پنجشنبه، اردیبهشت ۰۵، ۱۳۹۲

زن و زودپز!




 

برای جبران شکست طرح استعماری «امارات اسلامی قفقاز»،   برنامة توحش‌گستر «احترام به لباس سنتی زن» از تهران به مریوان صادر شد،   و همزمان «دیگ زودپز» هم در ردة سلاح‌های کشتار جمعی قرار گرفت!

 

بله طی سدة اخیر،  به ویژه در آستانة فرخنده زاد روز هیتلر ـ   20 آوریل 1889،  پیشرفت «لات» ‌در زمینة توحش چشمگیر بوده!   قتل‌عام ارامنه به کنار،   در تاریخ 26 آوریل 1937،  آلمان نازی و ایتالیای فاشیست با برخورداری از حمایت مستقیم بریتانیا و ایالات‌متحد،   «گرنیکا» را با خاک یکسان کردند.   البته در «ویراست رسمی»،  دولت بریتانیا و متحدان‌اش به ویژه در ینگه دنیا مخالف هیتلر و موسولینی معرفی می‌شوند،   ولی واقعیت جز این است!  بدون حمایت این جانوران وحشی،  فاشیست‌ها در اسپانیا،  پرتقال و فرانسه به قدرت نمی‌رسیدند.   وارد جزئیات نمی‌شویم،   ولی گذشته از تحقیقات آکسفورد،   مورخان صاحب‌نام از جمله «هاوارد زین» با اسناد و شواهد به این حمایت از جنایت و جنایتکار اشاره کرده‌اند.  خلاصه جامعة بشری شانس آورد که ارتش سرخ توانست «لشکر شکست‌ناپذیر» هیتلر را در استالینگراد تارومار کند و ... و شانس آوردیم که به دلیل تحولات 8 آوریل سالجاری،  یانکی‌ها نتوانستند در تاریخ 15 آوریل برای گرامیداشت سالروز تولد «بنیانگزار کره شمالی» با پرتاب موشک و بحران‌سازی «جشن» بگیرند.   در نتیجه ناچار شدند در داخل مرزهای خودشان مراسم سوگواری به راه اندازند و با یک تیر چندین و چند نشان بزنند؛  هم  «نفرت فروشی» و ارعاب را رونق بخشند،  ‌ هم گسترش روند تهاجم به حریم خصوصی شهروندان را بیش از پیش «موجه» جلوه دهند! 

 

این بود دلیل انفجار بمب در ماراتون بوستون و همین بود دلیل لات‌بازی جمکرانیان در مریوان؛   دامن زدن به احساسات «مردم»،‌   یا بهتر بگوئیم «پولاریزاسیون» افکار عمومی جهت توسعة توحش و حماقت!  در مطلبی تحت عنوان «انتخابات،  سگ زرد برادر شغاله» که در سایت «اطلاعات‌.نت» هم منتشر شده،  پولاریزاسیون و سوءاستفاده از «احساسات» و «تعلقات» مردم با ظرافت تمام در قالب یک «جوک» بیان شده:

 

«دو گدا در خیابانی نزدیک واتیکان کنار هم نشسته بودند.  یکی صلیب گذاشته بود و دیگری الله... مردم زیادی که از آنجا رد می‌شدند،  به هر دو نگاه می‌کردند و فقط در کلاه اونی که پشت صلیب نشسته بود پول می‌انداختند.  کشیشی از آنجا می‌گذشت،  مدتی ایستاد و دید که مردم فقط به گدائی که صلیب دارد پول می‌دهند و هیچ کس به گدای پشت الله چیزی نمی‌دهد.   رفت جلو و گفت:  ‌رفیق بیچارة من،  متوجه نیستی؟  اینجا مرکز مذهب کاتولیک است.[...] مردم به تو که الله گذاشتی پول نمی‌دهند، بخصوص که درست نشستی کنار یه گدای دیگری که صلیب دارد.   در واقع از روی لجبازی ‌‌هم که باشد مردم به اون یکی پول می‌دهند نه تو.  گدای پشت الله بعد از شنیدن حرف‌های کشیش رو کرد به گدای پشت‌صلیب و گفت:  هی اسدالله!   نگاه کن کی اومده به ما بازاریابی یاد بده!»

 

هر چند این جوک ظریف به نمایش «انتخابات»‌ حکومت اسلامی اختصاص یافته،   ولی برای تمام موارد فاشیسم،   یعنی سرکوب «آزادی بیان» با توسل به ابهام «باورهای جمع» کاربرد داشته و دارد.  چرا که،   باورهای کذا هرگز از دورباطل جایگزین کردن «پدرفرسوده» با «پدرتازه نفس»،  یا دایرة «احترام و افتخار» به گذشته خارج نخواهد شد.  و هیچ الزامی وجود ندارد که پدر «تازه نفس» ‌مذکر باشد!   همچنانکه در وبلاگ «موشک و مینی‌ژوپ» هم گفتیم،  گسترش توحش با توسل به زنان به مراتب کارسازتر است،  چرا که در «باورعام»،   زن‌ستیزی فقط توسط مردها اعمال می‌شود،  ‌حال آنکه در عمل «زنان»،  به ویژه در جوامع سنتی،  بهترین پاسداران تحجر «زن‌ستیزی» هستند.   

 

کودک ابتدا در خانه،  یا در پرورشگاه در ارتباط با زن «تربیت» می‌شود؛   ‌«پدر» در ارتباط با فرزند حضور پیوسته ندارد!   اینرا محض اطلاع آخوندهای «مادر‌پرست» گفتیم که اخیراً به بهانة ابراز مخالفت با «توهین به لباس زن»‌،   و در واقع برای استحکام پایه‌های توحش و تحجر به جنب وجوش افتاده‌اند.   به یاد داریم که پیشتر هم لات و اوباش مؤنث و «پدرپرست»،   به بهانة ابراز مخالفت با استبداد «شاه»،  ‌ به لباس سنتی زن روی آورده بودند،   و با همین ترفندهای ابله‌پسند،   «شیخ هوچی» را بجای شاه کودتاچی نشاندند،   تا زنجیر اسارت بر پای زن ایرانی محکم‌تر شود!   خلاصه پدرپرستی و مادر و خواهرپرستی شیوة رایج محفل توحش آنگلوساکسون‌هاست.  محفلی که طی سدة اخیر،   از طریق «نفرت فروشی» دو جنگ جهانی به راه انداخته و در «ویراست رسمی» در کمال بیشرمی جایگاه مخالف فاشیسم و نازیسم را نیز به اشغال خود در آورده!                                     

 

از وقتی «جرم» فرضی برادران «تسارانایف» در رسانه‌های حوزة «یورو ـ دلار» به اثبات رسیده، یعنی از زمانیکه «مردم» شایعات سازمان سیا را «باور»کرده‌اند،   نه تنها تروریست‌های سوریه هم تبعة ‌«چچنی» از آب در آمدند که یانکی‌ها در تک،  تک خانه‌های جهان سلاح‌های کشتار جمعی یافتند!   بله،   یک قاضی آمریکائی،   پس از انفجار در ماراتون بوستون،  رسماً «دیگ زودپز» را در ردة‌ «سلاح‌های کشتار جمعی» قرار داده.   شوخی هم در کار نیست! مشتاقان می‌توانند به «نیویورک تایمز»، ‌ یا سایت «ولترنت»،   مورخ 23 آوریل 2013،‌  مراجعه کنند.  خلاصه بگوئیم،  انفجار در ماراتون بوستون به یانکی‌ها امکان می‌دهد،  تا با جمع‌آوری «سلاح‌های کشتار جمعی»،   زنان را به دوران نورانی «پیش زودپز» بازگردانند!   آنروزهای خوب که در سراسر جهان،   همة‌ زن‌ها تحت قیمومت مرد زندگی می‌کردند و در لجنزار«سنت» و «لباس سنتی» دست‌وپا می‌زدند!   بی‌دلیل نبود که همزمان با رخدادهای بوستون،   سناریوی «میم‌ته»،   اینبار در ویراست کردی هم به اجرا درآمد،   و به تأئید تفاله‌های آستان مقدس «چمبرلن» ‌رسید:

 

«[...] امروز مردان کرد لباس کردی زنانه بر تن می‌کنند [...] جائی دیگر مردان کفش‌های پاشنه بلند زنانه می‌پوشند تا به سیستم مردسالاری که خود هم قربانیانش هستند اعتراض کنند[...]»

منبع:  بی‌بی‌سی،  مورخ 20 آوریل 2013    

 

 لازم است حکومت جمکران هر چه زودتر دست به کار شود و سناریوی «میم‌ته» را در خوزستان،   بلوچستان، ‌ گیلان،  مازندران و ... نیز به اجرا در آورد،   و مردان «مجرم» را با لباس زنانة «محلی» در خیابان‌ها بگرداند،  تا در سراسر ایران،  جایگاه «سنتی» زن به عنوان مادر،  خواهر و ... «نوامیس» تحکیم شود و همچون دوران پهلوی دوم،‌  گلة اوباش «معترض» بتواند به بهانة «اعتراض»،   دامنة سرکوب زن ایرانی را از طریق «افتخار» به لباس سنتی مادر و خواهر گسترش دهد.

 

روی سخن با همة کسانی است که در عرصة ابهام «باورها» و «تعلقات» در جا می‌زنند و با هرگونه حرکت منطقی بیگانه‌اند.  همة مسئولیت‌ستیزانی که با مسائل جامعه برخورد «احساسی» دارند.   همچنانکه در سال 1357 هم شاهد بودیم،   این مسئولیت‌ستیزی چه آگاهانه باشد،  چه از روی حماقت،   فقط و فقط منافع استعمار را تأمین می‌کند:

 

«[...]‌این لباس را با افتخار می‌پوشم این لباس عاشقانه من است.  این لباس مادرم و تمام زنان و دختران رنج‌کشیده و بی‌نوای سرزمین من است که قرن‌هاست در رنج و ستم و نابرابری بی‌صدا می‌سوزند و زخمی به عمق تاریخ بر پیکر دارند.  نه زن بودن و نه زنانگی مفهوم کم و حقیرانه‌ای‌ست و نه پوشیدن لباس کردی شرم و ننگ است.»

منبع:  دویچه وله،‌  مورخ  21 آوریل 2013

 

همچنانکه گفتیم در پی رخدادهای بوستون،   تلاش محافل برای «بازگشت به گذشته» شدت یافته.   ولی از آنجا که شرایط واقعی گذشته را هرگز نمی‌توان «بازتولید» کرد، ‌ تلاش اوباش برای بازگذشت به گذشته نتایج «دلخواه» به بار نخواهد آورد!   به عنوان نمونه،  زمانی که رهبر واتیکان رسماً استفادة ابزاری از دین را محکوم می‌کند،   بریتانیا دیگر نمی‌تواند «یهودستیزی» را نه فقط در آلمان،  که اینبار در کل اتحادیة اروپا تشویق کند!   ولی به صورت «رسانه‌ای» و از طریق کاترین اشتون می‌توان چنین عملیاتی را سازمان داد،  چرا که به این ترتیب کیهان جمکران هم می‌تواند برای ارباب حسابی دم بجنباند:

 

«[...] وزرای خارجه اتحادیه اروپا خواستار نصب برچسب روی كالاهای توليدی شهرك نشينان [اسرائیل] و جلوگيری از فروش آن‌ها در اروپا شدند.   قبلاً كاترین اشتون،  كمیسر سیاست خارجی اتحادیه اروپا این طرح را پیشنهاد كرده بود[...]»

منبع:  کیهان،  ‌مورخ 23 آوریل 2013 

 

بله،   اتحادیة‌ اروپا برای «بازگشت به گذشته»،  آن روزهای خوبی را برگزیده که «خرید از یهودیان» ممنوع شده بود؛   دوران نورانی هیتلر!   پیشتر به کرات گفته‌ایم و باز هم می‌گوئیم،  «لات» مذکر یا مونث،   هرگز از چرخة تعلقات «طبیعی ـ خانوادگی»،   دینی،  بومی و...  خارج نمی‌شود.  و به همین دلیل است که بدون سرکوب زنان نمی‌توان فاشیسم را گسترش داد.   و این سرکوب الزاماً به «دین اسلام» نیاز ندارد؛   شاهد بودیم که در کرة جنوبی نیز یک زن،  از جایگاه ریاست جمهوری،   پوشیدن مینی ژوپ را ممنوع کرد!   در سراسر جهان،  برای سرکوب زنان تکیه بر «باورها» کفایت می‌کند،  ‌چرا که انواع روابط یک‌سویه ـ روابط غیرحقوقی ـ   فقط از طریق ابهام «باورها» توجیه شده و می‌شود.   و همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم روابط یک‌سویه،   در جوامع سنتی «رایج» است چرا که باورهای جمع با این روابط هم‌سوئی نشان می‌دهد.   و دقیقاً به همین دلیل است که استعمار و جیره خواران‌اش همواره در کنار «مردم» می‌نشینند تا بتوانند با تکیه بر باورهای جمع،  «لات»،  آخوند و جنایتکار را در جایگاه برتر،  یعنی در جایگاه قضاوت بنشانند.  و همین مختصر برای سرکوب «آزادی بیان» کفایت خواهد کرد.

 

خلاصه کوفتن اوباش جمکران بر طبل «اخلاق» و «ساده زیستی» به ویژه در سایت توحش‌گستر «ایسنا» حکمتی دارد.   پس از رخدادهای بوستون،   ایسنا در عرصة ابتذال و حماقت چنان پیشرفت کرده که بیا و ببین!   در تاریخ 22 آوریل سالجاری،   یعنی در فرخنده زادروز «لنین»،   سایت ایسنا،   هم اسناد و شواهد زیستن «مردم» در دوران موهوم «حضرت آدم» را به دست آورده،   و هم «نوار» گفتگوهای خانوادگی محمدصاد با علی و فاطمه را!  با اینهمه ایسنا در عرصة‌گسترش حماقت به گردپای رادیوفردا و بی‌بی‌سی نخواهد رسید!

 

رادیوفردا جهت نفس‌کش‌طلبی در پوچستان عرصة ارزش‌های «مطلق»،   به لات تریبون داده و از زبان شریعتمداری،   رئیس‌جمهور «ترسو» را نفی می‌کند.   حال آنکه سایت بی‌بی‌سی یکی از خواهران «دانشمند» را برای «نقد ارزشی» فیلم به صحنه آورده،   تا وزارت ارشاد جمکران دست تنها نماند.  پس از ایسنا شروع کنیم که نان سنگک را «ابداع شیخ بهائی» می‌خواند  و از دوران «حضرت آدم» هم گزارش «علمی» ارائه کرده:    

 

«از زمان حضرت آدم [...] تا زمان حضرت نوح،   زندگی نوع انسانی بسیار ساده بوده،  همگان با هم متحد و متفق بوده‌اند و اختلاف مهم [...] در زندگی مادی و [...]  مذاهب، آراء، افکار و عقاید میان آنان نبوده [...] پس از حضرت آدم [...] پیروان او [...] دارای یک سلسله عقایدکلی و مجموعه‌ای از اخلاقیات بوده‌اند [...]»

منبع:  ایسنا،  ‌مورخ 22 آوریل 2013

 

البته کشت‌وکشتار هابیل و قابیل در این گزارش علمی سانسور شده!   همچنانکه می‌بینیم در آن دوران فانتزی هم مردم موهوم «ساده زیست» بودند،   «اخلاق» را رعایت می‌کردند و به قول ملایان با یکدیگر «همدلی»‌داشته‌اند.  حتماً در انتخابات هم حضور چشمگیر داشته و به ملاممد خاتمی رأی می‌دادند!  و دوران معاصر نیز استعمار جهت تداوم شیوة زندگی «غارنشینی» در کنار همین «مردم» قرار گرفته و «لات» را در جایگاه برتر «قضاوت» می‌نشاند.   پیش از ادامة مطلب این مهم را یادآور شویم که «لات» از منظر حقوقی به فردی اتلاق می‌شود که از جایگاه واقعی اجتماعی‌اش خارج شده باشد.   همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،   «ارتکاب جرم» مستلزم خروج از جایگاه واقعی اجتماعی است!   به عبارت دیگر،  مسئولیت‌گریزی،  نظم‌شکنی،  و تهاجم به حریم فرد و جامعه ویژگی «لات» شمرده می‌شود.   به همین دلیل استعمار در همة زمینه‌ها،  به ویژه در زمینة هنر،  به «لات» نیازمند است.   سایت بی‌بی‌سی،  ‌مورخ 20 آوریل 2013،‌   یک «دانشجوی دکترای حقوق»‌ را در جایگاه «منتقد فیلم» نشانده تا تحجر و توحش آخوند را به ارزش بگذارد!   

 

مبنای استنتاجات ارائه شده در «نقد» کذا دو تأکید «مبهم» است.  نخست اینکه «فرهنگ» در جامعه با توحش «باورهای عام» رابطة مستقیم دارد!   دیگر آنکه،   اگر آثار هنری «محبوب و مقبول» واقع شوند،  می‌توانند در «تغییر» ساختار فرهنگی «تأثیر» بگذارند!  این مجموعه مبهمات پوچ و مطلق چنین القاء می‌کند که،  ‌از یک‌سو «فرهنگ» همان لجنزار «سنت» است،‌   و از سوی دیگر،   فقط آثار هنری‌ که می‌توانند از «قبول عام» برخوردار شوند در «تغییر» شرایط مرداب «موثر» هستند:‌ 


«گفته می‌شود که فرهنگ غالب یک جامعه با هنر و ادبیات تولید شده در آن جامعه رابطه‌ای مستقیم دارد [...] آثار هنری [...] خلق شده در بستر یک جامعه ـ  در صورت مقبولیت و محبوبیت ـ  می‌توانند [...] تأثیر بسزائی در تغییر ساختارهای فرهنگی آن اجتماع بگذارند[...]»

 

در همینجا بگوئیم،  آنچه «فرهنگ» می‌خوانند الزاماً ارتباطی با «مقبولیت» و «محبوبیت» ندارد،  و در این زمینه نمونه‌ها کم نیست.   از بتهوون گرفته تا رودن مجسمه‌ساز،  و از جیمز ‌جویس گرفته تا تی‌اس الیوت،   مقبولیت نزد عوام،  هزاران سال نوری با فرهنگ فاصله دارد.   شاید «حاجیه‌خانوم» به پیروی از آخوندها «فرهنگ» را با فیلم‌های «آکشن» هولیوود و کلیپ‌های یوتوب در ترادف یافته‌اند، کسی چه می‌داند؟!   ولی به هر تقدیر،   تأکیدات «حقوقی ـ هنری» و اخلاقی و ارزشی ایشان،   در واقع «بازتولید» همان چرندیاتی است که پیشتر به عنوان «آیات الهی»،  و دیگر احکام توحش به ما حقنه شده.   اینک بی‌بی‌سی می‌کوشد همین مبهمات مطلق را اینبار با توسل به کلید واژه‌های انتخاباتی باراک اوباما ـ ‌ ما می‌توانیم،   ما به تغییر نیاز داریم ـ  یک‌بار دیگر بر فرق ما ملت بکوبد،   چرا؟  چون در این شعارهای گوساله‌پسند،  همچون شعارهای هیتلر و دیگر مردم‌‌سالاران،  «هدف»،   «مسیر» و امکانات واقعی در ابهام قرار گرفته.   دلیل هم اینکه تنها از این طریق می‌توان افکار عمومی را پیرامون «نفی و خشونت» بسیج کرد.   به این ترتیب،   تهاجم به حریم خصوصی و سرکوب «آزادی بیان» به سادگی «توجیه» خواهد شد!   و اتفاقاً مطلب شیوای «بی‌بی‌سی» نیز در راستای همین مسیر مقدس تنظیم شده.   

 

به همین دلیل است که دانشجوی دکترای حقوق به خود اجازه داده نه تنها فیلم‌های دوران شاه را «مبتذل»‌ بخواند که پرسوناژ و کارگردان فیلم‌های پس از کودتای حاج روح‌الله را هم در دادگاه ارزش‌های پوچ «اخلاق سنتی» به محاکمه بکشد،   و با نفی «طنز» و نکوهش انتخاب آزاد فردی،  به تبلیغ برای توحش «احترام به جایگاه زن» بنشیند،  تا پایه‌های توحش آخوند را مستحکم‌تر نماید.

 

حاج خانوم فرموده‌اند،  در فیلم‌های قبل از انقلاب «زن» رقاص و آوازه خوان و روسپی بود؛   «زن مستقل» ‌وجود نداشت؛‌   در فیلم‌های بعد از انقلاب هم «مفاهیم والا» نداریم؛  ‌چندهمسری و ازدواج موقت به «موضوع خنده»‌ تبدیل شده و «قبح» اینگونه روابط از میان رفته،  و همین باعث شده شخصیت و حقوق زن پایمال شود!   بله،  زن رقاص و آوازه‌ خوان «مکروه» است و «استقلال» هم ندارد!   این مزخرفات نوینی است که می‌باید با خردجال «توهین به پیامبر» ‌جایگزین شود تا «اسلام عزیز» حاج خانوم دست نخورده باقی بماند:

            

«[...] قبل از انقلاب نقش زن در فیلم‌فارسی‌ها غالبا محدود به رقاصی و آوازه‌خوانی در کاباره‌ها، روسپیگری،  دختر یکی یکدانه لوس [...] و یا مادری ضعیف و مظلوم بود [...] زن به عنوان موجودی مستقل [...] در فیلم‌ها ساخته و پرداخته نمی‌شد[...]در حال حاضر بدنه اصلی [...] سینما [...] را عموماً فیلم‌های گیشه‌ای و عامه پسند تشکیل [می‌دهد] در این [...] فیلم‌ها [...] آنچه بیش از همه زمینه‌ساز خنده و دستمایه طنزهای موقعیت می‌شود،  پرداختن به روابط و مشکلات زن و مرد و نگاه کلیشه‌ای به آن‌هاست[...]‌ یکی از پربیننده‌ترین موضوعات مسئله چندهمسری و ازدواج موقت مردان است که [...]‌قصد خنداندن تماشاگر را دارد [...] آسیبی که از جانب این فیلم‌ها [...] به کل فرهنگ جامعه وارد می‌شود، [...] بین بردن قبح اینگونه روابط در بین عامة مردم است.[...]  این دسته از فیلم‌ها[...] ناخودآگاه باعث رواج بیشتر شوخی‌های جنسیتی و ضدزن،  هتک حرمت روابط و عواطف انسانی و پایمال کردن حقوق،  شخصیت و چهره زن در جامعه ایرانی می‌شوند[...

 

بله،  یاد بگیریم!   حقوق زن را «فیلم‌ها» و «شوخی‌های جنسیتی» پایمال می‌کند،   نه حمایت مستقیم شبکة استعمار از جایگاه سنتی زن!   اتفاقاً در آلمان نازی هم دولت بریتانیا از دستگاه هیتلر حمایت نمی‌کرد!   همش تقصیر فیلمساز بود؛   فیلم‌های عامه پسند درست می‌کردند که در آن با یهودیان شوخی دینی و نژادی می‌شد!   مردم می‌خندیدند،   و خندة‌ مردم به کشتار کمونیست‌ها و یهودیان و روشنفکران انجامید!  چمبرلن و یانکی‌ها وشرکاء در این میان هیچ نقشی نداشتند!   در ایران هم اشکال از تحجر احکام شریعت نیست؛   اشکال از «اوقات فراغت» است که طی آن مردم «جسارتاً»‌ می‌خواهند بدون مزاحمت چماقدار وقت‌شان را به دلخواه خود بگذرانند!   نه،   اینجاست که اشکال پیش می‌آید!  چه دلیلی دارد که «مردم» ایران خارج از نظارت لات و اخلاقیات لات قرار گیرند؟!   حتی پرسوناژ فیلم هم مجاز نیست ارزش‌های  لات را زیرپا بگذارد،   به ویژه که اینبار لات «مونث» و دانشگاه دیده است!   نوعی فاطمه «عین» مجهز به مدرک دکتری که در مورد پرسوناژ زن یک فیلم هم به قضاوت اخلاقی می‌نشیند،   و تلویحاً می‌گوید،   «یک زن روشنفکر خیانت همسرش را نباید بپذیرد!»  حال این پرسش مطرح می‌شود که اگر زنی بخواهد خیانت همسرش را نادیده بگیرد باید به مأمور گشت ارشاد بی‌بی‌سی هم حساب پس بدهد؟!   بله،   چرا که ایشان در جایگاه برتر نشسته،   و نه تنها وکیل خودخواندة همة زنان هستند که به عنوان قاضی برای همه تعیین‌تکلیف هم می‌فرمایند‍:‌   

 

«[...] فیلم من همسرش هستم،  اگر چه [...] به نظر می‌رسد که هدف نهایی فیلم نشان دادن بی‌گناهی و مظلومیت بخشی از زنان [...] ایرانی در زمینه چندهمسری و ازدواج موقت باشد، اما [...]‌ از بازگو کردن [...] خطابه‌های فمینیستی [...] و تأکید کلیشه‌ای بر انفعال شخصیت‌های زن فراتر نمی‌رود[...]در حالی [...] که رابطة خیانت‌ورزانه شوهر با منشی‌اش،  نه تنها از چشم همسر او پنهان نمی‌ماند،  بلکه این همسر با تمام روشنفکری‌اش [...]  با این قضیه کنار آمده [...]  زنی [...] که از قضا روشنفکر، مدرن،  هنرمند، اهل مطالعه و گوش دادن به موسیقی فاخر است برای برگرداندن مردی خیانتکار به زندگی‌اش از حربه‌هائی نامعقول [...] استفاده می‌کند،  چیزی نیست که بتوان آن را با معیارهای بخش عظیمی از زنان شهری امروز جامعه ایران منطبق کرد [...] بخش بزرگی از قشر زنان شهری و حتی روستائی مدت‌هاست که [...]نقشی منفعل و مجبور و ضعیف را به دوش نمی‌کشند[...] »

 

در لابلای این ترهات «دبستانی»،  پیام بوق استعمار چیست؟  شیپور استعمار عربده می‌کشد که  «زن روشنفکر» می‌باید از معیارهای اخلاقی گلة‌ «زنان شهری» یا روستائی پیروی کند!   به عبارت دیگر،  حد و حدود روابط «زن روشنفکر» و چارچوب رفتاری‌اش را «آخوند» در بی‌بی‌سی از هم اکنون تعیین کرده!   این زن روشنفکر با «خیانت» همسرش کنار آمده،   و این رابطه بین دو فرد بالغ برای لات‌ها قابل قبول نیست!   ولی وادار کردن دختر به ازدواج هیچ اشکالی نخواهد داشت؛  چرا که این رابطه یک‌سویه است و مورد تأئید‌ جامعه و تابع ارادة‌ «پدر!»   می‌دانیم که در صورت فراگیر شدن روابط دوسویه بین افراد بالغ در سطح جامعه،  مسائل و مشکلات عدیده‌ای برای استعمار به وجود خواهد آمد،   این است دلیل تریبون دادن بی‌بی‌سی به «حاج خانوم!»

 

بله گسترش روابط دوسویه ممکن است به «مردم»  امکان دهد که به چپاول دربار انگلستان و کاخ‌سفید در ایران هم بپردازند!   به این دلیل است که در ایران،   همچون دیگر کشورهای مسلمان‌نشین «مردم» از حق زندگی انسانی محروم‌اند.   لات و اوباش در داخل و خارج برای‌شان تعیین تکلیف می‌کنند؛   «ارزش»‌ می‌سازند تا تنور استعمار گرم بماند.  و بدون لشکر لات و چماقدار ممکن است زن‌ها به این صرافت بیفتند که می‌توانند خارج از چارچوب خانواده «زندگی»‌ فردی هم داشته باشند،   حتی خیانت همسرشان را هم نادیده بگیرند!  و اینجاست که گرداندن مرد با لباس زنانه در خیابان‌ها الزامی می‌شود،   تا لوطی و عنترهای مونث ومذکر سازمان سیا،  از روی لجبازی با حکومت،  حسین‌وار برای نشخوار «افتخارات» دست به قیام بزنند.   

 

مردها به مادر و خواهرشان «افتخار» کنند؛   ملایان هم فاطمه و علی و دوازده امام و حجاب و توحش و طهارت را مایة افتخار ملت ایران بدانند،   تا ببینیم تکلیف مصر و سوریه چه می‌شود. ببینیم  اسرائیل می‌تواند همانطورکه در ایران خوشرقصی کرد،‌   در آذربایجان هم طویلة اسلام را به راه اندازد و همانطور که در ترکیه‌،   اردوغان را به عنوان نخست وزیر اسرائیل استخدام کرده،  می‌تواند در باکو هم نخست وزیر تعیین کند،‌  یا نه؟   در اینصورت زنان باکو هم از «حق دیگ زودپز» ‌محروم خواهند شد!                       

 

ای کسانیکه ایمان آورده‌اید!   بدانید و آگاه باشید که دیگ زودپز با اسطوره‌ها و ارزش‌ها و عرصة ‌توحش «خانوادگی» در تضاد قرار گرفته،   و «انقلاب صنعتی»،  نگرش‌ انسان‌محور «مدرنیته»،  نظم اجتماعی «دمکراتیک» و خلاصه «حقوق انسانی» را تداعی می‌کند و ... و  «مومنان» وظیفه دارند،  به ویژه در «فیس بوک» برای تحکیم ارکان توحش «خانوادة سنتی» جهاد کنند،  تا به قول زنده‌یاد سعدی افشار آن را به «فیس‌پوک» تبدیل نمایند.   

 

چون  عموسام این بگفت،  به حکم قاضی مردی را با لباس زنانه در خیابان‌های مریوان گرداندند تا سناریوئی که برای ستایش چادر،  پوشش سنتی زن ‌در تهران با «مجید توکلی»‌‌ به صحنه آمده بود،  با ستایش پوشش سنتی زن کرد تکمیل شود.    بدون سرکوب زنان نمی‌توان فاشیسم را گسترش داد؛   و برای سرکوب زن کافی است او را در چارچوب توحش سنت‌ها،  یعنی در «خانواده» به بند بکشیم.   در این لجنزار است که زن همواره به عنوان مادر،   همسر، خواهر و ... «تحت قیمومت» مرد قرار خواهد گرفت. 

 
 
 

 


 


 


 


 


 


 


 


 


 


 

...

 

 

 

 

 

 

 

 

 
Share

یکشنبه، اردیبهشت ۰۱، ۱۳۹۲

بوستون و بندرعباس!


به استنباط ما انفجار بمب در ماراتون بوستون ابزاری بود برای پوشش دادن به عقب‌نشینی استراتژیک آتلانتیست‌ها در برابر روسیه.  به همین دلیل نیز سفر «تام دونیلون»،  مشاور امنیتی باراک اوباما به مسکو با کشتار در بوستون تقارن زمانی یافت!   در بریتانیا هم برای پوشش دادن به این عقب‌نشینی غیرقابل اجتناب،  جسد «مارگارت تاچر» را برگزیدند تا بتوانند در واقع مراسم ترحیم الیزابت دوم را برگزار کنند! 

 

به گزارش سایت تابناک مورخ،  21 آوریل 2013،   ناو گروه ناوگان نیروی دریایی روسیه در اقیانوس آرام در منطقة یکم نظامی بندرعباس پهلو گرفت.   یادآور شویم دو روز پس از مسافرت مشاور امنیتی باراک اوباما به مسکو،   یعنی در تاریخ 17 آوریل سالجاری،‌  همزمان با برگزاری مراسم ترحیم مارگارت تاچر در لندن،  سرگئی لاوروف،  وزیر امور خارجه روسیه وارد ترکیه شد و اینچنین بود که جنگ زرگری «ترکیه ـ اسرائیل» پایان گرفت،   و لوطی و عنترهای سازمان سیا،  به ویژه در تهران و ریاض  بمب‌گزاری و تروریسم را محکوم کردند.   نخست وزیر اسرائیل نیز ناچار شد با ارسال سلاح برای اسلامگرایان سوریه مخالفت کند!   در نتیجه،   معلوم شد بمب‌گزاران بوستون دو برادر از اتباع چچنی بوده‌اند!   از اینرو پس از برگزاری نشست «دوستان» سوریه در استانبول،   ‌دولت «مستقل» آلمان به مخالفان بشار اسد هشدار داد که از تروریست‌ها فاصله بگیرند!   

 

همه بدانند و آگاه باشند که دولت آلمان هم مانند دیگر اعضای ناتو،   با «تروریسم» مخالف است!   این مخالفت‌ها هم حکایت نمایش روحوضی «دادگاه نورنبرگ» است که با هدف تطهیر فاشیست‌ها در آلمان به راه افتاده بود و نتیجة درخشان این نمایش مهوع هم در برابر ماست!  ایجاد یک شبه‌دولت که تحت نظارت ارتش آمریکا راه نورانی هیتلر را همچنان ادامه می‌دهد و به گسترش فاشیسم در سطح جهان مشغول است.  فراموش نکنیم که تجزیة یوگسلاوی با «ابتکار» هلموت‌کهل،  نخست‌وزیر وقت آلمان فدرال آغاز شد!

 

با توجه به نقش «سازندة»‌ آلمان،  می‌توان به «حکمت» قدردانی از نسرین ستوده،  نمایش تابلوهای نقاشی میرحسین موسوی و همچنین اهداء جایزه به رحیم مشائی پی برد!   دولت آلمان به این توهم دچار شده که با این «عملیات» می‌تواند همچون دوران جنگ سرد در ایران به نفع واشنگتن سیاستگزاری کند و نانی به تنور انتخابات جمکران بچسباند،‌   تا تداوم این حکومت توحش‌پرور تضمین شود!   البته این تنها زیگفریدها نیستند که برای «انتخابات پرشور» جمکران له له می‌زنند!   به یاد داریم که ارتش ناتو،   از زبان «سولانا»،  نتیجة مذاکرات آلماتی را در گرو «انتخابات» حکومت توحش قرار داد.

 

خلاصه اگر همة لوطی و عنترهای سازمان سیا،  به ویژه در سایت‌های داس‌الله خواهان «شرکت مردم» در  انتخابات جمکران شده‌اند «دلیل موجه» دارد!   برگزاری «نمایش انتخابات» به اربابان حکومت اسلامی در لندن و واشنگتن امکان خواهد داد تا در افکار عمومی غرب،  ملت ایران را طرفدار «حکومت شریعت» بنمایانند و کشتار و تاراج ایرانیان را «موجه» و «خواست ملی» جا بزنند.   به عبارت دیگر ملت ایران با تمام وجود خواهان چنین حکومتی است!  حال که به «انتخابات» جمکران رسیدیم حضور اوباش،   از چپ‌نما و اصلاح‌طلب گرفته تا «ملی ـ مذهبی» بگوئیم،   جامعة «زنانه ـ مردانه»،   تعدد زوجات،   قصاص و سنگسار،  اخلاق‌گرائی و ولایت‌فقیه با «انتخابات» جور درنمی‌آید.  برگزاری «انتخابات» از سوی حکومتی که به گواهی شبه‌قانون اساسی‌اش،  و همچنین به گواهی 34 سال پیشینة‌ درخشان‌اش با هرگونه «مسئولیت» و «پاسخگوئی» بیگانه است،   در واقع حماقت و بیشعوری «نظام» و توحش حامیان غربی‌اش را به اثبات می‌رساند.   

 

ولی خوب!   حکومت جمکران پوشالی‌تر از آن است که از این حرف‌ها تأثیری پذیرد؛‌   این دستگاه موظف است در ایران از منافع ارباب پاسداری نماید.  ولی اوباش ساکن فرنگ که «مردم» را در بلندگوهای‌شان به شرکت فعالانه در انتخابات فرا می‌خوانند،  ظاهراً هم «استقلال» دارند،  و هم خود را «مخالف» حکومت جمکران جا می‌زنند،   بدون اینکه بدانند «نفی» و «مخالفت» و عدم ارائة یک نگرش منسجم اجتماعی،  سیاسی و فرهنگی فقط و فقط نشان آشکار فاشیسم است!  این فاشیست‌ها هستند که بجای مشخص کردن اهداف اجتماعی و سیاسی‌شان،  از تل موهوم «مردم» می‌خواهند که در نفی افراد و شرایط با آنان هم‌صدا شوند.  به عنوان نمونه وقتی «تاج‌زاده» با «استبداد آخوندی» مخالفت می‌کند؛  اکبر اعلمی می‌گوید،  «از اوضاع ناراضی است»؛  محسن رضائی می‌فرماید،  «ما به این وضعیت اعتراض داریم»،‌  جملگی در مسیر «نفی» و «خشونت» و انسان ستیزی گام برداشته‌اند.   

 

تفاوتی نمی‌کند که چه افرادی،  کدام طبقات اجتماعی،  و یا چه دولت‌هائی «نفی» ‌شوند.  اصل اساسی این است که فاشیسم با «زبان نفی»‌ پیوندی ناگسستنی داشته،  دارد و خواهد داشت.   قابل توجه «نفرت فروشان» از دینی گرفته تا بومی،   و به ویژه «کارگرپرستان» ساکن فرنگ که نان سازمان سیا سق می‌زنند و برای سلطنت‌طلب و «بورژوا» خط و نشان می‌کشند!   حضور آخوندهای چپ‌نما بگوئیم،  گذشت آن دوران شیرین!  در تاریخ 8 آوریل سالجاری مارگارت تاچر درگذشت و در تاریخ  17 آوریل 2013،‌  تحت عنوان برگزاری مجلس ترحیم وی در عمل برای الیزابت دوم مجلس ترحیم برگزار کردند!                    

 

همزمان با 87 امین سالگرد تولد الیزابت دوم،   ناو نیروی دریائی روسیه در بندرعباس پهلو گرفت و خلاصه «اقتدار صفویه» بر باد رفت!  هر چند دولت قدرقدرت جمکران اینک به پیروزی‌های بزرگی دست یافته.   بله،  حکومت مرده شویان اینک «می‌تواند»‌ در برابر اهداء نفت رایگان به ارباب،  مواد غذائی و دارو واردکند!  به عبارت دیگر،  پس از سه دهه «نبرد» آخوند با امپریالیسم رسیدیم به دوران امیرعباس هویدا!  یا همان شرایط مطلوبی که آتلانتیست‌ها از سال 1991 تا سال 2003 برای دولت صدام حسین فراهم آورده بودند تا هم سرکوب و تاراج ملت عراق را گسترش دهند،   هم برای تهاجم نظامی به این کشور و غارت منابع انرژی زمینه‌سازی نمایند.   شرایط اسف‌بار ملت عراق هم در برابر ماست و هیچ نیازی به تفسیر ندارد.   علیرغم تحمیل جنگ استعماری به ملت عراق،  هیچ دولتی در سطح جهان مسئولیت شرایط اینکشور را برعهده نخواهد گرفت؛‌  نه آمریکا و نه انگلستان،  و نه حتی دولت فعلی عراق!   دلیل هم روشن است؛  نظامیان آمریکا و انگلستان،   در رسانه‌ها از خاک عراق خارج شده‌اند!   اگر هم کالین پاول در سازمان ملل می‌گفت،   صدام حسین سلاح کشتار جمعی دارد،  «اشتباه» کرده بود!   شاهد بودیم که سایت «بی‌بی‌سی» هم از زبان برلوسکنی،   «اشتباهات» موسولینی را یادآوری کرد!

 

خلاصه،‌   بوق‌های محفل مرداک می‌باید در جایگاه «قضاوت» بنشینند و با مطرح کردن «اشتباهات» جنایتکاران و تاراج‌گران چهرة این تبهکاران را بیارایند.  به این ترتیب،‌  خواهند توانست از اربابان‌شان در دو سوی آتلانتیک سلب مسئولیت کنند!   بی‌دلیل نیست که بوق‌های استعمار تلاش دارد از طریق نفی «غیرقانونی» بودن «شکنجه»،  آن را «غیراخلاقی» معرفی کند!   در نتیجه،  اگر از منظر حقوقی شکنجه «جرم» شمرده می‌شود و شکنجه‌گر «مجرم» به حساب می‌آید،  ‌ این جانوران موذی شکنجه را «غیراخلاقی» می‌خوانند!   به این ترتیب کافی است سازمان سیا از اعمال «غیراخلاقی‌اش» در عراق،  افغانستان و ... و خصوصاً در اروپا و ایالات متحد «عذرخواهی»‌ نماید!   ولی این لات‌بازی‌ها دیگر کارآئی ندارد و انفجارهای بوستون شاهدی است بر این مدعا.   

 

رسانه‌ها هر چه می‌خواهند بگویند،   بمب‌گزاری در اماکن عمومی و کشتار غیر نظامیان،  شیوة رایج آتلانتیست‌ها بوده و هست.   به استنباط ما انفجارهای بوستون به دلیل ناکامی مشاور امنیتی باراک اوباما در جلب رضایت مسکو سازمان یافت.   البته در اینمورد می‌توان چندین سناریو ردیف کرد ولی موضوع وبلاگ ما سناریوهای «ممکن» و «محتمل»‌ نیست.   از اینرو به یک سناریو اکتفا می‌کنیم!

 

واکنش منفی مسکو به پیام امنیتی اوباما در ایالات متحد بحرانی به وجود آورد که در تاریخ 15 آوریل سال‌جاری ابتدا در بوستون و سپس در تگزاس در قالب انفجار بروز کرد.   و دروغ چرا؟   تصاویری که پس از  انفجار تگزاس منتشر شد در واقع تصاویر مرکز شهر اسلو پس از عملیات خرابکارانة‌ «بره‌ویک» را تداعی می‌کند؛   منطقة‌ جنگی،  بگذریم!   در هر حال،‌   آنچه اهمیت دارد عقب‌نشینی رسمی پادوهای آمریکا در اسرائیل،  ترکیه،  ‌آلمان و به ویژه در عربستان و جمکران است.   و به احتمال زیاد این عقب‌نشینی نیز پیامد حضور غیر‌منتظرة الیزابت دوم در مجلس ترحیم مارگارت تاچر باید باشد.   

 

یادآور شویم حضور پادشاه انگلستان در مجلس ترحیم نخست‌وزیران معمول نیست،  چرا که اینکار نهایت امر استقلال دربار از احزاب و سیاست‌مداران را به زیر سئوال می‌برد.   الیزابت دوم استثنائاً در مجلس ترحیم وینستون چرچیل حضور یافته بود،   آنهم به این دلیل که دولت چرچیل را «فاتح جنگ» بر علیه فاشیسم معرفی می‌کردند.   حال آنکه در کارنامة دولت تاچر،  چنین افتخاراتی دیده نمی‌شود.   در کارنامة تاچر جز سرکوب در انگلستان،  و طرفداری از آپارتاید و توحش‌طالبان در خارج از مرزها هیچ نیست.  خلاصه،   حضور الیزابت دوم در مراسم ترحیم چنین فردی نشان می‌دهد که دربار بریتانیا در واقع این مراسم باشکوه را برای ترحیم ملکه برگزار کرده بود! 

 

الیزابت دوم با حضور در مراسم ترحیم مارگارت تاچر،‌   در جایگاه واقعی‌اش،  یعنی در کنار طالبان ایران و افغانستان قرار گرفت.  و برنامة «خردجال» خیابانی و رسانه‌ای بر علیه «شخص» تاچر و اعتراض به مخارج هنگفت ترحیم «بانوی آهنین» برای پنهان داشتن چنین واقعیت‌هائی به راه افتاده بود!   بله «تمرکز بر افراد»،   در قالب ستایش یا نکوهش تفاوتی نمی‌کند،   در هر حال روندی است تهاجمی که از «فرد» سپر بلا برای «دیگران» می‌سازد تا از اینان «سلب مسئولیت» کند.   

 

داستان مبتذل «دختر بقالی» که به نخست‌وزیری انگلستان رسید در سایت بی‌بی‌سی،   و همچنین حکایت تلاش «پسر تاچر» برای کودتا در آفریقای جنوبی،  یا نژادپرستی دختر تاچر،‌  همچون دوستی بانوی آهنین با پینوشه تلاشی است بیهوده برای نوشتن نژادپرستی،  کودتاچی‌گری و فاشیسم حاکمیت انگلستان به حساب «دختر بقال!»   باید از مسئول محترم و بافرهنگ بی‌بی‌سی بپرسیم مگر جنابعالی پدرتان را خودتان «انتخاب» کرده‌اید که مارگارت تاچر را «دختر بقال» معرفی می‌کنید؟  می‌بینیم که وحشی‌گری قلمزن‌های جمکران از کدام محافل سرچشمه می‌گیرد!         

 

ولی به هر تقدیر،‌  همانطور که شاهد بودیم،  در تاریخ 17 آوریل 2013،‌  الیزابت دوم در واقع از جایگاه سنتی سلطنت بریتانیا خارج شده،   در کنار نژادپرستان،  «حامیان طالبان» و «طرفداران جنگ سرد» نشست.   دیک چنی، کیسنجر، ‌ ‌هیلاری کلینتون،  سلطان قابوس،  نتانیاهو و ... و خلاصه تمامی تفاله‌های طرفدار کودتا و اسلامگرائی نیز در این مراسم حضور داشتند.   ولی جرج اوسبورن،   گل‌سرسبد محفل بیلدربرگ از همه بیشتر ماتم گرفته بود!   همچنانکه در وبلاگ «موشک و مینی‌ژوپ» هم گفتیم،   مسافرت پوتین به آلمان و هلند که در رسانه‌های مرداک به سکوت برگزار شد،  محفل بیلدربرگ را سخت متزلزل کرده،  و به دربار هلند نیز امکان نخواهد داد تا از طریق پاپ فرانسیس و فاشیست‌های آرژانتین در ایران دست به سیاستگزاری بزند.   

 

پس از مسافرت پوتین به هلند،   ابتدا شاهد تغییر ریاست کلیسای کاتولیک در فرانسه بودیم.   این تغییر را پیشتر نیز در دو برهة سرنوشت‌ساز یعنی در سال‌های 1975 و 1981 تجربه کردیم،   و با توجه به اعلام مواضع نوین پاپ فرانسیس،  به نظر می‌رسد شاهد پایان دوران نکبت‌بار حکومت محفل الیزابت دوم در اروپا باشیم.   دو روز پس از برگزاری مجلس ترحیم «نمادین» الیزابت دوم،   پاپ فرانسیس مخالفت واتیکان را با «نفرت فروشی»،  یعنی تبدیل دین به ایدئولوژی توسط اخلاق‌گرایان،  و به ویژه افراط‌گرایان راست‌گرا و چپ‌گرا اعلام داشت.   فرانسیس اول به صراحت گفت که ساختن ایدئولوژی استبدادستیز از دین،   یک نگرش انحرافی است.   به عبارت دیگر،   ایدئولوژی سیاسی‌ای که امثال هاناآرنت،  چامسکی،  فوکویاما،  پاپ ژان‌پل دوم و دیگر متفکران سازمان سیا مبلغ آن بوده و هستند، از سوی واتیکان محکوم شد!   و این محکومیت خبر بسیار خوشی است!   مشروح اظهارات پاپ در سایت واتیکان موجود است و سایت فیگارو،‌  مورخ 19 آوریل 2013  نیز بخشی از سخنان وی را منتشر کرده.

         

با توجه به این تحولات پایه‌ای است که 87 امین سالگرد تولد الیزابت دوم،‌  با حضور ناو روسیه در بندرعباس تقارن یافته.   به گزارش سایت نووستی،‌مورخ 21 آوریل سالجاری، ناو روسیه تا 24 آوریل در بندرعباس خواهد ماند.   به عبارت دیگر،‌ طی نشست «ناتو ـ روسیه» که در تاریخ 23 آوریل در بروکسل برگزار می‌شود،  ناوجنگی روسیه در بندرعباس حضور دارد.  اگر به یاد داشته باشیم،  ‌ در تاریخ 29 آذرماه سال 1391  ـ 19 دسامبر 2012  ـ  یعنی پس از مسافرت ولادیمیر پوتین به ترکیه نیز ناو «مارشال شاپوشینکوف» نیروی دریائی روسیه در بندرعباس پهلو گرفته بود.

 

 ...