جمعه، مهر ۲۴، ۱۳۸۸


سر پل مزدوری!
...
«همه باید بدانند موضع جمهوری اسلامی [...] در عدم مذاكره با آمريكا و مقابله با آن براساس آن‌چه كه امام و رهبري گفته است همواره خواهد بود و اين سياست تغييرناپذير است. برخي مي‌خواهند عزت و اقتداري كه ايران به دست آورده خدشه‌دار كنند.»

با ایراد وقوقیة امروز علاوه بر مطالبات اربابان حکومت جمکران در غرب مشخص شد که «پیروان خط امام» به مرحلة نهائی مزدوری برای گاوچران‌ها گام نهاده‌اند. اینان چند مرحلة مشخص در کارنامة درخشان سیاسی خود دارند که هدف نهائی آن گسترش حضور نظامی آمریکا در منطقه است: ترور، بمب‌گذاری در اماکن عمومی،‌ کودتای 22 بهمن، اشغال سفارت آمریکا، سازندگی، اصلاحات، و بالاخره مهرورزی، که با شعار «پاک‌کردن» اسرائیل از نقشة جغرافیا کار خود را آغاز کرد.

حکومت اسلامی در راستای سیاست جنگ‌طلبی اربابان‌ آمریکائی و اسرائیلی خود از طریق توسل به آخوند کدیور و از زبان «منتظری» تلویحاً ادامة برنامة هسته‌ای نظامی را توصیه می‌کند. البته در پوشش صلح‌طلبی و مخالفت با جنگ! وقتی می‌گوئیم دستاربندان جمکران سگ‌های زنجیری استعماراند، دلیل موجه داریم. نامة کدیور و فتوی حسینعلی منتظری، مورخ 22 مهرماه 1388 شاهدی است بر این مدعا. اکنون که بحران دست‌ساز هسته‌ای فروکش کرده، «پیروان خط امام» کشف کرده‌اند که اسرائیل «بشریت» را تهدید می‌کند! پیشتر دولت آمریکا در شیپور تهاجم نظامی می‌دمید و جمکران را تهدیدی برای بشریت می‌خواند، اینک دستاربندان جیره‌خوار‌ش در داخل و خارج مرزها برای تأمین منافع ارباب و تهدید اسرائیل، به «استفتاء» و «فتوی» متوسل شده‌اند.

به عبارت دیگر،‌ پروپاگاند استعماری «ارعاب»، جهت تحمیل شرایط ویژه بر ملت ایران که پیشتر دارودستة اکبر بهرمانی در غرب، به ویژه در «روز آن‌لاین» به نشخوار آن اشتغال داشتند اکنون به دلیل «شکوفائی» طاعون سبز، به صورت واژگون از زبان آخوند کدیور در خارج و حسینعلی منتظری در داخل مرزها شنیده می‌شود. چرا که گاوچران‌ها با توسل به دو دستاربند خودفروخته از ینگه‌دنیا به جمکران «پل» زده‌اند. یک پایة پل کذا آخوند کدیور و پایة دیگر آن حسینعلی‌منتظری است. جالب اینکه هر دو موجودیت و موقعیت سیاسی خود را مدیون سه ‌دهه کشتار و سرکوب ملت ایران‌اند! بنابراین کاملاً طبیعی است که در راه تداوم این شرایط پربرکت، از هیچ پستی و فرومایگی فروگذار نکنند.

آخوند کدیور بر اساس دروغ و شایعات دست‌ساز رسانه‌های غرب از منتظری پیرامون آنچه در ایران وجود ندارد، یعنی سلاح هسته‌ای استفتاء می‌کند؛ منتظری هم برای دروغ‌های کدیور در مورد سلاح‌های «فرضی» فتوی می‌صدورد و قطعنامة اخیر شورای امنیت را به زیر سئوال می‌برد! این صحنه اگر چه «سوررئالیست» می‌نماید، اشتباه نکنیم، کاملاً واقعیت دارد. مگر نمایش یک شیشة حاوی پودر سفیدرنگ در دست‌های جنایتکار کالین‌پاول، که زمینه ساز تهاجم نظامی به عراق شد صحنه‌سازی نبود؟ چرا! شایعة وجود سلاح‌های کشتار جمعی در کشور عراق دروغ محض بود، ولی با اتکا بر همین دروغ بی‌شرمانه، آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک کشور عراق را به ویرانه تبدیل کردند. و اینروزها آخوند کدیور «فرمان» دریافت کرده که از منتظری مفلوک برای «تهاجم نظامی به اسرائیل» فتوی بگیرد. چرا که روسپی‌های سیاسی پیرو «منطق‌علوی» یعنی «کل حکومت آبمنگل‌ها» بدون جنگ و بحران قادر به ادامة حیات ننگین‌شان نیستند. اینان نخست یک بحران کاذب در داخل پیرامون «تقلب» به راه انداختند تا بتوانند با تکیه بر آن پیرامون یک بحران کاذب دیگر، برای حضور نظامی آمریکا در کشورمان زمینه سازی کنند. بحران اول را میرحسین موسوی و احمدی‌نژاد دامن می‌زنند، بحران دوم را هم حسینعلی منتظری و آخوند کدیور. حلقة رابط میان ایندو گروه مزدور هم محمد خاتمی است.

زوج «کدیورـ منتظری»، برای گرم نگاهداشتن بازار جنگ در منطقه و گسترش آن به ایران به «منطق علوی»، یعنی نوکری برای گاوچران‌ها از طریق ارعاب ملت ایران و شاخ و شانه کشیدن «نمایشی» برای اسرائیل مشغول شده‌. این تحرکات خائنانه در شرایطی صورت می‌گیرد که ارتش ناتو در آستانة عقب‌نشینی از منطقه و بازنگری در سیاست‌های «جنگ سرد» قرار گرفته. تنها راه جبران این شکست «بازتولید» سناریوی تهاجم نظامی به عراق در مورد اسرائیل است که تمام منطقه را به کام جنگ فرو می‌افکند. و کارفرمایان باهوش حکومت جمکران برای تحقق این جنگ تمام عیار خودفروخته‌تر از آخوند منتظری و پیروان خط امام نخواهند یافت.

کارفرمایان پیروان خط توحش امام در ینگه دنیا زرنگ و بلا شده‌اند! اینان می‌خواهند شکست سیاست‌شان برای تجهیز گورکن‌ها به سلاح اتمی را به ابزار «توجیه» تهاجم نظامی گورکن‌ها به اسرائیل، جهت اشغال نظامی ایران تبدیل کنند و به این ترتیب «پیروزی» خط امام را در سواحل خزر جشن بگیرند، البته دست در دست خاتمی، میرحسین موسوی و فقیه عالیقدر! برای تحقق این سناریوی پر خیر و برکت آخوند کدیور که هنگام احداث مرکز اتمی نظنز در دوران محمد خاتمی خفقان مرگ گرفته بود، در مورد سلاح هسته‌ای، از حسینعلی منتظری استفتاء کرده و منتظری منفور هم با تکیه بر دروغ‌های بیشرمانة‌ کدیور فتوی می‌دهد که، همة کشورها باید خلع سلاح‌ هسته‌ای شوند. البته روی سخن گورکن‌ها با روسیه است! اینان با تهدید اسرائیل و حفظ بحران هسته‌ای از ارباب برای دخالت نظامی در ایران دعوت به عمل می‌آورند. این است «خط امام»: زمینه سازی برای گسترش حضور نظامی آمریکا در منطقه. روز گذشته حسینعلی منتظری خائن، با صدور «فتوی» همین سیاست را مورد تأئید قرار داد. البته فتوی منتظری، در واقع اعتراض رسمی به قطعنامة اخیر شورای امنیت است که از همة کشورهائی که پیمان منع گسترش سلاح هسته‌ای را امضاء نکرده‌اند خواستار پیوستن به «ان. پی. ‌تی» شده.

باری آخوند کدیور یک «ایمیل» سراپا تعارف و تملق و دروغ برای منتظری ارسال کرده که «منافع ملی» حفظ شود. البته کدیور نمی‌گوید برای منافع ملی کدام کشور نگران شده، که همچون محمد مصدق و آخوند کاشانی خیانت‌کار به یاد منافع ملی ایران افتاده. مزدوران استعمار همواره با شعار عوام‌فریب «حفظ منافع ملی» به این منافع خیانت کرده‌اند. بعد هم به «آزادی» و «استقلال» چنگ زدند تا منافع غرب را در کمال آزادی و استقلال تأمین کنند. خلاصه شیوة کار نوکران استعمار شناخته شده است: واژگون نمائی و پوچ‌پردازی. آخوند کدیور هم از این روند مستثنی نیست. وی ادعا کرده «استقلال» کشور در خطر است.

می‌دانیم که استقلال کذا در واقع استقلال آب‌منگل‌ها در راه خدمت به آمریکا و شرکاء است، در غیراینصورت حکومتی که ذخائر ارزی‌اش در بانک‌های غرب انباشته شده، فقط روی کاغذ «استقلال» دارد. گویا کدیور این نکتة پیش‌پاافتاده را فراموش کرده که ضمن مزخرف‌بافی‌های رایج ادعا می‌کند، در ایران «آزادی» هم وجود داشته! البته هدف از چرندبافی‌های کدیور این است که بر طبل جنگ با اسرائیل بکوبد چون اهرم پیشبرد سیاست آمریکا در منطقه «نبرد» دروغین امام سیزدهم با اربابان در اسرائیل و آمریکا بود، و امروز این اهرم جادوئی دیگر زنگ زده! در نتیجه تکیه‌گاه پیروان خط امام، یعنی همان نوکران «مستقل» و «ضدامپریالیست» آمریکا متزلزل شده. روشن‌تر بگوئیم، آب در لانة‌ مورچگان افتاده و پریشانگوئی می‌کنند.

کدیور با تکیه بر منطق بلاهت و با توسل به مغلطه می‌گوید، حکومتی که به شهروندان خود دروغ می‌گوید در مناسبات بین‌المللی قابل اعتماد نیست. البته در اینکه آخوند جماعت ابله و بی‌شعور و شیاد است تردید نداریم، به دلیل همین بلاهت است که آخوندجماعت مخاطب را نیز ابله می‌انگارد. کدیور پیش از طرح چنین پرسش‌های ابلهانه‌ای بهتر است بداند که در یک تئوکراسی اصولاً «شهروند» وجود خارجی ندارد! سپس نگاهی به اوضاع در ینگه دنیا و اروپای غربی بیاندازد تا ببیند آن‌ها که جهت توجیه تهاجم نظامی به افغانستان و عراق نه تنها به دروغ که به جنایت نیز متوسل شدند در جمکران حکومت نمی‌کنند. البته ما انتظار نداریم امثال کدیور جنایات ارباب را ببینند، چرا که سگ‌های هار استعمار هرگز ولینعمت خود را تخطئه نخواهند کرد. به همین دلیل است که «پیروان خط امام» و «اسلام ناب» همچون آخوند کدیور اکثراً در ینگه‌دنیا اقامت دارند!

باری کدیور در تاریخ 6 مهرماه 1388 برای منتظری نامه نوشته و در آن بیشرمانه ادعا کرده که پیش از احمدی‌نژاد نظامیان هرگز در سیاست دخالت نکرده‌اند، و اینکه قوانین حکومت جمکران آزادی و حقوق شهروندی را به رسمیت می‌شناسد و اکثر شهروندان طرفدار میرحسین‌موسوی‌اند و مهملاتی از این دست. ولی «پیام» اصلی نامة کدیور این است که اسرائیل «تهدید بالفعل» برای بشریت محسوب می‌شود، و باید سلاح‌های کشتار جمعی خود را نابود کند. در واقع آخوند کدیور می‌گوید، بحران هسته‌ای باید همچنان ادامه یابد تا ما بمب‌مان را ازدست‌های ارباب دریافت کنیم و اسرائیل این «خطر بالفعل» را با توسل به سلاح هسته‌ای نابود کنیم، همانطور که آمریکا برای جلوگیری از تداوم جنگ در ژاپن به سلاح هسته‌ای متوسل شد. البته این داستان در ذهن علیل کدیور ساخته شده، چرا که بمباران هیروشیما و ناکازاکی «هشدار» به شوروی سابق بود. بگذریم و بازگردیم به روی دیگر سکة «نبرد با اسرائیل» که در وق‌وقیة این هفته توسط آخوند جنتی مطرح شده.

جنتی امروز با تأکید بر اینکه «خط امام و ولایت زنده» است، به میرحسین‌موسوی و دیگر پادوهای استعمار اطمینان می‌دهد که سرکوب ملت ایران با شعار «نبرد با آمریکا» و «نبرد با اسرائیل» همچنان ادامه خواهد یافت تا این عزیزان نگران نباشند! البته جنتی ادعا می‌کند که «آن جناح» طرفدار آمریکا و اسرائیل است تا «این جناح» را مخالف آمریکا جلوه دهد، حال آنکه هر دو جناح آبمنگل‌ها افتخار نوکری آمریکا را دارند. آخوند جنتی همچنین ادعا کرده که «آمریکا نگران عدم رعایت حقوق بشر در ایران» است و فرستادة آمریکا در ژنو، ‌یعنی ویلیام برنز، با سعید جلیلی در این مورد گفتگو کرده و سعید جلیلی هم پاسخ دندان‌شکنی به او داده که سرافکنده شده! این پروپاگاند ابلهانه از یکسو تصویر دلپذیر از ارباب ارائه می‌دهد و او را به دروغ مدافع حقوق‌بشر معرفی می‌کند، و از سوی دیگر «نوکرانش» را در هاله‌ای از ابهت و درایت فرو می‌برد. حال آنکه نه آمریکا مدافع حقوق بشر است، و نه نوکران‌اش جرأت می‌کنند در برابر ارباب از این بلبل‌زبانی‌ها کنند. روابط همچنانکه پیشتر هم گفته‌ایم رابطة‌ کارفرما و کارگر است. کافی است نگاهی به روابط گاوچران‌ها با متحدان اروپائی‌شان داشته باشیم!

در ضمن با شناختی که از ویلیام برنز داریم، اطمینان می‌دهیم که اگر سخنی از «بشر» به زبان آورده حتماً برای به سیخ کشیدن و کباب کردن بشر کذا بوده! به احتمال زیاد مستر برنز احساس گرسنگی می‌کردند و از آنجا که جلیلی هم مثل خودش آدمخوار است از او پرسیده، تکة دندان‌گیری یا «غذای باب دندانی» دم دست دارد یا نه؟ جلیلی هم خوراک مفصلی در شهر رمادی برای آن‌حضرت تهیه کرد به طوریکه روز 13 اکتبر در مسکو رضایت در چشمان شهلای ویلیام برنز موج می‌زد. ایشان که همیشه سوگوار و غمزده به نظر می‌رسند و اکثر اوقات همچون عزاداران حسینی سیاهپوش هم تشریف دارند، آنروز لباس خاکستری پوشیده، خندة مفصلی کردند، و با اینکار همه را هم متعجب نمودند، ‌ بگذریم. جنتی می‌گوید فرستادة آمریکا چندبار خواهان گفتگوی خصوصی با جلیلی شد اما جلیلی نپذیرفت و گفت هر چه هست در برابر جمع بگوئید!

می‌دانیم که گورکن‌ها به دلیل گوسفندی‌ات‌شان «جمع‌گرا» و گله‌پرست‌اند. همچنین می‌دانیم که خروج از گله برای گوسفند ایجاد ترس و دلهره می‌کند به ویژه که ویلیام برنز گرگ بدجنسی است و هزاران گوسفند را تاکنون از راه راست منحرف کرده، و خلاصه قصد فریب جلیلی را هم داشته. باری از ویلیام اصرار و از جلیلی انکار تا اینکه ویلیام به زور صندلی‌اش را به صندلی جلیلی می‌چسباند و در گوش ایشان نغمة عشق و دلدادگی زمزمه می‌کند و جلیلی هم با شهامت و جسارت به دفاع از نوامیس اسلام برمی‌خیزد:

«سه مرتبه نمايندة آمريكا به آقاي جليلي پيام مي‌دهد كه مي‌خواهم با شما ملاقات كنم، ایشان هم قبول نمي‌كند [...] پس از پايان جلسه نمايندة آمريكا خود كنار صندلي آقاي جليلي مي‌نشيند.[...] در اين گفت‌وگو [...] نمایندة آمريكا می‌گوید راجع به [حقوق بشر] در ایران مسائلی هست. جلیلی هم مي‌گويد [...] گويا در آمريكا شكنجه وجود داشته [نمایندة آمریکا] سرش را زير مي‌اندازد و ديگر حرف نمي‌زند.»

البته ما نمی‌دانیم ویلیام برنز چگونه «کنار صندلی جلیلی» نشسته‌، ولی باید اذعان داشت که خوشبختانه عزت و اقتدار اسلام در ژنو البته در وقوقیة امروز حفظ شد. و امروز هم جهانیان دریافتند در افغانستان نیز عزت و اقتدار اسلام خدشه‌دار نشده! حمید کرزای باید به دور دوم انتخابات برود و به احتمال زیاد شرشان را کم خواهند کرد و خاتمی تنها می‌ماند. باری آخوند جنتی فرموده، «آرامش باید حفظ شود و مردم کار خودشان را بکنند»، کار «مردم» در حکومت جمکران چیست؟ تظاهرات و عربده‌جوئی برای تداوم حکومت نکبت و ادبار اسلامی:

«انقلاب ما در اعماق جان مردم ریشه دارد [...] مساله عقیده و دین است. هر اقدامی كه بخواهد در خلاف مسیر مردم و ولایت باشد محكوم به شكست است [...] آن‌ها بیخود به خود وعده ندهند، خط امام و ولايت زنده است»

ایشان حق دارند، انقلاب‌شان در اعماق جان «مردم»، یعنی همان اوباش‌الله ساواک ریشه دارد، و خط امام و ولايت‌شان هم به ویژه در رادیو بی‌بی‌سی و رادیوفردا «زنده» است. ولی به آخوند جنتی، «مردم» و پیروان خط امام‌شان یادآوری می‌کنیم کشور ایران متعلق به ملت ایران است، نه به «مردم»، نه به «دین» و نه به «ولایت» ساخته و پرداختة سازمان سیا!

همه باید بدانند موضع جمهوری اسلامی [...] در مزدوری برای آمريكا و مقابله با ملت ایران براساس آن‌چه كه امام و رهبري گفته است همواره خواهد بود و اين سياست تغييرناپذير است. برخي مي‌خواهند عزت و اقتداري كه غرب به دست آورده خدشه‌دار كنند. انقلاب ما در اعماق جان آمریکا و شرکاء ریشه دارد [...] مساله عقیده و دین است. هر اقدامی كه بخواهد در خلاف مسیر آمریکا مردم و ولایت باشد محكوم به شكست است [...] آن‌ها بیخود به خود وعده ندهند، خط امام و ولايت در آمریکا همچنان زنده است.



...

پنجشنبه، مهر ۲۳، ۱۳۸۸


واژه‌های دریا!
...


هیچ صحرائی اینگونه سترون آیا
خواب دیده‌ است کسی؟

الگوسازی با خانوادة بسیار «شرافتمند» کلهر هدف پروپاگاندی است که جهت تخریب انسان از طریق گسترش تحقیر، دروغ و ابتذال در رسانه‌های جمکران و رادیو «همبونه‌های پر از چرک و کثافت و مرض» به راه افتاده. پیش از پرداختن به محورهای این پروپاگاند استحماری در تأکید مطالب وبلاگ «شنا درشن‌زار» تکرار می‌کنیم «ابراز نگرانی‌» محافل و شخصیت‌های غربی برای زندانیان در واقع چراغ سبز به حکومت جمکران جهت اعدام اینان است. فریب اشک تمساح را نخوریم، یک تلفن از سوی «غلام سفارت» به قوة قضائیه جمکران برای ممانعت از اعدام زندانیان کفایت می‌کند.

جنجال و هیاهوی غربی‌های حقوق‌بشر فروش، و ابراز نگرانی دروغین‌‌شان از «اعدام» و «شکنجه» برای رساندن دو پیام مشخص به ملت ایران است. نخست اینکه «غرب» طرفدار حقوق بشر و مخالف اعدام و شکنجه در ایران است، اما به دلیل «استقلال» و «عزت» حکومت اسلامی نقطه‌نظرهای غرب در ایران نادیده گرفته می‌شود. در گام بعدی این پروپاگاند مزورانه چنین القاء می‌کند که دولت جمکران همچنان به سرکوب شما ملت و اعدام و شکنجة زندانیان ادامه می‌دهد، و از دست غرب هم کاری برنمی‌آید. بله غربی‌ها با انتشار این دروغ‌های شاخدار قصد دارند به ما بباورانند که حکومت توحش جمکران که نان خود را از دست بانک‌های غرب دریافت می‌کند در برابر اربابان خود به گردن‌کشی پرداخته و هر چه به او می‌گویند لج می‌کند و عکس آنرا انجام می‌دهد! به ویژه در قوة قضائیه جمکران که «استقلال» و «آزادی» بیداد می‌کند! به همین دلیل است که روسای قوة کذا همه از سابقة «خوش» خدمت به ارباب در نجف و کربلا برخوردارند. در واقع قوة قضائیه، همچون قوة ‌مقننه و قوة مجریه تحت نظارت مستقیم کارخانة رجاله‌پروری انجام وظیفه می‌کند، که «شریک» گاوچران‌ها در سازمان ناتو است. روز گذشته این شریک وفادار برای اعزام 500 نظامی دیگر به افغانستان موافقت خود را اعلام داشت. البته نه برای مبارزه با طالبان، که برای حفاظت از اینان و دفاع از 100 میلیارد دلار درآمد سالانه از فروش مواد مخدری که در افغانستان تولید می‌شود و کمتر از صد میلیون دلار آن در سال به طالبان تعلق می‌گیرد!

طالبان نیز به نوبة خود از اسلام ناب محمدی دفاع می‌کنند. به عنوان نمونه اینان وظیفه دارند مراقب باشند حجاب زنان رعایت شود، مدارس دخترانه، مدارس مختلط و مراکز تفریح با بمب منفجر شود و ... و خلاصه طالبان تحت نظارت ارتش ناتو باید مراقب «فرهنگ» و «هویت اسلامی» افغانستان باشند، کاری هم نکنند که فراهم آوردن وسائل کار و کسب و تحصیل و ارتقاء فرهنگ و غیره برای غربی‌ها خرج‌تراشی کند. بله اگر طالبان نباشند، نه تنها «اسلام خوب» و «عدالت علوی» و غیره خدشه‌دار می‌شود و آیات عظام نمی‌توانند از «بیوت‌شان» با پای برهنه راهی «حرم مطهر» شوند، که غربی‌ها نیز مجبور خواهند شد، جهت رفاه و آسایش مردم در مناطق اشغالی از جیب مایه بگذارند. می‌دانیم که این یکی دیگر خیلی بد است! اگر کار مثبتی در ممالک مبتلا به طاعون اسلام‌ انجام شود دیگر دست مسئولین مفلوک حنازرچوبه که مزخرفات نرگس‌کلهر و دیگر آخوندهای مونث و مذکر را «بازتولید» می‌کنند، برای انتشار «خبر» در کاسة حنا می‌ماند.

یک روز
در هرم آفتاب کدامین تموز
موم تو آب خواهد گردید
ای روسپی عجوز؟

آری! اگر استعمار غرب نباشد، طالبان هم نخواهد بود، بازار ابتذال، ‌ حماقت، خشونت و سفله‌پروری و دروغ و به ویژه پدرسوختگی و وقاحت و دین‌فروشی نیز کساد خواهد شد. به عنوان نمونه تشکل سرکوبگر انجمن اسلامی که خود را با «ادبیات» اوباش‌ حزب‌الله به گزافه «دمکراسی‌خواه» هم می‌داند دیگر نخواهد توانست با صدوریدن یک بیانیة‌ ابله‌پسند در سایت حاج‌اکبر در تبعید، ضمن پیوند گوز به شقیقه و تکرار ترهات محمد ملکی و تبلیغ مقدسات دین ادعا کند، «5 ماه از مرگ جمهوری می‌گذرد»! این بیانیة گوساله پسند چنین القاء می‌کند که در جمکران تا خردادماه 1388 «جمهوری» هم وجود داشته! همچنانکه گفتیم فعلة فاشیسم می‌پندارد موجودیت «جمهور» نیز همچون بی‌بی‌گوزک‌های ادیان مسئله‌ای «اسطوره‌ای» است. اگر ساواک افسار حضرات را کمی شل کند، بزودی یک جمهوری هم در «صدر اسلام» اختراع کرده، سپس توسط «متفکران‌شان» آنرا کشف خواهند کرد.

دیدیم که حاجیه عبادی و بنی‌صدر در قرآن «حقوق‌بشر» و «دمکراسی» را اختراع و سپس کشف کردند، از فرنگی‌ها هم «جایزه» گرفتند. این جوایز اهدائی محافل فاشیسم بین‌الملل معجزات فراوان دارد. به محض اینکه جایزه به دست دریافت کننده داده می‌شود او را دچار یک دگردیسی همه جانبه می‌کند. نیازی به توضیح نیست که بگوئیم معجزات نوبل از معجزات جوایز دیگر شگفت‌انگیزتر است. همچنانکه در مورد حاجیه عبادی شاهد بودیم به فاصلة‌ چند ساعت یک زن عامی و کم‌سواد در همة امور صاحب‌نظر شد، حقوقدان بزرگ، ادیب و نویسنده هم از آب درآمد. البته فقط مسائلی را بر زبان می‌راند که برایش می‌نوشتند! مسائلی که در راستای منافع تفنگ‌فروش‌های طالبان‌پرور قرار می‌گرفت. چرا راه دور برویم، همین برندة خوشبخت نوبل ادبیات امسال، «هرتا مولر»، ناگهان کشف کرد که در ایران «جنایتکارانی که باید به زندان بیفتند، دیگران را زندانی می‌کنند و به قتل می‌رسانند!» «هرتا مولر» این کشف بزرگ خود را با هفته نامة «دی‌تسایت» در میان گذاشته و ترجمة آن در سایت «رادیو آلمان» انتشار یافته.

«دی‌تسایت» در ردة کاغذپاره‌های شیفتة «تکثردینی» و «مردم‌سالاری دینی» به ویژه در ایران است. روشن‌تر بگوئیم از استقرار دمکراسی در منطقه هیچ خوشش نمی‌آید. باری خانم مولر هم سعی کرده‌اند در مصاحبه با هفته نامة کذا فقط از دیکتاتوری کمونیست‌ها انتقاد کنند و در مورد هیتلر دوست داشتنی و عزیز و نازنازی سکوت کرده چنین وانمود فرمایند که از فاشیسم هیچ نمی‌دانند! خانم مولر با «ترور کمونیستی در تاریخ» که هنوز «درک نشده» خیلی، خیلی مخالفت دارند. می‌دانیم که دو نوع ترور وجود دارد، ترور «خوب»، که توسط فاشیسم اعمال می‌شود و «ترور بد» که توسط استالینسیت‌ها صورت می‌گرفت. هرتا مولر، به هفته‌نامة کذا گفته «دیکتاتوری» و نابودی «برنامه‌ریزی شدة فرد» موضوع اصلی کارهای‌اش را تشکیل می‌دهد. مسلم بدانیم هرتا مولر هرگز از جنایات آمریکا در عراق، افغانستان و به ویژه در ایران انتقاد نخواهد کرد و «کمیسیون آمریکائی آزادی بین‌المللی مذهب» از نظر او یک تشکل فاشیست و انسان‌ستیز به شمار نمی‌رود، چرا که آمریکائی است. حضور خانم هرتا‌ مولر، که به دلیل دریافت جایزة‌ کذا کمی دور برداشته‌اند عرض کنیم، 14000 متقاضی پناهندگی به آلمان بزودی به مقصد کوسوو اخراج می‌شوند، چرا که «نژاد و مذهب‌شان» با خانم مولر متفاوت است. همچنین در ایالات متحد، یک دانشجوی هندی به دلیل ابراز عقاید ضد جرج بوش روی شبکة‌ مجازی زندانی شده، و نهایتاً اینکه برندة نوبل ادبیات، ملت ایران را با اوباش سبزپوش هوادار میرحسین موسوی اشتباه گرفته‌اند. ما ملت هیچ نیازی به ابراز همدردی امثال ایشان نداریم. اگر خیلی با دیکتاتوری مخالف‌اید و به آزادی‌های فردی هم عشق می‌ورزید، از دمکراسی‌های غرب و دین‌فروشان مدعی دفاع از حقوق بشر بخواهید به حمایت از طالبان و دین‌پروران در کل منطقه از جمله در ایران پایان دهند. البته اگر چنین جسارتی از خود نشان دادید و جایزة «مامانی‌‌تان» را پس گرفتند ما مسئول نیستیم!

یکی از محافل مدافع دین‌پروری همین «کمیسیون آمریکائی آزادی بین‌المللی مذهب» است. این کمیسیون به هیلاری کلینتون نامه نوشته و از او درخواست کرده، در اروپا و آمریکا دارائی‌های هر مقام ایرانی که «آزادی مذهب» را نقض می‌کند مسدود شود! می‌بینیم که حساب بانکی گورکن‌ها در کدام کشورهاست! و شاهدیم که هیچ گروهی در غرب خواهان استقرار دمکراسی در ایران نمی‌شود. چرا که اگر در ایران یک نظام دمکراتیک حاکم شود به طریق اولی «آزادی مذاهب» نیز تأمین خواهد شد. ولی چنین شرایطی نان فاشیست‌ها را در ینگه دنیا آجر می‌کند. به همین دلیل کمیسیون کذا به هیلاری کلینتون می‌نویسد، روز 19 اکتبر که دور دوم مذاکرات هسته‌ای آغاز می‌شود، از گورکن‌ها بخواهد حقوق اقلیت‌های مذهبی را رعایت کنند!

ساده‌تر بگوئیم کمیسیون کذا تلویحاً خواستار تداوم سرکوب اکثریت ملت ایران است، چرا که این اکثریت بخت برگشته از بد روزگار مسلمان به دنیا آمده و طبق فتوی حسینعلی منتظری، مدافع سرسخت سرکوب اسلامی، حق خروج از دین «کامل» اسلام را هم ندارد! در نتیجه کمیسیون کذا با حمایت از سرکوب ملت ایران یک گل دیگر به جمال «آزادی‌طلبی‌های» فرضی خود نیز می‌زند و خلق‌الله را یک‌بار دیگر حسابی خر می‌کند! بر اساس پیشنهاد «حکیمانة‌» کمیسیون کذا دولت جمکران حق دارد همچنان به سرکوب ملت ایران ادامه دهد. مطالبات سرکوبگرانة این کمیسیون در قالب دفاع از حقوق دراویش و بهائیان و غیره مطرح می‌شود، و خلاصه تمام معیارهای گوساله‌فریبی بخوبی در آن رعایت شده:

«نامة کميسيون می‌گويد آمريکا بايستی پافشاری کند تا ايران به تعهدات بين‌المللی خود در زمينة آزادی مذهب عمل کند. کميسيون می‌گويد دولت ايران اقليت‌های مذهبی از جمله بهائيان، دراويش، يهوديان و مسيحيان را سرکوب می‌کند.»


خوشبختانه، تمام حقوق اکثریت «مسلمان» در ایران مطابق احکام توحش شریعت رعایت می‌شود و کمیسیون مذکور از این بابت هیچ نگرانی ندارد! همانطور که در وبلاگ «شنا در شنزار» گفتیم بر اساس تبلیغات صدای آمریکا، مدافعان حقوق بشر «خدانشناس» به شمار می‌روند، از اینرو متن تقاضای بی‌شرمانة این کمیسیون می‌بایست در سایت صدای آمریکا منعکس می‌شد که در تاریخ 14 اکتبر 2009 چنین شد! چرا که اعتقادات این کمیسیون انسان‌ستیز در راستای همان مهملاتی قرار می‌گیرد که اینان از زبان قاتل بهنود شجاعی پخش کرده‌اند. همچنانکه گفتیم فرمان سرکوب ملت ایران به صورت واژگونه و در قالب «ابراز نگرانی» از طرف رسانه‌های غربی صادر می‌شود. حکومت اسلامی تمامی الگوهای سرکوب ملت ایران را از دست اربابان‌اش در اروپا و آمریکا دریافت می‌کند.

«پیک ایران»، مورخ 23 مهرماه 1388، در خبری با کد 7927 می‌نویسد طبیب‌زاده نوری، رئيس مركز امور‌ زنان و خانواده در نهاد رياست‌جمهوري در پاسخ به منتقدین گشايش بوستان‌هاي زنانه گفته، در انگلستان هم برای زنان مسلمان از این پارک‌ها ایجاد شده! این سخنان «شیوا» به صراحت نشان می‌دهد که گسترش توحش و تشویق روابط حرمسرائی از کجا سازماندهی می‌شود و کدام سیاست‌ها آنرا اداره می‌کنند. در هر حال انگلستان که فرضاً جهت مبارزه با طالبان، و در واقع برای حفظ 100 میلیارد دلار درآمد سالانة کذا به جانفشانی در افغانستان مشغول است، در این کشور یک بازار زنانه هم گشوده و اطمینان داریم که بزودی گورکن‌ها به تقلید از اربابان‌شان همین «ابتکار دینی» را به خرج خواهند داد. بگذریم و بازگردیم به «الگوسازی» با توسل به هیاهوی خانوادة کلهر.

پیشتر در وبلاگ «نرگسی‌نژاد» گفتیم که مهرنیوز و حنازرچوبه با توسل به درخواست پناهندگی نرگس کلهر از آلمان، «ترک کشور» را در ترادف با «آزادی» قرار داده، و از زبان نرگس، «مخالفان حکومت» را «داوطلب ‌مرگ» و نابودی معرفی می‌کنند. در ایندو رسانه، نرگس کلهر و پدرش به پیروی از «امر به معروف» یکدیگر را نصیحت می‌کردند و ... در پی این تبلیغات نفرت‌انگیز شعرای برون‌مرزی جمکران هم با جاسازی چند واژة‌ه الکن در سروده‌های مولوی به استقبال «شهادت» شتافتند، بگذریم! سایت پیک ایران با کد خبر[ 7900] به نقل از مهرنیوز «پاسخ» همسرکلهر، مشاور رسانه‌ای احمدی نژاد را منتشر کرده و خلاصه اگر مجموعة سخنان «سه کلهران» یعنی نرگس و پدرو مادرش را در کنار یکدیگر بگذاریم به «الگوی خانواده» در جمکران دست خواهیم یافت: دختر، داوطلب مرگ است؛ پدر، نمونه و «درستکار» بوده؛ و به گفتة ‌همسرشان یک‌سال است نقش «مهدی‌غایب» ایفا می‌کنند!

با توجه به متن پاسخ معصومه طاهری موسوی، مهدی غایب و دخترش دروغگو هم از آب درآمده‌اند! تردید نکنیم که «پاسخ» کذا هم دست‌پخت ساواک مفلوک جمکران و پروپاگاندی است برای تنزل جایگاه زن به مقام والای کنیز و برده. البته کنیز و برده‌ای ظاهراً مرفه و تحصیل‌کرده که با همة کژرفتاری‌های همسرش می‌سازد،‌ از او پرستاری می‌کند، و خلاصه یک زن به تمام معنا از خودگذشته‌ است! فقط معلوم نیست این موجود از خود گذشته و «آکادمیک» و اهل علم و فرهنگ به چه دلیل مسائل خصوصی و خانوادگی خود را اینچنین رسانه‌ای می‌کند. البته ما هدف از این تحرکات مزورانه را تخریب حریم خصوصی روابط خانوادگی، ارائة تصویر لاابالی و دروغگو از مرد، و ارائة چهرة ‌«زن خوب و فرمانبر پارسا» از همسر چنین موجود مهوعی به شمار می‌آوریم. نام این زن نمونه از قضای روزگار جهان اسلام را تداعی می‌کند: معصومه طاهری موسوی، همسر مهدی شهیدی کلهری!

معصومه طاهری می‌گوید، در مهرماه سال 1353 با مهدی کلهر ازدواج کرده، 22 سال است در صدا و سیما به خدمت اشتغال دارد، در سال 1384 دکتری گرفته و اهل سیاست نیست! با توجه به سن و سال تقریبی نرگس که بین 25 تا 27 سال گزارش شده، می‌توانیم بگوئیم که «مادر نمونه» چندسال پس از تولد نرگس خدمت و تحصیل در صداوسیما را آغاز کرده! جائی که به گفتة او هیچ چیز از چشم تیزبین مسئولان‌اش پنهان نمی‌ماند. خلاصه مخالفین حکومت نکبت و ادبار باید حواس‌شان را جمع کنند و بدانند در سازمان کذا یک خداوند آگاه بر همة اسرار نشسته و از گرایش سیاسی همة «کارمندان ـ بندگان» آگاه است.

مادرنمونه به موازات رو کردن دست مهدی غایب، همسر دروغگوی خود و تأکید دوباره بر «تیزبینی» مسئولان صداوسیما پز مفصلی هم از تحصیلات و مقالات و پژوهش‌های علمی و جوایز دریافتی‌از «وزیر ارشاد» و رسالات و مشاغل خود به مخاطب ارائه کرده، متذکر می‌شود که یک نسخه از رسالة دکتری خود را برای مهروزری ارسال فرموده و جشن ازدواج دو دخترشان، «شفق و سحر» هم در باشگاه ریاست جمهوری برگزار شده!

ایشان با اینهمه مشاغل و مسئولیت‌های آکادمیک از سال 1386، پس از جراحی مهدی کلهر در بیمارستان به «انجام وظیفه»و مراقبت و کمک و پرستاری از همسر نمونه نیز مشغول بوده‌اند و همة وزرا و مقامات که به عیادت مهدی آمدند شاهد بودند که زینب زمان هم پژوهش می‌کرده، هم تدریس و هم پرستاری! و خلاصه پس از عمل جراحی گویا مهدی هم «غیب» می‌شود.

معصومه کلهر تأکید می‌کند که هرگز خارج از کشور اقامت نداشته، ‌آقای کلهر ماهی 100 هزارتومان به نرگس می‌داده و ایشان سه برابر این مبلغ را به دخترشان پرداخت می‌کردند و سوابق‌شان در سازمان صداوسیما و موسسة آموزشی کمال‌الملک نوشهر موجود است. در پایان معصومه کلهر هم «امر به معروف» کذا را آغاز می‌کند و به آقای کلهر می‌گوید، من که به شهادت همة آشنایان مدافع و حامی سرسخت تو بودم، تو هم باید الگوی مثبت و شاخصی برای دیگران باشی و هرگز از «حقایق» دور نشوی و تلخی موقت قبول اشتباه را با شیرینی زودگذر «معامله» نکنی. بله زندگی گذراست و «حقایق» ابدی است که در بیانیه‌های ساواک همواره به واقعیات می‌چسبند!

«به هیچ توجیه و دلیلی خود را از واقعیات و حقایق دور نکنند، و تلخی موقت قبول اشتباه را هرگز با شیرینی اگر چه گذرا لکن کاذب معامله نفرمایند.»


آری! با این سخنان شیوا و آخوندی باز هم می‌رسیم به ادبیات مرگ‌محور، امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، افتخارات، زن فرهیخته، پرستار فداکار، و همسر مدافع و حامی شوهر شیاد و بی‌مسئولیتی که یکسال است درترادف با «امام غایب» شیعیان قرار گرفته! این سریال گویا ادامه خواهد داشت و سازمان تبلیغات اسلامی بزودی پاسخ خداپسندانه‌ای از طرف مهدی کلهر جهت انتشار در اختیار مهرنیوز خواهد گذارد. احتمالاً دیگر افراد خانواده و آشنایان هم در این مراسم مهوع و مبتذل شرکت خواهند کرد. پس بهتر است به همة بازیگران این نمایشات بگوئیم، مهدی کلهر و دخترش به گواهی نامة مذکور هر دو دروغ گفته‌اند! و ما تردید نداریم که معصومه طاهری از هر دو اینان دروغگوتر است، چرا که در غیراینصورت نمی‌توانست شریک زندگی و حامی و مدافع یک شیاد و اوباش باشد و یک دختر دروغگو، مثل یک دسته‌گل هم به جهان اسلام تقدیم کند! خلاصه کنیم خانوادة کلهر تجلی آخوندهای شیعی‌مسلک جمکران‌اند، زاهدنما و ظاهراً از دنیا گذشته، ولی دروغگو و شیاد.

من این عفونت را
به آب همهمه خواهم شست؛
که واژه‌های من از دریا
می‌آیند
(شفیعی کدکنی)


...

چهارشنبه، مهر ۲۲، ۱۳۸۸


شنا در شنزار!
...
تو عصیانی‌ترین خشمی که می‌جوشد،
ز جام و ساغر خیام

برای استقرار دمکراسی باید به شیوه‌های دمکراتیک متوسل شد. ما «تجمع» فعلة فاشیسم در دانشگاه و توسل به شعارهای مبهم و خشونت‌آمیز را محکوم می‌کنیم. این تحرکات موذیانه با هدف ایجاد آشوب در دانشگاه و زمینه‌سازی برای سرکوب دانشجویان توسط «بسیج» صورت می‌پذیرد. هدف مخالف‌نمایان، تحمیل خشونت بر جنبش مدنی است.

صدای خشونت‌پرستان،‌ مخالفان واقعی رعایت حقوق‌بشر در کشورمان همواره از ینگه‌دنیا و اروپای غربی شنیده می‌شود. همچنانکه پیشنهادات عجیب نظیر «جمهوری ایرانی» یا «کمپین انتخابات آزاد» برای به بیراهه کشاندن جنبش مدنی ایران.

برگزاری «انتخابات آزاد» در یک تئوکراسی همانقدر بی‌معنا و پوچ و احمقانه است که شناکردن در شن‌های صحرا! این پیشنهاد مزورانه فقط با هدف «کسب مشروعیت مردمی» برای حکومت طالبان شیعی‌مسلک جمکران مطرح شده. در واقع فعلة فاشیسم قصد «ترمیم» کودتای ناکام خردادماه را دارند، تا بتوانند از این‌ راه مطالبات جنبش مدنی را به «جایگزینی» احمدی‌نژاد با میرحسین موسوی تقلیل دهند. این پیشنهاد چنین القاء می‌کند که در یک «تئوکراسی» نه تنها می‌توان انتخابات برگزار کرد، که انتخابات کذا می‌تواند «آزاد» هم باشد! برای تحقق این امر مقدس تمام مهره‌های سوختة حکومت اسلامی از آخوند منتظری گرفته تا حاجیه شیرین عبادی، مدافع دروغین «حقوق بشر» بسیج شده‌اند. البته دلیل واقعی بسیج همگانی پادوهای ایالات متحد، زمان گرفتن جهت تجهیز گورکن‌ها به سلاح هسته‌ای است. بهتر بگوئیم شیون و زاری عبادی در واقع جهت به حاشیه راندن مسئلة تجهیز طالبان جمکران به سلاح اتمی است نه دفاع از حقوق‌بشر. در هر حال شیرین عبادی هرگز مدافع حقوق بشر نبوده و نیست. محفل نوبل این تحفه را برای گرم کردن تنور فاشیسم «حقوق بشرنسبی» از دکان حکومت اسلامی بیرون کشیده.

مدعیان دفاع از حقوق‌بشر در غرب با توسل به «واژگون نمائی» پیام سرکوب را به حکومت جمکران می‌رسانند. روال مرسوم نقض حقوق بشر در ایران چنین است: ابتدا غربی‌ها از مجازات اعدام در ایران ابراز نگرانی می‌کنند، این ابراز نگرانی در واقع تقاضای عاجزانه از قوة‌ قضائیة جمکران است جهت تحریک افکار عمومی از طریق اعدام یک یا چند زندانی شناخته شده همچون بهنود شجاعی. سپس نوبت به «صدای آمریکا» می‌رسد که با توسل به عملیات قهرمانانة قوه قضائیه در حکومت «مستقل» جمکران، مدافعان حقوق‌بشر را «خدانشناس» معرفی کند،‌ آنهم از زبان یک جانور وحشی که در کمال خونسردی بهنود شجاعی، متهم به «قتل غیرعمد» را با دست خود به قتل رسانده.

یادآور شویم، جرم بهنود شجاعی هرگز به «اثبات» نرسید، و وکلای جایزه‌بگیر «مدافع حقوق‌بشر » بجای دفاع از وی فقط جاروجنجال به راه انداختند. این پروپاگاند گسترش توحش با تکیه بر همان قطب‌نمای رهبری به اهداف خود می‌رسد. همچنانکه خمینی پیشتر گفته بود، «هر عملی که باعث خشم دشمن شود به نفع اسلام است»، و خامنه‌ای هم چند روز پیش در چالوس همین اظهارات ابلهانه را تکرار کرد. اعدام بهنود شجاعی، پس از ابراز نگرانی مزورانة فروشگاه‌های زنجیره‌ای حقوق بشر غرب صورت گرفت تا همان «خشم دشمن» برانگیخته شود. سپس «صدای آمریکا» از زبان همان جانور وحشی که بهنود شجاعی را با دست خود اعدام کرده، به ما می‌گوید، «مدافعان حقوق‌بشر، خدا را قبول ندارند!» البته می‌دانیم صدای آمریکا از آنجا که خود را مدافع «آزادی بیان» جا زده، برای انتقاد از مدافعان حقوق بشر می‌باید تریبون را به دست یک آدم‌کش بدهد.

فکر بد نکنیم! «صدای آمریکا» هیچ نیت بدی ندارد، می‌خواهد شما از «باورهای مقدس» یک موجود وحشی که پسرش 4 سال پیش در شرایط مبهمی به قتل رسیده «آگاه» شوید تا نسبت به عمل وحشیانة او در شما «هم‌گرائی» ایجاد شود! به این ترتیب است که خشونت و جنایت «توجیه» می‌شود. این مادر دلسوخته و دردمند، انتقام را «حق طبیعی» خود می‌داند، و علیرغم اینکه یکبار رضایت کتبی داده، و جرم «متهم» نیز از نظر حقوقی به اثبات نرسیده، نه تنها اجرای اعدام را بر عهده می‌گیرد که در کمال بیشرمی «رضایت کتبی» خود را هم انکار می‌کند. ولی مخاطب صدای آمریکا در جریان جزئیات حقوقی پروندة بهنود شجاعی نیست، و نمی‌داند که ارتکاب قتل توسط متهم به «اثبات» نرسیده، و هیچ وکیلی هم از وکلای عضو دکة حقوق‌بشر عبادی حاضر نشده برای یک جوان ایرانی، که مانند همة‌ جوانان ایرانی «قربانی توحش حکومت اسلامی» است، «تقاضای استیناف» بدهد! بهنود شجاعی بدون کمترین شناختی از مسائل حقوقی، شخصاً تقاضای استیناف نوشته!

اما مخاطب صدای آمریکا فقط صدای قاتل بهنود را خواهد شنید. صدای کسی را که به دلیل قتل پسرش اجرای «حکم الهی» را «حق طبیعی» خود می‌داند! برای مادر احسان نصرالهی مهم نیست چه کسی پسرش را به قتل ‌رسانده، او به دنبال یک مجرم می‌گردد تا «انتقام» خون پسرش را از او بگیرد، و این مجرم را قوة قضائیة جمکران و دستگاه توحش عدالت علوی پس از «ابراز نگرانی» اتحادیة اروپا از اعدام بهنود شجاعی و سخنرانی رهبر فرزانه در مورد «قطب‌نما» در اختیارش می‌گذارد. در واقع «ابراز نگرانی» اربابان در ینگه‌دنیا و اتحادیة اروپا از اعدام و سرکوب و غیره، در راستای همان سیاست مدبرانة خمینی، صدور «مجوز» برای اعدام و سرکوب است. فریب اشک تمساح را نخوریم. منافع غرب در سرکوب و نابودی ملت ایران است و به همین دلیل دولت چین از سوی سازمان ناتو مأمور تجهیز حکومت تحجر به سلاح هسته‌ای شده، تا ملت ایران به سپر بلای غرب در برابر روسیه تبدیل شود. پافشاری بر این سیاست ابلهانه تا آنجا پیش‌رفت که دبیر شورایعالی امنیت روسیه رسماً تهدید کرد به حملات پیشگیرانة اتمی متوسل خواهد شد.

به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 14 اکتبر 2009، «نیکلای پاتروشف»، دبیر شورایعالی امنیت ملی روسیه ضمن مصاحبه با «ایزوستیا» اعلام داشت، دکترین نظامی روسیه حملات پیشگیرانة اتمی را برای دفاع از خود مدنظر قرار می‌دهد. وی همچنین اعلام داشت، ما از برنامة «صلح آمیز» هسته‌ای ایران حمایت می‌کنیم و در این راستا لازم است طی چند هفتة آینده ایران برای شفاف‌سازی برنامة هسته‌ای خود با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی همکاری‌های لازم را به عمل آورد. حکومت جمکران و در واقع اربابان‌اش در سازمان ناتو تا ماه دسامبر فرصت دارند که «حسن نیت» خود را نشان دهند.

علیرغم لبخندهای شیرین هیلاری کلینتون در مسکو، ایالات متحد ناچار شد رسماً از دولت چین خواهان تعطیل دکان «جهش و پرش» هسته‌ای گورکن‌ها شود. به همین دلیل است که همة سایت‌های مستقل به ویژه «صدای آمریکا» به نقل قصة شیرین همان خر خراطی یعنی «خر جاودان» مشغول شده‌اند. البته این قصه از زبان افراد مختلف و به صور متفاوت پخش می‌شود. از زبان آخوند منتظری می‌شنویم که نوعی «خر خراطی» خوب وجود دارد که همان حکومت «اسلام واقعی» و «آزاد» و «مستقل» است که «مردم» می‌خواستند. از زبان حاجیه‌ عبادی می‌شنویم که، مسائل هسته‌ای را رها کنید، «حقوق‌بشر» را دریابید. و بالاخره «صدای آمریکا» از زبان یک جانور وحشی که مرتکب قتل عمد شده، به ما می‌گوید «مدافعان حقوق‌بشر، خدا را قبول ندارند!» البته پروپاگاند سرکوب گاوچران‌های مدعی دفاع از حقوق بشر به این مختصر محدود نمی‌شود.

یکی از فرهیختگان در «رادیوفردا» ادعا می‌کند منظور مردم از «جمهوری ایرانی» همان دمکراسی است! عجیب است! چرا که «مردم» دمکراسی را با فاشیسم بومی اشتباه گرفته‌اند، و بعضی‌ها تلاش می‌کنند فاشیسم کذا را به عنوان دمکراسی به ما حقنه کنند! تو گوئی در سنت ایرانیان، نه تنها «فاجعة کربلا» که «جمهور» هم موجودیتی اسطوره‌ای داشته! ولی ما از «مردم» می‌خواهیم اگر خواهان استقرار دمکراسی هستند، صریحاً بگویند دمکراسی، چرا که «جمهوری ایرانی» همان «شیاف» جمهوری اسلامی است که در رنگ‌رزی سازمان سیا به رنگ «سبز» درآمده، و برای فروش به ملت ایران به بازار عرضه شده. با توجه به تعریف جامعی که رادیوفرانسه از «جنبش سبز» ارائه داده، می‌توان دریافت که تمام ابتذال جمهوری اسلامی در همین جنبش «شکوفا» خواهد شد.

سایت فارسی رادیوفرانسه ، مورخ 14 اکتبر 2009 در مقاله‌ای به قلم «مجید محمدی» جنبش سبز را «فرهنگ» نامیده! حال آنکه به گواهی آنچه در مقالة مذکور به چشم می‌خورد، فرهنگ کذا در واقع مجموعه‌ای است از رفتار و گفتار مبتنی بر «باورهای عامیانه»، که همچون دیگر باورهای عوام، فاقد هرگونه انسجام و مطالبات صریح، حقوقی و منطقی است. «جنبش» سبز در واقع انفجار ابتذالی است که سی‌سال پیش با نفی ظاهری «غرب» با رنگ «سیاه» خود را «جمهوری اسلامی» نامید، و امروز پس از فروپاشی ابهام سیاه، قطعات خرد شدة آن را با «چسب سبز» به یکدیگر پیوند داده و در«ابهام سبز» فرو افکنده‌اند. رنگی که در واقع ابتذال فیلم‌های هولیوود را به باورهای مقدس و مبتذل شیعی‌مسلکان ایران پیوند می‌دهد. گویا در این ابهام نوین «زنان» به حقوق و آزادی های فراوان دست یافته‌اند! حداقل نظر نویسندة مقاله چنین است که استفاده از روژلب، شرکت در میهمانی‌های شبانه، مراسم نذری و تظاهرات با شعار «یاحسین» نشان آگاهی زنان و «دختران» از حقوق‌شان است! ولی آنچه عقل سلیم در این مجموعه می‌بیند جز ابتذال غرب آمیخته به ابتذال شرق و بی‌مسئولیتی و ولگردی که مروج آن حکومت 30 سالة فاشیسم بوده، هیچ نیست:

«این نسل [...] می‌خواهد مثل همة جوانان دنیا زندگی کند؛ با شورت کوتاه و تاپ بیرون بیاید[...]می‌خواهد سینه‌ای برای امام حسین بزند و شب نیز اگر خواست یا هوس کرد لیوان شرابی بنوشد[...] می‌خواهد در کنسرت گروه مورد علاقه‌اش شرکت کند و داد و فریاد راه بیندازد[...] می‌خواهد از زندگی‌اش لذت ببرد[...] فرهنگ سبز همانند رنگ سبز در فرهنگ ایرانی نماد حیات و زنده شدن دوباره، مظلومیت، استقامت و معصومیت است [...] و همة این‌ها [...] متعلق به همة‌ مردم در یک هویت جمعی است. در چارچوب این عدم تعین [...] زنان و دختران نقش تعیین کننده‌ای در جنبش سبز یافته‌اند. دختران [...] در عین خودآگاهی از حقوق خود هم قادرند کفش پاشنه بلند پوشیده و روژلب بزنند و در مهمانی‌های شبانه حضور پیدا کنند و روز بعد آچار برداشته و چرخ خودروی خود را باز کرده و عوض کنند. آن‌ها می‌توانند بعد از ظهر همان روز چادر پوشیده و در مراسم نذری یکی از آشنایان نیز شرکت کنند. آن‌ها با موهای مش کرده و روسری های عقب رفته در تظاهرات اعتراضی شرکت می‌کنند و یا حسین هم می‌گویند.»

البته ما به این نمی‌گوئیم «فرهنگ»، این نوع «فرهنگ‌شناسی» از زمانی رایج شد که آمریکا برای جبران بی‌فرهنگی مزمن جامعه‌اش به یک ترفند «آکادمیک» متوسل شد و آداب و رسوم و هنجارهای ناهنجار قشرهای مختلف اجتماعی را در کتابچه‌های دانشگاهی به جای «فرهنگ» جا زد! اگر کسانی هستند که می‌خواهند صبح چرخ ماشین عوض کنند، ظهر برای امام حسین سینه بزنند، و شب‌ هم با موسیقی رپ شراب بنوشند، مسئله به خودشان مربوط می‌شود نه به دیگران. ولی کسی حق ندارد این طرز برخورد و این قماش رفتار را، هر چه هست، «فرهنگ» جا بزند. پروپاگاندی که امروز رفتار و هنجارهای اقشار مختلف را «فرهنگ» جا می‌زند همان پروپاگاندی است که پیشتر، چادرسیاه و مراسم روضه‌خوانی و سینه زنی را «فرهنگ اسلامی» جا زده بود. خلاصه بگوئیم این پروپاگاند «فاشیسم» است. بله در قاموس فاشیست‌ها این را «فرهنگ» گویند! البته در این «فرهنگ»، همانطور که دیدیم لایه‌های اسلامی حضور دارد، حقوق زنان از حقوق «دختران» جدا می‌شود، و اینهم دلیلی است بر نزدیکی «فرهنگ» کذا با سقاخانه، امامزاده و مسجد! ولی این به‌اصطلاح «حقوق» که ادعای «جمعی بودن» هم دارد، فقط یک دستاورد خواهد داشت: گره زدن ابتذال مراسم مذهبی به ابتذال فیلم‌های صدمن یک‌قاز غرب.

«مذهب آن‌ها سیکیم خیاردی است، معجون دل بهم‌زنی از آراء و عقاید متضادی است که از مذاهب و ادیان و خرافات سلف، هول هولکی و هضم نکرده، استراق و بی‌تناسب به هم درآمیخته شده است و دشمن ذوقیات حقیقی آدمی، و احکام آن مخالف با هرگونه ترقی و تعالی اقوام و ملل است[...]»

توپ مرواری

از قضای روزگار همین «فرهنگ جمعی» را امروز فقیه عالیقدر «سابق»، حسینعلی منتظری در پیک‌ایران با کد 7891 چنین بیان فرموده‌اند:

«مگر شعارهاى اوليه انقلاب استقلال، آزادى و جمهورى اسلامى نبود؟! ‏ ‏استقلال يعنى زير يوغ خارجى‌ها نباشيم، و آزادى يعنى مردم در اظهار‏ ‏عقيده و بيان آزاد باشند[...] و‏ ‏جمهوريت هم يعنى حاكميت بر اساس رأى مردم شكل گيرد، و اسلامى‏ ‏يعنى چون مردم مسلمان هستند حكومت بر اساس مبانى اسلامى باشد. ‏‏والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته.»

بله! به همین سادگی! «مردم» مسلمان‌اند، و جمهوری بر اساس «رأی مردم» شکل «حکومت اسلامی» به خود می‌گیرد! چرا؟ چون به ادعای آخوند جماعت، مردم مسلمان‌اند! در نتیجه قوانین انسان‌محور در این «جمهور» غایب اصلی خواهد بود، همچنانکه می‌بینیم در جنبش سبز نیز حقوق و آزادی‌های فردی و اجتماعی را «رفتار جمع» تعیین می‌کند، پدیدة انسان‌ستیزی که به خطا «فرهنگ» نیز خوانده شده. بهترین نمونة این «فرهنگ» را امروز در حنازرچوبه، مورخ 22 مهرماه 1388 با کد: 732509 می‌توان مشاهده کرد.

امروز در قم «آیات عظام»، وحید خراسانی و صافی‌گلپایگانی از «بیوت» خود یعنی از خانه‌های‌شان با پای برهنه خارج شدند تا در آئین عزاداری امام ششم شیعیان شرکت کنند. «مردم» قم هم با لباس و پرچم‌های سیاه در مراسم کذا حضور یافتند، سینه زدند و به سوگواری پرداختند. خلاصه به گفتة حنازرچوبه، چنان استقبالی از آیات‌عظام پابرهنه صورت گرفت که در خیابان‌های اطراف حرم راه بندان شدید ایجاد شد.

این نسل [...] می‌خواهد مثل همة‌ روحانیون دنیا زندگی کند، با شورت کوتاه و تاپ بیرون بیاید[...]می‌خواهد سینه‌ای برای امام حسین بزند و شب نیز اگر خواست یا هوس کرد یک لیوان عرق سگی بنوشد[...] می‌خواهد پابرهنه در مراسم سوگواری امام مورد علاقه‌اش شرکت کند و دادوفریاد و راه‌بندان به راه بیاندازد[...] می‌خواهد از زندگی‌اش لذت ببرد[...]رنگ سیاه در فرهنگ ایرانی نماد مرگ، مظلومیت، استقامت و معصومیت است [...] و همة‌ این‌ها [...] متعلق به همة‌ مردم در یک هویت جمعی است. در چارچوب این عدم تعین [...] آیات عظام نقش تعیین کننده‌ای در جنبش مرگ یافته‌اند. اینان [...] در عین خودآگاهی از حقوق خود هم قادرند کفش پاشنه بلند پوشیده و روژلب بزنند و در مهمانی‌های شبانه حضور پیدا کنند و روز بعد چادر پوشیده و در مراسم نذری یکی از آشنایان نیز شرکت کنند. آن‌ها با موهای مش کرده و روسری‌های عقب رفته در تظاهرات اعتراضی شرکت می‌کنند و یا حسین هم می‌گویند.

اگر راوی توپ مرواری زنده بود، مسلماً می‌گفت نه تنها مذهب‌شان که جنبش سبزشان هم سیکیم خیاردی است. معجون دل بهم‌زنی از آراء و عقاید متضادی است که هول هولکی و بی‌تناسب به هم آمیخته شده.

در ین شب‌ها
که گل از برگ و
برگ از باد و
ابر از خویش می‌ترسد
[...]
چنین بیدار و دریاوار
توئی تنها که می‌خوانی
(شفیعی کدکنی)


سه‌شنبه، مهر ۲۱، ۱۳۸۸


نرگسی‌نژاد!
...
گویا پس از پنچری چرخ هیاهوی احمدی‌نژاد نوبت به جنجال «نرگسی‌نژاد» رسیده که مرگ محوری را با کشف حجاب، دستبند سبز و صورتک «مخالفت با مهرورزی» تشویق کند:

«اگر قرار است از بین برویم، بگذارید خودمان راه‌مان را انتخاب کنیم.»

این سخنان «حسینی»، «شهادت‌طلبانه» و مرگ‌محور به نقل از «نرگس کلهر» در «حنازرچوبه»،‌ مورخ 21 مهرماه سالجاری منتشر شده.

در جنبش مدنی، سخن از «زندگی» و «آینده» خواهد بود. بحث ما بر سر مردگان و «بزرگان» هیچ گروهی نیست! به اسلام‌فروشان «شریف» و «محترم» و «فرهیخته» یادآور شویم، کشور ایران فقط متعلق به «ملت ایران» است، و اینکه ملت ایران «زنده» است، و روی به «آینده» دارد.

یکی بود، یکی نبود
زیر گنبد کبود
خاتونی نشسته بود
خره خراطی می‌کرد
[...]

این خر،‌‌ «زمان‌شمول» است،‌ مرگ ندارد، و همواره خراطی خواهد کرد، چرا که «خر» قصه‌هاست. حال آنکه زندگی یک خر واقعی، مانند همة موجودات زنده روزی به پایان می‌رسد. انسان نیز زندگی جاودان ندارد، و در کودکی قصة «خر خراط» را برای‌اش می‌گویند تا سرگرم شود. انسان بهنجار وقتی به سن رشد رسید، قصة کذا را «واقعی» نمی‌انگارد، و آن را به عنوان رخداد تاریخی به خورد دیگران نمی‌دهد. ولی پادوهای آستان رمزی‌کلارک، از جمله عبدالعلی ‌بازرگان چنین برخوردی با قصه‌ها ندارند. اینان پنداشته‌اند همانطورکه از برکت اشغال سفارت آمریکا در تهران نان‌شان در روغن شناور شد، پس از افتضاحات خردادماه نیز می‌توانند با نشخوار آیات قرآن و تبلیغ برای «اسلام خوب»، ضمن زدوبند با حکومت، جایگاه مخالفان همین حکومت را نیز اشغال کنند. در واقع این حضرات قصة «خر خراط» را «واقعی» انگاشته، می‌پندارند تا ابد می‌توان با نشخوار آیات شریفه، مطالبات دمکراتیک ملت ایران را به بیراهة تحجر اسلام «خوب» و «سبز» سوق داد.

در نتیجه، هر گاه استبداد تضعیف می‌شود و گاوچران‌ها برای جایگزینی آن و سرکوب ملت ایران یک گام به پیش می‌گذارند، اعضای نهضت «عاظادی» بلافاصله کار خراطی را از سر گرفته، ضمن معرفی اسلام «مدرن» و «خوب» و «علوی» و به ویژه بدوی، بی‌بی‌گوزک‌های قرآن را به عنوان رخداد تاریخی برای‌مان از نو نقل می‌کنند، و به «ظالمان» و «ستمگران» هشدار می‌دهند که همچون «فرعون» به «عذاب الهی» دچار خواهند شد! حال آنکه طی سدة اخیر سرکوب استعماری فقط شامل حال ملت ایران شده و استعمارگران هیچ خسارتی متحمل نشده‌اند.

چرا راه دور برویم؟ پس از انفجارهای «رمادی» هیچ عذابی بر «ویلیام ‌برنز» نازل نشد، جرج بوش‌های اول و دوم هم حال‌شان خیلی خوب است، و به ویژه کالین پاول که با چشمان البرداعی سلاح‌های کشتار جمعی را در عراق رویت کرده بود هیچ مشکلی ندارد. اینان هیچ نگرانی از جانب خداوند هم ندارند، چرا که می‌دانند خداوند قهار و غدارشان، همچون روحانیت همواره «در کنار قدرت» خواهد بود. حال آنکه در یک نظام دمکراتیک که قوانین «انسان‌محور» بجای احکام توحش «شریعت» قرار گرفته، حقوق انسانی بر «حق الهی»،‌ «حق طبیعی» و «حق مردم» الویت دارد.

در چارچوب اعلامیة جهانی حقوق بشر، فرد فرد ایرانیان، و نه آنچه «اکثریت مردم» خوانده می‌شوند، خارج از تعلقات قومی، مذهبی و ... حق دارند در کشور خود در رفاه، امنیت و آسایش زندگی کنند. بنابراین کشور ایران متعلق به «اسلام» و «نظام» نیست. کشور ایران متعلق به همة ایرانیان، به عنوان «مجموعة ‌انسان‌ها» است. «اکثریت» جامعه هر چه باشد، به هیچ عنوان حق ندارد باورهای خود را به عنوان «تفکر منحصربه‌فرد» و «سیاسی» بر کل جامعه تحمیل کند. در چارچوب اعلامیة‌ جهانی حقوق بشر، «باورهای» هیچ فرد و گروهی ـ اقلیت یا اکثریت ـ نمی‌تواند بر کل جامعه حاکم شود. عرصة باورها «حریم خصوصی» افراد است. وقتی سخن از «باورها» می‌گوئیم کل خرافات از جمله خرافات اسلام و دیگر ادیان را مد نظر داریم که در تضاد با «عقل» و «منطق‌» و خارج از قوانین انسان‌محور قرار دارند.

برای مشاهدة منطق‌ستیزی حکومت امام سیزدهم کافی است نگاهی داشته باشیم به آنچه در عرصة‌ «حکومت» جمکران و بر پهنة رسانه‌های اربابان‌اش می‌گذرد. به گزارش «بی‌بی‌سی»، مورخ 11 اکتبر 2009، سردار احمدی مقدم خواهان توقف نمایش رزمی پلیس‌های زن و مرد شد. گویا در مراسم عمومی نیروی انتظامی جمکران نبرد تن‌بتن پلیس‌های زن و مرد به نمایش درآمده بود، که سردار احمدی مقدم بلافاصله برای ممانعت از خدشه‌دار شدن اسلام فرمان صادر کردند. سایت «بی‌بی‌سی» هم از روی بدجنسی، فرمان کذا را منتشر کرد تا خریت سردار و بلاهت نظام و حماقت امام را همزمان به نمایش بگذارد.

ماجرا از اینقرار بود که پس از «انتشار تصاویر» اجرای نمایش‌های رزمی مختلط «خط امام» حسابی «کج و معوج» شده، آه از نهاد پیروان خط توحش برآمده بود. به یاد داریم که خمینی هم در سخنرانی مبتذل و حکیمانة خود بر ضد «کاپیتولاسیون» از «کشتی گرفتن دختران مسلمان» با پسرها شدیداً انتقاد کرد. البته ارتباط کاپیتولاسیون با جامعة مختلط هنوز برای نویسندة این وبلاگ روشن نشده! باری، پس از انتشار تصاویر نبرد تن بتن زنان و مردان نیروی انتظامی یکبار دیگر «عقلانیت»‌ دین مبین اسلام و احکام عقلانی «شرع» بر همگان آشکار شد. پس سردار احمدی مقدم برای رعایت دین مبین و «مترقی» و «عقلانی» یک نامه نوشته فرمودند نمایش مختلط متوقف شود، و خاطیان به مجازات برسند! استدلال سردار این بود که «پلیس‌زن» از درگیری فیزیکی با مردان منع شده!

بله اگر روزی در خیابان‌های جمکران مردی به یک پلیس زن حمله کند، پلیس مذکور، برای رعایت احکام توحش شرع مقدس دو راه دارد. یا باید فرار کند که دست «نامحرم» به او نرسد، یا اینکه از مهاجم خواهش کند، پیش از درگیری یک صیغة ‌محرمیت بخواند که نبرد تن‌بتن خلاف احکام اسلام و به ویژه خلاف «خط امام» نباشد. این دو «راه» همانقدر «عقلانی»است که دین اسلام. البته راه سومی هم وجود دارد، و آن اینکه آیات عظام «مترقی» و «سبز» و «عقلانی» فتوی بصدورند که خدمت زنان در نیروهای انتظامی «خلاف شرع» است و خیال همه را آسوده کنند! تا سردار احمدی مقدم مجبور نشوند نامه‌های ابلهانه بنویسند:

«[آقای احمدی مقدم] نبرد تن به تن درجه داران زن و مرد را برخلاف تدابیر پلیس دانست و آن را بسیار زشت توصیف کرد[...] به نوشته آقای احمدی مقدم در حالی که پلیس زن از درگیری فیزیکی با مردان منع شده [...] چنین صحنه‌هائی نباید به نمایش در می‌آمد [سردار احمدی مقدم] خواستار توقف هر چه سریع‌تر این نمایش و تنبیه افراد خاطی شده است.»


افراد خاطی هم گفته‌اند زنان و مردانی که در نمایش کذا شرکت داشته‌اند به یکدیگر «محرم»‌ بوده‌اند و خلاصه مشکل آیات عظام و پیروان خط امام آناً حل شد! ولی توحش و منطق‌ستیزی در این «سیاست» که «عین دیانت» است پا برجا مانده. پیش از ادامة مطلب در مورد اعدام بهنود شجاعی توضیح دهیم، کسانی که به دلیل قتل فرزندشان اعدام بهنود شجاعی را رأساً به اجرا گذاشتند آدمکش و جنایتکار به شمار می‌روند و جرم اینان به مراتب از جرم بهنود شجاعی سنگین‌تر است، چرا که او قتل احسان نصراللهی را از پیش برنامه‌ریزی نکرده بود. اتحادیة اروپا هم بهتر است اشک‌ تمساح برای اعدام بهنودها سرازیر نکند. این حکومت توحش بدون حمایت اتحادیة کذا و روسای‌اش در ینگه‌‌دنیا یک روز هم سرپا نخواهد ماند. کافی است ببینیم دلارهای حاصل از چپاول نفت ما در کدام کشورها خرج می‌شود، تا بدانیم کدام دولت از حکومت نفرت و توحش جمکران حمایت می‌کند.

روزنامة‌ گاردین در شمارة امروز خود در مورد افزایش حجم واردات از ایالات متحد به ایران یک گزارش نصفه نیمه و مزورانه منتشر کرده، بدون اینکه به میزان واردات کالاهای انگلیسی به ایران اشاره کند!‍ ترجمة این گزارش «دقیق» در سایت «بی‌بی‌سی» منعکس شده. از مطلب دورافتادیم، بازگردیم به مصادیق بلاهت و منطق‌ستیزی در دین مبین که، به ادعای فعلة فاشیسم، اگر «مدرنیزه» شود، «سبز» و «علوی» و «عقلانی» هم خواهد بود! ولی دین هر قدر به زعم بعضی‌ها «عقلانی» شود هرگز روی به «آینده» و «زندگی» نخواهد داشت.

به همین دلیل است که حنازرچوبه، از زبان یک جوان 25 ساله چنین سخنانی را نقل می‌کند، تا به ما یادآور شود که در هر حال «قرار است نابود شویم» و اگر شانس داشته باشیم، «حق انتخاب» راه نابودی و مرگ خود را خواهیم داشت. بله این سخنان مزورانه از زبان نرگس کلهر برایمان نقل می‌شود. می‌گویند نرگس کلهر، خواهان پناهندگی به غرب شده! نرگس، دختر یکی از مشاوران احمدی‌نژاد است که به گزارش مهرنیوز، مورخ21 مهرماه سالجاری در رشتة سینما و گرافیک تحصیل کرده و فیلمی بر ضد شکنجه ساخته که فستیوال فیلم نورنبرگ آنرا به نمایش می‌گذارد.

«مهرنیوز»، سفر نرگس کلهر به آلمان و تقاضای پناهندگی او از غرب را نشان «آزادی» در ایران دانسته البته چنین مزخرفاتی از زبان «پدر نرگس» نقل شده! مهدی‌کلهر به مهر‌نیوز گفته یکسال است دخترش را ندیده،‌ و از مسافرت او به خارج نیز بیخبر بوده. طبق این روایات، مادر نرگس به دلیل نزدیک شدن همسرش، مهدی کلهر به احمدی‌نژاد از او جدا شده است! نرگس به خواست خود با مادرش زندگی می‌کرده و اکنون هم به آلمان سفر کرده و تقاضای پناهندگی دارد و خلاصه «این امر نشان آزادی است.» گویا مادر نرگس هم در صداوسیما تدریس می‌فرمایند و از مخالفان مهرورزی به شمار می‌روند. خلاصه بگوئیم، اطرافیان احمدی نژاد رسماً تبلیغات برای طاعون‌سبز و گرم کردن تنور «خط امام» را بر عهده گرفته‌اند.

مهدی کلهر یک همسر و پدر نمونه است! به محض اینکه همسرش، پس از انتخابات سال 1384 از او تقاضای طلاق کرده او نیز پذیرفته. مهدی کلهر هرگز دیدگاه خود را به فرزندان‌اش تحمیل نکرده، برای هیچیک از فرزندان‌اش از رانت استفاده نکرده و می‌گوید اینکه نرگس با بستن پارچة سبز به دست خود با رسانه‌های غربی مصاحبه کرده به خود او مربوط می‌شود و ... و خلاصة کلام از نظر پدر نرگس، وی «آزاد» است و باید شخصاً پاسخگوی اعمال خود باشد. تا اینجا، داستان بسیار خوب و مامانی و «مردم پسند» و گوساله‌فریب است. البته بخش طلاق را کنار بگذاریم، چون نمی‌دانیم با چرخیدن در دستگاه مهرورزی و پر کردن جیب مبارک، بر اساس دین مبین مهدی کلهر همسر جوان‌تر و ترگل‌ورگل‌تری هم «ابتیاع» فرموده‌اند یا خیر! پس بازگردیم به بخش اصلی داستان، آنجا که جناب کلهر ناگهان دچار دگردیسی شده، نرگس 25 ساله را صغیر و مهجور قلمداد کرده، می‌گویند دشمنان او را «اغفال» کرده‌اند. مهدی کلهر سپس نرگس را «نصیحت» می‌کند که فریب نخورد:

«نرگس باید پاسخ دهد نه من. [...] هرگز نیز در صدد تحمیل دیدگاه خود به فرزندانم نبوده‌ام [...] [...] دلش خواست و رفت. من [...] برای هیچ یک از فرزندانم از رانت استفاده نکرده‌ام. پس اینکه نرگس پارچه سبز به دستش بسته و با رسانه‌های غربی مصاحبه کرده به خود او مربوط است [...] من در هر صورت نرگس را فرزند خودم می‌دانم. گمان می‌کنم که او توسط دشمنان مملکت اغفال [شده] و نقش ابزار تبلیغاتی آن‌ها را ایفا کرده است. به عنوان یک پدر به او نصیحت می‌کنم ابزار دشمن علیه کشورش نشود و راهی را نرود که بازگشتی در آن وجود ندارد.»


البته راه بازگشت که برای خودی‌ها همیشه وجود دارد. مگر پسر ژنرال محسن رضائی به آمریکا پناهنده نشده بود؟ بعد هم برگشت و باز هم خارج شد! و خلاصه قانون شامل حال آبمنگل‌ها نمی‌شود. شیخ‌علی تهرانی را هم که می‌شناسیم چقدر فحش به خامنه‌ای می‌داد. شیخ‌علی رفته بود عراق بر دل صدام‌حسین عزیز، پس از مدتی چنته فحش ایشان خالی شد، برگشتند و با علی‌جان روبوسی کردند و قضیه «تمام» شد! اما قصة نرگس و مهدی کلهر در حنازرچوبه با حدیث اینان در مهرنیوز متفاوت است و ویراست دیگری دارد. در رسانة حکومت، مهدی کلهر می‌گوید از سال 1384 به دلیل انتخابات با همسرش اختلاف پیدا کرده و نهایتاً از هم جدا شدند.

نرگس در حنازرچوبه بین 26 تا 27 سال دارد، و حدود یکسال است که با مادرش خارج از ایران زندگی می‌کند و آقای کلهر تا همین یکماه پیش مخارج وی را از طریق بانک ارسال می‌کرده! در حنازرچوبه نقش‌ها واژگون می‌شود، این نرگس است که پدرش را «نصیحت» می‌کند از احمدی نژاد فاصله بگیرد. البته ما هر چه سعی می‌کنیم از این معما سر در بیاوریم موفق نمی‌شویم! اگر نرگس با مادرش در خارج از ایران سکونت داشته، داستان خروج از کشور و تقاضای پناهندگی چیست؟ بله، داستان همانطور که می‌بینیم کمی پیچیده شده!

نرگس کلهر می‌گوید، یکسال است با پدرش تماس ندارد، هیچکس از خروج‌اش مطلع نیست، در ایران مخارج زندگی خود را تأمین می‌کرده و به هیچکس نگفته پدرش کیست، چون نمی‌خواهد «اسم کسی پشتش» باشد. عبارت مذکور باید محصول «ادبیات سبز» باشد. در هر حال، این داستان هم خیلی فریبنده است به ویژه وقتی که در تضاد با اظهارات پدر نرگس قرار می‌گیرد که ظاهراً مخارج تحصیل و زندگی فرزند دلبندشان را تا یک‌ماه پیش در خارج از کشور پرداخت می‌کرده‌اند. البته دختر ایشان نمی‌خواهد اسم کسی «پشتش» باشد، ‌ ولی از اینکه پول کسی پشتش باشد و به دیگران فراخوان «شهادت» بدهد گویا هیچ ابائی ندارد:

«مشاور رسانه‌ای رئیس جمهوری گفت: من فقط تا یک‌ماه پیش مخارج تحصیل و زندگی دخترم را از طریق یک حساب بانکی پرداخت می‌کردم.»

سخنان مهدی کلهر در حنازرچوبه با کد خبر 731598 منتشر شده. تصاویر نرگس جان هم پس از «کشف ‌حجاب» در رسانه‌های غرب پخش شد تا بدانیم و آگاه باشیم که «خط امام» مخالف حجاب و طرفدار «آزادی» موی زنان شده! ما به تبلیغاتچی‌های بینوای «خط امام» در داخل و خارج مرزها پیشنهاد می‌کنیم قبل از انتشار مزخرفات متناقض یک سناریوی «منسجم» را در ویراست‌های مختلف تنظیم کنند تا پته‌شان اینچنین بر آب نیفتد. در ضمن از آنجا که آلمان همواره مدافع دمکراسی در ایران بوده و هیچ حمایتی از فاشیست‌های دینی و بومی نکرده،‌ امیدواریم فستیوال فیلم نورنبرگ یک جایزة «دشمن‌کورکن» به نرگس کلهر و به ویژه به پدر نمونه‌شان اهداء کند. بعد اگر فرصتی شد برای ما ملت از همه جا بی‌خبر توضیح دهند، نرگس کلهر مقیم ایران است، یا به خرج «پاپاجان» تا یک‌ماه پیش در فرنگ تحصیل می‌کرده؟ همچنین به ما بگویند نرگس کلهر که اینهمه مدافع حقوق بشر و مخالف شکنجه و آمادة شهادت است،‌ از پیروان خط امام به شمار می‌روند یا نام دمکراسی هم به گوش‌شان مبارک‌شان خورده؟ در پایان از قول ما شوت وپرت‌ها به مهدی کلهر، که ادعا می‌کند دخترش را فریفته‌اند، بگوئید هدف از این هیاهوی مضحک «اغفال» نرگس نیست، فریفتن «دیگران» است!

بر آن شاخ بلند
ای نغمه‌ساز باغ بی‌برگی
بمان تا بشنوند از شور آوازت
[...]
بمان تا دشت‌های روشن آئینه‌ها
[...]
تمام نفرت و نفرین این ایام غارت را
زآواز تو دریابند
(شفیعی کدکنی)


...

دوشنبه، مهر ۲۰، ۱۳۸۸


اعتراضات «روحوضی»!
...

از آنجا که گاوچرا‌ن‌ها به «نمایش» خیلی علاقمند هستند، و حکومت «مستقل» اسلامی هم «کار» خود را با نمایش تلویزیونی سخنرانی‌ «ضدامپریاس» اکبر بهرمانی و «محاکمه» و «اعتراف‌گیری» آبراهام یزدی، جاسوس سازمان سیا آغاز کرده،‌ در مذاکرات ژنو قرار گذاشتند بجای پخش نمایش مهوع «اعترافات» ساواکی‌های جمکران، نمایش مهوع‌تر «اعتراضات» پادوهای سرشناس آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک یعنی موسوی، کروبی و شرکاء آغاز شود.

پیشتر به اهمیت «تصویر» در پروپاگاند اشاره کرده‌ایم. «تصویر» مستقیماً ضمیر ناخودآگاه را مخاطب قرار می‌دهد. به این دلیل است که گاوچران‌ها و جنتلمن‌های نزولخور «سیتی» برای اعمال سیاست خود در ایران هر چه بیشتر به رسانه‌های تصویری متوسل می‌شوند. چرا که در این نوع رسانه‌ها می‌توان هر دروغی را یک بار از طریق کلام، و چندین‌بار از طریق تصویر به «واقعیت» تبدیل کرده به خورد مخاطب داد.

پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد انعکاس برخی سروده‌های‌ شفیعی‌کدکنی در این وبلاگ‌ها توضیحاتی بیاوریم. «مواضع» سیاسی و اجتماعی سرایندة این اشعار به هیچ عنوان مورد تأئید ما نیست. ما از بعضی سروده‌های شفیعی‌کدکنی در عمل برای «آراستن» متن استفاده می‌کنیم، و به همین منظور در بعضی وبلاگ‌ها، تصاویری از تابلوهای پیکاسو و سالوادوردالی را نیز گنجانده‌ایم. این امر به معنای تأئید مواضع پیکاسو و یا دالی نیست چرا که اینان هر دو از جمله طرفداران فاشیسم در اسپانیا بوده‌اند. در بعضی وبلاگ‌ها سروده‌های عطار و مولوی هم مورد استفاده قرار گرفته، در صورتیکه ما در مورد عرفان و خشونت و انسان‌ستیزی در «نگرش عرفانی» بارها و بارها مفصلاً توضیح داده‌ایم. این مختصر را گفتیم تا مشخص شود «اثر هنری» را خارج از گرایشات سیاسی و جهان‌بینی آفرینندة آن مورد استفاده قرار می‌دهیم. البته مورد شفیعی‌کدکنی متفاوت است. شفیعی‌کدکنی، فقط شاعر نیست. ایشان به عنوان کارمند دستگاه انسان‌ستیز حکومت اسلامی، با سوءاستفاده از جایگاه ادبی خود اقدام به نگارش مقدمه بر یک اثر جعلی به نام «علی‌نامه» کرده‌اند، که چندی پیش از طویلة‌ سازمان ناتو در ترکیه به ایران صادر شده بود. در یکی از وبلاگ‌ها به این مطلب اشاره کردیم، امروز هم تکرار می‌کنیم، تا سده‌ها پس از فردوسی طوسی، «حماسه» به عنوان «ژانر ادبی» اصولاً شناخته شده نبوده. در نتیجه، سرایندة فرضی «علی‌نامة» کذا در آن‌ دوران نمی‌توانسته فردوسی را به دلیل نپرداختن به «حماسة اسلامی» مورد عتاب و سرزنش قرار دهد. نوشتن «مقدمه» بر چنین مزخرفاتی خدمت به فرهنگ ایران نیست. فکر می‌کنم مواضع ما در ارتباط با هنرمند به طور کلی و شخص شفیعی‌کدکنی، به طور خاص روشن شده باشد، پس بازگردیم به «نمایش».

در «مذاکرات» خصوصی ویلیام برنز با سعید جلیلی تصمیمات بسیار مهمی گرفته شد، البته نه در مورد مسائل هسته‌ای ـ این مسائل مربوط به بزرگترهاست ـ بلکه در مورد سیاست داخلی و «وظائف شورایعالی‌امنیت ملی» حکومت جمکران! در داخل کشور قرار شد بجای پخش نمایش روحوضی «اعترافات»، سیمای جذام‌زدة جمکران نمایش روحوضی‌تر «اعتراضات» را پخش کند. و اما در خارج از مرزها ویلیام برنز به سعید جلیلی مأموریت داد تا «آخرین فتوی» در ارتباط با انتخابات عراق را به آخوند حکیم، از نوکران «مستقل» آمریکا در عراق ابلاغ کند. بله، به دلیل «استقلال» بی‌حد و مرز، حکومت‌های «اسلامی» از آستان مقدس سازمان سیا «فتوی» وارد می‌کنند. باری پس از ملاقات با ویلیام برنز، سعید جلیلی با آخوند حکیم ملاقات کرده فتوی ارباب را به وی رساند. و انفجارهای «رمادی» در پی ابلاغ همین فتوی صورت گرفت. می‌بینیم که در شیوة‌ مقدس و محبوب و جادوئی آنگلوساکسون‌ها یعنی «فتوی» و «ترور» هیچ تغییری پیش نیامده.

در هزارة سوم، فتوی از سوی سازمان سیا صادر شده، به صورت پیام محرمانه از طریق نوکران عموسام در «شورایعالی امنیت» چاه‌ جمکران به اطلاع نوکران شیعی مسلک در عراق می‌رسد، تا در راستای سیاست تجزیة این کشور در مناطق سنی‌نشین بمب‌گذاری کنند. سپس آخوند سیستانی برای تبدیل کشور عراق به طویلة مشابه طویلة جمکران فتوی می‌صدورد. در پی صدور همین «فتوی»، اوباش مقتدی‌صدر یعنی همان «مردم همیشه در صحنه» در مناطق شیعی‌نشین دست به «تظاهرات» می‌زنند. «استدلال‌شان» چیست؟ «ما مسلمانیم، حزب نمی‌خواهیم!» اوباش‌الله در سراسر اتحاد جماهیر نوکری یعنی در «جهان اسلام» یک «استدلال» فاقد هرگونه «پایه و اساس منطقی» دارد. استدلالی مبتنی بر «توحش مقدس» و «بی‌نظمی الهی!»

پروپاگاند سازمان سیا و منافع استعمار غرب چنین ایجاب می‌کند که در کشورهای نفت‌خیز، «اکثریت مردم» بر پایة توهمات‌ و باورهای‌ مقدس‌شان «حکومت» تشکیل دهند. فعلة همین سیاست استعماری در کمال وقاحت و حماقت چنین ادعا می‌کنند که اگر اکثریت ساکنان یک کشور «مسلمان» باشند، پس این اکثریت «بدون استثناء» الزاماً به احکام «اسلام» متعهد و معتقد است، و جز «اسلام» هیچ نمی‌خواهد. حال آنکه دین اسلام در اتحاد جماهیر نوکری «انتخابی» نیست! افراد مسلمان به دنیا می‌آیند و مسلمان از دنیا می‌روند! فقیه عالیقدر، حسینعلی منتظری، همان آیت‌الله «لیبرال» بی‌بی‌سی هم تأکید کرده‌اند که خروج از دین اسلام ممنوع است! شاید اصلاً به همین دلیل باشد که همة لات وچاقوکش‌های درون و برون‌مرزی در سایت‌های «مستقل» به خشتک ایشان آویزان شده‌اند. ایشان، «در کنار مردم»، ‌ تحمیل باورها و خرافات «مردمی» را به عنوان «احکام الهی» پذیرفته و پیروی از آن‌ها را برای «ملت ایران» لازم و اجباری می‌دانند. خلاصه کنیم، بر اساس نیازهای سازمان سیا و همگامی‌های ملایان چنین قرار شده که در ایران «اکثریت» همیشه با «دینداران» باشد.

بر اساس این «توهم» پرسود، در کشور ایران نوزادان، دیوانگان و عقب‌افتاده‌های ذهنی در همان جایگاهی قرار دارند که ایرانیان سالم و عاقل و بالغ. هر دو گروه موظف‌اند در «ذهن» خود مطابق اوامر حکومت و جهت حفظ منافع استعمار «مسلمان» بمانند‌ و افکار و باورهای خود را با احکام مضحک آیات‌عظام یا همان «روسپی‌های خدافروش» و خودفروختگان سیاسی وفق دهند.

از آنجا که گروه اول شامل نوزادان و عقب‌‌افتاده‌های ذهنی است، این امر مشکلی ایجاد نخواهد کرد، مشکل زمانی پیش می‌آید که ایرانی به عنوان «انسان» عاقل و بالغ بخواهد اختیار حریم خصوصی باورها‌ی خود را حفظ کند. اینجاست که دست‌های مقدس استعمار از باغ وحش خود انواع پاسدار و سردار و نعلین و بازجو و «نوبل» و جاسوس خداپرست و خداجو بیرون می‌کشد، تا در داخل و خارج مرزها به ما بگویند، «اکثریت مردم» ایران دینداراند، پس باید دین‌شان را با دمکراسی وفق دهند، یا اینکه «صدای مردم» صدای خداست، «مردم» حق الهی دارند، «حکومت» متعلق به «مردم» است، و به‌این ترتیب همة امور کشور باید طبق ارادة دو پدیدة موهوم و مبهم یعنی «مردم» و «خداوند» حل و فصل شود. اینجاست که هر گونه تشکل منظم سیاسی با اهداف مشخص و صریح تهدید مستقیم منافع استعمار به شمار می‌رود و باید به هر ترتیب ممکن از ایجاد آن ممانعت به عمل آید.

انفجارهای روز گذشته در شهر رمادی عراق، فتوی آخوند سیستانی مزدور و تظاهرات چماقداران در مناطق شیعی‌نشین برای ممانعت از ایجاد تشکل سیاسی نوری‌المالکی و برگزاری «انتخابات حزبی» صورت پذیرفت.

به گزارش فرانس‌پرس در فیگارو، مورخ 12 اکتبر 2009، روز گذشته در شهر رمادی، دو انفجار پی‌درپی رخ‌ داد. ابتدا بمبی در نزدیکی استانداری منفجر شد که در آن روسای قبائل با مسئولین استان دیدار و گفتگو داشتند. پس از حضور پلیس و مأموران آتش‌نشانی انفجار دوم صورت گرفت. بمب‌ها در دو خودرو جاسازی شده بود. یک تروریست با خودروی حامل بمب نیز به بیمارستان محل مداوای مجروحین دو انفجار فوق حمله کرد که به دلیل ممانعت پلیس نتوانست به محوطة بیمارستان وارد شود و بمب را در برابر در ورودی منفجر کرد. به گزارش فرانس‌پرس، این عملیات «قهرمانانه» 19 کشته و 81 زخمی برجای گذاشت. همچنین 30 دستگاه اتومبیل نابود شد. اکثر مقتولین انفجارهای رمادی اعضای نیروهای انتظامی بودند.

یادآور شویم رمادی در استان «الانبار» قرارگرفته و سنی‌نشین است. انفجارهای رمادی با انتخابات عراق ارتباط مستقیم دارد. همزمان با این جنایات که پس از ملاقات جلیلی با آخوند حکیم صورت پذیرفت، آخوند سیستانی هم در مخالفت با برگزاری «انتخابات حزبی» فتوی داد. بلافاصله ارذال و اوباش به پیروی از ایشان در کربلا، بصره و دیگر شهرهای عراق تظاهرات کرده، از مجلس خواستند طرح دولت را برای برگزاری انتخابات حزبی و گروهی رد کند! آخوند سیستانی به نیابت از اربابان‌اش در لندن و واشنگتن خواهان انتخابات غیرحزبی است! ایشان می‌گویند مردم باید به «افراد» رأی دهند نه به احزاب! به ادعای آخوند سیستانی این انتخابات ـ حزبی و گروهی ـ یکپارچگی عراق را تهدید خواهد کرد! پس از انفجارهای رمادی و تظاهرات اوباش شیعی‌مسلک در عراق، نوبت به آیات عظام، سگ‌های هار استعمار در جمکران رسید که در حنازرچوبه از «یک‌پارچگی عراق» حمایت فرمایند. می‌دانیم که طرح تجزیة عراق و تقسیم این کشور به سه کشور سنی، شیعه و کردنشین از اهداف جرج بوش پدر در جنگ اول خلیج فارس بوده. و تهاجم نظامی به عراق در 20 مارس 2003 نیز همین هدف را دنبال می‌کرد، و امروز هم تجزیة عراق با هدف تجزیة ایران و حضور نظامی در خزر همچنان در دستورکار گاوچران‌ها قرار دارد.

انتخابات عراق می‌باید در اواخر دی‌ماه برگزار شود، و ماه دسامبر آخرین مهلت گورکن‌ها برای شفاف‌سازی برنامة هسته‌ای‌ است. برای پرکردن این مدت و کسب موفقیت در طرح کودتای انتخاباتی، کارفرمایان رادیوفردا اجرای نمایش «اعتراضات» را پیشنهاد کرده‌اند. طبق این برنامة گوساله‌فریب، میرحسین موسوی جلاد و آخوند کروبی، جنایتکار و چپاولگر «مردمی» به همراه دیگر لوطی‌ها و عنترهای «اصلاح‌طلب» هر شب برای «مردم» توضیح می‌دهند که، احمدی‌نژاد چگونه «تقلب»‌کرده، تقلب چه کار بدی است و میرحسین موسوی و کروبی و به ویژه شخص محمد خاتمی اصلاً متقلب و جنایتکار و مزدور نبوده و نیستند! و همزمان «هومن مجد» در رادیوفردا، به «شر‌افت‌اش» سوگند یاد می‌کند که، خاتمی با سوروس ملاقات نکرده، دعوت جیمی کارتر را هم برای ملاقات را نپذیرفته و خلاصه از اینجا می‌باید نتیجه گرفت که خاتمی شیاد طرفدار دمکراسی است! دلیل عشق و علاقة‌ رادیوفردا و دیگر رادیوهمبونه‌ها به خاتمی، موسوی، کروبی و شرکاء، روسپی‌های پیر و متحجر ریشو همین است و بس.

«پیر پریه» در فیگارو، مورخ 9 اکتبر 2009، در گزارشی تحت عنوان «وقتی تحریم در غزه الاغ‌ها را به گورخر تبدیل می‌کند» به مشکلات اقتصادی غزه، از جمله مسائل باغ وحش این منطقه اشاره کرده، می‌نویسد، زمستان گذشته به دلیل تهاجم نظامی اسرائیل به نوار غزه گورخرهای باغ‌وحش «شادی» همچون دیگر حیوانات این باغ وحش از گرسنگی تلف شدند و رئیس باغ وحش، آقای «محمود برقوتی» دو الاغ را با «رنگ موی ساخت فرانسه» سیاه و سفید رنگ زده تا بچه‌ها سرگرم شوند. «پریه» می‌نویسد، البته بچه‌ها متوجه تفاوت الاغ و گورخر می‌شوند، «یارا ال‌مصری»، چهارسال و نیمه به او گفته:

«می‌دونم که این گورخر راستکی نیست.»


پریه در ادامة گزارش خود به وفور کالاهای بنجل مصری در بازار غزه، ‌قطع مداوم برق و تجارت قاچاق از طریق تونل‌های «رفح» نیز اشاره کرده. و از آنجا که این مسائل به احکام اسلام، «حجاب زن»، «حق مردم» و دیگر مسائل «ساختار فلسفی پائین‌تنه» مربوط نمی‌شود، پاسدار شریعتمداری، همچون دیگر اوباش‌الله اسلام فقر و مصیبت دیگران را بسیار «خنده‌دار» یافته‌اند، و فقط به انعکاس بخش کوچکی از گزارش فوق در رسانة حکومت جمکران همت گمارده. پیشتر در چارچوب همین شیوة گسترش ابتذال و حماقت، سرپرست تریاکی روزی‌نامة کیهان، انتقال‌ صندوق‌های رأی با الاغ به مناطق صعب‌ال‌عبور افغانستان را، همچون انجیرهای خشک پس از «بست» شیرین و خوشمزه یافته بودند!

البته جای تعجب نیست. تصویر خندة ابلهانة اکبربهرمانی به کتک‌کاری در «مجلس شورای اسلامی جمکران» هنوز موجود است. یکی از ویژگی‌های ارذال و اوباش لذت از تماشای خشونتی است که دیگران متحمل می‌شوند. جهت «اطلاع» پاسدار شریعتمداری دو نکته را توضیح دهیم. نخست‌ اینکه مسئول باغ وحش غزه، محمود برغوتی هیچ نیازی به نگهداری این باغ وحش ندارد. او برای تفریح و سرگرمی کودکان غزه این باغ وحش را باز نگاهداشته. دیگر اینکه کودکان و بازدیدکنندگان از این ترفند آگاه‌اند. حال اگر نگاهی به حکومت مقتدر جمکران بیفکنید خواهید دید توجه محمود برغوتی به الاغ‌های باغ وحش غزه به مراتب از توجه اربابان‌تان به شما و همپالکی‌های‌تان بیشتر است.

اگر آقای برغوتی برای ارتقاء درجة الاغ‌ها به مرتبة گورخر آن‌ها را با رنگ موی ساخت فرانسه می‌آراید، اربابان شما در لندن و واشنگتن حتی حاضر نیستند خادمان خود را در جمکران به «ظاهر آدمیزاد» نقاشی کنند. در واقع اهمیتی ندارد که رهبر حکومت «مستقل» اسلامی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام قدرقدرت و نامزدهای «انتخابات» در این حکومت مشتی جنایتکار و ابله و شیاد باشند. رسانه‌های اربابان‌تان تلاش می‌کنند این نخبگان را آنچنان که هستند به نمایش بگذارند، چرا که اطمینان دارند مقامات وحشی این حکومت را در هیچ باغ وحشی نمی‌توان یافت. هیچ رنگی هم نمی‌تواند به امثال خاتمی و خامنه‌ای «انسانی‌ات» ببخشد. تعجب ما از این است که اگر یک کودک 4 ساله گورخر را از الاغ تشخیص می‌دهد، چگونه اربابان حکومت جمکران در لندن و واشنگتن قادر به تشخیص جانوران وحشی در رأس حکومت اسلامی از «انسان» نیستند؟ یک پاسخ برای این پرسش بیشتر نیست: آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک در حکومت اسلامی «تصویر واقعی» خود را می‌بینند: توحش،‌ خشونت، ‌ ابتذال و دروغ. از اینرو قصد آراستن چهرة مهوع و نفرت‌انگیز این حکومت را ندارند. «ظاهر» حکومت اسلامی جمکران «باطن» استعمار است. حکایت یانکی‌ها با امثال شما، همچون حکایت آن شیخ منطق‌الطیر است با سگ پلید:

گفت این سگ ظاهری دارد پلید
هست آن در باطن من ناپدید




...

یکشنبه، مهر ۱۹، ۱۳۸۸


مردابک حقیر!
...
مردابک حقیر شما را
خواهد خشکاند
خورشید[...]

همچنانکه پیشتر هم گفتیم کل حاکمیت جمکران ـ و نه صرفاً بخشی از آن ـ به فرمان ارباب برای کودتا خیز برداشته بود، تا با تکیه بر مشروعیت فرضی «85 درصدی» مذاکرات هسته‌ای را به شکست کشانده، با تداوم تهدید ملت ایران به «تهاجم نظامی»، «شرایط ویژه» را همچنان بر کشور حاکم نگاه دارد. کوفتن بر طبل «دولت کودتا» بی‌دلیل نیست. گروه میرحسین موسوی می‌پندارد با حمایت غرب قادر است بجای دارودستة‌ احمدی‌نژاد بنشیند و تمامی توافقات هسته‌ای را به صورت «یک‌جانبه» نقض کرده با گسترش دامنة جنگ به ایران زمینه‌ساز حضور نظامی گاوچران‌ها در سواحل خزر شود. این است برنامة «خط امام»، و این است دلیل حمایت غرب از محمد خاتمی و «طاعون سبز»!

در این راستا، به عنوان راه حل برای مشکلات سیاسی ایران، یکی از بوق‌های سازمان ناتو پیشنهاد سرشار از نبوغی نیز ارائه کرده: تشکیل «شورای رهبری» و «تکثر اسلامی»! به عبارت دیگر تفنگ‌فروش‌ها اینبار بجای یک «اسلام انقلابی»، سخاوت به خرج داده چندین و چند اسلام «خوب» و «سبز» و «مردمی» را در طبق اخلاص گذارده به ملت ایران تقدیم می‌کنند. روشن‌تر بگوئیم از این پس بجای یک چماق، چندین چماق به ما هدیه خواهند کرد که هم‌صدا با چماق معروف و شناخته‌شده‌ای به نام «مردم» بر فرق ملت ایران فرود آید. «مردم» کذا چه می‌گویند؟ همانکه سازمان سیا می‌طلبد: تجهیز ایران به سلاح هسته‌ای!

پس از امضای توافقنامة «ارمنستان ـ ترکیه» در زوریخ، از یک سو سازمان دوست‌داشتنی ملل بلافاصله ریاست جمهوری «مسلم» حمیدکرزای، فرستادة ویژة ملاعمر نزد آمریکائیان و یار دیرین شیخ محمد خاتمی را مورد تردید قرارداد، و از سوی دیگر، مانور نظامی ترکیه با اسرائیل نیز لغو شد! به عبارت دیگر،‌ محور «تفلیس ـ تهران ـ تل آویو» حلقة رابط خود را در ترکیه از دست داده. پس به طریق اولی برنامة رویائی پنتاگون برای تجهیز گورکن‌ها به سلاح هسته‌ای، ‌ و جنجال اتحادیة اروپا بر محور «طاعون سبز» نیز به بن بست رسیده. بنابراین محفل کودتای 22 بهمن که از حمایت مستقیم انگلستان و فرانسه برخوردار است، ناچار می‌شود ضمن تکرار شعارهای گوساله‌پسند از قماش «استقلال، آزادی،‌ جمهوری اسلامی» و با تکیه بر قانون اساسی متناقض جمکران، به ریش و نعلین «فقیه عالیقدر» و «مجاهدات» ایشان در راه «سرکوب ملت ایران» و مخالفت‌شان با دمکراسی آویزان شده، یک گام دیگر به عقب بردارد. به همچنین است در مورد «داس‌الله» که با توسل به سبیل تاواریش استالین، همچون گورکن‌ها بر طبل «مردم» می‌کوبد. هر چند به صراحت روشن شده که کودتای ناکام آب‌منگل‌ها را با چسباندن سبیل ‌استالین به نعلین ‌منتظری و پیوند خشتک «کارگر» به پای برهنة «مستضعف» و کوفتن بر طبل مطالبات گنگ و مبهم «مردم» دیگر نمی‌توان نجات داد.

جشن بزرگ مرداب
[...] ارزانی شما باد!

ما از مطالبات غیرمنطقی «مردم»، از تجمع غیرمجاز برای مراسم روضه، مرثیه، سوگواری و به ویژه از اجماع پیرامون «مرگ»، «توهم» و «خشونت» حمایت نخواهیم کرد. پس به حاجیه ‌عبادی، حقوق‌دان سرگذر که در رادیوفردا، یک منبر اختصاصی برای نشخوار مطالبات اربابان اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرست در اختیارشان قرار گرفته، دو نکتة مهم را یادآوری می‌کنیم. نخست اینکه در «تظاهرات مسالمت‌آمیز» شعار «مرگ» و «خشونت» جائی ندارد، و دیگر آنکه «صدای مردم»، به هیچ عنوان «صدای دمکراتیک» نیست؛ به ویژه زمانیکه صدای کذا بازتاب مطالبات استعماری باشد! «صدای مردم» زمانی صدای دمکراتیک است، که مطالبات‌شان در چارچوب قانونی، حقوقی و دمکراتیک قرار گرفته باشد.

کجای اطلس تاریخ را
تو می‌خواهی
به آب حرف بشوئی

بحث ما اصولاً با «حق مردم» و «مطالبات بر حق» تل موهوم «مردم» بیگانه است. ما از «حقوق انسانی» و «دمکراتیک» یک ملت سخن می‌گوئیم؛ حقوق انسانی ملت ایران. و در این مقوله «حق الهی» و حق مبهمی به نام «حق مردم» کوچکترین محلی از اعراب نخواهد داشت. پس بهتر است حاج آبراهام یزدی و دیگر جاسوس‌های شناخته شدة سازمان سیا، سکوت اختیار کنند و بیهوده بر طبل اعدام‌های سال 67 نکوبند.

مبین که صف بستند
[...]
هزار خواجة اخته
و بر لب هر یک
هزار واژة اخته

چرا فعلة‌ فاشیسم و به ویژه خانه‌شاگردهای اکبر بهرمانی در فرنگ بر کشتارهای سال 1367 متمرکز شده‌اند؟ چون آیت‌الله محبوب بی‌بی‌سی، حسینعلی منتظری پیش از سال 67 با تمامی جنایات حکومت موافق بودند. بله! سرکوب‌های بهار «عاظادی»، حملة چماقداران به دفاتر روزنامه‌ها، تعطیلی رسانه‌ها، دستگیری و اعدام روزنامه‌نگاران، سرکوب‌های کردستان، خوزستان، بلوچستان، گیلان و ... و از همه مهم‌تر، رویداد ضدانسانی ‌«انقلاب فرهنگی» یا همان تصفیة خونین دانشگاه‌ها، همه و همه مورد تأئید فقیه عالیقدر و دیگر «آیات عظام» قرار داشت! در سال 1360، سالی‌ سرشار از استقلال و آزادی، زمانیکه لباس‌شخصی‌ها جوانان ایرانی را در خیابان می‌ربودند، و به فاصلة 24 ساعت حکم اعدام‌شان را به اجرا می‌گذاشتند، یا زمانیکه دانش‌آموزان را از مدرسه مستقیماً به زندان می‌بردند، فقیه عالیقدر و دیگر «آیات‌عظام» از جمله آخوندها صانعی، دستغیب، و شرکاء خفقان گرفته بودند. ما از این عزیزان تقاضا می‌کنیم بهتر است همچنان سکوت اختیار کنند، چون با اظهارات ابلهانه‌شان نمی‌توانند تنور جنگ زرگری دو طایفة آبمنگل‌ها را گرم کنند. پیش از ادامة مطلب لازم است یک اصل مهم را در مورد تظاهرات یادآور شویم.

در یک تجمع سیاسی شعار دمکراتیک، شعار دمکراسی و حقوق بشر است. شعارهای انسان‌محورکه از جنبة حقوقی «صراحت» داشته باشد. شعارهای «مبهم» نظیر «آزادی» و «استقلال» یا شعارهائی که بر محور «مرگ»، «خشونت» و «توهمات دین» متمرکز شده، در تضاد با دمکراسی قرار می‌گیرد. در این راستا به جرأت می‌توان گفت تظاهرات گروه میرحسین موسوی برای اعتراض به تقلب «فرضی» در مسابقات مارگیری جمکران، هیچ ارتباطی با «دمکراسی» نداشت! این حرکت قانون‌شکنانه و سرکوبگرانه هدفی جز کودتا دنبال نمی‌کرد. یک اصل اساسی را به یاد داشته باشیم، از مسیر غیردمکراتیک هرگز به دمکراسی نمی‌توان رسید. به عبارت دیگر راه غیرمنطقی هرگز به نتیجة‌ منطقی منتهی نخواهد شد. می‌بینیم که هدف دارودستة‌ میرحسین موسوی به هیچ عنوان اعتراض به «تقلب» نبود، چرا که با توسل به تقلب و دروغ نمی‌توان به تقلب اعتراض کرد.

در هر حال، مشکل ما با کل «حکومت اسلامی» و «قوانین الهی» آن است، نه با شخص خامنه‌ای یا احمدی‌نژاد. برای ما هیچ اهمیتی ندارد چه کسانی در رأس این حکومت قرار گیرند،‌ چرا که قوانین حاکمیت مذکور به دلیل تکیه بر دو عامل مبهم «حق الهی» و «حق مردم»، در هر حال با حقوق انسانی ملت ایران در تضاد قرار خواهد گرفت. شرایط غیرانسانی حاکم بر ایرانیان طی سه دهة اخیر شاهدی است بر این مدعا.

بشنو!
این زوزة سگان شکاری است

یکی از مصادیق بارز توحش حکومت جمکران حکم «قصاص» است. این حکم «مقدس» همچون دیگر احکام خداوند ابراهیم، درنده‌خوئی، توحش و انتقام را تشویق می‌کند. به عنوان نمونه بهتر است نگاهی داشته باشیم به گزارش فرانس‌پرس در فیگارو، مورخ 11 اکتبر 2009 از اعدام یک جوان 21 ساله به نام «بهنود شجاعی».

بهنود شجاعی در سن 17 سالگی، در یک نزاع جمعی احسان نصراللهی را به قتل می‌رساند. طی این مدت جاروجنجال فراوانی برای ممانعت از اعدام بهنود شجاعی به راه افتاد. اتحادیه مزور اروپا هم اشک تمساح فراوانی سرازیر کرد، ولی هیچکس نه در ایران و نه در اتحادیة «بشردوست» اروپا «به حکم قصاص» اعتراض نکرد. همه می‌گفتند، قوة قضائیه قصد اعدام جوانی را دارد که هنگام ارتکاب جرم کمتر از 18 سال داشته. ولی هیچکس نمی‌گفت طبق احکام توحش «عدالت علوی»، بهنود شجاعی باید اعدام شود، مگر اینکه «اولیای دم» از خون مقتول بگذرند. اولیای دم کیستند؟ کسانی که فرزندشان به قتل رسیده. آیا از اینان می‌توان توقع داشت با قاتل فرزندشان برخورد منطقی داشته باشند؟ آیا می‌توان به اینان تفهیم کرد که با کشتن قاتل، فرزندشان زنده نخواهد شد؟ خیر! ولی در حکومت اسلامی نه قوة قضائیه که خانوادة مقتول «اجرای عدالت» را بر عهده دارد! پس جای تعجب نیست که عدالت کذا تجلی توحش و تحجر شود.

به گزارش «فرانس پرس»، امروز پدر و مادر مقتول در زندان اوین حکم اعدام قاتل پسرشان را رأساً به اجرا گذاردند. فکر نمی‌کنم بتوان میزان توحش را در یک جامعه تا این حد گسترش داد. افرادی که متحمل خشونت شده‌اند، در کمال خونسردی همان خشونت را «بازتولید» می‌کنند، نام این عمل وحشیانه در حکومت اسلامی «اجرای عدالت» است، آنهم با مجوز قانونی!

به صراحت بگوئیم، چنین توحشی را فقط در «منطق علوی» می‌توان مشاهده کرد. جائی که «حق الهی» بر حق انسان تقدم یافته. و اینچنین است که می‌بینیم قوة قضائیه اجرای حکم اعدام را به خانوادة مقتول واگذار می‌کند تا با ادای «حق الهی» انسان را به مرتبة جانور درنده تنزل ‌د‌هد. وظیفه قوة قضائیه چیست؟ گسترش توحش، یا اجرای عدالت؟ عدالت در یک جامعه چگونه تأمین می‌شود؟ با اجرای عدالت و احقاق حق. پیشتر در این مورد مفصلاً توضیح داده‌ایم پس برای پرهیز از تکرار مکررات، به صورت شتابزده و فهرست‌وار مطالبی را مطرح می‌کنیم. آیا احقاق حق قانونی، تشویق افراد به قتل‌عمد و جنایت و گسترش خشونت است؟ اگر کسی به جرم قتل غیرعمد زندانی شده، برای «اجرای عدالت» باید افراد دیگر را به قاتل و جنایتکار تبدیل کرد؟ نقش «قانون» در جامعه چیست؟ تأمین نظم و امنیت و تلطیف روابط میان افراد جامعه، یا گسترش خشونت و تبدیل جامعة انسانی به باغ وحش؟ می‌بینیم که در حکومت اسلامی، طبق احکام الهی نقش «قانون» گسترش خشونت و توحش شده. این است دلیل تبلیغ رسانه‌های غرب برای آیات عظام، محمدخاتمی و طاعون سبز. دمکراسی‌های تفنگ‌فروش غرب به بهانة حمایت از حقوق‌بشر، آشکارا از «خط امام» پشتیبانی می‌کنند تا تداوم قانون اساسی توحش و حاکمیت تحجر الهی در ایران تضمین شود. از این مرداب رایحة خوش جنگ به مشام‌ تفنگ‌فروشان می‌رسد. تبلیغات برای طاعون سبز و اهدای جوایز به اوباش‌الله حکومت اسلامی در همین راستا صورت می‌پذیرد.

هر چند کاین های‌هوی بیهده‌تان
[...]
سوگ است و سور نیست
پاد افره شما را
روزان آفتابی
دیر است و دور نیست
(شفیعی کدکنی)


...