جمعه، تیر ۲۱، ۱۳۹۲

سه پایة گلادیو!


 

در پی سقوط دولت کودتائی اخوان‌المسلمین در مصر،   واشنگتن یک‌بار دیگر پشت لندن را خالی کرد و ضمن برچیدن دکان «بی‌طرفی»کویت و بساط «استقلال» حکومت اسلامی پاکستان،  محور «امارات، کویت و عربستان» را از طریق اهداء کمک‌های مالی به خراج‌گزار مصر تبدیل کرد.  این محور در تقابل با ترکیه و جمکران تحت قیمومت ارتش مصر قرار گرفته و ظاهراً از «لائیسیته» حمایت هم می‌کند!   این است دلیل گسترش بیماری هاری نزد جمکرانیان؛  اعتراض‌های مضحک دیلی‌تلگراف و شیون و زاری «ایندیپندنت.»

 

ایندیپندنت با قلم حماقت‌گستر «رابرت فیسک»،   برای کودتای ارتش بر علیه محمد مرسی،   و «مشروعیت» نیست‌درجهان ایشان هیاهو به راه انداخته.  گویا کارفرمایان این روزنامه چند نکتة‌ پیش‌پاافتاده را فراموش کرده باشند!    نخست‌ اینکه،   اخوان‌المسلمین تشکلی است ساخته و پرداختة استعمار بریتانیا.   دیگر آنکه،   محمد مرسی با حمایت مستقیم آمریکا در انتخاباتی به پیروزی رسید که اکثریت مصری‌ها آن را تحریم کرده بودند.   و همچنانکه شاهد بودیم،  رئیس جمهور «مردمی» و «محبوب» با پشتگرمی به حمایت آتلانتیست‌ها،  دست به قانون‌شکنی زده،   مجلس فرمایشی تشکیل داد و یک قانون اساسی کشکی و فاقد مشروعیت،‌  برخاسته از احکام شریعت را هم در رسانه‌های غرب به «تصویب عمومی» رساند.   اینهمه در شرایطی که شعار تظاهرکنندگان میدان تحریر‌ «نان،  صلح،  آزادی» بود!   

 

به عبارت دیگر هیچ جای‌پائی از خشونت و نفرت در مطالبات‌شان به چشم نمی‌خورد.   اینان، ‌ نه خواهان استقرار حکومت اسلامی بودند،   نه خواهان نابودی آمریکا و اسرائیل و صدور انقلاب و ... و از همه مهم‌تر،   مخالفان دولت حسنی مبارک،  با «اعتقادات» مردم هم کاری نداشتند.   خلاصه در تضاد آشکار با اسلام‌گرایان،   ساکنان سرزمین فراعنه مطالباتی انسانی داشتند.   و  این مطالبات را با تشکیل جنبش «تمرد»،  یک‌بار دیگر مطرح کردند،   و فرهنگ و تمدن‌شان را به اثبات رساندند.   در واکنش به تجمع میلیونی جنبش «تمرد»،   همچنانکه شاهد بودیم،   محمد مرسی به کوفتن بر طبل «مشروعیت» رسانه‌ای خود پرداخت.

 

مشروعیتی که شخص مرسی،  با نقض مکرر قوانین،‌  آن را به سخره گرفته بود!  همچنانکه گفتیم دخالت ارتش،   محمد مرسی و تشکل اخوان‌المسلمین را از بن‌بست خارج کرد و اینان را در «سنگر حق» نشاند.   هدف این بود که با ایجاد تنش در داخل مرزها،  محور «تهران ـ قاهره» را از طریق «باند البرادعی» مستحکم کنند.   ولی علیرغم خوش‌رقصی «اخوان القاتلین»  که صدور فتوی قتل مخالفان مرسی و تهاجم مسلحانه به مقر گارد ریاست جمهوری مصر را صادر کرده بودند،  دستیابی به این هدف «نورانی» امکانپذیر نشد.   در نتیجه،‌  رهبر اخوان‌المسلمین را‌ به جرم «تشویق به خشونت» دستگیر کردند و ... و اینچنین بود که در تاریخ 8 ژوئیه 2013،‌  شبکة الجزیره از اعتراض‌های نمایشی حکومت اسلامی پاکستان به آمریکا پرده برداشت!  

 

خلاصة کلام،   معلوم شد دولت پاکستان «رسماً» با تهاجم هواپیماهای بدون سرنشین آمریکا به این کشور موافقت کرده!  گزارش «الجزیره» در سایت ولترنت،‌  مورخ 10 ژوئیه 2013 در دسترس است.   حال این پرسش مطرح می‌شود که دلیل چرخش دولت آمریکا ـ این دولت تاکنون در برابر اعتراضات نمایشی پاکستان واکنشی نشان نداده بود ـ  چیست؟!  به استنباط ما تغییر سیاست آمریکا،   بازتاب تضعیف پیوند «سنتی» آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک است.   تغییر سنگر برژینسکی در مورد سوریه؛  مخالفت کنگرة آمریکا با ارسال تجهیزات نظامی برای مخالفان بشار اسد؛  و ... و حمایت ضمنی از «مطالبات انسانی» مصری‌ها شاهدی است بر این مدعا.  به عبارت دیگر،   حاکمیت آمریکا ـ  و نه شخص اوباما ـ   به حمایت بی‌قید و شرط از سیاست «سنتی» بریتانیا در محور «خلیج فارس ـ کانال سوئز» پایان داده.  به همین دلیل ویلیام هیگ،   وزیر امورخارجة بریتانیا خواهان «بهبود روابط» با جمکران شده:

 

«ویلیام هیگ: بریتانیا آماده بهبود مناسبات با ایران است.»

منبع: سایت نووستی،‌  مورخ 10 ژوئیه سالجاری    

 

شاید وزارت امور خارجة انگلستان چنین می‌پندارد که اگر با یک کودتای نرم به «ولایت فقیه» پایان دهد،  می‌تواند بدنة محفل «شیخ‌وشاه» را دست‌نخورده نگاهدارد!   و به همین دلیل است که محفل کذا یک دو قطبی کاذب نوین ایجاد کرده تا یک‌بار دیگر با توسل به آخوندهای فکل‌کراواتی نهضت «عاظادی» که خیلی هم به حساب خودشان «مترقی» تشریف‌ دارند،‌   شوت‌وپرت‌ها را در کنار اوباش ساواک برای حذف «شاه» بسیج کند.   خلاصه،   اگر پس از عقب‌نشینی یانکی‌ها در مصر،  ناگهان سایت «بی‌بی‌سی»‌ متوجه می‌شود که «همسر مهندس بازرگان چندان سنتی نبوده»،   و‌ «شرق»،‌   بلندگوی محفل «کارتر ـ برژینسکی»،   به یاد «جنایات هیتلر» می‌افتد و رادیوفردا هم از ابتکار این بلندگو استقبال به عمل می‌آورد،   «حکمتی» دارد!  

 

خصوصاً که در این گیرودار،  گذشته از رهبر جمکران،  بخشی که می‌باید از حاکمیت «حذف» شود،   در داخل و خارج مرزها،  به گسترش مقدسات،  تهاجم به حریم خصوصی و صدور فتوی مشغول شده؛   بی‌اعتقادی و اعتقاداش را رسانه‌ای کرده،   و ضمن تحریف شعار اساسی صدر مشروطه  ـ جدائی دین از سیاست  ـ  بر طبل تضاد دمکراسی با «اعتقادات مذهبی» می‌کوبد.  

 

حال آنکه برخلاف ادعای اینان،  در دمکراسی اعتقادات و تعلقات افراد «حریم خصوصی» است و نظم دمکراتیک،  به هیچ عنوان از تحمیل «تعلقات» به حریم جامعه حمایت نمی‌کند.   به عبارت دیگر،   «اسلام سیاسی» در هر حال با دمکراسی در تضاد قرار خواهد گرفت.   چرا که باورها ـ   دینی،  غیردینی یا ضددینی ـ  در هر حال عرصة تعلقات و توهمات و یک‌سویگی است،‌  و به دلیل منطق‌ستیزی،  هرگز از «دور باطل» فراتر نخواهد رفت.   در نتیجه،   ایجاد ترادف میان «دمکراسی و آرمان‌شهر»،   «روشنفکر و مردم‌پرست»،   «تعبد و تفکر»،   «اسطوره و تاریخ» و خلاصه بگوئیم،   مترادف شمردن «روابط یکسویه و دوسویه» فقط و فقط از  شارلاتانیسم و حماقت نشان دارد!  

 

خوشبختانه محفل شیخ‌وشاه به حد وفور از شارلاتانیسم و حماقت برخوردار است!  و هر چه کارفرمایان و اربابان‌ محفل کذا مفلس‌تر می‌شوند،   حماقت و وقاحت اینان نیز افزایش می‌یابد و همزمان مضحک‌تر جلوه می‌کنند.

 

از مقام معظم‌شان شروع‌کنیم که خیلی «مستدل» چرند می‌گوید.   علی خامنه‌ای گفته،  اگر اکثر جهانیان از فرهنگ غرب پیروی می‌کنند،  هیچ دلیلی ندارد،   ‌«ما» هم از این فرهنگ تبعیت کنیم:                    

 

«[...] تبعیت بیشتر مردم دنیا از فرهنگ غرب،  ملاک و دلیلی برای تبعیت از این فرهنگ در جامعه اسلامی نیست [...]»

منبع:  تابناک،  ‌مورخ 11 ژوئیه 2013

 

توحش و حماقت مقام معظم را با همین دو سطر می‌توان به اثبات رساند.  از یک‌سو اگر «دلیلی» برای تبعیت از فرهنگ غرب وجود ندارد،   هیچ دلیلی هم برای عدم تبعیت از این فرهنگ در دست نیست!   از سوی دیگر،  «فرهنگ غرب»،  برخلاف ادعای آخوندهای کانتربری،‌   «دین» نیست که «پیرو» داشته باشد!   و نهایت امر،   هیچ دلیلی وجود ندارد که ایرانیان در کشورشان از «آخوند» دستور  بگیرند؛   آنهم از آخوند بیسواد و تاراجگر و خودفروخته‌ای نظیر علی خامنه‌ای که هنوز نمی‌داند در جهان‌بینی و نظریه‌پردازی،   «دلیل» با «استدلال» منطقی مرتبط است،‌  نه با تمایل و توهم و سنت و فتوی!   

 

البته،  چرندبافی ملایان جمکران تازگی ندارد،   به ویژه که طی ماه مبارک «رَمَدان»،  ملایان همچون اربابان‌شان در لندن و واشنگتن به مراتب هارتر هم می‌شوند.   و اینبار گذشته از ماجرای «ادوارد سنودن» و تحولات مصر،   جنجال «گلادیو» ـ   این جنجال به استعفای ژان کلود یونکر،  ‌نخست‌وزیر ابدمدت لوکزامبورگ منتهی شده ـ   هاری حضرات را دو چندان کرده.   

 

«گلادیو» نام برنامة‌ مشترک لندن و واشنگتن جهت ایجاد یک «ارتش مخفی» برای مبارزه با «کمونیسم» بوده.   اعضای این ارتش «غیررسمی» گرایش‌های «مردمی» داشتند!  و از قضای روزگار،  پس از فروپاشی اتحاد شوروی،   برنامة‌ کذا همچنان ادامه یافته،   از جمله در لوکزامبورگ،  و طی دوران صدارت «یونکر!»   سایت ولترنت،  مورخ  10 ژوئیه سالجاری در مورد شبکة‌ «گلادیو»،  گزارش‌های جالبی منتشر کرده که امکان ترجمه‌شان در این وبلاگ وجود ندارد.   به طور خلاصه بگوئیم،   شبکة «گلادیو» شاخة‌ نظامی «مک‌کارتیسم» است که همچنان به فعالیت‌اش ادامه می‌دهد.   

 

پیشتر به کرات گفته‌ بودیم و یکبار دیگر هم به ناچار تکرار می‌کنیم که «مک‌کارتیسم»  همچون فاشیسم،  در  تقابل با نگرش انسان‌محور «مارکس» قرار گرفته.   حال اگر نیم نگاهی به مطلب «شرق» بیاندازیم،‌ ‌ ردپای فاشیسم و مک‌کارتیسم را در قالب «تحریف تاریخ»،‌  آنهم از طریق سانسور اهداف مادی رایش سوم،  یعنی هدایت سرمایه به مراکز تحت نظارت آنگلوساکسون‌ها در تقابل با مسکو،  به صراحت مشاهده خواهیم کرد.

 

مطلب مذکور تحت عنوان «رئیس انجمن کلیمیان ایران از گفته‌های محمود احمدی نژاد دربارة هولوکاست انتقاد کرد» در سایت رادیو فردا،  ‌مورخ 10 ژوئیه 2013  انتشار یافته.

 گویا احمدی‌نژاد حاضر نیست استخوان لذیذ «هولوکوست» را رها کند!  پس او را هولوکوست‌نژاد می‌خوانیم!   هولوکوست‌نژاد اخیراً ادعا کرده با طرح موضوع «هولوکوست» نظام سرمایه‌داری را خُردکرده،   و دارودستة ‌آورام یزدی هم به مناسبت آغاز ماه «رَمَدان»،    مزخرفات احمدی‌نژاد را به ابزار تحریف تاریخ و به ویژه دم‌جنباندن برای لندن تبدیل کرده‌اند.   خلاصه اینان با شتاب خود را به «ضیافت ارباب» رسانده‌اند؛   البته با توسل به هارون یشایایی.   بله،   دارودستة آورام یزدی شهامت ندارند قبول مسئولیت کنند،  و از سوی تشکل  متحجر خود اظهار نظر فرمایند؛  لات با مسئولیت بیگانه است.  در هر حال،    هارون یشایایی در اعتراض به مزخرفات احمدی‌نژاد یادداشتی نوشته و فرصت‌طلبان «شرق» هم این یادداشت را منتشر کرده‌اند،‌   تا ضمن ارائة ‌تصویر واژگون از خود،‌   فاشیسم را هم تحریف کنند و  با یک تیر چندین و چند نشان بزنند.  هم خود را مخالف فاشیسم بنمایانند،  ‌ وهم فاشیسم را با یهودستیزی در ترادف قرار دهند.  حال آنکه «یهودستیزی»‌ به عنوان وجه مشترک کلیسا و مسجد،   فقط بخش اسطوره‌ای نفرت‌پراکنی‌ای بود که به اهداف مادی و واقعی نازی‌ها پوشش می‌داد!   از سوی دیگر،   نهضت‌عاظادی،  همچون دیگر تشکل‌های سیاسی محفل شیخ‌وشاه،  و به شهادت عملکرد سیاسی‌اش هرگز مخالفتی با فاشیسم نداشته و ندارد!

 

‌اعلام بی‌طرفی دولت ایران در جنگ دوم جهانی و شعار ابلهانة «نه شرقی،  نه غربی» شاهدی است بر این مدعا!‍  پیشتر در مورد «بی‌طرفی» دولت ایران به تفصیل توضیح داده‌ایم وتکرار مکررات نخواهیم کرد،   فقط می‌گوئیم همزمان با تهاجم نظامی «ارتش شکست‌ناپذیر» آلمان نازی به خاک شوروی،‌  مستشاران نظامی رایش سوم،  با صلاحدید بریتانیا به تاخت و تاز در ایران مشغول بودند و دولت ایران در کمال وقاحت ادعای بی‌طرفی هم داشت!   از این گذشته اعلام بی‌طرفی در برابر رایش سوم همانقدر مضحک است که اعلام بی‌طرفی در برابر تروریسم!   در هر حال،   با حمایت لندن و خوش‌رقصی آخوند،  ارتش جنایتکار هیتلر را به عنوان «ارتش امام حسین» به مردم ایران می‌فروختند،   و بازتاب این تبلیغات استعماری را در رمان «حاجی‌آقا» به صراحت می‌توان مشاهده کرد.   یادآور شویم،   یکی از شاخه‌های همین تبلیغات استعماری تشکل «سومکا»‌ بود که اراذل واوباش را از مسیر روزنامة ‌مسعودی‌ها و ساواک به «صاحب‌نظر» و سیاست‌مدار و غیره تبدیل می‌کرد؛  ‌ داریوش همایون فقط یک نمونه‌ از این روند شخصیت‌سازی است!

 

خلاصه بساط فاشیسم در کشور ایران ریشه و «سابقه» دارد،    در محفل شیخ‌وشاه نیز‌ مخالفت با فاشیسم هرگز مطرح نشده،  و یهودیان ایران در این زمینه موضع‌گیری رسمی نکرده بودند. دلیل هم روشن است؛  از انقلاب اکتبر تا امروز،‌   سرکوب مخالفان فاشیسم در دستور کار   دولت‌های پیاپی ایران بوده،   در نتیجه یهودیان ایران هم به تبع اولی نمی‌توانستند با فاشیسم مخالفت علنی داشته باشند!   امروز هم این مخالفت در چارچوب الزامات حکومت ملایان و محفل توحش احترام به ادیان در «شرق» مطرح می‌شود:‌               

          

 «هارون یشایایی [در روزنامه اصلاح‌طلب شرق] از سخنان اخیر [...] ‌احمدی‌نژاد در نفی هولوکاست به شدت انتقاد کرد و آن را باعث تطهیر فاشیسم دانست [...] و گفت [...]‌ هولوکاست [...] اقدام سازمان‌یافته فاشیست‌های هیتلری بود که با هدف یهودی‌کشی اجرا شد[...]»

 

ما هم در تکمیل یادداشت آقای یشایایی می‌گوئیم،   فقط یهودی‌ها قربانی جنایات رایش سوم نشدند؛   هدف نازی‌ها پاکسازی جامعه از معلولین، ‌کولی‌ها و ... و به ویژه نابودی کمونیست‌ها بود.   و بسیاری از سرمایه‌داران یهودی در اروپا و آمریکای شمالی جهت نابودی کمونیست‌ها از رایش سوم حمایت‌های جانانه هم کردند.  به عبارت دیگر،   «اعتقادات مذهبی» و «تعلقات نژادی» صورتکی بود برای ارضاء نفرت و کینه‌جوئی گله‌های مسیحی و مسلمان!  

 

در تبلیغات حزبی نازی‌ها،  یهودی را «مارکسیست» معرفی می‌کردند،   و از آنجا که فاشیسم در تقابل با نگرش انسان‌محور کارل مارکس شکل گرفته،   با حمایت کلیسا و مسجد،  کشتار یهودیان در دستور کار رایش سوم قرار گرفت؛   ولی هدف اصلی سرکوب کمونیست‌ها بود. گذشته از یهودی‌تبار بودن کارل مارکس،  دلایل ترادف «یهودی» با «مارکسیست» پیامد فروپاشی امپراطوری‌های پروس،  عثمانی و تزارها پس از جنگ اول جهانی بود.  پیشتر هم به ویژه با استناد به تحقیقات «کوین پسمور» ـ  این تحقیقات تحت عنوان،  «‌فاشیسم، یک مقدمة موجز»،‌ انتشارات آکسفورد،  2002  ـ  منتشر شده،‌ گفته بودیم که این فروپاشی‌ها،  یهودیان را که فاقد سرزمین بودند،   و ارتباطات گستردة قومی داشتند،  به نسبت دیگر اقوام امپراطوری‌های ساقط شده،   در جایگاه ممتازتری قرار داد.  و همین امر زمینة مناسب برای ایجاد نفرت از یهودی را در فضای پساجنگ اول فراهم آورد،  ‌بگذریم.   هارون یشایایی در ادامه می‌افزاید،  فرهنگ ایرانی هرگز پذیرای تعصبات نژادی،  قومی و مذهبی نبوده و دلیلی ندارد ما ایرانیان به تطهیر فاشیسم و نژادپرستی بنشینیم:

 

«[...] هارون یشایایی [...] می‌نویسد:  چه لزومی دارد ما ایرانیان با آن سابقه درخشان فرهنگی آب تطهیر بر پیکر پوسیده فاشیسم [...] بریزیم [...] مگر نه این است که فرهنگ ایرانی هرگز پذیرای تعصبات نژادی،  قومی و مذهبی نبوده [...]»

 

سطور فوق،  برای کسانیکه تاریخ ایران را می‌شناسند به کوروش،  بنیانگزار امپراطوری هخامنشی ارجاع می‌دهد.  ولی جالب اینکه،  روزنامة وابسته به نهضت عاظادی فراموش کرده که در ادبیات اوباش حوزه،  به ویژه بر اساس اظهارات آورام یزدی،  دبیرکل این نهضت‌،  امپراطوری هخامنشی همان «استبداد 2500 ساله» است،  که اوباش جمکران برای پاک کردن‌اش آمده بودند،  ‌چرا؟  چون از یک‌سو امپراطوری هخامنشی همانطور که پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،  بر اساس توهمات و اعتقادات و سنت،‌   یعنی «به نام خدا» پایه‌ریزی نشده و اثری از توحش «بازگشت به گذشته» در آن به چشم نمی‌خورد.   و از سوی دیگر،  بنیانگزار امپراطوری برگزیدة خدا یا «وارث» شاه نبوده؛‌  کوروش با تلاش این جایگاه را برای  خود به دست آورده بود.  خلاصه «بوق» دارودستة سنت‌پرست آورام یزدی که اینک اظهارات هارون یشایایی را منتشر می‌کند هیچ ارتباطی با بزرگواری و جوانمردی بنیانگزار امپراطوری هخامنشی نداشته و نمی‌تواند داشته باشد.  ‌ اظهارات مشعشع مهدی بازرگان،  سردستة‌ نهضت عاظادی در مورد «سه‌پایة» انقلاب‌شان هنوز پابرجاست:

 

«انقلاب ما و نظام جمهوری اسلامی روی سه پایة مشخص و مسلم[...] بنا شده [...] سه رکنی که [...] شریعتی در افکار و روحیات نسل جوان بذرپاشی و آبیاری کرد و از طرف رهبری و متولیان انقلاب با هنرمندی تمام مورد بهره برداری قرار گرفت[...] آن سه رکن عبارت است از شهادت،  امامت و انتقام[...]»

منبع:  وبلاگ «نهضت بی‌پایه»،  مورخ 3 آذرماه 1388  

 

توحش «شهادت و امامت و انتقام»،  و به طور کلی «رفتار طبیعی» ارتباطی با «فرهنگ» نمی‌تواند داشته باشد!   ورق‌پارة «شرق» گویا فراموش کرده که نهضت‌ عاظادی در فاضلاب «احترام به ادیان» ریشه دارد،  و با توسل به یادداشت هارون یشایایی نمی‌توان از لجنزار توحش به «فرهنگ ایران» اسباب‌کشی کرد؛  هارون یشایایی نظر خود را بیان کرده.   سابقة «درخشان» جبهه ملی و اوباش نهضت عاظادی در پرستش آخوند و گسترش آخوندبازی،   به ویژه در دوران صدارت شاپور بختیار،  نشان می‌دهد که آن جبهه و این نهضت همچون داس‌الله در هر حال با «فرهنگ» بیگانه‌اند.           

    

 

 

سه‌شنبه، تیر ۱۸، ۱۳۹۲

روزنه و رَمَدان!


 

به گزارش ولترنت،  ‌مورخ 9 ژوئیه سالجاری،   ارتش ناتو یک ایستگاه رادیوئی به نام «روزنه» برای مخالفان حکومت لائیک سوریه به راه انداخته.  بله،   بدون «معنویات» نمی‌توان ملت‌ها را تاراج کرد:     

 

«[...] به آسانی می‌توان همه را فریفت و جیب‌شان را خالی کرد.  عقل‌شان در چشم‌شان است و چشم‌شان را پردة‌ نفهمی تنگ پوشانده [...] بیچاره‌ها چه می‌بینند تا بفهمند؟  هر چه می‌گوئی به اسم خدا و پیغمبر بگو و دیگر کار نداشته باش [...] ما در سایة [...] نادانی و ساده لوحی آنان زندگی می‌کنیم و نان‌شان را می‌خوریم به ریش‌شا‌ن می‌خندیم [...] خود من باگستاخی و بی‌شرمی چه ها که نکردم.   نبوت کردم،  معجزه کردم،  مرده زنده کردم[...] کافی بود چهار،  پنج نفر به من بگروند تا من به زور همان گستاخی و بیشرمی و بی‌چشم‌وروئی شارع‌اعظم و نبی‌اکرم بشوم [...]»

منبع: جیمزموریه،  «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی»،  انتشارات 25 شهریور،  تهران،  1344،  صفحات 53ـ 46.

 

به گزارش سایت نووستی،  ‌مورخ 8 ژوئیه 2013،‌  بان کی‌مون،  دبیرکل سازمان ملل به احترام «رَمَدان» ـ  رمضان ـ  خواهان اعلام آتش بس در سوریه شده.  در واقع حضرات در پی «روزنه»‌ می‌گردند تا برای اسلام‌گرایان زمان بخرند و از فروپاشی غیرقابل اجتناب سنگر استعماری «اسلام سیاسی» ممانعت کنند!  و برای حفظ این سنگر توحش است که بعضی‌ها به سنت‌های اسلامی ابراز ارادت می‌کنند.

 

همزمان با انتشار تبریکات صمیمانة باراک اوباما به مناسبت ماه «رمدان»،  بمبی نیز در حومة‌ شیعه‌نشین بیروت منفجر کردند!   یکوقت فکر نکنید رئیس جمهور یانکی‌ها در لبنان بمب منفجر کرده،  به هیچ عنوان!  باراک اوباما هرگز چنین‌کاری نمی‌کند؛  این کارهای ناشایست را سگ‌های‌  مومن و متعهد آمریکا انجام می‌دهند،   تا شکست‌ همه جانبة ارباب را در سوریه،  لبنان و ... و به ویژه در کشور مصر جبران کرده باشند.   در کشور مصر،   حضرات برای نشاندن البرادعی بجای  محمد مرسی خیز برداشته بودند تا با یک تیر به حساب خودشان چندین و چند نشان بزنند؛   «اخوان‌المسلمین» را از بن‌بست خارج کنند؛  ارتش را در کنار مردم قرار دهند؛  ‌از طریق البرادعی راه تاراج و سرکوب دارودستة حسنی مبارک و اخوان‌الجاهلین را هموارتر سازند و ... و از همه مهم‌تر محور استعماری «تهران ـ قاهره» را استحکام بخشند.   ولی پای‌شان چنان روی پوست خربزه لیز خورد که پتة پاسداران و اربابان  یانکی‌شان بر آب افتاد و معلوم شد عموسام به نوکران واژگون‌نمای‌اش ابزار فیلترینگ هم می‌فروشد!   البته روابط سگ‌های‌ هار با عموسام،   روابطی است «سنتی ـ تاریخی» و اصلاً تازگی ندارد،  هر چند رادیوفردا مات و مبهوت مانده که  ابزار فیلترینگ چگونه از بساط سپاه پاسداران سر درآورده:

 

«[...]‌دستگاه‌های نظارت اینترنتی ساخت آمریکا علی‌رغم تحریم‌ها به‌ دست سازمان فناوری اطلاعات ایران [از زیرمجموعه‌های سپاه پاسداران] افتاده.[...] رئیس آزمایشگاه سیتی‌زن لب،‌ [...] می‌گوید [...] این دستگاه‌ها در جاهایی ردیابی شده‌اند که قرار نبوده باشند[...]»

منبع:  رادیوفردا،‌  مورخ 9 ژوئیه 2013

 

همین روزهاست که ملایان جمکران ادعا کنند،  این ابزار را «دشمن» در بساط سپاه جاسازی کرده بود تا سپاه اسلام را «بدنام» کند!  از ملایان به ویژه در ماه مبارک «رَمَدان»،  ‌هیچ کاری بعید نیست:             

 

«[...] ملاها و عمامه به سرها [در ماه  رمضان] هار می‌شوند[...]»   

سرگذشت حاجی بابای اصفهانی، ص. 73

 

با توجه به شرایط فعلی باید بگوئیم،   به دلیل پیشرفت‌های چشمگیر حکومت جمکران،  مرض هاری «پاترنوس» و سگ‌های‌ جمکرانی‌اش پیش از ماه «رَمَدان» آغاز شده.  بوق‌های پاترنوس،  به ویژه در محور «لندن،  برلن،  تل‌آویو» تلاش می‌کند حسن روحانی را مخالف خامنه‌ای جلوه دهد:

 

«[...] از زمان پیروزی حسن روحانی [...] بسیاری می‌پرسند چطور شد که رهبر ایران اجازه داد نامزدی که مورد علاقه‌اش نیست انتخاب شود[...]»

منبع:  اطلاعات نت،  ‌مورخ 8 ژوئیه سالجاری

 

حال این پرسش مطرح می‌شود که قلم‌زن «گاردین» این اطلاعات «موثق» را از کجا به دست آورده؟!   از یک‌سو، خامنه‌ای بارها تأکید کرده بود که رأی مخفی دارد؛  از سوی دیگر اسناد و شواهدی برای اثبات ادعای گاردین ارائه نشده!  در نتیجه،   به  سهولت می‌توان دریافت که «گاردین» مزخرف می‌بافد!   ولی مزخرف‌گوئی به گاردین محدود نمی‌شود،  دبیرکل شورای روابط خارجی آلمان و سفیر پیشین اینکشور در جمکران نیز برای فوت کردن در آستین پارة «حسن فوتبال» دست به قلم برده و ضمن پیشگوئی آینده،   از «قُلدری» روحانی و  «نگرش مترقی» وی داستان‌ها سر هم کرده:‌

 

«[...] حسن روحانی را می‌توان یک اصولگرای مترقی و اصلاح‌طلب خواند[...]نگاه باز شیخ نسبت به جهان او را از احمدی‌نژاد [...] متمایز می‌سازد [...] روحانی نسبت به محمد خاتمی [...]  قلدرتر است و [...] در مقابل مقاومت‌های داخلی [...] مقاوم‌تر ظاهر خواهد شد.  او لحن اعتدال‌گرایی خواهد داشت [...] سیاست‌های بسیار محتاطانه‌ای را دنبال خواهد کرد[...] تهران هر آنچه در توان دارد را به کار خواهد بست تا روابط خوبی با دمشق داشته باشد،  حتی اگر اسد سقوط کند[...]»

منبع:  ایران دیپلماسی،  ‌مورخ 8 ژوئیه سالجاری 

 

می‌بینیم که دبیرکل شورای روابط خارجی کشور اشغال شدة آلمان پس از بزک چهرة کریه روحانی،   در گوی بلورین نگریسته و ما را از «آینده» هم با خبر کرده.   حال که به آلمان رسیدیم،  یادآور شویم،   ادوارد سنودن «نظارت» سازمان امنیت ملی آمریکا بر ارتباطات شهروندان آلمان را بر ملا کرد و دولت قدرقدرت ژرمانی که تاکنون ژست اعتراض به جاسوسی و تهاجم به حریم خصوصی گرفته بود،  در پی اظهارات سنودن دست وپای‌اش را جمع کرد،  و به گزارش فیگارو،   مورخ 8 ژوئیه 2013‌ اعلام داشت:

 

«[...] دولت آلمان با سازمان امنیت ملی آمریکا همکاری می‌کند[...]»

 

اتفاقاً همه می‌دانستند که در آلمان اشغال شده چه می‌گذرد،  ولی تقیه می‌کردند.  خوشبختانه ماجرای سنودن نه تنها به این بساط پایان داد که یکجانبه‌گرائی و قانون‌شکنی مدعیان دفاع از حقوق‌بشر را هم به اثبات رساند و این تازه اول کار است!

  

گرچه آدم‌صورتان سگ‌صفت مستولی‌اند

 

حضور «ادوارد سنودن» در مسکو،   نقاب نیرنگ و فریب را آهسته و پیوسته از چهرة‌ پاترنوس و سگ‌های دست‌آموزش بر می‌گیرد،   و چهرة واقعی اینان را آنچنان که هستند و نه آنچنان که می‌نمایانند ـ  نشان می‌دهد.   از آنجمله است،  افتخار ویلیام هیگ،  وزیر امور خارجة بریتانیا به همکاری با آمریکا در تهاجم سازمان یافته به حریم خصوصی جهانیان و سکوت اتحادیة اروپا در برابر «نظارت» آنگلوساکسون‌ها بر ارتباطات نهادهای رسمی‌ اتحادیة‌کذا در بروکسل و دیگر نقاط!   از اعتراض نمایشی رئیس جمهور فرانسه هم صرفنظر می‌کنیم، ‌ به چند دلیل.   نخست ‌اینکه جاسوسی آنگلوساکسون‌ها در اوائل دهة نود در رسانه‌های معتبر فرانسه از جمله در «لوموند دیپلوماتیک» مطرح شده بود.  دیگر آنکه دولت فرانسه هم به جاسوسی شهروندان‌اش اشتغال دارد.   برای دریافت ابعاد این تهاجم سازمان یافته به حریم خصوصی،  نیم نگاهی به مقالة «جاسوسی، سیستم اشلون» در سایت «لو.گران. سوار»،  مورخ اول ژوئیه 2013 کفایت می‌کند.   خلاصه بگوئیم،  «سنت» و «عادت» و «اقتضای طبیعت» اعضای ناتو،  تهاجم به «حریم خصوصی» است.   چرا که،   اینان خود را در «جایگاه برتر» تصور می‌کنند و برتری فرضی حضرات در واقع میراث حضرت قواد خلیل الله،  ‌ بنیانگزار «خانوادة  ‌بدون مرز» است که با تغذیه از «شیر مادر» ارتباطی ناگسستنی دارد:

 

«[...]‌ پژوهشی جدید در بریتانیا نشان می‌دهد که نوزادانی که شیر مادر مصرف می‌کنند،  در بزرگسالی بیشتر شانس صعود اجتماعی دارند[...]»

منبع:  دویچه وله،‌  مورخ 29 ژوئن سالجاری      

 

این کشفیات کشکی دانشمندان بریتانیائی‌ است که نان‌شان در گرو گسترش روابط یک‌سویه یا بهتر بگوئیم،  پیشرفت خشونت و توحش حکومت‌های «طبیعی» از قماش حکومت‌ اسلامی افغانستان،  پاکستان و ... و به ویژه پیشرفت حکومت جمکران افتاده.  پیش از ادامة ‌مطلب یک مینی‌پرانتز،   ویژة پیشرفت محفل «شیخ‌وشاه» در عرصة توحش باز ‌کنیم.  در زمینة ادبیات، شیخ‌الله «اهل‌قلم»،   زبان به بدگوئی از سعیدی سیرجانی و ناتل خانلری گشوده و آنان را با شاه و هویدا در ترادف قرار داده.   در عرصة زبان،  اوباش جمکران از قماش «پروفسور» ابهری ـ  از تعلقات محفلی پدرشان حرفی نمی‌زنیم  ـ  «زبان برتر»‌ رویت کرده،  و می‌خواهند شیوة‌ گفتگوی افراد خانواده را هم بر پایة الگوی توحش مطلوب‌شان تنظیم کنند.  در عرصة سیاست،  اراذل بی‌دستار،‌  زبان به تحسین «انتخابات» جمکران گشوده و ادعا می‌کنند،  «ایران» این انتخابات آبرومند را به میرحسین موسوی «مدیون» ‌است که بر علیه «تقلب» قیام کرد!  

 

بله،‌  به قول زنده یاد میرزاده عشقی،   «وه از ذکاوت توله سگان!» که وقاحت و بیشرمی‌شان،  مانند «ادیان» حد و مرز نمی‌شناسد!  به عنوان نمونه،   بعضی‌ها اعتقاد‌سنج و سنت‌سنج به دست گرفته و راهی مصر شده‌اند تا بساط توحش «سنت» را توجیه کنند.   بد نیست به این مفاخر عرصة خوش‌رقصی یادآوری کنیم که مخالفان حسنی مبارک با شعار منطقی،‌  «نان،  صلح،‌ آزادی» در میدان تحریر قاهره تجمع کرده بودند.  بر خلاف اوباش جمکرانی، ‌ تظاهرکنندگان مصری خواهان «بازگشت به گذشته» نبوده و نیستند.  در هر حال،  جنبش مصر با «انقلاب اسلامی» در ایران ترادفی ندارد.  تحریم انتخابات توسط اکثریت مصری‌ها نمونة بارزی است از این عدم ترادف.

 

و اما در این عرصة وقاحت شاید کمتر کسی به پای مصباح یزدی برسد.   این جانور وحشی به جوانان با استعدادکشور افتخار کرده؛  ‌توگوئی استعداد جوانان نیز هدیة الهی و دستاورد آخوند و «انقلاب» است:‌

 

«[...] خداوند آنچنان استعدادهای خوبی در جوانان کشور ما قرار داده که ما می توانیم به این استعدادها در مقابل دیگر کشورهای جهان مباهات کنیم[...]»

منبع:  مهرنیوز،  ‌مورخ 6 ژوئیه سالجاری.  

 

به نظر می‌رسد سفر صالحی،  وزیر امور خارجة مرده‌شویان به «نامیبی» و «کومور»‌ هم برای مباهات به استعداد جوانان کشور باشد،  نه برای جا انداختن پیزی ارباب.   ارباب که شرایط ویژه را در تونس تمدید می‌کند،   چرا که،  در مصر به افلاس افتاده و نمی‌تواند «اخوان‌المسلمین» را از مرگ حتمی نجات دهد!   ارباب که با افشاگری‌های سنودن نه تنها پرستیژ «مدافع حقوق بشر» را از دست‌ داده،   که پتة نوکران جمکرانی‌اش هم بر آب افتاده.

 

حکومت جمکران آنچنان در افلاس فرو رفته که امکان لاف و گزاف و خودنمائی را از دست داده و شاهد بودیم که حکومت مرده‌شویان از ترس آمریکا جرأت نکرد به ادوارد سنودن یک بفرمای خشک و خالی هم بزند.   در حالیکه کشورهای آمریکای جنوبی با حمایت رسمی رائول کاسترو،‌   تقاضای پناهندگی ادوارد سنودن را پذیرفتند.  

 

درگیرودار سوگواری محافل احترام به ادیان برای فروپاشی سنگر استعماری «اسلام سیاسی» در مصر،‌  و همزمان با جشن‌های استقلال آمریکا،‌   سایت فرانسه زبان  «لو.گران. سوار»، مورخ  4 ژوئیه 2013،   مطلبی منتشر کرد تحت عنوان «سگ‌های حقیر عموسام.»   در این مطلب به نقض قوانین بین‌المللی از سوی دولت‌های فرانسه،  اسپانیا،  ایتالیا و پرتقال اشاره شده. دولت‌هائی که به هواپیمای حامل «ئه‌وو مورالس»،‌   رئیس جمهور بولیوی،‌  اجازة عبور از حریم هوائی‌شان را ندادند.   این نخستین بار است که سایت «لو. گران. سوار» از متحدان آمریکا، به عنوان سگ‌های حقیر عموسام یاد می‌کند.   در چنین شرایطی است که بوق‌های ارتش ناتو می‌کوشد از حکومت مفلوک جمکران و رئیس‌ مفلس قوة مجریه‌اش تصویر «قدرقدرت» و «مستقل» ارائه دهد.     

 

«[...] کتاب حاجی بابا وضع اجتماعی ایران را در یک قرن و نیم پیش چنان توصیف می‌کند که [...] بسیار آموزنده است و نشان می‌دهد که [...] پس از انقلاب صنعتی [...] ایرانیان در چه حال بسر می‌بردند،   و ما چه راه پر نشیب و فرازی را به پشت سر گذاشته‌ایم تا [...] در راه ایران صنعتی و آباد و ترقی اجتماعی گام نهاده‌ایم.»         

منبع:  مقدمة ناشر بر رمان «سرگذشت حاجی بابای اصفهانی.»