جمعه، شهریور ۱۳، ۱۳۹۴

سکون و سپتامبر!




تفاوت دمکراسی با پوپولیسم این است که در نظم دمکراتیک،  حداقل تا آنجا که به تدوین قوانین مربوط می‌شود،   همه در برابر قانون حقوق یک‌سان دارند؛   هیچکس نمی‌تواند به دلیل وابستگی به قشر و طبقة ویژه‌ای از «حاشیة امن» برخوردار باشد.   حال آنکه در چاهک پوپولیسم،   نه تنها هر فرد به میزان نزدیکی و وابستگی‌اش به «قدرت» می‌تواند فراتر از قانون و در حاشیة امن قرار ‌گیرد،  که این مزیت در تدوین و اجرای قوانین نیز «مدنظر» قرار می‌گیرد.   به عنوان نمونه،‌  آخوند محمد خاتمی،‌   میرحسین موسوی،‌  مهدی کروبی و هاشمی رفسنجانی که ‌مجریان طرح «کودتای سبز» بودند،   از همین حاشیة امن برخوردار شده‌اند.  محمد خاتمی و رفسنجانی تبدیل شده‌اند به «مغضوبان رسانه‌ای رهبر»،   موسوی و کروبی هم به صورت رسانه‌ای در جایگاه «زندانی مظلوم» نشسته‌اند و ... و برای رونق این بساط «پشک در ویترین» که با هدف تبدیل جنایتکار به رهبر سیاسی به راه می‌افتد،   اخیراً مهدی هاشمی،  فرزند بهرمانی را هم به زندان فرستاده‌اند!   به این ترتیب بخشی از حکومت پوشالی ـ  باند کودتای 22 بهمن 57 و کودتای سبز ـ  با دست‌های مهربان استعمار در جایگاه «مغضوب حاکم ظالم» تثبیت شده.   نیازی نیست که بگوئیم هر چه بر تعداد این «مغضوبین فرضی» افزوده شود،‌  جنجال رسانه‌ای و لات‌بازی استعمار و مزدوران‌اش پیرامون فضائل نداشتة این گلة جنایتکار گسترش خواهد یافت.   

از یک‌سو بیانیه‌نویسان ساواک جمکران از طرف مادر و پدر و خواهر و خاله و عمه و همسایه و هم محله‌ای و همشهریان «قربانی» ظلم و ستم به مقامات نامة سرگشاده می‌نویسند و ورق‌پاره‌های جمکران را از جفنگ و یاوه و زیارت‌نامه و وعظ و خطابه  اشباع می‌کنند،   و از سوی دیگر «روشنفکران» آمریکا با تکرار پروپاگاند فرسودة سازمان سیا،  برای تداوم حکومت آخوند در ایران دست به «قلم‌فرسائی» می‌زنند و برای مخالف‌نمایان حکومت ولایت‌فقیه پستان به تنور می‌چسبانند.  از آنجا که حکومت آخوند فرزند خلف آنگلوساکسون‌هاست،  در اینجا از بررسی نامة سرگشاده و یاوه و زیارت‌نامه «فرزند» و  پامنبری و لوتی و عنتر درون‌مرزی استعمار فاکتور می‌گیریم،   و می‌پردازیم به وعظ و خطابة‌‌ «بابای بچه» که تحت عنوان «حمایت از توافق هسته‌ای و درخواست آزادی کلیة زندانیان سیاسی» در اخبار روز،   یکی از سایت‌های  چپ‌نمایان جمکرانی انتشار یافته.

جریان از اینقرار است که 44 روشنفکر جهان ـ  افرادی که در دانشگاه‌های غرب تدریس می‌کنند،  روشنفکر تلقی شده‌اند ـ   بالای منبر رفته و ضمن تأکید بر شعار اساسی محفل برتری طلبان غرب ـ  رهبری آمریکا بر جهان ـ  از همین رهبر «فرزانة جهانی» در فجایع جاری خاورمیانه سلب مسئولیت کرده،  ‌و در گام بعد، ‌ جهت تداوم حکومت توحش اسلامی،  و حفظ وضع موجود در ایران «راهکار» ارائه فرموده‌‌اند!   بخش اول نامة حضرات به «ذکر مصیبت» با هدف سلب مسئولیت از آمریکا و اروپا در فجایع منطقه اختصاص یافته.  روند این است که در ارتباط مستقیم شرایط منطقه با انگیزة چپاول استعماری «گُسست» ایجاد کنند،  و به این ترتیب «همه» را مسئول شرایط اسف‌بار کنونی معرفی نمایند:
  
«[...] منطقه خاورمیانه در چنبره رژیم‌های سرکوبگر فاسد،  تبعیض‌های قومی و مذهبی و جنسی،  اشغالگری و آپارتاید،  تروریسم و تجاوز نظامی،  اسیر بوده است [...] در چنین بستری مداخله نظامی خارجی در افغانستان، عراق،  لیبی،  سوریه و یمن وضعیت را به [...] بی‌ثباتی گسترده،  تجزیه عملی کشورها و کشته و زخمی و آواره شدن میلیون انسان بی‌گناه سوق داد.   دولت‌های قدرتمند جهان و منطقه،  خاورمیانه را به این روز انداخته‌اند[...]»
منبع:  اخبارروز،  مورخ جمعه 4 سپتامبر 2015
بله،  آمریکا و رعایای اروپائی‌ و پادوهای منطقه‌ای‌اش در شرایط اسف‌بار ایران و عراق و افغانستان و سوریه و یمن و ... مسئولیت ویژه‌ای ندارند؛‌   تقصیر به گردن «دولت‌های قدرتمند جهان و منطقه» اوفتاده!   عبارت مبهم «دولت‌های قدرتمند جهان» را در پرانتز می‌گذاریم و می‌رویم به سراغ  «دولت‌های قدرتمند منطقه!»   آنچه 44 روشنفکر کذا یادشان رفته این است که،  تمامی این به اصطلاح دولت‌ها بدون استثناء،  دست‌نشاندة غرب هستند،   و پوشالی‌ترین،  وابسته‌ترین و فاسدترین‌شان همین حکومت اسلامی جمکران است که فرزند خلف «رشد و نمو سرطانی» کودتای 100 سالة کلنل آیرون باشد!  ولی تداوم و رشد این غدة سرطانی اگر به نابودی تدریجی فرهنگ اجتماعی در ایران منجر ‌شده،   مسلماً ضامن تداوم منافع لاشخورهای غرب است!   لاشخورهائی که به توهم «برتری» بر دیگران دچار شده‌‌اند،   و به همین دلیل با یک چرخش قلم شورای امنیت و چین و روسیه را از صحنة روزگار محو کرده‌اند:

«[...] دولت‌های غربی به رهبری دولت آمریکا با تحمیل شدیدترین محدودیت‌ها و بازرسی‌های فراتر از قوانین بین‌المللی ضمن توافق هسته‌ای [...] تمامی راه‌های دستیابی احتمالی ایران به سلاح‌های اتمی را مسدود کردند [...]»
همان منبع

همچنانکه می‌بینیم،   در خطابة‌ 44 روشنفکر والامقام،   توافق 14 ژوئیه را به «دولت‌های غرب و رهبری آمریکا» مدیون هستیم!    به عبارت دیگر،  فشار چندین سالة روسیه و چین در این میانه نقشی نداشته‌!   آمریکا و رعایای اروپائی‌اش با مترسک‌های جمکرانی‌شان «مذاکره» کردند و به «توافق هسته‌ای» دست یافتند!   اگر از 44 نابغه‌ای که چنین جفنگیاتی ردیف کرده‌اند بپرسیم،   چه دلیلی دارد که آمریکا به عنوان «قیم» اروپای غربی با حکومتی مذاکره کند که فاقد مشروعیت ملی است،   و مهم‌ترین طرف تجارت غرب به شمار می‌رود،   مسلم بدانیم که پاسخی نخواهیم شنید.   دلیل هم روشن است؛   ادعاهای پوچ 44 «دانشمند» کذا با همین یک پرسش فرو خواهد پاشید!   البته قرار بر این نیست زمانیکه تبلیغاتچی‌های غرب بالای منبر می‌روند،  کسی با طرح پرسش‌های «بیمورد» به ساحت مقدس‌شان «جسارت» کند؛   «همه» باید ادعاهای این آخوندفرنگی‌های بی‌دستار را بپذیرند!   ولی خوب از آنجا که نویسندة این وبلاگ در جمع ذوب نشده،   از پرسیدن ابائی ندارد و به پرسش از 44 روشنفکر کذا ادامه خواهد داد!    

به عنوان نمونه،   از این حضرات می‌پرسیم وقتی میرحسین موسوی به صراحت تأکید کرد که هدف‌اش «بازگشت به دوران نورانی خمینی» است؛   به چه دلیل اینان ادعا می‌کنند که «کودتای سبز» حرکتی دمکراتیک بوده؟!   بله،   44 نخاله در کمال وقاحت چنین ادعائی کرده‌اند:

«[...] جمهوری اسلامی هم یکی از رژیم های دیکتاتوری است [که با]  جریان قدرتمند روشنفکری،  طبقه متوسط گسترده و جنبش سبز،   بیش از تمامی کشورهای منطقه آماده گذار مسالمت‌آمیز به نظام دموکراتیک ملتزم به آزادی و حقوق بشر است[...]»
همان منبع

پیام سطور فوق این است که «بازگشت به گذشته» ـ  این گذشته هر چه باشد،  تفاوتی نمی‌کند ـ  با «نظم دمکراتیک» هم‌سوئی خواهد داشت!   به عبارت دیگر،   می باید بپذیریم که از منظر این حضرات،  دوران خمینی یعنی توحش پوپولیسم و خدامحور و جمع‌پرست،‌   با نظم «انسان‌محور» دمکراتیک ترادف دارد!   اینجاست که متوجه می‌شویم 44 شارلاتان در واقع به تکرار طوطی‌وار تبلیغات سازمان سیا مشغول‌ شده‌اند!   و بی‌دلیل نیست که آورام چامسکی،  پامنبری شناخته شدة هیئت‌ حاکمة ایالات‌متحد هم در جمع گوسفندان فرهیختة سازمان سیا حضور به هم رسانده!   حضرات از فروپاشی غیرقابل اجتناب ستون‌های استبداد یکصدسالة استعماری در ایران نگران شده‌،   جهت تداوم موجودیت محفل «شیخ‌وشاه» برای ملت ایران نسخه نوشته‌اند:

«[...] اگر جمهوری اسلامی ادعا می کند که اخلاق،  عدالت و آزادی مبنای سیاست ورزی و حکمرانی‌اش است،   باید تمامی زندانیان سیاسی (بخصوص رهبران سالخورده جنبش سبز[...] و عقیدتی را بر این اساس آزاد کند[...])  نظام فاقد زندانی سیاسی و عقیدتی که آزادی گفتار و رفتار مخالفان را به رسمیت می‌شناسد،  از طریق افزایش مشروعیت،  بر قدرت چانه زنی و دوام خود خواهد افزود [...]»
همان منبع

آنچه در این میانه مسئله‌ساز می‌شود این است که به چه دلیل آزادی چند فرد که جز آشوب‌سازی‌،  سرکوب‌،  سانسور و کشتار زندانیان در کارنامه‌شان هیچ ندارند،   می‌تواند مشروعیت این حکومت را افزایش دهد؟   اگر فردا شرایط تغییر کرد و خامنه‌ای و چند تیغ‌کش حکومت اسلامی را هم به زندان انداختند،  حتماً همین 44  نابغه،  آزادی این جانوران وحشی را با دمکراسی در ایران در ترادف قرار خواهند داد!   به عبارت دیگر،   حکومت اسلامی با آزاد کردن زندانیان «رسانه‌ای» خواهد توانست مشروعیت و تداوم یابد!  حال باید پرسید،   چرا سازمان سیا اینهمه نگران مشروعیت این حکومت فاقد مشروعیت شده،  و چرا از طرفداران دمکراسی در ایران حمایت نمی‌کند؟   

این حمایت وجود ندارد،  چرا که،  بر اساس پروپاگاند سازمان سیا،  روابط اجتماعی،  حقوقی،  هنری،  خلاقیت‌های فرهنگی و ... هیچ اهمیتی ندارد،  و در یک حکومت دست‌نشانده «همه چیز می‌‌باید سیاسی باشد!»  در نتیجه،  پایه و اساس جامعة ایران را حبس و یا آزادی چند لات و اوباش سیاست‌پرست تشکیل می‌دهد!  بوق‌های سازمان سیا خواهند توانست «آزادی» دژخیمانی چون میرحسین موسوی و آخوندکروبی را به ابزار کسب مشروعیت برای تروریسم ـ  حکومت  اسلام سیاسی ـ  تبدیل کنند.   به این ترتیب حرمسراداری،   برده فروشی و پدوفیلی «عادی» می‌‌شود و ... و بیخیال آزادی بیان،‌  و ‌حقوق اقلیت‌های قومی و مذهبی،  و خلاصه بی‌خیال دمکراسی!   این است دلیل توصیه‌های 44 شارلاتان یانکی‌‌پرست به حکومت اسلامی جمکران.  حضرات خواهان برقراری سکون مرگ در ایران هستند.