دوشنبه، فروردین ۲۶، ۱۳۹۲

موشک و مینی‌ژوپ!


 

سازمان مجاهدین خلق که در کارنامة‌ درخشان‌اش جز ترور،  خشونت و تعصبات دینی و حماقت و وحشیگری قرون‌وسطائی هیچ نداشته و ندارد،  پس از افتتاح دفتر و دستک در پناه ارباب برای استقرار «دمکراسی»،‌  خواهان «براندازی» در ایران شده‌ و تعجبی هم ندارد!  برخورد «لات» با انسان و جامعة انسانی هرگز از «نفی» فراتر نخواهد رفت.   و سازمان مجاهدین به گواهی سو‌‌ابق‌اش،  جز بازنشخوار حدیث و روایت،‌ شهیدفروشی و مردم‌پرستی و انتقاد گنگ از عملکرد دولت هیچ برنامه‌ای برای جامعه نداشته و ندارد و چرا راه دور برویم؟  نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری حکومت جمکران نیز در همین سنگر توحش لنگر انداخته‌اند.  و برنامه‌‌شان به شعار پوچ و انتقاد از احمدی‌نژد محدود می‌شود،  چرا که در قاموس این جانوران وحشی، ‌ اولویت با «افراد» است نه با برنامه‌ و اهداف و عملکردها!  به این ترتیب،  فعلة فاشیسم از افراد «سلب مسئولیت» می‌کنند و همانطور که در مورد محمد مصدق و حاج روح‌الله هم شاهد بودیم،  ملت‌ ایران موظف خواهد بود هر خیانت و جنایتی را به عنوان «خدمات» اینان بپذیرد. 

 

به همین دلیل است که اوباش،   نام و نشان و برنامه‌های نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری را  با «شغل پدر» و «محل تولد» جایگزین می‌کنند!   به عنوان نمونه،   توحش روزنامة «ابتکار» در سایت اطلاعات نت،  مورخ 11 آوریل 2013 به این شرح انعکاس یافته:           

 

«[...] نامزدهاي انتخابات پيش رو فرزندان سياستمداران مشهور و تاجران و سرمايه‌داران نيستند. خياط‌زاده‌ها و کارگرزاده‌هائي هستند که وارد کارزار انتخاباتي شده‌اند.  سه رئيس جمهور قبلي ايران روحاني زاده و آهنگرزاده بودند [...]»

 

بله،  می‌بینیم که «پیشرفت» در عرصة توحش حد و مرز نمی شناسد.  در راستای همین پیشتازی‌هاست که «زبان طبیعی» هم اختراع شده!  به عبارت دیگر،  اخلاق‌گرایان  «اجتماعی‌ات» و همزمان،  «فردی‌ات» زبان را نفی می‌کنند.   ولی بر خلاف مزخرفات اینان،  «زبان» ابزاری است اجتماعی و به هیچ عنوان نمی‌تواند «طبیعی» تلقی شود.   به عنوان مثال،   نوزادی که خارج از جامعة انسانی رشد کند قادر به سخن گفتن نخواهد بود!   در هر حال،   پیشتر با تکیه بر نظریة زبان‌شناسان به تفصیل در اینمورد توضیح داده‌ایم،   پس بازگردیم به اصل مطلب!  یعنی تحرکات محفل اخلاقگرایان.     

 

بین‌الملل «اخلاق‌گرایان» برای تداوم روابط جنگ سرد،  یعنی بحران‌سازی از طریق گسترش «بی‌مسئولیتی» و «یکجانبه‌گرائی» از هیچ کوششی فروگزار نمی‌کند.  جنجال بوق‌های مرداک پیرامون مذاکرات «آلماتی» و «توان» هسته‌ای کره‌شمالی دلیل موجه داشت!

 

برنامه این بودکه حکومت ملایان از «ان. پی. تی» خارج شود؛  آنگلوساکسون‌ها کرة‌جنوبی را به سلاح هسته‌ای مجهز کنند تا در برابر تهدیدهای کره‌شمالی بایستد؛   آمریکا ناچار شود بودجة نظامی‌اش را افزایش دهد؛  و به این ترتیب هم بودجة سازمان ناتو افزایش یابد،  و هم جیره ‌خواران «اتمی»‌ غرب،  به روال گذشته روسیه را در انزوای استراتژیک قرار دهند و نان آنگلوساکسون‌های دو سوی آتلانتیک در روغن فراوان‌تری شناور ‌شود!  ولی به دلایلی که در حال حاضر نمی‌توان مطرح کرد،  در آستانة مسافرت پوتین به آلمان،  بساط حضرات در هم ریخت!

 

ابتدا رئیس‌جمهور چین آلو از دهان‌اش افتاد،  سکوت‌ را شکست و در تاریخ 7 آوریل سالجاری،  به گزارش «فرانس‌پرس» فرمود:  «هیچکس حق ندارد امنیت منطقه و جهان را به خطر اندازد!»  سپس معلوم شد،  دولت آلمان بابت خسارات جنگ دوم جهانی،  مبلغ 162 میلیارد یورو به یونان بدهکار است!  و اینجا بود که «آهنی»،  سفیر مرده‌شویان در فرانسه تأکید کرد،  ‌ احمدی‌نژاد هرگز نخواسته اسرائیل را نابودکند؛  رسانه‌ها سخنان او را «تحریف» کرده‌اند!  سپس یورونیوز اعلام داشت،  آلمان می‌خواهد با فعالیت «او. ان. جی‌ها» در روسیه «دمکراسی مدرن» حاکم کند!

 

یادآور شویم روز جمعة «عید پاک»،   فعالیت دیسکوتک‌ها در آلمان ممنوع است!  در این روز «مقدس»،   همه می‌باید «به احترام کلیسا» از رقصیدن در دیسکوتک‌ها خودداری کنند و دولت «مدرن» آلمان هم این «منهیات» را تأئید می‌کند!   جالب اینجاست که همین دولت مسیحی،  بارها و بارها تهاجم «پوسی رایوت» به کلیسای ارتدوکس روسیه را مورد تأئید قرار داده!   پیشتر هم گفته‌ایم،  حمایت از نفرت و خشونت،  یا به عبارت دیگر پشتیبانی بی‌قید و شرط از تهاجم به حریم افراد و جامعه در کشور روسیه،   از دیرباز «سنت» برتری‌طلبان در تقابل با مسکو بوده،  امروز هم این شیوة ‌توحش ادامه دارد.  همچنانکه در وبلاگ «پاپ و پاچه» هم گفتیم،   تبلیغ «ساده‌زیستی» و ایجاد نفرت از ثروتمندان هم بخشی است از همین سیاست ابله‌پسند که با ورود جیمی کارتر به کاخ سفید اوج گرفت.  

 

حال که به جیمی کارتر رسیدیم بگوئیم،  در سال 2003 میلادی،‌  انتشارات دانشگاه آکسفورد در مقاله‌ای تحت عنوان،  «مقدمه‌ای خیلی کوتاه بر جنگ سرد» به  قلم رابرت مک ماهون،  یکجانبه‌گرائی‌های این جانور وحشی و ساده‌زیست را مورد بررسی دقیق قرار داده. در واقع ظهور «مارگارت تاچر» تداوم سیاست محفل «کارترـ  برژینسکی» در انگلستان بود.   

 

برخلاف ویراست رسمی،  محفل «کارتر ـ  برژینسکی» بودکه پس از به قدرت رسیدن در آمریکا تمامی قراردادهای هسته‌ای دولت‌های نیکسون و جرالد فورد با مسکو را بصورت‌ یکجانبه لغو کرد و به «همزیستی مسالمت‌آمیز» آمریکا با شوروی پایان داد و به بحران‌سازی و ایجاد تنش روی آورد.  اکنون هم،  بحران مالی اروپا به کنار،‌  بحران کره برای تأمین منافع همین محفل توحش و حماقت به راه افتاده!   هدف اصلی از این بحران‌سازی‌ها در واقع ممانعت از کاهش بودجة پنتاگون بود!  چرا که این کاهش بودجه به برتری نیروی هوائی آمریکا در اروپا و اقیانوسیه نقطة پایان می‌گذاشت،   و بعضی‌ها از جمله رهبر کرة شمالی بی‌پدر می‌شدند و خیلی‌ها در برابر روسیه «تنها» ‌می‌ماندند.   به همین دلیل مائوئیست‌های چین با حمایت لندن قلادة کیم جونگ‌ایل را بازکردند تا به آمریکا «پارس» کند و در واقع از ارباب یاری بطلبد!   خلاصه،  وقتی ولادیمیر پوتین پس از مراسم افتتاح نمایشگاه بین‌المللی صنایع در هانوور با آنجلا مرکل در برابر خبرنگاران قرار گرفت،  مرکل از همه جا بی‌خبر،  دوباره به بازنشخوار ترهات همیشگی در باب «ما خیلی دمکراسی هستیم و شما دیکتاتور» مشغول شد ولی در کمال تعجب،  ولادیمیر پوتین بدون توجه به دمکراسی‌فروشی آنجلا مرکل،  ضمن ابراز نگرانی از تنش در مرزهای کشورش اظهار داشت،  «اگر اتفاقی بیفتد، فاجعة‌ چرنوبیل در مقایسه با آن افسانة‌ پریان خواهد بود!»  و شاید به دلیل همین سخنان بود که مارگارت تاچر به «مرگ طبیعی» درگذشت!   

 

درگذشت «بانوی آ‌هنین» در انگلستان بحران‌زده نتایج جالبی به همراه آورد؛   انگلستان که مانند فرانسه به لشکرکشی خیابانی و جنگ زرگری نیازمند شده بود،  با استفاده از «شادمانی مردم» برای مرگ «مگی» حسابی معرکه گرفت!  هر چند این لات‌بازی‌ها دیگر «نتیجة مطلوب» به بار نخواهد آورد!  چرا که،  در گیرودار «پایکوبی اوباش»،   نشست وزرای امور خارجة «گروه 8 » ‌در لندن برگزاری شد،   و دولت اوباما با یک عقب‌نشینی استراتژیک،  به برتری هوائی ارتش آمریکا در اروپا،   اقیانوسیه و خاک ایالات‌متحد پایان داد!   

 

کاهش بودجة‌ نظامی پنتاگون در سایت بی‌بی‌سی،   مورخ 9 آوریل 2013 نیز انتشار یافته. این کاهش بودجه،   چرخش کلان استراتژیک حاکمیت آمریکاست در مسیر تنش‌زدائی و مسئولیت‌پذیری در برابر روسیه و چین.  به عبارت دیگر،   ایالات متحد با اینکار یک گام دیگر از سیاست‌های جنگ سرد فاصله گرفت و این امر به ویژه برای آلمان و متحدان «هیتلر روشن‌ضمیر» خوشایند نیست.  چرا که،  به دلیل فشار روسیه،   دولت آلمان دیگر نمی‌تواند به شیوة گذشته دست نئونازی‌ها را باز بگذارد،   و در فرانسه نیز،   به ویژه پس از اعترافات «ژروم کائوزاک» عرصه بر ویشیست‌ها و سوسیالیست‌ها روز به روز تنگ‌تر می‌شود،   و رسانه‌ها اسناد و شواهد اتحاد پنهان اینان را منتشر می‌کنند.   

 

بسیاری از نمایندگان مجلس و شخصیت‌های سرشناس راست و چپ از جمله «ژان لوک ملانشون» و فرانسوا فیون نیز «طرح» فرانسوا اولاند در باب «اخلاقی کردن سیاست» را عوامفریبانه ارزیابی کرده‌اند.  وارد جزئیات نمی‌شویم فقط می‌گوئیم اینان با پوپولیسم مخالف‌اند و به قضاوت اخلاقی در مورد «ژروم کائوزاک» نمی‌نشینند.  «کائوزاک»،   قانون را نقض کرده و می‌باید در برابر محاکم ذی‌صلاح «پاسخگو» باشد،  همدستان‌اش نیز به همچنین،‌   ‌همین و بس!   البته این امر به مذاق سوسیالیست‌های فرانسه خوش نمی‌آید.  حضرات خواستار قرار گرفتن فهرست دارائی‌های مقامات و نمایندگان مجلس در دسترس عموم هستند!   به این ترتیب هم از خود سلب مسئولیت می‌کنند،‌  و هم با ایجاد نفرت از ثروت و ثروتمند،‌   «مردم» را در جایگاه قاضی می‌نشانند!   نوعی پوپولیسم و گسترش حماقت که در سوئد به اجرا در آمده و مورد پسند حزب سوسیالیست فرانسه هم قرار گرفته.   در هر حال،  یک اصل مسلم است؛  با هیاهوسالاری پیشنهادی دولت سوسیالیست نمی‌توان از فساد مالی و نقض قانون جلوگیری به عمل آورد،  چرا که «مردم» امکان بررسی و تحقیق قانونی ندارند.   در واقع سوسیالیست‌نمایان برای تهاجم به حریم خصوصی افراد «راه مناسب» را ارائه داده‌اند،  تا افکارعمومی را به بیراهه بکشانند.

 

به عنوان مثال در سایة جنجال و هیاهو هیچکس در جریان عملیات قهرمانانة «مارتین اوبری»،  شهردار سوسیالیست شهر «لیل»،   برای حمایت از اسلام‌گرایان سوریه قرار نمی‌گیرد؛ هیچکس از ارتباط محفلی سردبیر مجلة چپ‌گرای «نوول اوبسرواتور» با رهبر فاشیست‌های  فرانسه آگاه نخواهد شد و ... و پاسداران ویراست رسمی،  از قماش «کارولین فوره» می‌توانند در جایگاه قربانی «فاشیسم» بنشینند تا دبیرکل حزب سوسیالیست هم بتواند از خود تصویر ضدفاشیست ارائه دهد و بسیاری مسائل دیگر!

 

سایت «لوگران سوار»،  مورخ 11 آوریل سالجاری با انتشار تصویر تعطیلات «لوران ژوفرن»‌،  سردبیر «نوول اوبسرواتور» در کنار ژان ماری لوپن،  رهبر سابق فاشیست‌ها می‌نویسد،   در سال 1981،  پدر همین ژوفرن،   برای ژان ماری لوپن در بانک سوئیس حساب باز کرده!  همچنین در سایت «کمیته والمی»،   مورخ 8 آوریل سالجاری،  گزارشی به قلم «بهار کیم یونگور» منتشر شده که نشان می‌دهد چگونه سوسیالیست‌ها در شهر لیل از فاشیست‌ها بهره می‌گیرند تا از «اسلام‌گرائی» در سوریه حمایت کنند.  یادآور شویم مارتین اوبری،  شهردار سوسیالیست شهر لیل هم از جمله «ساده‌زیستان» است!   خلاصه با اعتراف «ژروم کائوزاک»،   از یک‌سو پتة همة احزاب سیاسی فرانسه بر آب افتاد،   و از سوی دیگر برنامة‌ تجزیة کشور نیز ناکام ماند.  چرا که ظاهراً حضرات برای جداکردن مناطق «آلزاس و لورن» از فرانسه به توافق رسیده بودند.   «اولیگارشی» می‌خواست این مناطق را از نظارت دولت مرکزی فرانسه خارج کرده،   آن را همچون آلمان،  تحت نظارت مستقیم ارتش ناتو قرار دهد!  

 

همچنانکه در وبلاگ «پاپ و پاچه» هم گفتیم،  برای «اولیگارشی»،  کشور یک «شرکت سهامی» است و بس.  در این «شرکت» هم فقط «کارمند مطیع» می‌تواند وجود داشته باشد. دیگران،  یعنی کودکان،  زنان خانه‌دار،  بیماران و سالمندان هیچ اهمیتی ندارند.  بله،  در این روزهای زیبای بهاری،  خیلی‌ها برای بازگشت به دوران نورانی هیتلر له له می‌زنند!  و البته در توحش به گردپای جمکرانیان هم نمی‌رسند!   

 

جمکرانی‌ها خیلی «سطح» بالا هستند!   علاوه بر اختراع زبان طبیعی،  «عوام» را طرفدار «روشنفکر» معرفی می‌کنند؛  به انسان «مأموریت» می‌دهند که در جستجوی «حقیقت» باشد؛  و ادعا می‌کنند مخترعین،  دانشمندان و کاشفان همگی در پی «حقیقت» بوده‌اند،   و این هذیانات با حقوق‌بشر ترادف یافته!   خلاصه همه بدانند که بر اساس اعلامیة جهانی حقوق بشر،  انسان «مأموریت» دارد در جستجوی حقیقت باشد!  از توحش اینان چه بگوئیم که اعلامیة جهانی حقوق بشر‌ با ابهام تعصبات و تعلقات در تضاد آشکار قرار گرفته!  این اعلامیه که حقوق انسانی را بجای ابهام حقیقت ـ  سنتی و عرفی ـ  نشانده در توهمات  قلم‌زنان دینی همان جستجوی «حقیقت» می‌باید تحلیل شود!   به عبارت دیگر،   انسان نه «مسئولیت» دارد،  و نه پاسخگوی اعمال‌اش به شمار خواهد رفت؛   انسان همان لات یا بشر طبیعی می‌شود که می‌باید در توهم و ابهام «حقیقت» دست و پا بزند.  

 

ولی اوباش برون‌مرزی علیرغم چنین پیشرفت‌های چشمگیر در زمینة توحش،  هزاران سال نوری با دانشمندان چاه‌جمکران فاصله دارند.  چه نشسته‌اید که فردی به نام «رازقی» در جمکران یک دستگاه اختراع کرده که آینده را پیش‌بینی می‌کند:

 

«[...]‌ رازقی اظهار داشت: این طرح نه کف‌بینی و نه فال است بلکه بر پایه استنادات علمی و فیزیکی ساخته شده [...] و نیاز بسیاری از جامعه امروزی بشر را برطرف می‌کند[...] ‌این دستگاه[...] سن ازدواج،  تعداد فرزندان،  تحصیلات،  شغل،  جنگ،  بیماری و غیره را با 98 درصد صحت و اطمینان بازگو می‌کند و آزمایشات آن نیز بر روی قیمت ارز انجام شده است[...]»

 


 

حاکمیت انگلستان با هی کردن اوباش به خیابان‌ها برای ابراز شادی از مرگ مارگارت تاچر،  با یک تیر چندین و چند نشان زد،  یا بهتر بگوئیم چندین و چند «ویراست رسمی» را به افکار عمومی حقنه کرد.  نخست اینکه «مخالفت» با سیاست‌های اعمال شده از جانب یک محفل شناخته شده در کشور را با «ابراز نفرت» از شخص مارگارت تاچر در ترادف قرار داد!  دیگر آنکه به خلق‌الله «تفهیم» کرد که مخالفان تاچریسم همین لات‌ولوت‌هائی هستند که سلایق و تعلقات‌شان را به حریم جامعه تحمیل می‌کنند!  حال آنکه تاچر یک خادم اولیگارشی بود،   و مرگ وی به معنای پایان شیوه‌های تجاوز و تخریب این اولیگارشی نیست!   در واقع،   حاکمیت بریتانیا با این صحنه‌سازی‌ها «لات» را به ارزش می‌گذارد، ‌چرا؟  چون لات با مسئولیت و نزاکت اجتماعی بیگانه است.   در واقع،   به همان ترتیبی که در دوران مارگارت تاچر،  خیابان‌های لندن به مکان ابراز مخالفت اوباش با «آزادی بیان» تبدیل شده بود،  ‌ اینک نیز اوباش مرگ «مادر معنوی‌شان» را در خیابان های لندن «جشن» گرفته‌اند.   

 

همچنانکه پیشتر هم به کرات گفته‌ایم،   لات در شادی و غم،  همواره در مسیر «نفی‌انسان» گام برخواهد داشت.   در هر حال،   روز 8 آوریل همزمان با انتشار خبر مرگ تاچر،    چندین معجزه به وقوع پیوست؛   ژاک شیراک که به ادعای رسانه‌ها به آلزایمر پیشرفته دچار شده بود،  ناگهان شفا یافت و به خاطر مرگ خانم تاچر یک اطلاعیه داغ صادر کرد!  همچنین آنجلا مرکل که در لجنزار احترام به ادیان دست‌وپا می‌زند،   و همزمان از تهاجم به کلیسا در روسیه حمایت به عمل می‌آورد،   «مدرن» و طرفدار دمکراسی از آب در آمد!  

 

روز 8 آوریل 2013،‌  از تهاجم گروه «فمن» در نمایشگاه «هانوور» یک گزارش تصویری جالب پخش شد!   آنجلا مرکل به محض مشاهدة‌ بالا تنة برهنة زنان چهره در هم کشید و عقب‌گرد کرد؛   حال آنکه ولادیمیر پوتین به تماشا ایستاد!   پس از اینکه «شیاطین» را دور کردند،   ولادیمیر پوتین به خبرنگاران گفت:‌

 

«[...] نمایش خوشایندی بود؛  برای رونق صنایع هم مناسب است [...] ‌رنگ موهای‌شان را ندیدم،  نفهمیدم چه می‌خواستند [...] ولی اگر می‌خواهند در مورد مسائل سیاسی صحبت کنند؛  بدون لباس نمی‌شود!»           

 

اظهارات ولادیمیر پوتین از جمله در سایت  لوموند،  ‌مورخ 9 آوریل سالجاری هم انتشار یافت،   هر چند سایت بی‌بی‌سی فارسی ترجیح داد با ارائة یک «ویراست رسمی» از ماجرا بادی در بادبان آخوند‌پرستی و اخلاق‌محوری و جزای روز قیامت بیاندازد.  ولی این آخوند پرستی‌ها در کرة جنوبی هم رونق گرفته!   به گزارش سایت نووستی،  ‌مورخ 9 آوریل 2013،‌  با صدور «فرمان» رئیس‌جمهور کره جنوبی،  پوشیدن مینی‌ژوپ در این کشور ممنوع شده!   بله،  در شرایطی که کرة جنوبی از سوی همسایه شمالی‌اش به جنگ هسته‌ای تهدید می‌شود،  روی آوردن هیئت حاکمة دست‌نشاندة آمریکا به گسترش «منهیات» تعجبی هم ندارد!  فایدة صدور فتوی و گسترش «منهیات» این است که جبهة‌ کاذب ایجاد می‌کند و افکار عمومی را به بیراهه می‌کشاند.   و همانطور که نمونة کرةجنوبی نشان می‌دهد،   برای بحران‌سازی و انحراف افکار عمومی،‌   الزاماً به استقرار «حکومت اسلامی» و ملاشاهی نیازی نیست؛  «خادم‌ وفادار» کفایت خواهد کرد.  

 

در شرایط عادی‌تر،  یعنی زمانیکه اوضاع چندان وخیم نباشد،  کار با انواع مذکر خادم پیش می‌رود،   ولی اگر شرایط اسفبار شود،   همانطور که در کرة جنوبی شاهدیم،   انواع مونث را به میدان می‌آورند تا «زینب‌های کره‌ای» سرکوب را فراگیر کنند.  بد نیست بدانیم که،‌  در مزارع پنبة‌ ایالات جنوبی آمریکا نیز بردگان سیاه‌پوست نافرمان را توسط شکنجه‌گران سیاه «ادب» می‌کردند.  و چرا راه دوربرویم؟ کافی است نیم نگاهی به آلمان کنونی و انگلستان،  در دوران نورانی امام روشن ضمیر بیاندازیم.   زمانیکه حاکمیت بریتانیا مارگارت تاچر را به جایگاه ریاست قوة مجریه پرتاب کرد،‌   گسترش هولیگانیسم به کنار،‌   کار بجائی کشید که در پایتخت انگلستان در اعتراض به آزادی‌بیان،   اوباش اسلام‌گرا از قماش «کت‌ستیونس» برنامة کتاب‌سوزان به راه می‌انداختند!   خلاصه،  اگر سیاه‌پوست سرکوب شده برای شکنجة هم‌رنگ خود مناسب‌تر است،  در یک نظام زن‌ستیز نیز «آخوند مونث» از انواع مذکر آن برای سرکوب اجتماعی و گسترش «ویراست رسمی» به مراتب بهتر عمل می‌کند!   اگر بجای آخوند،  یکی از زن‌نمایان سرسپردة اخلاق و خانواده و طرفدار «حضور زن» در جامعه را بیاورید،   تازه قدر حاج روح‌الله را خواهید دانست!   بعد کم کم «پیشرفت» می‌کنید و روزنامة‌ ابتکار می‌نویسد: 

 

نامزدهاي انتخابات پيش رو فرزندان مینی‌ژوپ زاده‌ها و بیکینی‌زاده‌ها نیستند؛   چادرزاده و مقنعه‌زاده‌هائي هستند که وارد کارزار انتخاباتي شده‌اند ...   

 

 

 


 
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 
 
...
 
 
 
 
 
 
 
 
 



  
Share