شنبه، خرداد ۱۵، ۱۳۸۹


از پکن تا برلن!
...

هیچ صیادی در جوی پست و حقیری که به گودالی می‌ریزد
مرواریدی صید نخواهد کرد.
(فروغ فرخزاد)

هیچ ملتی با عربده‌جوئی در خیابان به دمکراسی دست‌ نیافته، و هیچ ملتی با شعارهای انسان‌ستیز موفق به استقرار یک حاکمیت انسان‌محور نشده. دمکراسی حاکمیت قوانین منطقی و انسان‌محور بر جامعه است. در این راستا از مدافعان دمکراسی در ایران می‌خواهیم با مهار احساسات خود از هرگونه تجمع و تظاهرات و هم‌سوئی و هم‌صدائی با خشونت‌طلبان جنبش‌سبز بپرهیزند؛ مشکل ما کل حکومت مدعی تقدس الهی است، نه بخشی از آن. این حکومت بر سرنیزة ارتش جنایتکار ناتو تکیه کرده و میرحسین ‌موسوی و دارودسته‌اش همچون علی خامنه‌ای هرگز خارج از این حکومت نبوده‌اند.

ملت ایران به هیچ عنوان «اسیر چنگال خامنه‌ای» نیست، خامنه‌ای صورتکی است بر چهرة‌پلید ارتش ناتو. فراموش نکنیم که استقرار حکومت اسلامی در کشورمان در راستای سیاست‌های این ارتش جنایتکار امکانپذیر شد، نه به دلیل نارضایتی مردم ایران از حکومت شاه. یکی از خوانندگان‌ گرامی با اشاره به وبلاگ «کوفته و کامرون» می‌گویند، «این متن چنین القا می‌کند که افراد در تعیین سرنوشت خود هیچ نقشی ندارند، در مورد قدرت آنگلوساکسون‌ها اغراق شده، اینان همه کاره نیستند.» خوانندة گرامی! اتفاقاً ما هم کاملاً با شما هم عقیده‌ایم، آنگلوساکسون‌ها بسیار قدرتمنداند، ولی همه‌کاره نیستند. آنچه تاکنون اینان را در جایگاه «همه‌کاره» و قدرقدرت قرار داده، درآمیختن خشونت‌شان با ناآگاهی‌ها و خیانت‌های دیگران است. از عراق و افغانستان و پاکستان صرفنظر می‌کنیم؛ نمونة کشور ایران طی سدة پیش و به ویژه در آشوب‌های خردادماه گذشته شاهدی است بر این مدعا. در وبلاگ امروز سعی می‌کنیم در این مورد بیشتر توضیح دهیم.

چقدر «گاردین» آرزو دارد مذاکرات صلح در منطقه با شکست روبرو شود! تا از این رهگذر هم حکومت جمکران و هم اسرائیل جایگاه ویژة خود را به عنوان سرکش و نافرمان، یکجانبه‌گرا و بی‌اعتنا به قطعنامه‌های شورای امنیت حفظ کنند! و چقدر «فیگارو» آرزومند است ملت ایران را طرفدار «اسلام سبز» معرفی کند، تا میرحسین موسوی و دیگر پیروان خط توحش «امام» خمینی در جایگاه رهبران «مردمی» تثبیت شوند و به پیروی از فرامین امام روشن‌ضمیرشان بتوانند خواهان نابودی اسرائیل شده، مذاکرات صلح را به شکست بکشانند! و چقدر گاردین و فیگارو، برای رسیدن به آرزوهای انسان‌ستیزشان دروغ می‌گویند! و من چقدر دروغگو را پست و حقیر می‌شمارم!

ایجاد درگیری در «ناو آزادی» یک برنامة از پیش تعیین شده جهت ابتر کردن «مذاکرات صلح» بود که به شکست انجامید. یادآور شویم حامی این مذاکرات در ایالات متحد جناح اوباما در کاخ سفید است که فاصلة‌ خود را با جنگ‌طلبان دو سوی آتلانتیک، یعنی جناح «بوش ـ کلینتون» و حاکمیت انگلستان شتاب می‌بخشد؛ کاخ سفید خود را در مسیر سیاست نوین محور « مسکو ـ پکن ـ برلن» قرار داده. لغو مسافرت رابرت گیتس به پکن و انصراف اوباما از سفر به استرالیا در چارچوب همین سیاست نوین می‌تواند بررسی شود. به همچنین است در مورد تعویق صدور قطعنامه بر علیه حکومت جمکران، موافقت اسرائیل با تشکیل کمیسیون تحقیق بین‌المللی در مورد حوادث «ناو آزادی»، و تهدید دولت اسلام‌گرای ترکیه از سوی «پ. ک. ک».

عشق آتشین کارفرمایان «فیگارو» به ملایان جمکران کار را به رسوائی کشانده! حضرات برای گسترش اسلام و حجاب و دیگر الزامات سرکوب ملت‌های منطقه به دروغگوئی روی آورده‌اند. به عنوان نمونه، علیرغم اعلام موافقت رسمی دولت اسرائیل با تشکیل یک کمیسیون تحقیق بین‌المللی پیرامون ماجرای «ناوآزادی»، سایت فیگارو، مورخ 4 ژوئن 2010 از «مخالفت» اسرائیل با کمیسیون مذکور «خبر» می‌دهد! دلیل این دروغ‌پراکنی چیست؟ دامن زدن به نفرت، با هدف بسیج افکارعمومی بر علیه مذاکرات صلح، به ویژه در کشورهای مسلمان‌نشین. رسانه‌های غرب می‌کوشند چنین وانمود کنند که دولت اسرائیل با تحقیقات بین‌المللی پیرامون درگیری «ناوآزادی» مخالفت می‌کند و قتل سرنشینان کشتی حامل کمک‌های انسانی را افتخار می‌داند، تا به این ترتیب به ملت‌های منطقه بباورانند که مذاکره با اسرائیل «خیانت» است و همین امر برای تداوم وضع موجود یعنی حضور ارتش اسرائیل خارج از مرزهای بین‌المللی‌اش کفایت خواهد کرد.

همچنانکه گفتیم اگر دکان جنگ تعطیل شود، فروپاشی اقتصاد کشورهای عضو ناتو را شاهد خواهیم بود. این است دلیل اسلام‌نوازی و تجلیل از توحش و مقدسات در کشورهای عضو پیمان ناتو به ویژه در انگلستان،‌ فرانسه و ایالات‌متحد که 31 سال پیش، دست‌دردست آلمان توطئة براندازی حکومت سابق ایران را در گوادالوپ سازمان دادند. البته در شرایط فعلی حاکمیت آلمان در مسیر متفاوتی قرار گرفته. پیشتر گفتیم که استعفای «کهلر»، ریاست‌ جمهور آلمان نشان آشکار تغییرات قریب‌الوقوع می‌باید تلقی شود. تغییراتی که صورتبندی‌های جنگ‌سرد را دگرگون خواهد کرد و کشور ایران نیز نمی‌تواند خارج از مسیر این تحولات قرار گیرد. اینجاست که اهالی مرزپرگهر می‌باید حواس‌شان را خوب جمع کنند و از برخورد احساسی با مسائل بپرهیزند. چرا که به دلیل نارضایتی شدید مردم، امکان به راه انداختن کاروان خردجال از هر نظر فراهم است. و اگر چه خردجال سال گذشته با شکست روبرو شد، هیزاکسلنسی به هیچ عنوان دست از تحرکات خداپسندانة خود نخواهند شست. ایشان را برای کودتا و براندازی به ایران ارسال کرده‌اند تا ملت ایران یک‌بار دیگر در مسیر مطلوب سیاست استعمار قرار گیرد.

روند کار استعمار چیست؟ تاکنون این روند مقدس بر «شایعه‌پراکنی» و لشکرکشی خیابانی یعنی عربده جوئی اراذل و اوباش در خیابان‌ها تکیه داشته. کافی است مروری داشته باشیم بر کاروان خردجال میرحسین موسوی در خردادماه 1388. به عبارت دیگر از رخدادهائی نه چندان دور طی سال گذشته شروع می‌کنیم و گام به گام به عقب باز می‌گردیم تا شیوة استعمارگران را بهتر بشناسیم. مهم‌ترین ویژگی سیاست استعماری ایجاد آشوب جهت برهم زدن تعادل جامعه و اختلال در نظم زندگی روزمرة افراد از طریق قانون‌شکنی است.

حال ببینیم سال گذشته چه پیش آمد؟ سال گذشته در یک «تئوکراسی» دست‌نشاندة استعمار غرب «انتخابات ریاست جمهوری» برگزار کردند! طی سه دهة گذشته، ویژگی معرکة برگزاری انتخابات پرشور ریاست جمهوری جمکران، ایجاد بحران جهت دوقطبی کردن کاذب فضای جامعه بوده. به عبارت دیگر هر گاه اربابان این حکومت در غرب نیازمند تأمین مشروعیت «نمایشی» برای پادوهای‌شان شده‌اند، شور و هیجان فراوان بر انتخابات ریاست جمهوری سایه افکنده. روند رایج چنین بود که یک چهرة ناشناس را در برابر برگزیدة استعمار روانة‌ صحنه می‌کردند، سپس با توسل به شایعه‌پراکنی و افشاگری پیرامون وی در افکار عمومی از او «پرسوناژ پلید» می‌ساختند. به این ترتیب هجوم مردم به حوزه‌های مارگیری تضمین می‌شد و «انتخابات»‌ کذا به استخراج یک عدد رئیس‌جمهور محبوب و مردمی می‌انجامید. فردی که بجای انجام وظائف قانونی خود می‌بایست شبانه‌روز به نبرد بی‌امان با اصولگرایان و تندروها و دیگر گروه‌های «بدخواه» مشغول باشد. این است شارلاتانیسم کسالت‌آور و تأسف‌باری که از بدو تشکیل حکومت خیابانی «مهدی بازرگان» بر ملت ایران تحمیل شده. انتخاب بنی‌صدر و محمد خاتمی بهترین نمونة این عوام‌فریبی بود، و سال گذشته این صحنه‌گردانی با لات‌بازی میرحسین موسوی و شیخ مهدی‌کروبی به اوج خود رسید.

پیشتر گفتیم که چند ماه پیش از «انتخابات»، دولت انگلستان علاوه بر افتتاح تلویزیون فارسی بی‌بی‌سی، سفیر جدیدی نیز به تهران اعزام داشت، و جناب سفیر بدون تقدیم استوارنامة خود کارشان را آغاز فرمودند: سازمان‌دهی به آشوب جهت تبدیل مزدور به قهرمان، و تثیبت جیره‌خواران وفادار در جایگاه اوپوزیسیون. اینگونه بود که میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی، دو جنایتکار و تاراجگر سرشناس حکومتی تبدیل شدند به رهبران اوپوزیسیون. ما ضمن تحریم انتخابات حکومت خدامحور، ماجرای رقابت‌های انتخاباتی و مسابقات مارگیری سال گذشته را گام به گام دنبال کردیم و در وبلاگ‌های متعدد به تفصیل از آن سخن گفتیم. پس نیازی به تکرار مکررات نیست. فقط یادآور شویم، نیروهای انتظامی، نظامی و امنیتی در این حکومت منفور چشم بر آشوب و قانون‌شکنی دارودستة موسوی بستند، به امید برقراری روابطی که استعمار خواهان آن بود. و در این گیرودار بود که روز 25 خردادماه، مخالفان واقعی حکومت اسلامی، کسانیکه در نمایشات مهوع جمکران نیز شرکت نکرده بودند به صفوف معترضین «دولتی» پیوسته رسماً خواهان سرنگونی حکومت شدند. اینجا بود که عقب‌نشینی رهبران جنبش کذا آغاز شد؛ قرار نبود کسی خواهان برچیده شدن بساط شیادی امام روشن‌ضمیر شود. هدف آنگلوساکسون‌ها از آشوب‌ها فقط «اوپوزیسیون‌سازی» و گسترش سرکوب ملت ایران بود؛ میرحسین و شیخ مهدی نیز فقط وظیفه داشتند همین طرح «محدود» را به اجرا در آورند.

می‌بینیم که نتیجة این سیاست تا چند روز پیش بسیار موفقیت‌آمیز بود. اشکال زمانی پیش‌ آمد که مشاور دیمیتری مدودف به بهانة پاسخ به لات‌بازی‌های احمدی‌نژاد، حکومت اسلامی را آنچنان که بود و هست، یعنی «عوامفریب» و «غیرمسئول» به جهانیان معرفی کرد! اگر به روابط روسیه با حکومت اسلامی بنگریم می‌بینیم که چنین واکنشی نسبت به اوباش جمکران از سوی دولتمردان روسیه بی‌سابقه است. پس مسلماً باید شرایط نوینی در شرف تکوین باشد که حاکمیت روسیه در آن امکانی برای دوام و بقای قانون‌شکنی و لات‌بازی اوباش جمکران نمی‌بیند. به زبان ساده‌تر، دولت روسیه مرگ خط توحش امام و عربده جوئی سیاسی را حتمی برآورد کرده، البته نه در چارچوب کودتاهای مردمی ناتو، که در قالب شکل‌گیری ارتباطات نوین منطقه‌ای. ارتباطاتی که منطقاً محور استعماری «آنکارا ـ تهران ـ تل‌آویو ـ غزه» را نیز فرو خواهد پاشاند.

ساده‌تر بگوئیم، دولت اسرائیل می‌باید بساط اسمعیل هنیه جنایتکار را در غزه برچیند و به مذاکرات صلح تن دهد. و به همین دلیل است که اسلام‌گرایان مزور، به بهانة ارسال کمک‌های انساندوستانه برای مردم غزه بحران «ناوآزادی» را آفریدند. ولی همانطور که گفتیم این طرح با ابراز تأسف نخست وزیر اسرائیل و موافقت دادگاه‌ عالی این کشور با تشکیل کمیسیون تحقیق بین‌المللی به شکست انجامید و بازندگان این سناریو یعنی جناح هیلاری کلینتن،‌ اتحادیة اروپا، «کریف» و اسلام‌گرایان ترکیه تاوان سنگینی برای این توطئه خواهند پرداخت.

نخستین واکنش چشمگیر و به راستی «درخور» به این صحنه‌گردانی مهوع را از سوی کاخ سفید شاهد بودیم. پس از اعزام «جرج میچل» به کنفرانس صلح، باراک اوباما با لغو سفر خود به استرالیا، عملاً دم‌جنبانی‌های هیلاری کلینتن و معاون خود را برای حاکمیت انگلستان ابتر کرد! روز گذشته هیلاری کلینتن با ارسال یک پیام تبریک سرشار از تملق و چاپلوسی برای ملکة انگلستان، بر تداوم روابط «ویژة» بین دو کشور تأکید کرده بود، ولی معلوم شد ایشان بی‌جهت شکم‌شان را صابون زده‌اند. این روابط «ویژه» در شرایط کنونی قابل دوام نیست و به همین دلیل خبر لغو سفر اوباما به استرالیا، همزمان با ارسال تبریک کلینتن برای الیزابت دوم انتشار یافت. به زبان ساده‌تر، کاخ سفید و وزارت امورخارجه در دو مسیر متفاوت قرار گرفته‌اند. باری، امروز اعلام شد هیلاری کلینتون با ارسال تبریک از سوی باراک اوباما و ملت آمریکا برای «تولد رسمی» الیزابت دوم آنهم یکهفته زودتر از موعد مقرر خود را در موقعیت نامناسبی قرار داده! دلیل روشن است وزارت امورخارجه همچنان بر تداوم سیاست گذشتة محفل «کارتر ـ برژینسکی» پای می‌فشارد، حال آنکه کاخ سفید خود را در مسیر تحولات نوین در ارتباط با روسیه قرار داده. همچنانکه پیشتر هم گفتیم تحولات وسیعی در شرف تکوین است و با توجه به این اصل اساسی که هیچ کشوری نمی‌تواند مدافع منافع ملی ما ایرانیان باشد، می‌باید با آگاهی از سیاست استعمار در ایران، سیاستی که در توسل پیوسته به آخوند و تحمیل مقدسات «دینی» و «بومی» خلاصه شده، مسیر حرکت سیاسی خود را مشخص کنیم.

از دورة قاجار، استعمار بریتانیا جهت چپاول ملت ایران به آخوند متوسل شد. روند کار چنین بود. ابتدا یک قرارداد غیرعادلانه به دولت ایران تحمیل می‌کردند، سپس یک جفت نعلین برای نقض همین قرارداد و ظاهراً جهت حفظ منافع ملی فتوی می‌صدورید، و اوباش را به هواداری از حضرت آیت‌الله و دفاع از «منافع ملی» به خیابان می‌ریختند و... دولت ایران نیز مجبور می‌شد به صورت «یکجانبه» قرارداد را لغو کند و خسارت چشم‌گیری به انگلستان بپردازد. به این ترتیب بود که سیاست استعمار آخوند ایران‌ستیز را به تدریج در بسته‌بندی «مدافع منافع ملی» به افکار عمومی ملت ایران فروخت. فتوی آخوند بهترین ابزار یکجانبه‌گرائی و قانون‌شکنی است، و اینگونه اعمال در هر حال با منافع ملی در تضاد قرار می‌گیرد. به عبارت دیگر، همچنانکه بارها در این وبلاگ توضیح داده‌ایم، برای گسترش سرکوب و چپاول ثروت‌های ملی، استعمار به «یکجانبه‌گرائی» نیاز دارد و تاکنون از طریق آخوند و اوباش توانسته دولت ایران را به قانون‌شکنی وادارد. لغو قرارداد تنباکو، ملی کردن نفت، و ... و تداوم جنگ استعماری با عراق و بحران دست‌ساز هسته‌ای از جمله همین اعمال «مقدس» است.

این روزها آنگلوساکسون‌ها دیگر بدون آخوند سیاست‌شان را تحمیل می‌کنند، چرا که در حکومت اسلامی، سیاست همة مزدوران استعمار عین دیانت‌شان شده. شاهد بودیم که سگ‌های ‌هار آنگلوساکسون‌ها از اجرای توافق‌ دولت ایران با آژانس انرژی هسته‌ای در وین ممانعت کرده و تحمیل «شرایط ویژه» را بر ملت ایران تداوم بخشیدند. چرا که این حکومت اسلامی تلقی می‌شود و همة جیره‌خواران سفارت انگلستان با دستار، و بدون دستار می‌توانند به اقتضای مصالح ارباب «احساس تکلیف» کرده مانع از اجرای تعهدات و مقاوله‌نامه‌های رسمی دولت در عرصة بین‌المللی شوند.

همچنانکه شاهد بودیم سال گذشته، پاسدار علی لاریجانی و پاسدار شریعتمداری، جیره‌خواران شناخته شدة آنگلوساکسون‌ها تو‌افق‌های اطریش را «فریب» خواندند و باعث تداوم تحریم‌ها بر ملت ایران شدند. اینان در برابر ملت ایران هم پاسخگو نیستند، چرا که همچون امام دجال‌شان «تکلیف الهی» دارند، و اگر لازم باشد تل موهوم «مردم» نیز برای تأئید مزدوری اینان به عربده‌جوئی در خیابان‌ها خواهد پرداخت. اگر این روند، یعنی قانون‌شکنی و لشکرکشی خیابانی به بهانةهای مختلف و همواره «مبهم» و عوام‌فریبانه از دورة میرزای شیرازی تا خردادماه 1388 ادامه یافته، دلیل تداوم آن قدرقدرت بودن آنگلوساکسون‌ها نیست. قدرت اینان دو بخش درونی و برونی دارد. قدرت واقعی‌شان که خشونت متکی بر اقتصاد و فن‌آوری است، توسط بخش برونی تقویت می‌شود. «بخش برونی» قدرت استعماری همان عدم آگاهی ما ملت و عملکرد ایرانی‌نمایان محفل فاشیسم است. از آنجا که فرصت پرداختن به جزئیات نیست، به ارائة‌ یک نمونه از خیانت محفلی و ناآگاهی مردم اکتفا خواهیم کرد: اظهارات «هما ناطق» و پیوستن مخالفان حکومت اسلامی به طرفداران میرحسین موسوی.

هما ناطق، در مقدمة یکی از آثار خود تحت عنوان «روحانیت از پراکندگی تا قدرت»، آنرا بر گرفته از دست‌نوشته‌های‌اش در سال 1355 معرفی کرده:

«این نوشته بازنگری متنی است که در ایران به سال 1355 به دست گرفته بودم [...] متن بماند تا اینکه آقای تورج اتابکی [...] آنرا برایم پس آورد[...]»


با مطالعة دقیق اثر ایشان این پرسش مطرح می‌شود که اگر هما ناطق دو سال پیش از براندازی حکومت پهلوی دوم، چنین شناخت مستندی از بنیاد شیعة اثنی‌عشری و بازیگران آن و عملکرد تاریخی روحانیت شیعه داشته، چگونه در سال 1357 به قول خودش با چادرسیاه در تظاهرات به نفع خمینی حضور یافت؟ باید بپذیریم که سرکار خانم دکتر هماناطق به احتمالی هنگام تظاهرات با چادرسیاه، متن دست‌نوشته‌های‌شان را فراموش کرده بودند. یا این دست‌نوشته‌ها متعلق به ایشان نبوده، و یا اینکه هماناطق علیرغم شناخت عملکرد بنیاد شیعة اثنی‌عشری «وظیفه» داشته با چادرسیاه به نفع همین بنیاد پوسیده و جیره‌خوار استعمار در تظاهرات حضور یابد.

هما ناطق سپس در پاریس به عنوان استاد ادبیات فارسی استخدام شد! پیشتر هم در مورد ایشان توضیح داده‌ایم، زمینة کار هما ناطق ادبیات فارسی نبوده، و شناخت ایشان از زبان فرانسه نیز در زمینة علوم انسانی «ابتدائی» بر‌آورد می‌شود. فکر می‌کنم به حد کافی روندکار را روشن کرده باشیم، و با توجه به اینکه پیشتر در مورد سفله‌پروری از طریق استخدام بعضی‌ نخبگان نظیر حاج فرج‌دباغ‌ها در آکادمی‌های غرب توضیح کافی داده‌ایم ماجرای دست‌ نوشته‌های دکتر هما ناطق را در همینجا به پایان می‌بریم و باز می‌گردیم به حضور مخالفان حکومت اسلامی در تظاهرات 25 خردادماه 1388 در کنار پیروان خط امام! اگر نگاهی به آشوب‌های خردادماه 1388 بیفکنیم خواهیم دید که حضور مردم در تظاهرات 25 خردادماه 1388یک اشتباه بزرگ سیاسی بوده.

می‌دانیم که اکثریت ملت ایران، همچون نویسندة این وبلاگ از حکومت اسلامی نفرت دارند و کاملاً هم در این امر محق‌اند. در هیچیک از کشورهای منطقه، حتی در کشورهای اشغال‌شدة عراق و افغانستان، آنگلوساکسون‌ها به خود اجازه ندادند مشتی لات و اوباش را در رأس هرم قدرت قرار دهند. حکومت اسلامی جمکران، در کنار حماس تنها حکومت اوباش در کل منطقه است؛ این واقعیت را نمی‌توان نادیده گرفت. همچنین نمی‌توان فراموش کرد که مهدی کروبی و میرحسین موسوی 30 سال است در طیف حاکمیت حضور فعال دارند و در تمام جنایات این حکومت شریک‌اند. حال چند پرسش منطقی مطرح می‌شود. کسانیکه روز 25 خردادماه 1388 به دلیل مخالفت با حکومت توحش و به دعوت دو جنایتکار شناخته شدة همین حکومت به خیابان می‌ریزند در ذهن‌شان چه می‌گذرد؟ آیا اینان چنین پنداشتند که موسوی و کروبی ناگهان مخالف این حکومت شده‌اند؟ ایندو شارلاتان هر چه دارند از برکت حکومت توحش است؛ اگر این حکومت پا نمی‌گرفت جایگاه واقعی اینان در زباله‌دان بود. همچنانکه اگر ساواک آریامهری خمینی را در بوق نمی‌گذاشت ایشان نیز می‌بایست در همان زباله‌دان کنار دست امثال کروبی و موسوی می‌نشستند. همة‌ این اوباش جایگاه کنونی خود را مدیون «سنگرحقی» هستند که ساخته و پرداختة استعمار است.

فراموش نکنیم که هر چه خشونت گسترش یابد، افکار عمومی بیشتر تحریک شده و این سنگر لعنتی فراگیرتر خواهد شد. به همین دلیل است که مخالفان «ظاهری» آمریکا و انگلیس در عراق و افغانستان بجای تهاجم به اشغالگران، در اماکن عمومی بمب منفجر می‌کنند و به امدادگران و بیمارستان‌های محل مداوای مجروحین حمله می‌برند. چه کسی این گروه‌ها را مسلح می‌کند و آموزش می‌دهد؟ مخارج تجهیز و آموزش این گروه‌ها چگونه تأمین می‌شود؟ به این پرسش می‌باید پس از بررسی ابعاد تجارت مواد مخدر که توسط ارتش ناتو در افغانستان به راه افتاده پاسخ گفت. وارد جزئیات نمی‌شویم ولی کشاورزان افغانستان را وادار به کشت خشخاش کرده‌اند، همانطور که برای جوانان منطقه نیز راهی جز پیوستن به نیروهای مسلح باقی نگذاشته‌اند. در واقع استعمار «حق انتخاب آزاد» را به طرق مختلف از همة‌ ملت‌های منطقه سلب کرده، و یکی از مهم‌ترین شیوه‌های‌اش برای اعمال چنین سیاستی گسترش خشونت جهت تحریک افکار عمومی با هدف ایجاد «سنگرحق» است.

به همین دلیل ما از مدافعان دمکراسی می‌خواهیم از روی احساسات واکنش نشان ندهند و در این «سنگر استعماری» در کنار اوباش حکومت اسلامی ننشینند. زندگی در یک دمکراسی بر نظم و هنجار منطقی استوار می‌شود، نه بر ابهامات برخاسته از توهمات و احساسات افراد و گروه‌ها. این اصل اساسی را به یاد داشته باشیم که شارلاتانیسم و عوامفریبی همواره در «ابهام» باورها و احساسات لانه می‌کند، و استعمارگران از جایگاه ویژة «ابهام» بخوبی آگاه‌اند. حال پس از این مقدمة طولانی بازگردیم به شکست توطئة جنگ‌طلبان دو سوی آتلانتیک جهت ابتر کردن مذاکرات صلح و تضعیف ارتباط «سنتی» حکومت‌های اسلامی ترکیه و جمکران.

روزگذشته همزمان با سفر مسعود بارزانی به ترکیه، «پ. ک. ک» اعلام داشت به آتش بس یکجانبة خود با دولت اردوغان پایان می‌دهد. این مختصر برای دریافت اوضاع اسف‌بار حکومت ملایان کفایت خواهد کرد! حضور اکبر بهرمانی در مراسم «تاچریة» دیروز که به امامت رهبرفرزانه برگزار شد، افلاس جنبش‌ عوام‌فریب سبز را به نمایش گذارد. در واقع برخلاف ترهات «پیک‌نت»، سردار نقدی اکبربهرمانی را بدون «چادرسیاه» به نماز رهبر آورده بود! در پی سخنرانی مهرورزی و سخنرانی نیمه‌کارة حسن خمینی، رهبر فرزانه یک سخنرانی «فاخر» ایراد کرده فرمودند، «اگر معاندان از ما تعریف کنند، باید بدانیم که اشتباه کرده‌ایم.» به عبارت دیگر، اشتباهات حکومت قدرقدرت را همچون دوران امام روشن‌ضمیر،‌ پروپاگاند سازمان سیا تعیین خواهد کرد. سخنان مضحک رهبر فرزانه را بررسی نمی‌کنیم چرا که فقط اتلاف وقت خواهد بود، ولی این نکته را یادآور شویم که در این سخنرانی کوچک‌ترین اشاره‌ای به «حجاب» نشد و دکان شاخ وشانه کشیدن برای زنان موقتاً تعطیل است. خلاصه حتی اگر موسوی و کروبی اعدام شوند، با در نظر گرفتن عفو 81 تن از زندانیان «تزئینی» حکومت می‌توان دریافت که دو جناح کاذب، یعنی دولت مهرورزی و جنبش منفور ‌سبز می‌باید به جنگ‌زرگری یک‌سالة‌ خود پایان دهند. و این فرصتی است یگانه برای جنبش مدنی ایران که مطالبات دمکراتیک خود را صریحاً مطرح کند.



پنجشنبه، خرداد ۱۳، ۱۳۸۹


سرکه و صیغه!
...

فقط روسپی‌ها با جنبش‌سبز مخالف‌اند! این است پیام پروپاگاند بیشرمانة ساواک جمکران که در سایت «پیک نت» به لجن‌پراکنی اشتغال دارد.

پاسخ به خوانندگان گرامی را به وبلاگ بعد موکول می‌کنیم، و بخش نخست وبلاگ امروز را به زن‌ستیزی طرفداران «جنبش‌سبز» اختصاص می‌دهیم، سپس می‌پردازیم به شکست ارتش ناتو برای ممانعت از مذاکرات صلح در منطقه. این طرح خداپسندانه که با همکاری ترکیه و اسرائیل آغاز شد، قرار بود پیروزی بزرگی برای گروه اسمعیل‌ هنیه به ارمغان آورده، همزمان جایگاه دولت اسلام‌گرای رجب اردوغان را به عنوان مدافع مردم فلسطین، البته فقط در غزه استحکام بخشد. ولی به دلیل ایجاد تزلزل در کشورهای «محور»، کشورهائی که طی جنگ جهانی دوم در برابر متفقین قرار گرفته بودند، یعنی آلمان، ایتالیا و ژاپن‌، این برنامه به چنان شکست مفتضحانه‌ای انجامید که بین هم‌سنگران اردوگاه مقدس ناتو جنگ زرگری به راه افتاد، و نمایندة بریتانیا در پارلمان اروپا ناگهان بشردوست از آب در آمده، به طرفداری از «ندا»، منوچهر متکی را جنایتکار خطاب کرد! دلیل هم اینکه حکومت اسلامی نتوانست سیاست بریتانیا را جهت تداوم بحران هسته‌ای به اجرا در آورد تا اسرائیل هم بتواند به قانون‌شکنی و عربده‌جوئی در منطقه ادامه دهد! نتیجة این شرایط یعنی ابتر شدن سیاست انگلستان، استعفای نخست‌ وزیر ژاپن، رسوائی اسقف‌اعظم آلمان و از همه مهم‌تر لغو سفر رابرت‌گیتس به کشور چین بود. پس ابتدا بپردازیم به زن‌ستیزی طرفداران «جنبش‌سبز» که یک نمونة‌ بارز آن در «پیک نت»، تریبون «مردمی» حزب توده تجلی‌ یافته.

روز گذشته سایت «پیک نت» در مطلبی لبریز از ابتذال، تحت عنوان «سرداران مشغول سازمان دادن نماز رهبراند» ادعا کرد، زنان «بی‌حجاب» و «کم‌حجاب» روسپی‌هائی هستند که به طرفداری از احمدی‌نژاد راهپیمائی کردند و سردار نقدی هم اینان را با چادر سیاه به مراسم نماز جماعت خواهد آورد. سایت «پیک نت» تصویری از سردار نقدی و تصویر دیگری از یک زن موطلائی را نیز ضمیمة لجن‌پراکنی‌های خود کرده بود. جالب اینجاست که امروز مطلب کذا از سایت پیک‌نت حذف شد، ولی عنوان و تصاویر مربوط به آن هنوز در همین سایت به چشم می‌خورد. ساواکی‌های حزب توده فراموش کرده‌اند که اگر آثار سرقدم رفتن‌شان را می‌توانند از روی سایت سرشار از لجن خود غیب کنند، چنین معجزاتی را در «دیتابیس» گوگل نمی‌توانند صورت دهند.

یادآور ‌شویم شایعه‌پراکنی ساواکی‌های جیره‌خوار لندن و واشنگتن در «پیک‌نت» در تمام سطل‌های خاکروبه و اماکن تخلی استعمار از جمله «راه سبز امید»، «فریاد»، «ریاکاران»، «ایران نیوز» و... منعکس شده و بهتر است آفتابه‌داران استعمار در پی حذف آن برنیایند که کاری ‌است عبث.

باری روز گذشته «پیک نت» که وظیفه مقدس‌اش شایعه‌پراکنی است ادعا کرد، ‌ در تهران «هتلی» وجود دارد که محل «ملاقات» سرداران است با زنان. این سایت می‌نویسد، در این هتل سرداران برای چند ساعت زنان را «صیغه» می‌کنند و سردار نقدی همین زنان را برای حمایت از احمدی‌نژاد به خیابان آورده بود. یادآور شویم سایت کذا ادعا می‌کند یک تن از این زنان را نیک می‌شناسد! اما «پیک نت» به این مختصر اکتفا نکرده. متصدی لجن‌پراکنی استعمار می‌نویسد، روسپی‌ها را برای حمایت از احمدی نژاد به خیابان آورده‌ بودند. «دلائل» پیک نت همچون چماق ماشاالله قصاب پایه‌دار و «محکم» است و براهین‌اش همچون گلوله، «قاطع». پس نیازی به توضیح نیست که بگوئیم مطلب کذا همچون نیش چاقوی اسمال تیغ‌کش برنده و قتال عمل می‌کند. این «خبر» تیغ‌کش‌مآبانة‌ پیک‌نت بر مشتی روایات و حکایات و شایعات و نام یک «زن» تکیه کرده، و از این نظر به بی‌بی‌گوزک‌هائی که برای زینب و فاطمه سر هم شده شباهت فراوان دارد.

در ذهن علیل قلم‌زنان ساواک، از آنجا که این زن در روایات پیک نت با سردار نقدی هم مرتبط است و در راه‌پیمائی طرفداران احمدی‌نژاد نیز حضور داشته، به استناد مدارک نامرئی و «موثق» حزب توده روسپی است، پس همة زنان حاضر در آن راهپیمائی نیز می‌باید با او شناسائی شوند، چرا که این زنان با جنبش‌سبز مخالف‌اند! استدلال از این محکم‌تر نمی‌توان یافت. باید به مسئولین مفلوک «پیک‌نت» این نکتة‌ پیش‌پاافتاده را یادآور شویم که برچسب ‌زدن به مخالفان آخوندیسم و به ویژه به زنان مخالف حکومت دینی از دیرباز آغاز شده بود. در عمل از شبانگاه 8 مارس 1979! همان هنگام که شما و طرفداران‌تان پشت سر امام «ضدامپریالیست» سنگر گرفته و گویا در سنگر مبارزات خواب‌تان برده بود. همان شب بود که «پدر» طالقانی شما توده‌ای‌ها راهپیمایان 8 مارس را «مشتی زنان بدنام» توصیف فرمودند، یادتان که نرفته؟!

خلاصه کنیم در جوامع عقب افتاده برچسب زدن و وارد آوردن تهمت‌ اخلاقی به افراد، به ویژه به زنان بسیار ساده و کارساز است. زمانیکه شایع شود زنی از نظر اخلاقی در چارچوب فرهنگ مردم‌پرستی و زن‌ستیزی در موضع «ناهنجار» قرار گرفته، خصوصاً اگر به قول آخوندها این زن «فاسد» باشد، دیگر هیچکس نمی‌تواند در توجیه نظرات و رفتار او سخنی بر زبان آورد! بله، این برخورد را حزب توده از جوامع زن‌ستیز و قرون‌وسطائی به ارث برده. این حزب علیرغم ادعای «سوسیالیسم علمی»، میراث تحجر و توحش خود را همه روزه در ویترین «پیک‌نت» به نمایش می‌گذارد. بی‌دلیل نبود که محفل جوزف مک‌کارتی نیز جهت تخریب مخالفان فاشیسم، آن‌ها را در برابر باورهای مقدس و ارزش‌های عوام قرار می‌داد؛ یکی کمونیست معرفی می‌شد، دیگری همجنس‌گرا و... جالب اینکه حضرت‌ مک‌کارتی خودشان از همجنس‌گرایان «منحرف» و «ناهنجار» به نام بودند. به زبان ساده‌تر آنچه وی را از همجنس‌گرایان به زعم ایشان «منحرف» متمایز می‌نمود، این بود که جناب مک‌کارتی پای ثابت «بزم» همجنس‌گرایان منحرف به شمار می‌رفتند.

یادآور شویم «گرایش جنسی» انتخابی نیست، و هیچکس را نمی‌توان به دلیل همجنس‌گرائی نکوهش کرد. اما جوزف‌ مک‌کارتی برای پنهان داشتن گرایش‌جنسی و شیوة زندگی اخلاق‌ستیز خود همجنس‌گرائی را به عنوان یک اتهام مطرح می‌کرد، چرا که در باور مردم گرایش‌به همجنس نکوهیده است. حال پیک‌نت و پامنبری‌های مفلوک‌اش که مانند همة فاشیست‌ها از جزء به کل رسیده‌اند، می‌باید توضیح دهند به چه دلیل به زنان مخالف جنبش‌سبز برچسب «روسپی» می‌زنند و به چه دلیل پس از 31 سال خفقان، اینک حزب همیشه «منحله» در تبلیغات خود را مخالف «صیغه» جا می‌زند؟ مگر ما بودیم که پشت سر «امام‌تان» نماز می‌خواندیم؟ چرا زمانیکه از رایحة تعفن آخوند سرمست می‌شوید و در باب مبارزات ضدامپریالیستی امام خمینی عربده سر می‌دهید، فراموش می‌فرمائید که این جانوران وحشی از چه منجلابی تغذیه می‌کنند؟ چه شده که با تکیه بر مشتی آخوند خودفروخته حزب منحله و تشکیلات مسخره‌اش مخالف «صیغه» از آب در آمده؟ نکند از آنجا که این به اصطلاح صیغه‌ها به «زن» شباهت دارند، دیگ «اخلاقیات» حزبی‌تان به جوش آمده باشد؟

اگر زنانی که در آن هتل کذا به ادعای شما «صیغه» می‌شوند طرفدار جنبش‌سبز بودند، شما که دم از مسلمانی و اسلام سبز می‌زنید چه می‌گفتید؟ مسلماً از این شکرخوری‌ها نمی‌کردید. شما آخوندهای مفلوک در «عفت» و «شرافت» امثال زهرا خانوم‌ها و دیگر چماق‌کش‌های مونث حکومت اسلامی، از همان 22 بهمن 57 هیچ تردیدی ندارید، چرا که اینان هم حجاب‌شان را خوب رعایت می‌کردند هم شباهتی به زن نداشتند! اگر زنان هتل کذا همچون زهره کاظمی روسری گل‌منگلی با چادرسیاه به سر می‌انداختند و پس از عمری تقلب و پاکشی، با بودجة دولتی به لفت‌ولیس و «ریاست» مشغول می‌شدند،‌ و موجودیت‌شان در یک جفت عینک بر روی تل چادرسیاه محدود می‌ماند، مسلماً از نظر اخلاقی‌ «فاسد» معرفی نمی‌شدند! دلیل هم روشن است؛ این دیوهای دو سر، نه رفتار اجتماعی‌شان به زن شباهت دارد، نه برخوردشان با جامعه انسانی است. اینان آخوندهای‌ مونث‌اند که از جنسیت خود شرم دارند و برای انکار جنسیت‌شان به آن تکه ‌پارچة نماد بردگی و انقیاد زن متوسل شده‌اند. یادآور شویم قلم‌زن «پیک‌نت» به زنان «آموزش دیده» اشاره دارد، ایشان حتی شهامت ندارند از واژة «روسپی» استفاده کنند: ‌

«سردار نقدی، که در راهپیمائی قدس [...] و 22 بهمن گذشته برخی زنان آموزش دیده زیر دست خود را [...]‌ از جمله بی‌حجاب‌ها و کم‌حجاب‌ها به خیابان‌های تهران فرستاده بود، این بار همه را با چادر می‌خواهد در صف نماز جمعه رهبر به خط کند! [...] برج سفید در خیابان پاسداران، محل آموزش این زنان است. [ت. لام]‌ با نام مستعار [نون ـ ر] از جمله آموزش‌دیده‌های این مرکز است که در راهپیمائی 9 دی حضور فعال داشت [...]»

اساس مبارزات سیاسی در جمکران همچنانکه می‌بینیم «اسلام» است که به گفتة راوی «توپ مرواری» بر همان «یک وجب پائین‌تنه» استوار شده، پس جای تعجب نیست که سایت‌های «پیک‌نت»،‌ «راه امید سبز» و... همه بر «پائین‌تنه» متمرکز شوند؛ اینهمه فقط برای حفظ اسلام است! حال چند پرسش منطقی مطرح می‌شود. نخست‌ اینکه مگر آخوند کروبی، محمد خاتمی و دیگر سردمداران منفور جنبش‌سبز از جمله میرحسین موسوی و عیال متقلب‌اش مخالف «صیغه» به شمار می‌روند؟ اینان در چارچوب همان دینی که برای‌اش سینه می‌زنند و همان روحانیتی که کفش‌اش را می‌بوسند نمی‌توانند با صیغه مخالف باشند. پس چرا قلم‌زن‌های «پیک‌نت» بعد از عمری پیشخدمتی برای حکومت اسلامی از صیغه انتقاد می‌کنند؟ مگر امام روشن ضمیرتان یا همان آخوند منتظری شیاد و شیخ صانعی جلاد که برای‌شان سینه می‌زنید با «صیغه» مخالف بوده‌اند؟ از این گذشته مگر به حکم زنان بساط «صیغه» در کشور رایج شده که شما خودفروخته‌ها انگشت اتهام را به سوی زنان ایران گرفته‌اید؟ چرا به آخوندهای منفوری که این بساط را به راه انداخته‌اند اعتراض نمی‌کنید؟ شما که اینچنین شیفتة اخلاقیات «زیرشکم» شده‌اید، چرا در مورد شیخ مهدی کروبی خودفروخته و آپارتمان خیابان وزراء افشاگری نمی‌کنید؟ چرا به سوءاستفاده‌های مالی بهزاد نبوی، و شبکة قاچاق موادمخدر و برده‌فروشی سردار اکبر اعتراض ندارید؟ سئوال این است، با زنان چکار دارید؟ البته پاسخ به این پرسش روشن است. ما نیک می‌دانیم چرا «حزب توده» با زنان ایران به جنگ برخاسته، این حزب خودفروخته نیز همچون امام وحشی و بیابانی‌اش، خمینی، در کشور ایران دیواری کوتاه‌تر از دیوار زن نیافته؛ پای جای پای امام گوربه‌گورشده‌اش می‌گذارد.

خمینی کبیرشان همچون دیگر سگ‌های ‌هار سفارت کذا خارج از چارچوب «احکام مقدس»، ارتباط اجتماعی زن و مرد را مردود می‌شمرد، پس اینان نیز که سنگ موسوی جلاد و پیروان خط امام را به سینه می‌زنند، هم از آخور میل می‌کنند و هم از توبره. قاطرهائی چموش‌اند که ارواح شکم‌شان طرفدار «آزادی» هم شده‌اند؛ هم از نکبت و ادبار آخوند و حوزه طرفداری می‌کنند، و هم با استفاده از «دستاورد» حکومت اسلامی،‌ «صیغه» و تبدیل آن به ابزار تخریب زنان، مخالفان موسوی جلاد را می‌کوبند:

«در هتل ویژه سپاه [...] نشست و برخاست سرداران برای سازمان دادن این نماز برقرار است. هتلی که [...] محل ملاقات سرداران و فرماندهان با زنانی است که برای چند ساعت صیغه می‌کنند!»


بله سرداران «صیغه» می‌کنند، شما مخالف هستید؟ بالاخره باید موضع‌تان مشخص شود! طرفدار خط امام هستید یا نه؟ صیغه و تعدد زوجات و سنگسار و قصاص در همین خط توحش نهفته، لودگی و پفیوزی و نان‌به‌نرخ روز خوردن دیگر بس است، شما مخالف صیغه هستید؟ اگر شهامت دارید صریحاً مخالفت خود را ابراز دارید. ولی ما می‌دانیم گرفتاری شما خودفروخته‌ها چیست! شما هیچ مخالفتی با وحشیگری در جامعه ندارید، درد شما همان درد دوران لات‌بازی‌‌های مصدق‌السلطنه است: قرار دادن مسیر تحولات جامعة ایران در چارچوب مورد نظر اربابان در لندن و واشنگتن! به همین دلیل است که در هم‌سوئی کامل با وقوقیه‌های جمعه، تخریب انسان و سرکوب ملت ایران را از طریق تهاجم به زن پیگیری می‌کنید.

آخوندهای محبوب‌تان صیغه را ممنوع کرده‌اند؟ هرگز! اگر زنی بخواهد صیغه شود باید از «حزب توده» اجازه بگیرد؟ فکر نمی‌کنم، در حکومتی که برای‌اش سینه می‌زنید این شق مطرح شده باشد. پس صیغه شدن زنان «کم‌حجاب» و بی‌حجاب هیچ ارتباطی به شما و حزب پوسیده و کپک‌زده‌تان ندارد! بجای افشاگری در مورد پائین‌تنة‌ سرداران و زنان «کم‌حجاب» و «بی‌حجاب» و مزخرف‌نگاری و دروغ‌پردازی در باب «نیاکان مبارز» میرحسین موسوی به ما بگوئید به چه دلیل با جملات شرطی و «شاید» و «لابد» به زنان مخالف جنبش‌سبز برچسب زده‌اید:‌

«[ت. لام] که لابد در نماز جمعه رهبر با چادر سیاه حاضر خواهد شد[...]»

بله این است شیوة خبررسانی ساواک جمکران: نقل روایت و حدیث بی‌اساس، برچسب زدن به زنان کشور، و توسل به جملات شرطی برای پیشگوئی آینده! قلم‌زن ساواک گوی بلورین به دست گرفته تا به ما بگوید، زن پلیدی با چادرسیاه در نماز جمعة رهبر حاضر خواهد شد! همانطور که آخوند جماعت یک فاطمة‌ زهرا می‌گوید و مشتی صفات نیک به او نسبت می‌دهد، حزب توده هم عکس همین عمل را با نام یک زن انجام می‌دهد، چرا؟ چون فاطمة زهرا به حسین منتسب است و حسین هم به میرحسین. در صورتیکه «آن زن» مخالف میرحسین است پس «لابد» در نماز رهبر هم شرکت می‌کند! ارتباط حدیث و روایات و برچسب‌های ساواک با رخدادهای «آینده» نیز ارتباط قلب محمد ملکی است با پروستات ایشان. محمد ملکی، از ساواکی‌های مخالف‌نمای جمکران که عمری را به مزدوری استعمار سپری کرده و نوچه‌های‌اش همه در پناه تاج الیزابت دوم در منچستر و لندن و... به خبرچینی و جاسوسی اشتغال دارند، از زندانیان رسانه‌ای جمکران به شمار می‌رود. ملکی برای حفظ منافع ارباب و گسترش «سنگر حق» باز هم دست‌نیاز به سوی دانشجونمایان و «مردم» دراز کرده و مزخرفات خمینی را بازتولید می‌کند. از آنجمله است، «مردم از سختی‌ها نترسند.»

مزخرفات «ملکی» تحت عنوان گوساله فریب «برای رسیدن به آزادی و دمکراسی نباید از سختی‌ها و مشقات راه ترسید» در سایت «پیک‌ایران»، مورخ 12 خردادماه سالجاری با کد 17587 منتشر شده. نمی‌دانستیم ملکی منفور و آخوندپرست طرفدار دمکراسی بوده! به هر تقدیر پیک‌ایران، موضع «نوین» ملکی را به نقل از سایت متقلب و دروغگوی «جرس» به اطلاع شوت‌وپرت‌ها می‌رساند. علت طرفداری فرضی ملکی از دمکراسی باید تقارن سرطان پروستات ایشان با بیماری قلب باشد:

«وی همچنین از بیماری سرطان پروستات نیز رنج برده و [...] همزمان با قلب، مشغول مداوای این بیماری نیز می‌باشد.»


تا آنجا که ما می‌دانیم و به گواهی همة مطالبی که به نام «ملکی» انتشار یافته این موجود آشوب‌طلب هرگز خواهان دمکراسی نبوده، و مسلماً سایت جرس همانطور که مصاحبة آخوند کدیور را تحریف کرده بود تا او را به عنوان مدافع دمکراسی به ما بفروشد، اینبار در صدد فروش محمد ملکی برآمده و با هدف تخریب دمکراسی مزخرفاتی سر هم کرده. به این ترتیب که واژة فریبندة «آزادی»، مقدم بر دمکراسی قرار گرفته تا این دروغ بزرگ را به مخاطب بباوراند که‌ «آزادی» نه تنها مقدم بر دمکراسی است که خارج از چارچوب یک دمکراسی می‌توان به آزادی دست یافت. حال آنکه بارها در همین وبلاگ گفته‌ایم، هر گونه آزادی خارج از چارچوب دمکراسی در واقع سرکوبگر و انسان‌ستیز خواهد بود:

«ملکی [تأکید کرد] برای رسیدن به آزادی و دموکراسی [...] باید بدون هراس از موانع و دشواری‌ها برای آرمان‌ها کوشید.»


آرمان امثال ملکی چیست؟ تأمین منافع ارباب! و برای تأمین همین منافع نامشروع است که «آزادی» می‌باید خارج از دمکراسی و مقدم بر آن قرار گیرد! همچنانکه 31 سال پیش هم استقلال و‌ آزادی و جمهوری اسلامی از چنین جایگاه ویژه‌ای برخوردار شد و نتیجة این توطئه امروز در برابر ماست: تبدیل ملت ایران به سپر بلای ارتش ناتو در برابر شوروی و اکنون در برابر روسیه. سیاستی که نشانه‌های شکست آنرا در افتضاح ترکیه و اسرائیل، تضعیف جنگ‌طلبان جمکران، بشردوستی اتحادیة اروپا، تزلزل در آلمان و ژاپن و سردی روابط چین با‌ آمریکا شاهدیم.

شکست برنامة محفل برژینسکی جهت ایجاد اجماع جهانی علیه «مذاکرات صلح» که با جنجال تهاجم به «ناو آزادی» آغاز شد، ‌ می‌تواند تلفات سنگینی در اردوگاه بازندگان بجای گذارد. اگر تحقیقات ثابت کند که سرنشینان «ناو آزادی» با سلاح سرد و احیاناً با سلاح گرم به سربازان اسرائیلی حمله برده‌اند، دولت رجب اردوغان نخستین قربانی شکست ارباب خواهد شد. همچنین اگر ثابت شود که «ناو آزادی» اسلحه و تجهیزات نظامی حمل می‌کرده، دست اسرائیل نیز در این توطئه رو می‌شود!

ارسال کمک‌های‌ انساندوستانه برای مردم غزه،‌ همچنانکه گفتیم هیچ ارتباطی با انساندوستی در معانی متداول نداشت! هدف از این عملیات مزورانه در واقع تداوم «سیاست انسداد» بود. بشردوستان شریف و «مامانی» قصد داشتند تجهیز نظامی گروه اسمعیل هنیه را از سرگرفته،‌ جنگ میان اسرائیل و حماس را همچون جنگ میان ایران و عراق به ابزار استحکام جایگاه «حکومت اسلامی» تبدیل کنند. البته جنگ کذا می‌توانست از نوار غزه به لبنان و احیاناً به سوریه نیز گسترش یابد و به این ترتیب گورکن‌ها، همانطور که پاسدار شریعتمداری مفلوک باورش شده بود، بلافاصله در کنار مردم غزه و لبنان قرار می‌گرفتند و مسلم بود که این جنگ در مرزهای سوریه متوقف نمی‌ماند! شاید از طریق پیشخدمت‌های الیزابت دوم در ترکیه حتی می‌توانست به قفقاز نیز کشیده ‌شود، و اگر بخت جنتلمن‌های نزولخور یاری می‌کرد، «سپاه اسلام» پای به مسکو می‌گذاشت!

بله چنین خواب‌وخیال‌های بشردوستانه‌ای در پس پردة ارسال ناو آزادی به غزه نهفته بود. ترکیه و اسرائیل کاملاً در جریان این اهداف خداپسندانه قرار داشتند و می‌باید قبول کرد که حاکمیت اسرائیل ترجیح می‌دهد حماس غزه را همچنان به عنوان کانون بحران حفظ کند چرا که در اینصورت مذاکرات صلح منتفی خواهد شد، و امکان جنگ‌افروزی نیز برای ناتو فراهم می‌ماند! خلاصه وای به روزی که نتایج «تحقیق» آشکار شود! دولت اسرائیل و دولت اسلام‌گرای اردوغان دست‌دردست یکدیگر شرشان را کم خواهند کرد و تا آنروز از گورکن‌ها جز یک پوستة نازک هیچ نخواهد ماند! این است دلیل خشم بازندگان سناریوی «بشردوستانه» که همچون سگ‌های هار به جان یکدیگر افتاده‌اند!

همچنانکه در وبلاگ «جلاد و جنجال» گفتیم، از قضا «سرکنبگین صفرا فزود.» سرکنبگین ترکیبی است از «سرکه» و «بگین». بگین نام خانوادگی مناخم بگین، سلام‌الله، نخست‌وزیر راحل اسرائیل است که در همة جنگ‌ها پیروز می‌شد و همچون خمینی بت‌شکن، یک تنه در برابر جهان اسلام و عرب و اروپا و آمریکا ایستاده بود! و خلاصه هیچکس حریف ایشان نبود تا اینکه مرگ به سراغ‌شان آمد و جهانی در ماتم ایشان سیه‌پوش شد! همانطور که پس از مرگ امام راحل نیز ایالات متحد و اتحادیة اروپا در سوگ فرو رفتند. چرا که ایشان هم از نوکران خوب و وفادار ناتو بودند که همه‌کارشان را «در جنگ»‌ انجام می‌دادند. سایت تابناک مورخ، 12 خردادماه 1389 بخشی از سخنان ایشان را در دفاع از جنگ منتشر کرده. خمینی می‌گوید، ما به وظیفة خود عمل کردیم و نتیجة اعمال ما هیچ اهمیتی ندارد!

روح‌الله دجال که خود را «خادم امت» می‌شمرد، ناگهان از جایگاه خادم به جایگاه فرستادگان خداوند اسباب‌کشی کرده‌ می‌گوید، پیامبران نیز چنین کردند، مأموریت ما «انجام وظیفه» است نه دست‌یابی به نتیجه! و خلاصه اگر سخنان خمینی را با نامة «نوری‌زاد» و دیگر فعلة ساواک مقایسه کنیم خواهیم دید که وجه مشترک پادوهای استعمار همین پرش و جهش‌هاست، همین عملیات احمقانه‌ای که اینان را از جایگاه واقعی اجتماعی‌شان به جایگاه آسمانی پرسوناژهای اسطوره‌های «مقدس» پرتاب می‌کند. یکی از فواید این پرش‌ها از زمین به آسمان این است که به گوینده امکان می‌دهد در برابر پیامد اعمال‌اش از خود سلب مسئولیت کرده، مزدوری و جنایات خود را خواست خداوند جلوه دهد، و طبیعتاً این امر مورد قبول «مردم» نیز خواهد بود. همان «مردم» فرضی که خودشان یک‌پا مجریان ارادة الهی هستند، و می‌دانیم که پاسخگوی پیامد اعمال‌شان هم نخواهند بود:

«همة ما مأمور به اداي تكليف و وظيفه‌ايم نه مأمور به نتيجه. اگر همة‌ انبیا [...] در زمان و مكان خود مكلف به نتيجه بودند، هرگز نمي‌بايست [...] از اهداف كلي و بلندمدتي كه هرگز در حيات ظاهري آنان جامه عمل نپوشيده است ذكري به ميان آورند[...] ما در جنگ براي يك لحظه هم نادم و پشيمان از عملكرد خود نيستيم [...] ما براي اداي تكليف جنگيده‌ايم و نتيجه فرع آن بوده است.»

این است فایدة مأموران الهی که بر حسب منافع آنگلوساکسون‌ها «احساس تکلیف» می‌کنند. جنگ و کشتار را «نعمت الهی» می‌شمارند، و تحریم‌ها را هم باعث پیشرفت! می‌بینیم که خمینی هم مانند پیامبران از اهداف بلندمدتی سخن گفته که در حیات ظاهری‌اش یعنی در این جهان محقق نمی‌شد! و برای تحقق همین اهداف و «آرمان‌های مقدس» است که میرحسین جلاد و کروبی شیاد قصد راهپیمائی دارند.

اما دیگر این روزگار رویائی به سر رسیده. به همین دلیل است که علی خامنه‌ای در پیام ابلهانه‌اش مدافع «حقوق بشر» می‌شود و از فاشیسم انتقاد به عمل می‌آورد. آنروزها خمینی کبیر چنین می‌گفت:

«هر روز ما در جنگ بركتي داشته‌ايم كه در همة صحنه‌ها از آن بهره جسته‌ايم. ما انقلاب‌مان را در جنگ به جهان صادر نموده‌ايم، ما مظلوميت خويش و ستم متجاوزان را در جنگ ثابت نموده‌ايم، ما در جنگ پرده از چهرة تزوير جهانخواران كنار زديم، ما در جنگ دوستان و دشمنان‌مان را شناخته‌ايم، ما در جنگ به اين نتيجه رسيده‌ايم كه بايد روي پاي خودمان بايستيم، ما در جنگ ابهت دو ابرقدرت شرق و غرب را شكستيم...»


این سخنان خمینی «روشن ضمیر» است که با کد: 102082 در سایت تابناک انتشار یافته. معلوم نیست اگر ایشان ابهت دو ابر قدرت را البته در ذهن پریشان‌شان شکسته‌اند، دیگر دلیل پافشاری میرحسین موسوی بر تداوم خط امام چیست؟ ابرقدرتی برجای نمانده که کسی بخواهد او را شکست دهد. امام همه را شکست دادند و امروز... امروز این ملت ایران است که به قول خمینی دجال ابرقدرت‌ها را شکست داده، ولی خود در چنین شرایط اسف‌باری گرفتار آمده. چرا که به ادعای سایت پاسدار محسن رضائی، رهبرکبیر انقلاب، شعار مرگ بر آمریکا را «تماشا» کرده‌اند و این است معنای «موفقیت»: ‌

«ملت ما توانسته [...] در اكثر زمينه‌هائي كه شعار داده [...] به موفقيت نايل شود [...] ما شعار آزادي و استقلال را به عمل خود زينت بخشيده‌ايم، ما شعار مرگ بر آمريكا را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمانان در تسخير لانة فساد و جاسوسي آمريكا تماشا كرده‌ايم، ما همه شعارهاي‌مان را با عمل محك زده‌ايم.»

با توجه به سخنان پر مغز امام این پرسش مطرح می‌شود که پامنبری‌های میرحسین موسوی و فعلة‌ جنبش سبز که بر طبل خط امام می‌کوبند، اصولاً چه می‌خواهند؟ به راه انداختن کاروان خردجال در خیابان‌های شهر، سردادن عربدة الله‌اکبر و ایجاد مزاحمت برای مردم؟ باید به اربابان حکومت اسلامی تفهیم کنیم که با دستگیری گستردة جوانان و به ویژه با جار و جنجال پیرامون اوباش تحکیم وحدت نمی‌توانند همچون سال 1357، سنگر فراگیر «حق» برپا کنند. حاکمیت در تمام کشورهای «محور» یعنی در ایتالیا، آلمان و ژاپن متزلزل شده و به طریق اولی حکومت‌های ترکیه و ایران که با پشتیبانی بریتانیا در کنار آلمان هیتلری قرار گرفته بودند نیز سیر قهقرائی می‌پیمایند. خارج از افتضاح «ناو آزادی»، سفر مسعود بارزانی به ترکیه شاهدی است بر این مدعا.

پس از هارت‌وپورت رجب اردوغان و علی‌خامنه‌ای، نمایندة بریتانیا در پارلمان اروپا منوچهر متکی را آدم‌کش خواند، و حکومت جمکران هم چماق‌کش‌های‌اش را برای تظاهرات علیه انگلستان بسیج کرد! البته یک گروه از اوباش حکومت نیز برای تقدیر از دولت ترکیه، نوکر حلقه به گوش حاکمیت انگلستان جمع شده بودند. در ضمن «رادیوفردا» پتة حکومت جمکران را بر آب انداخته، اعلام داشت حمایت برزیل از بیانیة «بات» به درخواست اوباما صورت پذیرفته بود و... خلاصه طویلة مک‌کارتی سخت در هم ریخته و آشفته شده. کار بجائی رسیده که دبیرکل ناتو از کاهش بودجة جنگ به شیون و زاری پرداخته! حضرات شکم‌شان را برای تثبیت جایگاه حکومت اسلامی در غزه صابون زده بودند، ولی جز رسوائی و شکست و افلاس نصیبی نبردند.



سه‌شنبه، خرداد ۱۱، ۱۳۸۹


جلاد و جنجال!
...
ما از مخالفان دمکراسی حمایت نمی‌کنیم و به مدافعان دمکراسی در ایران توصیه می‌کنیم از پیوستن به صفوف جنبش سبز و تکرار شعارهای پوچ طرفداران این جنبش خودداری کنند. هدف این جنبش خشونت‌طلب فقط دوام و بقای حکومت اسلامی «خوب» و تداوم نظارت روحانیت خودفروختة شیعی بر جامعة ایران است! و اگر نیک بنگریم، خواهیم دید که عملکرد تشکل‌های «نظامی ـ امنیتی» حکومت اسلامی در راستای مطالبات جنبش‌سبز تنظیم شده. اینان وظیفه دارند با دستگیری‌های گسترده و توسل به اقدامات خشونت‌آمیز و غافلگیر کننده یک «سنگر حق» مستحکم برای «فاشیست‌ ـ مسلمان‌ها» برپا کنند؛ همان کاری که در سال 1357 انجام دادند. و از آنجمله می‌توان به آتش‌زدن سینما رکس آبادان، تیراندازی به سوی نیروهای مسلح از درون جمعیت حاضر در میدان ژاله جهت دریافت «پاسخ» مسلحانه و شایعه‌پراکنی در مورد تعداد قربانیان 17 شهریور، ترور کامران نجات‌اللهی و تیراندازی به سوی جمعیتی که برای تشییع جنازة او آمده بودند اشاره کرد. خلاصة مطلب بهوش باشیم که یکبار دیگر به ابزار اعمال سیاست ارتش ناتو در منطقه تبدیل نشویم!

آنروزها ارتش ناتو در هوای «جهاد» با کمونیست‌های کافر و ملحد و خدانشناس در اتحاد شوروی بود و با استقرار حکومت لات و اوباش در کشورمان به اهداف خود دست یافت. و «رهبر» کبیر انقلاب جهت نبرد با امپریالیسم شرق و غرب، ضمن تمدید قرارداد خفت‌بار کنسرسیوم، برای تبدیل ایران به پشت جبهة طالبان 8 سال جنگ استعماری را نیز بر ملت ایران تحمیل کردند و ... و اینهمه با توسل به واژة جادوئی و مبهم «اسلام!» سال گذشته هم با توسل به همین واژة جادوئی «جنبش‌ سبز» آفریده شد و شعارهای ابلهانه‌اش بر همین واژة مبهم تمرکز یافت: «آنچه در جامعه می‌گذرد اسلامی نیست، اسلام در انتخابات تقلب نمی‌کند، اسلام بی‌جهت کسی را دستگیر نمی‌کند، اسلام چنین نیست؛ و اسلام چنین نمی‌کند، در صدر اسلام رأی مردم محترم بوده و...» و خلاصه باز هم اسلام سر از کاسة استعمار به در آورده! اما در پس پردة این جنجال اسلام‌فروشی خطوط لولة «نابوکو» و «باکو ـ جیهان ـ تفلیس» پنهان شده!

فروپاشی محور استراتژیک «تفلیس ـ تل‌آویو» که از تهران و آنکارا می‌گذشت، واقعیتی است که در پس پردة جنجال بوق‌های ارتش ‌ناتو از دیدگان پنهان مانده.

از قضا سرکنبگین صفرا فزود!

ماجرای «ناو آزادی» برخلاف پروپاگاند رسانه‌های‌ غرب همزمان به تزلزل بیشتر واتیکان و تضعیف شاخک‌های ارتش ناتو در حکومت‌های ترکیه، اسرائیل و جمکران انجامید. پس از رسوائی واتیکان و افشای فساد مالی و اخلاقی «لژیون‌های مسیح»، خبرگزاری‌ها به نقش بانک واتیکان در «پول‌شوئی» نیز اشاره کرده‌اند. البته ارتباط واتیکان با شبکة‌ پنهان و سیاست انسداد محفل «کارتر ـ برژینسکی» از چشم کسی پنهان نبود، ولی آنچه اهمیت دارد انتشار این ارتباط پنهان در رسانه‌هاست که نشان از تضعیف واتیکان، به عنوان سنگر حمایت از فاشیسم و انسان‌ستیزی دارد. تزلزل و فرسایش منبع الهامات فاشیسم دگرگونی وسیعی در منطقه ایجاد کرده که لایة سطحی و نمایان آن را در آلمان و به طور کلی در کشورهائی مشاهده می‌کنیم که طی جنگ دوم جهانی با حمایت انگلستان در کنار آلمان هیتلری قرار گرفته بودند: ترکیه و ایران!

امروز «کهلر»، رئیس جمهور آلمان از سمت خود استعفا داد، ‌ ایشان پیشتر در جایگاه ریاست «صندوق بین‌المللی پول» انجام وظیفه می‌کردند و خروج شان از صحنة سیاست آلمان از این جهت حائز اهمیت است که کاهش نفوذ محفل کذا را در ادارة امور آلمان فدرال نمایان می‌کند. تغییر آشکار و اجباری مواضع رجب اردوغان و علی‌ خامنه‌ای نیز پیامد تضعیف همین محفل است.

امروز رجب اردوغان در مجلس نمایندگان ترکیه خطاب به اسرائیل اظهار داشت، «هیچ کشوری از داشتن دشمنی چون ترکیه سود نمی‌برد.» یادآور شویم که ارتش ترکیه عضو پیمان ناتو است و اسرائیل نیز تحت حمایت همین پیمان نظامی قرار دارد! بنابراین شاخ و شانه کشیدن رجب اردوغان برای اسرائیل خیلی مضحک است. در پس پردة این جاروجنجال که تهاجم ارتش اسرائیل به «ناو آزادی» و قتل چند سرنشین آن را بهانه کرده، در عمل شاهد شکسته شدن محور «تفلیس ـ تل آویو» و شکل‌گیری محور نوینی هستیم که تهران را به آذربایجان، ارمنستان و گرجستان مرتبط می‌کند. شکل‌گیری این محور نوین پس از پذیرش «تلویحی»، اگر نگوئیم اجباری استقلال آبخازی و اوستیای‌جنوبی از سوی کاخ سفید آغاز شد.

به گزارش نووستی، مورخ 10 خردادماه 1389، به نقل از سایت روزنامة «گازیتا»، «مایکل مک‌فول»، مشاور ارشد رئیس جمهوری ایالات‌متحد، طی نشست مطبوعاتی خود در مسکو اعلام داشت، آمریکا قصد بازگرداندن آبخازی و اوستیای جنوبی به گرجستان را ندارد! به عبارت دیگر ایالات متحد با سیاست دوران جرج بوش وداع کرده. در تاریخ 28 ماه مه 2010، مک‌فول در مسکو به خبرنگاران می‌گوید:

«نمی‌توانم حتی تصور کنم که ما استراتژی جدیدی تنظیم کنیم که به ما اجازه دهد تا مرزهای سابق گرجستان را به آن بازگردانیم.»

این سخنان 4 روز پیش ایراد شد. پس بهتر است ببینیم طی این 4 روز چه مسائلی پیش آمده که می‌تواند به نوعی پیامد منطقی مواضع نوین ایالات متحد تلقی شود. مواضعی که چندان به مذاق نئوتاچریست‌ها خوش نیامده. تهاجم وحشیانة‌ گروه «تحریک» به نمازگزاران در دو مسجد لاهور و حملة ارتش اسرائیل به «ناو آزادی» را باید واکنش حاکمیت انگلستان به این سیاست نوین تلقی کنیم که همزمان به تضعیف جمکران و اسرائیل، دو اهرم بحران‌آفرینی استعمار در منطقه انجامید. اگر نگاهی به عملیات خرابکارانة ‌اخیر در عراق بیاندازیم خواهیم دید که شیوة عمل در عراق و پاکستان یک‌سان است: کشتار غیرنظامیان، قتل امدادگران و انفجار بمب در بیمارستان‌هائی که به مداوای مجروحین می‌پردازند! پیشتر گفته بودیم که وحشیگری‌ها در عراق «پیش درآمد» جابجائی دولت در انگلستان است و شاهدیم که پس از آغاز دورة نخست وزیری دیوید کامرون، توحش اسرائیل و تروریست‌های مدعی نبرد با آمریکا در عراق و پاکستان افزایش یافته. از دولت جمکران هیچ نمی‌گوئیم، چرا که 31 سال است توحش این حکومت را شاهدیم و به ویژه، معجزات هیزاکسلنسی و شرکاء از خردادماه سال گذشته زندگی روزمرة ملت ایران را گروگان سیاست‌های لندن کرده. پیش از ادامة مطلب یادآور شویم، امروز «گروه تحریک» به بیمارستان‌هائی که در آن‌ها مجروحان عملیات روز جمعه بستری بودند حمله برده تا «اسلام درست» سنی را به مردم پاکستان بهتر معرفی کند!

به گزارش فرانس پرس در فیگارو، مورخ 31 مه 2010، افراد مسلح به بیمارستان محل مداوای مجروحان عملیات تخریبی مساجد لاهور حمله برده و 12 نفر را به قتل رساندند. به عبارت دیگر عملیات «اقلیت زدائی»، و ایجاد «یک کشور، یک مذهب» همچنان در دستور کار آنگلوساکسون‌ها قرار دارد. هدف اینان تبدیل ملت‌ها به تل موهومی به نام «امت» است. و به همین دلیل همة نوکران و جیره خواران‌شان بدون استثناء بر طبل «بازگشت به صدر اسلام» می‌کوبند و در راستای همین سیاست استعماری است که موجود موهومی به نام «فاطمه» تبدیل می‌شود به الگوی «زن مسلمان» در ایران. می‌دانیم که «زن مسلمان» با زن ایرانی در تضاد قرار می‌گیرد چرا که همة زنان ایرانی مسلمان نیستند، و همة زنان مسلمان‌زادة ایران نیز الزاماً مردپرست و زن‌ستیز نخواهند بود.

روز گذشته، مریم مجتهدزاده، مشاور احمدی‌نژاد در امور زنان و خانواده ضمن معرفی «فاطمه» به عنوان بهترین الگوی «زن مسلمان ایرانی» از ایران نیز به عنوان یک «جامعة ‌پیشرو»‌ یاد کرده و می‌گوید، «زنان ایران در دوران جنگ با پیروی از الگوی فاطمه در کنار مردان در برابر دشمنان ایستادگی کردند تا بگویند زن ایرانی در جهان نمونه است!» مریم مجتهدزاده از قوم و قبیلة پیروز مجتهدزاده، «صاحب‌نظر» حکومتی جمکران به شمار می‌رود، و مزخرفات این آخوند مونث با کد: 1148286 در سایت حنازرچوبه، مورخ 10 خردادماه 1389 انتشار یافته. جالب اینجاست که مشاور مهرورزی، پس از به هم بافتن چنین ترهاتی ایجاد «کرسی آزاداندیشی» را از اولویت‌های مرکز امور زنان دانسته:‌‌

«[مریم مجتهدزاده از ايجاد کرسي آزاد انديشي] به عنوان اولويت فعاليت‌هاي مرکز امور زنان [یاد کرد]»

باید ببینیم کسی که الگوی رفتار خود را در توهمات و روایات و خرافات می‌جوید، با اندیشه و آزادی چه ارتباطی می‌تواند داشته باشد؟! حتماً آزاداندیشی در قاموس کنیزکان جمکران نشستن دور کرسی و نشخوار و بازنشخوار همان بی‌بی‌گوزک‌هائی است که در مورد زینب و فاطمه سر هم کرده‌اند. اندیشه و تفکر ویژگی‌هائی «انسانی» است و انسان نیز در زمان و مکان مشخص می‌اندیشد. هیچ‌کس قادر نیست در گذشته و آینده بیاندیشد همچنانکه هیچکس نمی‌تواند در گذشته و آینده سخنی بر زبان آورد. انسان در زمان حال و در مکان مشخص سخن می‌گوید و در زمان حال و در مکان مشخص زندگی می‌کند و اگر قادر به اندیشیدن باشد، هرگز خارج از زمان و مکان نمی‌تواند قرار گیرد. حال این گوساله‌های ننه‌حسن که رفتار مضحک و ناهنجارشان بر بی‌بی‌گوزک‌های ساخته و پرداختة آخوند منطبق شده با اندیشه و آزادی چه کار دارند؟ برای پاسخ به این پرسش ساده کافی است مواضع نوین علی‌خامنه‌ای را با دقت بررسی کنیم!

رهبر حکومت جمکران امروز «مدافع حقوق بشر» و «مخالف فاشیسم» و هیتلر از آب درآمده‌اند! بله، این معجزات را مدیون شکست و رسوائی محفلی هستیم که با تهاجم به «ناو آزادی» قصد داشت برای ممانعت از مذاکرات صلح در سطح جهان ایجاد اجماع کند. محفل مذکور با انتشار خبر تهاجم در واقع یک استخوان دندانگیر برای همة سگ‌های وفادارش پرتاب کرد و همچنانکه گفتیم صدای مخالفت با مذاکرات صلح ابتدا از حلقوم اسمعیل هنیه و همپالکی‌های جمکرانی‌اش به گوش رسید، همان‌ها که همچون پاسدار شریعتمداری نمی‌دانستند استخوان اهدائی ارباب زهرآلود است!

پاسدار شریعتمداری از دو روز پیش، هم‌صدا با بعضی پامنبری‌های خارج‌نشین حکومت اسلامی سینه زنی برای غزه و لبنان را آغاز کرده بود و می‌پنداشت جنگی در راه است. و البته با در نظر گرفتن حضور نوآم چامسکی در منطقه، همة سگ‌های محفل برژینسکی برای جنگ خیز برداشته منتظر بودند دولت اسرائیل از کشتار سرنشینان ناو کذا ابراز خوشوقتی کرده، برای جهانیان شاخ و شانه بکشد! اما اصلاً چنین نشد و علیرغم پافشاری بعضی‌ها باد آستین نتانیاهو در رفت!

به محض اینکه خبر تهاجم نظامی اسرائیل به ناو آزادی انتشار یافت، گروهی از خبرگزاری‌ها اعلام داشتند، بنیامین نتانیاهو سفر خود را به کانادا نیمه کاره گذاشته راهی اسرائیل شد، و به فاصلة 2 یا 3 ثانیه برخی دیگر، از جمله «فرانس‌پرس» این خبر را تکذیب کردند! اما علیرغم تکذیب کذا در واقع نخست وزیر اسرائیل کانادا را ترک کرد و شتابزده به کشورش بازگشت. نتانیاهو در مصاحبة رسمی از پیامد تهاجم به ناو آزادی عمیقاً ابراز تأسف کرد و ... و امروز هم شورای امنیت ضمن محکوم کردن قتل سرنشینان ناو مذکور خواهان تحقیقات بی‌طرفانه در مورد پیشامدهای اخیر شده. در نتیجه دارودستة‌ اکبر بهرمانی که در ایسنا و فارس‌نیوز و به ویژه در مجلس چاه جمکران بر طبل نابودی اسرائیل می‌کوبیدند، بالاجبار بساط‌شان را برچیدند و مقام معظم جهت دفاع از «حقوق بشر» و مبارزه با فاشیسم «با پای چپ» به میدان آمدند.

به گزارش مهرنیوز، مورخ 11 خردادماه 1389، مقام رهبری «صهیونیسم» را چهرة جدید فاشیسم دانسته و فلسطین را از مسائل حقوق ‌بشر در سطح جهان معرفی نمودند. علی خامنه‌ای همچنین برای مردم غزه اشک تمساح فراوان سرازیر کرده، آمریکا و اروپا را مسئول جنایات اسرائیل معرفی فرمود. البته در اینکه ارتش ناتو از وحشیگری‌های اسرائیل حمایت می‌کند تردیدی نداریم ولی همین ارتش است که از سرکوب ملت ایران و توحش حکومت جمکران نیز پشتیبانی به عمل می‌آورد. به عبارت دیگر حکومت اسلامی و دولت اسرائیل سر در آخور واحدی دارند. اما گویا اخیراً میرآخورشان تغییر کرده! ریشة فروتنی‌های بنیامین نتانیاهو و جیغ و فریاد «حقوق بشری» خامنه‌ای را باید در همین «تغییر» میرآخور جستجو کرد! و این است «چنج» منطقه. «چنج، وی نید» را که فراموش نکرده‌ایم! چنج کذا در پیام خامنه‌ای پیرامون تهاجم اسرائیل به ناو آزادی تبلور یافته.

جالب است که هر آنچه علی‌خامنه‌ای به اسرائیل نسبت می‌دهد در مورد حکومت اسلامی بیش از اسرائیل صدق می‌کند! البته با یک تفاوت عمده و آن اینکه دولت اسرائیل در حق فلسطینی‌ها جنایت می‌کند و حکومت اسلامی در حق ملت ایران. در نتیجه، علی‌خامنه‌ای و دیگر مقامات حکومت سفاک جمکران در جایگاهی نیستند که بتوانند از «حقوق بشر» دفاع کنند. در کارنامة 31 سالة این حکومت جز جنایت، عوامفریبی، چپاول،‌ سرکوب و بی‌مسئولیتی هیچ نیست. پس بهتر است مقام معظم سکوت اختیار کرده، بدانند از یک‌سو با اشاره به جنایات اسرائیل در منطقه جنایات حکومت اسلامی را در ایران نمی‌توان پنهان داشت، و از سوی دیگر، اگر رهبر فرزانه نمی‌دانند ما به ایشان یادآوری می‌کنیم که تاکنون جنایات اسرائیل را شعارهای حکومت اسلامی توجیه کرده. به همین دلیل بود که آریل شارون به این فکر بکر افتاد که در غزه یک شعبه از حکومت توحش اسلامی بگشاید تا از منافع اسلام بیشتر بهره‌مند شود. خلاصه اینگونه بود که مردم غزه تبدیل شدند به گروگان اوباش اسمعیل‌هنیه و ارتش اسرائیل، همانطور که ملت ایران نیز به اسارت حکومت سنگسار و قصاص و حجاب و ارتش ناتو در آمده.

بله علی خامنه‌ای سفاک پیامی ارسال داشته و از سرکوب ملت فلسطین توسط اسرائیل انتقاد کرده. ویژگی پیام رهبر جمکران «چندمنظوره» بودن آن است! می‌توانیم در پیام کذا واژه‌های فلسطین و غزه را برداریم و بجای‌شان ایران، عراق و یا افغانستان را بگذاریم. همچنین در این پیام می‌توان حکومت اسلامی را بجای دولت اسرائیل قرار داد! خلاصه امکانات بسیار است! باری در پیام رهبری چنین آمده:

«حملة جنایتکارانه [...] رژیم صهیونیست به کاروان دریائی [...] حلقة‌‌ دیگری از زنجیرة‌ جنایت‌های بزرگی است که آن حکومت شریر و خبیث، هفتمین دهة‌‌ حیات ننگین خود را با آن انباشته [...]»

خوشبختانه کارنامة ملایان طی سدة اخیر همچون الماس کوه‌نور البته بر تاج الیزابت دوم می‌درخشد،‌ و به ویژه طی 31 سال اخیر، تاریخچة حکومت اسلامی با بمب‌گذاری و ترور غیرنظامیان و تصفیه‌های خونین و سرکوب نظامی اقلیت‌های قومی و مذهبی عجین شده. ادامة پیام خامنه‌ای نیز دقیقاً وصف‌الحال ما ملت است، پس به جای فلسطین می‌نویسیم، «ایران» و بجای اسرائیل هم حکومت اسلامی را قرار می‌دهیم:

«این نمونه‌ای است از رفتار گستاخانه و بیرحمانه‌ای که [ملت‌ایران]‌ در این منطقه [...]‌ با آن دست و پنجه نرم می‌کنند[...] و باید برای همه مدلّل کرده باشد که [حکومت اسلامی] چهرة جدید و خشن‌تری از فاشیسم است که اینبار از سوی دولت‌های مدّعی آزادی و حقوق بشر و بیش از همه از [سوی دولت ایالات متحده آمریکا] حمایت و کمک می‌شود. آمریکا و انگلیس، ‌فرانسه و دیگر دولت‌های اروپائی که از این جانیان بالفطره حمایت سیاسی و رسانه‌ای و نظامی و اقتصادی کرده و همواره پشت ‌سر فاجعه‌آفرینی‌های آنان ایستاده‌اند جداً باید پاسخگو باشند. وجدان‌های بیدار در سراسر جهان باید جداً بیندیشند که بشریت امروز با چه پدیدة‌ خطرناکی در منطقة حساس خاورمیانه روبرو است؟ چه رژیم سفاک و گستاخ و دیوانه‌ای امروز بر کشور غصب شدة [ایران] و مردم مظلوم و داغدیده‌ آن تحکّم می‌کند[...]»

بهترین بخش پیام خامنه‌ای مزدور آنجاست که از تحریم و شکنجه و کشتار مردم غزه انتقاد به عمل آورده! شما که با جنگ و تحریم در همة زمینه‌ها پیشرفت می‌کردید چه شده که اکنون از جنگ و تحریم انتقاد می‌کنید؟! بله، این سخنان همان شیادی است که پیشتر جنگ و تحریم را باعث «پیشرفت» معرفی می‌کرد و طی ده‌سال تحریم اقتصادی ایالات متحد بر علیه ملت عراق خفقان گرفته بود ولی امروز تغییر موضع داده و به یک‌باره سخن از حقوق بشر و وجدان‌های بیدار به میان آورده. اما این روزها خامنه‌ای دیگر برخلاف سلف دجال‌اش و برخلاف احمدی‌نژاد برای نابود کردن اسرائیل دستورالعمل صادر نمی‌کند. بله، خامنه‌ای هم «چنج» یافته و «قانون‌مدار» شده و از محاکمة نتانیاهو و اهودباراک سخن می‌گوید، ولی نامی از اهود اولمرت نمی‌برد! چرا که هنگام تهاجم اسرائیل به لبنان اولمرت نخست وزیر بود: ‌‌

«محاصرة‌ غذائی و داروئی و حیاتی یک و نیم میلیون زن و مرد و کودک در غزه به چه معنی است؛ کشتار و حبس و شکنجه‌ روزانة‌ جوانان در غزه و ساحل غربی چگونه قابل فهم است. فلسطین [...] مهمترین مسئله‌ حقوق بشری جهان معاصر است. دولت‌های عربی در معرض آزمونی دشوار قرار گرفته‌اند. [...] کنفرانس اسلامی و اتحادیة‌ عرب نباید به کمتر از برداشتن کامل محاصرة غزه و توقف کامل دست‌اندازی به خانه‌ها و سرزمین‌های فلسطینی در کرانة غربی و محاکمة جنایتکارانی چون نتانیاهو و اهود باراک قانع شوند.»

ما هم به خامنه‌ای می‌گوئیم مراقب سخنان‌اش باشد که اگر دادگاهی برای محاکمة‌ سران اسرائیل تشکیل شود مسلماً پتة جنایتکاران سفاکی که 31 سال است دست در دست اسرائیل و آمریکا در ایران حکومت اسلامی به راه انداخته‌اند نیز بر آب خواهد ‌افتاد. آنوقت ممکن است مسئله به در خانة غصبی جنابعالی هم برسد که در برابر ملت ایران پاسخگوی 31 سال تاراج و جنایات‌تان بشوید.



دوشنبه، خرداد ۱۰، ۱۳۸۹


کوفته و کامرون!
...
ما برای مسیحیان و یهودیان اسلام‌نواز و به ویژه برای محفل نوآم چامسکی بی‌نهایت متأسف‌ایم، چرا که با اجرای سناریوی ابلهانة تهاجم اسرائیل به کشتی کذا نمی‌توانند «سنگرحق» بر ضد مذاکرات صلح بر پا کنند و به «سیاست انسداد» در منطقه تداوم بخشند.

برای تداوم و گسترش «سیاست انسداد» که از سال 1977 توسط گروه «برژینسکی ـ کارتر»‌ به اجرا درآمده، لازم است تضعیف حکومت ملایان جمکران با تقویت اسرائیل جبران ‌شود. این است دلیل جنجال رسانه‌ای پیرامون تهاجم ارتش اسرائیل به کشتی حامل کمک‌های انساندوستانه برای مردم غزه. تهاجمی که فقط با هدف بسیج افکار عمومی جهان بر ضد «مذاکرات صلح» و جهت پشتیبانی از جنگ‌طلبان «حماس» به رهبری «اسمعیل هنیه» صورت گرفته. این سناریو «بازتولید» همان سناریوی پوسیدة‌ هیزاکسلنسی است که سال گذشته جهت تبدیل پیروان «خط امام» به اوپوزیسیون در کشورمان به اجرا درآمد. نیازی به توضیح نیست که طراحان این سناریو خواهان گسترش جنگ در منطقه‌اند.

پس بهتر است نگاهی داشته باشیم به «وجوه مشترک» دو سناریوی استعماری که جهت تثبیت حکومت‌های جمکران و اسرائیل در جایگاه پوشالی «مستقل»، «نافرمان» و یا بهتر بگوئیم «بزرگ لات‌‌های» منطقه به مورد اجرا گذارده شده. سال گذشته در چنین روزهائی گاوچران‌ها و جنتلمن‌های نزولخور لندن برای «رقابت انتخاباتی» در یک تئوکراسی معرکه گرفته، در داخل و خارج مرزهای ایران هر چه لوطی و عنتر و لوده و شیاد و ابله و فرصت‌طلب و ... و خصوصاً پفیوز فرهیخته در دستگاه‌شان داشتند به صحنه آورده بودند. و البته همه می‌بایست این فریب بزرگ را می‌پذیرفتند که در یک تئوکراسی، یعنی در یک حکومت «خدامحور» که قانون اساسی‌اش از منظر حقوقی با تمام مفاد اعلامیة جهانی حقوق ‌بشر در تضاد قرار گرفته، می‌توان «انتخابات» هم برگزار کرد. خلاصه می‌توان جمکران یک دمکراسی‌ به شمار آورد!

همچنانکه پیشتر هم گفته بودیم این قماش معجزات با توسل به اصل جادوئی «ترادف کلی» به وقوع می‌پیوندد. روشن‌ است که برای رونق چنین معرکة مهوعی، خارج از لات‌بازی و میدان‌داری چهار نامزد انتخاباتی، سیاهی لشکر و پامنبری‌های مؤنث و مذکر نیز از الزامات به شمار آید و اینچنین بود که زهرا رهنورد را سرخاب و سفیداب کرده، با روسری گل‌منگلی و چادر سیاه به صحنه آوردند تا نشریة «فارین‌پالیسی» بتواند جهت توهین به زن ایرانی، یک آخوند مؤنث، متقلب، تاریک اندیش و کودن را به عنوان سومین روشنفکر جهان در بوق بگذارد.

ناگفته نماند که معرفی کنیزکان مطبخی و آخوندهای بزک کرده و چادر به سر یا بی‌چادر به عنوان الگوی زن و زنانگی، ریشه در سیاست استعماری آنگلوساکسون‌ها دارد و اگر تاکنون چادرپرستی و اسلام‌فروشی از زبان ریزه‌خواران مؤنث و مذکر سازمان سیا در رادیوفردا منعکس می‌شد، امروز سایت رادیوفردا در هم‌سوئی و هم‌صدائی با آخوندهای جمکران و دارودستة‌ اسمعیل هنیه در غزه، تأکید می‌کند که «بی‌حجاب» غربزده است! و خلاصه اگر زنان کشورهای منطقه حجاب‌شان را رعایت نکنند، معلوم می‌شود که از زن غربی پیروی می‌کنند و ... و البته این تأکیدات الهی را «میترا فرهمند» از اسرائیل به مخاطب حقنه می‌کند. همچنانکه پیشتر همین مهملات از زبان دیگر ایرانی‌نمایان در سایت «رادیوفردا» انتشار یافته.

میترا فرهمند، پیشتر کوفتة «دینی» هم به خورد فارسی‌زبان داده و خلاصه همة گزارش‌های‌اش در آشپزخانة سازمان سیا تهیه می‌شود. باید به میتراجان یادآور شویم که از یک سو، ‌ زن به عنوان «انسان» از «حق انتخاب آزاد» برخوردار است و هیچ اجباری ندارد که از احکام توحش شرع پیروی کند و از سوی دیگر حجاب به هیچ وجه «بومی» نیست، این نماد بردگی در واقع «دینی» است و اگر میترای عزیز و دوست‌داشتنی ما کور نباشند مسلماً در اسرائیل «حجاب» زنان یهودی متعهد و مکتبی را با چشمان شهلای‌شان مشاهده خواهند کرد. همچنین مسئولین تبلیغاتی شاخک سازمان سیا در ینگه دنیا، به ویژه در نیویورک می‌توانند با نیم نگاهی به زنان ارتدکس یهودی حجاب‌شان را رویت کنند و دیگر برای زنان ایران قصة خاله سوسکه تعریف نکنند.

باری سایت رادیوفردا، مورخ 31 مه 2010، در گزارشی تحت عنوان «استعفای مجریان زن تلویزیون الجزیره در اعتراض به حجاب»، فرصت را برای پشتیبانی از تحمیل حجاب به زنان منطقه غنیمت شمرده می‌گوید، فقط در ایران نیست که «حجاب» اهمیت دارد، ‌ در شبکة خبری الجزیره نیز رعایت حجاب «واجب» است! برای حمایت از تبلیغات زن‌ستیز ارباب روزی‌نامة الحیات نیز وارد معرکه شده و می‌نویسد، کمیتة داخلی شبکة الجزیره به این شبکه «حق» داده، که در مورد ظاهر و پوشش مجریان خود تصمیم بگیرد:

«روزنامة‌ الحیات [...] نوشته [...] یک کمیتة‌ داخلی شبکه [...] پس از بررسی شکایات مجریان زن اعلام کرده [...] الجزیره حق دارد در مورد ظاهر و پوشش مجریان خود تصمیم بگیرد و شرایط و محدودیت‌هائی را با هدف ارائه وجهه‌ای همگن از شبکه به اجرا بگذارد.»

اگر شبکة الجزیره ناگهان قصد «ارائة وجهه‌ای همگن» از مجریان خود کرده، چرا آن تکه پارچة نماد بردگی را «ممنوع» نمی‌کند؟ ‌ پاسخ روشن است! شاخک «بی. ‌بی. ‌سی» قصد دارد از یک سو حجاب را به ارزش بگذارد و از سوی دیگر ارتباط مستقیم آنرا با احکام دین پنهان داشته، چنین وانمود کند که سرکوب زن هیچ ارتباطی با دین اسلام ندارد، بلکه یک سنت بومی است که کارفرما خواهان رعایت آن شده. به صراحت می‌بینیم که با تبدیل «حجاب» به «شرط استخدام» زنان، این کارفرماست که نقش آخوند را برعهده گرفته، و فعالیت اجتماعی زن را منوط به پیروی از احکام توحش و تائید نماد بردگی می‌نماید. به زبان ساده‌تر، شبکة الجزیره همچون گورکن‌های جمکران «زن» را به ابزار زن‌ستیزی خود تبدیل کرده، می‌کوشد زنان بدون حجاب را منزوی و حاشیه‌نشین کند.

به عبارت دیگر از این پس باید بپذیریم که در کشورهای منطقه زنان شاغل و فعال و فرهیخته، حجاب دارند، و آن‌ها که حجاب ندارند، علاف و بیکاره‌اند و فارین‌پالیسی هرگز آن‌ها را به عنوان «روشنفکر» انتخاب نخواهد کرد! خلاصه زن هر چه بیشتر خود را در چادر و مقنعه و ملحفه بپیچد، و هر چه بیشتر داغ تفکر قرون‌وسطائی را بر پیشانی داشته باشد، روشنفکرتر خواهد ‌شد. در کنار تهاجم وحشیانه به نمازگزاران لاهور این هم یکی ‌دیگر از ابعاد توحش «نئوتاچریسم» است که توسط دولت ائتلافی دیوید کامرون در منطقه اعمال می‌شود.

یادآور شویم در غرب، «کارفرما» تلویحاً حق دارد در اینمورد به صورت نانوشته تصمیم بگیرد، و کارمند هم در پذیرش یا رد شرایط کارفرما آزاد است. اما در این مورد ویژه، یعنی لات‌بازی شبکة الجزیره، اشکال فاشیست‌های بینوا این است که فراموش کرده‌اند، هنگام استخدام می‌باید شرایط کار را به اطلاع کارمند ‌رساند، ‌ نه چند سال پس از آن! برخلاف ادعای کمیتة داخلی شاخک «بی. ‌بی. ‌سی»، شبکة‌ الجزیره به هیچ عنوان چنین حقی ندارد، و در محضر دادگاه مجرم شناخته خواهد شد. این شبکة مزور همان شیوة دولت شیخ مهدی بازرگان را در پیش گرفته که تحمیل حجاب به زنان را از تلویزیون آغاز کرد و سپس آن را به زنان کل کشور تعمیم داد. در راستای همین سیاست مزورانه و انسان‌ستیز است که میترا فرهمند در «رادیوفردا» به ما می‌گوید، بدون نمادبردگی، ظاهر زن «غربی» است! البته این تأکیدات الهی در پوشش «انتقاد» از تصمیم شبکة الجزیره به خورد مخاطب داده ‌شده. میترا جان از آنجا که متخصص طبخ «کوفتة یهودی» تشریف دارند، در پخت‌وپز همه‌نوع کوفت و زهرمار اسلامی نیز تبحر کافی پیدا کرده‌اند:‌

«این تصمیم [...] الجزیره [...] در حالی است که شبکه‌های تلویزیونی بسیاری در جهان عرب و نیز در شبکه‌های تلویزیونی وابسته به دولت‌های عربی از مجریان زن با ظاهر کاملاً غربی استفاده می‌کنند.»


بله و این ترهات میترا فرهمند به قول خودش «در حالی است که»، شبکه‌های تلویزیونی اسرائیل و یا وابسته دولت اسرائیل نیز از مجریان زن با ظاهر «کاملاً غربی» استفاده می‌کنند، چرا که دولت اسرائیل بر خلاف آرزوهای دیوید کامرون و بنیامین نتانیاهو، دولت «یهود» نیست و دولت یهود هم نخواهد شد! یادآور شویم شبکة الجزیره که از سال 1996 فعالیت خود را در قطر آغاز کرد، همان شاخک «بی. ‌بی. ‌سی» است و حجاب‌نوازی و آخوندپرستی و دین‌فروشی‌اش ریشه در پروپاگاند ارتش طالبان‌پرور ناتو دارد. ارتشی که دهه‌هاست برای تبدیل کشور افغانستان به نخستین مرکز تولید و توزیع تریاک و هروئین «عرق شرافت» می‌ریزد، هر چند علیرغم همة تلاش‌های شرافتمندانه، یکی از مهم‌ترین پایگاه‌های‌اش در ایران متزلزل شده. ناکامی محمدرضا باهنر در اشغال صندلی نیابت ریاست مجلس فرمایشی جمکران دلیل داشت!

وقتی دکان قاچاق موادمخدر می‌باید در افغانستان تعطیل شود، به طریق اولی قاچاقچیان فرهیختة‌ جمکران نیز می‌باید از صحنة‌ قدرت سیاسی پای بیرون بگذارند. این است دلیل انزوای محمدرضا باهنر که دست در دست اکبر بهرمانی بر قاچاق تریاک و هروئین در کرمان «نظارت» داشتند. خلاصه پس از اینکه این قاچاقچی شریف و خداجو از هیئت رئیسة مجلس جمکران کنار گذاشته شد، نیروهای ضربت حکومت اسلامی تارومار کردن باندهای قاچاق را در تهران آغاز کردند! و همین روزهاست که بساط منقل و وافور ارتش ناتو در افغانستان نیز برچیده شود. خلاصه فروریختن کاخ پوشالی آرزوهای آنگلوساکسون‌ها دور نیست و به همین دلیل پنتاگون طالبان پروری و لات‌بازی‌های‌‌اش را به نوکران خود در جمکران نسبت می‌دهد، و آخوندهای جمکران نیز روح‌الله خمینی را مدافع دمکراسی و آزادی احزاب معرفی می‌کنند!

آری همان وحشی بیابانی که بارها و بارها در سخنرانی‌های رسمی‌اش تشکل حزبی را «عامل تفرقه» خوانده بود، اینک در «مهرنیوز»، از زبان آخوند حسین ابراهیمی، طرفدار آزادی احزاب معرفی می‌شود! ملاحسین ابراهیمی، عضو شورای مرکزی جامعة روحانیت مبارز در گفتگوی ویژه به خبرنگار «مهرنیوز» اظهار داشت: ‌

«امام [خمینی] مشوق تضارب آرای احزاب بودند[...] ایشان برای فعالیت احزاب در چارچوب اسلام و نظام منعی نداشتند[...] احزاب در اجرای دیدگاه‌ها و تفکرات حزبی امام خمینی [...] ناموفق بودند.»


دیدگاه‌ها و تفکرات حزبی خمینی چه بود؟ ورود به محل تخلی با پای چپ و خروج از آن با پای راست! و اگر هیچ حزبی نتوانسته این تفکرات عمیق امام راحل را به اجرا بگذارد، دلیل روشن است! حزب، نه «پا» دارد، نه به محل تخلی می‌رود! حال که به دلیل ناتوانی احزاب در اجرای «تفکرات حزبی» امام روشن‌ضمیر میرحسین پی بردیم بپردازیم به نکوهش حکومت جمکران توسط ژنرال «مک کریستال» که دلیل واقعی آن ناتوانی حکومت جمکران در اجرای اوامر پنتاگون است. به گزارش سایت نووستی، مورخ 10 خردادماه 1389، به نقل از رادیو «مایاک» ژنرال مک کریستال، فرماندة نیروهای ائتلافی ناتو در افغانستان فرموده‌اند، شواهدی در دست دارند که ثابت می‌کند، طالبان در ایران آموزش نظامی دیده و توسط ‌حکومت اسلامی تجهیز می‌شوند! بله، اکنون که سیاست طالبان‌پروری آنگلوساکسون‌ها شکست خورده، باید بار این سیاست را بر دوش نوکران‌شان بگذارند. پیشتر هم دریاسالار «مایکل‌مولن»، رئیس ستاد مشترک نیروهای مسلح آمریکا از تجهیز طالبان توسط حکومت اسلامی گلایه‌ها داشتند! حال که به شیون و زاری دریاسالار مایکل مولن نازنازی رسیدیم، برویم به سراغ ماجراجوئی‌های دریائی اسرائیل.

با انتشار «خبر» تهاجم نظامیان اسرائیل به «ناو آزادی» توسط شبکة «الجزیره»، آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک یک استخوان دندانگیر و خوش‌گوشت برای هر یک از سگ‌های‌شان، به ویژه در جهان اسلام پرتاب کردند. اینگونه بود که حدود یک‌سال پس از آفرینش جنبش رسوای سبز، آنهم با توسل به «شایعة تقلب» و به بهای سرکوب همه جانبة‌ ملت ایران جهت ایجاد سنگر حق و استقرار دو جنایتکار مزدور و وفادار در جایگاه رهبری اوپوزیسیون، یک اجماع جهانی دیگر نیز جهت سرکوب ملت فلسطین و تقویت گروه تبهکار اسمعیل هنیه به راه انداختند. ولی اینبار کار به رسوائی کشید! چرا که با انتقاد شورای مذهبی یهودیان فرانسه، «کریف» از عملیات ارتش اسرائیل، دست حامیان واقعی اسمعیل هنیه رو شد!

طی 33 سال گذشته، شورای مذکور هرگز از وحشیگری‌های اسرائیل انتقاد نکرده بود. تجزیة لبنان، تهاجم نظامی به فلسطین برای نابودی تشکل لائیک «الفتح»، و تهاجم اخیر به لبنان و عملیات شهرک‌سازی همواره مورد تأئید «کریف» قرار گرفته بود. حال باید ببینیم دلیل «تغییر موضع» ناگهانی این شورا که همواره مدافع بی‌قید و شرط تجاوز و جنگ‌افروزی‌های اسرائیل بوده چیست؟ مسلماً حضرات یک‌شبه انساندوست نشده‌اند! همانطور که انساندوستی دیگران در اروپا و به ویژه در ترکیه نیز دلیل موجه دارد.

همة این بشردوستان رقیق‌القلب در برابر جنایات ارتش ناتو در عراق و افغانستان خفقان گرفته‌اند. «کریف» تهاجم نظامی به عراق را محکوم کرد؟ هرگز! برنار کوشنر هم‌صدا با «پیر لولوش» خواهان حضور نظامی فرانسه در عراق بود. و امروز همین افراد و هم‌محفلی‌های‌شان برای زنان و کودکان غزه و قربانیان تهاجم ارتش اسرائیل به ناوآزادی اشک تمساح می‌ریزند. همین هفته ارتش ترکیه چندین بار کردستان عراق را به رگبار گلوله‌های توپ بست و هیچکس اعتراض نکرد! شاید معجزه شده!

نه معجزه‌ای در کار نیست، روند کار همان روند معلق زدن سگ‌های سیرک عموسام برای جنبش سبز است. برای کمک به مردم غزه، ترکیه و دیگران کشتی آزادی به راه انداختند تا ماجرای صحرای کربلا را در دریا بازتولید کرده و بتوانند یک سنگر حق مخالف با مذاکرات صلح را به نفع افراط‌گرایان حماس ایجاد کنند. و پیشقراول این سیرک مهوع نوآم چامسکی بود. ایشان ظاهراً برای «سخنرانی» در منطقه می‌لولیدند و به ادعای رسانه‌های رسمی جمکران، اسرائیل از فعالیت‌های فرهنگی‌شان ممانعت می‌کرد. حال آنکه با در نظر گرفتن تقارن مسافرت‌های چامسکی به منطقه و تهاجم و تجاوز نظامی اسرائیل، این فرد در واقع «پیک جنگ» است و به همین دلیل از جنبش سبز طرفداری می‌کند.

باری به محض اینکه خبر تهاجم نظامی به «ناو آزادی» پخش شد، تمام سگ‌های سیرک پنتاگون معلق زدن آغاز کرده، نخست اسمعیل هنیه در الجزیره فرمودند، «مسلمانان نباید با چنین دولتی مذاکره کنند!» سپس اتحادیة عرب اعلام داشت جلسة فوق‌العاده تشکیل می‌دهد و ... و خلاصه گذشته از اعضای رسمی ناتو، همة اعضای محفل کودتای 22 بهمن از پاسدار علی لاریجانی و مرشد اکبر رفسنجانی گرفته تا رحیم‌صفوی و شرکاء مسلمانان را برای «جهاد» با اسرائیل تشویق فرمودند. همین روزهاست که «جون بائز» هم در همان آشپزخانة کذا برایمان گیتار بزند و بجای «ما یه روز پیروز می‌شیم»، زمزمة «نصرمن‌الله و فتح قریب» سر دهد. در چنین آشپزخانه‌ای است که میترا فرهمند می‌تواند یک کوفته یهودی با سس «اسلام سبز» طبخ کرده لقمه‌ای هم به دهان «کریف» و اسمعیل هنیه بگذارد. میترا جان لطفاً «سس»‌ را برای نوآم چامسکی نگهدارید که دندان کوفته‌خوری ندارند!

حضور همة عزداران حسینی از جمله «کریف» نازنای که به معلق زدن برای ارباب مشغول‌ است عرض کنیم، ارسال «ناوآزادی» هر چند انساندوستانه معرفی شده، ولی اهداف دیگری داشته! همچنانکه اعتراض میرحسین ‌موسوی به نتایج انتخابات فرضی جمکران، با هدف خروج این دولت از پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای و گسترش تنش در منطقه صورت پذیرفت. ناو آزادی را نیز برای ممانعت از آغاز مذاکرات صلح به راه انداختند! هدف اصلی از این عملیات تأمین آزادی عمل بیشتر برای دارودستة اسمعیل هنیه جهت سرکوب مردم غزه و جنگ زرگری با اسرائیل بود. ولی دیوید کامرون و هیلاری کلینتون کور خوانده‌اند! اگر کسی با دو پا نتواند راه برود، مسلما با یک پای شکسته قادر به دویدن نخواهد بود. وقتی با شایعه‌پراکنی و قانون‌شکنی نتوانستید برای «پیروان خط امام» در کشور ایران سربازگیری کرده و سنگرحق به راه بیاندازید، به طریق اولی با شبیه‌سازی همین سناریوی شکست خورده در فلسطین هم کاری از پیش نخواهید برد.



یکشنبه، خرداد ۰۹، ۱۳۸۹


بانک و برابری!
...
ماه درست را ببین کو بشکست خواب ما
تافت ز چرخ هفتمین در وطن خراب ما

ما هرگز از مخالفان دمکراسی حمایت نخواهیم کرد و در این راستا هرگونه راهپیمائی و تظاهرات در حمایت از رهبران جنایتکار و خودفروختة‌ «جنبش‌سبز» را محکوم می‌کنیم. مشکل ما شخص احمدی‌نژاد و علی‌خامنه‌ای نیست، مشکل ما کل نظام توحش است. این مختصر را گفتیم تا اهالی مرزپرگهر بدانند که از عربده‌جوئی در خیابان و تکرار معرکة مهوع دارودستة میرحسین و کروبی جهت «تبدیل اوباش به زندانی تزئینی» استقبال نکرده و نمی‌کنیم. ما با مواضع خشونت‌طلبان سبز همانقدر مخالف‌ایم که با دارودستة مهرورزی. مطالبات‌ما جهت استقرار دمکراسی سیاسی، یعنی حاکمیت قوانین انسان‌محور بارها و بارها صریحاً در این وبلاگ مطرح شده، این مطالبات با «مردم‌سالاری» و هرگونه گله‌پروری و جمع‌محوری و عوام‌گرائی و اسلام خوب و درست و راستین در تضاد کامل قرار می‌گیرد. ما در هر حال با حاکمیت «باورها» و توهمات مقدس یا غیرمقدس بر جامعه مخالف‌ایم. بهتر است بی‌بی‌سی و رادیوفردا و دیگر شاخک‌های محفل مک‌کارتی بجای انتشار مهملات میرحسین در باب «اسلام خوب» شهامت به خرج داده مطالبات آنگلوساکسون‌ها را در باب «تصفیة قومی» و «پاک‌سازی دینی» صریحاً بیان کنند تا همه بدانند و آگاه باشند که این مطالبات در راستای همان سیاستی قرار گرفته که «بنیامین نتانیاهو»، سخنگوی آن است و در پاکستان به مورد اجرا گذارده شده: سیاست ایجاد «یک کشور، یک مذهب!» سیاستی که اینروزها «ترقی» و پیشرفت آن را در پاکستان شاهدیم.

باده خواران به نیم جو نخرند
‌این دو قرص درست گردون را

تهاجم مسلحانه به نمازگزاران مساجد لاهور با هدف تبدیل پاکستان به یک کشور سنی‌نشین با «اسلام درست» صورت پذیرفت. تاراندن اقلیت‌های مسلمان از کشور مسلمان‌نشین پاکستان، سیاست نوین آنگلوساکسون‌ها جهت گسترش سرکوب ملت‌های منطقه است. شاید دیوید کامرون هم خود را در دوران مارگارت تاچر روشن‌ضمیر رویت کرده که هم‌صدا با رهبران مفلوک جنبش سبز بر طبل «اسلام درست» می‌کوبد!

به گزارش خبرگزاری‌های غرب، روز جمعه 7 خردادماه 1389، افراد مسلح با پرتاب نارنجک به دو مسجد متعلق به مسلمانان «احمدیه» در شهر لاهور حمله برده، دهها تن از نمازگزاران را به قتل رسانده و صدها نفر را به گروگان گرفتند. به گزارش سایت نووستی، مورخ 7 خردادماه سالجاری، در پاکستان چند گروه‌ تروریست خواهان تبدیل این کشور به یک کشور «سنی‌نشین» هستند‍! می‌بینیم که پس از گذشت 60 سال، توحش استعمار می‌خواهد کشور مسلمان‌نشین «پاک‌ها» را اینک به کشور «سنی‌نشین» تبدیل کند و مسلم بدانیم که این «پاک‌سازی» در بطن جامعة یکدست و تماماً «سنی» گسترش نیز خواهد یافت. چرا که هر گاه مصلحت آنگلوساکسون‌ها ایجاب کند، روحانیت از درون اسلام سنی «احکام مفید» استخراج خواهد کرد تا اربابان بتوانند دامنة کشتار و سرکوب را گسترش بخشند. این است دلیل تهاجم نظامی به نمازگزاران «غیرسنی». هدف از این وحشیگری‌ها ارعاب اقلیت‌ها و تبدیل کشور پاکستان به بدیل «عربستان» در مرزهای دمکراسی هند است:

«چندین گروهک تروریستی سنی [خواهان تبدیل پاکستان به کشور اهل تسنن]‌ و اسلام صحیح بوده،‌ و عملیات تروریستی را علیه مسلمانان فرقه‌های دیگر از جمله طرفداران احمدیه [سازمان داده‌اند.]»

یادآور شویم که از قضای روزگار، تهاجم به مساجد لاهور پس از سفر دیوید کامرون به افغانستان و مذاکرات هیلاری کلینتون با دولت مائوئیست چین صورت پذیرفته. و ناگفته نماند که اهدای وام یک میلیارد دلاری چین به شهرداری تهران پیامد مذاکرات کلینتون و «تیموتی گیتنر» با چینی‌هاست! خلاصه انسان‌ستیزان لندن،‌ واشنگتن و پکن دست دوستی به یکدیگر داده‌اند و مسلم بدانیم که در این شرکت سهامی‌ مرگ و توحش اتحادیة اروپا نیز یکی از سهامداران است، سفر آنجلا مرکل به شیخ نشین کویت دلیل موجه داشت!

در هر حال، عملیات وحشیانة گروه «تحریک» در پاکستان، «بازتولید» تهاجم شبه‌نظامیان اسرائیل به مساجد مسلمانان جهت «پاک‌سازی» است. «تصفیه» و «پاک‌سازی» دینی به صورت تلویحی در مصاحبة بنیامین نتانیاهو با فیگارو، مورخ 27 ماه مه 2010 تبلور یافته. در این مصاحبه، نخست وزیر اسرائیل آشکارا خواهان شناسائی اینکشور به عنوان «دولت یهود» شده، به «قوم یهود» اشاره می‌کند، بدون اینکه از «ارتش یهود» نامی به میان آورد، چرا؟! چون وقتی دولت یهود به رسمیت شناخته شود، «ارتش یهود» به عنوان ارتش دولت کذا در آن مستتر است و به محض اینکه چنین دولتی به رسمیت شناخته شود، در تقابل با «ارتش اسلام» قرار خواهد گرفت. چنین شرایطی در میانمدت، نان پنتاگون و شرکای‌اش را در روغن فراوان شناور خواهد کرد، چرا که ارتش اسرائیل نیز همچون ارتش جهان‌اسلام زیر مجموعة ارتش ناتو است و می‌تواند همچون سپاه‌پاسداران با شعار «استقلال» در خدمت گاوچران‌ها قرار گیرد.

باری به جزئیات «هارت‌وپورت» نتانیاهو در فیگارو نمی‌پردازیم که بیشتر بازتاب پذیرش اسرائیل در سازمان «او. سی. دی. ئی» است. یادآور شویم 31 دولت عضو این سازمان به اصول دمکراسی و بازار آزاد اقتصاد تعهد دارند. در نتیجه آنچه مهم است تأکید نتانیاهو بر کشور و دولت «یهود» پس از پذیرش عضویت اسرائیل در این سازمان است! ولی دولت یهود، که به طریق اولی از «ارتش یهود» نیز باید برخوردار شود نمی‌تواند به دمکراسی متعهد باشد، چرا که در دمکراسی، اصل و اساس بر رعایت حقوق مخالفان است، و در دولت یهود،‌ مخالف در ترادف با «یهودستیز» قرار خواهد گرفت! مسلماً دلیل واقعی پذیرش اسرائیل در سازمان کذا همین مطالبات ابلهانة‌ نتان‌یاهو بوده که البته چندان هم جدید نیست! طالبان یهودی هم می‌توانند دست در دست طالبان مسلمان برای گسترش قاچاق اسلحه، تجارت مواد مخدر و برده فروشی فعالیت کنند، که در تمام ادیان ابراهیمی، «کاسب حبیب‌الله» است. ماجرای حضرت ابراهیم و همسرشان در مصر را که فراموش نکرده‌ایم! آنحضرت با همسرشان کاسبی می‌فرمودند و بسیار هم «حبیب‌الله» بودند.

خلاصه کنیم، تبلیغات نوین طالبان‌پروران از اسرائیل سرچشمه گرفته. سیاست جدید توحش را شبه‌نظامیان این کشور به اجرا می‌گذارند تا مسئولیتی هم متوجه دولت ظاهرالصلاح و دمکراتیک اسرائیل نشود. همزمان دولت مذکور همچون حکومت جمکران، برای ممانعت از استقرار صلح در منطقه، هر روز مطالبات نوینی مطرح می‌کند! اظهارات مشاور دیمیتری مددوف در انتقاد از لات‌بازی حکومت طالبان جمکران شامل دولت اسرائیل هم می‌شود. پیشتر قرار بود دولت‌های منطقه موجودیت اسرائیل را به رسمیت بشناسند، اینک نتانیاهو سخن از «دولت یهود» به میان آورده، تا دولت جمکران بتواند در لات‌بازی روی تل‌آویو هم حساب کند. بگذریم!

روز گذشته پس از برگزاری یک انتخابات «آزاد» و «دمکراتیک» و «سالم» و بسیار بهداشتی در ژنو،‌ همای بخت بر شانة کشور فرانسه نشست و قرار بر این شد که مسابقات جام جهانی فوتبال در سال 2016 در این کشور برگزار شود. از جنجال رسانه‌ای پیرامون این پیروزی بزرگ و البته از پیش تعیین شده صرفنظر می‌کنیم. رسانه‌ها به ما گفتند که برای متقاعد کردن مقامات مربوطه نیکولا سرکوزی، رئیس جمهور فرانسه به همراه زین‌الدین زیدان و چندین وزیر و معاون وزیر و... و خدم و حشم بسیار و به ویژه یک کودک 10 ساله به نام «ناتان» عازم ژنو شده، برنامة «دلربائی» از تصمیم گیرندگان را با سخنرانی «ناتان» آغاز کردند و... و در رقابت با ایتالیا و ترکیه برنده هم شدند و ما این صحنه‌آرائی را باور کردیم! اگر المپیک در انگلستان برگزار می‌شود، مسلم است که لقمة بعدی هم باید نصیب فرانسه شود؛ روند کار چنین است. همانطور که پیمودن نردبام ترقی در عرصة سینما نیز از روند ویژه‌ای پیروی می‌کند.

همچنانکه در مورد «مسیر» پیشرفت رومن پولانسکی اشاره کردیم، نخستین پلة نردبام ترقی فستیوال ونیز در کشور ایتالیاست، گام بعدی فستیوال برلین در کشور آلمان، و گام سوم فستیوال کن در فرانسه است. به عبارت دیگر ابتدا باید هنرتان به تأئید هم‌ولایتی‌های موسولینی برسد، سپس افتخار ورود به بارگاه هیتلر نصیب‌تان می‌شود و آنگاه می‌توانید از الطاف دوستداران مارشال پتن و ژنرال دوگل برخوردار شوید. و پس از موفقیت در این مرحله محفل مک‌کارتیست‌های آنسوی آتلانتیک در ینگه دنیا و کانادا به شما خوش آمد خواهد گفت. اما در هر حال، پای‌تان به انگلستان نخواهد رسید! جنتلمن‌های نزولخور جهت به ارزش گذاردن «هنر آخوندی»، یعنی پفیوزی و پوچ‌گوئی و پیوند گو...ز به شقیقه یک مسجد خوب در لندن افتتاح کرده‌اند و به همة آخوندهای مؤنث و مذکر نظیر محمد خاتمی، شیرین عبادی و ... در محراب این عبادتگاه «جایزه» می‌دهند. اگر چه از قدیم گفته‌اند، مسجد جای گو..یدن نیست، ولی هرگز نگفته‌اند مسجد جای پیوند گ..ز به شقیقه نیست،‌ بنابراین اگر خواهان دریافت جایزه از دست‌های مقدس آنگلوساکسون‌های این‌سوی آتلانتیک هستید باید وبلاگ «عشق و مرشد» را به دقت مطالعه کنید تا از پیوند ناگسستنی «عشق» با بادشکم آگاه شوید و بدانید که در انگلستان مسابقات المپیک برگزار می‌کنند، نه فستیوال فیلم!

بله قصة ما به اینجا رسید که در شبکة پنهان، مسیر «سینما» از موسولینی به هیتلر و مارشال پتن و ژنرال دوگل می‌گذرد و با ژنرال آیزنهاور به اوج می‌رسد، در صورتیکه شبکة کذا برای مسابقات ورزشی مسیر متفاوتی در نظر گرفته. به همین دلیل است که در رأس فستیوال کن امثال ژیل ژاکوب، و در رأس کمیتة المپیک افرادی چون «خوان آنتونیو سامارانش» قرار می‌گیرند. ژیل ژاکوب کیست، و از کجا آمده؟ هیچ اهمیتی ندارد، او هم‌محفلی برنار هانری لوی است، و همین کفایت خواهد کرد. در صورتیکه سامارانش دوست‌داشتنی ما که یک‌ماه پیش زمین را از وجود پلیدشان پاک کردند، کاملاً شناخته شده‌اند. ایشان از فاشیست‌های هنگ فرانکیست‌های دیندار و مومن و خداجوی اسپانیا بودند که از سال 1980، یعنی پس از اشغال سفارت آمریکا در تهران، بر تخت سلطنت کمیتة بین‌المللی المپیک تاجگزاری فرمودند، و سلطنت مقدس‌شان 21 بهار دوام یافت و طی اینمدت فرزندان‌شان را نیز وارد نان‌دانی المپیک نمودند.

خوان آنتونیو سامارانش متولد 17 ژوئیه 1920 در 21 آوریل 2010 وفات یافت! سامارانش در جوانی عضو فالانژهای اسپانیا بود که در 35 سالگی یعنی در سال 1955 به عنوان مشاور ورزشی شهرداری بارسلون زندگی سیاسی خود را آغاز می‌کند و 7 سال در این سمت باقی می‌ماند. در سال 1967 دولت فرانکو ایشان را به سرپرستی امور ورزش کشور برمی‌گزیند. در سال 1973 سامارانش به ریاست شورای «استان» بارسلون برگزیده می‌شود، در سال 1974 در جایگاه رئیس فدراسیون ملی المپیک اسپانیا به عضویت کمیتة بین‌المللی المپیک در می‌آید و نهایت امر در مقام سفیر اسپانیا در شوروی و مغولستان هم انجام وظیفه می‌کند! تا اینکه پس از بازی‌های تابستانی 1980، لرد کیلانین که 8 سال رئیس کمیتة بین‌المللی المپیک بوده استعفا می‌دهد و سامارانش به جای‌ ایشان «انتخاب» می‌شود. در سال 2001، سامارانش بالاخره جای خود را به ژاک روگ می‌سپارد. در دوران ریاست سامارانش وضع مالی کمیتة المپیک بهبود فراوان یافت، چرا که ارتش اسرائیل و ارتش ناتو به کمک نوکران‌شان در جمکران کل منطقه را در جنگ و جهاد فرو برده بودند و نفت‌شان هم به صورت رایگان توسط دولت میرحسین «سبز» تأمین می‌شد.

میرحسین همان شیادی است که اخیراً با زندانیان سیاسی دوران شاه نیز ملاقات کرده و مزخرفات امام روشن ضمیرش را بازنشخوار فرموده. البته دچار توهم نشویم زندانیان سیاسی دورة شاه که در قید حیات باشند و ملاقات موسوی جلاد و شیاد را بپذیرند، همان زندانیان تزئینی‌اند که پس از کودتای 22 بهمن در تمام جنایات حکومت اسلامی شرکت داشته‌اند. تردیدی نیست که موسوی جنایتکار هرگز با زندانیان حکومت اسلامی که از تصفیه‌های خونین سال‌های 60 و 67 جان سالم به در برده‌اند و یا باخانواده‌های قربانیان حکومت توحش امام روشن‌ضمیر ملاقات نخواهد کرد، چرا که علیرغم بلاهت فراوان موسوی از میزان نفرت اینان نسبت به خویش بخوبی آگاه است. بی‌جهت نیست که این رهبر «محبوب» و «مردمی» 30 سال است تحت محافظت گروه یزدانفر قرار گرفته.

پیش از ادامة مطلب، در پاسخ به یکی از خوانندگان گرامی تأکید می‌کنیم که دستگیری «یزدانفر»، در راستای دستگیری پاسدار محسن آرمین و جهت ابتر کردن طرح ترور میرحسین موسوی صورت پذیرفت. جنبش سبز، جنبش خشونت‌طلبی است که برای تقویت خود به ترور و سوگواری نیاز دارد. و با در نظر گرفتن اینکه جنبش کذا کاملاً از نفس افتاده، و میرحسین موسوی نیز در مقام یک جسد سیاسی فقط با پرت‌وپلاگوئی بازار «فاشیست ـ مسلمان‌ها» را هر چه بیشتر کساد می‌کند، جسد میرحسین موسوی و احیاناً جسد دیگر رهبران جنبش کذا جهت رونق بازار فعلة فاشیسم کارساز تشخیص داده شده. قتل موسوی را به راحتی می‌توان به دارودستة احمدی‌نژاد نسبت داد و در سالروز مسابقات مارگیری با توسل به آن جنجال به راه انداخت. مردم ایران هم از این اوضاع ناراضی‌اند، و در این نارضایتی هیچ تردیدی نیست. 31 سال است آنگلوساکسون‌ها مشتی لات و اوباش را بر ملت ایران حاکم کرده و خود را مدافع دمکراسی جا زده‌اند، حال آنکه آنچه اینان دمکراسی می‌خوانند در واقع توحشی است به نام مردم‌سالاری، یعنی حاکمیت باورها، توهمات و سنت‌های مقدس «عوام» بر انسان. و در رأس این باورهای عامیانه، تحمیل حجاب بر زن ایرانی قرار گرفته. سیاستی که حمایت تمام و کمال غرب برخوردار است.

صد چشم شود حیران در تابش این دولت
تو گوش مکش این‌سو، هر کور عصائی را

محور پروپاگاند رسانه‌های غرب این است که «بنیاد دین» را حاکم بر دیگر بنیادهای اجتماعی معرفی کنند، تا سرکوب ملت‌های منطقه توسط مترسک‌های‌شان توجیه شود. سوسیالیست‌ها و سبزهای اروپا از یک‌سو و افراط‌گرایان راست از سوی دیگر در رأس این پروپاگاند انسان‌ستیز قرار گرفته‌اند. اینان با ایجاد دو جبهة کاذب «حجاب‌نواز» و «حجاب‌ستیز» به تولید شعارهای پوچ و عوامفریب پرداخته، هر چه «تولید» کنند توسط رسانه‌های حکومت اسلامی به مصرف می‌رسد. به عنوان نمونه نگاهی خواهیم داشت به مصاحبة خبرنگار حنازرچوبه با «کورین دوبلر»، سخنگوی سبزهای سوئیس که تحت عنوان گوساله فریب «با ممنوعیت حجاب برابری ایجاد نمی‌شود»، با کد: 1143494 در سایت حنازرچوبه، مورخ 8 خردادماه 1389 منتشر شده.

این پروپاگاند مهوع از همان اصل ترادف‌کلی پیروی می‌کند که با نفی واقعیت «مکان»، «حجاب» را در کشور سوئیس با مسائل حجاب در ایران به قیاس می‌کشد و نتیجه می‌گیرد که ممنوعیت حجاب در سوئیس به برابری حقوق زن و مرد منجر نمی‌شود! این اظهارات در واکنش به اظهارات مزورانة راستگرایان ایراد می‌شود که ادعا می‌کنند، حجاب زنان ارزش «دینی»‌ ندارد و فقط باعث انزوای‌شان می‌شود، البته در سوئیس. در واقع گروه‌های فاشیست با برچسب‌های متفاوت، دمکرات مسیحی و سبز و غیره می‌کوشند پایه‌های لرزان سیاست تحمیل حجاب به زنان را در کشورهای مسلمان‌نشین به ویژه در ایران مستحکم کنند. نیازی به توضیح نیست که بگوئیم همة این گروه‌ها برای سرکوب ملت‌های منطقه بسیج شده‌اند و مشکل اینان «حجاب» در سوئیس و اطریش و دیگر کشورهای مسیحی نیست، مشکل واقعی اینان عدم تحمیل «حجاب» به زنان در کشورهای مسلمان‌نشین است. به همین دلیل ادبیات سیاسی‌شان با ادبیات سیاسی آخوندها و آش‌فروش‌های عوامگرای جمکرانی از هم‌سوئی برخوردار ‌شده. پیشتر گفتیم که ادبیات فمینیست‌نماهای جمکران در غرب تولید می‌شود، ولی اینک غربی‌ها برای حمایت از آخوندهای مؤنث جیره‌خوار استعمار به نشخوار تولیدات خود پرداخته‌اند.

اینکه «دوبلر»، سخنگوی حزب سبزهای سوئیس بدون در نظر گرفتن واقعیت مکان ـ کشور سوئیس ـ به تکرار همان مهملات نوشین احمدی خراسانی مشغول می‌شود و «اریک هس»، سخنگوی افراط‌گرایان راست می‌کوشد با تحریف مفهوم حجاب ارتباط مستقیم آن را با ادیان ابراهیمی و به ویژه با اسلام نفی کند، فقط نشان از ضعف فزایندة فاشیست‌های بومی و دینی در اروپا دارد. کورین دوبلر و اریک هس نمی‌توانند در اروپا چنین مزخرفاتی را به خورد مخاطب بدهند، دلیل هم اینکه زن‌ستیزی ادیان ابراهیمی در اروپا کاملاً شناخته شده است و با پوچ‌پردازی و مرزشکنی و جفنگ‌بافی نمی‌توان آنرا انکار کرد.

ولی در جمکران، به دلیل هیاهوی آش‌فروش‌ها در مورد «اسلام خوب» و عربدة روضه‌خوان‌ها در باب حقانیت اسلام، بردگی و انقیاد زن نشان «فضیلت» و «شرافت اخلاقی» معرفی می‌شود، و شاهدیم که اوپوزیسیون خودفروختة‌ جمکران در فرنگ نیز در مورد تحمیل حجاب به زنان ایران خفقان کامل اختیار کرده، نه با آن مخالفت می‌ورزد و نه جرأت و شهامت دارد که آنرا صریحاً تأئید ‌کند. به زبان ساده‌تر پفیوزی را می‌توان وجه مشترک آش‌فروش‌ها و اوپوزیسیون «مترقی» و فرنگ نشین حکومت جمکران دانست که با وقاحت و پدرسوختگی سیاست‌پیشه‌گان غرب در هم آمیخته و در سایت‌های فارسی زبان سازمان سیا، از رادیوفردا گرفته تا رسانة رسمی حکومت جمکران تجلی می‌یابد. «دوبلر»، سخنگوی سبزهای سوئیس در گفتگوی «اختصاصی» با خبرنگار حنازرچوبه فرموده‌اند:

«ما معتقدیم ممنوعیت روسری و حجاب موجب برابری زنان و مردان نمی‌شود.»


ما هم به مادام «کورین دوبلر» شارلاتان می‌‌گوئیم، سرکار بسیار بی‌جا می‌کنید که خارج از زمان و مکان مشخص، هجویات می‌بافید و فرمایشات الهی صادر می‌کنید. اولاً در کشور سوئیس به هیچ عنوان برابری وجود ندارد، بی‌حجاب یا با حجاب، در این کشور برتری با آلمانی ‌زبان‌ها و مردهاست. این مزخرفات را برای کسانی ببافید که سوئیس را نمی‌شناسند! ثانیاً حال که نبود حجاب برابری نمی‌آورد، حتماً از منظر سرکار تحمیل حجاب و روسری موجب برابری زنان و مردان خواهد شد! وقتی از این شکرخوری‌ها می‌کنید بدانید که دوبار به بیراهه می‌زنید، و دوبار شارلاتانیسم خود را به اثبات می‌رسانید.

اما کورین دوبلر به دو نوبت شیادی کذا اکتفا نکرده، ابدا!ً ایشان همچون بانک «یو. بی. اس» خزانه‌شان پر است. با این تفاوت که بانک کذا دلار در گاو صندوق‌اش خوابانده حال آنکه در چنتة کورین دوبلر جز شارلاتانیسم و مهمل هیچ نخواهیم یافت. کورین می‌گوید این دمکرات مسیحی‌ها اصلاً به «برابری» زنان و مردان معتقد نیستند، و ارزش‌های «سنتی» سوئیس را نمی‌شناسند، چون زنان سوئیس هم در گذشته روسری بر سر داشتند:

«[دوبلر گفت هدف حزب پوپولیست دموکرات مسيحي از طرح ممنوعيت مناره مسجد و روسري کسب آراء‌ بیشتر]‌ است. [وی افزود برای این حزب موضوعاتي چون برابري زنان و مردان اهميتي ندارد] دلايل [این حزب] مبني بر حفظ ارزش‌هاي سنتي سوئيس درست نيست، زيرا در گذشته زنان سوئيسي روسري مي‌پوشيدند[...]»


نمی‌دانستیم روسری «پوشیدنی» است، و نمی‌دانستیم «پوشیدن» روسری «ارزش سنتی» سوئیس بوده! شاید کورین دوبلر هم نمی‌داند که روسری هنوز هم در بسیاری از روستاهای اروپا مرسوم است، یا اینکه زنان در اکثر کشورهای اروپا «کلاه» بر سر داشته‌اند، نه روسری! در ضمن هنوز هم برای ورود به کلیسا سنت چنین ایجاب می‌کند که زنان از کلاه یا روسری استفاده کنند و ... و گویا اظهارات دوبلر ویژة حنازرچوبه تنظیم شده باشد که این «بوق سگ» استعماری بتواند «ممنوعیت حجاب» در سوئیس را در ترادف با «تندروی» قرار داده، آنرا «مانع همگرائی» معرفی کند: ‌

«[...] حزب سبز معتقد است چنين ممنوعيت‌هائي موجب همگرائي انسان‌ها نمي‌شود و تنها سبب خروج آنان از اجتماع مي‌شود و اين راه درست نيست[...]»

بله بوق زنگ‌زدة آخوندها و پاسدارها اکنون نگران «همگرائی» انسان‌ها در سوئیس شده!‌ می‌بینیم که همة مک‌کارتیست‌های شرق و غرب در جستجوی «راه درست» هستند: فاشیست‌های سوئیس راه درست می‌جویند، میرحسین شیاد و تروریست‌های پاکستان هم اسلام «درست» می‌طلبند، و خلاصه «درست» به همین دلیل است که بی‌بی‌سی و رادیوفردا دودستی به خشتک پارة میرشیاد موسوی آویزان شده، روزی پنج نوبت اسلام «درست» را به همراه رهبر درست، یعنی خمینی به ملت ایران معرفی می‌کنند! اسلام درست همان است که میرحسین می‌گوید، رهبر درست هم کسی نیست جز «امام» خمینی و پیروان خط امام و ... و در این عرصة تبهکاری هر چه بی‌بی‌سی و رادیوفردا می‌گویند بی‌تردید «درست» است.

ویرانة آب و گل، چون مسکن بوم آمد
این عرصه کجا شاید پرواز همائی را