جمعه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۹


مصدقی‌زاسیون!
...

انگلستان بار دیگر برای جبران افلاس خود در برابر روسیه، به شیوة‌ مقدس «مصدقی‌‌زاسیون» روی آورده.

چند ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم، یعنی در پائیز سال 1949 میلادی، حاکمیت بریتانیا برای تقویت مواضع خود در ایران تمام نبوغ خود را به کار بست تا از طریق تبدیل زباله به قهرمان با یک تیر چندین و چند نشان بزند. هم محمد مصدق را در جایگاه رهبر محبوب و مردمی قرار دهد، هم از یکجانبه‌گرائی او جهت تحمیل تحریم اقتصادی و سپس کودتا بر ملت ایران بهره‌مند شود، و نهایت امر از طریق برپائی یک دادگاه فرمایشی، خادم وفادار خود را به امامزاده تبدیل نماید.

برنامة‌ «مصدقی‌‌زاسیون» با «انتخابات» مجلس در پائیز سال 1949 میلادی آغاز شد. در این انتخابات خیلی خیلی آزاد، اکثریت مجلس در اختیار «جبهة ملی» قرار گرفت و پس از چند ترور بهداشتی، محمد مصدق به عنوان نخست‌وزیر محبوب به انجام وظیفه پرداخت: ملی کردن نفت و به راه انداختن کاروان خردجال و سرانجام انحلال مجلس با هدف زمینه سازی برای کودتای 28 مرداد 1332. کودتائی که همزمان با تحمیل قرارداد خفت‌بار کنسرسیوم بر ملت ایران، محمد مصدق، عامل اصلی کودتا را در جایگاه «حسین مظلوم» و قربانی کودتا قرار داد.

بله، یک دادگاه فرمایشی برای مزدور وفادار استعمار به راه انداختند و ایشان را به ملک‌شان در «احمدآباد» تبعید کردند. مصدق ظاهراً ممنوع‌الملاقات شد تا اهمیت‌ امامزاده نزد شوت‌و‌پرت‌ها روزافزون شود. برنامة رسمی مصدقی‌زاسیون حدود دو سال به طول انجامید؛ از آغاز صدارت مصدق تا کودتای 28 مرداد، یعنی از 28 آوریل1951 تا 19 اوت 1953. اما این برنامه پس از نمایش محاکمة مصدق و صدور حکم تبعید برای وی به صورت غیررسمی همچنان ادامه یافت و نهایتاً به کودتای 22 بهمن 1357 منجر شد.

محمد مصدق در «تبعید» با ایجاد تشکل منفور نهضت عاظادی، خدمت به منافع ارباب را همچنان ادامه داد و ... و سرانجام به عنوان قهرمان در تبعید جان سپرد و همچنانکه شاهد بودیم پس از کودتای 22 بهمن 1357، شوت‌وپرت‌ها برای زیارت مقبرة این شهید راه «حق و حقوق» بریتانیا راهی احمد‌آباد شدند و ... و این برنامه چنان به مذاق آنگلوساکسون‌های دوسوی آتلانتیک شیرین آمده که هوس کرده‌اند بار دیگر با الاغ‌مرده‌های خود چندین امامزاده برای ما ملت بر پا کنند.

اما از آنجا که اینان همواره مطالبات خود را از زبان جیره خواران‌شان مطرح می‌کنند، اینبار هم به سگ‌های هار امپراتوری تریبون داده‌اند. ابتدا موسوی و کروبی برای تظاهرات فراخوان می‌دهند، سپس جهت تولید «شهید»، لشکرکشی خیابانی فعلة فاشیسم آغاز می‌شود. پس از تولید یک «شهید» رسانه‌ای به نام «ژاله»، «لشخورها» بر سر تصاحب «شهید» با یکدیگر به زدوخورد می‌پردازند و سرانجام «بی‌بی‌سی»، شیرین عبادی را به عنوان وکیل مدافع «صاب مرده» به میدان می‌آورد و معلوم می‌شود از نظر «حقوقی» اوباش طرفدار موسوی «صاب مرده» به شمار می‌روند و برپائی مراسم روضه و زوزه و هفته و چله و غیره «حق مسلم» سبزهاست!

پس از اینکه بی‌بی‌سی برندة مسابقات «صاب‌مرده» را مشخص کرد، ‌ پاسدار علی لاریجانی، ریاست قوة مقننة حکومت مرده‌شویان در مجلس خواهان اعدام موسوی و کروبی می‌شود! و در گیرودار جنجال ناشی از عربده و زوزة گلة سبزها در خیابان، سگ‌های‌ هار استعمار در مجلس نیز به عربده‌جوئی مشغول می‌شوند؛ یک روز پس از انتشار تصاویر توحش در خیابان، نوار ویدئوی توحش نمایندگان مجلس جمکران نیز در دسترش مشتاقان قرار می‌گیرد. به گزارش سایت فارسی نووستی، مورخ 26 بهمن ماه 1389، به نقل از «فرانس‌پرس»، علی لاریجانی ضمن اشاره به درگیری‌های روز 25 بهمن‌ماه سالجاری، این تظاهرات را آمریکائی توصیف کرده:

«موسوی و کروبی باید به دار آویخته شوند. این آقایان [...] در دام آمریکا گرفتار شده‌اند [...]»

و برای نجات «این آقایان» از دام آمریکاست که جیره‌خواران بریتانیا در حکومت جمکران تمام تلاش خود را به کار گرفته‌اند تا از اینان«تصویر دلپذیر» ارائه دهند. پاسدار «علی‌کوچیکه» به محاکمة اینان راضی نیست و می‌خواهد همپالکی‌های خود را مستقیماً در جایگاه «شهید» راه حق و عدالت و اینجور حرف‌ها بنشاند. شیخ صادق، برادر علی‌کوچیکه مایل است برای «این آقایان» دادگاه نمایشی به راه اندازد تا از طریق قانونی اینان را در جایگاه قهرمان قرار دهد. به همین دلیل رادیوفردا، مورخ 28 بهمن ماه 1389، برای انعکاس اظهارات ابلهانة شیخ صادق چنین تیتر زده:‌

«اجازه نمی‌دهیم سران فتنه خود را قهرمان نشان دهند»

در فرهنگ دهخدا به نقل از «جامع التمثیل» آمده؛ «گ... می‌خورد و لطیفه می‌پندارد»، در باب کسی گفته می‌شود که «سخن یاوه گوید»! شیخ صادق نیز همچون برادر بزرگ‌ترش یاوه‌گوئی پیشه کرده. در واقع،‌ صادق لاریجانی نعل وارونه می‌زند؛ محاکمة موسوی و کروبی ایندو مزدور استعمار را به قهرمان تبدیل خواهد کرد. اگر صادق لاریجانی از ترفندهای اربابان‌اش در لندن آگاه نیست، دیگران با شیوه‌های قهرمان‌سازی بیگانه نیستند. در پی اظهارات شیخ صادق مبنی بر محاکمة پادوهای استعمار، حکم دادگاه نیز توسط یکی از سگ‌های‌هار سازمان سیا صادر شد. آخوند جنتی، در خطبه‌های نماز انسان‌ستیز امروز حکم تبعید خانگی موسوی و کروبی را صادر کرد و معلوم شد سازمان سیا می‌خواهد همچون نمونة مصدق، این الاغ‌مرده‌های لازار را با تبعید خانگی زنده کند.

حضرات با قرار دادن نوکران‌شان در انزوای کاذب برای آنان کسب وجهه می‌کنند. به این ترتیب از یک‌سو در ارتباط موسوی و کروبی با حکومت جمکران گسست به وجود می‌آورند، و از سوی دیگر، جرم واقعی اینان یعنی کشتار و سرکوب ایرانیان و تاراج ثروت‌های ملی را از پرونده‌شان پاک می‌کنند؛ این است فایدة اصلی محاکمة‌ نمایشی: تطهیر مزدور استعمار، جهت تبدیل او به قهرمان.

روند کار همان روند محمد مصدق است: یکجانبه‌گرائی، به راه انداختن کاروان خردجال،‌ جنگ زرگری و قانون‌شکنی جهت فراهم آوردن زمینة‌ سرکوب ملت ایران. موسوی و کروبی نیز دقیقاً در همین مسیر گام برداشته‌اند، منتهی شعارشان از شعار ملی ‌کردن نفت مضحک‌تر است؛ در حکومت خدامحور که بنابرتعریف، حقوق انسانی را به رسمیت نمی‌شناسد، موسوی و کروبی به تقلب در «انتخابات» اعتراض دارند!

اعتراض اینان هم طبق معمول بر الگوی ارباب در ینگه دنیا منطبق شده. موسوی و کروبی، به پیروی از الگوی جنگ زرگری میان «بوش» و «ال‌گور» در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به تقلب اعتراض داشتند. همان‌طور که پیشتر اکبر بهرمانی و کروبی به تقلب در انتخابات معترض بودند! خلاصه علاوه بر مبال مقدس باکنیگهام پالاس، توالت کاخ سفید نیز قبلة حکومت جمکران شده و «حکم حکومتی» از چنین مکان مقدسی صادر می‌شود. به همین دلیل از دو سوی آتلانتیک خواهان «حصر خانگی» نوکران شده‌اند. از اینرو، امروز آخوند جنتی در دانشگاه سابق تهران ضمن بازنشخوار «حکم حکومتی»، موسوی و کروبی را «رسماً» در جایگاه رهبری مخالفان قرار داد، حال آنکه اینان شرکای حکومت‌اند. خلاصه بگوئیم، امروز آخوند جنتی نیز فراوان «گ...خورده و لطیفه پنداشته!» بی‌دلیل نیست که اظهارات ابلهانة جنتی در رادیوفردا، مورخ 29 بهمن‌ماه 1389 مورد استقبال فراوان قرار می‌گیرد:

«[...] برخی افراد از قوه قضائیه محاکمه فتنه‌گران را درخواست می‌کنند [...] این قوه باید [...] کاری کند که ارتباط اینها به کلی با مردم قطع شود [...] رفت و آمدها، تلفن، اینترنت و دیگر ارتباطات رهبران مخالفان باید قطع شود و در خانه‌های خود زندانی شوند [...]»

بله حضرات چنین می‌پندارند که اگر موسوی و کروبی را در جایگاه «کالای ممنوعه» قرار دهند، بازار کسادشان را گرم خواهند کرد، حال آنکه سخت در اشتباه‌اند! سوابق درخشان موسوی و کروبی با تبعید خانگی تغییر نخواهد کرد! لازم است اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن بدانند، مخالفت با خامنه‌ای یا با احمدی‌نژاد دلیل بر طرفداری از دمکراسی نیست، و از سوی دیگر عربده‌جویان و اوباش خیابانی هیچ مخالفتی با حکومت ندارند. اینان مکمل عربده‌جویانی‌ هستند که در مجلس جمکران‌ لنگر انداخته‌اند. و اما از همه مهم‌تر، لازم است سازمان سیا بداند دیگر نمی‌تواند از طریق شایعه‌پراکنی و لات‌بازی در ایران حکومت تعیین کند. در نتیجه دروغ‌بافی در مورد تعداد انبوه تظاهرکنندگان بی‌فایده است. به فرض محال، روز 25 بهمن‌ماه سالجاری، میلیون‌ها نفر در تهران تظاهرات کرده باشند؛ خواست اینان جز «مرگ خامنه‌ای» چه بوده؟ هیچ! نتیجة این تظاهرات چه بوده؟ یک یا دو جسد!

کاروان خردجال 25 بهمن‌ماه سالجاری، در خیابان و خردجال نمایندگان در مجلس مفتضح جمکران ثابت کرد که ملت ایران هیچ مطالباتی ندارد! این ملت نه به مسکن نیاز دارد، نه به خوراک و پوشاک؛ این ملت نه امنیت و آسایش می‌خواهد نه آموزش و خدمات و فرهنگ و بهداشت؛ خلاصه این ملت «زندگی» نمی‌خواهد! بر اساس ادعاهای «صاحب بوق» خواست ایرانیان در این خلاصه می‌شود که هر روز عده‌ای لات و اوباش و ولگرد و چاقوکش که پول توجیبی‌شان را سفارتخانه‌های غرب در تهران تأمین می‌کنند، در خیابان نفس‌کش بطلب‌اند و عربدة «زنده باد، مرده باد» سر دهند. حال آنکه مخالفت ما با «افراد» نیست؛ ما با کل حکومت خدامحور مخالف‌ایم.

اگر کارخانة رجاله پروری به این توهم دچار شده که می‌تواند با تداوم برنامة لشکرکشی خیابانی، و راه اندازی کارخانة «تولید شهید» باز هم «سنگر حق» برپا کند و صورتک نوینی بر چهرة پلید خود بگذارد، سخت کور خوانده! ما به عنوان طرفدار استقرار دمکراسی در ایران هرگز از «جنبش سبز» حمایت نخواهیم کرد؛ مطالبات ما «انسانی» است، از اینرو با شعار پوچ و لات‌بازی و عربده‌جوئی در خیابان مخالف‌ایم.

اگر در دوران صدارت «پرافتخار» محمد مصدق حضور نداشتیم و از زبان دیگران و یا از لابلای یاداشت‌های‌شان با مسائل آشنا شدیم، امروز از نزدیک روند استعماری «تبدیل مزدور به قهرمان» را شاهدیم. از همان روزها که احداث خط لولة صلح مطرح شد، و «بی‌بی‌سی» و شاخک‌‌های‌اش، به ویژه «روزآن‌لاین» لاشة متعفن نژاد ‌حسینیان و میرحسین موسوی را از زباله‌دان بیرون کشیدند تا از زبان الکن اینان تعریف ابلهانه و نوینی از منافع ملی ایران ارائه دهند، کارخانة رجاله‌پروری برنامة سنتی «بازیافت زباله» را آغاز کرده و شکم‌اش را برای بازتولید «مصدق» صابون مفصلی زده بود. اما با توجه به اخراج محترمانة هیزاکسلنسی از ایران، باید بگوئیم که این برنامه شکست خورده؛ ولی سگ‌های‌ هار استعمار شکست ارباب را برنمی‌تابند و جهت پنهان داشتن سرشکستگی ارباب است که برای هیز اکسلنسی «گودبای پارتی‌های» مختلف در تهران به راه انداخته و عربده‌جوئی می‌کنند.

ویژگی این مراسم همچنانکه در وبلاگ «گاو و گاس» هم گفتیم، به راه انداختن کاروان خردجال با شعار «مرگ»، و ترتیب دادن مسابقات «صاب مرده» تحت نظارت شیرین عبادی است. اما گودبای پارتی و بساط مرگ و میر بدون «سورچرانی» قابل تصور نیست! از اینرو دو روز پیش از مسابقات «صاب مرده»، عبدالله گل را برای فروش «فرآورده‌های حلال» به ایران ارسال کردند. رئیس جمهور «اسلام‌ستان» روز 13 فوریه سالجاری، یعنی روز «سن ولانتن» راهی ایران شد و سه روز تمام گرم بازاریابی برای سهامداران شرکت نستله بود. «نستله» یکی از تولیدکنندگان عمدة فراورده‌های «حلال» است و سهامداران این شرکت همچنانکه پیشتر هم گفتیم از فاشیست‌های اسرائیل‌پرست و اسلام‌نوازند که با پس‌ماندة غذای سگ و ته سفرة مسیحیان و لاشة موش «سوسیس حلال»، ویژة مسلمین تولید می‌کنند.

بازار حلال بازار پر درآمدی است که تقریباً یک میلیارد مشتری خوش‌باور دارد. هر چه تعداد حکومت‌های جمکرانی افزایش یابد، سود «نستله» نیز افزایش خواهد یافت چرا که فروش فراورده‌های «حلال» در طویله‌های سازمان سیا اجباری می‌شود. به عبارت دیگر، حکومت جمکران ارز حاصل از تاراج نفت را تقدیم سهامداران شریف «نستله» می‌کند و زباله و موش‌مرده را به عنوان مواد غذائی به خورد ملت می‌دهد. جای تعجب نیست که در چنین شرایطی رسانه‌های اسرائیل‌پرست و اسلام نواز، از جمله نیویورک‌تایمز و لوموند ضمن تغذیه از جسد «ژاله» داستان رستاخیز «جنبش سبز» و محبوبیت موسوی و کروبی را در بوق بگذارند، و اعتراض جوانان عراقی به بیکاری را به سکوت برگزار کنند.

دلیل این سکوت مزورانه روشن است! فعلة فاشیسم جز مرگ خامنه‌ای، یا مرگ موسوی و کروبی و به طور کلی «مرگ» هیچ نمی‌خواهد؛ حال آنکه مطالبات جوانان عراقی انسانی است. به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 18فوریه 2011، تظاهرات سلیمانیه در اعتراض به فساد مالی و بیکاری، 2 کشته و 40 مجروح بر جای گذاشت! خلاصه اگر مطالبات معنوی داشته باشید، مورد عنایت آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک قرار می‌گیرید، ولی اگر مطالبات‌تان مادی باشد، «صاحب بوق» پاسخ‌تان را با سرب گداخته می‌دهد، از بوق‌های‌اش هم هیچکس فریاد قربانیان را نخواهد شنید. حال که به صاحب بوق رسیدیم بهتر است ببینیم «صاحب زمان» چه می‌کند!

دیمیتری مدودف در ایتالیاست. «صاحب زمان» روز 16 فوریه به ایتالیا رفت و امروز هم با ژوزف راتزینگر ملاقات کرد. از ملاقات صاحب زمان با پاپ هیچ خبری به بیرون درز نکرده، ولی اگر به گزارش حنازرچوبه پیرامون سفر بروجردی به ایتالیا نیم نگاهی بیاندازیم خواهیم دید زمان به نفع اوباش جمکران و اربابان‌شان در غرب پیش نمی‌رود. حنازرچوبه، مورخ 28 بهمن‌ماه سالجاری در گزارشی با کد: 30252684 تحت عنوان «بروجردي: اشد مجازات براي سران فتنه خواست ملت ايران است»، پاسخ‌های بروجردی را به پرسش‌های نمایندگان مجلس ایتالیا منعکس کرده و می‌نویسد، امروز بروجردی با رئیس کمیسیون سیاست خارجی ایتالیا و چندتن از اعضای این کمیسیون دیدار و گفتگو کرد. به گزارش حنازرچوبه، علاءالدین بروجردی تأکید کرده، حقوق بشر در ایران رعایت می‌شود، حقوق زنان به همچنین! در باب حقوق زنان ایران، بروجردی می‌گوید، «ما» با استفادة ابزاري از زن مخالف‌ایم و در جامعه اسلامی زنان «حضور» دارند:

«[...] زن در جامعة اسلامي ما از جايگاه رفيعي برخوردار است و هيچ محدوديتي براي دستيابي به بالاترين مدارج علمي و اجتماعي [...] ندارد [...]»

بله، می‌بینیم که اظهارات بروجردی در هم‌سوئی کامل با مطالبات آش‌فروش‌ها و کمپین یک میلیون آش نذری است! همان‌ها که «حضور زن» در جامعه را بجای حقوق انسانی زن نشانده‌اند و جایزة سیمون دوبووار هم دریافت می‌کنند. باید ببینیم چرا آش‌پسندان فرانسه این جایزه را به علاالدین بروجردی نمی‌دهند که مزخرفات آش‌فروش‌ها را بازنشخوار می‌کند؟ یادآور شویم بروجردی از مزدوران کربلائی بریتانیاست که در شورای‌عالی امنیت ملی حکومت جمکران انجام وظیفه می‌کند! بگذریم و بازگردیم به ملاقات دیمیتری مدودف با پاپ.

با در نظر گرفتن برقراری تجارت آزاد میان هند با کشورهای ژاپن و مالزی، ‌ محور اقتصادی نوینی در حال شکل‌گیری است که روسیه به استنباط ما از آن حمایت می‌کند. از سوی دیگر، روسیه می‌کوشد در طرح مارشال برای مصر و تونس، ایتالیا را نیز سهیم کند و از نفوذ چین و اسرائیل بکاهد. روشن است که در چنین شرایطی نظام توحش جمکران به لرزه درآید چرا که چین و اسرائیل در کنار لندن و واشنگتن از حامیان اصلی حکومت توحش اسلامی بوده‌اند و کاهش نفوذ اینان یعنی تزلزل حکومت جمکران. به همین دلیل است که والاگهر «شهباز پهلبد» هم «توده‌ای» از آب در آمده‌ا‌ند!

ایشان روز گذشته به قلم و به ما ملت افتخار داده، و چند سطری در باب آیندة ایران مرقوم فرموده‌اند تا به ما بگویند، برای استقرار دمکراسی لازم است همة‌ «مردم» دمکراسی بخواهند! این اظهارات گهربار را تفسیر نمی‌کنیم! والاگهر در ادامه می‌نویسند، والاحضرت لیلا و شاهزاده علیرضا نیز همین عقیده را داشتند! روشن‌تر بگوئیم، شهباز پهلبد می‌نویسد، اگر این دو در قید حیات می‌بودند، خواست مرا مورد تأئید قرار می‌دادند! خلاصه بد نیست یک نوبل صلح هم به والاگهر اهداء کنند که اسلام خدشه‌دار نشود! پیامدهای ملموس ملاقات «صاحب زمان» با سران ایتالیا و رهبر واتیکان را بزودی در جمکران و دیگر مراکز نفوذ فاشیسم مشاهده خواهیم کرد. امیدواریم والاگهر شهباز بر ما منت گذاشته و نظرات‌شان را در مورد این تحولات نیز ابراز فرمایند.



چهارشنبه، بهمن ۲۷، ۱۳۸۹


گاو و گاس!
...


حدود یک سدة پیش، ‌میرزا ملکم‌خان در روزنامة «قانون» نوشت:
«پست‌ترین قوانین، بهتر از بی‌قانونی است»
منبع: فریدون آدمیت، «فکر آزادی و مقدمة نهضت مشروطیت»،‌ انتشارات سخن، ص. 127.

آنگلوساکسون‌ها همه روزه حدیث نبوغ سرشارشان را در بوق‌جهانی می‌گذارند، چرا که «صاحب‌بوق» کسی نیست جز خود آنگلوساکسون‌ها. بله، بعضی‌ها همچون پرزیدنت دیمیتری مدودف، «صاحب‌زمان» هستند، و بعضی دیگر که «زمان» به نفع‌شان پیش نمی‌رود، به ناچار بوقی خریده و «صاحب‌بوق» شده‌اند. سایت نووستی، مورخ 20 بهمن ماه 1389 در مطلبی به قلم «نیکلای ترویتسکی»، تحت عنوان، «رئیس‌جمهور روسیه، صاحب زمان» به مخالفت دیمیتری مدودف با تغییر ساعت روسیه به زمان زمستانی اشاره کرده. ما هم با توجه به ارجاعات «صاحب زمان» نزد شیعی‌مسلکان این عبارت را برای رئیس جمهور روسیه برگزیدیم تا قافیه‌مان برای «صاحب‌بوق» جفت و جور شود.

صاحبان بوق می‌پندارند با دمیدن در بوق می‌توان «انسان» را از بینائی، شنوائی و قدرت تفکر محروم کرد و منطق او را نیز به چالش کشید. از اینرو همزمان با فوت کردن در آستین اسلامگرایان مصر، به داغ کردن تنور جنگ زرگری مرده‌شویان در کشورمان کمر همت بسته‌ و مسابقات مرده‌خوری ترتیب داده‌‌اند. بی‌بی‌سی فارسی نیز داوری این مسابقات مهوع و مهیج را به شیرین عبادی، برگزیدة محفل نوبل واگذار کرده، تا ایشان به مشتاقان بگویند برندة خوشبخت جسد «ژاله»، یا بهتر بگوئیم «صاحب‌مرده» کیست؟ چرا که سنگر حق همواره در اختیار «صاحب مرده» قرار خواهد گرفت. تاکنون «صاحب‌زمان» و «صاحب‌بوق» داشتیم؛ اینک باید «صاحب‌مرده» را هم به فهرست صاحبان بیفزائیم!

یادآور شویم «صاحب» را به زبان عامیانه «صاب»‌ می‌گویند که هیچ ارتباطی با اتومبیل «ساب» ندارد! کارخانة‌ ‌«ساب» ظاهراً متعلق به کشور سوئد است؛ به عبارت دیگر سوئد «صاب ساب» است و اتومبیل تولید می‌کند،‌ حال آنکه کسی که به قول مرده شویان «شهید» داده، یا همان «صاب‌مرده»، پیرو خط توحش امام بوده و تولیدات‌اش به «مرگ» و زوزه و روضه و مداحی و معجزه محدود می‌شود. از اینرو «صاب مرده»، ‌ همچون «صاحب امر»‌ همواره مورد الطاف و عنایات ویژة «صاحب بوق» قرار داشته و دارد. «صاحب امر» را همه می‌شناسیم؛ معجزة ایشان در تبریز گاوی را به «بزرگ‌مقام» تبدیل کرد، و کنسول بریتانیا که امیر کبیر قصد اخراج‌اش را داشت برای گرامیداشت گاو مذکور یک «چلچراغ» اهداء فرمود، چرا که «حکم» بزرگ‌مقام بر قوانین دولت تقدم داشت؛ ایشان «تقدس» یافته بودند:

«دولت در نخستین قدمی که برای محدود گردانیدن قدرت روحانی برداشت موفق گردید. دیری نگذشت که حکایت معجزه کردن یکی از امام‌زاده‌های تبریز رخداد. [...] قصابی گاوی را برای کشتن می‌برد، گاو بند گسیخت و به بقعه پناهنده گردید [...] پس [...] تهنیت همی گفتند که تبریز شهر صاحب‌الامر شد، از مالیات و حکم حکام معاف است [...] حکم با بزرگ‌مقام است [...] بلوای معجزه [...] روحانیت را [...] به سیاست غالب گردانید»
منبع: «امیر کبیر و ایران»

بله «صاب‌مرده» را دست‌کم نگیریم که سرچشمة قدرت روحانی‌ات است و پیروزی در مسابقات «صاب مرده»، ‌ همچون پیروزی در جام جهانی فوتبال امتیازات فراوان به ‌همراه دارد البته برای آخوند و استعمار که سیاست را «عین دیانت»، محدود به روضه و زوزه و حق و باطل و مرده خوری یا به قول مش‌قاسم، «لشخوری»‌ می‌خواهند.

روز گذشته لشخورهای جمکران بر سر تابوت «ژاله» به زد و خورد پرداختند؛ و این است شیوة نوین کشورداری! بهتر است بگوئیم این است پیامد کشمکش آنگلوساکسون‌های اسلام‌پناه دو سوی آتلانتیک با مسکو. از اینرو ابعاد این درگیری‌ها به مرزهای ایران محدود نمی‌ماند؛ هر کجا منافع «صاحب بوق» با منافع «صاحب زمان» در تقابل قرار گیرد، و «صاحب زمان» در وضعیت مناسبی قرار داشته باشد، «صاحب بوق» برای تأمین منافع خود از هیچ پستی و پدرسوختگی فروگذار نخواهد کرد. از آنجمله است، تبدیل ملت ایران به گوشت دم توپ روسیه؛ از طریق شایعه‌پراکنی و برگزاری مسابقات «صاب‌مرده.» البته همین برنامه را «صاحب‌بوق» در کشورهای دیگر به شیوه‌های متفاوت به مورد اجرا در ‌آورده. به عنوان نمونه این برنامه در فرانسه از طریق هیاهو پیرامون ارتباط وزرا و یا نخست‌وزیر با بن‌علی و حسنی مبارک اجرا می‌شود؛ در ایتالیا ارسال قایق حامل پناهندگان فرضی تونس جنجال مطلوب را به پا کرده، و هیاهوی رسانه‌ای پیرامون زندگی خصوصی برلوسکنی در چارچوب همین برنامة مقدس صورت می‌پذیرد.

عجیب اینجاست که هیچ گزارشی از ارتباط آنگلوساکسون‌ها با شخص حسنی مبارک و یا بن‌علی پخش نمی‌شود. حال آنکه نقش اینان در مصر و تونس به مراتب از نقش فرانسه سرنوشت‌سازتر است! بنابراین اگر نخست‌وزیر یا وزرای دولت فرانسه از الطاف ویژة بن‌علی نصیبی برده‌اند، به طریق اولی دولتمردان بریتانیا و مقامات یانکی‌ها از لطف و مرحمت بسیار بیشتری برخوردار شده‌اند. ولی از آنجا که بوق‌های‌شان خفقان اختیار کرده‌اند، افکارعمومی می‌باید بپذیرد که لندن و واشنگتن از افتضاح و رسوائی و جنایات مترسک‌های‌شان در جهان سوم مبری هستند، و به قول شیخ مسعود بهنود «گردی بر دامان کبریائی‌شان نمی‌نشیند!»

اینگونه است که لندن و واشنگتن، ‌ حامیان اصلی حکومت جمکران می‌توانند به گزاف در جایگاه والای مدافع آزادی قرار گیرند و هیلاری‌کلینتن و ویلیام هیگ با اظهارات خررنگ‌کن و ابله‌پسند‌شان دولت‌های متبوع خود را «مخالف» حکومت اسلامی جمکران معرفی کنند، حال آنکه واقعیت جز این است. به گواهی تاریخ معاصر، لندن و واشنگتن به ویژه در ایران، پاکستان و افغانستان همواره از اسلام‌گرایان و توحش‌ حکومت‌های دینی پشتیبانی کرده‌اند، چرا که قانون‌شکنی، انسان‌ستیزی و لشکرکشی خیابانی به نام مرگ و مقدسات ویژگی اسلام‌گرایان بوده، هست و خواهد بود.

این است دلیل طرفداری بیشرمانة آنگلوساکسون‌ها از اوباش سبز و دیگر مرگ‌پرستانی که مطالبات ابلهانه‌شان به شعار «مرگ بر خامنه‌ای» محدود می‌شود، و مطالبات همپالکی‌های واژگون‌نمای‌شان هم از آرزوی «مرگ» برای سه ریش و پشم مزدور یعنی، میرحسین‌ موسوی، کروبی و خاتمی فراتر نمی‌رود! حال آنکه مرگ خامنه‌ای مفلوک و سه مزدور سبز به هیچ عنوان مشکلات ایران را حل نخواهد کرد، هر چند گره از کار فروبستة آنگلوساکسون‌ها خواهد گشود. حضرات که در مصر با استعفای ناگهانی «مبارک» زیرپای‌شان کشیده شد، با توسل به شایعه، پروپاگاند بر علیه سکولارهای مصر را آغاز کرده‌اند و کیهان جمکران نیز تولیدات مقدس ارباب را به عنوان «حقایق الهی» در بوق گذاشته.

در مملکت چو غرش شیران گذشت و رفت
این عوعو سگان شما نیز بگذرد

کیهان، مورخ 27 بهمن ماه 1389 خبر ویژة خود را به گزارش هفته نامة‌ «تایم» اختصاص داده و از کمک مالی آمریکا به احزاب سکولار مصر «قصه» می‌گوید. حال آنکه پیشخدمت هریتیج کلاب اگر ذره‌ای شعور می‌داشت، با توجه به حمایت آمریکا از طالبان و به ویژه با در نظر گرفتن سخنرانی اسلام‌نواز اوباما در مصر چنین ادعای ابلهانه‌ای نمی‌کرد. ایشان فراموش کرده‌اند که سال گذشته باراک اوباما، بدون اشاره به تاریخ پیش‌اسلامی مصر، چه سخنرانی شیوائی در این کشور ایراد فرمودند که در همین وبلاگ نیز مورد بررسی قرار گرفت. بجای دروغ‌پراکنی و شایعه‌پردازی پیرامون حمایت ارباب از دمکراسی و سکولاریسم بهتر است نگاهی به عملکرد گاوچران‌ها بیاندازید؛ اینان هرگز از دمکراسی حمایت نکرده‌اند. طرفداری آنگلوساکسون‌ها از دمکراسی در شایعه‌پردازی مزدوران‌شان به ویژه در جمکران ریشه دارد:‌

«بسته‌هاي مالي براي دوپينگ احزاب سكولار مصر»

این است عنوان «خبرویژة‌ کیهان» امروز! پاسدار شریعتمداری که همچون دیگر پیروان خط توحش امام از عقب‌نشینی ارباب به هراس افتاده، هذیان‌گوئی پیشه کرده و می‌پندارد، بافتن رطب و یابس دکان یانکی‌ها را رونق خواهد داد و عقب‌نشینی‌شان را از انظار پنهان می‌دارد.

هر گامی که استعمار به عقب بردارد، با عوعوی سگ‌های هارش پوشش داده می‌شود. پیامد عقب‌نشینی حضرات در مصر و اخراج هیزاکسلنسی از ایران، به جنجال هجوم پناهندگان تونسی به ایتالیا، و خبر جنجالی شرکت قذافی در تظاهرات ضدقذافی انجامید! بله، قرار است معمر قذافی بر علیه خود تظاهرات کند! حداقل حنازرچوبه، مورخ 25 بهمن‌ماه سالجاری در گزارشی با کد: 30244920 چنین ادعائی کرده:

«معمر قذافي،‌ رئيس جمهور ليبي اعلام كرد كه در تظاهرات مردمي در اين كشور بر ضد حكومتش شركت خواهد كرد[...]»


این لات‌بازی تداوم همان نمایش مهوعی است که «جنبش سبز» در ایران به راه انداخته. خلاصه اگر موسوی و کروبی که عمری همکار و هم‌سفرة خامنه‌ای جنایتکار بوده‌اند بر علیه او «فعالیت» می‌کنند، قذاقی هم باید بتواند بر علیه قذافی تظاهرات کند! تازه رسیدیم به فیلم معروف «کرامر علیه کرامر!» کرامرها هم ظاهراً می‌خواستند از یکدیگر جدا شوند! باری، جنجال و هیاهو پیرامون جنبش‌سبز و دیگر اراذل جمکران با داده‌های انفجار در فرودگاه مسکو پیوند مستقیم دارد! به عبارت دیگر، هر چه سازمان سیا در آستین میراوباش موسوی و شیخ مهدی کروبی فوت کند، و در ایران لشکرکشی خیابانی به راه اندازد، ارتباط «تروریست ـ مسلمان‌ها» با انفجار فرودگاه مسکو گسترده‌تر می‌شود! شاهدیم که انفجار فرودگاه مسکو در تاریخ 24 ژانویه 2011، رفته رفته ابعاد یک «مینی‌کودتا» به خود گرفته!

ابتدا این انفجار به حساب سهل‌انگاری مسئولان فرودگاه گذاشته شد، و پس از انتشار یک فیلم ویدئوی الکی از «دوکو عمروف»، دیمیتری مددوف هم چند تن از مأموران امنیتی را از کار برکنار کرد. ولی امروز خبر رسیده که عامل انفجار فرودگاه مسکو، چند ماه به عنوان مأمور پلیس انجام وظیفه می‌کرده! سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 15 فوریه 2011 که این خبر را انتشار داده، همچنین از کشف مهمات نظامی در گمرک فرودگاه مسکو خبر می‌دهد! اعلامیة گمرک فرودگاه مسکو حاکی از آن است که در وسائل خانمی با ملیت «اسرائیلی ـ آمریکائی»، که از تل‌آویو عازم نیویورک بوده، «مهمات ویژة تفنگ» [فشنگ] یافت شده! همزمان با این کشفیات، نمایندگان به اصطلاح «مجلس» جمکران بجای پرداختن به وظائف خود، در صحن مجلس «فرمایشی» بر علیه موسوی و کروبی و خاتمی تظاهرات به راه انداختند و به این ترتیب کشور را به دوران نورانی آن وحشی بیابانی و حکومت خیابانی شیخ مهدی بازرگان بازگرداندند، البته اینبار در صحن مجلس!

بله پس از 32 سال لات‌بازی و عربده‌جوئی در خیابان، «نظم» ماشاالله قصاب خود را بر قوة‌ مقننة حکومت اسلامی نیز تحمیل کرد. تصاویری که روز گذشته از «قوة‌ مقننة» جمکران به سراسر جهان مخابره شد، چهرة واقعی حکومت فاقد نظم قانونی را بر ملا کرد. خلاصه «تظاهرات خودجوش» اوباش که در بهار عاظادی به رهبری ماشالله قصاب و زهراخانوم در خیابان‌های تهران صورت می‌گرفت، از تاریخ 15 فوریه 2011، همزمان با درگیری «لش‌خورها» بر سر تابوت «ژاله»، مجلس ملایان را نیز به زیور توحش آراست. گروهی از به اصطلاح «نمایندگان» مجلس جمکران با مشت‌های گره کرده در برابر میز ریاست پاسدار علی‌کوچیکه ایستاده و عربدة «مرگ» سر دادند؛ مرگ بر موسوی، کروبی و خاتمی، مزدوران وفادار استعمار. دلیل هم‌ اینکه استعمار مهره‌های خود را هرگز نابود نمی‌کند.

اینان یا همچون مصدق منفور،‌ رهبر مردمی و محبوب‌اند و از موضع قدرت زمینة تاراج و سرکوب ملت ایران را فراهم می‌آورند، یا می‌بایست در جایگاه حسین مظلوم بنشینند. و اینک که ارتش ناتو رهبر جنبش سبز، هیز‌اکسلنسی را از کار برکنار کرده، لازم است جیره‌خواران‌ ایشان در ایران به اسطوره تبدیل شوند.

آن کس که اسب داشت غبارش فرو نشست
گرد سم خران شما نیز بگذرد

در پی انتشار خبر جانگداز برکناری سایمون‌گاس، مرده‌شویان هر روز برای هیزاکسلنسی محبوب و ناکام «گودبای پارتی» ترتیب می‌دهند! مراسم گودبای پارتی ایشان در خیابان و در مجلس مفتضح جمکران به دو شیوة متفاوت برگزار می‌شود. در خیابان با شعار مرگ بر خامنه‌ای از «خدمات» سفیر بریتانیا قدردانی به عمل می‌آید، حال آنکه در مجلس مفتضح،‌ از این خدمات به صورت واژگونه و در راستای تبدیل مزدور به قهرمان شهید قدردانی می‌شود. به همین دلیل روز گذشته نمایندگان مفتخور و مفتگوی جمکران برای حفظ منافع ارباب خواهان اعدام کروبی و موسوی شدند.

جیره‌خواران بریتانیا در کشورمان همواره می‌باید در چارچوب الگوهای مقدس بی‌بی‌گوزک‌های کربلا قرار گیرند؛ از اینروست که اینان همچون میرحسین موسوی، چه در قدرت باشند و جنایت کنند، و چه با هدف جنگ زرگری در برابر قدرت قرار گیرند، همواره «برحق» شناخته خواهند شد، و همواره نفس‌کش می‌طلبند، و قانون‌شکنی می‌کنند تا برای گسترش منافع ارباب، دامنة خشونت را گسترش دهند و سنگر حق فراگیر به وجود آورند. به همین دلیل است که هیلاری کلینتن و ویلیام هیگ نیز از اینان حمایت می‌کنند. هر چه خشونت و بی‌نظمی در ایران گسترش یابد، دست استعمار برای چپاول بازتر خواهد شد. این است «حکمت» سخنان احمقانة عبدالله گل در تهران!

عبدالله گل، رئیس جمهور «اسلام‌ستان» ضمن بازاریابی برای فرآورده‌های «حلال» متعلق به به سرمایه‌داری اسرائیل، و پس از قالب کردن چند هزار تن خیارشور گندیده و باسلق ترشیده به دولت مستقل و قدرقدرت جمکران، مرده شویان را گفت، «خواست مردم» را برآورده کنید، تا جاودان و استوار بمانید و مثل «مبارک» سرنگون نشوید! هر چند خواست تل موهوم «مردم» جز «مرگ» و ابهام نبوده و نیست.

یکی از «بوق‌ها»، به نقل از روزنامة‌ «زمان» چاپ ترکیه روایت فرموده که طی نشست خبری رئیس جمهور ترکیه، در تاریخ 25 بهمن‌ماه سالجاری، خبرنگاران ایشان را در جریان تظاهرات «هواداران اصلاحات» و قطع شبکة‌ اینترنت و تلفن همراه قرار دادند و آن حکیم خردمند فرمودند:

«دوران كنونی، متفاوت است [...] نباید هیچ اقدامی علیه مردم انجام شود [...] من، پیش از [...] تظاهرات مردمی در كشورهای منطقه، به سران كشورها [...] هشدار داده بودم. تركیه [...] دموكراسی خود را توسعه داده و [...] و تابوهائی را كه تاكنون با آن مواجه بوده [...] از میان برمی‌دارد [...]»
منبع: پیک‌نت

گویا رئیس اسلام‌ستان «تابو» را با «ممنوعیت» در قوانین انسان‌محور اشتباه گرفته‌اند و می‌پندارند حضور روسری و چادر در کاخ ریاست جمهوری و نهادهای دولتی نشان «دمکراسی» می‌باید تلقی شود! حتماً آخوند ویلیامز ضمن خواندن یاسین به گوش «گل»، ایشان را با تعریف نوینی از «تابو» نیز آشنا کرده! بین خودمان بماند، ولی در تاریخ 15 فوریه سالجاری، یعنی در فردای بلبل‌زبانی‌های «گل»، آسوشیتد‌پرس نیز همچون «بلبل» خوش‌الحان دستگیری دهها نفر از کردهای طرفدار اوچالان را در چند شهر ترکیه چه‌چه زد! و خلاصه معلوم شد، جناب عبدالله گل، زیادتر از دهن‌شان «گ...خوری» فرموده بودند.

به حق حرف‌های نشنیده! «حق تظاهرات» از درافشانی‌های هیلاری کلینتن، وزیر امورخارجة یانکی‌ها است. هیلاری هم حقوق‌دان است و می‌داند «حق تظاهرات» جزئی است از مجموعه حقوق‌ اجتماعی انسان‌محور و در حکومت خدامحور به رسمیت شناخته نمی‌شود. این حکومت توحش دستپخت شماست پس لطف فرموده خود را به خری‌ات نزنید! باری خانم کلینتن که مدافع حق و حقوق از آب درآمده‌اند، روز گذشته خطاب به نوکران در جمکران فرمودند، همانطور که از تظاهرات مردم مصر و تونس حمایت کردید از تظاهرات مردم ایران هم باید حمایت کنید. مسلماً نظر لطف ایشان به تظاهرات کذا دلیل دارد؛ در این تظاهرات جز مرگ شعاری نمی‌شنویم! در پی انتشار سخنان گهربار خانم کلینتن، سگ‌های‌ هار بریتانیا در مجلس مفتضح جمکران، با عربدة‌ «مرگ بر موسوی»، خواهان اعدام کروبی و موسوی شدند؛ در حالیکه همپالکی‌های‌شان با شعار «مرگ بر خامنه‌ای» به خیابان ریخته بودند. نیازی به توضیح نیست که بگوئیم «رادیوفردا» و بی‌بی‌سی نیز «تظاهرات انبوه» مخالفان را در بوق گذاشته، و از «الله‌اکبر روی بام» حدیث و روایت می‌بافتند.

«نادرمیرزا که ناظر این [...] نمایش بود، ‌ می‌نویسد، آن گاو را میر فتاح برده بود، جلی از بافتة کشمیر بر او انداخته، فوج همی رفتند و بر سم آن حیوان بوسه همی زدند، ‌ ‌و قیعة آن حیوان به تبرک همی ربودند. بزرگان بدانجای چراغدان‌ها و پرده‌ها به نذر همی بردند. تا بجائی که سفیر انگلیس چهلچراغی بلور بفرستاد و بیاویختند[...]»
همان منبع

این است فایدة حاکمیت مقدسات بر جامعه! هیزاکسلنسی مأموریت داشتند از میرحسین یک «بزرگ‌مقام» دیگر بسازند، حال که در این ماموریت مقدس شکست خورده‌اند لازم است، کاروان خردجال با شعار مرگ به روزمرة‌ ملت ایران تحمیل شود.

هم مرگ بر جهان شما نیز بگذرد
هم رونق زمان شما نیز بگذرد

همانطور که می‌بینیم دو روی سکة استعمار جز «مرگ» نیست. باسلق‌های ترشیدة اهدائی «گل» همانقدر مرگ‌آور است که مطالبات خشونت‌طلبان «جنبش سبز». استعمار برای اشغال فضای سیاسی گلة مزدوران خود در حکومت اسلامی را به دو گروه کاذب مخالف و موافق تقسیم کرده‌ تا اینان همچون دوران نکبت‌بار صدارت مصدق شب و روز فریاد «زنده باد، مرده باد» سر دهند. البته از آنجا که دامنة توحش گسترش یافته، جیره‌خواران غرب اکنون جز مرگ پیامی ندارند؛ خواست تل موهوم «مردم» در عربدة «مرگ» خلاصه می‌شود. «مرگ بر خامنه‌ای» در خیابان، ‌ و «مرگ بر موسوی» در مکانی که ظاهراً به «قوة»‌ مقننه اختصاص یافته! مکانی به نام «مجلس شورای اسلامی» که همچون حکومت اسلامی تبلور توحش استعماری است.

باری، اکنون که همه برای ایجاد سنگر توحش «حق» به جنب و جوش افتاده‌اند، ما هم از حق نگذریم؛ دعوا بر سر تابوت «ژاله»، گام بلندی بود که همین «مردم» به سوی توحش برداشتند. «بی‌بی‌سی» هم بلافاصله شیرین عبادی را برای دفاع از «حق» توحش به صحنه آورد. مسلماً اینهمه پیشرفت و ترقی در عرصة‌ خشونت و توحش و حماقت، جز در سایة «انقلاب» اسلامی‌ای که 32 سال پیش ارتش ناتو بر ملت ایران تحمیل کرد امکانپذیر نمی‌شد!


یکشنبه، بهمن ۲۴، ۱۳۸۹


گل و خیارشور!
...

آنگلوساکسون‌ها به دروغ از تحولات مصر ابراز رضایت می‌کنند، و برای پنهان داشتن این دوروئی، نوکران‌شان را در جمکران که با دل خونین از تغییرات مصر استقبال کرده‌اند دروغگو می‌خوانند! خلاصه هرگاه اوضاع خراب شود، عموسام برای حفظ پرستیژ خود سگ‌های‌ هارش را در جمکران به زیر لگد می‌گیرد. بله، این است یکی از فواید اربابی! همه باید این دروغ بزرگ را بپذیرند که آمریکا و اتحادیة اروپا از استعفای غیرمترقبة حسنی مبارک از صمیم قلب خوشحال‌اند؛ حال آنکه شامگاه 11 فوریه در چهرة اوباما، دیوید کامرون و به ویژه در جمال بی‌مثال کاترین اشتون جز سرخوردگی و ناامیدی هیچ نمی‌دیدیم. حضرات در برابر عمل انجام شده قرار گرفته و چاره‌ای جز ابراز رضایت نداشتند؛ چرا که پیوسته خود را مدافع استقرار دمکراسی در مصر جلوه داده‌اند، حال آنکه اعضای ناتو برای بازتولید الگوی توحش جمکران در اینکشور از هیچ کوششی فروگذار نکردند. زمانیکه خبر خروج حسنی مبارک از قاهره و سپس استعفای وی منتشر شد آه از نهاد همه برآمد؛ ولی به قول دائی‌جان ناپلئون، «[...] غیر تسلیم و رضا کو چاره‌ای؟»

در تاریخ 7 فوریه 2011، دبیرکل ناتو، «فوگ راسموسن» در بروکسل به خبرنگاران اعلام داشت، ناتو در مصر دخالت نخواهد کرد. به گزارش سایت فارسی نووستی، مورخ 18 بهمن‌ماه سالجاری، دبیرکل ناتو ضمن ابراز نگرانی پیرامون اوضاع مصر بر عدم دخالت ناتو در این کشور تأکید کرد:

«[...] آندرس فوگ راسموسن [...] طی گفتگوئی با خبرنگاران در بروکسل گفت: ناتو قصد ندارد در اوضاع کنونی مصر دخالت کند[...]»


اعلام مواضع ناتو در واقع عقب‌نشینی در برابر سیاست جسورانه‌ای است که علیرغم وحشیگری‌ «تروریست‌ ـ مسلمان‌ها» در منطقه و حتی در پایتخت روسیه از میدان به در نمی‌رود. شهامت و مقاومت این سیاست در برابر خرابکاری جیره‌خواران غرب، ابتدا به برکناری سفیر انگلستان در ایران، و سپس به استعفای حسنی مبارک منجر شد و دامنة آن به ترکیه، عراق و جمهوری آذربایجان نیز کشید. در جمهوری آذربایجان یکی از اوباش قانون‌شکن به نام «صمدوف» بازداشت شد.

«صمدوف» از اوباش جیره‌خوار آنگلوساکسون‌هاست که از ممنوعیت نماد اسارت زن در مدارس آذربایجان سخت خشمگین شده و آمادة «جهاد» است، و به همین دلیل از سوی حنازرچوبه مورد ستایش فراوان قرار گرفته. حال ببینیم در عراق چه می‌گذرد؟ به گزارش فیگارو، مورخ 13 فوریه 2011، امروز گروهی از جوانان عراق ضمن راهپیمائی به مناسبت «سن ولانتن»، خواهان دمکراسی شدند. در ضمن جلال طالبانی، رئیس جمهور عراق نیز برای برگزاری «نماز یاخونت» راهی دمشق شد. اما در ترکیه، عضو رسمی ناتو، افلاس بیداد می‌کند. به محض برچیده شدن دکان «مردم» در میدان «تحریر»، یعنی پس از پایان غیرمنتظرة جنگ فرسایشی‌ای که یانکی‌ها برای ایجاد سنگر فراگیر «حق» بین «مبارک» و «مردم» به راه انداخته بودند، دکان کودتاچیان حرفه‌ای در ترکیه نیز برچیده شد. با دستگیری گروهی از افسران ارتش به اتهام ایجاد درگیری‌های ساختگی جهت فراهم آوردن زمینة کودتا، «اردوغان» و «گل» هر دو در بهت و حیرت فرو رفتند. آری! پایان «پیک‌نیک مبارک»، رهبران حزب «عدالت و توسعه» را هم ماتم‌زده کرد.

البته همة اعضای ناتو، به ویژه آن‌ها که همچون اوباما و دیوید کامرون و شرکاء بیش از دیگران جیغ می‌زدند از پایان غیرمنتظرة ‌این نمایش دلچسب سخت یکه خوردند. و اینگونه بود که شامگاه 11 فوریه 2011، نمایش مهوع شیون و زاری برای مردم مصر، به صورت واژگونه به مورد اجرا گذاشته شد و همة رهبران دمکراسی‌پرور با چشم گریان به استقبال تحولات مصر رفتند. کاترین اشتون، وزیر امورخارجه اتحادیة اروپا با چهرة مشوش و رنگ پریده اعلام داشت، «ما برای کمک به مصر آماده‌ایم... ما می‌توانیم تجارب‌مان در باب دمکراسی را در اختیار دولت مصر قرار دهیم... ما از تصمیم خردمندانة حسنی مبارک استقبال می‌کنیم ... ما... » جالب این بود که حین ایراد چنین سخنان دوستانه‌ای، کاترین اشتون ماتم گرفته بود! بله، افسوس و صد افسوس که دیگر سعید جلیلی نبود تا خانم اشتون لبخندهای شیرین تحویل‌ا‌ش دهند! افسوس که دیگر یقة لباس ایشان باز نبود تا وزارت ارشاد مرده‌شویان پیرزن‌پرستان را از چشم چرانی محروم کند! لباس سکسی و لبخند ملیح اشتون جای خود را به صورت مبهوت و ژاکت قرمز سپرده بود. کاترین اشتون با آن ژاکت قرمزی، حتی نتوانست یک لبخند تصنعی بر لب آورد! وضعیت دیوید کامرون و اوباما نیز بهتر از اشتون نبود! تنها کسی که خوشحال به نظر می‌رسید، ‌آنجلا مرکل، نخست وزیر آلمان بود!

باری اوضاع رئیس دیپلماسی اتحادیة اروپا به مراتب از پادوهای‌اش در جمکران بهتر بود.
پاسدار علی لاریجانی و دیگر مرده‌شویان هم که می‌پنداشتند ارتش ناتو مصر را نیز مانند جمکران و نوار غزه به طویلة‌ اسلام تبدیل خواهد کرد، از استعفای حسنی مبارک ‌و پیروزی «مردم مسلمان مصر» خیلی ابراز رضایت می‌کردند و نظرات‌شان در فیگارو هم منعکس می‌شد! کار بجائی رسید که سخنگوی وزارت امورخارجة جمکران به «بازنشخوار» اظهارات ابلهانة احمدی‌نژاد پرداخته و از «بازگشت اسرائیلی‌ها به کشورشان» سخن به میان ‌آورد. اما با صدور اعلامیة ارتش مصر کاخ رویاهای آدمخواران جمکران ویران شد! 24 ساعت پس از استعفای حسنی مبارک، ستاد ارتش مصر اعلام داشت دولت آیندة‌ این کشور به تمامی توافق‌نامه‌ها و تعهدات بین‌المللی مصر وفادار خواهد ماند. به عبارت دیگر، پیمان صلح با اسرائیل به زیر سئوال نمی‌رود.

این بیانیه تمامی آرزوهای دو اهرم جنگ افروزی ناتو، یعنی حکومت جمکران و جنگ‌طلبان اسرائیل را بر باد داد و آورام یزدی از فرط غصه به حال مرگ افتاد! اینجا بود که آمریکا برای حفظ ظاهر حساب‌اش را از نوکران‌اش در جمکران جدا کرد و طرفداری مرده‌شویان از تحولات مصر را «پوچ» شمرد. به گزارش رادیوفردا، مورخ 23 بهمن‌ماه سالجاری، رابرت گیبس، سخنگوی کاخ سفید اظهار داشت، حکومت اسلامی که از اعتراض مصری‌ها حمایت می‌کرد، از ایرانیان ترسیده. البته رابرت‌گیبس و رادیوفردا «اسلامی» بودن حکومت جمکران را نادیده گرفته و از «حکومت ایران» و مقامات «ایران» سخن به میان آورده‌اند، تا به خیال خام خود ارتباط مستقیم توحش این حکومت را با ماهیت دینی و «مقدس» آن پنهان دارند:‌

«حکومت ایران [...] حرفش درباره مصر توخالی است [...]رابرت گیبس [...] پس از کنار رفتن حسنی مبارک [...] از قدرت گفت مقامات ایران [...] از اراده مردم خودشان ترسیده‌اند [...] اگر دولت و مقامات ایران [...] از اعتراض مردم مصر خوشحال هستند، همان اجازه و حقوق را به مردم خود بدهند[...]»


می‌بینیم که اظهارات رابرت گیبس اصلاً توخالی نیست! اولاً هیچکس جز اوباش وابسته به حکومت اسلامی از جمکران «اجازه» نخواسته، ثانیاً قانون اساسی مصر هیچ ارتباطی با قانون بی‌پایه و اساس حکومت جمکران ندارد. قانون اساسی حکومت اسلامی بر اساس احکام توحش الهی تنظیم شده و «حقوق انسانی» را اصولاً به رسمیت نمی‌شناسد؛ مستر گیبس و مسئولان رادیوفردا ابله نیستند، مخاطب را ابله می‌انگارند. باید حضور مسئولان محترم رادیوفردا بگوئیم متأسفانه ما هم احمق نیستیم، پس حداقل نزاکت را رعایت فرمائید! البته احمق در این جهان فراوان است، و از قضای روزگار عموسام همة جیره‌خواران خود را از بین هم‌اینان دست‌چین می‌کند. به عنوان نمونه همین «عمر موسی»، دبیرکل اتحادیة‌ عرب که از برکناری سفیر بریتانیا توسط ناتو هیچ نیاموخت!

دو روز پس از آنکه فوگ راسموسن در بروکسل اعلام داشت ناتو در مصر دخالت نخواهد کرد، و یک روز پس از اخراج سفیر بریتانیا از ایران توسط سازمان ناتو، دبیرکل اتحادیة عرب که هنوز دوزاری‌اش نیفتاده بود گفت، حسنی مبارک تا سپتامبر آینده می‌باید در جایگاه خود بماند! اظهارات دبیرکل اتحادیه عرب در سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 9 فوریه 2011 منعکس شده. به عبارت دیگر روز 20 بهمن، عمر موسی مانند دیگر پادوهای عموسام می‌پنداشت بساط جمکران در مصر به راه خواهد افتاد! اما میعاد 11 فوریه2011 در مصر، در عمل بر کودتای ناتو در 22 بهمن 1357 نقطة‌ پایان گذارد. به همین دلیل روز 12 فوریه، آب در لانة مورچگان افتاده بود؛ ژنرال مایکل مولان به سوی اردن و اسرائیل شتافت، نخست‌وزیر فرانسه پس از کشیدن زیرپای مرده‌شویان راهی جده و امارات شد، و سپس خبرگزاری‌ها گفتند که دبیرکل اتحادیة عرب نیز تا چند هفتة دیگر استعفا می‌دهد!

در چنین شرایطی است که عبدالله گل در رأس یک هیئت صد نفره از تجار و صاحبان صنایع ترکیه وارد ایران می‌شود تا برای حفظ منافع آنگلوساکسون‌ها فروپاشی حکومت پوسیدة‌ جمکران را چند صباحی به تعویق اندازد. اما به گزارش رادیوفردا، مورخ 13 فوریه سالجاری سفر عبدالله گل به تهران نشان سرپیچی ترکیه از الزامات آمریکاست!‍ رادیوفردا، این توهمات را از زبان مصطفی اوزجان،‌ کارشناس ارشد مسائل خاورميانه در ترکيه به مخاطب حقنه می‌کند. حضرت اوزجان فرموده‌اند، در رابطه با ایران، ترکیه «مستقل» از غرب عمل می‌کند: ‌

«مقامات آنکارا سياست مستقلی در مقايسه با غرب در مواجهه با ايران در پيش گرفته‌اند [...]»‌

متاسفانه به زبان ترکی آنقدرها آشنا نیستیم پس به زبان شیرین فارسی به این کارشناس خبره بگوئیم:

تا نگفتی سخن ندانستم
که تو شیرین زبان دهن داری

بله در این وانفسا که دبیرکل ناتو از سر افلاس سفیر بریتانیا را از ایران اخراج می‌کند، و وزارت امورخارجة بریتانیا این توهین آشکار را مثبت و سازنده ارزیابی کرده، سخن گفتن از «استقلال» ترکیه بیشتر به شوخی می‌ماند!

«جونم براتون بگه»، شامگاه یکشنبه 13 فوریه سالجاری، عبدالله گل در رأس یک هیئت صد نفره مرکب از صاحبان صنایع باسلق، حلواارده، دلمه و کوفته و خیارشور وارد تهران می‌شود تا استقلال سیاسی ترکیه از غرب را به اثبات برساند. بله، فناوری خیارشورهای «ریزپرداز» را می‌باید از ترکیه وارد کنیم چرا که آخوندها خاک «باسمنج» را به توبره کشیده‌آند. «باسمنج» شهری بود در آذربایجان سابق ایران. آنروزها باسمنج مرکز فروش خیارهای مخصوص خیارشور «تبریز» به شمار می‌رفت و امروز در بی‌بی‌سی یک‌نفر به نام «کاوه باسمنجی» مقالات بانمکی می‌نویسد که به مطالب شیرین شیخ مسعود بهنود شباهت فراوان دارد! و به این می‌گویند: «مالتی کالچرالیسم» و انتقال فرهنگ، یعنی خیارشور شیرین! خلاصه اگر «بی‌بی‌سی» نبود میراث فرهنگی ما، به ویژه سرزمین زرخیز باسمنج به دست فراموشی سپرده می‌شد و امروز نمی‌توانستیم با مرور روایات و قصص شیخ مسعود و مستر «باسمنجی» همزمان «ر‌لیش» مزمزه کنیم. چرا که امروز ایدئولوژی خیارشور ترکیه ارزش‌های شیرین خیارشور قم را تهدید می‌کند. به همین دلیل است که آخوند مکارم به «فساد» وارداتی اشاره کرده.

بله مکارم را دوباره از قفس بیرون کشیده‌اند تا از «فساد» انتقاد به عمل آورد. به گزارش مهرنیوز، مورخ 20 بهمن‌ماه سالجاری، آخوند مکارم گفته، این پهلوی‌ها آنقدر ثروت اندوخته بودند که تعداد «شراب فروشی» از نانوائی بیشتر بود! چه شناخت عمیقی از اقتصاد دارد این مکارم؛ بی‌جهت نبود که امام‌شان می‌گفت، اقتصاد مال خر است. انتشار سخنان شیوای مکارم در مهرنیوز بی‌حکمت نیست؛ مهرنیوز مرکز انتشار مهملات پیروان خط امام است. به همة‌ شوت‌وپرت‌ها توصیه می‌کنیم برای داغ کردن تنور یخ زدة میرحسین و کروبی در خردجال 25 بهمن‌ماه حضور یابند تا بتوانیم به دوران نورانی آن وحشی بیابانی روشن‌ضمیر بازگردیم:

«[...] مفاسد اخلاقی دربار بسیار زیاد بود، ثروت‌های هنگفتی برای خود دست و پا کرده بودند به حدی که تعداد شراب فروشی‌های کشور از نانوایی‌ها زیاد [تر] بود [...]خداوند نعمت انقلاب و جمهوری اسلامی را پایدار و استوار کند تا بتوانیم تا ظهور حضرت امام عصر‌ (عج) در سایه آن زندگی مادی و معنوی خوبی داشته باشیم.»


البته آخوند مکارم پلید که زندگی «خوبی» دارد، در واقع نعل وراونه می‌زند! این الاغ‌های طویلة مک‌کارتی می‌پندارند با هتاکی به پهلوی‌ها مخالفان حکومت جمکران را به سنگر «رضا» هدایت می‌کنند، و به این ترتیب دوباره از شیخ به شاه می‌رسیم،‌ ولی کور خوانده‌اند. رضا پهلوی با حمایت از میرحسین موسوی و جنبش سبز آنهم پس از طرفداری از دمکراسی و حقوق‌بشر در مجلس عوام انگلستان آیندة سیاسی خود را تباه کرد. هر چند آیندة بریتانیا هم چندان درخشان نمی‌نماید. اخراج محترمانة‌ سفیر انگلستان از ایران، آنهم توسط «سازمان ناتو» شاهدی است براین مدعا، هر چند مرده شویان می‌کوشند تا برکناری موهن سایمون گاس را با رنگ و لعاب مهملات‌شان بزک نمایند و آنرا «دیپلماتیک» جلوه دهند. این قماش دیپلماسی فقط در چنتة‌ مرده‌شویان یافت می‌شود.

روز 11 فوریه پس از اینکه ژنرال عمر سلیمان، معاون رئیس جمهور مصر از استعفای رسمی حسنی‌مبارک خبر داد، ریخت و قیافة‌ اسلام‌پناهان و اسرائیل نوازان دو سوی آتلانتیک به راستی دیدنی بود! همه ضمن استقبال از استعفای حسنی مبارک آن را عاقلانه توصیف می‌کردند؛ همه آرزو داشتند که مصر به سوی دمکراسی گام بردارد و ... و خلاصه همه ناشیانه ظاهرسازی می‌کردند! از باراک اوباما شروع کنیم که از 25 ژانویه به جنگ زرگری با حسنی مبارک مشغول بود و «زود، سریع، فوری» در مصر رفورم‌ می‌خواست! حسنی مبارک هم به قول معروف «ایستاده» بود و برای تحریک افکارعمومی و برانگیختن خشم «مردم» سخنرانی‌های دوپهلو تحویل شوت‌وپرت‌ها می‌داد تا خون‌شان به جوش آید که ... نشست ناتو در بروکسل کاسه و کوزة همه را در هم ریخت. فوگ راسموسن ضمن تأکید بر عدم دخالت ناتو در مصر، به مأموریت «هیزاکسلنسی» در ایران نیز پایان داد و اینگونه بود که روز 22 بهمن 1389، مصر نیز در کنار لبنان قرار گرفت.

نخستین قربانی شکست کودتای 32 ساله ارتش ناتو در کشورمان، انگلستان بود که وزارت امورخارجه‌اش عملاً ابتر شده! با انتصاب سایمون‌گاس به عنوان نمایندة ناتو در افغانستان، سازمان ناتو به سیاست مستقل بریتانیا در ایران پایان داد. به عبارت دیگر، ناتو سفیر امپراطوری انگلستان را در ایران از کار برکنار کرد! روشن‌تر بگوئیم، از طریق برکناری سفیر انگلستان در ایران،‌ سازمان ناتو سیاست نوین خود را به صورتی بی‌نهایت موهن به وزارت امور خارجة بریتانیا تحمیل کرد. چرا که جابجائی سفیر از اختیارات وزارت امورخارجه است؛ آنهم سفیر کشوری که در سازمان ناتو «شریک» ایالات متحد شمرده می‌شود. در واقع ارتش ناتو برای تعطیل دکان پیروان خط توحش امام که نام «جنبش‌سبز» بر خود گذارده‌اند، هیزاکسلنسی سایمون گاس را در ایران از کار برکنار نمود. دلیل هم روشن است، سیاست بریتانیا، یعنی توسل به الاغ مردة لازار جهت ایجاد هیاهو و تبدیل مزدور به رهبر با شکست روبرو شده بود ولی وزارت امور خارجة بریتانیا حاضر نبود به مأموریت هیزاکسلنسی، که فقط برای همین کودتا به ایران اعزام شده بود پایان دهد.

حضرات مایل بودند جیره‌خواران‌شان در جمکران با یکجانبه‌گرائی و لات‌بازی، برای‌شان همان بساطی را به راه اندازند که روز 4 نوامبر 1979 برای یانکی‌ها به راه انداختند. یعنی اشغال سفارت و قطع رابطة دیپلماتیک. اتفاقاً نوکران‌شان در جمکران نیز برای تحقق آرزوهای ارباب چند بار اراذل و اوباش را در برابر سفارت بریتانیا جمع کردند و حتی پس از مسافرت الیزابت دوم به امارات نوبت به جیره‌خواران بریتانیا در مجلس مفتضح جمکران نیز رسید که از طریق واژگون‌نمائی، جهت گسترش منافع نامشروع بریتانیا در ایران خواهان قطع رابطه با ارباب شوند. ولی کارشان نگرفت و ... و سرانجام نشست بروکسل و سپس نشست امنیتی مونیخ که مرده‌شویان را به آن راه ندادند، سرنوشت «حسنی مبارک» را رقم زد. تأکید دبیرکل ناتو بر عدم دخالت این سازمان در مصر در واقع «جواز دفن» کودتای 11 فوریه 1979 در ایران را صادر کرد. بی‌دلیل نبود که استعفای حسنی مبارک تا 11 فوریه 2011 به تعویق افتاد تا روز 11 فوریه سالجاری، برابر با 22 بهمن‌ماه 1389، به نام تحولات دمکراتیک مصر در تاریخ منطقه به ثبت برسد.

روز یازدهم از ماه دوم یازدهمین سال هزارة سوم میلادی، حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر به صورت قانونی قدرت را به ژنرال عمر سلیمان واگذار کرد و بساط تل موهوم «مردم» در میدان «تحریر» قاهره برچیده شد. در واقع کودتای ارتش ناتو در ایران، پس از 32 سال در قاهره شکست خورد؛ این 11 فوریه پیامد عقب‌نشینی اسرائیل از جنوب لبنان در تاریخ 14 اوت 2006 است. این عقب‌نشینی آنقدر ادامه خواهد یافت تا آثار شوم کودتای 11 فوریه 1979 در ایران و کل منطقه از میان برود.