شنبه، خرداد ۰۴، ۱۳۸۷


جرج و جوجو!

...

آنروزها رفتند
آنروزهای خوب
[...]
آنروزهای جذبه و حیرت
[...]

با نزدیک شدن فصل تابستان، پروپاگاند استعمار به «آب» روی آورده، و به ریختن «آب توبه» بر سر به اصطلاح گنهکاران حکومت جمکران، بنی‌صدر، منتظری و داماداش، مهدی هاشمی مشغول شده. پس از بسیج مضحک «12 مرد خبیث» توسط «بی‌بی‌سی» در لندن، و دری نجف آبادی و اژه‌ای در جمکران، جهت پوشاندن چهرة سلطنت‌طلبان با نقاب لائیسیته، شاهدیم که روزی‌نامة کیهان نیز به نوبة خود، دست در دست رادیو فردا و «بی‌بی‌سی»، به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر، با بسیج دستاربند و اوباش، قصد بزک کردن چهرة بنی‌صدر را دارد! دستاربند برگزیدة استعمار همان منتظری خودمان است که از جان گذشتگی کرده و موجودیت بهائیان را در حد «نفس کشیدن» به رسمیت شناخته! اوباش هم اعلام کرده‌اند، بنی‌صدر خائن نبوده، و «شهروندامروز» هم به تعریف و تمجید از سیدمهدی هاشمی، داماد منتظری پرداخته. و اینجاست که پاسدار شریعتمداری از اظهارات اوباش و مطالب «شهروندامروز» ابراز تعجب فرموده‌اند! همانطورکه می‌بینیم سناریوی نوین سازمان سیا همواره یک «شیخ» را به همراه یک «کلاهی» به صحنه می‌آورد تا چارچوب جادوئی و پربرکت تقدس «شیخ و شاه» که به ویژه در هشتاد سال اخیر کارساز منافع استعمار بوده شکسته نشود.

جهت تقویت این سیاست، ژاپن هم در معرکة پوزش طلبیدن از توهین به مقدسات اسلام حضور یافته. به گزارش حنازرچوبه، مورخ سوم خردادماه سالجاری، به نقل از خبرگزاری «کیودو»، ژاپن از ساختن کارتون «جوجو ناشی» از مسلمین عذرخواهی کرده. چون در این کارتون، یک پرسوناژ شرور از درون یک قفسه قرآن بر می‌دارد! ولی پیش از ادامة مطلب لازم است به دو نکتة مهم اشاره داشته باشیم.

نخست آنکه دفاع ما از بهائیان در ایران، به هیچ عنوان دفاع از بهائیت در مقام یک مذهب نیست، بلکه دفاع از «حقوق انسانی» افرادی است که نه تنها قانون اساسی توحش حکومت اسلامی موجودیت و حقوق آنان را به رسمیت نمی‌شناسد، که در قانون اساسی دوران پهلوی نیز جائی نداشته‌اند. پس بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی» بداند که با انتشار عکس و تفصیلات از زنان بدون حجاب بهائی که در کنار مردان ایستاده‌اند، نمی‌تواند به تبلیغ «دین مدرن» مشغول شود. و حضرت آیت‌الله منتظری هم بدانند برخلاف اظهارات عوامفریبانة ایشان، به رسمیت شناخته نشدن بهائیان توسط آخوندهای شیعی مسلک فقط به دلیل حفظ دکان دین فروشان جمکران است، که با حمایت استعمار و جهت سرکوب مردم ایران امکانپذیر شده. در غیراینصورت بهائیت همانقدر معتبر است که هر دین و مسلک دیگری. ما خواهان به رسمیت شناخته شدن حقوق همة مردم ایران خارج از جنسیت، قومیت، عقاید و هرگونه گرایش‌مذهبی‌ هستیم، و هر گونه تبعیضی را هم محکوم می‌‌دانیم.

نکتة دوم به «سازمان عفو بین‌الملل» مربوط می‌شود که به دلیل بی‌نظمی و هرج و مرج حاکم بر قوة قضائیة جمکران پای‌اش را از حدود و اختیارات قانونی سازمان خود فراتر گذاشته، از رئیس قوة قضائیة حکومت اسلامی می‌خواهد قانون شکنی را نادیده انگارد. البته در اینجا بحث بر سر احکام صادره برای مجرمین نیست. چون این احکام خود ابزاری است برای دخالت سازمان‌های به اصطلاح مدافع حقوق بشر. حکایت به «تجمع غیرمجاز» ملاباجی‌های محفل نوبل در تاریخ 22 خردادماه سال 1385 باز می‌گردد. به گفتة سایت «رادیوفردا»، مورخ دوم خردادماه سالجاری، سازمان عفو بین‌الملل در تاریخ 21 ماه مه 2008،‌ با ارسال نامه‌ای به شاهرودی، با نادیده گرفتن تجمع غیرقانونی گروه عبادی، تأکید می‌کند: «این زنان تنها به دلیل عقایدشان محکوم شده‌اند.»

بله در قاموس اهالی عفو بین‌الملل، «تجمع غیرقانونی» جرم نیست و قاضی در کشور ایران حق ندارد نوچه‌های استعمار را به دلیل ارتکاب «جرم امنیتی» محکوم کند. چون برای کشور ایران، عفو بین‌الملل بجای قاضی تصمیم می‌گیرد و تأکید دارد که اصحاب «کمپین یک میلیون آش‌نذری» به دلیل «عقایدشان» محکوم شده‌اند! اینجاست که می‌بینیم گورکن‌ها «کشف حقایق» را از امثال سازمان کذا می‌آموزند، و بعد به ما تحمیل می‌کنند. همانطورکه بارها در این وبلاگ گفته‌ایم، وظیفة اصلی سازمان‌های به اصطلاح غیردولتی غرب در ایران تشویق قانون شکنی است. و عفو بین‌الملل هم در همین راستا جرم مشهود گروه عبادی را که جرم امنیتی یعنی «تجمع غیرقانونی» بوده به رسمیت نمی‌شناسد!

مسلم است که قوة قضائیة گورکن‌ها نمی‌تواند به سازمان کذا اعتراض کند، چون قوة قضائیه در کشور استعمارزدة ایران مجری سیاست‌های استعمار است، و «عدالت» را در جهت حفظ منافع اربابان خود رعایت می‌کند. دلیل گسترش لات‌بازی گروه عبادی، حمایت همین سازمان‌ها است. به عنوان نمونه پروین اردلان، روزی که قرار بود به جرم تجمع غیرمجاز در دادگاه محاکمه شود، در برابر ورودی دادگاه با پلیس هم درگیر ‌شده! چرا که یک عده از خواهران زینب جهت ابراز همبستگی با ایشان در برابر دادگاه تجمع غیرمجاز فرموده، و زمانیکه پلیس قصد پراکنده کردن آنان را داشت، این عمل بر خواهر پروین اردلان گران آمده، خون‌شان را به جوش آورده، و به قول خودشان تلاش کردند که مانع اعمال خشونت پلیس شوند! در نتیجه، خواهر پروین اردلان بجای حضور در برابر قاضی، دوباره بازداشت می‌شوند! به عبارت دیگر، محاکمة خود را به تاًخیر می‌اندازند. و اینجاست که در استکهلم معلوم می‌شود هیچکس لایق‌تر از ایشان برای دریافت جایزة «اولاف پالمه» پیدا نخواهد شد.

در مورد جرم امنیتی «تجمع غیرمجاز» پیشتر توضیح داده‌ایم، و امروز اضافه می‌کنیم که تهاجم به نیروی انتظامی هم جرم امنیتی است. و سازمان عفو بین‌الملل بهتر است پیش از ارسال نامه‌های عوامفریبانه برای شاهرودی زبان نفهم با حقوقدانان خود مشورت کند. اگر قوة ‌قضائیه جمکران کشکی است و زباله‌هائی چون شاهرودی و لاریجانی در رأس آن قرار گرفته‌اند، قوانین و مقررات حقوق بین‌المللی که سازمان عفو کذا نیز موظف به رعایت آن است کشکی نیست! روشن‌تر بگوئیم، سازمان عفو بین‌الملل و هیچ سازمان دیگری «حق» ندارد، «جرم مشهود و متعارف» از قبیل «تجمع غیرمجاز» و یا «درگیری با نیروی انتظامی» را که در تمام کشورهای جهان «جرم» شناخته می‌شود در ایران مورد «تشویق» قرار دهد. اگر سازمان کذا و شرکا‌ی‌اش می‌پندارند با تکرار هوچی‌گری‌های دوران پهلوی می‌توانند با گسترش آشوب، یک براندازی سازمان دهند واقعاً کور خوانده‌اند. اگر کسی یک جو عقل سلیم داشته باشد با نیم نگاهی به سیرک ورشکستة اژه‌ای و دری‌نجف آبادی پس از انفجارهای شیراز متوجه خواهد شد که ساواک به شدت تضعیف شده، و اربابان‌اش دیگر نمی‌توانند به بهانة دفاع از حقوق بشر لات‌بازی و عربده‌جوئی را تشویق کنند.

آنروزها رفتند
[...]
آنروزهای خواب و بیداری
[...]
آنروزها هر سایه[...]
هر جعبة سربسته[...]
هرگوشة صندوقخانه [...]
گوئی جهانی بود
[...]

همچنانکه وزارت اطلاعات جمکران هم در تمامی تلاش‌های براندازانة خود ناکام مانده. کوشش وزارت اطلاعات جمکران از زمان جنجال پیرامون هاله اسفندیاری و شرکاء بر این امر متمرکز شده که به ما بباوراند غرب، به ویژه حاکمیت آمریکا خواهان حکومت لائیک در ایران است! در این راستا، وزارت اطلاعات، «دوستان» را به عنوان «برانداز» بازداشت کرد و آن‌ها را مدافع دموکراسی معرفی نمود. البته از همه «دمکراسی‌تر» همان هاله اسفندیاری بود که مانند اکثر پادوهای فاشیسم بین‌الملل در ایران دورة دمکراسی را در مؤسسة «کیهان» گذرانده بود. می‌دانیم که طبق پروژة آیت‌الله «مک‌فال» دمکراسی در ایران از حلقة فاشیسم «شیخ و شاه» خارج نمی‌شود. شیفتگی بیش از حد متفکران ینگه‌دنیا به این نوع «دمکراسی»، یا بهتر بگوئیم فاشیسم «شیخ و شاه» به این دلیل است که با شیخ و شاه می‌توان دور باطل فاشیسم را مانند 8 دهة گذشته تداوم بخشید، چون شیخ و شاه را تا پایان دنیا می‌توان در تقابل کاذب قرار داد. ولی فکر نکنید که استعمار ابله ‌است. ابدا! استعمار از حماقت و مزدوری دیگران استفاده می‌کند، تا فاشیسم را با نقاب‌های فریبنده بر ما ملت حاکم کند. شیوة تبلیغات استعمار همان شیوة گروه محمدخاتمی است: سرقت مطالبات مردم و شعارهای گروه‌های سیاسی. در همین راستاست که، در پی مشکلات اقتصادی و گرانی در ایران علیرغم افزایش بهای نفت، منافع فرضی «ملی شدن نفت» هم از طرف بعضی‌ها مورد تردید قرار گرفته.

شاهدیم که سیدصادق خرازی، دیپلمات مادرزاد گروه خاتمی امروز کشف فرموده‌اند که ملی کردن نفت بی‌حاصل بوده، چون پول نفت وسیلة اعمال قدرت دولت و مانع استقرار «دمکراسی» خواهد شد. البته آنروزها که سیدصادق با حمایت گورکن‌ها در ایالات متحد و سپس در فرانسه به حیف و میل همین پول نفت مشغول بود، و از بذل و بخشش آن به فاشیست‌های حزب «لوپن» نیز دریغ نمی‌ورزید، پول نفت خیلی هم خوب بود و ملی کردن نفت هم کاملاً بجا! چون آنزمان در ذهن علیل سیدصادق «دمکراسی» داشتیم! ولی به محض ظهور مهرورزی «دمکراسی» خرازی به پایان رسید! چون این نوع دمکراسی‌ها فقط در خرازی‌های بازار یافت می‌شود.

خارج از مسائل اقتصادی، امروز مطالبات مردم ایران بر محور «دین‌گریزی‌» متمرکز شده. پس وزارت اطلاعات جمکران در یک حسینیه بمب می‌گذارد، بعد هم آنرا به سلطنت‌طلبان نسبت می‌دهد و ادعا می‌کند سلطنت‌طلبان کذا قصد انفجار مراکز مذهبی شهر قم را هم داشته‌اند. در این‌مورد پیشتر توضیح داده‌ایم. اینک بازگردیم به حمایت تلویحی اوباش از بنی‌صدر. می‌دانیم که بنی‌صدر هم رئیس جمهور منتخب همین اوباش بود! و شمخانی وزیر سابق دفاع گورکن‌ها به همراه رحیم‌صفوی در مصاحبه‌های خود اعلام کرده‌اند، بنی‌صدر خائن نبود! چه خبر مهمی! چون همة ‌جهانیان باور کرده بودند که به گفتة خمینی، بنی‌صدر هم مانند شاه «خائن» است. و امروز که راز و نیاز رضاپهلوی و خامنه‌ای مفلوک را می‌بینیم بهتر متوجه می‌شویم که جنگ گورکن‌ها با سلطنت جنگ زرگری بوده، جنگی جهت فریب شوت‌و پرت‌هائی که تقابل کاذب «شیخ و شاه» را باور کرده‌اند. در واقع شیوخ که تهمت خیانت به محمدرضا پهلوی می‌زنند، در خیانت به ملت ایران گوی سبقت از هر کس دیگری ربوده‌اند، و اگر گورکن‌ها بنی‌صدر را هم خیانتکار خواندند، به دلیل شکست سیاست اربابان‌شان در تجزیة ایران از طریق جنگ بود. البته یادآور شویم که پاسدار شریعتمداری به شدت از اظهارات اوباش در مورد بنی‌صدر ابراز نارضایتی کرده، تا شاید نانی «اضافه» برای بنی‌صدر به تنور استعمار بچسباند. واضح است که گورکن‌ها پا به پای اربابان‌شان در سیر قهقرائی افتاده‌اند، هر چند که آنگلوساکسون‌ها، جهت «دو به ‌هم زنی»، ضمن پخش خبر حمایت فرضی روسیه از امارات در برابر ایران، تا آخرین نفس بر سیاست انسداد در منطقه پای خواهند فشرد.

پس از توافقات دوحه، که در واقع مرحلة بعدی شکست سازمان ناتو در جنگ سی و سه روزه بود، سازمان ناتو جهت تقویت دولت پوشالی اسرائیل تلاش دارد تا مصر را به اخوان‌المسلمین تقدیم کرده، زمینة جنگ زرگری میان نوکران استعمار انگلیس و اسرائیل را فراهم آورد. به همین دلیل ناگهان به «فرمان الهی»، فروش مشروبات الکلی در یکی از هتل‌های معروف قاهره که محل پذیرائی از توریست‌های غربی ‌است «ممنوع» اعلام شد! سپس نوبت به عراق رسید و در این‌کشور حضرت آیت‌الله سیستانی خطر فرموده فتوی دادند، به اشغالگران مواد غذائی نفروشید! حال آنکه اشغالگران مواد غذائی مورد نیاز مردم عراق را خود به این کشور «وارد» می‌کنند! بله، آخوند جماعت هیچ جا دست از شیادی برنمی‌دارد! در جمکران هم اژه‌ای و دری نجف‌آبادی همچنان به نمایش سیرک 12 مرد خبیث مشغول‌اند و همزمان، اوباش ساواک را جهت «تظاهرات» راهی خیابان‌های تهران می‌کنند. امروز ساواکی‌ها تحت عنوان «خانوادة شهدا» در برابر سفارت انگلستان به «تظاهرات» و در واقع به طلب کمک از آستان علیاحضرت ملکه مشغول بودند. یک قطعنامه هم صادر کرده‌اند!

ولی روانه کردن اوباش به خیابان «دیگر اثر ندارد!» بزودی خواهیم دید که مهرورزی ناچار خواهد شد وزارت اطلاعات جمکران را نیز از وجود اژه‌ای و دیگر نوکران ضدامپریالیست سازمان سیا پاک‌سازی کند. چون اگر فیلم «12 مرد خبیث» در سال 1967 فروش موفقی داشت، سیرک 12 مرد خبیث در جمکران به دلیل کسادی بازار آنگلوساکسون‌ها با ورشکستگی صحنه را ترک خواهد کرد. اژه‌ای و اربابان‌اش در سازمان سیا باید بدانند شیوه‌های امنیتی جان نگروپونته، دیگر کارآئی ندارد، و با انفجار بمب در اماکن عمومی و ارعاب مردم نمی‌توان در ایران اعمال سیاست کرد. از این پس سازمان ناتو اگر با روسیه بر سر استقرار سلاح‌های هسته‌ای اختلاف پیدا کرد، ‌ نمی‌تواند با ایجاد آشوب در کشور ایران منافع خود را در تقابل با منافع روسیه تأمین کند. جایزه باران کردن فیلم «چه‌گوارا» در کشور فرانسه، و کارتون «جوجو ناشی» هم کارساز «سگان اطلس پوش‌» ما نخواهد بود.

آنروزها رفتند
آنروزهای خوب
[...]
از تابش خورشید پوسیدند
و گم شدند[...]



جمعه، خرداد ۰۳، ۱۳۸۷


دوازده مرد خبیث!

...
وقتی می‌گوئیم از هیچ تظاهراتی حمایت نمی‌کنیم دلیل دارد. آمریکا در رأس سازمان جنایتکار ناتو قصد سازمان دادن براندازی در ایران را دارد، و مایل است کودتای نظامی خود را «مردمی» هم جلوه دهد. همانطورکه انتظار می‌رفت فرمان لات‌بازی و تظاهرات از سوی سازمان سیا به تلویزیون «نخبگان» فارسی زبان لس‌آنجلس ابلاغ شد. و اینان از «مردم»، یا همان اوباش ساواک، یعنی مخاطبان واقعی خود خواستند در اعتراض به تغییر نام خلیج فارس در برابر سفارت امارات «پارس» کنند. و اوباش ساواک هم به دعوت عموسام لبیک گفته، جهت حفظ «مقدسات بومی» بدون مجوز وزارت کشور، در برابر سفارت امارات تجمع کردند، تا نام خلیج فارس، خلیجی که دهه‌هاست توسط آمریکا و شرکاء اشغال نظامی شده، عوض نشود! این گزارشی است که امروز در سایت رادیوزمانه و فارس نیوز منتشر شده. مدافعان خلیج همیشه «پارس»، اقدام به ایجاد «راه بند» برای نیروهای ضدشورش هم کرده‌اند! خلاصه بگوئیم مستقیماً از ساواک ارسال شده بودند.

تجمع غیرمجاز و تظاهرات جهت حفظ «مقدسات بومی» تنها یکی از شیوه‌های ساواک برای کشاندن مردم به خیابان‌هاست. در حالیکه شیوه‌های دیگری نیز وجود دارد، از جمله شایعه پراکنی‌های وزارت اطلاعات جمکران، خطبه‌های وق‌وقیة اعضای نهضت منفور آزادی و فلان‌الدین‌های نماز جمعه، و ...! چندی پیش عزت‌الله سحابی، جهت تأئید پیام رضاپهلوی،‌ با توسل به نعل وارونه، بر «دین ستیز» بودن سلطنت پهلوی تأکید کرد، و امروز نیز سازمان تبلیغات اسلامی خطبه‌های علفزار را در همین راستا تنظیم کرده.

ساواک جمکران با پیروی از سیاست استعمار غرب تلاش می‌کند، جهت کسب وجهه برای «سلطنت طلبان» آنان را به دروغ «دین‌ستیز» معرفی کند. مسئولان هدایت افکار عمومی در غرب اطمینان دارند که به دلیل عملکرد حکومت ملایان اکثر مردم ایران امروز از این «دین‌مبین» گریزان شده و از هر گروه دین‌ستیزی استقبال خواهند کرد. البته چنین اطمینانی کاملاً بجاست، ولی اشکال اینجاست که مسئولان گرامی قصد دارند گروه‌های دین‌پرست و تقدس‌پرور «شاه‌الله» و «مشروطة محمدی»، یا بهتر بگوئیم الله‌کرم‌ها و زهرا خانم‌های ساکن غرب را به عنوان «لائیک» به ما ملت حقنه کنند. همکاران خرفت‌شان در جمکران نیز می‌کوشند،‌ «لائیک» را «دین ستیز» معرفی کرده، در کمال بلاهت ادعا کنند، سلطنت‌طلبان دشمن دین و ایمان مردم‌اند! و امروز چنین شعاری بهترین تبلیغ برای سلطنت طلبان به شمارمی‌رود. ولی واقعیت این است که سلطنت و مذهب دو روی سکة فاشیسم واحدی هستند، فاشیسم «دینی» و «بومی»! و عدد 12 در فاشیسم دینی و بومی «قدرت نمادین» دوگانه دارد.

با توسل به عدد 12 می‌توان براندازی را در ایران سازمان داد. بله! حکومت آیندة ایران ترکیبی خواهد بود از «شیعة اثنی عشری» و ابتذال فیلم‌های‌ هولیوود. البته نه هر فیلمی، فیلم «12 مرد خبیث» که از نظر تبلیغات و ارائة «چهرة دلپذیر» از جنگ، از آن «بی‌بی‌گوزک‌های» ناب پنتاگون به شمار می‌رود! این فیلم، به سفارش پنتاگون، توسط «رابرت آلدریچ» ساخته شد و در ماه ژوئن 1967 به بازار آمد، و طبق معمول فروش بسیار خوبی هم داشت. چون دولت ایران و دیگر متحدان عموسام وظیفه دارند فیلم‌های صدمن‌یک‌قاز سفارش پنتاگون را به عنوان شاهکارهای هنری به ملت‌های خود حقنه کنند. حال آنکه، بی‌اغراق هر فیلمی از یک فیلمساز گمنام و تازه‌کار یوگسلاوی در برابر فیلم‌های تولید آمریکا و اروپا یک شاهکار هنری به شمار می‌رود. ولی هر سال چند فیلم از هنرمندان یوگسلاو در اروپا به نمایش در می‌آید؟ در اروپا، فقط امیر کوستوریکا را می‌شناسند و بس! ولی بی‌هنرانی از قماش رابرت آلدریچ، اسپیلبرگ و شرکاء در هر ده کورة پاکستان شهرت جهانی پیدا کرده‌اند، چون بازاریابی برای فیلم‌های مبتذل‌شان به عهدة پنتاگون است. و فیلم کشکی و مسخرة «12 مرد خبیث» هم به همین دلیل در ایران اینهمه سروصدا به راه انداخته بود.

نویسندة این وبلاگ آنقدر وصف فیلم «12 مرد خبیث» را از این و آن شنید، و از ندیدن آن تأسف خورد تا اخیراً به دلیل امدادهای غیبی شبکة دولتی تلویزیون فرانسه این شاهکار هنر هفتم را به خوردمان داد، که ناکام از این دنیا نرویم. بله، داستان از این قرار است که آمریکائی‌های «خوب» در «شرایط ویژه» با دوازده زندانی گروهان تشکیل داده و لشکریان هیتلر را تارومار می‌کنند! البته ما به پیروزی آمریکا در هر شرایطی عادت کرده‌ایم. حتی وقتی گاوچران‌ها در ویتنام توسری محکمی دریافت کردند و پا به فرار گذاشتند، فیلم‌هایشان بر پردة سینما همچنان از پیروزی آمریکا حکایت دارد. ولی این پیروزی‌ها،‌ پیروزی ارتش شکست خوردة آمریکا نیست، پیروزی یک «قهرمان» آمریکائی بر ملت و کشور ویتنام است! در پایان این فیلم‌ها همیشه از خود می‌پرسیم چرا بجای اعزام چندین لشکر به ویتنام، این آرتیست همه فن حریف را به تنهائی روانة میدان جنگ نکردند؟ و پس از مدتی تعمق به این نتیجه می‌رسیم که اگر پنتاگون یک قهرمان را که همیشه هم برنده می‌شود به میدان جنگ بفرستد، صدها هزار نظامی را باید اخراج کند. و اینان مانند کهنه سربازان ارتش پرافتخار آمریکا باید به خیل کارتن‌خواب‌های نیویورک ملحق شوند. ولی مسائل دیگری هم وجود دارد که مادی است و ربطی به معنویات ندارد. به عنوان نمونه اگر یک ‌تن از همین یلان ینگه‌دنیا را به عراق ارسال می‌کردند، پیروزی‌شان تضمین شده بود، ولی یک پهلوان پنتاگون دست تنها که نمی‌توانست موزه‌ها را غارت کند، در همة شهرهای عراق به باجگیری و بمب‌گذاری مشغول شود و هزاران زندانی را یکنفره شکنجه کند! و از همه مهم‌تر، این یکنفر که نمی‌توانست به اندازه 12 لشکر اسلحه و مهمات مستهلک کند، «بیگ‌مک» سق بزند و کوکاکولا بنوشد تا در صحرای کربلا شهید نشود!

از قدیم می‌گفتند، «در کرب‌و‌بلا آب نبود، پپسی‌کولا بود.» ولی آنحضرت چون پپسی «نجس» بود ننوشیدند تا درهم و دینار بیت‌المال مسلمین به جیب عمو سام سرازیر نشود، و در عوض همین عموسام بتواند با تکیه بر قصه‌های «شهادت» ایشان روزانه میلیاردها دلار ثروت ما را چپاول ‌فرماید. بله! درست است که پنتاگون می‌خواهد در عراق پیروز شود، ولی نه به بهای ضرر و زیان به صنایع «دوپون» و شرکاء! مسائل اقتصادی ظرائفی دارد که اهالی پنتاگون از آن نیک آگاهند. بی‌جهت نیست که پنتاگون ترجیح می‌دهد جنگ را ببازد، ولی چندین لشکر به عراق و افغانستان بفرستد. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به نمادهای عدد 12 در فاشیسم دینی و بومی!

شیعه اثنی عشری 12 امام دارد، در کتب مقدس ادیان ابراهیمی، تعداد حواریون عیسی12 تن بوده، قوم یهود به 12 قبیله تقسیم می‌شود، شهر مقدس اورشلیم 12 دروازه دارد، و اورشلیم آینده بر 12 پایه استوار است، در «منطقة بروج» 12 برج وجود دارد، سال 12 ماه دارد و ... و انفجارهای شیراز روز 12 آوریل رخداده، فیلم آلدریچ هم 12 مرد خبیث دارد. و پدر عیال سعید امامی، دری نجف آبادی هم 12 تروریست را دستگیر کرده که هم با کنسولگری روسیه دشمنی دارند، هم با اماکن مذهبی قم و هم با خطوط انتقال نفت و ... و بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی»، این عدد مقدس و نمادین را در تیتر خود وارد کرده.

داستان حسینیة شیراز که توسط عمال ساواک جمکران منفجر شد تا علی خامنه‌ای به استان فارس سفر کرده، ضمن انتقاد از شاه، از طریق زدن نعل وارونه، ارادت خود را به مقام سلطنت اعلام کند هر روز طولانی‌تر و پوچ‌تر می‌شود. پورمحمدی، از پادوهای سازمان سیا آنرا به سلطنت‌طلبان و بهائیان نسبت داد. و هر چه از این ماجرا می‌گذرد حکومت گورکن‌ها جهت سازمان دادن براندازی به سلطنت طلبان نزدیک و نزدیکتر شده. پس از نامة فدایت شوم شاهزاده رضا سیروس که اخیراً در نقش «نارضا سیروس» ظاهر شده، و با توسل به شیوة مقدس و فاشیستی «تمرکز بر یک نقطه»، علی‌خامنه‌ای را مسئول همة کمبودها در کشور معرفی می‌کند، ‌ مطالبات استعمار غرب یا خطبه‌های‌علفزار این هفته در تهران نیز تائیدی است بر سخنان رضا پهلوی مبنی بر واقعیت پدیده‌ای به نام «سلطنت لائیک»!

باید بگوئیم «پوکویاما» در سازمان تبلیغات اسلامی برای ارائة «تصویر دلپذیر» از سلطنت و جرج بوش سنگ تمام گذاشته، البته در قاموس حماقت ساواکی‌های جمکران! سازمان تبلیغات اسلامی ادعا می‌کند، جرج بوش فرمان داده اماکن مقدس قم، حوزة علمیه، مدارس فیضیه، دارالشفاء و مدرسة آیت‌الله گلپایگانی را منفجر کنند. شیخ احمد خاتمی در خطبه‌های علفزار به نقل از ساواک جمکران می‌گوید، جرج بوش به سازمان سیا فرمان انفجار این اماکن را داده بود! نمی‌دانستیم جرج بوش با اماکن مقدس شهر قم آشنائی دارد، و نمی‌دانستیم سازمان سیا از جرج بوش دستور می‌گیرد! ولی پوکویاما چنین ادعائی کرده و رادیوفردا هم با شوق و ذوق این ترهات را انتشار داده. برای کسی که منطق‌ستیز است و خواهان «انتقام»، سخنان شیخ احمد، به جرج بوش، تروریست‌های فرضی و سلطنت‌طلبان تصویری بسیار دوست داشتنی ارائه می‌کند. ولی انتقام‌جوئی به دلیل تکیه بر خشم به جز حماقت هیچ تعبیر دیگری ندارد.

انفجار در اماکن مقدس، ملایان ریزه‌خوار کارخانة رجاله پروری را نابود نمی‌کند، باعث کشتار غیرنظامیان می‌شود، سلطنت طلبان را هم به دروغ مخالف مذهب جلوه می‌دهد، آثار تاریخی ما را نابود می‌کند، و قدرت سرکوب حکومت گورکن‌ها، یا جانشینان‌شان را افزایش می‌دهد. در واقع طرح سازمان ناتو گسترش شرایط عراق به ایران است. این مطالبات سفارتخانه‌های غرب از سازمان امنیت جمکران است که رادیوفردا از زبان احمد خاتمی منتشر کرده، در حالیکه در سایت‌های رسمی حکومت اسلامی هیچ اثری از چنین ترهاتی نمی‌بینیم:

«آمریکائی‌ها خود گفته‌اند این بمب‌گذاری‌ها مطابق دستور جرج بوش به سیا برای سرمایه‌گذاری در امر خرابکاری در ایران بوده است [...] عاملان این انفجارها گروهی بی‌دین و لامذهب بودند که در تلویزیون و رادیوهای خود به مقدسات اسلام ناسزا می‌گویند.»

در واقع باید بگوئیم این بخش از سخنان خاتمی کارآمد تبلیغات رادیوفردا است. می‌‌دانیم که بدوبیراه گفتن به مقدسات مذهبی از طریق رادیو و تلویزیون دلیل بر لائیسیته نیست، کاملاً بر عکس «دین ستیزی» و «دین پرستی» دو روی یک سکة واحد‌اند. آن‌ها که به گفتة شیخ احمد در رادیو تلویزیون‌های‌شان به مقدسات اسلام ناسزا می‌گویند، سرشان با رمالان جمکران در یک آخور است. سلطنت‌طلبان خودشان یک پا آخوند تشریف دارند، و به دلیل کمبود آخوند در فرنگ بسیاری از آنان مسیحی هم شده‌اند! آن گروهی که مسیحی نشده‌، یا به درویش‌بازی روی آورده‌، یا ضمن روشن کردن شمع در کلیساها آش‌نذری می‌پزد! در هر حال، «شاه‌الله» هیچ ارتباطی با نظریة لائیسیته نمی‌تواند داشته باشد، و «سلطنت لائیک» همانقدر جفنگ است که «جمهوری دینی». چون سلطنت، بنا بر تعریف، بنیادی است فئودال و مکمل بنیاد دین. بنابراین سلطنت نمی‌تواند لائیک باشد. پیشتر در این مورد توضیح داده‌ایم، و لزومی به تکرار مکررات نیست. پیشنهاد مزورانة «سلطنت لائیک» به این دلیل مطرح شده که استعمار غرب و نوکران‌اش در دستگاه خلافت جمکران تلاش می‌کنند «لائیک» را برای ما ملت در ترادف با «دین ستیز» قرار دهند. چون تنها خطری که دستگاه 80 سالة استعمار را در ایران و در منطقه تهدید می‌کند، استقرار یک حاکمیت لائیک در کشور ایران است.




پنجشنبه، خرداد ۰۲، ۱۳۸۷

فستیوال پشم!

...
بله! تکرار می‌کنیم که از تظاهرات بر ضد حاکمیت و به ویژه از تظاهرات بر علیه شخص خامنه‌ای هیچگونه حمایتی نخواهیم کرد. ما معتقدیم ایالات متحد به رهبری سازمان دین پرست ناتو و با همکاری حکومت مفلوک جمکران تلاش می‌کند، مردم را به هر قیمت به خیابان‌ها بکشاند. مردم از شرایط موجود به شدت ناراضی‌اند، و همچون دوران سلطنت هیچ امکانی جهت ابراز نارضایتی خود ندارند. در نتیجه اگر تظاهراتی سازمان یابد، به سرعت ناراضیان را جذب خواهد کرد. و تردیدی نیست که چنین تحرکات براندازنه‌ای را وزارت اطلاعات ایران سازماندهی می‌کند تا منافع اربابان‌اش در غرب محفوظ بماند.

هم میهنان گرامی! به خیابان‌ها بیائید، فریاد بزنید و شعارهای ساخته و پرداختة ساواک منفور را تکرار کنید،‌ چرا که سازمان ناتو در حال مذاکره با روس‌ها است و جهت اعمال فشار بر روسیه نیازمند تکرار سناریوی سال 1979 در ایران شده. سی سال پیش هم به برکت حضور شما مردم ژنرال هویزر در ایران کودتا کرد. ارتش شاهنشاهی در برابر مخالفان سلطنت اعلام بی‌طرفی فرموده، شهربانی هم خود را به خواب زد، و دانشجویان و طلاب «مبارز» به رهبری خمینی کبیر دست استعمار را ارواح شکم‌شان از ایران کوتاه کردند. درنگ جایز نیست! بر علیه علی‌خامنه‌ای مفلوک و حکومت پوشالی اسلامی در ایران «تظاهرات» کنید، فریاد برآورید، «ما اهل کوفه نیستیم، ناتو تنها بماند!»

اینبار نیاز حضرت «ناتو» علیه‌السلام به شما ملت به مراتب از سال 1357 بیشتر شده. تا آنجا که نوکران ناتو ‌در دولت پاکستان رسماً به مذاکره با طالبان پرداخته‌اند، قلم به مزدهای‌اش قصة رستم و سهراب از وقایع سال 1968 در فرانسه برایمان نقل می‌کنند، در بخش مسابقة فستیوال کن فیلم چهارساعته از «چه‌گوارا» جهت نمایش برگزیده می‌شود، و همزمان با راه اندازی «شورای جهانی فقه» در پاریس، تسلیما نسرین هم جایزة «سیمون دوبووار» دریافت می‌کند. در همین آشفته بازار و خیمه‌شب‌بازی‌هاست که در جمکران هم، رمالان و سرداران زمینة آشوب فراهم می‌آورند.

البته نقش سرداران و ملایان در گسترش سرکوب اجتماعی و تحریک افکار عمومی را نادیده نگیریم. این سرکوب‌ها به همراه سخنان ابلهانة «فلان‌الدین‌ها» در واقع مشوق مردم به شورش و شرکت در تظاهرات براندازانه است. به همین دلیل است که بلندگو را به دست آخوند سیدمهدی طباطبائی داده‌اند تا در امور عرفان و صیغه به مزخرف‌گوئی مشغول شود. سیدمهدی که از دوران پرافتخار صفویه بی‌خبر است کشف کرده پیش از کشف حجاب «خانه‌های فساد» در کشور وجود نداشته! وی همچنین ادعا کرده تعدد زوجات از فساد جلوگیری می‌کند.

اتفاقاً در عربستان سعودی هم اصلاً «فساد» وجود ندارد، مردم فساد نمی‌شناسند، ‌چون «ملک جهل آل‌فاسد» فساد را در تمامی زمینه‌ها بر مردم حاکم کرده. ولی در ایران برای رسیدن به چنین شرایطی به نوآوری‌های سرداران نیازمندیم. سردار «رادان» علاوه بر نظارت بر امور «چکمه‌ای» ناچار به دخالت در حوزة استراتژیک و امنیتی ریش و پشم شده، می‌خواهند سلمانی و مشتری را با هم تنبیه کنند. سردار رادان اینبار پایشان را از چکمة خانم‌ها بیرون کشیده، بر فرق آقایانی فرود می‌آورند که «مدل موی غربی» داشته باشند! و «دویچه وله» هم بلافاصله مصاحبه‌ای ترتیب می‌دهد تا یکنفر ضمن انتقاد از لات‌بازی سردار رادان، زبان به ستایش از آخوند صانعی بگشاید که درمورد چکمه «فتوی» صادر فرمودند و گفتند، زنان «حق» دارند در زمستان چکمه بپوشند، همانطورکه حق دارند به دلیل عدم تمکین کتک نوش جان کنند.

اتفاقاً امروز در پاریس هوا نسبتاً ملایم بود و یک زن فرانسوی که لباس نخی بر تن داشت چکمه‌های بلندی به پا کرده بود بی‌اختیار به یاد حضرت آیت‌الله افتادم. اصولاً از وقتی سردار رادان اعلام فرمودند که چکمه پوشیدن باعث تحریک برادران می‌شود، هر وقت چکمه می‌پوشم یا به پای زنان دیگر چکمه می‌بینیم یادی از سردار رادان و دیگر مبارزان «ضداستکبار» در جمکران می‌کنم. به ویژه یادی هم از برادران رفسنجانی می‌کنم، که پس از سی سال جنایت و چپاول، در سایت «فلان‌الدین» به یاد وضعیت وخیم معیشت مردم افتاده‌اند.

بله، سگ‌های اطلس‌پوش ناتو و پادوهای‌شان در جمکران می‌پندارند هنوز دوران جنگ سرد است و با توسل به شیوة‌ «تمرکز بر یک نقطه» می‌توان باز هم مردم را به خیابان‌ها کشاند و یک براندازی تمام و کمال از نوع «انقلاب شکوهمند» سال 57 سازمان داد. چون باز هم سازمان ناتو در مورد استقرار سلاح‌های هسته‌ای در اروپای شرقی با روسیه اختلاف پیدا کرده! همانطور که در وبلاگ «سگ اطلس‌پوش» گفتیم در سال 1977، اختلافات سازمان ناتو با اتحاد جماهیر شوروی پیرامون استقرار موشک‌های «اس اس 20» در اروپای شرقی به چهار کودتای پی‌درپی در منطقة خاورمیانه انجامید: پاکستان، ترکیه، عراق و ایران!

البته در ایران تقدیر چنین بود که کودتا را «انقلاب» بخوانند، چون واژة «انقلاب» مانند استقلال و آزادی بسیار فریبنده می‌نمود. و در ذهن شوت و پرت‌ها انقلاب روسیه و فرانسه را تداعی می‌کرد! در نتیجه آنگلوساکسون‌ها که در فناوری تبدیل زباله به «رهبر» سابقة تاریخی دارند، یک «رهبر کبیر انقلاب» از زباله‌دان بیرون کشیده و در فرانسه تخلیه کردند. از وقتی انگلستان ناپلئون را شکست داد، فرانسه به پستوی سیاست انگلیس تبدیل شده! ‌ بگذریم، پس از چند ماه فرانسه هم این تحفة سازمان سیا را در فرودگاه مهرآباد تخلیه کرد، تا از طریق حکومت اسلامی در ایران منطقه را به زباله‌دان تبدیل کند. و شاهدیم که در این سیاست کاملاً موفق شده. منتهی ارتش عدالت‌پرور ناتو پس از استقرار «دمکراسی» در عراق و افغانستان، علیرغم خوش‌رقصی گورکن‌ها نمی‌تواند از این مناطق خارج شده به بهانة مبارزه با گورکن‌های هسته‌ای در سواحل خزر خیمه و خرگاه خود را به پا کند. در نتیجه دوباره دست نیاز به سوی فرانسه دراز کرده.

حاکمیت فرانسه پس از کوفتن بر طبل وقایع ماه مه 1968، و به راه انداختن جنگ زرگری میان سرکوزی و دانیل «کوین بندیت» که البته پیر دیر مسجد شارلاتانیسم ساواک، احسان نراقی هم از طریق سایت فارسی «رادیوزمانه» در آن شرکت کرد، جهت تبلیغ برای شورش به «فقه» و «فستیوال» متوسل شده. شاخة «فرهنگی» سازمان ناتو برای حفظ سرکوب اسلامی جهت تداوم بخشیدن به شورش از یک سو در پاریس انترناسیونال «فقه» به راه می‌اندازد، و از سوی دیگر در فستیوال کن به جسد چه گوارا چنگ انداخته. بله! ناتو چنان به افلاس افتاده که شاخة فرهنگی‌اش در فرانسه همزمان به چند شاخة متخالف تقسیم شده: فقه اسلامی، انقلاب کوبا و مسلمانان اسلام ستیز!

فرانسه همزمان در جبهة فقه و انقلاب و اسلام ستیزی به فعالیت فرهنگی پرداخته، از یکسو با تقویت محور اسلام ستیزی به تسلیما نسرین معروف جایزة «سیمون دوبووار» اهدا می‌کند، از سوی دیگر در پاریس شورای جهانی فقه به راه می‌اندازد و نهایت‌امر در فستیوال کن یک فیلم از «استیون سودربرگ» در ستایش «ارنستو چه گوارا» نمایش می‌دهد. آنهم چه فیلمی! چهار ساعت و نیم! البته می‌دانیم که این فیلم‌ها در واقع از قبل «سفارش» داده می‌شود، ‌چون جهت تبلیغات فرهنگی ناتو به کار می‌آید. ولی اگر در فستیوال کن، «سودربرگ» پیرامون یک پرسوناژ واقعی فیلم ساخته، در پاریس «فستیوال پشم» جهت بحث پیرامون هیچ و پوچ به راه است.

به گزارش سایت احترام به ادیان «زمانه»، در پاریس «شورای جهانی فقه اسلامی» با شعار مضحک «اسلام بدون خشونت» اعلام موجودیت کرده. فقهای شیعه و سنی در شورای کذا پیرامون هیچ و پوچ گفتگو خواهند کرد، بهتر بگوئیم مشتی شیخ پشم‌الدین به بحث در مورد نسبت اسلام با دمکراسی و حقوق بشر و تروریسم خواهند نشست. و از آنجا که اسلام مانند یهودیت و مسیحیت هیچ ارتباطی با مفاهیم مدرن تروریسم، دمکراسی و حقوق بشر ندارد، دولت فرانسه در واقع بی‌جهت فستیوال پشم در پاریس به راه انداخته. البته در این نشست شیوخ به تبیین جایگاه «جهاد» در اسلام نیز خواهند پرداخت. چون اصل مطلب همین «جهاد» است. جهادی که از سال 1948 بین سازمان ناتو و روسیه به بهای تخریب و نابودی ایران و دیگر کشورهای منطقه ادامه یافته و جهت تأمین منافع غرب همچنان باید تداوم داشته باشد.

پس، هم‌میهنان گرامی! برای حفظ منافع سازمان ناتو یکبار دیگر به پا خیزید! و اگر سی سال پیش با تکیه بر مهملات پربار شریعتی و مطهری اطمینان یافتید که اسلام ضدامپریالیست است، امسال از مردم فرانسه در «قیام» سال 1968 «تقلید» کنید! مگر ما از فرانسوی‌ها کمتریم؟! بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی»، سایت رادیوزمانه و دیگر قلم به مزدهای تفنگ فروشان غرب روزها و روزهاست که از سال جادوئی 1968 و از ماه مه 68 تصاویری افسانه‌ای ارائه می‌دهند. می‌گویند دانشجویان «انقلاب» کردند، و ژنرال دوگل با رفراندوم از ریاست جمهوری کنار گذاشته شد. می‌گویند این «انقلاب» رهبر نداشت، ایدئولوژی نداشت، یا چندین رهبر داشت و چندین ایدئولوژی، ولی ما می‌دانیم که وقایع ماه مه سال 68، در کشوری رخداد که عضو سازمان ناتو بود. همچنین می‌دانیم که در فرانسه اعتصابات دانشجوئی، کارگری، و ... قسمتی از زندگی روزمرة ما است و تاکنون بجز مورد ژنرال دوگل، در فرانسه هیچ رئیس جمهوری به دلیل شورش و یا به اصطلاح «انقلاب» بدون رهبر و بدون ایدئولوژی دانشجویان، از مقام خود کناره‌گیری نکرده. پس نگاهی خواهیم داشت به روابط فرانسه با سازمان ناتو پیش از ماه مه 1968.

در ماه مارس 1966 ژنرال دوگل رسماً اعلام داشت که فرانسه قصد دارد از ساختار نظامی ناتو کناره‌گیری کند! یادآور شویم که با توجه به مقررات سازمان ناتو، فرانسه همچنان موظف بود که هزینه‌های نظامی ناتو را تأمین کند و اعلام موضع ژنرال در واقعیت عضویت فرانسه در سازمان کذا تغییری ایجاد نمی‌کرد. این جهت‌گیری نمایشی برای ارائه چهرة دروغینی بود از فرانسه به عنوان «مخالف با آمریکا»! در دوران ریاست جمهوری فرانسوا میتران، زمانیکه ایالات متحد در تدارک بمباران لیبی بود، رسانه‌های فرانسه اعلام کردند هواپیماهای ناتو حق عبور از آسمان فرانسه را ندارند! ولی این مواضع فقط برای حفظ ظاهر اعلام می‌شد تا فرانسه بتواند ضمن حمایت از توحش حاکمیت اسرائیل از خود تصویر حامی اعراب و آرمان فلسطین ارائه کند. به یاد داریم که «دومینیک دو ویل‌پن» در سازمان ملل در مخالفت با تهاجم نظامی به عراق چه سخنرانی پرشوری کرد و به یاد داریم که طی جنگ مأموران فعال امنیتی فرانسه در عراق ربوده شدند! صورتک مخالفت فرانسه با سیاست‌های آمریکا هنگامی فرو افتاد که آنگلوساکسون‌ها در عراق به گل نشستند و بجای تونی بلر، برنار کوشنر نقش پادوی سیاست آمریکا در منطقه را عهده‌دار شد. و اما مهم‌ترین نکته‌ای که در این آشفته‌ بازار پروپاگاند سازمان ناتو به چشم می‌خورد بیانات پیامبرگونة «دانیل کوین بندیت» نمایندة پارلمان اروپاست که در سایت رادیوزمانه انتشار یافته.

در مورد شخص «کوین بندیت» بهتر است وقت تلف نکنیم، محفل ایشان شناخته شده ‌است. ایشان ترجیح داده‌اند از زبان یک مرده مواضع محفلی و عوامفریبانة خود را اعلام کنند. «کوین بندیت» گفته اگر «هانا آرنت» زنده بود در مورد اسلام سیاسی می‌گفت «اسلام مثل همة ادیان لحظاتی از خودکامگی دارد و انسان باید با این خودکامگی مبارزه کند.» کوین بندیت سپس از قول مرحومه هانا آرنت فرموده‌اند:

«‌دمکراسی‌های ما در آزادی از قید دین به تکامل رسیدند، و این همان مسئله‌ای است که امروز در برابر مسلمانان قرار دارد.»

و خلاصه مسلمین هم باید دست به کار شده به توصیة سید ابراهیم نبوی مانند فرانسوی‌ها در سال68 به خیابان‌ها بیایند و خود را از قید دین خلاص کنند،‌ تا بر اساس سخنان فرضی یک مرده، و از زبان یک شارلاتان، به دموکراسی برسند! و اگر هم دین را به مرخصی فرستادند و به دموکراسی نرسیدند هانا آرنت را سرزنش کنند! در واقع «کوین بندیت» مانند همة شارلاتان‌های کارکشته، نقش توازن قوای اقتصادی در ایجاد دمکراسی و پویائی دمکراسی را کاملاً نادیده می‌گیرد و سخن از تکامل دمکراسی به میان می‌آورد. باید بگوئیم اگر رهائی از سلطة دین دمکراسی تلقی شود، پس اتحادجماهیر شوروی دمکراسی بود و جمهوری خلق چین هم در دامان دمکراسی افتاده! و اگر حاکمیت عربستان اسلامی نباشد، حتماً فردا عربستان یک دمکراسی تلقی خواهد شد!

از سوی دیگر حضور سخنگوی هانا آرنت باید عرض کنیم که دمکراسی‌ها هرگز به «تکامل» نمی‌رسند، چون دمکراسی بر خلاف تصور «کوین بندیت» و هانا آرنت «ایستا» نیست! دمکراسی نظامی است انسان محور، زنده و پویا، که مانند انسان فقط هنگام مرگ به «کمال» می‌رسد. بر خلاف فرمایشات کوین بندیت، یک دمکراسی وقتی نابود می‌شود به «تکامل» رسیده، چون به سکون می‌رسد و دیگر هیچ تحولی نخواهد داشت! البته وقتی کسی از زبان یک مرده سخن می‌گوید، چنین ترهاتی هم باید از دهانش بیرون بیاید. چرا که مردگان، با واقعیات جهان مادی بیگانه‌اند. بی‌جهت نیست که فاشیست‌ها به معنویات و مردگان‌شان اینهمه اهمیت می‌دهند.



چهارشنبه، خرداد ۰۱، ۱۳۸۷



سگ اطلس‌پوش!

...

در توضیح وبلاگ «صفرالله» باید بگوئیم که محور اصلی پروپاگاند سازمان ناتو در ایران، حفظ قرآن و چارچوب قانون اساسی انسان‌ستیز حکومت اسلامی است. به همین دلیل ریزه‌خواران استعمار از یک سو به «پاک کردن» قرآن از احکامی چون سنگسار، حجاب و «حق» کتک خوردن زنان در صورت عدم تمکین پرداخته، و از سوی دیگر با مطرح کردن حذف «ولایت فقیه» سعی دارند توحش قانون اساسی حکومت اسلامی را هم دست نخورده حفظ کنند. چون منافع ناتو در حفظ مقدسات است. و در این راستا، دیروز حضرت جرج بوش شخصاً به نوری مالکی، نخست وزیر عراق تلفن فرموده از توهین به پیکر مقدس قرآن کذا در بغداد پوزش طلبیده‌اند! بله، فکر نکنید حاکمیت آمریکا بی‌ادب است و به مقدسات توهین می‌کند. به هیچ عنوان! آمریکا در رأس ارتش ناتو به عراق و افغانستان لشکرکشی کرده تا به مقدسات توهین نشود. و شاهدیم که ایالات متحد به مقدسات توهین نمی‌کند، اصلاً یانکی‌ها برای معنویات احترام فراوان قائل‌اند،‌ چون احترام به مقدسات هیچ تقابلی با غارت نفت، چپاول ثروت‌های ملی و سرکوب، کشتار و شکنجة انسان‌ها ندارد. چرا که انسان، مانند نفت و آثار باستانی از موجودیت مادی برخوردار است و در قاموس فعلة فاشیسم، همانطور که می‌دانیم، مادیات هیچ اهمیتی ندارد. و به همین دلیل تولید مواد مخدر، تجارت برده، غارت و چپاول ثروت‌های ملی در ایران، عراق و افغانستان مانند خون بهائیان «مباح» می‌شود؛ گورکن‌ها، همگام با سازمان ناتو در این «راه مقدس» گام برمی‌دارند.

به گزارش سایت نووستی، مورخ 30 اردیبهشت‌ماه سالجاری، «اسکارلافونتن» رئیس فراکسیون چپ در پارلمان آلمان طی مصاحبه‌ای با روزنامة «تاگس اشپیگل» ضمن اشاره به ماهیت مداخله جویانة سازمان ناتو اظهار داشته، «این سازمان از یک اتحادیة دفاعی به یک مجموعة مداخله‌جویانه تحت رهبری آمریکا تبدیل شده.» اسکار لافونتن در این مصاحبه خواستار ایجاد یک سیستم دفاعی مشترک برای مقابله با هرگونه تهدید و اقدام مخالف با اهداف سازمان ملل شد. لافونتن ضمن مخالفت با هرگونه تهاجم نظامی و حمایت از حقوق بشر اعلام داشت، در عراق و افغانستان این حقوق پایمال شده.

البته «اسکار لافونتن» از جمله شخصیت‌هائی است که خط سیاسی خود را حفظ کرده، و با مسیر باد تغییر جهت نمی‌دهد. و سخنان وی هر چند دیرهنگام از این ‌جهت حائز اهمیت است که سازمان ناتو پس از فروپاشی اتحادجماهیر شوروی و پایان جنگ سرد، جهت حفظ منافع صاحبان صنایع نظامی غرب به «دشمن سازی» ،‌ از طریق بزرگ‌نمائی سازمان‌های تروریستی ساخته و پرداختة خود مشغول شده، تا بتواند با تهدیدهای دروغین افزایش سرسام‌آور بودجة نظامی را توجیه کند. همانطورکه پیشتر هم گفتیم افزایش بودجة نظامی به معنای کاهش بودجة خدمات آموزشی، بهداشتی و اجتماعی است. و اگر شرایط ایران را در نظر بگیریم، به صراحت می‌بینیم که حکومت رمالان تهران پس از 8 سال جنگ، با افزایش بهرة بانکی و فراهم آوردن تسهیلات برای واردات، به نابودی تولید و ممانعت از سرمایه گذاری در کشور پرداخته، تا همزمان با تشویق رانت‌خواری و فرار سرمایه‌ها، دامنة فقر را گسترش دهد. در کشوری که نرخ بیکاری به 25 درصد می‌رسد، سخنگوی الکن دولت مهرورزی از بهبود وضع معیشتی مردم هم سخن می‌گوید! البته جای تردید نیست که در اقتصاد استعماری وضع معیشتی بعضی‌ها که مانند «مفتح» در دستگاه دولت عدالت پرور به دلالی و دریافت پورسانتاژ از واردات قند و شکر و میوه اشتغال دارند بسیار بهتر شده، اما امثال مفتح را «مردم» نمی‌نامند! مفتح‌ها در واقع چپاول‌گر اموال مردم‌اند. ولی خوب فعلاً تریبون به دست امثال الهام است که از یکسو بهبود وضع معیشتی مردم را نوید می‌دهند و از سوی دیگر دستگیری بهائیان را هم تأمین «امنیت» کشور وانمود می‌کنند.

چرا؟ چون همزمان با توطئة دولت سینیوره در لبنان، وزارت اطلاعات در میان مردم شیراز بمب منفجر کرد تا جهت ابراز وجود، به روال مرسوم، به نفس‌کش‌طلبی و عربده‌جوئی پرداخته و «دشمن‌یابی» کند. ولی از آنجا که سیاست اربابان‌اش در لبنان شکست خورد، ابتدا نانی برای سلطنت طلبان به تنور چسباند و چون تنور سرد بود، یقة بهائیان را گرفت، تا بتواند برای تحقیق و تفحص پیرامون گروهی که به ادعای آخوند اژه‌ای در اسرائیل و آمریکا این عملیات را سازمان داده‌اند به سرکوب مردم مشغول شود. چه دیواری کوتاه‌تر از بهائی‌ها؟ به این ترتیب عده‌ای راهی اسرائیل و آمریکا خواهند شد، هم فال است و هم تماشا! البته آخوند اژه‌ای از یک نظر کاملاً حق دارد، سرنخ انفجارهای شیراز را در اسرائیل و آمریکا می‌باید جستجو کرد، چرا که مأموران ساواک گورکن‌ها را آمریکا و اسرائیل آموزش می‌دهند. ولی تا آنجا که ما می‌دانیم بهائیان حق ندارند در ادارات دولتی جمکران استخدام شوند. می‌بینیم که باز هم می‌رسیم به فرض نخست: عامل انفجارهای شیراز وزارت اطلاعات جمکران است. و شیوة خرابکاری هم همان شیوة سازمان سیا. حال بازگردیم به سخنان اسکار لافونتن پیرامون سازمان ناتو، تا ببینیم دلیل اعتراض دیر هنگام رئیس فراکسیون چپ به سیاست‌های این سازمان چیست.

بر اساس گاهشمار فعالیت‌های ناتو در سایت رسمی این سازمان، در سال 1947، حدود یک ماه پس از هشدار مارشال در مورد پیشروی اتحاد جماهیر شوروی در اروپای غربی، «پیمان دنکرک» در چهارم مارس 1947 به امضاء رسید. در تاریخ 12 مارس، ترومن، رئیس جمهور ایالات متحد به ترکیه و یونان پیشنهاد کمک‌های نظامی و اقتصادی داد. در تاریخ پنجم ژوئن همان سال طرح مارشال رسماً اعلام شد، و «اتحادیة کشورهای اروپای غربی» با امضای پیمان بروکسل در 17 مارس 1948 چشم به جهان گشود. بر اساس پیمان بروکسل، در صورت تهاجم نظامی به هر یک از کشورهای عضو، دیگر اعضاء موظف به دفاع از کشور مذکور خواهند بود. گفتگوها پیرامون ایجاد سازمان آتلانتیک شمالی پس از تقسیم آلمان در سال 1948 آغاز شد، و سرانجام در تاریخ 4 آوریل 1949، این قرارداد بین آمریکا و 12 کشور عضو به امضاء رسید. به جزئیات نمی‌پردازیم چون آنچه اهمیت دارد شرایط فعلی است.

در سال 1952 اتحادیة دفاعی اروپا نیز ایجاد شد، و در سال 1955 آلمان غربی، پس از ترکیه و یونان به اعضای ناتو پیوست. در پاسخ به تحرکات ایالات متحد، پیمان ورشو در تاریخ 14 ماه مه 1955 منعقد شد. در ماه دسامبر 1967، سازمان ناتو سرفرماندهی خود را در بروکسل مستقر کرد، و در تاریخ 12 دسامبر 1979، اعلام داشت اگر اتحاد جماهیر شوروی برای خروج موشک‌های «اس‌اس 20» از اروپای شرقی مذاکره نکند، ناتو موشک‌های «پرشینگ» را در اروپای غربی مستقر خواهد کرد. می‌دانیم که این کشمکش‌ها با کودتا در پاکستان، ترکیه، عراق و جنجال براندازانه در کشور ایران همزمان شد. و نهایتاً به گسترش دامنة نفوذ این سازمان انجامید. پس از استقرار حکومت اسلامی در ایران، و آغاز جنگ «ایران ـ عراق»، در تاریخ 30 ماه مه سال 1982 اسپانیا نیز به عضویت ناتو درآمد. هشتم ماه دسامبر 1987، 8 ماه پیش از پایان «نعمت‌الهی»، یا جنگ 8 ساله در ایران، ریگان و گورباچف در واشنگتن پیمان «آی‌.ان.‌اف» را به امضاء رساندند. به موجب این پیمان طرفین متعهد ‌شدند موشک‌های میانبرد هسته‌ای خود را حذف کنند. و عاقبت پیمان معروف «اف.سی.ای» بین پیمان ورشو و ناتو در سال 1990 در پاریس به امضا رسید. به موجب این پیمان که هنگام اتحاد دو آلمان در سوم اکتبر 1990 منعقد شد، سازمان ناتو تعهد کرد که گسترش خود را برای همیشه به سوی شرق متوقف کند! و قرار بر این شد که ارتش خارجی و سلاح هسته‌ای به اروپای شرقی وارد نشود. ولی شاهدیم که سازمان ناتو به تعهدات خود عمل نکرد، و اخیراً روسیه با خروج از این پیمان اروپای غربی را به تب و لرز افکند، چرا که به موجب پیمان کذا روسیه نیز متعهد به عدم تهاجم به اروپا شده بود. در ژوئیة سال 1991 پیمان ورشو رسماً منحل شد، و از چهارم ژوئن سال 1992 شاهد فاجعة تجزیة یوگسلاوی بودیم.

در ژانویة 1994، سرفرماندهی ناتو در بروکسل اعلام داشت آمادة پذیرش اعضای جدید است! و از ماه دسامبر سال 1995 جنگ در بوسنی را سازمان داد. در ماه مه 1997 فدراسیون روسیه و ناتو قرارداد همکاری‌های نظامی به امضاء رساندند. در سال 1999، سازمان ناتو آشکارا با نادیده گرفتن تعهدات اکتبر 1990، لهستان، چک و مجارستان را به عضویت پذیرفت. ناتو سپس تهاجم نظامی به یوگسلاوی را آغاز کرد، از 24 مارس تا 10 ژوئن، غیرنظامیان یوگسلاوی هدف بمباران قرار گرفتند، و سازمان ناتو همچنان به پیشروی به سوی مرزهای فدراسیون روسیه ادامه داد. از ماه مارس 2004، استونی، لتونی، لیتوانی، بلغارستان، رومانی، اسلواکی و اسلوونی به «افتخار» عضویت در ناتو نائل آمده‌اند. سپس نوبت به انقلاب‌های نارنجی و صورتی در گرجستان و اوکراین رسید که به اتفاق مولداوی خواهان پیوستن به ناتو شدند! در سال 2008 طی نشست بخارست، ناتو تقاضای این سه کشور را نپذیرفت، چون هم روسیه دیگر در دوران فطرت بوریس یلتسین دست‌وپا نمی‌زد، و هم اینکه کشتی سازمان ناتو در عراق و افغانستان به گل نشسته بود.

در واقع دلیل اصلی اعتراض اسکار لافونتن به ساختار سازمان جنایتکار ناتو، هراس از فروپاشی قریب‌الوقوع این سازمان است. و چون روسیه از پیمان عدم تهاجم نظامی «اف.سی.ای» خارج شده، خطر جنگ، و یا بروز بحران‌های امنیتی شدید اروپا را تهدید می‌کند. در شرایط فعلی، اگر برخورد نظامی پیش آید، یا تهاجمات تروریستی به وقوع بپیوندد ایالات متحد قادر به دفاع از هم‌پیمانان اروپائی خود نخواهد بود. و چپ‌های اروپا سعی دارند به عنوان سپر بلای راست، در شیپور همکاری نظامی با روسیه بدمند! در وبلاگ «صفرالله» گفتیم که برنار کوشنر به همین منظور راهی مسکو شده تا سازمان پیرو فرتوت ناتو را از مرگ حتمی نجات داده، چهرة کریه این سازمان جنایتکار و حامی مقدسات را تا حد امکان بیاراید.

ولی به دلیل پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی این سازمان فلسفة وجودی خود را دیگر از دست داده، و منطق حکم می‌کند که بجای ادامة نبرد احمقانه با روسیه و ایجاد تنش در منطقه، ناتو، جای خود را به سازمانی بسپارد که اهداف نوینی دنبال می‌کند. برای عملی کردن چنین برنامه‌ای، اقتصاد غرب که پس از جنگ جهانی دوم به بهانة مبارزه با کمونیسم از جنگ و بحران تغذیه کرده، می‌باید راه پیشرفت خود را در صلح و آرامش جستجو کند. این مسیری است طولانی که نیازمند همکاری مردم با دولت‌هائی است که به جای قرار دادن انسان در خدمت سرمایه، قرار دادن سرمایه در خدمت انسان را هدف خود می‌دانند.

ساده‌تر بگوئیم جهت تحقق چنین مهمی استقرار یک «نظام انسان محور جهانی» الزامی است. و با شناختی که از سیاست‌های اعضای ناتو داریم، به ویژه با آنچه در عراق و افغانستان شاهدیم، فریاد آقای لافونتن بیش از آنچه تغییر مسیر سازمان ناتو باشد، کمک طلبیدن از مسکو برای نجات این سازمان منفور است که با دستان خون‌آلود خود به «مقدسات» چسبیده. ولی می‌توان مطمئن بود که همکاری‌های روسیه نیز این سازمان را از مرگ حتمی نجات نخواهد داد.

در دفتر ششم مثنوی داستانی نقل شده از پیرزنی زشت‌روی، که هر چه خود را می‌آراست و گونه‌هایش را گلگون می‌کرد پیری و زشتی‌اش را پنهان نتوانستی، پس ابلیس را لعنت می‌فرستاد. در این هنگام ابلیس بر او ظاهر شد و گفت، ای عجوزه! از چه رو قصد بازگشت به گذشته داری؟ هر چه رخ خود گلگون کنی یا سپید، شادابی و جوانی به چهرة تو باز نخواهد گشت.

ای عجوزه چند کوشی با قضا
نقد جو اکنون رها کن مامضی
چون رخ‌ات را نیست در خوبی امید
خواه گلگونه نه خواهی [سپید]
[...]
ریخت دندان‌های سگ چون پیر شد
ترک مردم کرد و سرگین گیر شد
این سگان شصت ساله را نگر
هر دمی دندان سگ‌شان تیز تر
پیر سگ را ریخت پشم از پوستین
این سگان پیر اطلس پوش بین




صفرسالاری!

...

پیش از پرداختن به وبلاگ امروز یکبار دیگر تأکید می‌کنیم، با براندازی مخالف‌ایم و از هیچ تجمع و تظاهراتی بر ضد حاکمیت فعلی حمایت نخواهیم کرد. در ایران بازگشت به «نقطة صفر» و یا از صفر شروع کردن با سیاست استعمار غرب در هم آمیخته. «نقطة صفر» همه را وسوسه می‌کند؛ نقطة صفر براندازی، ملی کردن نفت، کودتا، نبرد با آمریکا، جنگ، تجزیة ایران، و همة نقطه‌های صفری که طی سالیان دراز جنگ سرد کارساز سیاست استعمار بود، امروز کارآئی خود را از دست داده‌، و این ناکامی داغ حسرت بر دل روبهان سیاست‌پیشة غرب و شرق گذاشته. اینچنین است که نهایت امر وزارت امورخارجة حکومت ضدامپریالیست جمکران همان می‌گوید که سخنگوی کاخ سفید در واشنگتن!

در مورد هم‌سرائی سخنگوی کاخ سفید با ساواکی‌های جمکران و سخنگوی وزارت امور خارجة گورکن‌ها، یادآور شویم که این هم‌صدائی دقیقاً در تداوم رهنمودهای پیامبرگونة امام سیزدهم قرار می‌گیرد. در دوران حیات امام ‌سیزدهم، از آنجا که جنگ سرد هنوز به پایان نرسیده بود، خمینی دجال می‌فرمود، «هر چه آمریکا بگوید، باید عکس آنرا انجام داد». امروز اتحاد شوروی وجود ندارد و شرایط تغییر کرده. آمریکا و شرکاء از یکسو فناوری «نظامی‌ـ هسته‌ای» در اختیار رمالان قرار می‌دهند، تا روسیه را تهدید کنند، و از سوی دیگر آشکارا با نقض حقوق قانونی اعضای «ان.پی.تی» خواستار توقف غنی‌سازی اورانیوم در ایران می‌شوند! نتیجة این سیاست‌ها مشخص است: تحریم اقتصادی و تهدید ملت ایران به تهاجم نظامی، جهت تقویت حاکمیت جمکران.

وقتی می‌گوئیم شاهرودی، رئیس قوة (غذائیه) جمکران زبان نفهم است، دلیل دارد. امروز آخوند شاهرودی «حقوق بشر» را با «حضور زنان» در پست‌های حکومتی درترادف قرار داده! به عبارت دیگر به زعم هاشمی شاهرودی، از آنجا که زباله‌هائی از قبیل معصومه ابتکار، عشرت شایق، مریم بهروزی، فاطمه آلیا، و ... در جمکران پست و مقامی دارند، حقوق بشر هم در ایران رعایت می‌شود! حال آنکه حضور هم‌ اینان در جایگاه تصمیم‌گیری مصداق بارز نقض حقوق بشر در ایران است. چرا که اگر حقوق اکثریت ملت ایران پایمال نشده بود، جایگاه امثال مریم بهروزی، ابتکار و یا شخص هاشمی شاهرودی و به ویژه معاون‌اش محمد «جلاد» لاریجانی در زباله‌دان بود. باید یک مترجم با صبر و حوصله به رئیس زبان نفهم قوة (غذائیه) تفهیم کند که رعایت «حقوق بشر» به معنای دریافت «حقوق» نیست! و بشر فقط به «زن» محدود نمی‌شود! «بشر»، خارج از جنسیت، مذهب و نژاد دارای حقوقی است که در تضاد با ادیان ابراهیمی قرار می‌گیرد. ولی وقتی رادیو آمریکا «حقوق بشر» را با «حضور زن» در جامعه جایگزین می‌کند، مسلم است که نانخورهای سفرة استعمار مانند شاهرودی و شرکاء به بهانة «مبارزه با استکبار» به نشخوار همین تبلیغات استحماری مشغول شوند؛ همانطور که پیشتر گفتیم شعارهای استحماری گورکن‌ها وارداتی است و همه در غرب تولید می‌شود.

«گویانیوز»، مورخ 31 اردیبهشت‌ماه به نقل از «ایسنا» می‌نویسد، هاشمی گفته «استکبار» خواستار اجرای حقوق بشر در کشورهای اسلامی است. حال آنکه می‌دانیم، کمیسیون حقوق بشر سازمان رسوای ملل با حمایت ایالات متحد تلاش می‌کند پدیدة فاشیستی «‌حقوق بشر نسبی» را در کشورهای منطقه به ملت‌ها حقنه کنند. به همین دلیل است که فعلة فاشیسم در جمکران، جهت ارائة چهرة دلپذیر از غرب، به عنوان مدافع سرسخت حقوق بشر، به «واژگون نمائی» پرداخته و با توسل به «حقوق بشر نسبی» و ترویج مقدسات، به سرکوب مردم می‌پردازند، تا ضمن اعمال سیاست سرکوب مورد نظر اربابان خود، اینان را مخالف با سیاست مطلوب‌شان هم معرفی کنند. ساده‌تر بگوئیم امثال شاهرودی سعی دارند حمایت آشکار ایالات متحد از اعمال «حقوق بشر نسبی» را پنهان دارند. و به همین دلیل اینروزها در رسانه‌ها فوران اظهارات ابلهانة لاریجانی و شاهرودی پیرامون «حقوق بشرنسبی» و مبارزه با غرب را شاهدیم.

پس از آنکه لاریجانی کشف کرد حقوق بشر جزئی از سیاست خارجی است، و فقط 20 درصد آن مانند سنگسار و قصاص از جمله مسائل داخلی است، هاشمی شاهرودی هم به اکتشافات بزرگی نائل آمد. شاهرودی کشف کرده که کشورهای غربی قصد مقابله با «نظام دینی» را دارند! البته بین خودمان بماند که این «نظام دینی» کذا، فاقد هر گونه نظمی است و دین‌اش هم فلان‌الدینی! ولی خوب همانطور که گفتیم شاهرودی زبان نفهم است، به همین دلیل علیرغم جنجال پیرامون توهین به قرآن در بغداد، چنین ادعای ابلهانه‌ای می‌کند. البته شاهرودی بجز اکتشافات ابلهانة فوق، اختراعات احمقانه‌ای نیز دارد، که از طریق عمل «ضرب» حاصل شده. شاهرودی شمار تقریبی یک میلیارد مسلمان در جهان را چندین میلیارد برآورد کرده، همه را هم «معتقد به اسلام» به شمار ‌آورده. به این ترتیب است که شیخ محمود کشورهائی را که اکثر جمعیت‌شان مسلمان است، «کشور اسلامی» خوانده ، و از آنان می‌خواهد مانند حکومت رمالان شیعی مسلک در برابر غرب «مقاومت» کنند!

ساده‌تر بگوئیم، اعضای سازمان ناتو همچنان می‌کوشند از طریق نوکران‌شان در کشورهای نفتخیز، یک اتحاد جماهیر اسلامی را جایگزین اتحاد جماهیر شوروی کنند، و جنگ شیرین سرد را از نو برقرار و استوار سازند. چون اتحاد جماهیر اسلامی به صورت یکدست از نوکران سنتی آنگلوساکسون‌ها تشکیل شده، و از یکسو در تقابل دروغین با غرب و اسرائیل قرار می‌گیرد، و از سوی دیگر به عامل فشار غرب بر روسیة ارتدوکس و کشورهای چین و هند تبدیل خواهد شد. البته این رویائی است که آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک در سر می‌پرورانند. در حالیکه واقعیت غیر از این است؛ فروپاشی جبهة ناتو را شاهدیم.

شاهدیم که به دلیل شکست این سازمان در لبنان، عراق و افغانستان، اتحادیة اروپا ناچار شده به روسیه نزدیک شود، و از انگلستان فاصله بگیرد. دیروز «برنار کوشنر»، وزیر امورخارجة فرانسه راهی مسکو شد تا در مورد همکاری‌های استراتژیک این اتحادیه با روسیه مذاکره کند. همزمان با سفر کوشنر به مسکو، دولت انگلستان ناچار شد از شرکت فرانسه در پروژة نوسازی ناوگان جنگی خود چشم‌پوشی کرده و رأساً مخارج دو ناو جنگی مدرن را بر عهده گیرد. این نوسازی از ده سال پیش مطرح شده بود و در آن زمان فرانسه هیچ مخالفتی با آن نداشته، ولی شرایط جهانی امروز تغییرکرده. البته مسلم است که این تغییر و تحولات از دید امثال شاهرودی و دیگر نخبگان چاه جمکران پنهان خواهد ماند، چون ورود نوکران به عرصة استراتژیک ممنوع است. پادوهای استعمار وظیفه دارند ضمن تکیه بر مقدسات با اربابان خود جنگ زرگری به راه بیاندازند.

امروز می‌پردازیم به فعالیت‌های «علمی» گورکن‌ها در داخل و خارج مرز پرگهر. گورکن‌های درونمرزی به سه دسته متمایز تقسیم می‌شوند. گروه نخست، مانند عبادی و اعضای نهضت منفور آزادی به نبش قبر می‌پردازند، و مفاهیم مدرن مانند دمکراسی و حقوق بشر را درون اسلام و قرآن می‌یابند. در همان حال که گروه اول به نبش قبر مشغول است، گروه دوم مانند شیخ فاطی‌خلخالی، و ... قسمت‌های ناخوشایند قرآن و اسلام مانند حجاب و سنگسار را زیر خاک مدفون می‌کنند. نتیجة «کشف» و «دفن» دو گروه فوق این است که گروه سوم، در توهمات خود و در راستای سیاست‌های استعماری تصویر دروغینی از جامعة ایران ارائه می‌دهد و مدعی می‌شود، سکولاریسم با «بعثت» آغاز شده، براندازی 22 بهمن نوعی سکولاریسم بوده، و یا اینکه جامعة ایران اصلاً «سکولار» است! این «آکروباسی» مضحک به این دلیل صورت می‌گیرد که کارخانة رجاله پروری بتواند از چهرة کریه اسلام و توحش احکام اسلامی یک «تصویر دلپذیر» به ما ملت حقنه کند، تا بازار مقدسات در منطقه تعطیل نشود. همانطور که در حکایت گاو مقدس،‌ ملقب به «بزرگ مقام» گفتیم، استعمار انگلیس بدون مقدسات نمی‌تواند در ایران دوام آورد، چون از آغاز پایه‌های سیاست خود را بر دستاربندان و اوباش پاسدار دکان «تقدس» استوار کرده.

و اما به موازات سه گروه فوق، یک گروه دیگر نیز برای ارائة تصویر دلپذیر از قانون اساسی عصر حجر بسیج شده‌. رهبری این گروه را همان دارودستة مهدی بازرگان یا فکل کراواتی‌های حوزه و بازار بر عهده دارند، و عملیات گورکنی جهت بزک کردن قانون اساسی جمکران در سایت سردار «فلان‌الدین بهرمانی» صورت می‌گیرد. پیش از ادامة مطلب لازم است به نبرد سردار فلان‌الدین با امپریالیسم غرب هم اشارة مختصری داشته باشیم. بله اکبر بهرمانی در سفر به خوزستان جنگ مختصر و مفیدی هم با امپراطوری انگلستان صورت دادند، ولی چون خیلی،‌ خیلی متواضع و فروتن هستند و هرگز طبق عادت «گدای معتبر» خود را در جایگاه پادشاهان ایران باستان مشاهده نکرده‌اند، از خبرگزاری‌‌ها تقاضا کرده‌اند در این‌مورد سکوت اختیار کنند. ولی سایت «رادیوزمانه» که از فلان‌الدین دستور نمی‌گیرد، زرنگی کرده و این خبر را منتشر کرده! سایت کذا گویا فقط از اوامر «فلان‌الدنیا» اطاعت می‌کند.

باری! گفتیم که سردار اکبر ادعا کرده «چشمان حریص» به خوزستان خیره شده‌اند. البته این چشمان حریص حدود یک سده ‌است که به هر کجا نفت و آبراه استراتژیک باشد «چپ، چپ» نگاه می‌کند! بی‌دلیل نبود که مش قاسم دوست داشتنی ما همیشه به «انگلیسای چش چپ» بدو بیراه می‌گفت. بله این انگلیسا از بس به سوی خوزستان و خلیج فارس چپ، چپ نگاه کرده‌اند چشم‌شان چپ شده، ولی با این وجود خودشان از راه راست افراطی یا راست رادیکال هرگز میلیمتری منحرف نمی‌شوند. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به سایت «فلان‌الدنیا»، مورخ 30 اردیبهشت‌ماه سالجاری که ضمن سرپیچی از دستور «فلان‌الدین»، مطلبی تحت عنوان «بازدید غیرمنتظرة هاشمی از نقطة صفر مرزی» منتشر کرده! بر اساس این مطلب، گویا اکبر بهرمانی به همراه فلاحیان، یکی از ساواکی‌های گروه خاتمی و استاندار خوزستان، سری به «منطقة عملیاتی شلمچه» زده.

سایت «رادیوزمانه» که سعی دارد این سفر را بسیار مهم جلوه دهد می‌نویسد، آخوند اکبر بهرمانی می‌گوید، از ابتدای «انقلاب» سفرهای‌اش به خوزستان بسیار «معنادار» بوده! البته با معنای حضور حاج اکبر در خوزستان پیش از آغاز جنگ ایران و عراق آشنا هستیم، و می‌دانیم بمب‌گذاری در شهرهای جنوب ایران با همکاری نوکران ضدامپریالیست آمریکا در حکومت اسلامی انجام شد و گورکن‌ها حکومت عراق را مسئول خرابکاری‌ها معرفی کردند. بمب‌گذاری در پایتخت عراق نیز توسط نوچه‌های عموسام در بغداد صورت گرفت، و اینگونه بود که جنگ «مقدس» را توانستند سازمان بدهند. ولی رفسنجانی می‌پندارد که بجز نوکری استعمار در این جنگ نقش دیگری هم داشته! همانطورکه گفته‌اند، «یارب مباد آنکه گدا معتبر شود، چون معتبر شود ز خدا بی‌خبر شود»، حاج اکبر هم نقش سرنوشت‌سازش را باور کرده!

«معنای» سفر اکبرهاشمی به شلمچه، عرض ادب به درگاه چند سر نظامی ارتش آنگلوساکسون‌ها است که شایع شده در چند کیلومتری مرز شلمچه مستقر شده‌اند. رئیس مجمع تشخیص مصلحت گورکن‌ها پس از رسیدن به «نقطة صفر مرزی» با استشمام رایحة خوش نظامیان آمریکا، نعلین‌ها را در آورده و در حالی که دست‌ها را به سوی آسمان دراز کرده بود، زمزمه فرمود:

بوی خوش تو هر که ز باد صبا شنید
از یار آشنا سخن آشنا شنید.

سپس سردار اکبر در حالیکه از شدت شادی اشک در چشمان مزورش حلقه زده بود، شکر ایزد بجای آورد که آمریکا هنوز نرفته، که «امام تنها بماند»، ولی ناگهان به یاد تقاضای «تضمین امنیتی» افتاد، از همین‌ رو به سه گزینة جادوئی حجت‌الاسلام «مک‌فال» جهت «گذار به دمکراسی» فکر کرده، فغان برآورد:

ای شاه حسن چشم به حال گدا فکن!

و اینجا بود که سید ابراهیم نبوی، طی گزارش‌های «بی‌طرفانه» از وقایع سی سال پیش، به سفر شاه به بوشهر و مصاحبة فرح دیبا با یک رسانة هلندی اشاره کرد. طبق این گزارش، ‌در تاریخ 20 اردیبهشت سال 1357، فرح پهلوی به رسانة کذا گفته بود:

«آزادی‌های بیشتری به دانشگاه داده شود [...] ما باید تکنولوژی خودمان را بسازیم، نه اینکه تکنولوژی دیگران را بخریم [...] حالا که نفت داریم نوبت ماست. مردم ما باید از زندگی خوبی برخوردار شوند.»

البته فرح دیبا در این مصاحبه به دمکراسی غرب هم ایراد گرفته بود که در آن نمایندگان کارگران و کشاورزان انتخاب نمی‌شوند! ولی ما به بحث پیرامون این سخنان عجیب نمی‌پردازیم، فقط به سیدابراهیم یادآور می‌شویم که ارز حاصل از فروش نفت به دست دولت ایران داده نمی‌شد که هر جور دوست دارد آنرا به مصرف برساند. تا آنجا که ما به یاد داریم و مسلماً فرح پهلوی هم در سال 1357 به یاد داشته، غربی‌ها به ایران صنایع ذوب آهن هم نمی‌فروختند، و دارائی‌های ایران را در بانک‌های خود مسدود کرده بودند که دولت ایران نتواند صنایع فوق را از بلوک شرق وارد کند. خلاصه بگوئیم، با در نظر گرفتن شرایط واقعی دولت ایران، سخنان فرح دیبا «کودکانه‌تر» از آنست که به نظر بعضی‌ها می‌رسد. حال بپردازیم به آزادی در دانشگاه‌ها که اختیارش به دست ساواک منفور و دانشجویان محترم عضو ساواک بود. مسلماً سیدابراهیم نبوی که به ادعای خود در ایران به دانشگاه رفته، و پس از براندازی 22 بهمن در جایگاه معاونت سیاسی وزارت کشور قرار داشته، و بعد هم تصمیم گرفته به صف «مخالف‌نمایان» برونمرزی نفوذ کند، نه تنها با عملکرد ساواک در دانشگاه‌های ایران آشنائی دارد که نیک می‌داند فرح دیبا نه در مورد پول نفت و پایه‌ریزی تکنولوژی در داخل، و نه در مورد آزادی در ایران تصمیم گیرنده نبوده. پس بازگردیم به فغان و فریاد حاج اکبر به درگاه آمریکا! چرا که ینگه‌دنیا به ناچار می‌باید نوکران‌اش را تنها بگذارد.

سردار اکبر که مانند همة دستاربندان از بدو تولد به مبارزه با آمریکا مشغول بود، عاقبت در نشست گوادالوپ موفق شد آمریکا را به تسلیم در برابر خود و همراهان‌اش وادار کند. در همین نشست بود که آمریکا خواستار استقرار حکومت اسلامی در ایران شد! و سردار اکبر امروز از اینکه «بازی» شیرین مبارزه با آمریکا به پایان خود رسیده، سخت نگران است و آرزو دارد باز هم مبارزه با استکبار را از «نقطة صفر» آغاز کند. به همین دلیل هم به نقطة «صفر مرزی» مشرف شده، و اشک‌ریزان تکرار می‌کند:

محروم اگر شدم ز سر کوی او چه شد
از گلشن زمانه که بوی وفا شنید

سایت «رادیوزمانه»، در ادامة گزارش این سفر پرهیجان می‌گوید، سردار اکبر در جنگ هشت ساله، فرماندهی جبهه‌های ایران را بر عهده داشت! حتماً منظورشان «جبهه‌های معنوی» است. چون فرماندهی جنگ را در واقع ارتش ناتو بر عهده داشت، خطبه‌های وق‌وقیه‌اش را هم گاهی اوقات سردار اکبر قرائت می‌کرد. بگذریم، و بازگردیم به گورکن‌هائی که سعی دارند با حذف ولایت فقیه، چارچوب قانون اساسی جمکران را از زیر ضربه خارج کنند.

ولایت فقیه در قانون اساسی جمکران به حجاب و سنگسار در قرآن شباهت دارد. همة گورکن‌ها مزورانه می‌کوشند تا به ما بباورانند، اگر ولایت فقیه را از قانون اساسی برداریم همه چیز روبراه خواهد شد. پیشتر هم دیدیم چگونه تبلیغات فعلة فاشیسم بر «رفتن شاه» متمرکز شده بود، تا با این ترفند چارچوب استعماری نظام محفوظ بماند. تمرکز بر یک نقطه،‌ از شیوه‌های شناخته شدة فاشسیم است. وقتی شعارهای سیاسی همه بر یک نقطه متمرکز شوند، نقاط اصلی و اساسی از دید مردم پنهان می‌ماند. این تجربه‌ای است که ما ملت هم با «ملی شدن نفت»، و هم با براندازی سلطنت پهلوی تجربه کرده‌ایم و هر دو بار جبهة ملی و فدائیان اسلام در این تحرکات خیانت‌بار متحد شده بودند. اینبار نیز همان جبهة استعماری است که خواهان حذف ولایت فقیه از قانون اساسی شده. سخنگوی استعمار، معین‌فر معروف، وزیر نفت مهدی بازرگان است که با سایت حاج اکبر بهرمانی مصاحبه کرده. سایت کذا هم در کمال تزویر یک تیتر بزرگ زده تا مخاطب به این توهم دچار شود که حاج علی‌اکبر معین‌فر خواهان تغییر قانون اساسی هستند! در حالیکه معین‌فر نابکار فقط خواهان رفتن ولایت فقیه است! به عبارت دیگر، اصول اول و دوم قانون اساسی عصر حجر که ناقض کلیة حقوق انسانی است، از نظر ایشان می‌باید محفوظ بماند، تا بتوانیم مشروطة محمدی داریوش همایون را داشته باشیم. البته در این مصاحبه، معین‌فر کمی هم به ارعاب مردم پرداخته و می‌گوید، بوش ممکن است حمله کند! سپس خبرنگار سایت حاج‌اکبر که تهاجم نظامی را مسلم پنداشته، از ایشان پرسیده، «ایران از این حمله چه صدمه‌ای خواهد دید؟» و معین‌فر هم ضمن حضور در «نقطة صفر عقل» داستان چند سال جنگ را تعریف کرده و می‌گوید، فکر نکنید! حکایت یکسال و دو سال نیست! بله، معین‌فر و شرکاء کاری می‌کنند که حداقل هشت سال طول بکشد و فرماندهی این جنگ رویائی هم طبق معمول بر عهدة حاج اکبر سازندگی خواهد بود، جان جوانان ایران پیشکش ایالات متحد، جسدشان هم در روضه‌خوانی‌های اکبر بهرمانی تبدیل می‌شود به «سرمایه‌های معنوی»! سرمایه‌های مادی را هم بانک‌های غربی تقدیم می‌کنند به صاحبان صنایع نظامی در غرب؛ پورسانتاژ حاج اکبر محفوظ خواهد بود! بعد می‌رسیم به دورة سازندگی، سپس نوبت به اصلاح طلبان می‌رسد که اگر باز هم عرضة کودتا نداشتند، احمدی نژادی خواهد بود و باز هم تهدید و اورانیوم، و باز هم می‌رسیم به «نقطة صفر» سیاست استعمار یعنی جنگ، سرکوب و خرید اسلحه.

ساقی بیا که عشق ندا می‌کند بلند
کانکس که گفت قصة ما هم ز ما شنید
ما باده زیر خرقه نه امروز می‌خوریم
صد بار پیر میکده این ماجرا شنید

ولی بهترین پیشنهاد بازگشت به نقطة‌ صفر در مطلبی از پیر خردمند ساواک، شیخ مسعود بهنود ارائه می‌شود. شیخ‌مسعود با مقایسة احمدی نژاد و سید ضیاء، در حالی که آب از لب و لوچه‌‌شان سرازیر شده بود، به صورت بسیار، بسیار زیرجلکی یادی هم از کودتای کلنل آیرون‌ساید اسلام پناه کردند! که گفته‌اند، «وصف‌العیش، نصف‌ا‌لعیش!»




دوشنبه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۸۷


فلان‌الدین!

...

در وبلاگ «بشر20 درصدی»، به ارسال چلچراغ از سوی سفیر انگلستان برای گاو مقدس در تبریز اشاره کردیم؛ گاوی که «بزرگ مقام» لقب گرفته بود. اینهمه تا بگوئیم تبلیغات استعمار برای «مقدسات» در ایران به دوران پیش از مشروطیت باز می‌گردد، و کودتای کلنل آیرون‌ساید در واقع تداوم همین سیاست بود، چون جنبش مشروطه در تقابل با حکومت دینی قرار داشت. همچنانکه دیروز گفتیم، بدون مقدسات، بر هم ریختن نظم و مقررات قانونی امکانپذیر نیست، و استعمار انگلیس در زمان صدارت امیرکبیر با حمایت از ملایان مانع از استقرار نظم قانونی در ایران شد. مقدسات ابزار استعمار است، برای شکستن چارچوب‌های نظم و قانون و فراهم آوردن زمینه‌های سرکوب. چرا که مقدسات هم مانند پروپاگاند با تهییج احساسات، عقل سلیم را به چالش می‌طلبد. امروز یک نمونة بارز از پروپاگاند قانون‌شکنی و تبلیغ مقدسات را که در سایت اکبربهرمانی انتشار یافته بررسی می‌کنیم. مطلبی است در مورد نامة «فرضی» یک دختر 15 ساله برای شاهرودی، رئیس قوة قضائیه که در سایت روزآنلاین تحت عنوان مضحک «آقای شاهرودی، مادرم آبروی من است»، افتخار حضور یافته.

البته از صحت و سقم مسائلی که در این نامه عنوان شده اطلاعی نداریم،‌ و در اینجا صرفاً به بررسی جنبه‌های تبلیغات استحماری آن خواهیم پرداخت. چون این نامه هم مانند نامه‌های پاسداراکبر و پاسدارباقی و دیگر زندانیان حکومتی گورکن‌ها به ترویج تبلیغات راست افراطی می‌پردازد.

نویسندة این نامه خود را «سیده فاطمه» می‌خواند، و ضمن کوفتن بر طبل آبرو، خانواده، خیانت، خدا، و... و دیگر ترهات ویژة ساواک جمکران از شاهرودی در خواست می‌کند جهت شاد کردن «دل یک بچه سید سینه سوخته»، یک متهم به قتل عمد را آزاد کند! متهم به قتل، مادر «بچه سید سینه سوخته‌» است که همسر خود را به دلیل خیانت به قتل رسانده. و چون در قوانین حقوق بشر نسبی حکومت گورکن‌ها، که به تأئید حاجی جواد لاریجانی هم رسیده، قتل ناموسی مجاز است و مرد حق دارد همسر خود را به دلیل خیانت به قتل برساند، پس در راستای فعالیت گروه عبادی جهت «برابری حقوق»، زن هم باید بتواند همسرش را به دلیل خیانت به قتل برساند. این است مسیر واقعی فعالیت‌های گروه عبادی: گسترش توحش و حماقت و ذلت در جامعة ایران، البته با تکیه بر مقدسات.

«سیده فاطمه» که از رئیس قوه قضائیه می‌خواهد قانون را نقض کند، یک دختر پانزده ساله است که زندگی بدون مادرش را نمی‌تواند تحمل کند، و از زخم زبان فامیل دلش خون است و هر کس به سیده فاطمه می‌رسد به خاطر جرم مادرش او را تشویق به خودکشی می‌کند! سیده فاطمه، علاقه فراوانی هم به «حفظ آبرو» دارد و خلاصة مطلب ایشان در 15 سالگی هنوز قادر نیستند در حد یک کودک 5 ساله بدانند که هر چه دوست دارند نمی‌توانند داشته باشند! در هر حال، اگر فردی به نام «اکرم مهدوی» وجود خارجی داشته و به جرم قتل در زندان باشد، نامة «سیده فاطمه» از تولیدات اصیل نامه نویس ساواک است که بجز ترویج حماقت و تقدس و زبان ابتذال هیچ هدفی را دنبال نمی‌کند. شاید بهتر باشد ساواک جمکران هم به پیروی از فرمان رهبری به «نوآوری» پرداخته روش نامه‌نگاری‌های ابلهانة خود را کمی تغییر دهد. چون گذشته از همة مطالب مضحکی که در این نامه مطرح شده و دلیلی نمی‌بینیم که وقت این وبلاگ را به آن‌ها اختصاص دهیم، در یک کشور متمدن که قوانین الهی حاکم نیست، سرپرستی یک دختر جوان را به یک قاتل واگذار نمی‌کنند. بگذریم! و بپردازیم به گفتگوی غیرمستقیم گورکن‌ها با گاوچران‌ها، یا گفتگوی توحش‌ها.

همچو سگ قصد نان ما دارند
گربه‌گانی که گرد خوان تو اند

نانسی پلوسی، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا، که هنوز در رؤیای خوش جنگ زرگری با گورکن‌ها فرورفته، و به همین نسبت ما ملت را احمق پنداشته، طی سخنانی در اسرائیل اعلام داشت، اگر آمریکا به ایران حمله کند مردم از رهبران حکومت اسلامی حمایت خواهند کرد. صدای آمریکا هم این قصة خاله سوسکه را منتشر کرده، چرا که بوق‌های سازمان سیا که از همه چیز در همه جا اطلاع دارند، و اگر پشه‌ای در قطب جنوب به آب‌های خلیج فارس نگاه کند، بلافاصله از آنچه در ذهن‌اش می‌گذرد مطلع شده و منظورش را کشف می‌کنند، هنوز نمی‌دانند که ما ملت می‌دانیم اگر آمریکا به کشورمان حمله کند، فقط جهت تقویت حکومت پوسیدة اسلامی است. اگر نه دلیلی نداشت که سفیر گورکن‌ها در مسکو، اعضای کمیسیون امنیت ملی در مجلس جمکران، و سخنگوی وزارت امورخارجة گورکن‌ها با «گوردون جاندرو»، سخنگوی کاخ سفید علناً هم‌صدا شوند و با «تضمین امنیتی» از سوی آمریکا به ایران مخالفت کنند، و «صدای آمریکا» هم مخالفت گورکن‌ها را با تضمین امنیتی «تیتر» فرماید!

یا چو سگ پای آدمی گیرند
همچو سگ سر بر آستان تو اند

این همسرائی‌ها نتیجة فروپاشی اتحادجماهیر شوروی است که دست آمریکا و نوکران ضدآمریکائی‌اش را در ایران اینچنین رو کرده. در نتیجه، «نانسی پلوسی» کور خوانده! اگر فرضاً آمریکا به ایران حمله کند، هیچکس جز نوکران آمریکا در جمکران از حکومت دست‌نشاندة استعمار حمایت نخواهد کرد. همچنانکه مخالفت پادوهای سازمان سیا با «تضمین امنیتی به ایران» به جرج بوش و نانسی پلوسی امکان داده که از اسرائیل زبان به تهدید ملت ایران بگشایند، و خواستار حفظ گزینة تهاجم نظامی به کشورمان شوند. تا به این ترتیب، نوکران آمریکا در ایران بتوانند همچنان با استفاده از ابزار «شرایط ویژه» زمینة چپاول منطقه را برای گاوچران‌ها حفظ کنند.

ای به دستار و به جبه گشته اندر دین امام
ترک دنیا کن که نبود جبه و دستار دین
ای لقب گشته فلان‌الدین‌والدنیا تو را
ننگ دنیائی و از نام تو دارد عار دین

هنوز سخنان جرج بوش در مورد «قوم برگزیده» به پایان نرسیده بود، که اکبر بهرمانی خود را به خوزستان رساند تا ضمن یادآوری روزهای «خوش» جنگ با عراق، که برای قبیلة خمینی و رفسنجانی و دیگر گورکن‌ها «نعمت الهی» بود، «شرایط ویژه» را در اهواز اعلام کند! حنازرچوبه مورخ 29 اردیبهشت ماه که اظهارات اکبر بهرمانی را منتشر کرده می‌نویسد، حاج اکبر از دوران «بی‌نظیر» جنگ سخن گفتند. بله ایشان در حالیکه انگشت کوچکة دست راست‌شان را از زیر لباده به سوی دریای خزر گرفته بودند، تا کسی متوجه نشود، ضمن اشاره به «نعمت‌الهی»، «دشمن» را نشان دادند و گفتند دشمن، چشم طمع به خوزستان دوخته. حاج اکبر همچنین ادعا کردند در دوران هشت‌سالة «نعمت الهی»، که میرحسین موسوی نفت را بشکه‌ای 9 دلار حراج کرده بود، و با اجازة آمریکا به چند برابر قیمت از اسرائیل اسلحه ابتیاع می‌کرد، شرق و غرب، مجاهدین خلق، ستون پنجم و «چند تا نقطه» در برابر حاج اکبر ایستادند، و جوانان با ایمان دشمن کذا را به عقب راندند. البته حاج اکبر فراموش کرده بگوید که برای جوانان اسلحة اسرائیلی و آمریکائی ابتیاع کرده، و همانطورکه جوانان،‌ با یک کلید پلاستیکی برگردن، در حال عقب راندن دشمن بودند و خمینی دجال عربده می‌زد:

«جنگ نعمت الهی است، اگر این جنگ 20 سال هم طول بکشد ما ایستاده‌ایم»

جنگ رو به پایان داشت. در واقع به محض اینکه میکائیل گورباچف در ماه دسامبر سال 1987 در ایالات متحد رسماً اعلام داشت که اتحاد جماهیرشوروی سربازان‌اش را از افغانستان خارج خواهد کرد، جنگ پایان یافته بود. با این وجود پارس کردن خمینی دجال و دیگر مزدوران کارخانة رجاله پروری، به ویژه علی‌خامنه‌ای و اکبر بهرمانی فروکش نکرد، و ملایان عملیات گستردة تهاجمی علیه عراق را همچنان ادامه دادند. در تاریخ 14 آوریل 1988، اتحادجماهیر شوروی توافق‌نامه‌هائی با آمریکا، پاکستان و افغانستان امضاء کرد که به موجب آن این کشورها تعهد کردند به محض خروج نظامیان شوروی از افغانستان کمک‌های خود به شورشیان افغان را قطع خواهند کرد. شوروی‌ها در تاریخ 15 ماه مه سال 1988 خروج از افغانستان را آغازکردند. ولی ایالات متحد، انگلستان و فرانسه از طریق پاکستان جنگ داخلی در افغانستان به راه انداختند، تا سرانجام در دوران نکبت‌بار ریاست جمهوری کلینتون، ملاعمر، بدیل سنی مذهب خمینی را در افغانستان به حکومت برسانند. اما علیرغم خروج ارتش سرخ از افغانستان، حکومت اسلامی همچنان جنگ با عراق را ادامه می‌داد، چرا که تداوم این جنگ همچنانکه می‌دانیم منافع ناتو را در منطقه حفظ می‌کرد و اکبرهاشمی و توله‌اکبرها، به همراه صادق طباطبائی به دریافت پورسانتاژ واردات اسلحه اشتغال داشتند.

این جنگ استعماری که تاراج ملت و تخریب کشور ایران را گسترش می‌داد، به دهان حاج اکبر چنان شیرین آمده که هنوز در حسرت آنروزها از ته دل «آه» می‌کشد. گورکن‌ها آنقدر به جنگ ادامه دادند تا یک فروند هواپیمای مسافربری ایران هدف موشک قرار گرفت و بیش از سیصد سرنشین آن کشته شدند! تنها در این مقطع بود که اربابان خمینی دجال متوجه شدند، ادامة «نعمت‌الهی» دیگر ممکن نیست، و در تاریخ 19 اوت 1988 دهنة رهبرکبیر انقلاب را محکم کشیدند. و اینچنین بود که سازمان سیا «شرایط ویژه» را جایگزین «نعمت‌الهی» فرموده، حاج اکبر سازندگی را مأمور دمیدن در شیپور مقدس «شرایط ویژه» کرد.

همانطور که گفتیم دم مسیحائی جرج بوش در منطقه روح تازه‌ای به کالبد الاغ مرده‌های جمکران دمیده. می‌دانیم که جرج بوش «دم مسیحائی» دارد که با رایحة ویسکی در هم آمیخته و همین امر نه تنها به الاغ مردة «لازار»، که به سردار اکبر هم جان تازه‌ای بخشید، و ایشان را کمی هم مست کرده به هذیان گفتن انداخت. حاج اکبر که برای یک دیدار سه روزه وارد خوزستان شده،‌ اکتشافات مستانه‌ای کرده‌اند. از جمله اینکه دانشگاه گندی‌شاپور مرکز علمای «شیعه» بوده! بنابر ادعای ایشان گویا معرکة تشیع که با شیخ صفی‌الدین در اردبیل به راه افتاد، و بعدها به قزوین و اصفهان رسید، همزمان در گندی شاپور هم استقرار یافت.

البته این چرندیاتی است که سید مهدی خاموشی برای حاج اکبر نقل می‌کند تا وی در استان سنی‌نشین خوزستان، از افتخارات موهوم تشیع داد سخن دهد؛ منطقة سنی‌نشین را مرکز علمای تشیع بخواند و همزمان،‌ درگیری‌های استان خوزستان را هم به «دشمن» نسبت دهد. این پدرسوختگی‌ها ویژة رمالان شیعی‌مسلک و نانخور کارخانة رجاله پروری‌ است. اکبر بهرمانی در ادامة بیانات مستانة خود، به اقدامات وسیع عمرانی در دوران سازندگی نیز اشاراتی دارد. البته اگر حاج اکبر فراموش کرده، ما می‌دانیم که دوران سازندگی در واقع دوران تخریب اقتصادی و تهدید اجتماعی بود. ولی فعلة فاشیسم واقعیت‌ها را همواره واژگونه می‌نمایانند. به همین دلیل اکبر بهرمانی، صدها هزار جوان ایرانی را که در جنگ با عراق کشته شدند تا حاج اکبر و توله‌های‌اش به چپاول بپردازند، «سرمایة معنوی» خوانده.

واما مهم‌ترین بخش سخنان رفسنجانی آنجاست که می‌فرماید، خوزستان می‌تواند به نخستین قطب تولیدات کشاورزی در ایران تبدیل شود! بله، نه تنها خوزستان که بسیاری از مناطق ایران «می‌توانند» به قطب‌های تولیدات کشاورزی تبدیل شوند، اشکال اینجاست که سیاست آمریکا چنین نمی‌خواهد و نوکران‌اش در حکومت اسلامی بجز پیروی از سیاست‌های ارباب هیچ راهی ندارند. همچنانکه در این سه‌دهه، به ویژه دردوران «سازندگی» حاج اکبر، کاهش تولیدات کشاوزری را شاهد بودیم. البته نظر حاج اکبر این است که ایشان خوزستان را به سوی «توسعه» و «پیشرفت» رهنمون شده‌اند. چون اگر رفسنجانی خوزستان را به راه راست هدایت نمی‌کرد، خوزستان گمراه می‌شد و در وضعیت فعلی قرار نمی‌گرفت! خوشبختانه با رهنمودهای پیامبرگونة اکبر بهرمانی خوزستان پیشرفت کرد! البته مقصودشان پیشرفت‌های «معنوی» باید باشد که همچون «استقلال» و «عظمت» حکومت اسلامی به چشم دیده نمی‌شود. هاشمی ضمن تأکید بر اینکه «چشمان حریص به ایران خیره شده»، ادعا کرده، پس از پایان جنگ، عراق صد میلیارد دلار به ایران غرامت پرداخت:

«[رفسنجانی] شناخته شدن عراق به عنوان شروع کنندة جنگ تحمیلی [...] و پرداخت غرامت به میزان 100 میلیارد دلار به ایران را نشانة مقاومت و ایستادگی جوانان این مرزو بوم در مقابل تجاوز و جنایت عنوان کرد. وی افزود چشمان بسیار حریص به ایران خیره شده [...]»

بله این‌روزها،‌ «مرز و بوم» اهمیت فراوان یافته، چون به پیشنهاد حجت‌الاسلام مک‌فال، قرار است همة «مفاهیم» مدرن که دینی شده بودند، «بومی» شوند. بگذریم و بازگردیم به غرامت جنگ! ما که به یاد نداریم چنین غرامتی پرداخت شده باشد. ولی می‌دانیم خسارت جنگ به مراتب از صد میلیارد دلار بیشتر است. شاید حاج اکبر به دلیل عادت به دریافت پورسانتاژ، مقداری از غرامت جنگ را نیز به جیب گشادش سرازیر فرموده. ولی اینبار در دزدی بیت‌المال گویا زیاده‌روی کرده! چون «وزارتخانة چرتکة» گورکن‌ها خسارت جنگ را بدون درنظر گرفتن تلفات انسانی، 400 میلیارد دلار برآورد می‌کند، چرا که تلفات انسانی، یعنی همان «سرمایة معنوی» مورد اشارة اکبر بهرمانی، ارزش مادی ندارد! ولی طبق آمار فرنگستان، خسارت ما از «نعمت الهی»، هزار میلیارد دلار برآورد شده بود. ظاهراً 900 میلیارد دلار مابه‌التفاوت غرامت را حاج اکبر سازندگی در مسیر تهران به خوزستان گم کرده‌اند! شاید همان چشمان حریص 900 میلیارد دلار کذا را بلعیده باشد. ولی از حق نگذریم، حریص‌ترین چشمی که به ایران خیره شده، چشم دین فروشان و دین پرستان است که پیکر به خون خفتة قرآن را در حومة بغداد می‌یابند.

جرج بوش دیروز اعلام کرد ملت ایران شایستة زندگی بهتری است. ما هم با «مستر» پرزیدنت کاملاً موافقیم. به همین دلیل از ایشان و اربابانشان در پنتاگون می‌خواهیم، سوپر مارکت «توهین به مقدسات» را تعطیل کرده، نوکران خود را از کشور ما خارج کنند و با خود به ینگه‌دنیا ببرند!

هیچکس را نماند آسایش
تا چنین ناکسان کسان تو اند
همچو سگ قصد نان ما دارند
گربه‌گانی که گرد خوان تو اند
یا چو سگ پای آدمی گیرند
همچو سگ سر برآستان تو اند




یکشنبه، اردیبهشت ۲۹، ۱۳۸۷


بشر 20 درصدی!

...
برای گسترش دامنة چپاول در منطقه لازم است مردم اهمیت «مقدسات» را دریابند. و جهت تفهیم اهمیت «مقدسات»، سازمان ملل، ارتش یانکی‌ها، «قلم‌به‌مزدها» ورسانه‌های ریزه‌خوار سازمان ناتو همکاری صمیمانه‌ای را آغاز کرده‌اند. و از آنجا که بازار کاریکاتور محمد و فیلم فتنه دیگر کساد شده، یک سناریوی «توهین به قرآن» در عراق تنظیم و تدوین شده،‌ که اگر زودتر دست به کار می‌شدند می‌توانستند آنرا در فستیوال احترام به ادیان «کن» نیز به نمایش بگذارند. خصوصاً که امسال ریاست محترم هیئت ژوری را «شون پن» بر عهده دارد، و «پرسپولیس» دست در دست کاترین دونوو و مرجان ابراهیمی به امید الطاف حضرت «پن»، دوباره در فستیوال کذا شرکت کرده‌اند!

پیش از سفر جرج بوش به اسرائیل، کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل، جائیکه «گلی یزدی» را هم در آن جاسازی کرده‌اند، به دلیل رعایت قانون اساسی فرانسه به دولت این کشور اعتراض کرد! و خبر این اعتراض ابلهانه در مهرنیوز، مورخ 27 اردیبهشت‌ماه سالجاری منتشر شد. همانطور که می‌دانیم در کشور فرانسه دختران محجبه حق ورود به دبستان و دبیرستان‌های دولتی را ندارند. چون مدارس دولتی متعلق به دولت فرانسه است، و دولت فرانسه دولتی است لائیک، در نتیجه دختران امام زمان می‌باید در مدارس خصوصی تحصیل کنند. البته حضور اینان در دانشگاه‌های دولتی هیچ مانعی ندارد. ولی از آنجا که کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل وظیفه دارد «حقوق بشر نسبی» را جایگزین حقوق بشر واقعی کند، به دولت فرانسه تذکر می‌دهد که با نقض قانون اساسی مترقی خود، به توله آخوندی به نام لاریجانی، معاون شاهرودی در امور حقوق بشر، ‌ امکان دهد تا در کمال وقاحت از حقوق بشر نسبی دفاع کند. همزمان با اعتراض کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل به دولت فرانسه، لاریجانی خواستار «ایستادگی کشورهای اسلامی در مقابل تفسیر غربی‌ها از حقوق بشر شد.»

بله نوکران سازمان سیا، ‌ جهت توجیه توحش خود همواره چراغ سبز را از اربابان غربی دریافت می‌کنند. به همین دلیل محمدجواد لاریجانی اعلامیة جهانی حقوق بشر را به دو قسمت تقسیم کرده، 80 درصد آنرا پذیرفته، 20 درصد را هم رد می‌کند! همانطور که بارها در این وبلاگ تکرار کرده‌ایم ویژگی گورکن جماعت، به ویژه نوع توله‌آخوند حماقت، وقاحت، بیشرمی و توحش است. و محمدجواد لاریجانی هم حداکثر بهره را از این صفات موروثی برده. به همین جهت امور حقوق بشر در حکومت جمکران تحت نظارت این انسان‌نمای عصرحجر قرار گرفته. لاریجانی که از شدت حماقت می‌پندارد رعایت حقوق بشر در ایران قسمتی از سیاست خارجی است،‌ می‌گوید، سنگسار و ازدواج و بسیار مسائل دیگر از جمله مسائل داخلی کشور است! یادآور شویم که «حقوق‌بشر» مصوبه‌ای متعلق به تمامی ملت‌هاست!‌ اگر دولتی این حقوق را قبول ندارد می‌تواند از حضور در جلسات سازمان ملل در مورد حقوق بشر خودداری کند!‌ ولی جانور وحشی ما، هم از توبره می‌خورد و هم از آخور؛ هم حقوق بشر را قبول ندارد، هم می‌خواهد در جلسات سازمان ملل در مورد حقوق بشر شرکت فعال داشته باشد! بله، وقتی کارخانة رجاله پروری رمال زبان نفهمی چون شاهرودی را در رأس قوة قضائیه قرار می‌دهد، معاونش نیز باید از توله آخوندهای ریزه‌خوار همان دستگاه باشد، تا قوة قضائیه که وظیفه‌اش ایجاد تسهیلات برای چپاول و کشتار است به اشکال برخورد نکند. پس لازم است فرزند آیت‌الله العظمی لاریجانی که فقط در ظاهر شباهت مختصری به بشر دارد، و در باطن از جانوران وحشی هم درنده‌تر است، در مورد مسائل مربوط به حقوق بشر اظهار عقیده کند، و حنازرچوبه، مورخ 26 اردیبهشت‌ماه ترهات این پادوی «روتاری کلاب» لندن را انتشار ‌دهد:‌

«لوازم عقلانیت اسلامی در مباحث حقوق بشر متفاوت است [...] باید مواردی را که حقوق بشر با فکر اسلامی مطابقت دارد در آئین دادرسی لحاظ کنیم [...]»

بله «عقلانیت» را بعضی‌ها به پیروی از محفل عالیجناب یورگن هابرماس در دین اسلام رؤیت کرده‌اند و به پیروی از همان محفل، 20 درصد از حقوق بشر را مخالف با عقلانیت کذا به شمار می‌آورند! چون حاج ممدجواد لاریجانی مانند دیگر فعلة فاشیسم، «بشری» سراغ کرده که 20 درصد حقوق‌اش با حقوق سایر افراد بشر هماهنگی ندارد: بشر نسبی! و پیشتر با تکیه بر کتاب «چتر قدرت» اثر چامسکی گفتیم که حاکمیت ایالات متحد مهم‌ترین مبلغ این نگرش فاشیستی ‌است. نگرشی که در آن قدرت‌های حاکم بر جهان، حقوق افراد بشر را بر حسب منافع سرمایه سالاری جهانی «محاسبه» می‌کنند. به همین دلیل است که جرج بوش در مراسم سالگرد تأسیس کشور اسرائیل، به «قوم برگزیده» هم اشاراتی دارد.

سفر جرج بوش به اسرائیل جهت شرکت در مراسم بزرگداشت تأسیس این کشور و سخنان وی در مورد اسرائیل، «کشور قوم برگزیده»، اعتراض گستردة یهودیان صلح‌طلب اروپا را به همراه آورد. به ویژه شاهد بودیم که از کشور روسیه، فقط حضرت گورباچف در این نشست حضور به هم رساندند و این امر خود باعث سرشکستگی گاوچران‌ها نیز شده. البته این مسائل در رسانه‌های گورکن‌ها زیر سبیل حجج اسلام در می‌شود، ‌چون طبق تبلیغات سازمان سیا، و بر پایة سیاست استعماری «یک کشور، یک مذهب» اسرائیل کشور یهودیان است! در هر حال این مسائل برای جرج بوش اهمیتی ندارد، چون این حضرت بزودی جای خود را به دیگری خواهد داد. ولی سیاست جانشین ایشان نیز در منطقة مصیبت‌زدة خاورمیانه مسلماً بر محور مقدسات استوار خواهد بود. به همین دلیل بوش، در سخنرانی خود اسرائیل را کشور «قوم برگزیده» خواند و آشکارا بر ادعای برتری قومی و نژادی مهر تأئید گذاشت.

به یاد داریم که پیشتر آدولف هیتلر و شرکاء مدعی برتری ژرمن‌ها شده بودند. و به یاد داریم که ایالات متحد و اروپا در آغاز کار، «جهادهیتلر» را برای مبارزه با بلشویسم مفید تشخیص دادند، و نه تنها خفقان گرفته بودند که از هیچ کمکی هم در راه این «جهاداکبر» فروگذار نمی‌کردند. البته بانک‌داران مادرزادی چون «روتچیلد» هم در این جهاد مقدس شرکت داشتند، و خمس و زکات خود را به صورت منظم خدمت آیت‌الله‌العظمی آدولف هیتلر پرداخت می‌کردند. تا وقتی که آنگلوساکسون‌ها به این نتیجه رسیدند که اتحاد شوروی می‌تواند حاج آدولف را شکست بدهد، و اروپای غربی را یک لقمة چپ فرماید. اینجا بود که حجج آنگلوساکسون مثل دوران «انقلاب» تنباکو، « احساس تکلیف» کردند و از یهودستیزی هیتلر ابراز انزجار فراوان فرمودند! بقیة داستان را همه می‌دانیم، پس بازگردیم به سفر پر بار جرج بوش به منطقه.

به محض ورود حضرت جرج بوش به مصر، نوکران سازمان سیا در جمکران به بلبل زبانی در باب تضمین امنیتی پرداختند، و به پیروی از سخنگوی کاخ سفید با درخواست روسیه به شدت مخالفت کردند. می‌دانیم که گورکن‌ها روی کاغذ و در شعار با آمریکا خیلی مبارزه می‌کنند، و اگر این همنوائی‌ها بین نوکر و ارباب امروز علنی شده، فقط به دلیل افلاس ارباب است. باری «طلائی نیک»، و «فلاحت پیشه» اعضای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مسجد جمکران، یا اعضای ساواک گورکن‌ها در مسجد شوربا، شدیداً با تضمین امنیتی مخالفت کرده‌اند، و مخالفت‌شان در مهرنیوز مورخ 29 اردیبهشت‌ماه سالجاری انتشار یافته. طلائی‌نیک، به شیوة بازجوهای ساواک و با تکیه بر منطق خردستیز نوکری حکومت اسلامی کشف منظور کرده می‌گوید:

«معنای ارائه تضمین امنیتی تهدید غیرمستقیم و محترمانة ایران است.»

نمی‌دانستیم تضمین امنیتی در ذهن علیل ساواکی‌های جمکران «تهدید» معنا می‌دهد! مسلماً چنین «معنائی» از طریق دربان سفارت سوئیس در تهران به طلائی‌نیک ابلاغ شده. چون سوئیس حافظ منافع آمریکا است! در هر حال اگر یک مرحله منطقی این سخنان ابلهانه را به پیش ببریم خواهیم داشت، ما تهدید مستقیم و غیرمحترمانه را ترجیح می‌دهیم! و اما فلاحت پیشه، به شیوة داش مشتی‌های خودمان می‌گوید،‌ بی‌خیال، تضمین امنیتی لازم نداریم! چون در شرایط فعلی آمریکا توان حملة نظامی به ایران را ندارد. به عبارت دیگر صبر می‌کنیم رئیس جمهور بعدی انتخاب شود، شاید تا آنوقت وضع آمریکا بهتر شده و توان حمله به ایران را داشته باشد. در این صورت اگر تضمین امنیتی داده باشد نمی‌تواند به ارعاب ملت ایران ادامه دهد، و یا جنگ به راه بیاندازد، آنوقت ملت ایران از «نعمت الهی» محروم خواهد ماند. چون همانطورکه در وبلاگ «کنفرانس خرکی» گفتیم، اگر ایالات متحد تضمین امنیتی به ایران بدهد، بازار جنگ زرگری‌اش با رمالان تعطیل خواهد شد، و گورکن‌ها در آستانة مرگ قرار می‌گیرند. دلیل هم‌سرائی سخنگوی کاخ سفید و اعضای کمیسیون امنیت ملی در مسجد جمکران در همین نکتة پیش پا افتاده نهفته‌: تداوم ارعاب از طریق تهدید تهاجم نظامی به ایران. چون همانطور که می‌دانیم جهت حضور ایالات متحد در سواحل خزر، تجزیة ایران الزامی است. در غیر اینصورت گزینة دیگر، همان پیشنهاد جادوئی مک‌فال جهت «گذار به دمکراسی» خواهد بود. به یاد داریم که حضرت «مک‌فال» سخاوتمندانه پیشنهاد کردند ملت ایران می‌تواند بین سلطنت، فاشیسم و حکومت دینی «انتخاب» کند. چون هر سه گزینه «تقدس» را در خود دارند و تفاوتی هم با یکدیگر نخواهند داشت.

اصولاً در مناطق نفتخیز و استراتژیک، اعمال سیاست «احترام به مقدسات» از دیرباز رایج بوده. فریدون آدمیت، در «امیرکبیر و ایران» می‌نویسد، در تبریز یک گاو از دست قصابی که وی را برای کشتن می‌برد فرار کرد و به بقعة «صاحب‌الامر» پناه برد و ... کار بدانجا رسید که گفتند، صاحب‌الامر معجزه کرد! و مردم فوج، فوج به دیدار گاو می‌رفتند و بر سم او بوسه می‌زدند. آدمیت می‌نویسد، سفیر انگلیس هم آناً یک چهلچراغ برای گاو مقدس ارسال کرد. چون به دلیل جنجال پیرامون معجزات در شهر تبریز، شیوخ، یا همان ریزه خواران استعمار انگلیس «شهر مقدس» تبریز را از پرداخت مالیات به دولت امیرکبیر «معاف» اعلام کردند.

بله، مهم‌ترین حسن مقدسات این است که «قانون شکنی» را به بهترین وجه توجیه می‌کند. و سیاست استعمار در ایران همانطورکه امروز هم شاهدیم تشویق قانون شکنی است. چون استقرار نظم قانونی مانعی است بر سر راه استعمار. به عنوان نمونه می‌پردازیم به مطلبی در سایت بالاترین به نقل از کیهان که حمایت حکومت از بی‌نظمی را به اثبات می‌رساند.

حکایت از این قرار است که یک استاد دانشگاه آزاد لاهیجان، دو دانشجو را به دلیل عدم رعایت مقررات از آزمایشگاه اخراج می‌کند، چرا که دانشجویان کذا با چادر در آزمایشگاه حضور یافته بودند. ولی این «حکایت» نهایت امر به اخراج استاد دانشگاه منجر می‌شود،‌ چون در برابر مقدسات، نظم و مقررات هیچ اهمیتی ندارد. و دلیل پافشاری آنگلوساکسون‌ها بر حفظ مقدسات در واقع فراهم آوردن زمینة بی‌نظمی است. چرا که چپاول در سایة همین بی‌نظمی‌ها امکانپذیر می‌شود. و درست در همین راستاست که رسانه‌های غرب پروپاگاند نوین احترام به مقدسات را آغاز کرده‌اند. «سی‌ان‌‌ان»، «بی‌بی‌سی»، «فرانس پرس»، «لوموند»، «فیگارو» و پادوهای‌شان در جمکران یک صدا به روایت داستان اخراج سربازی پرداخته‌اند که در عراق اشغال شده به قرآن بی‌احترامی کرده بود! به ادعای «بی‌بی‌سی»، که سردمدار احترام به مقدسات شده، این سرباز به کتاب آسمانی تیراندازی کرده!

فکرش را بکنید در حالی که هنوز سروش و دیگر گورکن‌ها مشخص نکرده‌اند قرآن وحیانی است یا الهامی، یک سرباز آمریکائی در عراق به این کتاب بلاتکلیف تیراندازی هم می‌کند! طبق «بی‌بی‌گوزک» ساخته وپرداختة پروپاگاند جدید، پلیس در حومة بغداد جسد قرآنی را کشف کرده که آثار گلوله بر پیکر مقدس‌اش مشاهد می‌شد، و در داخل جلد آن نیز آثار ضرب و جرح نقش بسته بود. به عبارت دیگر یکنفر در داخل جلد قرآن نقاشی کرده بود!

در پی «کشف» پیکر به خون خفتة کتاب آسمانی مسلمین جهان، ارتش آمریکا بلافاصله بیانیه صادر کرد و اعلام داشت ما چنین برخوردی با ادیان نمی‌کنیم. و جناب سرهنگ «بیل باکنر» یکی از سخنگویان ارتش آمریکا فرمودند، همة سربازان آمریکائی باید پاسخگوی اعمال خود باشند. و خلاصة مطلب به زبان بی‌زبانی به جهانیان اعلام داشتند که، اگر چپاول،‌ شکنجه، جنایت و تجاوز به زنان و کودکان و این قبیل اعمال در نظر ما هیچگونه اهمیتی ندارد، سربازی که به حضرت «قران» تجاوز کرده اخراج شده است. به گفتة بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی»، یکی از رهبران محلی گفته این اعمال می‌تواند آتش خشم مردم را شعله‌ور کند! و فرماندهان ارشد ارتش عموسام رسماً به عذرخواهی رسانه‌ای پرداختند، تا مردم عراق بدانند اشغالگران اگر ثروت‌شان را چپاول می‌کنند، اگرموزه‌های‌شان را غارت می‌کنند، اگر میلیون‌ها عراقی را آواره کرده‌اند، اگر نیم میلیون عراقی را به قتل رسانده و هزاران نفر را به زندان افکنده‌اند، اگر کشور عراق را به ویرانه تبدیل کرده‌اند، و اگر هر روز در اماکن عمومی عراق بمب منفجر می‌کنند و غیرنظامیان را به قتل می‌رسانند تا با متهم کردن نوکران‌شان در سازمان القاعده دوام این سازمان جنایتکار را تضمین کنند، بی‌احترامی به قرآن را به هیچ عنوان تحمل نخواهند کرد. خلاصه بگوئیم، ارتش جنایتکار آمریکا در هیچ موردی بجز بی‌احترامی عمدی به مقدسات و ادیان پاسخگوی اعمال‌اش نخواهد بود.

به زعم گاوچران‌ها به این ترتیب می‌توان اتحاد اسلامی در منطقه ایجاد کرد، تا سر دولت اسرائیل بی‌کلاه نماند. باید از پرزیدنت بوش که ضمن شیرین‌زبانی‌های مرسوم خود در اسرائیل فرموده بودند، احمدی نژاد می‌خواهد خاورمیانه را به قرون وسطی بازگرداند، بپرسیم با شرایطی که سازمان جنایتکار ناتو در ایران، عراق و افغانستان ایجاد کرده و با پروپاگاند احمقانة رسانه‌های نانخور سازمان سیا پیرامون توهین به مقدسات، و با تأکید بر «قوم برگزیده»، احمدی نژاد است که می‌خواهد خاورمیانه را به قرون وسطی بازگرداند یا گاوچران‌ها که برای تداوم سرکوب و گسترش تاراج منطقه به قرآن و دین اسلام متوسل شده‌ا‌ند؟ می‌باید به ایشان بگوئیم، مستر پرزیدنت! پس از سناریوی «توهین به قرآن»، فقط یک سناریو برایتان باقی مانده و آنهم نبش قبر محمد، پیامبر مسلمانان است. پس تا دیر نشده بیل بردارید و به «گورکن‌ها» بپیوندید! به شما اطمینان می‌دهیم که با این «سناریو»، خاورمیانه از قرون وسطی خارج شده، به «عصر طلائی» حجر پای خواهد گذاشت.