جمعه، شهریور ۲۶، ۱۳۸۹


پنتاگون و پیشانی!
...
تکثر مسیر چپاول ایران و سرکوب و ارعاب اقلیت‌های قومی و مذهبی در کشورهای مسلمان‌نشین نخستین پیامد اتحاد کلیسای آنگلیکن با کلیسای کاتولیک خواهد بود. این اتحاد شوم برای گسترش دامنة‌ چپاول خود، از سرکوب کردها در ترکیه و ارعاب مسیحیان به ویژه ارامنه در ایران استقبال می‌کند. البته روند اعمال این سیاست در ترکیه و ایران متفاوت است. در ترکیه دولت دست‌نشاندة ناتو جنایات خود بر علیه غیرنظامیان کرد را به «پ. ک. ک» نسبت می‌دهد؛ و‌ در حکومت اسلامی این جنایات نتیجة «فوران» تل موهومی به نام «افراد متعصب» و تندرو است.

بلافاصله پس از برگزاری شبه‌رفراندوم ترکیه، یک مینی‌بوس در منطقة کردنشین با مین برخورد می‌کند و چندین غیرنظامی کشته و مجروح می‌شوند. دولت رجب اردوغان نیز با معرفی «پ. ک. ک» به عنوان مسئول این جنایت، زبان به تهدید می‌گشاید! یادآور شویم هدف حملات «پ. ک. ک» نظامیان ترکیه‌اند نه غیرنظامیان کرد! خلاصه اگر رجب اردوغان خود را به خریت زده، بهتر است همه را ابله نیانگارد. اما در کشور ایران، محور «لندن ـ واتیکان» مطالبات خود را از طریق توسل به تل موهوم «مردم»‌ مطرح می‌کند. و این اتحاد «میمون» در قالب تهاجم ساواک جمکران به ورزشگاه و کلیسای ارامنه بروز کرده.

در واقع از زمانیکه الیزابت دوم، رهبر کلیسای آنگلیکن از پاپ برای انجام یک دیدار رسمی به انگلستان دعوت به عمل آورد، و رسانه‌ها این خبر را منعکس کردند، تهاجم چماقداران ساواک به مراکز مذهبی و تفریحی ارامنه ایران نیز آغاز شد. جیره‌خواران لندن در جمکران از 21 شهریورماه سالجاری برنامة گسترش توحش را با پرتاب سنگ به کلیسای «سرکیس مقدس» آغاز کردند و دخالت نیروهای انتظامی به وحشیگری «مردم همیشه در صحنه» پایان داد. ولی همین «مردم» عملیات قهرمانانه خود را با آتش‌زدن باشگاه ورزشی مجتمع آرارات تهران تداوم بخشیدند. دلیل هم اینکه، در روزهای اخیر جمعیت زیادی برای تماشای مسابقات بین باشگاه‌های ارامنه در مجتمع آرارات حضور یافته‌ و این امر باعث ناخشنودی اربابان مرگ‌فروش‌ حکومت مرده‌شویان جمکران شده. می‌دانیم که بر اساس مطالب ابلهانة مندرج در نامة سرگشادة «سارا بوث»، در «ماه مبارک رمضان» همة ایرانیان از زن و مرد و کودک فقط روزه می‌گیرند و برای مادران رفح و نابلس زوزه می‌کشند. چرا که برای تأمین منافع آنگلوساکسون‌ها همة‌ ایرانیان باید جزو امت اسلام باشند و مطیع توضیح‌المسائل ویراست کارفرمایان «بی. ‌بی. ‌سی». ماجرای سینما رکس آبادان را که فراموش نکرده‌ایم. برای بعضی‌ها «در لعنتی» سیاست در ایران هنوز بر همان پاشنه می‌چرخد. به گزارش نووستی، مورخ 26 شهریورماه 1389، «برخی گروه‌های متعصب» باشگاه آرارات را آتش زدند. نووستی به نقل از شبکة خبر «مسیحیان فارسی زبان» می‌نویسد:

«نیروهای آتش‌نشانی به سرعت آتش را خاموش کردند [...] این خبر هنوز [...] ‌از طرف دولت ایران تأئید نشده [...]»

می‌بینیم که رخدادهای عراق، به ویژه ارعاب اقلیت‌های مسیحی پشت مرزهای ایران متوقف نمانده. چرا که تاراج اقتصادی ملت‌های منطقه در گرو اعمال بی‌قیدوشرط سیاست «یک کشور، یک مذهب» قرار دارد. این است دلیل استخراج «آموزه» از مبهمات قرآن توسط «سارا بوث» و دیگر قلم به مزدهای روپرت مردخای. آن‌ها که در قرآن «آموزه» رویت می‌کنند، در هم‌سوئی کامل با مدعیان اسلام‌ستیزی غرب‌ قرار گرفته‌ان؛ کسانیکه برای بنیامین نتانیاهو و دیگر طرفداران «اسرائیل بزرگ»، از نیل تا فرات دم می‌جنبانند. از آنجمله است مصباح یزدی که برای پنهان داشتن اهداف اصلی اربابان جنایتکارش می‌گوید، «غربی‌ها برای نفت به منطقه نیامده‌اند، برای مبارزه با اسلام آمده‌اند!» بله، در ذهن علیل مصباح و دیگر دجالان جیره‌خوار لندن، ارتش ناتو تحت فرماندهی آمریکا برای مبارزه با خرافات و روایات و قصص و احادیث یکی از ادیان توحش ابراهیمی به افغانستان و عراق لشکرکشی می‌کند، و هر چند به زور سرنیزه در این کشورها حکومت اسلامی به راه انداخته قصد اصلی‌اش «مبارزه با اسلام» است:

«[...] مصباح افزود[...] می‌گفتند آمریکائی‌ها نفت ما را می‌خواهند [...] اما الان برای همه ثابت شده که آن‌ها با اسلام کار دارند [...] دشمنی آن‌ها با اسلام خیلی عمیق است.»

ابراز نوکری مصباح یزدی برای ارباب در سایت مهرنیوز، مورخ 24 شهریورماه سالجاری انتشار یافته. مصباح تأکید می‌کند که طی سه دهة اخیر همة مردم خواهان اجرای فرامین اسلام بوده‌اند و روحانیت باید برای پیشرفت اسلام به ویژه در «بعد فرهنگی» آن تلاش کند! «بعد» فرهنگی اسلام چیست؟ توهم و منطق ستیزی، و آخوند جماعت در همین رشته تخصص دارد. باری در ادامة همین خوشرقصی‌ها، آخوند مصباح به ندای ارباب در واشنگتن نیز لبیک گفته و ضمن یادآوری سیرک مهوع کشیش تری‌جونز خواهان تلاش برای حفظ اسلام می‌شود:

« از این حرکت شوم درس بگیریم و برای حفظ و نشر اسلام تلاش کنیم[...] همه مردم در این 30 سال اجرای دستورات اسلام را می‌خواستند. امام [...] اسلام را تکیه کلام خویش قرار داد [...] در بعد فرهنگی که اساسش باورها و ارزش‌هاست، پیشرفت در خور [...] نداشته‌ایم [...]»

برای حفظ منافع آنگلوساکسون‌ها لازم است در کشورهای منطقه نهال باور و توهم مقدس خوب آبیاری شود. و فراموش نکنیم که میعادهائی از قماش هیاهوی تری‌جونز بی‌دلیل نیست. پروپاگاند همچنانکه گفتیم پیامی است که از سوی قدرت برای دریافت پاسخ مطلوب ارسال می‌شود و شاهدیم که جیره‌خواران غرب به ویژه در حکومت مرده‌شویان به پروپاگاند ارباب سریعاً پاسخ مناسب می‌دهند. خارج از اعتراض پاپ و تونی بلر به سوزاندن قرآن، و خارج از سخنرانی‌های آتشین مقامات جمکران، فراخوان سپاه پاسداران برای راهپیمائی در اعتراض به این عمل شاهدی است بر این مدعا. خلاصه سازمان سیا استخوان دندان‌گیری برای مزدوران‌اش پرتاب کرده تا بتوانند آنرا بجوند و حدود یک‌سال از آن تغذیه کنند. این «یک سال» همان مهلتی است که ایالات متحد جهت تجهیز حکومت مرده‌شویان به سلاح اتمی و ایجاد اخلال در مذاکرات صلح فلسطین به آن نیاز دارد. و به همین دلیل حکومت اسلامی می‌کوشد با توسل به بهانه‌های مضحک مذاکره با گروه «1+5» را پشت گوش انداخته و تهدید ملت ایران به تهاجم نظامی را همچنان دامن زند.

برای تحکیم پایه‌های چنین سیاستی است که اتحادیة اروپا درهای کرة‌جنوبی را به روی حکومت جمکران می‌گشاید،‌ تا حکومت مرده‌شویان بتواند به قول رهبرمفلوک‌اش تحریم‌ها را «دور» بزند! به محض اینکه مقام‌معظم خواهان «دور زدن تحریم‌ها» شدند، اتحادیة اروپا نیز با امضاء یک توافق‌نامة تجاری با دولت پوشالی کرة ‌جنوبی، ابزار لازم جهت «دور زدن» را در اختیار مقام معظم قرار داد. به این ترتیب، اتحادیة کذا می‌تواند ضمن ارائة‌ تصویر قدرقدرت از حکومت مفلوک جمکران و ساخت‌وپاخت با کره‌ جنوبی نفت رایگان دریافت کند. چرا که از قضای روزگار مهم‌ترین منبع تأمین نفت دولت کره جنوبی حکومت اسلامی است! به این ترتیب همچون دوران شیرین نعمت الهی، مرده‌شویان لاف مقاومت و ایستادگی در برابر «استکبار» زده و افتخار قرقره می‌کنند، اتحادیة اروپا نیز ضمن اعتراف به قدرت و شکست‌ناپذیری روضه‌خوان‌ها، خودش را به موش مردگی زده، نفت رایگان دریافت می‌دارد. شاهدیم که آن گوسالة ننه حسن واقعاً «حق» دارد؛ آمریکا برای نفت نیامده!

به گزارش فیگارو، مورخ 16سپتامبر2010، اتحادیة اروپا یک توافق‌نامه تبادل آزاد تجاری با کره جنوبی به امضاء رساند که از منظر تجاری، مهم‌ترین توافق در زمینة ارتباط دوجانبه با‌ اتحادیة اروپا به شمار می‌آید. فردای همانروز نیز رادیوفردا، مورخ 26 شهریورماه 1389، از سوی حکومت اسلامی اعلام داشت:‌

«بانک مرکزی ایران در بانک‌های کره حساب باز می‌کند [...] اين اقدام با هدف دور زدن تحريم‌های [حکومت اسلامی] برنامه‌ريزی شده[...]»

می‌بینیم که هر چه علی‌خامنه‌ای می‌طلبد،‌ بلافاصله «خداوند» برای‌اش فراهم می‌کند، شاید به قول راوی «حاجی‌آقا»، خامنه‌ای هم «پیشانی»‌ دارد! بله، فراموش نکنیم که «پیشانی» نقش سرنوشت سازی در زندگی ایفا می‌کند:

«آقا کوچک، [پسر اول حاجی‌آقا]‌ عرق‌خور و سفلیسی و قمارباز از آب درآمد [...] پدرش او را از خانه راند و از ارث محروم کرد. ولیکن آقاکوچک هم مانند پدرش پیشانی داشت [...]»
«حاجی‌آقا»، ص. 22

و شاید به همین دلیل است که چهره‌‌شناسان «پیشانی بلند» را نشان هوش و فراست می‌دانند. اما هر کس پیشانی‌ بلند داشته‌ باشد الزاماً «پیشانی» نخواهد داشت! به عنوان نمونه، همین «زاکایف» را نگاه کنیم، چه پیشانی بلندی دارد! ولی از «پیشانی» بی‌بهره مانده. پریشب «یورونیوز» تصاویری از دوران بروبیای ایشان نشان می‌داد. زاکایف، جوان بود و یونیفورم نظامی بر تن داشت، ‌ بالای سرش روی تابلوئی نوشته شده بود،‌ «برای آزادی چچنی!» صدای جعبة‌ جادو بسته بود و معلوم نبود اهالی یورونیوز چه داستانی سر هم می‌کنند. خلاصه روز و روزگاری بود که امثال «بوریس بره‌زووسکی» در روسیه به چپاول مشغول بودند و ارتش ناتو هم سخاوتمندانه آخرین تجهیزات خود را در اختیار جدائی‌طلبان چچن می‌گذاشت تا «حق» خود را بگیرند! در چنین وانفسائی «زاکایف» برای استقلال چچنی با دولت روسیه می‌جنگید. دلایل زاکایف برای این جنگ هر چه بود فاقد اهمیت است، مهم شناخت انگیزة‌ ارتش ناتو است که از طریق گسترش توحش و ایجاد «یک کشور، یک قوم، یا یک مذهب» دامنة‌ چپاول همه جانبة خود را وسعت می‌بخشد.

این سیاست مقدس را نمی‌توان بدون تکیه بر «حق‌طلبی» اعمال کرد. و مسلماً زاکایف هم مانند بوریس بره‌زووسکی «حق» خود را می‌طلبید. دردسرتان ندهم، پس از چند سال «حق‌طلبی» گذار هر دو به لندن، پایتخت «حق‌طلبان» جهان می‌افتد. بره‌زووسکی به جرم اختلاس 300 میلیون پوند تحت تعقیب قرار دارد، و زاکایف به جرم شرکت در عملیات تروریستی. اما مگر دولت بریتانیا دست از 300 میلیون پوند و یک هنرمند می‌شوید؟ به هیچ عنوان! یادآور شویم زاکایف در خرتوخری تهاجم وحشیانة‌ ارتش ناتو به یوگسلاوی هنرمند از آب در آمده و سری هم به پاریس زد! البته ما با این برنامة تبدیل جنایتکار به هنرمند پیشتر آشنائی داشتیم.

به هر تقدیر، در پی تغییر و تحولات سیاست جهانی، یکی از رهبران ضدطالبان پاکستان را پیش پای کاردینال راتزینگر در لندن قربانی می‌کنند تا همه بدانند و آگاه باشند که مخالفت با طالبان آنهم زیر سایة ملکه چه عواقب هولناکی می‌تواند داشته باشد. خلاصه بگوئیم، دولت بریتانیا دیگر نمی‌تواند هم در منطقه از طالبان و القاعده حمایت کند و هم در کافه‌های لندن ژست دفاع از دمکراسی بگیرد! الیزابت دوم ناچار است مواضع واقعی حاکمیت انگلستان را علنی کرده، آشکارا دست رهبر فاشیست‌ها را بفشارد، همچنانکه سلف‌اش نیز با هیتلر طرح دوستی ریخته بود. اما حاکمیت انگلستان نمی‌تواند به گذشتة نورانی و دوران هیتلر روشن‌ضمیر باز گردد. به عبارت دیگر، دعوت رسمی الیزابت دوم از رهبر کاتولیک‌ها نان آنگلوساکسون‌ها را در روغن «جنگ جهانی دوم» شناور نخواهد کرد! بی‌دلیل نیست که گفته‌اند، تاریخ فقط به صورت «کمیک» تکرار خواهد شد. اینبار «پل پیروزی» در کار نیست! حال که به برنامة شیرین «جنگ» رسیدیم بپردازیم به پرسش یکی از خوانندگان گرامی این وبلاگ که در مورد احتمال تهاجم نظامی آمریکا یا اسرائیل به ایران نظر نویسنده این وبلاگ را جویا شده‌اند.

خوانندة گرامی! پس از فروپاشی دیواره‌های امنیتی جنگ سرد، پیش‌بینی وقوع درگیری‌های نظامی از گذشته‌ها مشکل‌تر شده. البته هیچگاه نمی‌توان وقوع جنگ را در ایران پیش‌بینی کرد، ‌ چرا که تصمیم جنگ با دیگران است نه با حکومت ایران و نه با دولت اسرائیل. وقتی پای منافع اقتصادی ابرقدرت‌ها در میان افتد، درگیری در کشورهای جهان سوم اجتناب ناپذیر می‌شود. ولی در مورد ایران، اوضاع از پیچیدگی بیشتری برخوردار شده، چرا که در مرزهای جنوبی و غربی و شرقی کشورمان یعنی در عراق، ترکیه، افغانستان و سواحل خلیج همیشه «فارس» ارتش ناتو حضور مستمر دارد، و دولت ایران به عنوان عضو پیمان استعماری سنتو، ‌ به افتخار همکاری نظامی و امنیتی با ترکیه و پاکستان نیز نائل شده!

به عبارت دیگر تهاجم نظامی آمریکا به ایران تهاجم به یکی از هم پیمانان غرب خواهد بود. و با توجه به اینکه روسیه در مرز شمالی ایران قرار گرفته، آمریکا بدون کسب توافق روسیه دست به چنین عملی نخواهد زد. در نتیجه، اگر تهاجمی از سوی آمریکا صورت پذیرد، فقط نشان می‌دهد که دولت روسیه منافع خود را در گسترش دامنة جنگ به مرزهای جنوبی‌اش می‌بیند.

در مورد احتمال تهاجم نظامی آمریکا و یا اسرائیل به ایران،‌ چند اصل اساسی را می‌باید در نظر گرفت. نخست اینکه، آمریکا و متحدان‌اش به ویژه اسرائیل خواهان تجهیز حکومت اسلامی به سلاح اتمی‌اند، چرا که تجهیز این حکومت به سلاح هسته‌ای، به اسرائیل بهانة مناسب جهت تداوم شهرک‌سازی و گسترش دامنة اشغال سرزمین‌های فلسطین داده، همزمان باد در بادبان گروه اسمعیل هنیه خواهد انداخت. در صورت تحقق این شرایط، اسرائیل می‌تواند، با توسل به شعار دهان‌پرکن «حفظ امنیت»‌‌ تصرفات خود را در لبنان و سوریه حفظ کند. به این ترتیب،‌ کانون‌های بحران در منطقه، یعنی مناطق مشخصی از لبنان، سوریه و فلسطین دست نخورده باقی می‌ماند؛ و اعمال سیاست ابله‌فریب «دین ضداستبداد»، یعنی سرکوب ملت‌ها و باج‌گیری از دولت‌ها در کشورهای مسلمان‌نشین از طریق تحریک افکار عمومی بر ضد اسرائیل کار سهل و ساده‌ای‌ خواهد بود.

این شرایطی است که از لحظة پیروزی‌ «انقلاب» آخوندها، گروه «کارتر ـ برژینسکی»، حامیان «سیاست انسداد» با تکیه بر دو اهرم حکومت اسلامی و اسرائیل بر منطقه تحمیل کرده. و مسلم بدانیم اگر مذاکرات جاری صلح در فلسطین با شکست روبرو شود، و بحران شدت گیرد، پنتاگون در تجهیز حکومت اسلامی به سلاح هسته‌ای تردید نخواهد کرد. همچنانکه دولت بیل کلینتن نیز در مورد پاکستان به همین شیوه متوسل شد. اگر چنین عملی صورت گیرد، می‌باید منتظر واکنش تند مسکو باشیم، چرا که روسیة فعلی همچون اتحاد جماهیر شوروی سابق با استقرار سلاح هسته‌ای در مرزهای‌اش همواره مخالفت کرده. و به استنباط ما در این مخالفت تزلزلی ایجاد نشده.

در حال حاضر با در نظر گرفتن این مهم که دولت بریتانیا «آهسته، آهسته» خود را به مسکو نزدیک می‌کند ـ ارسال «زاکایف» به لهستان و «دستگیری» نمایشی وی در واقع نشان ابراز ارادت دولت کامرون به روسیه می‌باید تلقی شود ـ نزدیک شدن لندن به مسکو می‌تواند به تضعیف سیاست هسته‌ای واشنگتن در ایران منجر شود. همین امر امکان تهاجم نظامی را نیز کاهش می‌دهد چرا که تاکنون انگلستان در مسیر تجهیز حکومت اسلامی به سلاح هسته‌ای، از طریق «خبرسازی‌های» گاردین و ایندیپندنت فعال بوده. کنار رفتن لندن از این صورتبندی برای آمریکا یک شکست استراتژیک به شمار می‌رود. اما به طور کلی زمینة سیاست تجهیز مرده‌شویان به سلاح هسته‌ای متزلزل شده و نشانه‌های تزلزل را در فرانسه و کانادا، متحدان اصلی بریتانیا شاهدیم.

جنجال اتحادیة اروپا پیرامون اخراج کولی‌ها، خط و نشان کشیدن معاون «باروسو» برای دولت فرانسه و همچنین فاصله گرفتن دولت آلمان از دولت سرکوزی بی‌دلیل نیست. با توجه به جنجال پیرامون «کلان ـ شرکت» اورآل که ارتباط‌اش با کلاهبرداری‌های «برنار مدوف» نیز اخیراً از پرده برون افتاده، و با در نظر گرفتن بحران گستردة اقتصادی و هیاهوی «لوموند» و «کانار آنشنه»، و از همه مهمتر با متلاشی شدن شبکة قاچاق اسلحه به صربی در پاریس، سقوط دولت، و یا تجدیدنظر کلی در سیاست‌های فرانسه دور نیست. یادآور شویم، اتحاد کشور فرانسه با بریتانیا بیش از یک سده قدمت دارد و تضعیف فرانسه، منطقاً تضعیف انگلستان را درپی خواهد داشت. از سوی دیگر، کانادا نیز به عنوان کشور مشترک‌المنافع تحت الحمایة‌ بریتانیاست و روشن است که کشف 7 تن حشیش در این کشور پایه‌های قدرت را به لرزه در می‌آورد!

به گزارش فیگارو، مورخ 16سپتامبر2010، مأموران مبارزه با مواد مخدر در کانادا 7 تن حشیش کشف و ضبط کردند! به عبارت دیگر در ساختار سیاسی قدرت زلزله شدیدی به وقوع پیوسته! خارج از بحران فرانسه و زلزلة «حشیش» در کانادا، در ترکیه نیز اوضاع چندان خوشایند به نظر نمی‌آید. از اینرو رسانة حاکمیت انگلستان، حزب اردوغان را به حکومت اسلامی چسبانده. و لوموند هم با دور کردن رهبر «کمالیست‌ها» از رفراندوم اردوغان،‌ می‌گوید،‌ ایشان در رفراندوم ترکیه شرکت نکرده‌اند!

به گزارش لوموند، مورخ 13 سپتامبر 2010، رهبر کمالیست‌ها فرموده‌اند که، «روز رفراندوم متوجه شدم نام من در فهرست رأی دهندگان خط خورده! پیش از رفراندوم هم چون گرم مبارزات و تبلیغات بودم به این امر مهم توجه نکردم!» و اینگونه است که «بی. بی. ‌سی» نیز با متهم کردن حزب اردوغان به دریافت کمک مالی از جمکران، موضع خود در مورد «رفراندوم» کذا را به زبان بی‌زبانی به مسکو نزدیک کرده. بله، هر چه بنجل و زباله روی دست آنگلوساکسون‌ها می‌ماند بلافاصله آنرا به «آخوندها» می‌چسبانند،‌ و از آنجمله است حزب عدالت و توسعة‌ اردوغان! وقتی رفراندوم حزب کذا به افتضاح انجامید، گفتند «حکومت اسلامی» به حزب اردوغان کمک مالی کرده! و این خبرها را «بی. ‌بی. ‌سی» پخش می‌کند که هم «بی‌طرف» است، هم «مستقل»، و هیچ ارتباطی هم با حاکمیت انگلستان ندارد! درست مانند امام روشن‌ضمیر و رهبران جنبش علف! باری،‌ همین بی‌بی‌سی روزگذشته، یعنی 16 سپتامبر 2010، از زبان براداران دینی‌اش در آنسوی آتلانتیک اعلام داشت، «آمریکا با حکومت نظامیان در پاکستان مخالف است» و از عجایب روزگار اینکه یکی از مخالفان ژنرال مشارف در لندن به قتل می‌رسد!

اگر این داده‌ها را در کنار دعوت رسمی سازمان ناتو از دیمیتری مدودف جهت شرکت در اجلاس لیسبن قرار دهیم، یک نتیجة منطقی می‌گیریم و آن اینکه اعضای ناتو در موضع قدرت نیستند، از اینرو برای جنگ‌افروزی در مرزهای جنوبی روسیه دست‌شان چندان باز نخواهد بود. شاید به همین دلیل انحصار اقتصادی ترکیه به عنوان واسطة اصلی میان حکومت اسلامی و جهان غرب شکسته شد، و کرة جنوبی در نقش «عامل کمکی» پای به صحنه گذاشت. یادآور شویم در تاریخ 17 شهریورماه 1389، کره‌جنوبی به تحریم کنندگان حکومت اسلامی پیوسته و عجیب است که امروز از روابط عاشقانة جمکران و کرة جنوبی خبر می‌دهند!

به گزارش نووستی، مورخ 17 شهریورماه سالجاری، به نقل از رویترز، ‌ کره جنوبی معاملات ارزی سازمان‌ها و اشخاص حقیقی مرتبط با برنامة هسته‌ای ایران را محدود کرد. در بیانیة‌ دولت کره بانک ملت نیز شامل این ممنوعیت شده:

«بانک ملت را [...] به انجام عملیات ارزی در راستای تأمین بودجة برنامه‌های هسته‌ای و موشکی ایران متهم می سازند[...]»


در پی امضاء توافقنامة اتحادیة اروپا با کره جنوبی اوضاع تفاوت کرده و در صورت درگیری نظامی دست آمریکا بیشتر زیر سنگ روسیه خواهد افتاد، چرا که در چنین شرایطی نه‌ تنها کره جنوبی که اتحادیة‌ اروپا نیز از نفت ایران محروم می‌شود! با توجه به اظهارات لاوروف، وزیر امورخارجة روسیه که با کد 277029 در سایت ایرنا، مورخ 26 شهریورماه سالجاری انتشار یافته، باید بگوئیم در صورت پافشاری آمریکا بر بحران آفرینی در مرزهای جنوبی روسیه، می‌توان انتظار «تهاجم نظامی» به ایران را داشت؛ تهاجم کذا، از سوی آمریکا و متحدان‌اش صورت نمی‌گیرد، اما به حساب آمریکا و اسرائیل نوشته خواهد شد:

«[هفته گذشته در پاريس] وزیر امورخارجه روسیه [...] با تأكيد بر لزوم از سرگيري مذاكرات با ايران اعلام كرد [...]براي سياستمداران منطقي [...] و علاقمند به [حفظ] امنيت و ثبات منطقه و [تداوم] نظام منع گسترش سلاح‌هاي هسته‌اي و فعاليت آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در ايران [...] جز آنچه كه پيشنهاد كردم [راه دیگری] وجود ندارد[...]‌»




چهارشنبه، شهریور ۲۴، ۱۳۸۹


سرنا و سارا!
...
«حاجی [به پسرش، کیومرث] می‌گفت: توی دنیا دو طبقه مردم هستند، بچاپ و چاپیده. اگر نمی‌خواهی جزو چاپیده‌ها باشی، سعی کن دیگران را بچاپی [...] باید کاسبی یاد بگیری [...]‌ سعی کن پررو باشی نگذار فراموش بشی [...] حق خودت را بگیر [...]»
منبع: «حاجی آقا»، ص. 25.

چه دلنشین است این واژة‌ بی در و پیکر «حق»! همة شارلاتان‌ها بر طبل «حق» می‌کوبند. اما حق بر دو نوع است، «مادی» و «معنوی». آنگلوساکسون‌ها بخش معنوی «حق» را به عنوان «سیاست دینی» و «دین سیاسی» به ملت ایران تحمیل کرده‌اند، تا با تکیه بر آن «حق مادی» خودشان را تأمین کنند. به عبارت دیگر، «اقتصاد» در سیاست ایران و حکومت‌های اسلامی هیچ اهمیتی ندارد، چرا که اقتصاد نمی‌تواند «معنوی»‌باشد؛ در عوض «دیانت» باید با سیاست این کشورها در هم آمیزد. و این است دلیل انتشار نامة سرگشادة «لورن بوث» یا «سارا بوث» در سایت حنازرچوبه. سارا، ناخواهری همسر تونی بلر است که خود را یک خبرنگار «صلح طلب» جا زده. ایشان به بهانة دفاع از صلح و انتقاد از تونی بلر، هم فرهنگ و تاریخ ملت ایران و دیگر ملت‌های منطقه را نفی می‌کند و موجودیت‌شان را به «امت اسلامی» تقلیل می‌دهد، هم با پوشاندن حمایت غرب از تجاوزات اسرائیل، ایرانیان را طرفدار غرب معرفی کرده و نهایتاً برای کتاب «خاطرات» تونی بلر بازارگرمی به راه انداخته. سارا بوث با اینکار از تونی‌بلر، یعنی از یک فاشیست جنگ‌افروز که افتخار پادوئی شرکت «کارلایل» را دارد، «تصویر دلپذیر» ارائه داده و او را مخالف افراط‌گرائی معرفی می‌نماید.

«خواهر» سارا برای تحقق چنین معجزاتی، یک جمله از کتاب بلر را بین دو «گیمه» می‌گذارد، سپس «منظور» فرضی بلر را از جملة مذکور به صورتی به مخاطب منتقل می‌کند که بر پروپاگاند طویلة مک‌کارتی منطبق باشد. اگر به متن نامة سرگشادة «لورن بوث» بنگریم خواهیم دید که ایشان مطالبات ملت‌های منطقه را در محرومیت، ‌گرسنگی، معنویت، افتخار و شهادت و به ویژه عربده‌جوئی بر علیه اسرائیل خلاصه کرده‌اند. به زبان ساده‌تر خبرنگار رادیو تلویزیون «بی‌بی‌سی» همان علوفه‌ای را بازنشخوار می‌کند که پیشتر برای نشخوار در اختیار خمینی‌کبیر گذاشته بودند:

«ديروز در ميان بيش از يك ميليون [...] ايراني مسلمان ايستاده بودم [...] مردان، زنان و كودكاني كه اطراف من بودند روز را بدون خوردن آب و غذا گذرانده بودند [...] توني، به اين ايام مي‌گويند ماه رمضان [...]. آنان چنان با گرسنگي و تشنگي در آن گرماي شديد روبرو مي‌شدند كه انگار هيچ خبري نيست.»


نمی‌دانستیم کودکان هم در ایران روزه می‌گیرند! حتماً اینکار را برای سیر کردن شکم سیری ناپذیر امثال سارا بوث انجام می‌دهند! پروپاگاند مهوع «خواهر» بوث همزمان چند پیام گوساله‌پسند تحویل مخاطب می‌دهد. پس ابتدا بخش مربوط به تونی بلر را بررسی می‌کنیم، سپس می‌پردازیم به شکرخوری‌های لورن بوث در باب «امت اسلام» و استقبال‌شان از فقر و محرومیت.

در نامة سرگشادة «بوث» تونی بلر با افراط‌گرائی مخالف است! ایشان همچنین به اصول و پرنسیپ‌های خود وفادارند،‌ و می‌خواهند بر علیه اسلام یک ضد‌حملة‌ مذهبی هم صورت دهند! به ادعای سارا بوث «منظور» تونی بلر از اسلام، سنگ‌پرانی و «تظاهرات روز قدس» است که از نظر سارا حرکتی است مشابه جنبش ضدآپارتاید! بله، می‌بینیم که در قاموس هوچی‌های بی‌بی‌سی، لات‌بازی حماس و حکومت اسلامی، ‌ یعنی سرکوب مردم فلسطین و ملت ایران جهت ایجاد حاشیة امن برای تجاوزات دولت اسرائیل می‌باید «جنبش ضدآپارتاید» تلقی ‌شود:

«منظور تو از اسلام تظاهرات قدس [و] انتفاضه فلسطيني [است] كه بر اساس جنبش ضدآپارتايد [شکل گرفته] نه حماقت مذهبي!»


در ادامة چنین مزخرفاتی است که لورن بوث ضمن لجن‌پراکنی به ترانة معروف جان لنون در مورد «جهان عاری از ادیان»، آن را با تسلیم بی‌قید و شرط اعراب در برابر اسرائیل همتراز قرار می‌د‌هد و به این ترتیب وابستگی‌اش را به کارفرمایان‌ خود بهتر آشکار می‌کند و معلوم می‌شود لورن بوث سر در آخوری دارد که ریگان، تاچر و تونی بلر از آن تغذیه کرده و می‌کنند. منتهی تغذیة لورن بوث از آخور کذا منوط است به تغذیة تونی بلر! به همین دلیل است که خواهر ناتنی همسر آقای بلر در مورد عراق و افغانستان خفقان اختیار کرده، برای تل موهوم «آوارگان» سینه می‌زند! تو گوئی در منطقه فقط «آوارگان» وجود دارند و جز اسرائیل هیچ دولتی در کشتار آن‌ها شرکت نداشته. به عبارت دیگر، ارتش ناتو حامی اسرائیل نبوده و نیست. اما جالب است که آوارگان موجود در نامة سرگشادة‌ سارا فقط در اردوگاه نیستند؛ در خانه‌های‌شان زندگی می‌کنند، و تونی بلر هم انتظار دارد هنگامی که خانه‌های آوارگان توسط جنگنده‌های اسرائیل بمباران ‌می‌شود، هر عربی که به علامت تسلیم دست‌ها را بالا نبرده و تصنیف معروف جان لنون را زمزمه نکند، ‌ مستوجب مجازات باشد! بله، این «نون زیر کباب» تونی بلر خیلی به امت اسلام «امید» بسته! چرا که نان اسلام و معنویت سق می‌زند، ‌ و به همین دلیل است که برای تداوم شعار استعماری «سیاست ما عین دیانت ماست» در کشور ایران سینه ‌چاک داده:

«از نظر تو زماني كه هواپيماهاي اف 16خانه‌ها و اردوگاه‌هاي آوارگان را بمباران مي‌كنند، هر عربي كه دستانش را به هوا نبرد و آواز همة مردم را مجسم كن... نخواند، بايد رو در روي او ايستاد [...] ايران قطعا جائي است كه سنت اسلامي با كنش سياسي در هم آميخته[...]»

آری، ‌ اگر در ایران سیاست از زنجیر توحش دیانت رها شود، ‌ حتماً نان تونی بلر آجر خواهد شد و به طریق اولی، سارا بوث هم می‌باید برای گرفتن «حق» خود در پی یافتن یک شغل شرافتمندانه باشد. توصیة ما این است که ایشان برای حفظ حق مسلم خود با «فاطمه حق‌نژاد» تماس بگیرند.

واژة مبهم «حق» در ادبیات جیره‌خواران لندن و واشنگتن جایگاه ویژه‌ای دارد، چرا که این واژه همچون دیگر واژه‌های گنگ قرآنی فاقد چارچوب منطقی است، در نتیجه می‌توان آنرا به مصلحت «ارباب» تفسیر کرد. خلاصه بازار «حق» پررونق است و همه «حق» خود را می‌خواهند. بی‌دلیل نیست که یکی از 4 ایرانی برده‌فروش که توسط پلیس بریتانیا دستگیر شده، البته به گزارش سایت «رادیوفردا»، مورخ 23 شهریورماه 1389، فاطمه ‌«حق‌نژاد» نام دارد! خلاصه «خواهر» فاطمه که نژادشان هم «حق»‌ است به شغل‌ شریف برده‌فروشی اشتغال دارند. ایشان از آنجا که پیرو قرآن‌اند، به این توهم خطرناک دچار شده بودند که به پیروی از احکام ‌الهی می‌توانند در لندن، ‌ قبلة مسلمین بدون پرداخت «حق» دیگران «برده‌فروشی» به راه بیاندازند! چرا که این شغل شریف از دیدگاه قرآن «گناه» به شمار نمی‌آید! و جالب اینجاست که این مهم را یک نفر در صحن دادگاه یادآوری کرده:‌

«[...] سه زن مجرم، جمالی، حق‌نژاد و بردبار [...] به جرم اجبار اشخاص به فحشا برای دریافت پول اعتراف کردند. در ادامه جلسه [...] یکی از دوستان متهمان فریاد می‌کشید که این چهار تن بی‌گناهند [...]»

بله اتفاقاً، ما هم معتقدیم این چهار تن هیچ «گناهی» مرتکب نشده‌اند، اینان مجرم‌اند! جرم‌شان هم این است که «حق» اسکاتلندیارد را پرداخت نکرده‌اند و به همین دلیل دکان‌شان باید تعطیل شود. آنطور که «رادیوفردا» می‌گوید صدور برده از ایران و اروپای شرقی به انگلستان صورت می‌گرفته. پس بدیهی است که بردگان ویزای ورود داشته‌اند! در اینصورت باید از حد پادوهای جنتلمن شبکة «زال‌ممد» پای را فراتر گذاشت تا ببینیم کدام کنسولگری و کدام «کنسول محترم» برای اینان ویزای ورود صادر می‌کرد:

«چهار تن از اعضای یک گروه که به قاچاق دختران کم‌سن و باکره از ایران، انگلیس و اروپای شرقی می‌پرداختند روز دوشنبه در لندن به جرم خود اعتراف کردند [...]»


حال فرض کنیم شبکة مذکور بردگان را بدون ویزا وارد خاک پاک بریتانیا کرده، در اینصورت مشخص می‌شود که این شبکه «حق» پلیس مرزی را می‌پرداخته! بله، به همین سادگی! اما اصل مطلب هیچ ارتباطی با قاچاق انسان ندارد، اصل مطلب فقط اقتصادی است: ‌

«سربازرس ریچارد مارتین، رئیس بخش قاچاق انسان و جرایم سازمان‌دهی شده بریتانیا [...] گفت، این که متهمان عملاً اقدام به فروش بکارت دخترانی حتی 13 ساله به قیمت 150 هزار پوند می‌کردند مسئله‌ای غم‌انگیز و دلخراش است.»

بله جناب ریچارد مارتین کاملاً حق دارند! اگر حقوق سالانه ایشان را با بهای یک «پرده بکارت» ناقابل مقایسه کنیم خواهیم دید که این امر بسیار غم‌انگیزتر و دلخراش‌تر از اینحرف‌هاست! مستر مارتین حداقل روزی 8 ساعت جان می‌کنند، هر سال مالیات بیشتری به دولت می‌پردازند و مخارج‌شان هم بالاتر می‌رود. در صورتی که فروشندگان «پردة‌ بکارت» هیچ زحمتی نمی‌کشند. اینان با کمک نیروهای انتظامی و انواع گشت‌های‌ «الله» در ایران و تحت توجهات ناتو در افغانستان و عراق خط زال‌ممد «روشن ضمیر» را ادامه می‌دهند. هر زنی که به هزار و یک دلیل موجه از خانة‌ پدر یا همسر فرار کرده، طعمة هم اینان خواهد شد. این است یکی از فواید به زنجیر کشیدن زن در چارچوب توحش «خانواده.» در جهان اسلام زن همواره تحت قیمومت مرد قرار می‌گیرد. زن مسلمان «حق» دارد از اسارت پدر و برادر به اسارت همسر درآید، یا اینکه اسیر «زال‌ممد» شود! جدیداً این «حق» ابعاد بین‌المللی یافته. به اهالی سرزمین گل و بلبل که در لندن به فعالیت‌های دینی اشتغال دارند، یادآور شویم که آنگلوساکسون‌ها هرگز «رقابت»‌ در تجارت را برنمی‌تابند. شما می‌توانید هر قدر که دوست دارید در بریتانیا مسجد بسازید، عبادت کنید و مراسم روضه و زوزه و ضجه و روزه و غیره به راه بیاندازید؛ معنویات «حق» مسلمین است‌، ولی مادیات «حق» کفار از خدا بیخبر خواهد بود. همان‌ها که به این سهولت از زبان الکن امثال لورن بوث به «امت اسلام» معنویت می‌فروشند. به همین دلیل وزارت امورخارجه یانکی‌ها هرگز شرکای خود را در سازمان ناتو به قاچاق انسان متهم نخواهد کرد؛ نوکران‌اش در عربستان، امارات و آلبانی و کوسوو نیز از هرگونه اتهام مبری هستند و ... و واتیکان هم که جای خود دارد؛ پاپ «معصوم» است! گر چه سال‌ها و سال‌ها در سازمان دادن به «لژیون‌های مسیح» و لاپوشانی کودک‌باره‌گی کشیش‌های جنایتکار مستقیماً شرکت داشته.

«رادیوفردا» می‌گوید، گزارش سالانه بررسی قاچاق انسان در جهان که توسط وزارت امور خارجة آمریکا تهیه می‌شود، عملکرد دولت ایران را نکوهش می‌کند! و ما هم سخت متحیریم! مگر وزارت امور خارجة یانکی‌ها کور است که «احکام شریعت» را نمی‌بیند؟ آنچه مورد انتقاد این وزارت‌خانه قرار گرفته بر قوانین توحش اسلام تکیه دارد:‌

«زنان ایرانی در داخل خاک این کشور با هدف ازدواج اجباری یا فحشا [...] جابجا می‌شوند و کودکان ایرانی و افغان نیز برای [...] بهره‌برداری‌های تجاری [...] که معمولاً به شکل ازدواج دختران خردسال و سپس واداشتن آن‌ها به روسپی‌گری توسط شوهران است از مکان خود به نقطه دیگری فرستاده می‌شوند.»

در حکومت اسلامی، پدر در مورد ازدواج تصمیم می‌گیرد، مگر احکام الهی و مقدس اسلام را نمی‌شناسید؟ مگر قانون اساسی حکومت‌های اسلامی را مزدوران همین سازمان سیا تدوین نکرده‌اند؟! چرا خودتان را به خریت زده‌اید؟ چرا در مورد «صیغه» خود را به کوری می‌زنید؟ حتماً برای این است که «پرستیژ» تشیع و اسلام بیش‌ از این‌ها خدشه‌دار نشود! اسلام برای گاوچران‌ها و براداران دینی‌شان در اینسوی آتلانتیک بسیار عزیز و گرامی است. «جونم براتون بگه» حزب نوین ژنرال مشارف آمریکائی «اسلام برای پاکستان» نام دارد، و حتماً برنامه‌اش هم مانند برنامة «کریستین اودانل» مبارزه با «خودارضائی» خواهد بود!

به گزارش لوموند، مورخ 15 سپتامبر 2010، کریستین اودانل، نامزد حزب «تی پارتی» در ایالت «دل‌آور» رقیب جمهوریخواه خود را شکست داد! برنامة سیاسی ایشان همچنان که گفتیم مبارزه با «خود ارضائی» است! خلاصه سیاست یانکی‌ها هم عین دیانت‌شان شده و به دوران امام روشن‌ضمیر نزدیک می‌شوند. از اینرو کریستین اودانل که پروندة سوءاستفاده مالی هم دارد، برای مبارزه با «خودارضائی» قیام فرموده‌ قصد جهاد دارند. خواهیم دید که اگر ساکنان ایالت «دل‌آور» از خودارضائی دست بردارند و «گناه» نکنند، تمام مشکلات‌شان حل خواهد شد. همین خانم کریستین اودانل اگر خودارضائی نکرده بود، هرگز دست به سوءاستفاده مالی نمی‌زد. خلاصه ایشان که قرار است بجای جوزف بایدن بنشینند بهتر می‌دانند ریشة مشکلات کجاست! به همین دلیل است که لورن بوث نامة سرگشاده می‌نویسد و تونی بلر را «مخالف» همبستگی امت اسلام معرفی می‌کند:

«زماني كه گفتي بايد تندروي را [...] متوقف كرد، منظورت اين بود كه تو و ساير رهبران جهان كه به لحاظ اخلاقي ورشكسته و مملو از ناپاكي‌ها هستيد مي‌خواهيد بر همبستگي روزافزون در امت اسلامي مسلط شويد [...]»


خوشبختانه سارابوث که در جایگاه قاضی دادگاه اخلاقیات نشسته، و خبرچین «ام. آی. 6» هم نیست، «پاک» از عقل و شعور مبری است، در غیر اینصورت چنین مزخرفاتی سر هم نمی‌کرد. اشتباه نکنیم، لورن بوث بی‌جهت در تهران و در آغوش آخوند «معلق» نمی‌زند! سیرک آنگلوساکسون‌ها برای تحریک افکار عمومی در کشورهای به قول بی‌بی‌سی «غیراسلامی» همچون هند «آتراکسیون» به راه انداخته و کاردینال راتزینگر هم در همین سیرک نقش آفرینی می‌کنند. به گزارش لوموند، مورخ 15 سپتامبر سالجاری حضرت پاپ از اوضاع افغانستان، هند و پاکستان شدیداً ابراز نگرانی فرموده‌‌ و خواهان «آزادی ادیان» شده‌اند. خلاصه کاردینال راتزینگر دمکراسی هند را با طویلة «پاک‌ها» و شیره‌کشخانة حمیدکرزای به قیاس کشیده‌اند! همچنین هیلاری کلینتن که پریروز سخت افسرده و پریشان به نظر می‌رسید و از شرایط مکزیک انتقاد می‌کرد، دیروز در قاهره شاد و خندان و سرحال بود، تو گوئی 20 سال جوان‌ شده! به نظر می‌رسد بعضی‌ها در حفاری معابد فراعنه «اکسیر جوانی» به دست آورده باشند! همان اکسیری که «ژوزف‌ بالزامو»، پرسوناژ رمان الکساندر دوما در پی آن بود. شاید هم خبرهای خوش کشمیر اینچنین برق شادی به چشمان هیلاری کلینتن دوانده بود.

باری به گزارش بوق‌های سازمان سیا در جمکران، ‌ «پلیس هند به روی تظاهر کنندگان آتش گشود و 14 تن از آنان را به قتل رساند!» بله، تظاهرات روز دوشنبه در کشمیر هند 14 کشته بر جای گذاشت. خبر مذکور از این جهت اهمیت دارد که بدانیم «شایعه‌پراکنی» جیره‌خواران آمریکا در «پرس تی‌وی» و مزدوری اسلام‌گرایان کشمیر باعث و بانی این کشتار بود! اینان شایع کردند،‌ به یک قرآن «آسیب» رسیده! حال می‌توانیم به اهداف تئاتر روحوضی «تری‌جونز» پی ببریم. تفنگ‌فروش‌ها چند روز تهدیدهای فرضی جونز را برای جماعت در بوق می‌گذارند، سپس تری‌جونز از سوزاندن قرآن صرفنظر می‌کند. اما نوکران آنگلوساکسون‌ها، به ویژه در جمکران دست بردار نیستند. سخنرانی پشت سخنرانی؛ بیانیه پشت بیانیه؛ و ... و سرانجام شایعه‌پراکنی!

برنامه چیست؟ تمرکز بر یک نقطة مجازی، جهت بحران‌سازی و لشکرکشی خیابانی و هی کردن الاغ‌های طویلة مک‌کارتی به خیابان، به ویژه در کشمیر. در منطقه‌ای که پیش از نمایش مهوع تری‌جونز، دولت هند در آن حکومت نظامی اعلام کرده بود! به عبارت دیگر، طبق «قانون» برپائی تظاهرات در کشمیر ممنوع بوده، ولی اسلام که «قانون» نمی‌شناسد! اسلام است و قانون‌گریزی و قانون‌شکنی؛ اسلام «حق‌» می‌طلبد! و پر واضح است که حق‌طلبی و مبارزه با «ظلم» و «ستم»، همچون دیگر احکام مبهم الهی «نظم‌ستیز»‌ خواهد بود. به همین دلیل آنگلوساکسون‌ها به ویژه کارفرمایان «بی‌بی‌سی» دست از این ابزار مقدس قانون‌شکنی و سرکوب نمی‌شویند.

اما «بی‌بی‌سی» دیگر نمی‌تواند همچون دوران جنگ سرد مستقیماً از «اسلام سیاسی» حمایت کند. از سوی دیگر، جنجال و هیاهوی این بنگاه خبرپراکنی برای امام روشن‌ضمیر و افتضاحات و جنایات حکومت اسلامی از ذهن ایرانیان زدوده نشده. از اینرو مسئولان «بنگاه» کذا وظیفة فروش کالاهای بنجل «اسلام سیاسی»،‌ «یهودستیزی» و مخالفت با صلح را بر عهدة نوکران خود در جمکران گذاشته‌اند. اما نوکران‌شان نیز به دلیل رسوائی حکومت دینی و آگاهی روزافزون ایرانیان دیگر نمی‌توانند مستقیماً و از زبان خود بر طبل حکومت دین و جنگ‌طلبی بکوبند. پس چارة کار را در این یافته‌اند که مطالبات اربابان در لندن و واشنگتن را از زبان حقوق‌بشر فروش‌هائی مطرح کنند که همچون «سارا لورن بوث»، ناخواهری عیال بلر در واقع پادوی «بی‌بی‌سی» است، یا بهتر بگوئیم برای «ام. آی. 6» در مناطق مسلمان‌نشین خبرچینی می‌کند. همان حقوق‌بشر فروش‌هائی که نان جنگ سق می‌زنند و خلاصه اگر دکان جنگ و اسلام‌گرائی و سرکوب و کشتار ملت‌های منطقه تعطیل شود، کسب و کارشان حسابی کساد خواهد شد، چرا که در چنین شرایطی مرگ حکومت مرده‌شویان را شاهد خواهیم بود. برای حفظ رونق دکان همین کرکس‌های سیری‌ناپذیر است که سایت رسمی حکومت جمکران سرآسیمه به میانة میدان مردمفریبی و دروغ‌پراکنی پریده و با انتشار یک «نامة سرگشاده» و «اختصاصی» از سرکار خانم «لورن بوث» ادعا می‌کند، هیچیک از خبرگزاری‌های غرب نامة مذکور را منتشر نکردند، چرا که مطالب آن «حق» است.

ولی اگر چنین نامه‌ای در واقع نوشته شده باشد، امتناع خبرگزاری‌های غرب از بازتاب آن فقط یک دلیل می‌تواند داشته باشد: ‌ حفظ تتمة آبروی «نان زیرکباب» تونی بلر! چرا که متن این نامه به سخنرانی‌های ابلهانة ملاممد خاتمی و اصلاح‌طلبان و روضه خوان‌های جمکران شباهت دارد، و انتشار آن در رسانه‌های غرب مسلماً باعث سرشکستگی نویسنده، یعنی لورن بوث خواهد شد که هم در «رادیو ـ تلویزیون» بی‌بی‌سی و «سکای نیوز» کار می‌کند، هم برای «دیلی‌میل » و «ساندی‌تایمز» قلم‌اش را همچون زبان حاجی آقا به هر سو می‌چرخاند. ایشان یکی از گزارشگران تهاجم نظامی به عراق هم بوده‌اند! به عبارت دیگر این فرد از اعتماد تام سازمان سیا برخوردار است، چرا که هر خبرنگاری را به عراق راه نمی‌دادند و آن‌ها که مورد اعتماد نبودند، در هتل محل اقامت‌شان «به اشتباه» هدف گلوله قرار گرفتند!

باری، حنازرچوبه، مورخ 23 شهریورماه 1389متن نامة سرگشادة این خبرنگار صلح‌طلب و به ویژه منتقد سیاست «تونی بلر» را با کدخبر 271681 منتشر کرده، بدون آنکه بداند ایرانیان ارتباط «لورن بوث» و تونی بلر را رابطة‌ «عنتر و لوطی»‌ می‌‌بینند. به عبارت دیگر، ایندو شخصیت «بریتانیائی» دست‌دردست یکدیگر در منطقه «معرکه» گرفته‌اند. لوطی نقش طرفدار اسرائیل را ایفا می‌کند، عنترش هم برای فلسطینی‌ها و مسلمین سینه می‌زند و روضه می‌خواند. به گزارش رویترز، مورخ 4 سپتامبر 2010، تونی بلر برای حمایت از مذاکرات صلح به منطقه می‌آید و ناگهان خبر می‌رسد، چه نشسته‌اید که «لورن بوث»، در سواحل «غزه» گیر افتاده! ماجرا از اینقرار است که در تاریخ 23 اوت 2010، «نان زیرکباب» تونی بلر برای شکستن محاصرة غزه با کشتی عازم این منطقه شده و اسرائیل هم کشتی این صلح‌طلب نازنازی و دوست داشتنی را بدون سروصدا توقیف می‌کند تا تونی بلر وارد منطقه شود و لورن بتواند با او تماس بگیرد و سروصدا به راه بیاندازد! خلاصه فکر نکنید این معرکة مهوع از پیش برنامه ریزی شده بود، به هیچ‌ عنوان! به قول مش مراد، نوکر «حاجی‌آقا» در رمان صادق هدایت، «خدا خواسته بود!»

باری، پس از تماس تونی بلر با «نان زیرکباب» کذا شاهدیم که «به خواست خدا» مشکل لورن بوث برطرف می‌شود و ایشان که همچون عیال بلر از کاتولیک‌های متعهد و مکتبی است، سر از جمکران در می‌آورد، و به صلاحدید هیزاکسلنسی، دست‌دردست چماقداران و تیغ‌کش‌های ساواک در تظاهرات مهوع و ضدایرانی «روزقدس» فعالانه شرکت می‌کند، و پس از دریافت «حق قلم» اجازه می‌دهد، بیانیه نویس ساواک به نام او یک نامة سرگشادة‌ سرشار از بلاهت برای «تونی بلر» بنویسد. نویسنده نامة ‌کذا ضمن بازتولید پروپاگاند گوساله‌پسند سازمان سیا، و به ویژه نشاندن واژة «مسلمان» بجای «ایرانی»، موجودیت ملت ایران را به عنوان یک مجموعة انسانی بکلی انکار می‌کند. اگر متن این نامه در رسانه‌های غرب منعکس نشده، فقط یک دلیل موجه دارد.

در بلاد فرنگ کسی که بجای یک ملت، باورهای مقدس و اعتقادات مذهبی «امت اسلام» را می‌نشاند، عوامفریب و شارلاتان و فاشیست خوانده می‌شود. شاید این نکتة پیش‌پاافتاده از چشم تیزبین مسئولان حنازرچوبه پنهان مانده! و جای تعجب هم نیست! مزدوری آمیخته به فقر فرهنگی، نه در داخل که در خارج مرزها نیز بیداد می‌کند. انتشار متن استعفانامة میرحسین جلاد شاهدی است بر این مدعا! پس بگذریم و بازگردیم به محور پروپاگاند خشونت در نامة «سارا بوث.»

نویسندة این نامه با توسل به اصل جادوئی ترادف کلی، از یکسو مخالفت با افراط‌گرائی را در ترادف با ضدیت با همبستگی ملت‌های منطقه قرار می‌دهد، و از سوی دیگر تونی بلر، یعنی مدافع طالبان و تروریسم و جنگ را «مخالف افراط‌گرائی» می‌خواند. روند کار این است که لورن با نقل قول از تونی بلر، «منظور» وی را بر پروپاگاند توحش منطبق می‌کند. بله، تمام نقل‌قول‌ها صلح‌طلبانه و «متمدنانه» است و در تقابل با تمام «منظورها» قرار می‌گیرد که بر محور جنگ‌طلبی و خشونت تمرکز یافته و نیازی به توضیح نیست که بگوئیم به این ترتیب مخاطب هدف رگبار دروغ قرار می‌گیرد. به عنوان مثال لورن می‌نویسد، «وقتی گفتی افراط‌گرائی بد است،‌ منظورت این بود که...»، یا اینکه «در ایران همه چیز خوب است، ‌ همه مسلمان‌اند و با یهودی‌ها هیچ دشمنی ندارند، دلیل هم اینکه در قرآن از یهودیان یاد شده!» یا، «یهودستیزی با آموزه‌های قرآن در تضاد قرار می‌گیرد.» به زبان ساده‌تر، لورن بوث مفلوک مبهمات قرآن را بجای ایدئولوژی روی دکة حزب کارگر انگلستان برای فروش عرضه کرده، چرا که مخاطبان خود را ابله انگاشته. بله، اگر نویسندة این نامة سرگشاده اندکی شعور می‌داشت، سرنا را اینگونه از سرگشادش نمی‌زد، و می‌فهمید که آنچه در قرآن آمده «آموزه» نمی‌تواند باشد، چرا که انسانی نیست و خارج از زمان و مکان قرار گرفته! اما این بی‌شعوری و بی‌مایگی مانع از این نمی‌شود که سارا بوث خود را پیام‌آور «مسلمین» قلمداد کند:

«هر مسلماني [...] يك پيام دارد، [و آن اینکه] ما از هيچ كس به دليل نژاد يا مذهب او متنفر نيستيم. ما نمي‌توانيم از يهوديان متنفر باشيم. اين كار عليه آموزه‌هاي قرآن است. نام يهوديان در كتاب مقدس ما آمده [...]»

مقصودشان حتماً این است که این به اصطلاح «آموزه‌ها» ذهن و ضمیر مسلمانان را تحت انقیاد گرفته و یکبار برای همیشه به آنان تفهیم می‌کند که چه قوم یا گروه و خلاصه کدام گله را دوست داشته باشند! به این ترتیب، حال که قرآن ایدئولوژی شده، تورات هم می‌تواند ایدئولوژی بشود. و اینگونه است که تجاوزات اسرائیل به کشورهای منطقه و به ویژه به مصر و لبنان و سوریه نیز می‌تواند بر آموزه‌های «تورات» منطبق شده و توجیهی باشد بر شعار معروف،‌ «از نیل تا فرات!» اینجاست که حنازرچوبة مفلوک سوراخ دعا را حسابی گم می‌کند و خودش تبدیل می‌شود به شیپور برتری‌طلبان اسرائیل. همان‌ها که گسترة کشور یهود را بر اساس بی‌بی‌گوزک‌های‌شان از نیل تا فرات برآورد کرده‌اند و خیال بازگشت به درون مرزهای قانونی خود را ندارند. بی‌دلیل نیست که نتانیاهو اصرار دارد کشور اسرائیل به عنوان «دولت یهود» شناسائی شود. اما حکایت مرزشکنی و گسترش حماقت سارا بوث به این مختصر ختم نمی‌شود. ایشان یک «تاریخ فلسطین» هم می‌نویسند که پیش از 1948 به عنوان کشور وجود داشته، و در آن اعراب در کنار یهودیان در صلح و صفا می‌زیسته‌اند! در همین گیرودار تحریف و تخریب و خرتوخری است که ایرانیان نیز در تاریخ «میسیز» بوث به اعراب ساکن نوار غزه تبدیل می‌شوند:

«از نظر تو [...] اعراب هميشه يهوديان را دشمنان خود مي‌دانستند [...] توني، ‌ تو را به خدا، يك كتاب اسلام به زبان ساده [ بخوان] آيا [...] به تو [نگفته‌اند] در تاريخ فلسطين [...] هزاران يهودي تا پيش از 1948 [...] در كنار همسايگان عرب‌شان زندگي مي‌كردند؟ [...] حتي امروز ده‌ها هزار يهودي با رضايت در ايران زندگي مي‌كنند[...]»

به این می‌گویند مرتبط کردن گ...ز به شقیقه. هم میهنان گرامی! چه نشسته‌ایدکه «ایران شده فلسطین!» و ناخواهری عیال تونی بلر ملت ایران را به گله‌های یهودی و مسلمان و مسیحی تقسیم کرده و همه را به راهپیمائی «روز قدس» فرستاده، تا بتواند این دروغ‌های شاخدار را به مخاطب حقنه کند که در این روز میلیون‌ها ایرانی با «زبان روزه» مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا می‌گفتند، و تونی بلر هم از این روز خیلی وحشت دارد. در ادامة همین پوچ‌پردازی‌ها سارا بوث در تهران اسلام و سیاست را به هم می‌چسباند و می‌گوید، دلیلی ندارد از اسلام سیاسی «هراس» داشته باشیم. خلاصه سارا به تونی نصیحت می‌کند که غربی‌ها را از «نادانی» نجات دهد و به آنان بگوید که این اسلام سیاسی نعمات فراوان دارد:‌‌

«توني، ديروز به تظاهرات روز قدس در تهران رفتم. در اين تظاهرات ايرانيان گرد هم مي‌آيند تا عليه اشغال غيرقانوني فلسطين و [...] بيت‌المقدس [...] اعتراض كنند [...] در مورد روز قدس [...] مي‌دانم كه شنيده‌اي. اين بدترين كابوس توست، نه؟[...] برخي مادران [...] نه به خاطر نفرت از غرب بلكه به خاطر همدلي با مادران رفح، خان يونس، نابلس و جنين گريه مي‌كردند[...]»

کور شه هر که دروغ بگه! افسوس که پدر لورن بوث مرده، اگر نه به او می‌گفتیم،‌ پدرسوخته! به «میسیز» بوث بگوئیم، ایرانی در تظاهرات فرمایشی استعمار شرکت نمی‌کند. تف به روی شارلاتان‌هائی که می‌کوشند حمایت غرب از تجاوزات اسرائیل را اینگونه از چشم دیگران پنهان دارند و ایرانی را طرفدار غرب جلوه دهند! کدام ایرانی باشرافتی از غرب حمایت می‌کند؟ کدام انسان باوجدانی می‌تواند جنایات غرب را در منطقه نادیده بگیرد؟ ننگ بر آن محفلی که یک زن 43 ساله را همچون آخوند اینچنین به «خودفروشی» و «خدا فروشی» واداشته تا در منطقه اعمال سیاست کند. «حق‌نژادها» با تمام جنایاتی که مرتکب شده‌اند، به حق‌فروشانی از قماش لورن بوث شرف‌ دارند، اینان حداقل دروغ نمی‌فروشند:

«[...] تهران جائي است كه سياست و اسلام به هم مي‌پيوندند. [...] هيچ وقت نفهميدم چرا بايد از اين اسلام سياسي بترسم [...] مردم جهان اسلام مي‌توانند در برابر محروميت‌ها بايستند. [...]‌ در ايران مردم از اينكه رنج بكشند تا همبستگي خود را با مردم فلسطين ابراز كنند، احساس غرور مي‌كنند[...]»

واقعاً چرا سارا بوث از اسلام سیاسی بترسد؟ طی سدة اخیر اسلاف‌اش نان همین اسلام را زهرمار کرده‌اند، پس ایشان در واقع باید مجیز اسلام سیاسی را بگویند. بله، پدر لورن بوث هم به او گفته:

توی دنیا دو طبقه مردم هستند، بچاپ و چاپیده. اگر نمی‌خواهی جزو چاپیده‌ها باشی، سعی کن دیگران را بچاپی [...] باید کاسبی یاد بگیری [...]‌ سعی کن پررو باشی، نگذار فراموش بشی [...] نامه سرگشاده بنویس [...] حق خودت را بگیر [...]

و افسوس که لورن بوث کودن و خرفت از آب درآمده،‌ و گر چه سرگردنه نشسته، شعور راهزنی ندارد:

«باید نشان داد که دزد زبردستی هستی که به آسانی مچت واز نمی‌شه و جزو جرگة آن‌هائی [...] ما توی سرگردنه داریم زندگی می‌کنیم[...]‌»
«حاجی‌آقا»


دوشنبه، شهریور ۲۲، ۱۳۸۹


چادر و کالباس!
...
«حاجی [...] با خودش می‌گفت [...] هر کس پول داشت، دو دنیا را [خواهد] داشت. [حاجی] مذهب را برای دیگران لازم می‌دانست و در جامعه تقیه می‌کرد. [...] اما در مقابل زن بی‌طاقت می‌شد [زنی که طرف توجه حاجی قرار می‌گرفت] عموماً خاله شلخته و چادرنمازی [و] مچ‌پا کلفت [...] بود [...] چند سال پیش که [حاجی] هنوز باد فتق نگرفته بود [...] گاهی به شهرنو هم گریز می‌زد و خانه‌ای را قرق می‌کرد[...]»
منبع: «حاجی‌آقا»، ص. 23

«جونم براتون بگه»، در دوران شیرین «جنگ‌سرد»، استعمار غرب جهت تأمین منافع خود به ویژه در ترکیه، هفته‌ای یکبار کودتا می‌کرد، و برای دست‌گرمی نخست وزیر هم دار می‌زد! پس از کودتا نیز سفرة سرکوب و تاراج می‌گستراند. اما پس از فروپاشی اتحاد شوروی، بجای کودتا، استعمار به خردجال متوسل ‌شده‌. خردجال 22 خردادماه سال گذشته را که فراموش نکرده‌ایم، هنوز صدای نکرة عرعرهای «سبز» در رادیوفردا و فارین‌پالیسی و دیگر عرعرگاه‌های مک‌کارتی گوش فلک را کر می‌کند! اما خردجال جمکران کجا، خردجال اردوغان کجا! بله، خردجال هم خردجال امپراطوری! آنهم امپراطوری سابق عثمانی که تنها امپراطوری حرمسرادار معاصر به شمار می‌رود! امروز اگر چه نمی‌توان قدرت‌ و شوکت امپراطوری عثمانی را بازگرداند، ولی در راه احیای حرمسراداری همة امکانات فراهم آمده.

سه دهه پس از کودتای ارتش ناتو در ترکیه، دولت اسلامگرای اردوغان با برگزاری یک رفراندوم عوامفریبانه ضمن کسب مشروعیت برای دولت فرسودة خود، حکومت «دین ضداستبداد» را نیز رسمیت بخشید. اردوغان نام این حکومت را دمکراسی گذارده، حال آنکه حرمسراداری در یک نظام دمکراتیک نمی‌تواند قانونی باشد. به عبارت دیگر دمکراسی، سکولاریسم و لائیسیتة «معنوی»‌، «الهی» و «رحمانی»‌ و «اسلامی» فقط و فقط ساخته و پرداختة‌ ذهن علیل الاغ‌های «متفکر» طویلة‌ مک‌کارتی است و بس.

خوانندة گرامی! برخلاف شایعات رسانه‌های جمکران، «شهرنو» هرگز نابود نشد، بلکه گسترش و رونق فراوان یافت! شاید بعضی‌ها ندانند ولی شهرنو، به عنوان یکی از پایه‌های قدرت استعماری، به مراتب از حوزة علمیه قم «تقدس» بیشتری داشت، چرا که این «شهر» تحت نظارت «شبکة تبهکار» وابسته به ارتش ناتو اداره می‌شد. شبکه‌ای که همچنان به آدم‌ربائی، برده‌فروشی و توزیع موادمخدر ادامه می‌دهد. «شهرنو» فقط بخشی از فعالیت‌های‌ این شبکة تقدس فروش بود؛ زنان ساکن خانه‌های قلعه موظف بودند با چادر از خانه خارج شوند. هیچکس هم حق نداشت از این مکان «مقدس» عکسبرداری ‌کند. در اوائل دهة هفتاد میلادی چند توریست فرنگی که قصد داشتند از این محل عکس و فیلم تهیه کنند، کتک مفصلی از مأموران شهربانی محل نوش جان می‌فرمایند. تأمین امنیت این منطقه را شهربانی بر عهده داشت چرا که شبکة آدم‌ربایان، چاقوکشان و دلالان انواع موادمخدر در حول و حوش همین منطقه متمرکز شده بودند.

منابع موثق می‌گویند، قهوه‌خانه‌های روبروی در ورودی «قلعة» کذا محل فروش «حشیش اعلا» بود، و کمی پائین‌تر در خیابان جمشید، چند دستفروش‌ «هروئین مرغوب» عرضه می‌کردند. به عبارت دیگر، بر خلاف چرندیات حکومت اسلامی، «شهرنو» به هیچ عنوان محل «اقامت» زنان خودفروش نبوده! «شهرنو»، شاخک یک شبکة مجهز قاچاق انسان و مواد مخدر بود که ریشه‌های‌اش را در کاخ‌های مجلل پایتخت‌های بزرگ جهان می‌باید جستجو کرد؛ هر چند زنان ساکن این محله را همین شبکة تبهکار ربوده و در چارچوب «قوانین» شهربانی، در قلعه زندانی ‌کرده بود. فروش و توزیع مواد مخدر نیز در سطح کشور تحت نظارت همین شبکه صورت می‌گرفت و خلاصه با در نظر گرفتن اقتصاد «اسلامی» حاکم بر کشور، هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که پس از انقلاب شکوهمند «امام روشن‌ضمیر» شبکة مذکور نابود شده باشد!

کاملاً بر عکس، حوزة فعالیت شبکة تبه‌کار پس از کودتای 22 بهمن، همچون تشکیلات ساواک و شهربانی گسترش یافت. جاروجنجال «آتش زدن» و «تخریب» شهرنو برای انحراف افکار عمومی بود، به همچنین اعدام «خانم رئیس‌ها!» در واقع همانطور که ساواک و شهربانی اسلامی شد و بازوهای سرکوب خود را در قالب کمیته‌ها و اطلاعات سپاه گسترش داد، شبکة تبه‌کار نیز کاملاً عقیدتی و اسلامی شد. این شبکه با حذف چند مهرة سرشناس خود، توانست تمرکززدائی کرده چهرة مخوف خود را در سطح جامعه پنهان نگاه دارد. به عبارت دیگر تخریب رسانه‌ای خانه‌های شهرنو، فقط با هدف تقویت هر چه بیشتر شبکة تبهکار کذا صورت پذیرفت.

تیغ‌کش‌های این شبکه از دیرباز در خدمت «اسلام ضداستبداد» بودند، و پس از کودتای 22 بهمن نیز به «خدمات» خود در همة زمینه‌ها ادامه داده‌اند. با گسترش ممنوعیت‌ها و تحمیل منهیات آخوندها بر جامعة ایران، این شبکه در کنار زن، سلاح و مواد مخدر، توزیع انواع فیلم‌های ویدئو، مشروبات‌الکلی و حتی «سوسیس» و «کالباس» و «ژامبون» را نیز در دست گرفت! تنها تغییری که در روند کار شبکة کذا ایجاد شد «چنج چادر» بود! همچنانکه بالاتر گفتیم، زنان شهرنو موظف بودند، هنگام خروج از خانه‌های قلعه چادر بر سر کنند؛ چادرهای اینان زمینة سیاه داشت و نقش‌دار بود. ولی پس از «انقلاب»، همین زنان موظف شدند از «چادرمشکی» استفاده کنند. تکرار می‌کنیم که مطلب ما در مورد زنانی است که جزو «املاک» شبکة کذا به شمار می‌روند. امیدواریم با این توضیحات ارتباط حوزة‌ علمیه قم با شبکة تبهکاران شهرنو روشن‌تر شده باشد. پس بازگردیم به رفراندوم رجب اردوغان و اهداف به اصطلاح دمکراتیک این رفراندوم!

ابعاد واقعی دمکراسی، ویراست اربابان رجب اردوغان از ماه ژوئن سالجاری نمایان شد. به گزارش فیگارو،‌ مورخ 6 اوت 2010، رجب اردوغان در ماه ژوئن سالجاری یک مرد سه زنه را به عنوان مشاور خود منصوب کرد و با این عمل به تنش بین اسلامگرایان و طرفداران لائیسیته دامن زد. این انتصاب در ترکیه جنجال آفرین شد و رسانه‌ها از جمله روزنامة «حریت» آن را مورد انتقاد قرار دادند. البته رسانه‌های جمکران در اینمورد خفقان کامل اختیار کردند. یادآور شویم که از سال 1926 در چارچوب قوانین ترکیه تعدد زوجات غیرقانونی شناخته می‌شود و بی‌دلیل نیست که رجب اردوغان یک قانون‌شکن را به مشاورت خود برگزیده. هدف حزب «عدالت و توسعه» در واقع توسعة توحش اسلامی است. اعضای این حزب با تکیه بر این امر که قوانین حاکم بر ترکیه غیردمکراتیک است و نظامیان را جهت سرکوب مردم آزاد گذاشته، نقض قوانین لائیک در کشور را «مبارزه با استبداد» می‌نمایانند، و همزمان ارتش ترکیه را ضامن این قوانین معرفی می‌کنند! حال آنکه واقعیت جز این است.

از یک‌سو، ترکیه به عنوان عضو رسمی ناتو نمی‌تواند به دلخواه برای ارتش خود تصمیم بگیرد، و از سوی دیگر، نمی‌توان حمایت ناتو از کودتاهای این ارتش را در ترکیه پنهان داشت. از این گذشته، ارتش ترکیه هرگز مدافع لائیسیته نبوده! استخراج امثال نجم‌الدین اربکان و رجب اردوغان از صندوق‌های آراء به اصطلاح دمکراتیک شاهدی است بر همین مدعا! به همچنین است ابراز لطف رجب اردوغان به حرمسراداران! یادآور شویم که «مشاور» سه زنة رجب اردوغان «علی یوکسل» نام دارد. ایشان پس از انتصاب خود ضمن مصاحبه با رسانه‌ها برای انجام تمام و کمال فرائض دین مبین اعلام آمادگی کرده‌ و می‌فرمایند:

«طبق احکام اسلام، در جستجوی همسر چهارم [هستم]»


فیگارو در ادامة گزارش خود می‌افزاید، در سال 2004، حزب «عدالت و توسعه» طرحی ارائه داد که ارتباط جنسی خارج از چارچوب ازدواج را «جرم» شناسائی کند، ولی به دلیل واکنش منفی افکارعمومی ناگزیر شد از این طرح چشم پوشی نماید. خلاصه کنیم، حزب اردوغان ناچار شده راه نجات خود را در توسل به «رفراندوم» تک گزینه‌ای «آری، یا نه» بجوید تا در صورت استقبال گستردة مردم ترکیه از رفراندوم کذا بتواند کشور را یک گام دیگر به توحش جمکران نزدیک‌تر کند. برای نیل به این هدف مقدس حزب اردوغان جهت تحریک افکار عمومی یک موزه در پایتخت به راه انداخته تا شکنجه‌های ارتش را به «مردم» نشان دهد، و به آنان بباوراند که در صورت گفتن «آری» به شبه رفراندوم کذا سرکوب نظامی پایان خواهد گرفت. در صورتیکه سرکوب ملت ترکیه و به ویژه سرکوب کردهای این کشور تحت نظارت سازمان جنایتکار ناتو صورت می‌گیرد؛ همان سازمانی که به بهانة مبارزه با تروریسم، و در واقع برای حمایت از توحش اسلامگرایان به افغانستان و عراق لشکرکشی کرده. منافع اعضای ناتو به ویژه در منطقه، در گرو گسترش تعصبات دینی و قومی است. به همین دلیل است که پروپاگاند اینان در تقابل کامل با مفاد اعلامیه جهانی حقوق‌ بشر، «انسان» را در چارچوب تعلقات دینی و بومی‌اش قرار داده و به انسانی‌ات نیز «نسبیت» بخشیده! در این رابطه بد نیست نگاهی داشته باشیم به «پیام» یکی از کاربران روزنامة فیگارو:

«اردوغان پیش از هر چیز ترک و مسلمان است [...] مسلمانان با لائیسیته بیگانه‌اند [اینان فقط قرآن را می‌شناسند] که آداب و مقرارت زندگی روزمره‌شان را به آنان تحمیل می‌کند.»


فکر می‌کنم این پیام گویاتر از آن باشد که به «تفسیر» نیازی داشته باشیم. پیام فوق بازتاب «نگرش» برتری‌طلبانی است که در تقابل با مفاد اعلامیة جهانی حقوق‌بشر و در کمال وقاحت و حماقت لائیسیته را مسیحی و اروپائی می‌شمارند، در نتیجه حق «انسان» بودن برای ساکنان کشورهای مسلمان‌نشین قائل نیستند. دلیل هم اینکه، الاغ‌های طویله مک‌کارتی، همچون فوکویاما، «انسان نسبی»، یعنی انسان دینی و بومی اختراع کرده، برای تفکر و تخیل انسان «مرز» قائل شده‌اند. پامنبری‌های اینان در غرب بی‌شمارند، از آنجمله ‌است آخوند ویلیامز که پادوهای‌شان در ترکیه احزاب «رفاه» و «عدالت و توسعه» را تشکیل داده و رفراندوم‌های گوساله‌فریب بر پا می‌کنند. در واقع، رفراندوم مزورانه حزب اردوغان یک شمشیر دولبه است بر علیه مارکسیست‌ها و طرفداران دمکراسی در کشور ترکیه.

در صورت پاسخ مثبت به این رفراندوم، ترکیه به عنوان عضو ارتش ناتو به یک حکومت اسلامی تمام عیار تبدیل خواهد شد، و زمینة‌ گسترش سرکوب مردم ترکیه و دیگر ملت‌های منطقه را فراهم می‌آورد. در صورت پیروزی «نه»‌، ارتش سرکوبگر ترکیه که مستقیماً از پنتاگون دستور می‌گیرد، مشروعیت مردمی خواهد یافت! خلاصه این رفراندوم فریبی بیش نیست، و طراحان آن کشورهای بالکان و مسلمانان ساکن روسیه را هدف گرفته‌اند. درگیری‌های شهر «میتروویتسا» شاهدی است بر این مدعا. شنبة گذشته پس از پیروزی تیم بسکتبال ترکیه، گلة به اصطلاح مسلمانان ساکن «میتروویتسا»، با شعار «ترکیه،‌ ترکیه» به سوی بخش صرب‌نشین این شهر لشکرکشی کردند! به گزارش فرانس‌پرس، پس از ممانعت مأموران انتظامی از عبور لشکر «مسلمین» از پل حائل بین دو منطقه، نیروهای «امپراطوری عثمانی» به پرتاب سنگ مشغول شدند!

در تاریخ 12 سپتامبر 1980، ارتش ناتو به فرماندهی ژنرال «کنعان اورن» حکومت را در ترکیه به دست گرفته، ضمن اجباری کردن آموزش شرعیات در مدارس دولتی، شکار کردها و چپ‌گرایان را شدت ‌بخشید. سه دهه پس از این کودتاست که اسلامگرایان مزور ترکیه با شعار عوامفریب محدود کردن اختیارات ارتش یک «رفراندوم» تک گزینه‌ای بر پا کرده‌اند. هدف از این نمایشات مهوع دوقطبی کردن فضا در ترکیه، جهت کسب مشروعیت همزمان برای ارتش سرکوبگر ناتو و اسلام گرایان است. به همین دلیل امنیت میتینگ «نه» به رفراندوم اردوغان کاملاً تامین شده بود، ولی میتینگ آن‌ها که برای بایکوت رفراندوم تجمع کرده‌ بودند مورد تهاجم به اصطلاح «ناسیونالیست‌ها» قرار گرفت. اهالی «نه»، همانطور که بالاتر گفتیم در همسوئی کامل با اسلامگرایان در مسیر دوقطبی کردن فضای سیاسی ترکیه فعالیت می‌کنند. اهالی «نه» ادعا می‌کنند که اردوغان قصد کاهش اختیارات ارتش به اصطلاح «مدافع» لائیستیه را دارد! حال آنکه همین ارتش ناتو در سال 1980 کودتا کرد تا با اجباری کردن تعلیمات دینی در مدارس دولتی، پایه و اساس لائیسیته را در ترکیه متزلزل کند. پس از گذشت سه دهه شاهدیم که تلاش‌های «لائیک» ارتش کذا به افتضاحاتی به نام نجم‌الدین اربکان با حزب رفاه و رجب اردوغان با حزب «عدالت و توسعه» انجامیده. از کشتار ده‌ها هزار کرد و تخریب روستاهای‌شان سخن به میان نمی‌آوریم. از ترور خبرنگاران و اهل قلم نیز حرفی نمی‌زنیم! کسی که ارتش ترکیه را مدافع لائیسیته معرفی می‌کند باید از الاغ‌های سربه‌راه طویلة مک‌کارتی باشد. طویله‌ای که تخصص‌اش دوقطبی کردن مجازی فضای اجتماعی پیرامون «احترام» و «توهین» به مقدسات است. آخوند «تری‌جونز» از رهبران فرهیختة طویلة کذا به شمار می‌روند. شاهد بودیم که «جهان اسلام» در تف ایشان شنای مفصلی کرد، به ویژه تازه‌مسلمانان ساکن آفریقای جنوبی در این گرمای طاقت‌فرسا تنی به آب زدند!

در واکنش به تف «تری جونز»، آفریکانرهای آفریقای جنوبی که هنوز در پس پرده قدرت را در این کشور در دست دارند، عملة اسلام را جهت سوزاندن کتاب مقدس بسیج کردند تا مسیحیان «متدین» نیز بتوانند از نعمت شنا در تف مسلمین بهره‌مند شوند، و خلاصه زمینة ارتباط از طریق «تف» برقرار شده بود. در کمال تأسف «تری جونز» ناچار شد استخر مسلمین را به ویژه در پاکستان، افغانستان و جمکران تعطیل کند! در پاکستان که سیل حدود 15 میلیون نفر بیخانمان بر جای گذاشته، فعلة فاشیسم بر علیه توهین به «قرآن پاک» برنامة عربده و زوزه به راه انداخته بودند. الاغ‌های طویلة مک‌کارتی ساکن سرزمین پاک‌ها همه چیزشان «پاک» است و باید بگوئیم از انسانی‌ات نیز «پاک» به دوراند. و اما به مصداق «از هر چه بگذریم، سخن دوست خوش‌تر است»، نگاهی داشته باشیم به حنازرچوبه، مورخ 20 شهریورماه 1389 که از ساختن مسجد در ژوهانسبورگ خبرهای دست اول می‌دهد!

بله ارز حاصل از چپاول نفت اینبار جهت گسترش مقدسات از جمله در شهر ژوهانسبورگ به مصرف می‌رسد تا «آفریکانرها» دچار بحران نشوند! حکومت مرده‌شویان بین فرودستان «سووتو» دلار تقسیم می‌کند؛ برای‌شان مسجد و کلینیک می‌سازد؛ تا بجای اعتراض به شرایط موجود، دست به دعا بردارند، و به صورت رایگان تغذیه شوند و در زمان مناسب عربدة الله‌اکبر سر داده، جلوی «ملحدین» را بگیرند که برای اعضای محترم «بیلدربرگ» ایجاد مزاحمت نکنند. حکومت جمکران یک مسجد خوب برای 400 خانوار مسلمان در ژوهانسبورگ می‌سازد تا به قول راوی حاجی‌آقا «پیزی» بعضی‌ها را جا بیاندازد! باید از رهبر مرده‌شویان بپرسیم، چرا خبر مرگ‌تان برای زلزله‌زدگان بم خانه نمی‌سازید؟ از این گذشته «ارز» لازم جهت ساختن مسجد کذا را از کدام بانک تهیه می‌کنید؟ مگر در هیاهوی رسانه‌ای تحریم‌ نشده‌اید؟!

تحریم؟ به هیچ عنوان! تحریم‌ها بر علیه ملت ایران است، تا امثال موسوی و خامنه‌ای و ... و زهراخانوم و شرکاء در همة‌ زمینه‌ها «پیشرفت» کنند و «رادیوفردا» بتواند هر چه دزد و جنایتکار و جاسوس و پفیوز و دجال مذکر و مونث در طیف حاکمیت سراغ دارد به عنوان «مخالف دولت» و طرفدار جنبش «علف» به ملت ایران حقنه کند. بارها به مسئولان بسیار «محترم» این رادیو گفته‌ایم، باز هم می‌گوئیم، مصاحبه با امثال زهراخانوم و قبیلة رفسنجانی و... و افرادی که31 سال است به سرکوب و کشتار ایرانیان مشغول‌اند توهین مستقیم به ملت ایران است. و باعث تأسف است که کاربران ایرانی «رادیوفردا» در برابر این اعمال موهن نه تنها سکوت اختیار کرده‌اند که بعضی‌ها نیز همچون بز سرگله مرتب سرشان را به تأئید تکان می‌دهند!

به گزارش حنازرچوبه، روز جمعه، همزمان با «عید سعید فطر»، ساخت مسجد فاطمه در منطقه «فقیرنشین» سووتو با حضور نمايندة مقام معظم در امور دانشجويان خارج از كشور آغاز شد! بله، اینکار دلیل دارد؛ به ادعای حنازرچوبه در این منطقه 400 خانوادة‌ مسلمان زندگی می‌کنند! خلاصه، اینان یک مسجد «محقر» دارند که تاکنون 3 کشیش در آن مسلمان شده‌اند و از شما چه پنهان برنامة مفتخوری و سوگواری با موفقیت به مورد اجرا گذاشته شده. گویا قرار است در برابر دریافت دلار، گروهی به جهان ذلت و حقارت تشیع پای بگذارند! مقام معظم برای‌شان مدرسه و کلینیک و حوزة علمیه و مرده‌شوی‌خانه هم می‌سازند تا حسابی با «فرهنگ شیعه» ‌آشنا شوند؛ خلاصه هر چه اسلام را گسترش دهند، نابودی «انسان» تسریع خواهد شد:

«[...] قرار است [...] علاوه بر يك باب مسجد مخصوص شيعيان [...] يك باب مدرسه، كلينيك پزشكي، حوزة علميه، غسال‌خانه، كلاس‌هاي فوق برنامه نيز احداث شود [...]»

کدخبر: 277616

همچنانکه می‌بینیم در این مجموعه محل «تفریح» وجود ندارد، چرا که حکومت مرده‌شویان دشمن شادی و تفریح انسان است. دلیل هم اینکه، جشن و شادی خارج از «سنگر حق» قرار گرفته، «انسانی» است و از اینرو با «حریم‌خصوصی» پیوندی ناگسستنی پیدا می‌کند. این است دلیل تهاجم به حریم خصوصی ایرانیان که از نخستین روزهای «بهار عاظادی» در دستورکار این حکومت قرار گرفت، و این است دلیل جارو جنجال سکینه‌پرستان. اینان در واقع همزمان تجاوز به حریم خصوصی ایرانیان و ارتکاب به قتل را مورد «تأئید» قرار می‌دهند!

حضرات بدون اینکه دخالت در حریم خصوصی را محکوم کنند، از حکومت جمکران می‌خواهند سنگسار سکینه را متوقف کند! حال آنکه حکومت اسلامی سکینه آشتیانی را متهم به قتل نیز می‌داند! اگر چنین جرمی به اثبات رسیده باشد،‌ طبق قوانین جمکران، خانم آشتیانی به اعدام محکوم می‌شود، مگر اینکه اولیای دم از «قصاص» وی صرفنظر کنند. در واقع بر اساس گزارش‌های رسانه‌های رسمی حکومت اسلامی، جرم سکینه «قتل همسر» است، که با «گناه» ارتباط جنسی خارج از چارچوب ازدواج نیز در هم آمیخته. با توجه به این شرایط می‌توان گفت که سکینه‌پرستان با یک تیر دو نشان می‌زنند. اینان هم بر دخالت دولت در حریم خصوصی مهر تأئید می‌گذارند، و هم با حمایت از یک قاتل، اقدام به قتل را تشویق می‌کنند.

اگر سکینه قاتل است، قاتل در تمام کشورها «مجرم» شناخته می‌شود، چه در جمکران و چه در فرانسه. پس دلیلی ندارد با مجازات یک قاتل مخالفت کنیم، هر چند ما با اعدام در هر حال موافق نیستیم. اما سنگسار سکینه با هدف مجازات «گناه» وی صورت می‌گیرد و آن‌ها که مزورانه با «سنگسار» سکینه مخالفت می‌کنند، هیچ مخالفتی با دخالت دولت در حریم خصوصی افراد ندارند! حضرات به زبان بی‌زبانی می‌گویند، در ایران ارتباط جنسی خارج از چارچوب ازدواج «جرم» است و ما آن را تأئید می‌کنیم، ولی برای این «مجازات» دولت نباید به سنگسار متوسل شود! خلاصه به زبان بی‌زبانی می‌گویند، بهتر است این «گناهکاران» نابکار را اعدام کنید که هم پرستیژ اسلام خدشه‌دار نشود، ‌ و هم غرب بتواند ارتباط‌اش‌ را با شما آشکار کند. این برنامة مهوع را «لولا داسیلوا» آغاز کرد، سپس ویلیام هیگ، وزیر امورخارجة بریتانیا، پاپ و کل حاکمیت فرانسه پای برهنه در میدان آن دویدند. می‌بینیم که جنجال سکینه‌پرستان حکمتی دارد؛ همچنانکه سکوت بمب‌نوازان!

دو روز پس از انفجار بمب در بازار مرکزی «ولادی کاوکاز»، شورای امنیت سازمان ملل و کشور کانادا این عمل وحشیانه را محکوم کردند! سپس «بی‌. پی» اعلام داشت، ما تنها مقصر نیستیم؛ شرکت «هالی‌برتن» و یک شرکت دیگر آمریکائی هم می‌باید خسارت آلودگی خلیج مکزیک را پرداخت کنند! این اخبار روز 11 سپتامبر توسط «فرانس پرس» پخش شد. باری حضرات دو روز «فکر» کردند ببینند بمب‌گذاری در قفقاز خوب است، یا باید آنرا محکوم کرد. پس از اینکه متوجه شدند اینکارها اصلاً «خوب» نیست، بریتیش پترولیوم دریافت که می‌تواند برای ورود به باشگاه نفت‌خواران روسیه و آمریکا، یانکی‌ها را تحت فشار قرار دهد! از این «برنامه» چندین نتیجه می‌گیریم! نخست اینکه، خروج سلاح «هارپ» از انحصار یانکی‌ها یک واقعیت است، دیگر آنکه جهان اسلام و آن‌ها که عملیات ظاهراً انتحاری «ولادی کاواکاز» را محکوم نکردند، هیچ مخالفتی با تروریسم در قفقاز ندارند، و نهایتاً همین‌ها برای رفراندوم ترکیه رویاهای طلائی در کلة پوک‌شان می‌پروراندند که ناگهان صدور قطعنامة شورای امنیت این خواب طلائی را بر هم زد! نتایج رفراندوم رجب اردوغان در همین قطعنامه نهفته بود. هدف اصلی «پیروزی» بفهمی نفهمی دولت اسلامی، ممانعت از ورود ترکیه به اتحادیة‌ اروپا از طریق اسلامی کردن این کشور و ایجاد بحران است!

با در نظر گرفتن میزان شرکت‌کنندگان در برنامة «خردجال»، یعنی حدود 70 درصد از 50 میلیون افراد واجد شرایط، نتایج حاصل را می‌توان اینچنین خلاصه کرد. نخست اینکه کمتر از 60 درصد رأی‌دهندگان به طرح دولت پاسخ مثبت داده‌اند. در نتیجه، دولت اردوغان از تأئید 20 میلیون نفر برخوردار است. از طرف دیگر، با توجه به این مهم که به گزارش فیگارو، خودداری از رأی دادن در ترکیه معادل 22 یورو جریمه خواهد داشت، باید بگوئیم دولت رجب اردوغان و حامیان‌اش در غرب نتوانسته‌اند به پیروزی چشمگیری دست یابند. چرا که حدود 17 میلیون نفر در ترکیه این رفراندوم پوچ و ضدانسانی را تحریم کردند، و بین 11 تا 12 میلیون نفر نیز به آن پاسخ منفی داده‌اند. در نتیجه تعداد طرفداران عاقل و بالغ دولت اسلامی ترکیه از مخالفان‌اش به مراتب کمتر است. اگر خیلی به رجب اردوغان و دیگر حرمسراداران ترکیه لطف داشته باشیم می‌توانیم بگوئیم که این دولت «مردمی» در واقع از حمایت حدود 20 میلیون شهروند صاحب رأی برخوردار است، و به همین دلیل نیز می‌توانیم بگوئیم که گاردین بی‌جهت هیاهو به راه انداخته!

پیامد پیروزی فرضی حزب اردوغان در رفراندوم کذا اسلامی شدن ترکیه است که ورود این کشور را به اتحادیه اروپا منتفی خواهد کرد، و این اتحادیة «نازنازی» و بشردوست ناچار به عقب‌نشینی در منطقه خواهد شد. با توجه به خبر تشکیل حزب ژنرال مشارف، و تعطیل عمومی 11 سپتامبر در حکومت اسلامی، به نظر می‌رسد جناح جرج بوش، برای تحکیم مواضع خود در پاکستان، ترکیه و ایران خیز برداشته باشد. اما در این شرایط نوین «خواستن»‌ واشنگتن و هم پیمانان‌اش کمتر از همیشه می‌تواند «توانستن» تحلیل شود. علاوه بر پایان «جنگ‌سرد» و تضعیف ارتش ناتو، آگاهی ملت‌ها نیز امکان این «توانستن» را بیشتر کاهش داده.

از بیراهه‌های استعمار و بحث‌های انحرافی و پوچ بپرهیزیم. آنچه ما می‌خواهیم استقرار دمکراسی سیاسی در ایران است. محور دمکراسی نیز فقط «انسان» می‌تواند باشد؛ انسان، خارج از سنگر حق و باطل، انسان خارج از ابهام باورها، و خارج از تعلقات نژادی و گرایشات دینی‌اش. استقرار چنین نظامی بدون «جدائی دین از سیاست» امکان‌پذیر نخواهد بود.