شنبه، دی ۱۲، ۱۳۸۸


شلوار و شیطان!
...
برخلاف ادعای مزورانة‌ پامنبری‌های حاج اکبربهرمانی، و به ویژه برخلاف اظهارات بیشرمانة‌ پاسدار محسن رضائی در آن نامة سرگشاده، بیانیة اخیر موسوی به هیچ عنوان یک «عقب‌نشینی» به شمار نمی‌رود. کاملاً بر عکس، هدف از صدور چنین بیانیة به ظاهر آشتی‌جویانه و خیرخواهانه‌ای، گسترش دامنة آشوب در کشور «از موضع رسمی»، آنهم جهت ابتر کردن مذاکرات هسته‌ای و مذاکرات صلح در کل منطقه است. پیشتر گفتیم که شهربانی و ساواک جهت فراهم آوردن زمینة فروپاشی، نیروهای ضربت را با لباس شخصی به عنوان «مردم» در برابر نیروهای انتظامی قرار داده‌اند. روز عاشورا همین «مردم» به پاسگاه‌های پلیس حمله کرده و آن‌ها را به آتش کشیدند! خلاصه «طاعون سبز» همچنانکه شاهدیم جنبشی است عاری از هرگونه خشونت که مطالبات خود را به صورت کاملاً «مسالمت آمیز»، یعنی از طریق تهاجم به نیروهای انتظامی و آتش زدن پاسگاه‌های پلیس «بیان» می‌کند.

فیگارو، مورخ اول ژانویه 2010، ضمن ارائة گزارشی از تظاهرات عاشورا، آتش زدن پاسگاه‌های پلیس را «توجیه» کرده. علامت تعجب نمی‌گذاریم، پیشتر هم گفته بودیم، ارتش ناتو قصد براندازی حکومت پوشالی جمکران را دارد و مسلم بدانیم هدف این ارتش جنایتکار به هیچ عنوان استقرار دمکراسی در کشورمان نیست. به همین دلیل است که طاعون سبز روز عاشورا را برای تظاهرات غیرمجاز و تحرکات مبتذل و مزورانة خود برگزیده،‌ تا روایات و قصص کربلا و مزخرفات مقدس فضای سیاسی را اشباع کند، و مطالبات واقعی ملت ایران به پشت صحنه رانده شود. در راستای گسترش دامنة مقدسات بر کل جامعه، ‌ سرداران جمکران که پیشتر به «جهاد» با کفش و تنبان «موهن» ملت ایران مشغول بودند، اجباراً جبهة جدیدی گشوده، نبرد با «شیطان‌پرستان»‌ را آغاز کرده‌اند!

شیطان‌پرست کسی است که «شلوار گشاد» و لباس‌هائی به «رنگ شاد»‌ بر تن دارد که در قاموس روضه‌خوانان «رنگ جلف» خوانده می‌شود. شیطان‌پرست همچنین دستبندهای عجیب هم بر دست داشته و خلاصه «هویت» نسل جدید را به شدت تهدید می‌کند! «مهرنیوز»، مورخ 12 دی‌ماه سالجاری در گزارشی تحت عنوان، «کمین 70 فرقة شیطان‌پرستی بر سر راه جوانان» در مورد این دشمن بزرگ مطلب مفصلی ارائه کرده و می‌نویسد، «تعداد انگشت‌شماری» از این افراد در شهر کرج مشاهده شده‌اند و این «هشداردهنده» است! بله ما هم فکر می‌کنیم مشاهدة «شلوار گشاد» و «رنگ‌های شاد» حتی به تعداد انگشت‌شمار در کرج، به راستی تهدید بزرگی برای «اسلام ناب» و عدالت علوی خواهد بود، چرا که تازیان صحرای عربستان اصلاً شلوار به پا نداشتند، چه رسد به نوع گشادش! همچنین در صدر اسلام جز «رنگ شتری» و رنگ‌های «دینی» ملهم از پشم بز و گوسفند، دیگر رنگ‌ها، از جمله رنگ‌های شاد، بسیار غیراسلامی به شمار می‌رفت. اصولاً امپراطوران ساسانی به دلیل استفاده از لباس‌های ابریشمین به رنگ زعفران ـ نماد خورشید ـ از اعراب بادیه‌نشین شکست خوردند! «رنگ» دربار ‌ساسانیان هم در برابر رنگ «برحق» پشم بز و گوسفند و شتر «باطل» بود! و از آنجا که «حق» بر «باطل» پیروز است، امروز ملت ایران در لجنزار پیروزی حق کذا فرو رفته و به هیچ ترتیبی نمی‌تواند خود را از شر پیروزی حق نجات دهد. باری مهرنیوز می‌نویسد، اگر اوضاع به همین روال ادامه یابد، بعضی‌ها جامعه را بر علیه دین تحریک کرده و «برای خود از آب گل‌آلود ماهی‌های فربه» می‌گیرند و ... و خلاصه بگوئیم، به ادعای مهرنیوز، اگر این ماهیان فربه را دیگران صید کنند، اسلام در خطر است:

«شلوارهای گشاد [...] انگشتر‌های تیغ‌‌دار، دستبندهای عجیب [...]‌ نشانه‌های ویژه گروه‌های همسو با شیطان‌پرستی است [...] امروز ابرقدرت‌های جهان [...] می‌کوشند تا هویت، اندیشه و باور حاکم بر افراد یک جامعه را بر علیه دین، مذهب و ملیت آن کشور تحریک کنند و از آب گل آلود برای خود ماهی‌های فربه بگیرند[...]»

بله این ماهی‌های «تپل‌مپل» فقط نصیب همان ابرقدرت‌ها خواهد شد که به ذهن و ضمیر افراد جامعه، به ویژه جوانان نفوذ می‌کنند و باعث می‌شوند «تعصب» اینان به قوانین و هنجارهای جامعه از بین برود و به ادعای «مهرنیوز» این فاجعه یعنی «تسلیم در برابر دشمن، آنهم «بدون جنگ و خونریزی!» می‌بینیم که به زعم گورکن‌ها اصولاً لزومی ندارد قوانین «اجرا» شود، همینکه به قوانین «تعصب» داشته باشید کفایت خواهد کرد، ‌ چرا که «قوانین» روضه خوان‌ها از توضیح‌المسائل و حدیث و روایات شیعی‌مسلکان استخراج شده و جملگی «مقدس» است. در نتیجه شاهدیم که دارودستة میرحسین موسوی چند ماه است در کمال استقلال و آزادی قوانین را زیرپا می‌گذارند، ولی از آنجا که به اسلام «تعصب» دارند، هیچکس مزاحم‌شان نمی‌شود! این است فواید حماقت یا همان «تعصب»:

«جامعه‌ای که [افراد آن] نسبت به هنجارها و [قوانین‌اش] تعصب خاصی نداشته باشند‌، هنگام خطر نیز واکنش لازم را برای نجات [...] از خود بروز نمی‌دهند که این یعنی تسلیم در برابر دشمن، بدون جنگ و خونریزی!»


آری! زندگی همان جنگ و خونریزی است! بدون خون و خون‌کشی این زندگی چه لطفی دارد؟ پس «تعصب» داشته باشید، که در غیر اینصورت ممکن است از بد روزگار با مسائل زندگی برخورد منطقی داشته و پرخاشگری، جنگ و خونریزی و وحشی‌گری را محکوم بدانید و از این طریق دست اربابان حکومت اسلامی را حسابی در پوست گردو بگذارید. اگر از بلاهت و حماقت فاصله بگیرید، و دست از فضولی در دین و ایمان و اعتقادات و باورها و گرایش سیاسی دیگران برداشته پرسش‌های منطقی مطرح کنید، در جرگة شیطان‌پرستان قرار می‌گیرید. به عنوان نمونه اگر از خود و اطرافیان‌تان بپرسید، پس از گذشت سی‌سال از استقرار یک حکومت‌ اسلامی «آزاد»، «مستقل» و به ویژه «مردمی»، چرا می‌باید مشکلات اقتصادی ملت ایران، بیکاری، تورم، تعطیلی‌کارخانه‌ها، اخراج کارگران، کمبود مسکن و فقر روزافزون در پس پردة جنجال مهوع «‌انتخابات» پنهان بماند؟ شلوارگشاد که هیچ، حتی اگر «ک...ن‌برهنه» هم باشید از سوی گورکن‌ها به شیطان‌پرستی متهم خواهید شد، چرا که با سوءاستفاده از مسائل سیاسی، مشکلات اجتماعی را به حکومت دینی «منتسب» کرده‌اید! حال آنکه حکومت دینی اصولاً با اقتصاد کاری ندارد! قبلاً هم که خمینی گفته بود، «اقتصاد مال خر است!» به همین دلیل، در این حکومت مقدس امور اقتصادی از بارگاه الهی در لندن و واشنگتن اداره می‌شود:

«تلاش برای دوری جوانان از [...] اندیشه های ناب اسلام [...] خشن جلوه دادن اسلام [...] سوءاستفاده از مشکلات اجتماعی نظیر بیکاری، گرانی، تورم [...] و منتسب کردن آن‌ها به حکومت دینی در کشور [...] اندیشه‌هائی است که امروز در قالب فرقه‌های انحرافی و مکاتب الحادی به آحاد مختلف جامعه عرضه می‌شود.»

بله، بیکاری، گرانی و تورم هیچ ارتباطی به حکومت اسلامی ندارد! تقصیر «دیگران» است! حکومت هر چه باشد، همین شرایط بر ملت ایران تحمیل خواهد شد، و به همین دلیل است که آنگلوساکسون‌ها این حکومت توحش‌‌ناب را در ایران مستقر کرده‌اند تا ما ملت بی‌جهت «چشم بسته» به مسائل بی‌اهمیت «مادی» مشغول نشویم و «با چشم باز»‌ سرمان را به «معنویات» گرم کنیم. چه در غیراینصورت، نه تنها جان و مال که «ناموس‌مان» نیز برباد می‌رود و خلاصه این اسلام عزیز خدشه‌دار می‌شود. می‌دانیم که اسلام است و «ناموس»! و به قول راوی «توپ مرواری» تمام «فلسفة‌ اسلام» بر همان «یک وجب پائین تنه» استوار شده:

«این موضوعات [...] تعداد قابل توجهی را به سمت خود کشانده [...] تا شاید جوانان و نوجوانان رشید این کشور با چشمانی بسته و ذهنی‌ گنگ در صف فریب خوردگان اهریمن بایستند و چه بسا در این راه جان و مال و ناموس خود را نیز از دست بدهند.»


البته باید به اهالی مهرنیوز یادآور شویم در دین زرتشت اهریمن هیچکس را نمی‌فریبد بلکه انسان در «انتخاب» راه نیک اهورامزدا و راه اهریمن «آزاد» است. به عبارت دیگر اهورامزدا انسان را برخوردار از «حق انتخاب آزاد» می‌داند. پس بهتر است شما بندگان حقیر خداوند ابراهیم، اهریمن را در ترادف با شیطان ادیان ابراهیمی قرار ندهید که شیطان از بندگان خداوندتان «انسانی‌ات» ‌بیشتری دارد، بگذریم! می‌بینیم که در قاموس گورکن‌ها، جوانان رشید در واقع در ردة «مهجور» و «صغیر» قرار دارند و «چشم بسته» فریب هم می‌خورند و ... و ناموس‌شان هم «به کیشی می‌آید و به فیشی می‌رود»! پس درود ما بر مش‌قاسم گرامی که در رمان «دائی‌جان ناپلئون» همواره «ناموس» را مترادف با «باد شکم» می‌دانست و خروج آن، یعنی عمل خداپسندانة «گو...یدن» را «بی‌ناموسی» می‌خواند. باری برای حفظ نوامیس، یا بهتر بگوئیم برای ممانعت از خروج باد کذا از شکم امت اسلام، مهرنیوز دست به دامان «حجت‌الاسلام مسعودی»، رئیس ادارة تبلیغات اسلامی کرج شده و ایشان نیز به نوبة خود از «شهروندان» می‌خواهند، به کمک اسلام بر هوای نفس غلبه کنند! نمی‌دانستیم پوشیدن شلوار گشاد در قاموس گورکن‌ها «هوای نفس» خوانده می‌شود:

«رئیس ادارة‌ تبلیغات اسلامی شمال کرج [...] از شهروندان به ویژه جوانان خواست تا با تمسک به ارزش‌های دینی و تعالیم ناب اسلام هوای نفس را مغلوب اراده و ایمان خویش سازند.»


بله، جوانان با تمسک به ارزش‌های دینی از شلوارهای گشاد بپرهیزند. جوانان مراقب باشند که در صورت هر نوع فعالیت «غیردینی»، ‌ ممکن است مثل اهالی آن روستای پاکستان که در ماه مبارک محرم «والیبال» بازی می‌کردند، با بمب منفجر شوند و بوق‌های غرب نیز انفجار را به طالبان و القاعده نسبت دهند. همچنانکه ترور یک گروه از مأموران سازمان سیا در افغانستان را به گردن همین طالبان مفلوک انداختند، حال آنکه واقعیت جز این است. واقعیت این است که در ینگه‌دنیا، در رأس هرم قدرت کار به درگیری مستقیم کشیده!

روشن‌تر بگوئیم، دعوا بر سر مسیر «مبارزه با تروریسم» است. طرفداران مذاکره با طالبان، با پروپاگاند پیرامون مسلمانانی که در غرب «نیت» عملیات تروریستی دارند، از طریق اختراع داستان همان جوانک نیجریائی و یا «بی‌بی‌گوزک» تهاجم به «کاریکاتوریست دانمارکی» با گسترش لات‌بازی و برپائی نمایشات «توهین به مقدسات» در واقع به زمینه‌سازی جهت مذاکره با طالبان مشغول شده‌اند. حال آنکه، فرماندهان پنتاگون که صرفاً به دلیل تعهدات جهانی برای مبارزه با «تروریسم» به افغانستان لشکرکشی کرده‌اند خود را متعهد به برخورد با «القاعده» نمی‌بینند. اینجاست که اوباما ناگهان آن جوانک نیجریائی را در ارتباط با سازمان «القاعده»، مستقر در یمن رویت می‌کند! می‌بینیم که ارتش ناتو ضمن «مذاکره» با تروریست‌ها، در همة کشورهای جهان «تروریست مسلمان» کشف می‌کند، و روشن است که در این صورت مجبور به گسترش دامنة عملیات خود بر علیه اینان شود. چرا که پس از حوادث 11 سپتامبر حاکمیت آمریکا رسماً در برابر سیاست‌های جهانی، مبارزه با تروریسم را متعهد شده! در نتیجه هر جا گروه‌های تروریست فعال شوند، آمریکا هم می‌باید در محل حضور نظامی داشته باشد. این سیاست را گسترش رسمی بحران می‌خوانند، و صدور بیانیة مزورانة میرحسین موسوی در چارچوب همین سیاست «گسترش بحران» و «رسمیت دادن» به آن قرار می‌گیرد.

روند نمایشنامة مهوع آنگلوساکسون‌ها این است که در مرحلة نخست،‌ مقام معظم بیانیة کذا را مثبت ارزیابی کرده، از «گناه»‌ میرحسین می‌گذرند! در نتیجه قوة قضائیه که طی7 ماه اخیر به دلیل کوری و کری مصلحتی، از قانون‌شکنی‌های آشکار کروبی و موسوی کاملاً بی‌خبر بوده، یک‌باره از خواب بیدار شده و با توجه به ابراز مراتب مهر و عطوفت رهبری در حق موسوی جلاد و کروبی شیاد، جرم سنگین ایندو خائن و خودفروخته را نادیده می‌گیرد، و آنان را تحت پیگرد قانونی قرار نخواهد داد! در این مرحله است که موسوی و کروبی از جایگاه مطرود و منزوی و مجرم خارج شده،‌ در جایگاه «رهبری» محبوب و مردمی «اوپوزیسیون» حکومتی قرار می‌گیرند و با تکیه بر پشتوانة فرضی مردمی خود، از طریق توسل به «اصل 27 قانون اساسی»، به هر مناسبتی در داخل کشور «تظاهرات مجاز» به راه می‌اندازند! این تظاهرات مجاز نیز ضمن سرکوب مخالفان تقدس‌پروری و توحش خط امام در داخل، در منطقه از سیاست مطلوب آمریکا، یعنی یکجانبه‌گرائی، نقض مقررات و قوانین بین‌المللی آنهم با شعار «نبرد با اسرائیل» حمایت تام به عمل خواهد آورد!

اظهارات احمقانة «سارا پی‌لین» در فاکس‌نیوز را می‌توان در راستای همین سیاست جنگ طلبانة یانکی‌ها بررسی کرد. این گاوچران مؤنث به اهالی فاکس نیوز می‌فرمایند، «احمدی‌نژاد حق ندارد از آمریکا ابراز نفرت کند،‌ یا خواهان نابودی اسرائیل شود.» حنازرچوبه مورخ، 12 دیماه سالجاری، اظهارات حاجیه پی‌لین را با کد: 873185 منتشر کرده. البته ایراد چنین سخنان مضحکی آنهم وقتی مهرورزی به تغییر موضع ناچار شده، بیشتر جنبة رد گم کردن دارد و در واقع پیامی است به پیروان خط توحش ‌امام، یعنی همان رهبران طاعون سبز. اینان «روابط پنهان» با آمریکا را به ویژه در زمینه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی می‌پرستند و در راستای همین پنهان‌پرستی است که برای رسیدن به «قدس شریف» سه دهه است از اسرائیل سلاح و تجهیزات دریافت می‌کنند. چرا که پیشتر راه قدس از کربلا می‌گذشت، و اخیراً محفل کودتای ننگین 22 بهمن باز هم چشم‌شان به جمال «صدامیان» در عراق روشن شده و در حمایت از بیانیة ‌موسوی «نامة سرگشاده» به رهبر می‌نویسند. خلاصه بگوئیم، در عمل «سارا پی‌لین»، نامزد احتمالی حزب جمهوریخواه در انتخابات آیندة ایالات متحد، از هم اکنون «قطب‌نمای بصیرت» را به دست «نوکران سبز» داده و می‌‌پندارد، یا بهتر بگوئیم از صمیم قلب آرزو دارد که، آلترناتیو احمدی‌نژاد در ایران همین میرحسین موسوی باشد؛ البته آرزو بر جوانان عیب نیست! اما در همینجا بگوئیم سارا پی‌لین که از نظر شناخت و آگاهی از «مسائل جهانی» از «نوجوانان» دنیای سیاست‌ به شمار می‌رود، سخت کور خوانده. آنگلوساکسون‌ها به هر ترفندی متوسل شوند، می‌باید دکان طالبان‌پروری را نه تنها در ایران و افغانستان که در کل منطقه برچینند؛ این بازی‌ دیگر به پایان رسیده!



...

جمعه، دی ۱۱، ۱۳۸۸


نقش اهرمن!
...

دور! ای خسته از این راه تباه
[...]
ای بسا غول فریب
که در آن گوشه نشسته است به راه تو، به پاس

ما از مدافعان دمکراسی و آزادی بیان می‌خواهیم از شرکت در هر گونه تجمع و تظاهرات سیاسی خودداری کنند. حکومت اسلامی در مسیر استعماری «خودبراندازی» پای گذارده و به همین دلیل است که ادبیات سیاسی طرفداران و مخالفانمایان آن به ورطة افراط افتاده. از اینرو و داس‌الله نیز که تا دیروز در آغوش نعلین جا خوش کرده بود و برای محمد خاتمی سینه می‌زد، اکنون به همان زبان ابتذال آخوندی به انتقاد از «اومانیست‌ها» مشغول شده و دیگر به کمتر از «انقلاب کارگری» رضایت نمی‌دهد. روشن‌تر بگوئیم یک بار دیگر برای استقرار فاشیسم نوین در ایران، «چپ‌نمایان» جیره‌خوار سازمان سیا دست دوستی به سوی افراط‌گرایان راست دراز کرده‌اند. «بی‌بی‌سی» هم طبق معمول نقش شیپور فاشیست‌ها را ایفا می‌کند. رسانة حاکمیت بریتانیا با انتشار هفدهمین بیانیة میرحسین موسوی،‌ با یک تیر چندین و چند نشان زده. این رسانه با انتشار بیانیة مذکور از یکسو، به تأئید تلویحی همة «شایعات» پیرامون «قتل» تظاهرکنندگان عاشورا و از سوی دیگر به تکرار سخنان ابلهانة خمینی که در بیانیة موسوی «بازتولید» شده همت گمارده.

دور شو، دور که در سینة آن چشمة خشک
گرزه مارست که چنبر زده بر دامن سنگ
تشنة جان تو تا از بن دندان ستیز
[...]
پای چالاک کن این سایة اوست
نقش آن اهرمن‌ست اینکه در افتاده به سنگ

در واقع، هر چه اوضاع آمریکا و متحدان‌اش در افغانستان وخیم‌تر می‌‌شود، صدای زوزة‌ سگ‌های هارشان در کشورمان بلندتر و بلندتر به گوش می‌رسد. کار به جائی رسیده که برای ارعاب ما ملت، هر دو گروه جیره‌خوار آمریکا در مورد «قتل محارب»،‌ «توهین به عاشورا» و سردادن عربدة شبانة‌ «الله‌اکبر» و «شهادت در راه اسلام عزیز» ‌ به «اجماع» رسیده‌‌اند! منتهی یک گروه، علاوه بر «الله‌اکبر» یک عربدة‌ «خامنه‌ای رهبر» هم ضمیمه خواهد کرد. این نمایش مهوع خشونت‌بار بازتولید همان برنامة آنگلوساکسون‌ها در پاکستان است که در ایران به صحنه آمده: جنگ حکومت طالبان با گروه طالبان‌تر!

این هیولای سیاه
چیست کآویخته از دور به راه تو نگاه
چه هوس‌های فروزنده و امید دراز
که فرو مرده و پوسیده در این دشت خموش

پس از 6 ماه لات‌بازی، عاقبت میرحسین موسوی با صدور یک بیانیة مضحک و مزورانه «روغن چراغ ریخته را نذر مسجد کرده»، برای «شهادت» ابراز آمادگی فرمود. نیازی به توضیح نیست که کرکس‌های طالبان‌پرور بلافاصله «خبر» رشادت «حسین» 68 ساله را به گوش جهانیان رسانده و تأکید کردند که «موسوی» حاضر است جان خود را در راه «پیروزی اصلاحات» فدا کند. پیشتر گفتیم که اربابان میرحسین موسوی از او خواسته‌اند تا نقش حسین را ایفا کند. البته این حسین با آن حسین صحرای کربلا تفاوت‌هائی دارد که از چشم اعضای سازمان ناتو پنهان مانده! نخست‌ اینکه حسین اسطوره‌ها جوان بود و هرگز در حاکمیت، آنهم به عنوان عامل سرکوب استعمار شرکت نکرده بود. حال آنکه حسین هزارة سوم نزدیک به هفتاد سال عمر کرده و در کارنامة درخشان‌اش فقط سی‌سال جنایت و تاراج و سرکوب به چشم می‌خورد! ساده‌تر بگوئیم حسین دوران مدرن پس از سی سال کارگزاری یک حکومت که به قول خودشان «یزیدی» است، ‌ اینک می‌خواهد برای تأمین منافع ارباب در ایران نقش امام حسین «اسطوره‌ها» را ایفا کند. به همین دلیل بود که روز عاشورا یک «ابوالفضل شهید» تقدیم‌شان کردند تا بدانند و آگاه باشند که باید تا آخرین نفس به نوکری ادامه داد.

کاروان‌ها زده اندر خم این گردنه، دزد
دور شو! از دل این دره که این کوه فسون‌خیز بلند
رازها دارد از آن کهنه هراس

همچنانکه گفتیم هدف آنگلوساکسون‌ها تحمیل اسطوره‌های شیعی‌مسلکان به ادبیات سیاسی ایران در هزارة‌سوم است، و برای تحقق چنین اهداف مقدسی باید شاهد «تظاهرات مکمل» حکومت و مخالف‌نمایان‌اش باشیم. تظاهراتی که جز عمله و اکرة حکومت و شوت وپرت‌ها احدی در آن شرکت نمی‌کند. به عبارت دیگر در سراسر کشور، مجموع تظاهرکنندگان ـ چه مخالف و چه طرفدار دولت ـ با آن 85 درصد «جادوئی» که سازمان سیا برای ایجاد مشروعیت جهت نوکران‌اش در افکار عمومی غرب در بوق گذاشته بود حداقل 60 درصدی فاصله دارد! روشن‌تر بگوئیم با این تظاهرات حداقل دروغ اربابان حکومت طالبان جمکران در لندن و واشنگتن برملا شده.

باری پس از شکست تظاهرات عاشورا، اربابان حکومت اسلامی خواهان استقرار نوکران‌شان در جایگاه رهبران «اوپوزیسیون» شده‌اند، البته به عنوان داوطلبان شهادت. صدور بیانیة‌ بیشرمانة‌ میرحسین موسوی را در این راستا می‌توان تحلیل کرد. این بیانیه جهت سرکوب مخالفان حکومت و به پشت صحنه راندن مطالبات صنفی صادر شده، و هدف صادرکنندگان واقعی آن آغاز شبیخون و تهاجم پس از «عقیده‌سازی» و «سربازگیری» پیرامون «آزادی‌ها»‌، یعنی «آزادی زندانیان سیاسی» و چند آزادی فریبندة دیگر از جمله «آزادی مطبوعات» است. پس همینجا یادآور ‌شویم که «زندانیان سیاسی» از نظر موسوی به همان زندانیان «تزئینی» حکومت محدود می‌شوند. زندانیانی که جهت توجیه مشروعیت «جنبش سبز» در «هتل‌ ـ زندان‌های» جمکران فعلاً اقامت گزیده‌اند، و پیوسته در جریان اخبار «نگران کننده» از وضعیت جسمانی‌شان قرار می‌گیریم. در مورد «آزادی مطبوعات» نیز آقای موسوی بهتر است چارچوب این «آزادی‌» را در برابر افکارعمومی مشخص کنند. پس از مشاهدة‌ عملکرد موسوی و کروبی طی سه‌دهة گذشته مشکل می‌توان «اعتقاد» اینان را به آزادی مطبوعات پذیرفت!‌

ولی منظور از «آزادی زندانیان سیاسی» و مطبوعات هر چه باشد، به صراحت می‌بینیم که در بیانیة احمق‌فریب اخیر، موسوی دیگر از «تقلب» سخن به میان نیاورده! ایشان با پرروئی تمام ضمن سرقت بخشی از مطالبات «غیرصنفی» ایرانیان، از جمله «آزادی زندانیان سیاسی» خواهان آزادی‌های دیگری نیز می‌شوند که در گسست کامل با مسائل اقتصادی و معیشتی ایرانیان قرار گرفته، صرفاً جنبة‌ پوچ و «سیاسی»‌ دارد. در این راستا موسوی ضمن تأکید بر اصل 27 قانون اساسی گنگ و متناقض حکومت اسلامی، خواهان «آزادی تجمعات سیاسی» نیز شده! تجمعاتی که طبق همان اصل 27 نمی‌باید «مخل به مبانی اسلام» تلقی شود! پیشتر در مورد ابهام قانون اساسی و اصل 27 توضیح داده‌ایم پس تکرار مکررات نکنیم بهتر است.

باری میرحسین در بیانیة خود «دولت پاسخگو» هم می‌طلبد! می‌دانیم که شخص موسوی طی دوران نخست وزیری خیلی «پاسخگو» بود، و مسلماً به دلیل «آگاهی» و «عادت» به پاسخگوئی، امروز نه تنها مفهوم «دولت پاسخگو» را نیک می‌شناسد که خواهان پاسخگوئی دولت مهرورزی به مشکلاتی شده که ریشه در سه دهه حکومت توحش بر ملت ایران دارد. خلاصه کنیم بیانیة موسوی هدفی جز گسترش آشوب جهت ایجاد فرصت برای اربابان دنبال نمی‌کند. به عبارت دیگر اربابان موسوی قصد دارند فضای اجتماعی کشور را با هیاهوی سیاسی پیرامون واژة پوچ «آزادی» و «مقدسات اسلامی» اشغال کنند.

در این راستا،‌ میرحسین موسوی ضمن ابراز تأسف از «توهین به عاشورا»، برای «شهادت»‌ نیز ابراز آمادگی کرده و به همه یادآوری می‌کند که «استقلال»‌ هم دارد! البته در کشورمان، از این قماش «استقلال» برای همة جیره‌خواران کارخانة رجاله پروری فراهم بوده و هست. ولی دورة توزیع رایگان چنین آزادی و استقلال، ویژة نوکران آنگلوساکسون‌ها دیگر به سر آمده.

و اما در گیرودار این لات‌بازی استعماری میرحسین است که نیویورک‌تایمز، با وقاحت همیشگی، زبان به تأئید حکومت اسلامی گشوده و «تئوکراتیک»‌ بودن آنرا بکلی نفی می‌کند، البته به بهانة همدردی با تظاهرکنندگان روز عاشورا! همان‌ها که روز گذشته هم در صفوف «طرفداران دولت» به نفع خامنه‌ای شعار می‌دادند. بله، بوق طالبان‌‌پرستان سازمان سیا به این نتیجه رسیده که حکومت اسلامی جمکران دیگر «الهی» و آسمانی نیست، چرا که در روز «مقدس» عاشورا تظاهرکنندگان «مسلمان» را به قتل رسانده، و این جنایات ثابت می‌کند که حکومت اسلامی جمکران دیگر نمی‌تواند یک «تئوکراسی» به شمار آید! به عبارت دیگر شیپور گروه برژینسکی چنین القاء می‌کند که «حکومت الهی» هرگز جنایت نمی‌کند و خیلی خیلی هم مهربان است. واقعاً چه خوب شد که نیویورک‌تایمز به ما این نکتة مهم را گوشزد کرد، ما هم دیگر نمی‌باید بگوئیم که برپائی انتخابات در یک تئوکراسی جز یک شبیه‌سازی مضحک هیچ نیست. از این پس، به دلیل «کشف» نیویورک‌تایمز و‌ براساس همین براهین گوساله پسند برپائی انتخابات نیز در حکومت اسلامی جمکران شبیه‌سازی نخواهد بود.

«آمدی، وه که چه مشتاق و پریشان بودم!» واقعاً ما ملت با بی‌صبری منتظر بودیم تا قلم به مزدهای سازمان سیا در نیویورک‌تایمز برای‌مان از «حکومت زمینی»‌ یک «تعریف جامع» و ابلهانه ارائه دهند، که اینکار را هم کردند. اربابان این رسانه عشق عجیبی به اسلام و شهرک‌سازی اسرائیل دارند، به همین دلیل برای ارائة تصویر دلپذیر از اسلام و آیات قرآن شبانه روز تلاش می‌کنند تا از زبان امثال لاله بختیار به ما بگویند، قرآن هیچوقت نگفته زنانی که تمکین نمی‌کنند باید کتک نوش جان کنند و ... و مزخرفاتی از این قبیل! پیش از ادامة مطلب در مورد وبلاگ «پادشاه یمن» توضیح دهیم آنچه در مورد افغانستان، به نقل از سایت «نووستی» نقل شد، فقط شامل «تاریخ تهاجم نظامی، امضاء طرح آشتی ملی‌ در سازمان ملل و تاریخ خروج ارتش شوروی از افغانستان» بود که ما آن را در ارتباط با جنگ عراق قرار دادیم. یادآور شویم در این وبلاگ هر مطلبی که «نقل به مضمون» شود در متن وبلاگ درون «گیمه» قرار می‌گیرد، و نقل قول‌ها همه خارج از متن در «گیمه» گذاشته می‌شود. حال که با مقررات این وبلاگ آشنا شدیم بازگردیم به «تظاهرات مکمل» دو گروه طالبان در حکومت جمکران، با شعارهای گنگ و خشونت‌گستر.

بارها در این وبلاگ توضیح داده‌ایم، باز هم می‌گوئیم، خارج از تعلیق مذاکرات هسته‌ای، تظاهرات غیرمجاز مخالف‌نمایان حکومت جمکران فقط برای توجیه سرکوب مخالفان «واقعی» حکومت اسلامی به راه افتاده و هیچ هدف دیگری دنبال نمی‌کند. چرا راه دور برویم، این تظاهرکنندگان با «شرافت» اگر ریگی به کفش ندارند چرا برای تجمع روز «عاشورا» را برگزیده‌اند؟ مگر این مبارزان راه «حق»‌ علیه «باطل» نمی‌دانند که چنین روزی برای شیعیان «تقدس» دارد و تجمع‌ مخالفان فرضی حکومت شیعی‌مسلکان در این روز خاص می‌تواند برای‌ «جنبش سبز» زیان‌آور باشد؟ کسی که فعالیت سیاسی می‌کند، علاوه بر آگاهی از شرایط می‌باید از حداقل شعور نیز برخوردار باشد. البته از نظر ما همچنانکه در وبلاگ «پادشاه یمن» هم گفتیم، تظاهرکنندگان عاشورا همان عمله و اکرة حکومت بودند. ولی فرض کنیم که ما اشتباه کردیم، و اینان از مخالفان حکومت بوده‌اند، بسیار خوب!

می‌دانیم که وزارت کشور برای تظاهرات عاشورا مجوز صادر نکرده بود و تظاهرات مذکور در هر حال غیر مجاز بوده. حال این سوال مطرح می‌شود که اگر مخالفان فرضی در هر حال مجوز تظاهرات ندارند، چرا برای تظاهرات‌شان روزی را انتخاب کردند که روز سوگواری برای امام سوم شیعیان است، و اگر کسی در این روز سرفه کند، ممکن است به جرم قهقهه زدن در روز شهادت جانگداز «سالار شهیدان» تحت پیگرد قانونی قرار گیرد؟ بالاخره این مبارزان که با حکومت باغ وحش ناتو بیگانه نیستند، مگر در همین حکومت «الهی» برای مبارزه با چکمة‌ زنان و کفش و تنبان «موهن» اعلام «جهاد» نکرده‌اند، پس چرا بعضی‌ها نه تنها روز عاشورا تظاهرات می‌کنند، که شعارهای‌شان هم می‌تواند «توهین به مقدسات» حکومت «تعبیر» شود؟

ممکن است افرادی ادعا کنند که رسانه‌های حکومت دروغ می‌گویند، و آن بوزینه‌ای که حکم قتل «محارب با خدا» صادر می‌کند در جریان شعارهای واقعی «مردم» نبوده! ما هم می‌پذیریم و می‌پرسیم شعارهای شما شامل «مرگ بر خامنه‌ای، مرگ بر دیکتاتور، یا احمدی‌نژاد، استعفا، استعفاء و غیره» نبوده؟ چرا! علیرغم دروغ‌پردازی رسانه‌های حکومت، شما به این شعارهای مبهم و خشونت‌گستر، یا بهتر بگوئیم به این شعارهای ابلهانه متوسل شدید، ‌ و «منابع ما» مؤثق‌اند. «توهین» به عاشورا و مقدسات را رها می‌کنیم چرا که از نظر ما به راه انداختن «عزاداران حسینی» در خیابان‌ها از طرف هر گروه و هر تشکلی فی‌نفسه نوعی اعمال خشونت است، در نتیجه به گسترش خشونت بیشتر منجر خواهد شد. پس می‌پردازیم به سه شعار «مؤثق» که در بالا به آن اشاره کردیم، ‌ تا روشن شود هدف از طرح این شعارها فقط به بیراهه کشاندن مطالبات واقعی ملت ایران است.

به چه دلیل شعار «مرگ» سر می‌دهید؟ مگر، مرگ خامنه‌ای مشکلات ما را حل می‌کند؟ فرض کنیم خامنه‌ای همین امروز بمیرد، مجلس خبرگان بلافاصله یک زبالة دیگر و یا مجموعه‌ای از زباله‌ها را بجای او خواهد نشاند. به همچنین است در مورد شعار «مرگ بر دیکتاتور!» مخالف این دیکتاتور ـ علی خامنه‌ای ـ هستید، یا به طور کلی با دیکتاتوری مخالف‌اید؟ اگر خواهان برچیده شدن بساط دیکتاتوری هستید، چرا یکبار شعار «زنده باد دمکراسی» از زبان‌‌تان شنیده نشده؟ با دمکراسی هم مخالف‌اید؟ هیچ اشکالی ندارد، همه نمی‌توانند طرفدار دمکراسی باشند، ولی مخالفان دمکراسی حداقل باید این شهامت را داشته باشند که مطالبات صریح خود را مطرح کرده و به همه بگویند که خواهان دمکراسی نیستند. اما شما آشکارا نمی‌گوئید چه می‌خواهید و برای فریفتن مردم، آنچه را که هیچکس نمی‌خواهد و همه مردود می‌شمارند مطرح می‌کنید تا سربازان بیشتری پیرامون شعارهای پوچ بسیج کنید.

اشکال کارتان همین است که همچون امام دجال‌تان به زبان «پفیوزی» متوسل شده، شعار مبهم «مرگ بر شاه» و «استقلال، آزادی» سر می‌دهید. پس دلیلی ندارد که طرفداران دمکراسی و مدافعان اعلامیة جهانی حقوق‌بشر از شما حمایت هم به عمل آورند! ما برای همة کسانی که در تظاهرات جان خود را از دست داده‌اند، عمیقاً متاسف‌ایم، ولی حاضر نیستیم از یک فاشیسم تازه نفس در برابر یک فاشیسم فرسوده پشتیبانی کنیم، تا منافع ارتش ناتو در منطقه تضمین شود. منافع ‌ملی ایران هرگز با منافع غرب هم‌سوئی نداشته و نخواهد داشت، غرب استعمارگر است و ما استعمارزده.

شام خونین شد و خورشید نشست
[...]
‌شب فرود آمد و لغزید به کوه
چیست ای رهگذر این سایه که چالاک چو گرد
می‌شتابد ز پی‌ات از دل این راه سپید
وای بر جان تو، وای!
رهگذر! دیو رسید

استقرار حکومت‌های اسلامی در ایران و سپس در افغانستان و عراق شاهدی است بر این مدعا که ارتش جنایتکار ناتو و فرمانده‌اش در ایالات متحد با چنگ و دندان از هر قماش «تئوکراسی» در جهان سوم حمایت خواهند کرد، چرا که حکومت‌های مدعی تقدس الهی منافع اینان را به مراتب بهتر از دیکتاتوری‌های غیرالهی تأمین می‌کنند. حکومت اسلامی جمکران و به ویژه جنگ 8 ساله با عراق به بهترین وجه این موضع را ثابت می‌کند. و اگر به سایت «تابناک» نگاهی بیندازیم خواهیم دید که بعضی‌ها در ایران و در عراق خود را برای نبرد با «صدامیان» آماده می‌کنند! به عبارت دیگر زمزمة استقرار حکومت لائیک در عراق به گوش می‌رسد، در نتیجه آنگلوساکسون‌ها، در میانمدت ناچارند هر چه «اسلام» طی سدة اخیر در منطقه «تولید» کرده‌اند جمع کرده و در ایران و مصر تخلیه کنند،‌ تا از این طریق برنامة شهرک‌سازی اسرائیل و اخراج فلسطینیان در سایة زوزه‌های «فدائیان اسلام» تداوم یابد. طرفداران «جنبش‌سبز» هم که مسلماً با این برنامة استعماری مخالف‌اند و فقط به همین دلیل است که شعار «احمدی، استعفاء» سر می‌دهند!

پس طرفداران «جنبش سبز» باید نخست به ما ملت بگویند، اولاً استعفای احمدی‌نژاد چه معجزاتی را در ایران محقق خواهد کرد، ثانیاً به چه دلیل در خیابان خواهان استعفای یک رئیس «جمهور» می‌شوند؟ حتی در دوران امام روشن‌ضمیرتان هم «مردم» رئیس جمهور را در خیابان «عزل» نکرده بودند. در دوران امام‌تان که ارواح شکم‌شان خیلی به «رأی مردم» احترام می‌گذاشتند، نمایندگان محبوب و برگزیدة‌ «مردم» به عدم کفایت رئیس جمهور «برگزیده» و محبوب و مردمی «رأی»‌ دادند بعد «مردم» در گروه‌های 6 یا 7 نفره به خیابان شاهرضا ریختند تا از برکناری بنی‌صدر حمایت کنند! تعداد مردم کذا در تقاطع خیابان پهلوی و شاهرضا،‌ بی‌اغراق بگوئیم به 20 نفر هم بالغ نمی‌شد. چند ریشو با پیراهن مشکی شعار «مرگ بر بنی‌صدر»‌ می‌دادند، چند چادرسیاه هم پشت‌سرشان می‌دویدند و کسانیکه برای خواندن «روزنامه‌های دیواری»‌ مخالفان رهبرکبیر جمع شده بودند به مراتب تعدادشان از «مردم»‌ بیشتر بود. ولی رسانه‌ها اعلام کردند توده‌های «مردم» به طرفداری از حکم «امام» به خیابان آمدند!

آنروزها اینترنت در دسترس نبود تا دروغ رسانه‌ها فاش شود، امروز این امکان وجود دارد در نتیجه شایعه‌پراکنی و مهمل‌بافی‌های رسانه‌های جمکران و بوق‌های استعمار برد چندانی نخواهد داشت! و بی‌دلیل نیست که رادیوفردا و شرکاء همة اوباش و مداحان سازمان سیا را از آستین بیرون کشیده‌اند تا برای‌مان «تحلیل» و تفسیرهای گوساله‌پسند ارائه دهند و ثابت کنند در شبه‌انتخابات یک تئوکراسی منفور که موجودیت سی‌سالة خود را فقط مدیون دروغ و تقلب استعمار است، بیش از 40 میلیون ایرانی شرکت کرده و به میرحسین موسوی جلاد هم رأی داده‌اند، ولی از آنجا که احمدی‌نژاد تقلب کرده، اکنون ملت ایران از داشتن رئیس جمهور شریف و با وجدان و درست‌کاری همچون موسوی محروم شده‌اند! آمار شرکت‌کنندگان در انتخابات کذا نیز همچون خود «حکومت اسلامی» ساخته و پرداختة آبدارخانة سازمان سیا است. با توجه به این مسائل عده‌ای روز عاشورا تظاهرات می‌کنند و خواهان استعفای احمدی‌نژاد می‌شوند! متأسفانه مطالبات ما استعفای احمدی‌نژاد نیست، به چند دلیل.

نخست اینکه گروه موسوی هرگز نتوانست شایعة تقلب را به اثبات برساند، دیگر آنکه در عرصة بین‌المللی، شایعة کذا فقط برای انحراف افکارعمومی از قانون‌شکنی دو اهرم استعمار غرب، یعنی حاکمیت اسرائیل و حکومت جمکران به راه افتاده و بس. ایالات متحد و به ویژه انگلستان اصرار دارند حکومت اسلامی را همچون پاکستان به سلاح اتمی مجهز کنند تا زمینة عربده‌جوئی دولت اسرائیل از دست نرود. به همین دلیل رادیوفردا ایرانی‌نمایان ساکن ینگه دنیا را ردیف کرده تا همه طوطی‌وار تکرار کنند که،‌ «مذاکرات هسته‌ای اهمیتی ندارد، اولویت با حقوق بشر است!» بله، پس از پروفسور حاج عباس‌میلانی، اهالی رادیوفردا تک‌خال برنده را رو کرده یک مسلمان‌زادة سابق را که برای کسب محبوبیت «زرتشتی» شده به صحنه آورده‌اند تا مطالبات حاکمیت آمریکا را از دهان او بیرون بکشند. اینروزها هوچی‌ها و رجاله‌های ایرانی‌نما مسیر سیاست حاکمیت آمریکا را از قضای روزگار در جهت اهداف پنتاگون تعیین می‌کنند. ‌روشن‌تر بگوئیم چشم‌انداز صلح در منطقه آنگلوساکسون‌ها را سخت به هراس افکنده و اینان همچون کشتی‌شکستگان به هر تخته پاره‌ای متوسل می‌شوند تا «حقوق بشر» را در «مذاکرات هسته‌ای» بگنجانند! مذاکراتی که هدف‌ اصلی‌اش تبدیل ایران به سپر بلای سیاست‌های نظامی آمریکا در برابر روسیه است، و حقوق‌بشری که یانکی‌ها به هیچ عنوان حاضر به رعایت‌اش در کشور ایران نخواهند بود.

پای چالاک کن این سایة اوست
نقش آن اهرمن‌ست اینکه در افتاده به سنگ
(فریدون توللی)




...

چهارشنبه، دی ۰۹، ۱۳۸۸


پادشاه یمن!
...

گرامی‌باد زادروز فروغ فرخزاد.

آنروزها رفتند
آنروزهای خوب
آن آسمان‌های پر از پولک

حکومت اسلامی و اربابان‌اش در لندن و واشنگتن کور خوانده‌اند اگر می‌پندارند با دستگیری و حتی اعدام رهبران تشکل فاشیست «طاعون‌سبز» می‌توانند نوکران خود را به قهرمان و تشکل کذا را به اوپوزیسیون تبدیل کنند! «جنبش سبز» هیچ ارتباطی با دمکراسی ندارد. در این تشکل مبهم «همه چیز» هست، جز دمکراسی و حقوق انسانی برای ملت ایران. ما خواهان استقرار دمکراسی سیاسی در ایران هستیم و دمکراسی، برخلاف شعارهای تظاهرات رسوای عاشورا «دین ستیز» نیست. همچنانکه حاکمیت آمریکا، به گواهی تاریخ، حداقل در کشور ایران هرگز مدافع حقوق‌بشر نبوده.

تاریخ شهادت خواهد داد که حکومت اسلامی در ایران با پشتیبانی ایالات متحد استقرار یافته. این واقعیت را هیچ قدرتی در جهان نمی‌تواند تحریف کند، هر چند همة سگ‌های دست‌آموز استعمار در سراسر جهان پیرامون وقوع «انقلاب» در کشور ایران به اجماع رسیده باشند. باری پس از گذشت سه دهه از کودتای ننگین 22 بهمن، از قضای روزگار همین سگ‌های خوب و نازنازی کودتای کذا هستند که این روزها، هم‌صدا با پادوهای جنگ‌فروشان، ایالات متحد را مدافع حقوق‌بشر می‌‌خوانند. فراموش نکنیم که یانکی‌ها «پرستیژ» خود را به تظاهرات جیره‌خواران‌شان در «جنبش سبز» مدیون‌اند!

یکی از فواید برپائی تظاهرات حکومتی در جمکران و «سرکوب رسانه‌ای تظاهرکنندگان» این است که از فرو افتادن صورتک‌های حکومت اسلامی و اربابان‌اش در لندن و به ویژه در واشنگتن جلوگیری می‌کند. به این ترتیب حکومت اسلامی می‌تواند ضمن سرکوب ملت ایران، با حفظ صورتک «ضدآمریکائی» به نوکری برای گاوچران‌ها ادامه دهد، یانکی‌ها نیز می‌توانند با پشتیبانی از تظاهرات مخالفان فرضی حکومت جمکران، صورتک مدافع حقوق بشر را بر چهرة پلید خود حفظ کنند. و اینچنین است که چندین هدف ایالات متحد محقق خواهد شد. نخست شهرک‌سازی غیرقانونی دولت اسرائیل به پشت صحنة سیاست جهانی رانده می‌شود و توجه جهانیان به نقض حقوق‌بشر در ایران معطوف خواهد شد. از سوی دیگر، ایالات متحد می‌تواند با پیوند مذاکرات هسته‌ای به مسائل حقوق بشر این مذاکرات را نیز توسط عملکرد نوکران‌اش «ابتر» کند. به این ترتیب که برای مقامات قدرقدرت حکومت مستقل چاه جمکران این امکان را فراهم ‌آورد تا اینان با توسل به همان سیاست جادوئی «یکجانبه‌گرائی»‌ از ادامة مذاکرات هسته‌ای شانه خالی کنند، ‌چرا که آمریکا و به ویژه اسرائیل به «یکجانبه‌گرائی»‌و «مرزشکنی» اینان در عرصة بین‌المللی نیازمند‌اند.

همانطور که در وبلاگ‌های «تودة سازنده» و «دجال و رجاله» گفتیم حاکمیت آمریکا روند «خودبراندازی» در حکومت اسلامی را ‌آغاز کرده و به همین جهت است که مقامات ینگه‌دنیا در هم‌سوئی کامل با نوکران‌شان در جمکران «افراط‌گرائی» پیشه کرده‌اند تا کنیزکان مطبخی و غلامان حلقه‌ بگوش‌شان برای ما ملت «پامنبری» حقوق‌بشر بخوانند، ‌ از آنجمله ‌است سخنان بیشرمانة عباس‌میلانی در رادیوفردا که با وقاحت تمام تهاجم نظامی آمریکا به عراق را توجیه می‌کند! میلانی مفلوک به شاخک سازمان سیا می‌گوید، «همه باید بفهمند که هیچ حکومتی مالک مردم نیست، همانطور که این امر به صدام حسین نیز تفهیم شد!» به عبارت دیگر استاد حاج عباس میلانی چنین القاء می‌فرمایند که لشکرکشی آمریکا به عراق برای سرنگونی صدام حسین و «دفاع از حقوق مردم عراق» بوده، دلیل دیگری نداشته. البته ابراز نوکری عباس میلانی و شرکاء و دمجنبانی اینان برای ارباب همچنانکه طرفداری جنگ‌فروشانی چون جوزف لیبرمن از «حقوق‌بشر نسبی» هیچ جای تعجب ندارد. تعجب ما از دریدگی و وقاحت گاوچران‌هاست؛ طوری رفتار می‌کنند که گوئی همه کور و ابله‌اند! یانکی‌ها علیرغم جنایات روزمره‌‌‌شان در عراق و افغانستان، همچنان خود را در جایگاه مدافع حقوق ملت ایران قرار داده، ‌ به دلیل سرکوب تظاهرکنندگان حکومتی، به نوکران‌شان در جمکران پارس می‌کنند. حال آنکه تظاهرات طاعون سبز و طرفداران دولت در هم‌سوئی کامل با یکدیگر قرار گرفته.

هدف از این تظاهرات بازگشت به «ادبیات سیاسی» دوران امام روشن‌ضمیر میرحسین و صدور فتوی قتل «محارب با خدا» است. به یاد داریم که پاسدار لاریجانی پس از بازگشت از زیارت نتانیاهو در مصر، اظهار داشت، تظاهرکنندگان به «جنگ با خدا» برخاسته‌اند و رادیوفردا نیز بلافاصله سخنان لاریجانی را منعکس کرد. دلیل این است که رواج ادبیات سیاسی عصر طلائی کودتای بهمن 1357 به گاوچران‌ها امکان می‌دهد تا به ادبیات سیاسی دوران جیمی‌کارتر بازگشته، با قدرت هر چه تمام‌تر بر طبل حقوق‌بشر بکوبند،‌ باشد که با همین شعار پوچ کودتا نیز به راه بیاندازند. هر چند اینبار «پیروان خط امام» که آنزمان با صورتک مخالف سرسخت «نهضت‌عاظادی» و آمریکا به نوکری برای ارباب مشغول بودند اکنون دیگر نقاب ضدامپریالیسم از چهره برداشته در سنگر مزدوری دارودستة شیخ مهدی بازرگان، یعنی در جایگاه واقعی خود نشسته‌اند. البته در مورد تظاهرات رسوای عاشورا، گاوچر‌ان‌ها و نوکران‌شان در جمکران کور خوانده‌اند. همه می‌دانند تظاهرات عاشورا حکومتی بود، همه می‌دانند شعارهای دین‌ستیز آن ساخته و پرداختة ساواک جمکران بود و همه می‌بینند که حکومت اسلامی برای ارعاب مخالفان به همین شعارهای دین‌ستیز نیازمند است.

تظاهرات به اصطلاح مخالفان حکومت در روز عاشورا، و تظاهرات طرفداران احمدی‌نژاد مکمل یکدیگراند. تظاهرات مخالف‌نمایان با شعارهای «دین‌ستیز» برای فراهم آوردن زمینة سرکوب مخالفان حکومت اسلامی، و تظاهرات طرفداران دولت در واقع برای تأئید این سرکوب سازمان داده می‌شود. به همین دلیل است که خبرگزاری‌های «معتبر» از تهیة فیلم و «گزارش مستقیم» منع شده‌اند. به این ترتیب حکومت اسلامی و طاعون سبز می‌توانند همچنان به شایعه‌پراکنی ادامه دهند و خبرگزاری‌های معتبر غرب نیز بدون اینکه مسئولیتی داشته باشند شایعات اینان را به عنوان «خبر» بازتاب می‌دهند.

پیش از ادامة مطلب بهتر است در مورد تصویر وبلاگ «دجال و رجاله» چند نکته را توضیح دهیم. نخست اینکه به دلیل انزوای نسبی رسانه‌ای، «فرانس پرس» هیچ گزارشی ضمیمة تصویر مذکور نکرده، در نتیجه این تصویر در «گسست با زمینة واقعی» خود قرار می‌گیرد. فقط می‌دانیم که صحنة فوق یکی از صحنه‌های عاشورائی است! صحنه‌ای که در آن «سپاه حسین» در نقش «یزیدیان» ظاهر شده! البته این صحنه‌ها برای کسانی که از نزدیک آشوب‌های سال 1357 را شاهد بوده‌اند هیچ تازگی ندارد، فقط خشونت بیشتری در آن به چشم می‌خورد. ولی در روند کار هیچ تفاوتی نمی‌بینیم.

شهربانی و ساواک جهت فراهم آوردن زمینة‌ براندازی، نیروهای انتظامی را ابتر کرده،‌ گروه‌های ضربت را در لباس «مردم» به صحنه می‌آورند. این گروه‌های کوچک یک فرمانده دارند که بر عملیات نظارت می‌کند و اگر به تصویر وبلاگ روز گذشته دقت کنیم، می‌بینیم فرماندة‌ گروه در میانة افراد خود، پشت به دیوار ایستاده، و البته از قضای روزگار صورت‌اش پشت تیرکی که «آرتیسته»، ‌ جهت لگد زدن دست‌مبارک‌شان را بر آن گذاشته‌اند از چشم نامحرمان پنهان مانده و فقط بخشی از بالاتنه و دست‌های‌اش دیده می‌شود! خلاصه «فرانس پرس» با کمال احتیاط و با رعایت «عدالت علوی» عکس گرفته.

عکسی که نه سیخ را می‌سوزاند نه کباب را، و همه «باور»خواهند کرد که «مردم»، نیروی انتظامی را در کمال «مسالمت» و بدون توسل به خشونت می‌توانند همچون «قهرمانان» این عکس لت‌وپار ‌کنند. حال آنکه اینان با «مردم» تفاوت بسیار دارند و آن‌ها که مورد تهاجم قرارگرفته‌اند، منطقاً نمی‌بایست روز عاشورا ـ روزی که قرار است مخالفان فرضی احمدی‌ نژاد خیابان‌ها را اشغال کنند ـ با دست خالی در برابر مردم قرار گیرند! در چنین شرایطی نیروهای ضدشورش حفظ نظم را برعهده دارند. این مختصر را نوشتیم تا اگر دولت مهرورزی و حتی حکومت اسلامی سقوط کرد، شوت‌وپرت‌های حرفه‌ای پیروزی را باز هم به حساب «مردم» و چند دانشجوی عربده‌جو و یا شیرزنان «حرم حسینی» نگذارند. روند کار جز این است!

روند رایج بازگذاردن دست آشوب‌طلبان، و صدور فرمان‌های ضدونقیض برای روسای ساواک و شهربانی است. در دوران مصدق کار ساده‌تر بود، چرا که فقط شهربانی «آیرون ساید» مسئولیت «حفظ نظم» در شهرها را برعهده داشت! سال 1357 سازمان امنیت هم داشتیم، در نتیجه بجای اینکه برای تاراج نفت یک کودتای مختصر و مفید سازمان داده شود، «یک انقلاب شکوهمند» لازم آمد، چرا که هدف اصلی «کل منطقه»‌ بود، نه ایران! کشور ایران می‌بایست به پشت جبهة طالبان تبدیل می‌شد، که شد! پس بهتر است نگاهی داشته باشیم به آنچه پس از «انقلاب شکوهمند» سازمان سیا در ایران، در کشور افغانستان روی ‌داد.

ماه دسامبر سال 1979 میلادی، حدود یک‌ماه پس از اشغال فرمایشی سفارت آمریکا در تهران، اتحاد شوروی نظامیان خود را به افغانستان اعزام داشت و در همان تله‌ای پای گذاشت که به دلیل «عافیت‌طلبی» و تأئید ضمنی «انقلاب اسلامی» در ایران، ورود به آن برای‌اش غیرقابل اجتناب شده بود. اعزام نیرو به افغانستان حدود دو ماه به طول انجامید یعنی تا ماه فوریة 1980. تنها در این هنگام بود که حکومت جمکران اعلام داشت، برای آزادی گروگان‌های آمریکائی دیگر خواهان باز پس گرفتن شاه نیست! در واقع با اشغال نظامی افغانستان زمینة «جهاد» از هر نظر فراهم آمده بود. پس دلیلی نداشت نوکران آمریکا در جمکران برای باز پس گرفتن شاه و محاکمة او پافشاری کنند. اگر شاه ایران محاکمه می‌شد، در واقع پتة حکومت اسلامی و رهبر کبیرش برآب می‌افتاد!

بگذریم. به گزارش نووستی، مورخ 30 دسامبر 2009، در تاریخ 14 آوریل 1988 وزرای امورخارجة شوروی، پاکستان و افغانستان طرح «آشتی ملی» در خصوص «حل سیاسی» اوضاع در «جمهوری دمکراتیک افغانستان» را در سازمان ملل امضاء کردند. و اما حدود سه ماه پس از امضای طرح کذا، امام سیزدهم که می‌خواستند 20 سال برای جنگ با عراق بایستند، در حالت درازکش «جام زهر» را هرت کشیدند. متأسفانه زهر کذا بر جانوران وحشی چندان کارگر نیست، خلاصه این زهر مهلک یعنی زهر «پایان جنگ» حدود یکسال تلاش کرد تا بتواند زمین را از وجود پلید خمینی پاک کند.

باری، در تاریخ 15 فوریه سال 1989 کلیة نظامیان شوروی از افغانستان خارج شدند. و پس از خروج اشغالگران شوروی، افغانستان به کام جنگ داخلی فرو افتاد و پس از انتخاب بیل کلینتون به ریاست جمهوری ایالات متحد، شاهد ظهور پدیدة طالبان و ملامحمد عمر بودیم که همچون امام سیزدهم با آمریکا خیلی دشمن بودند، و به همین دلیل تحصیل برای زنان را هم «ممنوع» کردند. البته ایالات متحد، آنروزها نیز ضمن حمایت از طالبان خیلی شعار دفاع از حقوق بشر می‌داد تا اینکه زمزمة به رسمیت شناختن حکومت ملامحمد عمر شنیده شد و قرار بود حمید کرزای به عنوان سفیر افغانستان به سازمان ملل ارسال شوند که دست تقدیر سرنوشت دیگری را بر‌ای‌شان رقم زد! بله، همانطور که آن تبلیغاتچی ساواک جمکران می‌گفت، تا خدا نخواهد یک برگ هم از درخت نمی‌افتد. سلاح و تجهیزات طالبان هم به ارادة الهی تأمین می‌شد و مثل برگ خزان از درختان افغانستان بر زمین می‌ریخت. تا اینکه خداوند مصلحت خویش در آن دیدند که در افغانستان حضور مستقیم داشته باشند، و اینچنین بود که وقایع 11 سپتامبر پیش‌آمد.

پس این جنایت هولناک را به حساب القاعده گذاشته و لشکرکشی به افغانستان آغاز کردند! آنگاه نوبت به استقرار «دمکراسی» در عراق رسید، تا امروز که می‌رسیم به عباس میلانی! ایشان هم میدان گرفته‌اند تا بتواند در رادیوفردا دمی برای ارباب بجنبانند. به هر تقدیر پس از گذشت 8 سال از تهاجم نظامی ارتش ناتو به افغانستان، قرار است در تاریخ 28 ژانویه 2010 همة کرکس‌ها و لاشخورهای اشغالگر و نوکران‌شان در لندن گرد هم آیند تا شاید حقوق بشر را هر چه بیشتر در افغانستان رعایت کنند!

گوش کن
وزش ظلمت را می‌شنوی؟

این نشست در شرایطی برگزار می‌شود که پاکستان در سکوت کامل در حال فروپاشی است، و دولت یمن همزمان در جبهة عربستان و در داخل به جنگ مشغول است. همچنانکه گفتیم این جنگ با سفر مک‌کین و جوزف لیبرمن منفور به یمن آغاز شد. به گزارش فیگارو،‌ مورخ 29 دسامبر 2009، سال گذشته ایالات متحد بی‌سروصدا یک پایگاه نظامی در یمن احداث کرده تا ضمن آموزش نظامیان یمن، بهتر و بیشتر با القاعده «مبارزه» کند! این هم حکایت همان «پادشاه یمن»‌است؛ می‌گویند «پادشاهی بود در یمن، گوز می‌داد 72 من!» بله این «خبر» 72 منی را نیویورک تایمز به نقل از یک مسئول پیشین و بلندپایة‌ سازمان سیا که خواسته «ناشناس» بماند نقل می‌کند.

ایشان گفته‌اند، سال گذشته سازمان سیا چندین مأمور با تجربه در زمینة مبارزه با تروریسم به یمن ارسال کرده، و قرار است پنتاگون طی 18 ماه آینده مبلغ 70 میلیون دلار ‌برای تجهیز ارتش یمن و آموزش نیروهای وزارت کشور و مأموران حفاظت ساحلی این کشور «ولخرجی» کند، چرا که «عمر فاروق عبدالمطلب» معروف که از «خانواده» دوری می‌کرد و پدرش نیز سفارت آمریکا را در جریان «افکار افراطی» او قرار داده بود اعتراف کرده که القاعده در یمن به او آموزش داده! البته این مطلب را مقامات آمریکا به رسانه‌ها گفته‌اند، چرا که هر چه القاعده «مهم‌تر» باشد دست پنتاگون برای فروش اسقاطی‌های خود و تحمیل شرایط ویژه بر ملت‌های جهان بازتر خواهد شد، و «بی‌بی‌سی» می‌تواند به ما بگوید آمریکا نه فهرست 55 هزار نفری که فهرست 550 هزار نفری از مظنونان در اختیار دارد، که چند هزار نفرشان از حق ورود به بهشت ینگه دنیا محروم‌اند.

آنروزها رفتند
آنروزهای جذبه و حیرت
[...]
از تابش خورشید پوسیدند

بله در آنروزهای خوب یعنی دوران حیات ننگین سناتور مک‌کارتی «روشن ضمیر» یانکی‌ها در داخل مرزهای خود هنرمندان و نویسندگانی را که افکارشان «مظنون»‌ بود و ممکن بود «کمونیست»‌ باشند در «لیست سیاه» می‌گذاشتند! ولی امروز که ایالات متحد در امر سرکوب آزادی بیان خیلی خیلی پیشرفت کرده، به قول علی‌کوچیکه «زشت‌کاران»‌ جهان را در لیست سیاه مک‌کارتی وارد می‌کند، و نه تنها به نام نوکران‌اش «سایبرارتش» به راه می‌اندازد که به بهانة مبارزه با «القاعده» ‌در یمن و عربستان جنگ نیز به راه انداخته و بی‌بی‌گوزک آن جوانک نیجریائی را هم به ابزار تهدید مسافران خطوط هوائی و باج‌گیری از دولت‌های دیگر تبدیل کرده. ولی همین یانکی‌جماعت همچنان مدافع حقوق بشر در ایران است! می‌بینیم که در برابر چنین ادعای گزافه‌ای، «گوز 72 منی آن پادشاه یمنی»‌ همچون دین، ویراست پیروان حلقة فرانکفورت کاملاً «عقلانی» می‌نماید. اما در واقع این سقوط اخلاقی و مسکنت فرهنگی را «پیشرفت» ‌در توحش و لات‌بازی گویند. این پایان فریب و توهمی است که طی دوران جنگ سرد، به کمک فیلم‌های مبتذل هولیوود به ملت‌های جهان فروخته شد!

و بدینسان است
که کسی می‌میرد
و کسی می‌ماند
هیچ صیادی در جوی حقیری، که به گودالی می‌ریزد،
مرواریدی صید نخواهد کرد.

فروغ فرخزاد، دیماه 1313




...

سه‌شنبه، دی ۰۸، ۱۳۸۸


دجال و رجاله!
...


هین که دجال بیامد بگشا راه مسیح
هین که شد روز قیامت ...

ما از همة طرفداران آزادی بیان و دمکراسی می‌خواهیم از تجمع در خیابان و از شرکت در هرگونه تظاهرات، به ویژه تظاهرات مخالف‌نمایان خودداری کنند. این تظاهرات فقط با هدف سرکوب ملت ایران سازمان داده می‌شود تا حاکمیت جنایتکار آمریکا را در جایگاه «مدافع حقوق بشر» تثبیت کند. به همین دلیل است که سنای ایالات متحد برای دفاع از حقوق بشر در ایران قصد اعطای «اختیارات ویژه» به رئیس جمهور را دارد.

به پیشنهاد جوزف لیبرمن که می‌دانیم از طرفداران پروپاقرص «حقوق‌بشر» است، سنای آمریکا می‌خواهد به رئیس جمهور آمریکا اختیاراتی اعطاء کند که او بتواند برای «دفاع از حقوق بشر»، به ویژه در ایران دست به عمل بزند. این خبر«خوش» در رادیوفردا، مورخ 29 دسامبر 2009، انتشار یافته. می‌بینیم که اهدای «نوبل صلح» به اوباما حکمتی داشت! محفل نوبل شکمش را برای یک جنگ خوب صابون زده. باری، به گزارش رادیوفردا، لیبرمن همچنین تأکید کرده که «مذاکرات هسته‌ای حقوق‌بشر را نیز شامل می‌شود». خلاصه سال 2010 میلادی اگر ما ملت شانس بیاوریم، سرنوشتی مشابه عراق و افغانستان خواهیم داشت، ‌ اگر نه، بجای ارتش آمریکا یک کاروان خردجال دیگر برای‌مان به راه می‌اندازند.

همچنانکه پیشتر گفتیم، خطبة اول نماز جمعة پیشین در واقع «پیام» ارباب به گروه طاعون سبز و رهبران‌اش برای تداوم آشوب‌ها بود. در راستای همین پیام است که سایت‌های بی‌بی‌سی و صدای‌آمریکا تصویر تهاجم گروه‌های ضربت به مأموران انتظامی حکومت اسلامی را به عنوان تصاویر «درگیری مردم» با نیروهای مذکور به مخاطب حقنه کرده به زبان بی‌زبانی از ایرانیان می‌خواهند تا از این نوع «مردم» یاد بگیرند! البته این تصویر دوست‌داشتنی توسط فرانس پرس مخابره شده و بی‌بی‌سی هم «محض احتیاط» و در واقع برای اطمینان دادن به مخاطب ‌هالو ،‌ صورت مهاجمین را پوشانده تا بدانیم و آگاه باشیم که اگر چهرة مهاجمین مشخص شود، جان‌شان در خطر خواهد بود، درصورتیکه چنین نیست! ما این تصویر را منتشر می‌کنیم تا هم سرداران جمکران با چهرة چماقداران آیندة کشور آشنا شوند، و هم شوت‌وپرت‌ها که در خیابان عربده می‌کشند، بدانند چه آیندة درخشانی در انتظارشان نشسته: حکومت اوباش نظامی بدون ریش و بدون نعلین!

از قدیم گفته‌اند مستی و راستی! همة مقامات حکومت اسلامی با دیدن جمال بی‌مثال ارباب مست شده و راست می‌گویند،‌ به ویژه پاسدار ال‌لاریجانی و پرزیدنت «‌ال‌مهرورزی»! و اما از رسانه‌های جمکران هم بگوئیم که از خود بیخود شده، پریشان می‌گویند ولی در این میان شهربانی کلنل آیرون‌ساید و ساواک حواس‌شان خیلی خیلی خوب جمع است، و به تمرین همان برنامة بهمن1357 ‌مشغول‌ شده‌اند. روند کار اینان اعزام نیروهای ویژة نظامی، یا همان گروه‌های ضربت با لباس مبدل به خیابان‌ها جهت تهاجم به نیروهای انتظامی است. نیروهائی که از قضای روزگار فاقد سلاح گرم هم هستند! روشن‌تر بگوئیم هدف از این عمل خداپسندانه، یعنی ایجاد درگیری بین نیروهای ضربت و نیروهای انتظامی این است که نخست به نیروهای انتظامی تفهیم کنند که در برابر «مردم»، یعنی در برابر همان نیروهای ضربت با لباس مبدل که از قضای روزگار به انواع فنون رزمی مسلط‌اند، جز باتوم هیچ سلاح دیگری نخواهند داشت و اگر در برابر چنین «مردمی» قرار گرفتند می‌باید فرار را بر قرار ترجیح دهند، در غیر اینصورت خون‌شان پای خودشان خواهد بود.

همچنانکه در تصویر فوق می‌بینیم، دو سه تن از «مردم»‌ کذا بدون نقاب و بدون حجاب، با شلوار جین و کفش ورزشی در کمال «خونسردی» و با بهره‌گیری از مهارت‌های رزمی خود مشغول کتک زدن مأموران انتظامی هستند. مهاجمان کذا کوچک‌ترین نگرانی از عواقب عمل خود ندارند، چرا که مأموریت دارند با ایجاد تزلزل در نیروهای انتظامی، نه تنها زمینة‌ سرکوب را گسترش دهند که برای کاروان خردجال آینده نیز زمینة مناسب را فراهم آورند. همچنانکه در سال 1357 نیز با ایجاد درگیری در بطن نیروهای مسلح همین تزلزل مطلوب برای فروپاشانی به وجود آمد.

باری در تصویر کذا می‌بینیم، نیروهای انتظامی به سلاح گرم مجهز نیستند و مهاجمین نیز گویا بخوبی از این امر آگاه‌اند! چرا که اگر این افراد مسلح می‌بودند به محض آغاز تهاجم به یکی از آنان، دیگران می‌بایست به سوی مهاجم یا مهاجمین آتش می‌گشودند، ولی می‌بینیم که هیچیک از نیروهای انتظامی اسلحه به دست ندارد و حتی یکی از آنان در حال فرار دیده می‌شود! در محل این درگیری «مردمی»،‌ جمعیت به چشم نمی‌خورد، به عبارت دیگر از محل تظاهرات فاصله داریم! پس خوب به این تصویر بنگریم که «تظاهرات مسالمت‌آمیز»،‌ «خط امام» و توحش جنبش سبز را متجلی می‌کند. عربدة حاکمیت آمریکا و شرکای‌ا‌ش در سازمان ناتو برای دفاع از همین قماش حقوق و مطالبات به آسمان برخاسته. خشونت و توحشی که در این تصویر می‌بینیم، بازتاب اهداف واقعی رهبران خودفروختة جنبش سبز و اربابا‌ن‌شان در لندن و واشنگتن است. حال که از «اصل مطلب» یعنی آغاز روند «خودبراندازی»‌ حکومت اسلامی آگاه شدیم بازگردیم به سخنان شیرین مقامات جمکران و در این مسیر از پاسدار لاریجانی آغاز کنیم که اخیراً در مصر به پابوس اهودباراک و نتان‌یاهو شتافته بود و یک «ده‌فرمان» نیز از دست‌های مقدس نخست‌وزیر اسرائیل دریافت کرد.

البته این ده فرمان با آن ده‌فرمان «بی‌بی‌گوزک‌های» کتب مقدس هیچ ارتباطی ندارد. ده فرمان نوین توسط حزب کارگر و لیکود در اسرائیل، تحت عنوان «رموز مملکت‌داری» و ویژة حکومت اسلامی تنظیم شده. خلاصه بگوئیم، این ده‌فرمان «قطب‌نمای بصیرت» را به دست جمکرانیان می‌دهد. وقتی پاسدار علی‌کوچیکه از مصر به تهران بازگشت علاوه بر رساندن پیام نتانیاهو به سرداران در مورد بازارگرمی برای حاجیه عبادی،‌ سه فرمان از ده‌فرمان کذا را به تساوی و با رعایت «عدالت علوی» بین مهرورزی، آیت‌الله مکارم شیرازی و شخص شخیص خود تقسیم کرده، هفت فرمان باقیمانده را نیز به برادر عیال‌اش، یعنی استاد «علی مطهری» تقدیم کرد. و اینچنین بود که خواهر شیرین عبادی را دستگیر کردند تا حاجیه عبادی نتوانند به دفاع از حقوق‌بشر ادامه دهند. اما حاجیه عبادی از آن بیدها نیست که از این بادها بلرزد، ایشان بلافاصله یک بیانیة سرشار از بلاهت صادر کرده به جهانیان گفتند،‌ «به خواهرم گفته بودند اگر خانه‌اش را عوض نکند، و منهم به دفاع از حقوق‌بشر ادامه دهم دستگیر خواهد شد!» متن این بیانیه با کد: 11418 در سایت پیک ایران مورخ 8 دیماه 1358 منتشر شده.

دل چه خورده‌ست عجب دوش که من مخمورم
یا نمکدان که دیده‌ست که من در شورم
بوی جان هر نفسی از لب من می‌آید
تا شکایت نکند جان که ز جانان دورم

بله عبادی خیلی از حقوق‌بشر دفاع کرده، به ویژه از حقوق افتخار به دین و مذهب، عزاداری، پهن‌کردن سجاده، حق «صیغه شدن» دختربچه‌ها، حق سنگسار و قصاص، حق مهمل‌گوئی، مداحی‌آخوند، ستایش از آخوند منتظری، و از همه مهم‌تر دفاع از حقوق «مشاهدة روح» منتظری بر دوش فرشتگان بهشت و ... و خلاصه دفاع از حقوقی که هیچ ارتباطی با اعلامیة جهانی حقوق ‌بشر نداشته، ندارد و نخواهد داشت. خوانندگان گرامی! تصدیق می‌کنید که فعالیت‌های «دمکراتیک» حاجیه عبادی به ویژه در ماه مبارک محرم، ارکان نظام «یزید» زمان را حسابی به لرزه درآورده، و خلاصه «یزیدیان» خواهرش را نیز به همین دلیل دستگیر کردند، باشد که تنور یخ‌زده کنیزکان مطبخی کاخ سفید گرم بماند، و اهالی مرز پرگهر تحفة‌ محفل نوبل را از یاد نبرند. پس ما هم عبادی را رها کرده بازمی‌گردیم به ده‌فرمان اهدائی اهودباراک و نتانیاهو به پاسدار ال‌لاریجانی، ملقب به علی‌کوچیکه!

دیده از خلق ببستم چو جمالش دیدم
مست بخشایش او گشتم و جان بخشیدم
جهت مهر سلیمان همه تن موم شدم

همچنانکه گفتیم سه فرمان از ده‌فرمان بین لاریجانی، مهرورزی و حضرت آیت‌الله مکارم شیرازی تقسیم شد، و هفت فرمان دیگر را به علی مطهری دادند که «طرح 7 ماده‌ای آشتی»‌ ارایه کند. آیت‌الله مکارم به محض مشاهدة تک فرمان کذا پرسشی بس عمیق مطرح کردند که در سایت تابناک منعکس شده. ایشان فرمودند، «آیا عقل اجازه می‌دهد‌ که دشمن را شاد کنیم؟» بله، ژرفای این پرسش چنان بود که نویسندة این وبلاگ در آن غرق شده و هم اینک ادامة‌ مطلب را از اعماق اقیانوس خرد حضرت آیت‌الله می‌نویسد. باری از آنجا که واژه‌های «عقل»، «دشمن» و «شادی» در زبان ملایان تعریف مشخصی ندارد، پاسخ به این پرسش حکیمانه برای‌مان مقدور نیست، پس برویم به سراغ تک فرمان پاسدار لاریجانی. ایشان که از تظاهرات حکومتی روز عاشورا سخت به وجد آمده بودند، ضمن هشدار به رهبران «مخالفان» از آنان خواستند راه‌شان را از جریان «زشت‌کار» جدا کنند. البته به نظر می‌رسد، روی سخن پاسدار لاریجانی بیشتر با میرحسین باشد که با صدور بیانیه‌های الکی به پوچ سازی یا تهی‌کردن مطالبات مخالفان حکومت از محتوای مادی‌شان اشتغال دارد.

اظهارات لاریجانی در سایت «رادیوفردا»، مورخ 8 دیماه سالجاری موجود است. پاسدارلاریجانی دارودستة موسوی را «چپ» و مخالفان حکومت توحش را «ضدانقلاب» معرفی کرده. چه خوب شد که فهمیدیم در جمکران، فاشیسم اسلامی و خط تحجر «امام» سیزدهم را «چپ» می‌خوانند! باری در همین جمکران یک جریان «چپ» وجود دارد که همچون دیگر گروه‌ها و تشکل‌های مبهم «سیاسی» در حکومت اسلامی، جیره‌خوار شبکة آمریکائی دلالان اسلحه و قاچاقچیان «شریف» مواد مخدر است، و خود را «مستقل» و ضدامپریالیست هم معرفی می‌کند. بقیه، یعنی ملت ایران که با کل این حکومت مزدور و بیگانه‌پرست مخالف‌اند، در ردة «زشت‌کاران» قرار گرفته و علی‌لاریجانی «حکم جنگ» با آنان را صادر فرموده‌اند.

علی‌کوچیکه می‌فرماید، تظاهرات روز عاشورا «جنگ با خدا»‌ بود و خلاصه تظاهرکنندگان طبق قوانین حکومت توحش «محارب» شناخته شده و باید کشته شوند! لاریجانی همچنین نانی هم به ارباب خود یعنی اوباما قرض داده، و او را حامی مخالفان حکومت معرفی می‌کند حال آنکه اوباما و شرکاء، به گواهی مواضع‌شان از فدائیان اسلام و آخوند و ریش و نعلین به شمار می‌روند. با این وجود جیره خواران‌ در جمکران اصرار فراوان دارند تا اینان را مدافع حقوق‌بشر جلوه دهند، باشد که بر جذابیت‌شان بیفزایند. این واژگون نمائی در راستای سیاست «تابوسازی» صورت می‌پذیرد. از قضای روزگار، حنازرچوبه نیز با توسل به همین شیوة مزورانه به تبلیغ برای رضاپهلوی پرداخته! بگذریم و بازگردیم به طرح 7 ماده‌ای «آشتی»، ساخته و پرداختة علی مطهری.

استاد مطهری کوچیکه می‌پندارد دولت جمکران و رهبران طاعون سبز «حق انتخاب» هم دارند و می‌توانند مسیر خود را به دلخواه انتخاب کنند. به عبارت دیگر این نابغة بزرگ جهان اسلام هنوز پیام قتل‌های سیاسی اخیر، به ویژه ترور خواهرزادة میرحسین مفلوک را نگرفته! پس مهملات علی مطهری را رها کرده می‌رویم به سراغ مهرورزی که در حنازرچوبه، ‌مورخ 8 دیماه سالجاری به راستی حق مطلب را ادا کرده، و می‌گوید، حوادث عاشورا نمایشنامه‌ای استعماری بود!

رأی او دیدم و رأی کژ خود افکندم
نای او گشتم و هم بر لب او نالیدم
او به دست من و کورانه به دستش جستم
من به دست وی و از بیخبران پرسیدم
ساده دل بودم یا مست و یا دیوانه
ترس ترسان ز زر خویش همی دزدیدم

بله از حق نگذریم مهرورزی در مورد بخشی از حوادث کذا واقعاً راست می‌گوید:

«[...] نمايشنامه‌اي که صهيونيست‌ها و آمريکائي‌ها آن را سفارش دهند و بليت‌اش را پيش‌خريد کنند فقط خودشان تماشاچي آن هستند. دکتر محمود احمدي‌نژاد [...]‌ در محل نهاد رياست‌جمهوري [حوادث روز عاشورا را ] نمايشي تهوع‌آور [خواند].»


اتفاقاً ما هم باپرزیدنت مهرورزی موافق‌ایم! فقط گویا «مستر» پرزیدنت فراموش کرده‌اند که همچون دیگر مقامات حکومت جمکران خود ایشان نیز از بازیگران اصلی همین نمایشنامة مهوع به شمار می‌روند! باری حنازرچوبه سخنان پرزیدنت مهرورزی را با کد: 867215 منتشر کرده. ما هم به مهرورزی توصیه می‌کنیم نگاهی به عکس فرانس پرس در این وبلاگ بیاندازد و به ما توضیح دهد، باتوجه به شرایط موجود، به چه دلیل در صدد پاسخگوئی به نمایشنامة استعماری برآمده و قصد برپائی یک نمایش مهوع دیگر را دارد؟ ایشان همچنین به ما بگویند چرا «ناجا»، همچون رژیم شاه که سربازان وظیفه را در بحران سال 57 در برابر مهاجمان خیابانی قرار داده بود، نیروی انتظامی فاقد تجربه و غیرمسلح را در برابر جمعیت خشمگین قرار می‌دهد؟ همچنین می‌خواهیم بدانیم در روزهای تاسوعا و عاشورا کدام نهاد حکومت قدرقدرت اسلامی گروه‌های ضربت را با لباس مبدل برای تهاجم به نیروی انتظامی به خیابان‌ها آورده بود؟ اگر حوادث روز عاشورا ساخته و پرداختة دست استعمار است، که هست، مسلماً گروه‌های ضربت کشور امام زمان نیز از همان استعمار دستور می‌گیرند که در برخوردهای «رزمی» با نیروهای انتظامی از چنین «آزادی‌هائی» برخوردار شده‌اند! البته انصاف داشته باشیم! جماعت «تظاهرکننده» در این عکس، همانطور که تمام رادیو همبونه‌های پر از چرک و کثافت در بوق گذاشته‌اند، رفتاری بسیار «مسالمت‌آمیز» و عاری از هرگونه «خشونت» دارند! و بی‌دلیل نیست که حاکمیت آمریکا برای دفاع از حقوق اینان پای به میدان ‌گذاشته.

هین که دجال بیامد ...


...

دوشنبه، دی ۰۷، ۱۳۸۸


تودة «سازنده»!
...
من در میان تودة‌ سازنده‌ای قدم به عرصة‌ هستی نهاده‌ام
که گر چه نان ندارد اما بجای آن
میدان دید باز و وسیعی دارد
و افتخار اینرا دارد
که می‌تواند
[...]

بله، می‌بینیم که پرسوناژهای مقدس «عاشورا» یکی پس از دیگری خلق می‌شوند. ابتدا از میرحسین جلاد یک «حسین» ساختند، و روز گذشته یک «ابولفضل‌العباس» بر این کاروان استعماری افزوده شد. همچنانکه در وبلاگ‌های اخیر گفتیم روند مقدس تبدیل میرحسین به «تابو» می‌باید بر بی‌بی‌گوزک‌های کربلا منطبق باشد. در این راستا با قتل فرضی یا واقعی خواهرزادة میرحسین موسوی که 35 سال داشت، پرسوناژ «ابولفضل» نیز به کاروان مقدس میرحسین پیوست. چرا که بر اساس روایات و قصص آخوندهای شیعه، حضرت ابولفضل‌العباس نیز هنگام «شهادت» 35 بهار را پشت سر گذارده بودند. در تکمیل این روند گوساله فریب،‌ اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن یک اصل اساسی را فراموش کرده‌اند و آن اینکه ابوالفضل کربلای تهران، همچون میرحسین جلاد هیچ ارتباطی با دمکراسی و اعلامیة جهانی حقوق بشر ندارد!

مردم،
گروه ساقط مردم
[...]
در زیر بار شوم جسدهاشان
از غربتی به غربت دیگر می‌رفتند

در تأئید وبلاگ «فهرست طلائی» تکرار می‌کنیم، ‌ آن‌ها که در خیابان‌های شهر به زد و خورد با نیروهای انتظامی مشغول‌اند،‌ همچون رهبران طاعون‌سبز، با مطالبات دمکراتیک ملت ایران بیگانه‌اند. و استعمار دیگر نمی‌تواند همچون روزهای طلائی سال1357، با توسل به برنامة «شهیدسازی» و تحریک افکار عمومی چهرة کریه فاشیسم را به زیور آزادی و استقلال بیاراید.

آن‌ها غریق وحشت خود بودند
و حس ترسناک گنهکاری
ارواح کور و کودن‌شان را
مفلوج کرده بود

ما هیچ دلیلی نمی‌بینیم برای ابراز مخالفت با یک حکومت سرکوبگر از یک گروه سرکوبگر دیگر حمایت کنیم. کسانیکه به بهانة مخالفت با خامنه‌ای و احمدی‌نژاد زیر علم آخوند منتظری سینه می‌زنند در سنگر فاشیسم نشسته‌اند، و 4 کشور حاضر در نشست گوادالوپ، ‌ یعنی ایالات متحد، انگلستان، فرانسه و آلمان نیز در همین سنگر لنگر انداخته‌اند. به یاد داریم که در نخستین روزهای ژانویة 1979، سران 4 کشور کذا با حمایت آشکار از «فاشیست ـ مسلمان‌ها» خواهان کناره‌گیری شاه ایران شدند. امروز هم‌اینان برای سازمان دادن به یک براندازی دیگر خیز برداشته و از سرکوب تظاهرکنندگان «انتقاد» به عمل می‌آورند.

گاهی جرقه‌ای، جرقة ناچیزی
این اجتماع ساکت بیجان را
یکباره از درون متلاشی می‌کرد
آن‌ها به هم هجوم می‌آوردند

البته به یاد داشته باشیم که حکومت اسلامی، همچون هر حکومت پوشالی و دست‌نشاندة‌ استعمار در هرحال «خودبرانداز»‌ است. به محض اینکه منافع اربابان حکومت اقتضا کند، کشور ایران به صحنة آشوب تبدیل خواهد شد. و از آنجا که منافع کذا با انواع تشیع از علوی،‌ صفوی، ‌اموی و نبوی پیوند مستقیم دارد، آشوب‌ها نیز باید با مراسم آئینی تشیع تقارن زمانی داشته باشد. سی سال پیش هم سه روز پس از خروج شاه، تظاهرات «مردمی» تاسوعا و عاشورا به جهانیان و به ویژه به ما ملت ثابت کرد که همة‌ «مردم» ‌اسلام را می‌خواهند و برای اسلام «انقلاب» هم کرده‌اند. حال آنکه در پس پردة تظاهرات کذا،‌ ژنرال هویزر و همراهان گرم «مذاکرات»‌ با سران ارتش بودند تا ارتش نیز همچون آخوندجماعت «در کنار مردم» قرار گیرد. امروز هم تشکل‌های مزدور چپ‌نما از جمله «فدائیان خلق اکثریت» در همین راستا بیانیه صادر کرده، خواهان پیوستن نیروهای نظامی به «مردم» ‌شده‌اند! باشد که از این مفر «فدائیان» بتوانند 30 سال دیگر هم برای اربابان‌شان زمینة تاراج و تخریب در ایران فراهم آورند.

خورشید مرده بود، و فردا
در ذهن کودکان
مفهوم گنگ و گمشده‌ای داشت

روز گذشته، با تهاجم نیروهای ویژة نظامی به نیروهای انتظامی حکومت اسلامی، روند «خود براندازی» استعماری پای به مرحلة نوینی گذارد. و البته این برنامة شناخته شده که مشابه آنرا در پائیز سال 1357 نیز شاهد بودیم در رادیو «همبونه‌های پر از چرک و کثافت و مرض» به عنوان «درگیری مردم» با نیروی انتظامی معرفی شده! ولی آن‌ها که به نیروهای انتظامی حمله می‌کنند، فقط لباس «مردم» عادی بر تن دارند! اینان همان چماقداران حکومت آینده‌اند و بیانیه‌های مزورانة چپ‌نمایان جیره خوار غرب در واقع حمایت از چماقداران «حکومت آینده» می‌باید تلقی شود. به همین دلیل است که همچون سال 1357، هم‌سوئی داس‌الله، حزب‌الله و تفنگ‌فروش‌های غرب را شاهدیم.

من به آوار می‌اندیشم
و به تاراج وزش‌های سیاه

امروز طاعون سبز در داخل و پامنبری‌های‌اش در خارج مرزها، هم‌صدا با سران 4 کشور حاضر در نشست گوادالوپ در حمایت از آشوب‌طلبان و قانون‌شکنان بیانیه صادر می‌کنند. چرا؟ چون منافع آشوب به بانک‌های غرب سرازیر می‌شود. و شاهدیم که دولت قدرقدرت جمکران نه تنها در برابر دخالت اربابان و حمایت‌شان از آشوب‌طلبان خفقان اختیار کرده که جهت گسترش دامنة آشوب رسماً به لشکرکشی خیابانی تداوم می‌بخشد. روز گذشته، اراذل طاعون سبز تظاهرات غیرقانونی به راه انداختند و یک «ابولفضل» شهید هم تولید کردند. فردا قرار است حامیان دولت تظاهرات کنند. مسلم است که در تظاهرات «قانونی» طرفداران دولت، اوباش مخالف‌نما هم حضور خواهند یافت تا بازار زدوخورد و درگیری خیابانی کساد نشود، و احتمالاً چند شهید دیگر هم تولید کنند تا برسیم به عدد جادوئی 72 تن! و از این مراسم «مرده کشی»، به آن مراسم «مرده‌پرستی» برویم و همچنان دامنة مرگ و سوگواری را در کشور گسترش دهیم، چرا که در این مراسم روضه و زوزه اگر برای ما ملت جز خشونت و تخریب هیچ نیست برای دیگران «نفت» فراوان هست. این است دلیل شیفتگی غرب به طالبان، به ویژه طالبان خوب و «میانه‌رو»!

اشغالگران کشور افغانستان، و در رأس‌شان آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک هو و جنجال به راه انداخته‌اند که می‌باید با «طالبان خوب» و نازنازی که سلاح بر زمین می‌گذارند مذاکره کنیم! حال آنکه اگر آنگلوساکسون‌ها تجهیز طالبان را متوقف کنند، همة طالبان از خوب و بد و متوسط خلع سلاح خواهند شد. این پروپاگاند ابلهانه که در مصاحبة دیوید میلی‌بند هم مطرح شده بود، در راستای جنجال پیرامون خلع سلاح هسته‌ای آمریکا و اسرائیل قرار می‌گیرد.

در واقع ایالات متحد از تابستان سالجاری دیگر هیچ نیازی به سلاح هسته‌ای ندارد، چرا که به توپ‌های لیزری مسلح شده و می‌تواند اهداف ثابت و متحرک را از راه دور نابود کند. در نتیجه همة متحدان آمریکا در ناتو می‌توانند سلاح‌های هسته‌ای خود را نابود کرده، در تبلیغات رسانه‌ای، جامعة بشری را هم مدیون خود کنند. این مختصر را گفتیم تا بوق‌های آمریکا در جمکران از جمله پاسدارلاریجانی و منوچهر متکی و دیگران بیش از این ارباب‌شان را برای خلع سلاح هسته‌ای تحت فشار نگذارند! همین روزهاست که بشنویم، به دلیل پافشاری نوکران آمریکا در جهان اسلام، هم اسرائیل و هم ایالات متحد سلاح‌های هسته‌ای خود را نابود کرده‌اند و این عمل در رسانه‌های غرب «پیروزی بزرگ» اتحاد جماهیر نوکری بر آمریکا و اسرائیل خواهد بود. در نتیجه، حکومت جمکران هم‌صدا با مطرب‌های پنتاگون خواهد ‌خواند: ما دیگه پیروز شدیم ...

و این «پیروزی بزرگ» در واقع ثابت می‌کند که آمریکا در برابر «قدرت» جهان اسلام سر تعظیم فرود آورده. مسلماً برای بزرگداشت این پیروزی در کاخ سفید، مراسم برگزاری «نماز شکر» به امامت «مایک همر» برپا خواهد شد و خطبه‌های پیش از نماز را نیز یکی از کنیزهای مطبخی کاخ سفید ایراد می‌کند، تا همه بدانند و آگاه باشند که ایالات متحد از «حقوق برابر» زن و مرد، البته در چارچوب دین اسلام دفاع می‌کند. می‌دانیم که خاج‌پرست‌ها ادعا می‌کنند انسان، دینی و بومی است، در نتیجه دمکراسی غربی و مسیحی می‌شود! یا بهتر بگوئیم به ادعای اینان کشورهای مسلمان‌نشین نمی‌توانند از دمکراسی برخوردار باشند. اخیراً این اظهارات ابلهانه از زبان وزیر دفاع آلمان هم شنیده شد.

«کارل تئودور زو گوتنبرگ»، وزیر دفاع آنجلا مرکل که طی دو ماه کشتار غیرنظامیان افغان توسط ارتش آلمان را بیشرمانه «انکار» می‌کرد، خواهان حضور «طالبان میانه‌رو» در کابینة افغانستان شده! ایشان که از کاتولیک‌های مکتبی و متعهد دولت مرکل به شمار می‌روند در مصاحبة خود با رسانة «بیلد آم زونتاگ» در جایگاه غیب‌گو نشسته و پیشگوئی کرده‌اند که به دلیل ویژگی‌های قومی در افغانستان، هرگز در این‌کشور دمکراسی محقق نخواهد شد!

بله این سخنان مضحک می‌باید از زبان کسی شنیده شود که 60 سال پیش اکثریت قریب به اتفاق مردم‌اش با عربدة «هایل هیتلر» همة غیرخودی‌ها، از جمله یهودیان را به اردوگاه فرستاده، و اگر چرخش اجباری سیاست انگلستان نبود، هنوز «آلمان نازی» پابرجا و استوار باقی مانده بود. هر چند که امروز نیز تهاجم به غیرخودی‌ها، از جمله آتش زدن مهاجران ترک‌تبار ثابت می‌کند، «ژرمن‌ها» ویژگی‌های قومی‌شان را حفظ کرده و «فرهنگ‌شان» را از دست نداده‌اند.

باری، به گزارش سایت نووستی، ‌ مورخ هفتم دیماه 1388، کارل گوتنبرگ برای حل مسائل افغانستان پیشنهاد می‌کند «حقوق‌بشر نسبی» یا همان فاشیسم در این کشور به مورد اجرا گذاشته شود. نوادة فرهیختة‌ گوتنبرگ معروف می‌فرمایند، ابتدا باید ببینیم کدام گروه طالبان «خوب» و کدام گروه «بد» است! آنگاه با در نظر گرفتن «فرهنگ‌ها» و «سنن» افغانستان «حقوق بشر» را نیز مد نظر داشته باشیم. این سخنان بیشرمانه نوع «محترمانة» طرفداری از فاشیسم در افغانستان است:‌

«ما باید بپرسیم [...] کدام دسته از ستیزه‌جویان تهدیدی جدی علیه جامعة بین‌الملل به شمار می‌رود و کدام دسته بیشتر دغدغة‌ مسائل داخلی خود [...] را دارد. بی‌آنکه فرهنگ‌ها و سنن افغانستان نادیده انگاشته شود، مسالة‌ حقوق بشر را نیز باید مد نظر داشت.»‌

می‌دانیم که اگر طالبان خوب در افغانستان نباشند، بساط کشت خشخاش و تولید مواد مخدر تعطیل می‌شود‌ و گوتنبرگ و شرکاء در ناتو یکصد میلیارد دلار در سال ضرر می‌دهند. و در اینصورت وزیر دفاع آلمان بجای پوشیدن آن کت و شلوارهای ابریشمین و مکش مرگ‌ما باید،‌ با در نظر گرفتن «فرهنگ‌ها» و «سنن» ژرمن‌ها، ‌ یا همچون «زیگفرید» اسطوره‌ای از پوست کفتار تن‌پوش برای خود تهیه کنند، ‌ یا اینکه ابتکار به خرج داده با در نظر گرفتن همان آداب و رسوم «شکمی» ژرمن‌ها، لباسی از پوست سیب زمینی، برگ کلم و قوطی آبجو بر تن فرمایند.

به گزارش نووستی، حضرت کارل گوتنبرگ فقط پس از «بررسی دقیق تاریخ و ویژگی‌های قومیتی و سیاسی افغانستان» به این نتایج درخشان رسیده. نووستی می‌افزاید، وزیر دفاع آلمان هفتة گذشته طی مصاحبه با رسانة «ولت آم زونتاگ»، فرموده‌اند، شورشیانی که فرهنگ خود را با فرهنگ غرب متفاوت می‌بینند تهدید مستقیم علیه غرب نیستند و ما باید با آنان ارتباط برقرار کنیم. البته گوتنبرگ کاملاً حق دارد، این قماش شورشی همچون حکومت اسلامی، تهدیدی مستقیم بر علیه ملت‌ خود به شمار می‌رود، در نتیجه منافع غرب را تأمین خواهد کرد.

شورشیانی که از طریق غرب مسلح می‌شوند، وظیفه دارند به ملت افغانستان یادآوری کنند که امنیت،‌ رفاه، آموزش، بهداشت، آزادی‌های فردی و اجتماعی، و ... «غیراسلامی» و «غربی» ‌است،‌ ولی تجارت برده، قاچاق مواد مخدر و اسلحه، زورگوئی و رشوه‌خواری از جمله فعالیت‌های اسلامی و «شرقی» به شمار می‌رود. همچنانکه حکومت اسلامی جمکران سه ‌دهه است همین کار را می‌کند، و می‌بینیم که مهم‌ترین شریک تجاری این حکومت همین دولت آلمان است:

«هرگز دموکراسی به معنای غربی کلمه در افغانستان محقق نخواهد شد [...] مایل‌ایم تا مجراهای ارتباطی خود با اقوام و اجتماعات میانه روی افغان را باز بگذاریم[...] هر فرد شورشی تهدید مستقیم علیه غرب به شمار نمی‌رود. [فرق است] میان گروه‌هائی که [...] به جنگ با فرهنگ ما برخاسته‌اند با افرادی که فرهنگ غرب را [...] متفاوت می‌بینند[...]»


بله لازم است شورشیان محترم همواره «فرهنگ غرب» را متفاوت ببینند تا از کمک‌های همه جانبة غرب برای سرکوب ملت‌های خود برخوردار شوند. اگر سخنان گهربار وزیر دفاع آلمان را به دقت بررسی کنیم خواهیم دید، کارل گوتنبرگ، «شورشی» را، یعنی کسی که قانون‌شکنی، خشونت و جنایت در نظرش «موجه» و «حق» است به هیچ عنوان یک پدیدة منفی نمی‌انگارد. شورشی در افغانستان برای کارفرمایان تفنگ‌فروش گوتنبرگ موهبتی است الهی. به همین دلیل است که آدمخواران ناتو یکصدا به دفاع از آشوب‌طلبان در ایران برخاسته، زوزة دفاع از حقوق بشر سر داده‌اند! اگر شورشیان گروه موسوی یا بهتر بگوئیم اراذل و اوباش پیرو خط‌امام نتوانند در ایران کاری از پیش ببرند، نان کرکس‌ها در غرب حسابی آجر می‌شود.

از اینرو مایک همر، سخنگوی شورای امنیت ملی کاخ سفید که پیشتر نیز در سوگ آخوند منتظری بیانیه صادر کرده و هم‌صدا با کنیزهای مطبخی جمکران این شیخ کودتاچی و جنایتکار را مدافع حقوق‌بشر خوانده بود، باز هم برای دفاع از حقوق بشر پای به میدان گذاشته، یک بیانیه ابلهانة دیگر صدوریده. «مستر» همر بدون در نظر گرفتن تظاهرات غیرمجاز عمله اکره‌شان ادعا کرده‌اند «تظاهرکنندگان» فقط خواهان احقاق حقوق جهانی خود هستند و ایالات متحد در کنار آنان است. البته در اینکه ایالات متحد در کنار طاعون سبز قرار دارد، حداقل ما هرگز تردید نداشته‌ایم، چرا که مطالبات این گروه در تضاد کامل با حقوق‌بشر قرار می‌گیرد و حاکمیت آمریکا نیز همواره در سنگر قانون‌شکنان و جنایت‌کاران مبارزه کرده.

من می‌توانم از فردا
[...]
با غرور [...] به دیوار مستراح‌های عمومی بنویسم
خط نوشتم که خر کند خنده

حال باید ببینیم تظاهرکنندگان چه می‌طلبیده‌اند که مطالبات‌شان اینچنین به مذاق کاخ سفید شیرین و گوارا آمده؟ اینان خواهان استقرار دمکراسی و دفاع از آزادی بیان بودند؟ به هیچ عنوان! تظاهرکنندگان با عربدة «مرگ» و «یا حسین» و مزخرفاتی از این ‌قماش به خیابان آمده‌اند. حزب دمکرات هم فرصت را برای دفاع از طالبان «خوب» مناسب دیده بیانیه صادر می‌کند. «یاحسین» حقوق ‌جهانی است؟ «مرگ بر خامنه‌ای» حقوق جهانی است، «الله‌اکبر» حقوق‌جهانی است؟ نه این مزخرفات گنگ و مبهم تأمین کنندة حقوق‌ جهانی حاکمیت ایالات متحد است، که همواره چهرة پلید خود را در پس پردة شعار پوچ «آزادی» پنهان داشته. حقوق ملت ایران ارتباطی به الله و حسین ندارد و با مرگ خامنه‌ای هم تأمین نخواهد شد. حاکمیت آمریکا اگر خیلی به رعایت حقوق‌بشر در ایران علاقه دارد، می‌تواند بجای صدور بیانیه‌های مضحک، تبلیغات خود را به نفع «فاشیست‌ ـ مسلمان‌ها» چه در ایالات متحد و چه در کشورهای عضو ناتو متوقف کند.

در دیدگان آینه‌ها گوئی
حرکات و رنگ‌ها و تصاویر
وارونه منعکس می‌گشت
و برفراز سر دلقکان پست
و چهرة وقیح فواحش
یک هالة ‌مقدس نورانی
[...]

به گزارش صدای آمریکا، مورخ 28 دسامبر2009، مایک همر، سخنگوی شورای امنیت ملی ایالات متحد فرموده‌اند، تاریخ با کسانی است که «حقوق» خود را «به حق» و بدون توسل به خشونت می‌طلبند، و آمریکا نیز در کنار چنین حق‌جویانی ایستاده. ایشان همچنین گفته‌اند، فرمانروائی از طریق ارعاب و خشونت هیچ خوب نیست و ... و اگر نظر ما را بخواهید، بهتر است نگاهی به مردم عراق، افغانستان، پاکستان و به ویژه ترکیه داشته باشیم که تحت نظارت ارتش جنایتکار ناتو جز خشونت و ارعاب نمی‌بینند، و رسانه‌های غرب نیز در این مورد خفقان کامل اختیار کرده‌اند، هر چند اینان دفاع از حقوق‌بشر در ایران را وظیفة شرعی خود می‌دانند! البته همان حقوق‌بشری که آخوند منتظری از آن دفاع می‌کرد، ‌ یعنی دروغ، قانون‌شکنی و جنایت:

«[...] سرکوب ناعادلانه شهروندان ايرانی که تنها خواهان احقاق حقوق جهانی خود هستند از نظر ما قوياً محکوم است [...] اميد و تاريخ با کسانی است که به حق و به طور مسالمت‌آميز حقوق خود را می‌جويند، در اين ميان ايالات متحده آمريکا نيز دوشادوش آن‌ها قرار دارد. حکومت و فرمانروائی از طريق ارعاب و خشونت با مردم، دادگرانه و عادلانه نيست[...]»

حضور سخنگوی کاخ سفید عرض کنیم، ما برای تأمین حقوق انسانی خود هیچ نیازی به بیانیه‌های هیئت حاکمة ایالات متحد و شرکای‌ جنایتکارش در اروپا نداریم. حاکمیت آمریکا در جایگاهی قرار ندارد که بتواند سخن از حقوق‌بشر و حقوق مسالمت‌آمیز به میان آورد. شرایط اسفبار ملت‌های عراق و افغانستان که به صورت «مسالمت آمیز» و برای احقاق حقوق حقة شرکت‌های نفتی آنگلوساکسون‌ها اشغال شده‌اند، شاهدی است براین مدعا. از نظر ما صدور این قماش بیانیه‌های بی‌سروته و متناقض که در «صدای آمریکا» منعکس می‌شود، بدون استثناء گسترش آشوب در ایران را مدنظر دارد.

و برفراز سر دلقکان پست
و چهرة وقیح فواحش
[...]
(فروغ فرخزاد)




...

یکشنبه، دی ۰۶، ۱۳۸۸


فهرست «طلائی»!
...
حتی اگر شایعات رسانه‌های غرب در مورد «شهدای» فرضی تظاهرات در ایران صحت هم داشته باشد، این اصل مسلم را فراموش نکنیم که طرفداران فرضی آخوند منتظری و میرحسین ‌موسوی که با عربدة الله‌اکبر و یاحسین در خیابان‌ها به زدو خورد با پلیس مشغول‌ شده‌اند، با مطالبات دمکراتیک ملت ایران بیگانه‌اند.

همچنانکه گفتیم برای «گرم» کردن بازار میرحسین، باید او را به «تابو» تبدیل کرد. ولی برای «داغ» کردن بازار ایشان لازم است تصویرشان در باور عام به تصویر «حسین» دربی‌بی‌گوزک‌های شیعی‌مسلکان نزدیک شود. و در این راستا «بی‌بی‌سی» و رادیوفردا به نقل از شاهدان عینی که «با چشم خودشان دیده‌اند» از «شهادت» خواهرزادة میرحسین موسوی و 7 تن دیگر «خبر» می‌دهند! البته از نظر ما این تعداد اندک «شهید» برای گسترش آشوب و براندازی کفایت نخواهد کرد! پس شاهدان عینی را بفرمائید تا از صدها و هزارها شهید راه فاشیسم هم برای‌مان بگویند، چرا که مخالفان فرضی دولت جمکران برای کسب حقوق و آزادی‌های دمکراتیک به خیابان نیامده‌اند،‌ اینان شهید راه تجهیز ایران به سلاح هسته‌ای، ‌ یا همان «حق مسلم» آنگلوساکسون‌ها هستند.

امروز، 27 دسامبر2009،‌ از هر نظر عاشورائی و کربلائی است. امروز مصادف است با دومین سال «شهادت» بی‌نظیربوتو، مادر معنوی طالبان در پاکستان، و هفتمین روز درگذشت حسینعلی منتظری، ‌پدرمعنوی طالبان جمکران و گویا نخستین روز «شهادت»‌ فرضی یکی از نزدیکان میرحسین موسوی و 7 تن دیگر در کربلای کوچه و خیابان‌های تهران! البته این یکی «خبر»به نقل از همان «شاهدان عینی» و همچنین یک منبع «نزدیک به موسوی» در اختیار ملت ایران قرار گرفته! و حتماً خیلی موثق است. خلاصه خط تولید «شایعه پراکنی» و «شهیدسازی» استعمار دوباره به راه افتاده، باشد که یک حرکت «مردمی» همچون ملی کردن نفت، یا کودتای 22 بهمن کارساز آنگلوساکسون‌ها شود، چرا که اوضاع‌شان سخت خراب است. همین چند روز پیش بود که دیوید میلی‌بند، وزیر امورخارجه‌شان کاسه گدائی به دست گرفته خواهان «مبادلات فرهنگی» با ملت ایران شده بود!

باری به گزارش حنازرچوبه، ‌ مورخ دوم دی‌ماه سالجاری، بریتانیا در طولانی‌ترین دورة‌ رکود اقتصادی خود پس از جنگ جهانی دوم قرار گرفته. بر اساس همین گزارش که با کد: 859479 انتشار یافته، علیرغم تزریق پول به بانک‌ها، عدم اطمینان به بازارها به کاهش سرمایه‌گذاری منجر شده و شیون و زاری «گاردین»، رسانة حامی تجهیز گورکن‌ها به سلاح اتمی نیز به آسمان برخاسته. خلاصه اربابان حکومت اسلامی سخت به افلاس افتاده‌اند و امروز نه مدرسی هست، نه مصدقی و نه کاشانی و خصوصاً نه روح‌اللهی‌ که با جنجال و آشوب در ایران از مصیبت ارباب بکاهند. در عوض داس‌الله و حزب‌الله که در دم‌جنبانی برای ارباب از هیچ فداکاری فروگذار نمی‌کنند بار دیگر به اجماع رسیده «معلق زدن» آغازیده‌اند.

بله، امروز اخبار همة رسانه‌های تصویری در سراسر جهان «عاشورائی» شده بود و نفتخواران و نزولخواران همه جای‌شان کربلا شده، سوگواری می‌کردند! نمایشات تعزیه و برنامة عاشورا از روز 24 دسامبر در لندن آغاز شد. الیزابت دوم در لباس شمر، به ناله و زاری پرداخته ‌فرمود، سال 2009 سال سختی بود! البته ملکة انگلستان حق‌ دارند، سالی که گذشت خیلی سخت بود، بریتیش پترولیوم و رویال داچ‌شل برای برخورداری از «حق مسلم» خود در عراق زحمات فراوان کشیدند. چندین تن مواد منفجره به هدر رفت، و چند صد عراقی ناقابل فدای راه نفت شدند! در عوض امسال در نجف و کربلا مراسم تعزیه و زوزه و ضجه و سوگواری برای «سالار شهیدان» با شکوه و جلال هر چه تمام‌تر برگزار شد.

با وعدة اطعام مساکین، از زن و مرد و کودک، هر چه ولگرد و بیخانمان و بی‌سرپرست و بدبخت و گرسنه و آواره دم دست بود بسیج کردند و با چادرسیاه و پیراهن «مشکی» به مراسم سینه‌زنی آوردند تا در مسیر کاروان تعزیه نقش سیاهی لشکر ماتم‌زده ایفا کنند. عده‌ای نیز با لباس‌ قرمز و شمشیر و کلاه‌خود از برابر این سیاهپوشان سیه‌روز عبور می‌کردند و گروهی دیگر در برابر دوربین‌ها قمه و زنجیر می‌زدند! اما یک تصویر از همه جذاب‌تر بود. تصویر پسربچه‌ای گریان، با صورت و لباس خونین که یک شمشیر به اندازة قد خودش به دست گرفته و جلودار سپاهیان «حق» شده بود. خلاصه از زمان سرنگونی صدام حسین «هنر» شیعی‌مسلکان در عراق همانطور که می‌بینیم کاملاً شکوفا شده. اگر خاک‌شان را استعمارگران به توبره کشیده‌اند و نفت‌شان را غارت می‌کنند و هر روز برای‌شان بمب می‌گذارند، حداقل در ابراز توهمات و توحش از «آزادی» کامل برخوردار شده‌اند. و از اینروست که کودکان را به شرکت در چنین صحنه‌های هولناکی وادار می‌کنند تا تصویر «انسانی‌ات» برای همیشه در ذهن‌شان مخدوش شود.

این تصاویر را تلویزیون اسرائیل هم چند بار پخش کرد تا همه با ابعاد «آزادی» بیان و مطبوعات و جنبش‌های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، و خلاصه «دمکراسی» واقعی در عراق اشغال‌شده بخوبی آشنا شوند. سپس دوربین‌ها بر فلسطین و فیلیپین متمرکز شد، کشورهائی که همه در آن به مرده‌کشی و گریه زاری مشغول بودند، بعد هم رسیدیم به واشنگتن که حاکم ظالم در «بیت آنحضرت» سیل راه انداخته بود! بله، یکی از مراکز خرید، یعنی یکی از همان «شاپینگ‌مال‌های‌»‌ معروف که محل چرای گله‌های گمشده با کارت‌های اعتباری است آب گرفته بود و از زمین و آسمان آب می‌ریخت! خوشبختانه هیچیک از گوسفندان خداوند غرق نشدند، ولی این گوسفندان خوب از «تفریح» روز یکشنبه‌شان محروم مانده، برخلاف شیعیان عراق حتی «آزادی» گریستن و سینه‌زنی و قمه‌زنی و ...غیره هم نداشتند. در نتیجه تروماتیسم این فاجعه برای همیشه گریبانگیرشان خواهد شد. حال به فواید مراسم روضه و زوزه پی می‌بریم!

باری از این قاره به آن قاره جز تصاویر عزاداری و چهره‌های ماتم‌زده هیچ نبود تا اینکه رسیدیم به بخش تفریحی یعنی بخش «توجیه» مرزشکنی و یکجانبه‌گرائی و نقض قوانین و مقررات توسط حاکمیت ایالات متحد، جهت تحمیل شرایط ویژه بر تمام مسافران شرکت‌های هوائی به ویژه در غرب. بله، این بخش «کمدی ـ سیاسی» اخبار بود!

چنین آورده‌اند که چند روز پیش، یک جوان نیجریائی در هواپیما «قصد» انجام عملیات تروریستی داشته که دستگیر شده! و از آنجا که این «خبرموثق» کمی تا قسمتی ابلهانه می‌نمود، امروز فرانس‌پرس درصدد رفع و رجوع آن برآمد! در نتیجه، به ما گفتند، پدر این جوان از طریق تلفن پلیس را در جریان «نیت» پلید پسرش قرار داده! فکر نمی‌کنم بیش از این بتوان مخاطب را ابله انگاشت! مگر پلیس می‌تواند بر اساس اظهارات تلفنی یک ناشناس کسی را دستگیر کند؟ یا اینکه اگر کسی بخواهد بمب‌گذاری کند، با پدرش مشورت می‌کند؟ بمبگذار محترم حتماً گفته، پاپاجان من یک تک پا برم بمب بگذارم و برگردم! پدرش هم، که مثل همة پدرها در باور عام، خیر و صلاح پسرش را می‌خواسته، ابتدا استخاره کرده، استخاره که بد آمد به پلیس خبر داده! نه! اصل «خبر» به مراتب مضحک‌تر از این‌ها است!

به گزارش فیگارو، مورخ 27 دسامبر 2009، عمر عبدالمطلب، پدر جوان نیجریائی پا را از این حرف‌ها فراتر گذشته، ایشان مستقیماً با سفارت آمریکا در نیجریه تماس می‌گیرند و از «عقاید» افراطی پسرشان، فاروق عبدالمطلب که در ماه ژوئن 2008، ویزای ورود به خاک مقدس آمریکا را هم دریافت کرده، ابراز نگرانی می‌فرمایند. فیگارو می‌افزاید، به گفتة یک مسئول بلند پایة‌ ایالات متحد نام این جوان خطاکار در فهرست رسمی 55 هزار نفر مظنون قرار داشته، ولی در فهرست 4 هزار ممنوع الورود به خاک آمریکا نام ایشان دیده نمی‌شد. به عبارت دیگر سازمان سیا از «افکار افراطی» همه با خبر است! بگذریم! به گزارش فیگارو، پدر جوان افراطی، یعنی وزیر پیشین، و رئیس شورای اداری «فرست بنک آو نیجریا»‌ از کردار پسرش که اخیراً «از خانواده دوری گزیده بود» سخت دگرگون و آشفته شده. بله وقتی می‌گوئیم از «پدر» دور نشوید و از کانون گرم خانواده فاصله نگیرید دلیل دارد! ممکن است نام‌تان در فهرست رسمی 55 هزار مظنون عموسام قرار گیرد، و پدرتان به سفارت آمریکا تلفن کرده از افکار «افراطی» شما ابراز نگرانی کند. بعد هم ممکن است خود شما به دلیل پفیوزی ارثی اعتراف کنید که مقدار زیادی مواد منفجره با خود به درون هواپیما آورده‌اید و ... و همین برای تحمیل «شرایط ویژه» و افزایش مقررات امنیتی در فرودگاه‌های جهان کفایت می‌کند! وسائل لازم برای تأمین چنین امنیتی از سوی پنتاگون در اختیار جهانیان قرار خواهد گرفت.

ساده‌تر بگوئیم،‌ همة دولت‌ها موظف‌اند چنین ابزاری را هرچه سریع‌تر به چند برابر قیمت ابتیاع کنند تا «آزادی» مسافران خطوط هوائی خدشه‌دار نشود. چرا که این «آزادی» در گرو آزادی سازمان سیا برای ارعاب مردم در ابعاد جهانی است. این ماجرای ابلهانه که برای سرکوب و ارعاب و به ویژه جهت زدن جیب ملت‌ها سر هم شده، حکایت همان «سایبر ارتش» است که با هدف سرکوب «آزادی بیان» فارسی‌زبانان توسط سازمان سیا و البته به نام حکومت اسلامی به راه افتاده بود! می‌دانیم که سازمان مقدس سیا از مدافعان «آزادی» در سراسر جهان است، البته آزادی در جنایت، آزادی در قانون‌شکنی، و آزادی در امر مقدس شایعه‌پراکنی. بی‌دلیل نیست که هر دو جناح حکومت گورکن‌ها اینچنین ذکر «آزادی» گرفته‌اند؛ «از سیا آموز اخلاص عمل!»

اما آزادی، «انسانی» است، و سردمداران طاعون‌سبز دست در دست مهرورزی فقط با هدف لجن‌پراکنی و «آزادی‌ستیزی» است که دم از «آزادی» می‌زنند، چرا که اینان هم با آزادی و هم با انسان بیگانه‌اند. به یاد داشته باشیم که جنگ زرگری ایندو گروه تبهکار فقط با هدف فراهم آوردن فرصت بیشتر برای اربابان‌شان در لندن و واشنگتن به راه افتاده. به همین دلیل است که برای جبران شکست طاعون سبز در لشکرکشی‌های خیابانی، ساواک جمکران گروهی را به نام طرفداران مهرورزی راهی خیابان می‌کند تا رسانه‌های غرب بتوانند به نقل از «اوپوزیسیون» برای‌مان خبرسازی کنند. بله، همچنانکه «گفتگو با مردگان» جای خود را به تماشای فیلم رنگی از «بهشت» سپرد تا بتوانیم از نگاه یکی از کنیزکان مطبخی کاخ سفید، تصویر «روح» آخوند منتظری را بر دوش فرشتگان در بهشت تماشا کنیم، تل موهوم شاهدان عینی هم جای خود را به «اوپوزیسیون» سپرده! و به این ترتیب فرانس‌پرس و دیگر نیوزها و پرس‌های «معتبر» جهان می‌توانند به نقل از «اوپوزیسیون» بسیار معتبر جمکران «شایعات» کربلای حسینی را برایمان یک به یک،‌ در پوشش «خبر موثق» بازگو کنند. البته اشتباه نکنیم، این خبرهای موثق همه باید به بی‌بی‌گوزک‌های کربلا شباهت داشته باشد. از آنجمله‌ است شایعات مربوط به حسینعلی‌ منتظری، میرحسین موسوی و درگیری اوباش طرفدار اینان با پلیس جمکران.

پیشتر گفته‌ایم، بازهم می‌گوئیم و خواهیم گفت که تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمی سیاستی است استعماری. این سیاست در پس آشوب و جنجال «تقلب فرضی» پیرامون «انتخابات فرضی» در حکومت اسلامی قرار گرفت، ولی به دلیل شکست جنبش طاعون سبز، اینک شاهدیم که همین سیاست استعماری با صورتک «آزادی» پای به میدان می‌گذارد. نماد نوین سیاست مذکور همچنانکه در وبلاگ «ندای مرگ» گفتیم «مرگ رسانه‌ای» و مبهم یک زن جوان است به نام ندا. ولی پرسوناژهای این سیاست همان جنایتکاران قدیم‌اند: پیروان خط امام، اصلاح‌طلبان، چپ‌نمایان و لباس‌شخصی‌های ساواک جمکران به اضافة رهبر معنوی‌شان، آخوند منتظری جنایتکار و رهبرسیاسی‌شان، میرحسین موسوی جلاد. خلاصه بگوئیم گروه مزدور «فدائیان اسلام» با برچسب‌های نوین پای به میدان سیاست کشور گذاشته‌اند و همة شرایط حاکمیت مطلوب آنگلوساکسون‌ها فراهم آمده: یک دستاربند خودفروخته و یک جلاد سابقه‌دار در رأس یک گروه لات و اوباش و تیغ‌کش، درست همچون مجموعة غائلة 22 بهمن! و این است مجموعة جادوئی‌ای که آنگلوساکسون‌ها برای ما ملت خیلی می‌پسندند.

دستاربند خودفروخته، هفتة گذشته زمین را از وجود پلیداش پاک کرد، کاخ سفید و همة لوطی و عنترهای‌اش در داخل‌وخارج مرزها به این ترتیب در ماتم از دست رفتن این «عزیز» سیاه‌پوش شدند. ولی به برکت انزوای رسانه‌ای حاکم بر ایران، میرحسین همچون حسین افسانه‌های کربلا همچنان مقاومت می‌فرمایند، و نزدیکان‌شان پیوسته در این نبرد نابرابر توسط یزید و همکاران‌اش «شهید» می‌شوند. و این فرصتی است طلائی برای سگ‌های سیرک عموسام که در راستای پیام بیشرمانة رئیس شورای امنیت ملی کاخ سفید، از حسینعلی منتظری جنایتکار اسطورة مقاومت و شجاعت بسازند.

آورده‌اند که آنحضرت علاوه بر تحمل «حصر» رسانه‌ای، «داغ» شکنجه‌های زندان «حاکم ظالم» را نیز بر پیکرشان دارند، و خلاصه رضا پهلوی می‌بایست ضمن ابراز تأسف از این امر و انتقاد از سیاست‌های دوران پهلوی، از این الگوی شهامت و مقاومت «ستایش» هم به عمل می‌آورد که نیاورد! و به این ترتیب گویا یک «فرصت طلائی» را از دست داده باشد! عجیب است که اگر رضا پهلوی از یک کودتاچی جنایتکار، که شمه‌ای از جنایات‌اش اخیراً در نامة معروف شیخ کروبی خودفروخته فاش شده، تجلیل به عمل آورد، حتماً نام‌اش در فهرست 55 هزار فدائی «دمکراسی» در ایران قرار می‌گیرد و کاخ سفید هم نام او را در زمرة مدافعان حقوق‌بشر به ثبت خواهد رساند!

ولی عجیب‌تر اینکه بعضی‌ها با این مهملات می‌خواهند بار دیگر «دخالت آخوند جماعت را در سیاست» کشور‌ توجیه کنند. آخوند منتظری به چه جرمی در زمان شاه زندانی شده بود؟ به جرم دفاع از حقوق بشر و دمکراسی؟ مسلماً خیر! با تکیه بر ارتباط او با جنایات مهدی هاشمی، یعنی قتل روحانیونی که به «مبارزات» شیوخ خودفروخته و جیره‌خوار کارخانة رجاله پروری اعتقاد نداشتند، باید بگوئیم زندانی شدن منتظری همچون زندانی شدن شیخ مهدی بازرگان و شرکاء برای تبدیل اینان به رهبران اوپوزیسیون بوده، همچنانکه تبعید خمینی هم با هدفی مشابه صورت گرفت. اما اگر ارتباط مهدی بازرگان با جنایت برملا نشده، ارتباط منتظری و خمینی همچون اکبر بهرمانی با قتل انسان‌های دیگر بر همه روشن است، و این برای ما فرصتی بود طلائی که دریابیم، در قاموس داس‌الله تجلیل از قاتلان و قانون‌شکنان جیره‌خوار استعمار، ‌ طرفداری از حقوق‌بشر به شمار می‌رود! چرا که قاتلان و قانون‌شکنان کذا در زمرة دستاربندان‌ بوده‌اند. بله این ‌است «تحلیل» علمی داس‌الله بینوا از شرایط سیاسی کشور! این بندگان آستان مقدس عموسام که همچون دیگر آخوندپرستان مطیع استعمار «دیانت‌شان عین سیاست‌شان» ‌است، هنوز با حفظ برچسب «چپ» آرزوی رهبری آخوند در کلة پوک‌شان می‌پرورانند، و‌ به همین دلیل مبلغ نظریة استعماری فوکویاما در مورد «دین ضداستبداد» شده‌اند. البته فکر نکنید اینان ابله‌اند یا خود فروخته، به هیچ عنوان! دلیل پریشانگوئی و مهمل‌بافی «چپ‌‌نمایان» فقط این است که حضرات نه تنها مانند بعضی‌ها «با چشم خودشان «روح» آیت‌الله منتظری را بردوش «فرشتگان بهشت» دیده‌اند که جای داغ و درفش «حاکم ظالم»‌ را نیز بر ریش و پشم مقدس آنحضرت مشاهده کرده‌اند.



...