دوشنبه، آبان ۲۸، ۱۴۰۳

جشن، ماشال، مهدی!

 

به‌ نام خداوند جان و خرد

کزین برتر اندیشه برنگذرد

خداوند کیوان و گَردان سپهر

فروزندۀ‌ ماه و ناهید و مهر

ز نام و نشان و گمان برتر است

[...]

(فردوسی طوسی) 

 

گویا شاه سلطان حسین ساکن واشنگتن نمی‌توانست برای پرسوناژ موهوم فاطمه بساط عزا و روضه و زوزه و چس‌ناله به راه بیاندازد؛   قرار شد کیانوش سنجری «خودکشی» کند تا خارج‌نشینان هم بتوانند مانند پائیز 1978،   با پهن‌کردن بساط روضه و زوزه و ماتم خیابانی برای کدخدا پامنبری بخوانند!   دردسرتان ندهم،   به استنثاء چند فروند داس‌الله که گویا دل از شیخ کنده‌اند،   یا حداقل چنین وانمود می‌کنند ـ  گویا نیوز مورخ 15 نوامبر سالجاری ـ  برنامۀ شیعی‌ها همان است که بود:‌

 

تحمیل ابتذال به فضای اجتماعی؛‌   ایجاد نفرت از زن و زندگی انسانی؛   بازاریابی برای چادرسیا؛   به ارزش گذاشتن نماد بردگی زن و جنایت و مرگ  و روضه و زوزه و سوگواری برای متجاوز!    

 

خلاصه بگوئیم این‌بار هم به سنت رایج،  محافل استعماری در داخل و خارج مرزها با هدف تأمین حاشیۀ امن برای آخوند زیردم دریده و تحکیم پایه‌های توحش اسلام در کشورمان از طریق تحمیل فضای ماتم و سوگواری و روضه و زوزه بر جامعة ایران؛  ‌ تحریک افکار عمومی و ایجاد اجماع پیرامون مرگ و زن‌ستیزی بسیج شده‌اند.  به عبارت دیگر،  دو شاه سلطان حسین به آغوش یکدیگر پناه برده‌اند!           

 

طی 10 روزی که از پیروزی قاطعانۀ کازینونژاد می‌گذرد،   بزک چهرۀ کریه ‌دربار بریتانیا به اخراج اسقف کانتربری انجامید؛‌   رئیس جمهور فنلاند راهی پکن شد؛  جو بایدن در لیما،  با رئیس جمهور چین دیدار و گفتگو کرد؛   نمایش اولین موشک بالیستیک مافوق صوت هند در رسانه‌ها انتشار یافت؛   گفتگوی تلفنی اولاف شولتز،  صدراعظم آلمان با ولادیمیر پوتین یک ساعت به طول انجامید؛  به هم‌چنین دیدار ایلان ماسک،  مشاور ترامپ با ایروانی،  نمایندة حکومت ملایان در سازمان ملل!  

 

در مورد این دیدار همانطور که انتظار می‌رفت،‌ ‌ به سنت رایج مرداب شیعی،   جنگ زرگری «به‌فرموده نویسان»،  و نبرد «لفظی» زرشکیان،   چوبدار جهادی زال‌ممد، ‌ با وزیر امورخارجه‌اش، عراقچی چندین و چند دوقطبی کاذب و البته مضحک ایجاد کرد.   پاسدار شریعتمداری دیدار یک ساعتة مشاور ترامپ با ایروانی را نکوهش فرمود،‌  و زیدآبادی هم آن را مورد ستایش قرار داد!   و نهایت امر تکذیب «قاطعانۀ» این دیدار توسط حاج عباس عراقچی،‌  تشکرات پاسدار شریعتمداری را در پی آورد!   از همه مضحک‌تر اینکه ایروانی،  طرف اصلی این «ملاقات»،   همچون شاه سلطان حسین جمکرانی لال‌مانی گرفته،   باشد تا «نه سیخ اصلاح‌طلب بسوزد،  نه کباب اصول‌گرا!»

 

در این هنگامه،  شاه سلطان حسین ساکن واشنگتن با صدور یک بیانیۀ همایونی آمادگی خود را برای «رهبری دوران گذار» اعلام فرمودند.  و اینچنین بودکه به مناسبت فرخنده میلاد کینگ چارلز ثالث،   سر بریدة «مهدی سنجری باف» ـ  کیانوش سنجری ـ  را به دو شاه سلطان حسین «فرمانبر و مطیع» پاداش دادند.   باشد تا اینان «جشن‌ پادشاهی» را با پهن کردن بساط روضه و زوزه و ماتم در داخل و خارج مرزها ـ   اولی برای پرسوناژ موهوم فاطمه،‌   و دومی برای مهدی ـ  تحت‌الشعاع قرار دهند و خاطرات خوش دوران کارتر را زیر دندان مزمزه کنند!

 

آن ‌روزهای «خوش» را که فراموش نکرده‌ایم؟!   غربی‌ها با تکیه بر اوباش‌پروری و آخوندنوازی دستگاه پهلوی، یک آخوند پدوفیل و برده‌فروش «آکبند» را به «رهبر ضداستبداد» تبدیل کردند تا با تحمیل نماد بردگی به زن ایرانی،   و گسترش سرکوب و کشتار و چپاول ملت،  روزی پنج نوبت برای «عرب سوسمارخوری که به طمع خلافت ترکید» بساط روضه و زوزه پهن کند.  و اینک شاهدیم که پس از سپری شدن 46 سال،   قرار شده برای تبدیل زن ایرانی به «صیغه ساعتی»،  کلینیک روان درمانی هم افتتاح کنند! دلیل هم اینکه زرشکیان،   چوبدار جهادی زال‌ممد «پزشک» است!   حال کمی هم از «جشن پادشاهی» بگوئیم که مورد تهاجم مرداب شیعی قرار گرفته!‌   

 

«جشن پادشاهی، یا جشن یاران که در آغاز زمستان کُردی بر پا می‌شود،  مهم‌ترین آئین مذهبی پیروان دین‌ یاری به شمار می‌رود.   طی این جشن 3 روزه،  پیروان آئین یارسان علاوه بر نذر انار ـ   از میوه‌های آئینی ایران باستان ـ   نان‌‌های گِرده و کولیره نیز میان یکدیگر پخش می‌کنند.»

«نقل به مضمون از ویکی‌پدیا»

 

باری همزمان با آغاز «جشن پادشاهی» و در گیرودار بساط روضه و زوزة‌ شیعی‌ها برای پرسوناژ موهوم فاطمه،   خبر خودکشی «کیانوش سنجری» منتشر شد!  کیانوش سنجری در یکی از شلوغ‌ترین مناطق تهران خود را از بالکن یک ساختمان تجاری به پائین پرتاب کرد و جان سپرد.  البته «خودکشی» مخالفان استبداد کنیزمطبخی سازمان سیا در ایران هیچ تعجبی ندارد.

 

حکومت «مسجد ـ روسپی‌خانۀ شیعی» برای سوق دادن مخالفان به سوی خودکشی،‌   از انواع کمک‌های مادی و معنوی و علمی کدخدا بهره‌مند می‌شود: شیوه‌های متفاوت شکنجه و بازجوئی،  داروهای روان‌گردان،   بازجوهای روان‌پریش،  زندان‌بانان روانی،  «دوستان» هزارچهره و خودفروخته و ... و خلاصه این رشته سر دراز دارد!  در نتیجه می‌توان فرض کردکه «خودکشی» مهدی سنجری‌باف،  واقعیت دارد!   با اینهمه عجیب است که وی «در شلوغ‌ترین منطقۀ تهران» خود را از بالکن یک ساختمان به پائین پرت کرده،  جان سپرده،   ولی احدی نه سقوطش را دیده،  ‌نه جنازه‌اش را!  و عجیب‌تر اینکه فرد مذکور برای امتناع از خودکشی،   تقاضای آزادی یک فروند چادرسیا ـ  فاطمه سپهری ـ  و یک چپ‌نمای مدافع سانسور ـ  نسرین شاکرمی ـ  و دو نفر دیگر را داشته:

 

«[...] کیانوش سنجری [...] روز چهارشنبه 23 آبان‌ماه،  در تهران دست به خودکشی زد [...] او اعلام کرده بود که اگر چهار زندانی سیاسی به نام‌های فاطمه سپهری،  نسرین شاکرمی،  توماج صالحی، آرشام رضائی آزاد نشوند،   دست به خودکشی اعتراضی خواهد زد.»

منبع:  بی بی‌سی،  مورخ  14 نوامبر سالجاری.  

 

یادآور شویم فاطمه سپهری،   از جمله آخوندپرستانی است که با حفظ سنگر چادرسیا،‌  شیفتة «شاه» شده است!   ایشان آنچنان مورد عنایات ویژة «شاه‌پرستان» قرار گرفته‌اند که به مقام «گردآفرید» ارتقاء یافته‌اند!   نسرین شاکرمی هم از چپ‌نمایانی است که جنازة خواهرزاده‌اش را به «چماق تکفیر» نویسنده و فیلم‌ساز و ... و خصوصاً طنزپرداز تبدیل کرده،   و مثل همۀ چماقدار‌ها و چپ نمایان خود را «برحق» و دیگران را «باطل» می‌داند.   مشتاقان آشنائی بیشتر با «خاله خانوم برحق و حقیقت‌پرست» می‌توانند به وبلاگ «شیعی و پرسش»،   مورخ 4 فروردین‌ماه 1402 مراجعه فرمایند.   تا ما هم بتوانیم با نادیده گرفتن «واکنش» یا ابتذال پراکنی کفتارهای حرفه‌ای در داخل و خارج‌،   بپردازیم به اهداف سیاسی «خودکشی» مهدی سنجری‌باف.  

 

اگر این خودکشی را نه به عنوان یک شایعه،  که در مقام یک واقعیت اسف‌بار بپذیریم،  و شرط لازم و کافی جهت امتناع از خودکشی را نیز ـ  آزادی 4 تن کذا ـ مورد بررسی قرار ندهیم،   تقارن خودکشی کذا با آغاز «جشن پادشاهی» و گشایش دکان 3 روزۀ ملایان ـ  روضه و زوزه برای پرسوناژ موهوم فاطمه ـ  پرسش برانگیز است.  خصوصاً‌ که در رادیوفردا و بی‌بی‌سی،   شاهد انتشار بخشی از ‌جدیدترین کلیپ مهدی یراحی،  «خاموشی» هستیم! سروده‌ای از مونا برزوئی که با «مپرس عاشقانه نخواندم چرا» آغاز می‌شود و در ادامه می‌رسد «به نام قلم، و به نام حقیقت!» در واقع تمامی این مجموعه یادآور زمینه‌سازی‌های دستگاه پهلوی برای کودتای 22 بهمن 1357 و برقراری اتحاد شوم چماقدار و چپ‌نماست.

 

در آن روزهای پنجاه‌وهفتی،   یکی از سروده‌های سیاوش کسرائی با صدای «فرهاد» ـ  خواننده گروه بلاک‌کتز که پس از فرو رفتن در مرداب چپ نمایان،‌   به افتخار غرق شدن در چاهک اصلاح‌طلبی نیز نائل آمد ـ   از رادیو تهران پخش شد!   تاواریش کسرائی برای پیامبر تازیان شعر،   یا بهتر بگوئیم شعاری سروده که با زبان اشغالگر قرن هفتم میلادی پیرامون تیز و آروغ پیامبرشان در باب «حکومت و ظلم و کفر» آغاز می‌شود، و در ادامه ضمن ترجمۀ آروغ مقدس پیغمبر اسلام به زبان فارسی،  به فروش «عبای نازنین محمد و «وحدت  پاکان» و مزخرفات مشابه می‌نشیند:

 

الملک یبقی...

[...]

والا پیامدار محمد

گفتی که یک دیار

هرگز به ظلم و جور نمی‌ماند،

بر پا و استوار

[...]‌ 

 

گروه کُر هم با تکرار «هرگز!  ‌هرگز!» شعار تاواریش و ابراز ارادت ایشان به عرب متجاوز و برده فروش را مورد تأئید قرار می‌داد.   سپس نوبت می‌رسید به «فرهاد» تا چنان «محمد، محمد» ‌کند که تو گوئی ابوی را صدا می‌زند!   ولی خوب،   این شاهکار اسلام‌فروشی و احترام به  متجاوز،  فقط یک‌بار از رادیو تهران پخش شد.  

 

آورده‌اند که ماشاالله قصاب و مهدی بازرگان آن را نپسندیدند!  پس گریه‌کنان نزد سالیوان ـ  سفیر آمریکا در ایران ـ  رفته،  زمین ادب بوسیده، ‌ به سجده رفتند،  و آنقدر در آن وضعیت «اروتیک» ماندند و مِف‌مِف کردند و موکت سفارت خیس فرمودند،   تا «مستر» سالیوان ماشاالله قصاب را پرسید،   «واتز د ماتر ماشال؟!»

            

ـ  اعلیحضرتا!  این پسرۀ عرق‌خور‌،  مطرب کاباره بوده،  حالا «محمد،  محمد» می‌کنه! یه زنه  هم توش می‌خونه!   

 

شیخ مهدی باتنگان هم بیانات گهربار «ماشال» را چنین ادامه داد:

این‌ها که هیچ،  شاعر هم کمونیست و نجسه!                 

 

چون سالیوان این بشنید،‌ صادق قطب‌زاده،‌   سرپرست سیمای جهادی زال‌ممد را صدا کرد و گفت: «دیگه تکرار نشه‌ها!»   و دیگر تکرار نشد!    

 

«جونم براتون بگه!»   آن روزها گوسفندالله که خیلی عشق «انقلاب و اسلام» به دلش افتاده بود،‌   از شنیدن نام پیغمبر تازیان آنهم با صدای فرهاد به قول معروف خیلی «خرکیف» شد، نمی‌فهمید چه چماقی برایش می‌تراشند!  و این روزها که رایحة تعفن محمد و اسلام و امام علی و ... و فاطمه و زینب کشور را فرا گرفته،   شعارسرایان دیگر به اسامی اعراب اشغالگر و زبان گوش‌آزارش اشاره نمی‌کنند،  راه جدیدی یافته‌اند.  به صورت زیرجلکی جملات کتاب مقدس تازیان را لابلای شعارهای «اعتراضی و غیراسلامی‌‌شان» می‌چپانند.  مهدی یراحی هم بی‌خبر از همه‌جا این شعارها را می‌خواند،   و ناخواسته تبدیل می‌شود به مبلغ دین اسلام و قاری قرآن به زبان فارسی:

 

[...]

«به نام حقیقت،  به نام قلم»

[...]        

 

یادآور شویم این بخش «خطرناک» از کلیپ مهدی یراحی را،   هم رادیوفردا و هم بی‌بی‌سی سانسورکردند!   دلیل هم اینکه «به‌نام قلم» ارجاع می‌دهد به «ن والقلم و ما یسطرون» تازی‌ها! و «به نام حقیقت» هم مخاطب را می‌فرستد به نگرش متحجر اسکولاستیک و عرصة انسان‌ستیز «حق و باطل» و حقیقت فروشی!   نیازی نیست‌که بگوئیم «حقیقت» در تضاد آشکار با «راستی و راست‌گوئی و راست‌کرداری» است.   همانطورکه «‌الله»،  خداوند خونخوار تازیان هم در تضاد آشکار است با خداوند ایرانیان: 

 

خداوند جان و خرد.

 

 

 


یکشنبه، آبان ۲۰، ۱۴۰۳

مهسا امینی و پورنوگرافی شیعی!

 

 

مهسا امینی،   ‌یک رهگذر بود،   نه فعالیت سیاسی داشت،  نه دانشجو بود،  و نه به گشتاپوی ارشاد شیعیان اعتراضی کرده بود!   مهسا امینی یک «زن» ساکن سقز بود که در پایتخت شیعی‌ها قربانی خشونت حکومت شد.   قتل وی خیزشی در پی آورد که در کشور استعمارزدة ایران،   تنها جنبش غیرایدئولوژیک شمرده می‌شود.   جنبشی که روی به زندگی و آینده دارد.   پیکر بی‌جان مهسا امینی،  سنگ زیربنای این خیزش یگانه است.   از اینرو ریزه‌خواران حکومت ملایان با هدف تخریب جنبش «زن، زندگی، آزادی»،   و پیوند دادن آن به پورنوگرافی و رفتار ضداجتماعی در داخل و خارج مرزها بسیج شده‌اند!   گسترۀ این تحرکات نشان هراس اربابان آنگلوساکسون حکومت شیعی از جنبش «زن،  زندگی، آزادی» در پی قتل مهسا امینی است.

 

انتخابات ایالات متحد،   علاوه بر تأمین پیروزی بی‌سابقه برای دونالد ترامپ،  اکثریت مطلق مجلس سنا را نیز به جمهوریخواهان داد و حضور اینان را در کنگره تقویت کرد!   این نتایج همانطور که شاهد بودیم در اروپا،   به سقوط دولت جرمانی ـ   له‌لة اسرائیل ـ  و لال‌مانی دولت بریتانیا ـ  پدرخواندة اسرائیل ـ  منجر شد.  در نتیجه،   زال‌ممد معظم نیز که به عادت دیرینة همة‌ سگ‌های هار و وفادار آنگلوساکسون‌،  و به ویژه به دلیل شناخت و آگاهی و دانش و شعور بی‌حد و مرزشان در مورد همة مسائل اظهار نظر می‌کنند،   بالای منبر پریدند؛  هر چند سکوت اختیار کردند!   سکوت ایشان باعث نگرانی شدید بوق نژادپرستان بریتانیا شد.   بی‌بی‌سی سینه‌زنان و اشک‌ریزان روی شبکة مجازی می‌دوید و می‌پرسید،  «واکنش ایران به پیروزی ترامپ چیست؟!»  به استنباط ما دلیل آشفتگی بی‌بی‌سی نادیده گرفتن ظهور و تبانی دو شاه سلطان حسین،   پس از تهاجم ارتش اسرائیل به خاک ایران بود!

 

همانطورکه در وبلاگ «بریکس،  بمباران و بی‌بی» اشاره کردیم،   پس از این تهاجم،  شاه سلطان حسین ساکن واشنگتن ساکت ماند،   و این یک شاه‌سلطان حسین،  مستقر در تهران تلاش کرد با وراجی و مبهم‌بافی از محکوم کردن تجاوز اسرائیل به خاک ایران طفره رود.   و اما در مورد پیروزی ترامپ،  رضا پهلوی زبان به چاپلوسی و ستایش و «به‌به» و غیره گشود،  و جهادی زال‌ممد معظم به علامت «رضا» خفقان گرفت!

 

و می‌دانیم که در «باجناق‌سالاری» شیعی،  «آزادی بیان» برای انواع انگل و مفتخور و لات‌واوباش و خاله‌شلخته‌ و کنیزالاسلام‌،  باحجاب و بی‌حجاب و زندانی و محصور و ...  تضمین شده.   ولی از آنجا که این جماعت شهامت ندارد از سوی خود سخن گوید،  نمی‌تواند به صراحت از پیروزی ترامپ ابراز خرسندی نماید.  در نتیجه رونق بازار تناقض‌گوئی و پرت‌وپلاپراکنی و تقیه و عشوه‌‌شتری و تظاهر به بی‌تفاوتی و ... دو چندان شده است.  در این هیهات،  مم‌جواد و پاسدار لاریجانی و شرکاء زیرجلکی به کازینونژاد خوشامد گفتند.  و وزیر امورخارجۀ زال‌ممد هم با تأکید بر «احترام به نتایج انتخابات»،   ایالات متحد را در جریان الطاف و عنایات ویژۀ حکومت شیعی قرار داد!  ولی از همه جالب‌تر دم‌جنبانی امام جمعۀ اردبیل و فرماندة «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» ـ   همان بازوی ارتش اسرائیل در ایران ـ  برای پیروزی «کازینونژاد» بود!

 

امام جمعۀ کذا پس از تحقیق و تفحص در آثار امام زین‌العابدین بی‌عار،   و امام جعفر سابق و رسالة شیخ پشم‌الدین تفتازانی،  به «روحیات ترامپ» پی برده،   دریافت که ترامپ به اقتصاد اهمیت می‌دهد؛  اهل جنگ نیست!   پشم الدین چنین استدلال کرده که «جنگ به افزایش بهای نفت منجر می‌شود» و ... و همین «روحیات» احتمالاً موضع ایران را هم تقویت خواهد کرد:

 

«[...] ترامپ روحیاتی دارد که احتمالاً منجر به تقویت موضع ایران خواهد شد.  اولاً مرد اقتصادی است به همین جهت اهل جنگ نیست،   چون جنگ هزینۀ بسیار زیادی دارد و قیمت نفت را نیز بالا می‌برد[...]»

منبع:  سایت پیک‌نت،  مورخ 9 نوامبر سالجاری

 

اینکه جنگ به اقتصاد «صدمه» وارد می‌کند حتماً از کشفیات «علمی» زین العابدین بیعار و جعفر سابق ـ فون براون جهان تشیع ـ  باید باشد.   باری دومی،‌   یا همان فرماندۀ پاسدارها نیز «دلیل پیروزی ترامپ» را برای بین‌الملل ابلهان اینچنین به تفصیل شرح ‌داده است:

 

«[...] ترامپ به این دلیل پیروز شد که دمکرات‌ها در جنگ غزه به اسرائیل اسلحه می‌دادند که معنای آن چنین است که ترامپ دستش در جنگ غزه آلوده نیست و می‌توان با او کنار آمد [...]»

همان منبع

 

این بود شمه‌ای از وراجی‌های نخبگان و عالمان و دانشمندان جمکرانی!  ولی به استنباط ما،  پیروزی ترامپ دیواردودی است جهت پوشش عقب‌نشینی جهانی آمریکا.   از شما چه پنهان، چند روز پیش از اعلام نتایج انتخابات ایالات متحد،  تحرکات ‌دولت سوگلی ـ اسرائیل ـ  و حکومت کنیزمطبخی آمریکا نتیجة این انتخابات را مشخص کرده بود!  سوگلی برای ارائۀ تصویر قابل‌قبول از دولت‌ اسرائیل،   «یوآو گالانت»،   وزیر دفاع‌ خونخوارش را برکنار کرد.   کنیزمطبخی نیز،   ضمن تکذیب اعدام جمشید شارمهد،‌  همزمان با خط‌ونشان کشیدن برای خاتون،  وزیر امورخارجه‌اش را برای تکدی نزد خواهر دوقلوی اسرائیل ـ فاکستان  ـ فرستاده بود.   و از قضای روزگار،  به منظور انحراف افکار عمومی از عدم محکومیت تجاوز اسرائیل به خاک ایران،  سناریوی «زن برهنه» را در میعاد صدور بیانیة بالفور به صحنه آورد.

 

در این سناریو،   زن جوانی با لباس زیر در محوطۀ دانشگاه آزاد «اسلامی» گویا با مأموران حراست،  یا بهتر بگوئیم چماقداران جهادی زال‌ممد که در دانشگاه مستقر شده‌اند بحث می‌کند!   عفو بین‌الملل و کاربران فضای مجازی هم تأکید دارند که او «در اعتراض به حجاب اجباری» برهنه شده است:

 

«[...] روز شنبه 12 آبان‌ماه،   ویدیوهائی از زنی با لباس زیر در محوطۀ دانشگاه آزاد اسلامی تهران منتشر شد که نشان می‌داد او در حال بحث با مأموران حراست است.   عفو بین‌الملل و بسیاری از کاربران فضای مجازی این اقدام او را اعتراض به حجاب اجباری دانسته‌اند.»

منبع: رادیو فردا،  مورخ 3 نوامبر سالجاری

 

بله در گیرودار نبرد بی‌امان دو سگ‌ درندة عموسام ـ  حکومت ملایان و اسرائیل ـ  به گزارش رادیو فردا،  و به نقل از شبکه‌های اجتماعی «یک زن جوان در دانشگاه برهنه شد؛  مأموران حراست لباس‌هایش را پاره کرده‌ بودند!»   یک کلیپ هم تحت عنوان «انتقال دانشجوی معترض به حجاب اجباری دانشگاه آزاد» ضمیمة گزارش بود!   برای بررسی منطقی این ماجرا ابتدا فرض می‌کنیم که کل این قضیه واقعیت دارد.  یعنی یک زن جوان در واکنش به وحشیگری چماقداران حکومت در دانشگاه «آزاد» برهنه شده است.      

 

برای کسانی که دوران نکبت بار «بهارآزادی» شیعی‌ها و به ویژه دوران صدارت نکبت‌بار‌تر میرحسین موسوی را دیده‌اند،   واکنش این زن جوان به مزاحمت‌های مکرر و مداوم چماقداران حکومت در دانشگاه ـ   فرضاً عرصة علم و تفکر و استدلال ـ‌  به هیچ عنوان جای تعجب ندارد.   هر فردی مورد تهاجم قرار گیرد،  ‌ خشم خود را به نوعی بروز می‌دهد.  ممکن است به عامل خشونت حمله ور شود؛  خشم خود را کنترل کند؛   و یا ممکن است همچون این زن جوان ـ  می‌گویند نامش آهو دریائی است ـ  با برهنه شدن،  پیکر خود را به ابزار اعتراض تبدیل کند و باورهای زن‌ستیزانه‌ای که با هدف سرکوب اجتماعی،  پیکر زن را  در ردة‌ «منهیات» قرار داده،   مورد تهاجم قرار دهد.  در این راستا،   برهنه شدن آهو دریائی در محوطة دانشگاه،   ابعاد گستردة توحش و خشونت و سرکوب زن توسط حکومت ملایان را نمایان می‌کند.

 

 از سوی دیگر می‌دانیم که در حکومت ملایان،  برای ورود به دانشگاه،  دانشجو موظف است شرایط ضدانسانی حاکم بر این مکان ظاهراً «علمی» و در واقع ضدعلمی را رعایت کند؛   در غیراینصورت از حق ادامۀ تحصیل محروم می‌شود.   مسلماً آهو دریائی از مقررات بدوی و بیابانی حاکم بر دانشگاه شیعی‌ها آگاه بوده،  ‌ تا مدت‌ها نیز این احکام توحش را رعایت کرده بود،   ولی در میعاد دوم نوامبر،  خشونت مأمور حراست،   او را چنان به خشم آورده که صبر و تحمل‌ش به پایان رسیده و برهنه شده.   و همانطور که گفتیم با توجه به خشونت حاکم بر جامعه ایران و به ویژه تحمیل احکام توحش شرع بر زنان،   این واکنش هیچ تعجبی ندارد.   همچنین تعجبی ندارد که «آهو دریائی» تبدیل شود به ابزار بهره‌ برداری سیاسی انواع کفتار در داخل و خارج مرزها!   از واکنش کفتارهای درون مرزی،  و در رأس‌شان کشتزار تقی محمدی،   که به آخوند جایزۀ حقوق بشر اهداء کرده فاکتور می‌گیریم و می‌رویم به سراغ فرنگی‌‌ها!    

 

در خارج مرزها همانطورکه شاهد بودیم انتشار این کلیپ برای چپ‌نمایان فرانسه و بوق‌های‌شان از جمله «لیبراسیون» ـ  رسانه‌ای که برای ستایش ابتذال و ناهنجاری‌ها،  توسط ژان پل‌سارتر بنیانگزاری شد ـ  فرصتی طلائی فراهم آورد!   اینان که 46 سال پیش،  هم‌صدا با حزب کمونیست فرانسه و روشنفکران رسانه‌ای ـ  سارتر، کوشنر،  فوکو و... ـ  برای آخوند پدوفیل و برده‌فروشی به نام خمینی معرکه گرفته بودند،   با تجمع در برابر «پانتئون»،   و سردادن شعار «زن،  زندگی، آزادی» تلاش کردند سابقة درخشان‌ آخوند‌پرستی‌شان را از اذهان «پاک» کنند!  گویا حضرات پس از 46 سال تناول خوراک دنبلان آخوند،  حال هوس «آهوی بریان» کرده باشند!    این جماعت فرصت‌طلب می‌خواهد به هر ترتیب که شده برهنه شدن آهو دریائی در واکنش به خشونت مأمور حراست «دانشگاه آزاد» تهران را به قتل مهسا امینی توسط گشتاپوی ارشاد و جنبش «زن،  زندگی،‌ آزادی» پیوند دهد!

 

به این ترتیب هم سایة کردها از سر جنبش «زن،  زندگی،‌ آزادی» کم می‌شود،   هم با انتقال مرکز ثقل این جنبش از سقز به تهران،   قتل مهسا امینی تحت‌الشعاع برهنه شدن آهو دریائی قرار می‌گیرد.   در نتیجه حکومت ملایان که پس از جنبش «زن،  زندگی، آزادی» دو سال است عین خر درگل گیر کرده،  و علاوه بر خودزنی‌های مکرر،   تلاش کرده با ابتیاع جایزۀ نوبل برای کشتزار تقی محمدی،  قتل مهسا امینی و جنبش «زن،   زندگی،  آزادی» را به حاشیه براند، آسوده خاطر خواهد شد.   حال با توجه به سکوت 3 روزة حکومت ملایان در برابر انتشار کلیپ مذکور،   و پرش صیغه‌های صادراتی‌ و به ویژه ابراز وجود پاسدار اکبر «نابغه» در میانة این میدان،  می‌توان کلیپ «زن برهنه» را به عنوان «کلیپ حکومتی» برای ایجاد نفرت از «زن دانشجو» هم مورد بررسی قرار داد.

 

پاسدار اکبر «نابغه» با مشاهدة کلیپ کذا موفق شده ضمن تحقیر آهو دریائی،  به پیروی از اصول گوبلز،‌  هم انگشت اتهام را به سوی قربانی خشونت بگیرد،   هم با تأکید تلویحی بر «گناه» وی ـ  برهنه در میان جمعیت زیاد ـ   چند کیلو اسلام ناب‌محمدی بفروشد،  و‌ آمریکا را هم با کشور استعمارزدۀ ایران در ترادف قرار دهد:

 

«[...] اینکار در آمریکا هم جرم است»

منبع:  گویانیوز،  مورخ 6 نوامبرسالجاری

 

استدلال نصفه‌نیمۀ وی که عامل خشونت را نادیده می‌گیرد چنین است؛   اگر «در آمریکا هم برهنه شدن در شهر، ‌ ممنوع است»،   پس گشتاپوی ارشاد «حق» داشته زن برهنه را بازداشت کند!   در نتیجه بر اساس عرعر سرشار از نبوغ پاسدار اکبر،  آهو دریائی نه تنها مرتکب «گناه» شده که مقررات آمریکا را هم نقض کرده!   بله،  چماقدار صادراتی که برای میرحسین موسوی جلاد سینه می‌زد،   امروز با تکیه بر مقررات حاکم بر جامعه‌آمریکا،  از ملت ایران «طلبکار» شده است.     

 

به یاد داریم که پس از قتل مهسا امینی توسط گشتاپوی شیعی،  حکومت ملایان با دروغ‌پراکنی زمینۀ آشوب را فراهم آورد و اوباش حکومتی را جهت تخریب و تهاجم به خیابان هی کرد تا معترضین بی‌سلاح توسط نیروهای انتظامی سرکوب شوند.   حکومت زال‌ممد با این صحنه‌سازی در جایگاه طلبکار نشست، ‌ و ضمن سردادن عرعر «توهین به مقدسات» برای راهپیمائی بر علیه این «توهین» فراخوان نیز ‌داد!   طی کمتر از یک هفته حکومت زال‌ممد با کمک چماقداران «مخالف‌نما» موفق شد،‌   شعار زندگی‌بخش «زن،  زندگی،  آزادی» را به شعارهای مرگ و نفرت و ستایش از روح رضاشاه بیالاید.  به این امید که همچون سال 1357،   اجماع پیرامون «مرگ و نفرت» زمینه‌ساز استقرار یک فاشیسم تازه نفس شود.  

 

اینبار نیز محور اصلی سناریوی حکومت همین بود:  به حاشیه راندن شعار زندگی‌بخش جنبش «زن،  زندگی،  آزادی» از طریق تحریک افکار عمومی بر علیه «زن!»  با یک تفاوت عمده؛  اینبار در سناریوی حکومت ملایان،  ‌ «زن» و کل ماجرا ساختگی است!

 

یک‌زن را وادار کرده‌اند با لباس زیر در میان جمعیت پرسه بزند.   بعد یک‌نفر را به عنوان همسر سابق وی به صدا و سیمای زال‌ممد آورده‌اند،   تا برای وضعیت او گریه‌وزاری به راه بیاندازد و ... و از شما چه پنهان با توجه به رنگ‌های مرده و ناهماهنگ لباس زیر پرسوناژ زن که لباس کاروان ورزشی ایران در المپیک را تداعی می‌کند،  به نظر می‌رسد طراح هر دو لباس شخص زال‌ممد باشد!   با این تفاوت که لباس کاروان ورزشی،  دهن‌کجی به ملت ایران بود،   و لباس پرسوناژ کلیپ حکومتی «زن برهنه»،  تحقیر زیرجلکی زن ایرانی است!   آنهم  زنی که دانشجو است،   و علاوه بر منهیات و مقدسات آخوند،  به قول پاسدار اکبر «نابغه» هنجارهای آمریکا را نیز به چالش می‌کشد!   خلاصه  گویا بعضی‌ها برای تهیۀ این کلیپ خیلی نبوغ به خرج داده‌ بودند!   چرا که با ایجاد نفرت از زن،   و به ویژه نفرت از زن مخالف ملا،  می‌توان برای قشر زالوصفت آخوند حاشیۀ امن ساخت،   تا سایۀ مرگ و نفرت  بر عشق و زندگی سنگین‌تر شود.   

 

ولی سرکوب زن در جامعۀ ایران به حکومت ملایان محدود نیست.   در این رابطه لازم است با استفاده از مطالب ویکی‌پدیا،   نیم‌نگاهی به تاریخچۀ مبارزات زنان ایران بیاندازیم.  ویکی‌پدیا می‌گوید،  «به دلیل ناکامی جنبش مشروطه در تأمین حقوق زنان» ـ  و در واقع به دلیل دخالت مستقیم سفارت بریتانیا برای تخریب اهداف مترقی این جنبش ـ  در سال 1301 شمسی،  به کوشش محترم اسکندری و گروهی از زنان روشنفکر جمعیتی به نام «نسوان وطنخواه» تأسیس شد که نشریه‌ای نیز به همین نام منتشر می‌کرد.   

 

برپائی کلاس‌های آموزشی دختران و اکابر،  تأسیس درمانگاه برای زنان فرودست،‌   برگزاری نمایش و جلسات سخنرانی و راهپیمائی از دیگر فعالیت‌های این جمعیت بود.   در سال 1311 دومین کنگرة نسوان شرق به میزبانی همین جمعیت در ایران برگزار شد.   و از قضای روزگار، ‌ یک سال بعد،  با آغاز سرکوب احزاب و رسانه‌ها،  دستگاه میرپنج به فعالیت این انجمن پایان داد!   

 

نخستین تئاتر زنان ایران توسط این جمعیت با همکاری میرزادۀ عشقی نوشته شد،‌  و در پارک اتابک به اجراء درآمد.  اما مخالفت شدید ملایان تهران به ممنوعیت اجرای این نمایشنامه انجامید!   این مطلب را محض اطلاع آن‌هائی آوردیم که باورشان شده،   «پهلوی اول دشمن آخوند‌ها بود،  و این انگل‌ها را خیلی اذیت می‌کرد!»

 

در میان حامیان جمعیت نسوان وطنخواه می‌توان به سعید نفیسی،  میرزادة عشقی،  رضازاده شفق و ... اشاره کرد.   و همانطورکه می‌دانیم،   زن ایرانی،  کلیات سعدی و میرزادة عشقی از جمله قربانیان کودتای آیرون‌ساید به شمار می‌آیند.   این مختصر را گفتیم تا به ارتباط اندام‌وار چپاول اقتصادی با سرکوب زن،  و نتیجۀ ‌محتوم آن،   یعنی گسترش ابتذال از طریق سرکوب اجتماعی و فرهنگی در کشورمان اشاره‌ای کرده باشیم. 

 

 

 


دوشنبه، آبان ۱۴، ۱۴۰۳

بریکس، بمباران و بی‌بی!

 

 

به موازات نزدیک شدن میعاد برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحد،   نبرد حکومت «انقلابی ـ اسلامی» سازمان سیا با اسرائیل،  یا بهتر بگوئیم گیس‌کشی کنیزمطبخی انقلابی و «سوگلی» عموسام،  جهت جلب توجه «آقا» شدت گرفته.   ناگفته نماند که برگزاری نشست بریکس در کازان نیز آتش جنگ سوگلی و کنیزمطبخی را باز هم فروزان‌تر کرده است!   آتشی که نه تنها گسترة هراس ملایان از جنبش «زن،  زندگی، آزادی» را به صراحت نشان داد،  که آرزوهای شاه‌الله و دکان میهن‌پرستی و ایران‌دوستی‌شان را نیز خاکستر کرد!‌  بله،   هم‌سوئی علی خامنه‌ای و رضاپهلوی و باند رجوی در استقبال از «تجاوز اسرائیل به خاک ایران»،   و رضایت ضمنی قبائل وحشی شیعی ـ   امت همیشه خیابانی ـ  از این تجاوز نیز دیگر بر ملا شده!

 

از شما چه پنهان،  برگزاری نشست کشورهای عضو بریکس در کازان،   و حضور غیرمنتظرة دبیرکل سازمان ملل در این نشست،   به تحولات چشمگیری انجامید.  اسرائیل برای نخستین بار به ناچار مسئولیت تهاجم نظامی به ایران را برعهده گرفت.   و ملایان که در اعتراض به انتشار کاریکاتور عرب سوسمارخور قرن هفتم در غرب،  و رمان سلمان رشدی و... گلة لات‌ و اوباش و لباس‌شخصی‌های ساواک و شهربانی را به خیابان‌ها هی ‌می‌کنند،  در برابر تجاوز نظامی اسرائیل به خاک ایران تظاهراتی به راه نیانداختند.  به استنباط ما حکومت ملایان به این ترتیب با اثبات رضایت «اُمت خیابانی» از تجاوز نظامی به خاک کشور،  در واقع به اربابان آمریکائی و اسرائیلی‌اش چشمک می‌زند!

 

باری تهاجم نظامی اسرائیل به خاک ایران به ظهور دو سر «شاه سلطان حسین» منجر شد:  رضا پهلوی و علی روضه‌خوان!   اینان در گام نخست،   دست در دست یکدیگر از محکوم کردن تجاوز بیگانه به ایران خودداری کردند.   اولی با لال‌مانی همایونی،   و دومی با زیرآبی رفتن و وراجی و مبهم‌بافی و یاوه‌گوئی:

 

«[...] شرارت دو شب پیش رژیم صهیونیستی نه باید بزرگ‌نمائی شود و نه کوچک‌انگاری [...]  خودشان هم البته بزرگ‌نمائی می‌کنند.  بزرگ‌نمائی آن‌ها غلط است اما توجه داشته باشید کوچک‌انگاری آن هم غلط است.   این‌که ما بگوئیم:  نه؛   چیزی نبود،  اهمیتی نداشت؛ اینهم غلط است [...]  باید قدرت و اراده و ابتکار ملت ایران و جوانان کشور را به آنان فهماند.»

منبع:  رادیوفردا،  مورخ 6 آبان‌ماه سالجاری

 

همانطور که می‌بینیم،   برای علی روضه‌خوان،   روسپی جهادی،   تجاوز نظامی به خاک ایران  زیر پای گذاردن حق حاکمیت یک ملت نیست؛  «شرارت» است!  و هر کس در این مورد هرچه بگوید «غلط» گفته،  و ... و مردم ایران نیز فقط باید بدانند و آگاه باشند که به مصداق «خیرالامور اوسطها» وظیفه دارند دو دستی به وسط این «شرارت» آویزان شوند.  باشد تا شاه سلطان حسین روضه خوان به مصداق «من آنم که رستم بود پهلوان»،  قدرت و اراده و ابتکار ملت و جوانان کشور را به آنان ـ ارباب اسرائیلی ـ  بفهماند،   و با یک چرخش زبان جوانان کشور را از ملت جدا کند!  

 

هنوز این مهملات از دهان علی روضه‌خوان خارج نشده بودکه «ابتکار» آخوند اژه‌ای ـ  اعدام جمشید شارمهد، تبعۀ آلمان ـ  به دولت زپرتی جرمانی امکان داد تا با یک تیر چندین و چند نشان بزند!   از خود تصویر ابله‌فریب «مخالف اعدام جمشید شارمهد» ارائه دهد،   و با تعطیل تمامی کنسولگری‌های حکومت ملایان،  ایرانیان ساکن آلمان را جهت دریافت خدمات کنسولی دم در سفارت ملایان در برلن به صف کند!   ناگفته نماند که در برابر «ابتکار» وزارت امور خارجۀ زیگفریدآباد ـ‌  مجازات جمعی ایرانیان ساکن آلمان ـ آخوند اژه‌ای سر تحسین فرود آورده،  زمین شکر بوسید و سر از سجاده برنداشت تا باجناقش از راه برسد.

 

ولی لال‌مانی همایونی و طفره رفتن زال‌ممد «معظم» از محکوم کردن تجاوز نظامی به خاک ایران نارضایتی‌هائی به‌بار آورده بود! در نتیجه،   ایندو شاه‌سلطان حسین نوظهور ناچار شدند در پرروئی و دریدگی با یکدیگر به رقابت بپردازند!  ما هم به ناچار،   اژه‌ای را در انتظار باجناقش رها کرده،   و می‌پردازیم به مرحلۀ دوم هم‌سوئی علی روضه‌خوان  و اعلیحضرت رضا پهلوی.

 

زال‌ممد معظم،  که به پیروی از رضا پهلوی و دارودستۀ رجوی از محکوم کردن صریح و قاطعانۀ تجاوز به خاک ایران طفره رفته بود،   به احترام فتوای نیویورک تایمز وعده داد که برای آمریکا و اسرائیل «پاسخ  دندان‌شکنی» در لیفه تنبان نگه داشته!  وی سپس با نفی آشکار بیانیۀ کازان ـ تأمین امنیت دیپلمات‌ها و اماکن دیپلماتیک ـ  اشغال به فرمودۀ‌ سفارت آمریکا توسط‌ اوباش و لباس‌شخصی‌های شهربانی و توله ساواکی‌های آریامهری و سیاهی‌لشکر سازمان سیا در دانشگاه را مورد ستایش قرار داد و همزمان در برابر کاخ باکینگهام و کاخ سفید تعظیم کرد:

 

«[...] سفارت آمریکا در تهران، همانگونه که اسناد بدست آمده از آن تأیید می‌کند، ستاد برنامه‌ریزی برای تحریک و ساماندهی ضدانقلاب و تفاله‌های ساواک شاه، ایجاد اختلاف، تحریک قومیت‌ها، کودتا، تهدید جان امام خمینی(ره) و نابودی انقلاب بود [...] و این واقعیت حتی اگر برخی از عاملان آن حادثه دچار تردید شده باشند، تغییر نمی‌کند.»

منبع: سایت علی روضه‌خوان،   مورخ 12 آبان‌ماه سالجاری

 

همانطور که می‌بینیم محتوی اسناد ساختگی‌ای که آمریکا برای افشاگری در اختیار  اوباش انقلابی قرار داده تبدیل شده به دلیل «واضح و مبرهن» برای اشغال سفارت آمریکا!   پیشتر در مورد منافع بی‌شمار «سیاسی،  اقتصادی و نظامی» آمریکا از اشغال سفارتش در تهران توضیح داده‌ایم و نیازی به تکرار مکررات نیست.   پس علی روضه‌خوان را با هذیاناتش تنها می‌گذاریم و می‌رویم به سراغ شاه سلطان حسین ساکن واشنگتن. 

 

اعلیحضرت غرق «رضایت از تجاوز اسرائیل به خاک ایران» لطف کرده بیانیه‌ای صدوریدند. ایشان در بیانیۀ همایونی،   ضمن «توجیه» تجاوز ارتش اسرائیل به خاک کشور و ستایش دوران «باباجان‌‌شان»،   از نقش آمریکا و دربار پهلوی در غائلة خمینی فاکتور گرفته،   با ارائۀ یک «راه حل» سرشار از نبوغ برای نجات کشور،   در کمال پرروئی از ارتش خواستند «در کنار مردم» قرار گیرد:

 

«[...]‌ نه برای شرافت انسانی و منافع ملی،  که برای آینده خود و خانواده‌تان کنار ملت بایستید[...] راه حل،   برانداختن این رژیم ضدملی و احیای دولت ملی مبتنی بر حقوق بشر و دموکراسی و منافع ملی در ایران است[...]»

منبع: توئیتر رضا پهلوی

 

«جونم براتون بگه»  از ارتشی که با کودتا برعلیه دولت شاپور بختیار،   روز 22 بهمن 57  به «انقلاب» اوباش و لات‌ولوت‌ها پیوست هیچ خیانتی بعید نیست.  و اصولاً چه راه حل و چه دمکراسی و حقوق بشری بهتر از این؛   دست در دست تفنگ‌چی‌های ارتش دست‌نشانده و کودتاچی پیش به سوی حقو‌ق‌بشر!  آنهم به توصیۀ «شاهزاده‌ای» که علاوه بر توجیه تهاجم نظامی اسرائیل به خاک ایران،   کشتار جمعی غیرنظامیان غزه و لبنان را هم به سکوت برگزار کرده؛   مبادا باعث رنجش باباجان «بی‌بی» شود!  

 

در سال 1973،  یکی از تبلیغات‌چی‌های سازمان سیا به نام «ونسان مونتی» که به «دین مبین» نیز مشرف شده بود،  با انتشار کتابی تحت عنوان «ایران» در مورد پهلوی اول و دوم و ارتباط‌‌شان با آلمان نازی و اسرائیل،  2 کاریکاتور متصل به یکدیگر تحت عنوان «ایران دیروز و ایران امروز» منتشر کرد،   که «دستگاه پهلوی» را به صورت الاغ در خدمت آلمان نازی و اسرائیل نشان می‌داد.   البته همانطور که انتظار می‌رفت،  دربار بریتانیا و کاخ سفید،   و به ویژه ملایان در این کاریکاتورها غایب بودند؛    مسلما «آینده نگری» و تشرف مسیو «مونتی»  به دین مبین دلائلی داشت!  پیشنهاد می‌کنیم  به دو کاریکاتور مذکور دو کاریکاتور جدید هم اضافه شود.   کاریکاتوری تحت عنوان شرایط انقلابی،  آخوند را در نقش الاغ نشان دهد که به بنیامین نتانیاهو سواری می‌دهد.   کاریکاتور فردای شرایط انقلابی هم البته می‌تواند به این مجموعه اضافه شود.   چرا که با توجه به تداوم حضور استعماری بریتانیا و اپوزیسیون خانه‌زادش در ایران،   مسلماً رهبران‌ آیندۀ کشور همچنان در نقش الاغ باربر استعمار ظاهر خواهند شد!  پس بهتر است بازگردیم به شرایط اسف‌بار امروز و بازنشخوار مطالبات استعمار در واکنش به بیانیۀ کازان.               

 

تکرار طوطی‌وار مطالبات استعمار و لگدپرانی‌های کنیزمطبخی عموسام به بیانیۀ کازان به این مختصر ـ  ستایش نقض مفاد کنوانسیون وین ـ  محدود نمانده.   علیرغم تأکید صریح اعضای بریکس بر «خاورمیانة عاری از سلاح‌های کشتار جمعی»،   و به ویژه درخواست ایران مبنی بر نابود کردن تجهیزات هسته‌ای اسرائیل،  حکومت شیعی،   کمال خرازی را جهت تخلیة چاهک محفل «الیوت آبرامز» بالای منبر فرستاد.   پیش از ادامة مطلب یک مینی‌پرانتز در مورد محفل کذا باز می‌کنیم.  

 

یادآور شویم، علاوه بر ماجرای «ایران ـ کنترا»،  فروش تجهیزات نظامی ‌اسرائیل به حکومت ملایان با هدف تداوم جنگ استعماری با عراق،‌  و تثبیت حکومت آخوند از طریق گسترش سرکوب و کشتار ایرانیان را نیز به این محفل جنایتکار مدیونیم!   محفلی که مانند محفل «کارتر ـ برژینسکی» از جنگ و تخریب و تاراج و بی‌ثباتی تغذیه می‌کند،   و وظیفه الهی‌‌اش تبدیل «کمربند سبز» دوران جیمی کارتر به «کمربند سبز هسته‌ای» است!   

 

نیازی نیست‌که بگوئیم طبق معمول، هدف نهائی هم «مهار روسیه» است.   کشوری که از دوران ناپلئون،  یعنی پیش از کودتای بلشویک‌ها و اتحاد دربار بریتانیا با دستگاه هیتلر،  آنگلو‌ساکسون‌ها و متحدان‌شان به آن چشم طمع داشته‌اند.  کشوری که همسایۀ شمالی ایران است و علیرغم ادعاهای پوچ رسانه‌های غرب و شاخک‌های اسلام‌زده‌شان،   با حکومت ملایان «اتحاد ستراتژیک» ندارد.   به عبارت دیگر،   با توجه به آنچه در ابتدای مطلب گفتیم،   «کنیز مطبخی» عموسام جهت فراهم آوردن زمینۀ‌ تهاجم نظامی «سوگلی اسرائیلی» به خاک ایران،   و ادامه و گسترش کشمکش‌های استعماری از هیچ کوششی فروگزار نمی‌کند.  حال مینی پرانتز را می‌بندیم تا بلبل زبانی‌های خرازی در مورد فتوی علی روضه‌خوان و توانائی‌های هسته‌ای مترسک آمریکا را بشنویم.   

 

ناگفته نماند که پس از گزارش بوق کهنه‌فروشان نیویورک ـ روزنامۀ نیویورک‌تایمز ـ  آنهم به نقل از منبع موثق «سه مقام ایرانی» مبنی بر فرمان علی خامنه‌ای به شورای عالی امنیت ملی ایران جهت حمله به اسرائیل این بلبل‌زبانی‌ها الزامی شده بود:

 

«[...] اگر ایران در معرض تهدید وجودی قرار گیرد،   دکترین هسته‌ای ایران ممکن است تغییر کند.  آقای خرازی تأکید کرد که ما اکنون توانائی‌های فنی لازم برای تولید سلاح هسته‌ای را داریم و فتوای رهبر جمهوری اسلامی ایران آن را منع می‌کند.»

منبع:   رادیوفردا،   ‌مورخ اول نوامبر 2024 

 

بله،  همانطور که «حاج» کمال خرازی از پشت دخل دکان خرازی‌شان فرموده‌اند،   امنیت و ثبات منطقۀ خاورمیانه در گروه تیزوآروغ جهادی زال‌ممد،  جیره‌خوار دربار پهلوی و قاطر راهوار محفل  الیوت آبرامز است!   کافی است ایشان یا جانشین‌شان آروغی بزنند تا تشکیل اتحاد جماهیر نوکری هسته‌ای،   نان شبکة سلطنتی پدوفیلی و برده‌داری را در روغن فراون‌تری شناور کند!   در اینصورت جای تردید نخواهد بود که دامنة سرکوب زنان ایرانی نیز گسترش یابد.  البته  موضوع سرکوب زن ایرانی، جهت پرهیز از اطالۀ کلام در وبلاگ جداگانه‌ای بررسی خواهد شد.