جمعه، خرداد ۲۶، ۱۳۹۱

دیوید و دنده!


Too much ain't enough
 Love to satisfy me

اینهم یکی از آهنگ‌های مورد علاقة من که «جو بوناماسا»‌ آن را اجرا کرده!

در خجسته روز14 ژوئن 2012 میلادی،   و در پی شکست طرح تحمیل «بهار اسف‌بار» بر کشور سوریه،   ناقوس مرگ بهار خون‌بار عرب در سرزمین فراعنه هم نواخته شد!

به موازات تضعیف محفل اسلام‌پرست و اسرائیل‌نواز «کارتر ـ‌ برژینسکی»،   حکومت مرده‌شویان هم چماق‌اش را برای «زنان» و «اوقات فراغت» ایرانیان بالا برده.   تعجبی هم ندارد.   این روند توحش با تخلیة حاج روح‌الله در فرودگاه مهرآباد تشدید شد و کار را بجائی  رساند که در دوران نکبت‌بار نخست‌وزیری موسوی،   نمایندگان مجلس روضه و زوزه برای تبدیل جامعة ایران به اندرونی حاج‌آقا،   «قانون» هم گذراندند!   و یادآور شویم که دکان‌های حقوق‌بشر در ینگه‌دنیا و بریتانیا که برای «قربانیان» رژیم بشار اسد شبانه‌روز سینه می‌زنند،  آن روزها به نقض آشکار حقوق بشر در ایران اعتراض نکردند!    باری در پی تصویب «قانون جنگل»،  پلیس ایران در جایگاه «خواجة حرمسرا»،‌  یعنی مأمور «حفظ نوامیس» حاج‌آقا قرار گرفت و زنان ایران هم به صورت نمادین به درون حرمسرای ناصرالدین شاه پرتاب شدند! پس جای تعجب نیست که «مبارزات» سرشار از حماقت زنان اندرون بجای «حقوق زن» بنشیند.   این روند گسترش توحش آنچنان به مذاق استعمارگران «شیرین» آمده که آخوند مونث،  شیرین عبادی را به عنوان مدافع «حقوق زن» برگزیده،  و 8 مارس را  با روز 22 خرداد جایگزین نمودند،  تا «روز زن‌نسبی» را بجای روز جهانی زن بنشانند.   

این «معجزات» در  سایت فارسی دویچه وله،  ‌مورخ 15 ژوئن سالجاری،  در مطلبی تحت عنوان،‌   «زنان ایرانی را به خاطر آور[...]» در دسترس مشتاقان قرار گرفته.   ولی بوق هیتلر هزارة سوم به این مختصر اکتفا نمی‌کند!   «هنرمندان آلمان» هم برای انتشار تبلیغات انسان‌ستیز دویچه وله بسیج شده و بجای دفاع از «آزادی بیان»،   برای «شاهین نجفی» مراسم سینه زنی به راه انداخته‌اند!  

تقارن زمانی این «مراسم» جانبدارانه با وقوقیة «جکی» ـ  آخوند جنتی را می‌گویم ـ  در دانشگاه سابق تهران دلیل موجه دارد؛   جکی و سینه‌زنان «هنرمند» آلمان در یک مسیر واحد گام برمی‌دارند:   گسترش خشونت.   پیش از ادامة مطلب حضور «هنرمندان» بلاد جرمانی  بگوئیم طرفداری از «آزادی بیان» با حمایت از شاهین نجفی هیچ ترادفی ندارد!   دلیل هم روشن است؛  شاهین نجفی و هیچ فرد دیگری را نمی‌توان بجای «آزادی بیان»‌ نشاند!   پس دویچه‌وله را با حقوق «زن‌نسبی» و هنرمندان مدافع «آزادی بیان نسبی» رها می‌کنیم،‌   و نیم نگاهی به وقوقیة جکی در گویا نیوز،  ‌مورخ 15 ژوئن 2012 می‌اندازیم.   جکی،‌  به دلیل پریدن برق از چشم اربابان‌اش، مخالفت خود را با براندازی در سوریه اعلام داشته و برخلاف کیهان که مذاکرات مسکو را تحریم کرده بود،  اهل «منطق» و «مذاکره» در مسکو از آب در آمده:

«[...] افرادی [...] با انفجار و ترور می‌خواهند حكومت را ساقط كنند در حالی كه [...] حكومت سوریه اعلام كرده كه برای مذاكره آماده است [جنتی] تأكید كرد [...] طرف‌های مذاكره‌كننده از تاریخ تجربه بگیرند و بفهمند كه ملت ایران اهل منطق و حرف حساب است [...]‌»

بله «ملت ایران» اهل منطق و حرف حساب است در حالیکه تل موهوم «مردم»‌ با منطق بیگانه ‌است.  در نتیجه،   آخوند جماعت مطالبات اربابان‌اش را در غرب از زبان همین «مردم» بیان می‌کند.   دلیل هم اینکه «مردم»‌ با هرگونه «رسمی‌ات» در تخالف قرار می‌گیرد،   چرا که خواست «مردم» همواره بر «باورها» ‌منطبق می‌شود.   بی‌دلیل نیست که شاهزاده رضا پهلوی و شیرین عبادی نیز به «مردم» دخیل بسته‌اند.   در سایت دویچه وله،   «مردم» مطلوب شیرین عبادی،  نه از حقوق انسانی زن، ‌ که از «مبارزات زن» طرفداری می‌کند،   درست مانند حاج روح الله،  رهبرشان.   از اینرو اظهارات شیرین عبادی در حد وق‌وق حاج‌ روح‌الله مضحک و ابله‌پسند است.   «روز زن‌نسبی» ابداعی فعلة فاشیسم از «بازداشت» امثال موسوی خوئینی‌ و شرکاء ملهم شده،   و گردانندگان سایت عبادی هم «مردم» هستند،   مردمی که به «مبارزات زنان» علاقمندند.    نیازی نیست که بگوئیم «مبارزات» کذا در واقع «حضور زن» در جامعه را بجای حقوق انسانی زن نشانده و با هدف گسترش خشونت و سرکوب زنان ایران به راه افتاده:

«[...] بازداشت مهندس موسوی خوئینی [...] و همچنین [...] بازداشت بهمن احمدی اموئی که در آن روز انجام گرفت.   یکسال بعد به یادبود چنین مبارزاتی کمپین یک میلیون امضا راه‌اندازی شد [...] می‌شود گفت که ۲۲خرداد می‌تواند از جهتی نقطه عطفی در مبارزات برابری‌خواهانة‌ زنان ایران قرار گیرد [گردانندگان سایت] ‌ در حقیقت مردم ایران هستند، کسانی که به مبارزات زنان علاقمندند[...]»

می‌بینیم که روز زن نسبی هیچ مشکلی با تحمیل حجاب به زنان ایران  ندارد.  به گزارش  سایت کذا و به نقل از شیخ شیرین عبادی،  «مردم ایران» هم مانند آخوند و چپ‌نما به «مبارزات» زنان «علاقمند» هستند.  چون «مبارزات» کذا با حقوق انسانی،   آزادی بیان،  آزادی مطبوعات و ... ارتباطی  ندارد.   «مردم» همان می‌خواهد که استعمار می‌جوید:  هیاهو و عربدة خیابانی جهت فراهم آوردن زمینة سرکوبی باز هم شدیدتر.   بسیج فعلة‌ فاشیسم بر علیه فیلم «سیصد» را که فراموش نکرده‌ایم!   این واکنش وحشیانه به «آزادی بیان» هیچ تفاوتی با واکنش آخوند جماعت ندارد؛   «جانبدارانه» و «مردمی» است.   از اینرو شاهزاده هم به گزارش سایت رادیو بین‌المللی فرانسه،  ‌ مورخ11 ژوئن 2012  بر طبل «مردم» ایران و سوریه کوفته و خواهان سرنگونی بشار اسد شده‌اند:

«[...] شاهزاده رضا پهلوی [...] با انتشاربیانیه‌ای،  همراه با مردم ایران،  با مردم سوریه علیه دیکتاتور اعلام همبستگی کرده [...] در این بیانیه [...] آمده:  مردم دلیر سوریه [...] در صحنه مبارزه علیه بشاراسد [...] هستند.   شاهزاده [...] ‌از سازمان ملل متحد و جامعه بین‌المللی می‌خواهد تا در برابر رفتارهای وحشیانه و قرون وسطائی حکومت دیکتاتوری اسد که بقایش وابسته به حمایت دیکتاتوری خامنه‌ای است،  ساکت ننشینند و قاطعانه هر دو دیکتاتور را محکوم نمایند[...]»

نمی‌دانم چرا شاهزاده به مرور زمان شباهت‌شان به روح الله خمینی افزایش می‌یابد!  خمینی هم با شاه و صدام کافر مخالف بود.  و اما جالب اینجاست که در تاریخ 13 ژوئن 2012،  همزمان با ورود لاوروف به ایران، ‌ سایت رادیوفردا خبر داد،  مرد شمارة 2  القاعده که هفتة گذشته در شمال وزیرستان پاکستان به قتل رسید،  نیز  با مذاکرات صلح در سوریه مخالف بوده و «مردم» را برای سرنگونی بشار اسد به «مبارزه» فرا خوانده:

«[...] مرد شمارة ۲ القاعده [...]در نواری ويديويی خواستار کمک اعراب به شورشيان سوريه برای سقوط رژيم بشار اسد شده بود [...]‌ اللیبی در این نوار [...] به مردم سوریه می گوید خیال باطل پایان صلح آمیز بحران را از سر بیرون کنند و به جنگ علیه بشار اسد و [...] دسیسه چینی‌های آمریکا علیه انقلاب [...]  بپردازند[...]»

با توجه به خبر فوق و با در نظر گرفتن پافشاری سران غرب برای سرنگونی دولت قانونی سوریه،‌  باید ببینیم هم‌سوئی شاهزاده رضا پهلوی و دمکراسی‌های غرب را با «اللیبی»،  تروریست چگونه می‌توان تفسیر کرد؟   دمکراسی‌های غرب که ادعای دفاع از حقوق بشر دارند،  رضا پهلوی هم خود را مدافع همین حقوق می‌داند.   اما چرا «اللیبی»،  که همچون حاج روح‌الله اهل «مبارزه» با آمریکا بود،  هم‌صدا با غرب خواهان سرنگونی دولت بشار اسد می‌شد؟   از اینجا می‌توان نتیجه گرفت که سیرک «مبارزه با آمریکا»‌ را سازمان سیا با هدف تأمین منافع غرب به صحنه آورده.   و اما دلیل واقعی مخالفت یانکی‌ها و مزدوران «مبارزشان» با شخص بشار اسد ریشه در مخالفت اینان با «حزب بعث» دارد.   این حزب لائیک است و نمی‌توان آن را به خدمت خداوند خونخوار ابراهیم در آورد؛  به همین سادگی!   

عربده‌جوئی خمینی بر علیه «حزب کافر» بعث و «مبارزات» رهبر انقلاب‌شان با «کفار بعثی»  دستورالعمل‌اش در سازمان سیا صادر شده بود.   در تاریخ 6 ژوئن 2012 نیز بشار اسد،  پس از برگزاری رفراندوم قانون اساسی و انتخابات مجلس در سوریه،   «ریاد حیجاب» از اعضای همین حزب را به نخست وزیری منصوب کرد،   تا همه بدانند که بازتولید الگوی توحش جمکران در سوریه امکانپذیر نخواهد بود،  و سیاست «حذف» اعمال نمی‌شود.   به عبارت دیگر،   حزب بعث مانند دیگر احزاب‌ سوریه «حق موجودیت» دارد.   به همین دلیل زوزة مک‌کارتیست‌ها که در «فستیوال کن» به آسمان برخاسته بود شاهزاده را بر آن داشت که بیانیه بصدورند!  خلاصه امسال فستیوال کن خیلی خیلی «هنری» بود،   و این «هنر» به اعلیحضرت هم سرایت کرد.   پس بررسی مصاحبة‌ ایشان را به فرصت دیگری موکول می‌کنیم و می‌رویم به سراغ «مردم» و «خواست مردم!»

با نیم نگاهی به «خواست مردم»،  از دوران قاجار تاکنون،   به هم‌سوئی شگفت‌انگیز آن با منافع استعمار پی می‌بریم:   «ما پیرو قرآنیم»،  در نتیجه مشروطه نمی‌خواهیم؛   بی‌حجاب نمی‌خواهیم؛  صلح نمی‌خواهیم؛  دمکراسی نمی‌خواهیم؛   رابطه با آمریکا هم نمی‌خواهیم!  و خلاصه کار این وحشی‌گری و وقاحت «مردم» آنچنان بالا گرفت که سخنگوی وزارت امور خارجة حکومت جمکران سوءاستفادة جنسی از کودکان و تجاوز به آنان را «فرهنگ» خواند.  همین سنت توحش‌پرور است که در تاریخ 8 ژوئن 2012  از سوی دولت بریتانیا رسماً محکوم شد و پیامد مستقیم عقب‌نشینی لندن از مواضع «اسلامی» سنتی‌اش در منطقه را اینک  در مصر و لیبی شاهدیم.                

در خجسته روز 14 ژوئن 2012 میلادی،  سیاست انگلیسی تأمین انزوا برای دولت اسرائیل شکست خورد.   مرگ بهار خونبار عرب را در مصر جشن می‌گیریم.   هر چند الگوی توحش و حماقت حکومت جمکران این روزها در تونس خیلی «شکوفا» شده.   پس از تهاجم اراذل و اوباش به نمایشگاه هنری،  دولت مفلوک اسلامگرا در تونس ادعا کرد،  کار کار «سلفیست‌ها» بوده.   در ضمن همین دولت از هنرمندان نیز درخواست کرد به «مقدسات توهین» نکنند.   

بالاخره جلوی کسب و کار  بعضی‌‌ها را نباید گرفت!  «هنر»،  در کشورهای مسلمان‌نشین می‌باید در خدمت «مقدسات» قرار گیرد.  همچنین لازم است از مردم تونس «تصویر ابله»‌ به جهانیان ارائه شود.  رسانه‌های غرب این وظیفة مقدس را به بهترین وجه به انجام رساندند.   جریان از اینقرار بود که در تونس نمایش «دادگاه غیابی» برای «بن‌علی» به صحنه آمده بود.   مردم رسانه‌ای یا همان «مردم همیشه در صحنه» نیز طبق معمول به سر دادن شعارهای ابلهانه در کوچه و خیابان مشغول بودند.  این جانوران وحشی که پیشتر عربدة‌ «بن علی باید برود» سر می‌دادند،  ‌ اینک با زوزة «بن علی باید بازگردد» به خیابان آمده،  ‌ از دولت زپرتی تونس می‌خواستند بن‌علی را از عربستان پس بگیرد!  خلاصه معلوم نبود بن‌علی باید برود یا بازگردد.

پیش از خروج اعلیحضرت از تهران شعار «مردم» چه بود؟  ابتدا «مرگ بر شاه»،  سپس امام دجال‌شان گفت،  «شاه باید برود!»  بعد «مردم» شعار می‌دادند،  «تا شاه کفن نشود، ‌ این وطن وطن  نشود.»   در تاریخ 16 ژانویه 1979،   «شاه رفت» و کودتای ژنرال هویزر به ثمر رسید و «امام» در یک گورستان به نام «بهشت زهرا»،   محکم «تو دهن دولت زدند»،   و یک دولت گورستانی و «بهشتی» تعیین کردند.  و تا شیخ مهدی کابینة قبرستانی‌اش را تشکیل داد،   «حجاب زن»‌،  اولین خواست امت «انقلابی» بود که در دستور کار حاج رو‌ح‌الله قرار گرفت.  در نتیجه روز 8 مارس همان‌ سال ناچار شدیم آب زرشک مفصلی حضور امام و امت و حزب توده و دیگر چپ‌نمایان تقدیم کنیم.   باشد که چند صباحی خفقان بگیرند،  که گرفتند.  اما مطالبات «مردم همیشه در صحنه» ادامه یافت.   اینبار اینان خواهان بازگرداندن شاه بودند؛‌   شاه که می‌بایست برود،  حال باید برمی‌گشت،  می‌خواستند شاه را اعدام کنند!

خارج از سیاهی لشکر «مردم» که آن‌ها را  با هدف ارعاب و سرکوب ایرانیان به خیابان می‌آوردند،   بعضی‌ها می‌ترسیدند،   زبان اعلیحضرت در تبعید باز شود و ناگفته‌ها را بگویند و ... و نان بسیاری از انقلابیون آجر شود.   این گروه هیچ بدشان نمی‌آمد که «مردم» ‌شاه را اعدام کنند.   در نتیجه،   یانکی‌ها نیز دست به کار شدند و «بیماری اعلیحضرت» را شتاب بخشیدند تا «اسلام» خدشه دار نشود.  البته هول زدن گاوچران‌ها بی‌دلیل بود؛  اعلیحضرت قصد «افشاگری» نداشتند؛   منافع آمریکا بر دیگر مسائل اولویت داشت.  همه پیش‌بینی می‌کردند که پس از مدتی شعار «مرگ بر آمریکا» جای خود را به «درود بر آمریکا» خواهد سپرد.   انتشار گزارش «نیکولاس کریستف» در نیویورک تایمز شاهدی است بر این مدعا.

«مستر» کریستف به این نتیجة «علمی» رسیده‌اند که «اکثر ایرانیان آمریکا را دوست دارند!» پیشتر هم‌اینان از زبان حاج روح‌الله می‌گفتند،  «اکثر ایرانیان آمریکا را دشمن خود می‌دانند، چون اسلام را می‌خواهند و آمریکا هم دشمن اسلام است و...» و مزخرفاتی از این قبیل. خلاصه انتشار این قماش آمار کشکی و گوساله‌پسند،  سکة رایج طویلة مک‌کارتی بوده و هست.   حضور کهنه فروش‌های نیویورک از جمله شیمون پرز بگوئیم،  از یک‌سو آمریکا یک محدودة جغرافیائی است و منطقاً کسی نمی‌تواند دشمن یک «مکان» باشد!   همچنانکه ابراز احساسات متناقض ـ  عشق یا نفرت ـ  به «مردم آمریکا» هم غیرمنطقی است.   مردم آمریکا،   همانند مردم دیگر کشورها هستند!   بستگی دارد انسان با چه افرادی در آمریکا برخورد کند،  بگذریم.   آنچه در آمریکا ایجاد نفرت می‌کند،  حاکمیت مزوری است که طی 33 سال اخیر با شعار حقوق بشر،  حکومت توحش اسلامی را برای سرکوب ایرانیان مسلح کرده!   خوشبختانه روز 13 ژوئن سالجاری در تهران،   وزیر امور خارجة روسیه مستقیماً،   و  صد البته به زبان دیپلماتیک در کمال نزاکت به این مطلب اشاره کرد.

هر چند جمکرانیان در کمال حماقت اظهارات لاورف را به نفع ارباب «تحریف» کردند،   رسوا هم شدند و شیون هیلاری کلینتن به آسمان برخاست که،  «ما به سوریه کمک انسانی می‌فرستیم!»  ولی آن‌ها که می‌بایست سخنان لاوروف را بشنوند،  شنیدند!  و آن‌ها که می‌بایست از استراتژی روسیه در منطقه «آگاه» شوند،  «آگاه» شدند!   پس لازم است جهت بررسی «تحریف» اظهارات وزیر امورخارجة روسیه یک پرانتز حسابی باز کنیم.   چرا که در پی تصحیح سخنان لاوروف توسط وزارت امور خارجة روسیه،  وزارت امور خارجة‌آمریکا هم ناچار شد اظهارات هیلاری کلینتن را «تصحیح» کند.   ولی این تصحیح کجا،  آن تصحیح کجا!  تصحیح یانکی‌ها عقب‌نشینی بود،  حال آنکه تصحیح وزارت امور خارجة روسیه،  سنگر گاوچران‌ها را در جمکران فروپاشاند. 

سرگئی لاوروف در تاریخ 13 ژوئن 2012 به تهران رفت.   به گفتة خبرگزاری‌های رسمی جهان،  لاوروف برای «مذاکره» در مورد سوریه به تهران رفته بود!   ولی به استنباط ما،  وزیر امور خارجة روسیه با جیره‌خواران غرب در ایران «مذاکره‌ای» ندارد!   دروغ چرا؟  وقتی لندن و واشنگتن از مواضع‌شان به ناچار عقب‌نشینی می‌کنند،   بدیهی است که پادوهای‌شان را در ایران،  عراق،‌ ترکیه،  پاکستان،  قطر،‌  کویت،‌  عربستان و... در جایگاه «سپر بلا» و «ضربه‌گیر» قرار ‌دهند!    این طرح حتی جمهوری فرانسه را نیز شامل شد،   و اینکشور رسماً اعلام کرد که به شورشیان سوریه «وسائل ارتباطات» می‌دهد!   به عبارت دیگر،  لندن و واشنگتن به روسیه گفتند اگر می‌خواهید توی سر دولتی بزنید،‌  این شما و این فرانسه!  اگر فرانسه را به این سادگی در دهان گرگ می‌اندازند،‌  حساب دست‌نشاندگان‌‌شان در منطقه روشن است!   شکست طرح مقتدی صدر برای سرنگونی نوری مالکی،   و از همه مهم‌تر انتشار خبر «مرگ مشکوک» رئیس جمهور اسبق ترکیه،‌   بخشی است از همین عقب‌نشینی و «غلط‌کردم‌ها!»  

سایت «کردپرس» مورخ 24 خردادماه سالجاری از آنکارا گزارش می‌دهد که عبدالله گل، دستور نبش قبر «تورگوت اوزال» را صادر کرده.   «کردپرس» می‌گوید،   تورگوت اوزال برای صلح با «پ‌.ک.ک» قصد مذاکره با «اوچالان»،  رهبر این سازمان را داشت و به عقیدة تحلیل‌گران،   افراط‌گرایان راست زمینة مرگ او را فراهم آورده‌اند:

«[...] تورگوت اوزال [...] در سال 1993 [...]‌ زمانی که می‌خواست با پ.ک.ک صلح [...]  کند به دلیل سکته قلبی درگذشت.   وی پیش از مرگ [...] دو سیاستمدار کرد [...] از نمایندگان کنونی مجلس را به سوریه و نزد عبدالله اوجالان فرستاده بود تا با وی مذاکره کنند[...]»

بله،   همچنانکه شاهد بوده و هستیم،   در کشورهای مسلمان‌نشین «مذاکره» و «صلح» هیچ خوب نیست!   لازم است همه «مبارز نستوه» باشند و حسین‌وار با «دشمن» بجنگند،  بهترین راه جهت حفظ منافع اسرائیل و اربابان‌اش در غرب همین است.  حال به «فایدة» اصلی تخلیة حاج روح‌الله و همراهان در فرودگاه مهرآباد پی می‌بریم.   پیروان خط هیتلر«سلام‌الله» برای تبدیل منطقه به «طویلة‌ اسلام‌» خیز برداشته بودند،   و برای تحقق این اهداف مقدس «رهبری آخوند» در ایران الزامی بود.   ادامة این توطئه ابتدا به ویرانی ایران،  عراق و افغانستان انجامید و بهار اسفبار عرب تداوم همین سیاست ضدانسانی است.   این روند ابتدا در سوریه،  و سپس در مصر متوقف شد و به تدریج رویاهای محفل «کارتر ـ  برژینسکی» می‌رود تا به کابوس تبدیل شود.

با توجه به تحولات شگفت در مواضع مقامات جمکران می‌توان گفت،   سفر سرگئی لاوروف به تهران در واقع برای تعیین حد و مرز لات‌بازی حکومت جمکران و هشدار به اربابان‌اش در غرب بوده.  بر اساس اطلاعیة رسمی وزارت امور خارجة روسیه،  لاوروف در تهران صریحاً به تحویل ابزار سرکوب از سوی آمریکا به «کشورهای منطقه»،‌  و نه صرفاً به سوریه اشاره کرده بود.   ولی رسانه‌های جمکران عبارت «مخالفان دولت سوریه» را بجای «کشورهای منطقه»‌گذاشتند تا شاید به خیال خود با یک تیر دو نشان بزنند.   هم حکومت قلعة حیوانات را از این فهرست «افتخارآفرین» خارج کنند؛  هم آمریکا را به جان روسیه بیاندازند!   خریت و حماقت آخوند هم عالمی دارد!

باری پس از انتشار مزخرفات جمکرانیان در رسانه‌های جمعی غرب،   شیون هیلاری کلینتن به آسمان برخاست که روسیه به سوریه هلیکوپتر نظامی می‌فروشد،   ولی ما برای مردم سوریه کمک انسانی می‌فرستیم!   هدف از جنجال کذا این بود که به شوت‌‌وپرت‌ها چنین بباورانند که وزیر امورخارجة روسیه در مورد سوریه با ملایان جمکران «مذاکره» می‌کند!   ما که باور کردیم!   به ویژه پس از مسافرت ولادیمیر پوتین به پاریس اطمینان یافتیم که روسیه در مورد سوریه با متحدان و جیره خواران لندن و واشنگتن حتماً «مذاکره» می‌کند.   چه اشکالی دارد، بگذارید دل مرده‌شویان هم چند صباحی «خوش» باشد که اینروزها خیلی دل‌شان خون شده!  خلاصة کلام،   نتیجة انتشار اظهارات لاوروف در رسانه‌های جمکران و بوق‌های غرب این شد که روسیه همزمان «دو پیام» روشن به طویلة ‌مک‌کارتی ارسال داشت.   از یک‌سو روابط پنهان آمریکا را با حکومت جمکران بر ملا  نمود و از سوی دیگر تأکید کرد که آمریکا  به کشورهای منطقه نه تنها تسلیحات جنگی می‌فروشد که سلاح سرکوب تظاهرات مسالمت‌آمیز در اختیار دولت‌های مذکور قرار می‌دهد!   

«خطای ترجمة فارسی»  به کنار،  در تاریخ 13 ژوئن 2012،  هم دکان حقوق بشر یانکی‌ها و هم «نبرد» جمکرانیان با آمریکا به سخره گرفته شد و کاخ «احترامات‌شان» فروپاشید.   بر اساس اظهارات لاوروف،  آمریکا هم برای سرکوب تظاهرات مسالمت‌آمیز،  ‌ سلاح در اختیار حکومت‌های منطقه می‌گذارد،‌  و هم به اینان تسلیحات نظامی می‌فروشد:‌     

«[...] مترجم فارسی به خطا آمریکا را به ارسال اسلحه برای مخالفان اسد متهم کرد [...] آقای لاوروف [...] با انتفاد از موضعگیری آمریکا علیه تحویل اسلحه روسی به سوریه، صرفاً گفت [...] آمریکا [...] به کشورهای مختلف از جمله کشورهای منطقه اسلحه می‌فروشد [...] ما به سوریه یا کشورهای دیگر اسلحه‌ای تحویل نمی‌دهیم که بتوان در مقابله با تظاهرات مسالمت آمیز غیرنظامیان به کار برد[...]‌»

کشورهای منطقه،  شامل عربستان،  کویت،  عراق،‌  امارات و غیره که مشکلی با آمریکا ندارند؛  همه می‌دانند که آمریکا به اینان ابزار شکنجه و سرکوب ارسال می‌کند.  می‌ماند جمکران که در رسانه‌های غرب با آمریکا و انگلستان در ‌جنگ است،   و ارواح شکمش با هیچکدام رابطة سیاسی ندارد!   در واقع کشورهای منطقه در اظهارات لاوروف به حکومت اسلامی ارجاع می‌دهد،  و بیانیة‌ وزارت امور خارجة روسیه تلویحاً می‌گوید،  آمریکا به حکومت اسلامی تجهیزات نظامی می‌فروشد و همچنین سلاح‌های لازم برای سرکوب تظاهرات مسالمت‌آمیز در اختیار ملایان قرار می‌دهد.   

بله،   قابل توجه بین‌الملل گوساله‌های ننه‌حسن که آمریکا را مدافع حقوق بشر و دمکراسی می‌شناسند.   اگر کسی یک جو شعور و درک داشته باشد وقتی از زبان هیلاری کلینتن همان می‌شنود که از زبان رهبر القاعده،‌  به ابعاد واقعی حقوق بشر یانکی‌ها پی می‌برد،‌   و اگر بیش از یک جو شعور داشته باشد از اهمیت تغییر مواضع دیوید کامرون نیز باید آگاه شود.

حال که به نخست وزیر بریتانیا رسیدیم بد نیست یادآور شویم،‌  در وبلاگ «زینب در وال‌ستریت»،  از شخص دیوید کامرون طرفداری نکردیم؛   سخنان ایشان را پیرامون کاهش اختیارات پدر مورد تأئید قرار دادیم.  ما از مواضع افرادی که در مسیر «تأمین حقوق انسانی» گام بردارند حمایت می‌کنیم،  دیوید کامرون هم از این روند مستثنی نمی‌شود.  آنچه برای ما اهمیت دارد «اهداف» و مطالبات است،   نه افراد!   اهداف دمکراتیک بنابرتعریف جهان‌شمول است چرا که «انسان» فراتر از تعلقات قومی،  دینی و بومی قرار می‌گیرد.   دیوید کامرون خواهان ممانعت از ازدواج اجباری شده،    بدون محدود کردن اختیارات پدر نمی‌توان به این روند توحش پایان داد.   فراموش نکنیم که چندی پیش در همین بریتانیا،   اسقف روان ویلیامز  که شرشان را بزودی کم خواهند کرد،  می‌خواستند برای مسلمانان دادگاه توحش «شریعت» بر پا کنند،  چرا؟  چون بر اساس تبلیغات محفلی ایشان دمکراسی از توحش مسیحیت سرچشمه گرفته،  ولی «فرهنگ» مسلمان‌زادگان «وحشی‌گری» است!   حال به ابعاد واقعی تحریف «مدرنیته» در رادیوفردا بهتر پی می‌بریم.

امثال جهانبگلو وظیفه دارند با حذف «انسان‌محوری» از «مدرنیته»،   آن را به وحشیگری و انسان‌ستیزی هیتلر و موسولینی پیوند دهند و همزمان «کلیسا» را هم تطهیر کنند.  همان کلیسائی که هنوز نتوانسته داغ همکاری و همدستی با موسولینی،  هیتلر و فرانکو را از چهرة پلیدش بزداید.   این کلیسا در زبان نوچه‌های ایرانی‌نمای غرب می‌باید به عنوان سرچشمة مهر و محبت و نیکی به مخاطب حقنه شود.   بگذریم و بازگردیم به شگفتی‌های ماه ژوئن 2012.

در پی بوسة ناهید بر چهرة‌ خورشید،‌   رادیوفردا از زبان «سرداران» سرکوب زن را دفاع از «حقوق شهروند» نامید و مطالبات دمکراسی‌های غرب در کشور سوریه با مطالبات رهبر القاعده و حاج روح‌الله هم‌سوئی یافت!   ابراز نفرت حضرات از «حزب بعث» دلیل دارد. بدانید و آگاه باشید که برای تأمین منافع استعمار در کشورهای مسلمان‌نشین،   لازم است «حزب،  فقط حزب‌الله» باشد و «رهبر هم فقط روح‌الله!»  دلیل هم اینکه حضرات وحشی‌تر از خمینی هنوز پیدا نکرده‌اند.   بی‌دلیل نبود که میرحسین موسوی می‌خواست به «دوران نورانی» امام‌اش بازگردد.  بله،   در همین ماه خجسته خرداد بود که کودتای هیزاکسلنسی «سایمون گاس» شکست خورد و نان دولت اسرائیل هم آجر شد.   سه سال گذشت تا «درشپیگل»‌ بتواند «خبر» فروش زیردریائی‌های «دلفین» ‌را در بوق بیاندازد،  اینهمه به این امید که حکومت جمکران هم بتواند در رسانه‌ها به زیردریائی اتمی مجهز شود،   و بازار جنگ زرگری «تل‌آویو ـ تهران» رونق گیرد.   در گیرودار سومین سالگرد شکست کودتای سبز،  فارس‌نیوز، مورخ 23خردادماه 1391،‌   به امید بحران‌سازی،  بار دیگر «پیشرفت‌» پاسداران اسلام را در بوق گذاشت.

به گزارش فارس‌نیوز،   دریادار «عباس زمینی»،  ‌معاون فنی نیروی دریائی حکومت جمکران به ساختن زیردریائی اتمی مشغول شده‌اند و آن را «حق مسلم»‌ خود می‌دانند.   برادر «زمینی» ابتدا ساختن زیردریائی اتمی را «حق مسلم‌» هر کشور صاحب فناوری صلح‌آمیز هسته‌ای دانسته،   سپس تأکید می‌کند که در مراحل اولیة ساخت زیردریائی‌های کذا قرار دارند و در این زمینه مسلماً «پیشرفت» خواهند داشت و خلاصه نیروی دریائی کشور را به این قماش زیردریائی‌ها مجهز خواهند فرمود: 

«[...] قطعا هر کشوری [...] حق را دارد [...] از فناوری صلح‌آمیز ‌اتمی [...] در سامانه رانش شناور‌های‌اش استفاده کند [...] ما صاحب فناوری‌های صلح‌آمیز هسته‌ای هستیم پس می‌توانیم ساخت سامانه رانش زیردریایی اتمی را هم در دستور کار قرار بدهیم [...] الان در مراحل اولیه ساخت زیردریایی‌های اتمی قرار داریم [...]  با توجه به پیشرفت‌هائی که در زمینه مرتبط با آن پیدا خواهیم کرد،   امیدوارم در آینده شاهد به کارگیری نسل زیردریایی‌های اتمی در نیروی دریایی ایران باشیم[...]»

ویژگی فعلة فاشیسم این است که «روی هوا»،   و در توهمات‌اش «حرکت» می‌کند،  نه در واقعیت!  برادر «زمینی» هم برخلاف نام‌‌شان بیشتر «هوائی» هستند!   از اینرو در هوا قانون و مقررات بین‌المللی وضع می‌کنند.   «قطعاً هر کشوری حق دارد...  ما هم حق داریم ... و خیلی هم پیشرفت خواهیم کرد!»  و گویا یانکی‌ها می‌خواهند از طریق آلمان چند دلفین شکسته به ملایان بفروشند و آن را به حساب روسیه بنویسند!  چه اشکالی دارد؛   تا پیش از برگزاری انتخابات ریاست جمهوری روسیه،  در رسانه‌های غرب «پوتین» طرفدار ملایان جمکران معرفی می‌شد.   تا اینکه ولادیمیر پوتین رسماً از «اسرائیل‌ستیزی» حکومت جمکران انتقاد کرد.  ‌ ولی روند تخریب روسیه همچنان ادامه یافت.   به عنوان نمونه رسانه‌های غرب «روسیه»  را نه مخالف خشونت که «طرفدار بشار اسد»‌معرفی می‌کنند.   و بعضی‌ها این تبلیغات خیلی باورشان شده! 

در تاریخ اول ژوئن 2012 در پاریس به ولادیمیر پوتین پیشنهاد کردند «بشار اسد به مسکو پناهنده شود.»   یادآور شویم پادوهای‌ تونسی‌شان همین پیشنهاد را بارها و بارها ارائه داده‌اند.  آورده‌اند که در پاسخ،  چنین گفت ولادیمیر پوتین:   «بشار اسد مرتب در پاریس بود،  چرا به مسکو پناهنده شود؟»    ادامة این گفتگو‌ محرمانه است،  ولی نتایج آن،  یعنی تغییر مواضع وزارت امور خارجة فرانسه و به ویژه هشدار لاورف به آمریکا در مورد تجهیز حکومت مرده‌شویان به ابزار سرکوب در برابر ماست!   همزمان با ورود سرگئی لاوروف به تهران،‌ «صدای آمریکا»،  مورخ 13 ژوئن 2012،  به نقل از فرانس‌پرس از «نرم شدن موضع رئیس مجلس در مذاکرات اتمی» خبر داد:

«[...]خبرگزاری فرانسه [...] از تهران می گوید [رئیس مجلس] موضع خود را در باره مسئله کلیدی و مورد اختلاف غنی سازی اورانیوم [ نرم‌تر کرد]  این نخستین باری است که رئیس مجلس [...]‌ چنین صحبتی را مطرح می‌کند[...]»

با توجه به تغییر مواضع دیوید کامرون که به تصمیمات اخیر دادگاه عالی قانون اساسی مصر،  و تزلزل جایگاه  اخوان‌المسلمین در پارلمان منجر شد،   باید بگوئیم شکست در سوریه،  در واقع دندة آنگلوساکسون‌ها را «نرم» کرده!   جونم براتون بگه،  در روسیه سوپ‌ خیلی خوشمزه‌ای درست می‌کنند که آن را «برش» می‌خوانند و به احتمال زیاد در تاریخ 19 ژوئن سالجاری در مسکو،   با «دندة» نرم شدة دیوید کامرون «برش»‌ خوبی طبخ خواهد شد.














...










Share

یکشنبه، خرداد ۲۱، ۱۳۹۱

زینب در وال‌ستریت!




خورشید به من گفت
تو ناهید شب‌های خاموش من باش 
خورشید به من گفت
[...] 

در تاریخ 8 ژوئن 2012،  دولت بریتانیا رسماً با محفل توحش «حقوق طبیعی ‌بشر» و«پدرپرستی» وداع گفت،   و به این ترتیب شمارش معکوس برای فروپاشانی دکان «احترام به ادیان» و «مردم‌پرستی» یانکی‌ها و جیره‌خواران‌ متعهد و مکتبی‌شان آغاز شد.  البته «نیویورک تایمز» همچنان در سنگر «افشاگری» و «مردم نوازی» لنگر انداخته،‌   و اتحادیة اروپا نیز در راستای گسترش همین توحش،   به سرکوب آزادی بیان در سوریه مشغول است.   بله،   به گزارش نووستی مورخ 10 ژوئن 2012 تلویزیون‌های دولتی و خصوصی سوریه شامل سانسور اتحادیة‌ اروپا شده‌اند.   به عبارت دیگر «اخبار موثق» در مورد سوریه را می‌باید فقط از «بقالی عبدالرحمن» در لندن یا از سمساری دیده‌بان حقوق‌بشر در نیویورک بشنویم.

باری حضرات در راستای «سیاست انسداد» محفل «کارتر ـ  برژینسکی» می‌خواهند الگوی توحش تونس و لیبی و جمکران را در سوریه بازتولید کنند.  به این ترتیب حاکمیت کشورهای مسلمان‌نشین را در مسیر باورهای رسانه‌ای «مردم» قرار می‌دهند و دولت‌های مذکور «جانبدارانه» و غیرمنطقی عمل خواهند کرد.   روشن‌تر بگوئیم دولت‌های «مردمی» و خیلی محبوب،   در تداوم همان خط توحش حاج روح‌الله،   یعنی به نیابت از سوی «مردم» موهوم «حق موجودیت قانونی» اسرائیل را به زیر سئوال خواهند برد.    نتیجه همان است که با «انقلاب اسلامی» حاج روح‌الله به دست آمد:   در ترادف قرار گرفتن گفتگو و مذاکره با خیانت و سازشکاری!    این روند مقدس در تونس موفق شده و دلیلی ندارد که در  لیبی،‌   مصر و یمن ناموفق باشد.   عربستان و قطر و امارات و کویت هم که تکلیف‌شان روشن است؛ به عنوان «دوستان سوریه»،   هم‌صدا با رجب اردوغان و در مسیر تأمین منافع اسرائیل پارس خواهند کرد.   و اما در صورت موفقیت برنامة یانکی‌ها در سوریه،  یعنی براندازی دولت قانونی این کشور و جایگزین کردن آن با یک دولت خیابانی و اسلامی و «تروریست‌»،‌  همین برنامه برای ایران نیز  به اجرا در خواهد آمد،‌   ولی در ایران دولت آینده را به مسیر «شاه» و شیفتة اسرائیل سوق می‌دهند.    این است دلیل افشاگری‌های نیویورک‌تایمز و در پی آن،  مجیزگوئی لوطی و عنترهای سیرک عموسام از جیمی کارتر،   مهدی بازرگان و خصوصاً «حقوق طبیعی بشر!»                         
  
هدف اصلی از افشاگری‌های مضحک نیویورک‌تایمز بر علیه کاخ سفید‌ در واقع زمینه‌سازی برای حضور «رسمی» و اینبار «دوستانة‌» ارتش آمریکا در خاک ایران است.   اینبار حاکمیت ایران می‌باید برای تأمین منافع غرب،   به آمریکا،‌  اسرائیل ‌و به طور کلی به «اردوگاه غرب»، عشق بورزد!   مسلماً تل موهوم «مردم» نیز هر روز با شعار «درود بر آمریکا،  سلام بر اسرائیل» در خیابان از حاکمیت نوین دفاع خواهد کرد.   این است فایدة اصلی «مردم» رسانه‌ای؛   همواره در مسیر باورها و در کنار زور،‌  یعنی در تقابل با «حقوق انسانی» قرار می‌گیرد.   و چرا راه دور برویم،   در تاریخ7 ژوئن 2012 ،  آیت‌الله نوری همدانی با توسل به پرسوناژهای بی‌بی‌گوزکی شیعیان نظیر زینب و زهرا و شرکاء در کنار تل موهوم «مردم آمریکا» و جنبش ابله‌پسند «وال‌ستریت» نشستند و ابراز ارادت غیرمستقیم ایشان به ارباب،   در «فارس نیوز» مورخ 18 خردادماه سالجاری انتشار یافت:

«[...]‌ آیت‌لله نوری همدانی [...]‌اظهار داشت: [...‌] از ظهر [عاشورا]‌پرچم نهضت [...] در دست زینب است [...] مردم صدای پیامبر و حضرت علی را از زبان امام [...]‌می‌شنوند و این حکم مقدمه ظهور امام عصر [...]‌ است [...]انقلاب‌های [...]‌منطقه و همچنین جنبش‌های نظیر وال استریت در اروپا و آمریکا [...]‌در پرتو پیام انقلاب اسلامی [است]‌ قانون اساسی ما از قرآن و فرهنگ اهل بیت اتخاذ شده[...]»‌

همچنانکه می‌بینیم جنبش «وال ستریت»‌ که مورد تأئید باراک اوباماست،   از انقلاب‌شان الهام گرفته پس این انقلاب به آمریکا هم صادر شده و همه چیز طبق برنامه پیش می‌رود.  اشکال اینجاست که سیاست محفل «کارتر ـ برژینسکی»،   یعنی ابراز نفرت از اسرائیل و کوفتن بر طبل نبرد با آمریکا دیگر فرسوده شده و می‌باید راه «ابراز عشق به آمریکا» هموار شود.  بین خودمان بماند،  هیچ دلیلی ندارد با بی‌اعتباری سیاست گوساله‌پسند محفل کارتر، ‌ ملت ایران از این شانس بهره‌مند شود که حاکمیت کشورش در چارچوب قانونی و منطقی قرار گیرد.   اگر چنین حادثة «شومی» رخ دهد،  حاکمیت ناچار است در مسیر منافع ملت ایران نیز گام بردارد و این منافع،   بنابرتعریف‌ «منطقی» است،‌  از اینرو منافع استعمار را تهدید خواهد کرد.   در نتیجه،  جهت تأمین منافع غرب لازم است حکومت ایران،  همواره بین دو سنگر «نفرت» و «عشق» در نوسان باقی بماند.  چرا که،   در غیر اینصورت «یکجانبه‌گرائی» امکان‌پذیر نیست؛  و می‌دانیم که یکجانبه‌گرائی «نمایشی» حاکمیت دست‌نشانده،   جهت فراهم آوردن زمینة سرکوب و تاراج ملت ایران ضروری است.   برای تحقق این «نوسان» سرنوشت‌ساز فقط کافی است مجموعة‌ جادوئی «رهبر محبوب و مردم» بار دیگر به نوعی «فعال» شود.

تل موهوم «مردم»،  همانطور که بارها شاهد بودیم،  به سرعت «رهبر محبوب» را در جایگاه «مرد قدرتمند» قرار خواهد داد،‌   و ایشان می‌توانند با خیال آسوده به امر مقدس یکجانبه‌گرائی مشغول شده،   جیب اربابان‌‌شان را حسابی پر کنند.   از فتوی میرزای شیرازی که بگذریم، می‌رسیم به کودتای میرپنج،   لغو یکجانبة‌ قرارداد دارسی،‌   شاخ و شانه کشیدن برای «دولت‌های جهان» و پافشاری بر حضور مستشاران نظامی آلمان نازی و ... و این نفس‌‌کش‌طلبی‌های «شاه»،   سرانجام در بهمن‌ماه سال 1357،  جای خود را داد به نفس‌کش‌طلبی‌های «شیخ»:

«[...] من تو دهن این دولت می‌زنم،   من خودم دولت تعیین می‌کنم [...]»

و «خیابانی» بودن دولت «تعیین» شده توسط خمینی هیچ تعجبی نداشت؛   موجودیت تل موهوم «مردم» نیز خیابانی است،  و با نیازهای واقعی و انسانی و اجتماعی کاری نخواهد داشت.   خواست تل موهوم «مردم» همواره انسان‌ستیز بوده،   هست و خواهد بود.   خلاصه «دولت خیابانی» را «مردم» می‌آورد،   همان «مردم» هم ساقط‌اش می‌کند.   و این آمد و رفت هر دو فراقانونی و خیابانی است. 

به عنوان نمونه،‌  دولت خیابانی شیخ‌ مهدی که با ساقط کردن دولت قانونی شاپور بختیار سر کار آمد،  بر اساس همین سناریو سقوط کرد.   سناریوئی که با «انتشار یک تصویر» آغاز شد؛   تصویر برژینسکی و بازرگان در نشست الجزایر!  همین تصویر جادوئی راه را برای استقرار جیمی کارتر در جایگاه شهید مظلوم و ورود ریگان به کاخ سفید هموار نمود.   به یاد داریم که انتشار این تصویر،  خشم «مردم» و خصوصاً «دانشجویان انقلابی» را سخت برانگیخت.  و اینان «در اعتراض» به تصویر «خوش و بش شیخ‌مهدی با ارباب» به سفارت آمریکا در تهران حمله برده،‌   به قول امام‌شان «انقلاب دوم» را به ثمر رساندند.   اشغال سفارت‌ آمریکا در تهران تیری بود که همزمان چندین و چند هدف مقدس را دنبال می‌کرد و شاهدیم که به تمامی اهداف مطلوب در ایران،  عراق،  ترکیه،  پاکستان و افغانستان اصابت نمود.   حال کهنه فروش‌های نیویورک به این توهم دچار شده‌اند که این نمایش پرمنفعت می‌تواند باز هم «تکرار» شود!   حضورشان بگوئیم نیک ورد آورده‌اید ولی ... ولی سوراخ دعا را گم کرده‌اید. 

همة شرکای‌ جنایتکار اینان از طریق پروپاگاند با شعار حقوق بشر در «خط امام» نشسته‌اند!  جالب اینکه این سناریو در شرایطی به اجرا درآمده که حکومت مرده‌شویان در لجنزار تناقض‌بافی دست‌وپا می‌زند.   این حکومت مفلس که در همة کشورهای بهارزده از تروریست‌های اسلام‌پرست حمایت کرد،    در سوریه دست‌های‌اش در حنا مانده و نمی‌تواند از خرابکاران و مزدوران یانکی‌ها پشتیبانی کند!   به همین دلیل است که به قول معروف «آب در لانة مورچگان افتاده» و ارکان فاشیسم بین‌الملل را چنان  به لرزه درآورده که همة اعضاء این «مکتب مقدس» از جایگاه واقعی‌شان خارج شده‌اند!

دبیرکل سازمان ملل که در چارچوب مقررات حاکم بر این سازمان می‌باید در مناقشات بین‌المللی موضع «بی‌طرف» اتخاذ کند،  جایگاه واقعی‌اش را رها کرده،   بجای «ملت سوریه» نشسته و از دولت قانونی اینکشور سلب «مشروعیت» فرموده!  چرا؟  چون منافع اسرائیل ایجاب می‌کندکه دولت بشار اسد سقوط کند و الگوی توحش جمکران بر همة کشورهای مسلمان‌نشین تحمیل شود.   به این ترتیب همه،   بر اساس «آیات قرآن» و «باورهای مردم» مذاکره با اسرائیل را «حرام» ‌شمرده و با موجودیت اینکشور مخالفت خواهند کرد.  چه بهتر از این،  دولت اسرائیل هم به درون مرزهای قانونی‌اش بازنخواهد گشت و نان بنیامین نتان‌یاهو،  اربابان‌اش و همین سازمان به اصطلاح ملل در روغن فراوان شناور خواهد شد.  بله،  فراموش نکنیم که مهم‌ترین و باارزش‌ترین لایه از «باورهای مردم»‌ همانا تضادش با مبانی معاصر حقوقی است.  و همین «حقوق» است که چارچوب اعلامیة جهانی حقوق  بشر را مشخص کرده،  معیار دیگری در دست نیست.   

سازمان ملل منطقاً می‌باید در چارچوب همین «حقوق»‌ قرار گیرد،  ولی شاهدیم که چنین نشده.   این سازمان همچون ملایان جمکران در کنار تل موهوم «مردم» نشسته و در مسیر باورهای «خلق‌الناس» گام برمی‌دارد.   جایگاه «مردم رسانه‌ای» همواره در موضع «قضاوت ارزشی»‌ و «جانبدارانه»‌ قرار می‌گیرد و سنگرهای «حق و باطل» تشکیل می‌دهد.   به عبارت دیگر «مردم» کذا «رسمی‌ات» قوانین حقوقی را به زیر سئوال برده،‌   فضای غیررسمی و توحش احکام الهی را بر جوامع تحمیل می‌کنند.   نیم نگاهی به تظاهرات «مردم» مصر در اعتراض به تأئید نامزدی احمد شفیق ابعاد توحش و حماقت  فضای غیررسمی یا «قضاوت مردم» را بخوبی نشان می‌دهد.

«مردم» رسانه‌ای با نامزدی عضو اخوان‌المسلمین هیچ مشکلی ندارند،    ولی با نامزدی «احمد شفیق» مخالف‌اند!   حال آنکه هر دو نامزد از تأئید نهادهای «ذی‌صلاح»‌ قانونی برخوردار هستند و نتایج انتخابات را هم آرای «مردم مصر» تعیین می‌کند.   منطقاً اگر اکثریت مردم مصر به احمد شفیق رأی دهند،  وی طبق قانون در جایگاه ریاست جمهوری مصر قرار خواهد گرفت؛   «قانون» را هم «مردم» نمی‌نویسند!   در جوامع بهنجار و معاصر،  محور قوانین «انسان» است و بحث و گفتگو در مورد قوانین هم زمینة کار حقوقدانان!   این است پایه و اساس دمکراسی:  حاکمیت قوانین «انسان محور» بر جامعه.   روشن‌تر بگوئیم،   این حاکمیت با هرگونه «جمع محوری» و گله‌پروری یعنی با سنگر حق و باطل و «حق طبیعی» در تضاد قرار می‌گیرد،   چرا که مواضع جمع ـ   خارج از ماهیت رسانه‌ای و غیررسانه‌ای‌ا‌ش،  همواره «جانبدارانه» است،  چه این جانبداری «سیاسی» باشد،  چه غیرسیاسی.   حال آنکه قوانین دمکراتیک،  بنابرتعریف «غیرجانبدارانه»،   یعنی منطبق بر «رسمی‌ات» و «منطق» انسانی تدوین شده و در هر حال با «احکام دین» و «ارزش‌های» توحش پدرسالار در تضاد قرار می‌گیرد. دلیل هم اینکه احکام مذکور حقوق انسانی و به ویژه حقوق انسانی زن را به رسمی‌ات نمی‌شناسد،   در این چارچوب است که به اهمیت مواضع نوین دولت بریتانیا پی می‌بریم.

همزمان با برگزاری مراسم وقوقیة‌ جمکرانیان، ‌ دیوید کامرون،  نخست وزیر بریتانیا در واکنش به توحش پدرسالار رایج در بریتانیا سخنانی ایراد کرد که در سایت فارسی‌زبان بی‌بی‌سی منتشر نشد!   دیویدکامرون اظهار داشت:

«دختران پانزده‌ساله را از مدارس بیرون می‌کشند،‌  آن‌ها را در کشور ثالث،  به ازدواج ناخواسته وادار می‌کنند و زندگی‌شان را به نابودی می‌کشانند؛   ما این نابودی را فرهنگ نمی‌خوانیم.»

یادآور شویم سایت فارسی‌زبان «بی‌بی‌سی»،   مورخ8 ژوئن 2012،  در مطلبی تحت عنوان «تصمیم بریتانیا برای برخورد با ازدواج اجباری» به طوری‌که «احترام به ادیان» خدشه‌دار نشود،  به صورت هول‌هولکی و یواشکی،   به مخالفت دولت انگلستان با ازدواج اجباری اشاره‌ای کرده.   شاید وزارت امور خارجة بریتانیا مصلحت نمی‌داند که ابعاد واقعی مواضع نوین دولت بریتانیا مورد بحث و گفتگو قرار گیرد.   البته دلائل این مصلحت‌جوئی روشن است!   وقتی مشتی آخوندپرست و شارلاتان را به عنوان خبرنگار،  مفسر و تحلیلگر و روشنفکر و متخصص و غیره به «بی‌بی‌سی» می‌آورند تا با توسل به مدفوع حاج روح‌الله،   از ارزش‌های اسلام دفاع کنند،   نمی‌توان از همین حضرات خواست تا در مورد کاهش اختیارات پدر سنتی هم داد سخن بدهند!

بله اشکال توحش‌گستری همین است.   چگونه شیخ صادق صبا که وظیفه دارد «لیبرال ـ دمکراسی» ‌را در جبین آخوند منتظری جنایتکار رویت کند،  می‌تواند کاهش اختیارات پدر را نیز مورد تأئید قرار دهد؟‌   اصولاً سایت «بی‌بی‌سی» ‌تاکنون در مسیر گسترش حماقت و توحش گام برداشته،   و معرفی جانوران وحشی نظیر حاج فرج دباغ،   به عنوان «فیلسوف» و «متفکر» شاهدی است بر این مدعا.   بیش از این وارد جزئیات نمی‌شویم فقط به مسئولان بسیار محترم بی بی‌سی می‌گوئیم،   کلکسیونر «زباله»،  ‌ سرانجام قربانی همان زباله‌ها خواهد شد.   به فروش گذاردن گنجی‌ها،  میلانی‌ها،  حاج فرج دباغ‌ها،   عبادی‌ها و دیگر جانوران وحشی،  به مثابه تخلیة‌ زباله در فضای «بنگاه بی‌بی‌سی» است؛  ‌ پیامد این عمل نیز گریبانگیرتان خواهد شد و می‌بینیم که شده!   از مطلب دور افتادیم،  بازگردیم به تغییر مواضع حکومت جمکران و مخالف‌نمایان‌اش.

طی چند روز گذشته،   ملایان از موضع مخالفت با مذاکرات مسکو،   به ابراز نگرانی از شکست این مذاکرات رسیده‌اند!   مخالف‌نمایان‌شان نیز رعشه گرفته‌اند و نتیجه این شد که اعلیحضرت بالاجبار یک گام از بساط آخوند و مقدسات،   البته فقط در ظاهر،  فاصله گرفتند. 

لرزة حکومت را می‌توان از تغییر مواضع «کیهان» پیرامون مذاکرات هسته‌ای در بغداد و مسکو دریافت.   ولی رعشة مخالف‌نمایان از یک‌سو با خزیدن «شیخ» به سوی «شاه»،   و از سوی دیگر،  با مداحی اوباش صادراتی جمکران از «جیمی کارتر» نمایان می‌شود.   از آنجا که موضع رضا پهلوی به دلیل تکیة‌ ایشان بر دو پدیدة متناقض «مردم» و «قانون اساسی» به بررسی دقیق‌تری نیاز دارد،   در وبلاگ آینده مصاحبة ایشان را که در گویانیوز انتشار یافته بررسی خواهیم کرد.  ولی در همینجا از خاک پای جواهرآسای اعلیحضرت عاجزانه تقاضا می‌کنیم «پیش‌نویس قانون اساسی» مورد نظرشان را نیز در دسترس «رعایا» قرار دهند تا ببینیم «سوگند به قانون اساسی» از منظر حقوقی چه الزاماتی در پی خواهد آورد؛  سپاسگزاریم!          

پس از به جا آوردن مراسم سپاس،   بپردازیم به لرزة حکومت ملایان!   اینان که پیش از مذاکرات بغداد،   برای دستیابی به نتایج «مطلوب» طبل می‌زدند،   در فردای این مذاکرات فتوی دادند که هیچ دلیلی برای شرکت در مذاکرات مسکو وجود ندارد!   اما در پی تغییر مواضع اربابان‌شان در غرب،  مواضع «برحق» کیهان جمکران نیز تغییر یافت و معلوم شد «دشمن» خواهان شکست «مذاکرات مسکو» است!   بله اسرائیل و آمریکا نمی‌خواهند این مذاکرات به نتیجه برسد!  حال ملایان می‌خواهند؛   اربابان‌شان در اسرائیل و آمریکا نمی‌خواهند.  در این راستا بد نیست نگاهی داشته باشیم به جهش و پرش کیهان جمکران.      

در تاریخ 28 اردیبهشت ‌ماه سالجاری کیهان به گروه 1+ 5 هشدار می‌دهد که : 

«[...‌] یک هفته فرصت دارند که [...] در همان بغداد به توافق برسند [...]»

در تاریخ سوم خرداد ماه همین کیهان چنین فتوی می‌دهد که دشمن به «مذاکره»‌ نیاز دارد،‌ پس نمی‌باید مذاکره کنیم:

«حضور ما ‌در مذاکرات مسکو،‌  تأمین ‌نیاز دشمن به مذاکره است و بهتر آنکه در مذاکرات بعدی ـ  چه مسکو و چه هر نقطة دیگر ـ  شرکت نکنیم.»

سه روز بعد،   یعنی در تاریخ ششم خردادماه،‌ کیهان ضمن تأکید بر «ضعف دشمن»،‌ مذاکرات وین را به «چاه» تشبیه می‌کند و مذاکرات مسکو را به چاله:

«[...]‌ از هم اکنون به ضعف و دست خالی1+5 در مذاکرات پیش روی پی برده‌ایم و می‌دانیم که چاه وین برای عبور حریف از چالة مسکو حفر شده»

سپس در تاریخ هجدهم خردادماه سالجاری کیهان تأکید می‌کند که مذاکرات مسکو برای روسیه اهمیت دارد و ممکن است بعضی‌ها بخواهند آن را به بن بست بکشانند:

«[...]‌ این حدس وجود دارد که با توجه به اهمیتی که مذاکرات مسکو برای روسیه  دارد ممکن است برخی طرف‌ها در 1+5 یا بیرون از آن مایل  به اخلال در این روند باشند[...]»

مطالب کیهان نشان می‌دهد که مذاکرات مسکو به مذاق اربابان غربی حکومت جمکران خوش نیامده،   ولی اینان به دلیل شکست سیاست‌شان در سوریه،   در شرایطی نیستند که بتوانند با تکیه بر «مردم» و «خواست مردم» به بحران دست‌ساز هسته‌ای تداوم بخشند.   بله،   «بعضی‌ها» در لندن و واشنگتن می‌خواهند در این روند اخلال ایجاد کنند و مسلماً به همین دلیل کیهان جمکران با ادامة مذاکرات مخالفت کرده!   منتهی همین کیهان نمی‌تواند از مواضع ارباب در سوریه حمایت کند.  حال یک پرانتز در مورد سوریه باز می‌کنیم.   

جمعة‌گذشته «فرد هوف»،   فرستادة ویژة‌ آمریکا به مسکو رفت.   به گزارش فرانس‌پرس،   مورخ 8 ژوئن 2012 هدف از مسافرت «فرد هوف» گفتگو در مورد سوریه بوده.   آنچه طی این ملاقات مطرح شد در دسترس ما نیست،  ولی با توجه به برخی رویدادها و همچنین با در نظر گرفتن مطالب مطرح شده در نشست خبری وزیر امورخارجة‌ روسیه که در سایت انگلیسی و فرانسه زبان نووستی،  مورخ 10ژوئن 2012  انتشار یافت می‌توان گفت،  تعطیلی دکان «دوستان سوریه»‌ اجتناب‌ناپذیر شده.   از اینرو محافل حامی «دوستان سوریه»‌ برنامة ایجاد «کردستان بزرگ»،‌  یعنی تجزیة سوریه و عراق را در گام نخست،  و سپس تجزیة ایران و ترکیه را در گام‌های بعدی مد نظر قرار داده‌اند.  البته این برنامه بیشتر یک «تهدید» می‌نماید،  ولی اگر قرار باشد هم کنترل ایران از دست غرب خارج شود،  و هم افسار ترکیه،  چه بهتر که با بهره‌گیری از پیشینه‌های منطقه‌ای چماقی به نام «کردستان بزرگ» در دست اسرائیل قرار گیرد.   و این است دلیل پارس کردن «میت رامنی»،   نامزد ریاست جمهوری از حزب جمهوریخواه!     

اینان می‌پندارند با جنگ‌افروزی می‌توان نانی برای اسرائیل به تنور چسباند و در سواحل خزر نیز حضور نظامی داشت.   واقعیت این است که ماندن و یا رفتن بشار اسد،  یک موضوع داخلی است و می‌باید مردم سوریه،   از طریق دمکراتیک،  یعنی با  «آراء خود» به آن رسمی‌ات بخشند.   این موضوع هیچ ارتباطی به هیلاری کلینتن،   رجب اردوغان و «فستیوال کن» ندارد.

محافل جنگ سرد با ارسال «مزدور مسلح» به کشور سوریه،   آراء مردم اینکشور و تکثر این آراء را نادیده گرفته،   مزدوران‌شان را با هیاهوی تبلیغاتی در «سنگر حق» نشانده‌اند.   این همان نمایش مهوعی است که سال‌ها پیش از تهاجم آنگلوساکسون‌ها به عراق،  ‌یعنی در دوران بیل کلینتن در اینکشور به اجرا درمی‌آمد.   آن روزها لاشخورها با شعار دفاع از حقوق بشر،   ملت عراق را بمباران می‌کردند،    دیده‌بان حقوق بشر نیز در نیویورک خفقان گرفته بود.   بعد هم پسر جرج بوش،  بدون اعمال نفوذ،  یعنی به صورت خیلی دمکراتیک به کاخ سفید وارد شد و به بهانة مبارزه با تروریسم یعنی مبارزه با دست‌پروردگان آمریکا،  خاک افغانستان و عراق را به توبره کشید.   نتیجه در برابرماست.   خارج از برده فروشی،  قاچاق سلاح و مواد مخدر،   انفجار بمب در عراق‌ و در مدارس مختلط افغانستان،‌   و همچنین مسموم کردن دانش‌آموزان و آموزگاران زن از ویژگی‌های «حکومت‌ اسلامی» در عراق و افغانستان شده.   در مورد سرنوشت بهارزدگان هم همگی خفقان گرفته‌اند،‌  چرا که از قرار معلوم حکومت‌شان «مردمی» است.   در نتیجه از خودکشی،  تجاوز و گسترش سرکوب در لیبی،  تونس و مصر هیچ نمی‌شنویم.

خورشید به من گفت
خورشید به من گفت
[...]      













...









Share