جمعه، شهریور ۰۵، ۱۳۹۵

فیل در فرودگاه!



از اسب پیاده شو بر نطع زمین رخ نه
زیر پی پیلش بین شه‌مات شده نعمان
 
واکنش‌ها به انتشار خبر «استفادة روسیه از فرودگاه نظامی نوژه»،  ‌تاحدودی به تمثیل «فیل در تاریکی» شباهت یافته،   البته فقط «تاحدودی!»  چرا که،   اینبار در هزارة سوم و در عرصة واقعیات هستیم!   واقعیت رویاروئی عرصة تمدن و حاکمیت روابط حقوقی معاصر  ـ  مسکو، پکن،  دهلی‌نو ـ   با عرصة توحش و یکجانبه‌گرائی تروریسم آتلانتیسم،  و خصوصاً زیر مجموعة اسلامی‌اش.    

باری در یکی از حکایات دفتر سوم مثنوی چنین آمده که،  هندی‌ها پیلی را در خانه‌ای تاریک قرار دادند و مردمان برای تماشا جمع شدند. و از آنجا که در تاریکی نمی‌توانستند پیل را ببینند،  هر یک با لمس پیکر پیل،   بر اساس برداشت و شناخت و درک خود،‌  تصویری از آن ارائه می‌داد.  یکی دست به خرطومش ‌‌کشید،  و آن را به ناودان تشبیه‌کرد؛ ‌ دیگری به گوش فیل دست زد و بادبزن در ذهن‌اش تداعی شد، ... و جلال‌الدین بلخی می‌گوید:  «چون خانه تاریک بود،  همه در اشتباه بودند و جزء را کل می‌انگاشتند.»

زمانیکه مسکو اعلام داشت «روسیه جهت بمباران داعش در سوریه از پایگاه نظامی نوژه استفاده می‌کند»،  همانطور که شاهد بودیم،   حکومت زال‌ممد به شدت غافلگیر شد.   شاخک اسلامی سازمان سیا ـ  گلة امام‌جمعه‌های جمکران ـ   خود را به آن‌راه زد و این خبر را «نشنیده» گرفت؛  ‌ زبان علی خامنه‌ای ـ  فرماندة کل قوای حکومت جمکران ـ  بند آمد،   و ‌مقامات «نظامی ـ امنیتی» این حکومت نیز به نوبة خود دست به تناقض‌گوئی و اظهارات لاتی‌ و خاله‌زنکی برداشتند.   

یکی گفت،‌  «روسیه مدت‌هاست از این پایگاه استفاده می‌کند!»   دیگری اعلام داشت،   «روسیه موقتاً آمده بود،  حالا هم رفته!»  و نهایت امر سردار دهقان با نیش چاقو زیر سبیل‌اش را خاراند و عین کلاه‌مخملی‌های سرچشمه از «بی‌معرفتی روسیه» گلایه کرد!    ولی از همه جالب‌تر ابراز وجود «مچلیس جمکران»،  یعنی همان طویلة مشروعه‌پرستان است که در پی سرکوب مشروطه‌طلبان،   با همت انگلستان در ایران بنیانگزاری شده.   همان طویله‌ای که پس از کودتای 22 بهمن 1357،   تحت عنوان «مجلس شورای اسلامی» رسماً در جایگاه تقابل با ملت ایران و منافع ملی ایرانیان قرار گرفته.

البته تعجب ندارد که چنین طویلة‌ «پرباری» را به محفل مک‌کارتیست‌های قم و عراق سپرده باشند و پاسدار علی لاریجانی،  غلام خانه‌زاد روتاری کلاب لندن و برادر کشتزارش ـ  همان  ‌تولة آخوند مطهری ـ  را به ترتیب در جایگاه رئیس و نایب‌رئیس طویله بنشانند تا اینان بنا به مصلحت لندن و واشنگتن،  وظایف چنین مجلس مفتضحی را تعریف و «بازتعریف» کنند.   دیدیم زمانیکه موضوع قراردادهای نفتی با کشورهای خارجی مطرح می‌شود،   و دولت تف‌وتکفیر در کمال وقاحت به قرارداد «بالادستی» اشاره می‌کند،  پاسدار لاریجانی مراتب رضایت اربابان‌اش را از این قرار‌دادها به صراحت اعلام می‌دارد،   و به نمایندگان «معترض» تفهیم می‌کند که شورای نگهبان هم با این قراردادها «کاری» ندارد و خلاصه این مسائل به «مچلیس» مربوط نیست.    کرنش «احترام‌برانگیز» مک‌کارتیست‌های قم و نجف در برابر غرب انعکاس مطلوب هم می‌یابد:  

«[...]‌ علی لاریجانی [...] گفت قراردادهای نفتی خارجی نیازی به تأیید مجلس ندارد[...] این قراردادها تصمیمی اجرائی در سطح دولت و هیأت وزیران بوده و بررسی آن‌ها اساساً در صلاحیت شورای نگهبان نیست[...]‌»
منبع:  رادیوفردا،  ‌مورخ 20 مرداد‌ماه سالجاری

بله،  همه خوشحال و راضی‌اند،  چرا که نفت را حسن فوتبال آنطور که «صلاح» است به دست ولینعمت‌های لندنی‌اش می‌رساند،   و احدی «برای خاک از دست رفتة میهن ‌اشکی نمی‌ریزد!»‌   ولی زمانیکه موضوع حضور چند فروند جنگندة روسیه در پایگاه نظامی ارتش ناتو ـ  فرودگاه نوژه ـ  مطرح می‌شود،  پاسدار لاریجانی جیغ بنفش می‌کشد؛  تولة آخوند مطهری و هوچی‌های محور «جمکران ـ  جرمانی» از قماش فلاحت‌پیشه و کواکبیان و شرکاء نیز جملگی کشف می‌کنند که این موضوع به «مجلس»،‌  یعنی همان طویلة‌ مشروعه مربوط می‌شود و آنقدر جفتک به طاق طویله می‌کوبند که رادیوفردا ناچار می‌شود با تحریف اظهارات ماریا زاخارووا،  سخنگوی وزارت امورخارجه روسیه به نوکران جمکرانی آمریکا تفهیم کند که «مواضع نظام» با این بساط هم‌سوئی نشان نمی‌دهد!   

اینچنین است که معاون مم‌جواد ظریف هم ناگهان از خواب بیدار شده،  می‌گوید،  «روابط ما با روسیه به آمریکا مربوط نیست!»  ولی عراقچی چنین شهامتی نداشته و ندارد؛‌ چند روز استخاره کرده تا بگوید:

«[..]  روابط ایران و روسیه به هیچ کشوری مربوط [نیست] و هیچ کشوری حق دخالت [در این روابط]‌ ندارد.»
منبع:  فارس،  مورخ 25 اوت 2106

حال این پرسش مطرح می‌شود که به چه دلیل فرود جنگنده‌های روسیه در پایگاه هوائی نوژه می‌باید پای آمریکا را به میدان بکشاند؟  ولی خوب،  حماقت مفرط اوباش جمکران کاری کرد که «قضیة حمار» به اثبات برسد،  و نهایت‌امر همگان دریابند که نقشة راه و فلسفة وجودی حکومت جمکران چیزی نیست جز کسب رضایت یانکی‌ها؛   خلاصه خودشان دست «نظام مقدس» را به این ترتیب رو کردند!   البته زمانیکه قوای مجریه،   قضائیه و مقننه تحت نظارت لندن و واشنگتن قرار داشته باشد،   نیازی به دخالت کشور بیگانه نداریم!   همه چیز بر وفق مراد زال‌ممد فرزانه خواهد بود.   قوة قضائیه اعدام را به سیاست اصلی اجتماعی کشور تبدیل می‌کند،   قوة مجریه قراردادهای نفتی «بالادستی» به تصویب می‌رساند،   و به بهانة «عزت و استقلال» و مزخرفات حوزوی مشابه،  در مسیر ارتباط با روسیه،   تنها همسایة غیرآتلانتیست کشورمان سنگ‌اندازی می‌کند.   رئیس قوة‌ مقننه هم به نمایندگان معترض می‌گوید،  قراردادهای نفتی به مجلس مربوط نیست،   نایب رئیس هم عین بز اخفش به تأئید سر می‌جنباند و فلاحت‌پیشه و شرکاء هم متوجه می‌شوند،  که این قراردادها اصلاً به مجلس مربوط نمی‌شود،  چرا که «حق و حقوق» محافل‌ برتری‌طلب غرب در آن رعایت شده!

البته دچار توهم نشویم،   طی سدة اخیر،   وظیفة‌ طویلة مشروعه چیزی نبوده جز پاسداری از منافع لندن و واشنگتن و مخالفت با منافع ملت ایران.   در دوران جنگ‌سرد این پاسداری را فکل‌کراواتی‌های آریامهری و «جبهة ملی» بر عهده داشتند،   و هر وقت مشکلی پیش می‌آمد و نخست‌وزیری از راه راست «منحرف» می‌شد و جسارت می‌کرد و خلاصه پای در روابط حقوقی می‌گذارد،  فخرآرائی و مصدق و شعبان‌جعفری و خلیل طهماسبی و شرکاء به میدان می‌آمدند تا حاکمیت ایران را از «روابط حقوقی» دور و دورترکنند.  به طور مثال،  سوءقصد به شاه را به حساب «شوروی» بنویسند تا فعالیت حزب توده را ممنوع کنند و زمینه‌ساز سرکوب‌های سیاسی گستردة بعدی شوند.  یا برای قرار دادن نفت ایران در انحصار غرب،‌  مصدق طرح انقلابی به مجلس ببرد،‌  و پیشنهاد رزم آرا برای حل مسئلة نفت از طریق «مذاکره با انگلستان» به ترور وی و پایکوبی نمایندگان جبهة ملی،  و عفو «خلیل طهماسبی» منجر ‌شود!   سپس همین محمد مصدق در جایگاه صدارت بنشیند و ‌برای ملت ایران تحریم اقتصادی بخرد؛    «مجلس خیابانی» تشکیل دهد،   و زمینة کودتا را فراهم ‌آورد.  خودش هم بشود حسین مظلوم صحرای «احمد‌آباد» و «قهرمان ملی!»  سال‌ها بعد،  دقیقاً همین صحنه‌سازی استعماری را لندن برای میرحسین موسوی جلاد آماده کرده بود و هنوز هم شاهد دنبالة این سناریو هستیم،   و از مطلب هم دورافتادیم،   بازگردیم به تحرکات طویلة‌ مشروعه که «مجلس شورای اسلامی» خوانده می‌شود. 

پیش از انتشار خبر حضور نظامی روسیه در پایگاه نوژه،   شاهد تساهل و تسامح و تفاهم این طویلة «مقدس» با دولت تف و تکفیر بودیم،‌  و همه چیز بخوبی و خوشی پیش می‌رفت.  ولی همزمان با انتشار خبر طرح کودتای شیعی در جمهوری آذربایجان که با خفقان بوق‌های آتلانتیسم و شاخک‌های اسلامی‌شان توام شد،   صحنه به یک‌باره تغییر یافت و «تقاضای روسیه از ایران و عراق برای عبور موشک‌های بالدار» در سایت سپوتنیک،   مورخ 15 اوت انتشار یافت.   دقیقاً فردای همانروز بود که،  سایت سپوتنیک خبر استفادة جنگنده‌های روسیه از پایگاه نظامی همدان را پخش کرد.   اینچنین بود که کاخ سفید در سکوت فرو رفت؛ وزارت امورخارجة آمریکا،‌  هم‌سو با اوباش جمکران،   فریاد «نقض برجام» سر داد،   و وزارت دفاع یانکی‌ها به شاخ‌وشانه کشیدن برای روسیه مشغول شد!   سپس یک بمب در مراسم عروسی کردها منفجر کردند تا رجب اردوغان بتواند آن را به حساب «یک کودک» بگذارد،   و در واقع از کودک 100 ساله‌ و شعار «تفرقه بیانداز و حکومت کن» سلب مسئولیت نماید!

باری پس از گذشت چند روز از بمب‌گزاری این کودک یکصد ساله،   در شرایطی که سکوت کاخ سفید همچنان ادامه داشت،   باباجان بارزانی و جابرانصاری برای پابوس جوزف بایدن،   معاون باراک اوباما به ترکیه می‌دوند،   و همزمان با دیدار بایدن و اردوغان، تانک‌های ترکیه نیز وارد خاک سوریه می‌شوند تا به اصطلاح «با تروریسم مبارزه کنند!»

واقعیت این است که ارتش ناتو،  از آغاز تا به امروز و به ویژه پس از سازماندهی به طالبان و القاعده هیچ مشکلی با تروریسم نداشته و ندارد.   در نتیجه ارتش ترکیه نیز به عنوان بخشی از همین ساختار تبهکار، ‌ با تروریسم مبارزه نخواهد کرد!  از سوی دیگر،  ارتش مثله‌‌شدة ترکیه داغ کودتای «ناکام» 15 ژوئیه را نیز بر پیکر دارد.  فرماندهان‌ و کادرهای بلند‌پایه‌اش یا برکنار شده،  و یا به کشور ثالث پناه برده‌اند،  و اینک همین ارتش به فرمان رجب اردوغان، کودتاچی «ناکام» و وامانده،  برای عملیات ضدتروریستی وارد خاک سوریه شده؟  مسلم است که اگر شعار دهان‌پرکن «مبارزه با تروریسم» را از برنامة نظامی این ارتش حذف کنیم،‌  فقط می‌ماند هم‌داستانی با باباجان بارزانی آمریکاپرست،‌  و همکاری با لشوش حکومت فروپاشیدة جمکران،  آنهم در تقابل با سیاست‌های نظامی روسیه،  چین و هند!  هیچ گزینة دیگری باقی نمی‌ماند.    

به استنباط ما،  در شرایطی که چین و هند و روسیه رسماً از تمامیت ارضی سوریه حمایت می‌کنند،   ورود لشکر «نیم‌بند» اردوغان به خاک اینکشور،   در واقع شلیک تیرخلاص به نقش ناتو در کشور ترکیه می‌باید تلقی شود.   البته شرایط ترکیه به مراتب از وضعیت جمکرانی‌ها بهتر است،   چرا که هرج‌ومرج حاکم بر جمکران را حتی در ترکیة کودتازده هم نمی‌بینیم.  در هر حال،  ترکیه و هیچ کشور دیگری را با شرایط امروز ایران نمی‌توان مقایسه کرد، ‌ چرا که ویژگی‌های جغرافیائی و تحولات تاریخی هر کشور،  دقیقاً مانند فردی‌ات انسان‌ها و دستاوردهای زندگی‌شان «یگانگی» دارد.

دقیقاً در همین چارچوب است که «صلاح الدین دمیرتاش»،  ‌ رهبر سومین فراکسیون مجلس ترکیه که به ضیافت خردجال رجب اردوغان در استانبول هم دعوت نشده بود،  ‌ پس از انفجار بمب در «قازیان تپ»،   باز هم از مسیر منطقی فاصله نمی‌گیرد؛   کردهای ترکیه را از جدائی‌طلبی برحذر می‌دارد و به صراحت حساب‌اش را از قبیلة بارزانی و کردهای جدائی‌طلب سوریه که به افتخار نوکری آتلانتیسم نائل شده‌اند،   جدا می‌کند.  حال پرانتز ترکیه را می‌بندیم،   و باز می‌گردیم به انتشار خبر استفادة روسیه از فرودگاه نظامی همدان و حکایت «فیل در تاریکی!»

همانطور که در ابتدای مطلب نیز گفتیم،   خبر استفاده از پایگاه نوژه را خبرگزاری رسمی روسیه منتشر کرد.   در نتیجه می‌باید آن را به عنوان «پیام» حاکمیت روسیه تلقی کنیم،  و بدانیم که مخاطب این «پیام» در درجة نخست حاکمیت آمریکاست و رعایای بروکسل‌ستانی و پادوهای ترک و جمکرانی لندن و واشنگتن در مراحل دوم و سوم این «خطاب» قرار می‌گیرند.   ولی آنچه پس از انتشار این خبر به صراحت مشخص شده،‌   فروپاشی حکومت جمکران،  و شکست آمریکا در جنگ رسانه‌ای است!  چرا که،   علاوه بر غافلگیری جمکرانی‌ها،   رسانه‌های اردوگاه ‌غرب نیز دستپاچه شدند.   اینان نه تنها نتوانستند خبر حضور «فیل» کذا در فرودگاه را تکذیب کنند،   که به ناچار دست به تفسیر و تحلیل آن هم زدند! ‌ البته طبق معمول تفسیرهای شکمی و تحلیل‌های آبدو‌غ‌خیاری!   چرا که،   از یک‌سو،  ‌روسیه در سوریه پایگاه نظامی بر پا کرده و اصولاً نیازی به استفاده از فرودگاه نوژه ندارد.  و از سوی دیگر،‌  هیچکس نمی‌تواند سری به فرودگاه نوژه بزند و از نزدیک شاهد پرواز یا سوخت‌گیری جنگنده‌های روسیه در این فرودگاه باشد.   نهایت امر،  مقامات «نظامی ـ امنیتی» حکومت اسلامی هم که آب در لانه‌شان اوفتاده،   خبر حضور «فیل کذا» را هر یک به صورتی متفاوت تأئید می‌کند!   در نتیجه، آمریکا،  نظام رسانه‌ای وابسته به غرب،  و پیشخدمت‌های جمکران یانکی در ایران همه بدون استثناء ناچار شده‌اند بر «پیام» حاکمیت روسیه متمرکز شوند،  بدون اینکه بتوانند واقعیت آن را به زیر سئوال ببرند،   و به این می‌گویند شکست در جنگ رسانه‌ای!

اینجاست که می‌باید از حکایت «فیل در تاریکی» فاصله بگیریم!   چرا که،   در این حکایت یک فیل ساکت و ساکن در خانه‌ای تاریک قرار داشت،  و مردم برای تماشای‌اش جمع شدند و از آنجا که در تاریکی نمی‌توانستند پیل را ببینند،   با لمس پیکر او،  بر اساس برداشت و شناخت و درک فردی،‌  تصویری از آن ارائه می‌دادند.   در حالیکه در پایگاه نوژه،  فیلی گذاشته‌اند که هیچکس نمی‌تواند آن را ببیند،  چه رسد به اینکه لمس‌اش کند!  با این وجود،  گذشته از رسانه‌ها و محافل غرب،‌   همة مقامات دست‌دوم و مخالف‌نمایان حکومت جمکران،   در خانة تاریک مطالبات محفلی‌شان به تحلیل و تفسیر جزئیات و پیامدهای نیک و بد حضور فیل ندیده و نشناخته مشغول‌اند!         



یکشنبه، مرداد ۳۱، ۱۳۹۵

کنسرت، کشک، کودتا!



لو رفتن طرح استقرار حکومت شیعی در جمهوری آذربایجان، ‌ به انحصار آمریکا بر آسمان دو کشور کلیدی منطقه ـ‌ ایران و عراق ـ پایان داد و اینچنین بود که کوروش کبیر به همراه کشک و بادمجان و لالائی به ابزار تبلیغ اسلام و ارزش‌های مترقی قبائل صحرای عربستان در قرن هفتم میلادی تبدیل شد!

توسل سازمان سیا به کوروش کبیر و کشک و بادمجان؛  سکوت علی خامنه‌ای،  فرماندة کل قوای حکومت ملایان و گلة وقوقیه سرایان سازمان سیا در مورد استقرار جنگنده‌های روسیه در پایگاه نوژه،  و ... و خصوصاً جنجال و هیاهوی جمکرانیان پیرامون استفادة روسیه از این پایگاه،  صرفاً جهت پنهان داشتن ارتباط کودتای ترکیه با «سهم آمریکا از دریای خزر» است!

حدود یک‌ماه پس از کودتای ناکام ترکیه،   دولت هند سرانجام تعارف و مجامله با شبه‌دولت پاکستان را کنار گذاشت و به این تحفة اهدائی آتلانتیسم دو نکتة ‌مهم را تفهیم نمود.   نخست اینکه با حامیان تروریسم مذاکره نخواهد کرد،   دیگر آنکه مسائل کشمیر هند،  امری داخلی است،  و نمی‌تواند با یک پایتخت دیگر به بحث و گفتگو گذارده شود.  و به دلیل تحولات بسیار «تلخ» هفتة اخیر،   بوق رسمی جمکران هم که مرتباً سنگ «مسلمانان کشمیر» را به سینه می‌زد،  به ناچار اظهارات مقامات رسمی هند را منعکس نمود:

«[...]‌مسائل کشمیر موضوع داخلی است [...] دهلی نو در خصوص مسائل کشمیر با پاکستان گفت وگو نمی‌کند[...] وزیر امور خارجه هند [...] روز یکشنبه [14 اوت سالجاری] با رد درخواست پاکستان برای آغاز گفت وگوهای دوجانبه تصریح کرد مذاکرات [...] تنها پس از پایان حمایت اسلام‌آباد از تروریسم امکانپذیر است[...] ‌وی تصریح کرد: هند بر خلاف گذشته نمی‌تواند گفت وگو با حامیان تروریسم را بپذیرد[...]»
منبع: ایرنا،‌  مورخ 28 مردادماه سالجاری،  کدخبر: 82193615 

بله عبارت «برخلاف گذشته»،  با توجه به اهمیت جایگاه جهانی هند،   معنا و مفهوم وسیعی دارد.   و اینکه دولت هند دیگر با شبه‌دولت پاکستان مذاکره نخواهدکرد، نشاندهندة این مطلب است که «دیگران» نیز نمی‌توانند روال گذشته را ادامه دهند!   در همین راستا اعلام آمادگی دولت چین برای آموزش نظامیان سوریه؛‌   ارسال نامة فدایت شوم رهبر کره شمالی برای ولادیمیر پوتین جهت «مبارزه با دشمن مشترک»،   و ... و از همه مهم‌تر سفر«سینه‌خیز» وزیر امور خارجه آلمان به مسکو،   و «ببخشید» یواشکی رئیس‌جمهور سوسیالیست فرانسه به رهبر واتیکان،   شاهدی است بر این مدعا!

پیش از ادامة ‌مطلب یک پرانتز باز می‌کنیم تا در مورد آلمان توضیح دهیم.   در تاریخ 15 اوت سالجاری،  وزیر امورخارجة آلمان برای دیدار با سرگئی لاوروف راهی مسکو شد.  نیازی نیست بگوئیم که،   دولت آلمان یکی از حامیان کودتای سوم اسفند اوکراین است،  و تا پیش از کودتای «ناکام» 15 ژوئیه با دولت اسلام‌گرای ترکیه نیز روابط بسیار گرم و داغی داشت.   جهت حمایت از شبکة «ترکیه ـ آذربایجان» نیز اخیراً آلمان با اجازة‌ آمریکا به باکو سلاح و تجهیزات نظامی ‌فروخته بود.   خلاصه با توجه به رخدادهای اخیر ترکیه و به ویژه همزمان با لو رفتن طرح استقرار حکومت شیعی در جمهوری آذربایجان،  به نظر می‌رسد که دولت آلمان نیز در همان مردابی فروافتاده که رجب اردوغان  در آن دست‌وپا می‌زند؛   به عبارت ساده‌تر مجبور شده «ببخشید» معروف را بگوید!   به همین دلیل نیز وزارت کشور آلمان در یک سند محرمانه از ترکیه به عنوان «کانون تروریسم» یاد کرده!   جالب اینجاست که آلمان و ترکیه هر دو عضو رسمی سازمان آتلانتیک شمالی (ناتو) هستند،   و اگر ترکیه کانون تروریسم به شمار آید،  پر واضح است که تروریسم کذا تحت نظارت ارتش ناتو عمل می‌کند و دیگر کشورهای عضو نیز در ایجاد و گسترش شبکة جنایتکار تروریستی سهیم‌اند!

ولی از آنجا که در کنار بازگشت به گذشته،   «سلب مسئولیت و دروغگوئی» پایه و اساس دکان توحش آتلانتیسم را تشکیل می‌دهد،   دولت جرمانی به این توهم دچار شده که با انتشار «سند محرمانه» خواهد توانست حساب‌اش را از اسلام‌گرایان ترکیه جدا کرده،   خود را از منظر جهانی «تطهیر» نماید!   و اما شرایط دولت به اصطلاح سوسیالیست فرانسه به مراتب از دولت آلمان مضحک‌تر است!  رئیس‌جمهور فرانسه ناچار شده در پیشگاه پاپ،   با مواضع «مترقی» لندن و واشنگتن،   یعنی تقدیس همجنس‌گرائی و ضدیت با جامعة متعارف وداع کند!

البته موضوع این وبلاگ اوضاع دولت‌های آلمان و فرانسه نیست؛   چرا که شرایط اینان بازتاب تضعیف لندن،   بلاتکلیفی واشنگتن،   و به ویژه تضعیف حزب دمکرات آمریکاست که جز «روس‌ستیزی» عملاً هیچ برنامه‌ای ندارد،  و در کارنامه‌اش نیز فقط جنگ افروزی و رسوائی و ترور می بینیم.   همین سیاست است که بر المپیک «ریو» نیز سایه افکنده و مسابقات المپیک را به عرصة زدوبند و اعمال نفوذ وزارت امورخارجة آمریکا تبدیل کرده.   خلاصه یانکی‌ها می‌خواهند شکست نظامی در سوریه،   و به ویژه ناکامی در ترکیه را در «ریو» جبران کنند.   به این ترتیب؛   اگر مدال‌های اهدائی به آمریکا و رعایای‌اش را بشماریم،  می‌توانیم به  تعداد لگد‌،   پس‌‌گردنی و توسری‌های دریافتی آتلانتیسم از روسیه نیز پی ببریم.  البته استثناء هم وجود دارد.   به عنوان نمونه ژیمناستیک زنان آمریکا به اعمال نفوذ نیاز نداشت،   ولی خوب به قول معروف با یک گل بهار نمی‌شود!   و جان کری،  وزیر امورخارجه آمریکا در «ریو» خیمه زده بود تا با یک گل برای واشنگتن «بهار» بیاورد.  هر چند افشای لات‌بازی ورزشکاران مذکر و مونث یانکی،   به ویژه در میدان ورزش ـ  خودداری از دست دادن با ورزشکاران روس ـ  بهار کذا را خراب کرد!

باری،  همانطور که شاهد بودیم،   پس از کودتای ناکام ترکیه،  جان کری در «ریو» لنگر انداخت و نوچه‌های اروپائی‌اش هم به دور کدخدا حلقه زدند،   و «همه با هم» حذف گروه پارالمپیک روسیه از مسابقات،   92 مین سالگرد تولد میمون و مبارک «ساموئل باورز» ـ  از بنیانگزاران کوکلوکس‌کلان ـ  را جشن گرفتند.   ولی استقرار جنگنده‌های روسیه در پایگاه نوژه،   میمون‌های «متدین» را سخت آزرده خاطرکرد.   در نتیجه،‌  برای دست‌گرمی چند بمب در ترکیه منفجر کردند،  و به حساب داعش گذاشتند،   و با انتشار عکس یک کودک،  کشتار غیرنظامیان حلب را به حساب روسیه نوشتند!

البته در جنگ،  به قول معروف حلوا قسمت نمی‌کنند،  به همین دلیل نیز وظیفة انسانی حکم می‌کند که در هیچ شرایطی به استقبال جنگ نرویم،  و با هر نوع جنگ‌افروزی و بحران‌سازی مخالفت پایه‌ای ابراز کنیم،   ولی شبکة‌ خبر‌سازی میمون‌های یکتاپرست،  که در مورد کودکان یمن کور وکر و لال شده،   زمانی که نیمی از شهر حلب به اشغال تروریست‌ها در آمد ـ  سال 2012 ـ  تصویر هیچ کودکی را منتشر نکرد!  تو گوئی کودکان حلب در دوران بروبیای تروریست‌های اسلامگرا به بازی در دهکدة والت‌دیسنی مشغول بوده‌اند!   به عبارت دیگر،  وقتی تروریست‌ها سوریه را اشغال می‌کنند،   جنایات‌شان به سکوت برگزار می‌شود،  ولی زمانیکه موقعیت تروریست‌ها در سوریه مورد تهدید قرار می‌گیرد،   شیون و فریاد لجنزار احترام به ادیان به آسمان برمی‌خیزد و خلاصه همه عین ملاممد خاتمی اهل بخیه شده و «صلح‌طلب» و «اصلاح‌طلب» از کار درمی‌آیند!

در سوریه دقیقاً همین سناریو به روی صحنه برده شده.  وقتی تروریست‌ها غیرنظامیان را قتل‌عام می‌کنند و زیرساخت‌های سوریه را از بین می‌برند،  گاوچران‌ها از این روند رضایت عمیق دارند،‌  و این عملیات «الهی» را خواست «مردم» و تلاش جهت استقرار دمکراسی معرفی می‌‌کنند؛‌   در نتیجه بوق‌های‌شان ساکت است!    ولی زمانیکه تهاجم نظامی روسیه،   موقعیت تروریست‌های عزیز یانکی را تهدید می‌کند،  شیپورهای آتلانتیسم به یاد کودکان سوری می‌افتد،  و خواهان «آتش بس» فوری می‌شود تا به غیرنظامیان کمک کند.  کسی هم نمی‌پرسد به چه دلیل تروریست‌های مورد حمایت واشنگتن لای دست‌وپای ملت سوریه «قایم» شده‌اند،   و در عمل شهر را اشغال کرده و اهالی شهر را به گروگان گرفته‌اند،  چرا؟  چون هدف واشنگتن از علم کردن «کمک‌های انساندوستانه» فقط و فقط کمک‌رسانی به همان تروریست‌هاست.  تروریست‌هائی که با هدف سرنگونی دولت لائیک سوریه و تبدیل منطقه به لجنزار یکدست اسلامی،  با لوژیستیک و سرمایة غرب به منطقه اعزام شده‌اند.   جالب‌تر اینکه،  مشابه همین سیاست،  در جمهوری آذربایجان با همکاری حکومت‌های جمکران و ترکیه دنبال می‌شد،‌  و این طرح ضدانسانی یک‌ماه پس از شکست کودتای 15 ژوئیه «لو» رفت!

دقیقاً روز 15 اوت سالجاری بود که دادستانی کل جمهوری آذربایجان اعلام داشت برای همدستان فتح الله گولن پروندة‌ کیفری تشکیل داده،   ‌چرا که اینان به رهبری «علی کریملی»، جانشین گولن در آذربایجان،  برای سرنگونی دولت لائیک و ایجاد «دولت شیعی» در اینکشور تلاش می‌کرده‌اند،‌  و نخست‌وزیر و وزیر امورخارجة‌ ترکیه نیز با این برنامه «موافق» بوده‌اند:

«[...] ‌طرفداران گولن در آذربایجان خواستار سرنگونی دولت کنونی و ایجاد دولت شیعه بودند[...] وزیر امور خارجه ترکیه و نخست‌وزیر کشور نیز به نوبه خود ایده‌ها و برنامه‌های طرفداران اینان درآذربایجان را تأیید کردند[...]»
منبع:‌  سپوتنیک،  مورخ 15 اوت 2016  

بله،   در این خبر فقط به تأییدات نخست‌وزیر و وزیر امورخارجه ترکیه اشاره شده،   ولی با نیم نگاهی به نقشه جغرافیا و نمایشات روحوضی رجب اردوغان در ایران ـ  سینه‌زنی و زیارت «مرقد مطهر» امام هشتم شیعیان ـ  و خصوصاً زوزه‌های آخوند علم‌الهدی در مخالفت با «کنسرت در شهر مشهد»،  چند نکتة اساسی به صراحت علنی می‌شود.   نخست اینکه رجب اردوغان،   هم‌سو با حکومت ملایان،  خصوصاً با همراهی علی خامنه‌ای از ایجاد دولت شیعی در آذربایجان حمایت به عمل می‌آورد.   دیگر آنکه استقرار دولت شیعی در باکو می‌توانست در ساحل خزر،   محور شیعی‌مسلکی «خراسان ـ آذربایجان» را تحت نظارت ارتش ناتو قرار دهد،   و پای آمریکا را نهایت امر به دریای خزر باز کند،  باشد تا از این مفر،  ارث پدری آتلانتیسم از خزر،   یعنی همان 50 درصد کذا به «صاحب حق» بازگردد!   

خلاصه،   کودتای ترکیه فقط بخش آشکار «کوه یخ» بود!  و عظمت شکستی که به دلیل ناکامی کودتا در جبهة آتلانتیسم اوفتاد،‌   باعث شد باراک اوباما و مقام معظم جمکران،   15 روز تمام لال‌مانی بگیرند،  و برای جبران مافات،  آخوند علم‌الهدی را به زوزه و مخالفت با کنسرت مشغول کنند؛   فعلة شهربانی‌چی‌های آیرون ساید نیز طی اینمدت به میهمانی‌های مختلط حمله‌ور می‌شدند و ... و نهایت امر،  در 63 مین سالگرد کودتای 28 مرداد 1332، جبهة روس‌ستیزی از مسابقات المپیک به جمکران گسترش یافت؛   اسرائیل با روسیه در ترادف قرار گرفت و نفرت از روسیه به حساب «مردم ایران» نوشته شد:

«[...] ‏‏ما مردمِ معمولیِ ایران از روسیه متنفریم.  حتی خیلی بیشتر از آمریکا و انگلیس علیرغم همة بدی‌های‌شان.  ترکمانچای از یادمان نرفته [...] امام [...] ‌تذکر می‌داد که مبادا مردم اخبار ایران را از رادیو اسرائیل بشنوند،  کجاست که ببیند ما خبر پایگاه همدان را از وزارت دفاع روسیه فهمیدیم [...]»
منبع:  ‌اطلاعات نت،   مورخ 28 مردادماه سالجاری   

از آنجا که لات شهامت قبول مسئولیت ندارد،   از جانب خود سخن نمی‌گوید،   در جایگاه قیم خودخواندة «مردم» می‌نشیند،   و مطالبات و امیال شخصی خود را به دیگران نسبت می‌دهد.  خمینی را که فراموش نکرده‌ایم،  آنزمان که می‌گفت،  «مردم اسلام را می‌خواهند، نه یک کلمه کم،  و نه یک کلمه زیاد!» این زبان زور و استبداد است،  که وانمود می‌کند مستبد «امیال و مطالبات» خود را برزبان نمی‌آورد،  خیرخواه «مردم» است!   و در کمال تأسف این شیوة‌ برخورد در عرصة موریانه‌زدة‌ سیاست ایران عمومی‌ات یافته؛‌   همه طرفدار «مردم» هستند و هیچکس مطالبات فردی یا گروهی‌اش را به زبان نمی‌آورد.   اینبار هم اوباش «فدائی اسلام» را می‌بینیم که از جانب «مردم معمولی» قربان صدقة دست‌وپای بلورین آمریکا و انگلیس می‌روند و نمی‌گویند که خودشان شیفتگان واقعی‌ لندن و واشنگتن‌اند.   بله،‌  ابراز عشق زیرجلکی به آمریکا و انگلیس،  و ابراز نفرت از روسیه،  آنهم در میعاد کودتای 28 مردادماه،  دستاورد 38 سال نبرد رسانه‌ای حکومت زال‌ممد،   شاخک مبتذل‌تر شیعی‌مسلک محفل «شیخ‌وشاه» با غرب است!   ولی اشتباه نکنیم؛   این جانوران وحشی اگر از روسیه نفرت دارند،  و آمریکا و انگلیس را به قول خودشان «ترجیح» می‌دهند،   فقط جهت تبدیل ملت ایران به سپر بلای آتلانتیسم در برابر مسکوست!  

این دقیقاً همان سیاستی است که در ترکیه تا روز 15 ژوئیة سال‌جاری اعمال می‌شد،   و خوشبختانه تداوم آن پس از شکست کودتای «ناکام»،  دیگر امکان پذیر نیست.   حتی اگر شیخ صادق صبا،  کوروش کبیر را با سمفونی بتهوون و دوتار و کشک و بادمجان به آلمان ببرد،‌   تا از زن ایرانی تصویر «صغیر و تحت قیمومت خانواده و اسیر زنجیر گذشته» ارائه دهد،‌  اژدهای کودتاچیان «شیخ‌وشاه» روزهای آخر عمر را می‌گذراند!   این را دیگر «مردم معمولی ایران» نمی‌گویند،  شرایط استراتژیک جهانی به ما نشان می‌دهد.