شنبه، شهریور ۰۹، ۱۳۸۷



الگوی «مصلحت»!

...

با شکسته شدن محور «تفلیس‌ـ تهران ـ تل‌آویو»، سیاست «نه شرقی نه غربی» در ایران به آخر رسید. این سیاست از دورة کودتای کلنل آیرون‌ساید و با هدف تبدیل ایران به ابزار اعمال فشار بر اتحاد شوروی پایه ریزی شده بود. و در این راستا، کودتای سال 1921 ایران را به سپر بلای آنگلوساکسون‌ها تبدیل کرد. حمایت کلنل رضاخان از آلمان هیتلری، قرار دادن نفت ایران در انحصار کمپانی‌های غرب، ملی کردن نفت، براندازی 22 بهمن و جنگ با عراق پیامدهای همین سیاست استعماری‌اند. تا سه روز پیش عملة سازمان سیا در ایران می‌پنداشتند که هنوز در بر همان پاشنه می‌چرخد، و بساط «نه شرقی، نه غربی» یا همان اتحاد جماهیر نوکری همچنان پا برجا خواهد ماند. تعجبی هم ندارد! استعمار همانطور که گفتیم سفله‌پرور است و اوج این سفله‌پروری سه دهة اخیر بود.

روز 26 ماه اوت 2008، در رابطه با جنگ قفقاز، ایسنا به نقل از اکبر بهرمانی از «سیاست مستقل کشورهای اسلامی» خبر داد! سردار اکبر که هنوز گوشی به دستش نیامده بود و نمی‌دانست که خورشید روزهای خوش، روزهائی که ایشان برای ناخداکلمب و سازمان سیا «جای دوست و دشمن» نشان می‌دادند رو به غروب دارد، به شیوة معهود در سخنانی نغز، شیوا و بسیار «پوچ»، ضمن انتقادهای تکراری از اربابان در اسرائیل و آمریکا می‌فرمایند:

«[شخصیت اعضای مجلس خبرگان] در میان مردم اعتبار دارد [...] مردم بیش از حاکمیت اسلام واقعی چیزی نمی‌خواهند [...] ناوهای آمریکائی [...] امکانات می‌آورند [...] روسیه آماده درگیری است. در این شرایط ما در یک جریان سالم [...] می‌توانیم الگوی خوبی برای کشورهای اسلامی باشیم[...]»

بله سردار اکبر باز به قصد «الگو شدن» برای نوکری پاشنه‌های نعلین را ور کشیده بودند که ناگهان دیروز ‌پرزیدنت مهرورزی ناچار شد در تاجیکستان ضمن انتقاد از تهاجم نظامی گرجستان مواضع نوینی اتخاذ فرماید! در نتیجه روزی‌نامة کیهان نیز به ناچار یک جبهة طرفدار حقوق بشر و دمکراسی متشکل از داس‌الله و حزب‌الله برای ما ملت تشکیل داد که اعضای آن از فاشیست‌های فرهیخته و برجستة حکومت اسلامی‌اند. اما پاسدار محسن رضائی هنوز در جریان امر نیستند! ایشان همچنان در فارس نیوز به مهمل‌بافی اشتغال دارند.

از وقتی سروصدا پیرامون افتضاحات اقتصاد اسلامی در حکومت عدل علی به راه افتاده دیگر اسلام برای تبدیل کشور به «بهشت» کفایت نمی‌کند! این روزها اراذل و اوباش «فرهیخته» ادعا دارند که بدون «اسلام واقعی»، «ایمان»، «اخلاق» و «خلوص نیت» و خلاصه هر آنچه هیچگونه معیاری برای سنجش‌اش وجود ندارد،‌ اصلاً شکوفائی اقتصادی در کار نخواهد بود! به عبارت دیگر عملة آمریکا طی قریب سی‌سال در چپاول ثروت‌های ملی هیچ دخالتی نداشته‌اند. برنامة هشت سال جنگ و چپاول، هشت سال سازندگی و چپاول، هشت سال اصلاحات و چپاول و سه سال مهرورزی و چپاول به دلیل بی‌ایمانی مردم و عدم رعایت اخلاق و به ویژه بدحجابی بوده! اگر اشکالی وجود دارد، از حکومت اسلامی نیست از بی‌ایمانی این «مردم» است!

این محتوای وق‌وقیه‌هائی است که دکتر سرلشکر حاج محسن رضائی، نوچة سرداراکبر در فارس نیوز، مورخ نهم شهریورماه سالجاری ایراد فرموده‌اند! نوچة سرداراکبر وعده می‌دهد که در افق سال 1404، یا 17 سال دیگر کشور ایران «خانه‌ای در بهشت» خواهد شد! البته چون بهشت وجود ندارد، به طریق اولی خانه‌ای هم در آن نمی‌توان داشت. به همین دلیل ستون‌های خانة کذا، همانطور که ایشان فرموده‌اند «هویت» و «الهام بخشی» یا بهتر بگوئیم، «باد هوا» است:

«هویت، ‌ توسعه یافتگی، الهام بخشی، تعامل سازنده و اول بودن در منطقه از ستون‌های این خانه است.»

می‌بینیم که چه استوار و محکم است این ستون‌ها! از ستون‌های بهشت هم محکم‌تر به نظر می‌رسد، ‌چون بهشت اصلاً ستون ندارد. می‌دانیم که نوچة اکبر بهرمانی از اقتصاددانان عالی‌مقام چاه جمکران به شمار می‌روند و طبیعی است که در امور «سازندگی» تخصص ویژه داشته باشند، البته «سازندگی» هیچ و پوچ که با تلاش‌های کیهان برای «اوپوزیسیون‌سازی» همسوئی‌کامل دارد.

لازم است از تلاش‌های کیهان جهت گرم نگاهداشتن تنور دارودستة مهدی بازرگان، شیرین عبادی،‌ گروه بهزاد نبوی و دیگر فاشیست‌های حکومتی تقدیر به عمل آوریم! پاسدار شریعتمداری تمام کوشش خود را به کار می‌برد تا فعلة سنتی فاشیسم یا همپالکی‌های محمد خاتمی را طرفدار حقوق بشر و دمکراسی معرفی کند! با دمکراسی، ویراست حاجیه عبادی و حاج «آبراهام» یزدی ما ملت آشنائی کافی داریم. با گرایش‌های «دمکراتیک» سازمان بهزاد نبوی که تحت نظارت عالیة موساد و «تساهال» ایجاد شده نیز بیگانه نیستیم! بهتر بود پاسدار شریعتمداری پیش از «جاسازی» برای مزدوران اسرائیل، نگاهی به مصاحبة سلامتیان، سخنگوی گروه بهزاد نبوی با «آفتاب نیوز» می‌انداختند تا مهمل بافی را دیگر از حد نگذرانند. سلامتیان در این مصاحبه شخصاً بر تضاد ساختار سازمان مجاهدین با دمکراسی تأکید داشته. در هر حال هیچیک از گروه‌های مدعی مخالفت با احمدی نژاد طرفدار دمکراسی و حقوق بشر نیستند. و خود احمدی نژاد نیز چنین ادعائی ندارد. کیهان و اطلاعات آب در هاون می‌کوبند. صحنة فعلی سیاست ایران صحنة دوران هویدا و آموزگار نیست که اوباش محفل فاشیست‌های آنگلوساکسون در آن «اوپوزیسیون‌سازی» ‌کنند!

کیهان مورخ نهم شهریورماه سالجاری، در خبر ویژة خود چندین نان به تنور گروه «کارتر‌ـ‌ برژینسکی» چسبانده و با فاشیست‌های تحکیم وحدت، محفل عبادی، مشارکت‌چی‌ها و دارودستة بهزاد نبوی یک «جبهة حقوق بشر» تشکیل داده! پاسدار شریعتمداری در ادامه برای ربودن دل دخترحاجی‌های شیفتة آمریکا ادعا می‌کند، مشاور امنیتی بوش، «استفن هادلی» از جبهة کذا حمایت ‌کرده! در اینکه حاکمیت آمریکا همیشه از اراذل واوباش در ایران حمایت کرده حداقل ما دیگر تردید نداریم. مگر روح‌الله خمینی و گروه شیخ مهدی بازرگان تحت حمایت گاوچران‌ها نبودند؟ اصولاً حاکمیت آمریکا با اراذل و اوباش پیوند دیرینه دارد، چون بنیانگزاران این حاکمیت خود از همین قشر شریف اجتماعی برخاسته‌اند: اوباش، جنایتکار و آخوند! البته پاسدار شریعتمداری خبر ویژة خود را از «دویچه وله» و «هندلز بلات» هلند «استخراج» کرده‌اند. خبر ویژة کیهان، تحت عنوان «مشاور امنیت ملی بوش اسامی همکاران خود در ایران را لو داد» منتشر شده. شاید پاسدار شریعتمداری در حال جویدن «انجیر خشک» بودند و حواس‌شان نبوده که با طرح چنین مطالبی موسسة کیهان ضمن اثبات اعتماد خود به دو رسانة مذکور، وابستگی و محل تغذیة خود را هم کاملاً آشکار می‌کند. ولی مهم‌تر از تغییراتی که در صحنة سیاست ایران شاهدیم، موضع‌گیری‌های دستاربندان مزدور انگلستان در کشور عراق است.

روزنامة لوموند، مورخ 28 اوت 2008، به نقل از «فرانس پرس» اعلام کرد، مقتدی صدر در بیانیه‌ای اعلام داشته تعلیق فعالیت‌های شبه نظامیان خود را در عراق تا اطلاع بعدی تمدید می‌کند! به گفتة لوموند، مقتدی صدر از هواداران خود خواست فقط برای خروج ارتش آمریکا از عراق تظاهرات صلح آمیز کنند. می‌دانیم که خروج ارتش آمریکا از عراق در هر حال به موافقت روسیه، هند و چین بستگی دارد و نه به خواست نوکران ناخداکلمب که در راستای سیاست ارباب‌شان بر ایجاد محور شیعه مسلک «جمکران ـ عراق» و تجزیة این کشور همچنان پافشاری می‌کنند. دولت عراق با شیعی مسلکان جمکران میانة خوشی ندارد و گروه صدر نیز ابزاری است برای اعمال فشار بر دولت مرکزی جهت تجزیة این کشور. جوزف بایدن، معاون شهید حسین اوباما از طرفداران «تقسیم نرم» عراق به سه منطقة شیعه، سنی و کردنشین از طریق ایجاد حکومت فدرال است.

پیشتر گفتیم که فدرالیسم نیازمند یک دولت مرکزی مقتدر است و در عراق چنین دولتی وجود ندارد، در نتیجه مزدوران آمریکا از جمله آخوند حکیم که ضمن تأکید مزورانه بر تمامیت ارضی عراق برای فدرالیسم سینه می‌زنند، در واقع خواهان تجزیة این کشوراند. باید دید در شرایطی که سیاست‌های انگلستان در قفقاز با شکست روبرو شده، حاکمیت انگلستان با تکیه بر چه نیروئی در عراق می‌تواند به پیروزی دست یابد؟ شاید سیاست ناخداکلمب هم برستون‌های همان خانه‌ای استوار باشد که پاسدار محسن رضائی در خواب و خیال‌ در بهشت خواهند ساخت!




نسخة‌ پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة‌ پی‌دی‌اف ـ اسپیس





جمعه، شهریور ۰۸، ۱۳۸۷



توسری و تبریک!


...
همانطور که پیشتر اشاره شد، هیچکس به تقارن جنایات دستاربندان و دیگر اراذل بی‌دستار ساواک با «ایام مبارک» تقویم شیعی مسلکان اشاره نمی‌کند! پس در مورد آتش سوزی در سینما رکس آبادان لازم است به تقارن این جنایت فجیع با ماه «مبارک» رمضان اشاره کنیم. بله، جنایتی که آمران آن هرگز معرفی و مجازات نشدند، در ماه رمضان روی داد، و به همین دلیل سیدابراهیم نبوی، یکی از وقایع نگاران «سی سال پیش در چنین روزی» تقویم هجری قمری را از حافظة خود و شرکاء «پاک» فرموده. البته بی‌دلیل هم نیست! فکر نکنید عمال شریف ساواک بدون دلیل کاری انجام می‌دهند! ابداً! سیدابراهیم نبوی، معاون سیاسی وزارت کشور جمکران که همزمان با شیخ مسعود بهنود به فرنگستان اعزام شد تا پلی باشد بین حزب‌الله و شاه‌الله، فعلاً دست اندرکار ارائة «چهرة اسلامی» از محمدرضا پهلوی است، تا پاسدار جماعت از «انقلابی» بودن اعلیحضرت اطمینان کامل حاصل کنند. به همین دلیل سیدابراهیم یک عکس سکسی از شاه سابق در صحرای حجاز ضمیمة مطلب خود کرده و بر سخنان وی مبنی بر رعایت شعائر اسلامی نیز تأکید می‌کند.

ولی جالب است بدانیم همزمان با ارائه چهرة اسلامی از محمدرضا پهلوی توسط ساواکی‌های مهاجر، در داخل، تبلیغات ساواک تلاش دارد رژیم گذشتة ایران را «لائیک» جلوه دهد تا اگر ابلهی در ایران هست، ابودلقک بهرمانی و قوم و قبیلة خمینی در افلاس نمانند. به گزارش ایسنا، مورخ 8 شهریورماه سالجاری، حاج اکبر سازندگی و نوة خمینی، به عادت گورکن‌ها سر قبر خمینی به تعریف و تمجید از امام سیزدهم پرداخته، رژیم سابق را «لائیک» و دین‌گریز خوانده‌اند. پیش از ادامة مطلب بهتر است ابتدا به آن ساواکی‌های مفلوکی که برای تنظیم سخنان ابلهانة اکبر بهرمانی و حسن خمینی و دیگر «مقامات» این حکومت عبارات این وبلاگ را سرقت می‌کنند، بگوئیم رژیم سلطنتی لائیک وجود ندارد! و خر ملا نصرالدین در مقایسه با کسی که ادعا می‌کند رژیم پهلوی لائیک بوده، سقراط خواهد بود. و جای تعجب نیست که چنین ادعای ابلهانه‌ای از دهان حاج اکبر شنیده شود. اما، به هوش باشیم! اکبر بهرمانی، نوة خمینی و دیگر جنایتکاران حکومت اسلامی با لائیک خواندن رژیم گذشته در واقع به تبلیغ برای آن مشغول‌اند، چون امروز در ایران هیچکس خواهان تداوم حکومت اسلامی نیست، به ویژه نعلین‌ها. چون آخوندهای حکومتی می‌دانند به آخر خط رسیده‌اند و می‌پندارند تنها راه نجات از سرنوشت محتوم‌ تاریخی‌شان بازگشت سلطنت از طریق براندازی و کودتا است. چرندبافی‌های ابودلقک بهرمانی و حسن خمینی پیرامون لائیسیتة رژیم پهلوی در واقع جهت جلب مهر و محبت مردم به سلطنت است آنهم نه هر سلطنتی! سلطنت لائیک!

بله سلطنت لائیک یا نیست در جهان، در واقع حکومت «شترگاوپلنگ» است، از قماش جمهوری دینی، جمهوری اخلاقی، جمهوری ایمانی، و ... و دیگر جمهوری‌های تهی از هرگونه جمهوریت. سلطنت لائیک هم در واقع سلطنتی است کودتائی که مانند سلطنت پهلوی اول، در ظاهر مدعی مخالفت با دین و در پنهان مشوق آن است. اوباشی چون خمینی، خامنه‌ای، رفسنجانی و دیگر نعلین‌های مبارز تولید همین نوع سلطنت بودند. پس کاملاً طبیعی است که جهت بازتولید این کالای استعماری، بازگشت به همان قماش سلطنت «مصلحت» روز تشخیص داده شود. بله خلاصه بگوئیم، اکبر بهرمانی پس از نبش قبر خمینی موفق به اکتشاف «شاهکار» خمینی شده و از همه خواسته با پیروی از خمینی «شاهکار» بزنند! و البته ایسنا هم با انتشار چنین ترهاتی خود شاهکار بزرگی زده:

«[رفسنجانی] گذر از یک نظام لائیک و برپائی نظام جمهوری اسلامی را شاهکار [...] امام خمینی دانست و افزود [...] همه ما باید به آن تأسی کنیم.»


ما فکر می‌کنیم گورکن‌ها این روزها بیش از حد تعارف و تواضع می‌کنند، و فروتنی از حد گذرانده‌اند. هیچ خوب نیست! به ویژه برای امثال حاج اکبر، اعضای مجلس خبرگان و اصولاً مقامات جمکران! اینان حدود سی سال است یاد گرفته‌اند، مثل افراد بشر روی دو پا بایستند، راه بروند و حتی تکلم کنند، آنوقت دم از «شاهکار» خمینی می‌زنند! نه حجت‌الاسلام بهرمانی! سرکار و همکاران همزمان چندین و چند «شاهکار» هستید: شاهکار جنایت، چپاول، سرکوب، دروغ، مزدوری، بلاهت، تناقض‌گوئی و تشخیص مصلحت استعمار! سردار اکبر! شکسته نفسی نفرمائید که دلخور می‌شویم!

پس از پایان سخنان حاج اکبر، نوة خمینی رشتة کلام را به دست گرفته. تولة آخوند احمد خمینی، اخیراً مانند بنی‌صدر به «تاریخ» هم علاقمند شده! وی ضمن اشاره به «دین گریزی» رژیم پهلوی، می‌گوید در «تاریخ سرزمین ما» گروه‌های دیگری هم برای استقلال و آزادی تلاش کردند ولی چون از دین سخن نگفتند، موفق نشدند! و خلاصه «رمز موفقیت ما» «سخن گفتن» از دین بوده! فکر می‌کنم دلیل انتشار تصاویر اعلیحضرت در سفر حج و سخن راندن ایشان از دین در سایت دین‌فروش رادیو زمانه، علاقة فعلة فاشیسم به موفقیت گروه «سلطنت لائیک» باشد، چون آن‌ها هم مانند خمینی و پیرو‌ان‌اش خواهان «استقلال» و«آزادی‌اند»! استقلال از عقل سلیم و آزادی از منطق. این است فصل مشترک شاه‌الله و حزب‌الله که بازتاب آنرا در چرندبافی حسن خمینی مشاهده می‌کنیم:

«[حسن خمینی] استبداد [...] بی‌بندباری [...] و دین‌گریزی را ازویژگی‌های این دوران دانست و [گفت] کار بزرگ امام بازگرداندن دین، آزادی و استقلال به عرصة جامعه بود.[...]»

این چنین است که دو گورکن سرقبر خمینی به تجزیه و تحلیل شرایط اجتماعی و بررسی تاریخ می‌پردازند، و از ترهات بیانیه نویس ساواک استنتاج «علمی» می‌کنند. و بی‌جهت نیست که حاج سیدابراهیم نبوی پنجه را گز نموده می‌گوید وجب! شاه هم اهل دین بوده، پس باید پیروز شود! معاون سیاسی وزارت کشور گورکن‌ها گویا فراموش کرده که طبق قانون اساسی مشروطه، شخص شاه، می‌بایست پاسدار و نگهبان شیعة اثنی عشری باشد! بنابراین سفر شاه ایران به مکه، و تأکید وی بر حفظ شعائر اسلامی در چارچوب قانون اساسی کشور بوده و هیچ تعجبی ندارد. اگر دجالی به نام خمینی ناگهان در اعتقاد شاه به اسلام تردید کرد، به دلیل اقتضای منافع کارخانة رجاله پروری بوده و بس.

و اتفاقاً دلیل مخالفت ما با شاه‌الله همین الزام قانونی شخص شاه بر اسلام‌پناهی و اسلام فروشی است که جنایات آخوندها را نادیده خواهد گرفت. و دلیل شیفتگی «مک‌فال» بر سلطنت نیز پاسداری شاه از دین و دین‌فروشان است. و سید ابراهیم نبوی بهتر است از پاک کردن «ایام مبارک» شیعی مسلکان و تقارن آن با جنایات نعلین‌ها دست بردارد. چون در پی شکسته شدن محور «تفلیس ـ تل‌آویو ـ تهران» احمدی نژاد نه تنها ناچار شد پاک‌کن جادوئی را در جامدادی خود غلاف کند که بالاجبار انتخاب دیمیتری مدودف به ریاست جمهوری روسیه را برای بار دوم در تاجیکستان تبریک گفت!

البته این تغییر مواضع به نوکران آمریکا در جمکران محدود نمی‌شود! درگیری نظامی در گرجستان ابعاد بسیارگسترده‌ای دارد که از اروپا تا ایالات متحد را در بر می‌گیرد. پس بهتر است پیامدهای برخورد نظامی بین روسیه و ارتش ناتو را از ایالات متحد آغاز کنیم. پیش از ادامة مطلب یادآور شویم که نوکری ساکاشویلی برای اعضای ناتو، فقط صدهزار غیر نظامی را در داخل خاک گرجستان آواره کرده و بسیاری از مردم گرجستان عمل ساکاشویلی را محکوم می‌کنند. البته علاوه بر صدهزار آوارة گرجی، چهل هزار نفر نیز در اوستیای جنوبی آواره شده‌اند. این را گفتیم تا اهالی «مهرنیوز» که با سفیر گرجستان «مصاحبه» ترتیب می‌دهند تا دمی هم برای ارباب بجنبانند، به میزان حماقت خود پی ببرند. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به تغییر مواضع شهید حسین اوباما و نوکران گروه برژینسکی پس از رویاروئی در گرجستان.

حسین اوباما چندی پیش سری به اسرائیل زد، و چون می‌پنداشت دوران شیرین انسداد همچنان ادامه خواهد یافت، چنین مصلحت دید که «اورشلیم» فقط پایتخت اسرائیل باید باشد! حال آنکه گروهی از تقسیم این شهر نفرت‌انگیز و «مقدس» سخن می‌گویند و گروهی خواستار نظارت بین‌المللی بر آن شده‌اند! بله، شهید حسین، نور الهی را در جبین برژینسکی رویت کرده بود و به قدرت الهی اربابان خود نیز ایمان داشت. در نتیجه با جنگ مخالفت می‌کرد و شعار انتخاباتی خود را بر انتقاد از سیاست‌های جنگ‌طلبانة گروه بوش متمرکز کرده بود، و به شوت وپرت‌های ینگه دنیا بازگرداندن ارتش آمریکا از عراق را وعده می‌داد. چون قراردادهای نفتی هم منعقد شده بود و دیگر دلیلی برای ادامة حضور ارتش دمکراسی پرور آمریکا وجود نداشت. گورکن‌ها هم در جمکران شکم‌شان را صابون مفصل زده بودند که عراق تحت نظارت اراذل و اوباشی چون مقتدی‌صدر و آخوند سیستانی درست مثل ایران به «آزادی» خواهد رسید.

ولی از آنجا که سازمان جنایتکار ناتو پس از شکست در جنگ 33 روزه در سیر قهقرائی افتاده، رویاهای گروه برژینسکی به کابوس تبدیل شد. احمدی نژاد که هفتة‌ گذشته طی مصاحبه با یک شبکة تلویزیونی ینگه دنیا، در کمال حماقت زبان به انتقاد از روسیه گشوده بود، در تاجیکستان مواضع خود را «اصلاح» کرده، از تهاجم نظامی گرجستان شدیداً انتقاد کرد! البته بهتر است ما هم مواضع خود را در این میان مشخص کنیم تا امر بر بعضی‌ها مشتبه نشود. ما در هر حال با جنگ مخالف‌ایم، ولی پاسخ تهاجم نظامی با نوازش و سپاسگزاری داده نمی‌شود. شاید ساکاشویلی مانند نعلین‌ها و دیگر نوکران آمریکا به توهم الهیت پنتاگون دچار شده بود، که فکر می‌کنم این روزها از ایشان رفع توهم شده باشد. به ویژه با مشاهدة تغییر مواضع ناگهانی فرانسه!

از دو روز پیش در فرانسه، از صندوقدار سوپرمارکت گرفته تا سرایدار و نظافتچی سخنان برنار کوشنر را در باب تحریم روسیه تکرار می‌کردند. در فرانسه گروه‌های مستضعف به «اخبار» علاقة عجیبی دارند، و پروپاگاند رسانه‌ای را مانند آیات الهی مقدس می‌شمارند. بله! در پی هارت و پورت‌های برنارکوشنر، گویا از سوی طرف مقابل اشاره‌ای شد و ناگهان وزیر امورخارجة فرانسه در رادیو «اروپ.1» فرمودند من کی گفتم تحریم؟! من گفتم باید «مذاکره» کرد! جریان آنقدر مضحک بود که در سایت اینترنتی لوموند و فیگارو نیز با لحن طنزآلودی منعکس شد. و اما تغییر مواضع از فرانسه به ایالات متحد رسید و شهید حسین اوباما، خواستار برخورد خشن با روسیه شد! و ناگهان مانند خمینی دهنه‌اش را رها کردند تا هر چه می‌خواهد بگوید و او هم گفت هرآنچه نباید بگوید، و سایت نووستی، مورخ 8 شهریور 1387 نیز با بدجنسی تمام سخنان وی را منتشر کرد:

«من نیروهای مسلح کشور را احیا می‌کنم که برای مناقشات آینده آمادگی داشته باشند. همچنین دیپلماسی شدید و مستقیمی که بتواند از دسترسی ایران به سلاح هسته‌ای جلوگیری کرده و تهاجم روسیه را متوقف سازد [...] نیز از سر خواهم گرفت.»


در پی سخنان جنگ طلبانه نوچة برژینسکی، معاون ایشان جوزف بایدن نیز برای مبارزه با گسترش سلاح‌های کشتار جمعی قیام کرد و گفت، ‌ جرج بوش نتوانست آنطور که باید و شاید از پس حل این مشکلات برآید، من خودم حساب چین و هند و بقیه را خواهم رسید! ولی در انتهای این سخنان بود که ناگهان برنار کوشنر تغییر موضع داد و «بایدن» هم گفت، «کسی نیست که به ما کمک کند!» و نووستی، مورخ 7 شهریورماه هم بلافاصله سخنان وی را منتشر کرد:

«ما به چاه عمیقی افتادیم، و دوستان کمی داریم که به ما برای خارج شدن از این تنگنا کمک کنند.»

البته هنوز معلوم نیست جوزف بایدن متن سخنرانی خود را از کجا کپی زده ولی این سخنرانی‌های ابلهانه با الهام از سخنان امام خمینی و خطبه‌های نماز جمعه در جمکران تدوین می‌شود، که به گفتة آخوند تقوی بینش سیاسی مردم را حسابی بالا برده.

امروز آخوند علم‌الهدی، یکی از شخصیت‌های اسطوره‌ای بلاهت جمکران یک آیه از قرآن آورده تا به معاون احمدی نژاد ثابت ‌کند، اسرائیل از دشمنان اسلام است! منتهی آخوند علم‌الهدی یک آیه نقل کرده که در آن خداوند به محمد گفته با یهودیان و مسیحیان دوستی نکند! اما علم‌الهدی «مسیحیان» را از آیة کذا حذف کرده،‌ می‌گوید خداوند در قرآن می‌فرماید، با یهودیان دوستی نکنید! این مطلب که در سایت «پیک ایران» مورخ 8 شهریورماه سالجاری منتشر شده، ثابت می‌کند که گورکن‌ها تفاوتی بین یهودیان صدر اسلام و اسرائیل نمی‌بینند. البته در تحقیقات «علمی» خمینی هم چنین مزخرفاتی آمده!

آخوند علم‌الهدی در وق‌وقیة امروز مشهد به یاد فقرا هم افتاده و گویا چون خودش سر ظهر شکم‌اش خالی بوده، خواهان حضور «مرغ» در سفرة فقرا شده:

«خانواده‌هائی که در حاشیة شهر در دخمه [...] زندگی می‌کنند [...] آیا امکان دارد در سفرة سحری آن‌ها گوشت مرغ پیدا شود.»

در ضمن علم‌الهدی با اشاره به ماه «مبارک» رمضان هشدار داده که در این ایام فیلم ضدخدائی نباید پخش شود. قابل توجه کسانی که به دنبال آمران جنایت سینما رکس آبادان می‌گردند. سینما رکس در ماه مبارک رمضان فیلم «گوزن‌ها» را پخش می‌کرد که اصلا «دینی» نبود! اگر نام فیلم را «گوزن‌های دینی» می‌گذاشتند شاید ساواک در تصمیم خود تجدید نظر می‌کرد. حال می‌پردازیم به وق‌وقیة تهران که توسط آخوند امامی کاشانی برگزار شد.

سازمان تبلیغات اسلامی هم دریافته که اوضاع وخیم است. در نتیجه آخوند کاشانی که امروز به روخوانی متن پوکویاما مشغول بود، گفت، وضع خراب است کاری به کار دولت نداشته باشید! ما از تهدید نمی‌هراسیم! ما هم اطمینان داریم که گورکن‌ها از تهدید نمی‌هراسند، ولی اینبار، تهدید، بر خلاف تهدیدهای آمریکا، ملت ایران را هدف نگرفته، نوکران آمریکا در ایران را هدف گرفته، و همه از ترس نعلین‌شان خیس شده. به گورکن‌ها باید بگوئیم دیگر این آمریکای ما، آمریکا نیست! نه تنها نمی‌تواند به نوکران‌اش کمکی برساند که آن‌ها را در حد «زن فریب خورده» تقلیل درجه می‌دهد.

پیشتر گفتیم که در قاموس فاشیست‌ها زن ناقص‌العقل و مهجور است، و از اینجهت عبارت «زن فریب خورده» در ادبیات فعلة فاشیسم کاربرد فراوان پیدا کرده. اخیراً معلوم شد، آمریکا نوکر‌ان‌اش را هم «فریب» می‌دهد. چرا که به گزارش فارس نیوز مورخ، 8 شهریورماه سالجاری، ولید جنبلاط، رهبر دروزی‌های لبنان که ضمن پادوئی برای آمریکا مدعی سوسیالیسم نیز هست فرموده:

«آمریکائی‌ها ما را فریب داده و رها کرده‌اند.»

و اما گورکن‌ها! به شکم‌تان صابون نزنید، که بتوانید در شرایط جنبلاط قرار گیرید! اگر آمریکا رهای‌تان کند حتی دچار شدن به سرنوشت اسفبار ساکاشویلی برای‌تان آرزو خواهد بود.





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس




پیوند این مطلب در گوگل

...

پنجشنبه، شهریور ۰۷، ۱۳۸۷



نعلین و «بینش»!

...
در وبلاگ دیروز به تحمیل «زبان انسداد» بر جامعه اشاره کردیم. و گفتیم که «زبان دین» و «زبان دین‌ستیز» هر دو زبان انسداد‌اند. در این راستا مقالات بی‌سروته پاسدار اکبر که در سایت‌های فارسی زبان منتشر می‌شود تدوام تحمیل سیاست انسداد حکومت اسلامی در خارج از مرزهاست. در واقع پاسدار اکبر که خود را به عنوان مخالف حکومت جا زده، به ترویج «دین» و زبان تقدس مشغول است. همانطور که گفتیم زبان دین زبان اسطوره‌های مقدس است که با عقل سلیم و منطق متعارف، ‌ و در نتیجه با انسان‌محوری در تضاد قرار می‌گیرد، و به همین دلیل است که استعمار تلاش دارد «زبان دین» را بر فضای جامعه تحمیل کند،‌ تا بتواند از این راه انسان ستیزی را توجیه کند.

به عنوان نمونه شرایط امروز جامعة ایران را در نظر می‌آوریم، و نگاهی گذرا خواهیم داشت بر نشانه‌های بارز فقر، یا بی‌خانمانی و رواج پدیدة کارتن‌خوابی. در چنین شرایطی اگر زبان منطق‌ستیز دینی بر جامعه حاکم نباشد، دولت می‌باید جهت اسکان آوارگان اقداماتی صورت دهد، و اگر در کوتاه مدت قادر به تهیة مسکن برای مردم بی‌خانمان نیست، از مساجد به عنوان سرپناه موقت استفاده کند. می‌بینیم که نه تنها حکومت عدل علی وجود فقر و فقرا را نادیده می‌گیرد، نه تنها این معضل اجتماعی در وق‌وقیه‌های جمعه هیچگاه مطرح نمی‌شود، و رهبر فرزانه و دیگر نعلین‌های حکومت اسلامی در مورد آن خفقان گرفته‌اند، که امروز یک جفت نعلین به نام سیدرضا تقوی در کمال بیشرمی خواهان زمین برای ساختن «مصلی» می‌شود تا مردم برای نماز خواندن «جا» داشته باشند! تقوی همان موجود روانپریشی است که ادعا کرده بود «در غرب زن‌ها را برهنه به خیابان می‌آورند»! در وبلاگ «فارش نیوز» به مهملات وی اشاراتی داشتیم.

فارس نیوز،‌ مورخ 7 شهریورماه سال‌جاری، از نگرانی شدید آخوند تقوی برای شهرهای فاقد «مصلی» خبر می‌دهد! آخوند تقوی که ظاهراً کور تشریف دارند، و نمی‌بینند مردم در خیابان می‌خوابند، وقتی پای زمین‌خواری در میان می‌آید، بلافاصله دو چشم بینا پیدا می‌کنند، و «می‌بینند» که در 400 شهر ایران می‌توان زمین غصب کرد، «مصلی» ساخت و بساط روضه خوانی و مهمل‌گوئی و سینه زنی به راه انداخت. و اگر هم روزی، روزگاری حکومت اسلامی سرنگون شود و بساط نوحه خوانی برافتد، این زمین‌ها در هر حال متعلق به دستگاه آخوندی است و می‌توان از آن‌ها برای بورس‌بازی و پر کردن جیب دستاربندان و ارذال و اوباش استفاده کرد. آخوند تقوی امروز به ملت ایران خبرهای خوشی دادند. ایشان می‌فرمایند:

«20 هزار نفر در ستادهای اقامة نماز فعالیت دارند [...] عملیات اجرائی ساخت 100 مصلای نماز جمعه در کشور آغاز شده [از طرف دولت] 30 میلیارد تومان اعتبار برای ساخت مصلاهای نماز جمعه [اختصاص یافته].»


بله دولت عدالت و مهرورزی بجای پرداخت حقوق کارگران و تأمین رفاه کارمندان، به ویژه معلمان، ارز حاصل از چپاول نفت را در شبکة روضه‌خوانی تزریق می‌کند تا به گسترش تحمیق کمک کرده باشد. ولی آخوند تقوی می‌گوید، بر پا کردن نماز جمعه به ترویج «فرهنگ تقوا» کمک می‌کند! و ما هم در سه دهة اخیر شاهدیم که آنچه در ایران رواج یافته بجز ابتذال، دروغ، فسادمالی و سرکوب مردم توسط اراذل و اوباش مسلح هیچ نبوده. این مهم نیز به برکت تحمیل دین بر عرصة سیاست امکانپذیر شده.

آخوند تقوی در ادامة مفتگوئی‌های مرسوم ادعا کرده که برگزاری نماز جمعه برای وحدت و پیروزی در عرصه‌های مختلف مفید است! و اینکه «ملت ما» نیازمند این وحدت است. نمی‌دانستیم آخوند مزدور کارخانه‌رجاله پروری با مفهوم «ملت» هم آشنائی دارد! ولی شیفتگی تقوی به نماز جمعه در واقع به دلیل تجمع لباس‌شخصی‌ها و اراذل و اوباش حکومت در این مراسم است. تقوی همچنین ادعا کرده سطح بالای بینش سیاسی مردم ایران تا حدی مدیون خطبه‌های نماز جمعه است. در واقع مهملاتی که ساواک جمکران هر هفته به خورد مردم می‌دهد و شامل مطالبات استعمار از ما ملت است، همزمان بینش سیاسی ما را هم افزایش ‌داده:

«تقوی ترویج فرهنگ تقوا و در صحنه بودن مردم را از برکات اقامة نماز جمعه در جامعه برشمرد و افزود[...] نماز جمعه در تحکیم وحدت [...] نقش اساسی دارد و ملت ما برای پیروزی در عرصه‌های مختلف نیازمند این وحدت است [...] ملت ایران از لحاظ بینش سیاسی در سطح بالائی هستند که بخشی از آن مدیون خطبه‌های نماز جمعه است.»


البته آخوند تقوی شکسته نفسی می‌کند. اختیار دارید جناب تقوی! این حرف‌ها توهین به خطبه‌های نماز جمعه و «پوکویاما» خواهد بود! درست است که پیامبر اسلام فروتنی پیشه کرده در کمال تواضع «کفار» را گردن می‌زدند، و در کمال فروتنی با یک دختر بچة هفت ساله ازدواج کردند و با خشوع و خضوع کامل اموال و زمین‌های یهودیان و ثروتمندان مکه را غصب می‌کردند، ولی اینهمه دلیل نمی‌شود که امروز شما نقش خطبه‌های نماز جمعه یا عربده‌جوئی‌های استعمار را حقیر شمارید. اصلاً خطبه‌های نماز جمعه در پیشرفت علوم و فنون در سراسر جهان نقش به سزائی‌داشته. همین موشک قاره پیما با کلاهک هسته‌ای که امروز روس‌ها آزمایش کردند و ده هزار کیلومتر برد دارد، همین عقب نشینی رزمناو آبراهام لینکلن از خلیج فارس و بالاخره همین پس‌گردنی که ارتش ناتو در گرجستان دریافت کرد، از برکات خطبه‌های نماز جمعه بوده. حال اگر نمی‌خواهید خودنمائی کنید و به لاف و گزاف بپردازید، مسئلة دیگری است! ولی ما نیک آگاه‌ایم که اگر سازمان جنایتکار ناتو با همکاری سران مزدور ارتش در ایران کودتا نکرده بود، هرگز روسیه به چنین پیشرفت‌هائی نائل نمی‌آمد.

خودتان را دستکم نگیرید! مگر نشنیدید که رهبر فرزانه و ابودلقک بهرمانی «خود باوری» را برای پیشرفت و پیروزی در همة زمینه‌ها لازم‌ می‌دانند؟ همین «دیمیتری روگزین»، نمایندة دائم روسیه در سازمان ناتو، سطح بینش سیاسی و اطلاعات خود را مدیون خطبه‌های نماز جمعه است! خودش به من گفت، ولی قرار شد به کسی نگویم! اما در چنین شرایط حساسی که پای آبروی اسلام و امت اسلام در میان افتاده، سکوت جایز نیست، ما هم بالاخره می‌باید افشاگری کنیم.

به گزارش نووستی مورخ 28 اوت 2008، دیمیتری روگزین، سفیر روسیه در سازمان ناتو اعلام داشت:

«روسیه از ماه آوریل 2008 از نقشة تهاجم نظامی گرجستان به آبخازی اطلاع داشت و در اینمورد به ایالات متحد هشدار داده بود [...] روگزین افزود ایالات متحد ساکاشویلی را از این کار برحذر داشته به وی گوشزد کرد که چنین طرحی برخلاف منافع اوست.»


بله آقای تقوی! اگر خطبه‌های نماز جمعه نبود، نمایندة‌ روسیه در سازمان ناتو هرگز نمی‌توانست از طرح مشترک بعضی کشورهای اروپائی با اسرائیل و گرجستان آگاه شود. مسلماً دیمیتری روگزین این سطح بالای بینش «سیاسی ـ نظامی» خود را تماماً مدیون خطبه‌های نماز دشمن شکن جمعه‌ها است. و با اتکاء به همین خطبه‌ها بود که محور «تفلیس ـ تهران ـ تل‌آویو» شکست. اگر ساکاشویلی می‌دانست! و اگر سفیر گرجستان در تهران می‌دانست،‌ هرگز با «مهر نیوز» چنین مصاحبة ابلهانه‌ای نمی‌کرد! ولی دانائی دیمیتری روگزین و نادانی مهرنیوز در برابر مصاحبة ولادیمیر پوتین با شبکة ‌‌«سی‌.ان.ان» هیچ است!

به گزارش نووستی، مورخ 28 اوت 2008، نخست وزیر روسیه ضمن مصاحبه با شبکة ‌‌«سی‌.ان.ان» تأکید کرد:‌

«بعضی نیروها برای تأمین منافع یکی از نامزدهای انتخاباتی ریاست جمهوری ایالات متحد گرجستان را به این تهاجم تشویق کرده‌اند.»

البته ولادیمیر پوتین به این «نامزد» خوشبخت اشاره نکرده، ولی اینجا دیگر نیازی به خطبه‌های نماز دشمن شکن جمعه نیست، حزب دمکرات آمریکا و متحدانش در اروپا و اسرائیل از تهاجم نظامی گرجستان به اوستیای جنوبی حمایت کرده‌اند. سیاست شاخة گروه برژینسکی امروز دیگر کاملاً شناخته شده ‌است. چون «سیاست انسداد» از سال 1977 با ورود جیمی کارتر به کاخ سفید آغاز شد، و دارودستة برژینسکی در کمال حماقت می‌پندارند هنوز اعمال چنین سیاستی امکانپذیر است. دلیل این «باور» نیز روشن است، جیمی‌کارتر که اخیراً دستی هم به سروگوش پاسدار اکبر کشیده، و اصولاً کارش تبلیغ برای فعلة فاشیسم است، پس از کودتای 22 بهمن و به راه انداختن بساط روضه خوانی و سینه زنی در کشورمان خودش از مشتریان پروپاقرص نماز دشمن شکن شده. حاج «آبراهام» یزدی خطبه‌ها را برای‌اش ترجمه می‌کند، و یک نسخه هم می‌دهند دست برژینسکی و مادلن البرایت که سطح بینش سیاسی‌شان «بالا» برود، و نتیجه در برابر ما است: افتضاح، حماقت و جنایت در گرجستان!

بله آقای تقوی! افتضاحی که برای حزب دمکرات در ایالات متحد به راه خواهد افتاد، در تهران به صورت پس‌گردنی نصیب نوکران سنتی گروه برژینسکی خواهد شد، تا دست از زمین‌خواری بردارند. همین دیروز پاسدار شریعتمداری ناچار شد معرکة جبهة متحد فاشیسم را برچیند. پروژة مک‌فال، آخوندها، گروه کارتر، محفل یوشکا فیشر، ‌نهضت آزادی و اصلاح‌طلبان حکومتی فقط یک راه در برابر خود دارند: زباله‌دان تاریخ!



نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة‌ پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...


پیوند این مطلب در گوگل


چهارشنبه، شهریور ۰۶، ۱۳۸۷



کیهان و زلیخا!

...
در مورد وبلاگ «کشک و پژوهش» تأکید می‌کنیم، که «دین» و اعتقادات دینی هیچ ارتباطی با تفکر منطقی و ‌علمی و عقلانی ندارد. اگر پژوهشگری به نام لطفی در فارس نیوز، بهائیت را یک «توهم» می‌خواند باید بداند که دیگر ادیان هم جز «توهم» هیچ نیستند. در نتیجه، توهم درست و نادرست نداریم. بهائیت همانقدر ارزش دارد که تشیع و هر مسلک دیگری. بنابراین اعتقادات بهائیان همانقدر ارزش خواهد داشت که اعتقادات پیروان تشیع و غیره. به هر تقدیر بحث ما اعتقاد به ادیان نیست، بحث ما آزادی عقاید افراد است. ما معتقدیم که هدف جنجال رسانه‌ای پیرامون «ادیان» و «توهین به مقدسات» که از جانب غربی‌ها رهبری می‌شود، ایجاد «انسداد فرهنگی» از طریق اشغال فضای اجتماعی ایران با زبان انسداد یا زبان «دین»، «اعتقادات» و «منهیات» دینی است.

جنجال عملة فاشیسم پیرامون «اسرائیل‌دوستی» و «اسرائیل ستیزی» نیز دقیقاً در همین چارچوب قرار می‌گیرد، چرا که در فضای اجتماعی ایجاد نوعی انسداد می‌کند. ساده‌تر بگوئیم، به این ترتیب نه تنها «زبان قدرت» که زبان «مخالفان» را در انحصار عامل «دین» قرار می‌دهد! و از آنجا که زبان دین محدود و متعلق به گذشته‌ها است، فضای فرهنگی به اسارت زبان کم‌مایة دین‌فروشان در می‌آید.

می‌دانیم که «زبان دین» مانند «زبان فاشیسم»، زبانی است «یک‌سویه» و «الزام‌آور» که آینده را در گذشته‌های تاریخ‌ستیز اسطوره‌ها جستجو می‌کند. اسطوره‌هائی که نه تنها با عقل سلیم و منطق انسانی در تضاد کامل قرار می‌گیرند، که «مقدس» و «آسمانی» هم تلقی می‌شوند،‌ بنابراین نقد و بررسی علمی آن‌ها نیز «ممنوع» است. به عنوان نمونه در حکومت اسلامی جمکران کسی حق ندارد مسائل را از دید منطقی یا از دیدگاه حقوقی بنگرد! از پیامبر و امامان شیعه نمی‌گوئیم، چرا که تکرار مکررات خواهد بود. از اسرائیل می‌گوئیم.

در پی اظهارات معاون احمدی نژاد پیرامون دوستی با ملت اسرائیل، تمامی نعلین‌ها زبان باز کرده و رسانه‌ها را با ترهات خود پر کرده‌اند. آخرین بلبل زبانی از آخوند علم‌الهدی است که تخصص ویژه در چرندبافی دارد، و از حکما و فلاسفة بزرگ جمکران به شمار می‌رود. علم‌الهدی در ایسنا، مورخ ششم شهریورماه فرموده، دوستی با اسرائیل خلاف آموزه‌های دینی است. علامت تعجب نمی‌گذاریم چون همین فرد چندی پیش در مصاحبه با «روزنامة خراسان» صریحاً گفته بود، ‌ در اسلام «فعالیت اجتماعی» به دو عرصة فیزیکی و احساسی محدود می‌شود که اولی مردانه و دومی زنانه است! می‌بینیم که طبق اظهارات علم‌الهدی، فعالیت اجتماعی در اسلام جنبة علمی و هنری نمی‌تواند داشته باشد، چرا؟ چون فعالیت علمی نیازمند «تفکر آزاد» و فعالیت هنری نیازمند «تخیل آزاد» است که هر دو با «تعبد» و «بندگی» و دنباله‌روی کورکورانه از فرامین آسمانی در تضاد قرار دارد. حال اگر بخواهیم سخنان علم‌الهدی در مورد اسرائیل را از جنبة حقوقی بررسی کنیم خواهیم دید نعلین‌ها تا چه حد بی‌مایه و کودن‌اند و تا چه حد در دریای تناقض‌گوئی شناور.

کشوری به نام اسرائیل که حدود 60 سال پیش ایجاد شده، منطقاً نمی‌تواند ارتباطی با آموزه‌های دینی شیعی‌مسلکان داشته باشد. نعلین‌ها با استناد به «بی‌بی‌گوزک‌های» توجیه کنندة غارت اموال یهودیان توسط محمد می‌گویند، «یهودیان در صدر اسلام با پیامبر گرامی دشمن بودند و آنحضرت را آزار می‌دادند». در تداوم این داستان‌های ساختگی است که اینان ناگهان از صدر اسلام به قرن بیستم شیرجه زده مدعی می‌شوند اسرائیل دشمن اسلام است! حال آنکه در واقع اسرائیل از شرکای حکومت اسلامی است و طی جنگ با عراق،‌ به دستور آمریکا، تجهیزات نظامی را دولت اسرائیل به حکومت امام زمان تحویل می‌داد. در تاریخ 21 اکتبر سال 1983 سفیر اسرائیل در ایالات متحد به صورت رسمی رسانه‌ها را در جریان این امر قرار داد. از مطلب دورافتادیم بازگردیم به جنجال رسانه‌ای جهت ایجاد انسداد فرهنگی در ایران.

همانطور که گفتیم با محدود کردن عرصة سیاست به دوستی و دشمنی با اسرائیل فضای اجتماعی به صورت کاذب دوقطبی می‌شود و همین امر مسائل جامعة ایران را به اسرائیل‌ستیزی و اسرائیل‌پرستی تقلیل می‌دهد. به این ترتیب مطالبات مردم به طور کلی به سکوت برگزار می‌شود؛ به عنوان نمونه مطالبات کارگران. دلیل هیاهوی کیهان و فارس نیوز برای تأئید ارتباط یا عدم ارتباط شیرین عبادی با بهائیان، سلطنت طلبان و اسرائیل در واقع گسترش همین جبهة انسداد بوده. ولی به دلیل شرایط نوین منطقه‌ای حباب پروپاگاند کیهان و فارس نیوز چند روزی بیش دوام نیاورد و زیر دماغ مبتکران‌اش ترکید!

امروز ششم شهریورماه سال 1387، روز بسیار خجسته‌ای است، ‌ چون پاسدار شریعتمداری بساط افشاگری‌های «رذلی‌نژاد» پیرامون شیرین عبادی و شرکاء را برچیدند! به یاد داریم که از چند روز پیش رسانه‌های رسمی حکومت اسلامی، ‌ کیهان و فارس نیوز با توسل به سوابق شیرین عبادی تمام ادب و تربیت و به ویژه فرهنگ اجتماعی خود را در طبق اخلاص گذاشته تقدیم امت اسلام کرده بودند، و پس از اینکه فارس نیوز با تحفة محفل نوبل مصاحبه‌ای بسیار فرهنگی ترتیب داد، پاسدار شریعتمداری قول دادند که جهت اثبات ادعای خود، اسناد و مدارک را در روزی‌نامة کیهان منتشر خواهند کرد! ولی از آنجا که هوا این روزها سخت «پس» است، ژنرال شریعتمداری ناچار شدند دکان افشاگری «فضلی‌نژاد» را تعطیل کنند. البته فکر نکنید امثال شریعتمداری به این سادگی میدان هتاکی و لجن‌پراکنی را ترک می‌کنند! ابداً! ایشان مانند دیگر فعلة فاشیسم تا چماق بر فرق‌شان فرود نیاید متوجه نمی‌شوند که باید سکوت اختیار کرد. ولی سرپرست «کیهان» اگر لجن پراکنی نکند، چه بکند؟ وظیفة کیهان و اطلاعات تهدید، تخریب و تقدیس، از طریق لجن پراکنی و تحمیق است. بنابراین اگر دکة نفس‌کش‌طلبی‌های «رذلی نژاد» تعطیل شد، شریعتمداری می‌تواند با توسل به ماجراهای برون‌مرزی بساط «اخلاق‌گرائی» خود را پهن کند.

اما «اخلاق» از دید امثال شریعتمداری، همانجائی قرار دارد که اخلاق از دیدگاه آخوند: ابتذال، دخالت به حریم خصوصی، امر به معروف، نهی از منکر، و ... و خوراک امروز شریعتمداری از سایت هادی خرسندی تهیه شده! شریعتمداری در مطلب امروز خود از یک «زن فریب خورده» و لجن‌پراکنی رسانه‌ای در کیهان لندن می‌گوید. البته توسل به عبارت «فریب‌خورده» در ادبیات فاشیسم از جایگاه ویژه برخوردار است. در چنین ادبیاتی زن «مهجور» به شمار آمده، مسئولیت اعمال و خواست‌های وی بر عهدة دیگری قرار می‌گیرد. وارد جزئیات این مطلب نمی‌شویم. مسائل خصوصی ایرانیان خارج نشین و کیهان لندن ارزانی پاسدار شریعتمداری و دیگر دکانداران «اخلاق». در هر حال کیهان لندن و کیهان جمکران دو روی یک سکة واحداند و پاسدار شریعتمداری ممکن است روزی از این روزها شخصاً به جمع همپالکی‌هایش در لندن ملحق شود، چرا که شرایط برای اراذل و اوباش مجاهد و مبارز جمکران رو به وخامت گذارده. و پاسدار شریعتمداری اگر یک جو عقل داشت از سخنان رهبر فرزانه که در رسانة کیهان هم منتشر شده به وخامت اوضاع پی می‌برد!

رهبر معظم جمکران دیروز در جمع «نخبگان جوان دانشگاهی» فرموده‌اند، با علم، ثروت «تولید» کنید تا در چاه‌های نفت را ببندیم! بله رهبر معظم گویا به این فکر بکر افتاده‌اند که نفت خام را هم از خارج باید وارد کرد تا «خودکفا» شویم! خلاصه به نظر می‌رسد که رهبر فرزانه دیگر نمی‌توانند نفت را به تاراج اربابان بدهند و پورسانتاژ دریافت کنند، پس این نفت دیگر به چه درد می‌خورد؟ همان بهتر که در چاه‌های نفت را «پلمب» کنند تا به دست «دشمن» نیفتد. مقام معظم به دانشجویان ممتاز دانشگاه‌ها گفته‌اند، اگر ثروتمند باشیم پیشرفت می‌کنیم! ایشان سپس دستور داده‌اند که برای رسیدن به «اقتدار» و ثروت ملی «نخبگان» از ابزار «علم» استفاده کنند:

«ایشان لازمة پیشرفت علمی و جبران عقب ماندگی‌ها را داشتن ثروت دانستند و خاطر نشان کردند: روزی که ما بتوانیم درآمد کشور را از راه دانش بدست آوریم و درچاه‌های نفت را پلمب کنیم، آنروز روز خوبی برای ملت ایران خواهد بود.»

بله اگر ثروتمند باشیم پیشرفت می‌کنیم! برای پیشرفت، علم لازم است. این علم را رهبری وسیلة تأمین درآمد کشور خواهند کرد تا ثروتمند شویم و علم تولید کنیم! به این می‌گویند «دورباطل» یا ترهات بافی. ولی خارج از اینکه سخنان علی خامنه‌ای بی‌اساس و ابلهانه است، حکومتی که نان و گوشت و بنزین از خارج وارد می‌کند، و دانشجویان‌اش را به عنوان نیروی کار ارزان قیمت به کشورهای غرب صادر می‌کند، منطقاً نمی‌باید از این گ…خوری‌ها ‌کند. پس مقام رهبری که تا چندی پیش از برکت جنگ و تحریم «پیشرفت» می‌کردند، بهتر است در مورد ثروت و پیشرفت ملی سکوت اختیار فرمایند، چرا که پیشرفت ما ملت با پیشرفت دستاربندان مزدور و مقامات حکومت اسلامی به هیچ عنوان هم‌سوئی ندارد. اما اسلام همانطور که آخوند علم‌الهدی تأکید کرده، با علم و عقل بیگانه‌ است. و علی خامنه‌ای به عنوان رهبر حکومت انسان‌ستیز اسلامی باید هم چنین مهملاتی ردیف کند. کسانی که چنین سخنرانی‌های ابلهانه‌ای برای مقام رهبری تنظیم می‌کنند، مسلماً نگاشتن متن سخنرانی ژنرال جعفری، فرماندة سپاه پاسداران را نیز برعهده دارند. چرا که تیمسار جعفری در «مهرنیوز» سخنان عجیبی بر زبان رانده‌اند که انسان در سلامت عقل‌شان جداً تردید می‌کند. فرمانده سپاه پاسداران، تشکلی که اهرم سرکوب حکومت اسلامی است، امروز انقلاب کرده می‌گوید، سپاه یک نیروی «انسان محور» است!

این ساواکی‌ها که استاد کپی برداری شده‌اند، می‌پندارند هر جا تشکلی از افراد بشر وجود داشته باشد، «انسان محور» است! این «پوکویاماهای» جمکران آبروی سردار سرلشکر دکتر جعفری را با حماقت خود بر باد دادند. فرماندة سپاه سرکوب فرموده‌اند، چون فلسفة وجودی سپاه دفاع از «انقلاب» و دستاوردهای آن است بنابراین لازم است سپاه «انسان محور» باشد. می‌بینیم که انسداد فرهنگی چه فجایعی به بار می‌آورد. فرماندة گروه سرکوب در یک حکومت انسان‌ستیز و «خدامحور»، یک باره هوس کرده «انسان محور» شود:

«فرماندة سپاه با تأکید بر اینکه فلسفة وجودی سپاه و مأموریت آن دفاع از انقلاب اسلامی [...] است [...] تصریح کرد [...] سپاه یک سازمان انسان محور است.»

حال بهتر است ببینیم در قاموس نوکران آمریکا «انسان‌محوری» اصولاً چگونه تعبیر می‌شود؟ ژنرال جعفری تقویت «روحیة تعبد» و «دینداری» در سپاه را معیار انسان محوری می‌دانند! بهتر بگوئیم ایشان نیز مانند رهبرشان عملاً به پریشانگوئی افتاده‌اند، و انسان ستیزی را با انسان محوری اشتباه گرفته‌اند:

«تعبد، دینداری، و خدا را ناظر بر اعمال خود دانستن [...] برای خدا و در جهت او حرکت کردن راهبرد سپاه [...] خواهد بود.»


آری! این است «انسان محوری»، ویراست پوکویاما که در «مهرنیوز»، مورخ 6 شهریورماه سالجاری منتشر شده. در روایات اسلام و مسلمین آمده که زنان میهمان زلیخا چون چشم‌شان به صورت یوسف افتاد، چندان محو چهرة زیبای او شدند که بجای بریدن ترنگ، دست خود می‌بریدند. دستاربندان مزدور هم که دل در گروی آمریکا دارند، اختیار از کف داده، بیشتر به هذیان‌گوئی افتاده‌اند، چون می‌پندارند ارتش ناتو بر آنان لطف کرده از خاک گرجستان قدم بر چشمان‌شان خواهد گذاشت!

به زلیخاهای ریشوی جمکران، به ویژه به رهبرشان توصیه می‌کنیم، چند روز صبر کنند تا صبح دولت‌شان بدمد، چون شکسته شدن محور «تفلیس ـ تل‌آویو ـ تهران» فقط از نتایج سحر است.

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس



پیوند این مطلب در گوگل


...

سه‌شنبه، شهریور ۰۵، ۱۳۸۷


کشک و پژوهش!


...
در وبلاگ «ژوکر فرهنگی» گفتیم که تاریخ ایران با امپراطوری هخامنشی آغاز شد. امپراطوری‌ای که دین دولتی نداشت و بر اساس «مقدسات» پایه ریزی نشده بود. پیشتر گفتیم که امپراطوری هخامنشی یک امپراطوری زرتشتی نبوده و هویت تاریخی ما ایرانیان با مقدسات مذهبی هیچ پیوندی ندارد. ولی جوجه پاسداران سلطنت‌طلب آس برندة خود را رو کرده‌اند، و با توسل به لچک حاجیه عبادی «هویت» ایرانی را برای‌مان چنین تعریف می‌کنند: «ایرانی ـ اسلامی!» و این «هویت» گویا با بهائیت در تضاد قرار می‌گیرد، چرا که منافع استعمار چنین ایجاب می‌کند.

فارس نیوز، مورخ 26 اوت 2008، به قلم لطف‌الله لطفی، یکی از «پژوهشگران تاریخ معاصر»، مطلبی تحت عنوان «سخنی با شیرین عبادی پیرامون بهائیت» انتشار داده. نویسنده در این مطلب با استناد به فرمایشات چند «پروفسور» غربی نتیجه گرفته که «قره‌العین» نمی‌توانسته گرایشات فمینیستی داشته باشد! و بهائیت یک «تفکر» جهان سومی است! واقعاً برای رسیدن به چنین نتایجی به «تحقیقات» و فتاوی پروفسورهای غربی هم نیاز بود! مسلم است‌که «قره‌العین» با فمینیسم ارتباطی نداشته، چون در آن دوران موضعی به عنوان فمینیسم اصولاً مطرح نشده بود. ولی بهائیت یک «تفکر» جهان سومی نیست، بهائیت تداوم همین تشیع‌جمکرانی است و تشیع با «تفکر» هزاران سال نوری فاصله دارد. در ضمن یهودیت، مسیحیت و اسلام به مراتب از بهائیت عقب افتاده‌تراند، چون بر تعلقات قومی و بدوی‌ پای می‌فشارند. کتب مقدس‌شان شاهدی است براین مدعا. پس بهتر است پیروان ادیان ابراهیمی که توحش و تحجرشان عالمگیر شده، دست از سر بهائیت بردارند. این ایرادهای ابلهانه حکایت طعنه زدن سیر به پیاز است!

نویسندة مقاله در «فارس‌نیوز» با تکیه بر سخنان چند پروفسور بهائی و غیربهائی می‌کوشد دراویش را نیز بهائی معرفی کند! تا علاوه بر سرکوب وحشیانة بهائیان در ایران سرکوب دراویش نیز قابل توجیه شود. بهتر بگوئیم پژوهشگر جمکران هوای بازگشت به دوران شیرین کریمخان زند و امیرکبیر در سر می‌پروراند. چون کریمخان هم یکی از پیروان سرکوب دراویش بود، البته بهائیان افتخار زیستن در دوران «وکیل الرعایا» نداشتند، در غیر اینصورت این حاکم «کریم» نسل‌شان را منقرض می‌کرد.

پژوهشگر «تاریخ جمکرانی» می‌فرمایند، تشکیلات جهانی بهائیت مورد انتقادات جدی قرارگرفته. و جای تعجب نیست که منتقدین هم چند «استاد» تولید ینگه دنیا باشند! می‌دانیم که قبلة گورکن‌ها آبدارخانة سازمان سیا است و هر چه بعضی «استادان» در ینگه دنیا بپزند، این‌ها با کمال میل می‌بلعند. به گفتة «پرفسور» لطفی، این استادان منتقد بهائیت به اکتشافات بزرگی نائل آمده‌اند، از آنجمله است، «بنیادگرائی» تشکیلات رهبری بهائیت! بله تشکیلات رهبری جهان اسلام در عربستان، بسیار پیشرفته و دمکراتیک است! تشکیلات رهبری شیعی مسلکان در جمکران هم حرف ندارد! واتیکان، کلیسای آنگلیکن، باپتیست‌ها و اوانجلیست‌ها از این نظر گوی سبقت از دیگران ربوده‌اند، و به ویژه واتیکان که اخیراً کشیش‌های فدائی شهید «فرانکو» را به سرپرستی کلیسا منصوب می‌کند با بنیادگرائی بکلی بیگانه ‌است. ولی خوب جناب «دکتر» خوان کول، استاد مطالعات خاورمیانة دانشگاه میشیگان و چند تن از همکاران‌شان فقط از رهبری بهائیت انتقاد کرده‌ و می‌گویند گرایش لیبرالیستی ندارد! چون از دید آقای لطفی و مراجع تقلیدشان در ینگه دنیا، آخوندهای جمکران، کشیش‌های واتیکان و خاخام‌ها از نظر ژنتیک لیبرال‌اند:

«آنان [محققان غربی] معتقد هستند که ساختار شورای نه نفر رهبریت تشکیلات جهانی بهائیت از گرایشات شدید بنیادگرائی برخوردار است تا گرایشات لیبرالیستی[...]»

مسلماً استادان کذا تعریف نوینی هم از لیبرالیسم می‌شناسند که هنوز به اطلاع ما نرسیده! لیبرالیسم، آنطور که ما می‌شناسیم، به عنوان یک نگرش فردگرایانه با بنیاد دین در تضاد قرار می‌گیرد، و تفاوتی ندارد که کدام دین مورد نظر باشد. در ضمن چند استاد شکستة دانشگاه در جایگاهی نیستند که لیبرالیسم را بنا بر مقتضیات وقت همانطور که مایل‌اند تعریف کنند. پژوهشگران جمکران بجای تکرار طوطی‌وار سخنان این یا آن «دکتر» و «پروفسور» گاوچران بهتر است کمی مطالعه کنند تا دریابند لیبرالیسم هیچ ارتباطی با دین و مذهب ندارد.

ولی جالب‌تر از انتقاد پروفسور «کول»، فرمایشات «دکتر» کاظم زاده، استاد تاریخ و سخنگوی بهائیان آمریکاست که به مذاق آقای لطفی خیلی «شیرین» آمده. چرا که جناب کاظم زاده هم، فرموده‌اند تشکیلات بهائی با دموکراسی در آمریکا «منطبق» نیست! می‌باید پرسید، مگر تشکیلات مسلمانان و یهودیان و مسیحیان با دمکراسی منطبق است و ما نمی‌دانستیم؟ اگر دینی وجود دارد که با سکولاریسم و دمکراسی انطباق دارد، بهتر است آقای لطفی آنرا به ما معرفی کنند که نادان از این جهان نرویم:

«به اعتقاد[...] سخنگوی بهائیان ساختار تشکیلات بهائی لزوماً منطبق با دمکراسی در آمریکا نیست بلکه متعهد به رعایت تئوکراسی جامعة بهائی است.»

سپاس فراوان ایزد توانا را که ساختار تشکیلات تشیع در انطباق کامل با دمکراسی قرار دارد و حضور موجودات وحشی‌ای چون روح‌الله خمینی، اکبر بهرمانی، علی خامنه‌ای، محمد خاتمی و دیگر نعلین‌های جمکران شاهدی است بر این مدعا. بله نمی‌دانیم حکومت اسلامی چند دلار به این «پروفسورها» خمس و زکات داده تا برایش «تحقیقات» به راه بیاندازند و دست پژوهشگرانی چون «لطفی» را برای انتقاد از بهائیت پر از خالی فرمایند. چون اگر امثال لطفی هر کالای تبلیغاتی تولیدی غرب را به عنوان تحقیقات علمی روی سرشان گذاشته و حلوا حلوا می‌کنند، ما احمق نیستیم! و ترهات استادان فرهیختة آکادمی‌های غرب را به عنوان تحقیقات علمی قاپ نمی‌زنیم!

لطفی می‌نویسد، یک محقق آلمانی «معتقد» است که بهائیت درویش مآب است، یک محقق ایتالیائی هم بهائیت را نقابی می‌داند برای «لاقیدی مذهبی!» بهتر است برادر لطفی بداند تحقیقات علمی بر اساس «اعتقادات» حاصل نمی‌شود، کسی که بر اساس «اعتقاد» سخن می‌گوید محقق نیست، آخوند و شیاد و دین‌فروش است و کسی که به عنوان «پژوهشگر تاریخ» ترهات مشتی شیاد را به خورد مخاطب می‌دهد، هم شیاد است و هم ابله:‌

«رومر، محقق آلمانی معتقد است که بهائیت یک مسلک درویش مآب است [...] پروفسور نالینو[...] بهائیت را آمیزه‌ای از توهمات شرقی و آرا و عقاید غربی می‌داند و آنرا نقابی می‌داند برای لاقیدی مذهبی[...] شفر[می‌گوید] عقاید بهائی [...] در مطالعات فلسفی، مذهبی و علم کلام [در مقایسه] با اسلام در مرحلة نوزادی به سر می‌برد [...] نظریه‌های بنیادی فلسفی در مورد نقش عقل و منطق، اخلاق و سیاست مورد پژوهش قرار نگرفته [...] احکام جزائی کتاب اقدس مخالف تصور ارزش‌های حاکم بر دنیای غرب است و نیز مخالف خواسته‌های متخصصین امور جنائی مدرن است [...] بهائیان [می‌گویند] بهاءالله همه چیز را بیان کرده و انسان برای کشف حقیقت نیازی به فلسفه ندارد [...] این می‌تواند جامعة بهائی را به نگرش‌های فرقه گرایانه سوق دهد[...]»

می‌بینیم که بهائیت چه شباهت عجیبی به تشیع دارد. به «برادر» لطفی یادآور شویم که قانون اساسی جمکران هم ملت ایران را به شیعی‌مسلکان تقلیل داده، احکام توحش اسلامی مانند احکام جزائی یهودیت و مسیحیت با احکام مدرن قضائی در تضاد قرار دارد، در وق‌وقیه‌های جمعه هر هفته تکرار می‌شود که «در اسلام همه چیز هست!» و شیرین عبادی به همراه دیگر اوباش نانخور غرب و جمکران دمکراسی و حقوق بشر را در همین دین «مترقی» کشف کرده. از این گذشته ادیان ابراهیمی هیچیک در مورد فلسفه حرفی برای گفتن ندارند. بهتر است برادر لطفی بدانند که ادیان الهی بخشی از فلسفة ارسطوئی را به عاریت گرفته‌اند!

جناب لطفی در پایان پژوهش‌های کشکی خود ادعا کرده‌اند، تشکیلات بهائی مانع تحقق «حقوق شهروندی» بهائیان می‌شود! همانطور که می‌بینیم، پروپاگاند ابلهانة مؤسسة کیهان برای عبادی با مطلب «علمی» برادر لطفی به اوج خود رسیده، چرا که ایشان ضمن استخراج یک عدد سیمون دوبووار از دوران قاجار به شیرین عبادی نصیحت می‌کنند فریب بهائیان را نخورد چون اینان قصد دارند از شیرین عبادی یک «قره‌العین» بازسازی کنند!

بیچاره قره‌العین یا زرین تاج که در زمان خودش نسبت به زنان ایران پیشرو بود. اینکه حاج لطفی از نقشه‌های «شوم» بهائیان پرده برداشته و به عبادی می‌گوید، مواظب باش حجاب را برنداری که قره‌العین خواهی شد، نشان می‌دهد که جنجال فعلة فاشیسم و اربابان‌شان بر همان یک تکه پارچه متمرکز شده، تا حقوق زنان ایران در «حجاب» خلاصه شود.

اگر موسسة استعماری کیهان و شرکا‌ی‌اش‌در «فارس نیوز» می‌پندارند که با تبلیغات ابلهانة خود می‌توانند ما را همزمان به سوی «سلطنت» و «بهائیت» «ارشاد» فرمایند و قره‌العین خودشان را بجای الگوی فاطمه بگذارند سخت در اشتباه‌اند. جنگ زرگری با عبادی، برافراشتن پرچم مبارزه با بهائیت و اسرائیل ما را از لائیسیته به بیراهة «دین نوین» و «دین مترقی» رهنمون نخواهد شد. بهائیت تداوم تشیع است و آخوندهای شیعی مسلک به همان دلیل که با دراویش دشمنی دارند بهائیت را نیز مردود می‌شمارند. برای رهائی از چاه جمکران و تشیعی که دست ساز ناخداکلمب است، یک راه بیشتر وجود ندارد: جدائی دین از سیاست!








نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد



نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس



...


دوشنبه، شهریور ۰۴، ۱۳۸۷



ژوکر فرهنگی!

...
در وبلاگ «لات‌ایسم» به نقل از «نیویورک تایمز» به ترور کمال عبدالله اشاره کردیم و گفتیم که او یک شخصیت شناخته شدة سکولار بود. بهتر است بدانیم علاوه بر سکولارها شبه نظامیان مخالف سازمان القاعده نیز از اهداف مهم آنگلوساکسون‌ها به شمار می‌روند، چرا که مخالفت با سازمان القاعده در واقع مخالفت با حکومت طالبان است. حکومتی که گاوچران‌ها و متحدان‌شان علیرغم اشغال نظامی و تحمیل قانون اساسی در چارچوب قرآن، هنوز نتوانسته‌اند آنرا در عراق پیاده کنند. جهت استقرار چنین حکومتی در عراق لازم است همچنانکه در ایران شاهد بودیم، گروه‌های خرابکار شیعی مسلک در رأس هرم قدرت قرار گیرند. هنوز ایالات متحد موفق به اجرای چنین طرحی نشده ولی می‌پندارد که در درازمدت از طریق سرکوب فرهنگی به اهداف خود نائل خواهد شد. بی‌جهت نیست که ترور معلمان مدارس عراق تبدیل به یکی از اولویت‌های اشغالگران عراق شده. هر معلمی که حذف شود، یک جفت نعلین بجای او قرار خواهد گرفت و نتیجه همانقدر درخشان خواهد بود که در ایران.

وارد کردن دستاربندان به عرصة آموزش و پرورش، تعطیل مدارس مختلط و تحمیل «گزینش» بر اساس «معتقدات» و کندوکاو در زندگی خصوصی مردم همان نکبت و ادباری را به بار می‌آورد که در کشورمان شاهدیم. این شیوة استحماری که اکنون جای نقد و بررسی علمی را در عرصة «فرهنگی» و سیاسی ایران اشغال کرده بجای بررسی عملکرد سیاستمداران و نتایج عملکردهای‌شان، به نقل روایت و حکایت از اینان بسنده می‌کند، و به این ترتیب امکان «تقدیس» و یا «تخریب» آن‌ها را فراهم می‌آورد.

نمونة این شخصیت‌سازی‌ها و افسانه‌پردازی‌ها را در مورد شخص محمد مصدق شاهدیم . خارج از مصدق‌پرستانی که با عربده‌جوئی از بررسی عملکرد محمد مصدق انتقاد «علمی» می‌کنند، گروهی تلاش دارند محمد مصدق را در آینة سخنان این یا آن عضو جبهة ملی به ما «معرفی» کنند! ولی ما برای بررسی کارنامة مصدق عملکردهای او را ملاک قرار می‌دهیم: اشغال آذربایجان توسط ارتش سرخ در پی تصویب «طرح» میهن‌دوستانة مصدق جهت قراردادن نفت ایران در انحصار آنگلوساکسون‌ها، ملی کردن نفت، پرداخت خسارت به شرکت‌های نفتی انگلستان، تحریم اقتصادی ایران، سازمان‌دهی و سکوت در برابر سازماندهی کودتای 28 مرداد. ایجاد ساواک به عنوان بازوی سرکوب استعماری ما ملت و گسترش دخالت دستاربندان در سیاست، ایجاد تشکل استعماری نهضت آزادی از بازتاب‌های مستقیم سیاست‌های مصدق بود؛ علیرغم این پیامدهای شوم، امروز شاهد تبدیل همین محمد مصدق به «قهرمان» هستیم.

جالب اینجاست که پس از کودتای 28 مرداد بر علیه ملت ایران، گروه عزاداران حسینی هنوز می‌گویند، بر علیه دولت ملی مصدق کودتا شد! ما هم بدون مطالعة اسناد به اصطلاح محرمانة این یا آن سفارت‌خانه که بنا بر مقتضیات بعضی‌ اوقات منتشر می‌شود، به عزاداران حسینی سه نکتة مهم را یادآور می‌شویم. نخست اینکه، محمد مصدق یک‌شبه از آسمان به زمین نیامد و در دستگاه پهلوی اول افتخار «خدمت» داشت؛ دوم اینکه سلطنت پهلوی اول برخاسته از کودتای نظامی بود و مشروعیت قانونی نداشت. پس از شهریور 20 که نهادهای قانونی با سلطنت محمدرضا پهلوی موافقت کردند، این سلطنت مشروعیت یافت ولی محمد مصدق با فراهم آوردن زمینة کودتای 28 مرداد، مشروعیت همین سلطنت را نیز از میان برد. در نتیجه «حسن نیت» محمد مصدق و شرکای‌شان ارزانی مصدق‌پرستان، چون نتیجة «میهن دوستی» مصدق در برابر ماست: حکومت اسلامی! حال سیاست را به پروفسورهای سیاست‌شناس و زبدة رادیو فردا و بنگاه خبرپراکنی ناخداکلمب واگذار می‌کنیم، تا مهملات «سنتی» را به خورد مخاطبان بدهند. و می‌پردازیم به «گزینش» در عرصة فلسفه، شعر و هنر، یا کندوکاو در زندگی خصوصی فلاسفه، شاعران و هنرمندان. این فعالیت‌های «علمی» را در بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی»، رادیو زمانه، هفتان، سایت «گزارشگران» و دیگر سایت‌های «فرهنگی ـ جمکرانی» می‌توان مشاهده کرد.

در این دکه‌های استحماری، فروید و نیچه هدف اصلی لجن‌پراکنی عملة فاشیسم‌اند، چون همانطور که پیشتر هم گفتیم، فاشیسم مانند استعمار، «انسان ستیز» است و نظریة فروید، مانند فلسفة نیچه «انسان محور». در نتیجه لجن‌پراکنی به فروید و نیچه «تکلیف الهی» است. البته این لجن‌پراکنی مانند «تاریخ‌نگاری» گورکنانه از طریق نبش قبر صورت می‌گیرد. به این ترتیب که یک فیلسوف را از تابوت بیرون کشیده خاطرات او را از زندگی نیچه برایمان نقل می‌کنند! یا به ما می‌گویند، فروید به مواد مخدر معتاد بوده! این نخبگان که به ویژه در سایت رادیوزمانه و هفتان بلبل زبانی می‌کنند، می‌پندارند که با این چرندیات نظریة فروید یا فلسفة نیچه اعتبار خود را از دست خواهد داد، و شهید میشل فوکو دست در دست عالیجناب هابرماس، اومبرتو اکو و دیگر فاشیست‌های هزارة سوم بجای آنان بر «تخت» خواهند نشست! و با استفاده از اینان تخریب و تحریف «مدرنیته» را می‌توان با فراغ بال به «کمال» رساند.

همین روند تخریب و تحریف در مورد شاعران و نویسندگان ایران نیز اجرا می‌شود. برگزاری نشست‌های استحماری آکسفورد، سخنرانی‌های شیوا و پوچ کاتوزیان و مصاحبه‌های مبتذل آغداشلو و ... بر دو محور استوار شده: القاء این امر که جنبش‌های «انسان محور» غرب، در گذشته‌های دور در ایران وجود داشته! به این ترتیب است که ناگهان در نشست آکسفورد ادعا می‌کنند، «رنسانس» با حماسه‌های شاهنامه در ایران به وقوع پیوست، ‌ آنهم پس از «دو قرن سکوت!» یا به ما می‌گویند، شما ایرانیان اصولاً نیازی به اعلامیة جهانی حقوق بشر ندارید؛ «حقوق بشر» همان است که در منشور کوروش کبیر به آن اشاره شده و شما باید افتخار کنید که 2500 سال پیش از غربی‌ها حقوق بشر داشته‌اید! و البته ما هم به عنوان ایرانی افتخار می‌کنیم که 25 سدة پیش، بنیانگزار دودمان هخامنشی برای ملل مغلوب حقوقی قائل شده که امروز ما ملت از آن محروم‌ایم. ولی این موضوع مهم را به ما یادآوری نمی‌کنند که نخستین امپراطوری جهان به نام «دین» و «مقدسات» پایه‌ریزی نشده بود. و به دلیل همین بی‌اطلاعی از واقعیات تاریخی است که از چنین هندوانة بزرگی که زیر بغل‌مان می‌گذارند مفتخر می‌شویم و مانند حاجیه شیرین عبادی در «رادیو فردا» ترهات می‌بافیم و به شیعه بودن خود افتخار هم می‌کنیم! و یا اینکه در کمال حماقت، جنگ زرگری «فارس‌نیوز» و کیهان پیرامون سلطنت طلب بودن عبادی را جدی می‌گیریم و با بی‌صبری انتظار می‌کشیم که موسسة استعماری کیهان که امثال حمید مولانا را نیم قرن در دامان پر مهر خود پرورده، در مورد شیرین عبادی برایمان افشاگری هم بکند!

باید حضور «پروفسو» حمید مولانا که عمری را در خدمت ساواک گذرانده و این روزها مأموریت مشاورت احمدی نژاد را بر عهده گرفته‌اند عرض کنیم که، این جنگ تبلیغاتی ابلهانه را بی‌جهت به راه انداخته‌اند. برای ما ملت هیچ اهمیتی ندارد که عبادی سلطنت طلب باشد یا پیرو به اصطلاح «انقلاب اسلامی». چرا که سلطنت برخاسته از یک کودتا در هر حال حامل انقلاب اسلامی یا بهتر بگوئیم حامل براندازی 22 بهمن بود، بنابراین کاملاً منطقی است که جان‌نثاران یک سلطنت کودتائی، به محض تضعیف اعلیحضرت در به در به دنبال «پدر» به راه افتاده، شیفتة نخستین دستاری شوند که چشمان نزدیک‌بین‌شان در افق سیاست کشور می‌بیند.

زورپرستی، ویژگی فعلة فاشیسم است. اگر آمریکا و به طور کلی استعمار غرب بجای حمایت از خمینی، از یک «تکه چوب» هم حمایت می‌کرد، زورپرستان، همه به همان «تکه چوب» کذا ایمان می‌آوردند، و معجزات «تکه چوب» دهان به دهان می‌گشت تا به ما برسد و متوجه شویم که اینان عکس «تکه چوب» را هم در ماه رؤیت کرده‌اند. و اینکه «تکه چوب» به هفت زبان زندة دنیا مسلط است؛ تکه چوب سال‌ها در زندان و تبعید به سر برده، و فرزندان‌‌اش توسط ساواک همگی به شهادت رسیده‌اند و ... و خلاصه «تکه چوب» قرار شده مانند احمدی نژاد پول نفت را سر سفرة ما بیاورد. اتفاقاً «تکه چوب» فعلی، پول را واقعاً سر سفرة مردم آورد، سپس پول نفت را در همان سفرة کذا پیچید، و کل سفره همراه با نان و آب و برق را تقدیم اربابان خود فرمود!

بی‌جهت نیست که رهبر فرزانه دیروز از «تکه چوب» فعلی خواستند برای پنجسال آینده هم «برنامه ریزی» کند. بله، «پروفسور» حمیدمولانا بی‌جهت از آستین استعمار سر مبارک‌شان را در نیاورده‌اند! «ژوکر» فرهیختة عموسام که مطالب پوچ و مضحک‌شان معمولاً در کیهان منتشر می‌شود، به دلیل خدمات فرهنگی‌شان یک بنیاد فرهنگی هم قرار شده در ونک به راه ‌اندازند. در کشوری که مفاخر ادبی‌اش چون فرخزاد و هدایت و فرخی‌یزدی و عشقی مطروداند و فاقد «بنیاد»، حمید مولانا، که مانند محمد خاتمی نور خدمت در ساواک از چهره‌‌اش ساطع می‌شود، حتماً باید یک بنیاد فرهنگی داشته باشد.

هر چه باشد ما ایرانیان که 2500 سال تاریخ مدون داریم، ما که تاریخ کشورمان را با کوروش کبیر و منشور حقوق بشر آغاز کردیم، و امروز با لجن استعمار و نکبت حکومت اسلامی پای به هزارة سوم گذاشتیم، می‌باید از زبان یک ساواکی دیگر به نام مسعود بهنود در «شهروند امروز» مورخ 4 شهریور سالجاری بخوانیم که، بدون «ابرمرد هرگز»! بله شیخ مسعود بهنود در راستای لجن‌پراکنی‌های متداول و مرسوم و در مسیر بیراهة تحریفات مقدس، از فردوسی به هیتلر و سپس به بتهوون و شکسپیر نقب می‌زنند! بهنود، هیتلر را «ابر مرد» می‌خواند و می‌گوید، هیتلر برخلاف فردوسی کتاب آسمانی خود را در«سکوت» ننوشت! رهبرکبیر، «نبرد من» را با الهام از واگنر و نیچه به رشتة تحریر درآورد! شیخ مسعود سپس از هیتلر به مارکس و انگلس تونلی حفر می‌کند تا برسد به «پوپر»! و بگوید فکر نکنید همة ابرمردها بداند، ابر مردهای خوب هم داریم:

«همین‌ها، از شکسپیر و حافظ، بتهوون و آنیشتین [اینشتین] هستند که نمی‌گذارند باورمان شود که بی ابرمرد می‌توانیم زیست. هر چه به خود گفته باشیم روزگار ابرمردان گذشت.»


البته ما به شیخ مسعود اطمینان می‌دهیم که استعمار تا جان در بدن دارد، کودکان‌اش را بدون «ابرمرد» نخواهد گذاشت. سید محمد خاتمی فرهیخته و سیدحمید مولانا، «پروفسور» معروف را «خداوند» برای راهنمائی بشر فرستاده، تا در زمینة «بنیاد فرهنگی» به «رقابت آزاد» بپردازند. هر دوی اینان در کیهان خدمت کرده‌اند، هر دو سیداند و هر دو ساواکی! ولی افسوس که دست ما از دامان ابرمرد درست و حسابی کوتاه است! همان که بهای نفت را تعیین می‌کند. به گزارش رویترز، مورخ 25 ماه اوت 2008، اعضای اوپک در نشست 9 سپتامبر تدابیری خواهند اندیشید تا از کاهش بهای نفت جلوگیری کنند! نمی‌دانیم آنروزها که نفت را بشکه‌ای 9 دلار غارت می‌کردند این «اعضاء» کجا بودند؟



نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس



...


یکشنبه، شهریور ۰۳، ۱۳۸۷



لات‌ایسم!

...

در وبلاگ «اگر و اکبر» بر «جدائی دین از سیاست» تأکید کردیم،‌ و در همینجا عنوان کنیم، آن‌ها که «جدائی دین از دولت» را مطرح می‌کنند به «تحریف» لائیسیته مشغول‌اند. چرا که «جدائی دین از دولت»، به هیچ عنوان با دخالت دین در سیاست تخالفی ندارد. در واقع جارچیان «جدائی دین از دولت» خواهان بازگشت به دوران آشوب و هرج و مرج در زمان سلطنت‌اند، همانروزها‌ی خوب که هر گاه منافع کارخانة رجاله پروری ایجاب می‌کرد یک جفت نعلین به مخالفت با دولت «قیام» می‌فرمود و اوضاع همیشه به نفع نعلین و بر ضد منافع ملی فیصله می‌یافت. از دورة فتوی میرزای شیرازی و از زمانیکه سرکوب بهائیان در دوران قاجار آغاز شد، روحانیت شیعه پیوسته در سیاست‌ دخالت می‌کند. و پس از کودتای کلنل آیرون‌ساید اسلام پناه، و مخالفت «نعلین» با استقرار جمهوری و بعدها مخالفت خمینی دجال با «کاپیتولاسیون» نیز جدائی دین از دولت و دخالت روحانیت در سیاست را شاهدیم. پس به «بومی‌گرایان» مقیم فرنگ که اسلام‌سنج به دست گرفته، درجة اسلام مردم را مشخص می‌کنند و در کمال بیشرمی به تحریف دمکراسی مشغول شده، آنرا «جدائی دین از دولت» تعریف کرده‌اند، یادآورمی‌شویم که طرح «جدائی دین از دولت» یک پیشنهاد عوامفریبانه است و بس. برای ایجاد یک حاکمیت لائیک لازم است به دخالت دین و روحانیت که مدعی واسطگی میان خداوند و بندگان شده، در سیاست کشور نقطة پایان گذاشت. حال بپردازیم به وبلاگ امروز.

خوشبختانه المپیک پکن به پایان رسید، و ما که افتخار تماشای مراسم افتتاح آنرا فقط طی چند لحظه، آنهم به طور کاملاً اتفاقی داشتیم، مراسم پایانی را نیز با گیتار «جیمی پیج» به پایان رساندیم! بله، به گفته «جک روگ» این مراسم «عالی» برگزار شد. اتفاقاً ما هم با رئیس کمیتة المپیک کاملاً موافق‌ایم، حرف نداشت! نه کسی دوپینگ کرد، نه داوران حق و حساب گرفتند، نه هیچ کشوری اعمال نفوذ کرد، مثل همیشه «عالی» برگزار شد! واقعاً در المپیک «معنویت» موج می‌زد، ‌ هیچکس به ده‌ها و شاید صدها میلیارد دلار که پشت پردة این مسابقات مفتضح هر چهار سال یک‌بار ردوبدل می‌شود، نگاهی نیانداخت! همه به ورزشکاران، به ویژه ورزشکاران «ینگه دنیا» خیره شده بودند، بخصوص دوربین گزارشگران فرانسه که بجز فرانسوی‌ها و گاوچران‌ها هیچ نمی‌دید. البته حق داشتند! با افتضاحی که در اوستیای جنوبی پیش آمد، باید از گاوچران‌ها دلجوئی می‌شد، که شد! و خلاصه امروز معنویت المپیک به پایان رسید و ما هم سری به سایت‌های خبری گورکن‌ها زده متوجه شدیم اگر در حوالی گرجستان، سازمان ناتو پس از درگیری با ارتش روسیه پس گردنی غیرمنتظره‌ای دریافت می‌کند، در جمکران هم بین نوکران آمریکا دعوا بالا می‌گیرد و همه ترسان و لرزان به «انتقاد» و «تکذیب» پرداخته، هر یک سعی دارد به تخته پاره‌ای چنگ بیاندازد، تا گلة گمراه به سوی گروه حاج اکبر سازندگی و محمد خاتمی شیاد هدایت و ارشاد شود.

البته خط اصلی ارشاد یا محور این پروپاگاند استعماری را «فاینانشال تایمز» هفتة گذشته مشخص کرده بود. این روزی‌نامه از زبان عیال الهام، سخنگوی دولت به مداحی از احمدی نژاد پرداخته و «روزآنلاین» این مصاحبه را تحت عنوان «خاتمی برانداز است» انتشار داد. بله، جهت حفظ منافع استعمار غرب در ایران لازم است «خاتمی» را به عنوان «سکولار» به ما ملت حقنه کنند، و برای چنین ادعای ابلهانه‌ای چه کسی بهتر از عیال الهام، سخنگوی دولت مهرورزی! بهتر بگوئیم فاینانشال تایمز یک خمینی مؤنث پیدا کرده که خود را «زن برتر» می‌داند، چون آخوند سیستانی که هیچ زنی را به حضورنمی‌پذیرد، ایشان را پذیرفته! البته عیال الهام نادان‌تر از آن است که بداند زن یا مرد مدعی برتری بر همجنس خود چه اشکال عمده‌ای دارد! بگذریم! سایت پیک ایران مورخ 20 اوت سالجاری، مصاحبة خمینی مؤنث را با فاینانشال تایمز انتشار داده. همسر الهام ضمن انتقاد از محمد خاتمی و در واقع جهت بازارگرمی برای گروه اصلاح‌طلبان حکومتی، نه تنها خاتمی را مخالف حکومت اسلامی قلمداد کرده که او را طرفدار سکولاریسم معرفی می‌کند:

«خاتمی به منظور سرنگونی جمهوری اسلامی اصلاح طلبان را رهبری کرده [...] اصلاح‌طلبان برای سکولار کردن کشور علیه اسلام جنگ به راه انداخته‌اند[...]»


البته در اینکه محمد خاتمی قصد براندازی و کودتا داشت تردیدی نیست. پیشتر هم گفتیم که کودتای دارودستة خاتمی آنروز که وزیر امورخارجة فرانسه پس از چند روز انتظار، ناامید از موفقیت کودتا، حمایت دولت خود را از حکومت ایران اعلام کرد، شکست خورد. ولی دلیل کودتای گروه «خاتمی ـ خوئینی‌ها» به هیچ عنوان شیفتگی آن‌ها بر سکولاریسم نبوده! محمد خاتمی پس از دریافت فرامین اربابان در اروپا و به ویژه در واتیکان تلاش کرد براندازی را سازمان دهد تا هم ملایان از تجربة حکومت اسلامی جان سالم به در برند، و هم یک حکومت استعماری تازه نفس بجای حکومت مفلوک جمکران بنشیند و بازار سرکوب و چپاول غرب از رونق نیافتد. از مطلب دور افتادیم، بازگردیم به مصاحبة فاینانشال تایمز و بازارگرمی برای خاتمی و سردار اکبر از زبان یک موجود منفور و مبتذل.

می‌دانیم که در «جبر»، منفی در منفی، مثبت است! بنابراین اگر موجود نفرت انگیزی چون همسر الهام به ستایش از شخصیت منفوری چون احمدی نژاد بپردازد، در واقع تیر خلاص به پرزیدنت مهرورزی شلیک شده، چون در مسیر پروپاگاند برای گروه خاتمی نتیجة آن «مثبت» خواهد بود. همچنانکه وقتی پاسدار شریعتمداری در کیهان برای ایجاد یک جبهة سلطنت‌طلب، به دامان شیرین عبادی آویزان می‌شود، تا راه رستگاری را به اصلاح طلبان حکومتی نشان دهد، در واقع به تبلیغ برای تحفة محفل نوبل پرداخته. ولی در این میان جالب‌تر از همه، ایجاد شکاف بین کیهان و فارس‌نیوز است!

فارس نیوز که متعلق به جناح پاسداران سلطنت طلب است، ضمن انتشار مصاحبه‌ای با عبادی از زبان او به هتاکی به شاه سابق پرداخته. از تکرار اظهارات مبتذل عبادی در فارس‌نیوز مورخ 24 ماه اوت سالجاری خودداری می‌کنیم، چون وبلاگ‌مان به ابتذال بازار آلوده می‌شود، ولی از اهالی فارس‌نیوز که چهرة واقعی شیرین عبادی را به ما نمایاندند، بی‌نهایت سپاسگزاریم. بدون این مصاحبه، ادعای ما پیرامون ابتذال برگزیدة محفل نوبل هیچگاه نمی‌توانست به اثبات برسد. پس «فارس‌نیوز» را رها کرده بازمی‌گردیم به عیال الهام که خاتمی و ابودلقک بهرمانی را به طرفداری از اسرائیل و آمریکا متهم می‌کند! حال آنکه در کل، این حکومت ساخته و پرداختة استعمار است. البته جناب پروفسور کاتوزیان که نقش انگلستان را در کودتای کلنل رضاخان انکار می‌کنند، فرموده‌اند،‌ «این حرف‌ها نشان عدم پذیرش مسئولیت است!»

بله ایشان هم از همان پروفسورهای آکسفورد هستند که بر ظهور «رنسانس» در «حماسه» نظارت فرمودند و در رشتة تحریف و مهمل‌گوئی از آکسفورد یک دکترای واقعی دریافت داشته‌اند. باید دید در سدة اخیر سه کودتای 1921، 1953 و 1979 را چه کسی سازمان داده؟ نیروهای سرکوب شهربانی، ساواک و سپاه پاسداران را چه کسی آموزش می‌دهد و چه کسی تجهیز می‌کند تا بتوانند به سرکوب روزمرة مردم و چپاول ثروت‌های ما ادامه دهند؟ پاسخ به این پرسش‌ها را باید در بانک‌هائی جستجو کنیم که ارز حاصل از چپاول نفت ما در آن‌‌ها انباشته می‌شود. و اما در تداوم تبلیغات فاینانشال تایمز برای گروه خاتمی و حاج اکبر، وزیر ارشاد جمکران، «داش» صفارهرندی، پاشنة کفش خود را «ورکشیده» و در حالیکه برق تیغة چاقوی فرهنگی‌شان نابینایان را هم خیره می‌کند، نه تنها در غرب که در افغانستان و عراق هم لیبرال دمکراسی رؤیت فرموده‌، و دون‌کیشوت‌وار به جنگ با آن رفته‌اند!

سخنان «داش» صفار، در کیهان مورخ 23 ماه اوت 2008 انتشار یافته. وزیر ارشاد حکومت اسلامی گویا کر است و برق تیغة چاقو، خودش را هم کور کرده، چرا که حکومت اسلامی افغانستان و عراق را لیبرال دمکراسی می‌خواند! نمی‌دانیم چرا یک نوبل به کلاه مخملی عرصة فرهنگ و هنر جمکران اهداء نمی‌کنند! حیف این استعدادهاست که پنهان بماند:

«برای منتقل کردن لیبرال دمکراسی به کشورهائی مثل عراق و افغانستان مجبورند صدها هزار نیروهای نظامی‌شان را بیاورند[...]»

همانطورکه «فوکویاما» ضمن پشتک و وارو زدن برای سرمایه سالاری جهانی «پایان تاریخ» را اعلام کرد، «داش» صفار هم در حین چندین معلق برای اربابان، پایان لیبرال دمکراسی را اعلام می‌کنند، و جهانیان را فرمان می‌دهند که به دنبال «گفتمان» نوینی بروند. و آن گفتمان «نوین» را «مهدویت» می‌خوانند که باز می‌گردد به اعتقادات زرتشتیان! و آخوندهای یهودی، مسیحی و مسلمان آن را از روی دست زرتشتیان «کپی» زده‌اند. می‌بینیم که «جوزف بایدن» هم از پیروان بر حق مهدویت و از طرفداران «داش» صفار است. چون وزیر ارشاد گورکن‌ها نیز از مخالفان چماقداری است! صفار هرندی می‌گوید، مردم در غرب با لیبرال دمکراسی مخالف‌اند و با چماق بر سرشان می‌کوبند تا لیبرال دمکراسی را قبول کنند:

«گفتمان‌های غالبی در جهان [...] بوده‌اند [...] که آخرین آن‌ها نسخة آخرزمانی لیبرال دمکراسی بوده [...] طراحان این گفتمان امروز به شکست آن اعتراف می‌کنند [...] اگر نسخة شفابخشی بود [...] چه ضرورتی داشت که با چماق بر سر مردم بکوبند تا آن‌ها مجبور به قبول آن شوند.[...]»

مسلماً پروفسور مولانا در تدوین این سخنرانی احمقانه نقش به سزائی داشته‌اند چون این سخنرانی به مقالات مهملی که پاسدار شریعتمداری از ایشان منتشر می‌کند شباهت عجیبی دارد، و اگر کسی سبک نگارش بشناسد ممکن است متوجه شود چنین ترهاتی از ذهن علیل یک پروفسور واحد تراوش کرده. در هر حال پس از نصب‌ «الله‌اکبر» بر روی پرچم عراق، تروریست‌ها در کمال آرامش به حذف فیزیکی سکولارها و مخالفان القاعده مشغول‌اند. به گزارش نیویورک تایمز، مورخ 23 اوت، «کمال عبدالله» از اعضای بلند پایة وزارت فرهنگ عراق، که قرار بود در جایگاه وزارت قرار گیرد به ضرب گلوله از پای درآمد. کمال عبدالله 54 ساله، سنی مذهب و به گفته سخنگوی وزارت فرهنگ عراق سکولار بود! به همین دلیل رسانه‌های جمکران ترور او را مانند کشتار غیرنظامیان اوستیای جنوبی به سکوت برگزار کردند، که گفته‌اند، «سکوت علامت رضاست».

مسلماً بجای کمال عبدالله، یک لات و داش مشتی شیعی مسلک مانند صفار هرندی در رأس وزارت فرهنگ قرار خواهد گرفت، و مقتدی صدر هم به پیروی از سناتور بایدن، متن سخنرانی‌جناب وزیر را با الهام از سخنان «داش» صفار تنظیم خواهد کرد. جالب است که در «لیبرال دمکراسی» عراق، طرفداران «حکومت اسلامی» و مقامات «شیعه» در امنیت کامل روزگار می‌گذرانند، باید بگوئیم اگر «گفتمان» مهدویت، «نوین» است، امنیت نوکران شیعی مسلک آمریکا در عراق،‌ که مانند جمکران، به حکومت اسلامی و پرچم «الله‌اکبر» مجهز شده، ولی به ادعای هرندی «لیبرال دمکراسی» است هیچ تازگی ندارد.







نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد


نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس


...