شنبه، تیر ۱۲، ۱۳۸۹


سنگ و پندار!
...
گر من ز می مغانه مستم، مستم
گر کافر و گبر و بت پرستم، هستم
هر طایفه‌ای به من گمانی دارند
من زآن خودم، چنان که هستم، هستم

این رباعی خیام بازتاب صراحت و شفافی‌ات «انسان» در تقابل با «ابهام» پندارها و باورهای جمعی است. برای ملتی که سده‌ها پیش چنین متفکرانی داشته، پیروی از آخوند و تحمل احکام توحش «حق» باعث شرمندگی است. این سنگر استعماری را با واژه‌های گنگ و مبهم در دو قطب متضاد مقدسات دین بر پا کرده‌اند: «حق»،‌ «خیر»،‌ «عدالت» و... در تقابل با «فریب»، ‌ «ظلم»، «ستم» و دیگر مبهمات. برای حفظ این سنگر توحش «بی‌بی‌سی» و رادیوفردا،‌ مورخ 11 تیرماه 1389، به ترتیب حسن خمینی و پاسدار علی لاریجانی را به میدان شیادی می‌آورند تا جهت تداوم بحران در داخل و خارج مرزها، اولی مذاکرات هسته‌ای را «فریب» معرفی کند، و دومی ضمن حمایت از میرحسین موسوی جلاد در شیپور «حق طلبی» بدمد! برای پایان دادن به هیاهوی استعماری همین سنگر حق است که می‌باید درهم شکسته شود.

میرحسین موسوی، همچون اکبر بهرمانی، مهدی کروبی، ‌ علی‌خامنه‌ای و دیگر پیروان خط آن وحشی بیابانی یک جنایتکار جنگی است. بنابراین طرفداران‌اش نیز نخواهند توانست خود را از این جایگاه پرافتخار مبری بدانند. حال باید ببینیم خارج از «بی‌بی‌سی» و دیگر بوق‌های ارتش ناتو، چه دست‌هائی یک جنایتکار جنگی را به عنوان «رهبر»‌ یک اوپوزیسیون مزور، خشونت‌طلب و تقدس‌گستر که خود را «جنبش سبز» می‌نامد به صحنه آورده‌اند؟ پاسخ به این پرسش روشن ‌است: ساواک با همکاری صدا و سیمای جذام زدة جمکران و نهادهای به اصطلاح امنیتی حکومت اسلامی که بدون استثناء تحت نظارت سازمان سیا فعالیت می‌کنند.

حدود 12 سدة پیش، محمد زکریای رازی در کتاب «النبوات» ‌معروف به «نقض الادیان» ضمن ابراز مخالفت با ادیان، به عنوان سرچشمة جنگ‌ها، به پوچی کتب مقدس و معجزات اشاره کرده و می‌گوید، معجزات جز فریب و افسانه‌ نیست، و ادیان با تفکر علمی و فلسفی در تقابل قرار دارند. علی‌اصغر حلبی در «تاریخ فلاسفة‌ ایرانی از آغاز اسلام تا امروز» می‌نویسد، ابوعلی‌سینا از مخالفان نظریات رازی به شمار می‌رفت. وی می‌افزاید، ‌ کتاب رازی مفقود شده، و برخی معتقدند کسانی با انتساب مطالبی به رازی قصد داشتند او را «بدنام» کنند! به فرض که چنین باشد! اگر هیچ سند و مدرکی دال بر «نگرش علمی» رازی به ادیان برجای نمانده، مدارک نفی و تکفیر رازی توسط فارابی، ابن ال‌هیثم، ناصر خسرو قبادیانی و... موجود است. رازی را در دورة‌ حیات و پس از مرگ «کافر» و «زندیق» خواندند،‌ و دلیل هم این بود که نظریات رازی پایه و اساس فلسفة ارسطوئی را نفی می‌کرد:‌

«معجزات متنبیان چیزی جز خدعه و فریب و نیرنگ نیست و غالب آن‌ها از مقولة افسانه‌های دینی است که بعد از آنان پدید آمده. مبانی و اصول ادیان [فاقد انسجام است]، به همین سبب هم میان آن‌ها اختلاف دیده می‌شود [...] علت اعتماد و اعتقاد مردم به ادیان و اطاعت از پیشوایان مذهبی تنها عادت است. ادیان و مذاهب علت اساسی جنگ‌ها [بوده] و با اندیشه‌های فلسفی و پژوهش‌های علمی [در تخالف قرار گرفته‌اند.] کتاب‌هائی که به نام کتاب مقدس آسمانی معروف‌اند، کتبی خالی از ارزش و اعتبارند و آثار کسانی [...] مانند افلاطون [...] اقلیدس و بقراط [برای بشر مهم‌تر و مفیدتر] بوده[...]»

این است چکیدة‌ نگرش علمی و به مفهوم معاصر کلمه «منطقی» به ادیان. «ابوحاتم رازی» در کتاب «اعلام النبوه» این نگرش را به زکریای رازی نسبت داده و با توجه به آنچه ابوریحان بیرونی در دفاع از نظریات رازی عنوان کرده می‌توان گفت که نظریات زکریای رازی نگرش‌ فلسفی رایج زمان خود را به چالش کشیده. اگر به آثار برتراند راسل و دیگر پوزیتیویست‌های معاصر بنگریم خواهیم دید که جهان‌بینی زکریای رازی به نگرش آن‌ها بسیار نزدیک است. علی‌اصغر حلبی می‌نویسد:

«رازی روش تجربی و شهودی را بر روش قیاسی و منطق مشائی ترجیح داده، [و به همین دلیل از سوی اهل علم مورد تکفیر قرار گرفت.]»


در واقع هر کس «ابهام» و «تعبد»، یعنی پایه و اساس ادیان الهی و باورهای عام را به زیر سئوال ببرد تکفیر خواهد شد. حکیم عمر خیام نیز کافر و زندیق خوانده شد.

خر باش، که این جماعت از فرط خری
هرک ‌او نه خر است، کافرش می‌خوانند

خلاصة مطلب شیوة مقدس تکفیر همچنانکه می‌بینیم اختراع طویلة مک‌کارتی نیست، بلکه سران طویلة کذا از شیوه‌های «دینی» الهام گرفته‌اند و این شیوه به دین اسلام محدود نمی‌ماند. «مانی»، همچون «سهروردی» قربانی چماق تکفیر شد و پیروان‌اش را در اروپا و آسیا قتل عام کردند. کلیسا این شیوه را «بهینه» کرد و دادگاه‌های تفتیش عقاید به راه انداخت. اصحاب کلیسا اهل علم را به عنوان کافر همچون گالیله به توبه وادار می‌کردند، و اما اگر کسی همچون «جوردانو برونو»، اهل فلسفه می‌بود و سخن از انسان می‌گفت می‌بایست به عنوان «ملحد» در شعله‌های آتش بسوزد. به این ترتیب ارباب دین می‌پنداشتند که جامعه را می‌توان تا ابد در بندگی و اسارت باورهای مقدس نگاه ‌داشت.

با شکست برنامة جنگ افروزی از طریق عربستان که به استعفای رئیس هیئت بازرسان سازمان بین‌المللی انرژی اتمی انجامید، محور تبلیغات ابله‌پسند سازمان تبلیغات اسلامی سازمان سیا، «ساتاس» نیز به صورت نامحسوس تغییر یافت. به همین دلیل متن «تاچریة» جمعة گذشته بر صلح‌آمیز بودن برنامة هسته‌ای و ممانعت نیروهای انتظامی از مزاحمت اوباش برای زنان تمرکز یافته بود! و اما در خارج از مرزها، قرار شده کشورهای «اسلامی» فلسطین را از حلقوم دشمن بیرون کشند. البته این سخنان پس از ملاقات پنهانی وزیر صنایع اسرائیل با وزیر امورخارجة ترکیه در بروکسل ایراد شد! در واقع طی این نشست، دولت بنیامین نتان‌یاهو زیر پای لیبرمن، وزیر امورخارجة‌ اسرائیل را به نرمی کشید، سپس از این عمل نکوهیده پوزش طلبید.

به گزارش فیگارو، مورخ اول ژوئیه 2010، آنگاه که لیبرمن از ملاقات داوود اوغلو با «بن‌الیعذر» در بروکسل آگاه شد، آه از نهادش برآمد،‌ ولی دیگر دیر شده بود. برای حل بحران بین ترکیه و اسرائیل، روز 30 ژوئن سالجاری وزیر امور خارجة ترکیه در بروکسل با وزیر صنایع اسرائیل ملاقات کرد و خلاصه برخلاف آنچه روضه‌خوان‌ها می‌پنداشتند یا آرزوی‌‌اش را داشتند، دعوا بین دو کشور فیصله یافت! و حتماً همین امر باعث شد تیم برزیل از مسابقات جام جهانی فوتبال هم حذف شود! با توجه به اظهارات بسیار دیپلماتیک منوچهر متکی در باب ارتباط فرضی «فوتبال و سیاست جهانی»، به ویژه در مورد بحران دست‌ساز هسته‌ای جمکران، با بی‌صبری منتظریم ایشان در مورد پیامدهای حذف تیم فوتبال برزیل بر بحران هسته‌ای نظرشان را ابراز دارند تا ما هم کمی تفریح کنیم. البته دروغ چرا؟ به دلیل وفور نخبه و فرهیخته و صاحب‌نظر در حکومت جمکران و به اصطلاح اوپوزیسیون‌اش، اسباب تفریح ما سال‌هاست که روبراه شده!

به عنوان نمونه وقتی زهرا خانوم، روشنفکر برگزیدة فارین‌پالیسی و عیال میرحسین جلاد در کمال حماقت و شیادی می‌گوید، پیوستن به ‌کنوانسیون‌های بین‌المللی راه را بر سرکوب می‌بندد، نه تنها تفریح می‌کنیم که از تفرج در بحر شارلاتانیسم ایشان نیز بهره‌مند می‌شویم. چرا که هدف از این اظهارات مضحک در واقع بازکردن پای هوچی‌های حقوق‌بشر فروش ینگه دنیا به جامعة ایران است. اینان همچنانکه به‌ یاد داریم در دورة پهلوی دوم نیز به بهانة بررسی وضعیت زندانیان سیاسی به ایران آمدند، و نتیجة‌ واقعی حضورشان جز گسترش فضا برای لات‌بازی انجمن‌های اسلامی در دانشگاه‌ها و تحریک افکار عمومی که نهایتاً به کودتای ژنرال هویزر و تشکیل حکومت طالبان انجامید، هیچ نبود. زهراخانوم که سی سال است نان این لات‌بازی استعماری را سق می‌زند، پنداشته باز هم می‌تواند از این آب گل آلود ماهی بگیرد، در نتیجه جنبش سبز را به حقوق زنان چسبانده، و ضمن جهانی خواندن این حقوق تأکید می‌کند که حقوق زن را می‌باید در جملة گنگ و مبهم «فاطمه، فاطمه است»‌ جستجو کنیم!

در واقع گرفتاری و درد و نگرانی زهراخانوم و شرکاء این است که دکان فاطمه‌سازی و فاطمه‌نوازی و فاطمه‌پردازی کساد شده، و کسی برای آش‌فروش‌های حجاب‌نواز و اسلام‌پرست تره هم خرد نمی‌کند. پس تنها راه نجات زن‌نمایان در ترادف قراردادن «حقوق زن ایرانی» با مزخرفات و مبهمات علی شریعتی است. و به همین دلیل است که سایت «اخبارروز»، مورخ 9 تیرماه 1389، سخنان گوساله فریب زهراخانوم را منتشر می‌کند.

زهرا خانوم زن را نه انسان که «حقیقت» و مرتبط با پرسوناژ زن مقدس نزد شیعی‌مسلکان به شمار آورده و می‌گوید، برای حل مشکل باید بپذیریم زن یک «حقیقت» است! سپس در راستای مخدوش کردن مرز مفاهیم متضاد، حقیقت کذا در ترادف با «واقعیت» قرار می‌گیرد و ... و زهره کاظمی جملة جادوئی «فاطمه، فاطمه است» را همچون گوی بلورین به دست گرفته در آن همه چیز، از همه جا و از همه رنگ می‌بیند. کاظمی می‌گوید، «کلید مطالبات زنان و مردان در جنبش سبز با پس گرفتن رأی زده شده.» به زبان ساده‌تر، «زن» در قاموس عیال میرحسین یعنی کشک. همة این یاوه‌سرائی‌ها با هدف تداوم سرکوب زن ایرانی از طریق تحمیل الگوهای مقدس به او صورت می‌گیرد، الگوهائی که نهایت امر گریبان مردان را هم خواهد گرفت: ‌

«[...] نخستین راه [...] این است که قبول کنیم زن یک حقیقت است [...] جملة‌ فاطمه فاطمه است،‌ حاکی از آن است که حضرت فاطمه [...] یک حقیقت وجودی است [...] نه به عنوان همسر، دختر و یا مادر کسی. اگر به لحاظ کائناتی بپذیریم که زن یک واقعیت عینی و حقیقی است آن وقت [...] تدوین قوانین قیم مآبانه برای زن برداشته خواهد شد [...]»


بله این جملة بی‌معنا پیرامون یک پرسوناژ تخیلی چه معجزاتی که ندارد! اما با وراجی پیرامون همین یک جمله است که دست عیال موسوی رو می‌شود و متوجه می‌شویم زهرا خانوم هنوز دل در گروی نظام «متعالی» و احکام توحش شرع دارد، و مایل است کنوانسیون‌های بین‌المللی را در چارچوب اسلام قرار دهد:

«استفاده از دستاوردهای بین‌المللی در حوزة‌ زنان که دور از خواست‌های شرعی و عرفی یک نظام متعالی نیست [...] این تجربیات به اصالت‌های شرعی و عرفی ما لطمه نمی‌زند[...] و عدم هماهنگی شخصیت فعلی زن با قوانین [...] از بین خواهد رفت[...]»

بله همچنان که شاهدیم این روشنفکر برگزیدة فارین پالیسی هیچ کاری با حقوق زنان ندارد، این آخوند مونث همچون دیگر «فاشیست ـ ‌مسلمان‌ها» نگران «اصالت‌های شرعی»‌ است و جز تداوم اسارت و بندگی زن ایرانی هدفی دنبال نکرده، نمی‌کند و نخواهد کرد. به عبارت دیگر، خواست امثال رهنورد تداوم و گسترش سرکوب‌های دوران نخست‌وزیری نکبت‌بار میرحسین موسوی است. عیال میرحسین در پایان سخنان مضحک و ابلهانه‌اش از «سرکوب زنان آزادیخواه» طی سال گذشته نیز انتقاد به عمل آورده.

به احتمال زیاد زنان آزادیخواه مورد اشارة ایشان همان زن نمایان مفلوک زورپرست و آش‌فروش‌ طرفدار جنبش سبز هستند که با رهنمودهای شاخک سازمان سیا، حضور زن در جامعه را بجای حقوق زن نشانده و خود را سخنگوی زنان ایران هم جا زده‌اند. باید به زهراخانوم و دیگر زن‌نمایان جمکران بگوئیم، آخوندهای مونث و فرصت‌طلب اگر قریب یک سده است که بی‌چادر و با چادر خود را بجای زن ایرانی نشانده‌اند، دیگر نمی‌توانند از چنین جایگاهی برخوردار شوند. صد سال اگر هم شد، اینبار نخواهد شد!

رهبران خودفروخته و متقلب ‌سبز و اربابان‌شان در غرب آرزوی تحمیل احکام توحش صحرای حجاز به ایرانی را به گور خواهند برد! همچنانکه محفل کیهان نیز می‌باید رویای شیرین «شورش» را در همان صحرای کربلا دفن کند. چرا که علیرغم خدمات گرانسنگ بلژیک جهت تحکیم مواضع واتیکان، ‌ تهاجم به دژ مستحکم فاشیسم همچنان ادامه دارد.

روز دوشنبه، 28 ژوئن سالجاری، دیوان‌عالی ایالات متحد از شناسائی مصونیت قضائی واتیکان امتناع کرد. به این ترتیب واتیکان دیگر نمی‌تواند در مورد کشیش‌های مجرم قوانین کلیسا را به اجرا بگذارد، بلکه واتیکان و آخوندهای مجرم می‌باید در برابر دادگاه‌های مدنی پاسخگوی وحشی‌گری‌های‌‌شان باشند. پس از امتناع دیوانعالی ایالات متحد از به رسمیت شناختن مصونیت قضائی واتیکان، دادگاه کالیفرنیا شکایت دیگری از یک کشیش کودک‌باره دریافت کرد، و همزمان دادستان از بازگشائی پروندة تجاوز جنسی «ال‌گور» روشن‌ضمیر خبر داد.

به گزارش فیگارو، مورخ اول ژوئیه 2010، به دلیل حمایت واتیکان از یک کشیش متجاوز، روز گذشته ادعانامه‌ای به دادگاه فدرال ایالت کالیفرنیا تسلیم شد. جریان از اینقرار است که در سال‌های 1960، یک کشیش کودک‌باره را با آگاهی از سوابق‌اش در مدرسه‌ای به کار گمارده‌اند و ایشان به سوءاستفاده از کودکان متهم شده‌اند. نام این کشیش خداجو «تی‌سیان مایانی» است. جالب اینکه هم واتیکان، و هم مسئولین مدرسه از سوابق تجاوزات وی در ایتالیا و کانادا مطلع بوده‌اند! «جفری آندرسن» وکیل شاکی به خبرنگاران گفت، «واتیکان به پدر مایانی اجازه داده در جایگاه خود بماند و از قاره‌ای به قارة دیگر و از صومعه‌ای به صومعة دیگر برود تا هم از خود محافظت کند و هم از این فرد.» آندرسن افزود، واتیکان برای پنهان داشتن جنایات این کشیش در سه قاره، شش بار محل خدمت او را تغییر داده. بله! فکر می‌کنم اگر «پدر مایانا» را محاکمه کنند، مانند همان کشیش جاکش فرانسوی خواهد گفت، «احساس تکلیف» کرده و قصد کمک داشته!

می‌دانیم که اعمال این جنایتکاران از «حق طلبی‌شان» سرچشمه می‌گیرد و به همین دلیل است که در ایران همة جنایتکاران دکان حق‌فروشی باز کرده، بر طبل «حق» می‌کوبند، و همچون حسن ‌خمینی در «بی‌بی‌سی» از حق‌طلبی و حق‌‌گوئی و حق‌جوئی و «یاران امام» دفاع جانانه به عمل می‌آورند.

«حق» کذا چیست؟ حق تاراج ثروت‌های ملی و حق تجاوز به حقوق انسانی ایرانیان. امروز سایت «بی‌بی‌سی»،‌ برای حفظ سنگر «حق سرکوب» و حق تاراج استعماری حاکمیت انگلستان، ‌ قلادة حسن خمینی را باز کرده و یادگار امام دجال را بدون پوزه‌بند بر روی سایت خود رها نموده تا هر چه دل تنگش می‌خواهد بگوید. کار آخوند چیست؟ نشخوار حدیث و روایت و مزخرفات در مورد «اهل بیت» و پیوند انسان در زمان حال و مکان مشخص به بی‌بی‌گوزک‌های بی‌پایه و اساس و انسان‌ستیز عصر حجر. حسن‌ خمینی هم جز این کاری نکرده، با این تفاوت که پدر و پدربزرگ دجال‌اش را در جایگاه پرسوناژهای مقدس شیعی‌مسلکان نشانده و از زبان آن دو مردة منفور قصة خاله سوسکه به‌ هم ‌بافته. خلاصه آنگلوساکسون‌ها و به ویژه حاکمیت انگلستان برای تأمین حقوق استعماری خود دست از دکان پرسود «حق» نخواهند شست، هر چند که پایه و اساس نظم نوین هیتلری در غرب متزلزل شده باشد.

در پی رد مصونیت قضائی واتیکان توسط دیوان‌عالی ایالات متحد،‌ و اقامة دعوی بر علیه حق‌طلبی‌های کلیسا و «پدر مایانا»، پروندة تجاوز جنسی «ال‌گور»‌، وایس پرزیدنت اسبق ینگه‌دنیا در تاریخ 30 ژوئن 2010 دوباره به جریان افتاد!

به گزارش فیگارو، مورخ اول ژوئیه 2010، روز چهارشنبه پلیس ایالت «اورگون» اعلام داشت با گشایش پروندة‌ ال‌گور، تحقیقات پیرامون تجاوز جنسی وی به «ماسوز» هتل پرتلند را ادامه خواهد داد. مسلماً نتیجة این تحقیقات به سخاوتمندی برندة «نوبل صلح» بستگی خواهد داشت! پس ما هم پرانتز حق‌طلبی ال‌گور را می‌بندیم و بازمی‌گردیم به تاچریة‌ 10 تیرماه که توسط امامی کاشانی ایراد شد. در این «تاچریه» همچون دیگر وقوقیه‌های 31 سال اخیر جز ابهام هیچ نیست. ابهامی که اهداف استعمار را در قالب کلید واژه‌های شارلاتانیسم حق و باطل پنهان می‌دارد. در سنگر حق، کشورهای اسلامی نشسته‌اند که غربی‌ها گویا به دلیل اسلامی بودن‌ آن‌ها با رشدشان مخالفت می‌کنند. در صورتی‌که غرب در واقع با رشد و ترقی ملت‌های منطقه مخالف است، نه با رشد خشونت و انسان‌ستیزی اسلام!

باری آخوند کاشانی فرموده‌اند، غربی‌ها به ما تهمت می‌زنند و از «رشد علمی» ما به هراس افتاده‌اند! بله روضه خوان‌ها «رشد» هم که می‌کنند رشدشان «علمی» و «صنعتی» یعنی وارداتی است! سخنان کاشانی با کد: 1207547، در حنا زرچوبه، مورخ 11 تیرماه سالجاری در اختیار مشتاقان شارلاتانیسم قرار گرفته. حکومتی که عراقیان مزدور غرب در رأس قوای مقننه و قضائیه و در شورای امنیت‌اش جا خوش کرده‌اند، «رشد علمی» هم می‌کند! به همین دلیل است که امامی کاشانی در معرکة استعماری جمعه، با تأکید بر تداوم بحران هسته‌ای و مجیزگوئی از خمینی جنایتکار، همزمان به بازتولید مهملات موسویان و لاریجانی در رادیوفردا و تأئید چرندیات حسن‌ خمینی در بی‌بی‌سی مشغول ‌شده:

«کشورهاي غربي [...] ايران را متهم به ساخت سلاح اتمي مي‌کنند [...] نمي‌خواهند کشورهاي اسلامي رشد کنند، آن‌ها عزت و بيداري اسلامي را نمي‌خواهند [...] نظام اسلامي ايران به برکت امام راحل و خون شهيدان به وجود آمد و موجب بيداري جهان شد [...]»


آری! کشورهای غرب آنقدر با نظام بی‌نظم اسلام مخالف‌ بودند که با لشکرکشی به افغانستان و عراق در این دو کشور نیز حکومتی مشابه نظام اسلامی جمکران و پاکستان و سومالی ایجاد کرده‌اند و با برپائی تظاهرات برای آزادی حجاب در مدارس دولتی، حاکمیت ترکیه را نیز گام به گام به همین نظام توحش نزدیک می‌کنند! چرا که پس از کودتای نظامی دهة هشتاد در ترکیه اصل توحش، یعنی تعلیم «شرعیات» در مدارس لائیک به دستور ارتش ناتو «اجباری» شد،‌ و اینک وقت رواج نماد بردگی در مدارس فرا رسیده. در واقع حاکمیت ترکیه با روندی کندتر پای در مسیر حاکمیت دست‌نشاندة جمکران می‌گذارد.

پس از کودتای آیرون ساید، دولت محمد مصدق مدارس مختلط دولتی را ممنوع کرد و پس از کودتای 28 مرداد همین ممنوعیت تداوم یافت و کار به سخنرانی ابلهانة خمینی در مخالفت با حقوق زنان کشید. سپس همین جانور وحشی را به رهبر آزادی‌خواهان ایران تبدیل کردند. برنامة میرحسین موسوی، یعنی تداوم جنگ و حجاب اجباری پردة بعدی همین نمایش مهوع بود.

به گزارش فرانس پرس،‌ مورخ 2 ژوئیه 2010 ، پروندة ژنرال «ویدلا» متهم به کشتار بیش از سی هزار چپ‌گرا در کشور آرژانتین بار دیگر به جریان افتاد. وارد جزئیات نمی‌شویم؛ «ویدلا» جنایتکار جنگی شناخته شده. میرحسین موسوی همچون علی خامنه‌ای، اکبر بهرمانی، محمد خاتمی و دیگر پیروان «خط امام» بدون استثناء‌ جنایتکار جنگی‌اند و باید در برابر ملت ایران پاسخگو باشند. اینان نه تنها هزاران جوان ایرانی را به جرم واهی «محاربه» در زندان‌ها به قتل رساندند و بیش از 4 میلیون ایرانی را از کشور رانده‌اند،‌ که با تکیه بر مبهمات اسلام، تحقیر و سرکوب ایرانی را به الزامات روزمرة حاکمیت خود تبدیل کرده‌اند. اراذل و اوباش مسلح و غیرمسلح در هم‌سوئی کامل با روشنفکران برگزیدة‌ محفل نوبل و فارین پالیسی در راستای تأمین منافع ارباب برای زن ایرانی الگوی مهوع حقارت و ذلت «فاطمه»‌ ارائه می‌دهند و طبیعی است که از چنین اسطورة حقارتی جز «حسین» شورشی و «حسن» سازشکار پدید نیاید.

مدعیان مخالفت با حکومت اسلامی بجای انتقاد مضحک از خامنه‌ای و احمدی‌نژاد و سینه زدن برای جنبش مزور سبز، جنبشی که پس از گذشت یک‌سال از آشوب‌های 22 خرداد، هنوز بر طبل دمکراسی «دینی» و «اجتهاد پویا» و «مجتهد مترقی» می‌کوبد، مو‌اضع‌شان را در مورد تحمیل نماد بردگی به زنان ایران مشخص کنند. «سنگر حق» این حکومت نفرت ابتدا در خیابان بر پا شد و به حریم ارتباطات خصوصی ایرانی نیز تجاوز کرد. این سنگر استعماری باید در خیابان‌ها شکسته شود. برای دستیابی به یک نظام دمکراتیک و انسان‌محور، ایرانی می‌باید از حداقل حقوق انسانی برخوردار شود. این حقوق خارج از سنگر حق و باطل و الگوهای مقدس قرار گرفته. تا زمانیکه کفر و نامسلمانی «جرم» شناخته می‌شود، تا آن‌هنگام که باورها و اعتقادات فردی به عنوان حریم خصوصی شناسائی نشده، دستیابی به «حقوق انسانی» امکانپذیر نخواهد بود. در این راستا جدائی دین از سیاست جهت تدوین قوانین انسان‌محور، قوانینی فاقد ابهام و پندار الزامی است.

یکی را که پندار در سر بود
مپندار هرگز که حق بشنود
زعلم‌اش ملال‌ آید، از وعظ ننگ
شقایق به باران نروید ز سنگ



پنجشنبه، تیر ۱۰، ۱۳۸۹


منقل و مسکو!
...
تهدید جنگ و سازمان دادن به کودتا در کشورمان همچنان وجود دارد. و در راستای همین سیاست استعماری است که محفل کیهان دست در دست ژنرال مک‌کریستال گذارده، و معرکه‌گیری پنتاگون را «شورش» می‌خواند! بله ژنرال مک‌کریستال به زعم قلمزن کیهان «قیام» کرده‌اند. پیشتر گفتیم که همین رسانة استعماری برای گسترش خشونت و انسان‌ستیزی از مطالب مخالف‌نمایان طرفدار آشوب‌ سبز تغذیه می‌کند. هدف پروپاگاند کیهان «تخریب» انسان و تحریف مفاهیم انسان‌محور به ویژه تخطئة «روشنفکر» بوده، هست و خواهد بود، چرا که روشنفکر، بنابرتعریف اهل منطق و استدلال و تفکر است و بیگانه با «تعبد». و از آنجا که پدیده‌های مبهم را نمی‌توان در چارچوب منطقی قرار داد پدیدة روشنفکری هیچ ارتباطی با «دین» نمی‌تواند داشته باشد. در نتیجه ترکیب متناقض و مضحک «روشنفکردینی» پوچ و بی‌معناست. یادآور شویم «باورها» و اعتقادات قلبی انسان ریشة منطقی ندارد؛ پیشتر در این مورد توضیح داده‌ایم پس بپردازیم به پروپاگاند محفل کیهان.

شگرد بوق طویلة مک‌کارتی «شایعه‌پراکنی»، الصاق برچسب، واژگون‌نمائی و تحریف است. در تبلیغات کیهان تمام «فاشیست ـ مسلمان‌ها» که بر طبل حکومت نیست‌در‌جهان «عدل علوی» می‌کوبند، همچون پادوهای محافل استعماری همزمان سلطنت‌طلب، «لائیک» و طرفدار دمکراسی معرفی می‌شوند! همینجا بگوئیم، برخلاف تصورات شوت و پرت‌ها، انسان‌ستیزی با حکومت روضه‌خوان‌های جیره‌خوار استعمار در جامعة ایران رایج نشده. به عنوان نمونه پریشان‌گوئی‌های فلاسفة ‌چاه‌جمکران نظیر حاج فرج‌دباغ یا مزخرف‌پردازی‌های سید ابراهیم نبوی و پاسدار شریعتمداری در نکوهش «روشنفکر» ریشه در سنت‌ توحش آخوند جماعت و نخبگان آخوندپرست پیش از کودتای شکوهمند 22 بهمن 1357 دارد. به زبان ساده‌تر، این بساط مهوع ناگهان یک‌شبه از آسمان به زمین نیفتاد؛ بلکه زمینة تاریخی آن مهیا بوده و با هر کودتا تقویت شده. کافی است به لشکرکشی‌های خیابانی پس از صدور فتوی میرزای شیرازی، یا تجمع اوباش مخالف مشروطه بنگریم.

و چرا راه دور برویم؟ پس از استقرار حکومت خیابانی شیخ مهدی بازرگان، آنگلوساکسون‌ها برای مبارزه با «ضد انقلاب»، ماشاالله قصاب و زهرا‌خانوم را به رهبری «مردم» به خیابان ارسال می‌کردند. و خلاصه از آنجا که ابراهیم یزدی نیز در جنگ ویتنام به پرستاری از سربازان مجروح آمریکا اشتغال داشت، دولت محبوب و مردمی شیخ مهدی بازرگان از حمایت مستقیم حضرت سالیوان، معروف به «قصاب ویتنام» برخوردار بودند. این مختصر را گفتیم تا روشن شود وحشی‌گری دولت بازرگان و تهاجم به دفاتر روزنامه‌ها و شکستن قلم‌ها با پشتیبانی اربابان حکومت در لندن و واشنگتن صورت می‌گرفت و هیچ‌کس نمی‌تواند این واقعیت را انکار کند. پس بازگردیم به یکی از نمونه‌های انسان‌ستیزی در ایران پیش از کودتای ژنرال هویزر.

جریان از این قرار است که «استاد» محیط طباطبائی به قصد انتقاد از مطلب یک نویسنده‌، او را به دلیل شغل پدرش به سخره گرفته‌اند. استاد محیط طباطبائی در دورة پهلوی دوم از مشاهیر تشریف داشتند و شاید به دلیل همسایگی با خواهر عیال سناتور مسعودی، صاحب امتیاز روزی‌نامة «اطلاعات» نورچشمی هم به شمار می‌آمدند! در هر حال، انتقاد «علمی» استاد محیط طباطبائی متوجة «علی‌اصغر حلبی» بوده. در پاسخ به «نقد» این استاد فرهیخته،‌ آقای حلبی ‌می‌نویسد:

«اگر پدر من حلبی‌ساز بازار تهران بوده هیچ باک نیست، زیرا همه دانند که آن حلبی‌ساز با فضیلت و زحمت‌کش از عالمان بی‌فضیلت و بی‌انصاف انسان‌تر است.»

منبع: علی‌اصغر حلبی، «تاریخ فلاسفة ایرانی از آغاز اسلام تا امروز»، انتشارات زوار، چاپ دوم، 1361، ص. 13.

البته پاسخ علی‌اصغر حلبی مفصل است، ‌ ما فقط به بخش کوتاهی از آن اشاره کردیم تا نمونه‌ای از توحش و انسان‌ستیزی ارائه کرده باشیم. به طور خلاصه، فرد را به دلیل آنچه انتخاب نکرده، و در آن دخالتی نداشته، نه می‌توان ستود نه می‌توان سرزنش کرد. نکوهش فرد به دلیل شغل پدر، محل تولد و ... فقط و فقط نشان توحش و انسان‌ستیزی است، و به همچنین است ستایش افراد به دلیل موقعیت ممتاز پدر و تعلقات نژادی و غیره. حال پس از این مقدمة طولانی باید بگوئیم پادشاه عربستان، اگر سگ‌هار استعمار نمی‌بود خواهان حذف کشور ایران و یا کشور اسرائیل نمی‌شد. اگر ایشان چنین شکرخوری‌هائی نکرده‌اند، مسئله می‌تواند فیصله یابد!‍ هنوز هم فرصت باقی است. سفارت عربستان می‌تواند با ارسال اطلاعیه‌ای رسمی به دفتر فیگارو به انتشار این مطالب «کذب» اعتراض کند، و اگر فیگارو ترتیب اثر نداد، این رسانه را تحت پیگرد قانونی قرار دهد. در هر حال، برای ما هیچ اهمیتی ندارد که شیخک‌ها چه می‌گویند، چرا که اینان هم‌صدا با حکومت روضه خوان‌ها مطالبات اربابان‌شان را در لندن و واشنگتن بر زبان می‌رانند. در نتیجه لقب پرافتخار «سگ‌هار استعمار» برازندة قامت ناسازشان است.

در ضمن یادآور شویم، یک هفته پس از ملاقات وزیر دفاع فرانسه با شیخ عربستان روزنامة تایمز لندن خبر داد که با پرواز هواپیماهای نظامی اسرائیل برفراز خاک عربستان موافقت شده! در نتیجه می‌توان چنین استنباط کرد که شاید اعلیحضرت صحرای حجاز ضمن ملاقات با وزیر دفاع فرانسه، برخلاف ادعای ژرژ مالبرونو، به هیچ عنوان موجودیت اسرائیل را به زیر سئوال نبرده‌اند، بلکه به درخواست وزارت دفاع فرانسه روی خوش نشان داده‌اند. بله! وقتی مخاطب را ابله می‌انگارید، چنین مسائلی هم مطرح خواهد شد. همچنانکه در وبلاگ «لاف در لجن‌زار» گفتیم، منطقاً وزیر دفاع فرانسه برای شنیدن نظرات حکیمانة‌ شیخک عربستان به جده نمی‌رود!

در هر حال، خبر روزنامة تایمز در سایت فارسی «نووستی» مورخ 22 خردادماه سالجاری برابر با 12 ژوئن 2010 انتشار یافت و عربستان هم آن را «تکذیب» کرد! و اما سه روز پس از ملاقات وزیر دفاع فرانسه با پادشاه عربستان، فیگارو، مورخ 8 ژوئن اعلام داشت، بر اساس گزارش «چتم هاوس» و شرکت بیمة‌ «لویدز»، کمبود نفت جهان را تهدید می‌کند! وقتی چپاول نفت کشورهای منطقه «تمسخروار» ادامه دارد و ناوگان یانکی‌ها برای باز نگاه داشتن تنگة هرمز به خلیج فارس آمده، چگونه کمبود نفت می‌تواند جهان را تهدید کند؟ از نظر ما تا زمانیکه چپاول نفت عراق و ایران ادامه دارد، «جهان»، یعنی همان جهان غرب با خطر کمبود نفت مواجه نخواهد شد! پس بحث پیرامون غرش فرضی اعلیحضرت در جده را به پایان ببریم و برویم به سراغ ماجرای آن کشیش جاکش، چرا که پادشاه عربستان هم مانند دیگر شیخک‌های کازینونشین دقیقاً به همین شغل شریف اشتغال دارند.

یکی بود یکی نبود، یک پدر مقدس از خانواده‌های سرشناس «متز» بود که در جرگة روسپی‌ها و مشتریان «باشگاه‌های معاوضه»‌ شهرة شهر بود، و عاقبت نیز به جرم جاکشی «محکوم» شد! به گزارش فیگارو، مورخ 18 ژوئن 2010، ایشان در دادگاه اظهار داشتند با خانم «مورگان.‌ ام» روی اینترنت آشنا شده و ایشان را به شبکة «مادام هورتانس» که از آشنایان بوده معرفی کرده‌اند که به دست شبکة خارجی گرفتار نشود! ایشان افزودند، «می‌خواستم به او کمک کرده باشم.» می‌بینیم که نیت پدرمقدس خیر بوده. اما مادام مورگان ضمن تکذیب اظهارات ایشان می‌گوید، «هرگز از کسی کمک نخواسته‌ام!»

از نظر ما سخنان خانم «مورگان» هیچ ارزشی ندارد چرا که آخوند جماعت برای کمک به بندگان خدا نظر بندة بی‌چاره را نمی‌پرسد. دلیل هم اینکه آخوند رضایت بنده را نمی‌طلبد،‌ «تکلیف الهی» دارد و به همین دلیل پیش از اینکه بندة بینوا زبان بگشاید، کمک‌های کشیش را اجباراً دریافت خواهد کرد. باری در این میانه خانم مورگان نیز به 4 سال و همسر محترم‌شان به 2 سال زندان محکوم شده‌اند. دادگاه همچنین شخص دیگری را که برای «راهنمائی» مشتریان، سایت‌هائی بر روی شبکة ‌اینترنت باز کرده بود به شش ماه زندان محکوم کرد، ولی محکومیت آن کشیش خیرخواه از 3 ماه حبس قابل خرید فراتر نرفت،‌ و دلائل این شبه‌محکومیت فراوان است. ایشان یعنی همان جاکش نیکوکار هم کشیش بودند، هم به خانواده‌ای سرشناس تعلق داشتند و هم نیت‌شان کمک به همنوع بوده! به عبارت دیگر ایشان نیز همچون دیگر پیروان مکتب توحش فقط به «تکلیف الهی» عمل فرموده‌اند. چرا که بر اساس اظهارات فرضی «جرمن جکسون»‌ در رادیو «بی‌بی‌سی»، آن کشیش جاکش، هم از دلائل هستی خود آگاه بود و هم می‌دانست خداوند بدون دلیل او را نیافریده! به همچنین است در مورد ولایتی، مشاور رهبر جمکران در امور بین‌الملل. این فرد اخیراً لجن‌پراکنی به خیام و فریدالدین عطار را آغاز کرده و تردیدی نیست که مانند همان کشیش جاکش «نیت» خیر دارد.

به گزارش مهرنیوز، مورخ 10 تیرماه 1389، دانشمند کبیر چاه جمکران، علی‌اکبر ولایتی اظهار داشت، فیتز جرالد شخصیت خیام را مخدوش جلوه داده، خیام یک «مرد الهی» بوده و نحوة مرگ او «شکل معنوی» داشته:

«شخصیت حکیم خیام نیشابوری [...] مخدوش شده [...] او یک مرد الهی است [...] که بر الهیات شفای ابن‌سینا حاشیه نوشت و نحوه فوت او [...] بسیار شکل معنوی داشته [...] باید این حکیم بزرگوار نیشابور را از چنگ کسانی که می‌خواهند آن‌ها را به نفع افکار اشتباه خود مصادره کنند، نجات دهیم.»


همچنانکه می‌بینیم مشاور علی‌خامنه‌ای و عضو شورای‌عالی انقلاب فرهنگی در راستای پروپاگاند «بی‌بی‌سی»، با حذف خیام ریاضی‌دان و بی‌خدا، جایگاه او را به حاشیه‌نویس آثار دیگران تقلیل می‌دهد و با تکیه بر «بی‌بی‌گوزک‌ها» بجای مفاهیم فلسفی اشعار او، نحوة مرگ او را «حائز» اهمیت می‌شمارد. این گوسالة ننه‌حسن که از پیروان خط وافور و از مریدان محفل منقل نیز به شمار می‌رود، پس از این اظهارات ابلهانه، گریبان فریدالدین عطار را گرفته او را نیز در ترادف با خیام قرار می‌دهد تا خیام را از جایگاه واقعی‌اش‌ به عنوان ریاضی‌دان و اهل علم و تفکر خارج کرده بر مسند دعانویس بنشاند. بهتر است بدانیم مزخرفات ولایتی به مناسبت «سالگرد» فرضی ورود امام رضا به نیشابور ایراد شده! برای این سفر فرضی در شورای‌عالی انقلاب فرهنگی جمکران بی‌بی‌گوزک مفصل و پرمایه‌ای ساخته و پرداخته‌اند و مهرنیوز آن را از زبان الکن ولایتی به این شرح نقل می‌کند:

«[ولایتی افزود] شخصیت خورشید مانند آن حضرت در همه جای مسیر حرکت در ایران پر تلالو بود اما در نیشابور تفاوت آشکاری با دیگر نقاط داشت؛ به طوری‌که در نیشابور مدتی توقف کردند و سکنی گزیدند [...]‌ حضور [ایشان] در نیشابور، یک حرکت تاریخ‌ساز بوده [...]»


مسلماً ظهور خیام و فریدالدین عطار را هم مدیون توقف آنحضرت در نیشابور هستیم! باری، عبارت «شخصیت خورشید مانند» را به خاطر بسپاریم که مسلماً از اختراعات منقل و وافور باید باشد. جونم براتون بگه، در بی‌بی‌گوزک کذا مأمون خیلی به «امام» بدی کرد و مأموران خلیفه برای ممانعت از ارتباط ایشان با «مردم» ـ این مردم همان مردم همیشه در صحنه باید باشد ـ مسیرشان را تغییر دادند:

«[...] مأموران مأمون [...] سعی داشتند امام را از نقاط کم‌جمعیت [...] عبور دهند که [...] مردم نتوانند با [ایشان] ارتباط برقرار کنند [...] لذا امام [...] از حوالی شلمچه وارد ایران شدند و [مسیرشان] از بهبهان، جاده قدیم شوش [...] استخر، شیراز، ابرکوه، یزد، رباط پشت بادام تا نیشابور و بعد توس، سرخس و مرو ادامه یافت.»


بله این داستان‌های بی‌سروته و قصه‌های کدوقل‌قله‌زن فقط ریشه در سفر هیلاری کلینتون به باکو و ملاقات پنهان وزرای ترکیه و اسرائیل دارد. بزودی خواهیم دید که امام رضا «عین» چگونه از مرو به مسکو و سپس به سنت پترزبورگ رفتند تا با «دوستداران اهل بیت» در روسیة آنروز ملاقات کنند! اتفاقاً الکساندر پوشکین در حاشیه‌ای که بر توضیح‌المسائل علامه مجلسی نگاشته به سفر تاریخی این شخصیت «خورشید مانند» اشاراتی داشته، و نحوة مرگ پوشکین در دوئل نشان می‌دهد که او نیز «مردی الهی» بوده. باید این حکیم بزرگوار «مسکویت» را نیز همچون خیام از چنگ دیمتری مدودف و مشاوران‌اش که می‌خواهند او را به نفع افکار پلید خود مصادره کنند، نجات دهیم. شاید بهتر باشد ولایتی، در باب سگ استیجاری در ژاپن به تفکر بنشیند و همچنین به ما بگوید نظر سگ‌های نیشابور در مورد اهل بیت چه بوده! باری، مشاور علی خامنه‌ای در سخنرانی عالمانة خود ادعا کرده همة‌ مشاهیر برخاسته از نیشابور شیفتة‌ اهل بیت بوده‌اند:

«بزرگانی که از این شهر برخاسته‌اند [...] بدون تردید به اهل بیت [...] نیز علاقه‌مند بوده‌اند.»

حتی پیش از اسلام نیز بزرگان نیشابور از شیفتگان اهل بیت بوده‌اند. البته فکر نکنید این «ژاژها» به ویژه پیرامون عمرخیام نیشابوری ابداع علی‌اکبر ولایتی است، ‌ به هیچ عنوان! ولایتی نه درمورد خیام مطالعه کرده، نه اصولاً سواد مطالعة ترجمه‌های انگلیسی فیتزجرالد را دارد. مزخرفات مشاور خامنه‌ای از درافشانی‌های حکیمک‌های صدر کودتا سرچشمه می‌گیرد، همچنانکه کودتای 22 بهمن نیز تداوم منطقی کودتای کلنل آیرون‌ساید به شمار می‌آید. علی‌اصغر حلبی در «تاریخ فلاسفة ایرانی از آغاز اسلام تا امروز»، در پاسخ یکی منتقدان می‌نویسد:

«در خود این جرأت را نمی‌بینم که ترجمة فیتزجرالد را مغلوط و دگرگونه قلمداد کنم [...] فروغی می‌گوید بعضی گفته‌اند، منظومة فیتزجرالد بهتر از اصل رباعیات خیام است. به نظر ما چنین نیست [...]»


می‌بینیم که ولایتی در واقع به نشخوار مهملات سدة‌ گذشته مشغول است. و در پایان بهتر است خیام را از دیدگاه علی اصغر حلبی نیز بنگریم:

«خیام حکیمی است که جنبة ریاضی او بر جنبه‌های فلسفی‌اش می‌چربد [...]»‌‌

البته اظهارات آقای حلبی بیشتر در این راستا می‌باید تحلیل شود که جهان‌بینی خیام برای ایشان بیشتر «ضدفلسفه» به شمار می‌رود. به دلیل مادی‌ات تند و کوبندة رباعیات خیام «بعضی‌‌ها» ترجیح می‌دهند بیشتر خیام ریاضیدان را ببینند، تا خیام بی‌خدا را.


چهارشنبه، تیر ۰۹، ۱۳۸۹


لاف در لجن‌زار!
...
پس از شکست برنامة تهاجم نظامی به ایران، رسانة‌ فیگارو به مصداق مثل معروف، «کی گو...یده، غریبه» همة کاسه کوزه‌ها را بر سر شیخ مفلوک عربستان شکست.

با ابتر شدن توطئة رهبران آشوب سبز در ایران، و رو شدن دست پلید حامیان‌شان در غرب، برنامة محافلی که در دوران امام روشن‌ضمیر از جنگ ایران و عراق و بحران و تنش بین کشورمان با عربستان و دیگر کشورهای مسلمان‌نشین منطقه سود فراوان برده‌اند نیز با شکست روبرو شد. سقوط شاخص بورس‌، به ویژه در فرانسه و هذیان‌گوئی منوچهر متکی و پاسدار لاریجانی ریشه در همین شکست دارد. ناکامی در بحران‌سازی با هدف ممانعت از استقرار صلح در منطقه.

همزمان با سفر لاوروف، وزیر امورخارجة روسیه به اسرائیل، و انتشار خبر جنجالی بازداشت جاسوس‌های فرضی روسیه در ینگه ‌دنیا، اهالی فیگارو نیز دست به کار شده سخنان «فرضی» پادشاه عربستان در باب «حذف» دو کشور ایران و اسرائیل را در وبلاگ «ژرژ مالبرونو»، مورخ 29 ژوئن 2010 منتشر کردند! یادآور شویم، «مالبرونو» و سایت فیگارو برای پخش این خبر بهجت‌اثر صبر ایوب به خرج داده و 24 روز دندان بر جگر فشردند! باری، «مسیو» مالبرونو می‌نویسد، در تاریخ 5 ژوئن سالجاری که وزیر دفاع فرانسه در جده با پادشاه عربستان ملاقات کرد، ایشان خواهان نابودی ایران و اسرائیل شده بودند:

«دو کشور در جهان فاقد حق موجودی‌ات‌اند، ایران و اسرائیل.»

البته توحش و حماقت پادشاه عربستان و دیگر سگ‌های هار آنگلوساکسون‌ها به هیچ عنوان تعجب‌آور نیست؛ آنچه برای ما شگفت‌انگیز است، انتشار «دیر هنگام» این خبر «داغ»، همزمان با ملاقات شیخ عربستان با اوباماست! و شگفت‌انگیزتر آنکه، شخص نویسنده، یعنی ژرژ مالبرونو که از چنین سخنان «محرمانه‌ای» اطلاعات موثق دارد، از واکنش وزیر دفاع فرانسه به این اظهارات ابلهانه ابراز بی‌اطلاعی می‌کند! بله، روز 5 ژوئن سالجاری، وزیر دفاع فرانسه به همراه جمعی از دیپلمات‌ها و مقامات عالیرتبة نظامی در جده به حضور پادشاه عربستان مشرف می‌شوند، و طی این دیدار شیخ عربستان سخنانی بر زبان می‌آورد که در سایت فیگارو بازتاب می‌یابد، اما وزیر دفاع فرانسه و همراهان‌اش گویا لب از لب نمی‌گشایند! به نظر عجیب می‌آید، به ویژه اگر بدانیم که در این قماش ملاقات‌های به اصطلاح دوجانبه و در واقع یکجانبه، ‌که نوکران فرامین ارباب را دریافت می‌کنند، این وزیر دفاع فرانسه است که سخن می‌گوید، نه شیخ عربستان. علت واژگون شدن شرایط، یعنی انتشار بلبل‌زبانی‌های شیخ عربستان و مسکوت ماندن سخنان وزیر دفاع فرانسه چیست؟ تمایل جنگ‌طلبان به بازگشت به گذشتة شیرین. آنهنگام که امام روشن ضمیر موسوی جلاد برای مارگارت تاچر و محفل «کارتر ـ برژینسکی» دم می‌جنباند و نفس‌کش می‌طلبید، و امثال عبدالعلی بازرگان و شیخ مهدی‌کروبی هم خفقان اختیار کرده، شاید به قول حاجیه سیمین، ‌ «نماز نور» می‌خواندند! چه روزهای خوبی بود! ما که هرگز این روزهای «نورانی» را فراموش نخواهیم کرد. «بهار عاظادی» برای ما، با تظاهرات علیه تحمیل پوشش به زنان آغاز شد، و با تهاجم به اهل قلم و تخریب دفاتر روزنامه‌ها تداوم یافت، سپس اشغال فرمایشی سفارت آمریکا آن را به اوج رساند. پیش از ادامة مطلب لازم است در توضیح وبلاگ‌های پیشین در مورد «واژگون‌نمائی» چند نکته را یادآور شویم.

نخست اینکه موسسة کیهان همچون فارس‌نیوز، پروپاگاند جنگ‌طلبان ینگه دنیا را پخش می‌کند، و به همین دلیل مطالب‌اش از نظر گسترش ابتذال و تقدس و مرزشکنی با شاخک‌های سازمان سیا در هم‌سوئی کامل قرار گرفته. به همین دلیل است که رسانة مذکور ضمن «تغذیه» از مطالب نوچه‌های اکبر بهرمانی در داخل و خارج مرزها به همین «تراوشات» تداوم نیز می‌بخشد. به عنوان نمونه انتشار مهملات رئیس سازمان سیا و ترهات موسویان در سایت رادیوفردا، و ابراز مخالفت پاسدار شریعتمداری با کناره‌گیری اکبر بهرمانی از سیاست که در کیهان، مورخ 9 تیرماه سالجاری انعکاس یافت، اشتراک آخور اینان را در عمل به اثبات می‌رساند. در واقع «لئون پانه‌تا» برای اظهارات بی‌سروته خود به افشاگری‌های موسویان، نوچة بهرمانی تکیه کرده، و به همین دلیل است که پاسدار شریعتمداری از زبان اربابان خود، در مخالفت با استعفای بهرمانی فتوی می‌صدورد، چرا؟ چون موسویان در سایت رادیوفردا، مورخ 8 تیرماه بر تمایل مخالفان احمدی‌نژاد به تداوم بحران هسته‌ای تأکید دارد. و اما نکتة دوم، مبارزات فرضی جیره‌خواران استعمار با آمریکا و جهان غرب را شامل می‌شود.

کافی است نگاهی به محل اقامت مخالف‌نمایان حکومت جمکران بیاندازیم تا دریابیم سر در آخور آنگلوساکسون‌ها دارند. تمام کسانی که طی سه دهة اخیر با عربدة‌ مرگ بر آمریکا، از اشغال سفارت یانکی‌ها، جنگ 8 ساله و نهایت امر از سرکوب ملت ایران حمایت کرده و اینک در جایگاه مخالفان دولت احمدی نژاد قرار گرفته و خود را سخنگوی ملت ایران جا زده‌اند در بریتانیا و ینگه‌دنیا خیمه برپا کرده‌اند. شیرین عبادی، عبدالعلی بازرگان، آخوندکدیور و شوهر خواهرش از آن جمله‌اند. این پرسش مطرح می‌شود که موسویان، آخوند کدیور و دیگر طرفداران اشغال سفارت آمریکا و جنگ تحمیلی امروز در آمریکا اصولاً چه غلطی می‌کنند؟ پاسخ به این پرسش روشن‌ است! سازمان سیا بر این «باور» است که برنامة پرسود «تبدیل مزدور به رهبر» همچنان کارآئی خود را حفظ کرده. سناریوی جاسوس‌گیری اخیر در راستای همین توهمات ابلهانه به اجرا درآمد.

محافلی از پایان جنگ سرد و استقرار صلح در منطقه متضرر می‌شوند و اینان تمام تلاش خود را برای تداوم وضع موجود و حفظ بحران به کار خواهند برد. جالب اینجاست که برای حفظ وضع موجود تداوم بحران هسته‌ای جمکران کفایت خواهد کرد، چرا که حاکمیت اسرائیل با تکیه بر همین بحران ساختگی از بازگشت به درون مرزهای قانونی خود امتناع می‌کند. همچنانکه گفتیم صلح در منطقه تهدیدی است برای چارپایان شاغل در طویلة مک‌کارتیسم.

پس از موافقت مصر با برگزاری کنفرانس صلح در مسکو، همة آدمخواران طویلة مک‌کارتی نگران آیندة تیره و تار خود شده و ضمن ناله و نفرین، برای حل بحران منطقه «راه حل» ارائه می‌دهند؛ باشد که به ارادة الهی این کنفرانس «خانمان‌سوز» برگزار نشود. چرا که نخستین پیامد استقرار صلح در منطقه فروپاشی دکان پادشاه عربستان، شیخک‌های کویت و امارات و دیگر جانوران حامی تهاجم آنگلوساکسون‌ها به عراق و افغانستان خواهد بود. بدون تردید دامنة این فروپاشی به محافل حامی «طالبان» در غرب گسترش خواهد یافت و طبیعی است که «بحران» از نقاط ضعیف‌تر آغاز شود. پس یک پرانتز باز می‌کنیم و باز می‌گردیم به بحران حاکمیت در فرانسه.

همچنانکه پیشتر هم گفتیم برای پنهان داشتن تزلزل حاکمیت، رسانه‌ها تهاجم به تیم ملی فوتبال را آغاز کردند. البته یک نکتة مهم را فراموش نکنیم، و آن اینکه فدراسیون جهانی فوتبال یک محفل مافیائی است که خارج از حاکمیت‌ها قرار گرفته و همچون واتیکان مقررات ویژة خود را دارد. به عنوان نمونه محفل مذکور از مسابقات جام جهانی امسال مبلغ 3 میلیارد دلار به جیب می‌زند، ولی مشخص نیست این درآمد چگونه تقسیم می‌شود. به عبارت دیگر فدراسیون جهانی حسابی به کسی پس نمی‌دهد و در گیرودار هیاهوی فوتبال بود که محفل کذا به دولت فرانسه هشدار داد، در امور فدراسیون دخالت نکند! امور فدراسیون در این مورد خاص رئیس فدراسیون فوتبال فرانسه را شامل می‌شد که توسط فیفا در این جایگاه مستقر شده و حاضر نبود تکان بخورد. خلاصه معجزه‌ای به وقوع پیوست و ایشان روز گذشته استعفا دادند و قرار شد کابینة فرانسه هم در پائیز امسال ترمیم شود! «آلن منک»، حتی پیشنهاد تغییر نخست‌وزیر را ارائه کرده!

«منک» یکی از مشاوران سرکوزی است که پیشتر ریاست شرکت سهامی لوموند را برعهده داشت. ایشان از دشمنان همجنس‌گرایان و از شیفتگان نئوکان‌ها، اسرائیل، و به ویژه «شبه‌لیبرالیسم» اقتصادی به شمار می‌روند. مسیو «آلن منک» توصیه کرده، پیش از سال 2011 نخست‌وزیر می‌باید عوض شود! اظهارات وی به عنوان «نظر شخصی» در فیگارو، مورخ 30 ژوئن سالجاری انتشار یافته. با توجه به گرایشات «آلن منک» باید بگوئیم که بعضی‌ها از جنگ افروزی در منطقه هنوز ناامید نشده‌اند. هر چند که امروز رسانه‌ها با چند روز تأخیر از کشف حدود 700 کیلو حشیش در جنوب فرانسه خبر دادند. به گزارش فیگارو مورخ 30 ژوئن سالجاری، روز شنبه پلیس فرانسه در منطقة «فلورانساک» یک کامیون حامل 679 کیلو گرم حشیش را توقیف کرد. البته کامیون کذا کنار جاده رها شده بود؛ نه راننده داشته و نه مسئول! به عبارت دیگر رساندن «محموله» مقدس به مقصد امکانپذیر نبوده. اصولاً شانس از قاچاقچی‌های شریف و خداجو روی گردانده. امروز، همزمان با گشت و گذار الیزابت دوم در اوتاوا، یکی از بزرگان‌شان در شهر مونرآل کشته شد! پس بگذریم و بازگردیم به هذیانات متکی و افاضات لاریجانی پس از سفر لاوروف به منطقه.

به گزارش حنازرچوبه، مورخ 9 تیرماه 1389، علی لاریجانی رئیس مجلس مفتضح جمکران در نشست فوق‌العادة روسای مجالس کشورهای اسلامی در دمشق اظهار داشت، ما می‌توانیم با توسل به «بیداری وجدان‌ها» مسیر مقاومت ایجاد کرده از جنایات اسرائیل جلوگیری کنیم. اینکه پاسدار لاریجانی از «وجدان» سخن بگوید، حکایت بوزینه است و نجاری! اما این بوزینه پای را از نجاری هم فراتر گذارده و از قانون‌شکنی اسرائیل در عرصة بین‌المللی انتقاد به عمل آورده! خلاصه اینروزها معجزات عجیبی به وقوع می‌پیوندد:

«اين رژيم تا زماني که از مزيت قدرت همراه با سکوت قدرت‌هاي بزرگ برخوردار است به هيچ قاعدة بين‌المللي وفادار نخواهد بود.»


اگر به سخنان لاریجانی دقت کنیم خواهیم دید رئیس بسیار «قانون‌گرای» مجلس جمکران دقیقاً وصف‌الحال حکومت جمکران را باز می‌گوید. حکومتی که سی‌سال است با حمایت اربابان‌اش نه تنها همچون اسرائیل به نقض قوانین بین‌المللی مشغول شده، که سرکوب ملت ایران را نیز در دستورکار خود قرار داده، و حتی همان کاغذپاره‌ای را که به عنوان قانون اساسی به ملت ایران تحمیل کرده نیز به مورد اجراء نمی‌گذارد! ایجاد جامعة ‌«زنانه ـ مردانه»، و تحمیل پوشش به زنان خود شاهدی است براین مدعا. سخنان لاریجانی با کد: 1205335 در سایت حنازرچوبه در اختیار مشتاقان عرصة شارلاتانیسم قرار دارد. پس لاریجانی را در حنازرچوبه رها کنیم و برویم به سراغ منوچهر متکی در «ایسنا» که در جمکران «دمکراسی پرشکوه» رویت کرده!

آری، وزیر امورخارجة گورکن‌ها در نشست خبری با همتای بحرینی‌اش همزمان خود را در بازار مسگرها و در غربت یافته، از اینرو نه تنها لاف فراوان زده که گ...ز در غربت نیز کم نداده. لاف و «تیز» متکی با کد: 8904-04302 در سایت ایسنا، مورخ 8 تیرماه 1389 انتشار یافته. منوچهر متکی که مانند همة‌ گوساله‌های ننه‌حسن برگزاری «انتخابات» را نشان دمکراسی انگاشته به خبرنگاران می‌گوید، ما مقتدرترین دمکراسی منطقه هستیم و سال گذشته در انتخابات شکوهمندمان 40 میلیون نفر شرکت کردند در صورتیکه از چنین مشارکتی در اروپا خبری نیست:‌

«بعد از انتخابات شكوهمند [سال گذشته در]‌ مقتدرترين دموكراسي در منطقه [...] 40 ميليون نفر پاي صندوق‌هاي رأي [حضور یافتند] در حالي كه [...] در بعضي [از كشورهای اروپا] فقط 25 درصد و بعضاً كمتر مشاركت داشتند [...] اين دموكراسي باشكوه، ليبرال دموكراسي غرب را به چالش كشيد [...]»

بله، جناب وزیر حق دارند! در دمکراسی‌ها مردم هنگام انتخابات به پای صندوق‌ها می‌روند، نه «بعد از انتخابات»!‌ وزیر امور خارجة گورکن‌ها حکومت چاه جمکران را «دمکراسی باشکوه» می‌نامد و آن را با دمکراسی‌های غرب به قیاس می‌کشد، بدون اینکه به این نکتة‌ پیش پا افتاده توجه کند که در دمکراسی احکام شریعت و قوانین الهی اجرا نمی‌شود! در دمکراسی، محور قانونگزاری «انسان» است. و جالب اینجاست که آش‌فروش‌های زن‌ستیز جمکران نیز مطالبات خود را «دمکراتیک» می‌دانند. اینان هیچ مخالفتی با تعدد زوجات، حجاب، یا «زنانه ـ مردانه» شدن جامعه ندارند، فقط با سنگسار مخالف‌اند و می‌گویند، آقایان برای ازدواج مجدد از همسرشان اجازه بگیرند نه از قاضی! پس بهتر است دمکراسی باشکوه مورد اشارة متکی را از نزدیک بنگریم.

به گزارش مهرنیوز، مورخ 9 تیرماه 1389، جانشین فرماندة نیروی انتظامی، یعنی سردار رادان، از دستگیری عوامل صدور قبض جعلی جریمه «بدحجابی» خبر دادند. نمی‌دانم چه علامتی بگذارم که هزار علامت تعجب کفایت نخواهد کرد. سردار رادان به خبرنگاران فرمودند، در برخی مناطق کشور افرادی قبض‌های جعلی جریمة بدحجابی توزیع کرده‌ بودند که دستگیرشان کردیم. ایشان چنین فرمودند:

«در این قبوض شماره ملی غیرمعتبر و شمارة حساب نامعلومی چاپ شده [...] و در اختیار افراد قرار گرفته بود.»


بله کل جریان خیلی عجیب است! چرا که پیش از اجرای طرح کذا، «خبر» جریمة زنان به اصطلاح «بدحجاب» توسط «فرانس‌پرس» منتشر می‌شود! چند روز بعد سایت‌های «زنجیره‌ای» قبض‌های جریمة کذا را انتشار می‌دهند، و یک هفته طول می‌کشد تا نیروهای انتظامی جمکران از خود سلب مسئولیت کرده، قضیه را همچون رسوائی فیگارو، که کاسه و کوزه را به سر شیخ عربستان شکست، به گردن «جاعلان» بیاندازند. این روند حرکت به صراحت نشان داد که در واقع، مدافعان برنامة حجاب‌ اجباری و سرکوب و تحقیر زن ایرانی در غرب نشسته‌اند و از طریق «خبرسازی» به نیروهای سرکوب خط می‌دهند. نیروهای کذا هم وقتی به بن بست می‌رسند، «دروغ» و جفنگ‌بافی همة مشکلات‌شان را حل می‌کند. مسلماً هیچکس در ایران «باور» نخواهد کرد که این به اصطلاح دمکراسی‌های غرب، با توسل به ارز حاصل از چپاول نفت کشورمان، ایرانی را در قالب پاسدار و بسیجی و کمیته‌چی و ... و گشت‌های «زهرمار‌الله» در مسیر سرکوب هم میهنان‌اش رهبری و «ارشاد» می‌کنند! هیچکس باور نخواهد کرد، ولی در کمال تأسف واقعیت جز این نیست!

خلاصه پس از رو شدن دست حضرات، سردار رادان برای جمع‌وجور کردن امور پای به میدان گذاشتند تا زوایای پنهان دمکراسی باشکوه منوچهر متکی را بر جهانیان آشکار فرمایند. بله، پس از انتشار فتوکپی قبض‌های جریمه در سایت‌ها، معلوم شد دست‌های مرموزی اقدام به انتشار قبض‌های جعلی کرده‌اند، و جالب‌تر اینکه «متهمان» نیز دستگیر شده‌اند. باید از «ژنرال» رادان پرسید، شما که خیلی از جان و مال گذشته‌اید، چرا نام و ارتباطات این «متهمان» را اعلام نمی‌فرمائید؟ ایشان بجای علنی کردن ارتباط این «متهمان» با دمکراسی‌های غرب می‌افزایند، جمع‌آوری قبض‌های جعلی به مفهوم عدم مبارزه با بدحجابی نیست، بلکه نیروی انتظامی «رویکرد قانونی»‌ را جهت فرهنگ‌سازی برگزیده! به زبان ساده‌تر، ایشان می‌فرمایند اگر بتوانیم، تا آنجا که اربابان‌مان در غرب اجازه دهند همچون گذشته پدر مردم این مملکت را در می‌آوریم:

«توقیف این قبوض دلیل بر متوقف کردن طرح مقابله با بدحجابی نیست بلکه رویکرد نیروی انتظامی برای اجرای طرح عفاف و حجاب افزون بر برخورد قانونی، فرهنگ سازی در جامعه است.»


حضرت رادان وعده دادند که اسناد و مدارک مبنی بر جعلی بودن قبوض جریمه بزودی انتشار خواهد یافت. حال که با یکی از زوایای دمکراسی باشکوه‌ منوچهر متکی آشنا شدیم نگاهی داشته باشیم به اظهارات بسیار دمکراتیک وزیر امور خارجة گورکن‌ها در باب مسابقات جام جهانی فوتبال که با کد: 1201923 در سایت حنازرچوبه، مورخ 9 تیرماه سالجاری، تحت عنوان مضحک «جام جهاني رويکرد جديدي در جهان سياست ايجاد کرده است» انعکاس یافته.

روز گذشته منوچهر متکي در ساختمان مرکزي حنازرچوبه خطاب به مديران ارشد، سردبيران، دبيران و خبرنگاران می‌گوید، هر چه در صحنة سیاست می‌گذرد در مسابقات جام جهاني فوتبال به منصه ظهور رسيده.

«کشورهاي اصلي [...] در تحريم جديد ايران مانند انگليس، آمريکا و فرانسه [...] از رقابت‌هاي جام جهاني حذف مي‌شوند و [کشورهائی که به نوعي] در تحريم نقش داشتند، نيز به مراحل بالاتر جام جهاني راه نيافتند.»

به این می‌گویند دیپلمات اسلام ناب محمدی در صحرای کربلا. می‌بینیم که اگر تیم‌های فوتبال فرانسه و انگلستان و‌ آمریکا از جام جهانی حذف شدند فقط به این دلیل بوده که ملت ایران را تحریم کرده بودند! حال این پرسش مطرح می‌شود که اگر جام جهانی نصیب آلمان شود، کشوری که عضو شورای امنیت هم نیست و بیش از همة کشورها از تجارت در بازار سیاه و تحریم اقتصادی ایران منتفع شده، متکی چه خواهد گفت؟ حتماً او هم به نوبة خود ریش کثیف شیخ عربستان را می‌چسبد و او را مسئول همة بدبختی‌های ملت ایران معرفی می‌کند.



سه‌شنبه، تیر ۰۸، ۱۳۸۹


سلیمان و سنا!
...

انتشار خبر هیجان‌انگیز بازداشت «جاسوس‌های روس» در ایالات متحد، آنهم همزمان با سفر وزیر امورخارجة‌ روسیه به اسرائیل، نشان می‌دهد کشورهای «گروه 8» برای چپاول دیگران حداقل در یک مورد به توافق رسیده‌اند و آن‌ هم «بازتولید» روابط جنگ سرد است. به این ترتیب حاکمیت روسیه باز هم در نقش «پرسوناژ پلید» ظاهر شده و راه را برای هوچی‌گری ایالات متحد می‌گشاید. در برابر از خودگذشتگی‌های حاکمیت روسیه ـ بلعیدن همبرگر به ضرب کوکالا توسط پرزیدنت مدودف در ردة‌ همین فداکاری‌ها می‌باید شمرده ‌شود ـ حاکمیت انگلستان نیز راه و رسم بورس‌بازی و نزولخوری و کلاهبرداری را به سرمایه‌داری روسیه می‌آموزد. پیامد این توافق‌های پنهان در اروپا مسجدسازی و مسجدبازی، و در مناطق نفت‌خیز تکثر «ژاندارم» و تنوع شیوه‌های سرکوب خواهد بود. خلاصه اگر از وحشیگری حکومت امام سیزدهم دلتنگ شدید می‌توانید سری به ترکیه یا عربستان و کویت بزنید که هم در حوزة دلار باشید و هم دل‌تان حسابی باز شود. یا اینکه به دیدار لولا و چاوز بشتابید که هم مستقل‌اند، هم شارلاتان و هم کاتولیک،‌ به این ترتیب از حوزة امن دلار خارج نخواهید شد.

بله در گیرودار زدوبند حضرات در کانادا برای گسترش خشونت و تقویت «فاشیست ‌ـ ‌مسلمان‌ها»، محفل واتیکان نیز خواهان اجرای احکام توحش در دمکراسی‌های غرب شد. البته بدون همیاری حاکمیت بلژیک چنین فرصت طلائی برای کلیسای کاتولیک فراهم نمی‌آمد. به همت نیروهای انتظامی بلژیک، کاردینال راتزینگر دوست‌داشتنی و نازنازی که به دلیل افشای جنایات کلیسا ماه‌ها در موضع تدافعی افتاده و مرتب تقاضای بخشش می‌فرمودند، ناگهان بر سکوی تهاجمی نشسته ضمن محکوم کردن توهین به مقامات و مقدسات کلیسا، در کمال وقاحت خواستار اجرای «قوانین شریعت» می‌شوند! به گزارش فیگارو، مورخ 28 ژوئن 2010، پاپ ضمن نکوهش شیوه‌‌های پلیس بلژیک، اعلام داشت قوانین مدنی به تنهائی صلاحیت رسیدگی به این پرونده‌ها [کودک باره‌گی کشیش‌ها]‌ را ندارد، این امر در حیطة اختیارات کلیسا نیز هست:

«این مسائل باید همزمان در چارچوب قوانین مدنی و احکام دین بررسی شود [...] با محترم شمردن خودمختاری و ویژگی‌های متقابل هر یک[...]»


آه! اگر بلژیکی‌ها نبودند، محفل واتیکان برای حمایت از جنایت و توحش چه می‌کرد؟! باری در این گیرودار که واتیکان به پیروی از آخوند ویلیامز انگلیسی، بر طبل اجرای قوانین شریعت می‌کوبد، آخوند «بوبکر»، متولی مسجد پاریس نیز فرصت را غنیمت شمرده به دولت فرانسه پیشنهاد دو برابر کردن مساجد اینکشور را داده! چرا که نه! در دکان مسجد جز هیچ و پوچ کالائی نخواهیم یافت، با این وجود مسجد دکان پررونقی است که هرگز کساد نخواهد شد. دین‌فروشی تجارتی است بیگانه با کسادی و ورشکستگی و دیگر «عوارض» سرمایه‌داری، و از قدیم گفته‌ا‌ند، «تا مسجد در جهان هست، آخوند در نمی‌ماند». به گزارش فیگارو، «بوبکر» گفته، در فرانسه فقط 2000 مسجد برای مسلمانان وجود دارد، در صورتیکه مسلمین فرانسه به 4000 مسجد نیاز دارند! البته ایشان نمی‌بینند که اکثریت قریب به اتفاق مسلمین در کشور فرانسه با مشکل مسکن و خوراک و پوشاک و مسائل متفاوتی از قبیل رشد جرم و جنایت و ... دست به گریبان‌اند. از قضای روزگار ساخت‌وساز مسجد نیز مسلماً به دلیل همین کمبودها و مشکلات است؛ مشکلاتی که فقط «خداوند» مساجد می‌باید برای‌اش راه حل بیابد! هر چه بودجه‌های رفاهی و فرهنگی و بهداشتی کاهش یابد، مشتری مسجد و دیگر سوپرمارکت‌های شارلاتانیسم افزایش خواهد یافت. و اگر اوضاع به همین منوال پیش رود، بزودی برخورداری از «مواهب» کشیش‌های واتیکان، یا ابراز بندگی و حقارت پای منبر در مساجد نیز به صورت «کوپنی» و تحت نظارت سازمان سیا صورت خواهد گرفت.

کدام اسلام را می‌خواهید؟ اسلام خمینی یا اسلام بنی‌صدر و موسوی و کروبی و بازرگان و دیگر پیشخدمت‌های خوب و وفادار سازمان سیا؟ نظرتان در مورد اسلام خواهر «جلوه جواهری» چیست؟ اسلام ایشان سنگسار ندارد ولی از بقیة مزایای دین مبین، از جمله تحمیل نماد بردگی به زن و امر به معروف و نهی از منکر برخوردار است. پس ترجمة‌ فارسی مصاحبة بسیار مهم و گوساله‌پسند ایشان را در سایت «گویا» از دست ندهید. در این مصاحبه از زبان «خواهر» جواهری، مطالبات آش‌فروش‌های زن‌ستیز جمکران «دمکراتیک» خوانده شده.

در گیرودار «دگردیسی» رسانه‌ای مطالبات زن‌ستیزان جمکران، رخدادهای مهم و سرنوشت‌سازی در جهان به قوع پیوسته. بازارگرمی پاسدار شریعتمداری برای موسوی جلاد از طریق درخواست محاکمة وی از آنجمله است. خارج از تلاش‌های مزبوحانة محفل کیهان برای تداوم هیاهوی سبز، می‌توان به مرگ حضرت سلیمان در ینگه‌دنیا، کشف وبلاگ‌های اهالی «بابیلون» پیرامون کوروش دینی و بومی، توطئة ژاپن و آمریکا بر علیه اسلام، ژست‌های آبدوغ‌خیاری اردوغان در برابر اسرائیل، و از همه مهم‌تر به گفتگوی «غیرمستقیم» روسیه و آمریکا اشاره داشت.

روز گذشته جهانیان در سوگ از دست دادن سناتور «بیرد» به راستی و به قول سیمین بهبهانی «تمسخروار» گریستند. بله، از آنجا که واژة اختراعی شاعرة دلخستة ما، یعنی همان «تمسخروار» کذا بی‌معناست، همه جا می‌توان آنرا به کار برد. به عنوان نمونه می‌توانیم بگوئیم، شرکت توتال صدور بنزین را به ایران متوقف کرد، اما تمسخروار به چپاول نفت ما ادامه می‌دهد. یا اینکه به موازات جنجال در «اورآل»، شرکت سهامی لوموند «تمسخروار» از سلطة فاشیست‌های اسرائیل‌پرست، ‌ اسلام نواز و نئوکان‌ها خارج شده و همچنان «تمسخروار» در آغوش کاتولیک‌های متعصب و اسرائیل‌نواز حامی حزب سوسیالیست پناه می‌گیرد. و بالاخره وبلاگ‌های اهالی «بابیلون» در مورد کورش هخامنشی دینی و بومی به صورتی «تمسخروار» کشف می‌شود. اما پیش از پرداختن به ارتحال جانگداز سناتور «بیرد» و کشفیات بابیلون، بپردازیم به یک خبر گرم و داغ و سوزان در باب توطئة ژاپن علیه دین مبین!

به گزارش فرانس‌پرس و همة خبرگزاری‌های معتبر، در کشور ژاپن سگ اجاره می‌دهند. شاید بعضی‌ها بگویند اجارة‌ سگ چه ربطی به اسلام دارد؟ اینجاست که متوجه می‌شویم اینان توضیح‌المسائل امام روشن‌ضمیر و دیگر آیات عظام را اصلاً «مطالعه» نکرده‌اند. مراجع عظیم‌الشان شیعه هرگز در باب عشق ورزی یا «جماع» با حیوانات اجاره‌ای فتوی نصدوریده‌اند، به عبارت دیگر مسلمین جهان«تکلیف الهی» خود را با سگ استیجاری نمی‌دانند، و این عدم شناخت ضربة بزرگی است به اسلام! و مسلم بدانیم که ژاپن در این اسلام‌ستیزی تنها نیست؛ آمریکا، و به ویژه شخص «پانه‌تا» مسلماً در این توطئه دست دارند.

به گزارش حنازرچوبه، مورخ 7 تیرماه سالجاری، سخنگوی وزارت امورخارجة جمکران ضمن تکذیب اظهارات رئیس سازمان سیا اظهار داشت، مقامات آمریکا از همه بهتر از چند و چون برنامة هسته‌ای ما آگاه‌اند! بله، از قدیم گفته‌اند «مستی و راستی!» گویا سخنگوی وزارت امور خارجة گورکن‌ها، پیش از مصاحبة‌ مطبوعاتی دمی به خمرة «الهی» زده باشد:

«مقام‌هاي آمريکائي به ويژه دستگاه‌هاي اطلاعاتي اين کشور از همه بهتر مي‌دانند که برنامه هسته‌اي [...] ايران به هيچ وجه نظامي نيست و در جهت اهداف صلح آميز در حال انجام است.»

ما هم تردیدی نداریم که گاوچران‌ها بهتر از همه با جزئیات برنامة هسته‌ای حکومت چاه جمکران آشنا هستند، چرا که این برنامه، همچون برنامة هسته‌ای شدن پاکستان تحت نظارت مستقیم خودشان به اجرا گذاشته شده. یادآور شویم سخنان «مستانة» مهمان‌پرست با کد: 1200408 در سایت حنازرچوبه موجود است. در ضمن حکومت اسلامی ناچار شد برنامة‌ ارسال کشتی حامل کمک‌های انساندوستانه برای مردم غزه را متوقف کند؛ دلیل‌اش مشخص نشده! در هر حال ملت‌ ایران دقیقاً در شرایط مردم غزه قرار گرفته‌اند و حکومت اوباش جمکران بهتر است بجای تقلید میمون‌وار از ترکیه نگاهی به اوضاع داخل کشور داشته باشد.

هر چند سخنگوی وزارتخانة کذا کاری به واقعیت‌های کشور ایران ندارد و سخنان ارباب را طوطی‌وار تکرار می‌کند، اینگونه است که خامنه‌ای مزدور تحریم‌ها را باعث پیشرفت در همة زمینه‌ها می‌داند، حال آنکه مهمان‌پرست اعمال تحریم‌ها را «غیرانسانی» دانسته: ‌

«مهمانپرست حصر غزه را کاري غيرانساني [...] دانست و افزود: همة کشورهاي مستقل جهان و ملت‌هاي آزاده به دنبال شکستن اين حصر ناجوانمردانه هستند.»

بله در اینکه تحمیل تحریم به ملت‌ها جنایت است تردیدی نداریم، اما شنیدن چنین سخنانی از زبان نوکران آمریکا و پادوهای اسرائیل، کسانی که طی 31 سال با تکیه بر تحریم اقتصادی ملت ایران یک حکومت قرون‌وسطائی را سرپا نگاه‌ داشته‌اند، مهوع و نفرت‌انگیز است. تداوم حکومت آدمخوار اسلامی بدون اعمال تحریم‌ها به ملت ایران امکانپذیر نمی‌شد، پس سخنگوی وزارت امورخارجة چنین حکومتی بهتر است از این گنده‌گوئی‌ها نکند. شاهدیم که تحریم ملت عراق، حتی پس از لشکرکشی آنگلوساکسون‌ها و برگزاری «انتخابات» به اصطلاح «شفاف» همچنان تداوم یافته. نوری‌المالکی، در آخرین سفر خود به ایالات متحد از اوباما خواست به تحریم‌ها پایان دهد! پاسخ اوباما نیز هنوز مشخص نشده! گورکن‌های مزور! چرا تحریم ملت عراق را محکوم نکردید و برای عر‌اقی‌ها کمک‌های «انساندوستانه» نفرستادید؟ و چرا راه دور برویم در کردستان، خوزستان، سیستان و بلوچستان و ... چه می‌گذرد؟ تحریم در کار نیست؟ دست مافیا را برای سرکوب اقوام ایرانی باز نگذاشته‌اید؟ اسمعیل هنیه هم در غزه، با حمایت اسرائیل دقیقاً عین شما «حکومت» به راه انداخته. حکومتی که بزودی می‌باید همچون حکومت اوباش جمکران برچیده شود. شاید به همین دلیل است که پروفسورهای زبردست و باهوش فرنگ برای دینی کردن کوروش هخامنشی به جنب و جوش افتاده‌اند.

به گزارش رادیوفردا، مورخ 7 تیرماه 1389، ویلفرد لیمبرت، به متونی دست‌ یافته که ثابت می‌کند برخلاف روضه‌خوان‌های جمکران، «کوروش کبیر پشتیبان مذاهب ملی بوده!» البته مقایسة بنیانگذار امپراطوری هخامنشی با پادوهای سازمان سیا جز «لجن‌پراکنی» نیست. لجن‌پراکنی یکی از شیوه‌های رایج و شناخته شدة‌ طویلة مک‌کارتی به شمار می‌رود.

اما پروفسور ليمبرت به این مختصر اکتفا نفرموده‌اند. ایشان از قصه‌های کتاب مقدس نیز به عنوان یک منبع موثق تاریخی یاد کرده و می‌گویند، برای شناسائی کوروش دو منبع وجود دارد، کتاب مقدس و الواح کشف شده! به این ترتیب است که روایات و حکایات اقوام سامی که مبتنی است بر «باورها» و هیچ سندی‌ات تاریخی ندارد، عملاً از منظر حضرت «پروفسور» با اسناد و شواهد تاریخی در ترادف قرار گرفته و «باورها» در جایگاه واقعیت «رخداد» تاریخی می‌نشیند:

«دو منبع وجود دارد. يكى كه همواره در دسترس بوده [...] كتاب مقدس است. در بخش آخرين اشعياء نبى‌اسرائيل از كوروش به نام و شيوة مطلوب ياد شده، بنابراين مى‌بينيد كه برخلاف سياست هاى حاكمان فعلى در ايران، كوروش از آيين‌ها و مذهب‌هاى ملى پشتيبانى مى‌كرد.»


منبع دوم پروفسور لیمبرت لوحه‌های کاتبان بابیلون است که از کوروش به عنوان مدافع مذاهب یاد کرده‌اند. و خلاصه خادمان بارگاه مک‌کارتی دست از «دین» و «مذهب» برنمی‌دارند. هر آنچه در صحرای عربستان یافت می‌شد مصرف کردند، حال به دامان امپراطوری هخامنشی متوسل شده‌اند و با تکیه بر منشور کورش و الواح فرضی کاتبان بابیلون می‌خواهند به ما ثابت کنند که کوروش مدافع آزادی «باور» شهروندان و پاسدار ادیان و مذاهب بوده! و البته در «تحقیقات علمی» اینان هیچ اهمیتی به این امر داده نمی‌شود که در دوران کوروش، «شهروند» به معنای معاصر کلمه اصلاً وجود نداشته! مهم این است که هوچی‌های سازمان سیا برای تحریف مفاد اعلامیة جهانی‌حقوق بشر آن را با منشور کوروش در ترادف قرار دهند:

«نگاه آن‌ها [کاتبان بابیلون]‌ به كوروش به عنوان فردى بوده كه از مذاهب و آيين‌هاى ملى دفاع و پشتيبانى مى‌كرده.»


به فرض که چنین بوده باشد! این «کشفیات» هیچ ارتباطی با مسائل امروز ما ملت ندارد. ایران امروز امپراطوری نیست، یک کشور جهان سوم است با یک حکومت دست‌نشاندة استعماری که ملت را از حداقل آزادی، رفاه و امنیت و حقوق اجتماعی بی‌بهره گذاشته. در نتیجه، برای ما اصلاً مهم نیست کتاب مقدس جناب پروفسور چه‌ها می‌گوید. ما، به عنوان مدافع دمکراسی خواهان تأمین «حقوق انسانی» ملت ایران هستیم؛ حقوقی که با همة ادیان و مذاهب و توهمات دوران طفولیت جامعة بشری در تضاد قرار خواهد گرفت. البته فکر بد نکنیم! این گاوچران ها میانه‌شان با کتاب مقدس و بی‌بی‌گوزک‌های آن خیلی خیلی خوب است و خیلی دوست دارند به دوران پیامبران روشن‌ضمیر کتاب کذا بازگردند. به همین دلیل در مجلس سنای‌شان هم یک حضرت سلیمان کاشته بودند؛ به نام «رابرت بیرد». به گزارش فیگارو، مورخ 28 ژوئن 2010، حضرت «بیرد»‌ در سن 92 سالگی درگذشتند.

مستر «بیرد» مدت 57 سال «سناتور» بودند و خلاصه در سنا «لانه» داشتند. روز گذشته هم اگر تکان نخورده بودند، کسی متوجه نمی‌شد حال‌شان وخیم است! گویا موریانه عصای‌ آنحضرت را از داخل جوید و پوک کرد و زمانیکه نانسی پلوسی از کنارشان می‌گذشت نسیمی وزید و عصای‌شان فروریخت. اینجا بود که همه متوجه شدند حال سناتور «سلیمان» هیچ خوب نیست، چون اگر حال‌شان خوش می‌بود مسلماً عصای‌شان هم سرحال و خوش و خرم به نظر می‌رسید، که از قدیم گفته‌اند، عصای مرد آینة اوست! بگذریم و بپردازیم به گفتگوی غیرمستقیم روسیه و آمریکا!

ایالات متحد که طبق روال سنتی با همدستی نوکران‌اش در جمکران ملت ایران را به گوشت دم توپ تبدیل کرده، دست از تبلیغات ابلهانة خود پیرامون تجهیز حکومت اسلامی به سلاح هسته‌ای نمی‌شوید. تهدیدهای «لئون پانه‌تا» مبنی بر اینکه، «اگر ایران بخواهد،‌ می‌تواند بمب اتمی داشته باشد»، در نشست «ژ 20» پاسخی مشابه دریافت داشت! دیمیتری مدودف در واکنش به اظهارات «پانه‌تا»، ضمن ابراز نگرانی از این امر به فروپاشی محتمل قرقیزستان اشاره کرد! به عبارت دیگر گفتگوی «آمریکا ـ روسیه» در چارچوب خواسته‌ها و تمایلات «سوم شخص» قرار گرفته. سازمان سیا نمی‌گوید آمریکا می‌خواهد حکومت جمکران را به سلاح اتمی مجهز کند، روسیه هم نمی‌گوید، در اینصورت نه تنها استفاده از پایگاه «ماناس» برای‌تان غیرممکن خواهد شد که دمار از روزگارتان در می‌آوریم. خلاصه روند گفتگو «تغییر» یافته. اما هر چه زمان می‌گذرد وابستگی حکومت جمکران به ایالات متحد و دست داشتن یانکی‌ها در بحران هسته‌ای آشکارتر می‌شود. روز گذشته «لئون پانه‌تا» موافقت اسرائیل را نیز با تجهیز جمکران به سلاح هسته‌ای اعلام داشت.

به گزارش فیگارو مورخ 28 ژوئن سالجاری، رئیس سازمان سیا ضمن اشاره به دودستگی در بطن حاکمیت ایران پیرامون دستیابی به بمب، تأکید کرد، در اسرائیل معتقدند که حاکمیت ایران مصمم است به سلاح هسته‌ای مجهز شود! عجیب است که آمریکا و اسرائیل با این «دقت» و به صراحت می‌دانند روضه‌خوان‌ها چه می‌خواهند! اگر سخنان پانه‌تا را با اظهارات دیروز مهمان‌پرست مقایسه کنیم خواهیم دید که رئیس سازمان سیا برای تداوم بحران هسته‌ای به حکومت جمکران چک سفیدامضاء داده، تا دولت اسرائیل بتواند از زیر بار مسئولیت مذاکرات صلح شانه خالی کند:

«اسرائیل و ایالات متحد در مورد برنامة هسته‌ای ایران تبادل اطلاعات دارند [پانه‌تا تأکید کرد] اسرائیلی‌ها معتقدند ایران برای دستیابی به سلاح هسته‌ای تصمیم خود را گرفته، و همزمان از تأثیر تحریم‌ها نیز آگاه است.»

مسلم است که حکومت جمکران از «تأثیر» تحریم‌ها آگاه است. بدون این تحریم‌ها این حکومت نه تنها مشروعیت خود را از دست می‌دهد که ساقط خواهد شد. و هیچ دولتی بیش از دولت اسرائیل و متحدان‌اش در غرب از مرگ پایگاه فاشیسم اسلامی متضرر نخواهند شد. طی سه دهة اخیر، قانون‌شکنی حکومت اسلامی در عرصة بین‌المللی زمینه‌ساز تجاوز و مرزشکنی اسرائیل در منطقه بوده. مسلم است که اسرائیل شکم‌اش را برای «ایران اتمی» صابون زده، اینهمه برای اینکه مجبور به بازگشت به درون مرزهای قانونی‌اش نشود. اما رئیس سازمان سیا و شرکای اسرائیلی‌اش کور خوانده‌اند! دیوید کامرون نمی‌تواند پای جای پای مارگارت تاچر بگذارد، و به طریق اولی دولت فرانسه هم قادر به اعمال سیاست‌های فرانسوا میتران نیست. تمام ارکان این دولت با ماجرای «کلان شرکت» اورآل به لرزه درآمده و انگلستان هم برای آموزش رموز پنهان بورس‌بازی به روسیه پای پیش گذارده.

به گزارش سایت فرانسه زبان نووستی، مورخ 29 ژوئن 2010، شهردار لندن که بزودی عازم مسکو و سنت‌پترزبورگ خواهد شد اعلام کرده، «لندن همچنان مرکز مالی جهان باقی‌مانده و ما می‌توانیم تجارب خود را در زمینة جذب سرمایه در اختیار روسیه قرار دهیم!» با توجه به اینکه «جذب سرمایه» توسط روسیه موضع این کشور را به عنوان یک نظام «سرمایه‌داری» تحکیم می‌کند، سخنان شهردار لندن می‌تواند بازتاب تمایل حاکمیت انگلستان به تقویت سرمایه‌داری روسیه در برابر چین باشد. به زبان ساده‌تر، گروهی در غرب سعی دارند محور «پکن ـ واشنگتن» را که طی دوران جنگ سرد توسط نیکسون پایه‌ریزی شد و فرانسه نیز بعدها به آن پیوست، متزلزل کنند.

با در نظر گرفتن شرایط نوین، «پانه‌تا» اگر ابله نباشد خواهد فهمید که در کنار بحران فرانسه و برنامة مبارزه با مواد مخدر در افغانستان، و به ویژه با ابراز تمایل لندن به همکاری با روسیه، شاخ و شانه کشیدن برای کرملین، آنهم با توسل به دولت لرزان اسرائیل و حکومت فروپاشیدة جمکران کسب‌وکار سازمان سیا را کسادتر از این‌ها خواهد کرد!


یکشنبه، تیر ۰۶، ۱۳۸۹


سپر و سیا!
...
روز گذشته پس از اینکه جان بولتون و خوزه ماریا آسنار در پاریس بر سازمان مجاهدین خلق «منت» گذاشتند، و سناتورها، جان مک‌کین و جان‌کری همچون میرحسین جلاد «مدافع حقوق بشر» از آب درآمدند، همدلی و هم‌صدائی هیلاری کلینتون و آخوند صدیقی را نیز شاهد بودیم، اما کار به این مختصر ختم نشد. در گیرودار ذوب شدن بعضی‌ها در مریم و مسعود، پاسدار شریعتمداری هم‌صدا با داریوش همایون در جایگاه سخنگوی مدافعان فرنگ‌نشین میرحسین قرار گرفت، آنگاه نوبت به «لئون پانه‌تا»، رئیس سازمان سیا رسید که حماقت و بی‌شعوری و وقاحت بی‌کران خود را به اثبات برساند. پیش از ادامة مطلب لازم است به هم‌میهنان «بافرهنگ»، «متمدن» و «نوستالژیک» دوران باستان، و به شیفتگان عصرطلائی «معاصر» یادآور شویم، روی سخن این وبلاگ فقط با طرفداران دمکراسی است! مخاطب دیگری نمی‌جوئیم و اگر خواستار هر نوع حکومتی جز دمکراسی هستید به سایت‌های دیگر مراجعه فرمائید.

ما هیچ دلیلی نمی‌بینیم از یک گروه فاشیست حمایت کنیم که تنها امتیازاش مخالفت با یک حاکمیت فاشیست است! از نظر ما فاشیست‌های مخالف حکومت اسلامی هیچ تفاوتی با این حکومت متحجر ندارند. شاید ظاهرشان کمی متفاوت باشد، ولی از منظر انسان‌ستیزی در همان ردة حکومت جمکران قرار گرفته، و امر به معروف و نهی از منکر را در دستورکار خود دارند و همچون آخوند جماعت به خود اجازه می‌دهند برای دیگران تعیین تکلیف کنند. از حضرات آیات عظام فرنگ‌نشین تقاضا می‌کنیم، نزاکت به خرج داده به این وبلاگ مراجعه نفرمایند! این وبلاگ برای فاشیست‌ها نوشته نمی‌شود. حال بازگردیم به حضور افتخارآفرین دو جانور وحشی، یعنی جان بولتون و خوزه ماریا آسنار در تجمع سازمان مجاهدین خلق!

این سازمان که همچون «امام» خمینی فریاد مبارزه با امپریالیسم‌اش گوش فلک را کر می‌کرد، اینک میزبان سگ‌های‌هار بارگاه مقدس عموسام شده. رهبران سازمان مجاهدین خلق اگر ذره‌ای درایت می‌داشتند، می‌توانستند دریابند که انتشار خبر حمایت امثال آسنار و بولتون از آنان در واقع شلیک تیر خلاص به این سازمان می‌باید تلقی شود! در میان مردم و صاحب‌نظران ایالات متحد، جان بولتون به «نئاندرتال»‌ شهرت یافته، و آسنار به دلیل حمایت از جنگ عراق آنقدر از ملت اسپانیا آب دهان دریافت کرده که می‌تواند تا آخر عمر در آن شنا کند. پس مریم و مسعود را در آغوش پر مهر جان بولتون و استخر آسنار رها کنیم و بازگردیم به اظهارات احمقانة‌ «لئون پانه‌تا» که در حد خود دست‌کمی از چرندیات جان‌کری ندارد.

رئیس سازمان سیا ادعا کرده، ایران برای ساختن دو بمب اتمی اورانیوم با غنای پائین در اختیار دارد! نمی‌دانستیم با چنین اورانیومی می‌توان بمب اتمی ساخت! شاید قوم و قبیلة پانه‌تا در «سیسیل» به چنین فناوری پیشرفته‌ای دست یافته‌اند. باری چرندیات رئیس سازمان کذا در سایت فیگارو، مورخ 27 ژوئن 2010، تحت عنوان «ایران می‌تواند دو بمب بسازد»، انتشار یافته. همچنانکه در وبلاگ «حقوق و حشیش» گفتیم، به دلیل تغییر شرایط سیاسی، حاکمیت فرانسه متزلزل شده. و به همین دلیل است که دامنة درگیری‌ دو محفل پیرامون «کلان ـ شرکت» اورآل پای صاحبان صنایع «پژو» را نیز به میان کشیده و خلاصه محافل خداجو که تضعیف شده‌اند، تنها راه نجات خود را در «بحران‌آفرینی» جستجو می‌کنند و این است دلیل هذیان‌گوئی لئون پانه‌تا. به گزارش فیگارو، رئیس سازمان سیا ادعا کرده:‌

«ایران به اندازة کافی اورانیوم با غنای پائین برای ساختن دو بمب در اختیار دارد [...] این کشور، اگر بخواهد می‌تواند ظرف دو سال به سلاح اتمی مجهز شود.»

«اگر این کشور بخواهد» در واقع یعنی اگر آمریکا بخواهد! این اظهارات همراه با اگر و مگر را شبکة «ای. بی. سی» پخش کرده. یادآور شویم این سخنان مضحک پس از توقیف یک کشتی حامل سلاح و مواد منفجره توسط گاردهای ساحلی هند ایراد شد! خبرگزاری‌ها، از جمله فرانس‌پرس، مقصد کشتی مذکور را کشور «مستقل» پاکستان اعلام کرده‌اند! خبر توقیف کشتی حامل تجهیزات نظامی توسط هند، در نخستین ساعات بامداد روز یک‌شنبه، 27 ژوئن انتشار یافت و به فاصلة‌ چند ساعت پس از آن لودگی رئیس سازمان سیا را در سایت فیگارو شاهد بودیم.

چارپایان طویلة مک‌کارتی که وظیفه‌‌شان «شایعه پراکنی» است، قیاس به نفس کرده و همواره مخاطب را ابله می‌انگارند. همچنانکه گفتیم به فرض محال که حکومت اسلامی به بمب اتمی هم مجهز شود، هرگز تهدیدی برای اسرائیل نخواهد بود، بلکه این تهدید متوجه کرملین است. در واقع رئیس سازمان سیا زبان به تهدید روسیه گشوده و همزمان قصد ارعاب ملت ایران را دارد. در این راستا بهتر است نگاهی داشته باشیم به پیام‌های کاربران فیگارو:

«بزودی بررسی آغاز می‌شود؟ [...] باز هم خبری برای اشباح [...] که فقط ایران و بمب را به خاطر می‌سپارند. [...] چه خبر دست اولی[...] بعضی‌ها می‌خواهند بترسانند، اما [با این حرف‌ها] فقط شترها از ترس به لرزه در می‌آیند. [...] و دختر سفیر کویت در آمریکا که در سازمان ملل به عنوان ناشناس ادعا می‌کرد سربازان [عراقی] اکسیژن نوزادان را قطع می‌کردند، وای نات ایران؟ [...] چه خبر خوبی برای قتل‌عام 80 میلیون نفر! به نظر من این مأمور دون‌پایه اطلاعات موثق ندارد. [...] اگر غرب پیشنهاد ایران را برای تبادل اورانیوم پذیرفته بود، تعداد بمب‌ها به صفر می‌رسید. وحشتناک است که اکثر غربی‌ها واقعاً معتقدند که دولت‌های‌شان در مذاکرات حسن نیت دارند![...]»

و وحشتناک‌تر اینکه فیگارو برای انتشار اخبار موثق خود،‌ جملات شرطی رئیس سازمان سیا را به کار می‌برد: ایران می‌تواند، اگر بخواهد! اشکال این است که «خواستن» حکومت اسلامی فقط در رسانه‌های غرب به «اثبات» می‌رسد، نه در عالم واقعیت! درست همانطور که در سال 2003، وجود سلاح‌های کشتارجمعی در عراق از همین طریق به اثبات رسید. به این ترتیب که به بعضی از بازرسان سازمان انرژی اتمی نظیر مادام «پلتیه» تریبون می‌دادند تا در رسانه‌های جمعی «اطمینان کامل»‌ خود را از وجود سلاح کشتار جمعی در عراق ابراز دارد! و امروز پس از گذشت 8 سال کشتار و تخریب در عراق، حتی یک سازمان مدعی دفاع از حقوق بشر در غرب از این بازرس زبردست و ماهر سازمان انرژی اتمی که در کشور فرانسه پای ثابت تبلیغات‌ رسانه‌ای بر علیه عراق بود شاکی نشده. هیچکس به نقش البرادعی مزدور و خودفروخته در تهاجم وحشیانه به عراق اشاره ندارد، کاملاً بر عکس! دربار پوسیدة سوئد از طریق محفل کذا یک نوبل صلح هم به این جنایتکار اهداء می‌کند. البرادعی پس از پایان دورة پیشخدمتی در سازمان کذا به مصر بازگشته، در کنار آدمخواران «اخوان‌المسلمین» اوپوزیسیون تشکیل داده، تا همچون موسوی جلاد کاروان خردجال به راه اندازد و به قول حاجیه سیمین بهبهانی «نماز نور» بخواند!

امروز به یکی از شاهکارهای زن‌ستیز سیمین بهبهانی برخورد کردم؛ شعری که در ظاهر برای «زن» سروده شده ولی «زن» را در قالب مرد، آخوند، کارگر و در حال انتقامجوئی از «مرد هرزه» و ... به تصویر می‌کشد. زنی که آینده‌اش را به قول شاعرة صاحب‌نام در «ته فردا» می‌بیند و «تمسخروار»‌ هم می‌خندد! البته نویسندة این وبلاگ شاعر نیست و به «هنرمندان» مردمی و توده‌پرست و گله‌نواز متعهد و مکتبی هم هیچ ارادتی ندارد، ولی جسارتاً از نخبگان عرصة شعر و ادب می‌پرسد، چگونه می‌توان «تمسخروار» خندید؟ شنیده بودیم با تمسخر بنگرند، ‌ یا به تمسخر بگویند و به تمسخر لبخندی بزنند و نهایتاً «تسخر زنند»، ولی «تمسخروار» خندیدن، حکایت ضیافت همبرگر اوباما می‌‌شود!

در هر حال ما که با مطالعة سخنان سنجیده و بسیار شیوای داریوش همایون در گویا‌نیوز، مورخ 27 ژوئن 2010، حسابی «تمسخروار» قهقهه زدیم. رئیس ساواک پهلوی دوم درست عین امام روشن‌ضمیر همه را به «وحدت کلمه» فراخوانده می‌گوید، اکنون وقت حمله به کسانی نیست که با دولت احمدی نژاد درافتاده‌اند! اگر اشتباه نکنیم اربابان رشیدی ‌مطلق شکم‌شان را برای یک براندازی دیگر صابون زده‌اند و داریوش همایون را «سرپیری» با گیس سفید به معرکه‌گیری واداشته‌اند، و می‌دانیم که ایشان برای اثبات وفاداری از هیچ نوع پیشخدمتی فروگذار نخواهند کرد:

«اکنون زمان حمله به کسانی نيست که پشت سپر خمينی پناه گرفته‌اند و با گروه خامنه‌ای ـ احمدی‌نژاد در افتاده‌اند [...]»


«سپر» خمینی دجال به جز ریش و پشم چه بود؟ حتماً رشیدی‌مطلق بهتر می‌داند، چرا که او هم پشت سپری از پشم پناه گرفته. بله، اکنون وقت آن است که دست در دست جان بولتون، آسنار و دیگر کفتارهای سازمان سیا «در تاریکی نماز نور» بخوانیم و مخالفان احمدی‌نژاد و خامنه‌ای را، هر که هستند و هر چه کرده‌اند «محترم» شماریم. همانطور که از فاشیست‌های مخالف شاه نیز استقبال به عمل آوردیم تا ملت ایران را از چاله به چاه نکبت جمکران رهمنون شوند، و پس از 31 سال، یک ساواکی بازنشسته از قماش داریوش همایون برای‌شان تعیین تکلیف هم بکند! چرا؟ چون کاروان خردجال خمینی باعث شد مزدوران بیگانه که همچون مصدق، خمینی و میرحسین موسوی برای آشوب و کودتا زمینه فراهم می‌آورند در جایگاه «رهبری اوپوزیسیون» بنشینند. این است مهم‌ترین معجزة‌ به راه انداختن کاروان خردجال: تبدیل مزدور به رهبر. و در راستای همین سیاست استعماری است که پاسدار شریعتمداری در کیهان جمکران به شیپور سیدابراهیم نبوی تبدیل شده و هر چه دل تنگش می‌خواهد از زبان معاون سیاسی وزارت‌کشور جمکران در دورة نکبت بار ملاممد خاتمی می‌گوید.

کیهان، مورخ 6 تیرماه 1389 در خبر ویژة خود از اینکه سید «الف. نون» اپوزيسيون را «نوكر بي‌جيره مواجب كيهان» نامیده سخت به وجد آمده و برای قدردانی از یار وفادار خود سخنان مبتذل وی را در نکوهش «روشنفکران» مخالف موسوی در بوق گذاشته. در واقع هر کس هتاکی به روشنفکر را پیشه کند، نزد موسسة استحماری کیهان عزیز و گرامی خواهد بود، چرا که «روشنفکر» با «تعبد» و اطاعت کورکورانه بیگانه است در نتیجه باعث زحمت اربابان کیهان در ینگه دنیا می‌شود. این است دلیل تهاجم همه جانبة سگ‌های‌هار مک‌کارتی نظیر حاج فرج دباغ به روشنفکر، هنرمند و انسان و هر آنچه انسانی است. و این است دلیل استقبال پاسدار شریعتمداری از اظهارات آن سید طناز ساکن فرنگستان.

کارفرمایان کیهان اصولاً اظهارات «سید» جماعت را سخت می‌پسندند چرا که «سید» چه در قالب واژه و چه به عنوان شخص با ایرانی و زبان فارسی در تضاد قرار می‌گیرد. به عنوان واژه، «سید» عربی است و به پیامبر و دین اسلام ارجاع می‌دهد. اما به عنوان شخص، سید، در هر زمان و هر مکان یک‌پا در صدر اسلام و صحرای حجاز خواهد داشت، در نتیجه می‌تواند بدون کمترین تلاشی نافی زمان و مکان باشد. از منظر تاریخی «سید» کیست؟ از اخلاف مهاجمین مقدس انگاشته شده که خاک ایران را به توبره کشیدند! خلاصه این سیدها را از هر سو بنگریم ایران‌ستیزی و انسان‌ستیزی تداعی می‌کنند. پس جای تعجب نیست که جز پروپاگاند استعمار از زبان اینان هیچ نشنویم. و به همین دلیل است که خبر ویژة کیهان امروز به سید ابراهیم و رهبر «عزیزش» میرحسین موسوی اختصاص یافته.

گویا سایت «کلمه» از زبان موسوی جلاد، مبارزة میرزا کوچک‌خان و مبارزات عشایر ایران با اشغالگران را «غیرعقلانی» توصیف کرده! این یاوه‌گوئی‌ها تداوم همان مزخرفات علی شریعتی است که در کمال وقاحت و بی‌شعوری، ایستادگی ملت‌ها در برابر اشغالگران نازی را جنگ «بول و غایط» خوانده بود. در واقع این جانوران وحشی دفاع انسان از خود و از میهن‌اش را تخطئه می‌کنند، و به این ترتیب تلویحاً حق را به «مهاجم» می‌دهند. حال آنکه مبارزه با اشغالگر در تمام صور خود، و به ویژه به صورت مقاومت مسلحانه یک وظیفة انسانی است که مورد تأئید طرفداران طاعون سبز قرار ندارد. اینان در کمال تزویر و حماقت قانون‌شکنی و شورش مسلحانه بر علیه حاکمیت را با دفاع از خاک میهن در ترادف قرار داده‌اند، تا بتوانند آنرا فاقد ارزش جلوه دهند و به همین دلیل است که ورق‌پارة کیهان بدون بررسی این ترهات آن‌ها را نقل می‌کند:

«چه كسي باور مي‌كند كه شورش چندصد نفري در جنگل منجر به پيروزي بر سپاه حاكم شود؟ يا چندصد نفر از ايلات بتوانند قواي انگليسي را در بخشي از ايران متوقف كنند؟ يا چند نفر مسلح با گرفتن يك پاسگاه در يك شهرستان بتوانند با رژيم مستقر در بيافتند [...] اين عمل عقلاني است؟»


پیام این پروپاگاند بیشرمانه چیست؟ تخریب انسان از طریق ستایش و تقدیر از «تسلیم» بی‌قید و شرط در برابر اشغالگر، و به سخره گرفتن مبارزات ایرانیان با ارتش استعمار:

«كساني بودند كه دن‌كيشوت‌وار تسليم نمي‌شدند اما حاصلي هم به كف نمي‌آمد و در عوض تاريخ دچار تراكم قهرمان شد.»


مزخرفات فوق به پاسدار شریعتمداری امکان می‌دهد که به بهانة دفاع از مبارزات تاریخی ملت ایران، این مبارزات را با کودتای ننگین ارتش ناتو در 22 بهمن 57 در ترادف قرار دهد:

«اين اهانت به مبارزات تاريخي ملت ايران ـ كه با انباشت تجربه و شجاعت و غيرت، منجر به پيروزي انقلاب اسلامي شد[...]»

می‌بینیم که چارپایان طویلة مک‌کارتی از طریق جنگ زرگری، در یک مسیر واحد به جفتک‌پرانی و تخریب ایران و ایرانی مشغول‌اند. در ادامة خبر ویژه سرپرست مفلوک کیهان همان مزخرفات «سید» را در خبر ویژة اول با لحن دیگری نثار «روشنفکر» می‌کند. روشنفکر در ذهن علیل ساواکی‌های جمکران بر حسب اینکه در خارج و داخل کشور نشسته باشند، یا جلادی بوده که اکنون با موسوی مخالفت می‌کند، یا طرفدار موسوی است که به مرور زمان به منتقد وی تبدیل خواهد شد:

«خواهيم ديد با گذشت زمان روشنفكران و مفسران كه تا ديروز موسوي را قبلة‌ آمال خود [...] مي‌دانستند زبان به انتقاد خواهند گشود.»

حضور قاطران درون و برون مرزی عموسام بگوئیم، هیچ انسان شریف و با وجدانی چه روشنفکر و چه غیر از موسوی جلاد حمایت نکرده و نخواهد کرد. موسوی خارج از همة تاراج و جنایاتی که مرتکب شده به همان محفلی وابسته است که با اشغال سفارت آمریکا در ایران زمینه‌ساز تحریم اقتصادی و تحمیل جنگ شد و تا آنجا که ما می‌دانیم موسسة کیهان نیز علیرغم نعل‌های وارونه‌ای که می‌زند وابسته به همین محفل است. به همین دلیل بود که برای تأمین منافع ارباب، کیهان هم‌صدا با آخوند کدیور، جنتی، علی‌خامنه‌ای و پاسدار لاریجانی مخالفت خود را با توافق‌های رسمی وین اعلام داشت، بالاخره نعل وارونه‌زدن هم حد و حدودی دارد که نمی‌توان از آن عبور کرد. امروز هم‌سوئی محفل کیهان و خامنه‌ای با دارودستة موسوی و هیئت حاکمة ایالات متحد روشن‌تر از آن است که پنهان‌ داشتن‌اش امکانپذیر باشد. بی‌دلیل نیست که جنایتکاری همچون جان بولتون در کنار گروهی قرار می‌گیرد که رسماً از میرحسین موسوی حمایت می‌کند، و همزمان سناتورهای بینوای ینگه دنیا کشف می‌کنند که، از سال گذشته «انتخابات» جمکران اشکال داشته، و فقط سال گذشته حقوق بشر در ایران نقض شده و ... و از سال گذشته به قول حاجیه سیمین،

امیدش در ته فرداست