پنجشنبه، تیر ۰۱، ۱۳۹۱

لوس کابوس!




همزمان با مذاکرات گروه «1+5 » با جمکرانیان در مسکو،  نشست گروه 20 هم در «لوس‌کابوس» مکزیک جریان داشت.   از جزئیات این نشست خبری به بیرون درز نکرد،   ولی با در نظر گرفتن عقب‌نشینی اوباما در سوریه که «آتش‌بس» به اصطلاح «اوپوزیسیون» این کشور را در پی آورد،   می‌توان به دلائل جنجال رسانه‌های غرب در مورد «شکست» مذاکرات مسکو پی برد.   البته هدف اصلی اینان از هیاهو ممانعت از مذاکرات صلح «اسرائیل ـ فلسطین» است!  و برای دستیابی به این هدف مقدس،  می‌باید «بحران» در کل منطقه گسترش یابد.

شاهدیم که علیرغم شکست کودتای هیزاکسلنسی «سایمون گاس»،  حکومت آخوند و اوباش در کشورمان زمینة مساعدی برای اعمال سیاست آشوب‌آفرینی و سرکوب در منطقه فراهم آورده.  در پاکستان نیز اهرم کودتای ارتش از دست رفته،   در نتیجه «قوة قضائیه» به ناچار در مسیر الزامات ارباب حکم صادر می‌کند.   در کشور ترکیه هم که راه بر کودتا بسته است.   ولی در دیگر کشورها نظیر عربستان،  قطر،  کویت و به ویژه در همسایگی اسرائیل،  یعنی در اردن،  سوریه،  لبنان و مصر هنوز «امکانات» فراوان وجود دارد.

بحران سوریه که از توضیح بی‌نیاز است؛  ‌‌ شیخک‌های کازینونشین و حکومت جمکران از هیچ کوششی برای تأمین منافع ارباب فروگذار نکرده و نخواهند کرد.  در راستای همین آشوب‌آفرینی‌هاست که پارلمان کویت منحل می‌شود،   و اعضای قبیلة شیخ عربستان،  زمزمة «پایان سلطنت» سر داده،   خیمه و حرمسرای آل‌سعود را با امپراتوری جماهیر شوروی به قیاس می‌کشند!   این هذیانات در بخش «اخبار خارجی» کیهان،  مورخ اول تیرماه 1391 منعکس شده.   و اما پس از ناکامی یانکی‌ها و متحدان‌شان در مذاکرات مسکو،   وظیفة مقدس صدور بحران سوریه به لبنان را «ارباب» به حکومت جمکران محول کرده.  و برای تحقق همین سیاست است که نمایندة ویژة علی خامنه‌ای با رهبر مسیحیان لبنان ملاقات می‌کند.  امروز کیهان جمکران در مورد این  ملاقات یک بی بی‌گوزک علوی ساخته تا به حساب خود «رد گم کند!»   قرار نیست کسی بداند غرب حکومت اسلامی را برای فراهم آوردن زمینة جنگ‌افروزی اسرائیل در کشور ایران مستقر کرده!   اما با توجه به تحولات اخیر می‌توان گفت،   مذاکرات مسکو و نشست مکزیک جنگ‌طلبان دوسوی آتلانتیک و جیره‌خواران‌شان را در جمکران در بن‌بست قرار داده.   

ماتم گرفتن کاترین اشتون،   تپق زدن جلیلی در باب «ملت جمهوری اسلامی»،  و پارس کردن «میت رامنی» به ملت ایران دلیل موجه دارد؛   لندن و متحدان‌اش در واشنگتن اهرم‌های اعمال فشار بر روسیه را از دست داده‌اند.   برنامة اینان،   هم برای جنگ‌افروزی در کشورمان،  و هم برای تجهیز ملایان به سلاح اتمی شکست خورده.   در نتیجه تمام سگ‌های سیرک «احترام به مقدسات» را به میدان آورده‌اند تا برای‌شان معلق بزنند و در باب «سوسیالیسم دینی» علی شریعتی‌‌ وراجی کنند.   یا اینکه،   اقوام مختلف ایران را با «ملت» در ترادف قرار دهند، ‌ و توحش «سنت مقدس» را بجای «فرهنگ» بنشانند و ... و از همه مهم‌تر در پیک‌نت،  از زبان اکبر رفسنجانی،  مشکلات کشور را به حساب «مسلمانان یهودی» بنویسند!

بله به یاد داریم که «صدای آمریکا»،  ‌ در گذشته‌ای نه چندان دور،  گزارش مفصلی از مسلمان شدن خانوادة «یهودی» احمدی‌نژاد در دسترس ایرانیان گذاشت و ثابت کرد که شبکة تبلیغاتی یانکی‌ها مشوق اصلی «تفتیش عقاید» و «تهاجم به حریم خصوصی» است.  امروز،  سایت «پیک‌نت»‌ تصویری از ملاقات احمدی‌نژاد با خاخام‌ها منتشرکرده،  و از زبان اکبر هاشمی به« بازنشخوار» تبلیغات ارباب آمریکائی‌اش پرداخته:

«هاشمی رفسنجانی: مشکل کنونی حاکمیت یهودی‌های مسلمان شده است»


بله این است تداوم منطقی استخراج سوسیالیسم از توحش و تحجر صحرانشینان عربستان در سدة هفتم میلادی،   به قلم استاد علی شریعتی!  در واقع استاد «شهید» سوسمارهای صحرای عربستان را «سوسیالیسم» رویت کرده‌اند،‌  همانطور که پیک‌نت هم به پیروی از صدای آمریکا،  مشکلات حاکمیت را  به حساب  «یهودیان مسلمان شده» نوشته.  خلاصه بزودی در جمکران «گشت مبارزه با یهودیان مسلمان شده» نیز به راه خواهد افتاد،   و گسترش سرکوب ایرانیان از این مفر ساده‌تر هم خواهد شد.   

و اما پیش از ادامة مطلب لازم است در مورد تغییر «تصویر» وبلاگ مورخ 19 ژوئن 2012 و همچنین ناپدید شدن لینک «پیک‌نت» به سایت آخوندهای مؤنث توضیحاتی بیاوریم.   با پوزش از خوانندگان گرامی،  مسئول فنی وبلاگ به دلیل سنگینی وزن تصویر «نوبل قلیان»،  ناچار به تغییر آن شد و متأسفانه این «تغییر» به «متنی» که روی عکس نوشته شده بود نیز سرایت کرد!   حال بپردازیم به لینک «پیک‌نت» به سایت خواهران آخوندپرست و «مبارز!»   مسئولان «بی‌مسئولیت» پیک‌نت،  به شیوة معهود لینک کذا را حذف کرده‌اند،   به همین سادگی!   می‌دانیم که فاشیست‌ها در زمینة‌ «حذف» و «تقیه» و «تحریف» مهارت فراوان دارند.  گذشته از بی‌بی‌سی،  سایت رادیوفردا هم در این زمینه استاد است.  چه نشسته‌اید که «رادیوفردا» مورخ،  ‌30 خردادماه 1391، ‌ تعریف نوینی از حقوق بشر نیز ارائه داده.  این حقوق بشر «نوین» هیچ تضادی با قطع دست و پا،  ‌ درآوردن چشم،  شلاق زدن و توحش رایج در‌ حکومت دینی ندارد!      

رادیوفردا از زبان ‌«دروری دايک»،  که او را سخنگو و کارشناس بخش ايران در سازمان عفو بين‌الملل معرفی کرده،  به ما می‌گوید:  ‌ دولت حق دارد «هرجرمی» را بررسی کند،  ولی این بررسی باید در چارچوب حقوق بشر باشد!   چارچوب حقوق بشر جناب «دایک» هم یعنی حکم اعدام اجرا نکنند!   به عبارت دیگر،   تهاجم به حریم خصوصی،  و به ویژه سرکوب زنان در چارچوبی قرار می‌گیرد که «کارشناس» سازمان سیا آن را «حقوق بشر» ارزیابی کرده.  ایشان با چند لغزش ناشیانه در عرصة مفاهیم به این «حقوق» دست یافته‌اند.   آنحضرت  نخست «کشور» را بجای «دولت» نشانده‌اند،  سپس به «دولت» که حال «کشور» شده،   اجازه داده‌اند تا «هر جرمی» را بررسی کند،   به شرط رعایت حقوق‌بشر!  حضور این کارشناس «برجسته» ‌بگوئیم آنچه اهمیت دارد رعایت چارچوب حقوق‌بشر در «تعیین جرائم» است،   نه در لغو مجازات اعدام «مجرم» فرضی!  تا «جرم» در چارچوب حقوق‌بشر تعریف نشود،  «مجرم» فاقد مفهوم حقوقی است؛  هر کسی را می‌توان مجرم به شمار آورد!   خلاصه،  جنابعالی هم بهتر است برای فروش «حقوق بشر نسبی» دکان‌ دیگری افتتاح کنید؛  ‌ما ایرانیان دیگر به نسبت به ویروس شما مصونیت پیدا کرده‌ایم.  

به عبارت دیگر، و برخلاف ترهات حضرت «دایک»،  در چارچوب اعلامیة جهانی حقوق بشر،  حکومت جمکران قانوناً «حق» ندارد «سنت مقدس» را به زنان و مردان ایرانی تحمیل کند!   شرط لازم و کافی برای رعایت حقوق‌بشر،  تدوین و اجرای قوانین «انسان‌محور»‌ است.  حکومت «قانوناً» حق ندارد احکام شریعت را بجای حقوق انسانی بنشاند.   معرکه گرفتن  متصدیان دکه‌های حقوق‌بشر یانکی‌ها برای این احکام متحجر نشان حماقت و وقاحت‌شان است.  وقتی ابهام و توحش «مقدس»‌ بر قوانین حاکم می‌شود،  «جرم» با «گناه» در ترادف قرار می‌گیرد،   و در چنین شرایطی سخن گفتن از حقوق‌بشر فقط عوامفریبی شما را به اثبات می‌رساند:
«[...] هر کشوری بايد سلامت و امنيت شهروندان خودش را تامين کند.  دولت حق دارد هر جرمی را بررسی کند [...] اين بررسی بايد در چهارچوب قوانين حقوق بشر انجام بشود.  يعنی متهمان بايد حقوق‌شان حفظ باشد بدون اينکه از حکم اعدام استفاده شود[...]»

اولاً «کشور» به عنوان مکان،   نمی‌تواند «مسئولیت»‌ داشته باشد!   ثانیاً «دولت» حق ندارد «هر جرمی» را بررسی کند،   مگر اینکه چارچوب «جرم» را قوانین انسان‌محور مشخص کرده باشد.  اکثر جرم‌هائی که در حکومت اسلامی «تعریف» و «بررسی» می‌شود،  برخاسته از توحش و ابهام مقدس است،  نه حقوق انسانی.  به طور مثال،   بر اساس «شبه قوانین» حکومت اسلامی نوشیدن مشروبات الکلی،  برپائی میهمانی مختلط،  برگزاری کنسرت و ... و خلاصه «زندگی» انسانی و به ویژه زن بودن،  «جرم» شناخته می‌شود.   و برخلاف مهملات کارشناس «رادیوفردا»،  هیچ دولتی «حق» ندارد،   عدم رعایت «سنت مقدس» را «جرم» شناسائی نماید! همچنانکه هیچ دولتی «حق» ندارد اجرای عدالت را با «انتقام» در ترادف قرار دهد،   یا اینکه مجازات وحشیانة‌ «قصاص» را «اجرای قانون»‌ بنامد.  سنت‌هائی که از توحش و تحجر ادیان تاریخ ستیز ابراهیمی استخراج شده نمی‌تواند در هزارة سوم «قانون» به شمار آید.   

هر چند طرح مزخرفات «کارشناسانه» در رادیوفردا و بنگاه بی‌بی‌سی تازگی ندارد،   وظیفة بوق‌های استعمار گسترش حماقت و توحش،  یعنی تحمیل «سنت مقدس» به انسان‌هاست،  ‌چرا؟  چون «سنت مقدس» در هر حال با «آزادی بیان» در تضاد قرار می‌گیرد و به همین دلیل است که استعمار غرب به «سنت مقدس» و حکومت «سنت مقدس» اینهمه ادای احترام می‌کند،   و در کمال وقاحت با ادبیات استعماری،‌  «سنت‌ مقدس» را بجای «سنت»‌ می‌نشاند.  به عنوان نمونه کافی است به عنوان خبر ترور خوانندة پاکستانی نیم نگاهی بیاندازیم تا دریابیم چگونه می‌توان از یک خبر،  ابزار سرکوب آزادی بیان ساخت!  در رادیوفردا،  مورخ 19 ژوئن سالجاری،  و در سایت‌های هم‌سو چنین آمده بود که:

« غزاله جاوید،  خوانندۀ سنت‌شکن پاکستانی،  دیشب به ضرب گلوله کشته شد.»

به این ترتیب به مخاطب چنین القاء می‌شود که کشته شدن غزاله با «سنت‌شکنی» وی ارتباط داشته!   حال آنکه بر اساس گزارش «نوین» بی‌بی‌سی،  مورخ 20 ژوئن 2012،   از قتل غزاله،  این جریان با توهین به مقدسات و مزخرفات مشابه بی‌ارتباط بوده!   ولی خوب با انتشار خبر پیشین نتیجة مطلوب از ضربة نخست گرفته شد!  نمونة دیگر،‌  انتشار اخبار «یورونیوز» در رابطه با کشورهای مسلمان‌نشین،   به ویژه در ارتباط با تحولات سوریه است.   

«یورونیوز» با هدف «هدایت» افکار عمومی،  ‌ تصاویری از جنگ و ویرانی و اردوگاه آوارگان جنگ سوریه نشان می‌دهد،   و همزمان به عنوان موزیک متن «الله‌اکبر» پخش می‌کند؛   آنهم الله‌اکبر با لهجة انگلیسی! 

گویا شخص پرنس چارلز خودشان الله‌اکبر می‌گویند!   بین خودمان بماند،  ایشان به دلیل حضور فعال در صف مخالفان بشار اسد،  چند روزی است که به افتخار فیلد مارشالی نائل آمده‌اند!   بله،   هر کسی نمی‌تواند در میان دود و آتش و بمب و موشک و فیلم‌های مونتاژ شدة یورونیوز پشت سر هم «الله‌اکبر» بگوید!   مسلماً ولیعهد انگلستان با مشاهدة ناامنی پارک‌های تهران برای اقشار مذهبی ذکر الله‌اکبرگرفته‌اند،   و از آنجا که فارسی نمی‌دانند قلادة ولایتی را گشوده‌اند تا پیشخدمت بیت‌رهبری مطالبات‌شان را مطرح کند!  پیش از پرداختن به خوش‌رقصی‌های ولایتی،   لازم است برای مطالبات شاهانة حضرت فیلدمارشال یک پرانتز باز ‌کنیم.

این مطالبات با انتشار شایعات «العربیه» در باب مانور نظامی روسیه،  چین و ایران در سوریه آغاز شد.   مزخرفاتی که «فارس‌نیوز» با شوق و ذوق منعکس نمود.   فارس‌نیوز،  هم‌صدا با «العربیه» و البته در راستای مصالح لندن،   برای چسباندن حکومت مرده‌شویان به ریش روسیه تلاش فراوان بخرج می‌دهد؛  ‌ افسوس که مذاکرات «پوتین ـ  اوباما» این مبارزات «مقدس» را به بن‌بست کشاند،   و نهایت امر معلوم شد که مانور نظامی روسیه و چین با حکومت جمکران در خاک سوریه در واقع باد هواست!   جالب اینکه پس از انتشار شایعات بوق علیاحضرت، حکومت اسلامی به هیچ عنوان مزخرفات ارباب را تکذیب نکرد!   علیرغم تکذیب وزارت دفاع روسیه،   حکومت مرده‌شویان همچنان در سنگر سکوت لنگر انداخته و حتی «تکذیب» سوریه نیز سکوت‌اش را نشکست!   ولی خوب مذاکرات مسکو،  بالاخره آلوی شیرین تقیه را از دهان «سعید جلیلی» بیرون‌ کشید،   و ایشان به ناچار به «مطالبات غیرقانونی» اربابان‌شان،   نه از حکومت اسلامی که از ملت ایران  اشاره فرمودند!

بله سرانجام معلوم شد آمریکا و اتحادیة اروپا با «حقوق قانونی» ایران،  ‌ به عنوان عضو رسمی پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای مخالف‌اند!   دلیل این مخالفت نیز روشن‌ است؛   واداشتن حکومت اسلامی به «یکجانبه‌گرائی»،    نقض تعهدات بین‌المللی و فراهم آوردن زمینة تنش‌‌های منطقه‌ای!   البته اشتباه نکنیم «کرم» از خود درخت است،   وقتی روح‌الله خمینی برای چند روز حکومت تن به رسوائی «گروگان‌گیری» در سفارت آمریکا داد،   باب این زیاده‌خواهی‌ها را هم گشود.   حال هر وقت آمریکا می‌خواهد لقمة گنده‌تر از دهان‌اش بردارد،  گریبان «پیشرفت‌های هسته‌ای» جمکرانی‌ها را می‌گیرد.   

در چارچوب همین «قهرمان‌سازی‌ها» بود که هیلاری کلینتن اینهمه به «فتوی»‌ خامنه‌ای «احترام» می‌گذاشت!   محافل سرمایه‌سالاری آنگلوساکسون تلاش می‌کردند «فتوی» را بجای «تعهدات رسمی» دولت ایران به مفاد پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای بنشانند.   حال این پرسش مطرح می‌شود که به چه دلیل اربابان هیتلر،  و در رأس‌شان وزارت امورخارجة یانکی‌ها می‌خواستند،‌   و هنوز هم می‌خواهند «فتوی» را بجای تعهدات رسمی دولت ایران بنشانند؟   پاسخ به این پرسش روشن است.      

برخلاف «تعهد رسمی» که از منظر حقوقی،‌  «مسئولیت» و «پاسخگوئی» را الزامی می‌کند، صدور فتوی با «مسئولیت» و «پاسخگوئی» و این «لوس‌بازی‌ها» بیگانه است.   از سوی دیگر،‌  در باغ وحش تشیع،  همة مراجع تقلید،  از جمله آیات عظام مترقی و محبوب آنگلوساکسون‌ها می‌توانند «فتوی» دهند.   در نتیجه،   برای لندن و واشنگتن و متحدان‌شان در غرب،  همواره این امکان وجود خواهد داشت که پس از صدور فتوی خامنه‌ای،  فتوی دیگری از دهان یکی از ملایان بیرون بکشند و در موقع مناسب آن را در برابر «فتوی» خامنه‌ای قرار داده،  «بی‌ثباتی» را گسترش دهند و دامنة سرکوب و چپاول ملت ایران را وسیع‌تر کنند.   نهایت امر در گیرودار هرج و مرج و بحران جهانی ناشی از «تکثر فتوی»،   حضرات خواهند توانست با سازمان دادن به یک «انقلاب مردمی» دیگر،  دور باطل «شیخ وشاه» را هم تکرار کنند.   اینبار «شاه» جانبدار را بجای «شیخ» جانبدار بنشانند؛   شاهِ شیفتة دولت اسرائیل،  بجای شیخِ «دشمن» اسرائیل و ... و خلاصه روز از نو روزی از نو!  هر چند این رویاهای خام،‌   در مسکو و «لوس کابوس» همگی نقش بر آب شد.

چهرة ماتم زدة کاترین اشتون و تپق زدن «برادر» سعید جلیلی در باب «ملت جمهوری اسلامی ایران» نشان دادکه اتحادیة اروپا و جناح هیلاری کلینتن در سربالائی به نفس نفس افتاده‌اند.  از اینرو جلیلی،  با یک چرخش زبان،  کشور و ملت ایران را حذف کرده «جمهوری اسلامی» را بجای هر دو نشاند،  و رسانه‌های غرب هم پیرامون «شکست مذاکرات مسکو» جنجال و هیاهو به راه انداختند!   ولی بیانیة مشترک «پوتین ـ  اوباما» در «لوس کابوس» پیرامون مسائل جمکران و سوریه در مسیر عکس این جنجال قرار گرفته.   چرا که بیانیة‌ مذکور غیرجانبدارانه است؛‌  خشونت و قانون‌شکنی را محکوم می‌کند.  روشن‌تر بگوئیم،   مذاکرات مسکو و «لوس کابوس» شکست جناح هیلاری کلینتن و متحدان‌اش را در اروپای غربی تکمیل کرد.   و علیرغم هیاهوی بازندگان،  حل و فصل آنچه «بحران هسته‌ای» نام گرفته نزدیک است.

برای جبران همین شکست است که خارج از دروغ‌پراکنی‌های روزانه،   فعالیت سیرک «احترام به ادیان» را،‌   به ویژه در کشور ایران شدت بخشیده‌اند.  به این منظور قلادة علی‌اکبر ولایتی را بازکرده‌اند تا دمی برای ارباب بجنباند و انصافاً «ولایتی» خیلی خوب دم جنبانده. ولی مشاور مقام معظم رهبری،  در واقع با اینکار از سرسپردگی حکومت مرده‌شویان به ارباب پرده برداشته و خلاصه رسوائی به بار آورده.  هر چند به استنباط ما شخص ولایتی،  به دلیل برخورداری از نعمت الهی «حماقت»،  پیامد اظهارات‌اش را نسنجیده و به قول معروف «گز نکرده جرداده!»   باری،   ولایتی «از ناامنی پارک‌ها برای قشر مذهبی» گلایه کرده و می‌گوید،   «باید از غرب الگو بگیریم!»

به گزارش سایت «پیک ایران»،  ‌مورخ 19 ژوئن 2012،  و به نقل از «فارس»،   ولایتی پس ابراز تأسف از ناامنی پارک‌ها برای «قشر مذهبی»،   این امر را «ضربه‌ای به فرهنگ دینی» خوانده و می‌گوید از پاریس و واشنگتن یاد بگیریم: 

«[...] فضاهای فرهنگی در شهرهای ما [...] برای قشر مذهبی ناامن است [...]مدیریت شهری باید برای ایجاد محیط مناسب فرهنگی و مذهبی،  اعم از مساجد و ... احساس مسئولیت کند [...]‌در شهرهای غربی مانند پاریس و واشنگتن علی‌رغم حاکمیت [...] سکولاریسم، ‌ کلیساها نماد اصلی شهرها هستند [...] این برای ما باید الگو باشد تا در حاکمیت دینی مساجد نماد شهرهای ما شوند[...]»

ولایتی در کمال بلاهت،  ابتدا فضاهای تفریحی شهرهای ایران را با  «اماکن مقدس» در ترادف قرار داده و در گام بعد خواهان تقلید از «شهرسازی» پاریس و واشنگتن می‌شود،  چرا؟   چون به زعم ایشان،  «کلیسا»،  نماد اصلی این شهرهاست!   این گوسالة ننه حسن،  نه تنها پارک را با مسجد وامامزاده عوضی گرفته،   و توحش دین را با «فرهنگ» در ترادف قرار داده،  که با حذف برج ایفل،  برای شهر پاریس «نماد مذهبی» هم تعیین‌کرده.   خلاصه مشاور رهبر در واقع از محور «پاریس ـ  واشنگتن» کمک می‌طلبد!  به نظر می‌رسد ولایتی این پاریس و واشنگتن را پای منقل مقام معظم رویت کرده باشد؛   چرا که امتداد «کلیسا» در پاریس و واشنگتن،‌   به چلیپای رهبر مسیحیان لبنان و طرح «اسرائیل،  از نیل تا فرات»‌ می‌رسد.   

ملاقات نمایندة ویژة خامنه‌ای با رهبر مسیحیان لبنان در چارچوب همین برنامة استعماری سازمان یافته.   این «ملاقات» به فاصلة دو روز پس از مسافرت نوة‌ پادشاه سابق مراکش به اسرائیل صورت گرفت.   تلویزیون اسرائیل در این مورد توضیحی نداد،   ولی از آنجا که این حضرات بی‌دلیل جابجا نمی‌شوند،   به استنباط ما مسافرت نوة پادشاه قبلی مراکش به اسرائیل در پی سفر نوة چرچیل به این کشور صورت پذیرفته.   پس بگذریم و بازگردیم به سخنرانی پسامنقلی «ولایتی» که توحش مقدسات را با «فرهنگ» در ترادف قرار داده،   همانطور که سعید جلیلی هم در مسکو،‌   «ملت جمهوری اسلامی» رویت کرده بود.   اینان از یکسو رویای فراگیر شدن بحران سوریه و سرایت آن به دیگر کشورها را در ذهن علیل‌شان می‌پرورانند،   و از سوی دیگر به «بازتولید» الگوی توحش جمکران در مصر و حتی کودتای ارتش بر علیه اسلام‌گرایان امید بسته‌اند.   ولی با توجه به متن بیانیة مشترک روسای جمهور آمریکا و روسیه در «لوس کابوس» یعنی،   فاصله گرفتن باراک اوباما از مواضع جانبدارانة لندن و دبیرکل سازمان ملل،  و همچنین اعلام مواضع صریح وزارت امورخارجة روسیه در مورد سوریه،   رویای شیرین حکومت توحش جمکران در «لوس کابوس» به «کابوس» تبدیل شده!














...









Share

سه‌شنبه، خرداد ۳۰، ۱۳۹۱

نوبل قلیان!




به گزارش سایت نووستی،  مورخ 18 ژوئن 2012،  مانورهای مشترک آمریکا،  قزاقستان،  قرقیزستان،  تاجیکستان و افغانستان از تاریخ 18 تا 29  ژوئن سالجاری برگزار خواهد شد.   از این اینجا یک نتیجة منطقی می‌توان گرفت و آن اینکه محور «واشنگتن ـ  پکن ـ تهران» که از دوران نیکسون با هدف تهدید مسکو پایه‌ریزی شده بود،  همچنانکه پیشتر هم گفتیم فلسفة وجودی‌اش را از دست داده.   مهم‌ترین پیامد این فروپاشی‌ نتایج انتخابات مجلس فرانسه است که بدون تردید به آلمان و اسرائیل نیز امتداد خواهد یافت.   

نتایج انتخابات فرانسه،   پیروزی «بی‌رنگ» نامزد اخوان‌المسلمین در انتخابات ریاست جمهوری مصر،  تأکید سخنگوی وزارت امورخارجة چین بر لزوم «رعایت» مقررات بین‌المللی از سوی حکومت ملایان،   و از همه مهم‌تر خبر مسافرت ولادیمیر پوتین به اردن،  اسرائیل و فلسطین در اواخر ماه ژوئن سالجاری نشان می‌دهد که یانکی‌ها و متحدان‌شان در غرب می‌باید مضحکة «بهارعرب» را تعطیل کرده،  بساط ترادف «فتوی» با قوانین و مقررات حقوقی معاصر را برچینند.  به عبارت دیگر،  برنامة پربرکت اسلام‌نوازی و اسرائیل‌پرستی که در واقع تداوم خط هیتلر «روشن‌ضمیر» بود شکست خورده.   

هیتلر همچنانکه پیشتر هم گفتیم برای تأمین برتری محافل سرمایه‌داری آنگلوساکسون‌ جنگ‌افروزی می‌کرد.  پس از شکست آلمان نازی،  آنگلوساکسون‌ها همین سیاست را از طریق آلمان فدرال و با توسل به محور «تهران ـ تل‌آویو» ادامه دادند.   بعدها محور «واشنگتن ـ پکن» برای تقویت پایه‌‌های همین سیاست ایجاد شد.   سیاستی که با ایجاد گسست در تداوم تاریخی،  «سنت مقدس» را بجای «سنت» نشانده و مدرنیزاسیون را با «مدرنیته» مترادف می‌نمایاند.   این سیاست کودتائی «چپ‌گرائی» را به ویژه در آلمان با اسرائیل‌پرستی،  و در کشور ایران با «اسرائیل‌ستیزی» در ترادف قرار می‌دهد.   به این ترتیب،  در بوق تبلیغات آنگلوساکسون،   حاج روح‌الله و همة جانوران وحشی و زن‌ستیزی که با هیاهو کودتای 22 بهمن 57 را جشن گرفتند،   «چپ‌گرا» معرفی می‌شوند!

حال،  با توجه به مصاحبة «دویچه وله» با شیرین عبادی  ـ  این مصاحبه در وبلاگ «دیوید و دنده» به صورت شتابزده بررسی شد  ـ  اگر نیم نگاهی به سایت «پیک نت» بیاندازیم،  می‌بینیم که «مسیر» چپ‌نمایان جمکران را همین سیاست کودتائی از طریق تبلیغات وزارت امور خارجة‌ آلمان تعیین می‌کند.  دویچه وله با هدف تحقیر زن ایرانی به شیرین عبادی تریبون داده تا ایشان از مبارزات «مردمی» زنان داد سخن دهند؛   پیک نت هم ضمن شنا در «تف مرشد» به سایت کذا لینک می‌دهد.  دلیل هم روشن است سایت «زنانة» محفل نوبل در واقع «زنان ایران» را وحشی و آخوندپرست معرفی می‌کند!   اگر در سایت مذکور،‌  از راست به چپ تصاویر سایت خواهران و «مبارزات» فرضی‌شان را بنگریم می‌بینیم که «زن روستائی» را «حذف» کرده و زنان اندرون را به ارزش گذاشته‌ا‌ند.  یعنی همان‌ها که به فتوای شیخ در حرمسرا محبوس شده و مبارزات‌شان جز پیروی از سنت مقدس و فتوی شیخ نبوده و نیست!   

بله،   شکستن قلیان‌ها را فراموش نکنیم،  چرا که این عمل گسترة حماقت و زن‌ستیزی زنان اندرون را نمایان می‌کند.   این حماقت و توحش و فلاکت و حقارت  را نمی‌توان به زن روستائی و زنان ایلاتی منسوب کرد.   به همین دلیل است که در سایت جمکرانی محفل نوبل جائی برای اینان پیش‌بینی نشده!  این سایت پس‌روی و زن‌ستیزی زن‌نمایان اندرون را در دو مرحله به ارزش گذاشته.   زن،   یعنی زن حرمسرا که قلیان هم به دست دارد!   بهتر بود قلیان شکسته در تصویر مونتاژ می‌کردید که در  مبارزات حضرات تردید نکنیم!   باری زن از منظر اینان،  یعنی زن دوران پهلوی که از حرمسرا خارج شده،  نماد بردگی بر سر ندارد!  ولی  فقر فرهنگی‌ای که نظام استعماری بر این زن تحمیل کرد،  نهایت امر او را به پیروی از سنت مقدس ارشاد نمود و به طرفداری از شیخ «زن‌ستیز» و لات «زن‌گریز» به خیابان آورد!    

در مرحلة آخر،  یعنی در تصویر سوم،  زن،  ‌ یعنی زن توسری خورده از شیخ را می‌بینیم که با پوشش تحمیلی سنت مقدس «تظاهرات» آزادیخواهانه به راه انداخته و آمادة شهادت است!   خلاصه،  هر سه تصویر سایت زنانة محفل نوبل با حذف ریشه‌ها،  یعنی زن فعال و مقاوم روستائی، و همچنین سانسور تظاهرات 8 مارس 1979 در واقع حماقت و زن‌ستیزی و توحش کودتائی «خواهران» را به ارزش گذارده.    همان خواهران پیرو توحش «سنت مقدس» که محفل نوبل «دمب‌شان» را برای‌مان در بشقاب گذاشته.   پیشترگفته‌ایم باز هم می‌گوئیم،‌  آن‌ها که با شعار ابله پسند «می‌جنگیم،  می‌میریم،‌  ذلت نمی‌پذیریم» تظاهرات می‌کنند،  از جمله جانوران وحشی و مزوری هستند که نمی‌گویند برای تأمین منافع ارباب «از هیچ جنایتی رویگردان نیستیم!»   پرداختن به شنای چپ‌نمایان جمکران در تف فاشیست‌های برلن را در همینجا به پایان می‌بریم و به داس‌الله می‌گوئیم مسافرت ولادیمیر پوتین به اردن،  اسرائیل و فلسطین به معرکة «مبارزات مردمی» پایان خواهد داد و بزودی در مراسم تدفین کودتای 22 بهمن 1357 شرکت خواهیم کرد!   

اگر «کور» نباشید،   می‌بینید که سیرک ابتذال و‌ «مردم‌فروشی» و احترام به ادیان،  حتی در کشور فرانسه هم تعطیل شده؛  جمکران که جای خود دارد!  بی‌دلیل نبود که ولیعهد انگلستان ارتقاء درجه گرفته و «فیلد مارشال» شدند؛  جبران تلخی «شکست» لازم بود!   همان شکستی که نخست‌وزیر بریتانیا را وادار کرد رسماً با «ازدواج اجباری» دختران برخاسته از خانواده‌های  مهاجر انگلستان مخالفت کند!       
         
پرنس چارلز،  تونی بلر،  روپرت مرداک و «آلو» از طریق «جنگ» به یکدیگر مرتبط می‌شوند! بله «آلو» را دستکم نگیریم!   چرا که «آلو»،   امتداد جنگ افغانستان است در خاک آمریکا! همان جنگی که یانکی‌ها قصد داشتند با کمک ایرانی‌نمایان حکومت مرده‌شویان،  یعنی به بهانة بحران دست‌ساز هسته‌ای آن را از طریق عراق،  افغانستان،  ترکیه و پاکستان به درون ایران بکشانند،   ولی خوشبختانه نتوانستند؛  اینجاست اهمیت مذاکرات مسکو!

300 خبرنگار به این مذاکرات پوشش خواهند داد ـ  با فیلم 300 اشتباه نشود!  حضور 300 خبرنگار در مسکو نشان می‌دهد که «اصل مطلب» هیچ ارتباطی با ملایان مفلوک جمکران ندارد.   به همین دلیل بود که پاسدار شریعتمداری بر طبل «تحریم» مذاکرات مسکو می‌کوفت و «مذاکره» را با «خواست دشمن»‌ در ترادف قرار داده بود.   با نیم نگاهی به متن نامة 44 سناتور آمریکائی و به ویژه نام و نشان «44 تن» می‌توان به هم‌سوئی آشکار کیهان جمکران با مطالبات محفل جوزف لیبرمن و «منندز» پی برد.

جوزف لیبرمن که نیازی به معرفی ندارد؛  برای «حقوق حقة» دولت اسرائیل،  یعنی تجاوز و جنگ افروزی «وق» می‌زند،‌   تا بتواند نان جنگ سق بزند.   «منندز»،   نوع تازه نفس «لیبرمن» است.  این سناتور خیلی جوان را برای دفاع از حقوق حقة‌ مهاجران  «متعهد» و «مکتبی» کوبا در «میامی»،  یا بهتر بگوئیم موادفروشان «محترم»‌،  از ناکجاآباد بیرون کشیده‌،   به مجلس سنا پرتاب‌اش کرده‌اند.   «منندز»،   در مکتب «جوزف لیبرمن» به کارآموزی اشتغال دارد و می‌بینیم که «کارش» را خیلی خوب یاد گرفته.   اصولاً «نوچه‌ها» استعدادشان سرشار است. دلیل هم اینکه،‌  در راستای سیاست «سفله‌پروری» اینان را «به ارزش» می‌گذارند.  دونالد رامسفلد،  دیک چنی،‌  کالین پاول،   و... و رونالد ریگان و مارگارت تاچر در دامان همین سیاست الهی «تولید»‌ شده بودند؛  نوچه‌پروری!   شیوة ‌مقدس سفله‌پروری و انسان‌ستیزی در ادیان ابراهیمی است که به اوج خود می‌رسد،   چرا که در این «ادیان»،   خروج از جایگاه واقعی اجتماعی،  و به چالش کشیدن نظم قانونی،   تحت عنوان «سیرة انبیاء»،   از «تقدس» هم برخوردار شده.   پیشتر گفتیم که در متون «مقدس» ادیان ابراهیمی،  فقط دور باطل آشوب و سرکوب تکرار می‌شود،  بدون اینکه تحول و پیشرفتی در جوامع اسطوره‌ای به وجود آید.   

دلیل هم اینکه اسطوره‌ در هر حال ریشه در «ناخودآگاه» جمع دارد،   و «ناخودآگاه» با واقعیت،  یعنی حرکت انسان در  زمان و مکان مشخص بیگانه است.  ارتباطی منطقی بین اسطوره و واقعیت نیست.   حال آنکه موتور تحرک انسان «باور» نیست،  «انگیزه» است.   هر چند این مهمل را به مغز شوت و پرت‌ها تزریق کرده‌اند که با تکیه بر «باور» و «سنت مقدس»،‌ به انگیزه‌های‌‌اش دست خواهد یافت؛   این است ریشة فاشیسم نظری در جهان سوم.   همچنانکه پیشتر هم گفتیم،   در یک جامعة بهنجار،  اصل بر این است که هر عملی پیامدی خواهد داشت،   و هیچ فردی بدون انگیزة مشخص عملی را انجام نمی‌دهد.  در نتیجه افراد در برابر اعمال‌شان «مسئولیت» دارند و می‌باید «پاسخگو» باشند.   مطمئن باشیم که این لایه از رفتار اجتماعی،  یعنی مسئولیت در برابر قوانین،   در چارچوب سیاست‌های استعماری رایج هیچگاه پای به جهان سوم نخواهد گذارد. 

به عبارت دیگر تمامی سعی و تلاش استعمار این است که برخلاف جوامع بهنجار،   که «عمل انسان» بالاجبار می‌باید در چارچوبی منطقی جای گیرد،  لازم است عمل جهان سومی همیشه خارج از محدودة منطق قرار داشته باشد.   به عنوان نمونه،   انسان از «مرگ» دیگران منطقاً نمی‌باید به صورت «رسمی» خوشحالی ‌کند؛   الزام «نزاکت انسانی» چنین است!   ولی گلة «مردم» نزاکت و برخورد انسانی و منطقی نمی‌شناسد.   مردم از «خردجمعی» پیروی می‌کند،  ‌یعنی از رفتار غیررسمی و غریزی،   از رفتار غیرمنطقی و منطبق بر باورها و سنت مقدس.   به همین دلیل است که مرگ پرنس نایف،  ولیعهد عربستان باعث شادی مردم بحرین می‌شود و  خبرگزاری فارس،‌  مورخ 16 ژوئن 2012 نیز حماقت و توحش «این مردم» را با ذوق و شوق بازتاب می‌دهد!  

بله،  ‌ مردم  بحرین،‌  «از لج» پادشاه بحرین برای مرگ ولیعهد عربستان جشن گرفته‌اند!   در این راستا اگر پادشاه بحرین از مرگ پرنس نایف شادی می‌کرد،  مردم کذا مسلماً ماتم  می‌گرفتند.  به عبارت دیگر،   «مردم» از برخورد منطقی با مسائل عاجز است؛   و نهایت امر به پیرو «دشمن‌» تبدیل می‌شود.   دشمن کسی است که «مردم» از او نفرت دارد!   بنابراین هر آنچه «دشمن»‌ می‌گوید،  ‌ گلة «مردم» بی‌چون و چرا با آن مخالفت خواهد کرد!  خوش‌رقصی‌های خمینی برای «آمریکا» را که فراموش نکرده‌ایم؛   آمریکا می‌گفت، حقوق‌ بشر «خوب» است،   تا از خمینی پاسخ مطلوب را دریافت دارد،   چرا که حاج روح‌الله به خواست ارباب گردن می‌نهاد و می‌گفت:  «آمریکا دشمن اسلام است و حقوق بشر آمریکائی است!»  

اینک نیز کاخ سفید برای تداوم روابط پنهان با حکومت اسلامی،   از سوی اوباما به مقام معظم نامه می‌نویسد و به درگاه ایشان التماس می‌کند که بیائید با هم دوست باشیم!   بلافاصله مقام معظم،  هم‌صدا با کیهان و دیگر وقوق‌صاحاب‌های «مبارز» تأکید می‌فرمایند که «رابطه با آمریکا حرام است!»  با اینکار خیال اوباما راحت می‌شود که همزمان با گسترش روابط پنهان با جیره‌خواران جمکرانی‌اش،   آمریکا در جایگاه «مخالف» حکومت توحش تثبیت شده،  و این  است یکی از فواید شرطی شدن «سیاست!» 

دولت بحرین به مناسبت مرگ ولیعهد عربستان 3 روز عزای عمومی اعلام کرده،   پس لازم است «مردم» شادی کنند،  ‌چرا؟ چون همانطور که گفتیم «مردم» از این دولت نفرت دارد!   بله،   فعالیت سیاسی در قاموس اراذل و اوباش،  یعنی ابراز احساسات،  گسترش خشونت و وحشی‌گری.  اینان همچون آخوندهای جمکران اینترنت را به ابزار گسترش توحش خود تبدیل کرده‌ و حماقت‌شان را آشکار می‌کنند:‌

«[...] همزمان با مرگ ولیعهد عربستان موجی از شادی در میان مردم بحرین آغاز شده در حالی [...] که دولت منامه سه روز عزای عمومی اعلام کرده [...] بحرینی‌ها در صفحات فیس بوک و توئیتر [...] با تبریک این خبر...»

راستی که این «خبر» تبریک هم دارد!   هیچ انسان متمدنی «مرگ» دیگری را جشن نمی‌گیرد، ‌ حتی مرگ ولیعهد عربستان را!  ایشان از سال 1975 میلادی مجری سیاست اسلام‌نوازانة یانکی‌ها و بریتانیا بوده.   چنین فردی اگر ایجاد نفرت می‌کند،  ‌ فقط یک دلیل می‌تواند داشته باشد؛  پیروی‌‌اش از سیاست استعماری غرب!    واقعیت این است که سیاست عربستان،   نه در صحرای حجاز و خیمة آل‌سعود که در لندن و واشنگتن تعیین می‌شود.   پس بپرسیم این «مردم» عاقل و دانا و باهوش و فهمیده،  چرا از تهاجم به کاروان دیپلماتیک بریتانیا در «بن‌غازی» شادی نمی‌کند؟   ساده‌لوحی،  خوش‌باوری و «نزدیک‌بینی» نیز از جمله خصوصیات همین «مردم» است.   جالب اینکه حکومت اسلامی بر اساس همین «مردم» برای ملت ایران «توجیه‌نامة» سیاسی می‌نویسد!   توجیه‌نامه‌ای که به توشیح سیاست‌های استعماری  رسیده.   

تلاش برای مستقل نمایاندن این حکومت،   نشان حماقت است؛   نزاکت به خرج داده و نمی‌گوئیم مزدوری بیگانه!  پس حکومت «مستقل» جمکران را رها کرده،   نگاهی به انتخابات اربابان‌اش در فرانسه می‌اندازیم.

انتخابات مجلس فرانسه،  فاشیست‌ها،  میانه‌روها و‌ به طور کلی اسرائیل‌نوازان اسلام‌پناه را به حاشیه راند.   در این انتخابات فاشیست‌ها فقط 2 کرسی به دست آوردند و جبهة ‌چپ 14 کرسی!   در این انتخابات حزب والری ژیسکار و دارودستة فاشیست‌های «جبهة ملی» هم وزن از آب درآمدند؛   نزدیکان ژاک شیراک‌ و رفقای فرانسوا میتران،  به استثنای فابیوس و مسکوویسی نیز «ناپدید» شدند.   «دومینیک شتروس‌ ـ کان» به کنار،   جک لانگ و سگولن روایال را نیز از عرصة سیاست «رسمی» کنار گذاشتند.  پیشتر به نقل از رسانه‌های فرانسه در مورد فعالیت‌های «فرهنگی» جک لانگ در مراکش توضیح داده‌ایم و هر چند اتهامات لانگ در باب «کودک‌پارتی» با فداکاری‌های پادشاه مراکش «ماست‌مالی» شد،  ولی نتوانستند با این «افتضاحات» جک لانگ را به مجلس شورای ملی فرانسه وارد کنند و ... و می‌توان گفت که انتخابات ریاست جمهوری و مجلس فرانسه،   عرصة سیاسی این کشور را به ویژه از وضعیت اسف‌بار سه دهة اخیر خارج کرد.

روشن‌تر بگوئیم در کشور فرانسه یک «انقلاب آرام» را شاهد بودیم که طی آن حزب سوسیالیست ضمن پالایش خود،   تمام اهرم‌های قدرت را به دست گرفت.   پس از شوراهای شهری و مجلس سنا،  نوبت به بنیاد ریاست جمهوری رسید و اینک مجلس شورای ملی نیز در اختیار سوسیالیست‌هاست.   در کشور فرانسه،  هرگز چنین شرایطی برای حزب سوسیالیست مهیا نبوده!   و مسلم بدانیم که این حزب دیگر نمی‌تواند در همان مسیر دوران ریاست جمهوری فرانسوا میتران گام بردارد؛   دلیل نیز روشن است.  دوران توحش ریگان و تاچر به سر آمده.   در اینصورت حکومت اسلامی هم نمی‌تواند به دوران نورانی لات‌بازی «عزل بنی‌صدر» و مبارزات رئیس‌جمهور «منتخب»‌ مردم بازگردد!   با توجه به این که از دوران قاجار تا امروز،  استعمار بریتانیا پشتیبان ابتذال و خشونتی بوده که از طریق یکجانبه‌گرائی آخوند و اوباش یعنی «فتوی» و «مردم» به ملت ایران تحمیل شده،‌  عقب‌نشینی مقامات حکومت جمکران از مسیر بحران‌سازی، ‌ نشان تضعیف توحش استعماری آنگلوساکسون‌هاست.  هر چند بوق‌آنگلوساکسون‌ها،  همچنان تلاش می‌کند «سنت مقدس» را به عنوان «سنت» جا بزند و هم‌صدا با آخوند،   برای «آزادی بیان» ‌مجازات مرگ تعیین کند. 
        

 













...










Share