحیم مشائی در انتخابات جمکرانیان،  چند بمب در مرز ترکیه و سوریه منفجر شد،  چرا؟   چون استعمار بریتانیا،  پس از ناکامی در سوریه،  اهرم بحران‌سازی در ایران را نیز از دست داده و می‌پندارد با گسترش وحشیگری در ترکیه خواهد توانست مذاکرات اوباما و رجب اردوغان را در مسیر منافع لندن  ـ  گسترش اسلامگرائی در ترکیه و تقابل با اسرائیل ـ  سامان دهد،   و از این طریق نتایج «انتخابات» ملایان جمکران را هم به نفع خود رقم زند!   

 

به این ترتیب،   زمینه برای ایجاد «جهان اسلام» در تقابل با «جهان مسیحی» فراهم می‌شود و به تبع اولی مذاکرات صلح «اسرائیل ‌ـ فلسطین» نیز ماست‌مالی خواهد شد و تا پایان خورشید،  نان امپراطوری بریتانیا در روغن شناور خواهد ماند!  بازگشت پاپ فرانسیس به جنایات امپراطوری عثمانی در قرن پانزدهم دلیل موجه دارد:

 

«پاپ فرانسیس،  رهبر كاتولیك‌های رم،  800 تن از مسیحیان ایتالیائی را كه درقرن پانزدهم توسط عثمانی‌ها به قتل رسیده بودند،‌  به مقام قدیسی رساند!»

منبع:  ایرنا،  مورخ 12 مه 2013.‌

 

بین خودمان بماند،  اگر لات‌بازی دربار انگلستان به همین ترتیب ادامه یابد،   بزودی شاهد ظهور «کینگ آرتور» هم خواهیم بود!   البته در صورتیکه دیگران،  تحرکات دربار بریتانیا و  به ویژه تبلیغات نفرت‌فروشی محافل جنگ سرد را تحمل کنند:   

            

«[...] استالین از لهستانی‌ها نفرت داشت [...]‌ استالین به استقبال چرچیل و روزولت نرفت [...] استالین...»  

و خلاصه،‌  این روزها در فرانسه همه به نشخوار گذشته و ابراز نفرت از «استالین» مشغول‌اند،  چرا؟  چون در دورة استالین،  «ارتش شکست‌ناپذیر» توسط ارتش سرخ تارومار شد و اینک همزمان با تضعیف «پاترنوس» شاهد بازسازی  ارتش روسیه هستیم!   همین «پاترنوس» که دیگر نتوانست از لات‌بازی امپراطوری بریتانیا در منطقه حمایت نظامی به عمل آورد!   مذاکرات 7 مه 2013،   سنگر استعماری بریتانیا را در کشور سوریه فروپاشاند و این فروپاشی،  استعمار بریتانیا را در سیر قهقرائی انداخت.  

 

حاکمیت بریتانیا،  ابتدا آمریکا را در جایگاه مستعمره‌اش رویت کرد و در کمال وقاحت شاهزاده «هری» را سرزده به کنگره و سپس به کاخ سفید فرستاد!   همچنانکه در وبلاگ «حماسة حلبی»‌ هم گفتیم،  «هری» به دلیل ابراز ارادت به «صلیب شکسته»،   در واقع پیام‌آور محفل «نفرت و افتخار» است؛ ‌ نفرت از یهودی،  افتخار به نژادسفید و ... و خلاصه بگوئیم این فرد تبلور تمامی «ارزش‌های» تاریخی دربار انگلستان است.    ایشان توحش برده‌فروشان ‌استعمارگر را خیلی خوب بازتاب می‌دهند.   

 

شاهدیم که این جانوران وحشی‌،  علیرغم رسوائی «فدائیان اسلام»،  همچنان برای سرکوب زنان به ویژه در مصر پافشاری می‌کنند.   به عنوان مثال،  شبکة‌ تلویزیون بی‌بی‌سی که برنامه‌های‌اش در فرانسه پخش می‌شود،   خبرنگاران مصری بدون ریش و حجاب را «تحریم» کرده!  البته هیچکس رسماً از این «تحریم» حرفی به میان نخواهد آورد،   ولی منبع ما «موثق» است.  و همچنانکه پیشتر هم گفتیم،  این جانوران وحشی که در آرزوی بازیافت شکوه و جلال دوران برده‌داری له له می‌زنند،‌   به پوشش سنتی،  به ویژه به پوشش سنتی زنان نیاز پیدا کرده‌اند.   دلیل هم روشن است پوشش سنتی تأکیدی است بر «جایگاه برتر» استعمارگر.  هر چند نگرش انسان‌محور «مدرنیته» به این برتری موهوم پایان داده،   استعمارگر،  همچون لات،  هزاران سال نوری از فرهنگ و تمدن جامعة معاصر عقب مانده و از اینرو به «سنگرحق» نیاز دارد.

 

ولی چنین سنگر پرسودی،  بدون تخریب گسترده و تولید انبوه «قربانی» ساخته و پرداخته نمی‌شود.  هر چه ابعاد تخریب وسیع‌تر باشد،  و تعداد قربانی بیشتر، ‌ بر استحکام این «سنگرحق» افزوده خواهد شد!   چرا که به فرمودة رهبر نوین پروتستان‌های فرانسه،  «لوران شلومبرژه»،   در سایت فیگارو،  ‌مورخ 11 مه 2013،‌  «خداوند،  همة بندگان‌اش را بدون قید و شرط دوست دارد!»

 

دروغ چرا؟  ‌ آخوند جماعت «وجود» مترسک ساخته و پرداختة ضمیر ناخودآگاه‌اش را از طریق «عملی»،  یعنی با توسل به توحش جمع و باورهای جمعی به «اثبات» رسانده و از «مکنونات قلبی» مترسک مذکور هم نیک «آگاه» است!   نیازی نیست که بگوئیم دهه‌ها پیش زیگموند فروید ریشة این «مترسک» را در هراس از یک هوس ‌ناخودآگاه یافت.  هوس تصاحب مادر و هراس از مجازات توسط پدر!   همچنانکه پیشتر هم گفتیم،  در دورة «پیش اخلاقی»،  همة خانواده‌ها «ابراهیمی» بودند؛   هیچ جایگاه واقعی و مشخصی برای مرد و زن وجود نداشت و روابط «اسطوره‌ای» و متزلزل زوج «ابراهیم و سارا» شاهدی است بر این مدعا.  

 

این روابط در مصر و در ارتباط با فرعون متحول می‌شود؛  زمانیکه فرعون پی می‌برد ابراهیم در واقع همسرش را در اختیار او قرار داده،  او را نکوهش می‌کند و سارا و ابراهیم را از مصر می‌راند.   اینچنین است که ابراهیم خلیل‌الله با «منهیات اخلاقی» آشنا می‌شود.  ولی در روایات ادیان ابراهیمی این منهیات اخلاقی را به حساب احکام یهوه و الله می‌نویسند!   در واقع،   ابراهیم پس از آگاهی از کاربرد «منهیات اخلاقی» دربار فرعون این منهیات را به عنوان «فرامین الهی»،  به  ابزار سلطه و گسترش توحش قوم و قبیله‌اش تبدیل کرد.

  

بله «آگاهی» از «عالم غیب»، ‌ امکانات فراوانی برای «لات» فراهم می‌آورد.   و هر چه این «امکانات» بیشتر باشد،   بر تعداد «جایگاه‌های واقعی اجتماعی‌ای» که لات می‌تواند اشغال کند افزوده خواهد شد.  و بی‌دلیل نیست که «مقامات امنیتی و نظامی» ‌ترکیه بلافاصله کشف کردند که انفجارهای «ریحانلی» کار «عوامل سوریه» بوده!   ولی به استنباط ما،   در پی عقب‌نشینی حکومت جمکران از بحران‌سازی انتخاباتی،   حاکمیت ترکیه،  برای جبران زیان‌های لندن دست به چنین جنایتی زده.   بله،   منافع حاکمیت انگلستان با بحران سازی، گسترش لات‌بازی،   و «سلب مسئولیت» پیوندی ناگسستنی داشته،  دارد و خواهد داشت.  و به ویژه از دوران قائم‌مقام فراهانی، پاسداران منافع لندن در ایران همین ملایان بوده‌اند.  وظیفة اینان صدور «فتوی» بود!  

 

صدور فتوی در دورة قاجار،  برای مقروض کردن بانک نوپای شاهی به لندن؛  همین فتوی در دورة پهلوی دوم،  برای پرداخت غرامت به بریتیش پترولیوم و تحمیل تحریم‌های اقتصادی بر ملت ایران و ... و سرانجام فتوی روح‌الله خمینی برای تمدید قرارداد خفت‌بار کنسرسیوم در پوشش انقلاب اسلامی.  ولی این رشته سر دراز دارد.   پس از انقلاب‌شان تحریم‌ها افزایش یافت،   به جنگ منجر شد و چند سالی است که بحران دست‌ساز هسته‌ای نیز به ابزار گسترش تحریم ملت ایران تبدیل شده.   ولی از یک‌سو ملایان حکومت به ستایش تحریم‌ها مشغول‌اند و از سوی دیگر اوباش جمکران می‌کوشند کمبودهای ناشی از تحریم اقتصادی را به حساب  «سوء مدیریت» بنویسند.   باشد که پس از «انتخابات» جمکران مدیران لایق از قماش «محمد غرضی» به کمبودها پایان دهند!

 

بله،   ما از برادر «محمد غرضی» حمایت می‌کنیم چرا که برنامة ایشان «مبارزه با تورم» است. در واقع غرضی 34 سال سابقة مبارزه با تورم دارد.   مبارزات ضدتورم «غرضی» از کشتار در خوزستان و کردستان آغاز شد و در وزارت نفت به اوج خود رسید.   در دوران نکبت‌بار صدارت میرحسین موسوی،‌  غرضی وزیر نفت بود و مبلغ 8 میلیون دلار از درآمدهای نفتی را گم کرده بود!   «مجلس جمکران» او را برای پاسخگوئی فراخواند و چنین فرمود محمد غرضی که «چه خبرس؛   هزار تا آجر فروختیم،  8 تاش گم شدس!»    نمایندگان جمکران هم خیال‌شان راحت شد و به جلسة استیضاح جناب وزیر پایان دادند.   سپس همین مدیر لایق را به وزارت پست و تلگراف فرستادند و ... و اینک این جانور وحشی خود را برای ریاست جمهوری آماده می‌کند،   و هیچیک از رسانه‌های فارسی به سوابق درخشان او اشاره‌ای ندارد.   سایت ایرنا،   مورخ 9 مه 2013،  می‌نویسد:‌

 

«محمد غرضی، وزیر اسبق پست،  تلگراف و تلفن [...] پس از ثبت نام در یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در جمع خبرنگاران اظهار داشت: ما نسلی هستیم که انقلاب کردیم،  جنگیدیم و سازندگی کردیم و آرای 98.2 درصدی مردم به انقلاب را دریافت کردیم،   اما بعد از آن دولت‌هائی که آمدند و خدمتگزاری کردند با گرفتاری‌هائی مواجه شدیم که به تدریج از میزان مشارکت مردم کاسته شد [...] بزرگ‌ترین مساله امروز ما تورم است [...] طی 32 سال اخیر 500 بار قیمت ارز تغییر کرده و از 70 تومان به سه هزار و 500 تومان رسیده [...] مهم‌ترین برنامه دولت آینده باید اتخاذ سیاست های ضد تور می‌باشد [...] مردم نباید اجازه دهند دولتی بیش از درآمدش هزینه کند و این باید یک نیاز عمومی در جامعه باشد تا دولتی ضدتورم تشکیل شود.»

 

یادآور شویم این جانور وحشی از بورسیه‌های دولت امیرعباس هویدا بود که ابتدا به فرانسه ارسال شد،  سپس در جایگاه زندانی سیاسی رسانه‌ای نشست و همزمان با ورود جیمی کارتر به کاخ سفید،  مبارزات‌اش را در نجف اشرف ادامه داد،   و نهایت امر دست در دست حاج روح‌الله به تهران بازگشت.   خلاصه برخلاف امثال فلاحیان،  ولایتی و رفسنجانی،  محمد غرضی از جنایتکاران و تاراجگرانی است که «ناشناس» مانده و جان می‌دهد برای ریاست بر قوة مجریة‌ جمکران.  نخست‌وزیر بریتانیا که فردا برای مذاکره با اوباما به واشنگتن می‌رود از انتخاب «محمد غرضی» حمایت خواهد کرد چرا که،   «خداوند همة بندگان‌اش را دوست دارد»،  به ویژه اگر غارتگر و آدمکش و مؤمن باشند.    

 

 

...