شنبه، مهر ۰۴، ۱۳۸۸


مسیح غارت!
...
تو از رهائی باغ و بهار می‌گوئی؟
مسیح غارت و نفرت!
مسیح مصنوعی!

اینک که ایالات متحد به ناچار از نصب سپر دفاعی در خاک جمهوری چک منصرف شده، رهبر واتیکان را برای دلجوئی از پادوهای‌اش به پراگ ارسال کرده تا ایشان بر اهمیت نقش مسیحیت یا بهتر بگوئیم نقش کلیسای کاتولیک در اروپا تأکید کنند. می‌بینیم که «هدف» تغییر نکرده، ظاهر ابزار تحقق آن است که تغییر یافته و به صورت سنتی خودنمائی می‌کند. در گذشته همواره برای تخریب و تاراج، در ابتدای کار کشیش وارد می‌شد، سپس نظامیان چپاولگر«خدمات کلیسا» را تکمیل می‌کردند. به همین جهت است که سازمان ناتو «بازگشت به گذشته» را در دستورکار خود قرار داده و «آینده را در گذشته» می‌جوید. این همان مسیری است که در کشورمان قرار بود توسط اصلاح‌طلبان پیموده شود و اینک با هم‌سوئی خامنه‌ای و اصلاح‌طلبانی که ظاهراً با رهبری مخالف‌اند طی می‌شود. در راستای همین طرح مزورانه است که «اعترافات» زندانیان دروغین همچون حجاریان و عطریانفر مسیر سیاست سرکوب داخلی حکومت را تعیین می‌کند.

هزار پرسش بی‌پاسخ از شما دارم
گروه مژده رسانان این مسیح جدید
شفا دهندة بیمارهای مصنوعی
میان خیمة نور دروغ زندانی
کسی نگفت و نپرسید
از
شما یکبار
میان این همه کور و کویر و تشنه و خشک
کجاست شرم و شرف؟ ـ تا مسیح‌تان بیند

البته فکر بد نکنیم عالیجناب جرمن شپرد هیچ کاری با نقض آشکار حقوق بشر توسط دولت چک ندارند. چرا که به ایشان نگفته‌اند این دولت نژادپرست به پیروی از هیتلر محل سکونت کولی‌‌ها را با دیوار از «شهروندان» جمهوری چک جدا کرده و در پایمال کردن حقوق‌شان از هیچ کوششی فروگذار نمی‌کند. همچنین ایشان در جریان نیستند که بسیاری از کولی‌های این کشور به کانادا پناهنده شده‌اند، و دولت مفلوک کانادا بجای اعتراض به دولت چک، یا شکایت به سازمان رسوای ملل، برای جلوگیری از ورود کولی‌ها، ورود به «یخ‌ستان» مدافع حقوق بشر را منوط به دریافت ویزا کرده! ولی اطمینان داریم که دولت «یخ‌ستان» از نقض حقوق‌بشر در ایران خیلی، خیلی نگران است. از مطلب دورافتادیم، پس بازگردیم به هم‌سوئی خامنه‌ای با دارودستة میرحسین موسوی که خواهان بازگشت به دوران توحش امام «روشن‌ضمیر» و احیای «ارزش‌های» انقلاب شکوهمند 22 بهمن بود. خوشبختانه مقام معظم در برآوردن تقاضاهای موسوی جلاد درنگ نمی‌کنند.

دیدی که بازهم
صد گونه گشت و بازی ایام
[...]
دروازه را به آتش و خون بست
سال کتاب سوزان
با مرده باد آتش
و زنده باد باد
(از هر طرف که آید)
مهلت به جمع روسپیان داد

پس از شکست کودتای انتخابات و عدم استقبال ایرانیان از دارو دستة «اصلاح‌طلبان»، حکومت اسلامی هر روز گامی نوین در راه تحقق بیانیه‌های ابلهانة میرحسین موسوی و بازگشت به «خط امام» برمی‌دارد. این حکومت دقیقاً همان مسیر کودتای 22 بهمن 1357 را می‌پیماید: سرکوب نظامی، برنامة اعترافات تلویزیونی، اشباع فضای اجتماعی با زبان ابتذال حوزه، هرج‌ومرج سیاسی و زمینه‌سازی برای «انقلاب فرهنگی» یا تصفیة دانشگاه‌ها.

شاهدیم که «اعترافات» حجاریان، زندانی «تزئینی ـ ساواکی» حکومت جمکران تبدیل شد به محور سخنرانی خامنه‌ای، رهبر حکومت توحش! اینک اعترافات همین زندانی دروغین می‌رود تا تحت نظارت «کمیتة فرهنگ و تمدن اسلام و ایران» به ریاست علی‌اکبر ولایتی،‌ مشاور علی‌خامنه‌ای در امور سرکوب فرهنگی اجرائی شود. در واقع علیرغم شکست کودتای انتخابات، حکومت جمکران از تلاش جهت تحقق مطالبات گروه به ظاهر ناکام در این معرکة مارگیری فروگذار نمی‌کند. اگر امثال ابوالفضل فاتح مأموریت‌شان به پایان رسید و به شهر شهیدپرور منچستر بازگشتند، خوشبختانه هیز‌اکسلنسی برای هدایت کشتی شکستة حکومت امام زمان در صحنه باقی مانده‌اند تا «علی» تنها نماند.

وقتی تو روی چوبة دار‌ت
خموش و مات
بودی
ما
انبوه کرکسان تماشا
با شحنه‌های‌ مأمور
مأمورهای معذور
همسان و همسکوت ماندیم

در این چارچوب قرار است دانشگاه‌های ایران را به حوزه‌های علمیه تبدیل کنند و بجای تدریس علوم انسانی، مزخرفات شریعتی و مطهری یا فردید را به خورد دانشجویان محترم بدهند. البته دچار توهم نشویم، آنچه تاکنون به عنوان علوم انسانی در دانشگاه‌های جمکران تدریس می‌شد مزخرفاتی بود که جهت توجیه فاشیسم در دکان امثال هابرماس یا میشل‌فوکو و دیگر تبلیغاتچی‌های سازمان ناتو ساخته و پرداخته بودند و چماقدارانی نظیر حجاریان، جلائی‌پور یا زیباکلام را به عرصة فقر فرهنگی اهدا کرده. ولی گویا برای تحمیق و نابودی جوانان ایران، سرکوب فرهنگی و گسترش توحش در این حد نیز کفایت اربابان حکومت را نمی‌کند. لازم است دامنة انسان‌ستیزی در دانشگاه گسترش بیشتری یابد و علی‌اکبر ولایتی، مشاور خامنه‌ای در همة امور برای انجام همین مهم یک مصاحبة پای‌منقلی با «مهرنیوز» انجام داده:

«در علوم انسانی بین دیدگاه‌های جهان‌بینی یک ایرانی مسلمان از یک سو و یا یک غربی مسیحی و یا یک لائیک غربی تفاوت وجود دارد[...] در دیدگاه اسلامی خلقت انسان یک غایتی دارد اما در دیدگاه انسانی که اعتقادات الهی ندارد، خلقت انسان [...] در طول خلقت حیوانات است اما در دیدگاه اسلام، انسان اشرف مخلوقات است و انسان برای غایتی خلق شده است که این غایت اینجا نیست و جای دیگری است.»

البته ولایتی حق دارد، آنچه او «انسان اسلامی» می‌خواند جانوری است وحشی که افسارش به دست «انسان غربی» و در «جای دیگری» است. در حال حاضر سخنان ابلهانة ولایتی را بررسی نمی‌کنیم. این ادعای عجیب که دین اسلام یک دیدگاه «منسجم» فلسفی است و از «انسان» هم تعریفی ارائه کرده فقط توسط کسی می‌تواند مطرح ‌شود که هیچ شناختی از اسلام ندارد و حتی نمی‌داند فلاسفة مسلمان همچون فارابی، نظریة خود را با الهام از فلسفة یونان باستان تنظیم کرده‌اند. پس تعجب نکنیم که این مهملات از زبان علی‌اکبر ولایتی، مشاور علی‌خامنه در امور فقر فرهنگی شنیده شود، و در مهرنیوز مورخ 4 مهرماه سال 1388 خورشیدی انتشار یابد. بله این مهملات، ‌ قطره‌ای است از دریای فقر‌وابتذال فرهنگی حکومت جمکران که از لیفة تنبان حجاریان منفور به ذهن ولایتی نفوذ کرده و نویدی است بر دومین «انقلاب فرهنگی» حکومت سنگسار و قصاص. جای حاج فرج دباغ در این معرکة توحش واقعاً خالی است.

کسی به کاهن این معبد شگفت نگفت:
بخور آتش و قربانیان پی در پی
هنوز خشم خدا را فرو نیاورده‌ست؟

در رابطه با افشاگری‌های «برادر» مهدی ابریشمچی ، امروز سایت «بی‌بی‌سی» ترجمة مقالة نیویورک تایمز، مورخ 25 سپتامبر 2009 را منتشر کرده تا در راستای همان سیاست گوساله پسند، پیام ابله‌فریب کارفرمایان نیویورک‌تایمز را به ایرانیان برساند و این دروغ بزرگ را به ما بباوراند که آمریکا و شرکاء از فعالیت‌های هسته‌ای نوکران‌شان در جمکران بی‌خبراند و برای آگاهی از این امر به تصاویر ماهواره‌ای و سرویس‌های امنیتی «دیگران» نیازمنداند. در واقع مقالة نیویورک تایمز چنین القاء می‌کند که سازمان سیا و دیگر سازمان‌های اطلاعاتی غرب از تحرکات هسته‌ای چین و اروپا در حکومت اسلامی روح‌شان هم خبر نداشته، نقل و انتقال ارز حاصل از فروش سانتریفوژزها در بانک‌های غرب، یا پرداخت جیره و مواجب کارشناسان چینی و اروپائی حاضر در جمکران را هم ندیده‌اند، خلاصه بگوئیم کور و کراند و از فعالیت‌های خود هم بی‌خبر!

در هر کرانه‌ای
فواره‌های خون.
دیگر در این دیار
گویا
[...] پناهی نیست

پنهان داشتن نقش گاوچران‌ها و شرکای‌شان در سرکوب ملت ایران و تاراج ثروت‌های ملی محور اصلی پروپاگاند رسانه‌ای تفنگفروش‌هاست، و تلاش حکومت فلاکتیان، همچون فعالیت‌های به اصطلاح اوپوزیسیون مفلوک‌اش بر محور پنهان کردن دست خون‌آلود سازمان ناتو از چشم ما ملت متمرکز شده. حکومت اسلامی جمکران خود را «مستقل» می‌داند، مخالف نمایان‌اش در داخل و خارج نیز فقط شخص «رهبر» را مسئول جنایات این حکومت معرفی می‌کنند،‌ حال آنکه خامنه‌ای مفلوک همچون دیگر مقامات این حکومت فقط «کارگزار» استعمار است و بس.

بالای دار رفتی و این شحنه‌های پیر
از مرده‌ات هنوز پرهیز می‌کنند
نام تو را به رمز
رندان سینه چاک [...]
در لحظه‌های مستی
مستی و راستی
آهسته زیر لب
تکرار می‌کنند

اگر قرار است خامنه‌ای مفلوک به جرم «جنایت علیه بشریت» محاکمه شود، مسلماً نانخورهای اکبربهرمانی در ینگه دنیا نیز باید پاسخگوی جنایات خود باشند. به عبارت دیگر شرکای این حکومت با گرفتن انگشت اتهام به سوی خامنه‌ای نمی‌توانند سوابق درخشان خود و نقش ایالات متحد را به عنوان حامی اصلی حکومت اسلامی جمکران پنهان دارند. مبلغ این طرح مضحک نانخورهای پنتاگون در «تینک‌تنک‌های» مفلس ایالات‌متحداند که پیشتر در راستای شیوة‌ فاشیستی «تمرکز بر یک نقطه» و ایجاد «اجماع» پیرامون «نفرت از شاه» موفق به «عقیده سازی»، «سربازگیری» و «رهبرسازی» شده و با شعارهای «مرگ» و «توهم»، کودتای 22 بهمن را بر ملت ایران تحمیل کرده و می‌پندارند امروز هم می‌توانند با توسل به همین شیوة «شاه‌سازی» باز هم رهبرسازی کرده و براندازی دیگری را سازمان دهند.

مستان نیم‌شب، به ترنم
آوازهای سرخ ترا
باز
[...] زمزمه کردند
نامت هنوز ورد زبان‌هاست

البته ما حضورشان عرض کنیم که اشتباه می‌کنند. امروز در ایران همه می‌دانند اربابان حکومت امام زمان در لندن و واشنگتن نشسته‌اند. امروز با آنچه در عراق و افغانستان می‌گذرد، همه می‌دانند ایالات متحد و شرکای‌اش در سازمان ناتو نه تنها در ایران مدافع حقوق بشر نیستند که طی سه دهة گذشته از سرکوب ملت ایران توسط حکومت اسلامی پشتیبانی کرده‌اند. سازمان ناتو نمی‌تواند با توسل به شیوه‌های دوران جنگ سرد، با بسیج اوباش ایرانی‌نما در داخل و خارج ایران «عقیده‌سازی» کند. همچنین با تهدید و جنجال و هیاهو پیرامون بحران‌های دست‌ساز خود این سازمان جنایتکار نخواهد توانست ایران‌ستیزی و انسان‌ستیزی خود را از دیدگان ملت ایران پنهان دارد. «اتحاد جماهیر اسلامی» را باید بدون ایران و عراق و افغانستان تشکیل دهید! با بمب و موشک و پاسدار و آخوند نمی‌توان «انسان‌ستیزی»، فاشیسم و هویت‌سازی را بر ملت‌ ایران تحمیل کرد.

تو از رهائی باغ و بهار می‌گوئی؟
مسیح غارت و نفرت!
[...]
کجاست باران کز چهرة تو بزداید
نگاره‌های دروغین و
سایة تزویر؟
کجاست آینه،
ای طوطی نهان آموز!
که در نگاه تو بنماید اینهمه
تقریر
(شفیعی کدکنی)




...

جمعه، مهر ۰۳، ۱۳۸۸


«حسین» در پیتزبورگ!
...
روزگذشته، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه‌ای را به اتفاق آراء به تصویب رساند که در آن از همة کشورهای عضو این سازمان خواسته شده بود،‌ ضمن پیوستن به «پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای» از انجام هرگونه آزمایش هسته‌ای زیرزمینی خودداری کنند. در این قطعنامه از چهارکشور هند، پاکستان، اسرائیل و کره شمالی،‌ که قرارداد منع گسترش سلاح‌های اتمی را امضاء نکرده‌اند خواسته شده به عنوان «کشورهای غیرهسته‌ای» به «ان. پی. تی» ملحق شوند. به عبارت دیگر سازمان ناتو باید دست‌وپای چین را در کشور پاکستان برچیند و دکان پر رونق «دستیابی تروریست‌ها به سلاح هسته‌ای» را نیز تعطیل کند. این است دلیل هیاهوی رسانه‌ای پیرامون «کشف» تأسیسات نوین هسته‌ای گورکن‌ها. جنجالی که «سازمان مجاهدین خلق» هم دست در دست دولت جمکران در آن شرکت کرده.

همچنانکه گفتیم هر بار ایالات متحد ناچار به عقب‌نشینی در سیاست‌های خود می‌شود، نوکران‌اش می‌باید برای فریب افکار عمومی و پنهان داشتن شکست ارباب جاروجنجال به راه انداخته با تمام قوا به طبل زدن بپردازند. نشست «دوربان 2»، سخنرانی جنجالی احمدی‌نژاد و هیاهوی اسرائیل‌پرستان را که فراموش نکرده‌ایم، ‌ اینبار نیز دقیقاً حکایت همان درویشی است که برای پنهان داشتن صدای گ...ز خود به طبال متوسل شده بود.

اینبار طیف طبالان،‌ سازمان مجاهدین خلق را نیز شامل شده. خلاصه بگوئیم حکومت فلاکتیان جمکران، اربابان‌‌اش در سازمان ناتو و اپوزیسیون دست‌سازش همه در یک سنگر قرار گرفته‌‌اند. چرا؟ چون سازمان ناتو و فرمانده‌اش، ایالات متحد ناچار به عقب نشینی از سیاست «تهدید و ارعاب» شده‌اند.

بله همزمان با تصویب قطعنامة کذا، مهدی ابریشمچی، عضو سازمان مجاهدین خلق هم اطلاعات دست اول و ذیقیمتی در مورد فعالیت‌های هسته‌ای نظامی حکومت اسلامی در اختیار آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای قرار داد؛ فعالیت‌هائی که به گفتة نیویورک تایمز، مورخ 25 سپتامبر 2009 و به تأئید اوباما، آمریکا سال‌هاست از آن اطلاع دارد. می‌دانیم که تأسیسات کذا توسط چین و تحت نظارت سازمان ناتو ساخته شده! پس طبیعی است که اربابان حکومت جمکران حداقل در جریان فعالیت‌های خودشان در ایران باشند. ولی اینان به دلائلی که بر ما روشن است ترجیح می‌دهند که افتخار چنین اکتشافاتی نصیب گروه رجوی شود.

اصولاً سازمان مجاهدین خلق را برای افتخارآفرینی «خلق» کرده‌اند. پس از کودتای 1360، و برکناری بنی‌صدر ساواک جمکران ناچار شد دست به تصفیه و پاکسازی بزند، از آن جمله‌ است انفجار در حزب جمهوری اسلامی، انفجار در نخست‌وزیری، ترور چند مرجع تقلید و در کنار آن‌ها ترور چند مهرة سوخته از جمله حسن آیت، نوچة مظفر بقائی و نظریه‌پردازحزب رستاخیز، و برخی دیگر!‌ ولی همة این عملیات قهرمانانه را حکومت اسلامی به گروه رجوی نسبت داد، و اینان نیز تکذیب نکردند. به این ترتیب، از طریق تبلیغات حکومت اسلامی، این گروه تبدیل شد به دشمن شمارة یک حکومت امام سیزدهم!

یکی از فواید تبلیغات کذا این بود که سگ‌های‌هار استعمار می‌توانستند همة مخالفان خود را عضو سازمان کذا خوانده، بدون محاکمه به اعدام محکوم کنند. چرا که بر اساس تبلیغات اینان سازمان رجوی برای سرنگونی حکومت اسلامی دست به مقاومت مسلحانه زده بود. حال آنکه پس از صدور اعلامیه‌های اخیر مسعود رجوی در حمایت از جلادی به نام میرحسین موسوی، عملاً خلاف این امر به اثبات رسید و روشن شد که گروه رجوی با محفل کودتای 22 بهمن، که هزاران جوان ایرانی را فقط به دلیل طرفداری از این سازمان به قتل رسانده گویا هیچ اختلافی ندارد. به همین دلیل است که افشاگری‌های مهدی ابریشمچی، عضو «شورای ملی مقاومت» دقیقاً در مسیر سیاست غرب و نوکران‌اش در چاه ‌جمکران و در راستای گمراه کردن افکارعمومی ایرانیان قرار می‌گیرد، با یک تفاوت عمده: آنچه را که غربی‌ها به نام نوکران خود در کشورمان انجام داده‌اند، از زبان اعضای گروه رجوی افشا می‌کنند، تا برای اینان به عنوان مخالف حکومت جمکران کسب افتخار کرده باشند.

پس تعجب نکنیم که برای این امر خیر «مهدی ابریشمچی» را برگزینند. ایشان همچون مریم و مسعود، به دلیل اعتقادات سازمانی «اسلامی ـ بازاری» با عملیات افتخارآمیز به ویژه ارتقاء مرتبة اجتماعی و خانوادگی زن به گوسفند، پیوندی دیرینه دارند. از آنجمله است تقدیم همسر قانونی‌شان «مریم» به رهبر سازمان و دریافت تنبان موسی خیابانی به عنوان کادوی ازدواج مجدد! برای آندسته از خوانندگان که نام موسی‌خیابانی را نشنیده‌اند، بگوئیم که موسی خیابانی از اعضای سازمان رجوی بود که توسط پاسداران در یکی از خانه‌های امن سازمان مجاهدین در زعفرانیه به قتل رسید. اشرف ربیعی، همسر رجوی نیز طی همین تهاجم کشته شد. در مورد لو رفتن محل اقامت موسی خیابانی شایعات قابل قبول فراوان است که آن‌ها را بازگو نمی‌کنیم، چرا که مواضع سیاسی سازمان مجاهدین خلق به دلیل اتکاء اینان بر اسلام، و روابط درون سازمانی ویژة آن، خصوصاً اتکاء بر رهبرپرستی، انسان‌ستیز و ضد دمکراتیک است و نیازی به تبلیغ بیشتر ندارد. پس بگذریم و بازگردیم به افشاگری‌های سازمان مجاهدین خلق که علیرغم نامه‌پراکنی‌های اخیر مسعود رجوی در حمایت از «جلادسبز»،‌ بی‌بی‌سی اصرار دارد سازمان وی را به عنوان «مخالف» حکومت جمکران به مخاطب حقنه کند!

روز گذشته یعنی زمانی که رئیس جمهور چین در نشست فوق‌العادة شورای امنیت، موافقت صریح خود را با تعطیلی دکان کرة شمالی اعلام کرد، و سرکوزی و گوردون براون، به دلیل تعطیلی قریب‌الوقوع دکان گورکن‌ها به رعشه افتاده، برای «ایران» خط و نشان می‌کشیدند، جناب ابریشمچی هم اعلام داشتند که سازمان‌شان دو مرکز مخفی اتمی دیگر را در ایران شناسائی کرده!

به گزارش «بی‌بی‌سی»، مورخ3 مهرماه سالجاری، ایشان فرمودند این اطلاعات ذیقیمت را در اختیار سازمان بین‌المللی انرژی اتمی هم قرار داده‌اند. حال ببینیم چرا این اطلاعات به ظاهر «دست‌اول» همزمان با نشست ویژة شورای امنیت فاش شد؟ به این دلیل که ایالات متحد برای «حل» بحران دست‌ساز خود در کشورمان نمی‌تواند به تهاجم نظامی متوسل شود. شرایط عراق و افغانستان چنین امکانی را به سازمان جنگ‌پرست ناتو نمی‌دهد. آمریکا ناچار است پنهان‌کاری را کنار گذارده و روز اول اکتبر سالجاری در مذاکرة‌ مستقیم با پادوهای‌اش در حکومت جمکران شرکت کند. خلاصه بگوئیم اوضاع عموسام و شرکاء سخت خراب است. امروز در «پیتزبورگ» معرکة «کربلا» بر پا شده بود.

نخست باراک اوباما، با ایراد خطبة کوتاهی بر شرکت ایران در مذاکرات اول اکتبر تأکید کرد، و در واقع همچون «حسین» آمادة شهادت شد!‌ اینهمه در حالیکه «براون‌الله» و «ابن سرکوزی»، یا همان طفلان مسلم با رنگ پریده و چهرة در هم به این صحنة غم‌انگیز شهادت‌طلبانة حسینی خیره مانده بودند. سپس نوبت به «طفلان مسلم» رسید که هر کدام آمادگی خود را برای شهادت ابراز کرده، خواهان اعزام یک هیئت از کارشناسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی جهت بازرسی تأسیسات کذا شوند. البته فکر نکنید در کربلای پیتزبورگ شمر و یزید و معاویه و دیگر پرسوناژهای «پلید» صحرای کربلا حضور نداشتند! به هیچ عنوان! هم شمر داشتیم، هم یزید و هم معاویه، ولی نقش هر سه را پرزیدنت مدودف ایفا می‌کرد که از برنامة تبدیل نوکر به قهرمان، آنهم قهرمان مجهز به سلاح هسته‌ای توسط سازمان ناتو و چین کاسة صبرش حسابی لبریز شده بود و قبلاً برای توقف جهش و پرش «کرة شمالی» یا بهتر بگوئیم به عنوان هشدار به چینی‌ها چندین موشک اسکندر در مرز با این کشور مستقر کرده بود. ولی مگر جنجال رسانه‌ای مجال برخورد منطقی برای کسی باقی می‌گذارد؟

بوق‌های سازمان ناتو از جمله «بی‌بی‌سی» در راستای سیاست واژگون‌نمائی چنین القاء می‌کنند که روسیه از برنامة هسته‌ای نوکران‌شان در جمکران دفاع می‌کند! حال آنکه پیش از افشاگری‌های «برادر» ابریشمچی، وزیر امور خارجة فرانسه، برخلاف پروتکل دیپلماتیک رئیس سازمان انرژی اتمی را به پنهانکاری متهم ‌کرده بود تا شاید جنجالی به راه افتد و آمریکا مجبور نشود در مذاکرات مستقیم شرکت کند. روز گذشته هم علیرغم اینکه لیبی به عنوان عضو موقت شورای امنیت برگزیده شده، قذافی از حضور در نشست شورای امنیت خودداری کرد تا مبادا پرزیدنت اوباما ناچار شود با او دست بدهد و «پرستیژ» ارباب «دمکرات» و «حقوق‌بشرفروش» در رسانه‌ها و افکارعمومی خدشه‌دار شود! بله اینروزها بازار فداکاری و از جان گذشتگی رونق فراوان دارد و همه در رهبری، یعنی در ایالات متحد «ذوب» شده‌اند؛ از جمله بی‌بی‌سی، سازمان رجوی و شخص مهدی ابریشمچی که به ذوب شدن در رهبری از دیرباز «عادت» کرده!

«بی‌بی‌سی» در ادامة گزارش گوساله‌فریب خود به ما یادآوری می‌کند که فعالیت‌های مخفی اتمی گورکن‌ها را نخستین بار همین سازمان کشف کرد! به عبارت دیگر فعالیت‌های فرانسه و حضور هیئت پرشمار چینی در ایران از چشم تیز بین سازمان سیا پنهان مانده بود و دولت چین هم بدون کسب موافقت آمریکا تأسیسات نطنز را در حکومت دست‌نشاندة واشنگتن به راه انداخته بود:

«برنامة اتمی ایران ابتدا در سال 2002 توسط سازمان مجاهدین خلق فاش شد. این برنامه که به مدت حدود دو دهه ادامه داشت تا آن زمان مخفی مانده بود.»


شاید این فعالیت‌ها از چشم «بی‌بی‌سی» مخفی مانده بود، چرا که خود را به «کوری» زده بود، یا شاید امروز مخاطبان‌اش را ابله می‌پندارد! در هر حال، «برادر» ابریشمچی و سازمان‌شان که چنین امکانات وسیعی جهت کسب اطلاع از فعالیت‌های فوق‌محرمانة نظامی در ایران دارند، بهتر است بجای دم‌جنبانی برای عموسام فکری به حال هم سازمانی‌های‌شان در اردوگاه اشرف بکنند که از الطاف ویژة ارتش عراق در امان باشند. به هر تقدیر دکان برنامة هسته‌ای حکومت جمکران همین روزها برچیده خواهد شد، مگر اینکه آیات عظام و عملة تحکیم وحدت با به راه انداختن آشوب در دانشگاه‌ها یکبار دیگر ملت ایران را «غافلگیر» کنند. در ادبیات فعلة فاشیسم جمکران، به مصداق مثل معروف «به عکس نهند نام زنگی کافور» دانشگاه‌ را هم «سنگر آزادی» نامیده‌اند!

واقعاً از روزی که این دانشگاه را افتتاح کردند، روز به روز بر «آزادی» ما ملت افزوده شد! به ویژه زمانیکه در همین دانشگاه مشتی عملة فاشیسم برای «رفتن شاه» بست نشسته بودند تا «امام» تشریف بیاورند. کافی است نگاهی به عملکرد دانشگاه کذا داشته باشیم تا ببینیم سیاست استعمار چگونه مرکز آموزش را به محل تولید انبوه شعبان بی‌مخ تبدیل کرده. دانشگاه در ایران، درست مثل حوزة علمیه قم «سنگر اوباش» شده و برای تمجید از عملکرد چنین مرکز مفیدی چه کسی بهتر از پسر محمد ملکی، که با الهام از مهملات عوامفریب پدرش، «پیام‌گونه» منتشر کرده؟

ساواکی‌های محفل 22 بهمن هنوز با امید بازگشت به دوران نکبت و توحش امام «روشن‌ضمیر» رویای تبدیل دانشگاه به سنگر فاشیسم را در ذهن علیل‌شان می‌پرورانند،‌ همچنانکه روزگذشته رهبرفرزانة «فلاکتیان» برای دخالت آیات عظام در سیاست التماس دعا داشت، و همه را به پیروی از «امام بزرگوارش» فرا می‌خواند، تا در علم و دانش «پیشرفت» حاصل شود. «ساتاس» مفلوک هم وقوقیة‌ این هفته را در همین راستا تنظیم کرده:

«امروز دستاوردهای خوبی در حوزة انرژی هسته‌ای و سلول‌های بنیادین کسب کرده‌ایم[...]‌ امروز استعدادها در حال شکفته شدن است.»


و مشروح این مزخرفات که توسط آخوند جنتی در زمین چمن «سنگر آزادی» روخوانی شد، در حنازرچوبه، مورخ 3 مهرماه 1388 انتشار یافته. البته جنتی مزخرفات دیگری هم ردیف کرده تا به ما بباوراند که اگر امروز «دشمن» به ما حمله نمی‌کند به دلیل جنگ 8 سالة اینان با صدام حسین است! نه اینکه گورکن‌ها ارواح شکم‌شان در این جنگ پیروز هم شدند، حال ارباب‌شان از فتوحات اینان بیمناک شده و جرأت «حمله» ندارد:

«اگر چه ما خواهان جنگ 8 ساله نبودیم اما خداوند خیر ما را در این جنگ قرارداد[...] [...] اگر قدرت‌نمائی مردم نبود، ‌ آن‌ها [آمریکا] امروز به هر بهانه‌ای چه موضوع هسته‌ای و یا نظایر آن ما را تهدید می‌کردند و اگر به حرف آنان گوش نمی‌دادیم، فورا حمله نظامی می‌کردند[...]»


خداوند را نمی‌دانیم ولی آمریکا نان‌تان را در این جنگ خوب تأمین کرد. البته این آرزوی گورکن‌هاست که آمریکا به هر بهانه، هر لحظه اراده ‌‌کند بتواند به کشورمان حمله کند، چرا که هدف آنگلوساکسون‌ها تجزیة ایران و حضورنظامی در سواحل خزر است ولی این آرزوها در تاریخ دوم مهرماه 1388 بر باد رفت.

به گزارش نووستی، ‌مورخ ‌25 سپتامبر 2009، سران کشورهای عضو شورای امنیت، روز پنجشنبه 24 سپتامبر 2009 ،‌ در قطعنامه‌ای که به اتفاق آراء به تصویب رسید، کشورهای عضو سازمان ملل را به پیوستن به قرارداد منع‌گسترش سلاح‌های هسته‌ای فراخواندند:

«شورای امنیت کشورهای عضو ان. پی. تی را فرامی‌خواند که به طور کامل به تعهدات خود در رابطه با این قرارداد عمل کنند، و همة کشورهائی که عضو ان. پی. تی نیستند، به عنوان کشورهای غیرهسته‌ای به قرارداد ملحق شوند.»





...

پنجشنبه، مهر ۰۲، ۱۳۸۸


فلاکتیان!
...
در این شبی که روزنه‌ها تیرگی گرفت
ما را هنوز دیدة امید روشن است

عصای ‌سلیمان حکومت گورکن‌ها در حال خرد شدن است. این خبری بود که از زبان بنیامین نتانیاهو در رادیوفردا انتشار یافت. در واقع نخست‌وزیر اسرائیل گفته بود حکومت ایران تضعیف شده، و ما هم بلافاصله متوجه شدیم ایشان تلویحاً به حکومت گورکن‌ها هشدار می‌دهند که بندتنبان‌شان در حال پاره شدن است. پیشتر گفته بودیم که حکومت جمکران و مخالف‌نمایان‌اش به برکت نبرد فرضی با اسرائیل و جنجال احمدی‌نژاد پیرامون هولوکوست سی سال است دوام آورده‌اند، ولی مگر یک بند تنبان چند سال می‌تواند اینهمه فشار سیاسی متحمل شود؟

باری! می‌دانیم که در راستای تأمین منافع غرب و تداوم حکومت «فلاکتیان» لازم است «تحریم اقتصادی» بر ملت ایران تحمیل شود و حکومت گورکن‌ها نیز در «انزوای سیاسی» قرار گیرد. این است رمز دوام و بقای حکومت توحش. حکومتی که به کوشش ایالات متحد و دیگر اعضای سازمان ناتو در ایران استقرار یافته، و با سرکوب نظامی، بحران‌سازی به بهانة «نبرد با آمریکا و اسرائیل» و جنگ با عراق و اینک با توسل به بحران دست‌ساز هسته‌ای به زندگی نکبت‌بار خود ادامه می‌دهد. حکومتی که به خشتک جادوئی حکومت اسرائیل وصل شده و از همان مکان «مقدس» برای پس گرفتن قدس شریف به نبرد با اسرائیل هم مشغول است. بله، ما هنوز امکانات و فناوری‌های حکومت چاه‌ جمکران را نمی‌شناسیم. این حکومت هر چه آمریکا و انگلستان و شرکای‌شان در سازمان ناتو بگویند، عکس آنرا انجام می‌دهد و اقتدار خود را به جهانیان ثابت می‌کند. به عنوان نمونه اگر آمریکا از سرکوب ملت ایران انتقاد کند، بلافاصله سازمان تبلیغات اسلامی متن سخنرانی آیندة رهبری را چنین تنظیم می‌کند:

«[...] مردم جزو نظام اسلامی هستند[...]»

به این ترتیب منظور استعمار تأمین می‌شود. 30 سال است که سازمان جنایتکار ناتو با توسل به همین شیوة‌ جادوئی که «واژگون‌نمائی» خوانده می‌شود ضمن حمایت از حکومت سنگسار و قصاص به سرکوب و تاراج ملت ایران مشغول است و همچون نوکران‌اش در جمکران می‌پندارد که این سیاست هرگز فرسوده نخواهد شد. آری، در راستای «حفظ وضع موجود» است که هر چه رسانه‌های انگلستان و فرانسه در مورد تحمیل تحریم‌ها به ایران مطرح می‌کنند، به فاصلة چند روز از زبان الکن و قلم مبتذل فلاکتیان و نانخورهای اکبر بهرمانی در غرب و در سایت‌های «مستقل» منتشر می‌شود؛ همزمان، مقامات جمکران مطالبات ملت ایران را نیز به «دشمن» نسبت می‌دهند!

به این منظور سایت «بی‌بی‌سی» دوباره حاجیه شیرین عبادی را از پستو بیرون کشیده تا ایشان ضمن گلایه از انگلستان، مطالبات غرب از ملت ایران را در پوشش دفاع از «حقوق بشر» مطرح کند! چرا که در ذهن علیل امثال عبادی، غربی‌ها خیلی مدافع حقوق بشراند. نمونه‌اش را همین هفته در «کاله» شاهد بودیم. عراقی‌ها و افغان‌هائی که به دلیل اشغال نظامی کشورشان آوارة فرانسه شده‌اند تا خود را به انگلستان برسانند مورد تهاجم پلیس فرانسه و سگ‌های جرمن‌شپرد قرار گرفتند، چون به صورت «غیرقانونی» وارد خاک این کشور شده بودند! می‌دانیم که حضور ارتش ناتو در عراق و افغانستان و تبدیل این‌دو کشور به ویرانه در چارچوب مقررات است و به طریق «قانونی» صورت گرفته!

باری، از آنجا که اوضاع حکومت گورکن‌ها خراب به نظر می‌رسد بلندگوهای استعمار در داخل و خارج مرزها به کار افتاده‌اند. عبادی در «بی‌بی‌سی»، خامنه‌ای هم در جمکران! حاجیه عبادی که همچون دیگر «بی‌سران مسکین» حکومت اسلامی در هر فرصتی زبان به مداحی ولی‌نعمتان حکومت در غرب می‌گشاید، به سایت کذا می‌گوید، بریتانیا از آنجا که نمی‌خواهد در مذاکرات هسته‌ای مشکلی ایجاد شود، سرکوب مردم ایران را نادیده گرفته. به عبارت دیگر عبادی مفلوک تلویحاً ادعا می‌کند که بریتانیا، هم مدافع حقوق‌بشر است هم خواهان حل بحران هسته‌ای. ظاهراً تحفة محفل نوبل به دلیل کوری و کری نه تنها از حمایت انگلستان از تجهیز گورکن‌ها به سلاح هسته‌ای، که از جنایات بریتانیا در عراق و افغانستان هم کاملاً بی‌خبر مانده.

بله عبادی به محض اینکه از حضور سفیر بریتانیا در مراسم تحلیف مهرورزی مطلع شد، همچون ارشمیدس یافتم، یافتم‌کنان از حمام بیرون پریده و کشف بزرگ خود را به اطلاع «بی‌بی‌سی» رسانده:

«آن زمان بود که احساس کردم در مورد حقوق بشر قصور شده است [...] متأسفم که غرب به امنیت خود بیش از حقوق‌ بشر اهمیت می‌دهد[...] کشورهائی که فاقد دموکراسی‌اند، از بمب هسته‌ای خطرناک‌ترند.»


اگر به این سخنان بیشرمانه با دقت بیشتری بنگریم خواهیم دید که عبادی به زبان بی‌زبانی «دخالت نظامی برای دفاع از حقوق بشر» را توجیه می‌کند. مطلبی که چندی پیش از زبان یکی از ایرانی‌نمایان در «فیگارو» نیز مطرح شد و محفل مادلن البرایت از مبلغان اصلی آن به شمار می‌رود. در هر حال، این سخنان را کسی به زبان آورده که همچون خاتمی از مبلغان سرکوب استعماری ملت ایران است و به همین دلیل مورد الطاف ویژة محافل استعماری غرب قرار دارد. البته امروز گوردون براون و به ویژه نیکولا سرکوزی در نشست ویژة شورای امنیت به خط‌ونشان کشیدن برای ملت ایران مشغول بودند، چرا که بحران هسته‌ای دست‌ساز چین و سازمان ناتو رو به افول گذارده. در نتیجه، به احتمال زیاد عملة تحکیم وحدت باید در دانشگاه برای اربابان حکومت بحرانی به راه اندازند تا نان این عزیزان مدافع «حقوق بشر» آجر نشود.

در واقع تفنگ‌فروش‌های غرب وقتی سخن از حقوق بشر به میان می‌آورند، حقوق حقة استعماری خود را مدنظر دارند چرا که به ادعای اینان «بشر» فقط می‌تواند غربی و مسیحی باشد. بقیه، به ویژه در مناطق نفتخیز نمی‌توانند «بشر» باشند؛ مجوز «هویت انسانی» را همیشه غرب صادر می‌کند. و تا زمانی که چنین مجوزی برای ایرانیان صادر نشده ما ملت باید «مردم‌سالاری» و «خداسالاری» داشته باشیم، چرا که هم «مردم» و هم «خداوند» به دلیل ابهام‌شان، راهگشای سرکوب ملت ایران و چپاول استعماری‌اند. طی سه دهة اخیر تل بی‌هویت «مردم» با حضور در خیابان و عربده‌جوئی از تمامی بحران‌های کارساز استعمار حمایت کرده‌.

با در نظر گرفتن اینکه ممکن است حکومت گورکن‌ها طی چند روز آینده به بحران «کمبود بحران» دچار شود، «ساتاس» از زبان علی‌خامنه‌ای برای «شورش» به عملة تحکیم وحدت چراغ سبز داد:‌

«همه باید در مقابل این وحدت سر تعظیم فرود آورند و در جهت تحکیم آن تلاش کنند.»

اینچنین است که «تحکیم»‌ این «وحدت» بزودی در دانشگاه آغاز خواهد شد و اگر این روند کارگر نیفتاد، مسلماً عالیجناب «جرمن شپرد» در سفر آیندة خود به انگلستان پایه‌های «وحدت» نوینی را «تحکیم» خواهند فرمود. رهبر کلیسای کاتولیک 28 سال پیش در سال 1981 راهی بریتانیا شد و به یاد داریم که پس از این سفر پربرکت بازار فروش تفنگ چقدر رونق یافت! چرا که واتیکان علاقة عجیبی به «صلح» دارد. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به سخنرانی خامنه‌ای که در حنازرچوبه، مورخ 2 مهرماه 1388 با کد خبر: 696575 انتشار یافته.

خامنه‌ای رهبر «فلاکتیان» امروز در برابر اعضای مجلس خبرگان سخنان شیوائی ایراد کرد و ضمن نشخوار تبلیغات اربابان‌اش در باب «مشارکت 85 درصدی»، تعریف نوینی هم از «جمهوری اسلامی» ارائه داد. طبق تعریف رهبر، حکومت توحش دارای دو بعد «مردمی» و «اسلامی» است و از آنجا که بعد «مردمی» دارد «جمهور» خوانده می‌شود. می‌بینیم که رهبر فلاکتیان همچون سلف دجال‌اش به تحریف «جمهور» پرداخته عوامگرائی و پوپولیسم «مردمی» را در ترادف با «جمهور» قرار می‌دهد. ولی ماجرای تعریف نوین به این مختصر ختم نمی‌شود! به ادعای خامنه‌ای، حکومت سنگسار و قصاص به دلیل «اسلامی» بودن است که «جمهور» بوده و می‌تواند «مردمی» باشد. پس از پیوند گوز به شقیقه، یعنی مرتبط کردن «دین» با «جمهور»، خامنه‌ای وظیفة «ولی فقیه» را نگهبانی از این مجموعة متضاد و بی‌اساس معرفی کرده، می‌گوید در چنین چارچوبی عقلانیت و عدالت در کنار شریعت قرار می‌گیرد و نان ما همچنان در روغن خواهد بود:

«فرد و جامعه، شریعت و عقلانیت، معنویت و عدالت و عاطفه و قاطعیت همه در کنار هم مورد استفاده قرار می‌گیرند و انحراف از این منظومة مستحکم، موجب انحراف از نظام اسلامی خواهد شد[...]»


خامنه‌ای در ادامة‌ این هذیانات سرشار از بلاهت که اقتباسی است ناشیانه و ابتدائی از مهملات هابرماس، همة‌ اسلام‌های دیگر را هم «آمریکائی» می‌خواند:

«اسلام‌هائی که با عناوین اسلام سلطنتی، اسلام التقاطی و اسلام سوسیالیستی و با شکل‌ها و رنگ‌های مختلف و بدون این عناصر اصلی عرضه می‌شوند، اسلام آمریکائی هستند.»

بله از رهبر مسکین جمکران بیاموزیم که «اسلام خوب» همین اسلام جمکرانی است و دین مبین هیچ ارتباطی با سلطنت نمی‌تواند داشته باشد. می‌بینیم که زوزه و روضه و عروتیزهای موسوی بی‌اثر نبوده، حکومت جمکران در واقع به «خط امام»‌ بازگشته و رهبر فرزانه‌اش به نشخوار مزخرفات سی سال پیش خمینی مشغول است، و همچون خمینی دجال حساب اسلام واقعی را هم از اسلام‌های غیرواقعی جدا می‌کند! پس از معرفی «اسلام راستین»،‌ علی‌خامنه‌ای ضمن دعوت از «مردم» به حضور در صحنه، به مخالف‌نمایان و به ویژه به نعلین‌های ریزه‌خوار کارخانة رجاله پروری هم تلویحاً توصیه می‌کند بدون واهمه از «آبرو» و جان و مال، «شجاعت» به خرج دهند، از تهمت‌ها نهراسند و همچون «امام بزرگوار» بدون ملاحظه، «حق» را بیان کنند:

«علت اصلی فتوحات بزرگ علمی، سیاسی و اجتماعی امام بزرگوار و جذب دل‌های مردم به سوی امام، شجاعت کم نظیر ایشان بود.»

البته ما در مورد فتوحات «علمی» امام هیچ تردیدی نداریم. به ویژه اکتشافات مهم ایشان برای ورود به محل تخلی با پای چپ بود که از نظر علمی، قوانین فیزیک کوانتوم را به زیر سئوال برد و از نظر سیاسی، باعث فروپاشی اتحادجماهیر شوروی و بروز انقلاب‌های مخملین در کشورهای اروپای شرقی شد. به عنوان مثال در کشوری که انقلاب نارنجی به وقوع پیوست مردم کفش نارنجی به پای چپ‌شان داشتند. بله توضیح‌المسائل را دستکم نگیریم که از همة تحولات علمی و سیاسی عقب می‌مانیم و ممکن است علیرغم ترورهای ساواک در کردستان، برنامة قوم‌گرائی اربابان رهبر فرزانه و تجزیة ایران با شکست روبرو شود:

«باید هر آنچه که امکان‌پذیر است در جهت حفظ و تقویت وحدت مذهبی، و وحدت قومی تلاش شود.»

می‌بینیم که «وحدت ملی» و منافع ملت ایران در ابتذال‌نامة ساتاس غایب اصلی است. در این سخنرانی وقیحانه، خامنه‌ای با نفی موجودیت ملت ایران، مردم ایران را جزو نظام اسلامی دانسته، چرا؟ چون اربابان‌اش در کارخانة رجاله‌پروری خود را مدافع ملت ایران خوانده‌اند. در نتیجه به پیروی از سیاست آنگلوساکسون‌ها رهبر فرزانه ضمن انتقاد از انگلستان به گزافه‌گوئی افتاده، چرا که می‌پندارد هنوز می‌تواند با نفی تبلیغات اربابان‌اش در غرب همان لات‌بازی خمینی را ادامه دهد و با توسل به واژگون‌نمائی هر آنچه اربابان گفتند، عکس آنرا تحویل ملت ایران دهد:

«دولت انگلیس با کارنامة دویست‌ساله سر تا پا سیاه خود در قبال ایران [...] همچنین دولت آمریکا [...] می‌گویند ما طرفدار ملت ایران هستیم در حالیکه مردم جزو نظام اسلامی هستند، بنابراین نباید از دشمنی مخالفان برای توطئه و ایجاد تفرقه غافل شد[...]»


در اینکه دولت بریتانیا در ایران کارنامة بسیار سیاهی دارد، حداقل ما تردیدی نداریم. سیاه‌ترین عمل این دولت استعمارگر بیرون کشیدن همین علی خامنه‌ای از مرده‌شویخانه‌های خراسان و قرار دادن او در رأس بنیاد شیعة اثنی‌عشری بوده. پس رهبر حکومتی که موجودیت خود را مدیون انگلستان و آمریکاست بهتر است از این گنده‌گوئی‌ها نکند. اگر همین دولت انگلستان طی روزهای «بهار آزادی» دست مقدس‌اش را فقط چند روز از سر حکومت اسلام ناب بر می‌داشت، ملت ایران حکومت قدرقدرت و خمینی «هرزه ‌مرس‌اش» را به جایگاه واقعی‌شان یعنی زباله‌دان روانه کرده بودند. با این وجود پس از گذشت سه دهه،‌ امروز نیز علیرغم حمایت همه جانبة‌ استعمار نظام توحش از چنین سرنوشتی زیاد دور نیست. اگر هیزاکسلنسی دستی به سرو گوش رهبرفرزانه کشیده و ایشان مست پیروزی شده‌ برای ارباب دم می‌جنباند و هذیان می‌گوید،‌ ملت ایران به هیچ عنوان جزو این «نظام» نیستند. ملت ایران سرنوشت این حکومت مزدور و اربابان جنایتکارش را در میدان مبارزات ملت‌ها با استعمار به شیوه‌ای که تاریخ آنرا به یاد بیاورد رقم خواهد زد.

در قلب من دریچه به خورشیدها توئی
وقتی که شب ز روزن ناهید روشن است
(شفیعی کدکنی)



...

چهارشنبه، مهر ۰۱، ۱۳۸۸


به باران!
...

گره می‌زنم تار ابریشم سرخگون را
به آوای تندر
به آوای باران
می‌آمیزم این شبنم پر تپش را
به دریای باران

در مورد وبلاگ «ملامتیان» و یکی از جنبه‌های ارجاعی آن توضیح دهیم که «ملامتیان» گروهی از صوفیان ایران بودند که مرکزشان خراسان‌ بزرگ‌ و طریقت‌شان تحت تأثیر مکتب سینیک‌های یونان باستان یا کلبی‌ها بود.

ملامتیان یا «ملامتیه»، صوفیان‌ ملهم از «سینیک‌ها»، فلاسفة کلبی یونان باستان را گویند. ملامتیان جویای نام نبوده و از شهرت و مال دنیا دوری می‌جستند. برخلاف‌ دیگر صوفیان‌، اینان هر چه‌ را نشان امتیاز بر دیگران‌ بود ناپسند تلقی کرده، به همین دلیل از پوشیدن خرقه‌ نیز ابا داشتند. رفتار و كردار «ملامتیان» شیوة زندگی فیلسوفان سینیک را تداعی می‌کرد. اینان به عوام‌گریزی، بی‌اعتنائی به باورها و هنجارهای «مردم» شهرت داشتند‌. سینیک‌ها هر چند به شدت پایبند اخلاقیات بودند، به گونه‌ای رفتار می‌کردند تا در باور توده‌ها «دین‌ستیز» و «شریعت‌گریز» جلوه کنند، و از این طریق مردمان از آنان گریزان ‌شوند.

مشهورترین فیلسوف «سینیک»، دیوژن است که حدود پنج قرن پیش از میلاد مسیح در یونان می‌زیست. می‌گویند دیوژن در یک بشکة چوبین مسکن گزیده بود. آورده‌اند که اسکندر به او گفت چه آرزوئی داری که برآورده کنم؟ پاسخ داد: کنار رو، و راه بر آفتاب مبند. همچنین گفته‌اند، اجتماع و هنجارهای جمع در نظر او چندان خوار و مسکین می‌نمود که در میانة روز فانوسی روشن به دست در خیابان‌های آتن می‌گشت و همگان را می‌گفت، «شاید انسانی بیابم.»

دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

ما هم با شنیدن سخنرانی باراک اوباما در نیویورک و به ویژه پس از نمایش روحوضی قذافی حکمت دیوژن را دریافتیم.

ماه سپتامبر در نیویورک برای عشق و عاشقی ماه مناسبی است؛ هوای معتدل، آفتاب جانبخش و آواز «کوچه‌باغی» فلاکتیان در سازمان ملل! در چنین شرایط مناسبی است که بعضی‌ها همچون رئیس جمهور آمریکا شعلة عشق «چندجانبه گرائی» وجودشان را به آتش می‌کشد. باراک‌اوباما امروز در سخنرانی خود همچون بلبل عاشق چهچهه زنان فرمودند، دورة یک جانبه‌گرائی دیگر به پایان رسیده، پس همه کمک کنند که هر آنچه ما به صورت یکجانبه خراب کردیم جمع‌و‌جور شود، چرا که اکنون گاه «چندجانبه‌گرائی» فرا رسیده! به زبان روشن‌تر، ایشان تلویحاً می‌فرمایند، «ما به صورت یکجانبه تاراج می‌کنیم، دیگران جهت رفع و رجوع تخریب ناشی از تاراج ما روح همکاری از خود نشان دهند.» سخنان بیشرمانة اوباما در واقع بازتاب وقاحت سازمان جنایتکار ناتو است که این روزها برای زدن جیب ملت‌ها «چندجانبه‌گرا» هم شده و عطش همکاری به دلش افتاده. ولی قذافی، ‌نوکر فدائی گاوچران‌ها در مدح و ستایش این قماش چند جانبه‌گرائی به مراتب از ارباب فراتر رفت.

قذافی به بهانة انتقاد از یک جانبه‌گرائی و به ویژه نکوهش تهاجم نظامی به عراق در واقع به بازتاب مطالبات ارباب مشغول بود، و منشور ملل متحد را تحریف می‌کرد. قذافی تقاضا کرد چند میلیارد دلار به آفریقا بدهند که مهاجرت از آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا به اروپا متوقف شود و حقوق‌بشر فروشان متجاوز به عراق و افغانستان، در خاک پاک خود، برای قلع و قمع آوارگان عراق و افغانستان به پلیس و جرمن شپرد و جرثقیل متوسل نشوند و پرستیژشان برباد نرود. رقص شکم قذافی 90 دقیقه به طول انجامید و ... و قرار بود پس از ایشان تریبون را به سرکوزی بسپارند. از آنجا که «هوا» بس دلپذیر است و تهویه مطبوع سازمان ملل نسیم عشق می‌پراکند، بازار عشق و عاشقی گرم خواهد بود. در چنین شرایطی تعجبی ندارد که احمدی نژاد، سرکوزی را درآغوش گرفته،‌ ضمن سرازیر کردن اشک شادی در گوش ایشان زمزمه کند: «وفا کنیم و ملامت کشیم و خوش باشیم، که در طریقت ما کافری است رنجیدن!»

بله! مهروزری هم یکجانبه‌گرائی و خشونت را به طور کلی کنار گذاشت و مهرومحبت خود را به فرانسه نشان داد. قرار است «کلوتیلد رایس» در برابر هیچ و پوچ آزاد شود. شب گذشته کانال 2، رسانة رسمی دولت فرانسه با پرزیدنت مهرورزی مصاحبه کرد. مجری برنامه ضمن این مصاحبه «نامة» پدر کلوتیلد رایس را به ایشان داده و خلاصه تلویحاً خواهان آزادی وی شد. اینجا بود که مستر پرزیدنت ما اقتدار و استقلال حکومت جمکران را به جهانیان ثابت کردند. ایشان فرمودند، در زندان‌های فرانسه هم ایرانی وجود دارد! ایرانی زندانی، همان اوباش‌اللهی است که به جرم شرکت در قتل شاپور بختیار محکوم به زندان شد و تا چند ماه دیگر دورة‌ زندان‌اش به پایان می‌رسد و همچون دیگر آدمکش‌های حکومت جمکران از فرانسه اخراج خواهد شد. به عبارت دیگر پرزیدنت مهرورزی وعدة آزادی بی‌قید و شرط کلوتیلد رایس را به دولت فرانسه دادند. البته فکر نکنید در فرانسه کسی از مهرورزی برای ارائة چنین پیشنهاد سخاوتمندانه‌ای قدردانی خواهد کرد، ابداً!

رسانه‌های فرانسه تلاش خواهند کرد که به ویژه از زبان پرزیدنت‌شان به شدت از «پیشنهاد غیرقابل قبول» احمدی نژاد انتقاد کنند، تا زمانیکه دولت‌شان آن چاقوکش حکومت امام سیزدهم را چند ماه زودتر، یا حتی در موعد مقرر آزاد کرد، چنین وانمود کنند که احمدی‌نژاد موفق شد علیرغم مخالفت دولت فرانسه ارادة‌ خود را بر حاکمیت این کشور تحمیل کند! پیامد این امر چه خواهد بود؟ «تقویت توهم» اقتدار جناب مهرورزی و حکومت اسلامی! به این ترتیب به ما می‌گویند وقتی دولت فرانسه در برابر ارادة پرزیدنت احمدی‌نژاد سر تعظیم فرود می‌آورد شما ایرانیان دیگر جای خود دارید! این همان پیامی است که رادیو فردا، در پوشش انتشار سریال «تجاوز در زندان» به ما ارسال می‌کند، البته با زبان ابتذال آخوندی.

رادیو فردا می‌کوشد، «تجاوز» را پیامد شرکت در انتخابات و اعتراض به تقلب جلوه دهد،‌ حال آنکه سی‌سال است تجاوز در زندان‌های حکومت اسلامی به عنوان ابزار «تخریب انسان» مورد استفاده قرار می‌گیرد. همچنانکه در زندان «ابوغریب» عراق هم نمونه‌ای از کاربرد موفقیت‌آمیز این «ابزار» را مشاهده کردیم. پس بهتر است بوق‌های ایالات متحد و دیگر شیپورهای سازمان ناتو دم از «دمکراسی» و «حقوق بشر» نزنند. خوشبختانه جنگ سرد به پایان رسیده و نقاب فریب از چهرة کریه فاشیسم حاکم بر جهان به اصطلاح آزاد، یعنی ینگه دنیا و شرکاء فرو افتاده. روشن‌تر بگوئیم ستارة بخت پروپاگاند «گوساله فریب» رو به افول گذارده.

رادیوفردا، در راستای پروپاگاند گوساله فریب خود می‌نویسد، محمدخاتمی سخنان جرج سوروس را تکذیب کرد! می‌دانیم که شیعی‌مسلکان اهل «تقیه‌ا‌ند»، ولی اجرای احکام نجات‌بخش پفیوزی و خودانکاری روی اینترنت امکانپذیر نیست! محمد خاتمی بهتر است تکذیب‌نامة‌ خود را حضور جرج سوروس ارسال کند،‌ چون گزارش حنازرچوبه نقل سخنان سوروس بوده! البته خاتمی چنین جسارتی نمی‌کند، چرا که دامنة افتضاح گسترده‌تر خواهد ‌شد. و در اینصورت ممکن است جرج سوروس جزئیات بیشتری از بده‌بستان‌های خود به همراه مستندات و شواهد ملاقات با این پیرو خط‌ امام را منتشر سازد و کار از خاتمی به جلائی‌پور، خرازی و اعضای قبیلة ابراهیم یزدی، بهزاد نبوی، میرحسین موسوی و دیگر ریش‌سپیدان مفلوک جمکران بکشد.

خلاصه همانطورکه در جمکران دیدیم، پس از مدتی ساواکی‌ها معمولاً چشم بندشان را برداشته بازجو را در آغوش می‌گیرند، یا در رادیوفردا کروبی پس از خواندن آیات قرآن طرف را محکم بغل می‌کند! خاتمی هم می‌تواند چند روز بعد چشم بند خود را برداشته پاسدار شریعتمداری را سخت در آغوش بفشارد. هر چه باشد هر دو از اعضای شریف یک محفل‌اند. مسلماً خاتمی از جرج سوروس اصلاً دلخور نیست. حنازرچوبه و کیهان می‌توانند خاتمی را برای سخنان سوروس، وعده‌های جان‌کری و «نصایح» مادلن البرایت، مه‌پیکر سازمان ناتو ملامت کنند، اینان در «طریقت» مزدوری‌شان، جهت سلامت سر ارباب هر ملامت و فلاکتی را به جان خواهند ‌خرید. پس اینان را «فلاکتیان» خوانند!

در تقابل کامل با «ملامتیان»، فلاکتیان تشنة شهرت و جاه و مقام‌اند و برای رسیدن به مال و شهرت تن به هر پستی و ذلتی می‌دهند. جالب‌تر اینکه برای مشاهدة فلاکتیان اصلاً نیازی به چراغ و روشنائی نیست، اینان همچون اهریمن، تاریکی‌ها و ابهام و دروغ را برای سکونت برگزیده‌اند.

اگر چند کوتاه، اما
گره می‌زنم این صدا را،
درین کوچه آخر
به هیهای بالنده بالای یاران
(شفیعی کدکنی)



...

سه‌شنبه، شهریور ۳۱، ۱۳۸۸


ژولیت در اوین!
...
مداحی بازجو و ستایش از زندان، بخشی از خاطرات مزورانة‌ «علی‌اصغر خدایاری»، ‌عضو حزب مشارکت است که در حنازرچوبه، مورخ 31 شهریورماه 1388 با کد خبر: 693108 انتشار یافته. این «ابراز عشق به بازجو» در واقع مکمل ابراز عشق به آخوند کروبی است که در تاریخ 28 شهریورماه 1388 از زبان «ابراهیم شریفی» در سایت «رادیوفردا» منعکس شده:

«من [...] نمی‌خواستم قضية تجاوز را بگويم، ولی آقای کروبی[...] به من گفت فکر می‌کنم يک چيزی را پنهان می‌کنی [...] بعد افرادی که در اتاق بودند را بيرون کرد[...] و آيه قرآن خواند و [...] از من پرسيد چنين اتفاقی افتاده و من گفتم بله. [...]‌ بعد زدم زير گريه و ايشان مرا بغل کرد[...] بعد [...] به پزشکی قانونی رفتم و پزشک آنجا به من گفت بعد از اين مدت هيچ چيز قابل مشاهده نيست، در صورتیکه مأمور قوة قضائيه به من گفت اگر چيزی بود حتی سايزش را هم می‌دادند، ما کارمان اين است.»


وقتی می‌گوئیم ایالات متحد و شرکای‌اش مدافع دمکراسی و حقوق ‌بشر نیستند دلیل دارد. کافی است تبلیغات انسان‌ستیز رسانه‌های حکومت اسلامی را بررسی کنیم تا ببینیم اینان چگونه خط تخریب انسان را از اربابان خود در غرب می‌گیرند. در تاریخ 28 شهریورماه 1388، سایت «رادیوفردا» مصاحبة محمد ضرغامی با ابراهیم شریفی را منعکس کرد. گویا به ابراهیم شریفی تجاوز شده و او پس از آزادی به سراغ آخوند کروبی رفته. طی این مصاحبه ابراهیم شریفی با چنان لحنی از کتک خوردن و تجاوز به خود صحبت می‌کند که گوئی این مسائل نوعی تفریح و از الزامات فعالیت‌های سیاسی است و کسی که متحمل چنین خشونت‌هائی شده پس از گذشت یک یا دو ماه می‌تواند در باب خاطرات «خوش» اینچنین بلبل‌زبانی کرده شرح وقایع دهد! نویسندة این وبلاگ از آرامش ابراهیم شریفی در بازگفتن این مسائل همچنان مات و مبهوت ‌مانده!

به قول مش‌قاسم دروغ چرا؟ ما خودمان چندی پیش وقتی خاطرات خوش حضور در برابر بازجوی کمیته را که مربوط به سی سال پیش بود در وبلاگ‌مان مطرح کردیم تا چند روز به عصبی‌ات شدید دچار بودیم، در حالیکه متحمل هیچ خشونت کلامی و فیزیکی هم نشده بودیم. و امروز هر چه مصاحبة ابراهیم شریفی را مرور می‌کنیم از اینهمه «استحکام روحی» هر لحظه بر حیرت‌مان افزوده می‌شود. مسلماً چنین استحکاماتی را فقط با «اعتقاد» و «ایمان» به مقدسات، آخوند و آیات قرآن می‌توان به دست آورد! همزمان چنین اعتقاداتی به شما کمک می‌کند تا برخلاف ارادة خود و مطابق میل آخوند نیز رفتار کنید. شریفی هم نمی‌خواست ماجرای تجاوز را بگوید، ولی وقتی آخوند کروبی در خلوت چند آیه قرآن به گوشش خواند، بله را داد و همان حرفی که کروبی می‌خواست بر زبان ‌آورد! بی‌دلیل نیست که رادیوهمبونه‌ها اینچنین برای گسترش مقدسات در ایران پستان به تنور می‌چسبانند؛ ما را بردة آخوند و مقدسات می‌خواهند. همچنانکه نوکران‌شان در جمکران از قول «علی‌اصغر خدایاری» در شیپور تقدس بازجو می‌دمند:

«در طول بازجوئی مطمئن شدم که بازجو همان فردی است که در جلسه اول حدس زده بودم. زمانیکه من در وزارت اطلاعات شاغل بودم او از همکاران اداره‌کلی بود که من مدیر کل آن بودم. او فردی بسیار منضبط، مؤدب و متواضع بود و من بسیار به او علاقه داشتم، در اواخر بازجوئی طاقت نیاوردم و موضوع را به او گفتم، موضوع را تأئید کرد و من هم چشم‌بند خود را برداشته و او را در بغل گرفتم [...] امروز [...] از زندان آزاد شدم، و اگر لطف و همکاری بازجو نبود اين آزادی امروز هم محقق نمي‌شد [...] در موقع ترک بند از بازجو تشکر کرده و از او خواستم اگر ممکن است هماهنگ کند تا من بتوانم لباس زندان خود را به ‌عنوان یادگاری با خود ببرم و در موقع نماز از آن استفاده کنم، او هم تلاش خود را کرد[...]»


پروپاگاند مهوع استعماری گسترش تقدس اینک پای به مرحلة «ستایش از جلاد» و ارائة تصویر دلپذیر از زندان و تجاوز گذارده. این تبلیغات در «رادیوفردا» جهت ارائة تصویر دلپذیر از آخوند کروبی و عادی نمایاندن خشونت، ‌ ابتذال، «شکنجه و تجاوز» آغاز شد، سپس حنازرچوبه، با انتشار خاطرات فرضی یک «زندانی تزئینی» به ارائة تصویر دلپذیر از زندان و بازجو پرداخت. وجه مشترک تبلیغات انسان ستیز هر دو رسانه تکیه بر ابتذال و متون مقدس اسلامی است. اولی آخوند خوب و آیات قرآن را مطرح می‌کند، دومی ضمن معرفی بازجوی خوب و تقدیس لباس زندان، از نماز، روزه، نهج‌البلاغه و مزخرفات خمینی سخن به میان می‌آورد.

گاوچران‌ها امسال چندین کاروان خردجال در نیویورک به راه انداخته‌اند، کاروان حکومت جمکران، خردجال مخالف‌نمایان حکومت، و بالاخره کاروان قذافی، نوکر و فدائی کابوی‌ها. مسلماً سخنرانی مهرورزی در ستایش «قدرت» حکومت جمکران و نکوهش «اسرائیل» و به قول خودشان «هولوکاست» نیز با آوای جرینگ، جرینگ زنگولة کاروانیان محترم هم‌نوائی خواهد کرد. اگر بخواهیم یک تصویر کلی و موجز از حکومت جمکران و مخالف‌نمایان‌اش ارائه دهیم می‌توانیم بگوئیم هر دو گروه به خشتک دولت اسرائیل و تأئید و تکذیب «هولوکوست» آویزان شده‌اند. خلاصه بند تنبان بنیامین نتانیاهو برای حکومت‌ چاه جمکران و مخالف‌نمایا‌‌ن‌اش به مثابه عصای سلیمان شده. اگر روزی از روزها بندتنبان بنیامین نتانیاهو پاره شود، اینان نیز به سرنوشت سلیمان دچار خواهند شد.

براساس اسطوره‌های قرآن، حضرت سلیمان یک‌سال پس از مرگ همچنان بر عصای خود تکیه‌ داده و ایستاده بودند، مردم هم می‌پنداشتند ایشان زنده‌اند، تا اینکه موریانه عصای‌ «مقدس» آنحضرت را جوید و ایشان نقش زمین شدند و مسلماً مردم هم نفسی به راحت کشیدند! خلاصه جمکرانیان این روزها باید دعا کنند که موریانه بندتنبان نتانیاهو را نجود که ارکان نظام متزلزل خواهد شد، و ما ملت از لذت عمیق تماشای اعترافات و برنامة مکمل آن در رادیو فردا محروم خواهیم ماند.

نمایش‌های اخیر «اعترافات» که از چهرة جذام زدة جمکران پخش می‌شد و هنوز هم به پایان نرسیده مکمل تئاتر مهوعی است که ماه‌ها پیش بازیگران آن هاله اسفندیاری، رامین جهانبگلو و شرکاء بودند. هدف از پخش نمایشات هاله و رامین «آموزش شورش» به «جمع» بود، همچنانکه هدف از پخش نمایشات اخیر «آموزش سرکوب» به ملت ایران است. حال ببینیم محور تبلیغاتی اعترافات اخیر چیست؟ تقدیس نمادهای انسان ستیز: نظام، رهبر، بازجو و ... و تقبیح هر آنچه بازتاب انسان و انسانی‌ات است: دمکراسی، حقوق بشر، علوم انسانی و ... همچنانکه گفتیم همین اعترافات نمایشی «زندانیان تزئینی» خط تبلیغاتی حکومت اسلامی را هم مشخص می‌کند. حجاریان منفور ادعا می‌کند علوم انسانی «غربی» و گمراه کننده است، و به فاصلة چند روز همین مزخرفات را از زبان علی خامنه‌ای می‌شنویم. سپس نوبت به تعریف و تمجید از زندان‌های حکومت می‌رسد که ایفای این نقش به عهدة جلائی‌پور، جلاد مهاباد قرار می‌گیرد. اینک گام به دوران «ابراز عشق به بازجو» و تقدیس لباس زندان گذاشته‌ایم! پیش از ادامة مطلب بهتر است پیرامون وبلاگ «بی‌سران مسکین» چند نکته را توضیح دهیم.

نخست اینکه «جرج سوروس» همانقدر فلسفه خوانده که حاج فرج دباغ‌ها. این شخصیت‌های ‌مسکین ویژة جهان سوم تولید و پرورش داده می‌شوند. چند نمونه از مقالات و سخنرانی‌های‌ مضحک حاج‌فرج‌دباغ در این وبلاگ بررسی شده. و فقط سایت بی‌بی‌سی و شرکاء هستند که مشتی شیاد را به عنوان «فیلسوف» به ملت ایران حقنه می‌کنند تا برای «توجیه» سیاست استعمار یک چارچوب شبه‌فلسفی نیز ایجاد شود. هر بار آنگلوساکسون‌ها قصد تغییر سیاست داشته‌اند، یک سخنرانی گوساله‌پسند برای حاج‌فرج‌دباغ تنظیم کرده‌اند تا طوطی‌وار به تکرار آن بپردازد. در آغاز کودتای 22 بهمن الویت با «وحدت» و «وحدانیت» بود، در نتیجه، حسین حاج‌فرج‌دباغ مبلغ «وحدت» شده بود. پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از زبان همین جانور وحشی «کثرت‌گرائی» را مطرح کردند و رسیدیم به حماسة دوم خرداد.

پس از کودتای ناکام 18 تیر، حاج‌فرج و رامین جهانبگلو و شیاد اردکان بر طبل «حقیقت» می‌کوفتند، چرا که کارفرمایان جرج سوروس، پس از اشغال کشور عراق یابو برشان داشته بود و می‌پنداشتند با کمک‌های شایان مهرورزی تا اشغال ایران چند ماه بیشتر فاصله ندارند! اینچنین بود که دولت خاتمی مزدور رسماً برای محفل براندازان در ینگه دنیا کارت دعوت فرستاد و آخوند اژه‌ای، بجای بازداشت محمدخاتمی، با دستگیری رامین‌جهانبگلو، ‌ هاله‌اسفندیاری و دیگر پادوهای «جامعة باز» برنامة مهوع اعتراف‌گیری به راه انداخته بود تا همه ضمن آموختن راه و رسم براندازی، شاهد رسوائی مخالفان دروغین نظام باشند.

هدف اجرای نمایشات اخیر اعتراف‌گیری نیز تأئید ضمنی «سرکوب» است. رادیوفردا و حنازرچوبه دست در دست یکدیگر به ما چنین القاء می‌کنند که تحمل بازداشت، شکنجه و تجاوز به دلیل مخالفت مسالمت جویانه با حکومت اسلامی کاملاً طبیعی است! اینان همچنین به ما می‌گویند پس از آزادی از زندان حال و روزتان بهتر هم می‌شود. اگر ساکن جمکران باشید،‌ فریفتة بازجو و لباس زندان خواهید شد، و اگر همچون شریفی از جمکران خارج شوید در زمرة «مشاهیر» قرار می‌گیرید و رادیوفردا با شما مصاحبه می‌کند! خلاصة مطلب «تخریب انسان» از طریق زندان و شکنجه برای‌تان مفید به فایده خواهد بود. حال آنکه در واقع، تحمیل خشونت بر انسان فقط خشونت را گسترش می‌دهد و هدف استعمار در ایران جز این نیست. و به همین دلیل است که بوزینه‌هائی همچون جرج سوروس خواهان «مدرنیزاسیون» دین اسلام می‌شوند تا در دین سنتی نیز «گسست» ایجاد کنند.

یادآور شویم مدرنیزاسیون در تقابل با «سنت» قرار می‌گیرد، در حالیکه هیچ تضادی با سنت مقدس ندارد، و می‌دانیم که ریشة فاشیسم همین سنت مقدس است. مدرنیزاسیون همچون «سنت مقدس» نوعی «گسست» به شمار می‌آید و هیچ ارتباطی با «مدرنیته» ندارد. چرا که «مدرنیته» همانطور که دروبلاگ‌های پیشین هم اشاره کرده‌ایم با تاریخی‌ات بخشیدن به «سنت‌ مقدس» گسست را ترمیم کرده، تداوم تاریخی جامعه را برقرار می‌سازد. در صورتی‌که «مدرنیزاسیون» یک سنت مقدس را با سنت مقدس دیگری جایگزین می‌کند. این روند استعماری در ایران از طریق ایجاد «تقابل کاذب» بین دو جزء مکمل سلطنت یعنی «شاه و شیخ»، و با توسل به اوباش یا تل فاقد هویت «مردم» گاه «به نام خدا» و گاه به نام «شاه» و «میهن» اعمال شده. در هر حال اعمال چنین سیاستی نیازمند دخالت دو عامل مبهم است: مردم و خدا! اینهمه در راه استقرار دو نوع فاشیسم: «دینی» یا «بومی!»

در واقع بدون ایجاد گسست در بنیادهای سنتی، استعمار نمی‌تواند سیاست‌های خود را تداوم بخشد. این سیاست ابتدا در زمان سلطنت سنتی، از «دخالت دین در سیاست» حمایت کرد؛ نمونة میرزای شیرازی! سپس کودتای کلنل میرپنج و پایه‌ریزی حوزة علمیه قم کار تولید و پرورش «طلاب ‌سیاسی» یا بهتر بگوئیم اوباش دستاربند را آغاز کرد. امروز نتیجه در برابرمان است: آشوب‌های محمد مصدق و فدائیان اسلام برای ملی کردن نفت، جهت چپاول ملت ایران که به کودتای 28 مرداد منجر شد، و کودتای 22 بهمن به عنوان مدرنیزاسیون دین که «فرزند خلف» آن است.

گویا اخیراً موضوع «مدرنیزاسیون» سلطنت نیز مطرح شده و حضرات نوعی سلطنت من درآوردی برای ملت‌ایران تدارک دیده‌اند. سلطنت کذا گویا باید همة پیوندهای سنتی خود را با روحانیت بگسلد، حداقل از سخنان اخیر رضاپهلوی چنین برمی‌آید.

شاهزاده رضا پهلوی خطاب به روحانیت می‌گوید،‌ بین سنت عالیة آنان که در برابر ستم به ایرانیان سکوت را جایز می‌داند، دفاع از فرزندان کوروش را برمی‌گزیند. این انتخاب اگر چه فریبنده، ساختار سنتی سلطنت را که نیازمند برخورداری از مشروعیت دینی است به چالش می‌کشاند. با تکیه بر «فرزندان کوروش» سلطنت نمی‌تواند مشروعیت دینی داشته باشد. تا آنجا که ما می‌دانیم سلطنت «لائیک» وجود خارجی ندارد. در نتیجه لازم است رضا پهلوی ارتباط مطلوب خود را بین سلطنت و بنیاد مذهب روشن کند، تا ملت ایران ناکامی‌های سدة گذشته را دوباره تجربه نکند.

از سوی دیگر تا آنجا که به ساختار فعلی بنیاد مذهب شیعه مربوط می‌شود، این بنیاد در خدمت بیگانه است. با این وجود شاهزاده رضا پهلوی از همین روحانیت می‌خواهد برای دفاع از ایرانیان در کنار مردم قرارگیرد. حال آنکه از یک سو ماهیت دین، انسان‌ستیزی است و روحانی همواره در کنار قدرت قرار داشته، نه مردم! ‌ بنابراین هرگز از حقوق انسانی دفاع نخواهد کرد. از سوی دیگر، در ایران هر گاه روحانی در سیاست دخالت کرده، و به اصطلاح «در کنار مردم» قرار گرفته همچون دوران میرزای شیرازی، جنبش مشروطه، ملی شدن نفت و کودتای 22 بهمن فقط در راه خدمت به منافع بیگانه و زیر پای گذاشتن حقوق ملی ایرانیان بوده. در واقع سابقة روحانی‌نمایان ایران سیاه‌تر از آن است که بتواند به دست فراموشی سپرده شود. این جماعت در خدمت استعماراند و طی سه دهة اخیر ارتباط‌شان با اربابان در لندن و واشنگتن آشکارتر از همیشه در برابرمان قرار دارد. به همین دلیل بخشی از سخنان رضاپهلوی که در آن ملایان «فرمانروایان مستقل» کشور ایران معرفی شده‌اند از نظر ما غیرقابل پذیرش است. پنهان داشتن دست استعمار در استقرار حکومت توحش اسلامی و حمایت همه جانبة غرب از این حکومت، به هیچ عنوان، حتی به بهانة «نزاکت دیپلماتیک» قابل توجیه نیست:

«امروز این شما و فقط شما هستید که بر ایران فرمان می‌رانید [...] این شما هستید که باید پاسخ سی سال جنایت قانونی شده و ویرانی پیوسته را بدهید[...]»


حکومت توحش طالبان شیعی مسلک را سازمان ناتو با توسل به دستاربندان در کشورمان مستقر کرده، با یک هدف مشخص: جهاد با شوروی سابق! و همین سازمان در افغانستان و عراق از طریق اشغال نظامی حکومت‌های اسلامی مستقر نموده. پس ملایان ایرانی‌نما در این جنایت تنها نیستند. اینان باید همچون اربابان‌شان در برابر ملت ایران و افکار عمومی جهان پاسخگو باشند. عبارت «فرزندان کوروش» نمی‌تواند دست‌های پلید استعمار را از ذهن ایرانیان بزداید. آنگلوساکسون‌ها آنچنان که مقامات‌شان زمزمه می‌کنند، خواهان حضور نظامی در خزراند. اینان باید بدانند که برای تحقق چنین اهدافی نمی‌توانند ملت ایران را یکبار دیگر وجه‌المصالحه قرار دهند. سی سال تداوم حکومت اسلامی، از برکت سرکوب نظامی، بحران، جنگ و کودتا اگر برای اثبات حمایت غرب از این حکومت کافی نیست، شرایط اسف‌بار عراق و افغانستان گویاتر از آن است که نیازی به استدلال داشته باشد.

مرا دست و پیراهن آغشته گردید،
به خون خدایان
مرا
زیر این مطلق لاژوردی
نفس گشت فوارة درد و دشنام
نه چونان شمایان
مرا آتشی باید و بوریائی
که این کفر در زیر هفت آسمان هم نگنجد
بر ابلیس جا تنگ گشته است آنجا
(شفیعی کدکنی)








...

دوشنبه، شهریور ۳۰، ۱۳۸۸


بی‌سران مسکین!
...

پرسیدم[...]
کاین بی‌سران قوم کیان‌اند؟

امروز حنازرچوبه، برای گرم نگاه داشتن تنور شیادی محمدخاتمی و دکان ورشکستة اصلاح‌طلبی، ‌ آس برندة خود را با انتشار سخنان احمقانه و بیشرمانة جرج سوروس بر زمین زد:‌

«بخشی از اندیشمندان مسلمان نظیر نصر، حامد ابوزید، عبدالکریم سروش و محمد خاتمی با بهره‌گیری از اندیشه‌های کارل پوپر تلاش می‌کنند تا اسلام را با دنیای مدرن آشتی داده و رواداری را در جوامع اسلامی ترویج کنند.»


جوک نیست! این سخنان جرج سوروس، سهامدار عمدة صنایع تولید و صدور بلاهت به جهان سوم است که برای بازاریابی جهت آب کردن بنجل‌های تولیدی خود در ایران، حنازرچوبه را برگزیده. ترهات «سوروس» با کدخبر: 684018 در حنازرچوبه، ‌ مورخ 30 شهریورماه 1388 انتشار یافته. از دو حال خارج نیست یا این مهملات گوساله‌پسند و شیوا ثابت می‌کند که گوینده‌ یعنی همان جرج سوروس، حاج‌فرج دباغ و خاتمی خونخوار را نمی‌شناسد و از تاریک‌اندیشی و انسان‌ستیزی جناب دکتر نصر، ‌ متخصص فروش «باور» و «خرافه» اسلامی نیز آگاه نیست، و نهایتاً هیچ آشنانی هم با فلسفة کارل پوپر ندارد، یا اینکه از بلاهت و توحش اوباش‌الله حکومت یعنی حاج فرج دباغ و محمد خاتمی بخوبی آگاه است ولی قصد دارد اینان را به عنوان «متفکر» به ما ملت حقنه کند. با شناختی که از سوروس داریم باید بگوئیم این شارلاتان پرآوازه حاج فرج دباغ و محمد خاتمی را به دلیل بی‌سوادی، ‌ توحش و تحجرشان برای ملت ایران «مناسب» تشخیص داده. پیش از ادامة مطلب بهتر است ببینیم «جرج سوروس» کیست.

سوروس از اعضای محفلی است که در کشورهای اروپای شرقی با اشغالگران نازی هیچ مشکلی نداشته و در صلح و صفا زندگی می‌کردند ولی پس از شکست ارتش هیتلر در برابر ارتش سرخ راهی اروپای غربی و آمریکا شده، یک‌شبه ره صد ساله رفته‌اند. شرایط واقعی اینان در اروپای شرقی همچون واقعیت زندگی «قدیسین» در ابهام کامل قرار دارد. مقداری «بی‌بی‌گوزک» برایشان ساخته‌اند تا فکر نکنیم بی‌بته و فاشیست و دست به دهن بوده و نان را نه به نرخ روز که به کمتر از نرخ روز زهرمار می‌کرده‌اند. به عبارت دیگر اعضای این محفل تن به هر کاری داده‌اند تا در جهان توحش سرمایه سالاری در جایگاه «صورتک» قرار گیرند، آنهم «صورتک موفق!»

سوروس در سال 1947 به انگلستان «مهاجرت» می‌کند، در سال 1956 راهی ینگه دنیا می‌شود تا در بورس نیویورک شروع به «کار» ‌کند و به قولی بتواند مخارج تحصیل خود را در رشتة فلسفه تأمین نماید! تا اینکه در تاریخ 16 سپتامبر 1992، معجزه شده و طی یک معاملة ارزی سوروس بیش از یک میلیارد دلار سود می‌برد و بانک انگلستان بیچاره می‌شود! البته به یاد داشته باشیم که این نوع معجزات حدود یک‌سال پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی رخ می‌دهد،‌ به عبارت دیگر زمانی که بوریس یلتسین در رأس مافیای روس به تاخت‌وتاز مشغول بوده. در هر حال بهتر است بدانیم سوروس همچون خانوادة بوش و بن‌لادن از سهامداران شرکت «کارلایل» نیز هست.

شرکت «کارلایل» صادر کنندة تجهیزات نظامی است و بسیاری از دولتمردان غرب را برای فروش تولیدات خود به دولت‌های جهان سوم استخدام می‌کند. یک از کارمندان شرکت کذا همان «تونی بلر»، نخست وزیر سابق بریتانیاست. حال که با فعالیت‌های «فرهنگی» آقای سوروس کمی آشنا شدیم بازمی‌گردیم به گزارش حنازرچوبه از این پادوی نظام سلطه و استثمار که همچون الی ویزل، یوشکافیشر و دیگر هم‌محفلی‌های خود عشق اسلام نیز به دلش افتاده و اصرار دارد که اسلام را با دنیای مدرن آشتی دهد.

نه اینکه یهودیت و مسیحیت به اصطلاح با دنیای مدرن میانة «خوبی» دارند، سوروس و شرکاء سعی تمام دارند تا اسلام را نیز به زور با دنیای مدرن همراه کنند. دچار توهم نشویم هدف اینان نابودی «دین سنتی» اسلام و جایگزینی آن با یک مجموعة استعماری به نام «اسلام مدرن» است که بتواند حکومت در مناطق نفتخیز را تأمین کند. در واقع فاشیست‌های غرب قصد دارند در کشورهای مسلمان‌نشین اعتقادات و باورها و ایمان مردم را از حریم خصوصی آنان خارج کرده، به ابزار سیاست‌گزاری تبدیل کنند. هدف این است که اخلاقیات مردم، که در کشورهای مسلمان‌نشین به احکام دینی تکیه دارد متزلزل شود. از آنجا که اخلاقیات مدرن یعنی اخلاق دمکراتیک در این کشورها ناشناخته است، تزلزل اخلاقیات سنتی راه را برای گسترش فساد، خشونت و وحشیگری هموارتر خواهد کرد. و بهترین راه جهت ترویج فساد و وحشیگری در جامعة سنتی مسلمان استقرار حکومت‌ «اسلامی» است.

کافی است نگاهی به هیئت حاکمة جمکران و مخالف نمایان‌اش بیاندازیم: مشتی جنایتکار و چپاولگر بیشرم که روزمره‌شان را دروغ و سرکوب تشکیل می‌دهد. به عنوان نمونه همین علی‌خامنه‌ای که دیروز می‌گفت راه حل «منطقی» و «انسانی» برای حل مشکل فلسطین ارائه کرده، همان کسی نیست که چند روز پیش با الهام از اعترافات حجاریان منفور «علوم انسانی» را تهدید اسلام و نظام و غیره خوانده بود؟ ارتباط چنین جانوری با «منطق» و «انسان» چیست؟ هیچ! اینان با انسان و انسانی‌ات سر ستیز دارند. هیچ استدلال منطقی هم برای توجیه توحش خود ندارند. چرا راه دور برویم؟ یکی از همین مسلمین به نام «مجتبی مقدم» که «شور» و «مشورت» را با دمکراسی اشتباه گرفته بود، چندی پیش پیامی برای نویسندة این وبلاگ در سایت نووستی گذاشته، خواهان بحث و گفتگو شد. از تاریخ نهم شهریورماه که سایت نووستی پاسخ به پیام مجتبی مقدم را منتشر کرده، سرچشمة استدلال ایشان خشک شده! از مطلب دورافتادیم بازگردیم به تلاش برای ایجاد تزلزل اخلاقی در کشورهای مسلمان‌نشین که حکومت‌شان «اسلامی» است.

آیا در یک نظام بهنجار، رسانة رسمی حکومت می‌توانست به تریبون ستایش و تمجید از خانوادة بدنام رفسنجانی تبدیل شود؟ در یک نظام دمکراتیک جای امثال خاتمی، میرحسین موسوی، کروبی، احمد توکلی و رفسنجانی در زندان است. ولی در کشور ما این جانوران وحشی در رأس هرم قدرت نشسته‌اند چرا که حکومت «اسلامی» است. چه کسی از اینان حمایت می‌کند، خداوند؟ خیر! سیاست استعمار. سیاستی که حدود 5 ماه است کشور را به صحنة زدوخورد و درگیری تبدیل کرده. خامنه‌ای می‌گوید، یکشنبه «عید فطر»است،‌ منتظری می‌گوید نه! دوشنبه «عید فطر» است. و این موضع مهم و سرنوشت‌ساز سرفصل رسانه‌ها را به خود اختصاص می‌دهد. چرا تاکنون آخوند منتظری برای عید «شکم‌چرانی»‌ با مقام رهبری دچار اختلاف نشده بود؟ چون هیزاکسلنسی برای حفظ منافع استعماری بریتانیا هنوز وارد تهران نشده بودند! و خلاصه هنوز امید بعضی‌ها به جنگ‌افروزی ناامید نشده بود. تهدید نظامی و تحمیل «شرایط ویژه» جهت گسترش چپاول هنوز امکانپذیر می‌نمود.

حال که تهدید نظامی برطرف شده، شرایط ویژه باید از طریق آشوب و هرج‌ومرج بر ملت ایران حاکم شود. و برای تحقق چنین امر خیری چه کسی بهتر از احمدی‌نژاد که می‌خواهد در مورد هلوکوست «تحقیق» کند، تا ببیند چه کسی «دروغ» گفته! بله کسی که هنوز تعداد دقیق کارتن‌خواب‌های تهران را نمی‌داند و هنوز نمی‌داند که هر روز چند نظامی یا غیرنظامی در میادین مین جنگ استعماری با عراق قربانی می‌شوند قصد تحقیق در بارة هلوکوست کرده. سایت رادیوفردا هم یک «بفرما» به مهرورزی زده که، راه تحقیق به روی همه باز است! خلاصه همین روزهاست که با دلالی و پااندازی افشین مولانا، هاله‌اسفندیاری‌ و شرکاء دولت ایران هزاران بورسیه را برای «تحقیق» در مورد هولوکوست به آکادمی‌های غرب سرازیر کند تا ارز حاصل از چپاول نفت از چرخة‌ اقتصادی ارباب خارج نشود و مشتی فاشیست و کلاهبردار و تفنگ فروش همچون جرج سوروس، در حنازرچوبه، خرافه فروشانی از قماش حاج فرج دباغ و محمد خاتمی را به عنوان «روشنفکر» و «متفکر» برایمان تعیین کنند. واقعاً کسی که به ما ن..یده بود، «مجار» ک.. دریده بود.

باری در شامگاه 11 سپتامبر 2009، جرج سوروس، ‌رئیس هیئت مدیرة‌ دکان «جامعة باز» در هتل بین‌المللی «ترامپ» به «تحلیل» ریشه‌های وقایع 11 سپتامبر پرداخته و «عدم رواداری بخشی از مسلمانان» را ریشة این وقایع دانسته. فکر بد نکنیم، جرج سوروس همچون دیگر پادوهای «اصیل» سرمایه‌سالاری، همزمان شیاد، لوده و ابله است و ضمن نشخوار تبلیغات ارباب، کودتا و براندازی را در ترادف با «انقلاب» قرار می‌دهد. بهتر است بدانیم که جرج سوروس از سال 2003 به دعوت رسمی دولت وقت در ایران به فعالیت مشغول شده. ولی مسلما کسی در جریان نیست که پیش از براندازی 22 بهمن 1357 همین محفل در ایران فعال بود، البته در سکوت کامل! در هر حال به گزارش حنازرچوبه، جرج سوروس به نقل از محمد خاتمی سخنان شگفت‌انگیزی نقل کرده:

«خاتمی معتقد بود که دمکراسی [...] با ساختار کنونی یک حکومت مذهبی که در رأس آن رهبر مذهبی حکمرانی می‌کند به دست نخواهد آمد [...] خاتمی انتخاب احمدی نژاد را در جهت تثبیت بیشتر قدرت رهبر مذهبی ایران ارزیابی کرد[...] کلید قفل بسته شدة سیاست در ایران [...] فشارهای اجتماعی و کمپین‌های وابسته به جنبش دانشجوئی، کارگری و زنان است [...] تعارض موجود بین ساختار حقیقی و ساختار حقوقی در ایران مهمترین مانع برای پیشرفت و توسعه روابط ایران با غرب است [...]»


عجیب است که هیچیک از سخنرانی‌های محمد خاتمی در خارج از کشور عشق شدید ایشان به دمکراسی را بازتاب نمی‌دهد! مسلماً جرج سوروس کس دیگری را با محمد خاتمی اشتباه گرفته. البته ممکن است مترجم محترم سخنان سیدخندان را تحریف کرده، یا اینکه سوروس اصلاً مزخرف گفته باشد! نهایت امر شاید حنازرچوبه، جهت بازارگرمی برای «فاشیست ـ‌ مسلمان‌ها» این دسته‌گل را به آب داده تا محمد خاتمی را مدافع «دمکراسی» معرفی کند. حال آنکه خاتمی به گواهی تمامی سخنرانی‌های‌اش یک فاشیست عوامفریب و انسان‌ستیز بیش نیست. در تمامی سخنرانی‌های خاتمی، «خدا محوری» و پوپولیسمی که «مردم‌محوری» می‌خوانیم کلیدواژه‌ها به شمار می‌رود. پیشتر در همین وبلاگ چندین نمونه از متن سخنرانی‌های خاتمی را تحلیل کرده‌ایم.

دارودستة خاتمی و به ویژه شخص محمد خاتمی حق «انتخاب آزاد فرد» را نه تنها پایه و اساس «آزادی» به شمار نمی‌آورند، که چنین «انتخابی» را اصولاً به رسمیت نمی‌شناسند. حکومت «مردمی» در ادبیات سیاسی «فاشیست‌ ـ مسلمان‌ها» پیروی از هیاهو و توهمات گستردة توده‌های تحریک شده و دنباله روی از «تمایلات» آن‌هاست. متابعت از مطالبات توده‌هائی که معمولاً ارتباط اندام‌وارشان را با واقعیات و نیازها و مطالبات اجتماعی به طور کلی از دست داده‌اند، در سخنرانی‌های امثال خاتمی «حکومت مردمی» تعریف شده. این تعریفی است نوین از «فاشیسم» و هیچگونه ارتباطی با انسان‌محوری که مرکز ثقل و محور دمکراسی است ندارد. جای تعجب نیست که در «حکومت مردمی» اینان نخستین قربانی، آزادی‌های فردی و «حق انتخاب آزاد» انسان‌ها باشد، همچنانکه در اوائل استقرار حکومت اسلامی شاهد چنین شرایطی بودیم.

و اما عجیب‌تر از شیفتگی فرضی خاتمی بر جمال «‌دمکراسی» اینکه برخلاف «ارزیابی» شیاد اردکان، انتخاب احمدی‌نژاد همچنانکه شاهدیم فقط به تضعیف خامنه‌ای منجر شده. و باز هم عجیب‌تر اینکه بر خلاف مزخرفات خاتمی، حکومت ایران همواره با غرب رابطة پنهانی داشته، و یکی از بزرگ‌ترین واردکنندة کالا از غرب و دست‌نشاندة‌ غرب به شمار می‌رود. حتماً خاتمی خبر ندارد! ممکن است «بعضی‌ها» از سخنان گهربار خاتمی نتیجه بگیرند که، خاتمی «خر» است! شاید سوروس با همة زرنگی و شم قوی در شیادی و کلاهبرداری «اقتصادی ـ سیاسی» این «بعضی‌ها»‌ را فراموش کرده باشد.

باری، جرج سوروس تأکید فرموده که فعالیت‌های «جامعة باز» در ایران «فرهنگی» و «بشردوستانه» و الهام‌بخش آشوب‌های اخیر بوده. سوروس همچنین «پیشرفت‌های اعجاب‌آور انقلاب سبز» را ناشی از هشیاری رهبرانی چون خاتمی و موسوی دانسته. «پیشرفت» در کشور ایران برای محفل فاشیسم یعنی گسترش هرج‌ومرج و آشوب. از اینجا نتیجه می‌گیریم که جرج سوروس از خاتمی باید خرتر باشد ولی در زندگی شانس بیشتری داشته. خرها هم خوش‌شانس و بدشانس دارند. باری خر خوش شانس آرزو کرده که با پیشرفت «طاعون سبز» رفرمیست‌های ایران با دکان جامعة باز همکاری بیشتری داشته باشند تا یک «ساختار دمکراتیک» را در ایران پایه‌گذاری کنند. مسلماً این ساختار از طریق آشنائی اسلام با دنیای مدرن پایه‌ریزی خواهد شد. به عبارت دیگر زمانی که لات‌واوباشی همچون الله‌کرم، حجاریان و کرباسچی «کراوات» بزنند، ساختار کذا «تکمیل» می‌شود! حال می‌توان دریافت که سهامدار اصلی شرکت «قاسم. اند. کراوات» همین جرج سوروس است:

«امیدوارم با پیشروی انقلاب سبز ایران و همکاری و ارتباط گسترده‌تر رفرمیست‌های ایرانی با موسسه جامعة باز، ساختاری دمکراتیک را در ایران پایه‌گذاری نمائیم.»


بله ساختار دمکراتیک مطلوب سوروس در عراق و افغانستان که پایه‌گذاری شده! در این دو کشور بساط فروش سلاح، قاچاق مواد مخدر و تجارت برده رونق فراوان دارد. باید به این گاوچران مجارنسب بگوئیم، آنروزها که شما در ینگه دنیا عربدة «جهان آزاد» سر داده بودید، هنوز اتحاد شوروی وجود داشت و اربابان شما «ساختار دمکراتیک» در افغانستان و عراق و پاکستان و ترکیه پایه‌ریزی نکرده بودند. امروز کسی که غرب را مدافع دمکراسی و حقوق بشر بداند، مسلماً یا ابله است یا شیاد. چه کسی جز جرج سوروس مسکینانی همچون خاتمی و حاج فرج دباغ‌های خرافه فروش را «متفکر» ایران زمین به شمار می‌آورد؟

پرسیدم[...]
کاین بی‌سران قوم کیان‌اند؟
آواز باز داد که اینان
انبوه شاعران و ادیبان
فرزانگان مشرقیان‌اند

گفتم:
فرزانگان ‌مشرقیان اینان‌اند؟
گفت:
آری،
بر مرده ریگ مزدک و خیام
فرزانگان مشرق
اینان‌اند
اینان که می‌شناسی و می‌بینی
این
مسکینان‌اند
(شفیعی کدکنی)



...

یکشنبه، شهریور ۲۹، ۱۳۸۸


«منطق» و دیو!
...
«مرگ بر آمریکا و اسرائیل»، همچون «مرگ بر روسیه» یا «جانم فدای ایران» دو روی سکة تبلیغات فاشیسم استعماری‌اند. شعارهای به اصطلاح ضدآمریکائی را مدافعان حکومت سر می‌دهند، تا «پاسخ» خود را در شعارهای «مرگ بر روسیه» و «جانم فدای ایران» از زبان مخالف‌نمایان دریافت کنند. چرا که این شعارها هیچ تقابلی با یکدیگر ندارند. این شعارهای به ظاهر متخالف در واقع «مکمل» یکدیگراند و همچون زوایای مکمل که مجموع‌شان به صورت «یک خط راست» ترسیم می‌شود، ‌ مجموع شعارهای حکومتی با شعارهای مخالف‌نمایان و یا «مخالفان هالو» یک خط راست ایجاد می‌کند که ملت ایران را به سوی جهنم نوین فاشیسم رهنمون خواهد شد.

با شعار «مرگ» و «نفی» و «پرستش» همان نتیجه‌ای عاید ملت ایران خواهد شد که در بهمن ماه 1357 تظاهرکنندگانی که ظاهراً خواهان «آزادی» و «استقلال» بودند بر ما ملت تحمیل کردند: فاجعه‌! طی آشوب‌های سال 1357 کسانیکه صادقانه خواهان «آزادی» و «استقلال» بودند، خطر شعارهای پوچ و شعارهای مشوق خشونت را نمی‌شناختند. به همین دلیل بود که بسیاری از «دانشگاهیان» و فرنگ‌رفته‌ها همگام با مزدوران بیگانه پای به تلة سازمان ناتو گذاشتند. این عدم آگاهی را امروز به هیچ عنوان نمی‌توان توجیه کرد. همچنانکه شرکت در تظاهرات روز جمعه را!

کسانیکه روز جمعه، 18 سپتامبر 2009 به حمایت از میرحسین موسوی و کروبی در خیابان‌ها به لات‌بازی و عربده‌جوئی مشغول بودند، تنها هدف‌شان به خشونت کشیدن جنبش مدنی است. تظاهرات ضددمکراتیک این اراذل و اوباش را همچون تظاهرات «روز قدس»، ساواک جمکران سازماندهی می‌کند. به همین دلیل شعارهای ابلهانه‌شان نیز که توسط وزارت ‌امورخارجة اسرائیل ساخته و پرداخته شده، ابتدا در کیهان و امروز در ایرنا توسط «احمد توکلی» «باز تولید» می‌شود. اینهمه در واقع با هدف خط دادن به مخالفان حکومت، و در ظاهر به بهانة انتقاد از آن‌ها!

علی خامنه‌ای، رهبر حکومت اسلامی امروز در سخنرانی عید فطر مسلمانان ادعا کرد، حکومت اسلامی ایران خواهان حذف نظامی دولت اسرائیل نیست و برای حل مسئلة فلسطین راه حل «منطقی» ارائه داده:

«[حکومت اسلامی] برای قضیة فلسطین یک طرح معقول، منطقی و انسانی دارد که آنرا ارائه کرده [...]»


مشروح سخنان علی خامنه‌ای در ایرنا، سایت رسمی حکومت اسلامی با کدخبر: 689646 انتشار یافته. ما هم فرض می‌کنیم چنین طرحی واقعیت دارد، و وبلاگ امروز را به بررسی منطقی سخنان شیخ خامنه‌ای و سخنان دیگر نخبگان و فرهیختگان حکومت اسلامی اختصاص می‌دهیم. اما پیش از ادامة مطلب نگاهی «منطقی» داشته باشیم به تظاهرات روزقدس!

ما برگزاری تظاهرات روزقدس را گامی در راه سرکوب جنبش‌ مدنی ایران و جایگزین کردن آن با فاشیست‌های گروه موسوی می‌دانیم. شرکت‌کنندگان در این مراسم با شعارهای مزورانة خود عملاً در پی ایجاد «اجماع» پیرامون «مرگ» و «پرستش» و «نفی» دیگران برآمده‌اند. چه آن‌ها که شعار «مرگ» بر آمریکا و اسرائیل سرداده بودند، چه آن‌ها که سر در آخور جنگ‌پرستان حامی اسرائیل دارند و با نفی غزه و لبنان «جان‌شان» را به اصطلاح فدای ایران می‌کردند؛ البته از طریق عربده‌جوئی در خیابان! برای دستگیرشدگان فرضی این تظاهرات به هیچ عنوان متأسف نیستیم، چرا که اینان را در خدمت سیاست استعماری سرکوب جنبش مدنی ایران می‌دانیم. تفاوتی نمی‌کند کسی از روی ساده‌لوحی و یا به دلیل مزدوری بیگانه به مسیر سرکوب جنبش مدنی پای بگذارد؛ مهم پیامد چنین اعمالی است. پس به آن‌ها که روز جمعة گذشته نیت‌شان برای مبارزه با حکومت «خیر» بوده و منظور بدی نداشتند، یک اصل اساسی را یادآور شویم: اجماع پیرامون «مرگ» و «نفی» و «پرستش» هرگز راه به دمکراسی نمی‌برد. متخصصین هدایت افکار عمومی، کسانی که شعارهای انسان‌ستیز «خشونت» و «پرستش» را تنظیم می‌کنند از این واقعیت کاملا آگاه‌اند. به همین دلیل است که ایرنا و کیهان، دو رسانة حکومت اسلامی که خط تبلیغاتی خود را از آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک می‌گیرند شعارهای مرگ و پرستش را به این گستردگی بازتاب می‌دهند.

ایرنا ابتدا تلاش کرد جهت لجن‌پراکنی به مشروطه خواهان و آرمان‌های مشروطه، میرحسین موسوی را به مبارزان صدر مشروطه وصله کرده، همه را به سفارت انگلستان مرتبط کند. بدون اینکه به حضور غیرقانونی و 5 ماهة «سایمون‌گاس» در ایران اشاره‌ای کرده باشد! یادآور شویم سفیر انگلستان به هیچ عنوان حق نداشت بدون تقدیم استوارنامة خود چند ماه در ایران اقامت «دیپلماتیک» داشته باشد. اگر رسانه‌های رسمی حکومت قدرقدرت اسلامی در این مورد خفقان گرفته‌اند به دلیل مزدوری و نوکرصفتی حکومت اسلامی است. آفتاب آمد دلیل آفتاب.

رسانة ایرنا، ‌مدتی هم به تریبون «ابوالفضل فاتح» تبدیل شده بود، و از زبان وی به مدح و ثنای اسلام و نظام و خط امام مشغول بود. البته رسانة کذا هنوز به تریبون رضوی‌فقیه، چماقدار ارسالی از فرانسه تبدیل نشده، فقط سنگ ریزه‌خواران کارخانة‌رجاله پروری را به سینه می‌زند. اما اخیراً به دلائل «هسته‌ای»، نگاه‌های پر مهر و محبتی به قبیلة اکبر بهرمانی می‌اندازد. سایت ایرنا، مورخ 28 شهریورماه سالجاری نامة بیشرمانه فرزندان اکبربهرمانی را منتشر کرده که در آن خواهان «احقاق حقوق» خود شده‌اند.

اینان ضمن ستایش مفصل از «پدر» شریف و درست‌کارشان خود را نیز از هرگونه سوءاستفاده مبری دانسته از شیخ صادق لاریجانی خواهان برخورد با «شایعات» و «اتهامات» علیه خانوادة بسیار «شریف» هاشمی شده‌اند. این «5 تن» شرافتمند و درستکار بیشرمانه ادعا کرده‌اند که در سال‌های اخیر هیچ دسترسی به قدرت نداشته‌اند. به فرض محال که چنین باشد، چپاول و سوءاستفاده‌های پیش از سال‌های اخیر هم حتماً مشمول مرور زمان شده! از سوی دیگر برای تاراج و سوءاستفادة مالی الزاماً نیازی به استقرار در مناصب دولتی نیست. مگر بهزاد نبوی یا ابراهیم یزدی مناصب دولتی دارند؟ خیر! ولی راه چپاول برای‌شان باز است، چون اولی به صورت رایگان «مشاور» پتروپارس، و دومی مشاور شرکت‌های متعلق به هاشمی رفسنجانی، علی خامنه‌ای و محمدیزدی، سه جنایتکار درستکار حکومت جمکران در مناطق آزاد است.

باری، ارسال نامه‌های مضحک در ستایش «پدر» و مجیزگوئی از نظام توحش نشان حماقت نویسندگان چنین مزخرفاتی است که قیاس به نفس کرده مخاطبان را نیز ابله پنداشته‌اند. البته بین خودمان بماند، رایحة تعفن میرزابنویس ساواک و سبک نگارش قلم به مزدهای فاشیسم استعماری از این نامه همچون دیگر ابتذال‌نامه‌های پروپاگاند غرب به مشام می‌رسد:

«در سال‌های اخیر از همة مناصب و دسترسی به قدرت و بیت‌المال [...] دور بوده‌ایم.»

این نامة وقیحانه با کدخبر: 689191 منتشر شده. ولی فراموش نکنیم که وقاحت فرزندان اکبربهرمانی ناشی از وقاحت و دریدگی اربابان حکومت اسلامی در سازمان ناتو است. اینان می‌پندارند با رسیدگی قوة قضائیه جمکران و صدور حکم شیخ صادق می‌توانند چپاول‌ خود را از ملت ایران پنهان دارند. حال آنکه قوة قضائیة حکومت اسلامی با هر گامی که در راه اثبات «شرافت» نداشتة‌ قبیلة رفسنجانی بردارد، در واقع بی‌شرافتی خود را به اثبات می‌رساند. چرا؟ چون این قوه هرگز نمی‌تواند حکم دادگاه بین‌المللی برای رسیدگی به جرائم شرکت‌های نفتی را به زیر سئوال ببرد. این دادگاه دو شرکت‌ «توتال» و «استات اویل» را به جرم پرداخت رشوه به مهدی هاشمی، محکوم کرده و دو شرکت مذکور بدون تقاضای استیناف حاضر به پرداخت چند میلیون دلار جریمه شده‌اند! شرکت توتال به تنهائی مبلغ 40 میلیون دلار به پسر شرافتمند هاشمی پرداخت کرده بود. و این خبر در روزنامة لوموند، ‌مورخ اول سپتامبر 2007 منتشر شد، و در وبلاگ «زنگار دستار»، مورخ 10 سپتامبر 2007 به این مطلب اشاره کرده‌ایم:

«خبر پرداخت 40 میلیون دلار رشوه به پسر اکبر رفسنجانی از سوی شرکت توتال، که در روزنامة لوموند مورخ اول سپتامبر 2007 منتشر شده، خبری است کاملاً موثق! و به همین دلیل، هم شرکت توتال، و هم پادوهای حکومت اسلامی در فرانسه در برابر آن سکوت کرده‌اند. چرا که اگر اینان رسماً به روزنامة لوموند اعتراض کنند، لوموند اسناد و مدارک پرداخت رشوه به مهدی هاشمی را نیز منتشر خواهد کرد، و افتضاح معنویت در حکومت عدل علی خیلی بالا خواهد گرفت. خوشبختانه، هنوز در کشور فرانسه لجن‌زاری به نام حکومت عدل الهی تأسیس نشده، و اگر رسانه‌ای اتهامی به کسی وارد کند، ناچار است در دادگاه پاسخگو باشد، به همچنین اگر شخص یا گروهی، رسماً به رسانه‌ای اتهام وارد کند.»

حال نگاهی خواهیم داشت به ابتذال‌نامة احمدتوکلی، پسرخالة پاسدار «ال‌لاریجانی» خطاب به میرحسین موسوی و محمد خاتمی که در تاریخ 29 شهریورماه سالجاری با کدخبر: 689672 در سایت رسمی حکومت اسلامی منعکس شده. محور تبلیغاتی ابتذال‌نامة مذکور حقنه کردن گروه موسوی به عنوان مخالف حکومت اسلامی به ملت ایران است، چرا؟ چون احمد توکلی با توسل به واژگون نمائی، شعارهای استحماری «مرگ بر روسیه» و «نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران» را مخالف با «مبانی انقلاب اسلامی» می‌خواند تا برای این شعارهای ابلهانه بازار گرمی کرده باشد.

همچنانکه گفتیم این دو شعار در واقع دو شعار استحماری «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر اسرائیل» را تکمیل می‌کند. و به همین دلیل است که توکلی، سردستة بوزینگان کفن‌پوش و چماقداران حکومت اسلامی برای رونق دکان ارباب قلم را به دست جنایتکارش آلوده کرده. ما هم به احمد توکلی و اربابان مفلوک‌اش گوشزد می‌کنیم که شعارهای مذکور هیچ تخالفی با «مبانی انقلاب اسلامی»‌ ندارد، کاملاً بر عکس برای فریب افکار عمومی و دامن زدن به تعصبات بومی،‌ با پوشش نوین شعارهای فلسطین‌ستیزی و ایران‌پرستی همین مبانی استعماری فرسوده را «آراسته» و «دلپذیر» می‌نمایاند. حال که موضوع آراستن مبانی فرسودة استعماری مطرح شد بپردازیم به «منطقی» شدن شیخ خامنه‌‌ای، رهبر حکومت اسلامی.

به گزارش ایرنا، مورخ 29 شهریورماه 1388 خامنه‌ای در دیدار با «مسئولان نظام» و سفرای کشورهای مسلمان‌نشین سخنرانی کرده، ضمن ارائة تصویر قدرتمند از اسرائیل بینوا، از اینکه در برابر چنین حاکمیت نیرومندی «ایستاده» بسیار افتخار و مباهات فرموده. همچنانکه گفتیم هدف از تبلیغات رسانه‌ای غرب جهت برگزاری تظاهرات روزقدس در واقع ارائة تصویر واژگون از حاکمیت اسرائیل،‌ به عنوان قدرتمندترین حکومت جهان و با هدف ارائة تصویر واژگون از حکومت اسلامی، به عنوان مخالف چنین حکومت قدرقدرتی است. به این ترتیب از یک‌سو، افکار عمومی به ویژه در کشورهای مسلمان‌نشین قدرت دروغین اسرائیل را «باور» می‌کند و از سوی دیگر به دلیل تجاوز اسرائیل به حقوق مردم بی‌دفاع فلسطین نفرت از اسرائیل را به دل می‌گیرد. همین کافی است تا سازمان ناتو و به ویژه فرماندة آن، ایالات متحد بتواند از استقرار صلح در منطقه جلوگیری کند. چرا؟ چون با گزافه‌گوئی پیرامون قدرت فرضی اسرائیل، از این دولت برای تجاوز نظامی و اشغال سرزمین‌های لبنان و سوریه حمایت می‌کنند و افکار عمومی کشورهای مسلمان‌نشین را در برابر صلح قرار می‌دهند.

این خطی است که حکومت اسلامی تبلیغات برای آن را آغاز کرد و سران کشورهای مذاکره کننده با اسرائیل را خائن به آرمان فلسطین جلوه داد. حال آنکه خیانت به آرمان فلسطین در واقع روی‌گرداندن از مذاکرات صلح با اسرائیل است. حکومت اسلامی در راستای تأمین منافع سازمان ناتو، با پیروی از این سیاست مزورانه مانع از استقرار صلح در منطقه و بازگشت اسرائیل به مرزهای بین‌المللی‌اش می‌شود و مزدوری خود را «افتخار» بزرگی می‌داند:

«[خامنه‌ای افزود] به برکت [...] حاکمیت اسلام، ملت ایران اکنون پیشتاز مقابله با [اسرائیل] است و این ملت امروز به ایستادگی خود در مقابل زورگوترین، جسورترین و گستاخ‌ترین مستکبر عالم، افتخار و مباهات می‌کند[...]»

می‌بینیم که چگونه در سخنان خامنه‌ای اسرائیل از «ثری» به «ثریا» می‌رسد. در واقع، اسرائیل پس از شکست در جنگ 33 روزه علیرغم حمایت همة جانبة‌ نیروی هوائی آمریکا، در آستانة فروپاشی است. و همچون سلیمان اسطوره‌ها فقط در «باور» مردم «زنده» مانده؛ کافی است نسیمی بوزد! اگر کمک‌های مالی و لوژیستیک سازمان ناتو، به همراه مداحی‌های رهبر فرزانه و تبلیغات استعماری نباشد، اسرائیل همچون حکومت اسلامی نقش زمین خواهد شد. به همین دلیل است که پروپاگاند غرب از زبان رهبر حکومت اسلامی مخالفت «امت مسلمان»‌ با دولت‌های متبوع‌‌شان را می‌طلبد:

«اگر امت اسلامی متحد بود[...] امروز زورگویان نمی‌توانستند طرح‌های خود را به دولت‌های اسلامی تحمیل کنند[...]»

«امت مسلمان» همچون مردم مسلمان و همچون خلق‌های مسلمان بسیار بی‌جا می‌کند برای دولت‌اش تعیین تکلیف ‌کند. مگر همه جا طویلة جمکران است که مشتی چماقدار گوش به فرمان سفارتخانه‌های غرب در خیابان سیاست دولت را تعیین کنند؟ بله این نفس‌کش‌طلبی و قانون‌گریزی را از زبان همان خامنه‌ای می‌شنویم که به قول خودش طرح «منطقی» و عقلانی و انسانی برای فلسطین هم ارائه کرده! وی ضمن شیون و زاری و روضه و زوزة عید فطر می‌گوید، ما که نمی‌خواهیم دولت اسرائیل را از بین ببریم، تا حرف می‌زنیم به ما تهمت می‌زنند:‌

«[دشمنان] می‌گویند عده‌ای می‌خواهند یک دولت عضو سازمان ملل را از بین ببرند[این رژیم] دولتی جعلی است که یک ملت را نابود کرده[حکومت اسلامی]‌ یک طرح معقول، منطقی و انسانی [...] ارائه کرده[...]»

البته رهبر فرزانه و باهوش و زرنگ حکومت چاه جمکران نمی‌دانند که هر چه منطقی باشد الزاماً شدنی نیست! مگر خواست ملت ایران برای استقرار دمکراسی غیرمنطقی است؟ نه! چرا ما نمی‌توانیم از حاکمیت قوانین انسان‌محور برخوردار شویم؟ چون منافع سازمان ناتو خدشه‌دار می‌شود! در نتیجه همین سازمان جنایتکار، جنجال میرحسین موسوی و کروبی مزدور را برای مقابله با خواست منطقی ملت ایران به راه انداخته. بگذریم! گویا طرح معقول و منطقی و انسانی رهبری همان طرحی است که شدنی نیست و باید کارساز آمریکا و اسرائیل شده با تحمیل شرایط ویژة نظامی بر منطقه، مذاکرات صلح را منتفی کند. فرض محال که محال نیست پس فرض کنیم که حکومت اسلامی منطق می‌شناسد و خواهان حل مسائل، حداقل در فلسطین از طریق منطقی و انسانی است.

پس باید از رهبر این حکومت «منطقی» بپرسیم تظاهرات خیابانی بر علیه اسرائیل و آمریکا آیا «منطقی» است؟ شما که مستقل، ‌ قدرقدرت و اهل «منطق» هستید، مسلماً باید بدانید که برخورد منطقی با مسائل از طریق «گفتگو» امکانپذیر می‌شود نه از طریق تهدید و عربده‌جوئی، آنهم در خیابان‌ها. پس به چه دلیل اکبر بهرمانی و دیگران برای حضور مردم در تظاهرات روز قدس فراخوان می‌دهند؟ چرا حکومت اسلامی که به قول سرکار از پیشتازترین مخالفان اسرائیل است همچون کودکی عاجز از استدلال در برابر بزرگترها،‌ از گفتگو با اسرائیل می‌گریزد؟ مگر از اسرائیل می‌ترسید؟ مسلماً نه! شما بیم آن دارید که گفتگو با اسرائیل به هر دوی شما آسیب برساند. حکومت اسرائیل شیشة عمر حکومت اسلامی است، نباید آسیبی به آن برسد. کاملاً بر عکس، شما باید مراقب باشید که از اسرائیل تصویر دیو افسانه‌ای ارائه کنید تا «امت اسلامی» به نفرت و هراس دچار شده، عقل‌سلیم و منطق را در پیشگاه احساسات قربانی کند. اینگونه است که هر نوع برخورد منطقی دولت‌های منطقه با اسرائیل توسط «امت اسلامی» در عربده‌جوئی‌های خیابانی محکوم خواهد شد. این است «منطق» حکومت اسلامی: دامن زدن به منطق‌ستیزی و شعله‌ور کردن تعصبات کور در کل منطقه، واژگون نمائی و عقیده‌سازی پیرامون قدرت کاذب اسرائیل فقط با هدف سربازگیری در منطقه برای مخالفت با صلح. تنها «منطق» در چنین برخوردی «منطق» فریب و نیرنگ و شارلاتانیسم سیاسی است.

اما دوران فریب حکومت‌های اسلامی به سر رسیده. ایام همیشه به کام دیو و دد نخواهد بود. نه تنها اربابان شما در لندن و واشنگتن دست و پای‌شان را جمع کرده‌اند که پیشکار چینی‌شان هم ناچار شد دکان پیشرفت‌های «علمی» کرة شمالی را برچیند. دوران نفس‌کش‌طلبی‌ طالبان از شیعی گرفته تا سنی و غیره در این منطقه به پایان خود نزدیک می‌شود.




...