شنبه، مهر ۲۶، ۱۳۹۳

فوهررالله!




همزمان با برگزاری آخرین روز نشست دو روزة‌ سران «اروپا ـ آسیا» در شهر میلان، ‌ خبر رسید که «داعش» نیز از کوبانی عقب‌نشینی کرده و کارناوال شادی در شهر به راه افتاده!   ما هم از آزادی کوبانی خوشحال‌ایم،  ‌ هر چند به بوق‌های رایش‌ستان در هر حال اعتماد نداریم! ولی از قضای روزگار آزادی کوبانی با دنده عقب دولت ترکیه پیرامون ایجاد منطقة حائل در سوریه تقارن زمانی یافت!   و عقب‌نشینی آنکارا در واقع پیامد دنده‌‌عقب اربابان آتلانتیست‌اش از «یوتوپیاسازی» در اروپا بود.  به نظر می‌رسد،   هر مرحله از عقب‌نشینی آتلانتیست‌ها با دیدار «کری ـ لاوروف» در پاریس رسمی‌ات می‌یابد.             

در تاریخ 14 اکتبر 2014،  ‌ همزمان با دیدار وزرای امورخارجة روسیه و آمریکا در پاریس،‌ خبر رسید که استقلال‌طلبان «کاتولونیا» از برگزاری «رفراندوم» منصرف شده‌اند!   به این ترتیب بازتولید سناریوی آتلانتیست‌ها در دوران هیتلر،   ‌یعنی به راه انداختن جنگ داخلی در اسپانیا منتفی شد!   البته اینبار برخلاف دوران فوهرر،   دولت مرکزی اسپانیا هیچ ارتباطی با سوسیال دمکراسی نداشت.   در نتیجه،   وق‌وق‌ساهاب‌های ارتش ناتو برای ارائة تصویر «سوسیال ـ دمکرات» از «جدائی‌طلبان» کاتولونیا تمام تلاش خود را به خرج دادند.   ولی خوشبختانه این تبلیغات راه بجائی نبرد و تجزیة اسپانیا نیز مانند برنامة مشعشع حاکمیت بریتانیا برای استقلال اسکاتلند با شکست روبرو شد.   به عبارت دیگر،   آتلانتیست‌ها اینبار نتوانستند مانند دوران نورانی پس از جنگ جهانی اول،   از مترسک‌های‌ جنایتکارشان نظیر موسولینی و هیتلر و ... شرکاء «ابرمرد» بسازند و به یک جنگ فراگیر منطقه‌ای دیگر سازمان دهند،  ‌و اینهمه به چند دلیل.

نخست اینکه بر خلاف باورهای جمع خوش‌خیال،   ‌«خواستن»،  به هیچ عنوان «توانستن» نیست‌!   دیگر آنکه مسکو،  هم‌ از اسارت حاکمیت ایدئولوژیک بلشویک‌ها آزاد شده،‌  و هم از «‌لیبرالیسم» افسارگسیختة اقتصادی دوران یلتسین!   در نتیجه،   آتلانتیست‌ها،   هم  «دشمن» محبوب،  و هم  دوست تاراج‌گرشان را در مسکو از دست داده‌اند!  و برای جبران همین محرومیت است که به سرعت اینان و جیره خواران‌شان در مسابقة «فوهرر ـ 1» افزوده شده.   همچنانکه در وبلاگ «رادیوفوهرر» هم گفتیم،   شرکت‌کنندگان در مسابقة مذکور می‌باید با سرعت به توحش و حماقت گذشته بازگردند.   و باید اذعان کنیم که در این زمینه،‌  «یانکی‌ها» و پادوهای‌شان در حکومت‌های «مسجد ـ روسپی‌خانه» از بروکسل‌ستان عقب افتاده‌اند!

محفل نوبل به نمایندگی از بروکسل‌ستان در «فوهررـ 1» شرکت کرده بود و با توجه به گزینه‌های محفل کذا در زمینة‌ اقتصاد و ادبیات،  و به ویژه اهداء جایزه صلح به یک دختر بچة پاکستانی،   به صراحت می‌توان گفت که محفل «پوبل» در واقع به توحش و تحجر ادیان ابراهیمی جایزه داده!   یادآور شویم،  «ژان تیرول»،‌   برندة نوبل اقتصاد،  از هواداران لیبرالیسم اقتصادی است و آثار «پاتریک مودیانو»،  برندة جایزة نوبل ادبیات نیز در چارچوب پروپاگاند فرهنگی ناتو،   یعنی بر محورهای «هویت، ‌ احساس گناه و...،  و خلاصه بر محور  «بازگشت به گذشته» تنظیم شده.   اگر به این مجموعه،   پدیدة «ملاله» را هم بیافزائیم، می‌رسیم به اعماق لجنزار سکون و مطلق‌گرائی و می‌توانیم با مفاهیم «عدالت، ‌ آزادی واقعی و ... و فرهنگ»،   البته در قاموس پامنبری‌های بی‌بی‌سی و رادیوفوهرر‌ نظیر جهانبگلو،‌  محمدی و علیجانی و غیره بیشتر آشنا شده،  حسابی تفریح کنیم!  چرا که،   اظهارات پرمغز و پوچ و پرت‌وپلای اینان در واقع مکمل پوچ‌پردازی‌های مقامات حکومت زال‌ممد است.

روشن‌تر بگوئیم حکومت «مسجدـ‌ روسپی‌خانه» و به اصطلاح اوپوزیسیون‌اش با یکدیگر از طریق همین رادیوها «ارتباط» برقرار کرده‌اند!  البته این مراودات همچنانکه در وبلاگ‌های  پیشین هم گفتیم با آشتی‌کنان شیخ‌وشاه در میعاد 28 مردادماه سالجاری و «تف ملوکانة‌ شهبانو» به چهرة طرفداران دمکراسی در ایران آغاز شد،   و با نمایش مهوع جمیله بوپاشا در «جام جذام» تداوم یافت.   کنیزالاسلام بوپاشا در واقع ویراست قدیمی‌تر «ملاله» است که به دلیل شرایط مناسب ـ   قرار داشتن ارتباطات در انحصار دولت‌ الجزایر ـ  سوابق‌اش پنهان ماند،  و بوق‌های برتری‌طلبان موفق شدند این نماد تحجر را در مستعمرات مسلمان‌نشین‌‌شان به «الگو» تبدیل کنند.   حال آنکه علیرغم تلاش باکینگهام و کاخ سفید و سازمان ملل و ... و محفل پوبل،   «ملاله» از چنین امکانی برخوردار نیست.   در نتیجه علیرغم تملقات صمیمانة نوازشریف،‌   برندة جوایز ساکاروف و نوبل صلح و  ... در خود پاکستان هم به مضحکه تبدیل شده ـ   سایت «لو.گران. سوار»،  مورخ 13 اکتبر 2014.   به همین دلیل حکومت زال‌ممد هم نتوانست آنطور که باید و شاید برای «ملاله» بازارگرمی به راه بیاندازد.

بساط کنیزالاسلام،  جمیله بوپاشا نیز فقط در «جام جذام» و واحد مرکزی خبر ـ  ایریب ـ  رونق فراوان داشت!   دلیل هم روشن است؛‌  بعضی‌ها به این توهم دچار شده‌اند که هنوز هم می‌توان محور استعماری «تهران ـ الجزیره» را دست نخورده نگاه داشت!   همان‌ها که پیشتر هم برای حفظ محور «تهران ـ قاهره» بیهوده تلاش کرده بودند!   بله،   این بعضی‌ها در گسترش حماقت و توحش پشتکار فراوان دارند و تا لگد مناسب بر پوزه‌شان فرود نیاید،   دست‌بردار نخواهند بود.   خلاصه،   تحرکات وزارت «چماق و چادرسیا»  ـ  وزارت ارشاد جمکران ـ  و‌ تمرکز زنان زال‌ممد بر «حجاب» و جامعة «زنانه ـ مردانه»،   و به ویژه لگدپرانی آخوند یونسی به چین و روسیه،   و اظهارات ابلهانة‌ خامنه‌ای در مورد «سکولاریسم» با حمایت همین جانوران وحشی صورت می‌گیرد که برای تکرار دور باطل «شیخ‌وشاه» خیز برداشته‌اند.   از اینرو در پی تأکیدات مضحک خامنه‌ای بر تضاد «غدیر» با سکولاریسم،  طرفداران سکولاریسم به ترهات مقام معظم «پاسخ» هم داده‌اند!   حال آنکه در قرن هفتم میلادی،   آنهم در صحرای عربستان،   سکولاریسم وجود خارجی نداشته که محمدصاد با آن مخالف باشد یا موافق!   این مزخرفات اختراع آتلانتیسم است.   آخوندها برای محمدصاد مأموریت الهی قائل شده‌اند،  در نتیجه،  هیچ دلیلی ندارد که تناقض وی را با سکولاریسم مطرح کنند.  این امر در مجموعه جفنگیات دینی مستتر است. 

نادیده گرفتن شرایط واقعی،  یعنی زمان و مکان، ‌ و خروج از فضای موهوم «الهیت» که همین آخوندها برای فردی به نام محمد سر هم کرده‌اند،  به علی خامنه‌ای امکان داد هذیان‌ مفصلی بگوید.   چرا که وراجی‌های خامنه‌ای را سازمان تبلیغات اسلامی،‌   شاخک اسلامگرای سازمان سیا تنظیم می‌کند.   و از آنجا که وظیفة اصلی سازمان سیا سرکوب «لائیسیته» بوده و هست،‌   یاوه‌گوئی‌های مقامات حکومت‌زال‌ممد نیز بر همین محور انسان‌ستیز تنظیم می‌شود:
 
«واقعه غدیر خم،   منطق روشن و مستحکم اسلام در نفی این نگاه سکولار است[...]»
منبع:‌ رادیوفردا،  مورخ 13 اکتبر 2014   

همچنانکه می‌بینیم در اظهارات خامنه‌ای،   قصة «غدیر خم» که در واقع نوع ابتدائی و صحرائی حکایات حسن‌کچل و امیرارسلان نامدار است،   به عنوان «منطق مستحکم اسلام» مطرح شده!   به عبارت دیگر،  ‌مخاطب می‌باید بپذیرد که توهمات و باورهای قبایل صحرانشین سامی،  ‌ «منطق» هم دارد،   یعنی بر استدلال و برهان و شواهد تکیه کرده!   حال آنکه موجودیت ابهامی به نام «خدا»،‌   و به ویژه یگانگی آن،   جز ادعای پوچ نیست!   بارها در این وبلاگ گفته‌ایم که ابهام را نمی‌توان مورد بررسی منطقی یا علمی قرار داد و دلیل هم روشن است.   ابهام در عرصة تعلقات و تعصبات قرار گرفته از اینرو علم و استدلال علمی و حقوقی را نفی می‌کند.   در نتیجه،   بی‌بی‌گوزک غدیر چماقی است بسیار مناسب برای نفی همه چیز،  بجز غدیر!   به عنوان نمونه،   علی خامنه‌ای برای نفی موجودیت سنی مذهبان به این چماق متوسل شده:

«[...] غدیر خم مظهر توجه و تأکید اسلام بر حکومت‌داری و سیاست به شمار می‌رود[...] منطق و حجت شیعه در مسئله غدیر بسیار قوی و قاطع و قابل ارائه در مجالس علمی است[...]»
همان منبع

این حضرات همان‌ها هستند که پیوسته از «برادری» شیعه و سنی برای‌ ما ملت قصه‌ می‌گویند؛   ولی زمانیکه قلاده‌شان شل می‌شود، شروع می‌کنند به جفتک‌انداختن به طاق طویله، ‌ و عملاً به سنی‌ها اعلان جنگ می‌دهند.  جفنگیات خامنه‌ای به مناسبت بساط غدیر فقط به این معناست که سنی مذهبان چرند می‌گویند؛  و خلاصه «حق» با شیعیان است!   نیازی نیست که بگوئیم رهبران حکومت‌های «مسجد ـ روسپی‌خانه»،  از همه نوع و از همه قماش،   بدون استثناء صاحبان «حق» هستند،  و دیگران نیز «باطل!»   از قضای روزگار آمریکا و رعایای اروپائی و به ویژه پادوهای اوکراینی‌اش نیز در همین مسیر توحش گام برمی‌دارند.   هدف گرفتن مناطق مسکونی و مدارس شرق اوکراین توسط ارتش کی‌یف به کنار،   کافی است نیم نگاهی به «قوانین» دولت جدید کی‌یف بیاندازیم تا ببینیم با چه ترفندی زمینة «پاک‌سازی»  کارمندان «طاغوتی» را فراهم آورده!   کارمندان  «طاغوتی» کسانی هستند که می‌توانند با نئونازی‌ها و پوپولیست‌ها مخالف باشند و از آنجا که بدون «پوپولیسم»،   دکان آتلانتیسم کساد می‌شود،  لازم آمده «یاتسنیوک» در همان مسیر توحش محمدعلی رجائی و میرحسین موسوی و دیگر دولت‌های خیابانی ‌گام بردارد.  

گذشته از نقض توافق‌های مینسک ـ  به ویژه رعایت آتش‌بس ـ  تهاجم چماقداران به تظاهرات بازنشستگان نیز یک نمونة دیگر از تشابه حکومت زال‌ممد و دولت میدانی کی‌یف است.   دولتی که دیگر نمی‌تواند از حمایت بی‌قید و شرط آمریکا برخوردار شود و دقیقاً به همین دلیل در تاریخ 17 اکتبر سالجاری شاهد موفقیت «نشست میلان» هستیم!   همچنانکه در آغاز وبلاگ هم اشاره کردیم،  عقب‌نشینی آمریکا در مورد اوکراین با دیدار وزرای امور خارجه آمریکا و روسیه در شهر پاریس «رسمی‌ات» یافت،   و به همین دلیل جنجال‌آفرینی پاپ نیز با این ملاقات تقارن زمانی داشت!

در تاریخ 14 اکتبر سالجاری،   پاپ برای جبران پس‌روی ارباب،   به پائین‌تنه همجنس‌گرایان دخیل بست!   میعاد 14 اکتبر برای فاشیست‌ها،   به ویژه پس از پایان جنگ دوم جهانی از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.   در ویکی‌پدیا چنین آمده که محاکمة رهبران حزب کمونیست آمریکا به جرم توطئه،   جنجال موشک‌های شوروی در کوبا،  و ... و از همه مهم‌تر راهپیمائی همجنسگرایان در ینگه‌دنیا در میعاد 14 اکتبر صورت پذیرفته.   یادآور شویم این راهپیمائی در سال 1979،‌  یعنی در دوران ریاست جمهوری کارتر صورت گرفت. همان رئیس جمهور «ساده زیست و اسلام‌نواز» که برای نخستین‌بار مرده ریگ فاشیسم موسولینی ـ  پاپ ـ   را به کاخ سفید آورد.   و با توجه به کارنامه درخشان واتیکان در زمینة «‌پدوفیلی» و زن‌ستیزی،   دخیل بستن پاپ به پائین‌تنة ‌همجنس‌گرایان در این میعاد بی‌حکمت نیست!   

فراموش نکنیم،‌  تکیه‌گاه فاشیست‌ها «تعلقات و تعصبات» گله‌هاست،‌  همین تعلقات است که برای «نفرت» فروشی،  و دو قطبی کردن فضای اجتماعی زمینة مناسب را فراهم می‌آورد.   پیامدهای انتشار تصاویر «بچه پولدارهای تهران» را که فراموش نکرده‌ایم!   ایجاد نفرت از جامعة مختلط و زندگی ضدآخوندی.   طرفداری پاپ از همجنس‌گرایان نیز در واقع با همین هدف صورت گرفته!   بله،   هدف واتیکان در واقع ایجاد نفرت از همجنس‌گرایان در اجتماع است.   واتیکان می‌کوشد به این ترتیب اینان را به کلیسا جذب کند.   پیام این است که «اجتماع» و چارچوب‌های حقوقی جامعة مدنی محل امنی برای شما نیست،   هر کس امنیت می‌خواهد باید به واتیکان بیاید!   نیازی نیست که بگوئیم حضرت پاپ به این ترتیب در واقع به «جامعة‌ مختلط» اعلان جنگ می‌دهند؛   ایشان به هیچ عنوان برای همجنس‌گرایان نگران نیستند!    

کلیسای کاتولیک بنیادی است که منافع‌اش با مافیا و پدوفیلی و برده‌فروشی گره خورده.  این تشکیلات با انسان و انسانی‌ات بیگانه است و چرا راه دور برویم؟  در منطقة‌ نفوذ آتلانتیسم،   به ویژه در آلمان و ایتالیا و فرانسه،‌  کدام کلیسای کاتولیک از صدها میلیون دلار امکانات مالی‌اش یک شاهی برای «کارتون‌خواب‌ها» خرج کرده؟!  یا کدام کلیسای کاتولیک را می‌شناسیم که در ایالات‌متحد به «خرید و فروش کودکان» اعتراض کرده باشد؟!   و البته از به راه انداختن «لژیون‌های مسیح» توسط پاپ لهستانی جهت تجاوز سازمان یافته به کودکان در سراسر جهان هم فاکتور نمی‌گیریم!   واتیکان دقیقاً مانند حوزه‌های علمیة جمکران جذام جامعة بشری است.   یک بنیاد «ضداجتماعی» که با برخورداری از حمایت مستقیم لندن و واشنگتن به «تخریب» پایه‌های جامعة بشری «اشتغال» دارد.   آتلانتیست‌ها با جنگ افروزی و تروریسم نوازی این وظیفة‌ الهی را انجام می‌دهند،   واتیکان و جمکران هم با نفی جنسی‌ات و نکوهش رفاه مادی!    

پاسدار شریعتمداری،  بولتن‌نویس بیت زال‌ممد،   پس از انتشار تصاویر «بچه پولدارها» فرمودند،‌  «از آسمان که زر بر سرش نریخته،  پدرش دزد بوده!»  به عبارت دیگر،  هر کس از پاپ و جیمی کارتر و خمینی دجال پیروی نکند و «ساده‌زیست» رسانه‌ای نباشد،  مسلماً «پدرش دزد بوده!»   حال آنکه اگر پدر کسی مثل پدر فائزه رفسنجانی واقعاً دزد باشد،   ولی خودش معیارهای آخوندی را رعایت کند،   پاسدار شریعتمداری دزدی پدرش را مورد تحسین و ستایش هم قرار می‌دهد.   با توجه به تمرکز بوق‌های زال‌ممد بر «عدالت و ساده‌زیستی» و غیره،  به نظر می‌رسد که  اینروزها سیل سرمایه،   آنطور که باید و شاید به سوی بانک‌های غرب سرازیر نمی‌شود!   از اینرو قلادة سگ‌های هار سازمان سیا را اینچنین رها کرده‌اند تا ضمن تهاجم به چین و روسیه،   ساده‌زیستی و زن‌ستیزی را نیز به ارزش بگذارند.   بوق «ساده‌زیستی» را به دست جمیله بوپاشا دادند تا آن را به صدا در ‌آورد ـ ایریب،  ‌مورخ 17 اکتبر 2014  ـ  و  هم‌صدا با نفس‌کش طلبی کیهان آن‌لاین لندن،  آخوند یونسی را می‌بینیم که به پارس کردن به چین و روسیه مشغول شده:              
          
«[...] روسیه و چین اصلاً مایل نیستند مذاکرات به نتیجه برسد[...]‌»
منبع:  فارس نیوز،  مورخ 18 اکتبر 2014

علت پارس کردن یونسی به چین و روسیه این است که حکومت زال‌ممد می‌خواهد،  هم به خواست آمریکا از حقوق قانونی ایران در پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای چشم‌پوشی کند،   و هم «توافق جامع» را به حساب یانکی‌ها بنویسد.  به این ترتیب،  روابط آمریکا و جمکران عاشقانه خواهد شد،   و در میانمدت امکان مجهز کردن جمکرانی‌ها به سلاح هسته‌ای برای واشنگتن محفوظ می‌ماند.   

به این ترتیب حکومت جمکران هم مانند پاکستان به سلاح هسته‌ای «مجهز» می‌شود،  ترکیه هم که عضو ناتو است بلافاصله از «ان‌پی‌تی» خارج شده،   یک محور اتمی ـ پاکستان،  ترکیه و ایران ـ  برای نوکری در محضر آتلانتیسم و مهار همزمان هند و چین و روسیه ایجاد خواهد شد!   بی‌دلیل نیست که در مجمع عمومی سازمان ملل اوباما به «داعش،  روسیه و ابولا» اعلان جنگ می‌دهد،  و تقریباً همزمان ارتش پاکستان تهاجم نظامی به هند را آغاز می‌کند؛  ارتش اوکراین نیز توافق‌های مینسک را نادیده می‌گیرد؛   و ... و پس از انتشار نام برندگان خوشبخت نوبل ادبیات و اقتصاد،  علی خامنه‌ای هم تشویق می‌شود و برای جنگ با اسرائیل نسخه می‌نویسد:

«[...]‌ رهبر جمهوری اسلامی [...] روز پنجشنبه [...] در ديدار با دبيرکل جهاد اسلامی فلسطين، جنگ با اسرائيل را يک جنگ سرنوشت‌ساز خواند که بايد تکليف را نهائی کند[...]»
منبع:  رادیوفردا،  مورخ 17 اکتبر سالجاری 

به نظر می‌رسد،  ‌ محرومیت مقام معظم از تستیکول،  در ایشان اختلال حواس ایجاد کرده باشد!  خامنه‌ای درگیری اخیر «اسرائیل ـ غزه» و فروپاشی سازمان حماس را فراموش کرده.  رهبر جمکران دست در دست میرحسین موسوی به دوران نورانی امام روشن‌ضمیر و دولت خیابانی شیخ مهدی بازگشته.  خلاصه چنان دنده‌عقبی زده که در مسابقة «‌فوهرر ـ 1» پیشتاز شده!   ولی با توجه به دیدار اخیر وزرای امور خارجه آمریکا و روسیه در پاریس،   و نتایج «نشست میلان»،  از هم اکنون می‌توان حدس زد که شرکت کنندگان در مسابقة پس‌روی،  خصوصاً مقام معظم که یک چرخ‌شان هم پنچر شده،   جملگی در امواج اقیانوس هند خوراک کوسه‌ها خواهند شد.  خلاصه برای پیروان هیتلر سرنوشتی جز سرنوشت شهید فوهررالله قابل تصور نیست.

                     

دوشنبه، مهر ۲۱، ۱۳۹۳

رادیوفوهرر!




امسال برای نخستین بار مسابقات «فرمول ـ1» در سوچی برگزار شد،  در نتیجه دامنة جنجال رسانه‌ای پیرامون داعش،  ابولا و به ویژه بساط محفل پوبل ـ  در زبان فرانسه سطل زباله را پوِبل گویند ـ  در رایش‌ستان بالا گرفت.   به عبارت دیگر،   در رایش‌ستان هم مسابقات «فوهرر ـ1» برگزار کردند!  در این مسابقات آنچه اهمیت دارد سرعت در بازگشت به گذشته و گسترش ابهام و ابتذال و خشونت است،   و باید بگوئیم در این زمینه سرعت بروکسل‌ستان از دیگر بلاد ـ مناطق اسلام زده ـ  به مراتب بیشتر بود.   دلیل هم اینکه جرج کلونی علم دین را در بلاد موسولینی برافراشت!

اهداء جایزة صلح نوبل به یک دختربچة پاکستانی،   ستایش ضمنی رادیوفردا از مبارزات هیتلر و گوبلز،   تزریق ابتذال حوزه و بازار به اگزیستانسیالیسم در بی‌بی‌سی،  و ... و از همه مهم‌تر وصلت کاردینال «پیترو پارلین»،  ‌ وزیر امورخارجة واتیکان با آخوند مجتهدشبستری،  از پیامدهای ازدواج جرج کلونی با امل علم‌الدین باید باشد!   این ازدواج محافل مطلق‌گرا یک آویزة «هنری» هم دارد که در رادیوفرانس انترناسیونال مطرح شده.   آویزه‌ای که‌ نام «اتوپیا» را یدک می‌کشد.

آورده‌اند که انجمن «اتوپیا» رابطی است میان جنبش‌های اجتماعی،   دنیای سیاست و دنیای روشنفکری!   انجمن کذا گویا در سال 1996 بر پا شده،   خود را مجموعه‌ای از «لابراتوارهای ایده»،  جنبش فراحزبی چپ و ... و جنبش مقاومت،   «تجربة میدانی» و نهایت امر مکانی برای آموزش مردمی می‌داند!   به عبارت دیگر،   انجمن کذا ویراست نوین «پوپولیسم» و مطلق‌گرائی است:

«[...] اوتوپیا هدفش تصحیح حاشیه‌ها نیست[...] پیاده کردن یک طرح سیاسی است که هر کس بتواند به توانائی‌های خود تحقق بخشد[...]»
 منبع:  رادیوفرانس،  مورخ 4 اکتبر2014  

همچنانکه می‌بینیم محافل‌ آتلانتیست رسالت پیامبرگونة «هنرمند برای تغییر جهان»،   یا بهتربگوئیم «هنر سیاسی» را رها نمی‌کنند و دلیل هم روشن است.   تحمیل سیاست به عرصة‌ هنر،   «آزادی بیان» هنرمند را نهایت امر به زیر سئوال خواهد برد.  و ابتر کردن آفرینش هنری در جوامع استعمارزده از پایه‌ای‌ترین سیاست‌های آتلانتیسم است.   ولی از منظر تاریخی،  سیاسی کردن هنر و به طور کلی تحمیل سیاست بر عرصة اجتماع،   مرده‌ریگ فاشیسم است که در تضاد آشکار با «مدرنیته» و نگرش «انسان‌محور» قرار گرفته.    نگرش انسان‌ستیز فاشیسم،  پایه و اساس اعلامیة جهانی حقوق بشر،‌  یعنی «آزادی بیان» انسان را نفی می‌کند و جالب اینجاست که علیرغم ادعاهای جان‌نثاران‌اش، ‌ فیلسوف «اگزیستانسیالیست» فرانسه،  ‌ ژان پل سارتر نیز این «آزادی» را در عرصة ادبیات به رسمیت نمی‌شناسد!

علیرغم اهمیتی که برخورد فلسفی سارتر در چارچوب «اگزیستانسیالیسم» از نظر طرح ارتباط «مسئولیت» با‌ «آزادی» می‌تواند داشته باشد،   موضع‌گیری‌های وی در مورد نقش «نویسنده» این طرح را عملاً به زیر سئوال ‌برده.  در واقع سارتر با مطرح کردن «نویسندة متعهد»،  قلم را در خدمت «ایدئولوژی» قرار می‌دهد.  و روشن‌تر بگوئیم،‌   «تعهد» یا «التزام» نویسنده به ایدئولوژی به خودی خود به نفی «آزادی قلم» منجر خواهد شد!   به عبارت دیگر،   نگرش فلسفی سارتر با نگرش وی در زمینة ادبیات در تضاد قرار گرفته!   به استنباط ما تضاد کذا از آنجا ناشی می‌شود که در تاریخ «تفکر فلسفی» نمی‌توان ژان پل سارتر را «بنیانگذار مکتب» به شمار آورد.   سارتر با استفاده از نظریات «هایدگر»،   فیلسوف آلمانی،  در واقع فقط «تفسیری» از «اگزیستانسیالیسم» به زبان فرانسه ارائه کرده.   و با توجه به مواضع سیاسی سارتر در مورد دولت اسرائیل باید بگوئیم وی نه تنها از اسارت قلم و قلم‌زن در زنجیر ایدئولوژی حمایت کرده،   که این اسارت را در موضع‌گیری‌های سیاسی‌اش نیز به اثبات رسانده. 

البته در دورة ژان پل سارتر،  حمایت از حقوق فلسطینی‌ها در اروپا «مدروز» نبود!   دلیل هم اینکه،   در آن دوران نورانی،  تبلیغات جهانی از دولت اسرائیل دولتی «قدرقدرت» ساخته بود،   دولتی که در جایگاه برتر منطقه لنگر انداخته و تاخت و تاز می‌کرد.   ولی در هر حال،   برای ما این امکان وجود ندارد که بگوئیم اگر سارتر امروز زنده می‌بود و هوش و حواس‌اش نیز کار می‌کرد،   در مورد فلسطین و اسرائیل چه مواضعی می‌گرفت.   بله،   متأسفانه برخلاف وق‌وق ساهاب‌های ناتو و شاخک‌های اسلامی‌اش،   ما با هیچستان ـ  جهان معنویات ـ  ارتباط نداریم و نمی‌توانیم همچون آخوند و ملا و قاری به ذهن و ضمیر افراد ـ  زنده و مرده ـ  نفوذ کنیم!  در عوض بی‌بی‌سی که پیشتر هم وظیفه داشت در مورد «سوچی» شایعه‌پراکنی کند،   از  این توانائی‌های نیست‌درجهان برخوردار است،   دلیل هم اینکه وق‌وق‌ساهاب‌های ناتو،  قلم به دمب‌شان بسته شده!

به مناسبت روز تولد ولادیمیر پوتین،‌   دمب بی‌بی‌سی تأکید فرمود که «پوتین به همه خواسته‌های‌اش رسیده!»  بله،   بوق وزارت امور خارجة پاترنوس را دستکم نگیریم،  که مانند آخوندهای جمکران از اعتقادات و باورها و خواسته‌های قلبی دیگران آگاه است:

«[...] ولادیمیر پوتین،   رئیس جمهور روسیه شصت و دومین سالگرد تولدش را جشن می‌گیرد،   اما چه هدیه‌ای برازندة رئیس جمهوریست که هر چه بخواهد دارد؟[...]» 
منبع:‌  بی‌بی‌سی،  مورخ 7 اکتبر 2014  

می‌بینیم که،‌  ولادیمیر پوتین هر آنچه بخواهد دارد!   به عبارت دیگر بی‌بی‌سی نه تنها از خواسته‌های پوتین آگاه است که تلویحاً به مخاطب تفهیم می‌کند که خواسته‌های وی «ایستا» شده و تداومی هم نخواهد داشت!   حال آنکه خواسته‌های انسان نمی‌تواند ثابت و ساکن باشد.  به عبارت دیگر شیپور وزارت امور خارجه بریتانیا پوتین را در زمرة‌ مردگان قرار داده. و به استنباط ما تأکیدات مضحک بی‌بی‌سی با فاجعة 17 ژوئیه ـ  سقوط هواپیمای مالزیاایرلاینز  ـ  بی‌ارتباط نیست!   

در مورد این فاجعه گزارش‌های متفاوت و متناقضی انتشار یافته و موضوع وبلاگ ما هم به این فاجعه ارتباطی ندارد،‌   ولی با توجه به تحولات ناشی از تصمیمات سران بریکس در برزیل ـ  تأسیس بانک بریکس،  پیدا شدن رقیب برای کانال پاناما و ... ـ  و همچنین بازگشت پوتین به روسیه در تاریخ 17 ژوئیه،   بد نیست ما هم یک سناریوی دیگر از سقوط هواپیما در اوکراین ارائه دهیم.   به استنباط ما هدف اصلی هواپیمای پوتین بوده!  

اگر رئیس فدراسیون روسیه در‌ آسمان اوکراین هدف قرار می‌گرفت،  زمینة مناسب جهت ‌تهاجم نظامی روسیه به اوکراین فراهم می‌آمد و نان ارتش ناتو و شرکای‌‌اش در مسکو در روغن فراوان شناور می‌شد؛   بازمی‌گشتیم به صورت‌بندی جنگ سرد!   با این تفاوت که،   اتحاد شوروی به کشور روسیه تقلیل یافته بود و در میان مدت،   این امکان وجود داشت که «بیرق اسلام» در کرملین به اهتزاز درآید!    بله،‌  فراموش نکنیم که جناح پوتین یک بخش از حاکمیت روسیه است!   در این حاکمیت اولیگارک‌های اسلام‌پناه،  آخوندهای روشنفکرنما،   شیفتگان فاست‌فود،  آشوب‌طلبان از قماش اودالتسوف‌،  کاسپاروف‌ و ... و به ویژه نژادپرستان که با شعار «روسیه برای روس‌ها» شناسائی می‌شوند نیز حضور دارند.   وجه مشترک این گروه‌ها ضدیت‌شان با نظم دمکراتیک است و دقیقاً به همین دلیل محبوب سازمان سیا هستند.  همان سازمان سیا که اینروزها به دلیل افلاس،   آشکارا دست به ستایش از هیتلر و گوبلز برداشته و برای اینان روضة امام حسین می‌خواند.

سایت رادیوفردا که بهتر است آن را «رادیو فوهرر» بخوانیم،   می‌نویسد،  گوبلز مسئول «روشنگری» در مورد اندیشه‌های هیتلر بود و تا آخرین لحظه،   او و همسرش،   ماگدا به هیتلر وفادار ماندند و «تسلیم» ارتش شوروی نشدند:  

«[...]گوبلز [...]تمامی تلاش خویش را برای جذب جامعه آلمان به اندیشه‌های هیتلر به کار برد[...]هرالد کواندت [فرزند ماگدا] نامه‌ای از مادرش دریافت کرد  که در آن نوشته شده بود او به همراه گوبلز و هیتلر و معشوقه‌اش، اوا براون، در آخرین سنگر باقی‌مانده [...] و تا دقایقی دیگر خودکشی می‌کنند[...]دقایقی بعد[...] بر اساس شواهد، ماگدا و گوبلز[...] پیش از سررسیدن نیروهای سرخ شوروی که برای اسیر کردن کادر رهبری نازی‌ها در راه بودند، خودکشی کردند[...]»
منبع:  رادیوفردا،   مورخ 19 مهرماه سالجاری  

پیام سطور فوق همان شعار مبهم و به ظاهر شجاعانه‌ای است که بارها و بارها در حکومت زال‌ممد نیز شنیده‌ایم:

می‌جنگیم،  می‌میریم،   ذلت یا سازش نمی‌پذیریم! 

همانطور که می‌بینیم شعار فوق چارچوب حقوقی ندارد!   به عبارت دیگر مشخص نیست کسانی که می‌جنگند،  ‌مورد تهاجم قرار گرفته‌اند،   یا خودشان مهاجم‌اند!  همچنین معلوم نیست «ذلت یا سازش» در قاموس اینان چه معنائی دارد.   ولی در شعار مذکور ابراز تمایل به جنگ و مرگ به صراحت دیده می‌شود!   به عبارت دیگر،   شعار فوق نگرش فاشیسم ـ ‌ مرگ‌پرستی ـ  را بخوبی بازتاب می‌دهد.   ولی برخلاف تصور عوام،  مرگ‌پرستی از شجاعت ناشی نمی‌شود؛   انسان شجاع با زندگی روبرو می‌شود؛   مرگ‌پرستی در واقع انعکاس جبونی و پفیوزی فاشیست‌هاست.   اینان برای گریز از قبول مسئولیت اعمال‌شان از هیچ جنایتی رویگردان نیستند و زمانی که راه گریزشان مسدود می‌شود،   مرگ را بر زندگی ترجیح می‌دهند تا پاسخگو نباشند.   ولی این تمایل به معنای آن نیست ‌که حضرات الزاماً خودکشی می‌کنند!  «خواستن»،  با تحقق خواسته ترادفی ندارد،   و برخلاف ادعای رادیوفوهرر،‌  برای «خودکشی» هیتلر و گوبلز، ‌ بجز ادعاهای پوچ بوق‌های آتلانتیست،  ‌هیچ شواهدی در دست نیست!   هر چند هدف این ادعاها روشن است؛   ارائة تصویر دلپذیر از مترسک‌های خادم «پاترنوس!»   و چرا راه دور برویم؟   کافی است به گزارش‌های ابله‌پسند رسانه‌های آتلانتیست در مورد روح‌الله خمینی،  آخوند منتظری،   قاسم‌ سلیمانی و دیگر مقامات حکومت زال‌ممد نیم‌نگاهی بیاندازیم. 

در واقع تمامی جانوران وحشی که در مسیر توحش «تعصبات و تعلقات» گام برمی‌دارند،   از الطاف و عنایات ویژة سازمان سیا برخوردار می‌شوند.   چرا که این مسیر تحجر با «آزادی بیان»،   به عنوان پایه و اساس اعلامیه جهانی حقوق بشر و با دمکراسی،  به عنوان نظم حقوقی انسان‌محور در تضاد قرار گرفته.   روشن‌تر بگوئیم،   بدون تعلقات و تعصبات،‌   امکان دوقطبی کردن فضای جامعه،   و ایجاد اجماع بر محور «نفی و نفرت» و تهاجم به حریم خصوصی افراد و گروه‌ها وجود ندارد.   انتشار تصاویر «بچه پولدارهای تهران» را که فراموش نکرده‌ایم!   

کیست که نداند طی 35 سال موجودیت‌اش،  حکومت اسلامی به سرکوب جامعة‌ مختلط مشغول بوده و هست.   و کیست که نداند تاراج استعماری این حکومت اکثریت ایرانیان را در مرز خط فقر قرار داده.   حال باید ببینیم چه کسانی با هدف برانگیختن خشم اکثریت آسیب‌پذیر،‌  و البته بدون هراس از سرکوب حکومت،  حریم خصوصی‌شان را در دسترس عام قرار می‌دهند؟!   با توجه به تمرکز کیهان و داس‌الله و انقلابیون طرفدار فقر و ساده زیستی بر تصاویر کذا،  این پرسش از پاسخ بی‌نیاز است!   هدف از انتشار این تصاویر،‌  ایجاد اجماع پیرامون «نفرت» از شیوة زندگی ضدآخوندی است.   مقالة نیویورک‌تایمز تحت عنوان،  «پوتین و رفقای‌اش» نیز با هدف ایجاد اجماع پیرامون نفرت از شخص «پوتین» منتشر شده بود،   ولی افسوس و صد افسوس که کاسه کوزة نیویورک تایمز و دیگر بوق‌های لجنزار مطلق‌گرائی را اظهارات «اولفکات»،   مسئول پیشین بخش خبری «فرانکفورتر آلگماینه» در هم ریخت:

«[...]سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا، سیا [با پرداخت] رشوه به رسانه‌های غربی در زمینه انتشار مطالب ضد روسی به شدت فعالیت می‌کند[...] رسانه‌های آلمان و آمریکا سعی دارند [...] مردم اروپا را وارد نبرد با روسیه کنند [...] اصحاب رسانه‌ها [...] نه تنها در آلمان بلکه در سرتاسر اروپا رشوه می‌گیرند تا خیانت کنند[...]»                       
منبع:  فارس‌نیوز،  مورخ 16 مهرماه سالجاری، کدخبر:‌ 13930716001520                              

یادآورشویم فرانکفورتر آلگماینه همان رسانه‌ای است که در دیوان حافظ دمکراسی کشف کرده بود و حسن روحانی را به عنوان آخوند مترقی و پیشرفته در ویترین گذاشته  بود.   به عبارت دیگر،   سازمان سیا همزمان با روس‌ستیزی،   به تبلیغ اسلام‌پرستی نیز مشغول است.  و حضور جمیله بوپاشا در تهران نیز در چارچوب همین تبلیغات ایران‌ستیز صورت گرفته.   ولی به دلایلی که از وبلاگ ما فراتر می‌رود،   مسافرت کنیزالاسلام مذکور چندان موفقیت‌آمیز نبود،‌   در نتیجه واتیکان هم ناچار شد پنهانکاری را کنار بگذارد و آشکارا وارد میدان اسلام‌نوازی شود.   و برای انعکاس تبلیغات انسان‌ستیز واتیکان،   چه جائی بهتر از سایت  صدای آلمان؟!   

هر چه باشد «نبرد من»،   اثر گران‌سنگ آدولف هیتلر،  هرگز در فهرست کتب ممنوعة واتیکان قرار نگرفته!   به عبارت دیگر،‌  پیوند هیتلر و موسولینی همچنان پابرجا و پایدار باقی مانده و اینک که هولیوود با ازدواج جرج کلونی،   «علم دین» بر افراشته، ‌ واتیکان هم علم کذا را به دست گرفته و ضمن کوفتن بر طبل آزادی مذاهب،   می‌کوشد از ادیان ابراهیمی تصویر دلپذیر ارائه دهد!   این وظیفة نازنازی را کاردینال پارولین، ‌ مسئول سیاست خارجی واتیکان برعهده گرفته.   ایشان فرموده‌اند،   کشتن افراد به نام خدا،  ‌توهین به مقدسات است و ادیان ابراهیمی باید نقش اساسی در گفتگوی تمدن‌ها داشته باشند!   به عبارت دیگر ملت‌های جهان می‌باید توحش و نظم‌شکنی و توهم و روایات و قصه‌های قبائل صحرانشین سامی را به عنوان «تمدن» بپذیرند!   حال آنکه صحرانشینان هرگز تمدنی نداشته‌اند!   بر اساس «تخریب» نمی‌توان به «تمدن» دست یافت،   همانطور که موسولینی و هیتلر و فرانکو و خمینی نیز نتوانستند «تمدنی» ایجاد کنند.   ولی خوب واتیکان با این مسائل کاری ندارد؛   از منافع آتلانتیسم دفاع می‌کند و همین واتیکان بود که از تروریسم «بهارعرب» در کشور سوریه حمایت می‌کرد و اینک پرچم مخالفت با تروریسم به دست گرفته:   

«[...] کاردینال پیترو پارولین[...] گفت، رهبران اسلامی [...] باید به‌طور همه‌جانبه اقدام‌های ضدانسانی افراط‌گرایان،   مانند کشتن انسان‌ها به دلیل تعلقات مذهبی را محکوم کنند[...]  نمایندگان اسلام،  یهودیت و مسیحیت می‌توانند و باید نقشی اساسی در گفت‌وگوی میان تمدن‌ها و فرهنگ‌ها داشته باشند[...] کشتن یک فرد به نام خدا،  توهین به مقدسات است.  در غیراینصورت ادیان الهی از چه اعتبار و مشروعیتی در نزد پیروان و سرآمدان خود خواهند داشت؟[...]»
منبع‌:  صدای آلمان،  مورخ 11 اکتبر 2014 

بله قتل انسان‌ها به نام خدا،   ادیان الهی را بی‌اعتبار می‌کند!  به عبارت دیگر توحش اقوام سامی از «اعتبار» هم برخوردار شده!    می‌بینیم که،   اگر بنیانگزار امپراتوری هخامنشی را به پرسوناژهای موهوم روایات اقوام سامی تشبیه کرده بودند ـ  وبلاگ جام جذام ـ حکمتی داشته!   باری،   همزمان با اظهارات عمیق و مستدل کاردینال پارولین،   شاهد تغییر جنسی‌ات «رستم»،   قهرمان شاهنامه نیز هستیم!   چه نشسته‌اید که «تخت رستم» به تخت گوهر تبدیل شده و کمبوجیه هم آرامگاه‌اش را از دست داده:

«[...]‌ بنای يادماني اسرارآميز تخت رستم بر مبنای اطلاعات متون بازخواني شده [...] تخت گوهر(تخت رستم) است [...] تاكنون اين مكان آرامگاه ناتمام كمبوجيه،‌  پسر كوروش خوانده مي‌شد،   اما بر اساس تازه‌ترين مطالعات [...]اين بنا مي‌تواند جايگاه تدفين ويشتاسپ، پدر داريوش نيز مطرح شود[...]»
منبع:  مهرنیوز،  مورخ 19 مهرماه سالجاری، کد خبر: 2386864             

همچنانکه می‌بینیم،  حکومت مرده‌شویان مانند جذام به جان آثارتاریخی ایران باستان افتاده و می‌کوشد ابهام را بر تمامی این بناها حاکم کند.  در صورتیکه همین حکومت توهم‌فروش هرجا استخوان الاغ مرده‌ای بیابد،   بلافاصله با آن «آثار تاریخی شیعیان» می‌سازد و کوه و قلعه و دشت و بیابان و شهر و استان را به نام امام‌های هار و بیمار و بیعار شیعی‌مسلکان به ثبت می‌رساند.   ولی در مورد آثار تاریخی ایران،  پیش از تهاجم تازیان،   روند متفاوت است؛‌  همه چیز در ابهام قرار می‌گیرد!   اینبار این عملیات قهرمانانه را به ادعای مهرنیوز،  فردی به نام «هنكلمن» عهده‌دار شده.   ایشان متون کهن را «بازخوانی» کرده‌اند و به نتایج بسیار مهم و مبهمی دست یافته‌اند:

«[...]‌هنکلمن همچنين گفت:  با نگاهی به اطلاعات موجود در گل‌نوشته‌های باروی تخت‌جمشید مي‌توان تفسير يافته‌های باستانشناسي را در بازسازی واقعيت گذشته در سلسله هخامنشیان بررسي،   و فرضيات موجود را تقويت و يا تضعيف كرد.[...]»
همان منبع

بر اساس این اظهارات که از برخورد علمی باستانشناسانه هیچ بهره‌ای نبرده،  مخاطب می‌باید بپذیرد که نوشته‌های «باروی» تخت‌جمشید نیز همچون حدیث و روایات ادیان ابراهیمی،‌  بر «توهم» پای می‌فشارد!   در نتیجه،   امثال «هنکلمن» می‌توانند در مسیر دلخواه آن‌ها را «تفسیر» کنند!   همانطور که کاردینال پارولین هم می‌توانند ادیان ابراهیمی را با فرهنگ و تمدن پیوند دهند،  تا صدای آلمان پیوند شکمی ایشان را بازتاب دهد!  در دکان یوتوپیا فروشی،  ‌ آخوند مجتهد شبستری هم جایگاه ویژه‌ای دارند!   ایشان فرموده‌اند،  لازم است فقها برای «نجات مسلمانان» نشستی برگزار کنند و تفاوت اسلام داعش را با دین اسلام روشن فرمایند!    این اظهارات در شرایطی عنوان می‌شود که هر روز بیش از پیش ملت‌های منطقه درمی‌یابند که هیچ تفاوتی بین اسلام البغدادی و اسلام جمکرانی‌ها و وهابیون و سلفی‌ها و غیره وجود ندارد.‌  و این امثال آخوند شبستری هستند که می‌کوشند این تفاوت را به عنوان «صنایع دستی حوزوی» به خورد عوام بدهند،   باشد که موجودیت سازمان استعماری «تبلیغات اسلامی» و دکان فروش «اسلام اجتماعی» تداوم یابد.   به ادعای شبستری «در این مقطع تاریخی حساس حق موجودیت و حیات مسلمان زیستن به زیر سؤال رفته!»  

دیدید  چه فاجعه‌ای پیش آمده؟!   امکان مسلمان زیستن را از دست آخوند شبستری گرفته‌اند! عبارت مسلمان‌زیستن را فراموش نکنیم که خیلی «مهم و با ارزش» است.  آخوند شبستری،  شامگاه 22 بهمن 1357 در تلویزیون ایران،  جام جذام کنونی،   به یاوه‌گوئی مشغول بود و تأکید می‌کرد:  «مردم برای آزادی انقلاب نکردند، ‌ انقلاب کردند که در درون اسلام زندگی کنند.»  اینک پس از گذشت 35 سال،   این جانور وحشی به تکرار همان مزخرفات مشغول شده.   باید به این حجت‌الاسلام «ژرمانوفیل» بگوئیم آنکه به زعم جنابعالی «مسلمان‌زیستن» را به مسخرگی و توحش و فریبکاری پیوند داده،    ملت‌های منطقه نیستند،   همپالکی‌ها‌ و اربابان غربی سرکارند.   خلاصه از فحوای کلام شبستری چنین برمی‌آید که ایشان نگران «اسلام» شده‌اند و می‌خواهند اسلام را نجات دهند تا مسلمانان بتوانند «زندگی مسلمانی» داشته باشند!  به عبارت دیگر،  لات‌ها و لش‌ولوش‌ها بتوانند همچنان حریم خصوصی‌ اعتقادات و باورهای‌شان را بر جامعه تحمیل کنند و دکان «یوتوپیا» برپا سازند:

«[...]‌اگر خلیفه داعش،‌   ابوبکر بغدادی [...] از فقیهان رسمی جهان اسلام بپرسد:  فرق مبنائی و تئوریک شما با من در بیان شریعت اسلامی در کجاست که اینهمه مرا لعن و نفرین می‌کنند؟   این فقیهان چه پاسخی به او خواهند داد؟[...]  آقای شبستری [...] از فقیهان و رهبران اسلامی خواسته [...] یک نشست جهانی از فقیهان اسلام [...]فرا بخوانند و یکبار برای همیشه آن پیش‌فهم مشترک باطل و خطرساز را [...] به بحث و نقد جدی بگذارند و [...] اسلام و مسلمانان را نجات دهند[...]»
منبع:  صدای آلمان،  مورخ 11 اکتبر 2014  

برای دریافت شیفتگی آخوند شبستری به لجنزار یوتوپیا،   عبارت «یکبار برای همیشه» کفایت می‌کند!   به کار بردن این عبارت،  خصوصاً آنجا که به مفاهیم به اصطلاح «فلسفی و دینی و عقیدتی» بازمی‌گردد،   به صراحت نشان می‌دهد که شبستری با واقعیت ـ  پویائی انسان در زمان و مکان ـ  بیگانه است و می‌پندارد مسائل و مشکلات را «یکبار برای همیشه» می‌توان حل کرد!  حال آنکه با یک‌بار برای همیشه،  فقط می‌توان حذف و سرکوب و جنایت و تخریب را «توجیه» کرد!   همان شیوه‌ای که در اسطوره‌های سامی،   قواد خلیل‌الله بنیانگزارش بود و آتلانتیسم یوتوپیافروش نیز تداوم آن شده.   رادیوفرانس در بخش پروپاگاند «هنر» به نقل از «تئودور مونو» می‌فرماید،  ‌یوتوپیا به معنای «غیرممکن» نیست بلکه به آنچه تاکنون انجام نگرفته ارجاع می‌دهد:

«[...] به گفته تئودور مونو،  ‌اتوپیا،  به معنای ناشدنی نیست بلکه به معنای تاکنون انجام نگرفته است.  اتوپیای دیروز می‌تواند واقعیت فردا باشد[...]»
منبع:  رادیوفرانس،  مورخ 4 اکتبر2014

وادار کردن ملت‌ها به چاردست‌وپا راه رفتن و خزیدن هم ناشدنی نیست؛  ‌ هنوز انجام نگرفته!  ولی با توجه به مسابقات «فوهررـ 1» بزودی این ناشدنی که رادیوفرانس آن را «اتوپیا» می‌خواند،  در مناطق نفت‌خیز «شدنی» خواهد شد!