جمعه، اردیبهشت ۳۰، ۱۳۹۰



کپل و کراوات!
...


سخنرانی باراک اوباما،   رئیس جمهور ایالات متحد در وزارت امور خارجة این کشور،  پیامد منطقی تزلزل محور «فرانسه ـ پاکستان»، ‌ و به طور کلی تضعیف اتحادیة اروپا در برابر «بریکس» است.   بله،  آزادی مشروط رئیس مستعفی صندوق بین‌المللی پول،   اخراج وابستة نظامی اسرائیل از روسیه،   و به ویژه تأکید اوباما بر بازگشت اسرائیل به درون مرزهای سال 1967،  مسئولان «فستیوال کن» را واداشت تا در برابر اظهارات هیتلرپرستانة «وان ‌تریر» موضع تندی اتخاذ نمایند!   برای جبران این ضربات مهلک بود که اتحادیة اروپا لگدی نثار جمهوری آذربایجان کرد!   دلیل هم اینکه در این جمهوری «چادرنوازی» رواج ندارد!  کافی است به تصاویر برندگان مسابقة‌ «یورویژن» نگاهی بیاندازیم تا به دلایل واقعی دفاع اتحادیة کذا از «حقوق بشر» در آذربایجان پی ببریم.   اعضای این اتحادیه پاکستان را به نقض حقوق بشر متهم نمی‌کنند،  چرا که مرکز توحش اسلام است.   اما  کشورهای مسلمان نشینی که زنان را به پوشش نمادبردگی موظف نکرده‌اند،   از سوی این اتحادیة مفلوک به نقض حقوق بشر متهم خواهند شد.  چرا که در قاموس اعضای این اتحادیه،   «انسان» موظف است بومی و دینی باشد.   در نتیجه،  در کشورهای مسلمان‌نشین،  «حجاب» اجباری برای تأمین منافع اتحادیة کذا از الزامات به شمار می‌رود.

تزلزل همزمان در ریاست صندوق بین‌المللی پول و برباد رفتن آرزوهای حزب سوسیالیست فرانسه جهت اعزام «دومینیک شتروس‌ ـ کن» به کاخ الیزه،   با سکوت مرگ‌بار رسانه‌های جمکران و دروغ‌پراکنی‌ بوق‌های تفنگ‌فروشان دو سوی آتلانتیک همراه شد.   در همین راستا،   «نیویورک تایمز» ادعا کرد،   حکومت جمکران پیش از رخدادهای 11 سپتامبر در جریان این حملات تروریستی بوده!   از سوی دیگر،   «یدیدآهارونوت»،   که از اخراج وابستة نظامی اسرائیل توسط روسیه،   آنهم به جرم جاسوسی سخت دلخور شده،   می‌نویسد خراب‌کاری در تأسیسات هسته‌ای جمکران به فرمان ولادیمیر پوتین صورت گرفته!   مشروح ترهات نیویورک تایمز و چرندیات آن رسانة اسرائیلی در سایت «نازنازی» رادیوفردا در دسترس مشتاقان قرار دارد.  
       
سکوت رسانه‌های حکومت اسلامی پیرامون رسوائی رئیس صندوق بین‌المللی پول،   از سرسپردگی حکومت جمکران به محفل اسرائیل‌پرستان دو سوی آتلانتیک پرده برداشت.  به یاد داشته باشیم که رسانه‌های این حکومت چگونه هم‌صدا با «بوق»‌ جنگ فروشان تجاوز به حریم خصوصی  برلوسکنی،  نخست وزیر ایتالیا را در دستورکار خود قرار داده بودند و از میهمانی‌های شبانة وی چه حکایات‌ها که برای‌مان نقل نمی‌کردند،   ولی همین بوق‌های زنگ زده تجاوز «دومینیک شتروس‌ ـ کن» به  یک زن،  که به گفتة رسانه‌ها مسلمان و «محجبه» بوده و افتخارکارگری در هتل عالیجناب را داشته سکوت اختیار نموده‌اند!   باید پرسید چرا؟                 

پاسخ روشن است،   «دومینیک شتروس ـ کن» به یک محفل خاص تعلق دارد و همین محفل تاکنون بر تمام جنایات‌اش سرپوش گذارده و او را از ناکجاآباد به جایگاه ریاست صندوق بین‌المللی پول رسانده.   نیازی به توضیح نیست که بگوئیم تجاوز همسر «آن سنکلر»  به کارگر «سوفی‌تل» در نیویورک  نخستین جرم ایشان نیست؛   همچنان که در وبلاگ «اسمال در سوفی‌تل» گفتیم،   «مسیو اسمال» یک جنایتکار جنسی است و در این زمینه از «مدیران با تجربه»  به شمار می‌رود و ریاست ایشان بر صندوق بین‌المللی پول نیز جز این دلیلی نمی‌تواند داشته باشد؛   در امر مقدس تجاوز کمتر «مدیری» به پای ایشان می‌رسد.   اما پس از ماجرای تأسف‌بار«سوفی‌تل»،   معلوم شد «مسیو اسمال»،   به ویژه در میان اعضای مونث حزب سوسیالیست و نخبگان اتحادیة اروپا طرفداران فراوان دارند!   طرفدارانی که در کمال حماقت و وقاحت هم ارتباط جنسی رئیس و مرئوس،   و هم «تجاوز جنسی» را از جمله «حریم خصوصی» افراد به شمار می‌آورند!  حال آنکه به هیچ عنوان چنین نیست!

چرا که هم ارتباط جنسی رئیس با مرئوس،   و هم تجاوز به عنف در استفادة‌ سوء از «زور» و «قدرت» و «برتری» ریشه دارد.   اولی از موضع برتری «جایگاه اجتماعی»،   و دومی از موضع «برتری فیزیکی» اعمال می‌شود و هر دو،  از منظر حقوقی «جرم»  به شمار می‌آید.    «ارتکاب جرم»،   بنابرتعریف «نقض قانون» است و در یک جامعة بهنجار «مجرم» نمی‌تواند با توسل به «حریم خصوصی» از مجازات در امان بماند.   اما با توجه به افشای سوابق درخشان «شتروس‌ ـ کن» به ویژه در زمینة تجاوز جنسی،  گویا ایشان در اتحادیة اروپا از جایگاهی «فراقانونی» برخوردار بوده‌اند.

وارد جزئیات نمی‌شویم،   ولی رئیس مستعفی صندوق بین‌المللی پول یک بیمار روانی خطرناک است؛  روز گذشته،   دادستان نیویورک با اشاره به اینکه،  آنحضرت در برابر «انگیزه‌های‌شان تاب مقاومت ندارند» و نمی‌باید «آزاد» شوند،  تلویحاً به این موضوع اشاره داشت.   اما با توجه به این مهم که  نامزد محبوب حزب سوسیالیست فرانسه از ریاست صندوق بین‌المللی پول رسماً استعفا داده بود،   قاضی دادگاه با صدور حکم آزادی مشروط برای «شتروس‌ ـ کن» در واقع حکم مرگ اقتصادی ایشان را نیز همزمان صادر کرد.   به ویژه که وکیل وی به قاضی گفت،  «این فرد، مرد محترمی است،  و هرگز فرار نخواهد کرد» و    قاضی هم اظهارات وکیل را پذیرفت!  در نتیجه قرار شد «شتروس‌ـ کن» که بسیار «محترم» است،   یک میلیون دلار پول نقد به دادگاه بدهد،  5 میلیون دلار هم در بانک وثیقه بگذارد و به خرج خود یک محافظ مسلح استخدام کند تا شبانه روز مراقبت از ایشان را برعهده گیرد.    از سوی دیگر «آن سنکلر»‌ همسر «دلبند» ایشان جهت سکونت «آقا» یک آپارتمان اجاره کردند که می‌باید در آن دوربین مداربسته کار بگذارند و «شتروس‌ ـ کن» تا روز محاکمه حق خروج از  آپارتمان کذا را هم نخواهد داشت.   علاوه بر این،   رئیس مستعفی صندوق کذا موظف است یک دستبند الکترونیک هم به دست مبارک‌اش داشته باشد.   این برنامة دلچسب  حدود سه هفته ادامه خواهد داشت و طی اینمدت وکلای ایشان تمام امکانات را به کار می‌گیرند تا درمورد گذشتة شاکی،   یعنی کارگر بخت‌برگشتة هتل تحقیقات کنند؛  باشد که کارآگاهان خصوصی جهت رسوا کردن «کارگر هتل» راهی بیابند و جناب رئیس را از قید زندان برهانند و... و خلاصه بگوئیم همة راه‌ها برای خرج تراشی و خالی کردن جیب همسر دلبند آن «مرد محترم»،‌  و نامزد محبوب حزب سوسیالیست فرانسه باز است.

حزبی که هنوز شهامت ندارد کارت عضویت یک جنایتکار را باطل کند و تشکیلات خود را از زنجیر اسارت «محفل فابیوس» برهاند،   و همسری که نمی‌تواند در چنین شرایطی «شتروس‌ ـ کن» را رها کند،  چرا که ازدواج‌های محفلی هم «مقررات» خودش را دارد!   به همین دلیل بود که پس از صدور حکم آزادی مشروط «شتروس‌ ـ کن»،  ‌ مادام سنکلر هنگام خروج از دادگاه بس آشفته و زار می‌نمود؛   خلاصه هوا بسیار ناجوانمردانه «پس» است!   همزمان با قطعی شدن محاکمة «شتروس ـ کن» در ینگه دنیا،   موضوع  محاکمة ژاک شیراک،  رئیس جمهور سابق فرانسه نیز بار دیگر  در این کشور مطرح شد!

ژاک شیراک از مدافعان «اسلام خوب» و تجهیز حکومت جمکران به سلاح اتمی است.  به عبارت دیگر ایشان از طرفداران سیاست «شهرک‌سازی» به شمار می‌روند و مسلماً از پیشنهاد اوباما مبنی بر «بازگشت اسرائیل به مرزهای سال 1967» استقبال نخواهند کرد.   مقامات جمکران نیز از پیشنهاد مذکور به گریه افتاده‌اند،   چرا که در صورت استقرار صلح در منطقه،  اینان می‌باید دکان نبرد خیالی با آمریکا را تعطیل کنند.   این است دلیل نشستن بنیامین نتانیاهو در سنگر نبرد با آمریکا و برملا شدن هم‌سوئی نخست وزیر اسرائیل با حکومت جمکران.  پس از سخنرانی اوباما،   سعید جلیلی،  نوچة کاترین اشتون مقامات آمریکا را به تناقض‌گوئی و فریب متهم کرد و فیگارو،   مورخ 20 مه 2011،   به نقل از نخست وزیر اسرائیل بازگشت این کشور به مرزهای قانونی‌اش را منتفی دانست!     

خلاصه پنجمین ماه سال میلادی 2011  با شکستن کاسه و کوزة جنگ‌فروشان دو سوی آتلانتیک در کشور پاکستان آغاز شد.  از شواهد چنین برمی‌آید که در آخرین ساعات روز اول ماه مه سالجاری،   در نزدیکی اسلام‌آباد،‌   چند فرماندة ارشد «القاعده» در یک محلة «نظامی ـ امنیتی» به قتل رسیدند و آمریکا ناچار شد این عملیات را به حساب خود نوشته و «خبر» قتل بن‌لادن را در سراسر جهان پخش کند!   چندی بعد،  دنبالة همین عملیات به «صندوق بین‌المللی پول» رسید و «شتروس‌ ـ کن»،    یعنی «بن‌لادن» اقتصادی دستگیر و زندانی شد.   اما صندوق بین‌المللی پول که سهامدار عمدة آن آمریکاست،   حاضر نبود این گوهر گرانبها را از دست بدهد،   دلیل هم اینکه طبق سنت مقدس نزولخواران دو سوی آتلانتیک ریاست صندوق کذا ارث پدری اروپای غربی به شمار می‌رفت.   اما همچنانکه در وبلاگ‌ «اسمال در سوفی‌تل» هم گفتیم،   شرایط تغییر کرده!   

اتحادیة اروپا در برابر گروه «بریکس»،   شامل هند،‌  چین،  روسیه، ‌ برزیل و آفریقای جنوبی متزلزل شده و اعضای این گروه «تداوم وضع موجود» را نخواهند پذیرفت.   در نتیجه،   ایالات متحد ناچار به عقب‌نشینی شد و از زبان «تیموتی‌گیتنر»،  ‌ بر تغییر ریاست صندوق مذکور تأکید کرد.   برای پوشش دادن به این عقب‌نشینی چشمگیر بود که در آستانة سفر نخست‌وزیر اسرائیل به ینگه دنیا،   باراک اوباما نیز خواهان بازگشت اسرائیل به درون مرزهای قانونی‌اش شد.

مهم‌ترین بخش سخنرانی باراک اوباما که در وزارت امور خارجة آمریکا ایراد شد تأکید بر این «بازگشت» بود.   این است پیامد فروپاشی محفل «شتروس‌ ـ کن.»   محفلی که تحت نظارت لندن در کشور فرانسه فعال است و همزمان از تجاوز اسرائیل به خاک دیگر کشورها و تجهیز حکومت جمکران به سلاح اتمی حمایت کرده.    در گیرودار جنجال رسانه‌ای  پیرامون عملیات غرورآفرین «شتروس‌ ـ کن»،   و در آستانة ورود بنیامین نتانیاهو به واشنگتن،   شبکة «بی. اف. ام.  تی. ‌وی» اعلام داشت،  آمریکا بازگشت اسرائیل به درون مرزهای قانونی‌اش را مطرح نخواهد کرد!    اما سخنرانی اوباما آب پاکی را روی دست حضرات ریخت و همزمان نیز اعلام شد،   «شتروس ـ ‌کن» به جرم تجاوز تحت تعقیب قانونی قرار خواهد گرفت.   جالب اینکه،   شبکة کذا پیشتر هم با استعفای «شتروس ـ کن» مخالفت می‌ورزید!   بن‌لادن اقتصادی هم قصد نداشت استعفا بدهد؛  اما پس از دخالت «تیموتی گیتنر»،  صندوق بین‌المللی پول از استعفای رسمی ایشان خبر داد.   و اینجا بود که رسانة مذکور با جنجال پیرامون امکان خودکشی «شتروس ـ کن» در زندان،   تلویحاً خواهان قتل وی  شد!   از اینرو وکلای ایشان با پرداخت وثیقه و سپردن تعهد کتبی و ...  حکم آزادی مشروط بن‌لادن اقتصادی را از قاضی گرفتند تا در صورت لزوم بتوانند،  جهت حفظ پرستیژ محفل‌شان،  سر مبارک آنحضرت را بی‌سروصدا زیر آب کنند.   اصولاً راه همة بن‌لادن‌ها به آب ختم می‌شود.  

محفل کذا را در اینجا رها می‌کنیم و می‌پردازیم به اصل مطلب،   یعنی به سخنرانی اوباما در وزارت امور خارجة ایالات متحد.   این سخنرانی نشان داد که «بن‌لادن» همچنان سیاست خارجی آمریکا را تعیین می‌کند.   در دورة‌ والکربوش،  «بن لادن» با آمریکا دشمن بود و ابزار ‌جنگ به شمار می‌رفت،   در دوران اوباما بن‌لادن مدافع «چنج» در مصر و تونس شده،   و  جالب اینکه اوباما نیز همین «چنج» را در تهران می‌طلبد! 

در دورة جرج بوش،   یانکی‌ها برای چپاول منطقه ادعا می‌کردند با «بن‌لادن» می‌جنگند،  در نتیجه لازم بود بن‌لادن زنده بماند!   در دورة اوباما،   به ویژه پس از عملیات «اسلام‌آباد» گاوچران‌ها مصلحت خویش را در  انتشار «خبر» مرگ بن‌لادن دیدند.  سپس او را به ابزاری جهت تشویق «آشوب» در کشورهای مسلمان نشین تبدیل کردند تا از یکسو با صدور «انقلاب‌اسلامی » به این مناطق آرزوی امام روشن ضمیر میرحسین را برآورند،   و از سوی دیگر به حکومت جمکران برای ایجاد آشوب چراغ سبز بدهند.   شاید از این مفر گلیم پارة اسرائیل را از آب بیرون کشند و این خرک لنگ را به منزل برسانند.   اما حضورشان بگوئیم سخت در اشتباه‌اند!  

سخنرانی‌ باراک اوباما در هم‌سوئی کامل با آخرین «پیام ویدئوئی» منسوب به بن‌لادن تنظیم شده بود.   علامت تعجب هم نمی‌گذاریم،   همچنانکه در وبلاگ «کفاشی سیا» گفتیم،  با انتشار «خبر» قتل بن‌لادن،  «باراک اوباما» بالاجبار می‌باید رسماً بجای وی بنشیند.   این است دلیل طرفداری بن‌لادن از «انقلاب‌های» تونس و مصر.   این به اصطلاح انقلاب‌ها،   نه تنها هر دو  کشور را در هرج و مرج فرو برده،   که برای نجات اسرائیل از افلاس،   در کشور لیبی نیز جنگ داخلی به راه انداخته!   پس بشتابید برای «انقلاب» تا «ما»،   یعنی آمریکا مجبور نشویم  همچون نمونه‌های افغانستان و عراق،  جهت استقرار دمکراسی در کشورتان دست به لشکرکشی  بزنیم.   این بود محور اصلی سخنرانی اوباما در وزارت امور خارجة یانکی‌ها.   دنبالة‌ این سخنرانی مزورانه را نیویورک تایمز به خیال خود،   با انتشار «خبر» همکاری جمکران با بن‌لادن در سوءقصدهای نیویورک تکمیل کرد!                  

ایجاد آشوب با هدف براندازی،   به ویژه در کشورهای نفت‌خیز،   سیاست خارجی دستگاه اوباماست که به لشکرکشی هم نیازی ندارد.   این سیاست در سال 1357 در ایران اعمال شده و نتایج درخشان آن هنوز در برابر ماست:   تحمیل حکومت آخوند بر ملت ایران،  جهت تداوم سیاست استعماری «شیخ‌وشاه»؛   البته به نام آزادی ملت ایران!   هر چند این نوع حکومت به گواهی تاریخ معاصر در واقع به کام دولت آدمخوار اسرائیل و اربابان‌اش در غرب بوده و خواهد بود.   اما به دلیل درهم شکستن کاسه و کوزة چپ‌نمایان اسرائیل‌پرست که با جنجال «شتروس ـ کن» آغاز شد،  نیویورک تایمز نیز رسماً به زمینه سازی جهت تهاجم نظامی به ایران پرداخت و رسانه‌های جمکران نیز همزمان با گسترش جنگ زرگری به معنویات چنگ انداختند.   

«نبرد» بی‌امان کیهان و حنازرچوبه را از دست ندهید!   این جنگ تن‌به‌تن فقط با هدف بازارگرمی برای همان جریانی به راه افتاده که مرده‌شویان آن را «جریان انحرافی» لقب داده‌اند.   و اما مهرنیوز نیز جنگ «خونینی» را با «ظواهر غرب» آغاز کرده!

به گزارش مهرنیوز،  مورخ 29 اردیبهشت‌ماه سالجاری،  آخوند قرائتی در همایش «اخلاق در وکالت» سخنان شیوائی بر زبان رانده که چارچوب «اخلاق» و «وکالت» را در ذهن علیل آخوند جماعت مشخص می‌کند.   در این اظهارات قرائتی «حقوق نطفه» را بجای حقوق انسانی نشانده و وکالت را نیز «عبادت» معرفی کرده:

«حقوق از [...] نطفة انسان آغاز می‌شود [...] مردم از طریق رسانة ملی با حقوق خود آشنا شوند [...]»

بله همة نطفه‌ها برای آشنائی با حقوق خود،  می‌باید تلویزیون جمکران را حتماً تماشا کنند!   قرائتی در ادامة اظهارات ابلهانه‌اش می‌گوید،   کراوات هیچ خاصیتی ندارد،  آنرا باز کنید و بندة خدا باشید.  ولی این «فیلسوف» گرانقدر که همه چیز را در بندگی و «خاصیت» می‌جوید،  نمی‌گوید در این گرمای تابستان خاصیت دستاری که بر کلة پوکش بسته چیست!   باری آخوند قرائتی در ادامه فرموده،  وکیلی که بندة‌ خداست،   بجای دفاع از حقوق موکل‌اش، می‌باید  در مورد او قضاوت ‌کند:    

« [...] کراوات [...] نه شما را گرم می‌کند نه می‌پوشاند و نه نشانة شخصیت شما است بهتر است آن را باز کنید [...] شما اول باید بنده خدا باشید بعد وکیل [...] اگر [موکل شما]  ناحق می‌گوید دفاع از او و کسب درآمد از این دفاع حرام است [...] وکالت عبادت است [...]»

چه سخنان حکیمانه‌ای!   این است مفهوم «وکالت» در صدر اسلام.   همچنانکه گفتیم ویژگی آخوند مرزشکنی و انسان‌ستیزی است.   از اینرو لندن و واشنگتن به حکومت‌های اسلامی ارادت ویژه دارند.   قرائتی کیست که به خود اجازه می‌دهد وکیل را در جایگاه قاضی بنشاند و در مورد پوشش دیگران نیز قضاوت کند؟   یک اوباش دستاربند که می‌گوید کراوات از آنجا که کسی را گرم نمی‌کند و نمی‌پوشاند،  پس کسی حق ندارد از آن استفاده کند.  شاید به همین دلیل دیروز «شتروس ـ کن» بدون کراوات در دادگاه حضور یافته بود تا بندگی خود را به اثبات برساند،  بگذریم!   مسلماً قرائتی ریش و پشم و دستار آخوند جماعت را منبع فواید بسیار می‌داند؛   فوایدی که فرصت نشده به آن‌ها اشاره داشته باشد.   دستار قرائتی از آنجا که منافع طویلة مک‌کارتی را مد نظر دارد،   مسلماً بسیار «مفید» است.  و اما ریش ایشان از آنجا که کپل ارباب را در لندن گرم نگاه می‌دارد؛   نه تنها مفید،  که نشانگر شخصیت برجستة ایشان نیز هست!  
          
      













...


 






Share


...

سه‌شنبه، اردیبهشت ۲۷، ۱۳۹۰



اسمال‌ در سوفی‌تل!

....

 


دستگیری بن لادن اقتصادی در نیویورک،   رویاهای اسرائیل‌پرستان اسلام‌پناه جهت بازگشت به دوران «میتران روشن‌ضمیر» در فرانسه،  و زمینه‌سازی برای سازمان دادن به کودتای «مردمی» در ایران را به کابوس تبدیل کرد،   و هر آنچه رادیوفردا و بی‌بی‌سی با طبل زدن برای نهضت عاظادی و مه‌رویان ساحل خزر رشته بودند پنبه شد!    

«آی لاو آمه‌ریکا!»   شنبة گذشته پلیس نیویورک «بن لادن اقتصادی» را زنده دستگیر کرد و مخالفت رئیس دادگاه با «آزادی مشروط» رئیس صندوق بین‌المللی پول،   پیام روشنی برای محافل اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرست در دو سوی آتلانتیک فرستاد.   محافلی که در انگلستان ویراست دوم تاچریسم انسان‌ستیز را به قدرت رسانده،   و رویای بازگشت فرانسه به گذشتة‌ نورانی «فرانسوا میتران» در سر می‌پروراندند.   حضرات خواهان بازگشت به شرایطی بودند که در آن محافظه‌کاران لندن دست در دست سوسیالیست‌های آبدوغ‌خیاری پاریس راه را برای گسترش وحشیگری اسرائیل از طریق خودبراندازی حکومت جمکران و نشاندن «شاه» بجای «شیخ» هموار ‌کنند.           

پس از نخست‌وزیری مارگارت تاچر در انگلستان،   محافل اسرائیل‌نواز و اسلام‌پناه،  منافع خود را در حاکمیت سوسیالیسم کشکی فرانسوا میتران دیدند.   و اینچنین بود که حدود پنج ماه پس از استقرار ریگان در کاخ سفید،   فرانسوا میتران نیز با کسب «آراء مردم» فرانسه پای به کاخ الیزه گذاشت و در دو سوی آتلانتیک «لات‌سالاری» و «اوباش‌پروری» به اوج رسید. از مناطق «مسلمان نشین» هیچ نمی‌گوئیم؛   چرا که دولت‌های پوشالی در این مناطق به ویژه حکومت اسلامی جمکران جیره‌خواران غرب بوده و هستند.   پیش از ادامة مطلب،  در رابطه با معرفی کتاب «هوشنگ نهاوندی» در رادیوفردا،  مورخ 26  اردیبهشت‌ماه سالجاری یادآور شویم،  این کتاب پروپاگاندی است برای القاء یک دروغ بزرگ  به مخاطب؛  و آن انکار ارتباط مستقیم حکومت کودتائی «شیخ» است با حکومت کودتائی «شاه».

آن‌ها که برای نهاوندی‌ها قلم‌فرسائی می‌کنند می‌خواهند دروغ‌های شاخدار تولید طویلة مک‌کارتی را به عنوان «رخدادهای تاریخی» کشور ایران به مخاطب حقنه کنند.   حضورشان بگوئیم،    حکومت ایران یک حکومت دست‌نشاندة نظامی است که از سال 1921 توسط استعمار بریتانیا و با موافقت حاکمیت شوروی پایه‌ریزی شده.   این حکومت جهت ایجاد آلترناتیو در بطن خود،  حوزة علمیة ویژة دربار را نیز در قم تأسیس کرد.   در واقع،   کودتای 22 بهمن 1357 «تداوم منطقی» کودتای آیرون‌ساید بود.   اما پس از فروپاشی اتحاد شوروی و تغییر شرایط منطقه‌ای،   و به ویژه با در نظر گرفتن لگد محکمی که اخیراً صندوق‌ بین‌المللی پول دریافت کرد،   امکان تداوم دور باطل «شیخ‌وشاه» و حکومت مقدسات دینی و بومی دیگر در ایران وجود ندارد.   هر چند کارفرمایان «رادیوفردا» همچنان به «عوامل» گذار استعماری از شیخ به شاه و بالعکس،   یعنی به پیشخدمت‌های رمزی کلارک در نهضت‌عاظادی و جبهة‌ملی امید بسته‌اند!   البته ما نمی‌خواهیم حضرات را ناامید کنیم،   ولی  رسوائی «دومینیک شتروس ـ ‌کن»،   رئیس صندوق بین‌المللی پول،  در آستانة ملاقات با صدراعظم آلمان و شرکت در نشست وزرای اقتصاد «منطقة یورو» پیام‌ بسیار مهمی دارد.   و آن اینکه صندوق کذا می‌باید بر سیاست اعمال «کودتای مالی» در اروپا،   یعنی مقروض کردن کشورهای منطقة یورو با توسل به ادعای «بحران اقتصادی» نقطة پایان بگذارد.

همچنانکه شاهدیم اتحادیة‌ اروپا هر هفته در یونان،  اسپانیا،  پرتقال،  ایرلند و ... «بحران اقتصادی» کشف می‌فرماید و ضمن هشدار به دولت‌های بحران زده،   به آنان وام اعطا می‌کند!  ولی این ‌عمل خداپسندانه به این شرط صورت می‌گیرد که فشار بر طبقات متوسط و کم درآمد در این کشورها افزایش یابد!   البته به ادعای اقتصاد‌دانان اتحادیة کذا،   آلمان،  فرانسه و انگلستان نیز از سوی همین بحران موهوم تهدید می‌شدند،   و به همین دلیل بود که دولت‌های مربوطه «راه حل» را در کاهش خدمات اجتماعی و افزایش فشار بر طبقات متوسط یافتند.   اما مورد یونان،  پرتقال و اسپانیا مسئله متفاوت بود؛  صندوق بین‌المللی پول هر بار برای «کمک»،   و در واقع جهت ممانعت از نفوذ اقتصادی چین و روسیه به اینان وام‌های کلان «حقنه» می‌کرد.   نیازی به توضیح نیست ولی عملیات صندوق کذا در واقع تجاوز به حقوق ملت‌هاست،   چرا که زمینة‌ بیگاری و پرکردن جیب نزول‌خواران «نازنازی» در «سیتی» و «وال‌استریت» را فراهم می‌آورد.   بی‌دلیل نبود که «دومینیک شتروس‌ ـ کن» یعنی یک جنایتکار سرشناس جنسی را به ریاست صندوق کذا گماشته بودند.

همه از سوابق این جانور وحشی آگاه بودند،   ولی هیچکس زبان به شکایت نمی‌گشود؛  حتی زمانی که در سال 2008  رسانه‌ها خبر دادند که ایشان با یکی از کارمندان زیردست خود رابطة جنسی برقرار کرده‌اند،  مسئولان صندوق بین‌ا‌لمللی پول خود را به کوری زده و موضوع «حریم خصوصی» را پیش کشیدند.   حال آنکه رابطة‌ جنسی رئیس و مرئوس،  به هیچ عنوان «حریم خصوصی» نیست؛   این عمل از منظر حقوقی «سوءاستفاده» از جایگاه اجتماعی و اداری به شمار می‌رود.   در هر حال،   آنزمان «آن سنکلر»،   همسر محبوب «شتروس ـ کن» که همچون هانری‌لوی و کاترین دونوو از حامیان دکان «اسلام مترقی» به شمار می‌رود،   به میان معرکه دویده،   ضمن دفاع از «حریم خصوصی» به همسر نمونه ابراز عشق فرمودند!   البته دچار توهم نشویم،   «آن سنکلر» از ماهیت واقعی حضرت‌آقا مطلع بود،   منتهی خود را در دو قدمی کاخ الیزه می‌دید!   به عبارت دیگر قرار بود «دومینک شتروس ـ ‌کن»،  به عنوان شخصیت محبوب فرانسوی‌ها به مصاف «مارین لوپن» رفته و معرکة مهوع ژاک شیراک در برابر «ژان ماری لوپن» را اینبار به نوعی دیگر بازتولید کند!   

آنزمان احزاب چپ فرانسه برای واگذار کردن ریاست جمهوری به جناح راست،   نامزدهای متعدد به میدان آورده بودند؛   در نتیجه دور دوم انتخابات ژاک شیراک را در برابر «لوپن»،  نامزد فاشیست‌های فرانسه قرار داد!   به عبارت دیگر چپ‌های فرانسه با جاخالی دادن در برابر راست سنتی،  فضای سیاسی  را به صورت  کاذب دوقطبی کردند تا در برابر فاشیست‌ها اجماع به وجود آورند.  و از حق نگذریم که در این امر خیلی خوب موفق شدند؛   اکثریت قریب به اتفاق توده‌های شوت‌وپرت به «سنگر حق» پیوسته و به ژاک شیراک پیروزی بزرگی اهداء نمودند!   در مطلب «لولو آمد» به این مانور ابله‌فریب اشاره کرده‌ا‌یم.   یادآور شویم پیشتر،  رسانه‌های «لوموند» و «کانارآنشنه»،   از طریق شایعه‌پراکنی در مورد الماس‌های اهدائی «بوکاسا» به «والری ژیسکار»،  شرایط مشابهی را برای پیروزی «فرانسوا میتران» به وجود آورده بودند.   ویژگی دوران میتران همچنان که قبلاً هم گفتیم،   در داخل،   اسلام‌نوازی و جنگ زرگری با فاشیست‌ها،  و در خارج از مرزها جنگ افروزی بود.   

برای آشنائی بیشتر با چپ‌نمایان فرانسه بهتر است بدانیم شاپور بختیار در همین دوران مشعشع به قتل رسید،  و دو فرزندش نیز به همچنین!   هر چند که رسانه‌ها مرگ اینان را «طبیعی» خواندند،   بگذریم!   قرار بود اینبار راست فرانسه در برابر سوسیالیست‌ها جاخالی بدهد و برای شکستن آراء راست،  چندین نامزد به دور اول انتخابات بفرستد تا «دومینیک شتروس‌ ـ کن» را به کاخ الیزه و «مارتین اوبری» را به «کاخ‌نخست‌وزیری» پرتاب کند.   این خواب شیرینی بود که محفل «لوران فابیوس» برای خود دیده بود.   خوابی که پلیس نیویورک آن را به کابوس تبدیل کرد!   همانطور که روز اول ماه مه 2011  نیز انتشار «خبر» قتل بن‌لادن به رویاهای شیرین محفل اسلام‌پناهان اسرائیل و ینگه‌دنیا پایان داد.  

اول یک اسلام‌نواز،  بعد هم یک اسرائیل پرست؛  خلاصه آسیاب به نوبت!   پیش پای نتانیاهو و در آستانة آنچه اعراب «نکبت» می‌نامند،   در سوریه و لبنان تظاهرات گسترده بر پا شد و سربازان اسرائیلی به سوی تظاهرکنندگان آتش گشودند.   تظاهرکنندگان سوری به سرزمین اشغال شدة جولان وارد شدند و هدف گلولة «تساهال» قرار گرفنتد،   در حالیکه تظاهرکنندگان لبنان در خاک خود به افتخار دریافت گلوله نائل آمدند.   و اطمینان داریم که سازمان‌های مدافع حقوق‌بشر و وزارت امور خارجة آمریکا وحشیگری اسرائیل را محکوم نخواهند کرد.   دلیل هم اینکه هدف از این بساط از یک‌سو گسترش بحران،   و از سوی دیگر،   ارائة‌ تصویر «حسین مظلوم» از دولت آدمخوار نتانیاهو بود.   در آستانة سفر بنیامین نتانیاهو به ایالات متحد،   پلیس نیویویوک یک گوسفند تپل مپل پیش پای ایشان قربانی کرد تا هم‌محفلی‌های‌شان بدانند،   «دنیا دست کیست!»

این گوسفند 62 ساله همان «دومینیک شتروس ـ کن» رئیس صندوق بین‌المللی هستند.  گوسفند خوشبخت قرار بود دست در دست «مارتین اوبری»،   نوچة مونث و اسلام‌نواز «پیر موروا»،  به دوران نورانی فرانسوا میتران روشن‌ضمیر بازگردد و همانطور که میتران سوسیالیست،  به عنوان پارکابی مارگارت تاچر محافظه‌کار انجام وظیفه می‌فرمود،   «دومینیک» سوسیالیست هم غلام جان‌نثار دیوید کامرون شود.   اما اگر چه تدبیر چنین بود،  تقدیر نه این بود!   بله برخلاف انسان آزاد،  گوسفند جماعت هر قدر تدبیر به خرج دهد،  نمی‌تواند تقدیر را تغییر دهد،   و این است تفاوت بین انسان و گوسفند!   البته تشبیه رئیس صندوق بین‌المللی پول به گوسفند،  توهینی است به گوسفند.   ولی از آنجا که در ادیان ابراهیمی پیش پای این و آن «گوسفند» قربانی می‌کنند،  و قرار است بنیامین نتانیاهو همین روزها وارد ینگه‌دنیا شود،   «شتروس ـ‌کن» را با جنجال پیش پای ایشان قربانی کردند تا محافل سبز و سوسیالیست بدانند «در» بر کدام پاشنه خواهد چرخید!

بله در نخستین ساعات روز یکشنبه 15 ماه مه 2011 ،   یعنی ساعت دو بامداد خبر رسید که پلیس نیویورک رئیس صندوق بین‌المللی پول را در فرودگاه «جان. اف. کندی» از هواپیمای ارفرانس بیرون کشیده و ایشان را به بازداشتگاهی در محلة «هارلم» انتقال داده.   و اینگونه بودکه «شتروس ‌ـ کن» به عنوان «متجاوز جنسی» تیتر اول نیویورک تایمز،  واشنگتن پست و نیویورکر و غیره را به خود اختصاص داد و بر افلاس دکان اصلاحات در جمکران برگ‌زرینی افزود.   این است حکایت سنگ،   و پای لنگ!  

خبرگزاری‌های غرب به نقل از پلیس نیویورک می‌نویسند،   «شتروس ـ ‌کن» در سوئیت مجلل خود در هتل «سوفی‌تل» حمام می‌گرفتند  که کارگر هتل،   یک زن 32 ساله،  جهت تعویض ملحفه و مرتب کردن سوئیت وارد می‌شود،  چرا که پس از فشردن تکمة زنگ پاسخی دریافت نکرده بود.   به عبارت دیگر مستخدم هتل چنین پنداشته که سوئیت کذا خالی‌است.   «هر بیشه گمان مبر که خالی‌است!»   به محض ورود کارگر هتل،  مسیو «شتروس ـ ‌کن» برهنه از حمام بیرون آمده و به قصد تجاوز به وی حمله‌ور می‌شوند!   خلاصه به نظر می‌رسد،   رئیس صندوق بین‌المللی پول برای «شکار» طعمه در حمام کمین کرده بودند!   آنطور که رسانه ها به نقل از سخنگوی پلیس می‌نویسند،   «شتروس‌ ـ کن» به کارگر هتل دوبار تجاوز کرده و جای خراش ناخن قربانی روی سینة رئیس «اف. ام. ئی» مشاهده شده!  نگفته‌اند ایشان وایاگرا مصرف کرده‌اند،  یا به صورت طبیعی اینچنین آتشین‌مزاج‌اند.   بله،  خلاصه دود از کنده پا میشه،  این است از معجزات مزایای صندوق بین‌المللی پول که قدرت سامسون را به پیرمردهای هاف‌هافوی متجاوز ارزانی می‌دارد.          

باری رئیس صندوق بین‌المللی پول پس از انجام «وظیفة الهی» یعنی تجاوز به کارگر هتل،  سراسیمه از محل جرم فرار می‌کنند و تلفن همراه و وسائل شخصی‌شان را نیز جا می‌گذارند.   سپس کارگر هتل مسئولان را در جریان قرار می‌د‌هد و... و دادستانی حکم جلب آنحضرت را صادر می‌کند.   اینگونه بود که پلیس نیویورک رئیس صندوق بین‌المللی پول را که برای ملاقات با آنجلا مرکل عازم پاریس بودند از هواپیمای ارفرانس با دستبند بیرون می‌کشد.   هر چه دومینیک گریه و زاری می‌کند،  دل سنگ پلیس به رحم نمی‌آید و ایشان را به بازداشتگاه محلة هارلم می‌برد.   

بر اساس اظهارات سخنگوی پلیس نیویورک کارگر هتل مجروح شده و در بیمارستان بستری است.   بقیة ماجرا هم که در همة رسانه‌های جمعی منعکس شده.   قاضی «ملیسا جکسون»،   رئیس دادگاه با آزادی مشروط  «شتروس ـ کن» مخالفت می‌کند و این جانور وحشی را به سلول انفرادی در زندان «را‌یکر آیلند»،  یکی از مخوف‌ترین زندان‌های جهان انتقال می‌دهند تا روز جمعه،  20 مه،   دادگاه و هیئت ژوری در مورد ادامة برنامة «مفرح» ایشان تصمیم بگیرند.

پس از اینکه در فرانسه خواب‌آلودها بیدار شده و فهمیدند لگد کذا از کجا می‌آید،  بعضی‌ها به یاد آوردند که حضرت «دومینیک شتروس ـ کن» یک جنایتکار جنسی است و همه،   از جمله دیپلمات‌های اتحادیة اروپا از شیوة عمل ایشان پیشتر مطلع بوده‌اند و مسئولان هتل «سوفی‌تل» در نیویورک نیز بارها و بارها سرو صدای تجاوزات این بیمار روانی به خدمة هتل را خاموش کرده‌اند!   و خلاصه بگوئیم حزب سوسیالیست فرانسه،   و به ویژه شخص «لوران فابیوس» که یک جنایتکار جنسی را برای ریاست جمهوری فرانسه مناسب تشخیص داده،  مواضع‌شان مشخص شد.   البته مواضع حضرات به ویژه در اسرائیل و ایران پیشتر هم مشخص بود،   ولی نه تا این حد!  نه تا حدی که جهت ممانعت از استقرار صلح در منطقه،   اسمال تیغ‌زن «پاریسی» را به کاخ الیزه بیاورند تا سیاست دوران میتران را تداوم بخشند.   

روز 21 ماه مه 1981،  فرانسوا میتران به عنوان نخستین رئیس جمهور سوسیالیست فرانسه وارد کاخ الیزه شد.  پیامد شوم حضور فعال سوسیالیست‌های فرانسه در سیاست بین‌المللی به ویژه در ایران،  به تقویت فالانژهای وابسته به اسرائیل انجامید.  اینان با هدف ممانعت از پایان جنگ ایران و عراق،  ضمن کشتار وسیع مخالفان حکومت اسلامی،  مدافعان «اسلام انسان‌ساز»،   از جمله بنی‌صدر و شرکاء را در جایگاه اوپوزیسیون حکومت اسلامی قرار دادند.  اینک رسوائی دومینیک «شتروس ـ‌ کن» بر این سیاست توحش‌پرور در کشور ایران و کل منطقه نقطة پایان گذاشته؛  هر چند چماقداران خوش‌خیال انجمن اسلامی برای «ظهور» در دانشگاه «نشست» تشکیل داده‌اند.   ولی «ظهور» در کار نخواهد بود.  پس از انتشار خبر مرگ رئیس تشکیلات تروریست القاعده،   دستگیری مفتضحانة «دومینیک شتروس‌ ـ کن» در نیویورک دومین گام در عقب‌نشینی محافل اسلام‌نواز و اسرائیل‌پرست به شمار می‌رود.

آی‌لاو نیویورک!














...



...