شنبه، مرداد ۲۶، ۱۳۸۷



دلیران گرجستان!


...
به گزارش فیگارو، مورخ 15 اوت 2008، آخوندهای کاتولیک در قریة «لورد» در کشور فرانسه جمع شدند تا «صعود» مریم «مقدس» را به آسمان «جشن» بگیرند. قریة «لورد»‌ همانجائی است که 150 سال پیش همین مریم مقدس بر خواهر «برنادت سوبریو» ظاهر شد! و بر اساس همین «بی‌بی‌گوزک» یک فیلم ساختند به نام «آهنگ برنادت»؛ از آن‌فیلم‌ها که تماشای‌اش از صدها قرص خواب‌آور مؤثرتر است. آورده‌اند که سیمای کریه جمکران هر سال در دوران کریسمس، برای «احترام به هم‌میهنان مسیحی» این فیلم کسالت‌آور را پخش می‌کرد، و هم‌میهنان مسیحی هم فحش فراوانی نثار روح پدر بنیانگزار حکومت اسلامی و خصوصاً رئیس صدا و سیما می‌کردند، و می‌گفتند مرده‌شورخودتان را ببرند با احترامات‌تان!

چه نشسته‌اید، که تفسیرهای ضدامپریالیستی کیهان هم درست به نمایش فیلم «آهنگ برنادت» می‌ماند. هر بار طرح آمریکا در منطقه شکست می‌خورد، کیهان یک «یاداشت روز» در انتقاد از همین طرح قلمی می‌کند! در مورد جنگ 33 روزه شاهد بودیم که پاسدار شریعتمداری برای «هضم» عقب‌نشینی مفتضحانة اسرائیل از لبنان کمی وقت گرفتند. سپس جشن پیروزی در کیهان به راه افتاد و روزی‌نامه را هفت شبانه‌روز آذین بستند. امروز هم که ارتش ناتو ناچار به عقب‌نشینی در قفقاز و اروپای شرقی شده و از روی لج‌بازی تصمیم گرفته یک سپر دفاعی هم برای حفاظت از دارودستة «لخ والسا» در لهستان «پیشنهاد»‌ کند، کیهان یک «یادداشت روز» به شوت وپرت‌ها تقدیم کرده! البته سپر کذائی را در سایت نووستی مورخ 16 اوت سالجاری، یک «گربه مرده» خوانده‌اند، چرا که ظاهراً هیچ کارآئی نخواهد داشت، و در واقع تف سربالا است؛ دقیقاً مانند موضع‌گیری دیرهنگام محفل کیهان!

برای اطلاع از چگونگی حال و احوال آمریکا پس ‌از شکست در جبهة گرجستان می‌باید به سخنان نوکران‌ا‌ش در سراسر جهان نگاهی داشته باشیم. در عراق آخوند مقتدی صدر، دوباره خواهان «جهاد» با اشغالگران شده، و آخوند سیستانی جهت ایجاد تسهیلات لازم برای عبور و مرور نظامیان انگلستان و ایالات متحد احداث یک «جاده» بین ایران و کربلا را الزامی دانسته‌اند! البته سیستانی مزدور ادعا می‌کند جادة ‌مذکور برای رفاه حال «زائران» است. در جمکران، پرزیدنت مهرورزی پس‌ از ملاقات با رجب اردوغان فرموده‌اند، خروج آمریکا از عراق مصلحت نیست! «فارس‌نیوز»، مورخ 15 ماه اوت تیتر زده، ملاقات مهرورزی با اردوغان «پشت درهای بسته» صورت گرفت! و در این ملاقات «سری»، رجب اردوغان هم به مهرورزی گفته، «برادر» هوا بس ناجوانمردانه پس است، سلام‌‌ات را نمی‌خواهند گفت پاسخ، و قرارداد خط لولة گاز هم بی‌خیال! مهرورزی در پاسخ نخست وزیر کشور «لائیک» ترکیه فرموده‌، « فارسی بیلمیرم!» سپس پرزیدنت جمکران راهی مسجدی در ترکیه شدند تا حداقل کمی با اسرائیل در ترکیه مبارزه کرده باشند. به گزارش رسانه‌های گورکن‌ها، در مسجد کذا نمازگزاران بر ضد اسرائیل شعار دادند و فراموش کردند که ترکیه خودش عضو ناتو است و با اسرائیل همکاری‌های «نظامی ـ امنیتی» دارد!

در هر حال رجب اردوغان پس از آغاز درگیری‌های گرجستان تقاضای مکالمة تلفنی با پرزیدنت مدودف داشته، و به قول خودش می‌خواسته «طرح قفقاز» ارائه دهد، ولی گویا تحویلش نگرفتند. حنازرچوبه هم، در کمال حماقت تیتر زده بود، «مدودف به تلفن اردوغان پاسخ نداد!» بله! مدودف، پای تلفن نشسته و خودش گوشی را برمی‌دارد، وقتی هم نخست وزیر ترکیه تلفن کرده، مدودف گفته، «نیستن!» سپس رجب اردوغان ترسان و لرزان یک قرآن زیر بغل گذاشته و سرآسیمه راهی روسیه شد تا سوگند یاد کند که از خاک ترکیه مستشار نظامی آمریکائی و سلاح و تجهیزات به گرجستان نمی‌رسد! چون راه را خودتان بسته‌اید! ولی در هر حال اردوغان موفق به دیدار مدودف نشد، چون وقتی کوبة در کرملین را کوبید، مدودف در را گشود و همینکه اردوغان را دید، باز هم گفت، نیستن! برای تعطیلات رفتن سوچی! و دولت مستقل ترکیه فهمید اوضاع خراب‌تر از آن است که سفیر آمریکا در آنکارا در گوش‌شان خوانده بود.

و اما در این گیرودار کاندی رایس از فرانسه راهی تفلیس شد. حال وزیر امورخارجه هم هیچ خوب نبود. هنگام پیاده شدن از هواپیما دو دستی میله‌های پلکان را گرفته بود و تلوتلو خوران پائین می‌آمد تا رسید به ساکاشویلی کودن. ساکاشویلی که مانند همة آدمک‌های سازمان سیا، به توهم الهیت آمریکا دچار شده، وقتی فهمید کاخ سفید نمی‌تواند کاری انجام دهد لب ولوچه‌اش از شدت ناامیدی حسابی آویزان شد. رایس که فیلم فرار شجاعانة ساکاشویلی در شهر گوری را دیده بود، دو ضربه به پشت جنگاور گرجی زده وی را گفت، «دونت ووری، بی هپی»، چون احمدخاتمی، نیم ساعت پیش در نماز جمعه گفت، در آیات قرآن چنین آمده است ‌که:

«یک گروه از آیات اشاره به پیروزی حق به [بر] باطل دارد گروه دیگری نوید پیروزی حزب‌ الله به [بر] حزب شیطان دارد. گروه بعدی اشاره به حکومت مستضعفان دارد. گروه بعدی [...] می‌گوید جهانی شدن در سایة حکومت امام زمان تحقق خواهد یافت [...] این وعدة خداست و خداوند وعده تخلف‌پذیر نمی‌دهد.»

و رایس هم با تکیه بر وعدة الهی گفت، «می‌بینی که پیروزی با ماست.» ساکاشویلی که پس از حملة ارتش روسیه موهای‌اش را مدل «آشفته» آرایش می‌کند، به زبان انگلیسی از رایس پرسید،‌ «آر یو شور؟» رایس پاسخ داد، «آوکرس!» من خودم با امام زمان ملاقات داشتم! احمد خاتمی امروز خودش گفت:

«امکان ملاقات [با امام زمان] جای تردید نیست.[...] اما آن‌ها که شرفیاب می‌شوند پاک‌ترین هستند.»

و بر ما معلوم شد که دلیل تلوتلو خوردن «رایس» همان شرفیابی ایشان به چاه جمکران و ملاقات با آنحضرت بوده، نه ضربة توافق شش‌ماده‌ای اتحادیة اروپا با روسیه! در حدیث آمده که رایس پس از خروج از چاه زیر لب زمزمه می‌کرد، «مست از لب لعل تو، نه از بادة ناب!» باری ساکاشویلی وقتی از زبان رایس حکایت ملاقات‌اش را با آنحضرت شنید فریاد برآورد، «سو فانتاستیک!» ولی احمد خاتمی در ادامه گفته:

«هر بی سروپائی که توفیق شرفیابی ندارد، آن‌ها که شرفیاب می‌شوند تا زنده هستند آنرا جائی بازگو نمی‌کنند.»

پس شما چرا آنرا بازگو کردید؟ رایس ساکاشویلی را گفت، تو به این میگی زندگی! من از وقتی با سرکوزی ملاقات کردم، در واقع مرده‌ام! و اینجا بود که ساکاشویلی اشکریزان بر جنازة رایس دو رکعت نماز گزارد. و همزمان با نماز ساکاشویلی، آنجلا مرکل، که اشک در چشمانش حلقه زده بود و مثل جرج بوش «مف و مف» می‌کرد، در مصاحبة مطبوعاتی خود در سوچی اظهار داشت، حالا اون‌ها پایتخت اوستیای جنوبی رو با خاک یکسان کردند، و یک قتل عام مختصری هم انجام دادند، شما چرا چنین پاسخ تندی دادید؟! شما بزرگی می‌کردید! که گفته‌اند بخشش از بزرگان است! پرزیدنت مدودف هم انگار نه انگار که مرکل حرف زده، اظهار داشت، اگر باز هم چنین اعمالی صورت گیرد واکنش ما همین خواهد بود! و آنجلا مرکل فهمید، این روس‌ها شوخی سرشان نمی‌شود. صدراعظم آلمان، سپس در حالیکه پشت چشم‌نازک می‌کرد، افزود حالا ما نیروی حافظ صلح از کجا بیاوریم، چرا سند و مدرک ارائه دادید؟ ما حرف شما رو قبول می‌کردیم! و پرزیدنت مدودف، با همان لحن خشک و سرد تکرار کرد، نیروهای حافظ صلح در کنار نیروهای روس باید مراقب غیرنظامیان باشند، و ما همیشه برای ادعاهای‌مان اسناد و شواهد ارائه می‌کنیم. مسلم است! چون بدون شواهد، طرف مقابل هم همیشه می‌تواند ادعای شما را تکذیب کند، و «آنجلا مرکل» در واقع نگران اثبات وحشیگری ارتش گرجستان در اوستیای جنوبی بود، چون نظامیان آمریکا این ارتش را «همراهی» می‌کردند که زبان‌مان لال راه را گم نکند!

و اینجا بود که رسانه‌های اروپای غربی آهسته، آهسته انتقاد از ساکاشویلی و تهاجم ارتش گرجستان به غیرنظامیان را آغاز کردند! و در حالیکه «کاتوزیان» هم‌صدا با یکی از اوباش حکومتی در سایت رادیوزمانه برای همه توضیح می‌داد چگونه می‌توان به افتخار دریافت مدرک دکتری از آکسفورد نائل آمد، پاسدار شریعتمداری شنیدند که هوگو چاوز، همین دیروز، پس از اطمینان از شکست محور «تفلیس ـ تل‌آویو»، از ساکاشویلی شدیداً انتقاد کرده! و ایشان هم با خود گفتند، ای دل غافل! نبرد با آمریکا باید ادامه یابد! سپس برای جبران سکوت محفل کیهان در محکوم کردن جنگ گرجستان مقدار زیادی باروت در تفنگ بادی خود گذاشته آنرا به سوی وزارت امورخارجه نشانه گرفته و ماشه را کشیدند!

کیهان مورخ 16اوت 2008، در یکی از همان «یادداشت‌های روز»، مطلبی تحت عنوان «تأملی در موضع وزارت امور خارجه» انتشار داده، و شریعتمداری برای ماست‌مالی کردن خفقان خود، از پشت میز هیئت تحریریه یقة وزارت امور خارجه را محکم گرفته. بله، حکایت همان دزدی است که فریاد «آی دزد» سر می‌داد. حضرات در جمکران دقیقاً مانند اربابان‌شان در آمریکا می‌پنداشتند که با تهاجم نظامی پنتاگون به اوستیای جنوبی روسیه را وارد یک جنگ فرسایشی در مرزهای‌اش خواهند کرد، و به این ترتیب از عراق و افغانستان جان سالم به در خواهند برد. به همین دلیل ضمن جنجال پیرامون تهاجم نظامی روسیه به گرجستان، از محکوم کردن تجاوز به اوستیا هم شدیداً خودداری می‌کردند. نوکران آمریکا در جمکران دقیقاً همان موضع واتیکان را اتخاذ کردند، خلاصه بگوئیم، برای «صلح» دعا می‌فرمودند. البته نه در خلیج فارس! در خلیج فارس جوجه پاسداران و سرداران به سوی قبلة رزمناو آبراهام لینکلن نماز می‌گزاردند، دعای جنگ می‌خواندند و برای بازگشت آمریکائی‌ها التماس و لابه می‌کردند، تا اینکه سه روز پس از درگیری‌ها، وقتی نیکولا سرکوزی با لب و لوچة آویزان راهی روسیه شد، اسرائیل هم اعلام کرد آمریکا به ما اجازة حمله به ایران را نمی‌دهد، و رویاهای نوکران آمریکا در جمکران همه نقش بر آب شد.

ولی از آنجا که گزینة سازمان سیا برای حاکمیت ایران از شیاد، ابله و لوده فراتر نمی‌رود، گورکن‌ها به بحث شیرین «دوستی با اسرائیل و عبور از خط امام» مشغول بودند و نمی‌دیدند در قفقاز چه می‌گذرد. البته اگر هم می‌دیدند قادر به درک ابعاد واقعه نبودند. تا اینکه رجب اردوغان «پشت درهای بسته» پرزیدنت مهرورزی را در جریان ملاقات رایس با امام زمان قرار داد. اینجا بود که ژنرال شریعتمداری کلاهخود و خفتان برگرفت، سوار بر مرکب «پرشیا» عازم باغ‌شاه شد. و از همانجا تیر در چلة کمان گذاشت و در حالیکه با یکدست قرآن را چسبیده بود و با دست دیگر فرمان پرشیا را می‌فشرد، به سوی وزارت امور «فرنگیه» آب‌ دهان التفات فرمودند، تیر و کمان را هم آخر کار دادند به سعدالله زارعی.

تیمسار سعدالله، همان کسی است که پیشتر در «فارس نیوز» از ذوق «کاهش قیمت اسرائیل» در «چشم آمریکا» به پایکوبی و جست و خیز مشغول شده بودند. ولی امروز ناچار شد به سوی قبلة دیگری نماز بگذارد و شدیداً از ابهام در مواضع وزارت امور «فرنجیه» انتقاد کرده، گفت، چرا از غربی‌ها انتقاد نکردید، مگر نمی‌دانید این قفقاز مال خودمان بوده، و ساکنین آن خود را «ایرونی» می‌دانند؟ همین مردم اوستیای جنوبی همه نژادشان «آریائی» و فرهنگ‌ و تاریخ‌شان هم «ایرونیه!» دکتر زارعی در ادامه یادآور می‌شوند که «ایرونی‌های» مذکور چند صد سال «روسی» و تحت حاکمیت تزارها و سپس عضو اتحادجماهیر شوروی بوده‌اند و خلاصه چون در استخر «ایرونی» و روسی شناوراند، سازمان بدجنس ناتو تلاش کرده این منطقه را در تقابل با دو قدرت بزرگ چون ایران و روسیه قرار دهد! بله حکومت جمکران هم در این بین هم‌سنگ روسیه‌ شد! حکومت مفلوک جمکران را دست‌کم نگیریم. هر هفته چند بار متحمل تهدیدات نظامی از جانب «امارات» می‌شود و دم بر نمی‌آورد. نظامیان‌اش را در مرز پاکستان می‌ربایند و گردن می‌زنند، و «سعید شفقت»، سفیر دولت مفلوک پاکستان در کمال وقاحت در تهران می‌گوید ما نمی‌توانیم به این منطقه ارتش اعزام کنیم، چون این منطقه «امن» است! با این وجود حکومت اقتدار جمکران خفقان مرگ گرفته! و ما ملت می‌باید از زبان نوچة بازار، سعدالله زارعی، چنین حکومتی را هم‌سنگ روسیه بدانیم! البته «منطقة امن» مذکور در واقع همان مرکز قاچاق اسلحه، مواد مخدر و برده فروشی است و از ارکان اساسی حکومت‌های اسلامی منطقه به شمار می‌رود. دلیل مخالفت میرحسین موسوی، آخوند محتشمی‌پور، نژاد حسینیان و دیگر «تجار شریف» منطقة «امن» با احداث خط لولة صلح حفظ همین «امنیت» است! از مطلب دور افتادیم بازگردیم به مقالة کیهان پیرامون جنگ گرجستان.

پس از پایان جنگ، و شکست مفتضحانة طرح آمریکا، کیهان ادعا می‌کند قرار بوده ساکاشویلی از ترکیه و از طریق دریای سیاه کمک نظامی دریافت دارد، ولی ترکیه حاضر به همکاری نشد! مفسر محترم! مگر دولت ترکیه می‌تواند از فرمان ارتش ناتو سرپیچی کند؟ ترکیه حاضر به همکاری نشد یا ناوگان جنگی روسیه راه گرجستان به دریا را مسدود کرده بود؟ و همین امر مانع تحرکات ارتش ناتو در دریای سیاه شد؟ دلیل گلایه اروپا و آمریکا از واکنش شدید روسیه به تهاجم وحشیانة گرجستان همین است! حضرات از روسیه دلخورشده‌اند، چون طرح ناتو در گرجستان را با شکست کامل روبرو کرد! حال اگر محفل کیهان پنداشته با سقوط قریب‌الوقوع ساکاشویلی و برباد رفتن آرزوهای ناتو در قفقاز، گورکن‌ها می‌توانند همان «طرح قفقاز» پنتاگون را از سوی خود مطرح کنند، سخت در اشتباه‌اند. برای حل مسائل منطقه یک راه بیشتر وجود ندارد و آنهم واگذار کردن امور به امام‌زمان است. به گزارش «مهرنیوز» مورخ 26 مردادماه سالجاری در بیانیة پایانی چهارمین همایش بین‌المللی «دکترین مهدویت» چنین آمده‌:‌

«اعتقاد به حاکمیت منجی آسمانی بهترین راه حل در مسیر اهداف سیاسی و حقوقی است، به طوری که اندیشمندان می‌توانند با تکیه بر آن به دنبال راهکارهای راهبردی درعرصه‌های متفاوت بشری از جمله سیاست و حقوق باشند.»

بله، روسیه بی‌جهت راه دریائی به گرجستان را مسدود کرد. با اعتقاد به «حاکمیت منجی» می‌توانست راه را برای شکست خود، و پیروزی طرح ارتش جنایتکار ناتو هموار سازد! و پاسدار شریعتمداری را وادار نکند که سراسیمه از زیرزمین بیرون پریده، در این گرمای تابستان یقة وزارت امورخارجة بی‌آبروی حکومت اسلامی را بگیرند. مگر منوچهر متکی و آن معاون مفلوک‌اش که در این گیرودار به عربده جوئی برای پادشاهی‌های منطقه مشغول بود، کف دستشان را بو کرده بودند که ناوگان جنگی روسیه راه ارسال اسلحه از ترکیه را سد می‌کند؟ آنها هم به «حاکمیت منجی» معتقد بودند، و آن را «بهترین راه حل» می‌دانستند. هم برای آمریکا و هم برای جمکران. منوچهر متکی می‌پنداشت حاکمیت روسیه هم مانند حکومت اسلامی گوش به فرمان آمریکاست. چرا متکی را سرزنش می‌کنید؟ کیهان که در همة امور صاحب‌نظر است، سیاست‌های آیندة کشور را تعیین می‌کند،‌ به مجلس روضه خوان‌ها دستور می‌دهد و ... و سی‌سال است که در صف نخست «مبارزه با آمریکا» عربده می‌زند، چرا سکوت کرده بود؟ نکند شما هم با کاندی رایس به حضور آن‌حضرت شرفیاب شده بودید، و هم‌صدا با رایس زمزمه می‌کردید، «مست از لب لعل تو ...»؟





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

جمعه، مرداد ۲۵، ۱۳۸۷



گاز و علوفه!

...
بشر جانوری است که وقتی در کنار همنوعان خود قرار می‌گیرد، نیازمند یک مربی یا «ارباب» است. چرا که بدون تردید از آزادی خود در برابر همنوعان‌اش سوءاستفاده خواهد کرد[...] بشر برای مهار «ارادة شخصی» خود به یک ارباب نیاز دارد تا او را وادار به اطاعت از یک «ارادة جهانشمول» کند. اراده‌ای که در پناه آن هر کس بتواند آزاد باشد.
امانوئل کانت، «ایدة یک تاریخ جهانشمول»

این مختصر را نقل کردیم تا مشخص کنیم فلسفة کانت که در زمان خود، بسیار مترقی بوده، اکنون نمی‌تواند در یک جامعة دمکراتیک کارآئی داشته باشد. دلیل چنگ انداختن فعلة فاشیسم بر ریسمان «امانوئل کانت»، «اخلاق محور» بودن فلسفة اوست، چرا که این فلسفه به نوبة خود می‌تواند به بهترین «ابزار» جهت «انسان‌ستیزی» تبدیل شود. گفتیم که ویژگی نظام‌های دمکراتیک، همان «انسان محوری» آن‌هاست، و اینکه اگر یک نظام سیاسی بر هر محور دیگری جز انسان تکیه کند، به سادگی می‌تواند به یک نظام انسان‌ستیز تبدیل شود. البته «اخلاق محوری» در فلسفة کانت دلیلی برای انتقاد از این فیلسوف صاحب‌نام نیست، به هیچ عنوان.

کانت مانند هر فیلسوفی، از زمان و دوران خود تأثیر پذیرفته. ولی در هزارة سوم، فلسفة کانت برای مسائل جامعة‌ بشری کارآئی ندارد. و فلسفه‌بافی‌ پیروان‌اش‌ از قماش «هابرماس» و شرکاء، که با تکیه بر مفاهیم پوچی چون «دین عقلانی»، به قول «جرج اورول» بدون شلاق مربی به معلق زدن برای سرمایه سالاری جهانی «اشتغال» دارند، از پایه و اساس بی‌معناست. اما هابرماس و دیگر شرکاء در این «اجماع مقدس» تنها نیستند،‌ «چپ‌الله» نیز به نوعی دیگر به مبارزه با دمکراسی کمر همت بسته.

«چپ‌نمایان» گرامی و بسیار فرهیخته‌ای که زیر نعلین دجالی به نام خمینی سینه می‌زدند، و اینروزها در نعلین محمد خاتمی و ریش اکبر بهرمانی به جستجوی «حقیقت» مشغول‌اند، اخیراً به بهانة پشتیبانی از «سوسیال دمکراسی»، ‌ دموکراسی را هم به زیر سئوال برده‌اند. چرا که فرهیختگان فقرفرهنگی کشف کرده‌اند که دمکراسی یک «نظام سیاسی» است! به عبارت دیگر چپ‌نمایان با «تحریف» دمکراسی، سیاست را از «اقتصاد» جدا می‌دانند! حال می‌باید از شیفتگان «دیکتاتوری کارگری» که نان نفت می‌خورند و بر طبل «کارگر پرستی» و به ویژه لغو مالکیت می‌کوبند پرسید، این «شبه‌دمکراسی» را که هیچ ارتباطی هم با اقتصاد ندارد در کدام حجرة بازار ساخته و پرداخته‌اید؟ شاید اعضای «داس‌الله» که همگی در امور سیاسی و اقتصادی صاحب‌نظراند و به همین دلیل هم مبارزات‌شان به حکومت توحش و تحجر الهی منجر شده، بتوانند برای ما توضیح دهند کدام نظام سیاسی خارج از پیوند مستقیم با اقتصاد می‌تواند موجودیت داشته باشد؟ حتی «شبه‌دمکراسی‌های» برخاسته از انقلاب‌های مخملی و نارنجی و زرد و غیره که به دست استعمار غرب ساخته و پرداخته شده‌، نمی‌تواند در گسست با اقتصاد قرارگیرد. در نتیجه به «برادران» داس‌اللهی پیشنهاد می‌کنیم کمی مطالعه کنند، تا چنین ترهات خیرخواهانه‌ای به هم نبافند. در واقع، امثال محمد خاتمی و دیگر عملة ساواک که با انتقاد از دمکراسی، «مردم‌سالاری دینی» را مورد تأئید قرار می‌دهند هیچ تفاوتی با «داس‌الله» که دمکراسی را به بهانة ستایش از سوسیال دمکراسی به زیر سئوال می‌برد ندارند. در ضمن به برادران داس‌اللهی یادآوری کنیم، «سوسیال دمکراسی» ارتباطی با «لغو مالکیت» ندارد. اگر تا دیروز «کمو» به زبان روسی «خدا» معنی می‌داد، تا کمونیست بشود «خدانیست»، گویا امروز قرار شده «سوسیال» معنی «اشتراکی»، و «دمکراسی» معنای «خانه و زن و دختر خواهر و مادر» بدهد! تا سوسیال دمکراسی هم بتواند باغبان‌باشی ما را به هراس بیاندازد. افسوس که علی‌آقا همزمان با خمینی دجال از این جهان رفت اگر نه امروز هم می‌گفت:

خانم، این سوسیال دمکرات‌ها خانه و زن و دخترهای ما را می‌گیرند، بین کارگرا تقسیم می‌کنند.

هر چند علی‌آقا نیست، امثال علی‌آقا فراوان‌اند. و از قضای روزگار یکی از آن‌ها در جایگاه ریاست مجلس روضه‌خوان‌ها جا خوش کرده، دیگری هم رهبر شده؛ رهبر حکومت ریش پرور و نعلین پرست جمکران! و این روزها به دلیل افلاس گاوچران‌ها خوراک تبلیغاتی‌شان هم دیگر نمی‌تواند از خارج وارد ‌شود.

بله اربابان در ینگه دنیا حال‌شان هیچ خوب نیست، و حکومت اسلامی مانند دیگر نوکران عموسام پریشان است و آشفته. چندانکه پروپاگاندهای‌اش را نیز می‌باید در داخل «تولید» ‌کند. دلیل ابراز عشق معاون احمدی نژاد به اسرائیل، جنجال پیرامون مدرک ‌تحصیلی یکی از نوچه‌های لاریجانی و بالاخره اتهام بمب‌گذاری به بهائیان را در همین خودکفائی تبلیغات سیاسی می‌باید جستجو کرد. پیشتر که اوضاع «خوب» بود، و تنور جنگ با «صدام کافر» هم داغ، «راه قدس از کربلا می‌گذشت» و فضای سیاسی با عربده‌جوئی مشتی پاسدار و بسیجی و وق‌وقیه‌های جمعه برضد آمریکا، اسرائیل و «ضد انقلاب» سریعاً اشباع می‌شد. و بلافاصله ساواک ماشاالله قصاب‌ها، الله‌کرم‌ها و زهراخانوم‌ها را برای دفاع از«انقلاب» پرشکوه اسلامی راهی خیابان‌های شهر می‌کرد.

پس‌ از پایان جنگ با عراق، کار حکومت ریش و نعلین، علاوه بر «نبرد» با آمریکا و اسرائیل به میدان مبارزة «مقدس» با «رمان» و «کاریکاتور» کشید، و امروز خوراک تبلیغاتی این انقلاب شکوهمند را سخنرانی‌های رحیم مشائی، و یک مدرک تحصیلی فرضی فراهم می‌آورد. تصدیق می‌کنید که در مقایسه با سال‌های طلائی جنگ با عراق، سال‌های درخشان سازندگی و ترور مخالفان و سال‌های پر فروغ اصلاح‌طلبی و کودتای ناکام، حکومت اسلامی امروز به سفره‌ای درویشی می‌باید رضایت دهد! خلاصه بگوئیم حکومت عزت و اقتدار و استقلال فعلاً با نان کپک زده و یونجة خشک می‌باید سر پا بماند.

همانطور که در وبلاگ دیروز گفتیم با شکسته شدن محور «باکو، تفلیس، جیهان» انعقاد قرارداد صدور گاز ترکمنستان و ایران به اروپا از مسیر ترکیه، یا در واقع فعال شدن محور «خط لولة نابوکو» بعید به نظر می‌رسد. مسلماً این نکتة پیش پا افتاده را اربابان دولت عبدالله‌گل به ایشان تفهیم کرده‌اند. در نتیجه رقابت گورکن‌ها با فدراسیون روسیه برای تعیین بهای گاز امکانپذیر نیست و فعلاً بجای صدور گاز به اروپا، حکومت اسلامی می‌باید برای تغذیة مقامات و به ویژه محسنی اژه‌ای علوفة خشک از ترکیه وارد کند، تا «راه الهی» ساواک تداوم یابد و «پوکویاما» بتواند پروپاگاندهای ابلهانه و عمیقی به ما ملت ارائه دهد. همین امروز اگر رحیم‌مشائی نبود، وق‌وقیة تهران عملاً به سکوت برگزار می‌شد! و حجت‌السلام والمسلمین احمد خاتمی ناچار بودند به زبان عربی ورد خوانده و دکان‌‌شان را تعطیل کنند. ولی خوشبختانه دولت نهم، رحیم مشائی دارد. و این رحیم مشائی به داد سازمان مفلوک تبلیغات اسلامی رسید. تمام وق‌وقیه‌‌های امروز به لعن و نفرین اسرائیل و «ملت اسرائیل» اختصاص یافت، تا اسرائیل هم بتواند با تکیه بر این تبلیغات حکومت جمکران را تهدیدی جدی برای امنیت خود معرفی کرده، حسابی در محافل جهانی بازارگرمی کند.

از دوران باستان گفته‌اند، «دوست آن باشد که گیرد دست دوست، در پریشان‌حالی و درماندگی.» و امروز هم لازم آمده تا در راستای «بیا سوته‌دلان گرد هم‌آئیم»، فعلة فاشیسم صفوف خود را فشرده تر کرده، با رعایت «اجماع» به روایت «جرج اورول» به پشتک زدن برای ارباب مشغول شوند. بله! امروز همزمان با انتقاد تند گرجی‌ها از ساکاشویلی، به دلیل تهاجم به غیرنظامیان در اوستیای جنوبی، در اسرائیل بعضی‌ها به حمایت از این آدمک سازمان سیا دست به تظاهرات زده بودند و بر ضد روسیه شعار می‌دادند! و در حکومت اسلامی هم خفقان کامل حاکم بود! آری! اسلام دین عشق و محبت، و به ویژه دین «صلح» است. افتضاح تهاجم به غیرنظامیان در اوستیا و ابعاد این فاجعة انسانی چنان گسترده است که حتی رسانه‌های اروپای غربی، از جمله «گاردین» که در حالت عادی از جنگ نان می‌خورد، مجبور شدند عمل ساکاشویلی را تقبیح کنند. ولی در اسرائیل معرکة دیگری بر پا شد و در جمکران هم به دلیل پفیوزی آخوندهای شیعه، سیرک توحش «تقیه» همچنان ادامه داشت.

مسائل مهم جهانی در جمکران به سخنان رحیم مشائی، مدرک تحصیلی نوچة لاریجانی و توطئة بهائیان محدود شده! اینروزها بهائیان که اصولاً با سیاست کاری ندارند، به دلیل گیر کردن حکومت ریش‌پروری در باتلاق، بالاجبار پای به جهان سیاست گذاشته‌اند، ‌ و بر ضد حکومت «پاک» جمکران «توطئه» می‌کنند. جنجال حسینیة شیراز را که فراموش نکرده‌ایم، آنروزها هم جمیله کدیور، سگ مؤنث نازی‌آباد بلافاصله به پارس کردن برای بهائیان مشغول شد، و علی خامنه‌ای سرآسیمه راهی شیراز شد تا ضمن ایراد چند وق‌وقیة پرشور، افتضاح ساواک جمکران را جمع و جور کند. سپس دری نجف‌آبادی و محسنی اژه‌ای در نقش «جیمزباند» و «شرلوک هولمز» جمکران تروریست‌های شیراز را در رشت دستگیر کردند! و همای امنیت بر «میهن اسلامی» سایه افکند. دو روز پیش هم رهبر فرزانه به اژه‌ای امر فرمودند، وزارت اطلاعات «راه الهی» خویش یا بهتر بگوئیم، ‌ خدمت به سازمان سیا را همچنان ادامه دهد. چون مقام معظم از یکسو می‌پندارند ساواک از ایشان و آخوند اژه‌ای دستور می‌گیرد، و از سوی دیگر ایشان از طریق قیاس به نفس بر این باوراند که جهان مانند ذهن ایشان در سکون و جمود فرورفته و آب از آب تکان نمی‌خورد.

ما هم به رهبرفرزانه و دیگر مقامات، به ویژه به «پوکویاما» می‌گوئیم، کور خوانده‌اید! اگر می‌پندارید با لات‌بازی و عربده‌جوئی می‌توانید اکبربهرمانی جنایتکار و نوچه‌های‌اش از قماش کرباسچی را به اوپوزیسیون احمدی نژاد تبدیل کنید و مردم را به مرگ بگیرید تا به تب راضی شوند، مدال طلا، ‌ نقره و برنز المپیک پکن در رشتة حماقت به شما تعلق خواهد گرفت و ساکاشویلی را به مقام چهارم تنزل می‌دهند! دیروز وزیر امورخارجة ایالات متحد ناچار شد مطالبات مسکو را نه در کاخ الیزه، که در ویلای کارلابرونی از دست نیکولاسرکوزی دریافت کند، و آنرا برای امضاء به تفلیس ببرد. اگر نوکران جمکران متوجه دامنة بحران نشده‌اند، توضیح دهیم که دفعة پیش، چند روز قبل از سفر پوتین به تهران، رابرت گیتس و کاندی رایس را چند ساعت سر پا در انتظار گذاشتند تا پوتین به آن‌ها بگوید، نوکران‌ جمکرانی‌شان را نمی‌توانند در مرز روسیه به سلاح هسته‌ای مجهز کنند! ولی اینبار حتی کاندی رایس را به مسکو هم راه ندادند!

تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل. آن تو سری که ساکاشویلی در تفلیس دریافت ‌کرد، نصیب نوکران آمریکا در تل‌آویو و تهران هم خواهد شد. پس تا می‌توانید هم‌صدا با بنگاه‌های لجن‌پراکنی فارسی‌زبان، پیرامون مدرک تحصیلی و اظهارات رحیم مشائی جنجال به راه اندازید، سخنان عوامفریبانه درباب رفاه اجتماعی و تأمین آب و برق و بنزین از زبان ابودلقک بهرمانی نقل کنید، و ضمن هیاهو، تندیس شیرهای مشروطه را هم از سر در مجلس حکومت «عدل الهی» هی پائین بیاورید و هی بالا ببرید!

در حقيقت، در عدل، ار در اين بام و درست
به چنين عدل و به ديوار و درش بايد ريد

آن که بگرفته از او تا کمر ايران گه
به مکافات، الا تا کمرش بايد ريد




...

پنجشنبه، مرداد ۲۴، ۱۳۸۷



جنگ و صلح!


...
در تاریخ 14 ماه اوت 2006، دو روز پس از تصویب قطعنامة 1701 در شورای امنیت سازمان ملل، اسرائیل ناچار به پذیرش ترک مخاصمه شد. در تاریخ 12 ژوئیة همان‌سال، پس از قتل هشت سرباز اسرائیلی و اسارت دو تن از آنان توسط حزب‌الله، اسرائیل با حمایت پنتاگون تهاجم نظامی «هوائی ـ دریائی» را به لبنان آغاز کرده بود. نخست وزیر وقت اسرائیل، اهود اولمرت ضمن رد هر گونه مذاکره با حزب‌الله که تبادل اسرا با زندانیان را پیشنهاد داده بود، فرمان بمباران بیروت و جنوب لبنان را صادر کرد. جنگ لبنان 33 روز به طول انجامید. و پس از اعلام آتش بس توسط اسرائیل گفتیم که این جنگ آغاز سیر قهقرائی ارتش جنایتکار ناتو در منطقه است.

البته ساده لوحی است‌که بپذیریم حزب‌الله توانست ارتش ناتو را وادار به عقب نشینی کند. همانطورکه گفتیم، یک «جبهة نامرئی» در برابر ارتش ناتو قرار داشت. اما سعدالله زارعی، یکی از کارشناسان زبدة مسائل خاورمیانه در حکومت‌گورکن‌ها ادعا دارد که اسرائیل از یک «گروه مقاومت کوچک» چنین شکستی خورده، ‍ و در«چشم آمریکا» بسیار «کم قیمت‌» شده! «وظیفة» امثال زارعی در نظام تبلیغاتی جمکران این است که شکست ارتش ناتو را شکست اسرائیل، آنهم در برابر حزب‌الله قلمداد کنند، تا ضمن حفظ آبروی ارباب، «مقام و منزلت» او هم در چشم «اتحادجماهیر نوکری» تثبیت شود! می‌دانیم که حکومت‌گورکن‌ها یک حکومت بازاری است که ابتذال بازار را به عنوان «معنویت» به عرصة اجتماع کشانده، ولی عمله و اکرة همین حکومت به «قیمت» و «هزینه» نیز توجه فراوان دارند،‌ چون همه چیز، حتی افراد و ملت‌ها در ذهن علیل اینان مانند کالا خرید و فروش می‌شود. مسلماً حاج سعدالله زارعی می‌پندارند اکنون که «قیمت» اسرائیل «در چشم آمریکا» کم شده، «قیمت» حکومت گورکن‌ها «در چشم» عموسام افزایش یافته! و خلاصه بگوئیم برای کارشناس کذا زمان مناسب جهت «خودفروشی سیاسی» و «نبرد با اسرائیل» فرا رسیده. تحلیل عمیق «برادر» زارعی در فارس‌نیوز، ‌ مورخ 13 اوت سال‌جاری انتشار یافته.

دو سال پس از جنگ لبنان شاهدیم که ارتش ناتو در منطقة گرجستان نیز ناچار به عقب نشینی شد اما اینبار تقابل نظامی به صورت مستقیم بین نیروهای ناتو و ارتش روسیه صورت پذیرفت. ظاهراً سازمان ناتو هر دو سال یکبار برای محک زدن توانائی ارتش روسیه به تحریکات نظامی از سوی نوکران‌‌اش متوسل می‌شود! و خلاصه اینبار «همای بخت» بر سر ساکاشویلی نشست! سه روز پس از آغاز جنگ، به مصداق «چوب را که برمی‌دارند، گربه دزده فرار می‌کنه»، پادوهای ایالات متحد در منطقه آمادگی خود را برای جانفشانی در راه ارباب اعلام کردند. اردوغان بلافاصله یک «طرح قفقاز» پیشنهاد داد،‌ که پیش از آغاز جنگ هم در برنامة ایالات متحد بود! حکومت اسلامی نیز بلافاصله در گرجستان «صلح طلب»، و در خلیج فارس «جنگ‌طلب» شد. چون در گرجستان شعار «جنگ نعمت الهی است» کاربردی نداشت، ولی جنگ در خلیج فارس همچنان نعمت الهی است. چرا که «جنگ» وقتی منافع آمریکا را تأمین کند، همیشه «نعمت الهی» است و به قول علی خامنه‌ای باعث «پیشرفت» خواهد شد!

بله گورکن‌ها در گیرودار جنگ ارتش ناتو با روسیه ضمن هارت و پورت‌ و تهدید به بستن تنگة هرمز، خواهان خروج ارتش آمریکا از عراق شدند تا شاید آمریکا بتواند همزمان با خروج از عراق، جهت مبارزه با تهدید دروغین فرماندهان مزدور سپاه تهاجم نظامی به ایران را هم سازمان دهد. از سوی دیگر منوچهر محمدی، معاون متکی پس از استخاره به خط‌ونشان کشیدن برای رژیم‌های سلطنتی منطقه پرداخت و سخنگوی وزارت امورخارجة گورکن‌ها، در تأئید چرندیات محمدی گفت، «ما مواضع خودمان را داریم»! البته مواضع اینان از «ملی ـ مذهبی» تا اصلاح‌طلب و اصولگرا همانطورکه طی سه دهة اخیر شاهدیم، در نوکری برای آمریکا و اسرائیل خلاصه می‌‌شود. دلیل جنجال نمایندگان مفلوک مسجد جمکران پیرامون اظهارات رحیم مشائی نیز جز این نیست.

کار به آنجا رسید که دیروز ساواک گورکن‌ها درهای قفس چند دانشجونما را گشود تا به بهانة اعتراض به رحیم مشائی در واقع «تظاهرات» ضداسرائیلی به راه اندازند. به گزارش فارس‌نیوز، مورخ 13 اوت 2008، «جنبش عدالت‌خواه دانشجوئی» با تکرار ترهات مقام رهبری بر ضد اسرائیل، که چند روز پیش در همین «فارس نیوز» انتشار یافته بود به عربده‌جوئی و هتاکی در برابر سازمان میراث فرهنگی پرداخت. همانطورکه بارها در این وبلاگ گفته‌ایم دانشجویانی که بدون مزاحمت نیروهای انتظامی «تظاهرات» به راه می‌اندازند یا سفارت اشغال می‌کنند، مستقیماً از سوی ساواک رهبری می‌شوند و مسلم است که عده‌ای ساده اندیش هم در چنین «تجمعاتی» حضور به هم رسانند.

اصولاً قدرت سازمان استعماری ساواک با تعداد گوسفندانی که جذب «تظاهرات» به ظاهر مردمی می‌شوند نسبت مستقیم دارد. هر چه تعداد گوسفندان بیشتر باشد، قدرت استعمار برای اعمال سیاست‌های‌اش بیشتر خواهد بود. سرکوب پیوستة مردم توسط سگ‌های‌هار حکومت به همین منظور صورت می‌گیرد. چون همانطور که گفتیم «واکنش طبیعی» ـ نه واکنش منطقی ـ به «سرکوب» فقط «شورش» است. براندازی 22 بهمن سال 57 با تکیه به همین اصل کلی سازمان یافت. امروز هم مردم از سرکوب‌ها به تنگ آمده در مرز شورش قرار دارند، منتهی کسی به صفوف تظاهرکنندگان حکومتی نمی‌پیوندد، چون تجربة شوم براندازی از یادها زدوده نشده. از مطلب دور افتادیم بازگردیم به «جنبش دانشجویان عدالت‌خواه» یا لباس شخصی‌های حکومت جمکران که امروز نشست برگزار کردند و به دلیل پس بودن هوا، رهبر فرزانه تلویحاً از آنان خواستند فعلاً از معلق زدن برای ارباب خودداری کنند!

به گزارش حنازرچوبه مورخ 24 مردادماه سالجاری، مقام رهبری در پیامی به جنبش کذا فرمودند، جوانان عزیز مراقب باشید، این روزها مسجد اصلاً جای گ..زیدن نیست:

«مراقبت شود [...] به نام عدالت‌طلبی حرکتی غیرمنصفانه از سر جهل یا غفلت انجام نگیرد»

رهبر فرزانه پس از ملاقات با محسنی اژه‌ای، پیام کذا را ارسال کردند. اژه‌ای متخصص کشف استعدادهای پنهان استعمار و معرفی آنان به ملت ایران از طریق «شو» تلویزیونی است. وی تاکنون «فلاسفه» و «دانشمندان» طرفدار «دمکراسی» همچون جهانبگلو و هاله اسفندیاری را به پیشگاه ملت ایران تقدیم کرده. و مقام رهبری دیروز از وی خواستند وزارت اطلاعات «فعالیت‌های الهی» خود را همچنان ادامه دهد! اما گویا پاسخ اژه‌ای به مقام رهبری باعث شد که علی خامنه‌ای امروز گوشی را بدهد به دست «عدالتخواهان»! همچنانکه پاسدار شریعتمداری هم به ناچار در کیهان امروز به اکبر بهرمانی تفهیم کرد که دست از شاخ و شانه کشیدن برای دولت نهم بردارد. اما ببینیم دلیل تحولات اخیر چیست؟

سه روز پس‌از آغاز جنگ در گرجستان، در تاریخ 11 اوت 2008، اهود باراک وزیر دفاع اسرائیل از آتش بس در نوار غزه ابراز خشنودی کرد! و بنگاه خبرپراکنی ناخدا کلمب، اظهارات باراک را انتشار داد. سپس نوبت به سفیر پاکستان در تهران رسید که بر حسن نیت دولت خود در مورد احداث خط لولة صلح تأکید کند. به گزارش «فارس‌نیوز»، شفقت سعید، سفیر پاکستان امروز گفت اگر هند هم در این پروژه شرکت نکند، ما حاضریم به میزان گاز موردنیاز هند از ایران گاز بخریم! البته ما هم فراموش نکرده‌ایم که به دلیل مخالفت ناخداکلمب و آمریکا با خط لولة صلح، حکومت‌های اسلامی جمکران و پاکستان به رهبری بنگاه خبرپراکنی «بی‌بی‌سی»، تمام کوشش خود را برای کارشکنی در احداث خط لولة صلح به خرج دادند. دلیل ابراز ارادت سفیر پاکستان به هند را مسلماً می‌باید از جمله پیامدهای جنگ پنج روزة قفقاز بدانیم. چرا که پیش درآمد این جنگ انفجار در خط لولة «باکو، تفلیس، جیهان» بود.

به این ترتیب، پروژة غرب برای مسیر صادرات گاز به ترکیه و اروپا تغییر یافت. و یکی از اهداف سفر احمدی نژاد به ترکیه نهائی کردن قرارداد صادرات گاز به این کشور اعلام شد. با این وجود شرایط اجازه نخواهد داد که ایران در این میان نقشی پایه‌ای بر عهده گیرد. هر چند ترکیه علاقمند است که ضمن شرکت در توسعة میدان گاز پارس جنوبی، گاز ترکمنستان را نیز از ایران به اروپا صادر کند. در این راستا به گزارش حنازرچوبه، مورخ 23 مردادماه سالجاری، ایران و ترکیه قراردادهای همکاری در زمینة صنایع و تجارت گاز منعقد خواهند کرد! و در پی تحولات جدید در منطقه، اسرائیل اعلام داشت، آمریکا مانع حملة ما به ایران می‌شود! بله! به گزارش لوموند، مورخ 14 اوت 2008، آمریکا تلاش می‌کند اسرائیل را از حمله به ایران باز دارد! ولی برای روشن‌تر شدن مطلب باید نگاهی به شرایط در ایالات متحد بیفکنیم.

دیروز جرج بوش، از کاخ سفید به روسیه هشدار داد که تمامیت ارضی گرجستان را باید به رسمیت بشناسد. سپس اعلام شد که آمریکا از راه هوا و دریا برای گرجستان «کمک‌های انسانی» می‌فرستد و از روسیه خواستند مانع از ارسال کمک‌ها نشود. خلاصه پس از سخنرانی تهدیدآمیز جرج بوش، ساکاشویلی که از حمایت ارباب ذوق کرده بود رسماً اعلام کرد، آمریکا تأمین امنیت تمام بنادر و فرودگاه‌های گرجستان را بر عهده خواهد گرفت! به گزارش فیگارو، مورخ 13 اوت، پس از این جاروجنجال، پنتاگون در بیانیه‌ای رسمی اعلام داشت، ما برای ارسال کمک‌های مذکور نیازی به کنترل هیچ فرودگاه و بندری نداریم! و به این ترتیب مشخص شد، همانطور که ما هم حدس می‌زدیم، در آمریکا تصمیم نهائی با پنتاگون است، و کاخ سفید در واقع نقابی است بر چهرة تشکیلات خود مختار نظامی. تشکیلاتی که طی دو سال، دوبار در مقابلة نظامی با روسیه شکست خورده، نخست در اسرائیل و سپس در گرجستان. مسلماً اگر پنتاگون نتواند درسیاست‌های ماجراجویانة خود تجدید نظر کند، فروپاشی سهمگینی متحمل خواهد شد. و در هر حال با تکیه بر امثال خامنه‌ای، اولمرت و ساکاشویلی، آمریکا برای اعمال سیاست‌های خود به اشکالات جدی برخورد خواهد کرد.




نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة‌ پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

چهارشنبه، مرداد ۲۳، ۱۳۸۷



اجماع «روشنفکران»!

...
«سگ‌های سیرک وقتی صدای شلاق مربی را می‌شنوند، معلق می‌زنند، ولی سگ دست آموز خوب آن است که بدون شلاق معلق بزند.»
جرج اورول، به نقل از کتاب «درباب پروپاگاند»

این است رمز «اجماع» به اصطلاح روشنفکران در معلق زدن برای «قدرت». سه دهه است که در ایران، معلق زدن سگان دست آموز را برای ارباب در سخنان رهبر، محمد خاتمی، اکبر بهرمانی و دیگر فرزانگان و فرهیختگان و مقامات، به ویژه در «تظاهرات خودجوش» اراذل‌واوباش بر ضد آمریکا، اسرائیل، کاریکاتور و رمان و این روزها بر ضد رحیم مشائی شاهدیم. ولی به دلیل حساسیت شرایط پس از جنگ پنج روزه، «داش» صفار هرندی، وزیر ارشاد چاه جمکران وارد صحنه شده و به تبلیغ برای پاسدار اکبر گنجی و محفل بر پا کنندة کنفرانس برلین پرداخته. همزمان با ایشان، رامین جهانبگلو در سایت رادیو زمانه، شاخک «بی‌بی‌سی»، به تحریف دمکراسی، مشروطه و مشروطه خواهی «قیام» کرده. پس ابتدا می‌پردازیم به سخنان وزیر ارشاد جمکران.

سخنان داش صفار، که در تاریخ 22 مردادماه سالجاری، با کد خبر: 129753، در حنازرچوبه انتشار یافته، در ظاهر دفاع از خامنه‌ای و مخالفت با کنفرانس برلین می‌نماید، ولی در واقع بازارگرمی برای پاسدار اکبر است. چرا که از زبان نوچة منوچهر متکی، بر جدائی دین از سیاست تأکید می‌کند! اهمیت مطلب مذکور این است که در آن مطالبات مردم به صورتی تحریف شده، از زبان اکبرگنجی و علی خامنه‌ای مطرح می‌شود. تا به این وسیله از اکبر گنجی و محفل فاشیستی بر پا کنندة کنفرانس کذا، چهرة لائیک ارائه دهد.

تبلیغ برای پاسدار اکبر گنجی و کنفرانس برلین توسط خبرگزاری رسمی حکومت اسلامی، آنهم از زبان داش صفار هرندی، مهم‌ترین پیامد جنگ پنج‌روزة ارتش روسیه با نیروهای ناتو در گرجستان است! «داش» صفار هرندی در مقام یکی ‌از پادوهای محفل کیهان همچون پاسدار شریعتمداری وظیفه دارد منافع اربابان خود را از طریق زدن نعل وارونه، و ادعای مبارزه با آمریکا و اسرائیل تأمین کند.

پس از سه دهه حکومت نکبت‌بار تقیه، نوحه‌خوانی و نوکری برای استعمار غرب، توأم با شعار مبارزه با آمریکا، امروز جدائی دین از سیاست، از جمله مطالبات اکثریت مردم ایران به شمار می‌رود. و «داش» صفار هم مانند سلف‌شان محمد خاتمی به سرقت مطالبات مردم مشغول‌ شده‌اند، تا مانند دوران شیرین اصلاح‌طلبی، باز هم ارواح شکم‌شان «حماسه» بیافرینند و در واقع راه‌گشای سیاست استعمار باشند. بله صفار هرندی به بهانة اثبات خرد و فرزانگی مقام معظم رهبری در مخالفت با کنفرانس برلین، به مصاحبة فرضی پاسدار اکبر با یک رسانة آلمانی اشاره کرده و به زعم خود یک پاسداراکبر «لائیک» به ما معرفی می‌کند، که خواهان جدائی دین از سیاست است! البته از طریق کودتا یا همان «مدرنیزاسیون!»

به عبارت دیگر صفار هرندی و اربابان در به در به دنبال یک کلنل آیرون‌ساید می‌گردند که از طریق «مدرنیزاسیون»، بساط سیدضیاء هزارة سوم را جمع و جور کند و روز از نو روزی از نو، تقابل کاذب میان آخوندهای چاه جمکران و حکومت «مدرن» آغاز شود. حکومت سرکوب کند، آخوند هم فتوی بدهد و این بساط آنقدر ادامه یابد که آخوند و اوباش و چپ‌نما، به تنها نیروی «اوپوزیسیون» در برابر حکومت «مدرن» تبدیل شوند، و ژنرال هویزری هم دوباره از راه برسد. برای پیاده کردن چنین «برنامه‌ای» است که سران حکومت جمکران همزمان به معلق زدن پرداخته‌اند، یکی در مشهد از اسلام یا همان «دین آزادی» می‌گوید، و دیگری هم در کهکیلویه! «داش» صفار هم در حنازرچوبه پاسدار اکبر لائیک به شوت وپرت‌ها معرفی می‌کند.

باشه از چابکی و دمسازی
صد معلق زدی به هر بازی

و این همان پاسدار اکبری است که پس از ارسال به آمریکا، با انتشار مقالات مضحک به تبلیغ برای آخوند منتظری، مطهری و شیادی به نام سروش اشتغال دارد؛ همان پاسدار اکبر که اخیراً انتشارات «ام.آی.تی» به اسم‌اش کتاب منتشر کرده و هنوز در کمال بلاهت سخن از «حکومت دانایان» و «دینداران دانا» به میان می‌آورد؛ و بالاخره همان پاسدار اکبر که نان ساواک جمکران می‌خورد! چنین موجودی، به گفتة «داش»‌ صفار، زمانیکه در کنفرانس استحماری برلین شرکت کرده بود، به یک رسانة آلمانی چنین گفته:

«خمینی دیگر وجود ندارد. آنچه وجود دارد فقط برداشت‌های ما از سخنان اوست. اما او به هرحال یک روزی به موزة تاریخ خواهد رفت [...] این یک تکامل [تداوم] تاریخی است [...] در یک جامعة مدنی جدائی دین از سیاست یک امر بدیهی است. وقتی شما جامعه را مدرنیزه کنید این جدائی بالاخره پیش خواهد آمد.»


البته از آنجا که فعلة فاشیسم همزمان ابله، شیاد و لوده ‌است، پاسدار اکبر فراموش می‌کند که سخنان صریح خمینی از جمله «آمریکا دو هزار سال است ما را استعمار کرده»، یا «هر چه آمریکا گفت عکس‌اش را انجام می‌دهیم» و «اگر همه بگویند آری، من می‌گویم نه، و حق با من است و...» به هیچ عنوان قابل «تفسیر» نیست، چرا که موضع‌گیری صریح سیاسی است، و در شرایط مشخصی ایراد شده و اگر در جمکران هم «ترمیم» و «تصحیح» شود،‌ در نوشتار ما تداوم خواهد یافت، تا شاهدی باشد بر تاریخ غیررسمی و واقعی ملت ایران. در ضمن برخلاف شیرین‌زبانی‌های گنجی، خمینی به «موزة تاریخ» نمی‌رود، چون امثال حاج روح‌الله از زباله‌دان استخراج شدند و به همان زباله‌دان تاریخ هم خواهند پیوست. هر چند که بعضی‌ها تلاش می‌کنند بر چهرة یک جانور وحشی، سفاک و نادان نقابی از خرد و دانائی بگذارند. از این گذشته، پیوستن خمینی به زباله‌دان تاریخ در واقع «تکامل» خمینی است، نه «تکامل تاریخ». چون تا بشریت وجود دارد، تاریخ هم وجود خواهد داشت. گویا بعضی‌ها معلق زدن فوکویاما برای سرمایه‌سالاری جهانی را جدی گرفته‌‌اند! همچنانکه وزیر ارشاد چاه جمکران لائیسیتة پاسدار اکبر را!

البته «داش» صفار به دلیل حماقتی که برای فعلة فاشیسم الزامی است، از این اصل اساسی آگاهی ندارد که جدائی دین از سیاست و ایجاد جامعة مدنی نمی‌تواند ارتباطی با «مدرنیزاسیون» داشته باشد. جامعة مدنی فقط در یک جامعة دمکراتیک می‌تواند به وجود آید، آنهم از طریق حاکمیت قوانینی دمکراتیک و «به‌روز». ولی ما از مقامات حکومت اسلامی هرگز انتظار درک و فهم نداشته‌ایم، اینان اگر درک و فهم ‌داشتند در خدمت یک فاشیسم استعماری از نوع حکومت توحش اسلامی قرار نمی‌گرفتند.

همچنانکه پیشتر هم گفتیم برای آمریکا و نوکران‌‌اش در ایران، ‌ آیندة سیاسی ملت ایران را باید در «بازگشت به گذشته» جستجو کرد، و در این راستا گزینة مطلوب استعمار غلامان و کنیزکان محمد خاتمی یا ریزه‌خواران محفل «یوشکا فیشر» به شمار می‌روند. پیشتر در مورد وابستگی فیشر به افراط‌گرایان اسرائیل یا اصحاب جنگ‌طلب کلیسا توضیح داده‌ایم. اینان همان گروه دین‌پرستان طرفدار «گفتگوی ادیان» به شمار می‌روند، که نخستین هدف‌شان مبارزه با «لائیسیته» است. قتل بختیار جهت یکدست کردن اوپوزیسیون حکومت اسلامی در خارج از ایران در راستای تأمین منافع همین محافل صورت پذیرفت. در پی اعمال فشار بر شاپور بختیار برای پیوستن به گروه‌های غیرلائیک، وی برای موضع‌گیری رسمی در پارلمان اروپا حضور یافت. بختیار در مقر پارلمان اروپا تأکید کرد از سلطنت در ایران حمایت نخواهد کرد. بختیار گفت، من یک سوسیال دمکرات هستم و طرفدار «جمهور».

حال که سخن از «لائیسیته» به میان آمد بهتر است به اسطوره‌سازان حرفه‌ای یادآور شویم که معیار سنجش ما برای شاپور بختیار به هیچ عنوان «مصدقی» بودن او نیست! چون امثال سنجابی و بنی‌صدر هم مصدقی بودند و کارنامة «درخشان‌شان» امروز پیش روی ما قرار دارد. بسیاری از بازاری‌هائی که خمس و زکات خمینی دجال و همپالکی‌های‌اش را هر سال پرداخت می‌کردند هم مصدقی شده بودند. شاپور بختیار 37 روز نخست وزیر قانونی ایران بود و طی این 37 روز حاضر به سازش با دستاربندان و حامیان غربی‌شان نشد. بختیار بیش از یک دهه در رأس اوپوزیسیون لائیک ایران بود، و به دلیل عدم سازش با محافل حامی مذهب‌پرستان به قتل رسید. این مختصر را گفتیم تا کسانی که بر طبل مصدقی بودن بختیار می‌کوبند به یاد داشته باشند که بختیار را در «مصدقی بودن» نمی‌توان خلاصه کرد. از این گذشته بختیار اگر پیرو «واقعی» مصدق بود می‌بایست همانند کریم سنجابی منفور در سال 1357 بر امواج پوپولیسم حاکم سوار می‌شد. بگذریم، و بازگردیم به نان قرض دادن حنازرچوبه به پاسدار اکبر گنجی، غلام خاتمی و سوگلی حرمسرای حاج عباس میلانی که نه تنها خود را «روشنفکر» می‌داند، که مدعی وجود پدیدة مضحکی به نام «روشنفکر دینی» نیز شده!

البته پاسدار اکبر در این معرکة بلاهت و شیادی تنها نیست، به هیچ عنوان! امثال رامین جهانبگلو نیز در این خیمه شب بازی استحماری افتخار همکاری دارند. رامین جهانبگلو همان کسی است که به عنوان «فیلسوف» به ما ملت حقنه شد، و شهرت خود را مدیون «محسنی اژه‌ای»، یا بهتر بگوئیم ساواک جمکران است. در واقع، فلسفة رامین‌جان بر همان ترهات پست‌مدرن‌ها در باب «حقیقت» و «تکثر» آن استوار شده. اتفاقاً نعلین‌های جمکران نیز همگام با حزب توده، تلاش خود را بر «ارشاد» و هدایت گلة گمشده به سوی سراب «حقیقت» متمرکز کرده‌اند. ابودلقک بهرمانی هم در هذیانات دیروز خود در باب «اسلام»، به ما یادآور شده که «آزاد» هستیم «حقایق» را درک کنیم!

باید بگوئیم از خودگذشتگی و جانفشانی ایالات متحد جهت ایجاد «اجماع» در حکومت جمکران قابل تقدیر است، ولی همانطور که گفتیم، در برابر شکسته شدن محور «تفلیس، باکو، جیهان، تل‌آویو» این پشتک وارو زدن‌ها کفایت نخواهد کرد؛ به قول سعدی «در برابر لوطی معلق می‌زنید!» پس مراقب عواقب چنین کارهائی باشید. از رامین جهانبگلو دور شدیم، باز گردیم به سایت دین‌پرور «رادیو زمانه» که با ایشان مصاحبه ترتیب داده تا سخن از «اجماع» به میان آورند، آنهم اجماع میان «روشنفکران دینی» و «غیردینی»!

تئاتر هاله اسفندیاری، رامین جهانبگلو و شرکاء را در جمکران به یاد داریم. در این تئا‌تر مهوع ساواک اسلامی مشتی پادوی محافل و به اصطلاح مؤسسات «علمی» را به جام جمکران آورد تا به ما ملت «ثابت» کند، از آنجا که حاکمیت آمریکا طرفدار دمکراسی است، خواهان براندازی نوکرانش در جمکران شده، آنهم از طریق پادوهای دیگرش! و البته ما هم باور کردیم! خصوصاً که دمکراسی آمریکا در عراق و افغانستان گویا هیچ شباهتی به حکومت اسلامی ندارد! نه پرچم الله‌اکبر هوا کرده‌اند، نه تجهیز اوباش و اراذل به رهبری مقتدی صدر در کار است، نه سرکوب و چپاول و نه شکنجه در زندان ابوغریب! دمکراسی است، و دمکراسی و دیگر هیچ! و روشنفکران جمکران هم پیرامون همین قماش دمکراسی به اجماع رسیده‌اند، که دمکراسی‌ای است برخاسته از «مشروطه»! بله، این سخنان «رامین‌جان» است که بر خلاف امثال عبدالکریم سروش و دیگر «روشنفکران» جمکران از زباله‌دان استعمار هم استخراج نشده، و به همین دلیل می‌توان از او چهرة دلپذیرتری ارائه داد. و در راستای اجماع ریزه خوران استعمار ارائة این چهرة دلپذیر بر عهدة «رادیو زمانه» است که اظهارات جهانبگلو را منتشر کرده.

رامین جهانبگلو با توسل به شعار دمکراسی، در واقع بر طبل پوپولیسم و عوام‌گرائی می‌کوبد. ایشان ضمن تأکید بر توافق میان «روشنفکران» می‌فرمایند، مسئله اصلی «ما»، یعنی همان روشنفکران دینی و غیردینی، پلورالیسم، دمکراسی و تساهل و تسامح است! فیلسوف محترم مسلماً می‌دانند که اگر دمکراسی مسئله‌شان باشد، این دمکراسی پلورالیسم را شامل خواهد شد، و نیازی به تأکید بر پلورالیسم نیست! مگر اینکه کسی در کمال شیادی، با توسل به اصل جادوئی «ترادف کلی» قصد داشته باشد دمکراسی را در ترادف با تکثرگرائی قرار داده، وانمود کند دمکراسی فاقد پلورالیسم است! مسلماً «رامین‌جان» چنین قصدی نداشته‌اند، چون فیلسوف، آنهم فیلسوفی که خواهان دمکراسی باشد هرگز به قصد «تخریب» و «تحریف» دمکراسی مصاحبه نمی‌کند! بله، آقای جهانبگلو، منظور بدی نداشتند، از دهان‌شان پرید! رادیو زمانه هم وسط هوا این لقمة چرب و لذیذ را قاپیده:

«[...] روشنفکران دینی و غیردینی با همدیگر به یک توافقی رسیدند که مسئلة اصلی‌شان پلورالیسم و دمکراسی و تساهل و تسامح است [...]»


تا اینجای مطلب، عوامفریبی روشن و آشکار است ولی ما آنرا به حساب سوءنیت رامین جان نمی‌گذاریم، هر چند که ایشان از پامنبری‌های محمد خاتمی هم باشند! فقط تأکید می‌کنیم که این طرز بیان یک «فیلسوف» نمی‌تواند باشد. چرا که در کلام فلسفی هر واژه «تعابیر» خاص خود را دارد. باری! جهانبگلو در ادامة سخنان خود، دمکراسی و پلورالیسم و بقیة قضایا را به این ترتیب «تحریف» می‌کند و نهایت امر آنرا به مشروطه و مشروطه خواهی هم پیوند می‌زند، تا هم دمکراسی و مشروطه را به لجن فاشیسم بیالاید، و هم «فکر عامه» را در عمل بجای دمکراسی بنشاند:

«به این معنی که برای هم بتوانند احترام قائل بشوند و بتوانند با همدیگر این دیالوگ و گفتگو را انجام بدهند و این اتفاقا فکری است که از مشروطه و مشروطه خواهی می‌آید و ما می‌بینیم که در دورة مشروطه و حتی دورة بعد از مشروطه خیلی از این روشنفکران دارند به مسئلة فکر عامه توجه می‌کنند [...] این مسالة فکر عامه مسئله اصلی روشنفکران و روشنفکری در ایران است.»

حال که از زبان استاد جهانبگلو با «معنی» دمکراسی آشنا شدیم، و آموختیم که مسئلة اصلی روشنفکران «دمکراسی» است و دمکراسی کذا نیز همان «فکر عامه» است، باز می‌گردیم به سخنان علی خامنه‌ای به نقل از صفار هرندی در حنازرچوبه. داش صفار از یک سو خامنه‌ای را مخالف «اصلاحات»، ویراست محفل یوشکا فیشر قلمداد می‌کند، و از سوی دیگر، به نقل از خامنه‌ای، اصلاحات مورد نظر این محفل را با مطالبات تحریف شدة جنبش لائیک در ترادف قرار داده می‌گوید:

«برگزار کنندگان کنفرانس در واقع در صدد بودند [...] اینگونه تبلیغ کنند که اصلاحات اساسی تنها با حذف اسلام، ولایت فقیه، شورای نگهبان و حدود اسلامی از قانون اساسی و یا کلاً نوشتن قانون اساسی جدید امکانپذیر است.»

بله می‌بینیم که «حنازرچوبه» با انتشار چنین مطلبی در واقع صدها پشتک و وارو را همزمان برای ارباب می‌زند. و می‌بینیم که سخنان مقام معظم تا چه حد به ترهات پاسدار اکبر شباهت پیدا کرده. چون برخلاف چرندیات رهبرفرزانه، اصلاحات اساسی به هیچ عنوان با «حذف» دین امکانپذیر نخواهد شد! هدف اصلاحات، رهانیدن مردم و اعتقادات دینی‌شان از زنجیر حکومتی است که به نام دین، مردم را سرکوب می‌کند تا منافع اربابان خود را در غرب، و از جمله همین برگزارکنندگان کنفرانس برلین تأمین کند. چنین شرایطی با «نوشتن قانون اساسی جدید» تأمین نخواهد شد، ملت ایران نیازمند قانون اساسی‌ای است که با رعایت حقوق دمکراتیک نگاشته شود، و بنیادهائی که حامی و مجریان واقعی همین قانون اساسی باشند. البته رهبر فرزانه یا «پوکویاما» در ساواک که متن چنین سخنان ابلهانه‌ای را تنظیم می‌کند، در حد همان «داش» صفار و پاسدار اکبر است.

همانطورکه گفتیم ما از امثال خامنه‌ای و رفسنجانی انتظار درک و فهم نداریم، می‌دانیم اینان حتی در همان حوزة علمیه هم جائی نداشته‌اند، این حضرات را مانند دیگر حجج حکومتی از زباله‌دان بیرون کشیده‌اند. از بیانیه‌نویس‌های مفلوک ساواک نیز انتظار نداریم سخنان مقام معظم را در چارچوب منطق و بر پایة استدلال منطقی بنویسند، چون بلافاصله از ساواک اخراج خواهند شد. استعمار سفله‌پرور است و روند مقدس سفله‌پروری نه تنها در عرصة سیاسی که در سازمان اطلاعات، حوزة علمیه، نهادهای انتظامی و دیگر بنیادهای استعماری در کمال دقت رعایت می‌شود. تا در لحظة مناسب همة ارکان نظام، در اجماع کامل،‌ و بدون شلاق، به معلق زدن بپردازند. ولی به همة سگان سیرک استعمار می‌گوئیم، از این پس برای هر معلقی که برای ارباب بزنید، شلاق هم نوش جان می‌کنید! فراموش نکنید که معلق زدن سگان اطلس پوش در گرجستان چگونه به تخریب محور «باکو، تفلیس، جیهان» منجر شد.



نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة‌ پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

سه‌شنبه، مرداد ۲۲، ۱۳۸۷



شکلات و سردار!


...
سایت توکلی، پسرخالة علی کوچیکه فیلتر شد! استاد دکتر توکلی! اگر فیلترشکن می‌خواهید، برایتان بفرستیم تا پژوهش‌های‌ پوسیده‌تان زبانمان لال «کپک» نزند. آدرس ما را هم که دارید، یک پیام با رمز «یا پرتقال» بفرستید که ساواکی‌ها مچ‌تان را نگیرند!

به گزارش «بی‌بی‌سی»، مورخ 12 اوت 2008، بریتیش پترولیوم اعلام کرد خط لولة «باکو، تفلیس، جیهان» و دو خط لولة دیگر جهت «پیشگیری» تعطیل شده‌اند! و خلاصه آنچه بوتفلیقه در تهران رشته بود، همه پنبه شد! در ضمن مهرورزی و اردوغان می‌باید برنامة نخ‌ریسی خود را تغییر دهند! چون بلافاصله پس از عقب‌نشینی قابل پیش‌بینی غرب در برابر روسیه، نوکران غرب در منطقه باید خود را برای دریافت توسری جدید آماده کنند. به ویژه اسرائیل، ترکیه و در رأس همه، حکومت اسلامی. به همین دلیل زمزمة عادی سازی روابط با آمریکا از دهان ریزه خواران سنتی آمریکا در ساواک و مجمع تشخیص مصلحت استعمار به گوش می‌رسد.

باب مزدوری آشکار را حاجیه «ابتکار»، عیال سابق سید مهدی هاشمی از طریق یک مصاحبة ابلهانه با «الحیات» گشود، و حنازرچوبه مورخ 12 اوت، مصاحبة‌ کذا را منتشر کرد. «خواهر» ابتکار، تشخیص داده، امروز به نفع ملت ایران است که با آمریکا روابط خود را از سر بگیرد، به طوری که نه تنها منافع ملت ایران که منافع آمریکا هم حفظ شود. بله! اینجا رسیدیم به اصل مطلب! یا همان حفظ منافع آمریکا. چون «ابتکار» مانند دیگر کنیزکان محمد خاتمی،‌ کارمند ساواک است. البته پدرش هم از این افتخار بی‌بهره نبود. و همانطور که بارها در این وبلاگ گفتیم، مزدوری پیشه‌ای است موروثی. بگذریم! ابتکار در این مصاحبه ضمن چرندبافی‌های مرسوم از خانوادة مذهبی و «فرهنگی» خود نیز داد سخن داده! البته در اینکه «مذهب» و «فرهنگ» نزد امثال ابتکار مانند دیگر نخبگان حکومت اسلامی پادوئی و دم‌جنبانی برای ارباب است تردید نداریم، چون دهه‌هاست که مزدوری و پفیوزی در قاموس فعلة فاشیسم، همان «مذهب» و «فرهنگ» نام گرفته:

«به نفع کشور است که روابط خود را با آمریکا به طوری که منافع ملت ایران و آمریکا حفظ شود از سر بگیریم.»

می‌دانیم که برای از سرگیری روابط با آمریکا، تصمیم با حاکمیت ایالات متحد است نه با نوکران‌اش در جمکران. در هر حال متن مصاحبه اهمیتی ندارد، چون از دهان فعلة فاشیسم به جز مهمل و ضدونقیض هیچ نخواهیم شنید. آنچه اهمیت دارد، مواضع «ضدامپریالیستی» و شکمی تیمسار دکتر محسن رضائی است که با دریافت «شکلات» هم حاضر به تغییر آن نخواهند بود. به گزارش ایسنا، مورخ 12 اوت سالجاری، حاج‌ محسن‌آقا چنین فرموده‌اند:

«نباید ایستادگی 30 ساله ملت ایران مقابل آمریکا را به یک شکلات فروخت.»

تیمسار محسن رضائی ضمن ایراد چنین سخنان حکیمانه‌ای، در مورد اسرائیل هم اظهار نظر کرده و فرموده‌اند،‌ در مسائل فلسطین هیچ دخالتی نمی‌کنیم، ولی ملت و دولت اسرائیل مشروعیت ندارند. پیشتر گفتیم که ایجاد یک فدراسیون در صدر برنامة گروه‌های لائیک در اسرائیل و فلسطین قرار دارد، ولی غرب‌ با حمایت و تجهیز حماس مانع از اجرای آن می‌‌شود. و نخستین واکنش غرب به ایجاد چنین فدراسیونی یک آتش سوزی وسیع در سفارت اسرائیل در فرانسه بود! در هر حال به نظر می‌رسد گروه‌هائی در آمریکا از طرح مذکور حمایت کرده‌اند، چون در حکومت اسلامی هم سگ‌های هار غارنشین یک باره «متمدن» شده، از برگزاری انتخابات استقبال می‌کنند. پاسدار محسن رضائی در ادامة مصاحبة خود بر «اتحاد جماهیر نوکری» تأکید کرده می‌گوید، روابط ما با کشورهای عربی و مسلمان تابع شرایط نیست! البته نیازی نبود محسن رضائی، در مقام نوچة اکبر بهرمانی به ما بگوید، این آمریکاست که روابط بین نوکران خود را تنظیم می‌کند، و طبیعی است که روابط استعماری در هیچ شرایطی تغییر نخواهد کرد، چون مسیر چپاول استعمار غیرقابل تغییر است. البته نوچة رفسنجانی از این امور آگاهی‌ندارد، و می‌پندارد چنین سخنانی نشانگر «قدرت» و «استقلال» حکومت ‌اسلامی است:

«ما با کشورهای عربی [عرب] و مسلمان یک رابطه مستحکمی داریم که در هیچ شرایطی تغییر نمی‌کند.»

آری! این توهمات نوکران آمریکا در منطقه است! مثلاً جنگ عراق و ایران حتماً به این دلیل رخداده بود که عراق نه «عربی» است، و نه مسلمان! در غیر اینصورت چنین جنگی نمی‌داشتیم! خواهیم دید که پس از شکسته شدن محور «باکو، تفلیس، جیهان، تل‌آویو» بسیاری از سیاست‌ها تغییر خواهد کرد. دیروز هم حنازرچوبه، با تکیه بر توهمات حکومت ترکیه، تأکید داشت که درگیری قفقاز هیچ ارتباطی با انفجار در خط لولة جیهان ندارد! این مهملات به نقل از شبکة خبری «ان.‌تی.‌وی» ترکیه در حنازرچوبه انتشار یافت.

یک هفته پس از انفجار خط لولة «باکو، تفلیس، جیهان» که زیر گوش ارتش ناتو صورت گرفت، و پنج روز پس از تهاجم وحشیانة ارتش گرجستان به مردم اوستیای جنوبی، خوشبختانه جنگ به پایان رسید. از این جنگ آنچه به یاد داریم تصاویر آواره‌گان جنگی است که ارتش گرجستان با حمایت مستقیم پنتاگون و اعضای ناتو به راه انداخت، و خصوصاً تصویر خلیل‌زاد نمایندة ایالات متحد در شورای امنیت که به «ویتالی چورکین»، نمایندة روسیه می‌گفت، «شما خواهان صلح نیستید، چون از عقب‌نشینی نظامیان گرجستان از اوستیا ممانعت می‌کنید.» البته بعداً معلوم شد در بین نظامیان گرجستان، مستشاران نظامی آمریکا نیز حضور دارند! معلوم شد، ترکیه نیز سلاح و تجهیزات دریافتی از سوی پنتاگون را به گرجستان «می‌فروشد»، و بالاخره معلوم شد، گرجستان یک توافقنامة چهارماده‌ای امضا کرده تا نمایندگان «سازمان امنیت اتحادیة اروپا» آنرا به مسکو ببرند.

بعد «برنار کوشنر»، وزیر امورخارجة فرانسه راهی گرجستان شد و همان شب اعلام کردند که نیکولا سرکوزی، رئیس جمهور فرانسه نیز فردا عازم مسکو خواهد شد تا بین گرجستان و روسیه واسطه شود. ولی امروز پیش از شرفیابی پرزیدنت سرکوزی به کرملین، پرزیدنت مدودف اعلام فرمودند، جنگ به پایان رسید، و ما به اهداف خود رسیدیم! بله! نگذاشتند این پرزیدنت سرکوزی گشایش بازی‌های المپیک از گلویش پائین رود! اصولاً مستر پرزیدنت ما چندان مورد تائیدات الهی نیست! در فرودگاه «بن‌گوریون» اسرائیل هم نزدیک بود بی‌پرزیدنت شویم، ولی به خیر گذشت! البته آن روز به خیر گذشت، چون جنگ پنج روزة قفقاز، پیامد همان گلوله در فرودگاه «بن‌گوریون» بود، که بعضی‌ها به آن توجهی نکردند! بهای این بی‌توجهی را مردم گرجستان پرداختند.

در این گیرودار، رسانه‌های فرانسه برای آنکه هر دو طرف مناقشه را از خود راضی و خشنود نگاه دارند، فیلمی از حضور ساکاشویلی در لباس نظامی به همراه برنار کوشنر و گلة محافظان در شهر «گوری» پخش کردند! در حالیکه ساکاشویلی با لباس نظامی، به درگاه برنار کوشنرد التماس و لابه می‌کرد و همزمان برای روس‌ها خط‌ونشان می‌کشید و می‌گفت، «ما ایستاده‌ایم»! یک هلی‌کوپتر در آسمان ظاهر شد. برنارکوشنر سرآسیمه به بالا نگاهی کرد، سپس ساکاشویلی هراسان دورو برش را ‌نگریست و ناگهان همه با هم شروع به دویدن کردند! بعد محافظان به یاد آوردند که وقت دویدن نیست، دور ساکاشویلی و کوشنر جمع شدند روی‌شان را هم با یک سفرة سیاهرنگ پوشاندند که کسی روی ماه‌شان را نبیند! خوشبختانه باز هم به خیر گذشت اگر نه کریستین اوکرنت سر پیری بیوه می‌شد، و روزی دوازده ساعت در تلویزیون دولتی فرانسه برنامه‌های کیلوئی روشنفکرنمایانه برای‌مان اجرا می‌کرد، و رادیوی دولتی نیز همزمان این برنامه‌های پوچ، ویژة روشنفکران کافه نشین منطقه یک پاریس را به خوردمان می‌داد. و خلاصه هر وقت جعبة جادو را باز می‌کردیم، تصویر بیوة کوشنر در برابر چشمان‌مان می‌رقصید. خلاصه شانس‌ آوردیم چون هلیکوپتر کذا فقط برای ترساندن حضرات آمده بود. دوشنبه شب هم جعبة جادو، پس از پخش سخنان خلیل‌زاد، پاسخ تند «ویتالی چورکین»، نمایندة روسیه به آن حضرت را نیز پخش کرد. مطالبی که معمولاً از رسانه‌های جمعی پخش نمی‌شود.

حنازرچوبه هم جرأت نکرد پاسخ نمایندة روسیه به غلام ‌خانه‌زاد آمریکا، «زلمای خلیل‌زاد» را منتشر کند. و اما مهم‌ترین پیامدهای جنگ پنج روزه در جمکران سخنان «داش» صفار هرندی و ابودلقک بهرمانی است. «داش» صفار برای نابودی سران حکومت اسلامی قیام فرموده گفته‌اند، اراذل و اوباش را از صحنة کشور حذف خواهیم کرد! اکبربهرمانی هم در جمع فعالان سیاسی «اصلاح‌طلب» در مشهد به بانوان ـ نه به زنان ـ مژدة آینده درخشان داده! خلاصه اگر زنی ازدواج نکند از این آیندة درخشان بی بهره خواهد ماند! بهرمانی سپس به تکرار ترهات خاتمی پیرامون «آزادی در چارچوب شرع» پرداخته. حاج اکبر با الهام از چرندیات بنی‌صدر در باب شعار «عقل» و با استفاده از مهملاتی که محافل استعماری در دهان شیرین عبادی می‌گذارند، به اختراعات و اکتشافات عجیبی در قرآن نیز نائل آمده و می‌گوید، مردم در پذیرش دین آزاداند:

«عصر کنونی عصر معجزه عقلی است [...] قرآن [...] پذیرش آزادانة دین، اعتقاد و فکر را ترویج می‌کند [...] به تعقل و استدلال تأکید و از خرافه و بی‌تدبیری و بی‌عقلی برحذر می‌دارد [...] اسلام هیچگونه تناسبی با زور و تحمیل عقیده و فکر ندارد و فلسفة جهان‌بینی اسلام ناشی از درک آزادانة حقایق است[...]»

بله! این اسلام که طی سه دهه بر ملت ایران چپاول و کشتار حاکم کرده، «فلسفه» هم داشت و به ما نگفته بودند! آنهم فلسفة درک آزادانة «حقایق»! به عبارت دیگر ما آزادیم که آزادانه آنچه را وجود خارجی ندارد، یعنی همان «حقیقت» الهی و کذا را حسابی درک کنیم، آنهم در چارچوب شرع! معلوم نیست اگر آن‌ بخش کذا از فلسفة ارسطوئی نبود، فلاسفة فقرفرهنگی جمکران چه خاکی بر سر می‌ریختند. بگذریم! رفسنجانی در سخنرانی مضحک خود در کمال بیشرمی ادعا کرده پس از استقرار حکومت اسلامی، شرایط مناسبی برای «تحقق آزادی» فراهم شده. البته آزادی مورد نظر حاج اکبر همان آزادی لات‌ و اوباشی چون سردار سازندگی و همپالکی‌هایش جهت لفت و لیس و سرکوب مردم ایران است. چون در ایران، پس از کودتای 22 بهمن، مشتی قمه‌کش و جیب‌بر و روضه‌خوان از قماش رفسنجانی رسماً به تعریف «آزادی» پرداخته‌اند. متن سخنرانی انقلابی سردار اکبر در ایسنا مورخ 22 مردادماه سالجاری موجود است.

اتفاقاً سید ابراهیم نبوی، معاون سیاسی وزارت کشور حکومت اسلامی در هجرت، ضمن نقل وقایع «سی سال پیش در چنین روزی» در سایت رادیوزمانه، متن پیام «آزادی‌خواهانة» خمینی را منتشر کرده، تا آنها که شاهد ماجرای براندازی 22 بهمن نبودند بدانند موجود سفاکی به نام خمینی هم دقیقاً به شیوة نهضت آزادی و کانون نویسندگان، با توسل به شعار «آزادی» خواهان برگزاری مراسم سوگواری بود، البته با زبان الکن و مبتذل خویش. خمینی در این پیام متناقض از یکسو خود را مدافع آزادی می‌نمایاند و از سوی دیگر به حاکمیت قانون اعتراض می‌کند! رهبر کبیر در کمال حماقت می‌فرماید، چرا مردم تحت حکومت نظامی باید برای تجمع مجوز بگیرند، این آزادی نیست! پیشتر گفتیم که محور تبلیغات استعمار در کشورمان در ترادف قرار دادن آزادی با «قانون شکنی» است، چون استقرار نظم قانونی تهدیدی است برای منافع استعمار. با مطالعة متن پیام خمینی مشاهده خواهیم کرد که پیام مذکور بازتاب مستقیم تبلیغات استعماری جهت نقض قانون است:

«ملت باید بداند که آزادیخواهان جهان به آسانی به آزادی دست نیافتند. اکنون اهالی اصفهان به اسم حکومت نظامی بدون مجوز قانونی در زیر چکمه‌های خونخواران شاه از اجتماعات دینی محروم‌اند و حق اظهار نظر ندارند و از آزادی اعطائی برخوردارند.»

آفتاب آمد دلیل آفتاب! آزادی مورد نظر خمینی دجال دقیقاً همان است ‌که در سخنان پوچ و بی‌سروته اکبربهرمانی و همپالکی‌های‌اش از آن سخن به میان آمده: شیادی و عوامفریبی با توسل به شعار مردمفریب «آزادی». سردار اکبر و دیگر فعلة فاشیسم در حکومت اسلامی بزودی متوجه خواهند شد که در برابر شکسته شدن محور «تفلیس، باکو، جیهان» توجیه دیکتاتوری استعماری اسلامی دیگر با این شعارهای پوسیده امکانپذیر نخواهد بود!





نسخة پی‌دی‌اف ـ اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...

دوشنبه، مرداد ۲۱، ۱۳۸۷



«اسناد» و ملت‌ها!


...
در توضیح وبلاگ «شیاد و هویت» باید بگوئیم که «دستور» احمدی نژاد به دستگاه‌های دولتی برای پس گرفتن شکایات‌شان از رسانه‌ها، از یکسو نقض آشکار قانون است و از سوی دیگر، این عمل را برخلاف آنچه بعضی‌ها می‌گویند نمی‌توان «اظهارلطف» حضرت مهرورزی به رسانه‌ها تلقی کرد. همانطورکه گفتیم اگر رسانه‌ای از قوانین و مقررات تخلف کرده باید پاسخگوی تخلفات خود باشد. ولی اگر بدون دلیل از رسانه‌ای شکایت شده، شاکی باید در برابر قانون پاسخگو باشد. این روند متعارف در جوامعی است که در آن‌ها نظم و قانون حاکم است. نویسندة این وبلاگ آگاه است که چنین نظمی در حکومت اسلامی هرگز وجود نداشته و ندارد چرا که حاکمیت ایران بر قانون تکیه نمی‌کند، حکومت اسلامی حکومتی است برخاسته از قانون‌شکنی. قانون اساسی این حکومت بر «ابهام» الهیت و «حقیقت» استوار شده، و فاقد هرگونه صراحت و برخورد با «واقعیات» است. به همین دلیل قاضی با توسل بر «ابهام»، به سهولت عدالت حقوقی را نقض می‌کند. این مختصر را گفتیم تا شوت و پرت‌ها بدانند «دستور» احمدی نژاد در واقع ترویج قانون‌شکنی است. چرا که سیاست استعمار ایجاب می‌کند که «نظم قانونی» در ایران از میان برداشته شود. و در این راستاست که وجود «رهبر مقدس» الزامی می‌شود. چرا که «رهبر» کذا به نوبة خود هر قانون و مقرراتی را شخصاً نقض می‌کند، حتی مقررات مذهبی را.

امروز سایت گویا نیوز مصاحبه‌ای با حسینعلی منتظری انتشار داده. منتظری در این مصاحبه می‌گوید، شخص خمینی مانع از اجرای وصیت آیت‌الله شریعتمداری شد! گویا آیت‌الله شریعتمداری وصیت کرده بود که فردی به نام آقای صدر بر جنازه‌اش نماز بگذارد، و خمینی با این امر مخالفت کرده. بله، این نمونه‌ای است از امکانات تاخت‌وتاز و لات‌بازی برای ریزه خواران کارخانة رجاله پروری که در جایگاه رهبری قرار می‌گیرند، و هر چه بیشتر مهمل ببافند و هذیان بگویند، سخنان‌شان اهمیت ‌بیشتری خواهد داشت و در رسانه‌های حکومت بازتاب گسترده‌تری می‌یابد. چرا که استعمار در ایران برای گسترش حماقت و ابتذال کوشش فراوان به کار می‌برد و سخنرانی‌های «رهبر» و دیگر مقامات حکومت اسلامی که توسط «پوکویاما» در ساواک تنظیم می‌شود، بر تداوم همین سیاست مقدس پای می‌فشارد.

سخنرانی‌های مقامات جمکران در ضدیت با اسرائیل بهترین نمونة ترویج ابتذال و حماقت در کشورمان است. و بی‌دلیل نیست که «فارس نیوز» مورخ 11 ماه اوت 2008، مروری دارد بر «دیدگاه‌های» علی خامنه‌ای در مورد اسرائیل. البته بهتر است بگوئیم دیدگاه‌های محفل یهودستیزان اسرائیل‌پرست در غرب. محفلی که در راستای سیاست استعماری «یک کشور، یک مذهب»، اسرائیل و پاکستان را به عنوان دو کانون ایجاد بحران مداوم در خاورمیانه و جنوب آسیا «خلق» کرده. و «رهبر» گورکن‌ها و پیروان‌اش‌در «فارس نیوز» بهتر است بدانند برای ایجاد کشور پاکستان، بیش از ده میلیون هندی از خانه‌های خود اخراج شدند تا استعمار انگلستان مرکز نکبت و ادبار و تحجر یا «کشور اسلامی» پاکستان را بنیانگزاری کند.

نتیجة این مرزبندی استعماری، پس از 60 سال، فاجعه‌ای است که اکنون در برابرمان قرارگرفته. پاکستان مرکز تولید طالبان، برده فروشی، قاچاق مواد مخدر و اسلحه شده و در این مسیر هر روز پیشرفت ‌بیشتری می‌کند. البته آخوندجماعت از آنجا که سر در آخور حاکمیت انگلستان دارد، وظیفه‌اش خفقان گرفتن در مورد چگونگی «ظهور» کشوری به نام پاکستان، عربده‌جوئی و تهاجم لفظی به اسرائیل، ریختن اشک تمساح برای فلسطینی‌ و ممانعت از استقرار صلح است. چرا؟ چون اگر بحران در منطقه فروکش کند، و تنش بین اسرائیل، لبنان و فلسطینی‌ها وجود نداشته باشد، نه تنها امثال خامنه‌ای و رفسنجانی باید به کار اصلی خود، یعنی روضه‌خوانی، قمه‌کشی و جیب‌بری بازگردند، که بازار اربابان‌شان نیز در غرب کساد خواهد شد. در نتیجه لازم است که مشتی آخوند کم‌سواد و بی‌مایه به سیاست جهانی، به ویژه به مسئلة فلسطین بپردازند و ترهات‌شان نیز در حنازرچوبه و «فارس نیوز» و دیگر بوق‌های استعماری غرب مرتباً منتشر شود.

البته می‌دانیم که علی خامنه‌ای مانند پرزیدنت مهرورزی مدتی است در مورد اسرائیل خفقان اختیار فرموده‌اند، چرا که پای اربابان‌شان در عراق و افغانستان لنگ شده. از اینرو «فارس نیوز»، سخنان «اسرائیل‌ستیز» مقام معظم را در سال‌های گذشته انتشار داده، تا خطری برای رهبر فرزانه ایجاد نشود، و در ضمن ما ملت بدانیم که خامنه‌ای از شیفتگان ژان پل‌سارتر بوده! و خلاصه، مقام معظم، خارج از مطالعات حوزوی، مطالعات «فرنگی» هم دارند! البته لازم به یادآوری است که صرف «مطالعه»، متأسفانه کفایت نخواهد کرد، «درک مطلب» است که اهمیت دارد، اصلی که خوشبختانه امثال خامنه‌ای با آن به کلی بیگانه‌اند.

بله، علی خامنه‌ای در سال 1372 ضمن دیدار با کارگزاران حج به مرور سیر تاریخی اشغال کشور فلسطین‌ پرداخته. می‌دانیم که آخوندجماعت در ایران هرچه ابله‌تر، کم سوادتر و مزدورتر باشد، تخصص بیشتری در «تاریخ»، به ویژه «تاریخ سرزمین فلسطین» خواهد داشت. و مقام معظم از این روند مستثنی نیستند، چرا که پانزده ‌سال پیش، ایشان کشف کرده‌اند که 45 سال قبل،‌ کشوری وجود داشته به ‌نام «فلسطین» که از شصت، هفتاد سال پیش یهودیان «روسی» و صهیونیست‌ها آنجا را غصب کرده‌اند!

می‌دانیم منطقه‌ای که امروز فلسطین نامیده می‌شود پیش از سقوط امپراطوری عثمانی جزو سرزمین‌های این امپراطوری بوده و کشوری به نام فلسطین هرگز وجود خارجی نداشته. در ثانی، در تاریخ معاصر منطقة خاورمیانه، «سرزمین فلسطین» که اینهمه برایش در حکومت جمکران اشک تمساح «حرام» می‌شود، بخشی از کشور اردن به شمار می‌رفته. در واقع «کشور فلسطین» ابداع سازمان آزادیبخش فلسطین و جناح‌های انگلیسی در منطقه‌ است. همچنین می‌دانیم که شکرخوری‌های علی‌خامنه‌ای از نظر زمانی مصادف می‌شود با آغاز فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، و اوج هرج و مرج در روسیه. بهتر بگوئیم، خامنه‌ای به دلیل شناخت وسیع از «تاریخ» پنداشته بود که وقت دم‌جنبانی و کرنش برای آمریکا فرا رسیده، چون دیگر خطری از جانب روسیه متوجه نوکران آمریکا نخواهد بود.

البته فکر نکنید علی‌خامنه‌ای حرف بی‌ربط و بی‌اساس می‌زند، ابداً! سخنان مهمل خامنه‌ای بر اسناد وزارت امور خارجة انگلستان تکیه دارد! و رهبر فرزانه به دلیل بلاهت ذاتی این اسناد را نیز مانند آیات قرآن «حقیقت مطلق» تلقی می‌کنند:

«مطالبی که می‌گویم مستند است؛ در اسناد وزارت امورخارجة انگلیس بوده که افشا شده است. بعضی از وزارت‌های امورخارجة دنیا، اسناد قدیمی و کهنه را منتشر می‌کنند [...] اسنادی که عرض می‌کنم، امروز بعد از شصت هفتاد سال در اختیار ما قرارگرفته‌[...] در این اسناد افسر انگلیسی‌ای که در فلسطین مسئول کاری بوده، در گزارش خود می‌نویسد، ما به مردم فلسطین گفتیم [...] همین افسر انگلیسی در نامه‌ای نوشته است: ولی ما به این مردم دروغ می‌گوئیم! [...]»

می‌بینیم که مقام معظم تا چه حد به اسناد وزارت امور خارجة انگلستان و نامة آن افسر انگلیسی «ایمان» راسخ دارند! ایشان در راستگوئی اربابان گویا هیچ تردیدی به خود راه نمی‌دهند، و ممکن نیست به ذهن «مقدس‌شان» خطور کند که «انتشار» چنین «اسنادی» خود اهداف سیاسی ویژه‌ای را دنبال می‌کند، در غیر اینصورت دلیلی ندارد یک افسر انگلیسی کتباً بر دروغگوئی دولت خود تأکید کند، و وزارت امورخارجه انگلستان هم نامة افسر کذا را به قول «مقام معظم» پس از 70 سال انتشار دهد. حتما علی خامنه‌ای پس از مطالعة نامة این افسر «شریف» و راستگو و درستکار انگلیسی اشک در چشمان‌شان حلقه زده و ایمان‌شان به وزارت امورخارجة انگلستان دو چندان شده! مقام معظم در این «سخنرانی» پس از آنکه «مستندات» خود را مشخص می‌فرمایند، به زعم خود گوشه چشمی هم به اگزیستانسیالیسم نشان داده، برای حاضران «قمپزی» در کرده می‌فرمایند، ما در جوانی شیفتة این ژان پل‌سارتر بودیم! ولی او را هم فریب دادند!

نازنینا ما به ناز تو جوانی داده‌ایم
دیگر اکنون با جوانان ناز کن با ما چرا

بله، رهبر حکومت اسلامی شیفتة سارتر بوده، نه شیفتة آثار و یا فلسفة او! و به دلیل همین شیفتگی چشمان مبارک‌شان کور بوده و نمی‌دیدند که ژان پل سارتر، «فریب» نخورده، بلکه مانند برتراند راسل، آگاهانه از حاکمیت اسرائیل طرفداری می‌کرده. از قدیم گفته‌اند: «عشق کور است!» اگر علی‌خامنه‌ای مانند دیگر نوابغ حکومت فقرفرهنگی نمی‌داند، امثال سارتر کاملاً می‌دانستند تشکیل کشوری به نام اسرائیل در راستای تأمین منافع کدام گروه است! در هر حال رهبر فرزانه، ضمن حذف مسیحیان و یهودیان فلسطینی، موجودیت فلسطین اسلامی را به ما «اعلام» می‌کنند و به سه رکن اساسی سلطه بر «مسلمین» فلسطین نیز اشاره کرده، و ضمن پز دادن در مورد ژان پل‌سارتر، رکن سوم را هم فراموش می‌‌فرمایند!

«تسلط غاصبانه [...] بر فلسطین سه رکن داشت [...] قساوت با صاحبان اصلی [...] رکن دوم دروغ به افکار عمومی دنیا بود [...] خیلی‌ها هم دروغ‌های آن‌ها را باور کردند. حتی این نویسندة فیلسوف اجتماعی فرانسوی ـ ژان پل سارتر ـ را نیز که خودمان هم در جوانی چندی شیفته‌ این‌ آدم و امثال او بودیم، فریب دادند [...]»

بله، شیفتگی علی خامنه‌ای بر سارتر باعث شد که ما از «رکن سوم» محروم بمانیم! درعوض، در سخنرانی چهارم تیرماه سال 1375، همین خامنه‌ای دمی برای آمریکا جنبانده می‌گوید، دولت آمریکا بر یک «ملت» متکی است، ولی اسرائیل «ملت» ندارد! و به این ترتیب است که رهبر فرزانه به کشتار سرخپوست‌ها و غصب سرزمین‌شان در کلام خود «مشروعیت» می‌دهند! یادآور شویم که در ایالات متحد، و به ویژه در کانادا، سرخپوست‌ها در «اردوگاه» زندگی می‌کنند و هر وقت فرصتی پیش آید، مقداری از زمین‌های‌شان از طرف دولت‌های محلی به بهانه‌های مختلف «غصب» می‌شود. ولی رهبرگورکن‌ها با سرخپوست‌ها کاری ندارد، خامنه‌ای وظیفه دارد حق و حقوق مسلمین در فلسطین را از اسرائیل پس بگیرد. ایشان با قوانین بین‌المللی هم کاری ندارد، چون داش‌مشتی‌ها «قانون» را به رسمیت نمی‌شناسند، و به همین دلیل «جاهل محل» خوانده می‌شوند. «جهل» حضرات، نادیده گرفتن نظم و قانون را شامل می‌شود، و تنها قانونی که از آن آگاهی دارند «زور» است. رهبر حکومت اسلامی هم در همین ردة اجتماعی قرار می‌گیرد و به همین دلیل در سخنرانی خود به «محو اسرائیل» اشاره کرده:

«پلیدتر از آمریکا دولت [اسرائیل] است. چرا؟ چون بالاخره دولت آمریکا، یک دولت و متکی به یک ملت است [...] در صورتی که دولت [اسرائیل] از اول با ظلم و آدمکشی، با دروغ و فریب به وجود آمده‌ است [...] سرزمین فلسطین[...] غصب شده[...] نه با یک روش ظاهرا با نزاکت، بلکه با کشتار و آدمکشی و فریب [...] دولت اسرائیل با قتل عام و غدر و فریب و سفاکی و لگد زدن به ارزش‌های انسانی به وجود آمد[...]»

می‌بینیم که دولت اسرائیل در سخنان خامنه‌ای شباهت عجیبی به حکومت اسلامی پیدا کرده! با یک تفاوت عمده، در اسرائیل نظم و قانون دمکراتیک حاکم است، در حکومت اسلامی جز آشوب، هیچ نظمی وجود ندارد. کافی است نگاهی به جنجال پیرامون مدرک تحصیلی وزیر کشور فعلی، نوچة پیشین علی لاریجانی بیفکنیم. امروز علی لاریجانی هم وارد معرکة اسرائیل‌ستیزی شده، به «مهرنیوز» می‌گوید «ما با ملت اسرائیل دوست نیستیم!» البته ادامة منطقی سخنان علی‌کوچیکه چنین خواهد بود: چون ما نوکر دولت اسرائیل هستیم و روابط‌ ما با اسرائیل رابطة نوکر و ارباب است. در ضمن مهرنیوز، مصاحبه‌ای هم با «انیس نقاش» صورت داده، و او را تحلیلگر مسائل سیاسی معرفی می‌کند! فرد مذکور ارتباطی با تحلیل سیاسی ندارد، یک جنایتکار حرفه‌ای است و برای قتل شاپور بختیار مبالغی پول دریافت کرده بود. ولی از شدت حماقت بجای بختیار یکنفر دیگر را کشت، چون بجای مراجعه به طبقه‌ای که آپارتمان بختیار در آن قرار داشت به یک طبقة دیگر می‌رود! همین فرد، امروز در جمکران دست در دست پاسدار «حسین کنعانی مقدم» به تجارت مشغول شده، برای «مهرنیوز» هم «مفسر سیاسی» به شمار می‌آید! از مطلب دور افتادیم بازگردیم به دیدگاه‌های پیشین خامنه‌ای در مورد اسرائیل.

رهبر معظم در سال 1369 ضمن پریشانگوئی‌های متداول خواهان برقراری حکومت اسلامی در فلسطین شده، فرموده‌اند حکومت غیراسلامی در فلسطین «محکوم» است. به عبارت دیگر خامنه‌ای‌ بجز حماس، سازمانی که ساخته و پرداختة شخص آریل شارون است، هیچ حاکمیتی را به رسمیت نمی‌شناخته! یادآور شویم شیخ یاسین، رهبر حماس را آریل شارون از مصر «وارد» کرد،‌ و اولین مسجد وابسته به جریان حماس با سرمایة شخصی شارون ساخته شد. دلیل ارادت رهبر حکومت اسلامی به جنبش حماس ریشه در «اصالت» اسرائیلی این جنبش دارد! در هر حال، همانطور که گفتیم،‌ رهبر معظم به همراه پرزیدنت مهرورزی فعلاً خفقان گرفته‌اند، چون باد در جهت اربابان اسلام پرور غرب نمی‌وزد. آخرین هارت‌وپورت مقام رهبری در مورد اسرائیل مربوط به مهاجرت یهودیان اروپای شرقی است که خامنه‌ای، مانند حکومت اسرائیل، یهودیت آنان را اصلاً به رسمیت نمی‌شناسد. پیشتر گفتیم که تعداد زیادی از یهودیان روس به همین دلیل از اسرائیل به کانادا پناهنده شدند! و یک هواپیمای حامل مهاجران روس نیز از خاک گرجستان هدف حمله هوائی قرار گرفت، چون حضور مهاجران اروپای شرقی در اسرائیل منافع ایالات متحد را مستقیماً تهدید می‌کند. و در همین راستا و در توجیه همین سیاست‌ها، خامنه‌ای در سخنرانی هفت سال پیش خود باز هم «اسنادی» به دست آورده که بر اساس آن غیریهودیان را از اروپای شرقی به اسرائیل کوچانده‌اند:

«دلائلی در دست است که عده‌ای از اراذل و اوباش غیریهودی شرق اروپا را به نام یهودی به فلسطین کوچانیدند ...»


مسلماً رهبر فرزانه دلائل کذا را از همان «اسناد معتبر» وزارت امورخارجة ارباب استخراج کرده‌اند! ما به حکومت جمکران توصیه می‌کنیم بجای پارس کردن و به راه انداختن جنگ زرگری با اربابان اسرائیلی خود، بهتر است مطالبات‌اش را از ابرقدرت‌هائی چون سودان، تانزانیا، نیکاراگوئه، اردن و کرة شمالی وصول کند. ابرقدرت‌هائی که پول ما ملت را بالا کشیده‌اند، و تف هم به صورت‌ رهبری نمی‌اندازند. حال که گزارشات وزارت امور خارجة انگلستان اینهمه «واقعیت» پیدا کرده، می‌باید به رهبر جمکران تبریک گفت چرا که، به گزارش شیپور همان وزارتخانه، «بی‌بی‌سی» مورخ11 ماه اوت 2008، این کشورها که سال‌ها پیش از ایران نفت خریده‌اند‌، پول آن ‌را هنوز پرداخت نکرده‌اند!

شاید روزی از این روزها مقام معظم مروری داشته باشند بر تاریخچة پیدایش حکومت اسلامی:

مطالبی که می‌گویم مستند است؛ در اسناد وزارت امورخارجة انگلیس بوده که هنوز افشا نشده. بعضی از وزارت‌های امورخارجة دنیا، اسناد قدیمی و کهنه را منتشر می‌کنند [...] اسنادی که عرض می‌کنم، شاید شصت هفتاد سال دیگر در اختیار ما قرارگیرد‌[...] در این اسناد یک افسر انگلیسی‌ که در ایران مسئول کودتا بوده، در گزارش خود می‌نویسد، ما به مردم ایران گفتیم [...] همین افسر انگلیسی در نامه‌ای نوشته است: ولی ما به این مردم دروغ می‌گوئیم [...] تسلط غاصبانه [...] بر ایران سه رکن داشت [...] قساوت با ایرانیان [...] رکن دوم دروغ به افکار عمومی دنیا بود [...] خیلی‌ها هم دروغ‌های آن‌ها را باور کردند. اما این نویسندة فیلسوف اجتماعی فرانسوی ـ ژان پل سارتر ـ که خودمان هم در جوانی چندی شیفته‌ این‌ آدم و امثال او بودیم، فریب نخورد [...] او گفت، این یک حرکت واپسگرایانه است. ما هم دیگر شیفتة او نیستیم [...] شواهدی در دست است که عده‌ای از اراذل و اوباش غیرایرانی را از عراق، فرانسه و آمریکا به نام استقلال‌طلب و آزادیخواه به ایران آوردند [...] پلیدتر از آمریکا و اسرائیل حکومت اسلامی است. چرا؟ چون حکومت اسلامی از اول با ظلم و آدمکشی، با دروغ و فریب به وجود آمده ‌است[...] سرزمین ایران [...] غصب شده [...] نه با یک روش ظاهراً با نزاکت، بلکه با کشتار و آدمکشی و فریب[...] حکومت اسلامی با غدر و فریب و سفاکی و پایمال کردن حقوق و ارزش‌های انسانی به وجود آمد[...]





...

یکشنبه، مرداد ۲۰، ۱۳۸۷



جبهة نجات شیادان!

...
یک‌بار دیگر تأکید می‌کنیم، مخالفت با احمدی نژاد به هیچ عنوان دلیل آزادیخواهی و دمکراسی طلبی مخالفان وی نیست. امروز تمامی گروه‌ها و تشکل‌های فاشیستی و دین‌پرست به بهانة آزادیخواهی به مخالفت با احمدی نژاد قیام کرده، خواستار تشکیل «جبهة نجات ملی» شده‌اند،‌ چرا که اینان با هر گونه تغییر در سیاست ایران مخالف‌اند. پادوهای جنگ طلب سازمان سیا در ایران بر دو محور ظاهراً متفاوت همچنان صفوف خود را فشرده و فشرده‌تر می‌کنند. از یک سو سپاه پاسداران منافع آمریکا به عربده جوئی پرداخته و تهدید به بستن تنگة هرمز می‌کند، تا شاید ناو «مقدس» آبراهام لینکلن دوباره به خلیج فارس بازگردد، و از سوی دیگر، اصلاح‌طلبان حکومتی دست اتحاد و دوستی به جانب دارودستة بهزاد نبوی و نهضت منفور آزادی دراز کرده‌اند. این شرایط پیامد مستقیم فروپاشی محور استعماری «باکو، تفلیس، آنکارا» است.

تهاجم وحشیانة نظامیان گرجستان به مردم اوستیای جنوبی که با حمایت پنتاگون صورت پذیرفت، و واکنش نظامی روسیه به قتل عام غیرنظامیان در اوستیا، باعث شد که آمریکا و نوکران‌اش در سراسر جهان، از جمله در حکومت اسلامی طرفدار صلح شوند! ولی در حکومت اسلامی اوضاع وخیم‌تر از آن است که می‌نماید! چرا که در این هیاهو، نهضت آزادی، یکی از سرسپرده‌ترین تشکل‌های سیاسی به استعمار غرب خطاب به سازمان بهزاد نبوی و در حمایت از «آزادی» بیانیه صادر کرده، خواهان تشکیل «جبهة نجات ملی» شده! البته به گفتة «شهروندامروز»،‌ مورخ 13 مردادماه سالجاری، آخوند ناطق‌نوری هم در دیدار با اکبر بهرمانی، خاتمی و کروبی به همین نتیجه رسیده بود:

«‌ناطق نوری در [این] دیدار دریافته که آنان نیز نگران سرنوشت و آیندة کشوراند و حاضراند جبهة نجات ملی تشکیل دهند[...]»

و این «جبهه»، مانند دیگر تشکل‌های استعماری به جز عوامفریبی هیچ برنامه‌ای ندارد؛ مشتی آخوند جنایتکار پس از سه دهه جنایت و چپاول «نگران» سرنوشت خود و اربابان‌شان شده و در واقع «جبهة نجات مزدوران» به راه انداخته‌ا‌‌ند. می‌دانیم که تشکیل « جبهة نجات ملی» در قاموس نوکران گروه برژینسکی به معنای فراهم آوردن زمینة شورش است، دقیقاً همانطورکه در دوران شریف امامی چنین شورشی سازمان یافت، تا چپاولگران و جنایتکاران بگریزند، و شیخ مهدی بازرگان و حاج «آبراهام» یزدی به رهبری خمینی «استقلال» و «آزادی عمل» را برای مشتی لات و اوباش در کشورمان تأمین کنند. بله! حضرات ظاهراً می‌پندارند مردم ایران هنوز در سال 1977 یخ ‌زده‌اند و نمی‌دانند این نهضت منفور سر در آخور سازمان سیا دارد، یا اینکه ملت ایران هنوز مانند همان دوران شیرین مخالفان دولت را «آزادیخواه» می‌داند. ظاهراً اشکالات «پروستات مقدس» حاج آبراهام یزدی به مغزشان هم سرایت کرده است.

همانطورکه پیشتر نیز گفتیم مخالفان حکومتی احمدی‌نژاد، خواهان حفظ وضع موجود و تداوم سیاست «دورباطل» هستند. در این راستاست که گروه‌های آخوندپرست و پادوی برژینسکی از نهضت آزادی تا دارودستة بهزاد نبوی اتحاد پنهان خود را آشکار می‌کنند. و روزنامة کیهان نیز جهت بازارگرمی برای ریزه‌خواران استعمارغرب، در بخش «یادداشت ویژه»، مورخ 10 اوت 2008، به «انتقاد» از آنان می‌پردازد. چرا که هر چه سیاست ایالات متحد در ایران تضعیف شود، نانخورهای سازمان سیا ناچاراند صفوف خود را فشرده‌تر کنند. در این راستا، موافقان دروغین احمدی نژاد نیز، از قماش آخوند جنتی، دارودستة الهام و همسرش، محفل استعماری کیهان و ... به شیوه‌های مختلف از جمله گزافه‌گوئی و ارائة «تصویر مقدس» از ریاست جمهور در مسیر «ایجاد نفرت» از پرزیدنت گام بر می‌دارند. در این میان وظیفة فارس‌نیوز، «تهاجم غیرمستقیم» به نزدیکان احمدی نژاد شده. این تهاجم پیشتر از طریق انتشار اظهارات ضد و نقیض از قول اطرافیان احمدی نژاد صورت می‌پذیرفت، ولی به دلیل تغییر شرایط سیاسی و بیانیة دفتر خامنه‌ای خطاب به کیهان، امروز فارس نیوز نیز دو گام عقب نشسته، و با انتشار ترهات نمایندة رهبری، به نقل از یک «شهید» که به نوبة خود، گویا از قول خمینی مطلبی را نقل کرده، بیانات رحیم مشائی را مورد «انتقاد» قرار می‌دهد!

در همین راستا، به محض اینکه رحیم مشائی، معاون احمدی نژاد برای رفع تنش با اسرائیل صحبتی می‌کند، «فارس نیوز» به شاخ و شانه کشیدن برای اسرائیل مشغول می‌شود. تعجبی هم ندارد، فارس‌نیوز سخنگوی جناح پاسدارهای نوکر آمریکاست که جهت حفظ منافع ارباب خواهان ادامة جنگ و تنش در منطقه‌اند. از این نظر، ‌ فارس نیوز شاخک «مکمل» گروه نهضت منفور آزادی است. سال گذشته نیز، به بهانة توضیح «دلائل» توقیف «شرق»، رسانة پاسدارهای سلطنت طلب متن مصاحبة مبتذل این روزنامه را در دو نوبت «منتشر» کرد!

به گزارش سایت «پیک ایران»، مورخ 10 اوت 2008، رحیم مشائی، امروز بر اظهارات پیشین خود پیرامون عدم دشمنی ایران با مردم اسرائیل تأکید کرده. به یاد داریم که چندی پیش همین اظهارات در فارس نیوز مورد «تکذیب» قرار گرفت، ولی اینبار دیگر فارس نیوز نتوانست به سنت همیشگی چماق تکذیب بلند کند، در نتیجه چند ساعت پس از انتشار سخنان رحیم مشائی، فارس نیوزی‌ها یک چماق جاندار با دستار و نعلین از قفس بیرون کشیدند، تا با «نقل خاطره» به موضع‌گیری دولت احمدی نژاد اعتراض کرده باشند. چماق مذکور «محمد حسن رحیمیان» نام دارد و نمایندة علی‌خامنه‌ای در «بنیاد شهید و امور ایثارگران» است. ساده‌تر بگوئیم رحیمیان، در واقع مأمور نظارت بر حیف و میل بودجة بنیاد مذکور جهت دریافت «سهم امام» است.

در هر حال آخوند رحیمیان که اگر تنش و بحران در کشورمان فروکش کند می‌باید مانند دیگر آیات عظام حکومتی به روضه‌خوانی و نوحه‌سرائی مشغول شود، به نقل از یک «شهید» که خود خاطره‌ای را نقل کرده، می‌گوید آن شهید به حضور «امام» رفته بود و هر چه از ایشان شنیده بود برای من نقل کرد! و منهم امروز هر چه «آن شهید» از قول «آن مرحوم» گفته برای شما «نقل به مضمون» می‌کنم. علامت تعجب نمی‌گذاریم چون وقاحت و حماقت دو شرط لازم و کافی برای «نمایندگی رهبری» است. ولی فارس نیوز در کمال بلاهت تیتر می‌زند، «طبق نظر صریح بنیان‌گذار انقلاب اسلامی»! خلاصة مطلب رحیمیان به نقل از «آن شهید» و از قول «امام راحل» چنین «فتوی» می‌دهد:‌

«تمامی یهودیان ساکن سرزمین‌های اشغالی [...] سربازان رژیم غاصب صهیونیستی به شمار می‌آیند و مواجهه با آنان مشروع است.»

فارس نیوز، با انتشار هذیانات این حجت‌السلام والمسلمین که مانند دیگر حجج حکومتی از قفس باغ وحش استعمار فارغ‌التحصیل شده، در واقع به چنگ و دندان نشان دادن به دولت احمدی نژاد مشغول است. چون حکومت امام زمان خود از نوکران حاکمیت اسرائیل است و اگر جوجه پاسداران فارس نیوز نمی‌دانند، به آن‌ها می‌گوئیم که مأموران امنیتی «حکومت اسلامی» زیر نظر موساد و «تساهال» آموزش می‌بینند، و سلاح و تجهیزات مبارزان حسینی نیز از سوی اسرائیل و با اجازة آمریکا تأمین می‌شود.

پس، پاسداران سلطنت طلب! پیش از «نبرد با اسرائیل» کمی درنگ کنید چون وابستگی حکومت «نه شرقی نه غربی» به سازمان سیا برای ما ملت دیگر از روز هم روشن‌تر شده. همین چند روز پیش بود که ایالات متحد به ناچار حساب بانکی پاسدار رحیم صفوی، مشاور مقام معظم و دیگر عملة فاشیسم را در بانک‌های آمریکا مسدود کرد! چه خبر است اینهمه دور برداشته‌اید؟ مگر نمی‌بینید ارباب‌تان نه تنها در عراق و افغانستان، که در گرجستان هم در باتلاق گیر کرده و حاج آبراهام یزدی برای سازمان حاج بهزاد نبوی دسته گل و «پیام دوستانه» می‌فرستد؟

نه! مسلما نمی‌بینند! کوری، بلاهت و کری ویژة نانخورهای سازمان سیا‌ست. به همین دلیل پاسدار شریعتمداری در یادداشت ویژة خود، تحت عنوان «ای یار مبارک بادا...» می‌نویسد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی پیشتر نهضت آزادی را وابسته به بیگانگان می‌دانست، ولی اکنون به دلیل «تشتت ایدئولوژیک» و «ارتجاع» دیگر هیچ مرزبندی با این سازمان ندارد. البته می‌دانیم که سازمان بهزاد نبوی ارواح شکم‌اش بسیار «مترقی» بود، و فقط امروز است که به گفتة پاسدار شریعتمداری دچار «ارتجاع» شده! شریعتمداری همچنین در یادداشت خود ادعا می‌کند که سایت رادیو زمانه «ضددین» است!

بله، گویا ژنرال شریعتمداری پس از دریافت عصای مقام معظم بر سرمبارک‌اش، نه تنها سایت دین پرور و لجن پراکن رادیوزمانه را «ضد دین» رؤیت کرده، که علیرغم سابقة خدمت طولانی در ساواک نسبت خانوادگی بهزاد نبوی و حاج آبراهام یزدی را که حتماً در پرونده‌های ساواک وجود دارد، «فراموش» کرده! بگذریم! امروز به مناسبت دوازدهمین کنگرة سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حاج آبراهام ضمن ارسال دسته گلی برای هم قبیله‌ای خود، پیامی هم برای «سازمان» وی ارسال کرده. پیشتر در مورد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و شخص بهزاد نبوی توضیح داده‌ایم، و نیازی نیست که تکرار کنیم. گروه بهزاد نبوی یک گروه تروریست، سرکوبگر و جنگ طلب است که اعضای آن در واقع یک «قبیله» تشکیل داده‌اند. البته این روزها «قبیله» نقش طرفداری از صلح ایفا می‌کند! شخص بهزاد نبوی نیز از نخبگان بلندپایة حکومت اسلامی است که علاوه بر خرابکاری و جنایت، در فسادمالی و دریافت رشوه سوابق درخشانی دارد. و به همین دلیل است که ابراهیم یزدی حضور چنین شخصیتی را برای ایجاد «جبهة نجات و آشتی ملی» ضروری تشخیص داده.

و حتماً در راه همین صلح‌دوستی‌ها و نجات کشور است که دبیرکل «محترم» نهضت آزادی به خود زحمت داده، کنگرة سازمان بهزاد نبوی را با «دسته گل» و «پیام» نواخته‌اند. یزدی که سی سال است نان فاشیسم می‌خورد، اخیراً به «ضرورت تاریخی» پی برده! بله، حاج‌آبراهام «تاریخ» و ضرورت‌های تاریخی را خوب تشخیص می‌دهند، چون «تاریخ» مورد نظر ایشان در واقع همان منافع ایالات متحد است که باید به هر ترتیب در ایران حفظ شود. و منافع آمریکا چنین ایجاب می‌کند که جنایتکاری به نام ابراهیم یزدی که 30 سال پیش یک پاک کن برداشته بود تا به قول خودش «2500 سال استبداد» ‌را پاک کند، و توحش و تحجر اسلام استعماری را به رهبری امام خمینی بجای ‌آن قرار دهد، امروز در چهرة کریه سازمان خرابکار مجاهدین انقلاب اسلامی و دبیرکل منفور آن، محمد سلامتی، «آزادیخواهی» رؤیت کرده، می‌نویسد:

«تقویت فرایند دمکراسی در ایران در گرو رشد و توسعة احزاب[...]‌است. [...] سازمان مجاهدین [...] در کنار دیگر احزاب اصلاح‌طلب و آزادیخواه می‌توانند جبهه واحدی را [...] برای جلوگیری از [...] فروپاشی فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی جغرافیائی ایران عزیز[...] تشکیل دهند.»

بله امروز که حکومت اسلامی تضعیف شده و موجودیت آخوندها و آخوندپرست‌ها واقعاً مورد تهدید قرار گرفته، دبیرکل نهضت حوزه و بازار برای «ایران عزیز» خیلی نگران‌اند‌ و به دمکراسی هم ارادت فراوان پیدا کرده‌اند. البته ما نیک آگاه‌ایم که اعضای نهضت آزادی، مانند اعضای کانون نویسندگان، فقط «آزادی برگزاری مراسم سوگواری و روضه خوانی» می‌خواهند، نه آزادی مردم ایران را. این واقعیتی است که ما ملت فراموش نخواهیم کرد.

در نتیجه، به حاج آبراهام یزدی گوشزد می‌کنیم که سابقة درخشان نهضت آزادی، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و گروه محمد خاتمی در دفاع از سرکوب استعماری و فاشیسم مذهبی را نمی‌توان با یک بیانیه و یا هزاران بیانیة عوامفریب «پاک کرد» و از حافظة یک ملت زدود. ایالات متحد تضعیف شده، و منطقی است که ریزه خواران ‌سنتی‌‌اش نیز در کشورمان تضعیف شوند، مخالفت با دولت نهم دلیل آزادیخواهی کارگزاران سازمان سیا نیست. امثال ناطق نوری، محمد خاتمی، بهزاد نبوی و به ویژه ابراهیم یزدی شناخته شده‌‌تر ازآن‌اند که بتوانند مدعی میهن‌دوستی وآزادیخواهی شوند،‌ و از «حاکمیت یکدست» و «حذف احزاب» گلایه کنند. ما روزهای شوم نخست وزیری مهدی بازرگان، سرکوب و کشتار کردها، تعطیل رسانه‌ها، دستگیری و اعدام نویسندگان را فراموش نمی‌کنیم. عقب نشینی استعمار غرب یک واقعیت اجتناب ناپذیر است و آنان که تا دیروز به سرکوب و کشتار و چپاول ما ملت مشغول بودند، و امروز بیشرمانه سخن از «ضرورت تاریخی» و تشکیل «جبهة نجات ملی» به میان می‌آورند، بدانند که دیگر فضای خالی ناشی از پس‌روی استعمار را نمی‌توانند با تشکیل جبهه‌های مردمفریب پر کنند. در تاریخ یک ملت هرگز برای تداوم سرکوب استعماری «جبهة نجات» تشکیل نشده، چرا که حفظ منافع استعمار «ضرورت تاریخی» نیست، بلکه «ضرورت مزدوری» است.



نسخة پی‌دی‌اف ـ‌اسکریبد

نسخة پی‌دی‌اف ـ اسپیس

...